در مورد طنز پردازی های ابراهیم نبوی پیرامون مقایسه حکومت قبلی باجمهوری اسلامی ازنظر فسادمالی و اخلاقی،وضعیت حجاب و رضایت مردم و... توضیح دهید؟ دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس مجدد شما با این مرکز، پیش از پرداختن به محتوای سوال لازم است به اطلاع برسانیم به لحاظ شخصیت شناسی، نویسنده این مطالب، سید ابراهیم نبوی، یکی از طنزپردازان و یا به تعبیر دقیق تر(هجو گویان) است که پس از چندین سال فعالیت در نشریات دگر اندیش و چاپ چند کتاب که برخی از آنها در قالب استهزا و تخریب چهره و شخصیت بزرگان و حتی گاه برخی علما و روحانیون به رشته تحریر در آمده بود از کشور متواری شده و امروزه در خارج از کشور با رسانه های معاند همکاری می کند و جالب اینجاست فردی که روزگاری مدعی روشنفکری، آزادی خواهی و استبداد ستیزی بود امروزه به منظور ارتزاق، حاضر است مطالبی که در توجیه استبدادی ترین نظام ایران و در واقع بیش از هر چیز با هدف نزدیک شدن هر چه بیشتر به جریانهای سلطنت طلب می باشد بنگارد و انتشار دهد که همین مساله حاکی از وضعیت وی در خارج از کشور است، این در حالی است که وی روزگاری که از کشور خارج شد با رویاهایی اقدام به این کار کرد که به خاطر همان ها حاضر شد پل های پشت سرش را تخریب کند، اما امروزه اوضاع وی به گونه ای شده است که گاه به مستبد ترین جریان ها همچون سلطنت طلبان متوسل می شود و گاه از خارج از کشور اعلام می کند حاضر است به بهای زندانی شدن و محکوم شدن به ایران بازگردد.(رک: سایت تابناک) با توجه به چنین ویژگی های شخصیتی، مطالبی که وی در مقایسه میان نظام جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی نوشته است شاید نیاز به تحلیل و ارزیابی زیادی نداشته باشد چرا که این نوشته ها را نهایتا می توان در حد همان طنز، هجو و تخریب که رویه همیشگی وی بوده است ارزیابی کرد و گرنه به لحاظ منطقی، این سخنان فاقد جایگاه و وجاهت منطقی خاصی می باشد و استدلال هایی هم که صورت گرفته است استدلال های غیر منطقی هستند که تلاش کرده است تا در قالبی مرکب از شوخی و جدی، اذهان عمومی را تحت تاثیر خود قرار دهد و در این مسیر از هر راهکاری از جمله مغالطه و دادن آمار و اطلاعات غلط بهره برده است به عنوان مثال از سویی عددی را در مورد غارت اموال ملت ایران توسط پهلوی ها ارائه می کند که حتی با خوشبینانه ترین آمارها نیز سازگار نیست چرا که حتی خود سلطنت طلبان از جمله زاهدی، داماد شاه نیز معتقدند شاه به تنهایی حداقل بین سی تا سی و پنج میلیارد دلار از ثروت کشور را از کشور خارج کرده بود(برای مطالعه رک: حیف و میل ثروت ایرانیان توسط خاندان پهلوی، امیر حمزه نژاد، سایت مرکز اسنادانقلاب اسلامی، http://www.irdc.ir/fa/content/40212/default.aspx ) اما از سوی دیگر آمارهای عجیب و غریبی از اموال به غارت رفته توسط کسانی می دهد که قصد سوء استفاده از شرایط تحریم را داشتند اما نظام جمهوری اسلامی به عنوان مدعی وارد صحنه شده و با محاکمه وی در صدد بازگرداندن اموال ملت ایران می باشد و یا همزمان از آمار پول هایی خبر می دهد که در یکی از دولت ها گم شده است در حالی که اساسا چنین چیزی صحت ندارد. همچنین در ادامه صرفا ادعاهایی در مورد میزان پیشرفت ایران در دوران پهلوی ها و نظام جمهوری اسلامی، میزان فساد و فحشاء در دوران نظام اسلامی، ماهیت هواداران و مخالفان نظام سلطنت و نیز نظام جمهوری اسلامی و ... مطرح می کند که صرفا ادعا بوده و هیچ دلیلی برای هیچ یک ذکر نمی کند. بر این اساس به نظر می رسد چنین ادعاهایی چندان نیاز به پاسخگویی نداشته باشد چرا که اگر کسی ادعایی می کند باید ادله خود را بیان کند و بر اساس آن ادله، آن ادعا نقد شود و طرح ادعای بی دلیل به تنهایی هیچ چیزی را اثبات نمی کند. به همین دلیل ما نیز از ورود به جزئیات این ادعاها اجتناب نموده و صرفا به منظور آشنایی هر چه بیشتر شما، مقاله ای با عنوان دستاوردهای انقلاب اسلامی خدمت شما تقدیم می شود که با مطالعه آن امکان مقایسه دو مقطع قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا حدود زیادی امکان پذیر خواهد بود: انقلاب اسلامی ایران را بی شک باید یکی از مهم ترین و تاثیر گذار ترین انقلاب های جهان دانست که آثار آن هم در درون مرزها و هم فراتر از مرزها بسیار عمیق بوده است به گونه ای که با توجه به این تحولات و دستاوردهایی که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم از این انقلاب ناشی شده است می توان آن را انقلاب به معنای واقعی کلمه دانست ؛ درست در نقطه مقابل برخی نظریه پردازی های بیگانه که تلاش می کنند تا (انقلاب بودن) انقلاب اسلامی ایران را با توجه به ویژگی ها و شاخصه هایی که با مبانی غربی سازگاری ندارد مورد تردید قرار دهند . یکی از ویژگی های این تحولات و دستاوردها این است که در اکثر زمینه ها اعم از سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، اجتماعی ، علمی و ... حاصل شده است به گونه ای که شاهد یک تحول عظیم و فراگیر در کل ساختارهای کشور بوده ایم . البته قصد ما در این مقاله این نیست که کلیه این دستاوردها را به صورت مفصل و یا حتی اجمالی به رشته تحریر در آوریم ، چرا که با توجه به حجم عظیم تحولاتی که در اثر انقلاب اسلامی رخ داده است پرداختن به کل آن در یک مقاله که اقتضایش اختصار گویی است امکان پذیر نمی باشد، با این حال هدف اصلی ما در این مقاله این است که برخی از مهم ترین دستاوردها را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهیم، بر این اساس راهکاری که برای این منظور مناسب تر است تقسیم بندی این دستاوردها به چند بخش می باشد که ما در اینجا آن را به دستاوردهای سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و علمی تقسیم بندی می کنیم ، هر چند می توان با توجه به پیشرفت هایی که در عرصه های دیگر وجود دارد تقسیم بندی های دیگری را هم به این تقسیمات اضافه نمود که با توجه به همپوشانی برخی از این موضوعات نسبت به برخی از آن دستاوردها و بنای این مقاله برای مختصر گویی و نه ذکر همه دستاوردها ، ضرورتی به ذکر این سرفصل ها وجود ندارد . مهم ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی بر اساس تقسیم بندی پنجگانه سابق عبارتند از : الف – دستاوردهای سیاسی 1. سرنگونی نظام نامشروع و استبدادی شاهنشاهی که 2500 سال بساط سلطه خویش را بر سر ملت گسترده بود ، این دستاورد را باید راهگشاترین دستاورد انقلاب اسلامی دانست چرا که به برکت آن کلیه تغییرات و تحولات دیگر رقم خورد ، در واقع رژیم شاهنشاهی بزرگترین مانع هر گونه تحولی در کشور بود و به دلیل ذات استبدادی آن هر گونه اصلاحی در آن فاقد اثر بود ، چنانکه در جریان نهضت مشروطه ، تجربه مهم تلاش برای اصلاح نظام استبدادی شاهنشاهی از طریق تبدیل کردن آن به نظام مشروطه با روی کار آمدن رضا شاه و پس از وی محمد رضا پهلوی و بسط استبداد در قبای موجه تری به نام مشروطه سلطنتی به شکست انجامید، در این مقطع زمانی حتی علمای نامداری همچون میرزای نائینی تلاش کردند تا با توجه به عدم امکان برقراری حکومت اسلامی به زعامت رهبر دینی، از نظام مشروطه سلطنتی به عنوان نظامی که شرّ کمتری از نظام سلطنتی استبدادی دارد دفاع کرده و به تئوریزه کردن آن بپردازند ، اما امام خمینی (ره) با مشاهده این تجربیات ، نخستین هدفی را که برای مبارزه انتخاب کردند شاه و نظام سلطنتی بود تا جایی که در سخنرانی های سال های نخستین مبارزه نیز رسماً به شاه حمله کرده و حتی شاه دوستی را معادل (غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، و تجاوز به مراکز علم و دانش)[1] معرفی کردند و به این ترتیب با توجه به اینکه چنین نظامی بزرگترین مانع رشد و پیشرفت همه جانبه ملت ایران بود هیچ گونه مماشاتی را با این نظام نپذیرفتند تا جایی که شرط ملاقات خود با عواملی از رژیم که خواهان ملاقات با ایشان بودند را استعفای آنها از مناصب خود در رژیم سلطنت اعلام کردند و حتی برخی از آنها همچون شهردار تهران را پس از استعفا مجدداً در سمت خود ابقا نمودند تا نشان دهند که حتی یک چهره ثابت در دو نظام شاهنشاهی و نظام مبتنی بر ولایت فقیه تفاوت دارد و آنچه اولویت اصلی اوست کنار رفتن نظام شاهنشاهی می باشد و لو اینکه در نظام غیر شاهنشاهی ، برخی ازهمان چهره ها به قدرت برسند . 2. استقرار نظام مردمسالار دینی جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر ولایت فقیه: همانطور که می دانیم اکثر مردم کشور ما پیرو مکتب شیعه هستند که یکی از غیر قابل خدشه ترین اصول آن عبارت است از لزوم کسب مشروعیت حکومت از جانب معصوم (ع) و طاغوت بودن هر حکومتی که مشروعیتش منتسب به معصوم نباشد که بر این اساس با مراجعه ای به منابع دینی در می یابیم که تنها فقها هستند که این حق را از جانب امام معصوم (ع) دارا هستند و به عنوان نواب عام امام زمان(عج) حق حکومت را دارا هستند که از آنها به عنوان ولی فقیه یاد می کنیم ، لذا لزوم مشروعیت الهی حکومت و بحث ولایت فقیه ، مهمترین محور اندیشه سیاسی شیعه در طول تاریخ بوده است و از زمانی که نخستین کتاب های فقهی – استدلالی شیعه به رشته تحریر در آمده است یعنی از زمان شیخ مفید این بحث به تعابیر گوناگون همچون سلطان عادل ، امام المسلمین و ... در کتاب های فقهی مورد بررسی قرار گرفته است ، هر چند به دلیل عدم امکان اعمال حاکمیت فقها در اکثر مقاطع تاریخی ، این بحث به صورت حاشیه ای و در ضمن مباحث دیگر مطرح شده است اما اصل آن به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر همواره در میان فقها مطرح بوده است . با تمام این احوال، امکان اعمال ولایت فقیه به صورت کامل ، تا زمان انقلاب اسلامی ایران هرگز فراهم نشده بود ، از این روی امام خمینی (ره) که کوله باری از تجربیات هزار و چهارصد ساله تاریخ تشیع را بر دوش می کشید ، تصمیم گرفتند تا پس از نابودی نظام منحط گذشته ، تئوری ولایت فقیه را به صورت عملی در قالب یک نظام منسجم و نهادمند که امکان اعمال بسیاری از اختیارات ولی فقیه وجود داشته باشد ، به مرحله اجرا بگذارند و با توجه به لزوم نقش آفرینی مردم در تحقق عینی حکومت بر مبنای اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) ، نظریه ولایت فقیه را در درون ساختار نظامی دینی و در عین حال مردمسالار تحت عنوان جمهوری اسلامی ایران عملی نمودند که ویژگی آن این بود که علاوه بر مشروعیت الهی حکومت ، مردم نیز با پذیرش خود به آن جنبه مقبولیت بخشیدند و در نتیجه برای نخستین بار در طول تاریخ شیعه و پس از دوران صدر اسلام ، حکومتی مبتنی بر اندیشه سیاسی شیعه جعفری توانست به صورت مستقیم نظامی سیاسی خود را پی ریزی نماید که مردم نیز آن را با جان و دل پذیرا شدند . 3. تحقق حاکمیت مردم بر سرنوشت سیاسی خویش که وقوع انقلاب اسلامی ایران نخستین گام در این راستا بود ، در واقع یکی از ویژگی های مهم این انقلاب این بود که در کنار نیروهای فعال انقلابی همچون رهبران و عناصر سیاسی انقلاب ، مردم نیز با آگاهی های حاصل شده ، خواستار انقلاب بودند و به همین دلیل این انقلاب با حضور پرشور و یکپارچه ملت ، به پیروزی رسید و پس از آن نیز برای استقرار نظام جدید از مردم نظر خواهی شد و به همین ترتیب تمام ارکان نظام جدید با خواست و اراده مردم شکل گرفت ، در واقع اراده مردم در جهت تغییرات در سرنوشت سیاسی خود بر این قرار گرفت که با انقلاب خود نظام منحط و پوسیده استبدادی را ریشه کن و به جای آن نظامی جدید مبتنی بر الگوی مردمسالاری دینی پی ریزی نمایند که حضور و اراده مردم در ساختارها و ارکان آن کاملاً نمایان باشد و این یعنی حاکمیت مردم بر سرنوشت سیاسی خویش ، در این زمینه مقام معظم رهبری معتقدند : (در طول تاریخ ما، هیچ حادثهای مثل حادثهی پیروزی انقلاب اسلامی و حوادث بعد از آن نبوده است که مردم در آن، نقش مستقیم داشته باشند. در انقلاب اسلامی مردم آمدند؛ ... با اینکه متکی به قدرت و زور هم نبودند، سلاح هم نداشتند، اگر هم داشتند، به کار نمیبردند، اما در عین حال توانستند یک رژیمِ تا دندانمسلحِ متکی به قدرتهای استکباری را بکلی از پا در بیاورند و انقلاب را پیروز کنند. منتها نکتهی اساسی در انقلاب ما این بود که نقش مردم با پیروزی انقلاب تمام نشد؛ ... در گذشته همیشه می گفتند کشور صاحب دارد؛ منظورشان این بود که فلان امیر و فلان حاکم و فلان سلطان صاحب کشور است! مردم نقشی نداشتند، کارهای نبودند. امروز به برکت انقلاب اسلامی، مردم میدانند کشور صاحب دارد؛ صاحب کشور هم خود مردمند.)[2] یکی دیگر از شواهد این دستاورد ، عبارت است از نقش مردم در انتخاب مسئولان نظام تا جایی که به قول مقام معظم رهبری (امروز در جمهوری اسلامی همهی مقاماتی که به نحوی در کار مردم دخالت دارند، مستقیم یا غیرمستقیم منتخب خود مردمند؛ حتّی رهبری.)[3] 4. تحقق آزادی های مشروع منطبق با ارزش ها و بنیان های بومی ، این در حالی است که تا پیش از انقلاب اسلامی تنها آزادی که وجود داشت ، آزادی در مسیر هر چه نزدیک تر شدن به غرب از نظر وضعیت فرهنگی بود و فراتر از آن چیزی به نام آزادی به ویژه از نظر سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی حتی با معنای غربی آن وجود نداشت و تنها روزنه های به وجود آمده در مقاطعی از تاریخ همچون مشروطه و یا تحولات شهریور 20 ، برای آزادی های سیاسی نیز بلافاصله با روی کار آمدن دیکتاتوری جدید بسته می شد و به این ترتیب آزادی تبدیل به آرزوی دست نایافتنی ملت ایران شده بود و به هیمن دلیل بود که یکی از شعارهای اصلی مردم در راهپیمایی های پیش از انقلاب اسلامی عبارت بود از (استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی) ؛ شعاری که آن را عصاره خواست های ملت در جریان انقلاب اسلامی دانسته اند و عنصر آزادی خواهی در آن نقش برجسته ای دارد ، به همین دلیل است که دادن آزادی های مشروع و منطبق با ارزش های بومی که آزادی توام با مسئولیت در برابر خدا[4] ، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به یکی از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی تبدیل شد و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف به (تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون)[5] گردید . بر همین اساس آزادی های متعدد در عرصه های سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و ... در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته شده است که محدوده آن ها را ارزش های بنیادین و مصالح ملی تعیین می کند . 5. تغییر در سیاست خارجی کشور ، استقلال در تصمیم سازی های دیپلماتیک و نزدیک شدن به ملت های مظلوم و مستضعف ، این در حالی است که تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ، سیاست خارجی کشورمان تابعی از سیاست های قدرتهای سلطه گر جهانی بود و رژیم شاه به گونه ای به تدوین و اجرای سیاست خارجی خود می پرداخت که گویی مسئولیت وی نه حفظ وتامین منافع ملی بلکه حفظ منافع غربی هاست و حتی از تصریح به این مساله نیز ابایی نداشت ، چنانکه شاه در پاسخ در زمینه مطرح شدن ایران به عنوان ژاندارم منطقه صریحا این ماموریت خود را به منظور حفاظت از منافع غرب عنوان کرده و می گوید : ( ارتش ما در واقع قادر بود در این ناحیه که برای غرب اهمیت استراتژیک فوق العادهای دارد، هرگونه ناآرامی محلی را متوقف یا در نطفه خفه کند.)[6] ، نتیجه چنین سیاست هایی این بود که علاوه بر خدشه دار شدن حیثیت بزرگترین کشور شیعه جهان بابت ارتباطات پیدا و پنهان آن با رژیم صهیونیستی و عدم استقلال در تصمیم گیری های سیاست خارجه ، ملت ایران نیز هزینه های هنگفتی را در اثر این سیاست ها مجبور بودند تحمل کنند همچون دخالت های بی دلیل ایران در ظفار . 6. پیوند میان مردم و مسئولان نظام و احساس همدلی و همراهی مردم با مسئولان که چنین مساله ای برای نخستین بار در طول تاریخ کشورما رخ می داد چرا که نظام های سلطنتی همواره خود را فراتر از مردم می دانستند و به همین جهت کلیه اعضای سلطنتی به همراه مسئولین کشور سعی می کردند تا با پناه بردن به کاخ های مجلل خود ، به هر میزان که می توانند از مردم فاصله بگیرند ، همچنین همین اعتقاد ، مهم ترین منشا این تصور غلط در نظام شاهنشاهی بود که اساسا مردم حق دخالت در سیاست و حکومت ندارند ، با تمام این احوال با پیروزی انقلاب اسلامی ایران که مردم نقش اصلی و اساسی در پیروزی آن داشتند رهبران انقلاب نه تنها خود را از مردم متمایز نکردند بلکه همچنان همدلی و پیوستگی میان مردم و مسئولان برقرار ماند به ویژه همدلی میان مردم و رهبران ارشد نظام که تجلی این همدلی را می توان در استقبال از مسئولان عالی نظام به ویژه مقام معظم رهبری در سفرهای استانی ، مشارکت در مراسم سالگرد بنیانگذار انقلاب اسلامی ، مشارکت میلیونی مردم در نماز جمعه های برگزار شده توسط رهبر انقلاب و ... به راحتی می توان مشاهده کرد که یکی از دلایل آن تداوم ساده زیستی رهبران نظام و نیز تداوم ارتباط با مردم می باشد که هر چند به دلیل مسائل ومشکلات امنیتی این ارتباطات به صورت محدود می باشد اما آنچه مهم است اصل این ارتباط و ارادت متقابل مردم و رهبران نظام می باشد که علیرغم گذشت بیش از سی و پنج سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان ادامه دارد . 7. تبدیل ایران به یک کشور مهم ، تاثیر گذار و تعیین کننده در عرصه تحولات بین المللی که این اهمیت و تاثیر گذاری نه تنها ادعای طرفداران نظام جمهوری اسلامی است بلکه در اعترافات گفتاری وعملی قدرتهای تاثیر گذار جهانی نیز مشهود می باشد ، به عنوان مثال درخواست های مکرر آمریکا برای مذاکره پیرامون حل مشکلاتی که با آن در کشورهایی همچون عراق مواجه شده است و یا ترس از تحرکات ایران در قبال تهدید های آمریکایی ها بر علیه کشورهای متحد ایران همچون سوریه که باعث عملی نشدن حمله به این کشور شد و نیز تلاش های مضاعف برای جلوگیری از قدرت یافتن هر چه بیشتر ایران ، همه وهمه حاکی از اعتراف عملی کشورهای غربی به قدرت مهم وتاثیر گذار در منطقه و جهان می باشد ، علاوه بر این در اکثر تحولات منطقه ای شاهد نقش آفرینی جمهوری اسلامی ایران هستیم به گونه ای که هر تحرکی بدون در نظر گرفتن نقش کشورمان به نتیجه نمی رسد چنانکه در سوریه غربی ها ومتحدان منطقه ای آنها بارها اعلام کردند که حاضر نیستند نقشی برای ایران قائل شوند و نخستین پیشنهادی که که برای حل بحران سوریه اعلام می کردند برکناری بشار اسد بود اما باگذشت زمان ، شکست این طرح ها و پیشنهاد ها مشخص شد و امروزه با اذعان غربی ها به این شکست ، زمزمه هایی مبنی بر حل بحران با پذیرش بشار اسد در این کشور شنیده می شد . در مجموع می توان گفت هر تحول و بحرانی که در منطقه بدون در نظر گرفتن ایران بخواهد مورد چاره اندیشی قرار گیرد بدون نتیجه می ماند و این یعنی تاثیر و قدرت ایران در سطح جهان . 8. چرخش ایران از کشور حامی رژیم صهیونیستی به کشور مدافع آرمان فلسطین و تبدیل شدن آن به محور اصلی مقاومت ضد صهیونیستی ، در همین زمینه لازم است اشاره نماییم پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ، شاه ، دولت جعلی رژیم صهیونیستی را به صورت دوفاکتو به رسمیت شناخته بود[7]، هر چند در مقام عمل ، این روابط حتی فراتر از روابط با کشورهایی بود که آن ها را به صورت کامل به رسمیت می شناخت و این مساله تا جایی پیش رفته بود که یکی از سه مساله ای که رژیم شاه امام خمینی را در سال 1342 از صحبت در باره آنها ممنوع کرده بود سخن گفتن در باره رژیم صهیونیستی بود[8] ، همین مواضع در کنار اتهامات تاریخی که در جهان اسلام همواره توسط عناصر تفرقه افکن بر علیه شیعیان مطرح می شد همچون اتهام همراهی شیعیان با یهود ، باعث شده بود که تصویری غلط از ایران و ایرانیان و به ویژه شیعیان در جهان اسلام نقش بندد ، اما موضع گیری های امام خمینی (ره) بر علیه این رژیم و اعلام خط مشی ضد صهیونیستی انقلاب اسلامی و اقداماتی که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تقابل با رژیم صهیونیستی صورت گرفت همچون تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی و تبدیل آن به سفارت فلسطین ، خط بطلانی بر این تصورات غلط کشید و حتی ایران را تبدیل به محور مقاومت نمود به گونه ای که همان سال ها عده زیادی از نیروهای انقلابی به صورت داوطلب خواستار اعزام به فلسطین بودند که متاسفانه به دلیل درگیر شدن بخش عظیمی از نیروهای انقلاب در جریان توطئه تجزیه طلبان و نیز تهاجم صدام به خاک کشورمان ، عملا امکان پشتیبانی وسیع تر همچون اعزام نیرو برای آزادی قدس از بین رفت ، هر چند اصل دفاع از آرمان قدس همچنان یکی از اصول مهم انقلاب اسلامی ایران باقی ماند که نشانه آن نیز برگزاری هر ساله راهپیمایی در حمایت از آرمان آزادی قدس عزیز در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان و حمایت عملی و معنوی از گروه های مقاومت ضد صهیونیستی در فلسطین و لبنان و سوریه می باشد . 9. علاوه بر آنچه گذشت انقلاب اسلامی دستاوردهای دیگری هم داشت که به صورت مختصر به آنها اشاره می کنیم از جمله حفظ تمامیت ارضی کشور برای نخستین بار پس از 200 سال که در هر منازعه ای بخشی از خاک کشور جدا می شد، اجرای برخی اصول مهم بر زمین مانده در دوران مشروطه یعنی انطباق قوانین با شرع مقدس اسلام از طریق تشکیل شورای نگهبان قانون اساسی به منظور نظارت بر قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی ، استقلال سیاسی به معنای واقعی کلمه ، تبدیل شدن انقلاب اسلامی ایران به عنوان الگوی ملت های آزاده جهان و زنده شدن روح امید در دل ملت های مظلوم و مستضعف جهان ، برجسته شدن موضوع وحدت اسلامی و برداشتن گام های عملی در راستای تحقق وحدت اسلامی و ... . ب – دستاوردهای فرهنگی 1. چرخش در رویکردهای فرهنگی نظام و حرکت به سوی بازیابی فرهنگ ناب اسلامی به جای اسیر شدن در گرداب فرهنگ منحط غربی قبل از انقلاب که این دستاورد را نه تنها باید یکی از عظیم ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران دانست بلکه شاید بتوان آن را کلیدی ترین دستاورد انقلاب که با تغییر در آن ، سایر دستاوردها نیز مسیر درست خویش را پیدا می کنند دانست ، چرا که نوع فرهنگ هر جامعه اساس و موتور محرک تحولات آن جامعه و تعیین کننده مسیر حرکت آن است و از آنجایی که رژیم شاه با درک این واقعیت ، تلاش داشت تا با تبدیل فرهنگ غنی اسلامی و ایرانی به فرهنگ منحط غربی، اهداف ومنافع غرب را در ایران پیاده نماید، امام خمینی نیز با درک همین موضوع ، تلاش کرد تا با بهره گیری از زیر ساخت های فرهنگی موجود به تقابل با این توطئه بپردازد ، بر این اساس هم انقلاب اسلامی ناشی از زیر ساخت های فرهنگی موجود در میان جامعه ایرانی همچون فرهنگ جهاد و شهادت و ذلت ناپذیری و ... بود و هم انقلاب اسلامی آغازی بر تحولات عظیم فرهنگی دیگر بود ، تحولاتی که به شکل آرمان در دیدگاه های برخاسته از تفکر اسلام ناب محمدی امام خمینی (ره) متجلی بود و با پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان آرمان فرهنگی انقلاب مطرح شد ؛ امام راحل (ره) بر این آرمان محوری همواره پافشاری داشت که هدف اصلی انقلاب ، زنده کردن احکام اسلام و تحقق آن در جامعه است [9]. بر همین اساس در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز برخی اهداف فرهنگی نظام که دولت موظف به تحقق آن شده است به این صورت ذکر شده است : ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی؛ بالا بردن سطح آگاهی های عمومی در همه زمینه ها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه های گروهی و وسایل دیگر ؛ تقویت روح تحقیق و ابتکار ، تامین آزادی های سیاسی و اجتماعی ، توسعه وتحکیم برادری اسلامی و تعاون عمومی بین مردم .[10] در این میان لازم به تذکر است اگر چه مهم ترین رسالت انقلاب اسلامی ایران ، رسالت فرهنگی است و در این راستا گام های خوبی هم برداشته است اما با توجه به وضعیت موجود و مقایسه آن با آرمان های مطلوب ، مسلماً نمی توان وضعیت موجود را وضعیت مطلوب دانست و در این مسیر قطعا گام های مهمی باقی مانده است که باید برداشته شود ، هر چند در همین مسیر نیز موانع فراوانی همچون تهاجم فرهنگی دشمنان ، ضعف مدیریت فرهنگی ، غافل شدن از فرهنگ در پاره ای مواقع و ... وجود دارد که باید در ارزیابی توفیقات و یا عدم توفیقات فرهنگی انقلاب اسلامی این موانع را هم در نظر گرفت . بنابراین، در مجموع، روند و حرکت کلی نظام جمهوری اسلامی با توجه به قرار گرفتن ولی فقیه در رأس نظام که وظیفه حفظ جهت گیری کلی نظام و مهندسی نظام را برعهده دارد به سمت تحقق اهداف اسلامی و بر پایی احکام و ارزش های اسلامی می باشد هر چند تا رسیدن به نقطه آرمانی و تحقق نظام اسلامی کامل فاصله زیادی وجود دارد و همانگونه که امام راحل در وصیت نامه الهی سیاسی خودشان خاطر نشان نمودند (اینجانب هیچگاه نگفته و نمی گویم که امروز در این جمهوری به اسلام بزرگ با همه ابعادش عمل می شود و اشخاصی از روی جهالت و عقده و بی انضباطی بر خلاف مقررات اسلام عمل نمی کنند لکن عرض می کنم که قوه مقننه و قضائیه و اجرائیه با زحمات جان فرسا کوشش در اسلامی کردن این کشور می کنند و ملت ده ها میلیونی نیز طرفدار و مدد کار آنان هستند).[11] مقام معظم رهبری نیز در این باره فرمودند (ما هنوز تا یک جامعه کاملاً اسلامی که نیکبختی دنیا و آخرت مردم را به طور کامل تأمین کند و تباهی و کجروی و ظلم و انحطاط را ریشه کن سازد فاصله زیادی داریم، این فاصله باید با همت مردم و تلاش مسئولان طی شود).[12] 2. توجه به فرهنگ دینی در کشور در سطح عموم مردم جامعه که هر چند نمی توان آمار دقیقی از این موضوع ارائه کرد اما می توان با مشاهده عینی و میدانی به راحتی این تغییر رویکرد در فرهنگ مردم به سمت فرهنگ دینی را لمس کرد ؛ به عنوان مثال در این مقطع شاهد پیدایش هزاران هیات مذهبی و حضور گسترده مردم و به ویژه جوانان در برنامه های مذهبی از جمله اعتکاف هستیم ، سفر به اماکن مقدس همچون مکه ، عتبات عالیات عراق و سوریه ، مشهد مقدس و سایر اماکن زیارتی ، رشد غیر قابل مقایسه ای نسبت به گذشته داشته است و دهها مثال و نمونه دیگر که همگی شاهدی بر توجه هر چه بیشتر مردم به فرهنگ دینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی می باشد . در این میان نقشی که انقلاب اسلامی ایران در این گرایش به دین و مذهب داشته است این است که نظام جمهوری اسلامی برآمده از این انقلاب کوشش نموده تا با فراهم نمودن فضای مناسب جهت گرایش به ارزش ها و دینداری با ترویج و تبلیغ معارف اسلامی از راههای مختلف و با شیوه های گوناگون از جمله رسانه ملی و آموزش و پرورش و آموزش عالی و در کنار آن فعالیت مساجد و پایگاهها و کانون های فرهنگی و حضور روحانیت در سراسر کشور به منظور تبلیغ فرهنگ اسلامی و برنامه هایی همچون دوره های تربیت مربی ، دوره های آموزشی سفیران هدایت و تربیت راهنما ، اجرای طرح اوقات فراغت ، طرح روحانی مستقر، طرح هجرت ، طرح بلاغ ، آینده سازان و تشکیل گروه های تبلیغی جهادی و... زمینه تقویت باورهای دینی را در میان مردم به ویژه نسل جوان فراهم نماید و حضور پرشور مردم به ویژه جوانان در مراسمات مذهبی، هیئت های مذهبی، عزاداری ها و مراسم اعتکاف و احیاء شبهای قدر و... بیانگر روحیه دینداری و دین گرایی جوانان و تأثیرات نظام جمهوری اسلامی در این بخش است و هر چند در جامعه شاهد ریزش هایی در زمینه مسائل دینی و فرهنگی هستیم که عوامل مختلفی موجب آن شده است که به برخی از آنها اشاره شد امّا در کنار این ریزش ها، رویش های قابل توجهی را نیز دراین عرصه به ویژه در میان جوانان شاهد هستیم که قابل مقایسه با قبل از انقلاب اسلامی نیست . 3. دستاوردهای دیگری را هم می توان به این دستاوردها اضافه کرد که به صورت مختصر به پاره ای از آنها اشاره می کنیم : توجه به فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه در مقابل تلاش ها برای اشاعه فرهنگ برهنگی قبل از انقلاب ، اشاعه و ترویج فرهنگ ایثار و جهاد و شهادت ، ترویج ارزش ها از طریق سینما و تلویزیون به جای ترویج ابتذال فرهنگی قبل از انقلاب ، ساخت آثار فاخر سینمایی با قدرت رقابت جهانی ، گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی در کشور ، تقویت روحیه و فرهنگ خودباوری ، فراهم آمدن زمینه برای تعالی فرهنگ دینی و اشاعه آن به تمام جهان از طریق محوریت ظرفیت عظمیی به نام حوزه علمیه قم و صدها مدرسه ، پژوهشگاه و موسسه علمی فرهنگی دیگر در نقاط مختلف کشور ، گسترش سطح سواد آموزی و حتی انواع ابداعات در شیوه های سواد آموزی (رشد شاخص های سواد آموزی) ، جلوگیری از تاراج آثار تمدنی کشور توسط بیگانگان و حتی بازگرداندن آثار تاریخی به یغما رفته و ... . ج - دستاوردهای علمی 1. کسب رتبه های برتر در تولید و رشد علم ، به عنوان مثال در زمینه رشد علمی کشور که معمولا در جهان آن را بر اساس افزایش یا کاهش مقالات علمی منتشره هر کشوری در مجلات بین المللی ISI می سنجند لازم است گفته شود که ایران قبل از انقلاب فاقد مقالات علمی منشره در مجلات ISI بود . پس از پیروزی انقلاب اسلامی و اتمام جنگ تحمیلی رشد علمی ایران آغاز شد و با گذر زمان به اوج خود رسید . طبق یافته های مراکز علم سنجی بین المللی رشد علمی ایران با معیار جهانی تعداد مقالات منتشره ی در مجلات معتبر در فاصله ی بین سال های 1375 تا 1387 از 736 مورد به 13238 مورد ارتقا یافته است و طی مدت 12 سال به 18برابر رسیده است . یعنی نرخ رشد تولید علم در ایران 11 برابر از میانگین جهانی بالاتر است و ایران سریعترین رشد علمی را در بین کشورهای جهان دارد . 2. بخش دیگری از دستاوردهای علمی نیز به صورت مختصر عبارتند از : پیشرفت در فناوری های هوافضا ، پیشرفت در فناوری لیزر ، ساخت انواع داروهای ضد سرطان ، سلول درمانی ، صنایع نفت ، گاز ، پتروشیمی و صنایع وابسته ، نانوتکنولوژی ، شبیه سازی ، پیشرفت های روباتیک ، پزشکی هسته ای ، فناوری هسته ای و صنایع مرتبط ، پیشرفت در درمان ناباروری ، فناوری های مرتبط با ماهواره و نیز فناوریهای مرتبط با گیرنده ها و فرستنده های تلویزیونی ، صنعت خودرو ، توسعه کمی و کیفی دانشگاه ها و مجامع علمی به ویژه در زمینه تحصیلات تکمیلی ، پیشرفت در زمینه ساخت دستگاه های مخابراتی ، خودکفایی در تولید انواع سرم ، انجام جراحی های مهم و پیچیده ، کسب رتبه های برتر المپیادهای علمی توسط دانش آموزان و دانشجویان ایرانی ، فراهم شدن زمینه برای فعالیت هزاران پژوهشکده و مرکز علمی دیگر با هدف ارتقای رشد علمی کشور و ... . شایان ذکر است ویژگی مهم این پیشرفت ها این است که در سایه تحریم و انواع فشار از جانب دشمنان و با همت جوانانی که اکثر آنها سنینی بین 25 تا 35 سال دارند یعنی نسل سوم انقلاب حاصل شده است که ارزش این پیشرفت ها را مضاعف می سازد . د – دستاوردهای اجتماعی 1. تلاش برای تحقق عدالت واقعی به جای عدالت ادعایی بر مبنای نگرش اسلامی به مقوله عدالت ، بر این اساس در نظام جمهوری اسلامی عدالت نه همچون دیدگاه های لیبرال ، نادیده گرفته می شود و نه همچون دیدگاه های چپ گرایانه و ماکسیستی به صورت غلط مورد استفاده قرار می گیرد بلکه عدالتی که در این جامعه مطرح می شود با در نظر گرفتن مبانی دینی و به دور از هر گونه التقاطی می باشد ، همچنین بر اساس نگرش دینی به عدالت همگان حتی رهبری به لحاظ شهروندی و حقوق اجتماعی با سایر افراد جامعه در برابر قانون مساوی هستند[13] و هیچ گونه تبعیضی پذیرفتنی نیست . 2. تلاش برای مبارزه با مفاسد و اجرای عدالت اجتماعی و عدالت قضایی ، در این زمینه لازم است بگوییم اصل وقوع تخلف حتی در نظام اسلامی به دلیل غیر معصوم بودن کارگزاران طبیعی است ، بااین حال نکته مهمی که وجود دارد این است که خوشبختانه در این نظام تمام مسئولان ارشد نظام و اکثر مسئولان میانی ، افراد پاکدستی هستند که از بسیاری از اتهاماتی که گفته می شود مبرا هستند و اگر خلاف این بود قطعا دشمنان نظام ، بیشترین سوء استفاده را در انتساب مفاسد به این نظام می کردند . از طرفی دیگر در صورتی که فساد و لغزشی از سوی یکی از مسئولان و منتسبان به نظام اسلامی رخ دهد ، خود نظام جمهوری اسلامی به عنوان مدعی پرونده وارد شده و با آن مقابله می کند کما اینکه در جریان دستگیری یکی از جنجالی ترین مفسدان اقتصادی که تلاش می کرد تا با دادن انواع رشوه ها ، مسئولان نظام را با برنامه های خود همراه کند چنین اتفاقی افتاد و وی با هوشیاری دفتر رهبری به دام افتاد و یا در مورد سایر مسئولان میانی و حتی صاحب نامی که دچار مفاسدی شده بودند نیز شاهد قاطعیت نظام و اجرای محاکمه عادلانه بوده ایم ، البته ممکن است در مواردی نیز کم کاری ها و یا حتی کوتاهی هایی صورت گرفته باشد اما چنین کوتاهی هایی را نباید به عنوان روند جاری نظام در مقابله با مفاسد دانست . دراین میان نکته جالب توجه اینجاست که این موضوع در مورد نظام شاهنشاهی کاملا بالعکس است و در آن نظام ، هر کسی که به نوعی در ردیف مدیر یا مسئول مملکتی بود و یا به نوعی با خاندان پهلوی ارتباط داشت ، وارد جریان فساد اقتصادی و چپاول و غارت بیت المال می شد . یکی ازمحققان در این زمینه چنین می نویسد [14]: محمدرضا پهلوی از همان روزی که به حکومت رسید به فکر ثروتاندوزی افتاد. پس از آن که قیمت نفت به شکل سرسامآوری بالا رفت، شاه به بهانههای مختلف هر روز بر ثروت ، املاک و کاخ های خود و اطرافیانش در داخل و خارج می افزود. او در سال 1337 برای عادی جلوه دادن فعالیتهای اقتصادی به پیشنهاد علم، سازمانی اقتصادی را تحت عنوان (بنیاد پهلوی) تأسیس کرد. این بنیاد با استفاده از موقعیت و اقدامات غیرقانونی خود نظیر کازینوهای قماربازی و کابارهها، رانتخواری و استفادههای انحصاری از امکانات، معاملات، صنایع و وامها ، مواد مخدر ، قاچاق عتیقه و... منابع مالی سرشاری را عاید خانواده پهلوی نمود.[15] مطبوعات آمریکایی اموال و دارایی شاه را تا 35 میلیارد دلار برآورد کردهاند.اشرف پهلوی نیز توانست از راههای غیرقانونی و سوء استفاده از موقعیتش یکی از (ثروتمندترین افراد خاندان پهلوی و از سرمایهداران بزرگ جهان) شود و اکنون نیز در نیویورک، پاریس، رم، مونتکارلو و چند نقطه مصفای دیگر جهان هم اقامتگاههای مجلل و باشکوه دارد.)[16] از سوی دیگر شاه و دربارش با مسافرتهای پرخرج به داخل و خارج از کشور هزینههای سرسامآوری را به بودجه کشور تحمیل میکردند. در سال 1348 که درآمد عمومی ایران حدود یک میلیارد دلار بوده است شاه دویست هزار دلار خرج یک مسافرت به آمریکا نمود . و با گران شدن نفت در دهه پنجاه، هزینه این مسافرتها به دهها برابر افزایش یافت. به عنوان نمونه در یک سفر اشرف پهلوی به آمریکا در سال 1356 ، نیم میلیون دلار هزینه به بیتالمال تحمیل شد.[17] افزون بر این شاه و درباریان او با دست و دلبازی بیحد حصر خود بیتالمال را به کسانی میبخشیدند که هرگز سزاوار نبودند. از پادشاهان سرنگون شده افغانستان، یونان، آلبانی و بلغارستان وهمسرانشان گرفته[18] تا مقامات آمریکایی و اروپایی و بالآخره ندیمه ها ، معشوقه های شاه و درباریان و این دست و دلبازیها زمانی است که اکثر روستاهای ایران از آب آشامیدنی بهداشتی و برق و راه محروم بودند و در حاشیه تهران حلبیآباد روئیده بود. جشن های 2500ساله شاهنشاهی که بیش از سیصد میلیون دلار هزینه دربر داشت و با ولخرجیها و اتلاف بی حد و حصر سرمایههای ملی کشورمان انجام شد ، درحالی بود که متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ در فقر و فلاکت و تنگدستی به سر میبردند و در اکثر شهرها و روستاهای کشور، اثری از وسایل اولیه و مقدماتی رفاه عمومی و حداقل امتیازات زندگی ساده برای عامه مردم وجود نداشت.[19] 3. تلاش برای رفع معضلاتی همچون پدیده زشت حلبی آباد ها و نیز اقدامات فراوان برای ارائه امکانات اجتماعی و خدماتی به تمام مردم ایران به صورت یکسان و البته به تناسب خدمات و امکانات که در این زمینه هر چند با توجه به محدودیت منابع و امکانات هنوز نمی توان همه مردم را به صورت یکسان برخوردار دید ، اما در عین حال گام های خوبی در این زمینه برداشته شده است به گونه ای که امروزه دیگر اینگونه نیست که تنها مناطق خاص شهرهای بزرگ از امکانات اجتماعی و رفاهی برخوردارشده و سایر بخش های کشور ، حتی در شهرهای بزرگ از این امکانات محروم بمانند و حتی اگر در این مسیر محرومیت هایی وجود داشته باشد به برکت نهادهای انقلابی همچون جهاد سازندگی (که چند سالی است به نام جهاد کشاورزی مشهور شده است) ، بنیاد مسکن ، کمیته امداد امام خمینی ره ، بنیاد برکت ، قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء و ... این محرومیت ها در حال رفع شدن است و انشاء الله روزی برسد که همه کشور ، از دور افتاده ترین روستاها تا مرفه نشین ترین مناطق شهرهای بزرگ از امکاناتی یکسان برخوردار باشند ، در این میان یکی دیگر از دغدغه های نظام اسلامی و به ویژه رهبران انقلاب در یکسان سازی بهره مندی مردم و حل بسیاری از مشکلات آنان ، عبارت بود از موضوع مهم مسکن که می توان گفت بار اصلی هزینه های خانوار را به خود اختصاص داده و نبود آن ، خود زمینه ساز دهها مشکل و معضل دیگر می گردد که برای حل چنین معضلی از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ، با طرح هایی همچون اعلام حساب 100 امام و ایجاد بنیاد مسکن ، گام های خوبی برای خانه دار شدن محرومینن در مرحله اول و سپس تمام ایرانیان برداشته شد ، با تمام این احوال به دلیل نیاز به اقدامات اساسی تر در این زمینه که بتواند علاوه بر محرومین و مستضعفین مشکل مسکن همه مردم را حل نماید طرح های خوبی اجرا شد که موفق ترین آنها بی شک اجرای مسکن مهر بود که طی آن ، دولت با قرار دادن زمین رایگان در اختیار مردم در کنار تسهیلات بانکی ارزان ، راه خانه دار شدن مردم را آسان کرده است . 4. برخی از دستاوردهای دیگر این بخش به صورت خلاصه عبارتند از محرومیت زدایی ازجامعه در کنار امداد رسانی به محرومان و مستضعفان ، پیشرفت درجایگاه زنان در جامعه و به ویژه تحول در نگاه ابزاری نسبت به نقش زن در جامعه و پیدا کردن جایگاه ممتاز ، سازنده ، فعال و اثر گذار با حفظ کرامت و شخصیت انسانی ، ارتقای سطح امنیت اجتماعی شهروندان و ... . ه – دستاوردهای اقتصادی 1. تحول در ساختارهای اقتصادی کشور و تلاش برای حرکت به سمت اقتصادی پیشرفته و در عین حال اسلامی در کنار تحول در نظام بانکی و آغاز حرکت ها در مسیر تحقق بانکداری اسلامی که در این مسیر قوانین مختلفی تحت عنوان بانکداری اسلامی به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده است که هر چند گاه در مقام قانونگذاری نواقصی در آن دیده می شود وگاه در مقام اجرا به خوبی عملیاتی نشده و همچنان شاهد مشکلاتی در این حوزه ها هستیم ، اما اصل آغاز حرکت ، گامی مقدس و قابل تقدیر است که با پیگیری های مقام معظم رهبری و از جمله تدوین سیاست های کلان در این بخش ها و اهتمام مسئولان عالیرتبه نظام ، می توان افق های خوبی را ترسیم نموده و در نهایت به یک الگو برای جایگزینی به جای اقتصاد های رو به زوال آلوده به ربای جهانی ارائه دهد. 2. فراهم کردن بسترهای توسعه اقتصادی همچون توسعه غیر قابل مقایسه در بخش راه و حمل و نقل جاده ای و ریلی و موضوعات مرتبط مثل تونل سازی و ... و پیشرفت های شگرف در این زمینه و نیز سد سازی و مهار آب های سطحی و دهها بستر سازی دیگر که زمینه رشد اقتصادی مردم و کل کشور را فراهم می سازد. 3. افزایش نسبی سطح اقتصادی و معیشتی مردم که چنین مساله ای ، هم از طریق مشاهدات عینی در سطح جامعه قابل اثبات است و هم آمارهای جهانی آن را تایید می کند به عنوان مثال بر اساس آمار بانک جهانی، 46 درصد مردم ایران در سال 1356 زیر خط فقر بودند؛ اما این رقم در سال 1378 به 16 درصد کاهش یافته یعنی بیش از 8/2 برابر وضعیت رفاه جامعه بهتر شده است[20] و در 15 سال اخیر نیز قطعا این وضعیت بهبودی بیشتری داشته است ، چنانکه در یکی از آخرین گزارش های بانک مرکزی این رقم به 0.7 درصد کاهش یافته است[21] ، هر چند در زمینه شاخص های رفاه لازم است این نکته نیز تذکر داده شود که هر چند وضعیت اقتصادی مردم افزایش چشمگیری نموده است اما به دلایل متعدد از جمله افزایش سطح انتظارات ، تغییرات در سبک زندگی ، نوسانات منفی در اوضاع اقتصادی کشور به ویژه در سال های اخیر و ... ممکن است سطح رضایتمندی عمومی از اوضاع اقتصادی به اندازه ارتقای شاخص آمارهای رفاهی نباشد ، با این حال چنین مسائلی هرگز به معنای پایین بودن سطح معیشت مردم به ویژه در مقایسه با دوران پیش از انقلاب اسلامی نمی باشد . 4. تحولات عمده در منابع در آمدی کشور که آن را از یک کشور تک محصولی متکی به منابع نفتی به کشوری تبدیل کرده است که توانسته است منابع مالی متعددی برای درآمدهای خویش فراهم نماید و به این ترتیب به تدریج از شر وابستگی هر چه بیشتر به منابع نفتی که تبعات فراوان سیاسی و اقتصادی به همراه دارد بکاهد ، به گونه ای که در بودجه سال 94 اعلام شده است که اتکاء بودجه به نفت کمتر از 30 درصد خواهد بود[22]. 5. و ... . در پایان بار دیگر متذکر می شویم که آنچه گفته شد تنها اندکی از دستاوردهای عظیم انقلاب اسلامی در حوزه های سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی بوده و علاوه بر این دستاوردهای فراوانی در همین حوزه ها و نیز حوزه های دیگر همچون حوزه های نظامی ، اطلاعاتی- امنیتی ، ورزشی و ... وجود دارد که تحقیق پیرامون همه آنها مستلزم تدوین چندین جلد کتاب می باشد . ---------------------------------------------------------- [1] صحیفه امام ، جلد 1 ، ص 178 [2] بیانات در اجتماع بزرگ مردم کرمانشاه ، 20/7/1390 [3] بیانات در دیدار با کارگزاران نظام ، 13/11/1370 [4] رک : بند 6 اصل 2 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران . [5] اصل 3 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران . [6] پهلوی، محمدرضا؛ پاسخ به تاریخ، ترجمهی حسین ترابیان، تهران، بینا، 1371، چاپ اول، ص 266 ، نقل از محمدعلی زندی ، ایران ژاندارم منطقه ، سایت پژوهشکده باقر العلوم ع . [7] غلامرضا علی بابایی، تاریخ سیاست خارجی ایران، تهران، انتشارات دوسا، 1375، ص 155 [8] سید جلال الدین مدنی ، تاریخ سیاسی معاصر ایران ، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، ج 2 ، ص 50 [9] روح الله موسوی خمینی ، آئین انقلاب اسلامی ، سخنان برگزیده ، ص 432 ، نقل از فرهنگ ، جامعه ، انقلاب ، مجموعه مقالات ، کانون اندیشه جوان ، ص 141 [10] اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران . [11] امام خمینی، وصیت نامه الهی سیاسی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1380ش، ص22. [12] حدیث ولایت، ج4، ص252 و 253. [13] رک : اصل 107 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران [14] وضعیت سیاسی کشور قبل از انقلاب ، علیرضا محمدی ، نشریه الکترونیکی پرسمان ، ش 16 [15] برای آگاهی بیشتر از اموال بنیاد پهلوی مراجعه کنید به گراهام، رابرت؛ ایران سراب قدرت، ترجمه فیروزه فیروزنیا، کتاب تهران 1358، صص 208-204. [16] رک:روحالله حسینیان ، فساد دربار ، سقوط [17] همان [18] امیراسدالله علم، گفت و گوهای من با شاه، خاطرات محرمانه امیراسدالله علم، تهران : طرح نو، 1371، ص 770 [19] ر. ک : جشن های 2500 ساله شاهنشاهی ، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی [20] درآمدی بر کارنامه انقلاب ، ماهنامه زمانه ، محمد رضا مرندی ، شماره 17 ، بهمن 1382 ، به نقل از سایت باشگاه اندیشه ، http://www.bashgah.net/fa/content/show/6188 [21] روزنامه دنیای اقتصاد ، 21/11/1392 ، نقل از سایت روزنامه ، http://www.donya-e-eqtesad.com/news/784545/ [22] رک : خبرگزاری فارس ، http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931103000606 منبع مقاله : دستاوردهای انقلاب اسلامی ، سیدروح الله لطیفی ، مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه علمیه قم ، سایت اندیشه قم ، http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=297&t=news
در مورد طنز پردازی های ابراهیم نبوی پیرامون مقایسه حکومت قبلی باجمهوری اسلامی ازنظر فسادمالی و اخلاقی،وضعیت حجاب و رضایت مردم و... توضیح دهید؟
در مورد طنز پردازی های ابراهیم نبوی پیرامون مقایسه حکومت قبلی باجمهوری اسلامی ازنظر فسادمالی و اخلاقی،وضعیت حجاب و رضایت مردم و... توضیح دهید؟
دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس مجدد شما با این مرکز، پیش از پرداختن به محتوای سوال لازم است به اطلاع برسانیم به لحاظ شخصیت شناسی، نویسنده این مطالب، سید ابراهیم نبوی، یکی از طنزپردازان و یا به تعبیر دقیق تر(هجو گویان) است که پس از چندین سال فعالیت در نشریات دگر اندیش و چاپ چند کتاب که برخی از آنها در قالب استهزا و تخریب چهره و شخصیت بزرگان و حتی گاه برخی علما و روحانیون به رشته تحریر در آمده بود از کشور متواری شده و امروزه در خارج از کشور با رسانه های معاند همکاری می کند و جالب اینجاست فردی که روزگاری مدعی روشنفکری، آزادی خواهی و استبداد ستیزی بود امروزه به منظور ارتزاق، حاضر است مطالبی که در توجیه استبدادی ترین نظام ایران و در واقع بیش از هر چیز با هدف نزدیک شدن هر چه بیشتر به جریانهای سلطنت طلب می باشد بنگارد و انتشار دهد که همین مساله حاکی از وضعیت وی در خارج از کشور است، این در حالی است که وی روزگاری که از کشور خارج شد با رویاهایی اقدام به این کار کرد که به خاطر همان ها حاضر شد پل های پشت سرش را تخریب کند، اما امروزه اوضاع وی به گونه ای شده است که گاه به مستبد ترین جریان ها همچون سلطنت طلبان متوسل می شود و گاه از خارج از کشور اعلام می کند حاضر است به بهای زندانی شدن و محکوم شدن به ایران بازگردد.(رک: سایت تابناک) با توجه به چنین ویژگی های شخصیتی، مطالبی که وی در مقایسه میان نظام جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی نوشته است شاید نیاز به تحلیل و ارزیابی زیادی نداشته باشد چرا که این نوشته ها را نهایتا می توان در حد همان طنز، هجو و تخریب که رویه همیشگی وی بوده است ارزیابی کرد و گرنه به لحاظ منطقی، این سخنان فاقد جایگاه و وجاهت منطقی خاصی می باشد و استدلال هایی هم که صورت گرفته است استدلال های غیر منطقی هستند که تلاش کرده است تا در قالبی مرکب از شوخی و جدی، اذهان عمومی را تحت تاثیر خود قرار دهد و در این مسیر از هر راهکاری از جمله مغالطه و دادن آمار و اطلاعات غلط بهره برده است به عنوان مثال از سویی عددی را در مورد غارت اموال ملت ایران توسط پهلوی ها ارائه می کند که حتی با خوشبینانه ترین آمارها نیز سازگار نیست چرا که حتی خود سلطنت طلبان از جمله زاهدی، داماد شاه نیز معتقدند شاه به تنهایی حداقل بین سی تا سی و پنج میلیارد دلار از ثروت کشور را از کشور خارج کرده بود(برای مطالعه رک: حیف و میل ثروت ایرانیان توسط خاندان پهلوی، امیر حمزه نژاد، سایت مرکز اسنادانقلاب اسلامی، http://www.irdc.ir/fa/content/40212/default.aspx ) اما از سوی دیگر آمارهای عجیب و غریبی از اموال به غارت رفته توسط کسانی می دهد که قصد سوء استفاده از شرایط تحریم را داشتند اما نظام جمهوری اسلامی به عنوان مدعی وارد صحنه شده و با محاکمه وی در صدد بازگرداندن اموال ملت ایران می باشد و یا همزمان از آمار پول هایی خبر می دهد که در یکی از دولت ها گم شده است در حالی که اساسا چنین چیزی صحت ندارد. همچنین در ادامه صرفا ادعاهایی در مورد میزان پیشرفت ایران در دوران پهلوی ها و نظام جمهوری اسلامی، میزان فساد و فحشاء در دوران نظام اسلامی، ماهیت هواداران و مخالفان نظام سلطنت و نیز نظام جمهوری اسلامی و ... مطرح می کند که صرفا ادعا بوده و هیچ دلیلی برای هیچ یک ذکر نمی کند. بر این اساس به نظر می رسد چنین ادعاهایی چندان نیاز به پاسخگویی نداشته باشد چرا که اگر کسی ادعایی می کند باید ادله خود را بیان کند و بر اساس آن ادله، آن ادعا نقد شود و طرح ادعای بی دلیل به تنهایی هیچ چیزی را اثبات نمی کند. به همین دلیل ما نیز از ورود به جزئیات این ادعاها اجتناب نموده و صرفا به منظور آشنایی هر چه بیشتر شما، مقاله ای با عنوان دستاوردهای انقلاب اسلامی خدمت شما تقدیم می شود که با مطالعه آن امکان مقایسه دو مقطع قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا حدود زیادی امکان پذیر خواهد بود: انقلاب اسلامی ایران را بی شک باید یکی از مهم ترین و تاثیر گذار ترین انقلاب های جهان دانست که آثار آن هم در درون مرزها و هم فراتر از مرزها بسیار عمیق بوده است به گونه ای که با توجه به این تحولات و دستاوردهایی که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم از این انقلاب ناشی شده است می توان آن را انقلاب به معنای واقعی کلمه دانست ؛ درست در نقطه مقابل برخی نظریه پردازی های بیگانه که تلاش می کنند تا (انقلاب بودن) انقلاب اسلامی ایران را با توجه به ویژگی ها و شاخصه هایی که با مبانی غربی سازگاری ندارد مورد تردید قرار دهند . یکی از ویژگی های این تحولات و دستاوردها این است که در اکثر زمینه ها اعم از سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، اجتماعی ، علمی و ... حاصل شده است به گونه ای که شاهد یک تحول عظیم و فراگیر در کل ساختارهای کشور بوده ایم . البته قصد ما در این مقاله این نیست که کلیه این دستاوردها را به صورت مفصل و یا حتی اجمالی به رشته تحریر در آوریم ، چرا که با توجه به حجم عظیم تحولاتی که در اثر انقلاب اسلامی رخ داده است پرداختن به کل آن در یک مقاله که اقتضایش اختصار گویی است امکان پذیر نمی باشد، با این حال هدف اصلی ما در این مقاله این است که برخی از مهم ترین دستاوردها را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهیم، بر این اساس راهکاری که برای این منظور مناسب تر است تقسیم بندی این دستاوردها به چند بخش می باشد که ما در اینجا آن را به دستاوردهای سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و علمی تقسیم بندی می کنیم ، هر چند می توان با توجه به پیشرفت هایی که در عرصه های دیگر وجود دارد تقسیم بندی های دیگری را هم به این تقسیمات اضافه نمود که با توجه به همپوشانی برخی از این موضوعات نسبت به برخی از آن دستاوردها و بنای این مقاله برای مختصر گویی و نه ذکر همه دستاوردها ، ضرورتی به ذکر این سرفصل ها وجود ندارد . مهم ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی بر اساس تقسیم بندی پنجگانه سابق عبارتند از : الف – دستاوردهای سیاسی 1. سرنگونی نظام نامشروع و استبدادی شاهنشاهی که 2500 سال بساط سلطه خویش را بر سر ملت گسترده بود ، این دستاورد را باید راهگشاترین دستاورد انقلاب اسلامی دانست چرا که به برکت آن کلیه تغییرات و تحولات دیگر رقم خورد ، در واقع رژیم شاهنشاهی بزرگترین مانع هر گونه تحولی در کشور بود و به دلیل ذات استبدادی آن هر گونه اصلاحی در آن فاقد اثر بود ، چنانکه در جریان نهضت مشروطه ، تجربه مهم تلاش برای اصلاح نظام استبدادی شاهنشاهی از طریق تبدیل کردن آن به نظام مشروطه با روی کار آمدن رضا شاه و پس از وی محمد رضا پهلوی و بسط استبداد در قبای موجه تری به نام مشروطه سلطنتی به شکست انجامید، در این مقطع زمانی حتی علمای نامداری همچون میرزای نائینی تلاش کردند تا با توجه به عدم امکان برقراری حکومت اسلامی به زعامت رهبر دینی، از نظام مشروطه سلطنتی به عنوان نظامی که شرّ کمتری از نظام سلطنتی استبدادی دارد دفاع کرده و به تئوریزه کردن آن بپردازند ، اما امام خمینی (ره) با مشاهده این تجربیات ، نخستین هدفی را که برای مبارزه انتخاب کردند شاه و نظام سلطنتی بود تا جایی که در سخنرانی های سال های نخستین مبارزه نیز رسماً به شاه حمله کرده و حتی شاه دوستی را معادل (غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، و تجاوز به مراکز علم و دانش)[1] معرفی کردند و به این ترتیب با توجه به اینکه چنین نظامی بزرگترین مانع رشد و پیشرفت همه جانبه ملت ایران بود هیچ گونه مماشاتی را با این نظام نپذیرفتند تا جایی که شرط ملاقات خود با عواملی از رژیم که خواهان ملاقات با ایشان بودند را استعفای آنها از مناصب خود در رژیم سلطنت اعلام کردند و حتی برخی از آنها همچون شهردار تهران را پس از استعفا مجدداً در سمت خود ابقا نمودند تا نشان دهند که حتی یک چهره ثابت در دو نظام شاهنشاهی و نظام مبتنی بر ولایت فقیه تفاوت دارد و آنچه اولویت اصلی اوست کنار رفتن نظام شاهنشاهی می باشد و لو اینکه در نظام غیر شاهنشاهی ، برخی ازهمان چهره ها به قدرت برسند . 2. استقرار نظام مردمسالار دینی جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر ولایت فقیه: همانطور که می دانیم اکثر مردم کشور ما پیرو مکتب شیعه هستند که یکی از غیر قابل خدشه ترین اصول آن عبارت است از لزوم کسب مشروعیت حکومت از جانب معصوم (ع) و طاغوت بودن هر حکومتی که مشروعیتش منتسب به معصوم نباشد که بر این اساس با مراجعه ای به منابع دینی در می یابیم که تنها فقها هستند که این حق را از جانب امام معصوم (ع) دارا هستند و به عنوان نواب عام امام زمان(عج) حق حکومت را دارا هستند که از آنها به عنوان ولی فقیه یاد می کنیم ، لذا لزوم مشروعیت الهی حکومت و بحث ولایت فقیه ، مهمترین محور اندیشه سیاسی شیعه در طول تاریخ بوده است و از زمانی که نخستین کتاب های فقهی – استدلالی شیعه به رشته تحریر در آمده است یعنی از زمان شیخ مفید این بحث به تعابیر گوناگون همچون سلطان عادل ، امام المسلمین و ... در کتاب های فقهی مورد بررسی قرار گرفته است ، هر چند به دلیل عدم امکان اعمال حاکمیت فقها در اکثر مقاطع تاریخی ، این بحث به صورت حاشیه ای و در ضمن مباحث دیگر مطرح شده است اما اصل آن به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر همواره در میان فقها مطرح بوده است . با تمام این احوال، امکان اعمال ولایت فقیه به صورت کامل ، تا زمان انقلاب اسلامی ایران هرگز فراهم نشده بود ، از این روی امام خمینی (ره) که کوله باری از تجربیات هزار و چهارصد ساله تاریخ تشیع را بر دوش می کشید ، تصمیم گرفتند تا پس از نابودی نظام منحط گذشته ، تئوری ولایت فقیه را به صورت عملی در قالب یک نظام منسجم و نهادمند که امکان اعمال بسیاری از اختیارات ولی فقیه وجود داشته باشد ، به مرحله اجرا بگذارند و با توجه به لزوم نقش آفرینی مردم در تحقق عینی حکومت بر مبنای اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) ، نظریه ولایت فقیه را در درون ساختار نظامی دینی و در عین حال مردمسالار تحت عنوان جمهوری اسلامی ایران عملی نمودند که ویژگی آن این بود که علاوه بر مشروعیت الهی حکومت ، مردم نیز با پذیرش خود به آن جنبه مقبولیت بخشیدند و در نتیجه برای نخستین بار در طول تاریخ شیعه و پس از دوران صدر اسلام ، حکومتی مبتنی بر اندیشه سیاسی شیعه جعفری توانست به صورت مستقیم نظامی سیاسی خود را پی ریزی نماید که مردم نیز آن را با جان و دل پذیرا شدند . 3. تحقق حاکمیت مردم بر سرنوشت سیاسی خویش که وقوع انقلاب اسلامی ایران نخستین گام در این راستا بود ، در واقع یکی از ویژگی های مهم این انقلاب این بود که در کنار نیروهای فعال انقلابی همچون رهبران و عناصر سیاسی انقلاب ، مردم نیز با آگاهی های حاصل شده ، خواستار انقلاب بودند و به همین دلیل این انقلاب با حضور پرشور و یکپارچه ملت ، به پیروزی رسید و پس از آن نیز برای استقرار نظام جدید از مردم نظر خواهی شد و به همین ترتیب تمام ارکان نظام جدید با خواست و اراده مردم شکل گرفت ، در واقع اراده مردم در جهت تغییرات در سرنوشت سیاسی خود بر این قرار گرفت که با انقلاب خود نظام منحط و پوسیده استبدادی را ریشه کن و به جای آن نظامی جدید مبتنی بر الگوی مردمسالاری دینی پی ریزی نمایند که حضور و اراده مردم در ساختارها و ارکان آن کاملاً نمایان باشد و این یعنی حاکمیت مردم بر سرنوشت سیاسی خویش ، در این زمینه مقام معظم رهبری معتقدند : (در طول تاریخ ما، هیچ حادثهای مثل حادثهی پیروزی انقلاب اسلامی و حوادث بعد از آن نبوده است که مردم در آن، نقش مستقیم داشته باشند. در انقلاب اسلامی مردم آمدند؛ ... با اینکه متکی به قدرت و زور هم نبودند، سلاح هم نداشتند، اگر هم داشتند، به کار نمیبردند، اما در عین حال توانستند یک رژیمِ تا دندانمسلحِ متکی به قدرتهای استکباری را بکلی از پا در بیاورند و انقلاب را پیروز کنند. منتها نکتهی اساسی در انقلاب ما این بود که نقش مردم با پیروزی انقلاب تمام نشد؛ ... در گذشته همیشه می گفتند کشور صاحب دارد؛ منظورشان این بود که فلان امیر و فلان حاکم و فلان سلطان صاحب کشور است! مردم نقشی نداشتند، کارهای نبودند. امروز به برکت انقلاب اسلامی، مردم میدانند کشور صاحب دارد؛ صاحب کشور هم خود مردمند.)[2] یکی دیگر از شواهد این دستاورد ، عبارت است از نقش مردم در انتخاب مسئولان نظام تا جایی که به قول مقام معظم رهبری (امروز در جمهوری اسلامی همهی مقاماتی که به نحوی در کار مردم دخالت دارند، مستقیم یا غیرمستقیم منتخب خود مردمند؛ حتّی رهبری.)[3] 4. تحقق آزادی های مشروع منطبق با ارزش ها و بنیان های بومی ، این در حالی است که تا پیش از انقلاب اسلامی تنها آزادی که وجود داشت ، آزادی در مسیر هر چه نزدیک تر شدن به غرب از نظر وضعیت فرهنگی بود و فراتر از آن چیزی به نام آزادی به ویژه از نظر سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی حتی با معنای غربی آن وجود نداشت و تنها روزنه های به وجود آمده در مقاطعی از تاریخ همچون مشروطه و یا تحولات شهریور 20 ، برای آزادی های سیاسی نیز بلافاصله با روی کار آمدن دیکتاتوری جدید بسته می شد و به این ترتیب آزادی تبدیل به آرزوی دست نایافتنی ملت ایران شده بود و به هیمن دلیل بود که یکی از شعارهای اصلی مردم در راهپیمایی های پیش از انقلاب اسلامی عبارت بود از (استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی) ؛ شعاری که آن را عصاره خواست های ملت در جریان انقلاب اسلامی دانسته اند و عنصر آزادی خواهی در آن نقش برجسته ای دارد ، به همین دلیل است که دادن آزادی های مشروع و منطبق با ارزش های بومی که آزادی توام با مسئولیت در برابر خدا[4] ، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به یکی از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی تبدیل شد و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف به (تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون)[5] گردید . بر همین اساس آزادی های متعدد در عرصه های سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و ... در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته شده است که محدوده آن ها را ارزش های بنیادین و مصالح ملی تعیین می کند . 5. تغییر در سیاست خارجی کشور ، استقلال در تصمیم سازی های دیپلماتیک و نزدیک شدن به ملت های مظلوم و مستضعف ، این در حالی است که تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ، سیاست خارجی کشورمان تابعی از سیاست های قدرتهای سلطه گر جهانی بود و رژیم شاه به گونه ای به تدوین و اجرای سیاست خارجی خود می پرداخت که گویی مسئولیت وی نه حفظ وتامین منافع ملی بلکه حفظ منافع غربی هاست و حتی از تصریح به این مساله نیز ابایی نداشت ، چنانکه شاه در پاسخ در زمینه مطرح شدن ایران به عنوان ژاندارم منطقه صریحا این ماموریت خود را به منظور حفاظت از منافع غرب عنوان کرده و می گوید : ( ارتش ما در واقع قادر بود در این ناحیه که برای غرب اهمیت استراتژیک فوق العادهای دارد، هرگونه ناآرامی محلی را متوقف یا در نطفه خفه کند.)[6] ، نتیجه چنین سیاست هایی این بود که علاوه بر خدشه دار شدن حیثیت بزرگترین کشور شیعه جهان بابت ارتباطات پیدا و پنهان آن با رژیم صهیونیستی و عدم استقلال در تصمیم گیری های سیاست خارجه ، ملت ایران نیز هزینه های هنگفتی را در اثر این سیاست ها مجبور بودند تحمل کنند همچون دخالت های بی دلیل ایران در ظفار . 6. پیوند میان مردم و مسئولان نظام و احساس همدلی و همراهی مردم با مسئولان که چنین مساله ای برای نخستین بار در طول تاریخ کشورما رخ می داد چرا که نظام های سلطنتی همواره خود را فراتر از مردم می دانستند و به همین جهت کلیه اعضای سلطنتی به همراه مسئولین کشور سعی می کردند تا با پناه بردن به کاخ های مجلل خود ، به هر میزان که می توانند از مردم فاصله بگیرند ، همچنین همین اعتقاد ، مهم ترین منشا این تصور غلط در نظام شاهنشاهی بود که اساسا مردم حق دخالت در سیاست و حکومت ندارند ، با تمام این احوال با پیروزی انقلاب اسلامی ایران که مردم نقش اصلی و اساسی در پیروزی آن داشتند رهبران انقلاب نه تنها خود را از مردم متمایز نکردند بلکه همچنان همدلی و پیوستگی میان مردم و مسئولان برقرار ماند به ویژه همدلی میان مردم و رهبران ارشد نظام که تجلی این همدلی را می توان در استقبال از مسئولان عالی نظام به ویژه مقام معظم رهبری در سفرهای استانی ، مشارکت در مراسم سالگرد بنیانگذار انقلاب اسلامی ، مشارکت میلیونی مردم در نماز جمعه های برگزار شده توسط رهبر انقلاب و ... به راحتی می توان مشاهده کرد که یکی از دلایل آن تداوم ساده زیستی رهبران نظام و نیز تداوم ارتباط با مردم می باشد که هر چند به دلیل مسائل ومشکلات امنیتی این ارتباطات به صورت محدود می باشد اما آنچه مهم است اصل این ارتباط و ارادت متقابل مردم و رهبران نظام می باشد که علیرغم گذشت بیش از سی و پنج سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان ادامه دارد . 7. تبدیل ایران به یک کشور مهم ، تاثیر گذار و تعیین کننده در عرصه تحولات بین المللی که این اهمیت و تاثیر گذاری نه تنها ادعای طرفداران نظام جمهوری اسلامی است بلکه در اعترافات گفتاری وعملی قدرتهای تاثیر گذار جهانی نیز مشهود می باشد ، به عنوان مثال درخواست های مکرر آمریکا برای مذاکره پیرامون حل مشکلاتی که با آن در کشورهایی همچون عراق مواجه شده است و یا ترس از تحرکات ایران در قبال تهدید های آمریکایی ها بر علیه کشورهای متحد ایران همچون سوریه که باعث عملی نشدن حمله به این کشور شد و نیز تلاش های مضاعف برای جلوگیری از قدرت یافتن هر چه بیشتر ایران ، همه وهمه حاکی از اعتراف عملی کشورهای غربی به قدرت مهم وتاثیر گذار در منطقه و جهان می باشد ، علاوه بر این در اکثر تحولات منطقه ای شاهد نقش آفرینی جمهوری اسلامی ایران هستیم به گونه ای که هر تحرکی بدون در نظر گرفتن نقش کشورمان به نتیجه نمی رسد چنانکه در سوریه غربی ها ومتحدان منطقه ای آنها بارها اعلام کردند که حاضر نیستند نقشی برای ایران قائل شوند و نخستین پیشنهادی که که برای حل بحران سوریه اعلام می کردند برکناری بشار اسد بود اما باگذشت زمان ، شکست این طرح ها و پیشنهاد ها مشخص شد و امروزه با اذعان غربی ها به این شکست ، زمزمه هایی مبنی بر حل بحران با پذیرش بشار اسد در این کشور شنیده می شد . در مجموع می توان گفت هر تحول و بحرانی که در منطقه بدون در نظر گرفتن ایران بخواهد مورد چاره اندیشی قرار گیرد بدون نتیجه می ماند و این یعنی تاثیر و قدرت ایران در سطح جهان . 8. چرخش ایران از کشور حامی رژیم صهیونیستی به کشور مدافع آرمان فلسطین و تبدیل شدن آن به محور اصلی مقاومت ضد صهیونیستی ، در همین زمینه لازم است اشاره نماییم پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ، شاه ، دولت جعلی رژیم صهیونیستی را به صورت دوفاکتو به رسمیت شناخته بود[7]، هر چند در مقام عمل ، این روابط حتی فراتر از روابط با کشورهایی بود که آن ها را به صورت کامل به رسمیت می شناخت و این مساله تا جایی پیش رفته بود که یکی از سه مساله ای که رژیم شاه امام خمینی را در سال 1342 از صحبت در باره آنها ممنوع کرده بود سخن گفتن در باره رژیم صهیونیستی بود[8] ، همین مواضع در کنار اتهامات تاریخی که در جهان اسلام همواره توسط عناصر تفرقه افکن بر علیه شیعیان مطرح می شد همچون اتهام همراهی شیعیان با یهود ، باعث شده بود که تصویری غلط از ایران و ایرانیان و به ویژه شیعیان در جهان اسلام نقش بندد ، اما موضع گیری های امام خمینی (ره) بر علیه این رژیم و اعلام خط مشی ضد صهیونیستی انقلاب اسلامی و اقداماتی که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تقابل با رژیم صهیونیستی صورت گرفت همچون تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی و تبدیل آن به سفارت فلسطین ، خط بطلانی بر این تصورات غلط کشید و حتی ایران را تبدیل به محور مقاومت نمود به گونه ای که همان سال ها عده زیادی از نیروهای انقلابی به صورت داوطلب خواستار اعزام به فلسطین بودند که متاسفانه به دلیل درگیر شدن بخش عظیمی از نیروهای انقلاب در جریان توطئه تجزیه طلبان و نیز تهاجم صدام به خاک کشورمان ، عملا امکان پشتیبانی وسیع تر همچون اعزام نیرو برای آزادی قدس از بین رفت ، هر چند اصل دفاع از آرمان قدس همچنان یکی از اصول مهم انقلاب اسلامی ایران باقی ماند که نشانه آن نیز برگزاری هر ساله راهپیمایی در حمایت از آرمان آزادی قدس عزیز در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان و حمایت عملی و معنوی از گروه های مقاومت ضد صهیونیستی در فلسطین و لبنان و سوریه می باشد . 9. علاوه بر آنچه گذشت انقلاب اسلامی دستاوردهای دیگری هم داشت که به صورت مختصر به آنها اشاره می کنیم از جمله حفظ تمامیت ارضی کشور برای نخستین بار پس از 200 سال که در هر منازعه ای بخشی از خاک کشور جدا می شد، اجرای برخی اصول مهم بر زمین مانده در دوران مشروطه یعنی انطباق قوانین با شرع مقدس اسلام از طریق تشکیل شورای نگهبان قانون اساسی به منظور نظارت بر قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی ، استقلال سیاسی به معنای واقعی کلمه ، تبدیل شدن انقلاب اسلامی ایران به عنوان الگوی ملت های آزاده جهان و زنده شدن روح امید در دل ملت های مظلوم و مستضعف جهان ، برجسته شدن موضوع وحدت اسلامی و برداشتن گام های عملی در راستای تحقق وحدت اسلامی و ... . ب – دستاوردهای فرهنگی 1. چرخش در رویکردهای فرهنگی نظام و حرکت به سوی بازیابی فرهنگ ناب اسلامی به جای اسیر شدن در گرداب فرهنگ منحط غربی قبل از انقلاب که این دستاورد را نه تنها باید یکی از عظیم ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران دانست بلکه شاید بتوان آن را کلیدی ترین دستاورد انقلاب که با تغییر در آن ، سایر دستاوردها نیز مسیر درست خویش را پیدا می کنند دانست ، چرا که نوع فرهنگ هر جامعه اساس و موتور محرک تحولات آن جامعه و تعیین کننده مسیر حرکت آن است و از آنجایی که رژیم شاه با درک این واقعیت ، تلاش داشت تا با تبدیل فرهنگ غنی اسلامی و ایرانی به فرهنگ منحط غربی، اهداف ومنافع غرب را در ایران پیاده نماید، امام خمینی نیز با درک همین موضوع ، تلاش کرد تا با بهره گیری از زیر ساخت های فرهنگی موجود به تقابل با این توطئه بپردازد ، بر این اساس هم انقلاب اسلامی ناشی از زیر ساخت های فرهنگی موجود در میان جامعه ایرانی همچون فرهنگ جهاد و شهادت و ذلت ناپذیری و ... بود و هم انقلاب اسلامی آغازی بر تحولات عظیم فرهنگی دیگر بود ، تحولاتی که به شکل آرمان در دیدگاه های برخاسته از تفکر اسلام ناب محمدی امام خمینی (ره) متجلی بود و با پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان آرمان فرهنگی انقلاب مطرح شد ؛ امام راحل (ره) بر این آرمان محوری همواره پافشاری داشت که هدف اصلی انقلاب ، زنده کردن احکام اسلام و تحقق آن در جامعه است [9]. بر همین اساس در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز برخی اهداف فرهنگی نظام که دولت موظف به تحقق آن شده است به این صورت ذکر شده است : ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی؛ بالا بردن سطح آگاهی های عمومی در همه زمینه ها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه های گروهی و وسایل دیگر ؛ تقویت روح تحقیق و ابتکار ، تامین آزادی های سیاسی و اجتماعی ، توسعه وتحکیم برادری اسلامی و تعاون عمومی بین مردم .[10] در این میان لازم به تذکر است اگر چه مهم ترین رسالت انقلاب اسلامی ایران ، رسالت فرهنگی است و در این راستا گام های خوبی هم برداشته است اما با توجه به وضعیت موجود و مقایسه آن با آرمان های مطلوب ، مسلماً نمی توان وضعیت موجود را وضعیت مطلوب دانست و در این مسیر قطعا گام های مهمی باقی مانده است که باید برداشته شود ، هر چند در همین مسیر نیز موانع فراوانی همچون تهاجم فرهنگی دشمنان ، ضعف مدیریت فرهنگی ، غافل شدن از فرهنگ در پاره ای مواقع و ... وجود دارد که باید در ارزیابی توفیقات و یا عدم توفیقات فرهنگی انقلاب اسلامی این موانع را هم در نظر گرفت . بنابراین، در مجموع، روند و حرکت کلی نظام جمهوری اسلامی با توجه به قرار گرفتن ولی فقیه در رأس نظام که وظیفه حفظ جهت گیری کلی نظام و مهندسی نظام را برعهده دارد به سمت تحقق اهداف اسلامی و بر پایی احکام و ارزش های اسلامی می باشد هر چند تا رسیدن به نقطه آرمانی و تحقق نظام اسلامی کامل فاصله زیادی وجود دارد و همانگونه که امام راحل در وصیت نامه الهی سیاسی خودشان خاطر نشان نمودند (اینجانب هیچگاه نگفته و نمی گویم که امروز در این جمهوری به اسلام بزرگ با همه ابعادش عمل می شود و اشخاصی از روی جهالت و عقده و بی انضباطی بر خلاف مقررات اسلام عمل نمی کنند لکن عرض می کنم که قوه مقننه و قضائیه و اجرائیه با زحمات جان فرسا کوشش در اسلامی کردن این کشور می کنند و ملت ده ها میلیونی نیز طرفدار و مدد کار آنان هستند).[11] مقام معظم رهبری نیز در این باره فرمودند (ما هنوز تا یک جامعه کاملاً اسلامی که نیکبختی دنیا و آخرت مردم را به طور کامل تأمین کند و تباهی و کجروی و ظلم و انحطاط را ریشه کن سازد فاصله زیادی داریم، این فاصله باید با همت مردم و تلاش مسئولان طی شود).[12] 2. توجه به فرهنگ دینی در کشور در سطح عموم مردم جامعه که هر چند نمی توان آمار دقیقی از این موضوع ارائه کرد اما می توان با مشاهده عینی و میدانی به راحتی این تغییر رویکرد در فرهنگ مردم به سمت فرهنگ دینی را لمس کرد ؛ به عنوان مثال در این مقطع شاهد پیدایش هزاران هیات مذهبی و حضور گسترده مردم و به ویژه جوانان در برنامه های مذهبی از جمله اعتکاف هستیم ، سفر به اماکن مقدس همچون مکه ، عتبات عالیات عراق و سوریه ، مشهد مقدس و سایر اماکن زیارتی ، رشد غیر قابل مقایسه ای نسبت به گذشته داشته است و دهها مثال و نمونه دیگر که همگی شاهدی بر توجه هر چه بیشتر مردم به فرهنگ دینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی می باشد . در این میان نقشی که انقلاب اسلامی ایران در این گرایش به دین و مذهب داشته است این است که نظام جمهوری اسلامی برآمده از این انقلاب کوشش نموده تا با فراهم نمودن فضای مناسب جهت گرایش به ارزش ها و دینداری با ترویج و تبلیغ معارف اسلامی از راههای مختلف و با شیوه های گوناگون از جمله رسانه ملی و آموزش و پرورش و آموزش عالی و در کنار آن فعالیت مساجد و پایگاهها و کانون های فرهنگی و حضور روحانیت در سراسر کشور به منظور تبلیغ فرهنگ اسلامی و برنامه هایی همچون دوره های تربیت مربی ، دوره های آموزشی سفیران هدایت و تربیت راهنما ، اجرای طرح اوقات فراغت ، طرح روحانی مستقر، طرح هجرت ، طرح بلاغ ، آینده سازان و تشکیل گروه های تبلیغی جهادی و... زمینه تقویت باورهای دینی را در میان مردم به ویژه نسل جوان فراهم نماید و حضور پرشور مردم به ویژه جوانان در مراسمات مذهبی، هیئت های مذهبی، عزاداری ها و مراسم اعتکاف و احیاء شبهای قدر و... بیانگر روحیه دینداری و دین گرایی جوانان و تأثیرات نظام جمهوری اسلامی در این بخش است و هر چند در جامعه شاهد ریزش هایی در زمینه مسائل دینی و فرهنگی هستیم که عوامل مختلفی موجب آن شده است که به برخی از آنها اشاره شد امّا در کنار این ریزش ها، رویش های قابل توجهی را نیز دراین عرصه به ویژه در میان جوانان شاهد هستیم که قابل مقایسه با قبل از انقلاب اسلامی نیست . 3. دستاوردهای دیگری را هم می توان به این دستاوردها اضافه کرد که به صورت مختصر به پاره ای از آنها اشاره می کنیم : توجه به فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه در مقابل تلاش ها برای اشاعه فرهنگ برهنگی قبل از انقلاب ، اشاعه و ترویج فرهنگ ایثار و جهاد و شهادت ، ترویج ارزش ها از طریق سینما و تلویزیون به جای ترویج ابتذال فرهنگی قبل از انقلاب ، ساخت آثار فاخر سینمایی با قدرت رقابت جهانی ، گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی در کشور ، تقویت روحیه و فرهنگ خودباوری ، فراهم آمدن زمینه برای تعالی فرهنگ دینی و اشاعه آن به تمام جهان از طریق محوریت ظرفیت عظمیی به نام حوزه علمیه قم و صدها مدرسه ، پژوهشگاه و موسسه علمی فرهنگی دیگر در نقاط مختلف کشور ، گسترش سطح سواد آموزی و حتی انواع ابداعات در شیوه های سواد آموزی (رشد شاخص های سواد آموزی) ، جلوگیری از تاراج آثار تمدنی کشور توسط بیگانگان و حتی بازگرداندن آثار تاریخی به یغما رفته و ... . ج - دستاوردهای علمی 1. کسب رتبه های برتر در تولید و رشد علم ، به عنوان مثال در زمینه رشد علمی کشور که معمولا در جهان آن را بر اساس افزایش یا کاهش مقالات علمی منتشره هر کشوری در مجلات بین المللی ISI می سنجند لازم است گفته شود که ایران قبل از انقلاب فاقد مقالات علمی منشره در مجلات ISI بود . پس از پیروزی انقلاب اسلامی و اتمام جنگ تحمیلی رشد علمی ایران آغاز شد و با گذر زمان به اوج خود رسید . طبق یافته های مراکز علم سنجی بین المللی رشد علمی ایران با معیار جهانی تعداد مقالات منتشره ی در مجلات معتبر در فاصله ی بین سال های 1375 تا 1387 از 736 مورد به 13238 مورد ارتقا یافته است و طی مدت 12 سال به 18برابر رسیده است . یعنی نرخ رشد تولید علم در ایران 11 برابر از میانگین جهانی بالاتر است و ایران سریعترین رشد علمی را در بین کشورهای جهان دارد . 2. بخش دیگری از دستاوردهای علمی نیز به صورت مختصر عبارتند از : پیشرفت در فناوری های هوافضا ، پیشرفت در فناوری لیزر ، ساخت انواع داروهای ضد سرطان ، سلول درمانی ، صنایع نفت ، گاز ، پتروشیمی و صنایع وابسته ، نانوتکنولوژی ، شبیه سازی ، پیشرفت های روباتیک ، پزشکی هسته ای ، فناوری هسته ای و صنایع مرتبط ، پیشرفت در درمان ناباروری ، فناوری های مرتبط با ماهواره و نیز فناوریهای مرتبط با گیرنده ها و فرستنده های تلویزیونی ، صنعت خودرو ، توسعه کمی و کیفی دانشگاه ها و مجامع علمی به ویژه در زمینه تحصیلات تکمیلی ، پیشرفت در زمینه ساخت دستگاه های مخابراتی ، خودکفایی در تولید انواع سرم ، انجام جراحی های مهم و پیچیده ، کسب رتبه های برتر المپیادهای علمی توسط دانش آموزان و دانشجویان ایرانی ، فراهم شدن زمینه برای فعالیت هزاران پژوهشکده و مرکز علمی دیگر با هدف ارتقای رشد علمی کشور و ... . شایان ذکر است ویژگی مهم این پیشرفت ها این است که در سایه تحریم و انواع فشار از جانب دشمنان و با همت جوانانی که اکثر آنها سنینی بین 25 تا 35 سال دارند یعنی نسل سوم انقلاب حاصل شده است که ارزش این پیشرفت ها را مضاعف می سازد . د – دستاوردهای اجتماعی 1. تلاش برای تحقق عدالت واقعی به جای عدالت ادعایی بر مبنای نگرش اسلامی به مقوله عدالت ، بر این اساس در نظام جمهوری اسلامی عدالت نه همچون دیدگاه های لیبرال ، نادیده گرفته می شود و نه همچون دیدگاه های چپ گرایانه و ماکسیستی به صورت غلط مورد استفاده قرار می گیرد بلکه عدالتی که در این جامعه مطرح می شود با در نظر گرفتن مبانی دینی و به دور از هر گونه التقاطی می باشد ، همچنین بر اساس نگرش دینی به عدالت همگان حتی رهبری به لحاظ شهروندی و حقوق اجتماعی با سایر افراد جامعه در برابر قانون مساوی هستند[13] و هیچ گونه تبعیضی پذیرفتنی نیست . 2. تلاش برای مبارزه با مفاسد و اجرای عدالت اجتماعی و عدالت قضایی ، در این زمینه لازم است بگوییم اصل وقوع تخلف حتی در نظام اسلامی به دلیل غیر معصوم بودن کارگزاران طبیعی است ، بااین حال نکته مهمی که وجود دارد این است که خوشبختانه در این نظام تمام مسئولان ارشد نظام و اکثر مسئولان میانی ، افراد پاکدستی هستند که از بسیاری از اتهاماتی که گفته می شود مبرا هستند و اگر خلاف این بود قطعا دشمنان نظام ، بیشترین سوء استفاده را در انتساب مفاسد به این نظام می کردند . از طرفی دیگر در صورتی که فساد و لغزشی از سوی یکی از مسئولان و منتسبان به نظام اسلامی رخ دهد ، خود نظام جمهوری اسلامی به عنوان مدعی پرونده وارد شده و با آن مقابله می کند کما اینکه در جریان دستگیری یکی از جنجالی ترین مفسدان اقتصادی که تلاش می کرد تا با دادن انواع رشوه ها ، مسئولان نظام را با برنامه های خود همراه کند چنین اتفاقی افتاد و وی با هوشیاری دفتر رهبری به دام افتاد و یا در مورد سایر مسئولان میانی و حتی صاحب نامی که دچار مفاسدی شده بودند نیز شاهد قاطعیت نظام و اجرای محاکمه عادلانه بوده ایم ، البته ممکن است در مواردی نیز کم کاری ها و یا حتی کوتاهی هایی صورت گرفته باشد اما چنین کوتاهی هایی را نباید به عنوان روند جاری نظام در مقابله با مفاسد دانست . دراین میان نکته جالب توجه اینجاست که این موضوع در مورد نظام شاهنشاهی کاملا بالعکس است و در آن نظام ، هر کسی که به نوعی در ردیف مدیر یا مسئول مملکتی بود و یا به نوعی با خاندان پهلوی ارتباط داشت ، وارد جریان فساد اقتصادی و چپاول و غارت بیت المال می شد . یکی ازمحققان در این زمینه چنین می نویسد [14]: محمدرضا پهلوی از همان روزی که به حکومت رسید به فکر ثروتاندوزی افتاد. پس از آن که قیمت نفت به شکل سرسامآوری بالا رفت، شاه به بهانههای مختلف هر روز بر ثروت ، املاک و کاخ های خود و اطرافیانش در داخل و خارج می افزود. او در سال 1337 برای عادی جلوه دادن فعالیتهای اقتصادی به پیشنهاد علم، سازمانی اقتصادی را تحت عنوان (بنیاد پهلوی) تأسیس کرد. این بنیاد با استفاده از موقعیت و اقدامات غیرقانونی خود نظیر کازینوهای قماربازی و کابارهها، رانتخواری و استفادههای انحصاری از امکانات، معاملات، صنایع و وامها ، مواد مخدر ، قاچاق عتیقه و... منابع مالی سرشاری را عاید خانواده پهلوی نمود.[15] مطبوعات آمریکایی اموال و دارایی شاه را تا 35 میلیارد دلار برآورد کردهاند.اشرف پهلوی نیز توانست از راههای غیرقانونی و سوء استفاده از موقعیتش یکی از (ثروتمندترین افراد خاندان پهلوی و از سرمایهداران بزرگ جهان) شود و اکنون نیز در نیویورک، پاریس، رم، مونتکارلو و چند نقطه مصفای دیگر جهان هم اقامتگاههای مجلل و باشکوه دارد.)[16] از سوی دیگر شاه و دربارش با مسافرتهای پرخرج به داخل و خارج از کشور هزینههای سرسامآوری را به بودجه کشور تحمیل میکردند. در سال 1348 که درآمد عمومی ایران حدود یک میلیارد دلار بوده است شاه دویست هزار دلار خرج یک مسافرت به آمریکا نمود . و با گران شدن نفت در دهه پنجاه، هزینه این مسافرتها به دهها برابر افزایش یافت. به عنوان نمونه در یک سفر اشرف پهلوی به آمریکا در سال 1356 ، نیم میلیون دلار هزینه به بیتالمال تحمیل شد.[17] افزون بر این شاه و درباریان او با دست و دلبازی بیحد حصر خود بیتالمال را به کسانی میبخشیدند که هرگز سزاوار نبودند. از پادشاهان سرنگون شده افغانستان، یونان، آلبانی و بلغارستان وهمسرانشان گرفته[18] تا مقامات آمریکایی و اروپایی و بالآخره ندیمه ها ، معشوقه های شاه و درباریان و این دست و دلبازیها زمانی است که اکثر روستاهای ایران از آب آشامیدنی بهداشتی و برق و راه محروم بودند و در حاشیه تهران حلبیآباد روئیده بود. جشن های 2500ساله شاهنشاهی که بیش از سیصد میلیون دلار هزینه دربر داشت و با ولخرجیها و اتلاف بی حد و حصر سرمایههای ملی کشورمان انجام شد ، درحالی بود که متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ در فقر و فلاکت و تنگدستی به سر میبردند و در اکثر شهرها و روستاهای کشور، اثری از وسایل اولیه و مقدماتی رفاه عمومی و حداقل امتیازات زندگی ساده برای عامه مردم وجود نداشت.[19] 3. تلاش برای رفع معضلاتی همچون پدیده زشت حلبی آباد ها و نیز اقدامات فراوان برای ارائه امکانات اجتماعی و خدماتی به تمام مردم ایران به صورت یکسان و البته به تناسب خدمات و امکانات که در این زمینه هر چند با توجه به محدودیت منابع و امکانات هنوز نمی توان همه مردم را به صورت یکسان برخوردار دید ، اما در عین حال گام های خوبی در این زمینه برداشته شده است به گونه ای که امروزه دیگر اینگونه نیست که تنها مناطق خاص شهرهای بزرگ از امکانات اجتماعی و رفاهی برخوردارشده و سایر بخش های کشور ، حتی در شهرهای بزرگ از این امکانات محروم بمانند و حتی اگر در این مسیر محرومیت هایی وجود داشته باشد به برکت نهادهای انقلابی همچون جهاد سازندگی (که چند سالی است به نام جهاد کشاورزی مشهور شده است) ، بنیاد مسکن ، کمیته امداد امام خمینی ره ، بنیاد برکت ، قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء و ... این محرومیت ها در حال رفع شدن است و انشاء الله روزی برسد که همه کشور ، از دور افتاده ترین روستاها تا مرفه نشین ترین مناطق شهرهای بزرگ از امکاناتی یکسان برخوردار باشند ، در این میان یکی دیگر از دغدغه های نظام اسلامی و به ویژه رهبران انقلاب در یکسان سازی بهره مندی مردم و حل بسیاری از مشکلات آنان ، عبارت بود از موضوع مهم مسکن که می توان گفت بار اصلی هزینه های خانوار را به خود اختصاص داده و نبود آن ، خود زمینه ساز دهها مشکل و معضل دیگر می گردد که برای حل چنین معضلی از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ، با طرح هایی همچون اعلام حساب 100 امام و ایجاد بنیاد مسکن ، گام های خوبی برای خانه دار شدن محرومینن در مرحله اول و سپس تمام ایرانیان برداشته شد ، با تمام این احوال به دلیل نیاز به اقدامات اساسی تر در این زمینه که بتواند علاوه بر محرومین و مستضعفین مشکل مسکن همه مردم را حل نماید طرح های خوبی اجرا شد که موفق ترین آنها بی شک اجرای مسکن مهر بود که طی آن ، دولت با قرار دادن زمین رایگان در اختیار مردم در کنار تسهیلات بانکی ارزان ، راه خانه دار شدن مردم را آسان کرده است . 4. برخی از دستاوردهای دیگر این بخش به صورت خلاصه عبارتند از محرومیت زدایی ازجامعه در کنار امداد رسانی به محرومان و مستضعفان ، پیشرفت درجایگاه زنان در جامعه و به ویژه تحول در نگاه ابزاری نسبت به نقش زن در جامعه و پیدا کردن جایگاه ممتاز ، سازنده ، فعال و اثر گذار با حفظ کرامت و شخصیت انسانی ، ارتقای سطح امنیت اجتماعی شهروندان و ... . ه – دستاوردهای اقتصادی 1. تحول در ساختارهای اقتصادی کشور و تلاش برای حرکت به سمت اقتصادی پیشرفته و در عین حال اسلامی در کنار تحول در نظام بانکی و آغاز حرکت ها در مسیر تحقق بانکداری اسلامی که در این مسیر قوانین مختلفی تحت عنوان بانکداری اسلامی به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده است که هر چند گاه در مقام قانونگذاری نواقصی در آن دیده می شود وگاه در مقام اجرا به خوبی عملیاتی نشده و همچنان شاهد مشکلاتی در این حوزه ها هستیم ، اما اصل آغاز حرکت ، گامی مقدس و قابل تقدیر است که با پیگیری های مقام معظم رهبری و از جمله تدوین سیاست های کلان در این بخش ها و اهتمام مسئولان عالیرتبه نظام ، می توان افق های خوبی را ترسیم نموده و در نهایت به یک الگو برای جایگزینی به جای اقتصاد های رو به زوال آلوده به ربای جهانی ارائه دهد. 2. فراهم کردن بسترهای توسعه اقتصادی همچون توسعه غیر قابل مقایسه در بخش راه و حمل و نقل جاده ای و ریلی و موضوعات مرتبط مثل تونل سازی و ... و پیشرفت های شگرف در این زمینه و نیز سد سازی و مهار آب های سطحی و دهها بستر سازی دیگر که زمینه رشد اقتصادی مردم و کل کشور را فراهم می سازد. 3. افزایش نسبی سطح اقتصادی و معیشتی مردم که چنین مساله ای ، هم از طریق مشاهدات عینی در سطح جامعه قابل اثبات است و هم آمارهای جهانی آن را تایید می کند به عنوان مثال بر اساس آمار بانک جهانی، 46 درصد مردم ایران در سال 1356 زیر خط فقر بودند؛ اما این رقم در سال 1378 به 16 درصد کاهش یافته یعنی بیش از 8/2 برابر وضعیت رفاه جامعه بهتر شده است[20] و در 15 سال اخیر نیز قطعا این وضعیت بهبودی بیشتری داشته است ، چنانکه در یکی از آخرین گزارش های بانک مرکزی این رقم به 0.7 درصد کاهش یافته است[21] ، هر چند در زمینه شاخص های رفاه لازم است این نکته نیز تذکر داده شود که هر چند وضعیت اقتصادی مردم افزایش چشمگیری نموده است اما به دلایل متعدد از جمله افزایش سطح انتظارات ، تغییرات در سبک زندگی ، نوسانات منفی در اوضاع اقتصادی کشور به ویژه در سال های اخیر و ... ممکن است سطح رضایتمندی عمومی از اوضاع اقتصادی به اندازه ارتقای شاخص آمارهای رفاهی نباشد ، با این حال چنین مسائلی هرگز به معنای پایین بودن سطح معیشت مردم به ویژه در مقایسه با دوران پیش از انقلاب اسلامی نمی باشد . 4. تحولات عمده در منابع در آمدی کشور که آن را از یک کشور تک محصولی متکی به منابع نفتی به کشوری تبدیل کرده است که توانسته است منابع مالی متعددی برای درآمدهای خویش فراهم نماید و به این ترتیب به تدریج از شر وابستگی هر چه بیشتر به منابع نفتی که تبعات فراوان سیاسی و اقتصادی به همراه دارد بکاهد ، به گونه ای که در بودجه سال 94 اعلام شده است که اتکاء بودجه به نفت کمتر از 30 درصد خواهد بود[22]. 5. و ... . در پایان بار دیگر متذکر می شویم که آنچه گفته شد تنها اندکی از دستاوردهای عظیم انقلاب اسلامی در حوزه های سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی بوده و علاوه بر این دستاوردهای فراوانی در همین حوزه ها و نیز حوزه های دیگر همچون حوزه های نظامی ، اطلاعاتی- امنیتی ، ورزشی و ... وجود دارد که تحقیق پیرامون همه آنها مستلزم تدوین چندین جلد کتاب می باشد . ---------------------------------------------------------- [1] صحیفه امام ، جلد 1 ، ص 178 [2] بیانات در اجتماع بزرگ مردم کرمانشاه ، 20/7/1390 [3] بیانات در دیدار با کارگزاران نظام ، 13/11/1370 [4] رک : بند 6 اصل 2 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران . [5] اصل 3 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران . [6] پهلوی، محمدرضا؛ پاسخ به تاریخ، ترجمهی حسین ترابیان، تهران، بینا، 1371، چاپ اول، ص 266 ، نقل از محمدعلی زندی ، ایران ژاندارم منطقه ، سایت پژوهشکده باقر العلوم ع . [7] غلامرضا علی بابایی، تاریخ سیاست خارجی ایران، تهران، انتشارات دوسا، 1375، ص 155 [8] سید جلال الدین مدنی ، تاریخ سیاسی معاصر ایران ، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، ج 2 ، ص 50 [9] روح الله موسوی خمینی ، آئین انقلاب اسلامی ، سخنان برگزیده ، ص 432 ، نقل از فرهنگ ، جامعه ، انقلاب ، مجموعه مقالات ، کانون اندیشه جوان ، ص 141 [10] اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران . [11] امام خمینی، وصیت نامه الهی سیاسی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1380ش، ص22. [12] حدیث ولایت، ج4، ص252 و 253. [13] رک : اصل 107 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران [14] وضعیت سیاسی کشور قبل از انقلاب ، علیرضا محمدی ، نشریه الکترونیکی پرسمان ، ش 16 [15] برای آگاهی بیشتر از اموال بنیاد پهلوی مراجعه کنید به گراهام، رابرت؛ ایران سراب قدرت، ترجمه فیروزه فیروزنیا، کتاب تهران 1358، صص 208-204. [16] رک:روحالله حسینیان ، فساد دربار ، سقوط [17] همان [18] امیراسدالله علم، گفت و گوهای من با شاه، خاطرات محرمانه امیراسدالله علم، تهران : طرح نو، 1371، ص 770 [19] ر. ک : جشن های 2500 ساله شاهنشاهی ، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی [20] درآمدی بر کارنامه انقلاب ، ماهنامه زمانه ، محمد رضا مرندی ، شماره 17 ، بهمن 1382 ، به نقل از سایت باشگاه اندیشه ، http://www.bashgah.net/fa/content/show/6188 [21] روزنامه دنیای اقتصاد ، 21/11/1392 ، نقل از سایت روزنامه ، http://www.donya-e-eqtesad.com/news/784545/ [22] رک : خبرگزاری فارس ، http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931103000606 منبع مقاله : دستاوردهای انقلاب اسلامی ، سیدروح الله لطیفی ، مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه علمیه قم ، سایت اندیشه قم ، http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=297&t=news
- [سایر] با سلام 1- نزولی دفعی قرآن در چه سالی بوده است ؟ 2- با وجود اینکه فلسفه تجدید نبوت کامل کردن دین قبلی است و با این حساب دین مسیحیت از آیین حضرت ابراهیم کامل تر بوده است پس چرا پیامبر اسلام قبل از بعثت خود را پیرو حضرت ابراهیم می داند ؟
- [سایر] وضعیت ابراهیم بن هاشم قمی، از حیث اعتبار رجالی چگونه است؟ آیا در اینباره اختلاف نظر است؟ و این اختلاف تا چه حد قابل توجه است؟
- [سایر] باسلام. با افرادی برخورد داشتم که بیدین هستند و به توهین دین اسلام و مذهب میپردازند و یا آنرا دست مایه طنز میکنند! وقتی پرسیدم که چرا این کار را میکنید. در جواب میگویند اگر ما این کار را با شما میکنیم پیشتر پیامبرانی مانند ابراهیم هم، همچین توهینی به خدایان قومهای خودشان کردند و بتهای آنان را شکستند و باعث آزردگی و دلخوری آنها شدند. من جوابی برای این سؤال پیدا نکردم که چرا حضرت ابراهیم دست به چنین کاری زد؟!
- [سایر] چرا خدا از حضرت ابراهیم(ع) خواست تا کعبه را بنا کند؟ اصلا فلسفه وجود خانه کعبه چیست؟ در این رابطه چه کتابی با قلمی زیبا و جذاب می توانم پیدا کنم؟ لطفا مرا راهنمایی کنید.
- [سایر] افرادی که در زمان های دور، مثلاً در زمان ابراهیم خلیل الله، در زمان حکومت ساسانیان، در زمان صفویان، در زمان های اخیر مرده اند، ارواحشان کجا است که باید تا روز قیامت صبر کنند و در آن روز همه حساب رسی شوند؟ و در بین اینها آدم های خوب و بد، شرور و عارف، هنرمند و بی سواد، روحانی و دانشمند بوده اند که عمرشان را از دست داده اند؛ آیا همه در یک محل جمع شده اند ؟ رتبه بندی شده اند؟ آیا خیراتی که در این دنیا برایشان می دهیم تاثیری در رتبه آنان دارد؟ آیا آن جا لامکان و لا زمان است؟
- [آیت الله جوادی آملی] با عرض سلام و تحیت با توجه به این که مرکز طبع و نشر قرآن جمهوری اسلامی ایران در زمینه مسائل مربوط به چاپ و نشر قرآن کریم فعالیت تحقیقاتی مینماید، مستدعی است ما را از نظر شریف خویش درباره روایت ذیل و سؤالات مطرح شده بهرهمند فرمائید. (علی بن ابراهیم، عن أبیه، عن صفوان، عن ابن مسکان، عن محمّد بن الورّاق، ال: عرضت علی بن أبیعبدالله (علیهالسّلام) کتاباً فیه قرآن مختّم معشّر بالذهب و کتب فی آخره سوره بالذهب و اریته إیّاه فلم یعب فیه شیئاً إلاّ کتابه القرآن بالذهب، و قال: لایعجبنی أن یکتب القرآن إلاّ بالسواد کما کتب أوّل مرّه) (اصول کافی، جلد 2، کتاب فضل القرآن، باب النوادر، ص 621). 1. با توجه به استنباط حضرت عالی از روایت یادشده، آیا چاپ کل متن قرآن کریم با رنگی غیر از رنگ مشکی را مجاز میدانید یا خیر؟ 2. با توجه به این که در مصاحف چاپ شده در برخی از بلاد اسلامی لفظ جلاله (الله) یا بعضی از حروف به منظور آموزش قرآن، به رنگی غیر از مشکی ملاحظه میشود، آیا این کار را از نظر حضرت عالی مجاز است یا خیر؟
- [سایر] حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دام ظله)؛ سلام علیکم: سوال هایی از محضرتان درباره نظریه شورای فقهاء و مراجع که مرحوم سید محمد شیرازی(ره) آن را مطرح کرده است دارم، چرا که برخی در عصر غیبت، ولایت و رهبری دولت اسلامی را شورایی (نه فردی) می دانند -بر خلاف آن چه که امروز در جمهوری اسلامی ایران به عنوان ولی فقیه واحد می بینیم- بر این اساس که علما بزرگ در نجف و قم و کربلا و مشهد مطالب مهم را به مراجع تقلیدی که دارای شرایط شرعی هستند ارجاع می دهند، حال اگر آنان بر شخص واحدی به عنوان مرجع اول و بالاتر برای دولت اسلامی اتفاق کردند، آن شخص به انتخاب امت مرجع و ولی فقیه می شود، و اگر حوزه های علمیه، مراجع متعددی را انتخاب کردند، همه آنان به عنوان مجلس اعلا -به عنوان شورای رهبری- امت را رهبری می کنند. صاحبان این نظریه (شورای فقها و مراجع) دلائلی بیان کرده اند که مختصرا ذکر می شود: 1. شورا عبارت است از رای گیری و آگاهی از همه نظریه ها برای نمایان شدن نظریه برتر، چنین امری از باب حکم واجب است زیرا خداوند می فرماید: "وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ" و چون (شورا) در بین صفات مومنان و دربین واجبات (مانند وجوب نماز و وجوب ترک گناه هان) ذکر شده است، سیاقاً و اتصافاً دلالت بر وجوب دارد. خداوند می فرماید: " فما أوتیتم من شیء فمتاعُ الحیاة الدنیا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ` وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون َ`وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ" ( شوری، 36،37،38). شورا و مشورت بین صفات مومنان آمده که ظهور در وجوب دارد همان طور که در ردیف اجتناب از گناهان بزرگ و وجوب برپایی نماز وارد شده است که قرابت آن را با وجوب بیشتر می کند. سیاق این آیات دلالت بر وجوب شورا و مشورت دارد. 2. وجوب گرفتن اذن در تصرفات؛ هر چیزی که مربوط به اجتماع و مردم باشد چه در اصل و چه در لوازمش باید درباره آن مشورت ومشاوره گرفته شود. از آن جمله، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، فرودگاه ها، کارخانجات بزرگ و ... زیرا این ها با سرمایه مردم تأسیس و کار می کنند، همچنین در وظایف مدیریتی مانند ریاست، وزارت، نمایندگی مجلس، استانداری و فرمانداری و ... باید مشورت شود. برای این بخش دو استدلال ذکر شده است: اول: همه این امور تصرف در مال مردم است و کسی حق تصرف در مال غیر بدون اجازه اش را ندارد، و فرقی هم ندارد که این اموال از خمس ،زکات، معادن یا غیر این ها باشد. دوم: از طرفی این امور، تصرف در موجودیت، و هستی مردم و اجتماع است و کسی جز با اذن آنان اجازه چنین تصرفی را ندارد. و پر واضح است که رضایت مردم و اذن آنان در طول رضایت و اجازه باری تعالی است، بنابراین هرگونه تصرفی باید با جلب این دو رضایت باشد. و همچنین: رهبری جامعه و عالم اسلام، باید در ضمن شورای فقها جامع الشرایط تحقق پیدا کند زیرا آنان بعد از اقبال مردم مرجع تقلید آنان شده اند و از طرف شارع مقدس هم ولایت شرعی دارند، یعنی هم رضایت مردم را دارا می باشند و هم ولایت شرعی دارند، پس بنابراین هیچ مجتهدی حق سلب ولایت شرعی را از مجتهد دیگر ندارد. و چون فکرهای مختلف و متعدد از عقل واحد برتر و به صواب نزدیکتر است و خداوند نیز امر به مشورت کرده و سیره نبوی بر اساس مشورت بوده است؛ ولایت شورایی که اعضاء شورا همه از مجتهدین و مراجع تقلید هستند از ولایت فقیه واحد ارجح است. کلام امام معصوم (ع) نیز در حدیث "أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا" به صورت جمع آمده است و فرموده " رواة حدیثنا" (نه راوی حدیثنا) یعنی حجیت از آن همه آنان است نه شخص واحد، به خصوص در اموری که آثار و عواقب آن به همه مردم مربوط می شود، علاوه بر این که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "دست خداوند با جماعت است." و "عاقل ترین افراد کسی است که عقل های همه مردم را در عقل خودش جمع کند". و " هر کس که بر ده نفر ریاست کند و در آن جمع بهتر و داناتر از او باشد،آن جمع در سراشیبی سقوط اند". پس بنابر آن چه گذشت و با توجه به احادیث پیامبر (ص) بهترین راه برای نجات از ضلالت و سقوط، تشکیل شورای فقها است زیرا در میان آنان حتما اعلم وجود دارد و در غیر این صورت، حدیث پیامبر (ص) شامل آن جامعه می شود. شورای فقهاء بهترین گزینه برای رهبری امت اسلام است زیرا در این صورت استبداد شخصی در امر رهبری پیش نمی آید و از طرفی هیچ فقیهی حق منع فقیه جامع الشرایط دیگر که نائب (عام) امام عصر (عج) است را از بکارگیری ولایت شرعی اش ندارد. در این ایام که قدرتهای مستکبر برای پاره پاره کردن امت اسلام هجوم آورده اند، بهترین راه مبارزه، ایجاد وحدت در میان صفوف شیعیان است که با جمع شده مراجع تقلید و حضور آنان در مجلس واحد این وحدت دست یافتنی است. و بدون شورای فقها یکپارچه کردن مردم ممکن نیست، علاوه بر این که یک شخص توانایی احاطه به تمام شؤنات امت را ندارد. تجارب تاریخی نیز به خوبی نشان می دهد که دیکتاتوری، زائیده حکمرانی شخص واحد بوده است لذا در روایات بر مضرات استبداد به رأی تأکید شده است. پس بنابراین، رهبری جامعه اسلامی باید رهبری شورایی (نه فردی) باشد. این مطالب و برخی دیگر از استدلا ل ها را صاحبان نظریه شورای فقهاء به جای نظریه ولایت فقیه واحد، که امروز در جمهوری اسلامی ایران به آن عمل می شود، بیان کرده اند. با توجه به این که نظریه شورای فقها از طرفی عده ای و به شدت در میان جوانان کشورهای اسلامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس ترویج می شود و از طرفی کتاب یا منابعی برای به چالش کشاندن این نظریه وجود ندارد از شما درخواست داریم که جواب این نظریه را به ما بدهید و استدلالات خود را به تفصیل در این باره بیان کنید. خداوند به شما جزای خیر عطا کند.
- [سایر] من یک شهروند تهرانی هستم. امروز پنجم فروردین 89 ایمیلی را دریافت کردم که در آن به یکی از اصلی ترین عقاید شیعیان، یعنی موضوع کربلا، شبهه وارد نموده اند. با توجه به این که مرکز شما دارای محقّقین و متخصّصین علوم اسلامی است و پاسخ دادن به این انحرافات فکری جزو رسالت شما می باشد، خواهشمندم به این موضوع رسیدگی فرمایید و اطلاع رسانی مناسب را منظور نمایید. توفیق شما را از خداوند متعال خواستارم متن ایمیل ارسال شده به شرح زیر می باشد: فارغ از حب و بغض بخوانید تا بتوان آن را نقد کرد در این پست می خواهم به بیان چند نمونه از افسانه های معروف و البته تأمل برانگیز روز عاشورا بپردازم. نخست در مورد بی آبی، وضعیت بیابانی و عطش حسین و یارانش: همان طور که می دانید جنگی که در روز عاشورا رخ داده در نزدیکی رود فرات بوده. در هیچ کجای کره زمین نمی توانید سرزمینی در کنار یک رود را بیابید که صحرا و بیابان بی آب و علف باشد، مگر رودی که از میان کوهستان می گذرد. همه در درازای تحصیلمان خوانده ایم که در کنار رودخانه ها جلگه و زمین های حاصل خیز به وجود می آید. واقعیت این است که اطراف فرات را نیز مانند سایر رودخانه ها، جلگه ها و زمین های حاصل خیز تشکیل می دهد و کربلا نیز سرزمینی سرسبز است. از آن گذشته در چنین مناطقی به دلیل نزدیکی به رودخانه بستر زیرین زمین را سفره های پهناور آبی تشکیل می دهد و دست رسی به آب آسان تر از آن چیزی است که به ذهن می رسد. تنها با کندن 4 یا 5 متر از زمین می توان به آب رسید. در منطقه اهواز یکی از مشکلات ساخت و ساز همین سفره های زیرزمینی است که کاملاً زیر شهر را فرا گرفته اند. 72 نفر نتوانسته اند یک گودال 4 متری حفر کنند؟ از طرفی بر طبق گفتار شیعیان این رویداد در تابستان و هوای گرم و جهنمی رخ داده، ولی با مراجعه به این سایت و وارد کردن تاریخ دهم محرم سال 61 هجری قمری در قسمت Islamic Calendar درمی یابید که عاشورا در روز چهارشنیه 21 مهر ماه بوده است. البته 21 مهر نیز هوای کربلا آن چنان خنک نیست، ولی آن تابستان جهنمی هم که شیعیان می گویند نیست. اکنون می گویند شرایط آب و هوایی 1400 سال پیش با امروز فرق دارد. نخست این که در یک پریود 1400 ساله آن تغییر آب و هوایی که در ذهن مسلمانان است نمی تواند رخ دهد و دوّم این که اگر هم تغییری باشد مطمئناً هوا خنک تر نشده، بلکه دما بالاتر هم رفته است؛ یعنی 1400 سال پیش نسبت به امروز خنک تر بوده. اما یک نکته جالب دیگر در داستان هایی که از واقعه عاشورا گفته شده اشاره ای به گرسنگی نگردیده؛ یعنی کاروان حسین مشکل گرسنگی نداشته است. این کاروان نیز مانند سایر کاروان ها حیوانات اهلی به همراه خود داشته که با مشکل گرسنگی مواجه نشود؛ مثلاً گوسفند یا بز، برای رفع تشنگی نیز می توانستند از شیر همین حیوانات اهلی استفاده کنند. در ضمن شتر نیز همراه آنها بوده، عرب ها که به خوردن شیر شتر علاقه بسیار دارند، می توانستند از شیر شتر ها نیز استفاده کنند .باز هم نکته ای دیگر، سه نقل قول در مورد مقبره حسین: هارون الرشید را در حالی پشت سر گذاشتم که قبر حسین (علیه السلام) را خراب کرده و دستور داده بود که درخت سدری را که آن جا بود به عنوان نشانه قبر برای زوار، و سایهبانی برای آنان قطع کنند. (تاریخالشیعه، محمد حسین المظفری، ص 89، بحار الانوار، ج 45، ص 39 8) قبر شریف آن حضرت مورد تعرض و دشمنی متوکل عباسی قرار گرفت. او توسط گروهی از لشکریانش قبر را احاطه کرد تا زائران به آن دست رسی نداشته باشند و به تخریب قبر و کشت و کار در زمین آن جا دستور داد... ) اعیان الشیعه،ج 1، ص 628، تراث کربلا، ص 34; بحارالانوار،ج 45، ص 397) سال 236 متوکل دستور داد که قبر حسین بن علی و خانههای اطراف آن و ساختمان های مجاور را ویران کردند و امر کرد که جای قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آن جا جلوگیری کردند. (همان) از این دست نقل قول ها بسیار است که تنها به سه مورد اشاره کردم. در بیابان بی آب علف و صحرای جهنمی کشت و کار کرده اند و بذر افشانده اند؟ پس با این همه موارد، چگونه حسین و کاروانش از تشنگی و گرمای هوا رنج دیده اند؟ دوم حرمله و گردن علی اصغر :این داستان علی اصغر هم از آن افسانه های جالب عاشوراست. داستان از این قرار است: حسین به علت عطش فراوان که در پست قبلی اشاره کردم عطشی در کار نبوده، فرزند شیرخوارش را در بغل گرفته و جلوی سپاه می رود و می گوید دست کم به این طفل آب بدهید. از آن طرف (سپاه یزید) شخصی به نام حرمله که گویا تیرانداز قابلی بوده تیری را به قصد گلوی نوزاد رها کرده و او را می کشد، یا شهید می کند یا هر چه شما بگویید. در ظاهر تراژدی واقعاً دردناکی است، ولی با کمی تأمل مطالبی دال بر خرافی و غیر واقعی بودن این داستان می یابیم. نخست آن که نوزاد شیرخوار و چندین ماهه اصلاً گردنی به آن صورت که ما تصور می کنیم ندارد. اگر دقت کنید سر نوزاد به بدنش چسبیده است، دلیلش هم آن است که هنوز استخوان و عضلات گردن چنان رشد نکرده اند که وزن سر را تحمل کنند. تنها در یک صورت می توان گردن نوزاد را تا حدودی دید، در صورتی که سر کودک به پشت برگشته و به سمت زمین آویزان شود. دوم آن که فاصله دو سپاه در هنگام نبرد معمولاً 200 یا 300 متر بوده است. اگر قهرمان تیراندازی المپیک با آن کمان های مجهز و مدرن را نیز بیاوریم نمی تواند از آن فاصله گردن کودک که هیچ حتی پدر کودک را نشانه بگیرد و به هدف بزند. شاید با دراگانوف نیز چنین کاری دشوار باشد چه رسد به تیر و کمان. سوم آن که برای چه حرمله نوزاد را نشانه گرفته؟ در تمام جنگ ها مهمترین شخص فرمانده سپاه است. حرمله باید حسین را می زده نه نوزاد را. کدام عقل سالمی چنین چیزی را می پذیرد؟ حرمله فرمانده سپاه را ول کرده و نوزاد را از پای درآورده؟ اگر به قول مسلمانان واقعاً هوا جهنمی بوده مگر این حرمله مازوخیسم داشته که در آن شرایط، جنگ را کش بدهد و خودش را بیشتر اذیت کند؟ در جایی مسلمانی گفت حضرت کودک را در دست گرفته و نزدیک سپاه رفته تا صدای او را بشنوند، او که فک و فامیل وحشی خود را بهتر می شناخته .چهارم که از همه نیز جالب تر است آن که اصلاً کودک چند ماهه چه نیازی به آب دارد؟ نوزاد چندین ماهه شیر می نوشد و نه آب و مادرش می تواند به نوزاد شیر بدهد و تشنگی او را بر طرف سازد. در ضمن شیر آن حیوانات اهلی که پیشتر گفتم نیز موجود بوده. سوم، ابوالفضل رفته آب بیاره: داستان از این قرار است که آقا ابوالفضل که مسلمانان ماشین شان را بیمه ایشان می کنند برای رفع تشنگی لشگر حسین به دل دشمن زده و مشکی را از آب رودخانه پر کرده و در مسیر برگشت شخصی آن دستش را که مشک را گرفته بوده قطع می کند. حضرت مشک را با دست دیگرش می گیرد و به راهش ادامه می دهد. دوباره یک از خدا بی خبری آن دست دیگر را هم قطع می کند. حضرت اکنون مشک را با دندانش می گیرد و در آخر چند از خدا بی خبر دیگر وی را به شهادت می رسانند. لطفاً یکی برای من توضیح بدهد که حضرت چگونه مشک را از دستی که قطع شده می گیرد؟ آیا حضرت از اسب پیاده شده و می رود مشک را که همراه دست قطع شده اش روی زمین افتاده بر می دارد و دوباره سوار اسب می شود و می رود؟ دوباره که آن یکی دستش قطع می شود چه کار می کند؟ آیا حضرت باز از اسب پیاده شده و می رود به سراغ دست افتاده و دولا شده و مشک را با دندان می گیرد؟ آیا در این میان که هی حضرت از اسب پیاده و دوباره سوار می شده اند کسی نبوده ایشان را بکشد؟ یا اصلاً هیچ کدام از اینها رخ نداده و پیش از آن که دست مبارکشان را قطع کنند، حضرت بر اساس مهارت هایشان مشک را به هوا پرتاب کرده اند با آن یکی دست گرفته اند و به دنبال آن دوباره مشک را به هوا پرتاب کرده و این بار با دندان می گیرند؟ اصلاً دست حضرت چگونه قطع شده؟ از مچ؟ از آرنج؟ از کتف؟ با چه چیز قطع شده؟ شمشیر؟ خاطرم هست در یک مراسم مذهبی در محرم روضه خوان گفت با کمان به سوی دست حضرت نشانه رفته اند و دست را قطع کرده اند. مگر کمان های آن ها تبر پرتاب می کرده است؟ خون ریزی شدید ناشی از قطع شدن دست در این میان کشک بوده؟ این تنها سه نمونه از افسانه های عاشورا بود. به داستان غسل کردن قاسم نیز اشاره ای نکردم؛ زیرا برخی از مسلمانان خود این داستان رو قبول ندارند. از این دست افسانه ها بسیار است. امیدوارم بیاموزیم که تنها عقل و اندیشه خود را میزان قرار دهیم.
- [سایر] با سلام من موضوع حجاب رو در متون مختلف بررسی کردم اخیرا مقاله دیدم که بسیار متفاوت می باشد دوست دارم نظر خود را با دلیل بیان کنید توسعهی عورت به سراپای زنان در متون قدیمی ادبیات فارسی از اصطلاح عورت علاوه بر معنی رایج آن برای اشاره به زن نیز استفاده شده است: 1. چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زُهره کرد عورتی را زُهره کردن مسخ بود خاک و گل گشتن نه مسخ است ای عنود؟ روح میبُردت سوی چرخ برین سوی آب و گل شدی در اسفلین (مثنوی، دفتر اول) شاید از ابیات فوق استنباط شود که عورت کلمهای تحقیرآمیز است و برای اشاره به زنی بدکاره به کار رفته است، اما شواهد دیگر نشان میدهد که اطلاق عورت به زن مفهومی منفی ندارد و از این کلمه حتی به معنی ناموس نیز استفاده شده است: گفت حق زَ اهل نفاق ناسدید بَأسُهُم ما بَینَهُم بَأسٌ شَدید در میان همدگر مردانهاند در غزا چون عورتان خانهاند گفت پیغمبر سپهدار غیوب لا شجاعه یا فتی قبل الحروب (مثنوی، دفتر سوم) آنکه دزدد مال تو، گویی بگیر دست و پایش را ببُر، سازَش اسیر وآنکه قصد عورت تو میکند صد هزاران خشم از تو سر زند گر بیاید سیل و رخت تو برد هیچ با سیل آورد کینی خرد؟ (مثنوی، دفتر پنجم) کاربرد عادی عورات به معنی زنان در متون زیر بیشتر مشخص است. در زبان فارسی قدیم اهل شهر شامل اطفال و عورات بودهاند و اگر مردی میمرده است اطفال او یتیم و عورات او بیوه میشدهاند: تمامت اهل اصفهان از صغیر و کبیر و وضیع و شریف و اطفال و عورات،… (ترجمهی محاسن اصفهان) …و بر دل اطفال و عورات او که یتیم و بیوه شوند نمیبخشاید، … (سندباد نامه) عورتانه و عورتینه نیز از اصطلاحات مرتبط به زنان در زبان فارسی قدیم است و نگرش فرهنگی نیاکان ما را به زن منعکس میکند. در لغتنامهی دهخدا آمده است: عورتانه: منسوب و متعلق به زن و متشابه و مانند آن, زنانه. عورتینه: جنس زن و دختر. در مقابل مردینه و پسرینه. …و باقی آنچه عورتینه بودند از بنات و اخوات و خواتین که با ترکان به هم بودند. (جهانگشای جوینی) بنات و اخوات و خواتین به معنی دختران و خواهران و بانوان (خاتونها) است. علاوه بر متون فارسی قدیم، زن در روایاتی منسوب به پیامبر و اصحاب و نزدیکان او نیز عورت خوانده شده است. این روایات را در اینجا نقل میکنیم و پس از مقایسه با قرآن اعتبار و اصالت آنها را بررسی میکنیم. 1. رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن چیست؟ گفتند: عورت. گفت: زن کی به خدا نزدیکتر است؟ ندانستند. فاطمه این را شنید و گفت: زن آنگاه به خدا نزدیکتر است که در قعر خانه باشد. (بحار الأنوار, ج 43, ص 92) 2. رسول خدا گفت: زنان عورتند، آنها را در خانه حبس کنید. (بحار الأنوار, ج 100, ص 250) در فقه به تمام مواضعی از بدن زن که باید پوشیده شود عورت میگویند که تقریباً تمام بدن زن را در بر میگیرد. مرتضی مطهری در کتاب مسألهی حجاب از قول ابن رشد میگوید: (عقیدهی اکثر علما بر این است که بدن زن -جز چهره و دو دست تا مچ- عورت است. ابوحنیفه معتقد است که قدمین نیز عورت شمرده نمیشود، و ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام معتقد است که تمام بدن زن بلا استثنا عورت است.)[1] عورت کلمهای عربی است. در فرهنگ عربی منجد الطلاب معانی زیر برای این کلمه بیان شده است: -رخنهگاهی که موجب نگرانی است -شکاف کوه -جای طلوع و غروب خورشید -کمینگاهی که در آن پنهان شوند -آنچه موجب شرم است -اعضایی از بدن که انسان به سبب شرم میپوشاند. در قرآن از اصطلاح عورت برای اشاره به زنان استفاده نشده است، اما عورت علاوه بر معنای رایج آن در معانی دیگری نیز به کار رفته است: 1. "ای کسانی که ایمان آوردید، باید مملوکان شما و کسانی که به بلوغ نرسیدهاند سه بار از شما اجازه بگیرند: قبل از نماز صبح، و هنگام ظهر که لباستان را در میآورید، و بعد از نماز عشا که سه عورت برای شماست. بعد از این بر شما و آنها گناهی نیست که گرد یکدیگر بگردید. خدا این گونه آیات را برای شما تبیین میکند. و خدا علیم و حکیم است." (نور 58) 2. "و آنگاه که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما را جای ماندن نیست،برگردید. و گروهی از آنها از پیامبر اجازه میخواستند و میگفتند خانههای ما عورت است با اینکه عورت نبود. فقط میخواستند فرار کنند." (احزاب 13) 3. در آیهی 31 سورهی نور که آیهای مهم در تعیین حدود پوشش زنان است، عورت در مفهومی نزدیک یا منطبق بر معنی رایج امروزی آن به کار رفته است: "به زنان مؤمن بگو که غض بصر کنند و فروج خود را حفظ کنند و زینت خود را جز آنچه از آن پیداست آشکار نکنند، و خِمارشان را بر جیوبشان بزنند، و زینتشان را آشکار نکنند مگر بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا مملوکانشان یا مردان تابعی که اِربه ندارند یا کودکانی که بر عورتهای زنان اظهار ندارند، و پایشان را نزنند که آنچه از زینتشان پنهان میکنند دانسته شود. و ای مؤمنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید." در این آیه عورات از نظر دستوری به زنان اضافه شده است, بنا بر این عورات در اصطلاح قرآن بخش یا بخشهایی از اندام زنان است، نه تمام بدن آنان. علاوه بر این اندام هایی همچون سر و صورت و دست و پای زن نمیتواند مصداق عورت زن در اصطلاح قرآن باشد, چرا که اینها مواضعی نیستند که کودکان بر آن (اظهار) نداشته باشند. عورات زنان را در این آیه میتوان به اندام های جنسی یا شرم گاه های زنان ترجمه کرد. دیده میشود که زن در ادبیات فارسی، فقه سنتی، و روایات عورت خوانده شده است و در قرآن از چنین اصطلاحی استفاده نشده است. در اعتبار و اصالت روایاتی که زن را عورت میخوانند به دلایل زیر میتوان تردید کرد: 1. زن از موضوعات مهم در قرآن است. قرآن سورهای به نام زنان (نسا) دارد و سورهای از قرآن نیز به نام مریم نامگذاری شده است. کلمات بنت, بنات, امرأه, نساء, زوج, أزواج، أخت، أخوات و دیگر کلمات مترادف نزدیک به صد و پنجاه بار در قرآن تکرار شده است. قرآن اصطلاح عورت را برای اشاره به زن به کار نبرده است. بنا به روایات فوق پیامبر و اصحاب متفقالقولند که زن عورت است و باید بپذیریم که اطلاق اصطلاح عورت به زنان در عصر پیامبر رایج بوده است. چگونه ممکن است که با وجود اشارهی مکرر قرآن به زنان، این اصطلاح هیچ انعکاسی در قرآن نداشته باشد؟ 2. قرآن در توصیف زنان تعبیرات خاصی دارد: الف ." زنان لباس شمایند و شما لباس آنهایید (بقره 178) -زنان شما حرث شمایند (بقره 223) ب."-از آیاتش آن است که برایتان از خودتان زنانی آفرید که با آنان آرام گیرید (روم 21) پیامبر در مقام معلم به اصحاب آموخته است که زن لباس است، حرث است و مایهی آرامش است. قرآن مرجع اصلی در تعالیم پیامبر است. با این حال بنا به روایات فوق وقتی پیامبر از اصحاب میپرسد زن چیست، میگویند عورت است. گویا اصحاب با قرآن و تعالیم و اصطلاحات آن آشنا نیستند، یا آن را در درجهی دوم اهمیت قرار میدهند. 3. لحن روایاتی که زن را عورت میخواند و به حبس آنان در خانه تشویق میکند فراتر از یک توصیهی اخلاقی است و از عقلانیت و انسانیت فاصله دارد. چرا به جای ماندن زن در خانه، از ماندن زن در قعر خانه سخن گفته میشود؟ و چرا حبس در خانه؟ تأمل در لحن و کلماتی که در این روایات به کار رفته است نشان میدهد که سازندهی این روایات با هر گونه حضور اجتماعی زن به شدت مخالف بوده است و به مخفی کردن زن در خانه میاندیشیده است. مرتضی مطهری در بخشی از کتاب مسألهی حجاب تحت عنوان (نه حبس و نه اختلاط) میگوید: از آنچه مجموعاً بیان شد معلوم گشت آنچه اسلام میگوید نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم میکنند، یعنی محبوسیت زن در خانه و نه نظامی است که دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را میبیند، یعنی اختلاط زن و مرد در جوامع.[2] سخن فوق در حالی بیان میشود که در کتب حدیث روایاتی به پیامبر و دیگر پیشوایان دینی نسبت داده شده است که مردان را به حبس کردن زنان در خانه فرامیخواند. وقتی کتب حدیث ما حاوی چنین روایاتی است، مخالفان اسلام سخن بیجایی نگفتهاند. عورت خواندن زن و حبس او در خانه را نمیتوان مستقل از فرهنگ ایران باستان تحلیل کرد. مورخان و باستانشناسان در تحلیل جایگاه زن در مقاطعی از تاریخ ایران باستان به نقوش به جا مانده در آثار باستانی استناد میکنند. در این نقوش زنان دیده نمیشوند. بخش زیر از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت نقل شده است و در کتاب مسألهی حجاب نیز به آن اشاره شده است: پس از داریوش مقام زن مخضوصاً در طبقهی ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفتهرفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار میرود. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنها اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.[3] حتی در میان ایرانیان امروز سنتی وجود دارد که میتوان آن را ناشی از عورتانگاری زنان در ایران قدیم دانست. این سنت مبنای عقلی و شرعی ندارد، اما همچنان وجود دارد. در این فرهنگ مرد از ذکر مستقیم نام زن خود نزد دیگران شرم میکند و از او با تعابیر غیرمستقیمی همچون خانواده و بچهها نام میبرد،پ همان گونه که معمولاً برای رعایت ادب، از ذکر مستقیم نام اعضایی از بدن پرهیز میشود و عبارات غیرمستقیمی به کار میرود. لغتنامهی فارسی دهخدا اصطلاح ستر عورت را پوشاندن موضع های مستقبح الذکر معنی کرده است. زن نیز در فرهنگ سنتی مستقبح الذکر است و جایگاهی همچون عورت دارد. اگر زن عورت باشد پوشاندن او معقول و نمایاندنش شرمآور است. از اقلیتی ناچیز که بگذریم، عموم مردم جهان بنا به عقل عرفی در زندگی اجتماعی عورت را میپوشانند و از نمایاندن آن شرم میکنند. یکی از انتقادات مکرر قرآن به اهل کتاب این است که آنان کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند. با تحریف کلمات از مواضع آنها میتوان حکمی را تغییر داد. تحریف کلمات از مواضع آنها لزوماً این نیست که در متنی دست ببریم، بلکه میتوانیم معنی کلمهای را عوض کنیم یا آن را نابجا به کار ببریم. اطلاق عورت به سرتاپای زن، در حالی که نه عقل به آن حکم میکند نه از قرآن برداشت میشود، مصداق بارزی از تحریف کلمات از مواضع آن است. حجاب و حدود پوشش زنان در فقه سنتی بر بستر کلمات و اصطلاحاتی تحریف شده به قرآن نسبت داده میشود. اگر اولین منبع فقه اسلامی قرآن است، لازم است که اصطلاحات فقهی با محوریت قرآن پالایش شود.1 اکثر مثالها از لغتنامه فارسی دهخدا نقل شده است. [1] مسأله حجاب، ص 225. [2] مسأله حجاب، ص 218 [3] تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، جلد اول، ص 552
- [سایر] سلام لطفا به این مقاله که در سایت ایرانیکا درج شده بود و توسط رهام برکچی زاده نوشته شده است پاسخ بدهید که به نوعی فلسفه اسلامی را ( به قول نویسنده مقاله ) زیر سؤال می برد. متن مقاله: برهان نظم از منظر شهید مطهری: مقدمه: عمومی ترین و ساده ترین طریقت در اثبات وجود خداوند برهانی است که از آن به برهان نظم یا غایت شناختی یاد می کنند. معمول ترین ادله بر وجود خداوند در تمامی ادیان و مذاهب الهی در طول تاریخ همواره برهان نظم بوده است. از این رو چه در تفکر اسلامی و چه در تفکر غربی مناظرات و جدلهای فراوانی حول این برهان شده است. بسیاری بر این اعتقادند که برهان نظم اساسا یک برهان فلسفی نیست بلکه ریشه و پایه ی تجربی دارد. زیرا اساس شکل گیری برهان نظم را روش تمثیل می دانند. از اینرو ادله ی نظم را دارای استحکام کمتری نسبت به سایر براهین خداشناختی می دانند. ویلیام پالی معاون اسقف کارلیسل و فیلسوف برجسته ی قرن هجدهم برهان نظم را در کتاب " الاهیات طبیعی " اینگونه تقریر کرده است: " فرض کنید در حال عبور از صحرایی پای من به سنگی برخورد کند و با این سوال رو برو شوم که چگونه این سنگ در آنجا قرار گرفته است. ممکن است پاسخ دهم که تا آنجا که من می دانم، این سنگ همواره اینجا بوده است. احتمالا اثبات نامعقول بودن این پاسخ چندان آسان نخواهد بود. اما فرض کنید که بر روی زمین ساعتی یافته ام و باید بررسی شود که بودن ساعت در آن مکان چگونه اتفاق افتاده است. بسیار بعید است که پاسخ قبلی به ذهن من خطور کند. یعنی اینکه تا آنجا که می دانم این ساعت همواره اینجا بوده است. اما چرا این جواب نباید آنگونه که برای سنگ مفید بود برای ساعت مفید باشد؟ چرا جواب مذکور آنگونه که در مورد اول قابل قبول بود در مورد دوم پذیرفتنی نیست؟ تنها دلیل آن است که وقتی ساعت را وارسی می کنیم می بینیم اجزای گوناگون آن برای هدفی پرداخته و به یکدیگر مرتبط شده اند. ( چیزی که در مورد سنگ نمی توان کشف نمود. ) مثلا این هدف که اجزای مذکور آنگونه طرح ریزی و به هم پیوند داه شده اند که تولید حرکت کنند و حرکت مذکور چنان تنظیم شده است که زمان را در شبانه روز نشان دهد. یعنی اگر اجزای مختلف به گونه ای متفاوت از آنچه هستند ساخته می شدند، مثلا در اندازه ای متفاوت با آنچه که دارند یا به هر روش یا ترتیب دیگری غیر از وضعیت کنونی تعبیه شده بودند، در این صورت یا اساسا هیچ حرکتی در ساعت به وقوع نمی پیوست و یا هیچ حرکتی که تامین کننده ی کاربرد کنونی آن باشد، واقع نمی شد. " در حقیقت پالی برهان خود را اینگونه مطرح می کند: او می پرسد اگر ساعتی را در بیابان ببینید در مورد آن چه فکری می کنید؟ مسلما هیچوقت فکر شما به این سمت سوق پیدا نمی کند که به طور اتفاقی این ساعت در بیابان و با کمک پدیده های طبیعی ساخته شده است. بلکه تصور می کنید این ساعت با این نظم و هماهنگی بین اعضایش باید صانعی آگاه و مدبر داشته باشد. زیرا عوامل طبیعی دارای خصیصه و ابزار مناسبی برای ایجاد این تدبیر نیستند. مهمترین عاملی که وجود صانع را تایید می کند وجود هدف و غایت به خصوصی ( نمایش زمان ) برای این شئ است که تعیین آن تنها از عهده ی شعوری آگاه بر می آید و امکان شکل گیری تصادفی این ساعت را منتفی می کند. بدین سبب حتی اگر هماهنگی و نظم موجود در شئ تصادفی و وابسته به خصائل ذاتی طبیعت باشد غایتمندی آن تنها می تواند معلول شعوری مدبر باشد. بنابراین هماهنگی ای که غایتمند باشد دلالت بر وجود ناظمی آگاه دارد و این هماهنگی متناسب با نوع و میزان آگاهی و تدبیر ناظم است. در نتیجه نظم گسترده تر حاکی از وجود ناظم آگاه تر است. با توجه به این دانسته ها پیلی به اقامه ی برهانی می پردازد: 1- هر نظمی (هماهنگی غایتمندی ) دال بر وجود ناظمی است و نظم گسترده تر حاکی از وجود ناظم بزرگتر است. 2- با توجه و دقت به ساختار اجزای عالم به این نتیجه می رسیم که نظمی بس عظیم و سترگ در عالم موجوداست. 3- بنابراین وجود عالم حاکی از وجود ناظم بزرگی است. روش تمثیل در تفکر غربی دست مایه ی انتقادات محکم بسیاری از فیلسوفان برجسته ی اروپایی شد و این باعث شد تا از قدرت برهان نظم به مرور زمان بیشتر و بیشتر کاسته شود. بسیاری از فلاسفه از هیوم گرفته تا میل و راسل معتقد بودند که تمثیل مورد استفاده در برهان نظم از لحاظ منطقی، قیاس معتبری نیست و مسلما نمی تواند ضامن یک نتیجه ی یقینی و الزامی باشد. آنها معتقد هستند استفاده از روش تمثیل تنها در شرایطی مقدور است که بتوان از منظر موضوع مورد بحث شباهتی اساسی بین مثال مطرح شده و شئ مورد بررسی پیدا کرد و اگر شباهت اساسی و مبتنی بر موضوع مورد بحث یافت نشود کارآمد نخواهد بود. نظر آنها این است که در برهان نظم این شباهت اساسی میان ساختار عالم و اشیاء مورد بررسی، مانند ساعت مصداق پیدا نمی کند.آنها این عدم شباهت را در نوع تجربه ای می داند که ما از عالم و اشیای مثال زده شده (مثلا ساعت ) داریم. در نگاه این دسته از فلاسفه، تجربه ی ما نسبت به ساعت و دیگر ابزار و مصنوعات انسان ساز پیشینی است اما مسلما ما چنین تجربه ای نسبت به عالم نداریم. مقصود از تجربه ی پیشینی حافظه ی ما درباره ی منشا شئ مورد نظر است. مثلا ما به خوبی می دانیم که ساعت شئی انسان ساز است زیرا واجد این تجربه هستیم که همیشه ساعتها به دست انسان ساخته شده اند و هیچ وقت خلاف این، مشاهده یا گزارش نشده است. بنابراین ذهن ما به روش استقراء و با تکیه بر تجربیات قبلی نتیجه می گیرد که ساعت شئی انسان ساز است و این می تواند ناشی از نظم ذاتی موجود در ساعت نباشد و فقط تجربه ی پیشینیمان ما را به این نتیجه برساند. اما ما هیچ وقت ناظر پیدایش جهان نبوده ایم که چنین تجربه ی پیشینی ای داشته باشیم. در نتیجه دلیلی وجود ندارد که بر مبنای آن نتیجه بگیریم در جهان نوعی نظم ذاتی غایتمند وجود دارد که مصنوع شعور آگاه و مدبر است. از اینرو این عدم مشابهت ضعف بزرگی در برهان نظم به حساب می آید. این دیدگاه خدشه ای به روش استقرائی برهان نظم وارد نمی کند و تنها روش تمثیل را از لحاظ منطقی نامعتبر می شمارد. در نتیجه می توان پذیرفت که احتمال شکل گیری تصادفی عالم بعید است و این هماهنگی و دقت موجود در پدیده ها باید هدفمند باشد. این انتقاد موجب می شود که دیگر دلیلی برای قائل شدن به علت فاعلی برای پدیده های عالم نداشته باشیم و احتمال قائم به ذات بودن پدیده ها را منتفی نشماریم در حالی که فلسفه ی الهی علت غایی را متضمن وجود علت فاعلی قائم به غیر می داند. برای مثال دیوید هیوم، فیلسوف تجربه گرای انگلیسی در کتاب " محاورات درباره ی دین طبیعی " از زبان فیلون شکاک که مظهر دیدگاههای شک گرایانه ی خود هیوم است نظریه ی کلئانتس، شخصیت دیگر داستان را که به برهان نظم معتقد است، چنین نقد می کند: " اگر ما خانه ای ببینیم، کلئانتس! با بزرگترین یقین و اطمینان نتیجه می گیریم که آن خانه معمار یا بنایی داشته، زیرا این دقیقا آن نوع معلولی است که تجربه کرده ایم که از آن نوع علت ناشی و صادر می شود. اما مطمانا تصدیق نخواهیم کرد که جهان چنین شباهتی به یک خانه دارد که ما بتوانیم با همان یقین و اطمینان، یک علت مشابه استنباط کنیم. یا بگوییم شباهت در اینجا تمام و کامل است. این عدم شباهت طوری روشن است که بیشترین ادعایی که می توانی بکنی فقط یک حدس و ظن و فرضی درباره ی یک علت مشابه است. ممکن است ماده، علاوه بر روح، در اصل منشا یا سرچشمه ی نظم در درون خود باشد و تصور اینکه چندین عنصر به واسطه ی یک علت درونی ناشناخته ممکن است به عالی ترین نظم و ترتیب در آید، از تصور اینکه صور و معانی آنها در روح بزرگ جهانی به واسطه ی یک علت درونی ناشناخته ی همانند به نظم و ترتیب درآِید مشکل تر نیست. آیا کسی جدا به من خواهد گفت که یک جهان منظم باید ناشی از فکر و صنعتی انسان وار باشد، زیرا که ما آن را تجربه کرده ایم؟ برای محقق ساختن این استدلال لازم است که درباره ی مبدا جهانها تجربه داشته باشیم و مطمانا این کافی نیست که دیده باشیم که کشتی ها و شهرها ناشی از صنعت و اختراع انسانی است. ...آیا می توانی ادعا کنی که چنین شباهتی را میان ساخت یک خانه و پیدایش یک جهان نشان دهی؟ آیا طبیعت را در چنان وضعی همانند نخستین نظم و ترتیب عناصر دیده ای؟ آیا جهانها زیر چشم تو صورت پذیرفته اند وآیا فرصت و مجال آن را داشته ای که تمام پیشرفت ( فنومن ) را از نخستین ظهور نظم تا کمال نهایی آن مشاهده کنی؟ اگر داشته ای پس تجربه ی خود را ذکر کن و نظریه ی خویش را ارائه ده. ثانیا تو بنا به نظریه ی خودت دلیلی نداری برای اسناد کمال به خدا، یا برای این فرض که او از هر خطا و اشتباه یا بی نظمی در افعال خود منزه و مبرا است... لااقل باید اعتراف کنی که برای ما غیر ممکن است که با افکار و انظار محدود خود بگوییم که آیا این نظام اگر با سایر نظامهای ممکن و حتی واقعی مقایسه شود، شامل اشتباهات و خطاهای بزرگ است یا شایسته ی تحسین و تقدیری شگرف؟ آیا یک روستایی اگر " انئید " ( شعر حماسی ویرژیل ) برای او خوانده شود می تواند اظهار نظر کند که آن شعر مطلقا بی عیب است، یا مقام شایسته ی آن را در میان محصولات هوش انسانی تعیین کند در حالی که وی هیچ محصول دیگری هرگز ندیده است؟ اما اگر این عالم محصول کاملی باشد باز هم نامعلوم و مشکوک است که همه ی خوبی های آن اثر را بتوان به حق به سازنده ی آن نسبت داد. اگر یک کشتی را بررسی کنی، البته اندیشه ی عالی و بلند درباره ی هوشمندی سازنده ی چنین ماشین پیچیده و سودمند و زیبایی پیدا خواهیم کرد، اما وقتی دانستیم که آن مکانیک دان کودنی است که به دیگران تاسی کرده و از صنعتی تقلید نموده که طی ادوار و اعصار متوالی پس از بسی آزمایشها و اشتباهات و تصحیحات و سنجشها و گفتگوها تدریجا اصلاح شده و پیشرفت کرده است، آیا باز نسبت به او همان احساس را خواهیم داشت؟ پیش از اینکه نظام موجود رقم زده شود، ممکن است عوالم بسیار در سراسر ازل سرهم بندی شده باشد و پیشرفت و بهبود، آهسته اما مداوم در طی ادوار و اعصار نامتناهی، صنعت ساخت جهان را پیش برده باشد. در چنین مسائلی چه کسی می تواند تعیین کند که حقیقت چیست و حتی که می تواند حدس بزند که در میان بسی فرضها که ممکن است پیشنهاد یا تصور شود، فرضی که بیشتر احتمال وقوع دارد کدام است؟ ما هیچ معلوماتی برای اظهار نظر درباره ی تکوین جهان ( نظر درباره ی مبادی جهان ) نداریم. تجربه ی ما که خود، هم از جهت قلمرو و هم از حیث دوام و استمرار، این قدر ناقص و محدود است نمی تواند هیچ فرضیه ای درباره ی کل اشیا به ما تلقین کند. اما اگر ما ناگزیر و لزوما باید فرضیه ای برگزینیم، بر حسب چه قاعده ای بایستی انتخاب خود را معیین کنیم؟ آیا قاعده ی دیگری غیر از بیشتر بودن شباهت میان اشیای مورد مقایسه وجود دارد؟ و آیا یک گیاه یا یک حیوان که با رویش و زایش بوجود می آید بیش از یک ماشین مصنوعی که از عقل و تدبیر ناشی می شود، شباهت قوی تری به عالم ندارد؟ استدلال تمثیلی که در آن برهان بکار رفته، به فرض اینکه وجود ناظمی را ثابت کند به هیچ وجه مشعر بر صفات پسندیده ای که به آن ناظم نسبت می دهند نیست. تصور خداوندی نیکوکار و عادل و مهربان از مقایسه ی آثار طبیعی با اعمال انسان نتیجه نمی شود. اگر آن ناظم فرض شود که مانند انسان است، دیگر دلیل نداریم برای این فرض که صفت اخلاقی خاصی وجود دارد که متعلق به خالق طبیعت است. وقتی کسی محصول ( یعنی طبیعت )