چرا پس از فتح خرمشهر جنگ پایان نگرفت؟
در 31 شهریور 1359 (22 سپتامبر 1980) ارتش عراق هجوم وسیع و از پیش‌سازماندهی شده‌ای را به داخل خاک جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد. هجومی که منجر به یکی از طولانی‌ترین، خونبارترین و ویرانگرترین جنگهای دنیا پس از پایان جنگ جهانی دوم و همچنین یکی از دردناکترین، غم‌انگیزترین ودر عین حال افتخارآمیزترین حماسه‌های تاریخ میهن عزیز ما گردید. جنگ تحمیلی زمانی شروع شد که میهن اسلامی ایران به دلیل وقوع انقلاب، حوادث و مشکلات داخلی و بین‌المللی، به هیچ وجه آمادگی درگیر شدن در یک جنگ گسترده را نداشت. در چنین شرایطی بود که حزب بعث به سرکردگی صدام حسین، دیکتاتور عراق با تحریک دشمنان انقلاب اسلامی بویژه آمریکا و دیگر کشورهای غربی و عربی، تصمیم گرفت با تمام قوا به این کشور اسلامی حمله نماید و به خیال خام خویش در مدت زمان کوتاهی ایران را تصاحب و انقلاب نوپای آن را سرنگون نماید و بدین ترتیب هم به اهداف توسعه‌طلبی خویش دست یابد و هم خوش‌خدمتی و سرسپردگی خویش را به اربابان خود ثابت نماید و آنان را از وحشت انقلاب اسلامی و بیدرای امت اسلامی و در خطر قرار گرفتن منابع ابرقدرتها در منطقه برهاند. در این صورت تنها راه منطقی، دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه آنان وحصول اطمینان از عدم تجاوز مجدد بود. این مبنای استراتژی ایران در طول جنگ تحمیلی بود و با وجود هزینه‌های زیاد جنگ، تا آخرین روز تعقیب می‌شد. اما اینکه چرا پس از فتح خرمشهر، صلح محقق نشد توجه به نکات و دلایل ذیل ضروری است: اگر صلح را مجموعه‌ای از آتش‌بس، عقب‌نشینی، تعیین متجاوز، تأمین خسارتهای وارده و... بدانیم باید بگوئیم که در آن زمان، هیچ‌گونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران،‌تنها آتش بس و در واقع حالت نه جنگ نه صلح را توصیه می‌کردند. در آن زمان هیچ طرحی که متضمّن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرّض مجدد داشته باشد وجود نداشت. حضرت آیت الله خامنه‌ای، ریاست جمهوری وقت در تاریخ 1 / 4 / 61 در دیدار با گروهی از روحانیون و مبلغین گفتند: (به مردم باید گفته شود که با فتح خرمشهر و حتی فتح دیگر شهرها، جنگ تمام نخواهد شد. زیرا تا زمانی که متجاوز تنبیه نشده است. مبارزه ادامه خواهد داشت.)[1] بنابراین ایران، دلایل منطقی و عقلانی برای ادامة جنگ داشت که عبارت بودند از: 1 . پس از فتح خرمشهر اساساً پیشنهاد صلحی به ایران نشد. و سخنانی هم که از سوی برخی غیر مسئولین طرح شده است سندیت ندارد. آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان فرماندة عالی جنگ از این موضوع به عنوان شایعات نام برده و می‌گوید: (وقتی خرمشهر فتح شد، شایعاتی در مورد پیغام صلح یا دادن پول در کشور مطرح بود، ولی ما که مسئول بودیم، می‌دانستیم این شایعات دروغ است.)[2] سردار محسن رضایی، فرماندة وقت سپاه می‌گوید: (این که گفته می شود بعد از آزادی خرمشهر چرا صلح نکردید، باید بگوییم که هیچ پیشنهاد صلحی تا چهار سال بعد از آزادی خرمشهر به ایران نشد و فقط چند طرح آتش‌بس ارائه شد که اگر قبول می‌کردیم. جنگ 50 سال به درازا می‌کشید.)[3] دکتر ولایتی وزیر خارجة وقت می‌گوید: (نفر اول آقای حبیب شاطی، دبیر کل کنفرانس اسلامی بود که برای مذاکره آمد، یک رقمی را ایشان گفت و ما هم یک رقمی را مطرح کردیم، قرار شد ایشان جواب بیاورند، ولی دیگر خبری نشد، نفر دوم، معاون وزیر خارجة هند بود که تلاش زیادی کرد و با ایشان هم روی رقم بحث کردیم. ولی رفت و خبری نشد.)[4] بنابراین پس از فتح خرمشهر پیشنهاد صلحی نشد و فقط پیشنهاد آتش‌بس بود که آن هم در حد یک پیشنهاد بود و اگر ایران آن را می‌پذیرفت نه تنها جنگ خاتمه نمی‌یافت بلکه سالهای متمادی به طول می‌انجامید و ایران نیز به اهداف خویش دست نمی‌یافت. 2 . عدم عقب‌نشینی کامل عراق از مناطق اشغالی: درست است که با فتح خرمشهر، این شهر از اشغال حزب بعث عراق، آزاد شد اما به علت حضور دشمن در شلمچه، این شهر همچنان مورد تهدید بود بعلاوه اینکه نقاطی مانند شلمچه، طلائیه، فکّه، قصر شیرین، سومار،نفت شهر و مهران یا در تیررس مستقیم دشمن و یا عملاً در اشغال آنها بودند و امکان آزادسازی این نقاط از راه مذکور آتش بس و مذاکره غیر معقول و ناممکن به نظر می‌رسید. بنابراین با فتح خرمشهر از نظر موقعیت هنوز، اوضاع به وضع اولیه قبل از تجاوز نیز باز نگشته بود. (زیرا عراق در پنج هزار کیلومتر مربع از خاک ایران حضور داشت، تهدید عراق برای ایران همچنان وجود داشت و ایران متحمل خسارات زیادی بیش از دویست میلیارد دلار شده بود.)[5] بدیهی در چنین وضعیتی توقف جنگ و قبول آتش‌بس به ضرر ایران تمام می‌شد و صلحی ناپایدار را در پی داشت.) 3 . در تاریخ 20 / 3 / 61 جلسه‌ای در حضور امام خمینی(ره) در جماران تشکیل شد و موضوع به شور گذاشته شد. از نظر نظامیان شرکت‌کننده در آن جلسه، امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود نداشت، زیرا اغلب نقاط مرزی هیچ‌گونه مانع طبیعی وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز علاوه بر هزینه‌های سنگین، مدت زمان مدیدی به طول می‌انجامید و طی این مدت احتمال حملة مجدد عراق جدّی بود، مهمتر این که با تکیه بر اصل متعارف نظامی (تعقیب دشمن) هر گونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیر اصولی بود، به همین دلیل امام(ره) پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق، پس از استماع دلایل نظامیان و فرماندهان عالی رتبة جنگ و ناامیدی از پذیرش شرایط ایران توسط دولت عراق، با ادامة جنگ و ورود نیروهای ایران به خاک عراق موافقت نمودند.[6] 4 . عدم محکومیت صدام به عنوان متجاوز: یکی دیگر از دلایل ادامة جنگ، عدم محکومیت صدام به عنوان متجاوز بوده است. هیچ یک از مجامع بین‌المللی حاضر نشدند تا صدام و حزب بعث را محکوم نموده و آنان را به عنوان متجاوز معرفی نمایند. از این جهت ایران حق خود می‌دانست با تعقیب دشمن در خاک وی به تنبیه متجاوز بپردازد امام بر این نظر بودند که: (امروز ما قدرت داریم اگر مجرم را رها کنیم،‌این به معنای آتش‌بس و صلح نیست ضمن اینکه منطق حکم می‌کند دشمن عقب رانده شده را باید به نحوی مجازات کرد که برای سالهای سال خیال تهاجم مجدد را از سر بیرون کند.)[7] پس از فتح خرمشهر عراق به صراحت به شکست خود اعتراف نکرد و حتی مدعی بود که گوشمالی لازم را به انقلاب اسلامی ایران داده است و در نتیجه چون ضرورتی احساس نمی‌کرد که نیروهایش در خرمشهر بمانند،‌آنها را بار دیگر قدری به عقب کشیده است).[8] بنابراین اگر صدام و ارتش بعثی عراق تنبیه نمی‌شدند هیچ تضمینی وجود نداشت که عراق حمله مجدد نخواهد کرد. 5 . عدم پرداخت غرامت از سوی عراق به ایران: در پیشنهادهای آتش‌بس پس از فتح خرمشهر و نیز در قطعنامه‌های شورای امنیت هیچ راهکاری برای پرداخت غرامت و جبران خسارات جنگ پیش‌بینی نشده بود. و این به خاطر این بود که آنان بر این نظر بودند که (اولا مبلغ مورد پرداخت به نحوی نباشد که ایران در مرحلة بازسازی به یک موقعیت جدیدی دست یابد و کشور را همچنان با بار سنگین هزینه‌های جنگ، نظام و انقلاب را درگیر ساخته و ضعیف نگاه دارد و ثانیاً بازسازی عراق به عنوان قدرت متعادل کنندة ایران مورد توجه قرار گیرد.)[9] و برای این منظور کشورهای شورای همکاری بر تشکیل یک صندوق مشترک تأکید داشتند که پول آن را کشورهای مختلف تأمین می‌کردند و به نسبت میان ایران و عراق تقسیم می‌شد. البته توجه دارید که پرداخت غرامت به این شکل از لحاظ حقوقی بر این فرض مبتنی بود که ایران و عراق هر دو در شروع جنگ مقصر هستند. حال آنکه عراق متجاوز بود، بنابراین ادامة جنگ امری منطقی به نظر می‌رسید. بنابراین با توجه به آنچه بیان شد و دلایل دیگری که در کتابها موجود است به این نتیجه می‌رسیم که تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر و نیز تعقیب و تنبیه متجاوز نه تنها امری ناپسند نبود بلکه امری لازم و اجتناب‌ناپذیر بود. و تلاشهای کشورهای همسایه و حتی مجامع بین‌المللی برای جلوگیری از تداوم جنگ توسط ایران،‌صرفاً برای خروج عراق از بن‌بست پیش آمده بوده است. زیرا هیچ‌گونه مکانیزم حقوقی مطمئن را برای دستیابی به صلح همه جانبه ارائه ندادند. قطعنامة 514 شورای امنیت نیز به گونه‌ای طراحی شده بود که خواسته‌های مشروع ایران را در بر نداشت و به عبارت دیگر شورای امنیت نشان داد که درصدد مدیریت بحران است و نه حل آن. ولی در پایان جنگ مجامع بین‌المللی با مشاهدة قدرت اعجاز‌آمیز رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخیرناپذیر (فاو) تصمیم قطعی گرفتند تا جنگ را به هر شکل ممکن خاتمه دهند. از اینرو قطعنامة 598 را به نحوی تدوین کردند که در برگیرندة برخی از خواسته‌های مشروع ایران بود. و ایران اسلامی نیز با در نظر گرفتن اوضاع و شرایط منافع کشور، قطعنامه را پذیرفت و به جنگ خاتمه بخشید. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 . جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات) 2 . آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان. 3 . پس از بحران، هاشمی رفسنجانی. 4 . پاسخ به ابهامات، علیرضا الله زادگان. 5 . نقد ناتمام، حبیب الله حمیدی. پی نوشتها: [1] . علی اکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، چ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376، ص 141. [2] . محمد درودیان،‌پرسشهای اساسی جنگ، مؤسسه مطالعات سیاسی فرهنگی اندیشه ناب، تهران،1380، ص 209. [3] . همان،‌ص 210. [4] . همان، ص 210. [5] . همان، ص 208. [6] . ر.ک: مجلة پرسمان، شماره 21 خرداد 83. [7] . محمد درودیان، پیشین ص 213. [8] . علی اکبر ولایتی، پیشین،‌ص 104. [9] . محمد درودیان، پیشین، ص 211. منبع: اندیشه قم
عنوان سوال:

چرا پس از فتح خرمشهر جنگ پایان نگرفت؟


پاسخ:

در 31 شهریور 1359 (22 سپتامبر 1980) ارتش عراق هجوم وسیع و از پیش‌سازماندهی شده‌ای را به داخل خاک جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد. هجومی که منجر به یکی از طولانی‌ترین، خونبارترین و ویرانگرترین جنگهای دنیا پس از پایان جنگ جهانی دوم و همچنین یکی از دردناکترین، غم‌انگیزترین ودر عین حال افتخارآمیزترین حماسه‌های تاریخ میهن عزیز ما گردید. جنگ تحمیلی زمانی شروع شد که میهن اسلامی ایران به دلیل وقوع انقلاب، حوادث و مشکلات داخلی و بین‌المللی، به هیچ وجه آمادگی درگیر شدن در یک جنگ گسترده را نداشت. در چنین شرایطی بود که حزب بعث به سرکردگی صدام حسین، دیکتاتور عراق با تحریک دشمنان انقلاب اسلامی بویژه آمریکا و دیگر کشورهای غربی و عربی، تصمیم گرفت با تمام قوا به این کشور اسلامی حمله نماید و به خیال خام خویش در مدت زمان کوتاهی ایران را تصاحب و انقلاب نوپای آن را سرنگون نماید و بدین ترتیب هم به اهداف توسعه‌طلبی خویش دست یابد و هم خوش‌خدمتی و سرسپردگی خویش را به اربابان خود ثابت نماید و آنان را از وحشت انقلاب اسلامی و بیدرای امت اسلامی و در خطر قرار گرفتن منابع ابرقدرتها در منطقه برهاند. در این صورت تنها راه منطقی، دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه آنان وحصول اطمینان از عدم تجاوز مجدد بود. این مبنای استراتژی ایران در طول جنگ تحمیلی بود و با وجود هزینه‌های زیاد جنگ، تا آخرین روز تعقیب می‌شد.
اما اینکه چرا پس از فتح خرمشهر، صلح محقق نشد توجه به نکات و دلایل ذیل ضروری است: اگر صلح را مجموعه‌ای از آتش‌بس، عقب‌نشینی، تعیین متجاوز، تأمین خسارتهای وارده و... بدانیم باید بگوئیم که در آن زمان، هیچ‌گونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران،‌تنها آتش بس و در واقع حالت نه جنگ نه صلح را توصیه می‌کردند. در آن زمان هیچ طرحی که متضمّن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرّض مجدد داشته باشد وجود نداشت.
حضرت آیت الله خامنه‌ای، ریاست جمهوری وقت در تاریخ 1 / 4 / 61 در دیدار با گروهی از روحانیون و مبلغین گفتند: (به مردم باید گفته شود که با فتح خرمشهر و حتی فتح دیگر شهرها، جنگ تمام نخواهد شد. زیرا تا زمانی که متجاوز تنبیه نشده است. مبارزه ادامه خواهد داشت.)[1]
بنابراین ایران، دلایل منطقی و عقلانی برای ادامة جنگ داشت که عبارت بودند از:
1 . پس از فتح خرمشهر اساساً پیشنهاد صلحی به ایران نشد. و سخنانی هم که از سوی برخی غیر مسئولین طرح شده است سندیت ندارد. آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان فرماندة عالی جنگ از این موضوع به عنوان شایعات نام برده و می‌گوید: (وقتی خرمشهر فتح شد، شایعاتی در مورد پیغام صلح یا دادن پول در کشور مطرح بود، ولی ما که مسئول بودیم، می‌دانستیم این شایعات دروغ است.)[2]
سردار محسن رضایی، فرماندة وقت سپاه می‌گوید: (این که گفته می شود بعد از آزادی خرمشهر چرا صلح نکردید، باید بگوییم که هیچ پیشنهاد صلحی تا چهار سال بعد از آزادی خرمشهر به ایران نشد و فقط چند طرح آتش‌بس ارائه شد که اگر قبول می‌کردیم. جنگ 50 سال به درازا می‌کشید.)[3]
دکتر ولایتی وزیر خارجة وقت می‌گوید: (نفر اول آقای حبیب شاطی، دبیر کل کنفرانس اسلامی بود که برای مذاکره آمد، یک رقمی را ایشان گفت و ما هم یک رقمی را مطرح کردیم، قرار شد ایشان جواب بیاورند، ولی دیگر خبری نشد، نفر دوم، معاون وزیر خارجة هند بود که تلاش زیادی کرد و با ایشان هم روی رقم بحث کردیم. ولی رفت و خبری نشد.)[4]
بنابراین پس از فتح خرمشهر پیشنهاد صلحی نشد و فقط پیشنهاد آتش‌بس بود که آن هم در حد یک پیشنهاد بود و اگر ایران آن را می‌پذیرفت نه تنها جنگ خاتمه نمی‌یافت بلکه سالهای متمادی به طول می‌انجامید و ایران نیز به اهداف خویش دست نمی‌یافت.
2 . عدم عقب‌نشینی کامل عراق از مناطق اشغالی: درست است که با فتح خرمشهر، این شهر از اشغال حزب بعث عراق، آزاد شد اما به علت حضور دشمن در شلمچه، این شهر همچنان مورد تهدید بود بعلاوه اینکه نقاطی مانند شلمچه، طلائیه، فکّه، قصر شیرین، سومار،نفت شهر و مهران یا در تیررس مستقیم دشمن و یا عملاً در اشغال آنها بودند و امکان آزادسازی این نقاط از راه مذکور آتش بس و مذاکره غیر معقول و ناممکن به نظر می‌رسید. بنابراین با فتح خرمشهر از نظر موقعیت هنوز، اوضاع به وضع اولیه قبل از تجاوز نیز باز نگشته بود. (زیرا عراق در پنج هزار کیلومتر مربع از خاک ایران حضور داشت، تهدید عراق برای ایران همچنان وجود داشت و ایران متحمل خسارات زیادی بیش از دویست میلیارد دلار شده بود.)[5] بدیهی در چنین وضعیتی توقف جنگ و قبول آتش‌بس به ضرر ایران تمام می‌شد و صلحی ناپایدار را در پی داشت.)
3 . در تاریخ 20 / 3 / 61 جلسه‌ای در حضور امام خمینی(ره) در جماران تشکیل شد و موضوع به شور گذاشته شد. از نظر نظامیان شرکت‌کننده در آن جلسه، امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود نداشت، زیرا اغلب نقاط مرزی هیچ‌گونه مانع طبیعی وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز علاوه بر هزینه‌های سنگین، مدت زمان مدیدی به طول می‌انجامید و طی این مدت احتمال حملة مجدد عراق جدّی بود، مهمتر این که با تکیه بر اصل متعارف نظامی (تعقیب دشمن) هر گونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیر اصولی بود، به همین دلیل امام(ره) پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق، پس از استماع دلایل نظامیان و فرماندهان عالی رتبة جنگ و ناامیدی از پذیرش شرایط ایران توسط دولت عراق، با ادامة جنگ و ورود نیروهای ایران به خاک عراق موافقت نمودند.[6]
4 . عدم محکومیت صدام به عنوان متجاوز: یکی دیگر از دلایل ادامة جنگ، عدم محکومیت صدام به عنوان متجاوز بوده است. هیچ یک از مجامع بین‌المللی حاضر نشدند تا صدام و حزب بعث را محکوم نموده و آنان را به عنوان متجاوز معرفی نمایند. از این جهت ایران حق خود می‌دانست با تعقیب دشمن در خاک وی به تنبیه متجاوز بپردازد
امام بر این نظر بودند که: (امروز ما قدرت داریم اگر مجرم را رها کنیم،‌این به معنای آتش‌بس و صلح نیست ضمن اینکه منطق حکم می‌کند دشمن عقب رانده شده را باید به نحوی مجازات کرد که برای سالهای سال خیال تهاجم مجدد را از سر بیرون کند.)[7]
پس از فتح خرمشهر عراق به صراحت به شکست خود اعتراف نکرد و حتی مدعی بود که گوشمالی لازم را به انقلاب اسلامی ایران داده است و در نتیجه چون ضرورتی احساس نمی‌کرد که نیروهایش در خرمشهر بمانند،‌آنها را بار دیگر قدری به عقب کشیده است).[8] بنابراین اگر صدام و ارتش بعثی عراق تنبیه نمی‌شدند هیچ تضمینی وجود نداشت که عراق حمله مجدد نخواهد کرد.
5 . عدم پرداخت غرامت از سوی عراق به ایران: در پیشنهادهای آتش‌بس پس از فتح خرمشهر و نیز در قطعنامه‌های شورای امنیت هیچ راهکاری برای پرداخت غرامت و جبران خسارات جنگ پیش‌بینی نشده بود. و این به خاطر این بود که آنان بر این نظر بودند که (اولا مبلغ مورد پرداخت به نحوی نباشد که ایران در مرحلة بازسازی به یک موقعیت جدیدی دست یابد و کشور را همچنان با بار سنگین هزینه‌های جنگ، نظام و انقلاب را درگیر ساخته و ضعیف نگاه دارد و ثانیاً بازسازی عراق به عنوان قدرت متعادل کنندة ایران مورد توجه قرار گیرد.)[9] و برای این منظور کشورهای شورای همکاری بر تشکیل یک صندوق مشترک تأکید داشتند که پول آن را کشورهای مختلف تأمین می‌کردند و به نسبت میان ایران و عراق تقسیم می‌شد. البته توجه دارید که پرداخت غرامت به این شکل از لحاظ حقوقی بر این فرض مبتنی بود که ایران و عراق هر دو در شروع جنگ مقصر هستند. حال آنکه عراق متجاوز بود، بنابراین ادامة جنگ امری منطقی به نظر می‌رسید.
بنابراین با توجه به آنچه بیان شد و دلایل دیگری که در کتابها موجود است به این نتیجه می‌رسیم که تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر و نیز تعقیب و تنبیه متجاوز نه تنها امری ناپسند نبود بلکه امری لازم و اجتناب‌ناپذیر بود. و تلاشهای کشورهای همسایه و حتی مجامع بین‌المللی برای جلوگیری از تداوم جنگ توسط ایران،‌صرفاً برای خروج عراق از بن‌بست پیش آمده بوده است. زیرا هیچ‌گونه مکانیزم حقوقی مطمئن را برای دستیابی به صلح همه جانبه ارائه ندادند.
قطعنامة 514 شورای امنیت نیز به گونه‌ای طراحی شده بود که خواسته‌های مشروع ایران را در بر نداشت و به عبارت دیگر شورای امنیت نشان داد که درصدد مدیریت بحران است و نه حل آن. ولی در پایان جنگ مجامع بین‌المللی با مشاهدة قدرت اعجاز‌آمیز رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخیرناپذیر (فاو) تصمیم قطعی گرفتند تا جنگ را به هر شکل ممکن خاتمه دهند. از اینرو قطعنامة 598 را به نحوی تدوین کردند که در برگیرندة برخی از خواسته‌های مشروع ایران بود. و ایران اسلامی نیز با در نظر گرفتن اوضاع و شرایط منافع کشور، قطعنامه را پذیرفت و به جنگ خاتمه بخشید.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 . جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات)
2 . آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان.
3 . پس از بحران، هاشمی رفسنجانی.
4 . پاسخ به ابهامات، علیرضا الله زادگان.
5 . نقد ناتمام، حبیب الله حمیدی.

پی نوشتها:
[1] . علی اکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، چ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376، ص 141.
[2] . محمد درودیان،‌پرسشهای اساسی جنگ، مؤسسه مطالعات سیاسی فرهنگی اندیشه ناب، تهران،1380، ص 209.
[3] . همان،‌ص 210.
[4] . همان، ص 210.
[5] . همان، ص 208.
[6] . ر.ک: مجلة پرسمان، شماره 21 خرداد 83.
[7] . محمد درودیان، پیشین ص 213.
[8] . علی اکبر ولایتی، پیشین،‌ص 104.
[9] . محمد درودیان، پیشین، ص 211.
منبع: اندیشه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین