در مورد بازگشت امام خمینی به ایران از پاریس و سایر اتفاقات مربوط به توضیح دهید؟ مسئله بازگشت امام خمینی به ایران، از ابتدای اقامت او در پاریس مورد بحث محافل سیاسی و مطبوعات بود، ولی پس از رفتن شاه این سئوال در بیشتر مصاحبهها عنوان میشد، و پاسخ امام به همه مصاحبه کنندگان این بود: (در اولین فرصت) . در روزهای آخر دی 1357 خبر بازگشت قریب الوقوع امام خمینی در رسانههای خبری انتشار یافت.روز 2 بهمن یگانهای گارد شاهنشاهی، برای نمایش قدرت خود، در حضور خبرنگاران خارجی رژه رفتند.فردای آن روز دولت و ارتش فرودگاههای کشور را بستند و پرواز تمامی هواپیماها به ایران و از ایران به خارج متوقف شد.از همین موقع تظاهرات مردم تهران و شهرستانها در اعتراض به بسته شدن فرودگاهها شدت یافت و روز 4 بهمن جمعیت کثیری به سوی فرودگاه مهرآباد روی آوردند و خواهان بازگشت امام خمینی به وطن شدند. به رغم بسته شدن فرودگاهها و متوقف ماندن پرواز هواپیماها، چند تن از خلبانان شرکت هواپیمایی ملی ایران اعلام کردند که به پاریس خواهند رفت و امام خمینی را با هواپیمای 707 به تهران خواهند آورد. در همین اوان، سران ارتش در گردهمایی روز 3 بهمن، با حضور ژنرال هایزر، مسئله جلوگیری از بازگشت امام خمینی را مورد بحث قرار میدهند: (...ژنرال ربیعی طرفدار اقداماتی به منظور جلوگیری از فرود هواپیماها در تهران بود او، سه راه پیشنهاد کرد: جلوگیری از پرواز هواپیما در هوا و منحرف ساختن آن، سعی کنیم کشور دیگری راه را بر هواپیما ببندد و آن را نابود کند، راه سوم مسدود کردن باند فرودگاه [....] به نظر من (هایزر) مسدود کردن باند فرودگاه راه عاقلانهتری بود، زیرا نشان میداد که دولتبر فرودگاه کنترل دارد و میتواند قدرت و حاکمیتخود را نشان دهد...) علاوه بر اخبار و اطلاعات مربوط به تغییر مسیر هواپیمای امام خمینی، گزارشاتیدرباره سوء قصد علیه جان او، انتشار یافت.هایزر نیز در مذاکراتش با سران ارتش به این موضوع اشاره کرده و میگوید: (مطبوعات خبر میدادند که پس از تهدیدهای جدید علیه جان [امام] خمینی، تعداد محافظان اقامتگاهش در پاریس دو برابر شده است.فرانسویها گله میکردند که این کار برای آنها بسیار گران تمام میشود.من ژنرالها را زیر فشار گذاشتم تا بدانم آیا اقداماتی علیه جان خمینی شروع کردهاند، کنایاتی دریافت کردم، ولی پاسخ روشنی نشنیدم.آنها گفتند گروهی در سوئیس وجود دارد که این نوع اعمال را انجام میدهد، اما من نمیتوانم قضاوت کنم که آن گروه با افسران تماس داشتند) . General Robert E.Huyser;Mission to Tehran,p.182. یادداشتهای برژینسکی مشاور امنیتی پرزیدنت کارتر نیز موضوع توطئه علیه امام خمینی را تایید میکند.وی در این مورد میگوید: (...در 22 ژانویه براون گزارش کرد، هایزر به او اطلاع داده که بختیار آماده مقابله با خمینی، هنگام بازگشت وی میباشد، هواپیمای او، از مسیر پرواز منحرف و پس از فرود اجباری، بازداشتخواهد شد.سئوال ما این بود که آیا ما، آمادگی داریم که بختیار را در انجام این عمل تشویق کنیم و تصمیم او را قوت بخشیم.این موضوع طی دو روز بعد، میان ونس، براون و من مورد بحث و بررسی قرار گرفت... روز 23 ژانویه پیامی از سوی هایزر و سولیوان دریافت کردیم.در این پیام خواسته شده بود دستور العملهای قبلی را تغییر دهیم و به آنها اجازه دهیم برای امکان برقراری ائتلاف میان نظامیان و عناصر مذهبی اقدام کنند.این پیشنهاد کارمان را پیچیدهتر کرد. ونس، قویا موافق این کار بود و من سخت مخالف بودم.ما، حتی بین خودمان در زمینه چگونگی پاسخ به تصمیم بختیار در مورد جلوگیری از بازگشت [آیت الله] خمینی، اختلاف نظر جدی داشتیم.ونس عقیده داشتباید به بختیار و خمینی توصیه کنیم آیت الله به ایران مراجعت نکند، زیرا برخورد و درگیری برای هر دو طرف، فاجعه به بار خواهد آورد.من و براون بر این عقیده بودیم حالا که بختیار تصمیم به ایستادگی دارد، باید از او حمایت کنیم. روزهای 23 و 24 ژانویه (3 و 4 بهمن 1357) جلسات متعددی برای بحث و گفتگو در این مورد، بین خودمان و نیز با حضور رئیس جمهوری داشتیم.هنگامی کهمن پرزیدنت را از طرح بختیار آگاه ساختم، واکنش اولیهاش بسیار مثبتبود و گفت (عالی) است.اما ونس به شدت مخالفت کرد و گفت نتایج این امر منجر به اختلال و بینظمی وسیعی خواهد شد و حتی محتمل است [امام] خمینی به قتل برسد، و حوادث غیر قابل انتظاری پیش آمد کند. ما تمام آن روز به گفتگو ادامه دادیم.براون و من گفتیم اگر بختیار قصد دارد خمینی را توقیف کند، باید بدین کار تشویق شود و افزودم: هرگونه اشاره مخالفی علیه آن از سوی ما، اشتباه بزرگی خواهد بود.سرانجام به دلیل عدم توافق درباره این موضوع، نتوانستیم پیشنویس دستور العمل مشخصی را تهیه کنیم و من ناگزیر، چند راه حل مختلف به رئیس جمهوری پیشنهاد کردم. رئیس جمهور با پیش نویس پیشنهاد ونس مبنی بر اجرا نکردن طرح بختیار موافقت نکرد و طرح پیشنویس من و براون را با مختصر تغییراتی انتخاب نمود، در حقیقتبه بختیار، برای اجرای پیشنهادش، چراغ سبز داده شد. متاسفانه، خمینی بازگشتخود را به تاخیر نینداخت، هر چند بختیار در کشمکشهای اولیه به پیروزی روانی محدودی دستیافت، اما موضوع همچنان لا ینحل باقی ماند) . Zbigniew Brezinski;power and principle,pp.388 -389. در حالی که واشینگتن و تهران درباره نحوه جلوگیری از ورود آیت الله خمینی به ایران بحث و مذاکره میکردند، امام خمینی، آماده بازگشتبه ایران بود و با تصمیم گیری متهورانه و سرعت عمل، قصد داشتحریف را (مات) کند.به گفته ژنرال هایزر (حرکات و اقدامات جناح خمینی به حدی هوشمندانه انجام میگرفت که من متحیر بودم چه کسی برنامهریزی آنها را انجام میدهد و هنوز هم پاسخ این سئوال را پیدا نکردهام) . Huyser;op.cit.,p,184 به رغم بسته بودن فرودگاهها و پخش خبرهای مربوط به سوء قصد به جان امام خمینی و نیز منحرف ساختن هواپیمای حامل وی، امام اعلام کرد، هر زمان بخواهد به ایران مراجعت میکند.کمیته استقبال، برنامه مفصلی برای استقبال از او تهیه دیده بود. روز 9 بهمن ناگهان بختیار اعلام کرد که فرودگاه برای ورود آیت الله خمینی باز است.بختیار در توجیه تغییر تصمیم خود میگوید: (...من قضیه را به این شکل میدیدم، این ملا، که در ایرانی بودنش شکی نیست، میتواند به ایران بازگردد، ولی اگر خلافی از او سر بزند، توسط دادگاههای صالح و طبعا با تمام تضمینهایی که قانون پیشبینی کرده استبه محاکمه کشانده خواهد شد [...] به من ایراد گرفتهاند که چرا گذاشتم او به ایران بازگردد.آیا میتوانستم نگذارم؟ [....] به علاوه از قدیم و ندیم گفته بودم که تمام ایرانیان بدون اجازه دولتحق ورود به ایران را دارند.به این اصل اعتقاد داشتم و امروز هم به آن معتقدم که جزو حقوق طبیعی هر شهروندی است..) . یکرنگی، صفحات 213- 212. واقعیت این است که بختیار نمیتوانستبه طور نامحدود فرودگاهها را بسته نگه دارد.بستن فرودگاهها، کنجکاوی دهها تن خبرنگاران خارجی را که در اطراف اقامتگاه امام، در انتظار دریافتخبر بودند، بیشتر کرده بود.به گفته بختیار، او نمیتوانست مانع بازگشتیک تبعه ایرانی به کشورش شود.مسئله بستن فرودگاهها یک وسیله تبلیغاتی به نفع امام خمینی و به ضرر بختیار بود، از سوی دیگر اعلام آمادگی برای بازگشتبه میهن و ممانعت دولتبختیار، مردم ایران را به هیجان درآورد و ابعاد ناآرامیها را وسیعتر ساخت. سرانجام مبارزه تبلیغاتی، با عقب نشینی بختیار و باز شدن فرودگاهها پایان یافت و برنامه بازگشت امام خمینی برای روز 12 بهمن اعلام شد. بازگشت پیروزمندانه روز 12 بهمن 1357 (1 فوریه 1979) امام خمینی پس از 14 سال و چند ماه تبعید با هواپیمای 747 شرکت هواپیمایی فرانسه (ایرفرانس) عازم ایران گردید.150 تن خبرنگار خارجی که عمدهترین شبکه خبری دنیا را تشکیل میدادند، همراه امام در (پرواز انقلاب) حضور داشتند.در فرودگاه پاریس، امام ضمن پیامی به ملت فرانسه، از میهمان نوازی مردم و دولت و اهالی نوفل لوشاتو، تشکر کرد، سپس به چند سئوال خبرنگاران پاسخ داد.در مورد دولتبختیار، مواضع قبلی خود را تکرار کرد و گفت (ملاقات را نمیپذیرم، مگر آنکه استعفا بدهد و کنار برود) در مورد ارتش، ضمن تایید تماسهایی که در تهران با ارتش بوده است گفت (اگر مقتضی بدانیم، باز هم تماس حاصل خواهیم کرد) و افزود: (ما از ارتش میخواهیم که هر چه زودتر به ما متصل شود.ما میخواهیم ارتش مستقل باشد، و از قید اجانب خارج شود، آزاد شود. آنها فرزندان ما هستند، ما به آنها محبت داریم باید به دامن ملتبیایند و ارتش و ملت از همدیگر هستند.ارتش باید از دولت غاصب کنار برود، تا مردم تکلیفشان را با او معین کنند...) شانزده روز پیش، محمد رضا شاه، در حالی که یگانهای گارد شاهنشاهی، فرودگاه مهرآباد را محاصره کرده بودند، طی مراسم غیر رسمی، با شتاب ایران را برای همیشه ترک کرد و اکنون، امام خمینی با حضور و محتملا تهدید ارتش نیم میلیون نفری رژیم، همراه با پنجاه تن همراهانش، به ایران باز میگشت.کمیته استقبال مسئولیت امور انتظامی را به عهده داشت. اسامی اعضای کمیته استقبال و وظایف هر یک بدین شرح بود: آقایان علی اصغر تهرانچی، مسئول انتظامات، محمد توسلی، تبلیغات، صباغیان، برنامهریزی، حسین شاه حسینی، تدارکات، حجت الاسلام محمد مفتح، سخنگو، حجت الاسلام شیخ فضل الله محلاتی رابط روحانیت، آیت الله مطهری، سرپرست. استقبال از امام، در تاریخ معاصر ایران بیسابقه بود.مراسم ورود آیت الله، به طور زنده از رادیو و تلویزیون پخش شد. هواپیمای ایرفرانس حامل آیت الله و همراهان در ساعت 30/9 صبح در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست.امام خمینی، پس از ابراز تشکر از مستقبلین، طی سخنان کوتاهی، با تکرار برنامه سیاسی خود، دولتبختیار را غیر قانونی و غاصب دانست و گفت: (...ما این دولت را نمیتوانیم بپذیریم.ملت ایران رای بر سقوط سلطنت داده است.بنابراین، ما نه مجلس را قبول داریم و نه حکومت را قانونی میدانیم.باید دولت کنار برود.شورای انقلاب حکومت را تعیین خواهد کرد.حکومت موقت موظف خواهد بود که مقدمات رفراندوم را تهیه کند.قانون اساسی که تدوین شد، به آراء عمومی گذاشته میشود، که اگر مردم قبول کنند، رژیم جمهوری و قانون جمهوری خواهد بود... من، اعلام میکنم که دولت فعلی غاصب است و غیر قانونی است و اگر زیادتر از این لجاجت کند مسئول خواهد بود....) روزنامهها، 12 بهمن 1357. در بهشت زهرا، امام خمینی، با تاکید بر حاکمیت ملی و نقش مردم در تعیین سرنوشتخود، غیر قانونی بودن مجلسین را مطرح کرد و گفت: چنانچه حکومت و سلطنت دولتی و فردی، در یک مرحله با رای مردم بوده باشد و آن حکومت و دولت مشروعیت قانونی داشته باشد، این امر، حق آن مردم و نسلهای بعدی را از بین نمیبرد که هر زمان آن تصمیم را نادرست دیدند، آن را لغو کنند. امام خمینی، در توجیه این نظریه اظهار داشت: (...ما فرض میکنیم که یک ملتی تمامشان رای دادند که یک نفری سلطان باشد، بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشتخودشان هستند، رای آنها برای آنها قابل عمل است.لکن اگر چنانچه ملتی رای دادند، ولو تمامشان، به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، به چه حقی ملت پنجاه سال پیش از این سرنوشت ملتبعد را معین میکند؟ سرنوشت هر ملتی به ستخودش است [....] مگر پدرهای ما، ولی ما هستند، مگر آن اشخاصی که در صد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، میتوانند سرنوشتیک ملتی را که بعدها وجود پیدا میکنند، آنها تعیین بکنند؟) در مورد رای مجلسین در تایید دولتبختیار گفت: (...این ملتحرفی را که داشتند گفتند، حالا هم میگویند ما این وکلا را غیر قانونی میدانیم، این مجلس سنا را غیر قانونی میدانیم.این دولت را غیر قانونی میدانیم.آیا کسی که خودش از ناحیه مجلس، از ناحیه مجلس سنا، و از ناحیه شاه منصوب است و همه اینها غیر قانونی هستند، میشود که قانونی باشد؟ ما میگوییم شما غیر قانونی هستید و باید بروید...) امام خمینی درباره تعیین دولت آینده به جای دولتبختیار گفت: (من توی دهن این دولت میزنم، من، به پشتیبانی این ملت، دولت تعیین میکنم.من به واسطه اینکه این ملت مرا قبول دارد [...] این آقا، که خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم قبول ندارند.ملت هم قبولش ندارند.ارتش هم قبولش ندارند.فقط آمریکا از او پشتیبانی کرده و فرستاده و به ارتش دستور داده که از او پشتیبانی بکنند، انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته که باید از او پشتیبانی بکنید.) امام در برابر این سخن بختیار که گفته بود که در مملکت دو تا دولت نمیشود، اظهار داشت: (میگوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمیشود، خوب، این واضح است، این یک مملکت دو تا دولت ندارد.لکن دولت غیر قانونی باید برود.تو، غیر قانونی هستی، دولتی که ما میگوییم دولتی است که متکی به آراء ملت است، متکی به حکم خداست.تو باید یا خدا را انکار کنی، یا ملت را.) صحیفه نور، جلد 4، 283- 280. آنگاه امام خمینی خطاب به ارتش و افسران آن گفت: (میخواهیم که ارتش ما مستقل باشد.آقای ارتشبد! شما نمیخواهید؟ شما نمیخواهید که مستقل باشید؟ آقای سرلشکر، شما نمیخواهید مستقل باشید؟ شما میخواهید نوکر باشید؟ من به شما نصیحت میکنم که بیایید در آغوش ملت، همان که ملت میگوید، بگویید ما باید مستقل باشیم [...] اسلام برای شما بهتر از کفر است.ملتبرای شما بهتر از اجنبی است.ما برای شما میگوییم این مطلب را، شما هم برای خودتان این کار را بکنید، رها بکنید این را.خیال نکنید که اگر رها کردید، ما میآییم شما را به دار میزنیم.این چیزهایی است که دیگران درست کردهاند...) روزنامهها، مورخ 12 بهمن 1357. موضع واشینگتن پس از بازگشت امام یک روز پیش از بازگشت آیت الله خمینی به ایران، ژنرال هایزر، با ارتشبد قرهباغی رئیس ستاد مشترک ملاقات کرد.قرهباغی به فرستاده رئیس جمهوری آمریکا گفت: (ارتش از دکتر بختیار حمایت میکند و دستورات او را اجرا خواهد نمود و افزود: اگر بختیار در مذاکراتش با [امام] خمینی به سازش برسند، ارتش برای پایان یافتن بن بست موجود و تامین صلح و آرامش، از بختیار پشتیبانی میکند ولی اگر خمینی از مذاکره برای رسیدن به تفاهم امتناع کند و در صدد تعیین یک دولت رقیب برآید، ارتش به منظور حمایت از دولت و جلوگیری از سقوط آن، موضع دفاعی خواهد گرفت.) Sick;op.cit.,p.150 سفیر آمریکا در تهران درباره موضع دولت آمریکا نسبتبه جناحهای سیاسی ازوزارت خارجه، کسب تکلیف کرد.پاسخ واشینگتن پشتیبانی از روند قانون اساسی و مشاوره نزدیک با دولتبختیار بود (اگر بختیار از او (سفیر) خواستبا خمینی ملاقات و مذاکره کند، او باید این کار را انجام دهد.اگر خمینی خواستار دیدار با او (سفیر) شد، باید ابتدا با بختیار مشورت کند. به سولیوان دستور داده شد، نباید با شورای انقلاب مذاکره نماید، زیرا این امر به نشانه شناسایی شورا به عنوان یک سازمان و یا یک دولت تلقی خواهد شد، با این حال سفیر باید تماس خود را با عناصر اپوزیسیون، که قبل از بازگشتخمینی با آنها تماس داشت همچنان حفظ کند.) Sick;Ibid.,p.150. این دستور العمل جدید، در دوم فوریه - روز بعد از بازگشت امام خمینی به تهران - به سولیوان ابلاغ شد.روز بعد، جان استمپل John Stempel. مقام سیاسی سفارت آمریکا، با یکی از اعضای نهضت آزادی ایران تماس گرفت.این شخص به استمپل گفت که اعضای نهضتشب پیش با بختیار ملاقات و مدت دو ساعت مذاکره کردهاند در نتیجه بختیار با دو شرط، حاضر برای مصالحه شده است: 1) بختیار به عنوان نخست وزیر باقی بماند و هر چه زودتر ترتیب یک همهپرسی را فراهم کند.در این همهپرسی مردم رژیم سلطنتیا جمهوری اسلامی را انتخاب خواهند کرد. 2) بختیار از نخست وزیری استعفا کند ولی تا پایان همهپرسی عهدهدار اداره امور کشور باشد.به گفته گاری سیک، آیت الله خمینی به رغم اصرار و توصیه فراوان مشاورانش، هر دو شرط پیشنهادی را رد کرد و گفت (بختیار باید برود، زیرا فرمان نخست وزیری او را شاه صادر کرده است.شورای سلطنت نیز غیر قانونی است.تنها راه حل، تعیین یک نخست وزیر موقتبرای نظارت بر اجرای رفراندوم است.ارتش نیز باید خود را کنار بکشد.) Sick,Ibid,p.150. آیت الله خمینی، حتی در دورانی که در پاریس اقامت داشت، پیشنهاد و توصیه (مذاکرات با دولت را برای حصول توافق) از سوی یارانی، که در ایران بودند و انقلاب را اداره میکردند قویا رد کرد و تنها کنارهگیری شاه را راه حل بحران میدانست.بدیهی است که پس از بازگشت پیروزمندانهاش به ایران، هیچگونه راه حلی را جز تعیین دولتاز سوی خود، نمیپذیرفت و حتی، مقابله با ارتش را، با اعتقاد به عدم موفقیت نیروهای مسلح و پیروزی انقلاب، قطعی میدانست و این پیشبینی واقع بینانه، ده روز بعد (22 بهمن) به ثبوت رسید. بازرگان در مسند نخست وزیری آیت الله خمینی چهار روز پس از ورود به تهران (15 بهمن 1357) مهندس مهدی بازرگان را به نخست وزیری منصوب کرد.امام خمینی هنگام معرفی نخست وزیر دولت موقت انقلاب گفت: (برای اینکه خاتمه بدهیم به این وضع هر چه زودتر، به اتکاء آراء عمومی که بر ماست و ما، به احتساب آراء عمومی، و شما میبینید که آراء عمومی که با ماست و ما را به عنوان وکالت و یا به عنوان رهبری قبول دارند، یک دولتی را معرفی میکنم.رئیس دولتی را معرفی میکنم، موقتا دولتی را تشکیل بدهید که هم به آشفتگیها خاتمه بدهد و هم این مسائل کنونی که مجلس مؤسسان است، یعنی ترتیب انتخابات مجلس مؤسسان را بدهد و مقدمات آن را درست کند و مجلس مؤسسان تاسیس بشود و انتخابات مجلس هم انجام بشود و آنها دولت قانونی را انتخاب بکنند و مجلس مؤسسان که تشکیل شد، جمهوری اسلامی را به رفراندوم بگذارد [...] لهذا، دولت موقت را تعیین کردیم.) آخرین تلاشها، در آخرین روزها، صفحات 195- 192. سپس امام خمینی درباره شخصیت مهندس بازرگان و سوابق سیاسی او، و دلایل انتصابش به نخست وزیری گفت: (و چون جناب آقای مهندس بازرگان را سالهای طولانی است که از نزدیک میشناسم، مردی است فاضل، متدین از لحاظ ریاست و امین به ملت و ملی و بدون گرایش به چیزی که خلاف مقررات شرع است.من ایشان را معرفی میکنم که ایشان رئیس ولتباشد.ایشان واجب الاتباع است، ملتباید از او اتباع کند، یک حکومت عادی نیست، یک حکومتشرعی است، باید از او اتباع کند، مخالفتبا این حکومت مخالفتبا شرع است....) همان، صفحات 195- 192. معرفی مهندس بازرگان به نخست وزیری دولت موقت، با استقبال وسیع مردم و راهپیماییهای عظیم روبهرو شد.دکتر بختیار، در واکنش نسبتبه تشکیل دولت موقت گفت: (هرگونه تغییر حکومتباید از طریق انتخابات آزاد صورت گیرد، نه توسط گروهی مردم هیجان زده که در خیابانها به راه میافتند [....] اگر او (آیت الله خمینی) میخواهد چنین دولتی در شهر مقدس قم تشکیل دهد اجازه خواهم داد.این جذاب خواهد بود.ما، واتیکان کوچک خود را خواهیم داشت، اما به طور جدی بگویم که به آیت الله خمینی اجازه تشکیل یک دولت واقعی نخواهم داد و او نیز، این را میداند. [....] آیت الله خمینی باید درک کند که من قانون هستم و دولت من تنها دولت ایران است.من در تمام عمر در راه دموکراسی مبارزه کردهام و در اصول و عقایدم، نه با آیت الله خمینی سازش خواهم کرد و نه با کسی دیگری...) روزنامه کیهان، 15 بهمن 1357. متن فرمان نخست وزیر مهندس بازرگان بدین شرح بود: 14/6/1399 15/11/1357 بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای مهندس بازرگان بنا به پیشنهاد شورای انقلاب بر حسب حق شرعی قانونی ناشی از آراء اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبتبه رهبری جنبش ابراز شده است و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعاتی که از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم، جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص مامور تشکیل دولت موقت مینمایم تا به ترتیب اداره امور مملکت و خصوصا انجام رفراندوم و رجوع به آراء عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملتبر طبق قانون اساسی جدید را بدهید.مقتضی است که اعضای دولت موقت را هر چه زودتر با توجه به شرایطی که مشخص نمودهام تعیین و معرفی نمایید.کارمندان دولت، ارتش و افراد ملتبا دولت موقتشما همکاری کامل نموده و رعایت انضباط را برای وصول به اهداف مقدس انقلاب و سازمان یافتن امور کشور خواهند نمود.موفقیتشما و دولت موقت را در این مرحله حساس تاریخی از خداوند متعال مسئلت مینمایم. روح الله الموسوی الخمینی روز بعد بختیار، ماهیت جمهوری اسلامی عنوان شده از سوی امام خمینی را زیر سئوال کشید و گفت: (هیچ کس نمیداند که جمهوری اسلامی او چیست؟ او، نه کثرت گرایی سیاسی و نه دموکراسی را میپذیرد.او میخواهد روحانیون، قانون الهی را اجرا کنند و همه حرف آنها همین است.میگویند شما فرمانتان را از ایشان (شاه) گرفتهاید.بنده میتوانم بگویم که دکتر مصدقها، مستوفی الممالکها، و خیلی اشخاص که از ما بزرگتر بودهاند، همین کار را کردهاند و تمام این وزرای جبهه ملی و تمامی این قضات پاک دامن هم، همین فرامین را داشتهاند.بنده نمیتوانم ببینم چرا این فرمان وقتی به دست من رسید، این قدر ارزشش کاسته شده، یا منفور تلقی میشود.) روزنامه کیهان، 16 بهمن 1357. دکتر بختیار، در توجیه مشروعیت نخستوزیری خود، نخواستیا نتوانسته بود، اختلاف شرایط و اوضاعی را که منجر به نخستوزیری دکتر محمد مصدق، در اردیبهشت 1330 گردید، با شرایط دیماه 1357 که او فرمان نخست وزیری گرفت درک کند، دکتر مصدق به عنوان رهبر نهضت ضد استعماری ملت ایران، برای ملی کردن صنعت نفتبه میدان آمده بود، و نیروی عظیم مردمی از او پشتیبانی میکرد.به اعتراف محمد رضا شاه هیچ قدرتی در داخل ایران، توان مقابله با او را نداشت محمد رضا شاه، پاسخ به تاریخ، صفحه 84 (از متن انگلیسی) . و پس از کسب رای تمایل مجلس، شاه ناگزیر به زمامداری او، تن در داد، در صورتی که دی ماه 1357، رژیم ایران، در برابر طوفان عظیم انقلاب، در شرف فروپاشی بود، شاه سفر خود را به خارج از کشور تدارک میدید، و بختیار ابتدا فرمان نخستوزیری را گرفت و بعد مجلس به او رای اعتماد داد بختیار در مجلس شورای ملی، لزوم احترام به قانون اساسی و دفاع از دیگر قوانین مملکت را تاکید کرد و یادآور شد که به حکم قانون در مقام نخست وزیری خواهد ماند: (من با داد و فریاد و هو و جنجال حکومتهایی که در تخیل مردم به وجود آید، تسلیم نمیشوم.باید حکومتی با قانون بیاید و با قانون برود.آن که با رای نمایندگان مجلس آمده، فقط با رای نمایندگان مجلس خواهد رفت.شما نمایندگان نیز آزاد هستید که یا از نمایندگی صرفنظر کنید و استعفا دهید و یا در سنگر پارلمانبمانید.ولی من در مقام نخست وزیر قانونی مملکت میمانم تا انتخابات آزاد آینده را انجام بدهم.) روزنامه کیهان، 16 بهمن 1357. طی هفت روز، بین انتصاب مهندس بازرگان و پیروزی انقلاب، بختیار همچنان از مشروعیت و قانونی بودن نخست وزیری خود دفاع میکرد و بازرگان را تهدید مینمود، وی روز 18 بهمن گفت: (تا زمانی که این شوخیها ادامه دارد.با آنها کاری ندارم، اما اگر پا را از این فراتر نهند، به قدرت قانون پاسخ آنها داده خواهد شد.) روزنامه کیهان، 18 بهمن 1357. وی در جای دیگر مدعی شد که: (آیت الله خمینی حق تعیین نخست وزیر را ندارند [...] آنها در جستجوی هیاهوی خیابانی و شعارهای بیمعنی، که با فریادهای گوش خراش تکرار میشود، هستند.آنها به این ترتیب میخواهند بگویند ما اکثریت داریم، در حالی که اکثریتباید متین، آرام و خاموش باشد.) روزنامه کیهان، 21 بهمن 1357. مهندس بازرگان در روز 20 بهمن 1357 طی نطقی در حضور دهها هزار تن از مردم تهران که در دانشگاه تهران اجتماع کرده بودند، پیرامون نظریات بختیار و ادعای قانونی بودند نخست وزیری او به تفصیل پاسخ داد و گفت: (...آنچه مورد اشکال و ایراد و اختلاف است، ایراد قانونی بودن دولت ایشان و نشستنشان و گفتنشان سر جای همان غاصبین و دشمنان ملت و تمکین کامل نکردن به خواسته ملت و انقلاب است.خودش را دولت قانونی میداند، به دلیل اینکه او را شاه به این مقام برگزیده است و ثانیا مجلس رای اعتماد به ایشان دادهاند.تعجب از این است که آقای دکتر بختیار، که تا همین اواخر اعتراف و اعتراض به پایمال شدن قانون اساسی میکرد، حزب رستاخیز و مجلس سنا و مجلس شورای ملی را تحمیلی و فرمایشی و ساواکی میدانست، حالا دو دستی به آنها میچسبد.اختلاف اینجاست، اشکال اینجاست...) روزنامه کیهان، 20 بهمن 1357. روز بعد، از ساعت چهار بعد از ظهر حکومت نظامی اعلام شد.امام خمینی از مردم خواستبه دستور دولت اعتنا نکنند.به دنبال این اخطار و اعلامیه دولت موقت، مردم به خیابانها ریختند.همان شب درگیری همافران، با افراد گارد سلطنتی در پادگان دوشان تپه شروع شد.فردای آن روز (22 بهمن) ارتش اعلام بیطرفی کرد، چند ساعتبعد، بسیاری از پاسگاههای پلیس و چند پادگان و پایگاه نظامی به دست مردم افتاد، و بدین ترتیب، دولت 37 روزه بختیار سقوط کرد... ( منبع:تاریخ سیاسی بیست و پنجساله ایران، ج 2، ص 351 ،نویسنده: غلامرضا نجاتی ) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 88/66666)
در مورد بازگشت امام خمینی به ایران از پاریس و سایر اتفاقات مربوط به توضیح دهید؟
مسئله بازگشت امام خمینی به ایران، از ابتدای اقامت او در پاریس مورد بحث محافل سیاسی و مطبوعات بود، ولی پس از رفتن شاه این سئوال در بیشتر مصاحبهها عنوان میشد، و پاسخ امام به همه مصاحبه کنندگان این بود: (در اولین فرصت) .
در روزهای آخر دی 1357 خبر بازگشت قریب الوقوع امام خمینی در رسانههای خبری انتشار یافت.روز 2 بهمن یگانهای گارد شاهنشاهی، برای نمایش قدرت خود، در حضور خبرنگاران خارجی رژه رفتند.فردای آن روز دولت و ارتش فرودگاههای کشور را بستند و پرواز تمامی هواپیماها به ایران و از ایران به خارج متوقف شد.از همین موقع تظاهرات مردم تهران و شهرستانها در اعتراض به بسته شدن فرودگاهها شدت یافت و روز 4 بهمن جمعیت کثیری به سوی فرودگاه مهرآباد روی آوردند و خواهان بازگشت امام خمینی به وطن شدند.
به رغم بسته شدن فرودگاهها و متوقف ماندن پرواز هواپیماها، چند تن از خلبانان شرکت هواپیمایی ملی ایران اعلام کردند که به پاریس خواهند رفت و امام خمینی را با هواپیمای 707 به تهران خواهند آورد.
در همین اوان، سران ارتش در گردهمایی روز 3 بهمن، با حضور ژنرال هایزر، مسئله جلوگیری از بازگشت امام خمینی را مورد بحث قرار میدهند:
(...ژنرال ربیعی طرفدار اقداماتی به منظور جلوگیری از فرود هواپیماها در تهران بود او، سه راه پیشنهاد کرد: جلوگیری از پرواز هواپیما در هوا و منحرف ساختن آن، سعی کنیم کشور دیگری راه را بر هواپیما ببندد و آن را نابود کند، راه سوم مسدود کردن باند فرودگاه [....] به نظر من (هایزر) مسدود کردن باند فرودگاه راه عاقلانهتری بود، زیرا نشان میداد که دولتبر فرودگاه کنترل دارد و میتواند قدرت و حاکمیتخود را نشان دهد...) علاوه بر اخبار و اطلاعات مربوط به تغییر مسیر هواپیمای امام خمینی، گزارشاتیدرباره سوء قصد علیه جان او، انتشار یافت.هایزر نیز در مذاکراتش با سران ارتش به این موضوع اشاره کرده و میگوید:
(مطبوعات خبر میدادند که پس از تهدیدهای جدید علیه جان [امام] خمینی، تعداد محافظان اقامتگاهش در پاریس دو برابر شده است.فرانسویها گله میکردند که این کار برای آنها بسیار گران تمام میشود.من ژنرالها را زیر فشار گذاشتم تا بدانم آیا اقداماتی علیه جان خمینی شروع کردهاند، کنایاتی دریافت کردم، ولی پاسخ روشنی نشنیدم.آنها گفتند گروهی در سوئیس وجود دارد که این نوع اعمال را انجام میدهد، اما من نمیتوانم قضاوت کنم که آن گروه با افسران تماس داشتند) . General Robert E.Huyser;Mission to Tehran,p.182.
یادداشتهای برژینسکی مشاور امنیتی پرزیدنت کارتر نیز موضوع توطئه علیه امام خمینی را تایید میکند.وی در این مورد میگوید:
(...در 22 ژانویه براون گزارش کرد، هایزر به او اطلاع داده که بختیار آماده مقابله با خمینی، هنگام بازگشت وی میباشد، هواپیمای او، از مسیر پرواز منحرف و پس از فرود اجباری، بازداشتخواهد شد.سئوال ما این بود که آیا ما، آمادگی داریم که بختیار را در انجام این عمل تشویق کنیم و تصمیم او را قوت بخشیم.این موضوع طی دو روز بعد، میان ونس، براون و من مورد بحث و بررسی قرار گرفت...
روز 23 ژانویه پیامی از سوی هایزر و سولیوان دریافت کردیم.در این پیام خواسته شده بود دستور العملهای قبلی را تغییر دهیم و به آنها اجازه دهیم برای امکان برقراری ائتلاف میان نظامیان و عناصر مذهبی اقدام کنند.این پیشنهاد کارمان را پیچیدهتر کرد. ونس، قویا موافق این کار بود و من سخت مخالف بودم.ما، حتی بین خودمان در زمینه چگونگی پاسخ به تصمیم بختیار در مورد جلوگیری از بازگشت [آیت الله] خمینی، اختلاف نظر جدی داشتیم.ونس عقیده داشتباید به بختیار و خمینی توصیه کنیم آیت الله به ایران مراجعت نکند، زیرا برخورد و درگیری برای هر دو طرف، فاجعه به بار خواهد آورد.من و براون بر این عقیده بودیم حالا که بختیار تصمیم به ایستادگی دارد، باید از او حمایت کنیم.
روزهای 23 و 24 ژانویه (3 و 4 بهمن 1357) جلسات متعددی برای بحث و گفتگو در این مورد، بین خودمان و نیز با حضور رئیس جمهوری داشتیم.هنگامی کهمن پرزیدنت را از طرح بختیار آگاه ساختم، واکنش اولیهاش بسیار مثبتبود و گفت (عالی) است.اما ونس به شدت مخالفت کرد و گفت نتایج این امر منجر به اختلال و بینظمی وسیعی خواهد شد و حتی محتمل است [امام] خمینی به قتل برسد، و حوادث غیر قابل انتظاری پیش آمد کند.
ما تمام آن روز به گفتگو ادامه دادیم.براون و من گفتیم اگر بختیار قصد دارد خمینی را توقیف کند، باید بدین کار تشویق شود و افزودم: هرگونه اشاره مخالفی علیه آن از سوی ما، اشتباه بزرگی خواهد بود.سرانجام به دلیل عدم توافق درباره این موضوع، نتوانستیم پیشنویس دستور العمل مشخصی را تهیه کنیم و من ناگزیر، چند راه حل مختلف به رئیس جمهوری پیشنهاد کردم. رئیس جمهور با پیش نویس پیشنهاد ونس مبنی بر اجرا نکردن طرح بختیار موافقت نکرد و طرح پیشنویس من و براون را با مختصر تغییراتی انتخاب نمود، در حقیقتبه بختیار، برای اجرای پیشنهادش، چراغ سبز داده شد.
متاسفانه، خمینی بازگشتخود را به تاخیر نینداخت، هر چند بختیار در کشمکشهای اولیه به پیروزی روانی محدودی دستیافت، اما موضوع همچنان لا ینحل باقی ماند) . Zbigniew Brezinski;power and principle,pp.388 -389.
در حالی که واشینگتن و تهران درباره نحوه جلوگیری از ورود آیت الله خمینی به ایران بحث و مذاکره میکردند، امام خمینی، آماده بازگشتبه ایران بود و با تصمیم گیری متهورانه و سرعت عمل، قصد داشتحریف را (مات) کند.به گفته ژنرال هایزر (حرکات و اقدامات جناح خمینی به حدی هوشمندانه انجام میگرفت که من متحیر بودم چه کسی برنامهریزی آنها را انجام میدهد و هنوز هم پاسخ این سئوال را پیدا نکردهام) . Huyser;op.cit.,p,184
به رغم بسته بودن فرودگاهها و پخش خبرهای مربوط به سوء قصد به جان امام خمینی و نیز منحرف ساختن هواپیمای حامل وی، امام اعلام کرد، هر زمان بخواهد به ایران مراجعت میکند.کمیته استقبال، برنامه مفصلی برای استقبال از او تهیه دیده بود.
روز 9 بهمن ناگهان بختیار اعلام کرد که فرودگاه برای ورود آیت الله خمینی باز است.بختیار در توجیه تغییر تصمیم خود میگوید: (...من قضیه را به این شکل میدیدم، این ملا، که در ایرانی بودنش شکی نیست، میتواند به ایران بازگردد، ولی اگر خلافی از او سر بزند، توسط دادگاههای صالح و طبعا با تمام تضمینهایی که قانون پیشبینی کرده استبه محاکمه کشانده خواهد شد [...] به من ایراد گرفتهاند که چرا گذاشتم او به ایران بازگردد.آیا میتوانستم نگذارم؟ [....] به علاوه از قدیم و ندیم گفته بودم که تمام ایرانیان بدون اجازه دولتحق ورود به ایران را دارند.به این اصل اعتقاد داشتم و امروز هم به آن معتقدم که جزو حقوق طبیعی هر شهروندی است..) . یکرنگی، صفحات 213- 212.
واقعیت این است که بختیار نمیتوانستبه طور نامحدود فرودگاهها را بسته نگه دارد.بستن فرودگاهها، کنجکاوی دهها تن خبرنگاران خارجی را که در اطراف اقامتگاه امام، در انتظار دریافتخبر بودند، بیشتر کرده بود.به گفته بختیار، او نمیتوانست مانع بازگشتیک تبعه ایرانی به کشورش شود.مسئله بستن فرودگاهها یک وسیله تبلیغاتی به نفع امام خمینی و به ضرر بختیار بود، از سوی دیگر اعلام آمادگی برای بازگشتبه میهن و ممانعت دولتبختیار، مردم ایران را به هیجان درآورد و ابعاد ناآرامیها را وسیعتر ساخت.
سرانجام مبارزه تبلیغاتی، با عقب نشینی بختیار و باز شدن فرودگاهها پایان یافت و برنامه بازگشت امام خمینی برای روز 12 بهمن اعلام شد.
بازگشت پیروزمندانه
روز 12 بهمن 1357 (1 فوریه 1979) امام خمینی پس از 14 سال و چند ماه تبعید با هواپیمای 747 شرکت هواپیمایی فرانسه (ایرفرانس) عازم ایران گردید.150 تن خبرنگار خارجی که عمدهترین شبکه خبری دنیا را تشکیل میدادند، همراه امام در (پرواز انقلاب) حضور داشتند.در فرودگاه پاریس، امام ضمن پیامی به ملت فرانسه، از میهمان نوازی مردم و دولت و اهالی نوفل لوشاتو، تشکر کرد، سپس به چند سئوال خبرنگاران پاسخ داد.در مورد دولتبختیار، مواضع قبلی خود را تکرار کرد و گفت (ملاقات را نمیپذیرم، مگر آنکه استعفا بدهد و کنار برود) در مورد ارتش، ضمن تایید تماسهایی که در تهران با ارتش بوده است گفت (اگر مقتضی بدانیم، باز هم تماس حاصل خواهیم کرد) و افزود:
(ما از ارتش میخواهیم که هر چه زودتر به ما متصل شود.ما میخواهیم ارتش مستقل باشد، و از قید اجانب خارج شود، آزاد شود. آنها فرزندان ما هستند، ما به آنها محبت داریم باید به دامن ملتبیایند و ارتش و ملت از همدیگر هستند.ارتش باید از دولت غاصب کنار برود، تا مردم تکلیفشان را با او معین کنند...)
شانزده روز پیش، محمد رضا شاه، در حالی که یگانهای گارد شاهنشاهی، فرودگاه مهرآباد را محاصره کرده بودند، طی مراسم غیر رسمی، با شتاب ایران را برای همیشه ترک کرد و اکنون، امام خمینی با حضور و محتملا تهدید ارتش نیم میلیون نفری رژیم، همراه با پنجاه تن همراهانش، به ایران باز میگشت.کمیته استقبال مسئولیت امور انتظامی را به عهده داشت. اسامی اعضای کمیته استقبال و وظایف هر یک بدین شرح بود: آقایان علی اصغر تهرانچی، مسئول انتظامات، محمد توسلی، تبلیغات، صباغیان، برنامهریزی، حسین شاه حسینی، تدارکات، حجت الاسلام محمد مفتح، سخنگو، حجت الاسلام شیخ فضل الله محلاتی رابط روحانیت، آیت الله مطهری، سرپرست.
استقبال از امام، در تاریخ معاصر ایران بیسابقه بود.مراسم ورود آیت الله، به طور زنده از رادیو و تلویزیون پخش شد.
هواپیمای ایرفرانس حامل آیت الله و همراهان در ساعت 30/9 صبح در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست.امام خمینی، پس از ابراز تشکر از مستقبلین، طی سخنان کوتاهی، با تکرار برنامه سیاسی خود، دولتبختیار را غیر قانونی و غاصب دانست و گفت:
(...ما این دولت را نمیتوانیم بپذیریم.ملت ایران رای بر سقوط سلطنت داده است.بنابراین، ما نه مجلس را قبول داریم و نه حکومت را قانونی میدانیم.باید دولت کنار برود.شورای انقلاب حکومت را تعیین خواهد کرد.حکومت موقت موظف خواهد بود که مقدمات رفراندوم را تهیه کند.قانون اساسی که تدوین شد، به آراء عمومی گذاشته میشود، که اگر مردم قبول کنند، رژیم جمهوری و قانون جمهوری خواهد بود...
من، اعلام میکنم که دولت فعلی غاصب است و غیر قانونی است و اگر زیادتر از این لجاجت کند مسئول خواهد بود....) روزنامهها، 12 بهمن 1357.
در بهشت زهرا، امام خمینی، با تاکید بر حاکمیت ملی و نقش مردم در تعیین سرنوشتخود، غیر قانونی بودن مجلسین را مطرح کرد و گفت: چنانچه حکومت و سلطنت دولتی و فردی، در یک مرحله با رای مردم بوده باشد و آن حکومت و دولت مشروعیت قانونی داشته باشد، این امر، حق آن مردم و نسلهای بعدی را از بین نمیبرد که هر زمان آن تصمیم را نادرست دیدند، آن را لغو کنند.
امام خمینی، در توجیه این نظریه اظهار داشت:
(...ما فرض میکنیم که یک ملتی تمامشان رای دادند که یک نفری سلطان باشد، بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشتخودشان هستند، رای آنها برای آنها قابل عمل است.لکن اگر چنانچه ملتی رای دادند، ولو تمامشان، به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، به چه حقی ملت پنجاه سال پیش از این سرنوشت ملتبعد را معین میکند؟ سرنوشت هر ملتی به ستخودش است [....] مگر پدرهای ما، ولی ما هستند، مگر آن اشخاصی که در صد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، میتوانند سرنوشتیک ملتی را که بعدها وجود پیدا میکنند، آنها تعیین بکنند؟)
در مورد رای مجلسین در تایید دولتبختیار گفت:
(...این ملتحرفی را که داشتند گفتند، حالا هم میگویند ما این وکلا را غیر قانونی میدانیم، این مجلس سنا را غیر قانونی میدانیم.این دولت را غیر قانونی میدانیم.آیا کسی که خودش از ناحیه مجلس، از ناحیه مجلس سنا، و از ناحیه شاه منصوب است و همه اینها غیر قانونی هستند، میشود که قانونی باشد؟ ما میگوییم شما غیر قانونی هستید و باید بروید...)
امام خمینی درباره تعیین دولت آینده به جای دولتبختیار گفت:
(من توی دهن این دولت میزنم، من، به پشتیبانی این ملت، دولت تعیین میکنم.من به واسطه اینکه این ملت مرا قبول دارد [...] این آقا، که خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم قبول ندارند.ملت هم قبولش ندارند.ارتش هم قبولش ندارند.فقط آمریکا از او پشتیبانی کرده و فرستاده و به ارتش دستور داده که از او پشتیبانی بکنند، انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته که باید از او پشتیبانی بکنید.)
امام در برابر این سخن بختیار که گفته بود که در مملکت دو تا دولت نمیشود، اظهار داشت:
(میگوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمیشود، خوب، این واضح است، این یک مملکت دو تا دولت ندارد.لکن دولت غیر قانونی باید برود.تو، غیر قانونی هستی، دولتی که ما میگوییم دولتی است که متکی به آراء ملت است، متکی به حکم خداست.تو باید یا خدا را انکار کنی، یا ملت را.) صحیفه نور، جلد 4، 283- 280.
آنگاه امام خمینی خطاب به ارتش و افسران آن گفت:
(میخواهیم که ارتش ما مستقل باشد.آقای ارتشبد! شما نمیخواهید؟ شما نمیخواهید که مستقل باشید؟ آقای سرلشکر، شما نمیخواهید مستقل باشید؟ شما میخواهید نوکر باشید؟
من به شما نصیحت میکنم که بیایید در آغوش ملت، همان که ملت میگوید، بگویید ما باید مستقل باشیم [...] اسلام برای شما بهتر از کفر است.ملتبرای شما بهتر از اجنبی است.ما برای شما میگوییم این مطلب را، شما هم برای خودتان این کار را بکنید، رها بکنید این را.خیال نکنید که اگر رها کردید، ما میآییم شما را به دار میزنیم.این چیزهایی است که دیگران درست کردهاند...) روزنامهها، مورخ 12 بهمن 1357.
موضع واشینگتن پس از بازگشت امام
یک روز پیش از بازگشت آیت الله خمینی به ایران، ژنرال هایزر، با ارتشبد قرهباغی رئیس ستاد مشترک ملاقات کرد.قرهباغی به فرستاده رئیس جمهوری آمریکا گفت: (ارتش از دکتر بختیار حمایت میکند و دستورات او را اجرا خواهد نمود و افزود: اگر بختیار در مذاکراتش با [امام] خمینی به سازش برسند، ارتش برای پایان یافتن بن بست موجود و تامین صلح و آرامش، از بختیار پشتیبانی میکند ولی اگر خمینی از مذاکره برای رسیدن به تفاهم امتناع کند و در صدد تعیین یک دولت رقیب برآید، ارتش به منظور حمایت از دولت و جلوگیری از سقوط آن، موضع دفاعی خواهد گرفت.) Sick;op.cit.,p.150
سفیر آمریکا در تهران درباره موضع دولت آمریکا نسبتبه جناحهای سیاسی ازوزارت خارجه، کسب تکلیف کرد.پاسخ واشینگتن پشتیبانی از روند قانون اساسی و مشاوره نزدیک با دولتبختیار بود (اگر بختیار از او (سفیر) خواستبا خمینی ملاقات و مذاکره کند، او باید این کار را انجام دهد.اگر خمینی خواستار دیدار با او (سفیر) شد، باید ابتدا با بختیار مشورت کند. به سولیوان دستور داده شد، نباید با شورای انقلاب مذاکره نماید، زیرا این امر به نشانه شناسایی شورا به عنوان یک سازمان و یا یک دولت تلقی خواهد شد، با این حال سفیر باید تماس خود را با عناصر اپوزیسیون، که قبل از بازگشتخمینی با آنها تماس داشت همچنان حفظ کند.) Sick;Ibid.,p.150.
این دستور العمل جدید، در دوم فوریه - روز بعد از بازگشت امام خمینی به تهران - به سولیوان ابلاغ شد.روز بعد، جان استمپل John Stempel. مقام سیاسی سفارت آمریکا، با یکی از اعضای نهضت آزادی ایران تماس گرفت.این شخص به استمپل گفت که اعضای نهضتشب پیش با بختیار ملاقات و مدت دو ساعت مذاکره کردهاند در نتیجه بختیار با دو شرط، حاضر برای مصالحه شده است:
1) بختیار به عنوان نخست وزیر باقی بماند و هر چه زودتر ترتیب یک همهپرسی را فراهم کند.در این همهپرسی مردم رژیم سلطنتیا جمهوری اسلامی را انتخاب خواهند کرد.
2) بختیار از نخست وزیری استعفا کند ولی تا پایان همهپرسی عهدهدار اداره امور کشور باشد.به گفته گاری سیک، آیت الله خمینی به رغم اصرار و توصیه فراوان مشاورانش، هر دو شرط پیشنهادی را رد کرد و گفت
(بختیار باید برود، زیرا فرمان نخست وزیری او را شاه صادر کرده است.شورای سلطنت نیز غیر قانونی است.تنها راه حل، تعیین یک نخست وزیر موقتبرای نظارت بر اجرای رفراندوم است.ارتش نیز باید خود را کنار بکشد.) Sick,Ibid,p.150.
آیت الله خمینی، حتی در دورانی که در پاریس اقامت داشت، پیشنهاد و توصیه (مذاکرات با دولت را برای حصول توافق) از سوی یارانی، که در ایران بودند و انقلاب را اداره میکردند قویا رد کرد و تنها کنارهگیری شاه را راه حل بحران میدانست.بدیهی است که پس از بازگشت پیروزمندانهاش به ایران، هیچگونه راه حلی را جز تعیین دولتاز سوی خود، نمیپذیرفت و حتی، مقابله با ارتش را، با اعتقاد به عدم موفقیت نیروهای مسلح و پیروزی انقلاب، قطعی میدانست و این پیشبینی واقع بینانه، ده روز بعد (22 بهمن) به ثبوت رسید.
بازرگان در مسند نخست وزیری
آیت الله خمینی چهار روز پس از ورود به تهران (15 بهمن 1357) مهندس مهدی بازرگان را به نخست وزیری منصوب کرد.امام خمینی هنگام معرفی نخست وزیر دولت موقت انقلاب گفت:
(برای اینکه خاتمه بدهیم به این وضع هر چه زودتر، به اتکاء آراء عمومی که بر ماست و ما، به احتساب آراء عمومی، و شما میبینید که آراء عمومی که با ماست و ما را به عنوان وکالت و یا به عنوان رهبری قبول دارند، یک دولتی را معرفی میکنم.رئیس دولتی را معرفی میکنم، موقتا دولتی را تشکیل بدهید که هم به آشفتگیها خاتمه بدهد و هم این مسائل کنونی که مجلس مؤسسان است، یعنی ترتیب انتخابات مجلس مؤسسان را بدهد و مقدمات آن را درست کند و مجلس مؤسسان تاسیس بشود و انتخابات مجلس هم انجام بشود و آنها دولت قانونی را انتخاب بکنند و مجلس مؤسسان که تشکیل شد، جمهوری اسلامی را به رفراندوم بگذارد [...] لهذا، دولت موقت را تعیین کردیم.) آخرین تلاشها، در آخرین روزها، صفحات 195- 192.
سپس امام خمینی درباره شخصیت مهندس بازرگان و سوابق سیاسی او، و دلایل انتصابش به نخست وزیری گفت:
(و چون جناب آقای مهندس بازرگان را سالهای طولانی است که از نزدیک میشناسم، مردی است فاضل، متدین از لحاظ ریاست و امین به ملت و ملی و بدون گرایش به چیزی که خلاف مقررات شرع است.من ایشان را معرفی میکنم که ایشان رئیس ولتباشد.ایشان واجب الاتباع است، ملتباید از او اتباع کند، یک حکومت عادی نیست، یک حکومتشرعی است، باید از او اتباع کند، مخالفتبا این حکومت مخالفتبا شرع است....) همان، صفحات 195- 192.
معرفی مهندس بازرگان به نخست وزیری دولت موقت، با استقبال وسیع مردم و راهپیماییهای عظیم روبهرو شد.دکتر بختیار، در واکنش نسبتبه تشکیل دولت موقت گفت:
(هرگونه تغییر حکومتباید از طریق انتخابات آزاد صورت گیرد، نه توسط گروهی مردم هیجان زده که در خیابانها به راه میافتند [....] اگر او (آیت الله خمینی) میخواهد چنین دولتی در شهر مقدس قم تشکیل دهد اجازه خواهم داد.این جذاب خواهد بود.ما، واتیکان کوچک خود را خواهیم داشت، اما به طور جدی بگویم که به آیت الله خمینی اجازه تشکیل یک دولت واقعی نخواهم داد و او نیز، این را میداند. [....] آیت الله خمینی باید درک کند که من قانون هستم و دولت من تنها دولت ایران است.من در تمام عمر در راه دموکراسی مبارزه کردهام و در اصول و عقایدم، نه با آیت الله خمینی سازش خواهم کرد و نه با کسی دیگری...) روزنامه کیهان، 15 بهمن 1357.
متن فرمان نخست وزیر مهندس بازرگان بدین شرح بود:
14/6/1399
15/11/1357
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای مهندس بازرگان بنا به پیشنهاد شورای انقلاب بر حسب حق شرعی قانونی ناشی از آراء اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبتبه رهبری جنبش ابراز شده است و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعاتی که از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم، جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص مامور تشکیل دولت موقت مینمایم تا به ترتیب اداره امور مملکت و خصوصا انجام رفراندوم و رجوع به آراء عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملتبر طبق قانون اساسی جدید را بدهید.مقتضی است که اعضای دولت موقت را هر چه زودتر با توجه به شرایطی که مشخص نمودهام تعیین و معرفی نمایید.کارمندان دولت، ارتش و افراد ملتبا دولت موقتشما همکاری کامل نموده و رعایت انضباط را برای وصول به اهداف مقدس انقلاب و سازمان یافتن امور کشور خواهند نمود.موفقیتشما و دولت موقت را در این مرحله حساس تاریخی از خداوند متعال مسئلت مینمایم.
روح الله الموسوی الخمینی
روز بعد بختیار، ماهیت جمهوری اسلامی عنوان شده از سوی امام خمینی را زیر سئوال کشید و گفت:
(هیچ کس نمیداند که جمهوری اسلامی او چیست؟ او، نه کثرت گرایی سیاسی و نه دموکراسی را میپذیرد.او میخواهد روحانیون، قانون الهی را اجرا کنند و همه حرف آنها همین است.میگویند شما فرمانتان را از ایشان (شاه) گرفتهاید.بنده میتوانم بگویم که دکتر مصدقها، مستوفی الممالکها، و خیلی اشخاص که از ما بزرگتر بودهاند، همین کار را کردهاند و تمام این وزرای جبهه ملی و تمامی این قضات پاک دامن هم، همین فرامین را داشتهاند.بنده نمیتوانم ببینم چرا این فرمان وقتی به دست من رسید، این قدر ارزشش کاسته شده، یا منفور تلقی میشود.) روزنامه کیهان، 16 بهمن 1357.
دکتر بختیار، در توجیه مشروعیت نخستوزیری خود، نخواستیا نتوانسته بود، اختلاف شرایط و اوضاعی را که منجر به نخستوزیری دکتر محمد مصدق، در اردیبهشت 1330 گردید، با شرایط دیماه 1357 که او فرمان نخست وزیری گرفت درک کند، دکتر مصدق به عنوان رهبر نهضت ضد استعماری ملت ایران، برای ملی کردن صنعت نفتبه میدان آمده بود، و نیروی عظیم مردمی از او پشتیبانی میکرد.به اعتراف محمد رضا شاه هیچ قدرتی در داخل ایران، توان مقابله با او را نداشت محمد رضا شاه، پاسخ به تاریخ، صفحه 84 (از متن انگلیسی) . و پس از کسب رای تمایل مجلس، شاه ناگزیر به زمامداری او، تن در داد، در صورتی که دی ماه 1357، رژیم ایران، در برابر طوفان عظیم انقلاب، در شرف فروپاشی بود، شاه سفر خود را به خارج از کشور تدارک میدید، و بختیار ابتدا فرمان نخستوزیری را گرفت و بعد مجلس به او رای اعتماد داد
بختیار در مجلس شورای ملی، لزوم احترام به قانون اساسی و دفاع از دیگر قوانین مملکت را تاکید کرد و یادآور شد که به حکم قانون در مقام نخست وزیری خواهد ماند:
(من با داد و فریاد و هو و جنجال حکومتهایی که در تخیل مردم به وجود آید، تسلیم نمیشوم.باید حکومتی با قانون بیاید و با قانون برود.آن که با رای نمایندگان مجلس آمده، فقط با رای نمایندگان مجلس خواهد رفت.شما نمایندگان نیز آزاد هستید که یا از نمایندگی صرفنظر کنید و استعفا دهید و یا در سنگر پارلمانبمانید.ولی من در مقام نخست وزیر قانونی مملکت میمانم تا انتخابات آزاد آینده را انجام بدهم.) روزنامه کیهان، 16 بهمن 1357.
طی هفت روز، بین انتصاب مهندس بازرگان و پیروزی انقلاب، بختیار همچنان از مشروعیت و قانونی بودن نخست وزیری خود دفاع میکرد و بازرگان را تهدید مینمود، وی روز 18 بهمن گفت:
(تا زمانی که این شوخیها ادامه دارد.با آنها کاری ندارم، اما اگر پا را از این فراتر نهند، به قدرت قانون پاسخ آنها داده خواهد شد.) روزنامه کیهان، 18 بهمن 1357.
وی در جای دیگر مدعی شد که:
(آیت الله خمینی حق تعیین نخست وزیر را ندارند [...] آنها در جستجوی هیاهوی خیابانی و شعارهای بیمعنی، که با فریادهای گوش خراش تکرار میشود، هستند.آنها به این ترتیب میخواهند بگویند ما اکثریت داریم، در حالی که اکثریتباید متین، آرام و خاموش باشد.) روزنامه کیهان، 21 بهمن 1357.
مهندس بازرگان در روز 20 بهمن 1357 طی نطقی در حضور دهها هزار تن از مردم تهران که در دانشگاه تهران اجتماع کرده بودند، پیرامون نظریات بختیار و ادعای قانونی بودند نخست وزیری او به تفصیل پاسخ داد و گفت:
(...آنچه مورد اشکال و ایراد و اختلاف است، ایراد قانونی بودن دولت ایشان و نشستنشان و گفتنشان سر جای همان غاصبین و دشمنان ملت و تمکین کامل نکردن به خواسته ملت و انقلاب است.خودش را دولت قانونی میداند، به دلیل اینکه او را شاه به این مقام برگزیده است و ثانیا مجلس رای اعتماد به ایشان دادهاند.تعجب از این است که آقای دکتر بختیار، که تا همین اواخر اعتراف و اعتراض به پایمال شدن قانون اساسی میکرد، حزب رستاخیز و مجلس سنا و مجلس شورای ملی را تحمیلی و فرمایشی و ساواکی میدانست، حالا دو دستی به آنها میچسبد.اختلاف اینجاست، اشکال اینجاست...) روزنامه کیهان، 20 بهمن 1357.
روز بعد، از ساعت چهار بعد از ظهر حکومت نظامی اعلام شد.امام خمینی از مردم خواستبه دستور دولت اعتنا نکنند.به دنبال این اخطار و اعلامیه دولت موقت، مردم به خیابانها ریختند.همان شب درگیری همافران، با افراد گارد سلطنتی در پادگان دوشان تپه شروع شد.فردای آن روز (22 بهمن) ارتش اعلام بیطرفی کرد، چند ساعتبعد، بسیاری از پاسگاههای پلیس و چند پادگان و پایگاه نظامی به دست مردم افتاد، و بدین ترتیب، دولت 37 روزه بختیار سقوط کرد...
( منبع:تاریخ سیاسی بیست و پنجساله ایران، ج 2، ص 351 ،نویسنده: غلامرضا نجاتی ) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 88/66666)
- [سایر] امام خمینی و فرآیند شکل گیری انقلاب اسلامی؟
- [سایر] چرا امام خمینی (رحمت الله علیه) بعد انقلاب اسلامی به مشهد نرفتند؟
- [سایر] بین امام خمینی و مردم چه رابطه ای حاکم بود و امام خمینی برای مردم چه نقشی قائل بودند؟
- [سایر] چگونگی پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) را توضیح دهید؟
- [سایر] آیا با زنده نگهداشتن گفتمان انقلاب اسلامی راه امام خمینی (ره) تداوم می یابد؟
- [سایر] چگونگی پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) را توضیح دهید؟
- [سایر] برجسته ترین و مهمترین تلاش های امام خمینی ره در انقلاب اسلامی چیست؟
- [سایر] استکبار و استعمارستیزی در گفتمان راهبردی امام خمینی در پیروزی انقلاب اسلامی چه جایگاهی داشت؟
- [سایر] آیا امام خمینی (ره) و انقلاب ایران از جمله نشانههای ظهور حضرت مهدی (عج) است؟
- [سایر] چرا شاه و همسرش فرح تصمیم گرفتند از ایران فرار کنند تا امام خمینی به موقع به ایران بیاید؟
- [آیت الله اردبیلی] رساله توضیح المسائل به شیوه مرسوم، ابتدا بر اساس فتاوای زعیم بزرگوار شیعه حضرت آیة اللّه العظمی برجرودی قدسسره به دقت و با زبانی ساده تهیه و چاپ گردید و در معرض استفاده مقلدان و اندیشمندان قرار گرفت و به سبب دقت و سلاست و انتساب به آن مرجع بزرگوار و استاد مسلم فقه، سالها توسط فقیهان متأخر حاشیه و تعلیقه زده شد و سپس با مزج حواشی در متن اصلی، رسالههای بعدی تدوین گردید. حضرت آیة اللّه العظمی موسوی اردبیلی نیز ابتدا نظرات و فتاوای خود را به صورت حاشیهای بر رساله مزبور نگاشتند و پس از رحلت امام خمینی قدسسره به علت این که رساله معظم له در دست بسیاری از مقلدان و فارسی زبانان موجود بود، حواشی خود را به اختصار به رساله مزبور اضافه نمودند که چندین بار مورد چاپ و تجدید نظر قرار گرفت و در اختیار علاقمندان گذاشته شد. اما بازبینی و بازنگری رساله توضیح المسائل، ظهور مسائل جدید و مورد ابتلا، حذف مسائل غیر مورد ابتلا، تغییر در ساختار شکلی، جملات و ترتیب مسائل و برخی ابواب و توجه به نوآوریها و دقائق و کثرت تغییرات رساله پیشین، باعث گردید که رسالهای مستقل با ساختار فعلی تدوین شود تا به شیوهای مناسبتر، در عین حفظ چهارچوب قبلی، پاسخگوی نیاز مراجعین و فرزانگان گردد. لذا در این توضیح المسائل علاوه بر ذکر مسائل و نظرات جدید معظم له، متون مسائل تا اندازهای روانتر و ترتیب ابواب فقهی و مسائل مناسبتر شده و ابواب و مسائلی که مورد نیاز بوده، اضافه گردیده
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.