آیا با گذشت 30سال از انقلاب، برگذاری مجدد رفراندوم لازم است؟
آیا با گذشت 30سال از انقلاب، برگذاری مجدد رفراندوم لازم است؟ طرح موضوع رفراندم از سوی برخی افراد به بهانه های مختلفی نظیر عدم شناخت و آگاهی مردم در زمان پیروزی انقلاب اسلامی و یا تغییر دیدگاه ها و خواست جامعه و بیانگر این حقیقت است که طراحان آن، یا به کلی از واقعیت ها و حقایق دوران انقلاب اسلامی و پس از آن بی خبرند و یا این که خود را به بی خبری و غفلت می زنند. مسلما طرح چنین مطالبی خلاف حقایق تاریخی و واقعیات کنونی جامعه بوده و توهین بزرگ به ملت فهیم و آگاه ایران است. به دلیل گستردگی این مسائل و رعایت اختصار، در خصوص هر کدام ازاین شبهات نکاتی را بیان می نماییم: الف) برخی برای موجه جلوه دادن رفراندم می گویند: (مردم در زمان انقلاب اسلامی به آنچه نمی خواستند علم داشتند ولی نمی دانستند چه می خواهند) نگاهی واقع بینانه به محتوای اعلامیه ها، سخنرانی ها، شعارها، تظاهرات و... که در زمان قبل از انقلاب و سال های پیش از آن مطرح بوده و به کرات از سوی رهبران فکری مذهب و اکثریت قاطع مردم به کار می رفت بطلان این موضوع را ثابت می کند. مثلا اصل مهم ولایت فقیه که به عنوان مهمترین رکن نظام جمهوری اسلامی است از مدت های پیش از پیروزی انقلاب (در سال 1322ش) از سوی حضرت امام در کشف الاسرار تبیین شده و پس از آن در سایر آثار، مکتوبات دروس خارج فقه و... ایشان بسط و گسترش یافته و از طریق سخنرانی شاگردان ایشان و اعلامیه، نوارکاست و... به اطلاع و آگاهی مردم می رسید (حضرت امام در کشف الاسرار (ص 187 - 185) بیان می دارد: (حکومت اسلامی حق فقیه جامع الشرایط است و...). همچنین تشکیل حکومت براساس آموزه های دین مبین اسلام و اجرای احکام و ارزش های الهی در جامعه از مهمترین خواست های مردم و رهبران فکری مذهبی (تحصیلکردگان حوزه و دانشگاه) آنان بود. میشل فوکو فیلسوف مشهور فرانسوی و نظریه پرداز فرامدرنیسم که در جریان انقلاب اسلامی به تهران و قم مسافرت کرده و از نزدیک شاهد وقوع انقلاب اسلامی بود بر این واقعیت تأکید دارد. روح انقلاب اسلامی در این حقیقت یافت می شود که ایران ما از خلال انقلاب خود در جست و جوی ایجاد تحول و تغییر در خویش بودند. هدف اصلی آنها ایجاد یک تحول بنیادین در وجود فردی و اجتماعی، حیات اجتماعی و سیاسی و در نحوه تفکر و شیوه نگرش بود. ایرانیان در صدد ایجاد تحول در تجربه و نحوه زیستن خود بودند و قبل از هر چیز خود را هدف قرار داده بودند، آنان راه اصلاح را در اسلام یافتند. اسلام برای آنان هم دوای درد فردی و هم درمان بیماری ها و نواقص جمعی بود. فوکو برای درک انقلاب اسلامی، مستقیما به سراغ مردم انقلابی در خیابان ها رفته است. به نظر وی از دید مردم حاضر در خیابان ها و تظاهرات و درگیری ها، حکومت اسلامی از یک طرف حرکتی برای ارائه نقشی دائمی و تعریف شده به ساختارهای سنتی جامعه اسلامی و از جانب دیگر راهی برای وارد کردن ابعاد معنوی در زندگی سیاسی بود. مفهوم (معنویت گرایی سیاسی) قلب تحلیل فوکو از انقلاب اسلامی ایران را تشکیل می دهد (جهت اطلاع بیشتر ر.ک: ایرانی ها چه رؤیایی در سر دارند؟، میشل فوکو، ترجمه حسین معصومی؛ و درباره فوکوو انقلاب اسلامی ر.ک: جرعه جاری، مقاله ای پژوهشی پیرامون انقلاب اسلامی، علی ذوعلم). مستندات بیشماری از این نوع همگی حاکی از این واقعیت است که آحاد مردم ایران با علم و آگاهی کامل خواستار تشکیل حکومتی بر مبنای آموزه های اسلامی و اجرای کامل آنها در جامع خویش بودند و بر این اساس انقلاب اسلامی را به پیروزی رساندند. ب ) و عده ای چنین بهانه می کنند (انتخاب این نظام توسط مردم از روی ناچاری بوده و گزینه های بیشتری برای انتخاب بهتر وجود نداشته) این هم به هیچ وجه صحت ندارد؛ زیرا الگوهای مختلف لیبرال، دموکراسی، نظام سوسیالیستی و... مطرح و مدافعان هر کدام به شدت به ترویج دیدگاه های خود می پرداختند. اما عاملی که باعث شد این الگوها از سوی مردم مورد پذیرش و اقبال قرار نگیرد به اصل شناخت و انتخاب مردم باز می گردد که از یک سو به ماهیت دروغین و ضد مردمی این الگوها پی برده بودند و از سوی دیگر با شناخت کامل تشکیل حکومت براساس آموزه های اسلام را از صمیم جان خواستار بودند. ج ) و بعضی می گویند (نگاه مردم به دین عوامانه و سنتی بود و دین را به صورت دینی تفسیر ناپذیر و به روز نشده درک می کردند)، این نیز با ماهیت و فلسفه قیام مردم ایران و به پیروزی رساندن انقلاب اسلامی از سوی آنان منافات دارد زیرا مردم با علم و آگاهی به این که اسلام و آموزه های آن اختصاص به زمان و مکان خاصی ندارد و توانایی پاسخگویی به مقتضیات نیازها و مسائل روز جامعه را دارد خواهان تشکیل حکومتی منطبق با تعالیم آن شدند. به علاوه این موضوع به کرات توسط رهبران، معماران و مهندسان فکری انقلاب و روشنفکران دینی نظیر حضرت امام، علامه طباطبایی، آیت الله مطهری، دکتر شریعتی و شهید بهشتی و باهنر و... تبیین و توضیح داده شده بود. د ) عده ای کاریزما بودن حضرت امام(ره) را القا می کنند. در پاسخ این موضوع نکات ذیل حائز اهمیت است: مقدمه اول: در علوم سیاسی حکومت را از حیث منشأ قدرت و مشروعیت به اقسامی تقسیم می کنند. ماکس وبر منشأ قدرت را سه گونه معرفی می کند: 1- اگر منشأ آن قداست سنتهای موجود، که از ادوار گذشته آن سرزمین به جای مانده است باشد حکومت سنتی است مانند حکومت‌های موروثی و فئودالی. 2 پیشوایی (کاریزمایی): حکومتی که منشأ قدرت آن نبوغ فوق‌العاده، جذبه، نیروی معنوی رهبر آن باشد حکومت کاریزمایی است حکومت پیامبران را از این دست حکومت‌ها می‌دانند. 3 قانونی عقلایی: حکومتی که منشأ قدرت آن قدرت قانونی آن است حکومت قانونی عقلایی نامیده می‌شود که قدرت آن، قدرت نهاد یافته است. یعنی قدرت از فرد یاافراد صاحب قدرت به یک شخصیت حقوقی انتقال یافته است. حکومتهای دموکراسی امروز از این نوع حکومت‌ها می‌باشند. بر اساس همین تقسیم، منشأ فرمانبری مردم را نیز از حکومت به سه دسته تقسیم می‌کنند: 1 فرمانبری ناشی از گرایشهای سنتی، که در حکومت‌های سنتی است. 2 فرمانبری ناشی از عاطفه و انفعال محض که در حکومت‌های کاریزمایی است. 3 فرمانبری ناشی از اعتقاد عقلایی به اعتبار قانون که در حکومت‌های قانونی عقلایی است. مقدمه دوم: از ویژگی‌های رهبری کاریزمایی و فرمانبری عاطفی در حکومت‌های کاریزمایی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: 1 رهبر کاریزما غالبا دعوت به تحقیق یک رسالت می‌کند. 2 رهبر کاریزما عظیم‌ترین نیروی انقلابی در براندازی حکومتهای سنتی است که عقاید و ارزشهای مردم را دگرگون می‌کند و راه و رسم تازه‌ای را جایگزین می‌کند. 3- پیروی مردم از جان و دل و فداکارانه است. مقدمه سوم: آنچه باعث این شده که حکومت ولایت فقیه از نوع حکومت‌های کاریزمایی تلقی شود وجود همین ویژگی‌های مذکور در مقدمه دوم است. بر اساس این سه مقدمه به ذکر دو مطلب در پاسخ اکتفا می‌کنیم: مطلب اول: منشأ قدرت انحصار در سه مورد مذکور ندارد و منشأ دیگری نیز به نام استناد به حکم خدا وجود دارد. در حکومت دینی منشأ قدرت، استناد به حکم خداوند است. خداوند درباره قدرت حکومتی پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: (النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم) (سوره احزاب، آیه 6) (پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است). و درباره ولایت پیامبر و جانشین او فرمود: (انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون) (سوره مائده، آیه 55) (ولی و سرپرست و متصرف در امور شما سه کس است: خداو پیامبر و کسانی که ایمان آورده‌اند و نماز را بر پا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند) و نیز فرمود: (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولوالامر منکم) (سوره نساء، آیه 59) (اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولی الامر را) مطلب دوم: چنین نیست که در هر حکومتی تنها یکی از این منشأها قدرت را مشروع کند بلکه ممکن است در یک حکومت دو منشأ یا چند منشأ با هم ترکیب شوند. بله، در مواردی که چند منشأ در اعتبار قدرت حکومت دخالت دارند جای این سؤال است که آیا همه آنها در یک رتبه‌اند و به صورت مساوی در اعتبار قدرت دخالت دارند یا یکی از آنها بر دیگری رجحان دارد که سؤال می‌شود کدام یک از آنها اصلی و کدام فرعی است؟ مطلب سوم: در حکومت ولایی فقیه منابع زیر دخالت دارند: 1 استناد به حکم خداوند: چنانکه ادله آن در کتب ولایت فقیه به تفصیل بیان شده است. 2 حکم عقل: عقل نیز چنانکه در دلایل عقلی ولایت فقیه بیان شده است بر اعتبار حکومت ولایی فقیه صحه می‌گذارد. 3 پس از تصویب قانون اساسی ایران توسط رأی قاطع مردم حکومت ولایی فقیه علاوه بر مشروعیت تام شرعی که به واسطه استناد به خداوند داشته بود مقبولیت مردم نیز یافت و این مقبولیت در حد مشروعیت قانونی عقلایی است. 4 عامل احساس و عاطفه که محرکی قوی برای حرکت‌های انقلابی است، علاوه بر مشروعیت شرعی، عقلی و قانونی عقلایی، توانی مضاعف به حکومت ولایی فقیه می‌بخشد، این عامل در حکومت‌های کاریزمایی نیز وجود دارد. اما آن نیروی معنوی و خارق‌العاده‌ای که در رهبری حکومت ولایی فقیه موجود است ناشی از فقاهت (علم)، تقوی، کفایت و عدالت است که از پشتوانه عقلی و مذهبی برخوردار است برخلاف نیروی معنوی و خارق‌العاده‌ای که در رهبرانی چون هیتلر، که از بزرگترین رهبران کاریزمای قرن اخیر به شمار می‌آید. نتیجه آن که؛ پیروی مردم از حضرت امام(ره) تنها براساس احساسات و عواطف نبوده، بلکه مردم ایران با آگاهی کامل به جایگاه قانونی و شرعی مجتهدان جامع الشرایط در اسلام و شناخت خصوصیات علمی، شخصیتی، اخلاقی حضرت امام و توانایی ایشان در هدایت انقلاب و اداره جامعه، از ایشان اطاعت و پیروی می کردند. ه- علاوه بر مواردی که در اثبات آگاهی مردم در زمان انقلاب اسلامی نسبت به انتخاب خویش، گذشت، شواهد بسیار متعدد دیگری نیز وجود دارد که همگی حاکی از این موضوع است: 1- شرکت گسترده مردم از اوایل انقلاب تاکنون در 25 انتخاب مهم و سرنوشت ساز - که از لحاظ کمی و کیفی در دنیا بی نظیر است - حاکی از وفاداری مردم به انتخاب اولیه خود است. 2- حضور گسترده مردم در تظاهرات و راه پیمایی های میلیونی و مراسم مختلف نظیر سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، سالگرد رحلت حضرت امام(ره)، روز جهانی قدس، مناسبت های خاص و فراخوان های رهبری انقلاب و... همگی بیانگر عزم راسخ مردم بر ادامه راهی است که از سال ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز و در راستای تحقق اهداف و آرمان های آن به پیش می روند. 3- حضور شکوه آفرین و غیورانه اقشار مختلف مردم در جنگ تحمیلی و تقدیم هزاران شهید، جانباز، آزاده و... بررسی وصیت نامه های شهدا و سخنان ایثارگران و...، بهترین شاهد اثبات مدعای فوق است. حقایق فوق بیانگر این واقعیت است که اولا انتخاب مردم در اول پیروزی انقلاب کاملا آگاهانه بوده و ثانیا مردم ایران هرگز از انتخاب خود پشیمان نشده اند و همچنان مصمم به پیگیری خواست های خود مبنی بر تحقق کامل آموزه های اسلام می باشند و اگر انتقادی از مردم مشاهده می شود بازگشت به برخی کوتاهی ها و اهمال کاری هایی که در تحقق احکام و ارزش های اسلامی شده است، دارد نه بازگشت از انتخاب اولیه خویش. مردم نگران این موضوع مهم هستند که چرا با گذشت بیش از دو دهه از انقلاب اسلامی هنوز ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی، به صورت کامل محقق نمی شود، چرا از ورود افراد غیر متعهد و یا بعضا وابسته به بیگانگان در بدنه اجرایی و یا سیاستگذاری نظام اسلامی، به صورت جدی ممانعت به عمل نمی آید تا شاهد مشکلات و معضلات کنونی جامعه از قبیل، فقر، تبعیض، فساد اداری، بحران اشتغال، به خطر افتادن استقلال کشور و... نباشیم. در هر صورت انقلاب اسلامی مسأله ای اتفاقی و دفعی نبوده که بتوان احتمال ناآگاهی و عدم شناخت و... را مطرح نمود. انقلاب اسلامی مسأله ای است که قدمتی به اندازه یک قرن دارد با حوادث مختلف، لذا با طرح چنین شبهاتی سازگاری ندارد. نظام جمهوری اسلامی ایران براساس خواست و رأی آگاهانه مردم تشکیل شده و با حمایت و مشارکت گسترده آنان تداوم داشته و هرگز مردم از انتخاب اولیه خویش مبنی بر تشکیل حکومت اسلامی و اجرای آموزه های اسلام، پشیمان نیستند. جهت تکمیل بحث اگر کسی این شبهه را مطرح کند که شاید رأی نسل جدید مغایر با رأی نسل قدیم درباره‌ی نظام جمهوری اسلامی است، در پاسخ باید به چند نکته توجه نمود: اولاً احتمال و شاید دو گونه است، گاهی مواقع احتمالی است که هیچ‌گونه قراین و شواهدی دال بر صحت آن نداریم؛ به این گونه احتمالات عقلاء و خردمندان عالم در هیچ‌کجا وقعی نمی‌نهند. و گاهی مواقع بر عکس احتمالی است که قرائن و شواهدی دال بر صحت آن داریم، به چنین مواردی خردمندان ترتیب اثر می‌دهند. اکنون در رابطه با سؤال نیز باید دید که این احتمال از کدام نوع است. بررسی قرائن و شواهدی که در زمینه ارزیابی دیدگاه نسل جوان نسبت به نظام جمهوری اسلامی ایران وجود دارد از قبیل: شرکت درصد بسیار بالایی از جوانان در انتخابات‌های گوناگون خصوصاً انتخابات‌های اخیر، شرکت در راهپیمایی‌ها و فراخوان‌های مسؤولان نظام، نظرسنجی‌هایی که به عمل آمده و...، همگی حاکی از این است که اکثر نسل جوان به اصل نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی علاقمند می‌باشند و اگر انتقادی دارند نسبت به عدم اجرای صحیح اصول مترقی نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی و برخی عملکرهای غلط مسؤولین، و وجود برخی مشکلات و معضلات در جامعه است، نه اصل نظام جمهوری اسلامی. بر این اساس در چنین مواردی که عقلاء قراین و شواهدی بر خلاف احتمال معارض دارند، اصل را بقاء و ادامه‌ی شرایط قبلی گذاشته، و به احتمال معارض و مخالف، وقعی نمی‌نهند. ثانیاً ممکن است کسی پافشاری کند و بگوید در مسائلی مانند تعیین نوع حکومت هر چند احتمال ضعیفی وجود داشته باشد لکن چون محتمل بسیار اهمیت دارد باید به آن ترتیب اثر داد؛ ولی خواهیم گفت: این احتمال در مورد هر نظام و حکومتی وجود دارد. فرض کنید کسی بگوید: اگر در آمریکا انتخابات برگزار شود، نسل جدید نظام دو حزبی کنونی را نمی‌پذیرند، پس باید رفراندوم برگزار شود. آیا فقط با این احتمال می‌توان انتخابات مجدد برگزار کرد؟ آیا تاکنون در هیچ کشوری با هر شکل از حکومت انتخاباتی به صرف احتمال و ادعا انجام شده است تا نظام جمهوری اسلامی هم چنین کند؟! اگر این ادعا را بررسی کنیم مستلزم تالی فاسد مهمی است. توضیح آن که اگر مردم با انتخابات آزاد نماینده‌ای را برگزینند و پس از گذشت زمان اندکی احتمال داده می‌شود رأی دهندگان از نظر خویش برگشته‌اند، باید تقاضای تجدید انتخابات شود؟! همین احتمال در مورد انتخابات ریاست جمهوری، اعضای شورای شهر، شهرداران و مسئولان دیگری که در نظام‌های مختلف از طریق انتخابات برگزیده می‌شوند نیز مطرح می‌شود. اگر در انتخابات به صرفِ احتمال تغییر نظر و رأی مردم که در هیچ زمانی منتفی نیست انتخابات مجدد برگزار گردد، کار دولت‌ها و حکومت‌ها فقط برگزاری انتخابات می‌شود! آیا چنین امری در دنیا پذیرفته است؟! در صورتی حکومت را به آرای مجدد عمومی می‌گذارند که اکثریت مردم با اصل آن مخالف و معترض باشند و در هیچ کجای دنیا تا مخالفت با حکومتی به حد اکثریت مردم نرسد، همه پرسی صورت نمی‌گیرد؛ زیرا پیشرفت هر مملکتی نیاز به ثبات و برنامه‌ریزی‌های دراز مدت دارد و با روزمرگی برنامه‌ریزی، کاری پیش نخواهد رفت. در ایران نیز وقتی سی میلیون نفر به پای صندوق‌های رأی می‌روند، معنایش این است که بیش از 90درصد از کسانی کهشرایط رأی دادن را دارند، اصل قانون اساسی و نظام را قبول دارند و اعتراض‌های گوناگون به فروعات مختلف، ربطی به اصلِ نظام و قانون اساسی ندارد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100114561)
عنوان سوال:

آیا با گذشت 30سال از انقلاب، برگذاری مجدد رفراندوم لازم است؟


پاسخ:

آیا با گذشت 30سال از انقلاب، برگذاری مجدد رفراندوم لازم است؟

طرح موضوع رفراندم از سوی برخی افراد به بهانه های مختلفی نظیر عدم شناخت و آگاهی مردم در زمان پیروزی انقلاب اسلامی و یا تغییر دیدگاه ها و خواست جامعه و بیانگر این حقیقت است که طراحان آن، یا به کلی از واقعیت ها و حقایق دوران انقلاب اسلامی و پس از آن بی خبرند و یا این که خود را به بی خبری و غفلت می زنند. مسلما طرح چنین مطالبی خلاف حقایق تاریخی و واقعیات کنونی جامعه بوده و توهین بزرگ به ملت فهیم و آگاه ایران است. به دلیل گستردگی این مسائل و رعایت اختصار، در خصوص هر کدام ازاین شبهات نکاتی را بیان می نماییم: الف) برخی برای موجه جلوه دادن رفراندم می گویند: (مردم در زمان انقلاب اسلامی به آنچه نمی خواستند علم داشتند ولی نمی دانستند چه می خواهند) نگاهی واقع بینانه به محتوای اعلامیه ها، سخنرانی ها، شعارها، تظاهرات و... که در زمان قبل از انقلاب و سال های پیش از آن مطرح بوده و به کرات از سوی رهبران فکری مذهب و اکثریت قاطع مردم به کار می رفت بطلان این موضوع را ثابت می کند. مثلا اصل مهم ولایت فقیه که به عنوان مهمترین رکن نظام جمهوری اسلامی است از مدت های پیش از پیروزی انقلاب (در سال 1322ش) از سوی حضرت امام در کشف الاسرار تبیین شده و پس از آن در سایر آثار، مکتوبات دروس خارج فقه و... ایشان بسط و گسترش یافته و از طریق سخنرانی شاگردان ایشان و اعلامیه، نوارکاست و... به اطلاع و آگاهی مردم می رسید (حضرت امام در کشف الاسرار (ص 187 - 185) بیان می دارد: (حکومت اسلامی حق فقیه جامع الشرایط است و...). همچنین تشکیل حکومت براساس آموزه های دین مبین اسلام و اجرای احکام و ارزش های الهی در جامعه از مهمترین خواست های مردم و رهبران فکری مذهبی (تحصیلکردگان حوزه و دانشگاه) آنان بود. میشل فوکو فیلسوف مشهور فرانسوی و نظریه پرداز فرامدرنیسم که در جریان انقلاب اسلامی به تهران و قم مسافرت کرده و از نزدیک شاهد وقوع انقلاب اسلامی بود بر این واقعیت تأکید دارد. روح انقلاب اسلامی در این حقیقت یافت می شود که ایران ما از خلال انقلاب خود در جست و جوی ایجاد تحول و تغییر در خویش بودند. هدف اصلی آنها ایجاد یک تحول بنیادین در وجود فردی و اجتماعی، حیات اجتماعی و سیاسی و در نحوه تفکر و شیوه نگرش بود. ایرانیان در صدد ایجاد تحول در تجربه و نحوه زیستن خود بودند و قبل از هر چیز خود را هدف قرار داده بودند، آنان راه اصلاح را در اسلام یافتند. اسلام برای آنان هم دوای درد فردی و هم درمان بیماری ها و نواقص جمعی بود. فوکو برای درک انقلاب اسلامی، مستقیما به سراغ مردم انقلابی در خیابان ها رفته است. به نظر وی از دید مردم حاضر در خیابان ها و تظاهرات و درگیری ها، حکومت اسلامی از یک طرف حرکتی برای ارائه نقشی دائمی و تعریف شده به ساختارهای سنتی جامعه اسلامی و از جانب دیگر راهی برای وارد کردن ابعاد معنوی در زندگی سیاسی بود. مفهوم (معنویت گرایی سیاسی) قلب تحلیل فوکو از انقلاب اسلامی ایران را تشکیل می دهد (جهت اطلاع بیشتر ر.ک: ایرانی ها چه رؤیایی در سر دارند؟، میشل فوکو، ترجمه حسین معصومی؛ و درباره فوکوو انقلاب اسلامی ر.ک: جرعه جاری، مقاله ای پژوهشی پیرامون انقلاب اسلامی، علی ذوعلم). مستندات بیشماری از این نوع همگی حاکی از این واقعیت است که آحاد مردم ایران با علم و آگاهی کامل خواستار تشکیل حکومتی بر مبنای آموزه های اسلامی و اجرای کامل آنها در جامع خویش بودند و بر این اساس انقلاب اسلامی را به پیروزی رساندند. ب ) و عده ای چنین بهانه می کنند (انتخاب این نظام توسط مردم از روی ناچاری بوده و گزینه های بیشتری برای انتخاب بهتر وجود نداشته) این هم به هیچ وجه صحت ندارد؛ زیرا الگوهای مختلف لیبرال، دموکراسی، نظام سوسیالیستی و... مطرح و مدافعان هر کدام به شدت به ترویج دیدگاه های خود می پرداختند. اما عاملی که باعث شد این الگوها از سوی مردم مورد پذیرش و اقبال قرار نگیرد به اصل شناخت و انتخاب مردم باز می گردد که از یک سو به ماهیت دروغین و ضد مردمی این الگوها پی برده بودند و از سوی دیگر با شناخت کامل تشکیل حکومت براساس آموزه های اسلام را از صمیم جان خواستار بودند. ج ) و بعضی می گویند (نگاه مردم به دین عوامانه و سنتی بود و دین را به صورت دینی تفسیر ناپذیر و به روز نشده درک می کردند)، این نیز با ماهیت و فلسفه قیام مردم ایران و به پیروزی رساندن انقلاب اسلامی از سوی آنان منافات دارد زیرا مردم با علم و آگاهی به این که اسلام و آموزه های آن اختصاص به زمان و مکان خاصی ندارد و توانایی پاسخگویی به مقتضیات نیازها و مسائل روز جامعه را دارد خواهان تشکیل حکومتی منطبق با تعالیم آن شدند. به علاوه این موضوع به کرات توسط رهبران، معماران و مهندسان فکری انقلاب و روشنفکران دینی نظیر حضرت امام، علامه طباطبایی، آیت الله مطهری، دکتر شریعتی و شهید بهشتی و باهنر و... تبیین و توضیح داده شده بود. د ) عده ای کاریزما بودن حضرت امام(ره) را القا می کنند. در پاسخ این موضوع نکات ذیل حائز اهمیت است: مقدمه اول: در علوم سیاسی حکومت را از حیث منشأ قدرت و مشروعیت به اقسامی تقسیم می کنند. ماکس وبر منشأ قدرت را سه گونه معرفی می کند: 1- اگر منشأ آن قداست سنتهای موجود، که از ادوار گذشته آن سرزمین به جای مانده است باشد حکومت سنتی است مانند حکومت‌های موروثی و فئودالی. 2 پیشوایی (کاریزمایی): حکومتی که منشأ قدرت آن نبوغ فوق‌العاده، جذبه، نیروی معنوی رهبر آن باشد حکومت کاریزمایی است حکومت پیامبران را از این دست حکومت‌ها می‌دانند. 3 قانونی عقلایی: حکومتی که منشأ قدرت آن قدرت قانونی آن است حکومت قانونی عقلایی نامیده می‌شود که قدرت آن، قدرت نهاد یافته است. یعنی قدرت از فرد یاافراد صاحب قدرت به یک شخصیت حقوقی انتقال یافته است. حکومتهای دموکراسی امروز از این نوع حکومت‌ها می‌باشند. بر اساس همین تقسیم، منشأ فرمانبری مردم را نیز از حکومت به سه دسته تقسیم می‌کنند:
1 فرمانبری ناشی از گرایشهای سنتی، که در حکومت‌های سنتی است.
2 فرمانبری ناشی از عاطفه و انفعال محض که در حکومت‌های کاریزمایی است.
3 فرمانبری ناشی از اعتقاد عقلایی به اعتبار قانون که در حکومت‌های قانونی عقلایی است. مقدمه دوم: از ویژگی‌های رهبری کاریزمایی و فرمانبری عاطفی در حکومت‌های کاریزمایی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
1 رهبر کاریزما غالبا دعوت به تحقیق یک رسالت می‌کند.
2 رهبر کاریزما عظیم‌ترین نیروی انقلابی در براندازی حکومتهای سنتی است که عقاید و ارزشهای مردم را دگرگون می‌کند و راه و رسم تازه‌ای را جایگزین می‌کند.
3- پیروی مردم از جان و دل و فداکارانه است. مقدمه سوم: آنچه باعث این شده که حکومت ولایت فقیه از نوع حکومت‌های کاریزمایی تلقی شود وجود همین ویژگی‌های مذکور در مقدمه دوم است. بر اساس این سه مقدمه به ذکر دو مطلب در پاسخ اکتفا می‌کنیم: مطلب اول: منشأ قدرت انحصار در سه مورد مذکور ندارد و منشأ دیگری نیز به نام استناد به حکم خدا وجود دارد. در حکومت دینی منشأ قدرت، استناد به حکم خداوند است. خداوند درباره قدرت حکومتی پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: (النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم) (سوره احزاب، آیه 6) (پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است). و درباره ولایت پیامبر و جانشین او فرمود: (انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون) (سوره مائده، آیه 55) (ولی و سرپرست و متصرف در امور شما سه کس است: خداو پیامبر و کسانی که ایمان آورده‌اند و نماز را بر پا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند) و نیز فرمود: (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولوالامر منکم) (سوره نساء، آیه 59) (اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولی الامر را) مطلب دوم: چنین نیست که در هر حکومتی تنها یکی از این منشأها قدرت را مشروع کند بلکه ممکن است در یک حکومت دو منشأ یا چند منشأ با هم ترکیب شوند. بله، در مواردی که چند منشأ در اعتبار قدرت حکومت دخالت دارند جای این سؤال است که آیا همه آنها در یک رتبه‌اند و به صورت مساوی در اعتبار قدرت دخالت دارند یا یکی از آنها بر دیگری رجحان دارد که سؤال می‌شود کدام یک از آنها اصلی و کدام فرعی است؟ مطلب سوم: در حکومت ولایی فقیه منابع زیر دخالت دارند: 1 استناد به حکم خداوند: چنانکه ادله آن در کتب ولایت فقیه به تفصیل بیان شده است. 2 حکم عقل: عقل نیز چنانکه در دلایل عقلی ولایت فقیه بیان شده است بر اعتبار حکومت ولایی فقیه صحه می‌گذارد. 3 پس از تصویب قانون اساسی ایران توسط رأی قاطع مردم حکومت ولایی فقیه علاوه بر مشروعیت تام شرعی که به واسطه استناد به خداوند داشته بود مقبولیت مردم نیز یافت و این مقبولیت در حد مشروعیت قانونی عقلایی است. 4 عامل احساس و عاطفه که محرکی قوی برای حرکت‌های انقلابی است، علاوه بر مشروعیت شرعی، عقلی و قانونی عقلایی، توانی مضاعف به حکومت ولایی فقیه می‌بخشد، این عامل در حکومت‌های کاریزمایی نیز وجود دارد. اما آن نیروی معنوی و خارق‌العاده‌ای که در رهبری حکومت ولایی فقیه موجود است ناشی از فقاهت (علم)، تقوی، کفایت و عدالت است که از پشتوانه عقلی و مذهبی برخوردار است برخلاف نیروی معنوی و خارق‌العاده‌ای که در رهبرانی چون هیتلر، که از بزرگترین رهبران کاریزمای قرن اخیر به شمار می‌آید. نتیجه آن که؛ پیروی مردم از حضرت امام(ره) تنها براساس احساسات و عواطف نبوده، بلکه مردم ایران با آگاهی کامل به جایگاه قانونی و شرعی مجتهدان جامع الشرایط در اسلام و شناخت خصوصیات علمی، شخصیتی، اخلاقی حضرت امام و توانایی ایشان در هدایت انقلاب و اداره جامعه، از ایشان اطاعت و پیروی می کردند. ه- علاوه بر مواردی که در اثبات آگاهی مردم در زمان انقلاب اسلامی نسبت به انتخاب خویش، گذشت، شواهد بسیار متعدد دیگری نیز وجود دارد که همگی حاکی از این موضوع است: 1- شرکت گسترده مردم از اوایل انقلاب تاکنون در 25 انتخاب مهم و سرنوشت ساز - که از لحاظ کمی و کیفی در دنیا بی نظیر است - حاکی از وفاداری مردم به انتخاب اولیه خود است. 2- حضور گسترده مردم در تظاهرات و راه پیمایی های میلیونی و مراسم مختلف نظیر سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، سالگرد رحلت حضرت امام(ره)، روز جهانی قدس، مناسبت های خاص و فراخوان های رهبری انقلاب و... همگی بیانگر عزم راسخ مردم بر ادامه راهی است که از سال ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز و در راستای تحقق اهداف و آرمان های آن به پیش می روند. 3- حضور شکوه آفرین و غیورانه اقشار مختلف مردم در جنگ تحمیلی و تقدیم هزاران شهید، جانباز، آزاده و... بررسی وصیت نامه های شهدا و سخنان ایثارگران و...، بهترین شاهد اثبات مدعای فوق است. حقایق فوق بیانگر این واقعیت است که اولا انتخاب مردم در اول پیروزی انقلاب کاملا آگاهانه بوده و ثانیا مردم ایران هرگز از انتخاب خود پشیمان نشده اند و همچنان مصمم به پیگیری خواست های خود مبنی بر تحقق کامل آموزه های اسلام می باشند و اگر انتقادی از مردم مشاهده می شود بازگشت به برخی کوتاهی ها و اهمال کاری هایی که در تحقق احکام و ارزش های اسلامی شده است، دارد نه بازگشت از انتخاب اولیه خویش.
مردم نگران این موضوع مهم هستند که چرا با گذشت بیش از دو دهه از انقلاب اسلامی هنوز ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی، به صورت کامل محقق نمی شود، چرا از ورود افراد غیر متعهد و یا بعضا وابسته به بیگانگان در بدنه اجرایی و یا سیاستگذاری نظام اسلامی، به صورت جدی ممانعت به عمل نمی آید تا شاهد مشکلات و معضلات کنونی جامعه از قبیل، فقر، تبعیض، فساد اداری، بحران اشتغال، به خطر افتادن استقلال کشور و... نباشیم. در هر صورت انقلاب اسلامی مسأله ای اتفاقی و دفعی نبوده که بتوان احتمال ناآگاهی و عدم شناخت و... را مطرح نمود. انقلاب اسلامی مسأله ای است که قدمتی به اندازه یک قرن دارد با حوادث مختلف، لذا با طرح چنین شبهاتی سازگاری ندارد. نظام جمهوری اسلامی ایران براساس خواست و رأی آگاهانه مردم تشکیل شده و با حمایت و مشارکت گسترده آنان تداوم داشته و هرگز مردم از انتخاب اولیه خویش مبنی بر تشکیل حکومت اسلامی و اجرای آموزه های اسلام، پشیمان نیستند.
جهت تکمیل بحث اگر کسی این شبهه را مطرح کند که شاید رأی نسل جدید مغایر با رأی نسل قدیم درباره‌ی نظام جمهوری اسلامی است، در پاسخ باید به چند نکته توجه نمود: اولاً احتمال و شاید دو گونه است، گاهی مواقع احتمالی است که هیچ‌گونه قراین و شواهدی دال بر صحت آن نداریم؛ به این گونه احتمالات عقلاء و خردمندان عالم در هیچ‌کجا وقعی نمی‌نهند. و گاهی مواقع بر عکس احتمالی است که قرائن و شواهدی دال بر صحت آن داریم، به چنین مواردی خردمندان ترتیب اثر می‌دهند. اکنون در رابطه با سؤال نیز باید دید که این احتمال از کدام نوع است. بررسی قرائن و شواهدی که در زمینه ارزیابی دیدگاه نسل جوان نسبت به نظام جمهوری اسلامی ایران وجود دارد از قبیل: شرکت درصد بسیار بالایی از جوانان در انتخابات‌های گوناگون خصوصاً انتخابات‌های اخیر، شرکت در راهپیمایی‌ها و فراخوان‌های مسؤولان نظام، نظرسنجی‌هایی که به عمل آمده و...، همگی حاکی از این است که اکثر نسل جوان به اصل نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی علاقمند می‌باشند و اگر انتقادی دارند نسبت به عدم اجرای صحیح اصول مترقی نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی و برخی عملکرهای غلط مسؤولین، و وجود برخی مشکلات و معضلات در جامعه است، نه اصل نظام جمهوری اسلامی. بر این اساس در چنین مواردی که عقلاء قراین و شواهدی بر خلاف احتمال معارض دارند، اصل را بقاء و ادامه‌ی شرایط قبلی گذاشته، و به احتمال معارض و مخالف، وقعی نمی‌نهند. ثانیاً ممکن است کسی پافشاری کند و بگوید در مسائلی مانند تعیین نوع حکومت هر چند احتمال ضعیفی وجود داشته باشد لکن چون محتمل بسیار اهمیت دارد باید به آن ترتیب اثر داد؛ ولی خواهیم گفت: این احتمال در مورد هر نظام و حکومتی وجود دارد. فرض کنید کسی بگوید: اگر در آمریکا انتخابات برگزار شود، نسل جدید نظام دو حزبی کنونی را نمی‌پذیرند، پس باید رفراندوم برگزار شود. آیا فقط با این احتمال می‌توان انتخابات مجدد برگزار کرد؟ آیا تاکنون در هیچ کشوری با هر شکل از حکومت انتخاباتی به صرف احتمال و ادعا انجام شده است تا نظام جمهوری اسلامی هم چنین کند؟! اگر این ادعا را بررسی کنیم مستلزم تالی فاسد مهمی است. توضیح آن که اگر مردم با انتخابات آزاد نماینده‌ای را برگزینند و پس از گذشت زمان اندکی احتمال داده می‌شود رأی دهندگان از نظر خویش برگشته‌اند، باید تقاضای تجدید انتخابات شود؟! همین احتمال در مورد انتخابات ریاست جمهوری، اعضای شورای شهر، شهرداران و مسئولان دیگری که در نظام‌های مختلف از طریق انتخابات برگزیده می‌شوند نیز مطرح می‌شود.
اگر در انتخابات به صرفِ احتمال تغییر نظر و رأی مردم که در هیچ زمانی منتفی نیست انتخابات مجدد برگزار گردد، کار دولت‌ها و حکومت‌ها فقط برگزاری انتخابات می‌شود! آیا چنین امری در دنیا پذیرفته است؟! در صورتی حکومت را به آرای مجدد عمومی می‌گذارند که اکثریت مردم با اصل آن مخالف و معترض باشند و در هیچ کجای دنیا تا مخالفت با حکومتی به حد اکثریت مردم نرسد، همه پرسی صورت نمی‌گیرد؛ زیرا پیشرفت هر مملکتی نیاز به ثبات و برنامه‌ریزی‌های دراز مدت دارد و با روزمرگی برنامه‌ریزی، کاری پیش نخواهد رفت. در ایران نیز وقتی سی میلیون نفر به پای صندوق‌های رأی می‌روند، معنایش این است که بیش از 90درصد از کسانی کهشرایط رأی دادن را دارند، اصل قانون اساسی و نظام را قبول دارند و اعتراض‌های گوناگون به فروعات مختلف، ربطی به اصلِ نظام و قانون اساسی ندارد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100114561)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین