پیچ‌ و‌ خم‌های رسیدن پیشرفت اسلامی چیست؟
پیچ‌ و‌ خم‌های رسیدن پیشرفت اسلامی چیست؟ رهبر معظم انقلاب در سفر خود به خراسان شمالی فرمودند: (هدف، پیشرفت است؛ منتها رصد‌کردن مرحله به مرحله هم لازم است، که این کارِ نخبگان است. امروز شرائط ما چگونه است؟ موانع ما چیست؟ (..) نقاط ضعف ما کدام است؟ برای (...) جلوگیری از خطر تهدیدها چگونه برنامه‌ریزی کنیم؟) اولین و مهم‌ترین امر در حوزه‌ی طرح‌ریزی مدیریت راهبردی، نظام تولید مفاهیم و کلیدواژه‌هاست که بیانگر نوع و جنس یک مسیر از پیش برنامه‌ریزی‌شده است و بر اساس آن، می‌توان یک الگوی خاص مدیریتی را تعریف، طراحی و اجرا کرد. تولید کلیدواژها و مفاهیم بارها از سوی رهبر معظم انقلاب صورت گرفته است؛ نهضت نرم‌افزاری، اسلامی کردن علوم انسانی، بیداری اسلامی و الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت برخی از کلیدواژه‌هایی است که از سوی معظم‌له استفاده گردیده است. چنان که اشاره شد، یکی از واژه‌هایی که از سوی رهبر معظم انقلاب مورد استفاده و تأکید قرار گرفته، الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت است که در حوزه‌ی مدیریت کلان نظام قرار می‌گیرد. منظور از (الگو، یک وسیله، معیار و میزانی است برای اینکه انسان آن کاری را که می‌خواهد انجام دهد با آن الگو تطبیق دهد.)[1] هر کشوری بر اساس شرایط تاریخی، فرهنگی، جغرافیایی، انسانی، تطبیقی و... دست به طراحی الگوی پیشرفت می‌زنند و از این رهگذر برنامه‌های کلان و بلندمدت خود را طراحی و زمینه‌‌های اجرای آن را مهیا می‌نماید. از این رو و با توجه به تفاوت‌های یادشده که در بسیاری از کشورها وجود دارد، نمی‌توان از یک الگو و مدل واحد برای پیشرفت نام برد و تمام اجزای آن را برای مدیریت یک کشور به کار بست. بر این اساس، با توجه به اینکه جمهوری اسلامی ایران نیز دارای شرایط و مقتضیات زمانی، انسانی و مکانی خاص خود است، می‌طلبد که برنامه‌ای مستقل و بر اساس باروها، هنجارها و ارزش‌های خود طراحی و اجرا کند تا در آینده دچار تضاد در میان ایدئولوژی و مدیریت اجرایی خود نشود. در این بین، بنیان‌‌های معرفتی نفش بسیار مهمی دارند: (بنیاد معرفتی در نوع پیشرفت مطلوب و نا‌مطلوب تأثیر دارد، هر جامعه و هر ملتی مبانی معرفتی، فلسفی و مبانی اخلاقی دارد که آن مبانی تعیین‌کننده است و به ما می‌گوید چه نوع پیشرفتی مطلوب است و چه نوع پیشرفتی نا‌مطلوب است.)[2] مبانی توسعه‌ی غربی جدای از تعریف جامعه‌شناختی آن، که ماتریالیستی و تک‌بُعدی است، نمی‌تواند یک برنامه‌ی پیشرفت مناسب برای جمهوری اسلامی ایران باشد که بافت آن یک بافت مذهبی و نگاه آن یک نگاه دینی‌‌دنیوی است. تا به اینجا به صورت کاملاً اجمالی دلایل طرح موضوع اجرای الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت و دلیل این امر که چرا نباید از الگوهای متعارف استفاده نمود بیان شده است. در ادامه سعی بر آن است که موانع اجرای آن بیان گردد. به صورت کلی، در اجرای هر برنامه‌ای باید به 2 بُعد کلان و خُرد توجه کرد تا بتوان یکایک نقاط ضعف را بازشناخت و بر اساس درک درستی از واقعیت‌ها، یک پروژه یا پروسه‌ی مدیریتی را اجرا کرد. یکی از ضعف‌های اصلی و اساسی، که در اجرای الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت با آن مواجه هستیم، تعریف یک پارادایم است. در حال حاضر کشور ما بین سنت و مدرنیته، آموزه‌های اسلامی و عملکرد غربی، اهداف دینی و راهبردهای سکولاریستی، حکومت اسلامی و نهادهای غیراسلامی قرار دارد. موانع الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت در بُعد کلان و خُرد عبارت‌اند از: در بُعد کلان؛ فقدان سیستم مدیریتی بومی، علوم انسانی سکولار، عدم تولید مبانی اندیشه‌ای بر اساس داشته‌های بومی خود، تئوریزه نکردن سرمایه‌های انقلاب اسلامی در حوزه‌ی مبانی فکری و اندیشه‌ای. در بُعد خُرد؛ شتاب‌زدگی در اجرای الگو، عدم بستر‌سازی و فرهنگ‌سازی در سطح نخبگان و عامه‌ی جامعه، تحدید نسل، سطحی‌نگری و شعار‌زدگی مفرط. یکی از ضعف‌های اصلی و اساسی، که در اجرای الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت با آن مواجه هستیم، تعریف یک پارادایم است. در حال حاضر کشور ما بین سنت و مدرنیته، آموزه‌های اسلامی و عملکرد غربی، اهداف دینی و راهبردهای سکولاریستی، حکومت اسلامی و نهادهای غیراسلامی قرار دارد. با توجه به گام‌های آینده‌شناسی جمهوری اسلامی، یعنی گذر از انقلاب اسلامی به نظام اسلامی، جامعه‌ی اسلامی، دولت اسلامی و حکومت اسلامی نیاز است که سیستم مدیریت بومی و نرم‌افزاهای خاص خود‌ را در حوزه‌ی اجرایی و اندیشه‌ای داشته باشد و بتواند به درستی شکاف‌ها و ضعف‌های اجرایی را تشخیص دهد و در راستای رفع آن‌ها عمل کند. بخش عمده‌ای از ضعف در این حوزه به دلیل علوم انسانی ترجمه‌ای است که از غرب به سوی دانشگاه‌ها و مراکز علمی و آموزشی سرازیر شده است. از این رو، مادامی که دستگاه‌های فکری کشور نتوانند سیستم عامل مدیریت بومی، تهیه و تولید نمایند، باید گفت که اساساً حرکتی در راستای آن چیزی که به عنوان الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت از سوی رهبر معظم انقلاب عنوان شده است تحقق نخواهد گرفت؛ چرا که نباید فراموش کرد زمانی می‌توان برنامه‌های بلندمدت و میان‌مدت را بر اساس یک طرح و الگوی خاص طراحی و اجرا کرد که بستر آن مهیا شده و با برنامه‌های یادشده همخوانی داشته باشد. انتظار نمی‌رود که بتوان با برنامه‌های مدیریتی اومانیستی و سکولاریستی در ابعاد مختلف جامعه، مبانی اندیشه‌ای و کلیدواژه‌های پیشرفت دینی را در جامعه گسترش داد. از این رو، اولین و بزرگ‌ترین مانع الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت در بُعد کلان، علوم سکولاریستی غرب است که می‌طلبد دانشگاه‌ها و مراکز تفکری دیگر، مانند حوزه‌های علمیه، از لاک تقلید و ترجمه خارج شوند و بر اساس داشته‌های غنی اسلامی، به تولید علوم انسانی منطبق با جهان‌بینی انقلاب اسلامی دست بزنند. دستیابی به الگوی پیشرفت اسلامی در گرو تحول در علوم انسانی و تحول در علوم نیز منوط به تولید مفاهیم ارزشی و بومی است. بر همین اساس، رهبر معظم انقلاب این مطالبه را از مجامع علمی دارند و می‌فرمایند: (مغزهای متفکر استاد و دانشجوی ما بسیاری از مفاهیم حقوقی، اجتماعی و سیاسی را، که شکل و قالب غربی آن‌ها در نظر بعضی مثل وحی منزل است و نمی‌شود درباره‌اش اندک تشکیکی کرد، در کارگاه‌های تحقیقاتی عظیم علوم مختلف حلاجی کنند، روی آن‌ها سؤال بگذارند، این جزمیت‌ها را بشکنند و راه‌های تازه‌ای بیابند، هم خودشان استفاده کنند و هم به بشریت پیشنهاد کنند. امروز کشور ما محتاج این است.)[3] دانشگاه‌ها و مراکز علمی کشور باید در ابتدا به تثبیت و تئوریزه کردن داشته‌های خود بپردازند و بعد از آن، به نظریه‌پردازی رو بیاورند؛ چرا که نباید فراموش کرد ما در میانه‌های راه الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت هستیم؛ چنان که مقام معظم رهبری اشاره داشته‌اند: (پیشرفت با آغاز انقلاب اسلامی شروع شد.)[4] از این رو، باید مبانی اندیشه‌ای از سوی حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها نهادینه شود. اولین و بزرگ‌ترین مانع الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت در بُعد کلان، علوم سکولاریستی غرب است که می‌طلبد دانشگاه‌ها و مراکز تفکری دیگر، مانند حوزه‌های علمیه، از لاک تقلید و ترجمه خارج شوند و بر اساس داشته‌های غنی اسلامی، به تولید علوم انسانی منطبق با جهان‌بینی انقلاب اسلامی دست بزنند. نکته‌‌ی حائز اهمیت این است که تولید مفاهیم جامعه‌شناختی بومی و دگرگونی در ساختارهای فکری غرب، که حاصل بیش از 200 سال برنامه‌ی هدفمند آنان است، امری زمان‌بر است. از این رو، (تدوین الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت جز در یک فرآیند بلندمدت و در حالت خوش‌بینانه، میان‌مدت امکان‌پذیر نیست، ضمن آنکه سرعت معقول نیز باید وجود داشته باشد.)[5] لذا در پایان بررسی مشکلات کلان، که به صورت تیتروار ذکر آن‌ها رفت، باید اشاره کرد که تولید علوم انسانی بومی اولین و مهم‌ترین امری است که باید به آن پرداخته شود و سایر موارد تماماً به این مقوله بازمی‌گردد و سرحلقه‌ی مشکلات در اسلامی کردن علوم انسانی است. علاوه بر مشکل یا مشکلات یادشده، یعنی اکنون‌زدگی مفرط و حالت ایستایی که دانشگاه و حوزه‌های علمیه با آن مواجه هستند، معضلات کوچک‌تری نیز گریبان‌گیر اجرای الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت هست. چنان که اشاره شد، شتاب‌زدگی در اجرای الگو، عدم بسترسازی و فرهنگ‌سازی در سطح نخبگان و عامه‌ی جامعه، تحدید نسل، سطحی‌نگری و شعارزدگی مفرط از موارد ریز دیگری است که باید به آن‌ها توجه کرد‌. در بین این موارد، بسترسازی و فرهنگ‌سازی از عوامل مهم و حیاتی به شمار می‌روند. برای اجرای این الگو باید آن را به یک ادبیات ملی تبدیل کرد تا (یک گفتمان و فرهنگ اول در میان نخبگان و به تبع آن، در سطح عموم جامعه، به وجود آید.)[6] از این طریق، می‌توان آن را به عنوان یک دغدغه‌ی مهم و اولویت‌دار برای مردم تبدیل کرد که از سوی دیگر، آحاد ملت، خود را در آن سهیم و سرنوشت‌ساز خواهند دانست. نقطه‌ی مقابل فرهنگ‌سازی و ایجاد یک بستر مناسب، (شعارزدگی) است که در سطح مسئولین و مردم با آن مواجه هستیم. برخوردهای مصداقی و کوتاه‌مدت با برنامه‌های کلان مانند الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت نیز حائز اهمیت است. (‌برای نمونه، نگاه شعاری به اسامی سال‌ها که از سوی معظم‌له مطرح می‌شود که آن‌ها نیز در بُعد کلان در همین راستا قرار می‌گیرند) یکی از مسائل مهمی است که باید به آن اشاره کرد. از این روست که مقام معظم رهبری بیان می‌دارند که (می‌خواهیم مسئله‌ی پیشرفت و عدالت در دهه‌ی چهارم به یک گفتمان ملی تبدیل شود)[7] و عنوان کردن این مطالب از سوی معظم‌له به معنی گذار و مقابله با شعارزدگی است. باید به این نکته نیز اشاره کرد که طراحی این الگو به معنای یک حرف پایانی نخواهد بود و یکی از شرایط آن قطعاً باید انعطاف‌پذیری آن باشد که به مرور زمان بتواند پاسخ‌گوی برنامه‌های مقتضی باشد. لذا در صورتی که مسئولین و نخبگان سیاسی و فکری کشور آسیب‌های پیشرفت را تشخیص ندهند و راهکارهای مواجهه با آن را طراحی ننمایند، نمی‌توان با نگاهی خوش‌بینانه به این مقوله نگریست. (اگر ما توانستیم به حول و قوه‌ی الهی در یک فرآیند معقول، به الگوی توسعه‌ی اسلامی‌‌ایرانیِ پیشرفت دست پیدا کنیم، این یک سند بالادستی خواهد بود نسبت به همه‌ی اسناد برنامه‌ای کشور و چشم‌انداز کشور و سیاست‌گذاری‌های کشور؛ یعنی حتی چشم‌اندازهای 20‌ساله و 10‌ساله که در آینده تدوین خواهد شد باید بر اساس این الگو تدوین شود. سیاست‌گذاری‌هایی که خواهد شد ‌‌سیاست‌های کلان کشور‌ باید از این الگو پیروی کند و در درون این الگو بگنجد.)[8] در پایان باید اشاره کرد که حرکت و پیشرفت در راستای الگوی اسلامی‌‌ایرانی بر پایه‌های تولید علوم انسانی بومی، تئوریزه کردن اندیشه‌های اسلامی در جامعه و فرهنگ‌سازی در میان نخبگان و عامه‌ی مردم است و تا زمانی که نتوان این موارد را به درستی اجرا کرد، نمی‌توان چشم‌انداز بسیار روشنی از برنامه‌های بلندمدت مورد تأکید و توصیه‌ی مقام معظم رهبری ترسیم کرد. به هر صورت، اجرای این امر توان تمامی نخبگان کشور و مسئولین را می‌طلبد. (*) [1]بیانات مقام معظم رهبری در جمع سران سه قوه و مسئولین نظام، 19 شهریور 86. [2]بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اساتید و دانشجویان استان کردستان، 27 اردیبهشت 1388. [3]بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر، 9 اسفند 1379. [4]بیانات در جمع دانشجویان و اساتید استان فارس، 25 اردیبهشت 1386. [5]بیانات در نخستین جلسه‌ی اندیشه‌های راهبردی، 10 آذر 1389. [6]همان. [7]بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان استان کردستان، 27 اردیبهشت 1388. [8]بیانات در نخستین جلسه‌ی اندیشه‌های راهبردی، 10 آذر 1389. * رضا حیدری؛ کارشناس مسائل سیاسی/برهان/1391/7/24.
عنوان سوال:

پیچ‌ و‌ خم‌های رسیدن پیشرفت اسلامی چیست؟


پاسخ:

پیچ‌ و‌ خم‌های رسیدن پیشرفت اسلامی چیست؟

رهبر معظم انقلاب در سفر خود به خراسان شمالی فرمودند: (هدف، پیشرفت است؛ منتها رصد‌کردن مرحله به مرحله هم لازم است، که این کارِ نخبگان است. امروز شرائط ما چگونه است؟ موانع ما چیست؟ (..) نقاط ضعف ما کدام است؟ برای (...) جلوگیری از خطر تهدیدها چگونه برنامه‌ریزی کنیم؟)
اولین و مهم‌ترین امر در حوزه‌ی طرح‌ریزی مدیریت راهبردی، نظام تولید مفاهیم و کلیدواژه‌هاست که بیانگر نوع و جنس یک مسیر از پیش برنامه‌ریزی‌شده است و بر اساس آن، می‌توان یک الگوی خاص مدیریتی را تعریف، طراحی و اجرا کرد.

تولید کلیدواژها و مفاهیم بارها از سوی رهبر معظم انقلاب صورت گرفته است؛ نهضت نرم‌افزاری، اسلامی کردن علوم انسانی، بیداری اسلامی و الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت برخی از کلیدواژه‌هایی است که از سوی معظم‌له استفاده گردیده است.

چنان که اشاره شد، یکی از واژه‌هایی که از سوی رهبر معظم انقلاب مورد استفاده و تأکید قرار گرفته، الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت است که در حوزه‌ی مدیریت کلان نظام قرار می‌گیرد. منظور از (الگو، یک وسیله، معیار و میزانی است برای اینکه انسان آن کاری را که می‌خواهد انجام دهد با آن الگو تطبیق دهد.)[1]

هر کشوری بر اساس شرایط تاریخی، فرهنگی، جغرافیایی، انسانی، تطبیقی و... دست به طراحی الگوی پیشرفت می‌زنند و از این رهگذر برنامه‌های کلان و بلندمدت خود را طراحی و زمینه‌‌های اجرای آن را مهیا می‌نماید.

از این رو و با توجه به تفاوت‌های یادشده که در بسیاری از کشورها وجود دارد، نمی‌توان از یک الگو و مدل واحد برای پیشرفت نام برد و تمام اجزای آن را برای مدیریت یک کشور به کار بست. بر این اساس، با توجه به اینکه جمهوری اسلامی ایران نیز دارای شرایط و مقتضیات زمانی، انسانی و مکانی خاص خود است، می‌طلبد که برنامه‌ای مستقل و بر اساس باروها، هنجارها و ارزش‌های خود طراحی و اجرا کند تا در آینده دچار تضاد در میان ایدئولوژی و مدیریت اجرایی خود نشود.

در این بین، بنیان‌‌های معرفتی نفش بسیار مهمی دارند: (بنیاد معرفتی در نوع پیشرفت مطلوب و نا‌مطلوب تأثیر دارد، هر جامعه و هر ملتی مبانی معرفتی، فلسفی و مبانی اخلاقی دارد که آن مبانی تعیین‌کننده است و به ما می‌گوید چه نوع پیشرفتی مطلوب است و چه نوع پیشرفتی نا‌مطلوب است.)[2]

مبانی توسعه‌ی غربی جدای از تعریف جامعه‌شناختی آن، که ماتریالیستی و تک‌بُعدی است، نمی‌تواند یک برنامه‌ی پیشرفت مناسب برای جمهوری اسلامی ایران باشد که بافت آن یک بافت مذهبی و نگاه آن یک نگاه دینی‌‌دنیوی است.

تا به اینجا به صورت کاملاً اجمالی دلایل طرح موضوع اجرای الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت و دلیل این امر که چرا نباید از الگوهای متعارف استفاده نمود بیان شده است. در ادامه سعی بر آن است که موانع اجرای آن بیان گردد.

به صورت کلی، در اجرای هر برنامه‌ای باید به 2 بُعد کلان و خُرد توجه کرد تا بتوان یکایک نقاط ضعف را بازشناخت و بر اساس درک درستی از واقعیت‌ها، یک پروژه یا پروسه‌ی مدیریتی را اجرا کرد.

یکی از ضعف‌های اصلی و اساسی، که در اجرای الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت با آن مواجه هستیم، تعریف یک پارادایم است. در حال حاضر کشور ما بین سنت و مدرنیته، آموزه‌های اسلامی و عملکرد غربی، اهداف دینی و راهبردهای سکولاریستی، حکومت اسلامی و نهادهای غیراسلامی قرار دارد.
موانع الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت در بُعد کلان و خُرد عبارت‌اند از:

در بُعد کلان؛

فقدان سیستم مدیریتی بومی، علوم انسانی سکولار، عدم تولید مبانی اندیشه‌ای بر اساس داشته‌های بومی خود، تئوریزه نکردن سرمایه‌های انقلاب اسلامی در حوزه‌ی مبانی فکری و اندیشه‌ای.

در بُعد خُرد؛

شتاب‌زدگی در اجرای الگو، عدم بستر‌سازی و فرهنگ‌سازی در سطح نخبگان و عامه‌ی جامعه، تحدید نسل، سطحی‌نگری و شعار‌زدگی مفرط.

یکی از ضعف‌های اصلی و اساسی، که در اجرای الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت با آن مواجه هستیم، تعریف یک پارادایم است. در حال حاضر کشور ما بین سنت و مدرنیته، آموزه‌های اسلامی و عملکرد غربی، اهداف دینی و راهبردهای سکولاریستی، حکومت اسلامی و نهادهای غیراسلامی قرار دارد.

با توجه به گام‌های آینده‌شناسی جمهوری اسلامی، یعنی گذر از انقلاب اسلامی به نظام اسلامی، جامعه‌ی اسلامی، دولت اسلامی و حکومت اسلامی نیاز است که سیستم مدیریت بومی و نرم‌افزاهای خاص خود‌ را در حوزه‌ی اجرایی و اندیشه‌ای داشته باشد و بتواند به درستی شکاف‌ها و ضعف‌های اجرایی را تشخیص دهد و در راستای رفع آن‌ها عمل کند.

بخش عمده‌ای از ضعف در این حوزه به دلیل علوم انسانی ترجمه‌ای است که از غرب به سوی دانشگاه‌ها و مراکز علمی و آموزشی سرازیر شده است. از این رو، مادامی که دستگاه‌های فکری کشور نتوانند سیستم عامل مدیریت بومی، تهیه و تولید نمایند، باید گفت که اساساً حرکتی در راستای آن چیزی که به عنوان الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت از سوی رهبر معظم انقلاب عنوان شده است تحقق نخواهد گرفت؛ چرا که نباید فراموش کرد زمانی می‌توان برنامه‌های بلندمدت و میان‌مدت را بر اساس یک طرح و الگوی خاص طراحی و اجرا کرد که بستر آن مهیا شده و با برنامه‌های یادشده همخوانی داشته باشد.

انتظار نمی‌رود که بتوان با برنامه‌های مدیریتی اومانیستی و سکولاریستی در ابعاد مختلف جامعه، مبانی اندیشه‌ای و کلیدواژه‌های پیشرفت دینی را در جامعه گسترش داد.

از این رو، اولین و بزرگ‌ترین مانع الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت در بُعد کلان، علوم سکولاریستی غرب است که می‌طلبد دانشگاه‌ها و مراکز تفکری دیگر، مانند حوزه‌های علمیه، از لاک تقلید و ترجمه خارج شوند و بر اساس داشته‌های غنی اسلامی، به تولید علوم انسانی منطبق با جهان‌بینی انقلاب اسلامی دست بزنند.

دستیابی به الگوی پیشرفت اسلامی در گرو تحول در علوم انسانی و تحول در علوم نیز منوط به تولید مفاهیم ارزشی و بومی است. بر همین اساس، رهبر معظم انقلاب این مطالبه را از مجامع علمی دارند و می‌فرمایند: (مغزهای متفکر استاد و دانشجوی ما بسیاری از مفاهیم حقوقی، اجتماعی و سیاسی را، که شکل و قالب غربی آن‌ها در نظر بعضی مثل وحی منزل است و نمی‌شود درباره‌اش اندک تشکیکی کرد، در کارگاه‌های تحقیقاتی عظیم علوم مختلف حلاجی کنند، روی آن‌ها سؤال بگذارند، این جزمیت‌ها را بشکنند و راه‌های تازه‌ای بیابند، هم خودشان استفاده کنند و هم به بشریت پیشنهاد کنند. امروز کشور ما محتاج این است.)[3]

دانشگاه‌ها و مراکز علمی کشور باید در ابتدا به تثبیت و تئوریزه کردن داشته‌های خود بپردازند و بعد از آن، به نظریه‌پردازی رو بیاورند؛ چرا که نباید فراموش کرد ما در میانه‌های راه الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت هستیم؛ چنان که مقام معظم رهبری اشاره داشته‌اند: (پیشرفت با آغاز انقلاب اسلامی شروع شد.)[4] از این رو، باید مبانی اندیشه‌ای از سوی حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها نهادینه شود.

اولین و بزرگ‌ترین مانع الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت در بُعد کلان، علوم سکولاریستی غرب است که می‌طلبد دانشگاه‌ها و مراکز تفکری دیگر، مانند حوزه‌های علمیه، از لاک تقلید و ترجمه خارج شوند و بر اساس داشته‌های غنی اسلامی، به تولید علوم انسانی منطبق با جهان‌بینی انقلاب اسلامی دست بزنند.
نکته‌‌ی حائز اهمیت این است که تولید مفاهیم جامعه‌شناختی بومی و دگرگونی در ساختارهای فکری غرب، که حاصل بیش از 200 سال برنامه‌ی هدفمند آنان است، امری زمان‌بر است. از این رو، (تدوین الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت جز در یک فرآیند بلندمدت و در حالت خوش‌بینانه، میان‌مدت امکان‌پذیر نیست، ضمن آنکه سرعت معقول نیز باید وجود داشته باشد.)[5]

لذا در پایان بررسی مشکلات کلان، که به صورت تیتروار ذکر آن‌ها رفت، باید اشاره کرد که تولید علوم انسانی بومی اولین و مهم‌ترین امری است که باید به آن پرداخته شود و سایر موارد تماماً به این مقوله بازمی‌گردد و سرحلقه‌ی مشکلات در اسلامی کردن علوم انسانی است.

علاوه بر مشکل یا مشکلات یادشده، یعنی اکنون‌زدگی مفرط و حالت ایستایی که دانشگاه و حوزه‌های علمیه با آن مواجه هستند، معضلات کوچک‌تری نیز گریبان‌گیر اجرای الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت هست.

چنان که اشاره شد، شتاب‌زدگی در اجرای الگو، عدم بسترسازی و فرهنگ‌سازی در سطح نخبگان و عامه‌ی جامعه، تحدید نسل، سطحی‌نگری و شعارزدگی مفرط از موارد ریز دیگری است که باید به آن‌ها توجه کرد‌. در بین این موارد، بسترسازی و فرهنگ‌سازی از عوامل مهم و حیاتی به شمار می‌روند. برای اجرای این الگو باید آن را به یک ادبیات ملی تبدیل کرد تا (یک گفتمان و فرهنگ اول در میان نخبگان و به تبع آن، در سطح عموم جامعه، به وجود آید.)[6]

از این طریق، می‌توان آن را به عنوان یک دغدغه‌ی مهم و اولویت‌دار برای مردم تبدیل کرد که از سوی دیگر، آحاد ملت، خود را در آن سهیم و سرنوشت‌ساز خواهند دانست.

نقطه‌ی مقابل فرهنگ‌سازی و ایجاد یک بستر مناسب، (شعارزدگی) است که در سطح مسئولین و مردم با آن مواجه هستیم. برخوردهای مصداقی و کوتاه‌مدت با برنامه‌های کلان مانند الگوی اسلامی‌‌ایرانی پیشرفت نیز حائز اهمیت است. (‌برای نمونه، نگاه شعاری به اسامی سال‌ها که از سوی معظم‌له مطرح می‌شود که آن‌ها نیز در بُعد کلان در همین راستا قرار می‌گیرند) یکی از مسائل مهمی است که باید به آن اشاره کرد.

از این روست که مقام معظم رهبری بیان می‌دارند که (می‌خواهیم مسئله‌ی پیشرفت و عدالت در دهه‌ی چهارم به یک گفتمان ملی تبدیل شود)[7] و عنوان کردن این مطالب از سوی معظم‌له به معنی گذار و مقابله با شعارزدگی است.

باید به این نکته نیز اشاره کرد که طراحی این الگو به معنای یک حرف پایانی نخواهد بود و یکی از شرایط آن قطعاً باید انعطاف‌پذیری آن باشد که به مرور زمان بتواند پاسخ‌گوی برنامه‌های مقتضی باشد. لذا در صورتی که مسئولین و نخبگان سیاسی و فکری کشور آسیب‌های پیشرفت را تشخیص ندهند و راهکارهای مواجهه با آن را طراحی ننمایند، نمی‌توان با نگاهی خوش‌بینانه به این مقوله نگریست.

(اگر ما توانستیم به حول و قوه‌ی الهی در یک فرآیند معقول، به الگوی توسعه‌ی اسلامی‌‌ایرانیِ پیشرفت دست پیدا کنیم، این یک سند بالادستی خواهد بود نسبت به همه‌ی اسناد برنامه‌ای کشور و چشم‌انداز کشور و سیاست‌گذاری‌های کشور؛ یعنی حتی چشم‌اندازهای 20‌ساله و 10‌ساله که در آینده تدوین خواهد شد باید بر اساس این الگو تدوین شود. سیاست‌گذاری‌هایی که خواهد شد ‌‌سیاست‌های کلان کشور‌ باید از این الگو پیروی کند و در درون این الگو بگنجد.)[8]

در پایان باید اشاره کرد که حرکت و پیشرفت در راستای الگوی اسلامی‌‌ایرانی بر پایه‌های تولید علوم انسانی بومی، تئوریزه کردن اندیشه‌های اسلامی در جامعه و فرهنگ‌سازی در میان نخبگان و عامه‌ی مردم است و تا زمانی که نتوان این موارد را به درستی اجرا کرد، نمی‌توان چشم‌انداز بسیار روشنی از برنامه‌های بلندمدت مورد تأکید و توصیه‌ی مقام معظم رهبری ترسیم کرد. به هر صورت، اجرای این امر توان تمامی نخبگان کشور و مسئولین را می‌طلبد. (*)

[1]بیانات مقام معظم رهبری در جمع سران سه قوه و مسئولین نظام، 19 شهریور 86.

[2]بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اساتید و دانشجویان استان کردستان، 27 اردیبهشت 1388.

[3]بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر، 9 اسفند 1379.

[4]بیانات در جمع دانشجویان و اساتید استان فارس، 25 اردیبهشت 1386.

[5]بیانات در نخستین جلسه‌ی اندیشه‌های راهبردی، 10 آذر 1389.

[6]همان.

[7]بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان استان کردستان، 27 اردیبهشت 1388.

[8]بیانات در نخستین جلسه‌ی اندیشه‌های راهبردی، 10 آذر 1389.

* رضا حیدری؛ کارشناس مسائل سیاسی/برهان/1391/7/24.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین