در 31 شهریور 1359 (22 سپتامبر 1980) ارتش عراق هجوم وسیع و از پیشسازماندهی شدهای را به داخل خاک جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد. هجومی که منجر به یکی از طولانیترین، خونبارترین و ویرانگرترین جنگهای دنیا پس از پایان جنگ جهانی دوم و همچنین یکی از دردناکترین، غمانگیزترین و در عین حال افتخارآمیزترین حماسههای تاریخ میهن عزیز ما شد. جنگ تحمیلی زمانی شروع شد که میهن اسلامی ایران به دلیل وقوع انقلاب، حوادث و مشکلات داخلی و بینالمللی، به هیچ وجه آمادگی درگیر شدن در یک جنگ گسترده را نداشت. در چنین شرایطی بود که حزب بعث به سرکردگی صدام حسین، دیکتاتور عراق با تحریک دشمنان انقلاب اسلامی بویژه آمریکا و دیگر کشورهای غربی و عربی، تصمیم گرفت با تمام قوا به این کشور اسلامی حمله نماید؛ و به خیال خام خویش در مدت زمان کوتاهی ایران را تصاحب و انقلاب نوپای آن را سرنگون نماید و بدین ترتیب هم به اهداف توسعهطلبی خویش دست یابد و هم خوشخدمتی و سرسپردگی خویش را به اربابان خود ثابت نماید و آنان را از وحشت انقلاب اسلامی و بیدرای امت اسلامی و در خطر قرار گرفتن منابع ابرقدرتها در منطقه برهاند. در این صورت تنها راه منطقی، دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه آنان و حصول اطمینان از عدم تجاوز مجدد بود. این مبنای استراتژی ایران در طول جنگ تحمیلی بود و با وجود هزینههای زیاد جنگ، تا آخرین روز تعقیب میشد. اما اینکه چرا پس از فتح خرمشهر، صلح محقق نشد، توجه به نکات و دلایل ذیل ضروری است: اگر صلح را مجموعهای از آتشبس، عقبنشینی، تعیین متجاوز، تأمین خسارتهای وارده و... بدانیم باید بگوئیم که در آن زمان، هیچگونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران، تنها آتش بس و در واقع حالت نه جنگ نه صلح را توصیه میکردند. در آن زمان هیچ طرحی که متضمّن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرّض مجدد داشته باشد وجود نداشت. حضرت آیت الله خامنهای، ریاست جمهوری وقت در تاریخ 1 / 4 / 61 در دیدار با گروهی از روحانیون و مبلغین چنین داشتند: (به مردم باید گفته شود که با فتح خرمشهر و حتی فتح دیگر شهرها، جنگ تمام نخواهد شد، زیرا تا زمانی که متجاوز تنبیه نشده است. مبارزه ادامه خواهد داشت.)[1] بنابراین ایران، دلایل منطقی و عقلانی برای ادامة جنگ وجود داشت که برخی عبارت بودند از: 1 . پس از فتح خرمشهر اساساً پیشنهاد صلحی به ایران نشد و سخنانی هم که از سوی برخی غیر مسئولین طرح شده است، سندیت ندارد. آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان فرماندة عالی جنگ از این موضوع به عنوان شایعات، نام برده و میگوید: (وقتی خرمشهر فتح شد، شایعاتی در مورد پیغام صلح یا دادن پول در کشور مطرح بود، ولی ما که مسئول بودیم، میدانستیم این شایعات دروغ است.)[2] سردار محسن رضایی، فرماندة وقت سپاه میگوید: (این که گفته می شود بعد از آزادی خرمشهر چرا صلح نکردید، باید بگوییم که هیچ پیشنهاد صلحی تا چهار سال بعد از آزادی خرمشهر به ایران نشد و فقط چند طرح آتشبس ارائه شد که اگر قبول میکردیم. جنگ 50 سال به درازا میکشید.)[3] دکتر ولایتی وزیر خارجة وقت میگوید: (نفر اول آقای حبیب شاطی، دبیر کل کنفرانس اسلامی بود که برای مذاکره آمد، یک رقمی را ایشان گفت و ما هم یک رقمی را مطرح کردیم، قرار شد ایشان جواب بیاورند، ولی دیگر خبری نشد، نفر دوم، معاون وزیر خارجة هند بود که تلاش زیادی کرد و با ایشان هم روی رقم بحث کردیم. ولی رفت و خبری نشد.)[4] بنابراین پس از فتح خرمشهر پیشنهاد صلحی نشد و فقط پیشنهاد آتشبس بود که آن هم در حد یک پیشنهاد بود و اگر ایران آن را میپذیرفت نه تنها جنگ خاتمه نمییافت بلکه سالهای متمادی به طول میانجامید و ایران نیز به اهداف خویش دست نمییافت. 2 . عدم عقبنشینی کامل عراق از مناطق اشغالی: درست است که با فتح خرمشهر، این شهر از اشغال حزب بعث عراق، آزاد شد، اما به علت حضور دشمن در شلمچه، این شهر همچنان مورد تهدید بود افزون بر اینکه نقاطی، مانند شلمچه، طلائیه، فکّه، قصر شیرین، سومار، نفت شهر و مهران یا در تیررس مستقیم دشمن و یا عملاً در اشغال آنها بودند و امکان آزادسازی این نقاط از راه مذکور آتش بس و مذاکره غیر معقول و ناممکن به نظر میرسید. بنابراین با فتح خرمشهر از نظر موقعیت هنوز، اوضاع به وضع اولیه قبل از تجاوز نیز باز نگشته بود. (زیرا عراق در پنج هزار کیلومتر مربع از خاک ایران حضور داشت، تهدید عراق برای ایران همچنان وجود داشت و ایران متحمل خسارات زیادی بیش از دویست میلیارد دلار شده بود.)[5] بدیهی است در چنین وضعیتی توقف جنگ و قبول آتشبس به ضرر ایران تمام میشد و صلحی ناپایدار را در پی داشت.) 3 . در تاریخ 20 / 3 / 61 جلسهای در حضور امام خمینی(ره) در جماران تشکیل شد و موضوع به شور گذاشته شد. از نظر نظامیان شرکتکننده در آن جلسه، امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود نداشت، زیرا در اغلب نقاط مرزی هیچگونه مانع طبیعی وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز علاوه بر هزینههای سنگین، مدت زمان مدیدی به طول میانجامید و طی این مدت احتمال حملة مجدد عراق جدّی بود، مهمتر این که با تکیه بر اصل متعارف نظامی (تعقیب دشمن) هر گونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیر اصولی بود، به همین دلیل امام(ره) پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق، پس از استماع دلایل نظامیان و فرماندهان عالی رتبة جنگ و ناامیدی از پذیرش شرایط ایران توسط دولت عراق، با ادامة جنگ و ورود نیروهای ایران به خاک عراق موافقت نمودند.[6] 4 . عدم محکومیت صدام به عنوان متجاوز: یکی دیگر از دلایل ادامة جنگ، عدم محکومیت صدام به عنوان متجاوز بوده هیچ یک از مجامع بینالمللی حاضر نشدند تا صدام و حزب بعث را محکوم نموده و آنان را به عنوان متجاوز معرفی نمایند. از این جهت ایران حق خود میدانست با تعقیب دشمن در خاک وی به تنبیه متجاوز بپردازد. امام بر این نظر بودند که: (امروز ما قدرت داریم اگر مجرم را رها کنیم، این به معنای آتشبس و صلح نیست ضمن این که منطق حکم میکند، دشمن عقب رانده شده را باید به نحوی مجازات کرد که برای سال های سال خیال تهاجم مجدد را از سر بیرون کند.)[7] پس از فتح خرمشهر عراق به صراحت به شکست خود اعتراف نکرد و حتی مدعی بود که گوشمالی لازم را به انقلاب اسلامی ایران داده است و در نتیجه چون ضرورتی احساس نمیکرد که نیروهایش در خرمشهر بمانند، آنها را بار دیگر قدری به عقب کشیده است).[8] بنابراین اگر صدام و ارتش بعثی عراق تنبیه نمیشدند، هیچ تضمینی وجود نداشت که عراق حمله مجدد نخواهد کرد. 5 . عدم پرداخت غرامت از سوی عراق به ایران: در پیشنهادهای آتشبس پس از فتح خرمشهر و نیز در قطعنامههای شورای امنیت هیچ راهکاری برای پرداخت غرامت و جبران خسارات جنگ پیشبینی نشده بود و این به خاطر این بود که آنان بر این نظر بودند که (اولا مبلغ مورد پرداخت به نحوی نباشد که ایران در مرحلة بازسازی به یک موقعیت جدیدی دست یابد و کشور را همچنان با بار سنگین هزینههای جنگ، نظام و انقلاب را درگیر ساخته و ضعیف نگاه دارد و ثانیاً بازسازی عراق به عنوان قدرت متعادل کنندة ایران مورد توجه قرار گیرد.)[9] برای این منظور کشورهای شورای همکاری بر تشکیل یک صندوق مشترک تأکید داشتند که پول آن را کشورهای مختلف تأمین میکردند و به نسبت میان ایران و عراق تقسیم میشد. البته توجه دارید که پرداخت غرامت به این شکل از لحاظ حقوقی بر این فرض مبتنی بود که ایران و عراق هر دو در شروع جنگ مقصر هستند. حال آن که عراق متجاوز بود، بنابراین ادامة جنگ امری منطقی به نظر میرسید. بنابراین با توجه به آنچه بیان شد و دلایل دیگری که در کتاب ها موجود است به این نتیجه میرسیم که تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر و نیز تعقیب و تنبیه متجاوز نه تنها امری ناپسند نبود بلکه امری لازم و اجتنابناپذیر بود و تلاش های کشورهای همسایه و حتی مجامع بینالمللی برای جلوگیری از تداوم جنگ توسط ایران، صرفاً برای خروج عراق از بنبست پیش آمده بود، زیرا هیچگونه مکانیزم حقوقی مطمئن را برای دستیابی به صلح همه جانبه ارائه ندادند. قطعنامة 514 شورای امنیت نیز به گونهای طراحی شده بود که خواستههای مشروع ایران را در بر نداشت و به عبارت دیگر شورای امنیت نشان داد که درصدد مدیریت بحران است و نه حل آن، ولی در پایان جنگ مجامع بینالمللی با مشاهدة قدرت اعجازآمیز رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخیرناپذیر (فاو) تصمیم قطعی گرفتند تا جنگ را به هر شکل ممکن خاتمه دهند؛ از این رو قطعنامة 598 را به نحوی تدوین کردند که در برگیرندة برخی از خواستههای مشروع ایران بود و ایران اسلامی نیز با در نظر گرفتن اوضاع و شرایط منافع کشور، قطعنامه را پذیرفت و به جنگ خاتمه بخشید. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 . جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات) 2 . آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان. 3 . پس از بحران، هاشمی رفسنجانی. 4 . پاسخ به ابهامات، علیرضا الله زادگان. 5 . نقد ناتمام، حبیب الله حمیدی. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . ولایتی، علی اکبر، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1376، ص 141. [2] . درودیان، محمد، پرسشهای اساسی جنگ، تهران، مؤسسه مطالعات سیاسی فرهنگی اندیشه ناب، 1380، ص 209. [3] . همان،ص 210. [4] . همان، ص 210. [5] . همان، ص 208. [6] . ر.ک: مجلة پرسمان، شماره 21 خرداد 83. [7] . درودیان، محمد، پیشین ص 213. [8] . ولایتی، علی اکبر، پیشین،ص 104. [9] . درودیان، محمد، پیشین، ص 211.
در 31 شهریور 1359 (22 سپتامبر 1980) ارتش عراق هجوم وسیع و از پیشسازماندهی شدهای را به داخل خاک جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد. هجومی که منجر به یکی از طولانیترین، خونبارترین و ویرانگرترین جنگهای دنیا پس از پایان جنگ جهانی دوم و همچنین یکی از دردناکترین، غمانگیزترین و در عین حال افتخارآمیزترین حماسههای تاریخ میهن عزیز ما شد. جنگ تحمیلی زمانی شروع شد که میهن اسلامی ایران به دلیل وقوع انقلاب، حوادث و مشکلات داخلی و بینالمللی، به هیچ وجه آمادگی درگیر شدن در یک جنگ گسترده را نداشت. در چنین شرایطی بود که حزب بعث به سرکردگی صدام حسین، دیکتاتور عراق با تحریک دشمنان انقلاب اسلامی بویژه آمریکا و دیگر کشورهای غربی و عربی، تصمیم گرفت با تمام قوا به این کشور اسلامی حمله نماید؛ و به خیال خام خویش در مدت زمان کوتاهی ایران را تصاحب و انقلاب نوپای آن را سرنگون نماید و بدین ترتیب هم به اهداف توسعهطلبی خویش دست یابد و هم خوشخدمتی و سرسپردگی خویش را به اربابان خود ثابت نماید و آنان را از وحشت انقلاب اسلامی و بیدرای امت اسلامی و در خطر قرار گرفتن منابع ابرقدرتها در منطقه برهاند. در این صورت تنها راه منطقی، دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه آنان و حصول اطمینان از عدم تجاوز مجدد بود. این مبنای استراتژی ایران در طول جنگ تحمیلی بود و با وجود هزینههای زیاد جنگ، تا آخرین روز تعقیب میشد.
اما اینکه چرا پس از فتح خرمشهر، صلح محقق نشد، توجه به نکات و دلایل ذیل ضروری است: اگر صلح را مجموعهای از آتشبس، عقبنشینی، تعیین متجاوز، تأمین خسارتهای وارده و... بدانیم باید بگوئیم که در آن زمان، هیچگونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران، تنها آتش بس و در واقع حالت نه جنگ نه صلح را توصیه میکردند. در آن زمان هیچ طرحی که متضمّن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرّض مجدد داشته باشد وجود نداشت.
حضرت آیت الله خامنهای، ریاست جمهوری وقت در تاریخ 1 / 4 / 61 در دیدار با گروهی از روحانیون و مبلغین چنین داشتند: (به مردم باید گفته شود که با فتح خرمشهر و حتی فتح دیگر شهرها، جنگ تمام نخواهد شد، زیرا تا زمانی که متجاوز تنبیه نشده است. مبارزه ادامه خواهد داشت.)[1]
بنابراین ایران، دلایل منطقی و عقلانی برای ادامة جنگ وجود داشت که برخی عبارت بودند از:
1 . پس از فتح خرمشهر اساساً پیشنهاد صلحی به ایران نشد و سخنانی هم که از سوی برخی غیر مسئولین طرح شده است، سندیت ندارد. آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان فرماندة عالی جنگ از این موضوع به عنوان شایعات، نام برده و میگوید: (وقتی خرمشهر فتح شد، شایعاتی در مورد پیغام صلح یا دادن پول در کشور مطرح بود، ولی ما که مسئول بودیم، میدانستیم این شایعات دروغ است.)[2]
سردار محسن رضایی، فرماندة وقت سپاه میگوید: (این که گفته می شود بعد از آزادی خرمشهر چرا صلح نکردید، باید بگوییم که هیچ پیشنهاد صلحی تا چهار سال بعد از آزادی خرمشهر به ایران نشد و فقط چند طرح آتشبس ارائه شد که اگر قبول میکردیم. جنگ 50 سال به درازا میکشید.)[3]
دکتر ولایتی وزیر خارجة وقت میگوید: (نفر اول آقای حبیب شاطی، دبیر کل کنفرانس اسلامی بود که برای مذاکره آمد، یک رقمی را ایشان گفت و ما هم یک رقمی را مطرح کردیم، قرار شد ایشان جواب بیاورند، ولی دیگر خبری نشد، نفر دوم، معاون وزیر خارجة هند بود که تلاش زیادی کرد و با ایشان هم روی رقم بحث کردیم. ولی رفت و خبری نشد.)[4] بنابراین پس از فتح خرمشهر پیشنهاد صلحی نشد و فقط پیشنهاد آتشبس بود که آن هم در حد یک پیشنهاد بود و اگر ایران آن را میپذیرفت نه تنها جنگ خاتمه نمییافت بلکه سالهای متمادی به طول میانجامید و ایران نیز به اهداف خویش دست نمییافت.
2 . عدم عقبنشینی کامل عراق از مناطق اشغالی: درست است که با فتح خرمشهر، این شهر از اشغال حزب بعث عراق، آزاد شد، اما به علت حضور دشمن در شلمچه، این شهر همچنان مورد تهدید بود افزون بر اینکه نقاطی، مانند شلمچه، طلائیه، فکّه، قصر شیرین، سومار، نفت شهر و مهران یا در تیررس مستقیم دشمن و یا عملاً در اشغال آنها بودند و امکان آزادسازی این نقاط از راه مذکور آتش بس و مذاکره غیر معقول و ناممکن به نظر میرسید. بنابراین با فتح خرمشهر از نظر موقعیت هنوز، اوضاع به وضع اولیه قبل از تجاوز نیز باز نگشته بود. (زیرا عراق در پنج هزار کیلومتر مربع از خاک ایران حضور داشت، تهدید عراق برای ایران همچنان وجود داشت و ایران متحمل خسارات زیادی بیش از دویست میلیارد دلار شده بود.)[5] بدیهی است در چنین وضعیتی توقف جنگ و قبول آتشبس به ضرر ایران تمام میشد و صلحی ناپایدار را در پی داشت.)
3 . در تاریخ 20 / 3 / 61 جلسهای در حضور امام خمینی(ره) در جماران تشکیل شد و موضوع به شور گذاشته شد. از نظر نظامیان شرکتکننده در آن جلسه، امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود نداشت، زیرا در اغلب نقاط مرزی هیچگونه مانع طبیعی وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز علاوه بر هزینههای سنگین، مدت زمان مدیدی به طول میانجامید و طی این مدت احتمال حملة مجدد عراق جدّی بود، مهمتر این که با تکیه بر اصل متعارف نظامی (تعقیب دشمن) هر گونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیر اصولی بود، به همین دلیل امام(ره) پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق، پس از استماع دلایل نظامیان و فرماندهان عالی رتبة جنگ و ناامیدی از پذیرش شرایط ایران توسط دولت عراق، با ادامة جنگ و ورود نیروهای ایران به خاک عراق موافقت نمودند.[6]
4 . عدم محکومیت صدام به عنوان متجاوز: یکی دیگر از دلایل ادامة جنگ، عدم محکومیت صدام به عنوان متجاوز بوده هیچ یک از مجامع بینالمللی حاضر نشدند تا صدام و حزب بعث را محکوم نموده و آنان را به عنوان متجاوز معرفی نمایند. از این جهت ایران حق خود میدانست با تعقیب دشمن در خاک وی به تنبیه متجاوز بپردازد. امام بر این نظر بودند که: (امروز ما قدرت داریم اگر مجرم را رها کنیم، این به معنای آتشبس و صلح نیست ضمن این که منطق حکم میکند، دشمن عقب رانده شده را باید به نحوی مجازات کرد که برای سال های سال خیال تهاجم مجدد را از سر بیرون کند.)[7]
پس از فتح خرمشهر عراق به صراحت به شکست خود اعتراف نکرد و حتی مدعی بود که گوشمالی لازم را به انقلاب اسلامی ایران داده است و در نتیجه چون ضرورتی احساس نمیکرد که نیروهایش در خرمشهر بمانند، آنها را بار دیگر قدری به عقب کشیده است).[8] بنابراین اگر صدام و ارتش بعثی عراق تنبیه نمیشدند، هیچ تضمینی وجود نداشت که عراق حمله مجدد نخواهد کرد.
5 . عدم پرداخت غرامت از سوی عراق به ایران: در پیشنهادهای آتشبس پس از فتح خرمشهر و نیز در قطعنامههای شورای امنیت هیچ راهکاری برای پرداخت غرامت و جبران خسارات جنگ پیشبینی نشده بود و این به خاطر این بود که آنان بر این نظر بودند که (اولا مبلغ مورد پرداخت به نحوی نباشد که ایران در مرحلة بازسازی به یک موقعیت جدیدی دست یابد و کشور را همچنان با بار سنگین هزینههای جنگ، نظام و انقلاب را درگیر ساخته و ضعیف نگاه دارد و ثانیاً بازسازی عراق به عنوان قدرت متعادل کنندة ایران مورد توجه قرار گیرد.)[9] برای این منظور کشورهای شورای همکاری بر تشکیل یک صندوق مشترک تأکید داشتند که پول آن را کشورهای مختلف تأمین میکردند و به نسبت میان ایران و عراق تقسیم میشد. البته توجه دارید که پرداخت غرامت به این شکل از لحاظ حقوقی بر این فرض مبتنی بود که ایران و عراق هر دو در شروع جنگ مقصر هستند. حال آن که عراق متجاوز بود، بنابراین ادامة جنگ امری منطقی به نظر میرسید.
بنابراین با توجه به آنچه بیان شد و دلایل دیگری که در کتاب ها موجود است به این نتیجه میرسیم که تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر و نیز تعقیب و تنبیه متجاوز نه تنها امری ناپسند نبود بلکه امری لازم و اجتنابناپذیر بود و تلاش های کشورهای همسایه و حتی مجامع بینالمللی برای جلوگیری از تداوم جنگ توسط ایران، صرفاً برای خروج عراق از بنبست پیش آمده بود، زیرا هیچگونه مکانیزم حقوقی مطمئن را برای دستیابی به صلح همه جانبه ارائه ندادند.
قطعنامة 514 شورای امنیت نیز به گونهای طراحی شده بود که خواستههای مشروع ایران را در بر نداشت و به عبارت دیگر شورای امنیت نشان داد که درصدد مدیریت بحران است و نه حل آن، ولی در پایان جنگ مجامع بینالمللی با مشاهدة قدرت اعجازآمیز رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخیرناپذیر (فاو) تصمیم قطعی گرفتند تا جنگ را به هر شکل ممکن خاتمه دهند؛ از این رو قطعنامة 598 را به نحوی تدوین کردند که در برگیرندة برخی از خواستههای مشروع ایران بود و ایران اسلامی نیز با در نظر گرفتن اوضاع و شرایط منافع کشور، قطعنامه را پذیرفت و به جنگ خاتمه بخشید.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 . جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات)
2 . آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان.
3 . پس از بحران، هاشمی رفسنجانی.
4 . پاسخ به ابهامات، علیرضا الله زادگان.
5 . نقد ناتمام، حبیب الله حمیدی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ولایتی، علی اکبر، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1376، ص 141.
[2] . درودیان، محمد، پرسشهای اساسی جنگ، تهران، مؤسسه مطالعات سیاسی فرهنگی اندیشه ناب، 1380، ص 209.
[3] . همان،ص 210.
[4] . همان، ص 210.
[5] . همان، ص 208.
[6] . ر.ک: مجلة پرسمان، شماره 21 خرداد 83.
[7] . درودیان، محمد، پیشین ص 213.
[8] . ولایتی، علی اکبر، پیشین،ص 104.
[9] . درودیان، محمد، پیشین، ص 211.
- [سایر] چرا پس از فتح خرمشهر جنگ پایان نگرفت؟
- [سایر] چرا امام خمینی(ره) پس از فتح خرمشهر به جنگ خاتمه ندادند و چرا پس از گذشت چند سال با پذیرفتن قطع نامه به جنگ پایان دادند؟
- [سایر] پس از فتح خرمشهر، پیشنهادهای مناسبی از سوی کشورهای عربی به ایران برای خاتمه جنگ داده شد وامام(ره) نیز با آتشبس پس از فتح خرمشهر موافق بود،بنابراین ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر یک اشتباه استراتژیک بود و
- [سایر] چرا جنگ پس از فتح خرمشهر ادامه یافت؟
- [سایر] چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ ادامه پیدا کرد؟
- [سایر] چرا پس از فتح خرمشهر، جنگ تداوم یافت؟
- [سایر] آیا استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر به مصلحت نظام بوده است یا به ضرر آن؟
- [سایر] آیا استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر به مصلحت نظام بوده؟نظر حضرت امام(ره)؟
- [سایر] ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر از چه توجیه منطقی برخوردار است؟
- [سایر] آیا استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر بدون نظر قاطع حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) امکان پذیر بود یا خیر؟
- [آیت الله مظاهری] توبه فرار از جنگ یا کمک نکردن به آن، علاوه بر پشیمانی از این گناه بزرگ، شرکت و کمک در جنگ است، مگر اینکه جنگ تمام شده باشد که تصمیم بر ترک آن گناه کفایت میکند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] جنگ با کسانی که بر امام معصوم علیهالسلام خروج کنند جایز است ولی اگر ناصبی نباشند اموال آنها را بدون جنگ نمیتوان تصاحب کرد.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر مسجد خراب شود، به صورت ملک در نمی آید که بتوان آن را مورد معامله قرار داد , مگر در زمینی که (عّنْوةً) فتح شد ه و ملکیّت آن به تبع اثر عمرانی اوست; مانند برخی از مناطق ایران.
- [آیت الله جوادی آملی] .تصرف در اموال کفّار حربی که در حال جنگ با مسلمانان هستند, جایز است.
- [آیت الله سیستانی] اگر مسلمانان به امر امام علیهالسلام با کفّار جنگ کنند ، و چیزهائی در جنگ بدست آورند ، به آنها غنیمت گفته میشود . که باید چیزهائی که مخصوص به امام است از غنیمت کنار بگذارند ، و خمس بقیه آن را بدهند ، و در ثبوت خمس بر غنیمت فرقی میان منقول ، و غیر منقول نیست ، ولی زمینهائی که از انفال نیست مال عموم مسلمین است ، هر چند جنگ به اذن امام علیهالسلام نباشد .
- [آیت الله مکارم شیرازی] در جنگهای امروز که میدانهای جنگ وسعت دارد و گاه کیلومترها یا فرسخها مسافت را در بر می گیرد و گلوله های دشمن و مانند آن تا مسافت زیادی می رسد، تمام این صحنه که مرکز تجمع سربازان است میدان جنگ محسوب می شود، ولی اگر دشمن بوسیله بمباران افرادی را دور از جبهه های جنگ به قتل برساند احکام بالا در مورد آنها جاری نیست.
- [آیت الله جوادی آملی] .اموال منقولی که از میدان جنگ به عنوان غنیمت گرفته میشود, خمس دارد و اموال غیر منقول آن, خمس ندارد .
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر مرض انسان چند سال طول بکشد، بعد از آن که خوب شد هر مقداری که تا ماه رمضان بعد برای گرفتن روزه قضای ماه رمضان آخر زمان داشته باشد، باید روزه بگیرد و اگر نگرفت در سالهای بعد بگیرد و قضای روزه سالهای قبل و بقیه روزهای سال آخر لازم نیست، بلکه برای هر روز از آن یک مد طعام به فقیر بدهد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در ماه رمضان پیش از ظهر کافر مسلمان شود و از اذان صبح تا آنوقت کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد احتیاط واجب آن است که نیت کند و روزه بگیرد و اگر روزه نگرفت قضا کند.
- [آیت الله اردبیلی] وقت نافله عشاء تا پایان وقت نماز عشاء است و بهتر است بلافاصله بعد از نماز عشاء خوانده شود.