استعمار و جنگ نرم پیشگفتار (غرب به یک سرزمین خلاصه نمیشود و فقط یک مجموعه دینی، اخلاقی، نژادی یا حتی اقتصادی نیست. غرب به مثابه یک واحد مرکب این جلوههای گوناگون، یک مجموعه فرهنگی و یک پدیدهی تمدنی است).(1) تمدن غرب یک کلیت است. یک فرهنگ، یک گفتمان، یک قدرت با همه جوانباش. فرهنگی که ابزارهای مناسباش را هم سامان داده است. قدرتی که دانش مورد نیاز و مقتضی خود را هم تولید کرده است. این سیطره که به مدد نوگرایی و تحول غرب پس از رنسانس و انقلاب صنعتی پدید آمد، تمدنی را پایه ریخت که در ذات و بنیان خود میل به گسترش داشت و نمیتوانست در یک موقعیت جغرافیایی خاص محصور بماند.(2) بر همین اساس لشکرکشیها و تصرفها و هجمهها را آغاز کرد. انقلاب اسلامی ایران ضربه سنگینی بر استیلای جهان غرب وارد آورد و او را به مقابله و جبران کشاند. تحلیلهای غلط و نارسا از ماهیت انقلاب اسلامی، قدرتهای استکباری را در وهله اول به این نتیجه رساند که میتوانند با استفاده از برتری نظامی و تسلیحاتی خود و در قالب جنگی سخت و طاقت فرسا این سد مستحکم که مانعی بر سر راه آنان شده بود را از میان بردارند. چنین بود که از یک سو به حمایت مالی و معنوی بیدریغ از گروهها و احزابی پرداختند که با اهداف مختلف نظیر تجزیهطلبی و کسب قدرت سیاسی به مبارزهی داخلی با نظام مشغول شده بودند و از سوی دیگر رژیم صدام حسین را به جنگافروزی علیه جمهوری اسلامی برانگیختند. امروزه بسیاری از صاحبنظران بر این قول اتفاق دارند که جنگ هشتساله ایران و عراق یک جنگ مرسوم میان دو ملت نبود، بلکه در حقیقت صفآرایی کل جهان غرب و قدرتهای استکباری با یک نظام نوپای مذهبی بود. جنگی که بسیاری از کشورهای منطقهای و شرق و غرب، به طور مستقیم و غیرمستقیم با تجهیز و حمایت مادی و معنوی از کشور مهاجم نقشآفرینی میکردند و بدینمعنا در آن ذینفع بودند. رهبری حضرت امامرحمه الله و روحیه سلحشوری و مقاومت و شهادتطلبی مردم که ریشهای عمیق در باور و اعتقادشان به حماسه عاشورا و مکتب اهلبیتعلیهم السلام داشت؛ در نهایت پروژهی استکبار در مقابله با نظام اسلامی را به شکست کشاند. برخورد نظامی گزینهای بود که قدرتهای استکبار در بسیاری از موارد به کار بسته بودند و همیشه هم کمابیش نتیجه مطلوب عایدشان شده بود. اما نتیجه هشت سال جنگ با ایران به آنان به خوبی این واقعیت را چشاند که این قدرت، ریشهای دیگر دارد و این نمونه با همه نمونههای دیگر تفاوت میکند. از این رو میطلبد که برای مقابله با آن ابزاری دیگر به کار بست و روشی دیگر در پیش گرفت. چنین بود که جنگی دیگر در قالب نرم و بدون استفاده از ابزارهای جنگی و ادوات نظامی بلکه با بهرهگیری از ابزارها و قالبهای فرهنگی، فکری، هنری و رسانهای آغاز شد. حال با پیشرفتها و نوآوریهایی که در عرصه رسانههای ارتباطی رخ داده است؛ مانند ظهور اینترنت و نسل جدید ماهوارهها، این سیطرهجویی شکلی نوین یافته بود و دیگر اثری از موانع جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی در مقابل رشد و گسترش و نفوذ خود در ملل مختلف نمیبینند. هجمهای که نه فقط ایران، بلکه همه فرهنگهای غیرغرب از خاور دور تا آفریقا و تا کشورهای عربی را هدف گرفته بود. و البته ایران پس از انقلاب به جهت میزان خطرآفرینی و قدرت چالشطلبی بالای خود در این میان آماج حملات بیشتر قرار گرفت. تغییر و تحولاتی که پس از خاتمه جنگ و به تبع سیاستهای اقتصادی و فرهنگی با شعار توسعه و اصلاح در کشور به اجرا درآمد نیز زمینه جنگ نرم را خواسته یا ناخواسته فراهم ساخت. در این مقطع، در بین مسئولین نظام بیشک کسی که بیشترین دغدغه را نسبت به وجود جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی داشته و آن را بارها ابراز داشتهاند شخص رهبری معظم انقلاب بودهاند. البته ایشان در دوران ریاست جمهوری هم همواره این دغدغه را داشتند، اما از آغاز دوران رهبریشان این خطر را با ادبیات مختلف گوشزد کرده و مسئولان را به چارهاندیشی و برنامهریزیهای مقتضی فراخواندند. ایشان با اشاره به تجربه تلخ اندلس اسلامی و سقوط آن به جهت هجوم فرهنگی غرب و مسیحیت، نسبت به تکرار آن تجربه در ایران اسلامی هشدار میدادند. بیشترین تعبیری که در ادبیات ایشان در این موضوع به چشم میخورد (تهاجم فرهنگی) است. ایشان از همان ماههای آغازین رهبری خود این تعبیر را در سخنرانیها و بیانات خود به کار بردند.(3) مروری بر بیانات ایشان نشان میدهد که در آن مقطع این تعبیر بیشترین موارد استفاده را داشته است. از جمله: (امروز، تهاجم فرهنگی عظیمی علیه اسلام هست که مستقیم به انقلاب ارتباطی ندارد و وسیعتر از انقلاب است، بر علیه اسلام است. یک تهاجم فوقالعادهی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی با ابعاد گسترده علیه اسلام، یعنی حتی اسلامی [ابتدایی و عادی] که میان تودهی مردم مثلاً الجزایر است. فقط یک استثناء دارد و آن اسلام وابسته به دستگاههای استعماری و فهدگونه است. جاهایی که به طور مستقیم به این اسلام مربوطاند، از این تهاجم مستثنا هستند!!. و الا حتی اسلام به معنای اعتقاد عوامانه مردم هم مورد تهاجم است، چه برسد به اسلام ناب، اسلام انقلاب، اسلام به تفسیر ایران به تعبیر خودشان؛ آن که دیگر وضعاش روشن است).(4) رهبر انقلاب بر استفاده از تعبیر (جنگ) برای این هجوم تأکید ویژهای دارند. (مسأله فرهنگ را به معنای واقعی کلمه، یک (جنگ) به حساب بیاورید. البته این حرفها شاید برای آقایان تکراری باشد، اما من تأکید میکنم. علت هم این است که در طول این سالها هر چه در این زمینه گفته شده، درست فهم نشده است).(5) تعبیر دیگری که رهبری معظم انقلاب در تبیین هجوم فرهنگی دشمن به کار بردهاند تعبیر (ناتوی فرهنگی) است: (من پریروز در روزنامه... گزارشی از تشکیل (ناتوی فرهنگی) را خواندم. یعنی در مقابل پیمان ناتو که آمریکاییها در اروپا به عنوان مقابله با شوروی سابق یک مجموعه مقتدر نظامی به وجود آوردند؛ اما برای سرکوب هر صدای معارض با خودشان در منطقه خاورمیانه و آسیا و غیره از آن استفاده میکردند، حالا یک ناتوی فرهنگی هم به وجود آوردهاند. این بسیار چیز خطرناکی است. البته حالا هم نیست؛ سالهاست که این اتفاق افتاده است. مجموعه زنجیرهی به هم پیوسته رسانههای گوناگون - که حالا اینترنت هم داخلاش شده است و ماهوارهها و تلویزیونها و رادیوها - در جهت مشخصی حرکت میکنند تا سررشته تحولات جوامع را به عهده بگیرند. حالا که دیگر خیلی هم آسان و رو راست شده است!!).(6) اما آخرین و جدیدترین تعبیری که ایشان از هجوم مذکور داشتهاند، مفهوم (جنگ نرم) است که گسترهای فراتر ازتهاجم فرهنگی دارد. ایشان بر وظیفه دانشگاه و دانشگاهیان در این راستا تأکید ویژه دارند؛ (انتظاری که از اساتید دانشگاهها در این جنگ و مبارزه نرم میرود فراتر از انتظاری است که از دانشجویان وجود دارد. دانشجویان افسران جوان این جبهه هستند که ضمن دارا بودن فکر، عمل، و بصیرت، در صحنه نیز حضور دارند و با آزمودن صحنه، در چهارچوب کار میکنند. اما اساتید دانشگاهها فرماندهان جبهه جنگ نرم هستند. فرماندهان این جبهه باید با شناخت مسایل کلان، شناسایی دشمن و کشف اهداف او، طراحی کلان انجام دهند و بر اساس این طراحی حرکت کنند).(7) (در این جنگ نرم وظیفه مجموعههای فرهنگی این است که هنر را تمام عیار و با قالبی مناسب به میدان آورد تا اثرگذار شود).(8) رهبر معظم انقلاب بارها برای مقابله با این هجوم بر لزوم تشکیل جبههای فرهنگی متناسب با جبهه دشمن تأکید کردهاند. (مسأله، مسأله ایران و اسلام است. مسأله عزیزترین اندوختههای یک ملت است. دشمن میخواهد با این اندوختهها شوخی کند و او را به بازی بگیرد. لذا باید جبهه فرهنگی و سنگرهای فرهنگی به وجود بیاید و امروز روز کار است و باید همه کار کنند. امروز روزی است که همه آن کسانی که استعداد دارند باید در زمینه فرهنگی کار کنند و کارهای نشده هم زیاد است. این آن چیزی است که مورد خطاب من به همه اهل فکر و فرهنگ و هنر و ادب و دانش و معلومات و معارف است و این را یک چیز لازمی میدانم).(9) (لازم است در میان ادبا و روشن فکران و نویسندگان و شعرا و هنرمندان و سینماگران و دانشمندان و اساتید، یک بسیج عمومی برای مقابله با جریان تهاجم فرهنگی که دشمن هدایت میکند انجام بگیرد).(10) جنگ نرم، مسأله امروز ماست. جنگی که بخواهیم و نخواهیم درگیرش هستیم و از عواقب و نتایجاش متأثر میشویم. و این علاوه بر هوشیاری و بصیرت مسئولین وهمه شهروندان و علاقهمندان نظام اسلامی، ضرورت اندیشیدن تدابیری در راستای دفاع و تقابل با این جنگ را افزونتر میسازد. رهبر معظم انقلاب در این باره تاکید میکنند که؛ هر دفاع و نبردی در این جبهه بدون داشتن شناخت کامل و جامع از منطقه عمل و بدون تجهیز کامل به ابزارهای آن عبث و بیهوده است.(11) سیر تحول تاریخی استعمار بررسیهای تاریخی در زمینه چگونگی شکلگیری کانونهای قدرت نشانگر آن است که در تاریخ جهان، سه شیوه استعماری (کهن، نو و فرانو) از سوی قدرتهای بزرگ، علیه قدرتهای ضعیف به کارگرفته شده است؛ دوره اول: استعمار کهن یا کلاسیک استعمار کلاسیک پس از رنسانس و متحول شدن جهان غرب از قرن 16 میلادی آغاز شد و تا جنگ جهانی اول به مدت 400 سال ادامه داشت. در این دوره، سلطه قدرتهای بزرگ بر جوامع ضعیف، از طریق تسخیر نظامی انجام میشد و استثمار ملتها با اشغال مستقیم نظامی همراه بود. مشخصات استعمار کلاسیک 1. لشگرکشی از سرزمینی به سرزمین دیگر. 2. غارت اقتصادی و ازدیاد حوزه نفوذ و سلطه از طریق حضور مستقیم فیزیکی. 3. استفاده از قدرت نظامی برتر به مثابه مهمترین ابزار سلطه.(12) نقاط ضعف استعمار کلاسیک یا کهن 1. لشگرکشی نظامی نیازند هزینه سنگین مالی بود. 2. اشغال نظامی کشورها همراه با تبلیغات زیاد انسانی و ضایعات حیثیتی بود. 3. حضور فیزیکی قوای نظامی اشغالگران در سرزمینهای اشغالی، زمینهساز قیام ملتها علیه اشغالگران بود و تداوم سلطه را پرهزینه میساخت.(13) دوره دوم: استعمار نئوکلاسیک یا استعمار نو استعمار نو از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، رواج یافت و به مرور زمان، جایگزین استعمار کهن یا کلاسیک گردید. زیرا نسبت به استعمار کلاسیک، از مزایای بسیار برخوردار بود. این دوره پس از جنگهای جهانی اول و دوم رشد چشمگیری یافت. ابداعکننده اصلی این سیاست حکومت بریتانیا بود. در این دوره دستنشاندگانی مانند رضاخان در ایران، آتاتورک در ترکیه و ظاهرشاه در افغانستان، به قدرت رسیدند. مشخصات استعمار نئوکلاسیک ویژگیهای استعمار نو عبارتند از: 1. به کارگیری نیروهای مزدور و وابسته بومی از طریق مستشاران اقتصادی، نظامی و امنیتی؛ 2. حاکمیت نامحسوس اما قوی بر حاکمان؛ 3. چپاول و غارت ثروتهای ملی و ذخایر زیرزمینی و مواد خام کشورهای زیرسلطه، از طریق انعقاد قراردادهای استثماری؛ 4. تبدیل کشور زیرسلطه به بازار فروش محصولات خویش؛ 5. هجوم به فرهنگ ملی و بومی کشور زیرسلطه، از طریق تهیسازی فرهنگی؛ 6. ترویج و گسترش فرهنگ کشور سلطهگر در افکار عمومی کشورهای زیرسلطه با هدف تداوم و تضمین بقای سلطه سیاسی، با ایجاد کانونهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ایجاد احزاب وابسته؛(14) 7. تهاجم به مذهب از طریق اشاعه سکولاریسم، ترویج لائیسم، حفظ قالبها و تهیسازی مفاهیم از محتوای اصلی، ایجاد و گسترش ادیان و فرق خودساخته، مانند بهائیت و ترویج مکاتب و ایدئولوژیهای مبتنی بر امانیسم با هدف کمرنگ ساختن نقش مذهب در جامعه، جداسازی دین از سیاست، کاهش ایمان و بیهویت ساختن جامعه؛ 8. ایجاد کانونهای مخفی کادرسازی به منزله پشتوانه حاکمیت سیاسی، از طریق تشکلهای منسجم و محافل خاص، مانند سازماندهی انواع لژهای فرماسونری، برای اداره سرزمینهای استعمار شده و پیشبرد اهداف در مستعمرات؛ 9. سلطهگران برای اعمال سلطه خویش، بر مبنای سیاست نئوکلانیستی، از ابزارهایی چون وابستگی پنهانی حاکمان بومی، سیاستگذاری برای کشور زیر سلطه درعرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، اجتماعی و بینالمللی، برپایی حکومتهای مستبد و دیکتاتور، سرکوب مبارزان، آزادیخواهان و استقلالطلبان و تبدیل کشور زیرسلطه به حافظ منافع سلطهگر در منطقه، بهره میبردند. در این چهارچوب، به رغم وجود رقابت شدید میان کشورهای استعمارگر، نوعی وحدت رویه و هماهنگی میان آنها، برای تثبیت منافع مشترک به چشم میخورد. 10. آثار و پیامدهای سیاست نئوکلانیستی به طور عمده، عبارت است از: تخریب فرهنگ ملی و بومی، ایجاد فرهنگ التقاطی، وابستگی اقتصادی، ایجاد اقتصاد تکبعدی در کشور زیرسلطه، بیهویتی فرهنگی، وابستگی شدید نظامی - امنیتی؛ 11. در استعمار نو، کشور زیرسلطه متحد کشور سلطهگر خوانده میشد و نیروهای مبارز و آزادیخواه درتبلیغات جهانی،تروریست نامیده میشدند و کشور زیر سلطه از هرگونه تعرض بینالمللی در عرصه نقض حقوق بشر و عدم پایبندی به آزادیهای سیاسی در امان خواهد بود! در عوض، مبارزان، استقلالطلبان و آزادیخواهان در معرض تهاجمات شدید تبلیغاتی و سیاسی قرار داشتند و با برچسبهایی چون فناتیک و تروریست، مرتجع و.. روبرو میشوند. 12. زمینههای رشد افراد در عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی، امنیتی، هنری، ادبی، بستگی تام و تمام به میزان وابستگی و شدت ارادت آنان به نظام سلطهگر دارد و نیروهای مستقل زمینهای برای رشد و فعالیت ندارند. 13. اگر پایههای سلطه را زر و زور و تزویر بدانیم، در استعمار نو، نقش تزویر کلیدی است؛ چنان که در استعمار کهن نقش نیروی نظامی محوری و اساسی است. 14. در استعمار نو، حکومتهای زیر سلطه قدرت خویش را از طریق نظام سلطهگر کسب و به همان اندازه که در مقابل نظام سلطهگر، رام و مطیعاند، علیه ملت خود، با شدت و خشونت برخورد میکنند عوامل بومی وابسته، به ویژه حاکمان به شدت، در پی ترویج شیوه زندگی و آداب و رسوم فرهنگ سلطهگر در میان ملت خود بودند.(15) نقاط ضعف استعمار نئوکلاسیک سیاست نئوکلانیستی یا استعمار نو، اگرچه از تلفات زیاد نیروهای کشور سلطهگر در امان بود؛ اما اشکالات زیادی داشت. از جمله: 1. نیروهای مزدور و وابسته بومی، به دلیل فقدان پایگاه مردمی، معمولاً با کودتا، روشهای نامشروع و غیرقانونی، زمام امور را به دست میگرفتند سازماندهی کودتا تا هزینههای مالی و حیثیتی بسیاری را بر سلطهگران تحمیل میکرد. 2. ماهیت مزدورانی که زمام امور ملتها را در دست میگرفتند، خیلی زود بر ملتها آشکار میگشت. از این رو، چارهای نداشتند جز آن که با دیکتاتوری و خفقان حکومت کنند. این امر سلطهگران را با تضاد و تعارض روبرو میساخت؛ زیرا دفاع از دیکتاتورهای مستبد، با شعار طرفداری از حقوق بشر، دموکراسی، لیبرالیسم، کرامت انسان و... منافات داشت. 3. وابستگی حاکمان و استبداد و دیکتاتوری آنان سبب بسیج تودههای مردمی علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی، بر محور کسب استقلال و آزادی میگردید(16). دوره سوم: استعمار فرانو استعمار فرانو و سلطهگری نوین، مبتنی بر ایجاد تغییر در جهانبینی، فرهنگ، باورها، بینشها، رفتار نگرشهای سیاسی با هدف تغییر نامرئی و نامحسوس هویت ملتها، پایهریزی گردیده است. سست کردن پایههای وحدت ملی، تشدید اختلافات داخلی، بیتفاوت ساختن مردم، از مهمترین محورهای القایی استعمار فرانو است. استراتژیستهای نظام سلطه و طراحان سیاستهای استعماری، با بهرهگیری از تکنولوژیهای پیشرفته و فناوریهای مدرن اطلاعاتی و ارتباطی، در پی تأثیرگذاری بر مبانی اعتقادی و رفتار مذهبی و ملی مردم هستند. در دوران استعمار کهن و استعمار نو، امکان تأثیرگذاری مستقیم بر افکار عمومی کمتر بود. این امکان اکنون با رشد و توسعه فناوری بیشتر پدید آمده است.(17) مشخصات استعمار فرانو رشد و توسعه تکنولوژی در آغاز قرن 21 و هزاره سوم میلادی، فضایی نوین را بر جهان حاکم ساخته است که ویژگیهای آن عبارتند از: 1. کاهش کنترل حکومتها بر ملتها در طول تاریخ، تمامی حکومتها و نظامهای سیاسی میتوانستند جوامع تحت حاکمیت خود را متناسب با سلیقه و مصالح خود اداره کنند؛ و براساس خواست حکومتکنندگان حرکت کنند؛ موضوعاتی را در جامعه اشاعه دهند یا مانع از ترویج موضوعات دیگر شوند. دولتها از اختیارات لازم برخوردار بودند و میتوانستند تصمیم بگیرند که چه اخبار و اطلاعاتی باید در اختیار مردم قرار گیرد و چه اخبار و اطلاعاتی پخش نشود. از سوی دیگر، بیگانگان نیز امکان تأثیرگذاری مستقیم بر افکار عمومی ملتها را نداشتند؛ مگر اینکه کشوری را به اشغال خود درآورده و با در اختیار گرفتن زمام امور، جوامع تحت اشغال خود را متناسب با خواست خود اداره کنند و برخی از اخبار و اطلاعات را در جامعه پخش کنند یا مانع پخش برخی اخبار شوند یا براساس سیاست نئوکلانیستی، مزدوران خود را بر مقدرات ملتی حاکم کنند و آنان در راستای اهداف نظامهای سلطهگر، به افکار عمومی شکل دهند. در اواخر دوران استعمار کهن و نو مهمترین ابزار تأثیرگذاری رادیو بود. رادیو نیز نتوانست قرنطینههای اطلاعاتی فرهنگی سیاسی حکومتها را بشکند؛ زیرا با ارسال پارازیت، قابل کنترل گردید؛ لیکن در دوران نوین، با اختراع ماهواره، اینترنت، کامپیوتر و تکنولوژیهای جدید مخابراتی و توسعه ICTو IT و شبکههای رادیو تلویزیونی، کشورهای توسعه یافته غرب و صاحبان تکنولوژی این توانایی را به دست آورند که بدون هیچ مانعی، به طور مستقیم، با دورترین نقاط جهان، ارتباط برقرار کنند؛ قرنطینههای سیاسی و تبلیغاتی حکومتها را بشکنند و خارج از کنترل دولتها، بر افکار عمومی ملتها، تأثیر مستقیم بگذارند. این امر تحولاتی ژرف در مناسبات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جهان پدید آورده است.(18) 2. تبدیل دانش و فناوری به مزیت اصلی تا سال 1900 و در دوران استعمار کهن، مزیت اصلی، دستیابی به قدرت نیروی انسانی بود. هر کشوری که از سربازان فراوانتر، نیروی انسانی قویتر و توان کار بیشتر برخوردار بود، بر دیگر کشورها برتری داشت. در دوران استعمار نو، مزیت اصلی قدرت را سرمایه و دستیابی به مواد خام و بازار فروش، به رقابت شدید میان قدرتهای استعمارگر و ظهور جنگ جهانی اول و دوم انجامید و سپس جنگ سرد را پایهریزی کرد؛ ولی در دوران استعمار فرانو، دستیابی به اطلاعات، دانایی، دانش فنی، تکنولوژی و صنعت، مزیت اصلی دستیابی به قدرت است. هر ملتی که از علم، دانش فنی، تکنولوژی و صنعت، بهره بیشتری داشته باشد از دیگران قویتر میگردد و میتواند برتری خود را بر دیگران دیکته کند.(19) 3. افکارسازی و حکومت بر اذهان با افزایش سرعت انتقال اطلاعات و گسترش فناوری ارتباطات و اطلاعات و با ظهور ماهواره، اینترنت و کامپیوتر و امکان ارسال مستقیم پیام و ارتباط با مخاطبان که به شکسته شدن قرنطینههای سیاسی، تبلیغاتی، فرهنگی و اطلاعاتی حکومتهای بومی انجامید، ذهنیتسازی و تأثیرگذاری بر افکار عمومی و جنگ روانی، تبلیغاتی و فرهنگی، اهمیت بسیار یافته است که به هیچ روی، قابل قیاس با گذشته نیست. جنگ روانی، تبلیغاتی و فرهنگی در مقایسه با جنگ نظامی و اقتصادی، از هزینه کمتر و تأثیر بیشتری برخوردار است. توسعه تکنولوژی و رشد فناوری شرایطی را بر جهان حاکم ساخته که جهانیسازی اقتصاد، استحاله سیاسی، فرهنگی، همراه با جنگ روانی و تبلیغاتی، محور اصلی استراتژی استعمارگران فرانو است. جنگ روانی - تبلیغاتی به معنای تلاش هدفمند و برنامهریزی شده برای تخریب یا تضعیف روحیه و قدرت مقاومت یک ملت است و هدف آن تحمیل اراده وتأثیرگذاری بر افکار، عقاید، عواطف، مواضع و رفتار ملتهاست. جذب افراد یا تبدیل آنان به ستون پنجم، از طریق ایجاد روحیه یأس و نومیدی، مخدوش ساختن اعتماد، ایجاد اختلاف و انشقاق، سست کردن انسجام درونی، از بین بردن وحدت فرماندهی در نیروها ایجاد گسست میان نظام حکومتی و مردم، ترور شخصیت رهبران با دروغپراکنی، شایعهسازی، اشاعه اطلاعات نادرست و.. تأثیرگذاری مستقیم بر ملتها را به اجرا درمیآورد.(20) 4. جهانیسازی قوانین و مقررات ویژگی دیگر دوران نوین در استعمار فرانو عبارت است از تعیین قوانین و مقررات بینالمللی و تدوین خطمشیهای اجرایی و سیاستهای کلان حاکم بر مناسبات جهانی و روابط بینالمللی، از سوی کشورهای توسعه یافته غرب و اجرای آن سیاستها از طریق سازمانهای بینالمللی و مجامع جهانی، ایجاد کنوانسیونهای مختلف و رسمیت بخشیدن به آنها و ملزم ساختن کشورهای ضعیف به اجرای مفاد کنوانسیونها و پروتکلهای الحاقی، از یک سوی و نفوذ در سازمانهای بینالمللی و دراختیار گرفتن رهبری آنها، از سوی دیگر، از محورهای مهم استراتژی استعمار فرانو است که در دوران جدید، به اجرا درمیآید.(21) 5. جهانیسازی اقتصاد در استعمار فرانو، همگرایی جهانی در مناسبات اقتصادی و جهانیسازی اقتصاد و تجارت، محور اصلی تحرکات و اقدامات اقتصادی در شرایط کنونی جهان است؛ زیرا جهانیسازی اقتصاد و ایجاد همگرایی اقتصادی در مناسبات بینالمللی، بر توزیع جهانی قدرت به نفع کشورهای پیشرفته و تحکیم رهبری آنها بر اقتصاد جهانی، تأثیر اساسی خواهد داشت. از آنجا که سررشته بازهای پولی و مالی و رهبری سازمانهای بازرگانی و تشکلهای تسهیل کننده دانش و فناوری و اقتصاد، همراه با اختیار قانونسازی در نظام اقتصاد جهانی، در اختیار کشورهای ثروتمند غربی است، منبع درآمد و معیشت ملتهای جهان سوم، با بینالمللی شدن اقتصاد و یکپارچگی تجاری و صنعتی، در دست کشورهای سلطهگر قرار خواهد گرفت. این فرآیند به تضعیف اقتصادهای ملی و افزایش وابستگی خواهد انجامید.(22) 6. یکسانسازی فرهنگی تضعیف و تخریب فرهنگ ملتها و حاکمیت بخشیدن به فرهنگ غربی و وارداتی، امری زیربنایی و حیاتی برای غرب است؛ زیرا: الف. یکسانسازی فرهنگی سبب سست شدن قدرت مقاومت ملتها خواهد شد؛ ب. یکسانسازی فرهنگی بقا و دوام جهانیسازی را به همراه دارد؛ ج. با یکسانسازی فرهنگی تبدیل کشورها به بازار فروش محصولات غربی تسریع میشود؛ د. با یکسانسازی فرهنگی جهت دادن به افکار عمومی جهانیان، تسهیل میگردد؛ ه . یکسانسازی فرهنگی زمینهساز تسلط سیاسی، امنیتی است؛ و. با یکسانسازی فرهنگی، موانع حاکمیت نظام تکقطبی از میان میرود؛ ز. با یکسانسازی فرهنگی قوانین نظام سلطه حالت فرا مرزی مییابد. ح. یکسانسازی فرهنگی بقای سلطهگری و سلطهپذیری را تضمین میکند. غرب که طراح اصلی دوره سوم استعمار و مبتکر نظم نوین جهانی است، برای دستیابی به اهداف خویش، بیشترین سرمایهگذاری را در بخش تهاجم فرهنگی و جنگ نرم برای جهانی جهانیسازی فرهنگی و هویتی انجام میدهد. نوک پیکان نیز در مرحله نخست، به سوی جهان اسلام و سپس چین، روسیه و هندوستان است. کاهش و حذف تدریجی قدرت تأثیرگذاری رسانههای ملی، با هدف ارتقای توان تأثیرگذاری و جایگزین شدن رسانههای ماهوارهای، از طریق دگرگونسازی سلیقه مخاطبان در سراسر جهان، منزوی کردن فرهنگهای بومی و خردهفرهنگها، تخریب و حذف اندیشههای استقلالطلبانه و فرهنگهای غنی و متعالی، گسترش مبانی فرهنگ غربی، محاصره اطلاعاتی و سیاسی مخاطب و بمبارانهای مستمر خبری در فرد، خانواده و اجتماع، با بهکارگیری انواع شیوههای روانشناسی فردی و اجتماعی، در دستور کار نظام تبلیغاتی و رسانهای استعمار فرانو قرار دارد.(23) 7. حاکمیت بر سازمانها و قوانین بینالمللی سازمانهای بینالمللی و قوانین جهانی در پیشبرد اهداف استعمارگران فرانو از اهمیت بسیار برخوردار است. جهانی شدن و جهانیسازی نیازمند نظم، ثبات و امنیت است. نهادهای بینالمللی به ابزارهای مهم برای ایجاد نظم جهانی، در خدمت منافع رهبران هشت کشور صنعتی قرار دارند. به عبارت دیگر، در نظامهای طراحی شده از سوی سیاستگذاران استعمار فرانو، سازمانهای بینالمللی مجری خطمشیهای قدرتهای مسلط جهانی هستند تا از این طریق، استراتژی جهانیسازی اقتصادی، فرهنگی و هویتی تحقق یابد و حکومتهای حاکم بر کشورهای توسعه نیافته یا در حال توسعه، در چهارچوب قوانین بینالمللی و نهادهای جهانی قرار گیرند. در استعمار فرانو، به تدریج، از قدرت و توان حکومتها و دولتها کاسته میشود و بر حوزه اختیارات سازمانهای جهانی افزوده میگردد. تصمیمگیری حکومتها، محدود میشود و نظارت مجامع جهانی بر عملکرد دولتها افزایش مییابد.(24) پی نوشت ها 1) غربی سازی جهان، ص 67. 2) جنگ نرم و وضعیت کنونی ما، صص 14-15. 3) جنگ نرم و وضعیت کنونی ما: 34-29. 4) بیانات رهبری 7/9/1368. 5) بیانات رهبری 20/6/1386. 6) بیانات رهبری 18/8/1385. 7) بیانات رهبری 8/6/1388. 8) بیانات رهبری 16/6/1388. 9) بیانات رهبری 5/5/1372. 10) بیانات رهبری 8/8/1385. 11) جنگ نرم و وضعیت کنونی ما: 41-40. 12) استعمار فرانو: 71-70. 13) استعمار فرانو: 73-72. 14) آمریکا و انگلیس، برای پیشبرد سیاستهای خود در ایران، به تشکلهای فراماسونری و روشنفکران غربزده روی آوردند و اردوگاه شرق به ایجاد احزاب وابسته، مانند حزب توده پرداخت. 15) استعمار فرانو: 77-73. 16) استعمار فرانو: 77- 78. 17) استعمار فرانو: 80-79. 18) استعمار فرانو: 80- 82. 19) استعمار فرانو: 82. 20) استعمار فرانو: 83-82. 21) استعمار فرانو: 84. 22) استعمار فرانو: 86-85. 23) استعمار فرانو: 86- 88. 24) استعمار فرانو: 89-88. ( منبع :جنگ نرم ، مرکز مشاوره معاونت تبلیغ و آموزش نهاد رهبری در دانشگاهها ، 1389 )
استعمار و جنگ نرم
پیشگفتار
(غرب به یک سرزمین خلاصه نمیشود و فقط یک مجموعه دینی، اخلاقی، نژادی یا حتی اقتصادی نیست. غرب به مثابه یک واحد مرکب این جلوههای گوناگون، یک مجموعه فرهنگی و یک پدیدهی تمدنی است).(1)
تمدن غرب یک کلیت است. یک فرهنگ، یک گفتمان، یک قدرت با همه جوانباش. فرهنگی که ابزارهای مناسباش را هم سامان داده است. قدرتی که دانش مورد نیاز و مقتضی خود را هم تولید کرده است.
این سیطره که به مدد نوگرایی و تحول غرب پس از رنسانس و انقلاب صنعتی پدید آمد، تمدنی را پایه ریخت که در ذات و بنیان خود میل به گسترش داشت و نمیتوانست در یک موقعیت جغرافیایی خاص محصور بماند.(2) بر همین اساس لشکرکشیها و تصرفها و هجمهها را آغاز کرد.
انقلاب اسلامی ایران ضربه سنگینی بر استیلای جهان غرب وارد آورد و او را به مقابله و جبران کشاند. تحلیلهای غلط و نارسا از ماهیت انقلاب اسلامی، قدرتهای استکباری را در وهله اول به این نتیجه رساند که میتوانند با استفاده از برتری نظامی و تسلیحاتی خود و در قالب جنگی سخت و طاقت فرسا این سد مستحکم که مانعی بر سر راه آنان شده بود را از میان بردارند. چنین بود که از یک سو به حمایت مالی و معنوی بیدریغ از گروهها و احزابی پرداختند که با اهداف مختلف نظیر تجزیهطلبی و کسب قدرت سیاسی به مبارزهی داخلی با نظام مشغول شده بودند و از سوی دیگر رژیم صدام حسین را به جنگافروزی علیه جمهوری اسلامی برانگیختند. امروزه بسیاری از صاحبنظران بر این قول اتفاق دارند که جنگ هشتساله ایران و عراق یک جنگ مرسوم میان دو ملت نبود، بلکه در حقیقت صفآرایی کل جهان غرب و قدرتهای استکباری با یک نظام نوپای مذهبی بود. جنگی که بسیاری از کشورهای منطقهای و شرق و غرب، به طور مستقیم و غیرمستقیم با تجهیز و حمایت مادی و معنوی از کشور مهاجم نقشآفرینی میکردند و بدینمعنا در آن ذینفع بودند.
رهبری حضرت امامرحمه الله و روحیه سلحشوری و مقاومت و شهادتطلبی مردم که ریشهای عمیق در باور و اعتقادشان به حماسه عاشورا و مکتب اهلبیتعلیهم السلام داشت؛ در نهایت پروژهی استکبار در مقابله با نظام اسلامی را به شکست کشاند. برخورد نظامی گزینهای بود که قدرتهای استکبار در بسیاری از موارد به کار بسته بودند و همیشه هم کمابیش نتیجه مطلوب عایدشان شده بود. اما نتیجه هشت سال جنگ با ایران به آنان به خوبی این واقعیت را چشاند که این قدرت، ریشهای دیگر دارد و این نمونه با همه نمونههای دیگر تفاوت میکند. از این رو میطلبد که برای مقابله با آن ابزاری دیگر به کار بست و روشی دیگر در پیش گرفت. چنین بود که جنگی دیگر در قالب نرم و بدون استفاده از ابزارهای جنگی و ادوات نظامی بلکه با بهرهگیری از ابزارها و قالبهای فرهنگی، فکری، هنری و رسانهای آغاز شد.
حال با پیشرفتها و نوآوریهایی که در عرصه رسانههای ارتباطی رخ داده است؛ مانند ظهور اینترنت و نسل جدید ماهوارهها، این سیطرهجویی شکلی نوین یافته بود و دیگر اثری از موانع جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی در مقابل رشد و گسترش و نفوذ خود در ملل مختلف نمیبینند. هجمهای که نه فقط ایران، بلکه همه فرهنگهای غیرغرب از خاور دور تا آفریقا و تا کشورهای عربی را هدف گرفته بود. و البته ایران پس از انقلاب به جهت میزان خطرآفرینی و قدرت چالشطلبی بالای خود در این میان آماج حملات بیشتر قرار گرفت. تغییر و تحولاتی که پس از خاتمه جنگ و به تبع سیاستهای اقتصادی و فرهنگی با شعار توسعه و اصلاح در کشور به اجرا درآمد نیز زمینه جنگ نرم را خواسته یا ناخواسته فراهم ساخت.
در این مقطع، در بین مسئولین نظام بیشک کسی که بیشترین دغدغه را نسبت به وجود جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی داشته و آن را بارها ابراز داشتهاند شخص رهبری معظم انقلاب بودهاند. البته ایشان در دوران ریاست جمهوری هم همواره این دغدغه را داشتند، اما از آغاز دوران رهبریشان این خطر را با ادبیات مختلف گوشزد کرده و مسئولان را به چارهاندیشی و برنامهریزیهای مقتضی فراخواندند. ایشان با اشاره به تجربه تلخ اندلس اسلامی و سقوط آن به جهت هجوم فرهنگی غرب و مسیحیت، نسبت به تکرار آن تجربه در ایران اسلامی هشدار میدادند. بیشترین تعبیری که در ادبیات ایشان در این موضوع به چشم میخورد (تهاجم فرهنگی) است. ایشان از همان ماههای آغازین رهبری خود این تعبیر را در سخنرانیها و بیانات خود به کار بردند.(3) مروری بر بیانات ایشان نشان میدهد که در آن مقطع این تعبیر بیشترین موارد استفاده را داشته است. از جمله:
(امروز، تهاجم فرهنگی عظیمی علیه اسلام هست که مستقیم به انقلاب ارتباطی ندارد و وسیعتر از انقلاب است، بر علیه اسلام است. یک تهاجم فوقالعادهی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی با ابعاد گسترده علیه اسلام، یعنی حتی اسلامی [ابتدایی و عادی] که میان تودهی مردم مثلاً الجزایر است. فقط یک استثناء دارد و آن اسلام وابسته به دستگاههای استعماری و فهدگونه است. جاهایی که به طور مستقیم به این اسلام مربوطاند، از این تهاجم مستثنا هستند!!. و الا حتی اسلام به معنای اعتقاد عوامانه مردم هم مورد تهاجم است، چه برسد به اسلام ناب، اسلام انقلاب، اسلام به تفسیر ایران به تعبیر خودشان؛ آن که دیگر وضعاش روشن است).(4)
رهبر انقلاب بر استفاده از تعبیر (جنگ) برای این هجوم تأکید ویژهای دارند. (مسأله فرهنگ را به معنای واقعی کلمه، یک (جنگ) به حساب بیاورید. البته این حرفها شاید برای آقایان تکراری باشد، اما من تأکید میکنم. علت هم این است که در طول این سالها هر چه در این زمینه گفته شده، درست فهم نشده است).(5)
تعبیر دیگری که رهبری معظم انقلاب در تبیین هجوم فرهنگی دشمن به کار بردهاند تعبیر (ناتوی فرهنگی) است:
(من پریروز در روزنامه... گزارشی از تشکیل (ناتوی فرهنگی) را خواندم. یعنی در مقابل پیمان ناتو که آمریکاییها در اروپا به عنوان مقابله با شوروی سابق یک مجموعه مقتدر نظامی به وجود آوردند؛ اما برای سرکوب هر صدای معارض با خودشان در منطقه خاورمیانه و آسیا و غیره از آن استفاده میکردند، حالا یک ناتوی فرهنگی هم به وجود آوردهاند. این بسیار چیز خطرناکی است. البته حالا هم نیست؛ سالهاست که این اتفاق افتاده است.
مجموعه زنجیرهی به هم پیوسته رسانههای گوناگون - که حالا اینترنت هم داخلاش شده است و ماهوارهها و تلویزیونها و رادیوها - در جهت مشخصی حرکت میکنند تا سررشته تحولات جوامع را به عهده بگیرند. حالا که دیگر خیلی هم آسان و رو راست شده است!!).(6)
اما آخرین و جدیدترین تعبیری که ایشان از هجوم مذکور داشتهاند، مفهوم (جنگ نرم) است که گسترهای فراتر ازتهاجم فرهنگی دارد. ایشان بر وظیفه دانشگاه و دانشگاهیان در این راستا تأکید ویژه دارند؛
(انتظاری که از اساتید دانشگاهها در این جنگ و مبارزه نرم میرود فراتر از انتظاری است که از دانشجویان وجود دارد. دانشجویان افسران جوان این جبهه هستند که ضمن دارا بودن فکر، عمل، و بصیرت، در صحنه نیز حضور دارند و با آزمودن صحنه، در چهارچوب کار میکنند. اما اساتید دانشگاهها فرماندهان جبهه جنگ نرم هستند. فرماندهان این جبهه باید با شناخت مسایل کلان، شناسایی دشمن و کشف اهداف او، طراحی کلان انجام دهند و بر اساس این طراحی حرکت کنند).(7)
(در این جنگ نرم وظیفه مجموعههای فرهنگی این است که هنر را تمام عیار و با قالبی مناسب به میدان آورد تا اثرگذار شود).(8)
رهبر معظم انقلاب بارها برای مقابله با این هجوم بر لزوم تشکیل جبههای فرهنگی متناسب با جبهه دشمن تأکید کردهاند.
(مسأله، مسأله ایران و اسلام است. مسأله عزیزترین اندوختههای یک ملت است. دشمن میخواهد با این اندوختهها شوخی کند و او را به بازی بگیرد. لذا باید جبهه فرهنگی و سنگرهای فرهنگی به وجود بیاید و امروز روز کار است و باید همه کار کنند. امروز روزی است که همه آن کسانی که استعداد دارند باید در زمینه فرهنگی کار کنند و کارهای نشده هم زیاد است. این آن چیزی است که مورد خطاب من به همه اهل فکر و فرهنگ و هنر و ادب و دانش و معلومات و معارف است و این را یک چیز لازمی میدانم).(9)
(لازم است در میان ادبا و روشن فکران و نویسندگان و شعرا و هنرمندان و سینماگران و دانشمندان و اساتید، یک بسیج عمومی برای مقابله با جریان تهاجم فرهنگی که دشمن هدایت میکند انجام بگیرد).(10)
جنگ نرم، مسأله امروز ماست. جنگی که بخواهیم و نخواهیم درگیرش هستیم و از عواقب و نتایجاش متأثر میشویم. و این علاوه بر هوشیاری و بصیرت مسئولین وهمه شهروندان و علاقهمندان نظام اسلامی، ضرورت اندیشیدن تدابیری در راستای دفاع و تقابل با این جنگ را افزونتر میسازد.
رهبر معظم انقلاب در این باره تاکید میکنند که؛ هر دفاع و نبردی در این جبهه بدون داشتن شناخت کامل و جامع از منطقه عمل و بدون تجهیز کامل به ابزارهای آن عبث و بیهوده است.(11)
سیر تحول تاریخی استعمار
بررسیهای تاریخی در زمینه چگونگی شکلگیری کانونهای قدرت نشانگر آن است که در تاریخ جهان، سه شیوه استعماری (کهن، نو و فرانو) از سوی قدرتهای بزرگ، علیه قدرتهای ضعیف به کارگرفته شده است؛
دوره اول: استعمار کهن یا کلاسیک
استعمار کلاسیک پس از رنسانس و متحول شدن جهان غرب از قرن 16 میلادی آغاز شد و تا جنگ جهانی اول به مدت 400 سال ادامه داشت. در این دوره، سلطه قدرتهای بزرگ بر جوامع ضعیف، از طریق تسخیر نظامی انجام میشد و استثمار ملتها با اشغال مستقیم نظامی همراه بود.
مشخصات استعمار کلاسیک
1. لشگرکشی از سرزمینی به سرزمین دیگر.
2. غارت اقتصادی و ازدیاد حوزه نفوذ و سلطه از طریق حضور مستقیم فیزیکی.
3. استفاده از قدرت نظامی برتر به مثابه مهمترین ابزار سلطه.(12)
نقاط ضعف استعمار کلاسیک یا کهن
1. لشگرکشی نظامی نیازند هزینه سنگین مالی بود.
2. اشغال نظامی کشورها همراه با تبلیغات زیاد انسانی و ضایعات حیثیتی بود.
3. حضور فیزیکی قوای نظامی اشغالگران در سرزمینهای اشغالی، زمینهساز قیام ملتها علیه اشغالگران بود و تداوم سلطه را پرهزینه میساخت.(13)
دوره دوم: استعمار نئوکلاسیک یا استعمار نو
استعمار نو از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، رواج یافت و به مرور زمان، جایگزین استعمار کهن یا کلاسیک گردید. زیرا نسبت به استعمار کلاسیک، از مزایای بسیار برخوردار بود. این دوره پس از جنگهای جهانی اول و دوم رشد چشمگیری یافت. ابداعکننده اصلی این سیاست حکومت بریتانیا بود. در این دوره دستنشاندگانی مانند رضاخان در ایران، آتاتورک در ترکیه و ظاهرشاه در افغانستان، به قدرت رسیدند.
مشخصات استعمار نئوکلاسیک
ویژگیهای استعمار نو عبارتند از:
1. به کارگیری نیروهای مزدور و وابسته بومی از طریق مستشاران اقتصادی، نظامی و امنیتی؛
2. حاکمیت نامحسوس اما قوی بر حاکمان؛
3. چپاول و غارت ثروتهای ملی و ذخایر زیرزمینی و مواد خام کشورهای زیرسلطه، از طریق انعقاد قراردادهای استثماری؛
4. تبدیل کشور زیرسلطه به بازار فروش محصولات خویش؛
5. هجوم به فرهنگ ملی و بومی کشور زیرسلطه، از طریق تهیسازی فرهنگی؛
6. ترویج و گسترش فرهنگ کشور سلطهگر در افکار عمومی کشورهای زیرسلطه با هدف تداوم و تضمین بقای سلطه سیاسی، با ایجاد کانونهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ایجاد احزاب وابسته؛(14)
7. تهاجم به مذهب از طریق اشاعه سکولاریسم، ترویج لائیسم، حفظ قالبها و تهیسازی مفاهیم از محتوای اصلی، ایجاد و گسترش ادیان و فرق خودساخته، مانند بهائیت و ترویج مکاتب و ایدئولوژیهای مبتنی بر امانیسم با هدف کمرنگ ساختن نقش مذهب در جامعه، جداسازی دین از سیاست، کاهش ایمان و بیهویت ساختن جامعه؛
8. ایجاد کانونهای مخفی کادرسازی به منزله پشتوانه حاکمیت سیاسی، از طریق تشکلهای منسجم و محافل خاص، مانند سازماندهی انواع لژهای فرماسونری، برای اداره سرزمینهای استعمار شده و پیشبرد اهداف در مستعمرات؛
9. سلطهگران برای اعمال سلطه خویش، بر مبنای سیاست نئوکلانیستی، از ابزارهایی چون وابستگی پنهانی حاکمان بومی، سیاستگذاری برای کشور زیر سلطه درعرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، اجتماعی و بینالمللی، برپایی حکومتهای مستبد و دیکتاتور، سرکوب مبارزان، آزادیخواهان و استقلالطلبان و تبدیل کشور زیرسلطه به حافظ منافع سلطهگر در منطقه، بهره میبردند. در این چهارچوب، به رغم وجود رقابت شدید میان کشورهای استعمارگر، نوعی وحدت رویه و هماهنگی میان آنها، برای تثبیت منافع مشترک به چشم میخورد.
10. آثار و پیامدهای سیاست نئوکلانیستی به طور عمده، عبارت است از: تخریب فرهنگ ملی و بومی، ایجاد فرهنگ التقاطی، وابستگی اقتصادی، ایجاد اقتصاد تکبعدی در کشور زیرسلطه، بیهویتی فرهنگی، وابستگی شدید نظامی - امنیتی؛
11. در استعمار نو، کشور زیرسلطه متحد کشور سلطهگر خوانده میشد و نیروهای مبارز و آزادیخواه درتبلیغات جهانی،تروریست نامیده میشدند و کشور زیر سلطه از هرگونه تعرض بینالمللی در عرصه نقض حقوق بشر و عدم پایبندی به آزادیهای سیاسی در امان خواهد بود! در عوض، مبارزان، استقلالطلبان و آزادیخواهان در معرض تهاجمات شدید تبلیغاتی و سیاسی قرار داشتند و با برچسبهایی چون فناتیک و تروریست، مرتجع و.. روبرو میشوند.
12. زمینههای رشد افراد در عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی، امنیتی، هنری، ادبی، بستگی تام و تمام به میزان وابستگی و شدت ارادت آنان به نظام سلطهگر دارد و نیروهای مستقل زمینهای برای رشد و فعالیت ندارند.
13. اگر پایههای سلطه را زر و زور و تزویر بدانیم، در استعمار نو، نقش تزویر کلیدی است؛ چنان که در استعمار کهن نقش نیروی نظامی محوری و اساسی است.
14. در استعمار نو، حکومتهای زیر سلطه قدرت خویش را از طریق نظام سلطهگر کسب و به همان اندازه که در مقابل نظام سلطهگر، رام و مطیعاند، علیه ملت خود، با شدت و خشونت برخورد میکنند عوامل بومی وابسته، به ویژه حاکمان به شدت، در پی ترویج شیوه زندگی و آداب و رسوم فرهنگ سلطهگر در میان ملت خود بودند.(15)
نقاط ضعف استعمار نئوکلاسیک
سیاست نئوکلانیستی یا استعمار نو، اگرچه از تلفات زیاد نیروهای کشور سلطهگر در امان بود؛ اما اشکالات زیادی داشت. از جمله:
1. نیروهای مزدور و وابسته بومی، به دلیل فقدان پایگاه مردمی، معمولاً با کودتا، روشهای نامشروع و غیرقانونی، زمام امور را به دست میگرفتند سازماندهی کودتا تا هزینههای مالی و حیثیتی بسیاری را بر سلطهگران تحمیل میکرد.
2. ماهیت مزدورانی که زمام امور ملتها را در دست میگرفتند، خیلی زود بر ملتها آشکار میگشت. از این رو، چارهای نداشتند جز آن که با دیکتاتوری و خفقان حکومت کنند. این امر سلطهگران را با تضاد و تعارض روبرو میساخت؛ زیرا دفاع از دیکتاتورهای مستبد، با شعار طرفداری از حقوق بشر، دموکراسی، لیبرالیسم، کرامت انسان و... منافات داشت.
3. وابستگی حاکمان و استبداد و دیکتاتوری آنان سبب بسیج تودههای مردمی علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی، بر محور کسب استقلال و آزادی میگردید(16).
دوره سوم: استعمار فرانو
استعمار فرانو و سلطهگری نوین، مبتنی بر ایجاد تغییر در جهانبینی، فرهنگ، باورها، بینشها، رفتار نگرشهای سیاسی با هدف تغییر نامرئی و نامحسوس هویت ملتها، پایهریزی گردیده است. سست کردن پایههای وحدت ملی، تشدید اختلافات داخلی، بیتفاوت ساختن مردم، از مهمترین محورهای القایی استعمار فرانو است. استراتژیستهای نظام سلطه و طراحان سیاستهای استعماری، با بهرهگیری از تکنولوژیهای پیشرفته و فناوریهای مدرن اطلاعاتی و ارتباطی، در پی تأثیرگذاری بر مبانی اعتقادی و رفتار مذهبی و ملی مردم هستند.
در دوران استعمار کهن و استعمار نو، امکان تأثیرگذاری مستقیم بر افکار عمومی کمتر بود. این امکان اکنون با رشد و توسعه فناوری بیشتر پدید آمده است.(17)
مشخصات استعمار فرانو
رشد و توسعه تکنولوژی در آغاز قرن 21 و هزاره سوم میلادی، فضایی نوین را بر جهان حاکم ساخته است که ویژگیهای آن عبارتند از:
1. کاهش کنترل حکومتها بر ملتها
در طول تاریخ، تمامی حکومتها و نظامهای سیاسی میتوانستند جوامع تحت حاکمیت خود را متناسب با سلیقه و مصالح خود اداره کنند؛ و براساس خواست حکومتکنندگان حرکت کنند؛ موضوعاتی را در جامعه اشاعه دهند یا مانع از ترویج موضوعات دیگر شوند. دولتها از اختیارات لازم برخوردار بودند و میتوانستند تصمیم بگیرند که چه اخبار و اطلاعاتی باید در اختیار مردم قرار گیرد و چه اخبار و اطلاعاتی پخش نشود.
از سوی دیگر، بیگانگان نیز امکان تأثیرگذاری مستقیم بر افکار عمومی ملتها را نداشتند؛ مگر اینکه کشوری را به اشغال خود درآورده و با در اختیار گرفتن زمام امور، جوامع تحت اشغال خود را متناسب با خواست خود اداره کنند و برخی از اخبار و اطلاعات را در جامعه پخش کنند یا مانع پخش برخی اخبار شوند یا براساس سیاست نئوکلانیستی، مزدوران خود را بر مقدرات ملتی حاکم کنند و آنان در راستای اهداف نظامهای سلطهگر، به افکار عمومی شکل دهند.
در اواخر دوران استعمار کهن و نو مهمترین ابزار تأثیرگذاری رادیو بود. رادیو نیز نتوانست قرنطینههای اطلاعاتی فرهنگی سیاسی حکومتها را بشکند؛ زیرا با ارسال پارازیت، قابل کنترل گردید؛ لیکن در دوران نوین، با اختراع ماهواره، اینترنت، کامپیوتر و تکنولوژیهای جدید مخابراتی و توسعه ICTو IT و شبکههای رادیو تلویزیونی، کشورهای توسعه یافته غرب و صاحبان تکنولوژی این توانایی را به دست آورند که بدون هیچ مانعی، به طور مستقیم، با دورترین نقاط جهان، ارتباط برقرار کنند؛ قرنطینههای سیاسی و تبلیغاتی حکومتها را بشکنند و خارج از کنترل دولتها، بر افکار عمومی ملتها، تأثیر مستقیم بگذارند. این امر تحولاتی ژرف در مناسبات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جهان پدید آورده است.(18)
2. تبدیل دانش و فناوری به مزیت اصلی
تا سال 1900 و در دوران استعمار کهن، مزیت اصلی، دستیابی به قدرت نیروی انسانی بود. هر کشوری که از سربازان فراوانتر، نیروی انسانی قویتر و توان کار بیشتر برخوردار بود، بر دیگر کشورها برتری داشت. در دوران استعمار نو، مزیت اصلی قدرت را سرمایه و دستیابی به مواد خام و بازار فروش، به رقابت شدید میان قدرتهای استعمارگر و ظهور جنگ جهانی اول و دوم انجامید و سپس جنگ سرد را پایهریزی کرد؛ ولی در دوران استعمار فرانو، دستیابی به اطلاعات، دانایی، دانش فنی، تکنولوژی و صنعت، مزیت اصلی دستیابی به قدرت است. هر ملتی که از علم، دانش فنی، تکنولوژی و صنعت، بهره بیشتری داشته باشد از دیگران قویتر میگردد و میتواند برتری خود را بر دیگران دیکته کند.(19)
3. افکارسازی و حکومت بر اذهان
با افزایش سرعت انتقال اطلاعات و گسترش فناوری ارتباطات و اطلاعات و با ظهور ماهواره، اینترنت و کامپیوتر و امکان ارسال مستقیم پیام و ارتباط با مخاطبان که به شکسته شدن قرنطینههای سیاسی، تبلیغاتی، فرهنگی و اطلاعاتی حکومتهای بومی انجامید، ذهنیتسازی و تأثیرگذاری بر افکار عمومی و جنگ روانی، تبلیغاتی و فرهنگی، اهمیت بسیار یافته است که به هیچ روی، قابل قیاس با گذشته نیست.
جنگ روانی، تبلیغاتی و فرهنگی در مقایسه با جنگ نظامی و اقتصادی، از هزینه کمتر و تأثیر بیشتری برخوردار است. توسعه تکنولوژی و رشد فناوری شرایطی را بر جهان حاکم ساخته که جهانیسازی اقتصاد، استحاله سیاسی، فرهنگی، همراه با جنگ روانی و تبلیغاتی، محور اصلی استراتژی استعمارگران فرانو است.
جنگ روانی - تبلیغاتی به معنای تلاش هدفمند و برنامهریزی شده برای تخریب یا تضعیف روحیه و قدرت مقاومت یک ملت است و هدف آن تحمیل اراده وتأثیرگذاری بر افکار، عقاید، عواطف، مواضع و رفتار ملتهاست.
جذب افراد یا تبدیل آنان به ستون پنجم، از طریق ایجاد روحیه یأس و نومیدی، مخدوش ساختن اعتماد، ایجاد اختلاف و انشقاق، سست کردن انسجام درونی، از بین بردن وحدت فرماندهی در نیروها ایجاد گسست میان نظام حکومتی و مردم، ترور شخصیت رهبران با دروغپراکنی، شایعهسازی، اشاعه اطلاعات نادرست و.. تأثیرگذاری مستقیم بر ملتها را به اجرا درمیآورد.(20)
4. جهانیسازی قوانین و مقررات
ویژگی دیگر دوران نوین در استعمار فرانو عبارت است از تعیین قوانین و مقررات بینالمللی و تدوین خطمشیهای اجرایی و سیاستهای کلان حاکم بر مناسبات جهانی و روابط بینالمللی، از سوی کشورهای توسعه یافته غرب و اجرای آن سیاستها از طریق سازمانهای بینالمللی و مجامع جهانی، ایجاد کنوانسیونهای مختلف و رسمیت بخشیدن به آنها و ملزم ساختن کشورهای ضعیف به اجرای مفاد کنوانسیونها و پروتکلهای الحاقی، از یک سوی و نفوذ در سازمانهای بینالمللی و دراختیار گرفتن رهبری آنها، از سوی دیگر، از محورهای مهم استراتژی استعمار فرانو است که در دوران جدید، به اجرا درمیآید.(21)
5. جهانیسازی اقتصاد
در استعمار فرانو، همگرایی جهانی در مناسبات اقتصادی و جهانیسازی اقتصاد و تجارت، محور اصلی تحرکات و اقدامات اقتصادی در شرایط کنونی جهان است؛ زیرا جهانیسازی اقتصاد و ایجاد همگرایی اقتصادی در مناسبات بینالمللی، بر توزیع جهانی قدرت به نفع کشورهای پیشرفته و تحکیم رهبری آنها بر اقتصاد جهانی، تأثیر اساسی خواهد داشت.
از آنجا که سررشته بازهای پولی و مالی و رهبری سازمانهای بازرگانی و تشکلهای تسهیل کننده دانش و فناوری و اقتصاد، همراه با اختیار قانونسازی در نظام اقتصاد جهانی، در اختیار کشورهای ثروتمند غربی است، منبع درآمد و معیشت ملتهای جهان سوم، با بینالمللی شدن اقتصاد و یکپارچگی تجاری و صنعتی، در دست کشورهای سلطهگر قرار خواهد گرفت. این فرآیند به تضعیف اقتصادهای ملی و افزایش وابستگی خواهد انجامید.(22)
6. یکسانسازی فرهنگی
تضعیف و تخریب فرهنگ ملتها و حاکمیت بخشیدن به فرهنگ غربی و وارداتی، امری زیربنایی و حیاتی برای غرب است؛ زیرا:
الف. یکسانسازی فرهنگی سبب سست شدن قدرت مقاومت ملتها خواهد شد؛
ب. یکسانسازی فرهنگی بقا و دوام جهانیسازی را به همراه دارد؛
ج. با یکسانسازی فرهنگی تبدیل کشورها به بازار فروش محصولات غربی تسریع میشود؛
د. با یکسانسازی فرهنگی جهت دادن به افکار عمومی جهانیان، تسهیل میگردد؛
ه . یکسانسازی فرهنگی زمینهساز تسلط سیاسی، امنیتی است؛
و. با یکسانسازی فرهنگی، موانع حاکمیت نظام تکقطبی از میان میرود؛
ز. با یکسانسازی فرهنگی قوانین نظام سلطه حالت فرا مرزی مییابد.
ح. یکسانسازی فرهنگی بقای سلطهگری و سلطهپذیری را تضمین میکند.
غرب که طراح اصلی دوره سوم استعمار و مبتکر نظم نوین جهانی است، برای دستیابی به اهداف خویش، بیشترین سرمایهگذاری را در بخش تهاجم فرهنگی و جنگ نرم برای جهانی جهانیسازی فرهنگی و هویتی انجام میدهد. نوک پیکان نیز در مرحله نخست، به سوی جهان اسلام و سپس چین، روسیه و هندوستان است.
کاهش و حذف تدریجی قدرت تأثیرگذاری رسانههای ملی، با هدف ارتقای توان تأثیرگذاری و جایگزین شدن رسانههای ماهوارهای، از طریق دگرگونسازی سلیقه مخاطبان در سراسر جهان، منزوی کردن فرهنگهای بومی و خردهفرهنگها، تخریب و حذف اندیشههای استقلالطلبانه و فرهنگهای غنی و متعالی، گسترش مبانی فرهنگ غربی، محاصره اطلاعاتی و سیاسی مخاطب و بمبارانهای مستمر خبری در فرد، خانواده و اجتماع، با بهکارگیری انواع شیوههای روانشناسی فردی و اجتماعی، در دستور کار نظام تبلیغاتی و رسانهای استعمار فرانو قرار دارد.(23)
7. حاکمیت بر سازمانها و قوانین بینالمللی
سازمانهای بینالمللی و قوانین جهانی در پیشبرد اهداف استعمارگران فرانو از اهمیت بسیار برخوردار است. جهانی شدن و جهانیسازی نیازمند نظم، ثبات و امنیت است. نهادهای بینالمللی به ابزارهای مهم برای ایجاد نظم جهانی، در خدمت منافع رهبران هشت کشور صنعتی قرار دارند.
به عبارت دیگر، در نظامهای طراحی شده از سوی سیاستگذاران استعمار فرانو، سازمانهای بینالمللی مجری خطمشیهای قدرتهای مسلط جهانی هستند تا از این طریق، استراتژی جهانیسازی اقتصادی، فرهنگی و هویتی تحقق یابد و حکومتهای حاکم بر کشورهای توسعه نیافته یا در حال توسعه، در چهارچوب قوانین بینالمللی و نهادهای جهانی قرار گیرند. در استعمار فرانو، به تدریج، از قدرت و توان حکومتها و دولتها کاسته میشود و بر حوزه اختیارات سازمانهای جهانی افزوده میگردد. تصمیمگیری حکومتها، محدود میشود و نظارت مجامع جهانی بر عملکرد دولتها افزایش مییابد.(24)
پی نوشت ها
1) غربی سازی جهان، ص 67.
2) جنگ نرم و وضعیت کنونی ما، صص 14-15.
3) جنگ نرم و وضعیت کنونی ما: 34-29.
4) بیانات رهبری 7/9/1368.
5) بیانات رهبری 20/6/1386.
6) بیانات رهبری 18/8/1385.
7) بیانات رهبری 8/6/1388.
8) بیانات رهبری 16/6/1388.
9) بیانات رهبری 5/5/1372.
10) بیانات رهبری 8/8/1385.
11) جنگ نرم و وضعیت کنونی ما: 41-40.
12) استعمار فرانو: 71-70.
13) استعمار فرانو: 73-72.
14) آمریکا و انگلیس، برای پیشبرد سیاستهای خود در ایران، به تشکلهای فراماسونری و روشنفکران غربزده روی آوردند و اردوگاه شرق به ایجاد احزاب وابسته، مانند حزب توده پرداخت.
15) استعمار فرانو: 77-73.
16) استعمار فرانو: 77- 78.
17) استعمار فرانو: 80-79.
18) استعمار فرانو: 80- 82.
19) استعمار فرانو: 82.
20) استعمار فرانو: 83-82.
21) استعمار فرانو: 84.
22) استعمار فرانو: 86-85.
23) استعمار فرانو: 86- 88.
24) استعمار فرانو: 89-88.
( منبع :جنگ نرم ، مرکز مشاوره معاونت تبلیغ و آموزش نهاد رهبری در دانشگاهها ، 1389 )
- [سایر] مکانیزم رابطه سربازان جنگ نرم با رهبر چیست؟
- [سایر] نقش شبکه های اجتماعی مجازی در جنگ نرم چیست؟ شاخصهای جنگ نرم در فیسبوک؟
- [سایر] نقش افسر جنگ نرم در جنگ نرمِ زیرپوستی بسیار فراگیر بین جمهوری اسلامی و آمریکا چیست؟
- [سایر] منظور از جنگ نرم چیست؟
- [سایر] پدافند غیر عامل جنگ نرم یعنی چه؟
- [سایر] با توجه به این که جنگ نرم سابقه ای در تاریخ اسلام دارد، اهداف جنگ نرم بر علیه انقلاب اسلامی ما چه می باشد؟
- [سایر] با توجه به این که جنگ نرم سابقه ای در تاریخ اسلام دارد، اهداف جنگ نرم بر علیه انقلاب اسلامی ما چه می باشد؟
- [سایر] بررسی نقش مؤلفههای براندازی نرم؛ عوامل براندازی در جنگ نرم کداماند؟
- [سایر] مبانی فرهنگی تهدیدات جنگ نرم چیست؟
- [سایر] تعریف کاملی از جنگ نرم و ویژگیهای اون رو بفرمایید؟
- [آیت الله اردبیلی] معاشرت سالم با کفّاری که در حال جنگ با مسلمانان نیستند و ایجاد روابط فرهنگی، سیاسی، تجاری و اقتصادی با آنها از طرف دولت اسلامی یا اشخاص، تا زمانی که خوف تقویت کفر و ترویج فساد و انحراف فکری یا عملی و ایجاد سلطه از ناحیه آنان بر مسلمانان و کشور اسلامی در بین نباشد، اشکال ندارد؛ ولی رابطه با کفّاری که در حال جنگ با مسلمانان میباشند، مخصوصا اگر موجب تقویت آنان شود، جایز نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است انسان با کسی که از روی بی اعتنائی به مسجد حاضر نمی شود رابطه دوستی برقرار نکند، با او غذا نخورد، در کارها با او مشورت نکند، همسایه او نشود، از او زن نگیرد و به او زن ندهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] شایسته است انسان با کسانی که از روی بی اعتنایی، به مسجد مسلمانها حاضر نمی شوند رابطه دوستی برقرار نکند، با آنها غذا نخورد و در کارها با آنها مشورت ننماید و از آنها زن نگیرد و به آنها زن ندهد.
- [آیت الله مظاهری] توبه فرار از جنگ یا کمک نکردن به آن، علاوه بر پشیمانی از این گناه بزرگ، شرکت و کمک در جنگ است، مگر اینکه جنگ تمام شده باشد که تصمیم بر ترک آن گناه کفایت میکند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] جنگ با کسانی که بر امام معصوم علیهالسلام خروج کنند جایز است ولی اگر ناصبی نباشند اموال آنها را بدون جنگ نمیتوان تصاحب کرد.
- [آیت الله جوادی آملی] .اجاره دهنده یا اجاره کننده می تواند ب ه عنوان وکالت از دیگری , پیمان اجاره برقرار کند.
- [آیت الله اردبیلی] تخم ماهی حلال گوشت (خاویار) هرچند نرم و لَزِج باشد حلال است و تخم ماهی حرام گوشت هرچند سفت و خشن باشد حرام میباشد و اگر در موردی مشتبه شود که از قبیل حلال است یا حرام، بنابر احتیاط اگر لَزِج و نرم باشد، از مصرف آن خودداری شود و اگر سفت و زبر باشد، خوردن آن حلال است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه مالک یا عامل فوت کنند مضاربه باطل می شود و ورثه می توانند با عامل توافق نمایند و مجدّداً عقد مضاربه، برقرار کنند.
- [آیت الله جوادی آملی] .مستحب است با کسی که اعتنایی به حضور در مسجد ندارد, پیوند مود?ت برقرار نشود و با او هم غذا نشوند و مشورت نکنند و ازدواج ننمایند.
- [آیت الله جوادی آملی] .تصرف در اموال کفّار حربی که در حال جنگ با مسلمانان هستند, جایز است.