استکبار و استعمارستیزی در گفتمان راهبردی امام خمینی در پیروزی انقلاب اسلامی چه جایگاهی داشت؟ امام خمینی با آگاهی از واقعیت تاریخی دخالت استعمارگران در امور کشور آن را از عوامل اصلی فلاکت و بدبختی ایران میدانستند. برای همین، در راستای مبارزه و رویارویی با اصل نظام شاهنشاهی نه تنها حکومت پهلوی را مورد هجوم قرار داد و نظام سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن را به چالش کشاندند، بلکه اربابان و سردمداران استعماری حکومت شاه را نیز مورد عتاب و اعتراض قرار داد چرا که در حقیقت نظام شاهنشاهی پهلوی دست نشانده استعمارگران و مجری اهداف و آرمانهای سلطهطلبانه و استعمارجویانه ایشان بود و برای همین امام عامل بدبختی و گرفتاری مردم ایران را ریشه در دخالت استعمارگران و مطامع سلطهجویانه آنها میدید. از دیدگاه دینی، یکی از وظایف اساسی انسان در برابر دیگران تولی و تبری است گرچه در نظر بعضی، مصداقهای مشخصی از این دو به عنوان فروع دینی، مطرح شده است، آموزههای دینی موضعگیری مثبت و منفی مسلمان را در مقابل هر ظالم و مظلومی میطلبد. (امیرمؤمنان(ع) نیز در وصیتنامه خود در واپسین روز حیات خطاب به فرزندانشان بر دو اصل دشمنی با ظالمان (تبری) و دوستی و یاوری مظلومان (تولی) تأکید کردند . نکته در خور توجه در این زمینه آن است که درجات ظلم و مظلومیت متفاوت است (مفهوم ظلم در اندیشه دینی به سه بخش عمده تقسیم میشود: 1. ظلم انسان به نفس خود (ظلمت نفسی) 2. ظلم انسان به خداوند که شرک و کفر و نفاق از این دستهاند (ان الشرک لظلم عظیم) 3. ظلم انسان به دیگران (انما السبیل علی الذین یظلمون الناس)[1] آنچه مسلم است در اندیشه سیاسی دین دسته سوم مطرح و مورد نظر است و مفهوم ظلم ستیزی در فرهنگ سیاسی، نبرد با کسانی است که به دیگران ظلم روا داشتهاند و آنها را تحت سیطره ناروای خویش و منافع و مطامع ظالمانه خود قرار دادهاند. راغب اصفهانی، ضمن اشاره به معنای استکبار، درباره استکبار مذموم مینویسد: (استکبار آن است که انسان اظهار بزرگی کند و آنچه را که از آن او نیست و برای او روا نیست ابراز دارد. قرآن کریم مستکبران را در مقابل ضعفا قرار داده است به جهت آگاهی دادن به این نکته که استکبار آنان به جهت قوه و نیرو بدنی و مالی آنها بوده است و در جای دیگر مستکبران را در مقابل مستضعفان قرار داده است).[2] با این بیان روشن است که استکبار و شخص مستکبر به دلیل خودبزرگبینی و غرور ناشی از قدرت، مواضع خود را بر اساس استضعاف و بهرهکشی از دیگران تنظیم میکند. آیات قرآن در این رابطه رویکرد و مضامینی زیبا و عالی دارد و در مورد استکبار، آیات قرآنی در حقیقت دو رویه و کاربرد و هدف را بیان کردهاند (ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسی وَ هارُونَ إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ بِآیاتِنا فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ) پس از آنها (رسولان) موسی هارون را به سوی فرعون و جماعت اشاراف وی با نشانههای خود فرستادیم، اما آنان استکبار (کبر و غرور) و گروه مجرمی بودند).[3] همانطور که از معنیآیه برمیآید این آیه به استکبار به معنای خود بزرگبینی و غرور فرعون و اشراف وی بعد از شنیدن پیام الهی اشاره میکند. اما قرآن کریم در آیهای دیگر به استضعاف کشیدن و رویکرد ظالمانه فرعون اشاره میکند: (إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ). فرعون بر روی زمین بزرگی کرد و مردم را گروه گروه کرد و عدهای از آنان را به استضعاف میکشید، فرزندانشان را میکشد، زنانشان را به بیگاری میکشید. به تحقیق که او از مفسدان بود).[4] قرآن کریم در این آیه با توجه به عملکرد ظالمانه فرعون، در حیات اجتماعی مردم، از وی بعنوان شخصی ظالم و حاکمی بیدادگر و مفسد یاد میکند که در جهت منافع و مطامع استکباری و استعماری خودف به ناحق به مردم ظلم میکند و آنها را در جهت اهداف استکباری به استضعاف میکشاند. آنچه در این جا مورد نظر و بحث و بررسی ما است این است که در دنیای امروز نه تنها در بعضی کشورها حاکمان بر مردم خود ظلم میکنند بلکه در همین راستای سیاست استکباری و استضعاف ملتها، به مردم کشورهای دیگر نیز ظلم و ستم میکنند و منافع ملی آنها را غارت کرده و از کشورهای آنها به عنوان مستعمرهای در جهت مطامع استکباری و استعماری خود استفاده میکنند و حاکمان کشور ایران یکی از کشورهایی است که در سدههای اخیر تحت سیطره همین اندیشهها و سیاستهای استکباری استعماری بوده است. حکومت پهلوی در حقیقت بر اساس نقشهها و ترفندهای شیطنتآمیز استعمارگران تأسیس و شکل گرفت و برای همین در جهت اهداف و برنامههای استعماری نیز سیاستهای خود را در کشور پیاده و نهادینه ساخت. امام خمینی رهبر نهضت اسلامی ایران که به این واقعیت تاریخی یعنی دخالت استعمارگران بیگانگان در امور کشور به خوبی واقف بودند و آن را از عوامل اصلی فلاکت و بدبختی ایران میدانستن برای همین، در راستای مبارزه و رویارویی با اصل نظام شاهنشاهی نه تنها حکومت پهلوی را مورد حمله قرار داد و نظام سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی آن را به چالش کشاندند، بلکه اربابان و سردمداران استعماری حکومت شاه را نیز مورد عتاب و اعتراض قرار داد چرا که در حقیقت نظام شاهنشاهی پهلوی دست نشانده استعمارگران و مجری اهداف و آرمانهای سلطهطلبانه و استعمارجویانه ایشان بود و برای همین امام عامل بدبختی و گرفتاری مردم ایران را ریشه در دخالت استعمارگران و مطامع سلطهجویانه آنها میدید بنابراین در عین حال که شاه را مستقیماً هدف قرار داد اربابان بیگانه او را نیز مورد تهاجم و حمله تبلیغاتی و سیاسی خود قرار داد. توجه به این نکته ضروری است که پیدایش و تکوین اندیشه سیاسی امام در مورد استعمار در واقع به سالهای کودکی و جوانی ایشان برمیگردد که از نزدیک شاهد دخالتهای بیگانگان در کشور در ابعاد سیاسی و اجتماعی بودند دکتر بهشنی سرشت در تحلیل این دیدگاه هوشمندانه امام می گوید :از تولد امام (1280 ش) تا سقوط رضاشاه (1320 ش) چهل سال سپری شده بود. در این سالها امام(ره) شاهد حکومت محمدعلی شاه در دوران طفولیت بودند و حکومتهای احمدشاه قاجار و رضاشاه پهلوی را در اوج توانایی جسمی فکری درک کردند و ناظری صاحب تحلیل بودند و مهمتر آنکه در این سالها حوادث بینالمللی بخصوص جنگ جهانی اول و دوم و نفوذ آن در ایران، خمین، یکی از مراکز ثقل جنگ و محل تلاقی نیروهای آلمانی، انگلیسی روسی به حساب میآمد. با این شرایط امام از نزدیک با قشون استعماری در ایران روبه رو شد و بدین ترتیب نفوذ استعمار و بازیگری آنان در ایران کاملاً برای امام محرز و آشکار بود. آنچه در این وقایع و رخدادهای پیش آمده ذهن امام را متوجه یک امر تاریخی مهم میکند این است که پیوند خوانین و مستبدین با استعمارگران و سرانجام پیدایش حکومت پهلوی و نقش بارز انگلیس در شکلگیری حکومت، امام را به درستی به این فهم تاریخی مهم میرساند که در ایران در دو سده اخیر بین استبداد و استعمار پیوند ناگسستنی وجود دارد و بدون یکی، آن دیگری امکان حیات نخواهد داشت. موضوع مهمی که از نگاه بسیاری از نخبگان سیاسی دینی ایران به دور مانده بود و امام اولین کسی بود که این واقعیت تعیین کننده تاریخ ایران در این دو سده اخیر به خوبی واقف شدند).[5] امام به خوبی میدانست که انقلاب مشروطیت صرفاً در پی تهدید استبداد برآمد و در این میان از مکر و حیله استعمار غافل نماند و در حقیقت این استعماگران بودند که با نفوذ در لایههای حساس اندیشه مشروطیت و اغفال اشخاص ذی نفوذ و صاحب نظر در این اندیشه سیاسی، باعث شدند که مشروطیت در مسیر انحرافی گام بردارد و در جهت منافع و مطامع استعماری مسیر خود را بپیماید و در نهایت اندیشهها و آرمانهای انقلابی خود نهایتاً طرفی نبندد. بعد از آن روی کار آمدن رضاشاه با کمک انگلیسیها نشان داد که حقیقتاً در تاریخ و سرنوشت ایران استعمار نقش اول را ایفا میکند و آنها باز هم در پی تولید استبداد در پوشش مشروطیت هستند و در واقع نمیتوان در ایران رژیمی مستبد ولی تحولگرا بدون تکیه بر استعمار متصور شد. از اینرو ملاحظه میشود زمانی که استعمار تاریخ مصرف حکومت رضاشاه را پایان یافته میبیند بدون هیچگونه مقاومتی از ناحیه رضاشاه حکومت آهنین او به سرعت سقوط میکند. در همین ارتباط بعد از شهریور 1320 و سقوط رضاشاه، امام خمینی در اولین رساله سیاسی خود کشف الاسرار با ارائه تحلیل جامعی از حکومت رضاشاه و ماهیت آن، به نقش بارز انگلیسیها اشاره کرده است. امام بعدها با مشاهده مبارزات مردم ایران در ملی کردن نفت که دقیقاً رویکرد ضد استعماری داشت، بیشتر به آن نظریهها واقف گردیدند که مبارزه بدون توجه به ساختارهای استبداد و مبارزه با آن مقدور نیست و این هر دو بایستی با هم پیگیری شود. از همینروست که در نهضت 15 خرداد و شکلگیری انقلاب اسلامی از مهمترین اهداف نهضت، مبارزه با استبداد و استعمار توأمان مطرح گردید . امام در اظهارات و بیانات دوران مبارزه در همین راستا مکرراً نسبت به مذمت برخوردهای سلطه جویانه استعمارگران و در رأس آنها امریکا، ملت را آگاه و هوشیار میکردند. ایشان در همین ارتباط درت اریخ 4/8/1343 میفرمایند: (آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر، اما امروز سرو کار ما این خبیثهاست، با امریکا رئیسجمهور آمریکا بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما تمام گرفتاریها از این امریکاست، تمام گرفتاری ما از اسرائیل است، اسرائیل هم از امریکاست).[6] امام با این بیانات روح روشنگری و آگاهی ملت را نسبت به اهداف استعماری بیدار میکند و روح استعمار ستیزی را در مردم در جهت مبارزه علیه رژیم دست نشانده استعماری شاه احیا میکند. ایشان تا لحظه سقوط رژیم هیچ گاه از افشای تبعیت شاه از امریکا دست برنداشتند. پیامها و اعلامیههای ایشان پر است از بیان برنامههای امریکا و سرمایهگذاران آمریکایی در بند کشیدن استقلال ایران و تبدیل کردن آن به پایگاههای نظامی امریکا و اسرائیل در منطقه، نفتخواری امریکا، چپاول ثروت و منافع ملی ایران، به دست گرفتن اختیار ارتش ایران و هم پیمانی آمریکا با اسرائیل در تجاوز به کشورهای اسلامی است. امام درباره حمایت امریکا از رژیم شاه میفرماید: (این مصیبتها که ما مبتلای به آن هستیم از امریکا و اذناب آن است. برخورداری شاه از پشتیبانی آمریکا، این کشتارهای بیرحمانه را به بار آور و ملت و مسلمین را سوگوار کرد.)[7] امام وجود اسرائیل و نفوذ صیهونیستها در کشورهای اسلامی و بخصوص ایران را یکی از بزرگترین خطرات تهدید کننده حیات مسلمانان قلمداد کردند و دوستی شاه اسرائیل و رخنه یهودیها در اقتصاد، فرهنگ و امور سیاسی کشور را نیز همچون دخالت امریکائیها فاجعهای عظیم و لکه ننگی ابدی برای حاکمیت پهلوی میدانستند از همین دیدگاه بود که امام مواضع آشتی ناپذیری در مقابله با نفوذ قدرتهای بیگانه و مداخله آنها در امور ایران اتخاذ کردند و در قالب شعار استقلال، مردم را به لزوم مبارزه با مداخلهگران استعماری و صیهونیسی دعوت و راهنمایی میکردند. ایشان برای به ثمر رساندن سیاست استعمار ستیزی و قطع مطامع و مداخلات بیگانگان در امور داخلی کشور آنقدر پایداری و استقامت از خود نشان داد که یکی از پایههای اصلی اساسیترین خواستههای مردم در جریان انقلاب را در همان استعمار و استکبار ستیزی و لزوم کسب استقلال همه جانبه تشکیل داده بود . ایشان در همین راستا میفرمایند: ما با تمام زورگوئیها مخالفیم، با تمام تصویبنامههای مخالف اسلام که گذشته است، مخالفیم، ملت عزیز شدیداً از اسرائیل و عمال اسرائیل متنفرند و از دولتهایی که با اسرائیل سازش میکنند متنفر و منزجرند.)[8] امام با این رویکرد، هر نوع ملاحظهکاری سیاسی را که در گذشته و به ویژه در دوران نهضت مشروطیت و ملی شدن صنعت نفت رایج بود مطرود دانسته و شیوهای نو در مبارزه انتخاب کرد. (در دوران مشروطیه، مشروطه خواهان با تحصن در سفارت انگلیس سعی درجلب پشتیبانی دولت ایران به نام مشروطیت شد. در دوران نهضت ملی شدن نفت، به قول دکتر محمد مصدق از تضاد منافع دو قدرت بزرگ بهره بردند یعنی با کمک دولت امریکا، نفت را ملی کرده و چند صباحی نگذشت که دولت آمریکا با کودتایی کذایی خود در 28 مرداد برای 25 سال، نه تنها بر منافع نفت بلکه بر همه امور کشور ایران سلطه یافت. برای همین امام با شناخت دقیق از تجربیات گذشته همواره بر علیه سیاستهای استعمارگرانه آمریکا و اسرائیل موضعگیری میکردند و راه هر نوع نفوذ و امید را بر وابستگان به ایشان و سیاستهای خارجی آنها برای شرکت در مبارزه و دزدیدن ثمره مبارزات مردم میبستند. نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد و از ویژگیها و امتیازات منحصر به فرد خط مشی و اصول مبارزاتی امام میباشد این است که مبارزه امام نه صرفاً ضد استبدادی بود (مانند نهضت مشروطیت) و نه صرفاً ضد استعماری (مانند نهضت ملی) بلکه مبارزهای بود که همزمان استبداد و استعمار و از آن مقصد استکبار و کفر دوره جدید جهان را مورد هدف قرار داده بود و برای همین بر این نکته تأکید داشتند که عوامل اصلی و مجرمان واقعی بایست مورد اعتراض و واکنش قرار گیرند. ایشان در همین ارتباط میفرمایند: یک وقتی که ما میخواستیم یک صحبتی بکنیم یک نفر را فرستادند که شما از آمریکائیها صحبت نکنید ولو از شاه هم بگوئید مانعی نیست. من گفتم ما همه اشکالمان در امریکاییهاست. همه گرفتاری که داریم از دست امریکا داریم. ما آن مجرم اصلی را بگذاریم و سراغ اینهایی که تبع هستند وآلت هستند.)[9] نکته مهمی که باید در اینجا به آن اشاره کنیم و بسیار حائز اهمیت است این است که شاه خود نیز پس از سقوط سلطنتش، در روزهای پایانی عمرش در اوائل مرداد ماه 1359 در مصاحبه خود با خانم کاترنی گراهام، مدیر موسسه معروف مطبوعاتی واشنگتن پست امریکا به دخالت امریکا و انگلیس در امور داخلی کشور تصریح میکند و حتی آن را مهمترین عامل سقوط سلطنت خود میداند وی در این رابطه میگوید: (علت شکست و ناکامی او که به تبعید و آوارگیس انجامید علاوه بر اشتباه محاسبه، خود وی، سیاست امریکا و انگلیس و تناقضاتی بود که خود در رفتار و کردار خود آنها به چشم میخورد، او ضمن تجدید خاطره روزهای تلخ پایان سلطنت خود میگوید: (در حالی که کاخ سفید پشتیبانی جدی خود را از من تأکید میکرد و مشاوران نزدیک رئیس جمهوری مرا ترغیب به شدت عمل در برابر مخالفان میکردند. سفیر آمریکا در پاسخ سوال من که تأیید رسمی این مطالب را میخواستم میگفت دستوری در این زمینه به من نرسیده است.[10] آنچه در این اظهار نظر شما کاملاً مشهود است. همان دخالت استعمارگران در امور کشور است که به خوبی وابستگی شاه و سرسپردگی او را نسبت به بیگانگان و عدم تصمیمگیری خود او را در اداره امور کشور به خوبی نشان میدهد. موضوعی که امام خمینی(ره) کاملاً نسبت به آن آگاه بود و برای همین استعمارگران را عامل اصلی گرفتاری ملت ایران میدانستند بنابراین در مقابله علیه حکومت شاهنشاهی یکی از اصول مسلم مبارزاتی او استعمارستیزی و بیان کردن نقشههای توطئهآمیز آنها و بیداری و هوشیاری ملت نسبت به این توطئهها و در نهایت ترغیب آنها برای مبارزه و قیام علیه حکومت استبدادی و دست نشانده استعماری شاه بود. که حقیقتاً عاملی موثر در بیداری و قیام علیه حکومت پهلوی بود که از زوایای مدیریت و رهبری هوشمندانه ایشان بود. بنابراین، امام امریکا را عامل بدبختی و گرفتاریهای مردم ایران و مخالف اسلام، قرآن و روحانیت میدانست و در دست گرفتن اقتصاد، فرهنگ و سیاست کشور را توسط ایادی و عمال استعمارگر امریکایی فاجعه عظیم و یک ننگ پاک نشدنی برای کشور ایران میدانست و شاه را عامل و مهره دست نشانده امریکا معرفی میکرد که در جهت مطامع و منافع استعماری آمریکا و ایادش حرکت میکند و آنچه در اداره کشور و سیاستهای کلان سیاسی و اجتماعی آن مدنظر است پیاده کردن اندیشهها و اهداف استعمارگران است و تنها چیزی که در متن برنامههای حکومت پهلوی از جایگاه و ارزش چندانی برخوردار نبود مصالح و منافع مردم است. ایشان با سخنان و بیانات اندیشمندانه خود این رویکرد و شیوه مبارزاتی را در طول سالهای نهضت انقلاب اسلامی بعنوان اصلی مسلم در اصول و شیوه مبارزاتی خود علیه رژیم شاه و اربابان آمریکائیش قرار داد و مردم را نسبت به این توطئهها و ترفندهای شیطنتآمیز و استعماری آگاه و بیدار میکرد و زمینههای انقلاب و تحول عظیم مردمی را علیه حکومت پهلوی با این رویه فراهم میکرد و در عین حال که نظام پهلوی را در همه ابعاد به زیر سؤال میکشید، در همین راستا استعمارگران و در رأس آنها آمریکا را مورد حمله و اعتراض خود قرار میداد و با این واکنش خود به آمریکا وایادی آن نظام بین المللی را به هم ریخت چرا که در این مقطع این مسأله لود که تضاد قابل آستی میان آمریکا و شوروی وجود دارد ولی امام با جمله تاریخی (آمریکا از شوروی از انگلیس بدتر ، و همه از هم پلیدتر در واقع همه آنها در یک اردوگاه می دید و آن ارودگاه استکبار و استعمار بود و با این خردمندی و ابتکار هوشمندانه خود ملت ایران را نسبت به نقشه های استعمارگران که مجری برنامه های آنها رژیم شاه بود بیداد و جهت قیام تشجیح و ترغیب کردند و با این گفتمان راهبردی مبارزاتی خود مقدمات پیروزی انقلاب اسلامی را در بهمن 1357 فراهم ساختند . پی نوشتها : -------------------------------------------------------------------------------- [1]. حسین بن محمد، راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ قرآن، ص326 . [2]. پیشین، ص 438. [3]. سوره یونس، آیه 75. [4]. سوره قصص، آیه 4. [5]. محسن، بهشتی سرشت، زمینههای تاریخی تکوین اندیشه سیاسی امام خمینی، پژوهشنامه متین، ش 30، 1385، ص 67. [6]. کوثر، شرح وقای، انقلاب اسلامی، ج 1، ص 169. [7]. سید روح الله خمینی ، صحیفه نور، ج 2، ص 41. [8]. کوثر، شرح وقایع انقلاب اسلامی، ج 1، ص 112. [9] سید روح الله خمینی ، صحیفه نور، ج 2، ص 67. [10]. محمود، طلوعی، داستان انقلاب، ص 586. (استکبار و استعمارستیزی ،امیر سالاروند، مرکز اسناد انقلاب اسلامی)
استکبار و استعمارستیزی در گفتمان راهبردی امام خمینی در پیروزی انقلاب اسلامی چه جایگاهی داشت؟
استکبار و استعمارستیزی در گفتمان راهبردی امام خمینی در پیروزی انقلاب اسلامی چه جایگاهی داشت؟
امام خمینی با آگاهی از واقعیت تاریخی دخالت استعمارگران در امور کشور آن را از عوامل اصلی فلاکت و بدبختی ایران میدانستند. برای همین، در راستای مبارزه و رویارویی با اصل نظام شاهنشاهی نه تنها حکومت پهلوی را مورد هجوم قرار داد و نظام سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن را به چالش کشاندند، بلکه اربابان و سردمداران استعماری حکومت شاه را نیز مورد عتاب و اعتراض قرار داد چرا که در حقیقت نظام شاهنشاهی پهلوی دست نشانده استعمارگران و مجری اهداف و آرمانهای سلطهطلبانه و استعمارجویانه ایشان بود و برای همین امام عامل بدبختی و گرفتاری مردم ایران را ریشه در دخالت استعمارگران و مطامع سلطهجویانه آنها میدید.
از دیدگاه دینی، یکی از وظایف اساسی انسان در برابر دیگران تولی و تبری است گرچه در نظر بعضی، مصداقهای مشخصی از این دو به عنوان فروع دینی، مطرح شده است، آموزههای دینی موضعگیری مثبت و منفی مسلمان را در مقابل هر ظالم و مظلومی میطلبد.
(امیرمؤمنان(ع) نیز در وصیتنامه خود در واپسین روز حیات خطاب به فرزندانشان بر دو اصل دشمنی با ظالمان (تبری) و دوستی و یاوری مظلومان (تولی) تأکید کردند .
نکته در خور توجه در این زمینه آن است که درجات ظلم و مظلومیت متفاوت است (مفهوم ظلم در اندیشه دینی به سه بخش عمده تقسیم میشود: 1. ظلم انسان به نفس خود (ظلمت نفسی) 2. ظلم انسان به خداوند که شرک و کفر و نفاق از این دستهاند (ان الشرک لظلم عظیم) 3. ظلم انسان به دیگران (انما السبیل علی الذین یظلمون الناس)[1] آنچه مسلم است در اندیشه سیاسی دین دسته سوم مطرح و مورد نظر است و مفهوم ظلم ستیزی در فرهنگ سیاسی، نبرد با کسانی است که به دیگران ظلم روا داشتهاند و آنها را تحت سیطره ناروای خویش و منافع و مطامع ظالمانه خود قرار دادهاند. راغب اصفهانی، ضمن اشاره به معنای استکبار، درباره استکبار مذموم مینویسد: (استکبار آن است که انسان اظهار بزرگی کند و آنچه را که از آن او نیست و برای او روا نیست ابراز دارد. قرآن کریم مستکبران را در مقابل ضعفا قرار داده است به جهت آگاهی دادن به این نکته که استکبار آنان به جهت قوه و نیرو بدنی و مالی آنها بوده است و در جای دیگر مستکبران را در مقابل مستضعفان قرار داده است).[2] با این بیان روشن است که استکبار و شخص مستکبر به دلیل خودبزرگبینی و غرور ناشی از قدرت، مواضع خود را بر اساس استضعاف و بهرهکشی از دیگران تنظیم میکند.
آیات قرآن در این رابطه رویکرد و مضامینی زیبا و عالی دارد و در مورد استکبار، آیات قرآنی در حقیقت دو رویه و کاربرد و هدف را بیان کردهاند (ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسی وَ هارُونَ إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ بِآیاتِنا فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ)
پس از آنها (رسولان) موسی هارون را به سوی فرعون و جماعت اشاراف وی با نشانههای خود فرستادیم، اما آنان استکبار (کبر و غرور) و گروه مجرمی بودند).[3]
همانطور که از معنیآیه برمیآید این آیه به استکبار به معنای خود بزرگبینی و غرور فرعون و اشراف وی بعد از شنیدن پیام الهی اشاره میکند. اما قرآن کریم در آیهای دیگر به استضعاف کشیدن و رویکرد ظالمانه فرعون اشاره میکند:
(إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ).
فرعون بر روی زمین بزرگی کرد و مردم را گروه گروه کرد و عدهای از آنان را به استضعاف میکشید، فرزندانشان را میکشد، زنانشان را به بیگاری میکشید. به تحقیق که او از مفسدان بود).[4] قرآن کریم در این آیه با توجه به عملکرد ظالمانه فرعون، در حیات اجتماعی مردم، از وی بعنوان شخصی ظالم و حاکمی بیدادگر و مفسد یاد میکند که در جهت منافع و مطامع استکباری و استعماری خودف به ناحق به مردم ظلم میکند و آنها را در جهت اهداف استکباری به استضعاف میکشاند.
آنچه در این جا مورد نظر و بحث و بررسی ما است این است که در دنیای امروز نه تنها در بعضی کشورها حاکمان بر مردم خود ظلم میکنند بلکه در همین راستای سیاست استکباری و استضعاف ملتها، به مردم کشورهای دیگر نیز ظلم و ستم میکنند و منافع ملی آنها را غارت کرده و از کشورهای آنها به عنوان مستعمرهای در جهت مطامع استکباری و استعماری خود استفاده میکنند و حاکمان کشور ایران یکی از کشورهایی است که در سدههای اخیر تحت سیطره همین اندیشهها و سیاستهای استکباری استعماری بوده است. حکومت پهلوی در حقیقت بر اساس نقشهها و ترفندهای شیطنتآمیز استعمارگران تأسیس و شکل گرفت و برای همین در جهت اهداف و برنامههای استعماری نیز سیاستهای خود را در کشور پیاده و نهادینه ساخت.
امام خمینی رهبر نهضت اسلامی ایران که به این واقعیت تاریخی یعنی دخالت استعمارگران بیگانگان در امور کشور به خوبی واقف بودند و آن را از عوامل اصلی فلاکت و بدبختی ایران میدانستن برای همین، در راستای مبارزه و رویارویی با اصل نظام شاهنشاهی نه تنها حکومت پهلوی را مورد حمله قرار داد و نظام سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی آن را به چالش کشاندند، بلکه اربابان و سردمداران استعماری حکومت شاه را نیز مورد عتاب و اعتراض قرار داد چرا که در حقیقت نظام شاهنشاهی پهلوی دست نشانده استعمارگران و مجری اهداف و آرمانهای سلطهطلبانه و استعمارجویانه ایشان بود و برای همین امام عامل بدبختی و گرفتاری مردم ایران را ریشه در دخالت استعمارگران و مطامع سلطهجویانه آنها میدید بنابراین در عین حال که شاه را مستقیماً هدف قرار داد اربابان بیگانه او را نیز مورد تهاجم و حمله تبلیغاتی و سیاسی خود قرار داد. توجه به این نکته ضروری است که پیدایش و تکوین اندیشه سیاسی امام در مورد استعمار در واقع به سالهای کودکی و جوانی ایشان برمیگردد که از نزدیک شاهد دخالتهای بیگانگان در کشور در ابعاد سیاسی و اجتماعی بودند دکتر بهشنی سرشت در تحلیل این دیدگاه هوشمندانه امام می گوید :از تولد امام (1280 ش) تا سقوط رضاشاه (1320 ش) چهل سال سپری شده بود. در این سالها امام(ره) شاهد حکومت محمدعلی شاه در دوران طفولیت بودند و حکومتهای احمدشاه قاجار و رضاشاه پهلوی را در اوج توانایی جسمی فکری درک کردند و ناظری صاحب تحلیل بودند و مهمتر آنکه در این سالها حوادث بینالمللی بخصوص جنگ جهانی اول و دوم و نفوذ آن در ایران، خمین، یکی از مراکز ثقل جنگ و محل تلاقی نیروهای آلمانی، انگلیسی روسی به حساب میآمد.
با این شرایط امام از نزدیک با قشون استعماری در ایران روبه رو شد و بدین ترتیب نفوذ استعمار و بازیگری آنان در ایران کاملاً برای امام محرز و آشکار بود. آنچه در این وقایع و رخدادهای پیش آمده ذهن امام را متوجه یک امر تاریخی مهم میکند این است که پیوند خوانین و مستبدین با استعمارگران و سرانجام پیدایش حکومت پهلوی و نقش بارز انگلیس در شکلگیری حکومت، امام را به درستی به این فهم تاریخی مهم میرساند که در ایران در دو سده اخیر بین استبداد و استعمار پیوند ناگسستنی وجود دارد و بدون یکی، آن دیگری امکان حیات نخواهد داشت. موضوع مهمی که از نگاه بسیاری از نخبگان سیاسی دینی ایران به دور مانده بود و امام اولین کسی بود که این واقعیت تعیین کننده تاریخ ایران در این دو سده اخیر به خوبی واقف شدند).[5] امام به خوبی میدانست که انقلاب مشروطیت صرفاً در پی تهدید استبداد برآمد و در این میان از مکر و حیله استعمار غافل نماند و در حقیقت این استعماگران بودند که با نفوذ در لایههای حساس اندیشه مشروطیت و اغفال اشخاص ذی نفوذ و صاحب نظر در این اندیشه سیاسی، باعث شدند که مشروطیت در مسیر انحرافی گام بردارد و در جهت منافع و مطامع استعماری مسیر خود را بپیماید و در نهایت اندیشهها و آرمانهای انقلابی خود نهایتاً طرفی نبندد. بعد از آن روی کار آمدن رضاشاه با کمک انگلیسیها نشان داد که حقیقتاً در تاریخ و سرنوشت ایران استعمار نقش اول را ایفا میکند و آنها باز هم در پی تولید استبداد در پوشش مشروطیت هستند و در واقع نمیتوان در ایران رژیمی مستبد ولی تحولگرا بدون تکیه بر استعمار متصور شد. از اینرو ملاحظه میشود زمانی که استعمار تاریخ مصرف حکومت رضاشاه را پایان یافته میبیند بدون هیچگونه مقاومتی از ناحیه رضاشاه حکومت آهنین او به سرعت سقوط میکند. در همین ارتباط بعد از شهریور 1320 و سقوط رضاشاه، امام خمینی در اولین رساله سیاسی خود کشف الاسرار با ارائه تحلیل جامعی از حکومت رضاشاه و ماهیت آن، به نقش بارز انگلیسیها اشاره کرده است. امام بعدها با مشاهده مبارزات مردم ایران در ملی کردن نفت که دقیقاً رویکرد ضد استعماری داشت، بیشتر به آن نظریهها واقف گردیدند که مبارزه بدون توجه به ساختارهای استبداد و مبارزه با آن مقدور نیست و این هر دو بایستی با هم پیگیری شود. از همینروست که در نهضت 15 خرداد و شکلگیری انقلاب اسلامی از مهمترین اهداف نهضت، مبارزه با استبداد و استعمار توأمان مطرح گردید . امام در اظهارات و بیانات دوران مبارزه در همین راستا مکرراً نسبت به مذمت برخوردهای سلطه جویانه استعمارگران و در رأس آنها امریکا، ملت را آگاه و هوشیار میکردند. ایشان در همین ارتباط درت اریخ 4/8/1343 میفرمایند:
(آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر، اما امروز سرو کار ما این خبیثهاست، با امریکا رئیسجمهور آمریکا بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما تمام گرفتاریها از این امریکاست، تمام گرفتاری ما از اسرائیل است، اسرائیل هم از امریکاست).[6]
امام با این بیانات روح روشنگری و آگاهی ملت را نسبت به اهداف استعماری بیدار میکند و روح استعمار ستیزی را در مردم در جهت مبارزه علیه رژیم دست نشانده استعماری شاه احیا میکند.
ایشان تا لحظه سقوط رژیم هیچ گاه از افشای تبعیت شاه از امریکا دست برنداشتند. پیامها و اعلامیههای ایشان پر است از بیان برنامههای امریکا و سرمایهگذاران آمریکایی در بند کشیدن استقلال ایران و تبدیل کردن آن به پایگاههای نظامی امریکا و اسرائیل در منطقه، نفتخواری امریکا، چپاول ثروت و منافع ملی ایران، به دست گرفتن اختیار ارتش ایران و هم پیمانی آمریکا با اسرائیل در تجاوز به کشورهای اسلامی است. امام درباره حمایت امریکا از رژیم شاه میفرماید: (این مصیبتها که ما مبتلای به آن هستیم از امریکا و اذناب آن است. برخورداری شاه از پشتیبانی آمریکا، این کشتارهای بیرحمانه را به بار آور و ملت و مسلمین را سوگوار کرد.)[7]
امام وجود اسرائیل و نفوذ صیهونیستها در کشورهای اسلامی و بخصوص ایران را یکی از بزرگترین خطرات تهدید کننده حیات مسلمانان قلمداد کردند و دوستی شاه اسرائیل و رخنه یهودیها در اقتصاد، فرهنگ و امور سیاسی کشور را نیز همچون دخالت امریکائیها فاجعهای عظیم و لکه ننگی ابدی برای حاکمیت پهلوی میدانستند از همین دیدگاه بود که امام مواضع آشتی ناپذیری در مقابله با نفوذ قدرتهای بیگانه و مداخله آنها در امور ایران اتخاذ کردند و در قالب شعار استقلال، مردم را به لزوم مبارزه با مداخلهگران استعماری و صیهونیسی دعوت و راهنمایی میکردند. ایشان برای به ثمر رساندن سیاست استعمار ستیزی و قطع مطامع و مداخلات بیگانگان در امور داخلی کشور آنقدر پایداری و استقامت از خود نشان داد که یکی از پایههای اصلی اساسیترین خواستههای مردم در جریان انقلاب را در همان استعمار و استکبار ستیزی و لزوم کسب استقلال همه جانبه تشکیل داده بود .
ایشان در همین راستا میفرمایند:
ما با تمام زورگوئیها مخالفیم، با تمام تصویبنامههای مخالف اسلام که گذشته است، مخالفیم، ملت عزیز شدیداً از اسرائیل و عمال اسرائیل متنفرند و از دولتهایی که با اسرائیل سازش میکنند متنفر و منزجرند.)[8]
امام با این رویکرد، هر نوع ملاحظهکاری سیاسی را که در گذشته و به ویژه در دوران نهضت مشروطیت و ملی شدن صنعت نفت رایج بود مطرود دانسته و شیوهای نو در مبارزه انتخاب کرد. (در دوران مشروطیه، مشروطه خواهان با تحصن در سفارت انگلیس سعی درجلب پشتیبانی دولت ایران به نام مشروطیت شد. در دوران نهضت ملی شدن نفت، به قول دکتر محمد مصدق از تضاد منافع دو قدرت بزرگ بهره بردند یعنی با کمک دولت امریکا، نفت را ملی کرده و چند صباحی نگذشت که دولت آمریکا با کودتایی کذایی خود در 28 مرداد برای 25 سال، نه تنها بر منافع نفت بلکه بر همه امور کشور ایران سلطه یافت.
برای همین امام با شناخت دقیق از تجربیات گذشته همواره بر علیه سیاستهای استعمارگرانه آمریکا و اسرائیل موضعگیری میکردند و راه هر نوع نفوذ و امید را بر وابستگان به ایشان و سیاستهای خارجی آنها برای شرکت در مبارزه و دزدیدن ثمره مبارزات مردم میبستند.
نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد و از ویژگیها و امتیازات منحصر به فرد خط مشی و اصول مبارزاتی امام میباشد این است که مبارزه امام نه صرفاً ضد استبدادی بود (مانند نهضت مشروطیت) و نه صرفاً ضد استعماری (مانند نهضت ملی) بلکه مبارزهای بود که همزمان استبداد و استعمار و از آن مقصد استکبار و کفر دوره جدید جهان را مورد هدف قرار داده بود و برای همین بر این نکته تأکید داشتند که عوامل اصلی و مجرمان واقعی بایست مورد اعتراض و واکنش قرار گیرند. ایشان در همین ارتباط میفرمایند:
یک وقتی که ما میخواستیم یک صحبتی بکنیم یک نفر را فرستادند که شما از آمریکائیها صحبت نکنید ولو از شاه هم بگوئید مانعی نیست. من گفتم ما همه اشکالمان در امریکاییهاست. همه گرفتاری که داریم از دست امریکا داریم. ما آن مجرم اصلی را بگذاریم و سراغ اینهایی که تبع هستند وآلت هستند.)[9]
نکته مهمی که باید در اینجا به آن اشاره کنیم و بسیار حائز اهمیت است این است که شاه خود نیز پس از سقوط سلطنتش، در روزهای پایانی عمرش در اوائل مرداد ماه 1359 در مصاحبه خود با خانم کاترنی گراهام، مدیر موسسه معروف مطبوعاتی واشنگتن پست امریکا به دخالت امریکا و انگلیس در امور داخلی کشور تصریح میکند و حتی آن را مهمترین عامل سقوط سلطنت خود میداند وی در این رابطه میگوید: (علت شکست و ناکامی او که به تبعید و آوارگیس انجامید علاوه بر اشتباه محاسبه، خود وی، سیاست امریکا و انگلیس و تناقضاتی بود که خود در رفتار و کردار خود آنها به چشم میخورد، او ضمن تجدید خاطره روزهای تلخ پایان سلطنت خود میگوید: (در حالی که کاخ سفید پشتیبانی جدی خود را از من تأکید میکرد و مشاوران نزدیک رئیس جمهوری مرا ترغیب به شدت عمل در برابر مخالفان میکردند. سفیر آمریکا در پاسخ سوال من که تأیید رسمی این مطالب را میخواستم میگفت دستوری در این زمینه به من نرسیده است.[10]
آنچه در این اظهار نظر شما کاملاً مشهود است. همان دخالت استعمارگران در امور کشور است که به خوبی وابستگی شاه و سرسپردگی او را نسبت به بیگانگان و عدم تصمیمگیری خود او را در اداره امور کشور به خوبی نشان میدهد. موضوعی که امام خمینی(ره) کاملاً نسبت به آن آگاه بود و برای همین استعمارگران را عامل اصلی گرفتاری ملت ایران میدانستند بنابراین در مقابله علیه حکومت شاهنشاهی یکی از اصول مسلم مبارزاتی او استعمارستیزی و بیان کردن نقشههای توطئهآمیز آنها و بیداری و هوشیاری ملت نسبت به این توطئهها و در نهایت ترغیب آنها برای مبارزه و قیام علیه حکومت استبدادی و دست نشانده استعماری شاه بود. که حقیقتاً عاملی موثر در بیداری و قیام علیه حکومت پهلوی بود که از زوایای مدیریت و رهبری هوشمندانه ایشان بود.
بنابراین، امام امریکا را عامل بدبختی و گرفتاریهای مردم ایران و مخالف اسلام، قرآن و روحانیت میدانست و در دست گرفتن اقتصاد، فرهنگ و سیاست کشور را توسط ایادی و عمال استعمارگر امریکایی فاجعه عظیم و یک ننگ پاک نشدنی برای کشور ایران میدانست و شاه را عامل و مهره دست نشانده امریکا معرفی میکرد که در جهت مطامع و منافع استعماری آمریکا و ایادش حرکت میکند و آنچه در اداره کشور و سیاستهای کلان سیاسی و اجتماعی آن مدنظر است پیاده کردن اندیشهها و اهداف استعمارگران است و تنها چیزی که در متن برنامههای حکومت پهلوی از جایگاه و ارزش چندانی برخوردار نبود مصالح و منافع مردم است. ایشان با سخنان و بیانات اندیشمندانه خود این رویکرد و شیوه مبارزاتی را در طول سالهای نهضت انقلاب اسلامی بعنوان اصلی مسلم در اصول و شیوه مبارزاتی خود علیه رژیم شاه و اربابان آمریکائیش قرار داد و مردم را نسبت به این توطئهها و ترفندهای شیطنتآمیز و استعماری آگاه و بیدار میکرد و زمینههای انقلاب و تحول عظیم مردمی را علیه حکومت پهلوی با این رویه فراهم میکرد و در عین حال که نظام پهلوی را در همه ابعاد به زیر سؤال میکشید، در همین راستا استعمارگران و در رأس آنها آمریکا را مورد حمله و اعتراض خود قرار میداد و با این واکنش خود به آمریکا وایادی آن نظام بین المللی را به هم ریخت چرا که در این مقطع این مسأله لود که تضاد قابل آستی میان آمریکا و شوروی وجود دارد ولی امام با جمله تاریخی (آمریکا از شوروی از انگلیس بدتر ، و همه از هم پلیدتر در واقع همه آنها در یک اردوگاه می دید و آن ارودگاه استکبار و استعمار بود و با این خردمندی و ابتکار هوشمندانه خود ملت ایران را نسبت به نقشه های استعمارگران که مجری برنامه های آنها رژیم شاه بود بیداد و جهت قیام تشجیح و ترغیب کردند و با این گفتمان راهبردی مبارزاتی خود مقدمات پیروزی انقلاب اسلامی را در بهمن 1357 فراهم ساختند .
پی نوشتها :
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. حسین بن محمد، راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ قرآن، ص326 .
[2]. پیشین، ص 438.
[3]. سوره یونس، آیه 75.
[4]. سوره قصص، آیه 4.
[5]. محسن، بهشتی سرشت، زمینههای تاریخی تکوین اندیشه سیاسی امام خمینی، پژوهشنامه متین، ش 30، 1385، ص 67.
[6]. کوثر، شرح وقای، انقلاب اسلامی، ج 1، ص 169.
[7]. سید روح الله خمینی ، صحیفه نور، ج 2، ص 41.
[8]. کوثر، شرح وقایع انقلاب اسلامی، ج 1، ص 112.
[9] سید روح الله خمینی ، صحیفه نور، ج 2، ص 67.
[10]. محمود، طلوعی، داستان انقلاب، ص 586.
(استکبار و استعمارستیزی ،امیر سالاروند، مرکز اسناد انقلاب اسلامی)
- [سایر] آیا با زنده نگهداشتن گفتمان انقلاب اسلامی راه امام خمینی (ره) تداوم می یابد؟
- [سایر] چگونگی پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) را توضیح دهید؟
- [سایر] چگونگی پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) را توضیح دهید؟
- [سایر] مرجعیت و به طور خاص مرجعیت امام خمینی (ره) چه نقشی در آغاز و انجام پیروزی انقلاب اسلامی داشت ؟
- [سایر] مرجعیت و به طور خاص مرجعیت امام خمینی (ره) چه نقشی در آغاز و انجام پیروزی انقلاب اسلامی داشت ؟
- [سایر] سبک زندگی امام خمینی(ره) چگونه بود؟ ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی در چه منزلی سکونت داشتند؟
- [سایر] امام خمینی و فرآیند شکل گیری انقلاب اسلامی؟
- [سایر] چرا امام خمینی (رحمت الله علیه) بعد انقلاب اسلامی به مشهد نرفتند؟
- [سایر] برجسته ترین و مهمترین تلاش های امام خمینی ره در انقلاب اسلامی چیست؟
- [سایر] درمورد قیام امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی و11سپتامبر آیا روایت از ائمه معصومین(ع) برای آینده داریم؟
- [آیت الله اردبیلی] رساله توضیح المسائل به شیوه مرسوم، ابتدا بر اساس فتاوای زعیم بزرگوار شیعه حضرت آیة اللّه العظمی برجرودی قدسسره به دقت و با زبانی ساده تهیه و چاپ گردید و در معرض استفاده مقلدان و اندیشمندان قرار گرفت و به سبب دقت و سلاست و انتساب به آن مرجع بزرگوار و استاد مسلم فقه، سالها توسط فقیهان متأخر حاشیه و تعلیقه زده شد و سپس با مزج حواشی در متن اصلی، رسالههای بعدی تدوین گردید. حضرت آیة اللّه العظمی موسوی اردبیلی نیز ابتدا نظرات و فتاوای خود را به صورت حاشیهای بر رساله مزبور نگاشتند و پس از رحلت امام خمینی قدسسره به علت این که رساله معظم له در دست بسیاری از مقلدان و فارسی زبانان موجود بود، حواشی خود را به اختصار به رساله مزبور اضافه نمودند که چندین بار مورد چاپ و تجدید نظر قرار گرفت و در اختیار علاقمندان گذاشته شد. اما بازبینی و بازنگری رساله توضیح المسائل، ظهور مسائل جدید و مورد ابتلا، حذف مسائل غیر مورد ابتلا، تغییر در ساختار شکلی، جملات و ترتیب مسائل و برخی ابواب و توجه به نوآوریها و دقائق و کثرت تغییرات رساله پیشین، باعث گردید که رسالهای مستقل با ساختار فعلی تدوین شود تا به شیوهای مناسبتر، در عین حفظ چهارچوب قبلی، پاسخگوی نیاز مراجعین و فرزانگان گردد. لذا در این توضیح المسائل علاوه بر ذکر مسائل و نظرات جدید معظم له، متون مسائل تا اندازهای روانتر و ترتیب ابواب فقهی و مسائل مناسبتر شده و ابواب و مسائلی که مورد نیاز بوده، اضافه گردیده
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نماز رابطه انسان با خداست و مایه صفای روح و پاکی دل و پیدایش روح تقوا و تربیت انسان و پرهیز از گناهان است. نماز مهمترین عبادات است که طبق روایات اگر قبول درگاه خدا شود عبادات دیگر نیز قبول خواهد شد و اگر قبول نگردد اعمال دیگر نیز قبول نخواهد شد. و نیز بر طبق روایات، کسی که نمازهای پنجگانه را انجام می دهد از گناهان پاک می شود همان گونه که اگرشبانه روز پنج مرتبه در نهر آبی شست و شو کند اثری از آلودگی در بدنش باقی نمی ماند. به همین دلیل، در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی و وصایا و سفارشهای پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه هدی(علیهم السلام)از مهمترین کارهایی که روی آن تأکید شده همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب می شود. سزاوار است انسان نماز را در اول وقت بخواند و به آن اهمیت بسیار دهد و از تند خواندن نماز که ممکن است مایه خرابی نماز گردد جداً بپرهیزد. در حدیث آمده است روزی پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مردی را در مسجد مشغول نماز دید که رکوع و سجود را بطور کامل انجام نمی دهد، فرمود: اگر این مرد از دنیا برود در حالی که نمازش این گونه باشد به دین من از دنیا نخواهد رفت. روح نماز (حضور قلب) است و سزاوار است از آنچه مایه پراکندگی حواس می شود بپرهیزد، معانی کلمات نماز را بفهمد و در حال نماز به آن توجه داشته باشد و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند بسیار کوچک ببیند. در حالات معصومین(علیهم السلام) آمده است به هنگام نماز آنچنان غرق یاد خدا می شدند که از خود بی خبر می گشتند، تا آنجا که پیکان تیری در پای امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)مانده بود، در حال نماز بیرون آوردند و آن حضرت متوجه نشد. برای قبولی نماز و کمال و فضیلت آن علاوه بر شرایط واجب باید امور زیر را نیز رعایت کند: قبل از نماز از خطاهای خود توبه و استغفار نماید و از گناهانی که مانع قبول نماز است مانند (حسد) و (تکبر) و (غیبت) و (خوردن مال حرام) و (آشامیدن مسکرات) و (ندادن خمس و زکات) بلکه هر معصیتی بپرهیزد. همچنین سزاوار است کارهائی که ارزش نماز و حضور قلب را کم می کند انجام ندهد، مثلاً در حال خواب آلودگی و خودداری از بول و در میان سر و صداها و در برابر منظره هایی که جلب توجه می کند به نماز نایستد و کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند انجام دهد، مثلاً لباس پاکیزه بپوشد، موهای خود را شانه زند و مسواک کند و خود را خوشبو نماید و انگشتر عقیق به دست کند.