با توجه به سخن مقام معظم رهبری در مورد اینکه نسل حاضر سقوط تمدن غرب را خواهد دید و با توجه به شرایط امروز جهان، آیا وقوع این امر در سالهای نزدیک آینده خواهد بود؟ با تشکر از شما دوست عزیز که این مرکز را برای انعکاس سوال خویش انتخاب نموده اید به منظور پاسخگویی به سوال شما ابتدا لازم است مقدمه ای در باره تمدن غرب گفته شود : به لحاظ لغوی واژه تمدن از ریشه (مدن) گرفته شده و معنای آن پذیرش مدنیت, شهر نشینی, خو گرفتن به آداب و اخلاق شهریان, پذیرش شهر و قانون و سایر شئون اجتماعی و همکاری افراد اجتماع با یکدیگر در امور مختلف اجتماعی و سیاسی, اقتصادی است. علی اکبر دهخدا, سنت نامه, تهران: انتشارات دانشگاه تهران 1378, ج 4 ص 6108. برای تمدن تعاریف گوناگونی ارائه شده است و برای آن ارکان متعددی برشمرده اند که در شکل گیری و پایداری آن مؤثر بوده است ویل دورانت, تمدن را چنین تعریف می کن, تمدن به شکل کلی آن عبارت از نظمی اجتماعی است که در نتیجه وجود آن, خلاقیت فرهنگی امکان پذیر می شود و جریان پیدا می کند در تمدن چهار رکن و عنصر اساسی وجود دارد که عبارتند از: پیش بینی و احتیاط در امور اقتصادی, سازمان سیاسی سنن اخلاقی و کوشش در راه معرفت و بسط هنر, ظهور تمدن هنگامی امکان پذیر است که هرج و مرج و ناامنی پایان پذیرفته باشد. چه فقط هنگام از بین رفتن ترس است که کنجکاوی و احتیاط به ابداع و اختراع به کار می افتد و انسان خود را تسلیم غریزه ای می کند که او را به شکل طبیعی به راه کسب علم و معرفت و تهیه وسایل بهبود زندگی سوق می دهد. ویل دورانت, تاریخ تمدن, ترجمه احمد آرام, انتشارات انقلاب اسلامی 1372, ج 1 ص 3. تمدن غرب اگر چه در دیدگاه برخی محققان دارای ریشه های سه هزار ساله بوده و به دوران یونان و روم باستان بر می گردد اما واقعیت اینست که تمدن غرب امروز محصول فرایندی است که تقریبا از اواخر قرن 14 میلادی آغاز شده و به دنبال برخی تحولات به حاکمیت قرون وسطایی کلیسا پایان داد و بشر را وارد مرحله جدیدی از زندگی نمود که در آن جایگاه خدا با بشر تعویض شد وبسیاری از ارزشها جای خود را با ارزشهایی که پیش از آن عمدتا ضد ارزش بودند عوض نمود . این تحولات با موضوع مهم دیگری به نام مدرنیزاسیون همراه بود که برخی از ویژگی های آن عبارت بودند از : 1. بشر انگاری و اومانیسم 2. تاکیدو تکیه بر عقل جزوی نفسانیت مدار استیلا جو (عقل مدرن) 3. اصالت علم جدید 4. جداکردن اخلاق از تاروپود عالم 5. سکولاریزم و سکولاریزه کردن امور 6. بروکراسی پیچیده مدرن 7. نهیلیسم و پوچ گرایی 8. اعتقاد به قانون گذاری توسط عقل جزوی بشری و حق حاکمیت بشری 9. سرمایه سالاری (رک : شهریار زرشناس ، مبانی نظری غرب مدرن) تمدن غرب با استفاده از ابزار علم جدید و تکنولوژی هایی که هر روز به مدد انگیزه های جدید دنیاطلبانه در حال رشد بود به سطحی از پیشرفت مادی رسید که دیگر توان محدود شدن در مرزهای جغرافیایی خود را نداشته و احساس نیاز به بازارهای بین المللی و نیز زمین و منابع مورد نیاز باعث شد تا با پدیده موسوم به سرریز شدن مواجه شده و با تهاجم به مناطق دیگر کره زمین پدیده استعمار و استعمارگری را به وجود آورد که به تسلط چندین قرنه بر منابع مادی ومعنوی ملتهای دنیا منجر شد که این تسلط اگر چه امروزه به شکل مستقیم خود دیگر نمود و بروزی ندارد اما همچنان ملتهای فراوانی در دنیا طعم تلخ سلطه غرب را در قالب استعمار نو و استعمار فرانو احساس می کنند . اما تمدن غرب با تمام قدرت نمایی های که در برابر ملتهای دنیا انجام داده است به دلیل برخی ویژگی هایی که از خود بروز می داد و به فراموشی سپردن برخی اموری که در پایداری تمدنها نقش دارند از جمله فرهنگ ومعنویت به مرور دچار مشکلاتی شده است که به انواع بحرانها در درون این تمدن منجر شده است که باعث ضعف آن شده است که به برخی از آنها در ادامه اشاره خواهیم نمود . اما در باره سوال شما ،بر طبق تحقیقاتی که انجام شد مقام معظم رهبری هر گز به طور صریح زمانی برای سقوط غرب تعیین نکرده اند و اساسا شان مقام معظم رهبری پیش گویی و پیش بینی نمی باشد بلکه ایشان در سخنان متعددی ضمن اشاره به مشکلاتی که غرب با آنهامواجه است به تحلیل از منظرهای مختلف در باره آینده غرب پرداخته و بروز این اشکالات در سیستم تمدن غرب را نشانه فروپاشی و سقوط آن دانسته اند که البته تحلیل قضایا با پیش بینی به اصطلاحی که معروف است تفاوت دارد به عنوان مثال مقام معظم رهبری در سخنانی در باره آمریکا و نقشه های آن و آینده توطئه های آن فرموده اند : اگر در نیم قرن قبلی، آمریکا خود را صاحب اختیار کشورهای آمریکای لاتین میخواست، در نیم قرن کنونی خود را سلطان و دیکتاتور بیقید و شرط همه کشورهای منطقه اسلامی می خواهد. هدفگیریها و برنامه ریزیهای بین المللی و پرضایعه آمریکا، همه ناظر به این مدّعای متکبرانه و در عین حال احمقانه است. شک نیست که آمریکا و متحدانش ناکام خواهند شد و دنیا یکبار دیگر شاهد سقوط یک امپراتوری قدرتمند ولی مَست، خواهد بود، همچنانکه هم در افغانستان و هم در فلسطین، محاسبات مستانه آنان غلط از آب درآمد. ولی اگر امت اسلامی چه دولت ها و چه ملت ها بموقع و خردمندانه و شجاعانه تصمیم نگیرند، بار دیگر خسارت های سنگین و دیرجبرانی خواهند داشت. (پیام مقام معظم رهبری به کنگره حج در سال 1381 (1381/11/21 همانگونه که مشاهده می شود مقام معظم رهبری در بیان تحلیل مسائل جهان اسلام شکست و سقوط امپراتوری غرب به سردمداری آمریکا را در گرو بیداری اسلامی و اتحاد ملتها می داند که این مسئله به معنای تحلیل قضایا و بیان احتمالات می باشد و نه پیشگویی و تعیین زمان دقیق آن . مقام معظم رهبری در سخنان دیگری نیز فرموده اند : مقام معظم رهبری فرمودند : (غرب دچار بحران شدید هویت فرهنگی و شخصیتی بوده و به علت از بین رفتن پایههای اخلاق از درون در حال متلاشی شدن میباشد .) (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار نمایندگان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور ، 11/6/76 ) در این سخنان نیز باز مسئله پیش گویی نیست بلکه تحلیل اوضاع داخلی غرب و مشکلاتی که با آن گریبانگیر است می باشد که این مشکلات از نظر مقام معظم رهبری می تواند به سقوط غرب بیانجامد . بنابر این به منظوربررسی میزان پایداری و یا عدم پایداری تمدن غرب بهتر است با همان نگاهی که مقام معظم رهبری به مسائل پیرامون تمدن غرب می نگریستند یعنی بررسی تحلیل از اوضاع وشرایط تمدن غرب به موضوع نگاه کنیم . با نگاهی به شرایط و اوضاع غرب مشاهده می کنیم که متاسفانه تمدن غرب به دلیل برخی ویژگی های ذاتی خویش که مهمترین آنها بحث نفی خدا و جایگزینی انسان محوری و نیز سکولاریزم و جداکردن اخلاق و دین از حوزه های اجتماعی می باشد در حال فروپاشی از درون می باشد . این فروپاشی به گونه ای است که حتی برخی تحلیلگران غربی نیز خود بدان واقف شده و در کتابها و مقالات خویش سخن از فروپاشی غرب به میان آورده اند .به عنوان مثال دکتر آلکسیس کارل این گونه به آن اعتراف می کند: (انسان (غربی بی دین) در جهان، در جهانی که خود ساخته، غریب و بیگانه است. این موجود هنوز نمی تواند دنیای خود را تنظیم کند... ماقوم بدی هستیم، ما ملت محکوم به زوالیم، و در طوفان ورشکستگی عقل، گرفتار شده ایم. ملت ها و جماعت هایی که در این اجتماع، در این تمدن صنعتی به عالی ترین مرتبه نمو و پیشرفت رسیده اند چون خوب نگاه کنی ملت هایی هستند که ضعف گرفته و به ناتوانی گراییده، ملت هایی هستند که به زودی به شکست و تباهی خواهند رسید؛ آن هم با سرعتی به مراتب بیش تر از سرعت دیگران.) (). انسان؛ موجود ناشناخته / 43 - 44. به نقل از امیر رجبی ، چرا نماز بخوانیم برگرفته از سایت تبیان ) (اشپینگلر) در کتاب (سقوط غرب) و (توین بی)در(بررسی تاریخ) به زوال و نابودی این تمدن، اشاره کرده اند. (ناتائیل وست) نویسنده آمریکایی که کافاکای آمریکا، لقب گرفته است میگوید: (این تمدن، بوی مردار میدهد؛ وقت آن است که مؤدبانه ولی زود به خاکش بسپاریم. ما اعضای بشاش اداره متوفیات دوران جدیدیم.)( رسالت هنر، دکتر مصطفی رحیمی به نقل از امیر رجبی ، همان ) و یا در سال 1993 مقالهای به قلم (اون هریس) با نام (سقوط غرب) منتشر شد که در آن نویسنده بقای موقعیت ژئوپولتیک غرب را مدیون مقابله با کمونیسم دانسته و مدعی شده بود، با از بین رفتن کمونیسم، غرب هم قطعاً [به عنوان یک بازیگر ژئوپولتیک] سقوط خواهد کرد. اگر به تضادهایی که میان کشورهای غربی در زمان جنگ عراق وجود داشت و هنوز هم وجود دارد، توجه کنید، به سختی میتوان نتیجه گرفت که اتحادی عملی میان این کشورها وجود دارد. (پروفسور (تیموتی گارتناش)، استاد دانشگاه آکسفورد به نقل از مجید مرادی ، سقوط غرب) نگاهی به برخی مولفه ها که در تداوم و یا افول تمدنها نقش اساسی ایفا می کنند ار جمله مسئله اخلاق و معنویت ، خانواده ، سیاست ، اقتصاد و ... در غرب نشان از ناهنجاری هایی دارد که در صورت تداوم به زوال تمدن غرب خواهد انجامید که با وجود اینکه هر یک از این عوامل به تنهایی می توانند باعث زوال تمدن غرب شوند اما به منظور آشنایی هر چه بیشتر با غرب امروز به چند نمونه از این موارد اشاره می نماییم . سقوط اخلاقی غرب : رابرت جی. رینگراز جمله دانشمندانی است که با درک انحطاط فرهنگی غرب، ریشه های انحطاط را در فساد اخلاقی می داند و می نویسد: افول و زوال غرب را می توان به وسیله یک نمودار پرنوسان نشان داد. آثار انحطاط در ایالات متحده امریکا در پنجاه سال اخیر (سال های بین 1912 تا 1963) بیش تر از 137 سال پیش به چشم می خورد و نیز این آثار در بیست سال گذشته بیش تر از پنجاه سال پیش بوده است. با توجه به آمار و اطلاعات، می توان شواهدی ارائه نمود که در حیات غرب از یک سو، گرایش به دین کاهش یافته و از سوی دیگر، به نسبت کاهش گرایش دینی، آمار جرم و جنایت و ناامنی افزایش یافته است. بر طبق آمار سال 1851 ، در حدود 40 درصد از بزرگسالان در انگلستان و ویلز شنبه به کلیسا می رفتند. در سال 1900 ، این نسبت به 35 درصد و در سال 1950 ، به 20 درصد کاهش یافته است. این تعداد امروز در مجموع، تقریباً به 11 درصد رسیده است. مذاهب اصلی بریتانیا به طور متوسط ، 5 درصد کلیسا روندگان را در طی نیمه دوم دهه 1970 از دست داده اند. نفوذ مذهب بر حکومت نیز در دوره پس از جنگ جهانی دوم کاهش یافته است. بر طبق آزمون دیگری (در کشورهای امریکا، آلمان، بریتانیا و مانند آنها) به هر میزان که از بزرگسالان به جوانان نزدیکتر می شویم بر درصدِ کاهش اهمیت خدا در زندگی گروه های جوان تر افزوده می شود. جوان ترین گروه دو برابر و نیم بیشتر از بزرگ ترین گروه پاسخ مادی می دهد. به موازات آن، مجموعه مشاهدات در کشورهای امریکا و آلمان غربی مشخص می کند که نگرش نسبت به همجنس بازی به تدریج، مثبت تر می شود. از سوی دیگر، با کاهش گرایش به مذهب و اخلاق و فاصله گرفتن از ارزش های سنّتی، شاهد افزایش روز افزون جرم و جنایت در این کشورها هستیم. ازدیاد جرایم در جامعه امریکا به حدّی است که در شهرهای بزرگ صنعتی و تجاری کسی جرأت پیاده روی در خیابان ها و پارک ها را به هنگام شب ندارد و تجاوز به حقوق فردی و اجتماعی به حدّی رسیده است که مردم در حالت هراس اجتماعی به سر می برند. در ایالات متحده امریکا درصد کودکان متولد شده نامشروع سفیدپوست و غیر سفیدپوست در یک دوره سی ساله بالا رفته است. از سال 1940 تا سال 1969 از 100 کودک غیر سفیدپوست به دنیا آمده 17 کودک نامشروع بوده و در سال 1969 این تعداد به 31 درصد رسیده و برای سفیدپوستان در دوره مذکور از 2 درصد به 3/5 درصد رسیده است. همچنین بین سال های 1900 تا 1960 درصد طلاق در آلمان از 6/17 به 7/88 ، در انگلستان از 2/2 به 5/69 و در فرانسه، از 1/26 به 4/82 افزایش یافته است. در ایالات متحده (سال 1946) از هر دو ازدواج یکی به طلاق منتهی می شود و بسیاری از کودکان در خانواده هایی بزرگ می شوند که یا پدر در آن غایب است یا مادر. علاوه بر این، کسانی هستند که می کوشند معنای سنّتی ازدواج را که میان دو جنس مخالف صورت می پذیرفته است، بشکنند و معنای جدیدی به آن بدهند که عبارت باشد از (هرگونه پیوند و التزامی میان دو آدم، هرچند از جنس موافق باشند، مادام که بخواهند با هم زندگی کنند.) بنابراین، در آخرین مرحله تجدّد یا مدرنیسم، که برخی به آن (پست مدرنیسم) اطلاق کرده اند، حتی معنای خانواده، که در طول قرون و اعصار هیچ گاه مورد معارضه و چند و چون نبوده نیز شدیداً مورد حمله قرار گرفته است. نتایج تحقیقات موریزون در مورد نام نویسی 92 دختر خردسال در مراکز فساد، مؤیّد فروپاشی خانواده در غرب و ناسازگاری بنای آن با فطرت است. بنا به گزارش یکی از مجلات در فرانسه، روزانه 2 کودک در اثر بد رفتاری پدر یا مادر جان می سپارند. در سال 1991 روزانه دست کم، یک نوزاد در کوچه ها و در کلیساها رها شده اند. (پایگاه اطلاع رسانی آفتاب به نقل از خبرگزاری فارس) این آمارهای تکان دهنده تنها بخشی از واقعیت هایی هستند که امروزه غرب با آن مواجه است و طی آن انحطاط اخلاقی جامعه غربی آن را به سوی سراشیبی سقوط می کشاند چرا که یکی از مهمترین عوامل قوام و دوام هر تمدنی اخلاق آن می باشد که در صورت غیبت آن بی اخلاقی به نا امنی و ناامنی به سقوط تمدن خواهد انجامید . دین در جوامع غربی : دین به عنوان مهمترین مظهر هر فرهنگ محسوب شده و فرهنگ یکی از ارکان هر تمدنی می باشد اما در جامعه غربی به دنبال رنسانس که در واقع پدیده ای واکنشی در قبال هزار سال سلطه دین تحریف شده مسیحی بر آنها بود دین و به طو کلی خدا از عرصه زندگی انسان مدرن غربی کنار گذاشته شد و به جای آن اومانیسم یعنی انسان محوری جایگزین شد که بر طبق آن همه چیز جهان توسط انسان و برای انسان در همین دنیا مورد برنامه ریزی قرار می گرفت لذا با حذف دین از عرصه زندگی بشری تمدن غربی به مرور به پوچی رسید چرا که بر اساس ایدئولوژی تمدن غربی انسان مدرن محور قرار می گرفت و اصالت ماده (ماتریالیسم) و اصالت لذت (اپیکوریسم) به عنوان امور به ظاهر زیبا او را از توجه به امور پایدار از جمله امور اخروی باز داشته و باتوجه به سیراب نشدن روح معنویت خواه بشر نهایتا از سویی دچار بحران معنویت شده و از سویی دچار پوچی و بی هدفی می شد که برای درمان اولی به دینهای جایگزین روی می آورد که امروزه این کار با پدیده عرفانهای نو ظهور و دینهای ساختگی تعقیب می شود که البته معمولا به دلیل عدم اشباع خاطر معنویت خواه بشر به راههای فاسد دیگری منجر می شود و یا باز هم سر از پوچی در می آورد که در نهایت معمولا به افسردگی و خودکشی می انجامد بنابر این ماده گرایی که در ابتدای ظهور تمدن مدرن غربی مهمترین انگیزه انسان غربی برای توسعه و پیشرفت بود امروزه به مهمترین مانع توسعه تبدیل شده و بشریت را به سمت فنا و نیستی می کشاند . توجه به آزادی و دمکراسی در غرب : امروزه با بیدار شدن ملتها موضوع آزادی و توجه به خواستهای آنها به یکی از موضوعات اساسی تمدن های امروزین تبدیل شده است که علیرغم اینکه در غرب بیش از هر جای دیگری از این مساله سخن به میان آورده می شود اما واقعیتها نشان از دروغ بودن این ادعاها داشته و اوضاع آزادی به ویژه آزادی بیان و آزادی حق انتخاب در غرب چنان روز به روز وخیم تر می شود که حتی خود غربی ها نیز بدان اعتراف می کنندو این نشان دهنده اینست که این قبیبل شعارها صرفا مصرف خارجی دارند وگر نه در داخل واقعیتها خلاف این مطلب را نشان می دهد از سویی در خارج از این مرزها نیز این شعارها تا جایی محترم هستند که تامین کننده منافعقدرتهای غربی باشند وگر نه هیچ ارزش و اعتباری نخواهند داشت به عنوان مثال غربی ها با انتخاباتهایی که در فلسطین و زیر نظر ناظران خودشان برگزار شد به دلیل اینکه نتیجه انتخابات بر خلاف خواست آنها بود مخالفت کردند و یا بیش از سی سال است که با جمهوری اسلامی ایران که مردمسالار ترین نظام دنیا را داشته و کم حضورترین انتخابات آن از پرحضورترین انتخابات بسیاری از کشورهای غربی باشکوه تر است مخالفت می کنند لذا این قبیل بی توجهی ها به آزادی ها به مرور باعث ظهور اعتراضات ملتها و نیزبروز تنش هایی در میان ملتهای غربی شده و به تدریج باعث زوال تمدن دیکتاتوری غربی خواهد شد . در زمینه وضعیت آزادی و دمکراسی در خود غرب دسته ای از صاحب نظران غربی با تاکید بر اینکه (دموکراسی و مردمسالاری در غرب یک دروغ بزرگ است)( احمد هوبر نویسنده و روزنامه نگار معروف سوئیسی در مصاحبه با کیهان22/7/77 به نقل از کتاب عصر امام خمینی) جریان انتخابات رایج در کشورهای بزرگ غربی همچون ایالات متحده را نمادی از یک مردم سالاری واقعی ندانسته و اظهار می دارند:(نامزدهای انتخاباتی با اتکا بر مشاوران اجیرشده یا به بازی گرفتن مردم ساده لوح و بی تفاوت افکار انها را با مهارت تحت کنترل خود در آورده و افکار بسیاری از مردم را از مشکلات واقعی به سمت مسائل پرسرو صدا و بی مفهوم سوق می دهند)( بنجامین اسپاک،دنیای بهتر برای کودکانمان ،ص 164 به نقل از همان )پروفسور روژه گارودی فیلسوف معروف فرانسوی در جواب سوال خانم استروم خبرنگار و مفسر رادیو سوئد که از وی پرسید:آیا در اسلام جایی برای دموکراسی غربی وجود دارد؟ با تصور واهی خواندن وجود دموکراسی در غرب اظهار داشت: (دموکراسی!کدام دموکراسی؟!در کدام یک از کشورهای غربی دموکراسی وجود دارد؟ جز اینکه در اجتماعات آنها-قانون جنگل حکم فرماست-گروههای قدرت طلب برای چذب آرا مردم در رقابت هستند)گارودی تصریح کرد:(این فقط یک تصور است که ما مردم و زن و بچه های آزادی هستیم!)( منوچهر دبیر ساقی ،در غرب چه می گذرد،ص237 به نقل از همان) همچنین در جریان بزرگترین گردهمای و نشست مشترک اساتید دانشگاهها و اعضا و گردانندگان اتحادیه های کارگری آمریکا ،تحت عنوان پیکار برای آینده آمریکا که در دانشگاه کلمبیا در نیویورک برگزار شد ،جول راجز استاد جامعه شناس دانشگاه ویسکونسین امریکا طی سخنانی با حمله شدید به مدعیان وجود دمکراسی در آمریکا اظهار داشت: این چه نوع ازادی و دموکراسی است که دارایی یک درصد بالای جامعه بیش از 90 درصد پایین آن است؟!این چه نوع دموکراسی است که در یک اقلیت کوچک با تسلط کامل بر تمام وسایل ارتباط جمعی ،دانشگاهها ، مدارس،روزنامه ها،مجلات ،چاپخانه ها و خلاصه بر تمام وسایل و ابزار فکر سازی توان فکر کردن مستقل و قائم بذات را از مردم این کشور گرفته است؟! این چه نوع آزادی و دموکراسی است که کاندیداهای ریاست جمهوریش خدمتگزار منافع چندصد شرکت غول آسای فراملیتی اند؟!این چه نوع آزادی و دموکراسی است که در آن همین شرکتها در همین دستگاههای ارتباط جمعی آدم های خود را به مردم می قبولانند و اکثریت قریب به اتفاق مردم توان هیچ گونه مقابله ای با چنین قدرت غول آسایی را ندرند…؟! (نشریه جامعه سالم ،ش23،گزارش یک گردهمایی تاریخی به نقل از همان) نتیجه اینکه تنها با درنظر گرفتن همین مقدار از آمار و اطلاعات به ویژه در زمینه سقوط اخلاقی غرب می توان به نتیجه رسید که اگر نگوییم غرب در آینده نزدیک سقوط خواهد کرد اما به یقین می توانیم بگوییم در مسیر سقوط قرار گرفته است و دو عامل سقوط آن راتسریع خواهد نمود : یکی مشکلات خود تمدن غرب که به بخشی از آن در بالا اشاره شد و دیگری ظهور پدیده ای به نام تمدن اسلامی که اتفاقا نواقص تمدن غربی را نه تنهاندارد بلکه نقطه روشن این تمدن همان نقاط تاریک تمدن غربی می باشد یعنی اخلاق و معنویت که گوهر گمشده تمدن غربی بود در تمدن اسلامی کاملا یافت شده و توسعه ای که در تمدن اسلامی وجوددارد برخلاف توسعه تمدن غربی که انسان تک بعدی را ارتقا داده و آنگاه آن را ساقط می نمود توسعه همه جانبه بشریت خواهد بود این مساله از دید تحلیلگران غربی چنان جدی می باشد که حتی شخصی همچون ساموئل هانتنگتون طراح نظریه برخورد تمدنها که همواره به فکر سلطه تمدن غربی بر جهان بوده است صریحا در کتاب خویش می نویسد که قرن آینده قرن محمد(ص) خواهد بود (درنگی دوباره بر نظریات ساموئل هانتینگتون به نقل از سایت رستگاران) (ر.ک : درآمدی بر چالشهای لیبرال دموکراسی ، علیرضا محمدی ، فصلنامه معرفت .) دوست عزیز در پایان ضمن آرزوی موفقیت شما در تمام مراحل زندگانی در صورتی که این پاسخ ذهن حقیقت جوی شما را قانع نکرده باشد می توانید با طرح سوال خویش و بیان نقاط ابهام ما را در پاسخگویی دقیقتر یاری نمایید. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 6/100128788)
با توجه به سخن مقام معظم رهبری در مورد اینکه نسل حاضر سقوط تمدن غرب را خواهد دید و با توجه به شرایط امروز جهان، آیا وقوع این امر در سالهای نزدیک آینده خواهد بود؟
با توجه به سخن مقام معظم رهبری در مورد اینکه نسل حاضر سقوط تمدن غرب را خواهد دید و با توجه به شرایط امروز جهان، آیا وقوع این امر در سالهای نزدیک آینده خواهد بود؟
با تشکر از شما دوست عزیز که این مرکز را برای انعکاس سوال خویش انتخاب نموده اید به منظور پاسخگویی به سوال شما ابتدا لازم است مقدمه ای در باره تمدن غرب گفته شود :
به لحاظ لغوی واژه تمدن از ریشه (مدن) گرفته شده و معنای آن پذیرش مدنیت, شهر نشینی, خو گرفتن به آداب و اخلاق شهریان, پذیرش شهر و قانون و سایر شئون اجتماعی و همکاری افراد اجتماع با یکدیگر در امور مختلف اجتماعی و سیاسی, اقتصادی است. علی اکبر دهخدا, سنت نامه, تهران: انتشارات دانشگاه تهران 1378, ج 4 ص 6108. برای تمدن تعاریف گوناگونی ارائه شده است و برای آن ارکان متعددی برشمرده اند که در شکل گیری و پایداری آن مؤثر بوده است ویل دورانت, تمدن را چنین تعریف می کن, تمدن به شکل کلی آن عبارت از نظمی اجتماعی است که در نتیجه وجود آن, خلاقیت فرهنگی امکان پذیر می شود و جریان پیدا می کند در تمدن چهار رکن و عنصر اساسی وجود دارد که عبارتند از: پیش بینی و احتیاط در امور اقتصادی, سازمان سیاسی سنن اخلاقی و کوشش در راه معرفت و بسط هنر, ظهور تمدن هنگامی امکان پذیر است که هرج و مرج و ناامنی پایان پذیرفته باشد. چه فقط هنگام از بین رفتن ترس است که کنجکاوی و احتیاط به ابداع و اختراع به کار می افتد و انسان خود را تسلیم غریزه ای می کند که او را به شکل طبیعی به راه کسب علم و معرفت و تهیه وسایل بهبود زندگی سوق می دهد. ویل دورانت, تاریخ تمدن, ترجمه احمد آرام, انتشارات انقلاب اسلامی 1372, ج 1 ص 3.
تمدن غرب اگر چه در دیدگاه برخی محققان دارای ریشه های سه هزار ساله بوده و به دوران یونان و روم باستان بر می گردد اما واقعیت اینست که تمدن غرب امروز محصول فرایندی است که تقریبا از اواخر قرن 14 میلادی آغاز شده و به دنبال برخی تحولات به حاکمیت قرون وسطایی کلیسا پایان داد و بشر را وارد مرحله جدیدی از زندگی نمود که در آن جایگاه خدا با بشر تعویض شد وبسیاری از ارزشها جای خود را با ارزشهایی که پیش از آن عمدتا ضد ارزش بودند عوض نمود . این تحولات با موضوع مهم دیگری به نام مدرنیزاسیون همراه بود که برخی از ویژگی های آن عبارت بودند از :
1. بشر انگاری و اومانیسم
2. تاکیدو تکیه بر عقل جزوی نفسانیت مدار استیلا جو (عقل مدرن)
3. اصالت علم جدید
4. جداکردن اخلاق از تاروپود عالم
5. سکولاریزم و سکولاریزه کردن امور
6. بروکراسی پیچیده مدرن
7. نهیلیسم و پوچ گرایی
8. اعتقاد به قانون گذاری توسط عقل جزوی بشری و حق حاکمیت بشری
9. سرمایه سالاری (رک : شهریار زرشناس ، مبانی نظری غرب مدرن)
تمدن غرب با استفاده از ابزار علم جدید و تکنولوژی هایی که هر روز به مدد انگیزه های جدید دنیاطلبانه در حال رشد بود به سطحی از پیشرفت مادی رسید که دیگر توان محدود شدن در مرزهای جغرافیایی خود را نداشته و احساس نیاز به بازارهای بین المللی و نیز زمین و منابع مورد نیاز باعث شد تا با پدیده موسوم به سرریز شدن مواجه شده و با تهاجم به مناطق دیگر کره زمین پدیده استعمار و استعمارگری را به وجود آورد که به تسلط چندین قرنه بر منابع مادی ومعنوی ملتهای دنیا منجر شد که این تسلط اگر چه امروزه به شکل مستقیم خود دیگر نمود و بروزی ندارد اما همچنان ملتهای فراوانی در دنیا طعم تلخ سلطه غرب را در قالب استعمار نو و استعمار فرانو احساس می کنند . اما تمدن غرب با تمام قدرت نمایی های که در برابر ملتهای دنیا انجام داده است به دلیل برخی ویژگی هایی که از خود بروز می داد و به فراموشی سپردن برخی اموری که در پایداری تمدنها نقش دارند از جمله فرهنگ ومعنویت به مرور دچار مشکلاتی شده است که به انواع بحرانها در درون این تمدن منجر شده است که باعث ضعف آن شده است که به برخی از آنها در ادامه اشاره خواهیم نمود .
اما در باره سوال شما ،بر طبق تحقیقاتی که انجام شد مقام معظم رهبری هر گز به طور صریح زمانی برای سقوط غرب تعیین نکرده اند و اساسا شان مقام معظم رهبری پیش گویی و پیش بینی نمی باشد بلکه ایشان در سخنان متعددی ضمن اشاره به مشکلاتی که غرب با آنهامواجه است به تحلیل از منظرهای مختلف در باره آینده غرب پرداخته و بروز این اشکالات در سیستم تمدن غرب را نشانه فروپاشی و سقوط آن دانسته اند که البته تحلیل قضایا با پیش بینی به اصطلاحی که معروف است تفاوت دارد به عنوان مثال مقام معظم رهبری در سخنانی در باره آمریکا و نقشه های آن و آینده توطئه های آن فرموده اند : اگر در نیم قرن قبلی، آمریکا خود را صاحب اختیار کشورهای آمریکای لاتین میخواست، در نیم قرن کنونی خود را سلطان و دیکتاتور بیقید و شرط همه کشورهای منطقه اسلامی می خواهد. هدفگیریها و برنامه ریزیهای بین المللی و پرضایعه آمریکا، همه ناظر به این مدّعای متکبرانه و در عین حال احمقانه است.
شک نیست که آمریکا و متحدانش ناکام خواهند شد و دنیا یکبار دیگر شاهد سقوط یک امپراتوری قدرتمند ولی مَست، خواهد بود، همچنانکه هم در افغانستان و هم در فلسطین، محاسبات مستانه آنان غلط از آب درآمد. ولی اگر امت اسلامی چه دولت ها و چه ملت ها بموقع و خردمندانه و شجاعانه تصمیم نگیرند، بار دیگر خسارت های سنگین و دیرجبرانی خواهند داشت. (پیام مقام معظم رهبری به کنگره حج در سال 1381 (1381/11/21 همانگونه که مشاهده می شود مقام معظم رهبری در بیان تحلیل مسائل جهان اسلام شکست و سقوط امپراتوری غرب به سردمداری آمریکا را در گرو بیداری اسلامی و اتحاد ملتها می داند که این مسئله به معنای تحلیل قضایا و بیان احتمالات می باشد و نه پیشگویی و تعیین زمان دقیق آن .
مقام معظم رهبری در سخنان دیگری نیز فرموده اند : مقام معظم رهبری فرمودند : (غرب دچار بحران شدید هویت فرهنگی و شخصیتی بوده و به علت از بین رفتن پایههای اخلاق از درون در حال متلاشی شدن میباشد .) (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار نمایندگان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور ، 11/6/76 )
در این سخنان نیز باز مسئله پیش گویی نیست بلکه تحلیل اوضاع داخلی غرب و مشکلاتی که با آن گریبانگیر است می باشد که این مشکلات از نظر مقام معظم رهبری می تواند به سقوط غرب بیانجامد .
بنابر این به منظوربررسی میزان پایداری و یا عدم پایداری تمدن غرب بهتر است با همان نگاهی که مقام معظم رهبری به مسائل پیرامون تمدن غرب می نگریستند یعنی بررسی تحلیل از اوضاع وشرایط تمدن غرب به موضوع نگاه کنیم .
با نگاهی به شرایط و اوضاع غرب مشاهده می کنیم که متاسفانه تمدن غرب به دلیل برخی ویژگی های ذاتی خویش که مهمترین آنها بحث نفی خدا و جایگزینی انسان محوری و نیز سکولاریزم و جداکردن اخلاق و دین از حوزه های اجتماعی می باشد در حال فروپاشی از درون می باشد . این فروپاشی به گونه ای است که حتی برخی تحلیلگران غربی نیز خود بدان واقف شده و در کتابها و مقالات خویش سخن از فروپاشی غرب به میان آورده اند .به عنوان مثال دکتر آلکسیس کارل این گونه به آن اعتراف می کند: (انسان (غربی بی دین) در جهان، در جهانی که خود ساخته، غریب و بیگانه است. این موجود هنوز نمی تواند دنیای خود را تنظیم کند... ماقوم بدی هستیم، ما ملت محکوم به زوالیم، و در طوفان ورشکستگی عقل، گرفتار شده ایم. ملت ها و جماعت هایی که در این اجتماع، در این تمدن صنعتی به عالی ترین مرتبه نمو و پیشرفت رسیده اند چون خوب نگاه کنی ملت هایی هستند که ضعف گرفته و به ناتوانی گراییده، ملت هایی هستند که به زودی به شکست و تباهی خواهند رسید؛ آن هم با سرعتی به مراتب بیش تر از سرعت دیگران.) (). انسان؛ موجود ناشناخته / 43 - 44. به نقل از امیر رجبی ، چرا نماز بخوانیم برگرفته از سایت تبیان )
(اشپینگلر) در کتاب (سقوط غرب) و (توین بی)در(بررسی تاریخ) به زوال و نابودی این تمدن، اشاره کرده اند.
(ناتائیل وست) نویسنده آمریکایی که کافاکای آمریکا، لقب گرفته است میگوید: (این تمدن، بوی مردار میدهد؛ وقت آن است که مؤدبانه ولی زود به خاکش بسپاریم. ما اعضای بشاش اداره متوفیات دوران جدیدیم.)( رسالت هنر، دکتر مصطفی رحیمی به نقل از امیر رجبی ، همان )
و یا در سال 1993 مقالهای به قلم (اون هریس) با نام (سقوط غرب) منتشر شد که در آن نویسنده بقای موقعیت ژئوپولتیک غرب را مدیون مقابله با کمونیسم دانسته و مدعی شده بود، با از بین رفتن کمونیسم، غرب هم قطعاً [به عنوان یک بازیگر ژئوپولتیک] سقوط خواهد کرد. اگر به تضادهایی که میان کشورهای غربی در زمان جنگ عراق وجود داشت و هنوز هم وجود دارد، توجه کنید، به سختی میتوان نتیجه گرفت که اتحادی عملی میان این کشورها وجود دارد. (پروفسور (تیموتی گارتناش)، استاد دانشگاه آکسفورد به نقل از مجید مرادی ، سقوط غرب)
نگاهی به برخی مولفه ها که در تداوم و یا افول تمدنها نقش اساسی ایفا می کنند ار جمله مسئله اخلاق و معنویت ، خانواده ، سیاست ، اقتصاد و ... در غرب نشان از ناهنجاری هایی دارد که در صورت تداوم به زوال تمدن غرب خواهد انجامید که با وجود اینکه هر یک از این عوامل به تنهایی می توانند باعث زوال تمدن غرب شوند اما به منظور آشنایی هر چه بیشتر با غرب امروز به چند نمونه از این موارد اشاره می نماییم .
سقوط اخلاقی غرب :
رابرت جی. رینگراز جمله دانشمندانی است که با درک انحطاط فرهنگی غرب، ریشه های انحطاط را در فساد اخلاقی می داند و می نویسد: افول و زوال غرب را می توان به وسیله یک نمودار پرنوسان نشان داد. آثار انحطاط در ایالات متحده امریکا در پنجاه سال اخیر (سال های بین 1912 تا 1963) بیش تر از 137 سال پیش به چشم می خورد و نیز این آثار در بیست سال گذشته بیش تر از پنجاه سال پیش بوده است.
با توجه به آمار و اطلاعات، می توان شواهدی ارائه نمود که در حیات غرب از یک سو، گرایش به دین کاهش یافته و از سوی دیگر، به نسبت کاهش گرایش دینی، آمار جرم و جنایت و ناامنی افزایش یافته است. بر طبق آمار سال 1851 ، در حدود 40 درصد از بزرگسالان در انگلستان و ویلز شنبه به کلیسا می رفتند. در سال 1900 ، این نسبت به 35 درصد و در سال 1950 ، به 20 درصد کاهش یافته است. این تعداد امروز در مجموع، تقریباً به 11 درصد رسیده است. مذاهب اصلی بریتانیا به طور متوسط ، 5 درصد کلیسا روندگان را در طی نیمه دوم دهه 1970 از دست داده اند. نفوذ مذهب بر حکومت نیز در دوره پس از جنگ جهانی دوم کاهش یافته است.
بر طبق آزمون دیگری (در کشورهای امریکا، آلمان، بریتانیا و مانند آنها) به هر میزان که از بزرگسالان به جوانان نزدیکتر می شویم بر درصدِ کاهش اهمیت خدا در زندگی گروه های جوان تر افزوده می شود. جوان ترین گروه دو برابر و نیم بیشتر از بزرگ ترین گروه پاسخ مادی می دهد. به موازات آن، مجموعه مشاهدات در کشورهای امریکا و آلمان غربی مشخص می کند که نگرش نسبت به همجنس بازی به تدریج، مثبت تر می شود.
از سوی دیگر، با کاهش گرایش به مذهب و اخلاق و فاصله گرفتن از ارزش های سنّتی، شاهد افزایش روز افزون جرم و جنایت در این کشورها هستیم. ازدیاد جرایم در جامعه امریکا به حدّی است که در شهرهای بزرگ صنعتی و تجاری کسی جرأت پیاده روی در خیابان ها و پارک ها را به هنگام شب ندارد و تجاوز به حقوق فردی و اجتماعی به حدّی رسیده است که مردم در حالت هراس اجتماعی به سر می برند. در ایالات متحده امریکا درصد کودکان متولد شده نامشروع سفیدپوست و غیر سفیدپوست در یک دوره سی ساله بالا رفته است. از سال 1940 تا سال 1969 از 100 کودک غیر سفیدپوست به دنیا آمده 17 کودک نامشروع بوده و در سال 1969 این تعداد به 31 درصد رسیده و برای سفیدپوستان در دوره مذکور از 2 درصد به 3/5 درصد رسیده است.
همچنین بین سال های 1900 تا 1960 درصد طلاق در آلمان از 6/17 به 7/88 ، در انگلستان از 2/2 به 5/69 و در فرانسه، از 1/26 به 4/82 افزایش یافته است. در ایالات متحده (سال 1946) از هر دو ازدواج یکی به طلاق منتهی می شود و بسیاری از کودکان در خانواده هایی بزرگ می شوند که یا پدر در آن غایب است یا مادر. علاوه بر این، کسانی هستند که می کوشند معنای سنّتی ازدواج را که میان دو جنس مخالف صورت می پذیرفته است، بشکنند و معنای جدیدی به آن بدهند که عبارت باشد از (هرگونه پیوند و التزامی میان دو آدم، هرچند از جنس موافق باشند، مادام که بخواهند با هم زندگی کنند.) بنابراین، در آخرین مرحله تجدّد یا مدرنیسم، که برخی به آن (پست مدرنیسم) اطلاق کرده اند، حتی معنای خانواده، که در طول قرون و اعصار هیچ گاه مورد معارضه و چند و چون نبوده نیز شدیداً مورد حمله قرار گرفته است.
نتایج تحقیقات موریزون در مورد نام نویسی 92 دختر خردسال در مراکز فساد، مؤیّد فروپاشی خانواده در غرب و ناسازگاری بنای آن با فطرت است.
بنا به گزارش یکی از مجلات در فرانسه، روزانه 2 کودک در اثر بد رفتاری پدر یا مادر جان می سپارند. در سال 1991 روزانه دست کم، یک نوزاد در کوچه ها و در کلیساها رها شده اند. (پایگاه اطلاع رسانی آفتاب به نقل از خبرگزاری فارس)
این آمارهای تکان دهنده تنها بخشی از واقعیت هایی هستند که امروزه غرب با آن مواجه است و طی آن انحطاط اخلاقی جامعه غربی آن را به سوی سراشیبی سقوط می کشاند چرا که یکی از مهمترین عوامل قوام و دوام هر تمدنی اخلاق آن می باشد که در صورت غیبت آن بی اخلاقی به نا امنی و ناامنی به سقوط تمدن خواهد انجامید .
دین در جوامع غربی :
دین به عنوان مهمترین مظهر هر فرهنگ محسوب شده و فرهنگ یکی از ارکان هر تمدنی می باشد اما در جامعه غربی به دنبال رنسانس که در واقع پدیده ای واکنشی در قبال هزار سال سلطه دین تحریف شده مسیحی بر آنها بود دین و به طو کلی خدا از عرصه زندگی انسان مدرن غربی کنار گذاشته شد و به جای آن اومانیسم یعنی انسان محوری جایگزین شد که بر طبق آن همه چیز جهان توسط انسان و برای انسان در همین دنیا مورد برنامه ریزی قرار می گرفت لذا با حذف دین از عرصه زندگی بشری تمدن غربی به مرور به پوچی رسید چرا که بر اساس ایدئولوژی تمدن غربی انسان مدرن محور قرار می گرفت و اصالت ماده (ماتریالیسم) و اصالت لذت (اپیکوریسم) به عنوان امور به ظاهر زیبا او را از توجه به امور پایدار از جمله امور اخروی باز داشته و باتوجه به سیراب نشدن روح معنویت خواه بشر نهایتا از سویی دچار بحران معنویت شده و از سویی دچار پوچی و بی هدفی می شد که برای درمان اولی به دینهای جایگزین روی می آورد که امروزه این کار با پدیده عرفانهای نو ظهور و دینهای ساختگی تعقیب می شود که البته معمولا به دلیل عدم اشباع خاطر معنویت خواه بشر به راههای فاسد دیگری منجر می شود و یا باز هم سر از پوچی در می آورد که در نهایت معمولا به افسردگی و خودکشی می انجامد بنابر این ماده گرایی که در ابتدای ظهور تمدن مدرن غربی مهمترین انگیزه انسان غربی برای توسعه و پیشرفت بود امروزه به مهمترین مانع توسعه تبدیل شده و بشریت را به سمت فنا و نیستی می کشاند .
توجه به آزادی و دمکراسی در غرب :
امروزه با بیدار شدن ملتها موضوع آزادی و توجه به خواستهای آنها به یکی از موضوعات اساسی تمدن های امروزین تبدیل شده است که علیرغم اینکه در غرب بیش از هر جای دیگری از این مساله سخن به میان آورده می شود اما واقعیتها نشان از دروغ بودن این ادعاها داشته و اوضاع آزادی به ویژه آزادی بیان و آزادی حق انتخاب در غرب چنان روز به روز وخیم تر می شود که حتی خود غربی ها نیز بدان اعتراف می کنندو این نشان دهنده اینست که این قبیبل شعارها صرفا مصرف خارجی دارند وگر نه در داخل واقعیتها خلاف این مطلب را نشان می دهد از سویی در خارج از این مرزها نیز این شعارها تا جایی محترم هستند که تامین کننده منافعقدرتهای غربی باشند وگر نه هیچ ارزش و اعتباری نخواهند داشت به عنوان مثال غربی ها با انتخاباتهایی که در فلسطین و زیر نظر ناظران خودشان برگزار شد به دلیل اینکه نتیجه انتخابات بر خلاف خواست آنها بود مخالفت کردند و یا بیش از سی سال است که با جمهوری اسلامی ایران که مردمسالار ترین نظام دنیا را داشته و کم حضورترین انتخابات آن از پرحضورترین انتخابات بسیاری از کشورهای غربی باشکوه تر است مخالفت می کنند لذا این قبیل بی توجهی ها به آزادی ها به مرور باعث ظهور اعتراضات ملتها و نیزبروز تنش هایی در میان ملتهای غربی شده و به تدریج باعث زوال تمدن دیکتاتوری غربی خواهد شد . در زمینه وضعیت آزادی و دمکراسی در خود غرب دسته ای از صاحب نظران غربی با تاکید بر اینکه (دموکراسی و مردمسالاری در غرب یک دروغ بزرگ است)( احمد هوبر نویسنده و روزنامه نگار معروف سوئیسی در مصاحبه با کیهان22/7/77 به نقل از کتاب عصر امام خمینی) جریان انتخابات رایج در کشورهای بزرگ غربی همچون ایالات متحده را نمادی از یک مردم سالاری واقعی ندانسته و اظهار می دارند:(نامزدهای انتخاباتی با اتکا بر مشاوران اجیرشده یا به بازی گرفتن مردم ساده لوح و بی تفاوت افکار انها را با مهارت تحت کنترل خود در آورده و افکار بسیاری از مردم را از مشکلات واقعی به سمت مسائل پرسرو صدا و بی مفهوم سوق می دهند)( بنجامین اسپاک،دنیای بهتر برای کودکانمان ،ص 164 به نقل از همان )پروفسور روژه گارودی فیلسوف معروف فرانسوی در جواب سوال خانم استروم خبرنگار و مفسر رادیو سوئد که از وی پرسید:آیا در اسلام جایی برای دموکراسی غربی وجود دارد؟ با تصور واهی خواندن وجود دموکراسی در غرب اظهار داشت:
(دموکراسی!کدام دموکراسی؟!در کدام یک از کشورهای غربی دموکراسی وجود دارد؟ جز اینکه در اجتماعات آنها-قانون جنگل حکم فرماست-گروههای قدرت طلب برای چذب آرا مردم در رقابت هستند)گارودی تصریح کرد:(این فقط یک تصور است که ما مردم و زن و بچه های آزادی هستیم!)( منوچهر دبیر ساقی ،در غرب چه می گذرد،ص237 به نقل از همان)
همچنین در جریان بزرگترین گردهمای و نشست مشترک اساتید دانشگاهها و اعضا و گردانندگان اتحادیه های کارگری آمریکا ،تحت عنوان پیکار برای آینده آمریکا که در دانشگاه کلمبیا در نیویورک برگزار شد ،جول راجز استاد جامعه شناس دانشگاه ویسکونسین امریکا طی سخنانی با حمله شدید به مدعیان وجود دمکراسی در آمریکا اظهار داشت:
این چه نوع ازادی و دموکراسی است که دارایی یک درصد بالای جامعه بیش از 90 درصد پایین آن است؟!این چه نوع دموکراسی است که در یک اقلیت کوچک با تسلط کامل بر تمام وسایل ارتباط جمعی ،دانشگاهها ، مدارس،روزنامه ها،مجلات ،چاپخانه ها و خلاصه بر تمام وسایل و ابزار فکر سازی توان فکر کردن مستقل و قائم بذات را از مردم این کشور گرفته است؟!
این چه نوع آزادی و دموکراسی است که کاندیداهای ریاست جمهوریش خدمتگزار منافع چندصد شرکت غول آسای فراملیتی اند؟!این چه نوع آزادی و دموکراسی است که در آن همین شرکتها در همین دستگاههای ارتباط جمعی آدم های خود را به مردم می قبولانند و اکثریت قریب به اتفاق مردم توان هیچ گونه مقابله ای با چنین قدرت غول آسایی را ندرند…؟! (نشریه جامعه سالم ،ش23،گزارش یک گردهمایی تاریخی به نقل از همان)
نتیجه اینکه تنها با درنظر گرفتن همین مقدار از آمار و اطلاعات به ویژه در زمینه سقوط اخلاقی غرب می توان به نتیجه رسید که اگر نگوییم غرب در آینده نزدیک سقوط خواهد کرد اما به یقین می توانیم بگوییم در مسیر سقوط قرار گرفته است و دو عامل سقوط آن راتسریع خواهد نمود : یکی مشکلات خود تمدن غرب که به بخشی از آن در بالا اشاره شد و دیگری ظهور پدیده ای به نام تمدن اسلامی که اتفاقا نواقص تمدن غربی را نه تنهاندارد بلکه نقطه روشن این تمدن همان نقاط تاریک تمدن غربی می باشد یعنی اخلاق و معنویت که گوهر گمشده تمدن غربی بود در تمدن اسلامی کاملا یافت شده و توسعه ای که در تمدن اسلامی وجوددارد برخلاف توسعه تمدن غربی که انسان تک بعدی را ارتقا داده و آنگاه آن را ساقط می نمود توسعه همه جانبه بشریت خواهد بود این مساله از دید تحلیلگران غربی چنان جدی می باشد که حتی شخصی همچون ساموئل هانتنگتون طراح نظریه برخورد تمدنها که همواره به فکر سلطه تمدن غربی بر جهان بوده است صریحا در کتاب خویش می نویسد که قرن آینده قرن محمد(ص) خواهد بود (درنگی دوباره بر نظریات ساموئل هانتینگتون به نقل از سایت رستگاران)
(ر.ک : درآمدی بر چالشهای لیبرال دموکراسی ، علیرضا محمدی ، فصلنامه معرفت .)
دوست عزیز در پایان ضمن آرزوی موفقیت شما در تمام مراحل زندگانی در صورتی که این پاسخ ذهن حقیقت جوی شما را قانع نکرده باشد می توانید با طرح سوال خویش و بیان نقاط ابهام ما را در پاسخگویی دقیقتر یاری نمایید.
(لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 6/100128788)
- [سایر] مقام معظم رهبری در مورد غرب و تمدن آن چه دیدگاهی دارند؟
- [سایر] با توجه به اینکه مقام رهبری، ولی امر مسلمین جهان است؛ چرا برخی از عالمان سایر کشورهای مسلمان، عضو مجلس خبرگان نیستند؟
- [سایر] با توجه به اینکه مقام رهبری، ولی امر مسلمین جهان است؛ چرا برخی از عالمان سایر کشورهای مسلمان، عضو مجلس خبرگان نیستند؟
- [سایر] چرا مقام معظم رهبری را «رهبر مسلمانان جهان» میخوانند؟
- [سایر] شاخص های معنویت با توجه به سخنان مقام معظم رهبری چیست؟
- [سایر] با توجه به این که مقام معظم رهبری توسط مجلس خبرگان و در یک کلام توسط مردم ایران انتخاب میشود چرا ما او را ولی امر مسلمین جهان می نامیم در صورتی که مسلمانان سایر کشورها در انتخاب ایشان دخالتی ندارند و
- [سایر] با توجه به رهنمودهای مقام معظم رهبری چگونه می توان راه امام را تداوم بخشید؟
- [سایر] سلام علیکم. آیا احکام و اوامر حکومتی مقام معظم رهبری بعنوان ولی امر و حاکم شرع فقط برای شیعیان داخل ایران نافذ و لازم الإجراست و یا نه گستره جهانی داشته و برای تمام شیعیان جهان است؟
- [سایر] دیدگاه غرب درباره ولایت فقیه و شخص مقام معظم رهبری را بیان کنید و برایم چند مثال از دیدگاه این متفکرین غربی بگوید.
- [سایر] در نظام جمهوری اسلامی، آیا منصب قائم مقام رهبری فقط مختص امام خمینی(ره) بود و آیا چنین چیزی در قانون اساسی ذکر شده بود؟ آیا در شرایط موجود مقام معظم رهبری می توانند برای خود قائم مقام انتخاب کنند؟
- [آیت الله سیستانی] در وجوب أمر به معروف و نهی از منکر باید شرائط زیر وجود داشته باشد : 1 شناخت معروف و منکر ولو به طور اجمال . بنابراین کسی که معروف و منکر را نمیشناسد ، و آنها را از همدیگر تشخیص نمیدهد ، امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست ، بلی گاهی برای امر به معروف و نهی از منکر کردن یاد گرفتن و شناختن معروف و منکر ، واجب میشود . 2 احتمال تأثیر در شخص خلافکار . بنابراین اگر کسی میداند که سخن و گفته او أثر ندارد ، مشهور بین فقهاء آن است که در این صورت وظیفه ندارد ، و امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب نیست ، ولی احتیاط واجب آن است که کراهت و ناراحتی خود را از کارهای ناشایسته خلافکار بهر طوری که ممکن است اظهار نماید ، هر چند بداند که در او اثر نخواهد داشت . 3 قصد ادامه کارهای ناشایسته و خلاف از شخص خلافکار . بنابراین شخص خلافکار چنانچه نخواهد کارهای خلاف خود را تکرار کند و دوباره مرتکب شود ، امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست . 4 معذور نبودن شخص خلافکار در کارهای زشت و خلاف خود ، با اعتقاد اینکه کار زشتی که انجام داده حرام نبوده ، بلکه مباح بوده ، و یا کار خوبی که ترک کرده واجب نبوده است . بلی اگر منکر از کارهائی باشد که شارع مقدّس هرگز بوقوع آن راضی نیست مثل قتل نفس محرّم جلوگیری از آن واجب است ، هر چند انجام دهنده معذور باشد ، و حتّی مکلّف هم نباشد . 5 ضرر جانی یا آبروئی و یا مالی بمقدار قابل توجّه شخص امر کننده به معروف و نهی کننده از منکر را تحدید نکند ، و مشقّت و دشواری غیر قابل تحمل وجود نداشته باشد ، مگر اینکه کار معروف خوب و منکر بد بقدری نزد شارع مقدّس مهم باشد که باید در راه آن ضررها و دشواریها را تحمّل نمود . اگر بخود امر به معروف و نهی از منکر کننده ضرر متوجّه نشود ، ولی بر کسان دیگر از مسلمین ضرر جانی ، یا آبروئی ، و یا مالی معتنا به متوجّه گردد ، امر به معروف و نهی از منکر واجب نمیشود ، که در اینصورت أهمّیّت ضرر و آن کار مقایسه میگردد که گاهی در صورت ضرر هم امر به معروف ، و نهی از منکر ساقط نمیشود .
- [آیت الله مکارم شیرازی] نماز رابطه انسان با خداست و مایه صفای روح و پاکی دل و پیدایش روح تقوا و تربیت انسان و پرهیز از گناهان است. نماز مهمترین عبادات است که طبق روایات اگر قبول درگاه خدا شود عبادات دیگر نیز قبول خواهد شد و اگر قبول نگردد اعمال دیگر نیز قبول نخواهد شد. و نیز بر طبق روایات، کسی که نمازهای پنجگانه را انجام می دهد از گناهان پاک می شود همان گونه که اگرشبانه روز پنج مرتبه در نهر آبی شست و شو کند اثری از آلودگی در بدنش باقی نمی ماند. به همین دلیل، در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی و وصایا و سفارشهای پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه هدی(علیهم السلام)از مهمترین کارهایی که روی آن تأکید شده همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب می شود. سزاوار است انسان نماز را در اول وقت بخواند و به آن اهمیت بسیار دهد و از تند خواندن نماز که ممکن است مایه خرابی نماز گردد جداً بپرهیزد. در حدیث آمده است روزی پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مردی را در مسجد مشغول نماز دید که رکوع و سجود را بطور کامل انجام نمی دهد، فرمود: اگر این مرد از دنیا برود در حالی که نمازش این گونه باشد به دین من از دنیا نخواهد رفت. روح نماز (حضور قلب) است و سزاوار است از آنچه مایه پراکندگی حواس می شود بپرهیزد، معانی کلمات نماز را بفهمد و در حال نماز به آن توجه داشته باشد و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند بسیار کوچک ببیند. در حالات معصومین(علیهم السلام) آمده است به هنگام نماز آنچنان غرق یاد خدا می شدند که از خود بی خبر می گشتند، تا آنجا که پیکان تیری در پای امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)مانده بود، در حال نماز بیرون آوردند و آن حضرت متوجه نشد. برای قبولی نماز و کمال و فضیلت آن علاوه بر شرایط واجب باید امور زیر را نیز رعایت کند: قبل از نماز از خطاهای خود توبه و استغفار نماید و از گناهانی که مانع قبول نماز است مانند (حسد) و (تکبر) و (غیبت) و (خوردن مال حرام) و (آشامیدن مسکرات) و (ندادن خمس و زکات) بلکه هر معصیتی بپرهیزد. همچنین سزاوار است کارهائی که ارزش نماز و حضور قلب را کم می کند انجام ندهد، مثلاً در حال خواب آلودگی و خودداری از بول و در میان سر و صداها و در برابر منظره هایی که جلب توجه می کند به نماز نایستد و کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند انجام دهد، مثلاً لباس پاکیزه بپوشد، موهای خود را شانه زند و مسواک کند و خود را خوشبو نماید و انگشتر عقیق به دست کند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.