آیاآخوند خراسانی ولایت فقیه را قبول داشند؟ ولایت مطلقه فقیه؟ آخوند خراسانی و ولایت فقیه: مرحوم آخوند خراسانی قطعا یکی از معتقدین به ولایت مطلقه فقیه (و نه وکالت فقیه) هستند و اساسا یکی از نقدهایی که ایشان به مرحوم شیخ انصاری در کتاب حاشیه بر مکاسب وارد می کنند درمورد مطلقه بودن ولایت فقیه می باشد که شیخ انصاری ظاهرا در کتاب مکاسب نمی پذیرند هر چند در کتاب قضاء ، ایشان نیز ولایت مطلقه را قبول می کنند . و این در حالی است که مرحوم آخوند خراسانی ولایت مطلقه فقیه را اثبات می نمایند . البته آخوند خراسانی ولایت فقیه را از طریق دلیل عقلی و با بهره گیری از تقسیم بندی چهارگانه کارهای معروف توسط مرحوم شیخ انصاری اثبات می کند به این نحو که یا شارع انجام دادن آن کارهای معروف را به عهده اشخاص معین گذاشته است، مانند تصرف در اموال کودک که به عهده پدر یا جد پدری است؛ یا به عهده گروه خاصی گذاشته است، مانند قضاوت که به عهده فقهاست؛ یا وظیفه همه مردم است مانند امر به معروف و نهی از منکر و... یا اینکه معروف جزو هیچ کدام از سه دسته فوق نیست. دسته چهارم، خود به دو قسم تقسیم می شود: در قسم اول فقیه با ادله تشخیص می دهد که وجود و وجوب آن معروف منوط به حضور و اذن امام معصوم علیه السلام است، مانند جهاد ابتدایی، یا منوط نیست. این اموری که جزو سه دسته گذشته نبوده و منوط به اذن امام علیه السلام هم نیست؛ مانند کلیه امور سیاسی جامعه که در ارتباط با حکومت می باشد و نیز شؤون اجتماعی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی که باید به وسیله دولتها اداره شود، از قبیل اقامه نظم، برقراری امنیت. شارع مقدس برای اداره این امور حتما باید کسی را نصب کند. آن شخص یا همه مسلمانان هستند یا تنها عادلان و افراد موثق هستند. در هر کدام از سه عنوان اول که نصب شده باشد، فقیه نیز داخل است؛ ولی اگر فقیه نصب شده باشد، آن عناوین داخل نیستند. پس ثبوت ولایت بر این امور برای فقیه یقینی و قطعی است و به تعبیر آخوند خراسانی فقیه قدر متیقن از میان افرادی است که احتمال داده می شود که مباشرت یا اذن و نظر او در اداره این امور معتبر باشد و نسبت به بقیه افراد مشکوک است و اصل عدم ولایت نسبت به دیگر افراد جاری می شود(حاشیه بر مکاسب، آخوند خراسانی، ص 96. (لکنها موجبة لکون الفقیه، هو القدر المتیقن من بین من احتمل اعتبار مباشرته او إذنه و نظره.) به نقل از سایت حوزه) همچنین سیره عملی مرحوم آخوند خراسانی در جریانات مشروطه موید اعتقاد ایشان به ولایت مطلقه فقیه می باشد چرا که اقداماتی که ایشان انجام می دادند و دستور العمل هایی که صادر می نمودند صرفا از جایگاه ولایت مطلقه صادر می شد و گر نه اعتباری نداشت . اما در مورد عدم ولایت مطلقه برای پیامبران ومعصومین لازم است بگوییم مطالعه دقیق عبارت مرحوم آخوند و نیز مطالعه مابعد این عبارت بیانگر عدم صحت این سخن می باشد به عبارتی مرحوم آخوند در این بخش از کتاب خویش ابتدا در صدد نقد دلیل استاد خویش هستند چرا که دلیل استاد خویش را بر ولایت مطلقه که از روایات ونیز دلیل عقلی به آن رسیده اند ناتمام می داند و معتقد است که باید دلیل دیگری اقامه شود و ممکن است فردی دلیل شخصی بر مطلبی را قبول نداشته باشد اما خودش دلیل دیگری در اثبات همان مطلب بیاورد که این به معنای عدم قبول مطلب نیست بلکه به معنای رد دلیل در عین اثبات مطلب می باشد که در مورد مرحوم آخوند خراسانی دقیقا همین اتفاق افتاده است . مرحوم آخوند در همین مطلبی که ذکر شده است ابتدا می فرمایند دلایلی که شیخ انصاری برای وجوب اطاعت و یا حرمت مخالفت با معصومین ذکر کرده است ناتمام بوده و قادر به اثبات هدف نمی باشد چرا که به عنوان مثال ملازمه ای بین اولویت پیامبر نسبت به مومنین با وجوب اطاعت وجود ندارد و روایاتی از این قبیل صرفا اولویت را اثبات می نمایند . آنگاه در ادامه به دلیل مرحوم شیخ انصاری در زمینه اثبات ولایت امامان ومعصومین پرداخته و دلیل عقلی مطرح شده وی را رد کرده و معتقد است دلیلی که شیخ انصاری ذکر کرده است صرفا وجوب اطاعت را اثبات می کند و نه ولایت آنان را و پس از رد دلیل عقلی شیخ انصاری خود پیشنهاد می کند تا این دلیل عقلی به گونه دیگری تقریر شود که در اینجا دو دلیل عقلی از نوع مستقلات عقلیه و غیر مستقلات عقلیه ذکر می کند که دلیل مستقل عقلی با این عبارت بیان می شود : (: إنّ العقل یستقلّ بنفوذ تصرف أولیاء النّعم، و منهم الواسطة بین اللّه تبارک و تعالی، و کافّة الأمم، فی الأموال و الأنفس، فإنّهم أولی بهما من الأنفس.) و دلیل غیر مستقل عقلی به این صورت ذکر می گردد : ( انّ الأبوّة إذا اقتضت الولایة، فالنّبوة و الإمامة یقتضیان لها بطریق اولی، لأعظمیّة حقّهما من حقّها ) آنگاه مرحوم آخوند در پایان مطلبی که شما ذکر کرده اید حتی دلیل عقلی که خود پیشنهاد می کند را نیز چندان دلچسب ندانسته و معتقد است اگر نبود که ولایت پیامبر اکرم و امامان معصوم از آیات وروایات برای ما اثبات شده و قطعی می باشند و حتی از ضروریات می باشند قطع به آن از طریق دلیل عقلی بسیار سخت بود . (، لکن لا یخفی انّه لو لا القطع بولایة النبی (صلّی اللّه علیه و آله) و الامام (علیه السلام) من الآیات و الروایات، بل لا یبعد ان یعد من الضروریّات، لم یکد یحصل القطع به من قبل العقل، ) بنابر این مرحوم آخوندخراسانی نه تنها ولایت مطلقه برای امامان و پیامبران را انکار نمی کند بلکه حتی آن را طبق این جمله نهایی از ضروریات می داند و فقط در مورد دلیل آن با مرحوم شیخ انصاری بحث می کند و در پایان نیز بر قطعی بودن و ضروری بودن ولایت پیامبر و امامان و اثبات آن از طریق آیات و روایات تاکید می نماید . ایشان حتی در بخش دیگری از مطالب خویش بر ولایت امامان معصوم در امور کلیه مربوط به سیاست که در واقع عبارت دیگر ولایت مطلقه می باشد تصریح کرده و می گوید : فاعلم أنه لاریب فی ولایته [امام] فی مهام الامور الکلیه المتعلقه بالسیاسه التی تکون وظیفه من له الریاسه یعنی بدان که در ولایت امام در امور کلیه ای که متعلق به سیاست که آن هم وظیفه فرددارای سیاست می باشد شکی نیست (حاشیه المکاسب ، ص 93) مرحوم آخوند آنگاه در ادامه به اختلاف نظر میان علما در باره ولایت امام در امور جزئیه متعلق به اشخاص همچون تصرف در اموال مردم و ... اشاره می کند و این مطلب به ضمیمه ابتدای مطلب نشان می دهد که ولایت امام بر امور کلی و سیاسی مطلبی است که هیچ فقیهی در باره آن اختلاف نظری ندارد و اختلاف تنها در باره ولایت امام بر امور جزئی همچون تصرفات اشخاص می باشد که در مورد بخشی از آنها نیز مرحوم آخوند معتقد است که همه فقها ولایت بر برخی تصرفات اشخاص را هم از دائره شمول ولایت پیامبر و امام خارج می دانند به عنوان مثال امام در ارث بردن از فرد متوفا ، نمی تواند به دلیل ولایت از نزدیکان فرد متوفا اولویت داشته باشد . (همان) نتیجه اینکه مرحوم آخوند خراسانی نه تنها ولایت مطلقه فقیه را قبول دارند بلکه ولایت مطلقه برای امامان و پیامبران را هم اثبات می کنند وحتی آن را از قطعیات و ضروریات می دانند وفقط در مورد دلیل آن بحثی دارند و اشکالاتی به دلایل مرحوم شیخ انصاری (و نه اصل مطلب) وارد کرده و آن گاه دلایل خود را ذکر می نمایند و در نتیجه این عبارات کاملا موید اعتقاد ایشان به ولایت مطلقه امامان می باشد به ویژه عبارتی که در ادامه مطالب از کتاب مذکور در اینجا ذکر شد که تصریح در ولایت امامان درامور کلیه و مسائل سیاسی داشت . [1] مهدی انصاری، شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، تهران، امیرکبیر، 1369ش، ص239. [2] مهدی انصاری، شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، تهران، امیرکبیر، 1369ش، ص235. [3] hojatghasemkhani.parsiblog.com
آیاآخوند خراسانی ولایت فقیه را قبول داشند؟ ولایت مطلقه فقیه؟
آخوند خراسانی و ولایت فقیه: مرحوم آخوند خراسانی قطعا یکی از معتقدین به ولایت مطلقه فقیه (و نه وکالت فقیه) هستند و اساسا یکی از نقدهایی که ایشان به مرحوم شیخ انصاری در کتاب حاشیه بر مکاسب وارد می کنند درمورد مطلقه بودن ولایت فقیه می باشد که شیخ انصاری ظاهرا در کتاب مکاسب نمی پذیرند هر چند در کتاب قضاء ، ایشان نیز ولایت مطلقه را قبول می کنند . و این در حالی است که مرحوم آخوند خراسانی ولایت مطلقه فقیه را اثبات می نمایند . البته آخوند خراسانی ولایت فقیه را از طریق دلیل عقلی و با بهره گیری از تقسیم بندی چهارگانه کارهای معروف توسط مرحوم شیخ انصاری اثبات می کند به این نحو که یا شارع انجام دادن آن کارهای معروف را به عهده اشخاص معین گذاشته است، مانند تصرف در اموال کودک که به عهده پدر یا جد پدری است؛ یا به عهده گروه خاصی گذاشته است، مانند قضاوت که به عهده فقهاست؛ یا وظیفه همه مردم است مانند امر به معروف و نهی از منکر و... یا اینکه معروف جزو هیچ کدام از سه دسته فوق نیست. دسته چهارم، خود به دو قسم تقسیم می شود: در قسم اول فقیه با ادله تشخیص می دهد که وجود و وجوب آن معروف منوط به حضور و اذن امام معصوم علیه السلام است، مانند جهاد ابتدایی، یا منوط نیست. این اموری که جزو سه دسته گذشته نبوده و منوط به اذن امام علیه السلام هم نیست؛ مانند کلیه امور سیاسی جامعه که در ارتباط با حکومت می باشد و نیز شؤون اجتماعی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی که باید به وسیله دولتها اداره شود، از قبیل اقامه نظم، برقراری امنیت. شارع مقدس برای اداره این امور حتما باید کسی را نصب کند. آن شخص یا همه مسلمانان هستند یا تنها عادلان و افراد موثق هستند. در هر کدام از سه عنوان اول که نصب شده باشد، فقیه نیز داخل است؛ ولی اگر فقیه نصب شده باشد، آن عناوین داخل نیستند. پس ثبوت ولایت بر این امور برای فقیه یقینی و قطعی است و به تعبیر آخوند خراسانی فقیه قدر متیقن از میان افرادی است که احتمال داده می شود که مباشرت یا اذن و نظر او در اداره این امور معتبر باشد و نسبت به بقیه افراد مشکوک است و اصل عدم ولایت نسبت به دیگر افراد جاری می شود(حاشیه بر مکاسب، آخوند خراسانی، ص 96. (لکنها موجبة لکون الفقیه، هو القدر المتیقن من بین من احتمل اعتبار مباشرته او إذنه و نظره.) به نقل از سایت حوزه) همچنین سیره عملی مرحوم آخوند خراسانی در جریانات مشروطه موید اعتقاد ایشان به ولایت مطلقه فقیه می باشد چرا که اقداماتی که ایشان انجام می دادند و دستور العمل هایی که صادر می نمودند صرفا از جایگاه ولایت مطلقه صادر می شد و گر نه اعتباری نداشت . اما در مورد عدم ولایت مطلقه برای پیامبران ومعصومین لازم است بگوییم مطالعه دقیق عبارت مرحوم آخوند و نیز مطالعه مابعد این عبارت بیانگر عدم صحت این سخن می باشد به عبارتی مرحوم آخوند در این بخش از کتاب خویش ابتدا در صدد نقد دلیل استاد خویش هستند چرا که دلیل استاد خویش را بر ولایت مطلقه که از روایات ونیز دلیل عقلی به آن رسیده اند ناتمام می داند و معتقد است که باید دلیل دیگری اقامه شود و ممکن است فردی دلیل شخصی بر مطلبی را قبول نداشته باشد اما خودش دلیل دیگری در اثبات همان مطلب بیاورد که این به معنای عدم قبول مطلب نیست بلکه به معنای رد دلیل در عین اثبات مطلب می باشد که در مورد مرحوم آخوند خراسانی دقیقا همین اتفاق افتاده است . مرحوم آخوند در همین مطلبی که ذکر شده است ابتدا می فرمایند دلایلی که شیخ انصاری برای وجوب اطاعت و یا حرمت مخالفت با معصومین ذکر کرده است ناتمام بوده و قادر به اثبات هدف نمی باشد چرا که به عنوان مثال ملازمه ای بین اولویت پیامبر نسبت به مومنین با وجوب اطاعت وجود ندارد و روایاتی از این قبیل صرفا اولویت را اثبات می نمایند . آنگاه در ادامه به دلیل مرحوم شیخ انصاری در زمینه اثبات ولایت امامان ومعصومین پرداخته و دلیل عقلی مطرح شده وی را رد کرده و معتقد است دلیلی که شیخ انصاری ذکر کرده است صرفا وجوب اطاعت را اثبات می کند و نه ولایت آنان را و پس از رد دلیل عقلی شیخ انصاری خود پیشنهاد می کند تا این دلیل عقلی به گونه دیگری تقریر شود که در اینجا دو دلیل عقلی از نوع مستقلات عقلیه و غیر مستقلات عقلیه ذکر می کند که دلیل مستقل عقلی با این عبارت بیان می شود : (: إنّ العقل یستقلّ بنفوذ تصرف أولیاء النّعم، و منهم الواسطة بین اللّه تبارک و تعالی، و کافّة الأمم، فی الأموال و الأنفس، فإنّهم أولی بهما من الأنفس.) و دلیل غیر مستقل عقلی به این صورت ذکر می گردد : ( انّ الأبوّة إذا اقتضت الولایة، فالنّبوة و الإمامة یقتضیان لها بطریق اولی، لأعظمیّة حقّهما من حقّها ) آنگاه مرحوم آخوند در پایان مطلبی که شما ذکر کرده اید حتی دلیل عقلی که خود پیشنهاد می کند را نیز چندان دلچسب ندانسته و معتقد است اگر نبود که ولایت پیامبر اکرم و امامان معصوم از آیات وروایات برای ما اثبات شده و قطعی می باشند و حتی از ضروریات می باشند قطع به آن از طریق دلیل عقلی بسیار سخت بود . (، لکن لا یخفی انّه لو لا القطع بولایة النبی (صلّی اللّه علیه و آله) و الامام (علیه السلام) من الآیات و الروایات، بل لا یبعد ان یعد من الضروریّات، لم یکد یحصل القطع به من قبل العقل، ) بنابر این مرحوم آخوندخراسانی نه تنها ولایت مطلقه برای امامان و پیامبران را انکار نمی کند بلکه حتی آن را طبق این جمله نهایی از ضروریات می داند و فقط در مورد دلیل آن با مرحوم شیخ انصاری بحث می کند و در پایان نیز بر قطعی بودن و ضروری بودن ولایت پیامبر و امامان و اثبات آن از طریق آیات و روایات تاکید می نماید . ایشان حتی در بخش دیگری از مطالب خویش بر ولایت امامان معصوم در امور کلیه مربوط به سیاست که در واقع عبارت دیگر ولایت مطلقه می باشد تصریح کرده و می گوید : فاعلم أنه لاریب فی ولایته [امام] فی مهام الامور الکلیه المتعلقه بالسیاسه التی تکون وظیفه من له الریاسه یعنی بدان که در ولایت امام در امور کلیه ای که متعلق به سیاست که آن هم وظیفه فرددارای سیاست می باشد شکی نیست (حاشیه المکاسب ، ص 93) مرحوم آخوند آنگاه در ادامه به اختلاف نظر میان علما در باره ولایت امام در امور جزئیه متعلق به اشخاص همچون تصرف در اموال مردم و ... اشاره می کند و این مطلب به ضمیمه ابتدای مطلب نشان می دهد که ولایت امام بر امور کلی و سیاسی مطلبی است که هیچ فقیهی در باره آن اختلاف نظری ندارد و اختلاف تنها در باره ولایت امام بر امور جزئی همچون تصرفات اشخاص می باشد که در مورد بخشی از آنها نیز مرحوم آخوند معتقد است که همه فقها ولایت بر برخی تصرفات اشخاص را هم از دائره شمول ولایت پیامبر و امام خارج می دانند به عنوان مثال امام در ارث بردن از فرد متوفا ، نمی تواند به دلیل ولایت از نزدیکان فرد متوفا اولویت داشته باشد . (همان) نتیجه اینکه مرحوم آخوند خراسانی نه تنها ولایت مطلقه فقیه را قبول دارند بلکه ولایت مطلقه برای امامان و پیامبران را هم اثبات می کنند وحتی آن را از قطعیات و ضروریات می دانند وفقط در مورد دلیل آن بحثی دارند و اشکالاتی به دلایل مرحوم شیخ انصاری (و نه اصل مطلب) وارد کرده و آن گاه دلایل خود را ذکر می نمایند و در نتیجه این عبارات کاملا موید اعتقاد ایشان به ولایت مطلقه امامان می باشد به ویژه عبارتی که در ادامه مطالب از کتاب مذکور در اینجا ذکر شد که تصریح در ولایت امامان درامور کلیه و مسائل سیاسی داشت . [1] مهدی انصاری، شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، تهران، امیرکبیر، 1369ش، ص239. [2] مهدی انصاری، شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، تهران، امیرکبیر، 1369ش، ص235. [3] hojatghasemkhani.parsiblog.com
- [سایر] اکثر فقهاء ولایت مطلقه را برای فقیه قبول دارند یا ولایت در امور حسبیه را؟
- [سایر] آیا ولایت فقیه، مطلقه است؟ (ولایت مطلقه فقیه) به چه معناست؟ منظور از ( مطلقه) چیست؟ چه دیدگاههایی وجود دارد؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه می شود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمی انجامد؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه میشود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمیانجامد؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه میشود؟ و آیا به استبداد و دیکتاتوری نمیانجامد؟
- [آیت الله علوی گرگانی] آیا ولیّ فقیه در زمان غیبت امام معصوم ولایت مطلقه دارد و اگر چنین باشد کسانی که ولایت مطلقه فقیه را قبول ندارند آیا به مسلمان بودنشان خللی وارد نمیشود؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه چیست؟
- [سایر] شبهه: ولایت مطلق مختص خداوند است، چرا امروزه به ولایت فقیه، ولایت مطلقه فقیه می گویند؟
- [سایر] نگاهی تحلیلی به تقریر آیتالله خامنه ای از ولایت مطلقة فقیه؟ دیدگاه آیت الله خامنه ای در مورد ولایت مطلقه فقیه و حدود اختیارات ولی فقیه چیست ؟
- [سایر] اثبات عقلانی ولایت مطلقه فقیه؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] سهم سادات را بدون اجازه مجتهد نمی توان به ساداتی که در بالا گفته شد پرداخت (بنابر احتیاط واجب)، و سهم امام(علیه السلام) را نیز اگر بدون اجازه مجتهد بپردازد قبول نیست، مگر این که مجتهد بعداً بپذیرد و اجازه دهد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] شریکی که با سرمایه شرکت معامله می کند اگر بگوید سرمایه تلف شده و پیش مجتهد جامع الشرائط قسم بخورد، باید حرف او را قبول کرد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] سهم سادات را بدون اجازه مجتهد نمی توان به ساداتی که در بالا گفته شد پرداخت (بنابر احتیاط واجب)، و سهم امام(علیه السلام) را نیز اگر بدون اجازه مجتهد که از او تقلید کند بپردازد قبول نیست، مگر این که مجتهد بعداً بپذیرد و اجازه دهد.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر میت برای غسل و کفن و دفن و نماز جود غیر ازو ولی ، کس دیگری را معین کند ، ولایت این امور با اوست و مستحب است ازو ولی ، هم اجازه بگیرد و لازم نیست کسی أه میت ، او را برای انجام این کار ها معین کرده ، این وصیت را قبول کند ، ولی اگر قبول کرد ، بأید به آن عمل نحاید .
- [آیت الله سیستانی] اگر میّت برای غسل و کفن و دفن و نماز خود غیر از ولیّ ، کسی دیگری را معیّن کند ، ولایت این امور با اوست ، و لازم نیست کسی که میّت وصیّت کرده که او شخصاً انجام این کارها را متکفل شود این وصیّت را قبول کند ، ولی اگر قبول کرد باید به آن عمل نماید . کیفیّت غسل میّت
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر زن مهر خود را به شوهر صلح کند که زن دیگر نگیرد و شوهر هم قبول نماید، واجب آن است که زن مهر را نگیرد و شوهر هم با زن دیگر ازدواج نکند.
- [آیت الله سیستانی] اگر پدر ، یا جدّ پدری برای پسر نابالغ خود زن بگیرد ، چنانچه پسر در موقع عقد مالی نداشته ، پدر ، یا جدّ او باید مهر زن را بدهد . و همچنین اگر مالی داشته باشد ولی پدر ، یا جد ضامن مهر شود . و در غیر این دو صورت اگر مهر بیش از مهر المثل نباشد ، یا آنکه مصلحتی اقتضا کند که مهر بیش از مهر المثل باشد ، پدر ، یا جد میتوانند مهر را از مال پسر بپردازند ، و الاّ نمیتوانند بیش از مهر المثل را از مال پسر بپردازند ، مگر آنکه او بعد از بلوغ کار آنها را قبول کند . مواردی که زن یا شوهر میتواند عقد را بهم بزند
- [آیت الله شبیری زنجانی] در معامله سلف اگر فروشنده جنسی را که قرارداد کرده بدهد، مشتری باید قبول کند، ولی اگر جنس دیگری بدهد لازم نیست مشتری قبول کند، هر چند بهتر از جنسی باشد که قرار گذاشتهاند، البتّه گاه تعیین یک ویژگی برای جنس از باب حدّاقل مقدار لازم است که در این صورت اگر جنسی با ویژگی بهتر تحویل دهد، چون همان جنسیست که قرار گذاشتهاند، بر مشتری لازم است آن را قبول کند.
- [آیت الله علوی گرگانی] قرارداد بیمه چند رکن و پایه دارد: 1 - ایجاب از بیمه کننده یعنی انشأ عقد بیمه بر طبق بیمهنامه به وسیله بیمه کننده. 2 - قبول بیمهگر یعنی آنچه بیمهگر انشأ کند، او قبول کند. 3 - معلوم کردن آنچه بیمه میشود: حیات وسلامتی بدن اموال ماشین و یا چیزهای دیگر. 4 - تعیین بیمه ماهیانه و یا سالیانهأ
- [آیت الله خوئی] قرارداد بیمه چند رکن و پایه دارد: 1. ایجاب از بیمهکننده یعنی انشاء عقد بیمه بر طبق بیمهنامه به وسیلة بیمهکننده. 2. قبول بیمهگر یعنی آنچه بیمهکننده انشاء کرد، او قبول کند. 3. معلوم کردن آنچه بیمه میشود: حیات و سلامتی بدن- اموال- ماشین و یا چیزهای دیگر. 4. تعیین بیمة ماهیانه و یا سالیانه ...