با توجه به این که در جریان به ثمر رسیدن انقلاب، غیر از نهضت امام (رحمةالله علیه)، جریانهای فکری و گروههای دیگری هم بودند که داعیه‌ی مبارزه و انقلابی بودن را داشتند، اما این نهضت حضرت امام (رحمةالله ع
با توجه به این که در جریان به ثمر رسیدن انقلاب، غیر از نهضت امام (رحمةالله علیه)، جریانهای فکری و گروههای دیگری هم بودند که داعیه‌ی مبارزه و انقلابی بودن را داشتند، اما این نهضت حضرت امام (رحمةالله ع سؤال بسیار خوبی است. بله، همان‌طور که گفتید، مبارزات با رژیم پهلوی، از دیرباز شروع شده بود؛ یعنی از دوره‌ی رضاخان و از سالهای 1314. البته قبلاً مرحوم مدرس مبارزاتش را شروع کرده بود، اما ایشان را به شهادت رساندند. در سال 1314، نهضت بزرگ علما از مشهد شروع شد و مرحوم آیةالله قمی و عده‌یی از علما که با ایشان همراه بودند، مبارزه‌ی خود را شروع کردند. در اواخر دوره‌ی رضاخان، گروههای غیر اسلامی تجمعهایی داشتند و مبارزاتی را شروع کردند. بعد در دهه‌ی بیست، باز مبارزات حزبی و گروهی از یک طرف، و نهضت علمایی و مردمی از طرف دیگر آغاز گردید. در سالهای بعد هم همین‌طور بود و مبارزات زیادی شروع شد. البته همه‌ی این مبارزات هم تأثیراتی داشت، اما همان‌طور که می‌گویید، هیچکدام از اینها قدرت بسیج توده‌ها را نداشت و نتوانست مبارزه را از جمعهای کوچک و خواص، به جمع عظیم مردم بکشاند. راز پیروزی امام هم این بود که توانست این هنر بزرگ و این معجزه‌ی بزرگ را انجام بدهد و مبارزه را به سطح مردم بکشاند. اما علتش چه بود؟ البته برخی از این علل، به خصوصیات شخص امام بزرگوارمان برمی‌گردد، که آنها را هم عرض خواهم کرد؛ لیکن عمده‌ی علت، عبارت بود از این که امام در موضع یک روحانی والا مقام و مورد اعتماد، از اسلام حرف می‌زد. اسلام، باور عمومی مردم بود و هست. این، خاصیت حرکت دینی و خاصیت انگیزه‌ی دینی است. انگیزه‌ی دینی، با انگیزه‌های مادی و حزبی فرق می‌کند. در انگیزه‌های مادی و حزبی، کسب قدرت و حکومت، بیشتر مطرح است. اشخاصی که وارد مبارزه می‌شوند، هر کدام برای خودشان جایگاه و موضعی را تعریف می‌کنند: در نظام آینده، ما چه کار باید بکنیم؟ چه‌کاره باید بشویم؟ اما در حرکت دینی، این حرفها نیست؛ همه برای انجام تکلیف وارد می‌شوند. امام بر اسلام تکیه کردند و تعالی اسلام را بیان نمودند. عمق حرکت مردمی از این‌جا شروع شد؛ چون همه‌ی مردم، با ایمان خودشان وارد شده بودند. شما مثلاً می‌دیدید که در فلان روستا، مردم نسبت به مسائل پاسخ می‌دهند. حالا شما ببینید اگر یک حزب سیاسی بخواهد مردم یک روستای دور افتاده را با خودش همراه کند، چه‌قدر باید تلاش بکند تا دانه دانه‌ی اینها را به خودش متوجه کند؛ در حالی که امام چنین تلاشی با این خصوصیت نداشتند؛ اما با پیام ایشان آنها با ایمان وارد میدان می‌شدند. در شهرهای بزرگ هم همین‌طور بود. در تهران که مرکز هم بود، همین‌گونه بود. بنابراین، عمده، مسأله‌ی اسلام بود؛ یعنی امام به اسلام تکیه داشتند. البته خصوصیات دیگری هم بود. امام طبیعتاً یک شخص مردمی بودند و به مردم اتکاء داشتند. من فراموش نمی‌کنم که در سال 41 - که هنوز امام بزرگوار ما این‌قدر هم معروفیت و شهرت نداشتند - در یکی از سخنرانیهایی که آن سال در قم و در همان محل درس انجام می‌دادند، خطاب به دولت آن زمان گفتند که اگر مثلاً به این رفتارتان ادامه بدهید، من این صحرای بی‌پایان قم را از مردم پُر می‌کنم! همه تعجب می‌کردند که امام چه‌طور از گوشه‌ی مسجدی در قم، این‌طور به مردم متکی و معتقد و خاطرجمع از مردم است. چند ماه بیشتر نگذشت؛ در سال 42 که امام آن سخنرانی را در مدرسه‌ی فیضیه کردند، دو روز بعدش در تهران پانزده خرداد اتفاق افتاد و با آن وضع خونین، مردم در مقابل تانکها و مسلسلها و تفنگها ایستادند. البته عرض کردم که خصوصیات شخص امام خیلی دخیل بود. امام به معنای حقیقی کلمه، مردی با اراده و عزم پولادین بود؛ شخصی بود صددرصد مؤمن به راه خود؛ همان‌طور که در قرآن نسبت به پیامبر آمده که (امن الرسول بما انزل الیه من ربه). او به راه خود ایمان کامل داشت؛ مردی بود صادق و صریح؛ اهل سیاستبازی و سیاستکاری نبود؛ مردی بود بسیار هوشمند و آینده‌نگر. هوشمندی امام، آینده‌نگری امام، قدرت تشخیص قدمهای بعدی، در امام بسیار بالا بود. او پیگیر و خستگی‌ناپذیر بود. بد نیست به‌یاد بیاورید که امام این مبارزات را در سن شصت و سه سالگی شروع کردند. یادم هست که در همان سال 41 ایشان در سخنرانی خود گفتند که من امسال شصت و سه سال دارم، که اگر من را بکُشند، تازه در سنی از دنیا رفته‌ام که پیامبر و امیرالمؤمنین در این سن از دنیا رفتند. مرد شصت و سه ساله، جوانان را گرم می‌کرد و به آنان نیرو و نشاط می‌داد. ایشان وقتی که وارد تهران شدند و وقایع روزهای دوازده بهمن به بعد و حادثه‌ی انقلاب اتفاق افتاد، مردی نزدیک هشتاد ساله بودند. ببینید پیرمردی در این سن، که وقت بازنشستگی و خستگی و بیکارگی اوست، این‌گونه با نشاط جوانان وارد میدان می‌شود. بنابراین، خصوصیات شخصی امام بسیار مؤثر بود؛ مسأله‌ی تکیه به اسلام و دین و ایمان و باور مردم هم که وجود داشت. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 41/400003)
عنوان سوال:

با توجه به این که در جریان به ثمر رسیدن انقلاب، غیر از نهضت امام (رحمةالله علیه)، جریانهای فکری و گروههای دیگری هم بودند که داعیه‌ی مبارزه و انقلابی بودن را داشتند، اما این نهضت حضرت امام (رحمةالله ع


پاسخ:

با توجه به این که در جریان به ثمر رسیدن انقلاب، غیر از نهضت امام (رحمةالله علیه)، جریانهای فکری و گروههای دیگری هم بودند که داعیه‌ی مبارزه و انقلابی بودن را داشتند، اما این نهضت حضرت امام (رحمةالله ع

سؤال بسیار خوبی است. بله، همان‌طور که گفتید، مبارزات با رژیم پهلوی، از دیرباز شروع شده بود؛ یعنی از دوره‌ی رضاخان و از سالهای 1314. البته قبلاً مرحوم مدرس مبارزاتش را شروع کرده بود، اما ایشان را به شهادت رساندند. در سال 1314، نهضت بزرگ علما از مشهد شروع شد و مرحوم آیةالله قمی و عده‌یی از علما که با ایشان همراه بودند، مبارزه‌ی خود را شروع کردند. در اواخر دوره‌ی رضاخان، گروههای غیر اسلامی تجمعهایی داشتند و مبارزاتی را شروع کردند. بعد در دهه‌ی بیست، باز مبارزات حزبی و گروهی از یک طرف، و نهضت علمایی و مردمی از طرف دیگر آغاز گردید. در سالهای بعد هم همین‌طور بود و مبارزات زیادی شروع شد. البته همه‌ی این مبارزات هم تأثیراتی داشت، اما همان‌طور که می‌گویید، هیچکدام از اینها قدرت بسیج توده‌ها را نداشت و نتوانست مبارزه را از جمعهای کوچک و خواص، به جمع عظیم مردم بکشاند. راز پیروزی امام هم این بود که توانست این هنر بزرگ و این معجزه‌ی بزرگ را انجام بدهد و مبارزه را به سطح مردم بکشاند. اما علتش چه بود؟ البته برخی از این علل، به خصوصیات شخص امام بزرگوارمان برمی‌گردد، که آنها را هم عرض خواهم کرد؛ لیکن عمده‌ی علت، عبارت بود از این که امام در موضع یک روحانی والا مقام و مورد اعتماد، از اسلام حرف می‌زد. اسلام، باور عمومی مردم بود و هست. این، خاصیت حرکت دینی و خاصیت انگیزه‌ی دینی است.
انگیزه‌ی دینی، با انگیزه‌های مادی و حزبی فرق می‌کند. در انگیزه‌های مادی و حزبی، کسب قدرت و حکومت، بیشتر مطرح است. اشخاصی که وارد مبارزه می‌شوند، هر کدام برای خودشان جایگاه و موضعی را تعریف می‌کنند: در نظام آینده، ما چه کار باید بکنیم؟ چه‌کاره باید بشویم؟ اما در حرکت دینی، این حرفها نیست؛ همه برای انجام تکلیف وارد می‌شوند. امام بر اسلام تکیه کردند و تعالی اسلام را بیان نمودند. عمق حرکت مردمی از این‌جا شروع شد؛ چون همه‌ی مردم، با ایمان خودشان وارد شده بودند. شما مثلاً می‌دیدید که در فلان روستا، مردم نسبت به مسائل پاسخ می‌دهند. حالا شما ببینید اگر یک حزب سیاسی بخواهد مردم یک روستای دور افتاده را با خودش همراه کند، چه‌قدر باید تلاش بکند تا دانه دانه‌ی اینها را به خودش متوجه کند؛ در حالی که امام چنین تلاشی با این خصوصیت نداشتند؛ اما با پیام ایشان آنها با ایمان وارد میدان می‌شدند. در شهرهای بزرگ هم همین‌طور بود. در تهران که مرکز هم بود، همین‌گونه بود. بنابراین، عمده، مسأله‌ی اسلام بود؛ یعنی امام به اسلام تکیه داشتند.
البته خصوصیات دیگری هم بود. امام طبیعتاً یک شخص مردمی بودند و به مردم اتکاء داشتند. من فراموش نمی‌کنم که در سال 41 - که هنوز امام بزرگوار ما این‌قدر هم معروفیت و شهرت نداشتند - در یکی از سخنرانیهایی که آن سال در قم و در همان محل درس انجام می‌دادند، خطاب به دولت آن زمان گفتند که اگر مثلاً به این رفتارتان ادامه بدهید، من این صحرای بی‌پایان قم را از مردم پُر می‌کنم! همه تعجب می‌کردند که امام چه‌طور از گوشه‌ی مسجدی در قم، این‌طور به مردم متکی و معتقد و خاطرجمع از مردم است. چند ماه بیشتر نگذشت؛ در سال 42 که امام آن سخنرانی را در مدرسه‌ی فیضیه کردند، دو روز بعدش در تهران پانزده خرداد اتفاق افتاد و با آن وضع خونین، مردم در مقابل تانکها و مسلسلها و تفنگها ایستادند.
البته عرض کردم که خصوصیات شخص امام خیلی دخیل بود. امام به معنای حقیقی کلمه، مردی با اراده و عزم پولادین بود؛ شخصی بود صددرصد مؤمن به راه خود؛ همان‌طور که در قرآن نسبت به پیامبر آمده که (امن الرسول بما انزل الیه من ربه). او به راه خود ایمان کامل داشت؛ مردی بود صادق و صریح؛ اهل سیاستبازی و سیاستکاری نبود؛ مردی بود بسیار هوشمند و آینده‌نگر. هوشمندی امام، آینده‌نگری امام، قدرت تشخیص قدمهای بعدی، در امام بسیار بالا بود. او پیگیر و خستگی‌ناپذیر بود. بد نیست به‌یاد بیاورید که امام این مبارزات را در سن شصت و سه سالگی شروع کردند. یادم هست که در همان سال 41 ایشان در سخنرانی خود گفتند که من امسال شصت و سه سال دارم، که اگر من را بکُشند، تازه در سنی از دنیا رفته‌ام که پیامبر و امیرالمؤمنین در این سن از دنیا رفتند. مرد شصت و سه ساله، جوانان را گرم می‌کرد و به آنان نیرو و نشاط می‌داد. ایشان وقتی که وارد تهران شدند و وقایع روزهای دوازده بهمن به بعد و حادثه‌ی انقلاب اتفاق افتاد، مردی نزدیک هشتاد ساله بودند. ببینید پیرمردی در این سن، که وقت بازنشستگی و خستگی و بیکارگی اوست، این‌گونه با نشاط جوانان وارد میدان می‌شود. بنابراین، خصوصیات شخصی امام بسیار مؤثر بود؛ مسأله‌ی تکیه به اسلام و دین و ایمان و باور مردم هم که وجود داشت. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 41/400003)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین