بخش سوم- کارامدی نظام جمهوری اسلامی ایران مبحث اول- برخی مؤلّفهها و نمادهای ناکارامدی در جمهوری اسلامی ایران نظام جمهوری اسلامی ایران در خلال بیستوچهارسال گذشته توفیقات متعددی داشته است، با این وجود، همین نظام به اقرار مسئولین بلند پایه آن مواجه با معضلاتی است که ضرورت پرداختن به حل آنها و افزایش کارامدی، این سامانه را توجیه میکند. بیشتر اندیشمندان و کارگزاران جمهوری اسلامی ایران ضمن بحث از کارامدی به مولفهها و نمادهای کارامدی در کشورمان نیز اشاره کردهاند. به عنوان نمونه حجتالاسلام حسن روحانی - دبیر شورای امنیت ملی- با ورود در این مباحث معتقد است:"باید بتوانیم معضلاتی را که پیش روی نظام ماست حل کنیم و امید تازه به جامعهای بدهیم که کمکم به سمت یأس و ناامیدی کشانده میشود."[1] وی بر این باور است که در این مقطع مردم ما از چند مشکل بزرگ رنج میبرند که اگر نتوانیم در مدت معقول، آنها را حل کنیم، کار آمدی نظام و بالطبع مشروعیت آن زیر سؤال خواهد رفت. معضلات مزبور از دید ایشان اجمالاً بدین قرار است: 1- اختلافات داخلی و فقدان اجماع نظر حتی در مباحث زیر بنایی. 2- معضلات اقتصادی. شامل کاهش ارزش پول ملی، تورم افسارگسیخته، کاهش قدرت خرید، عدم رشد مناسب سرمایهگذاری، چرخشهای سریع در سیاستهای اقتصادی، عدم امنیت سرمایهگذاری و خروج و فرار سرمایه و مغزها، بحران اشتغال و نرخ دو رقمی بیکاری. 3- گسترش فساد شامل فساد اداری و رشوهخواری، مفاسد اخلاقی، ایجاد شبکههای فساد، جنایات سازمان یافته و توسعه مفاسد اجتماعی و معضل مواد مخدر و ضعف برنامهریزی سامانمند و پایدار برای حل این مفاسد. 4- عقبماندگی علمی و تکنولوژیکی طرح نظری و عملی موضوع جهانی شدن و گسترش حوزه ارتباطات، امکان مقایسه بین کشورها را از حیث پیشرفت یا پسرفت افزایش داده و ضرورت جبران این تأخیر را که باعث شکسته شدن غرور ملی نخبگان فکری و جوانان کشور ما میشود را بیشتر نموده است. همچنین، با عنایت به اینکه یکی از معانی مشروعیت، حقانیت است، در شرایط عقبماندگی و ناکارامدی، حقانیت وصحت فکر و نظرات دینی و علمی ما هم زیر سئوال خواهد رفت."[2] محمدجواد لاریجانی از دیگر اندیشمندانی است که یکی از مؤلفههای اصلی ناکارامدی را جانشین شدن حکومت کارپرداز و ناکارآمد به جای حکومت برنامهدار و کارامد به شمار میآورد. در حکومت کارپرداز، دولتها به حل مشکل میپردازند نه اجرای برنامه. چون عقلانیت مبنا نیست، لذا از کارامدی خبری نیست. ضمن آنکه دولت در غیر از حوزه امنیت، صرفاً کارپرداز موضعی است و نمیتواند در زمینههای با "خطر بالا" و یا کارها وپروژههای بزرگ و ملی حضور داشته باشد. در این شیوه، حکومت نوعی معامله وبده و بستان سیاسی و کار چاق کنی حاکم بوده و از برنامه، راهبرد (استراتژی)، مشورتخواهی خبری نیست و حکومت کلوپ قدرت افراد خود محور، مستبد و خود بزرگ بین به شمار میآید.[3] بدیهی است حرکت نظام جمهوری اسلامی ایران از حکومت برنامهدار به سوی حکومت کارپرداز، یکی از مخاطرات اصلی کارامدی آن میتواند باشد؛ همچنان که حرکت معکوس، تقویتکننده کارامدی خواهد بود. از مدیریت و حکومت کارپرداز نیز با اسامی مدیریت هیأتی، رفاقتی، معاملاتی، ریش سفیدی و کترهای نیز یاد میشود. مبحث دوم – شاخصههای کارامدی در جمهوری اسلامی ایران برخی از صاحبنظران، شاخصههای مزبور را هم از منظرهای کلان و هم از منظرهای جزیی مورد اشاره و بحث قرار دادهاند. مثلاً گفته میشود کارامدی معطوف به تحصیل شرایط رقابت در وضعیت جهانی شدن به مفهوم افزایش برتری در چهار زمینه است: - عقلانی بودن به مفهوم اقناع عقل بشری، قابل اثبات بودن با قواعد علمی. - زیبائی به مفهوم جلب احساسات و عواطف بشری. - عملی بودن؛ به مفهوم موفقیت در مقام آزمون و تجربه. - اتکا به قدرت و ابزار پیامرسانی؛ به مفهوم اثرگذاری در افکار جهانی با تسلط بر ابزار و فنآوری پیامرسانی.[4] بدین ترتیب میتوان استنباط کرد هر برنامهریزی در راستای افزایش کارامدی میبایستی واجد ویژگیهای پیشگفته باشد. در اینجا به طور جزییتر به ذکر شاخصههای کارامدی در نظام جمهوری اسلامی ایران میپردازیم. گفتار اول - دیدگاه مقام رهبری و ریاست جمهوری مقام رهبری در مبحث کارامدی نظام جمهوری اسلامی ایران در خلال چندین سال گذشته، دو گونه اشاره داشتهاند. یا در منظری عام به راهبردهای اعتلای تمدن اسلامی و تحقق حیات طیبه اسلامی و موارد ممد و مخل آن اشاره نموده اند[5] یا در منظری خاص به ویژه در یکی دو سال اخیر، ضمن اشاره به وظائف نظام سیاسی، شاخصههای کارامدی آن را بیان نمودهاند. ایشان با تأکید اساسی بر نوسازی معنوی و فرهنگی و عدالتمحوری، در اردیبهشت1380، نظام سیاسی دهساله نبوی در مدینه را نمونه کامل حاکمیت اسلام برای کلیه ادوار زمانی و مکانی دانسته و هفت شاخص مهم و برجسته آن را: ایمان و معنویت، قسط و عدل، علم ومعرفت، صفا و اخوت، صلاح اخلاقی و رفتاری، اقتدار و عزت، و کار و حرکت و پیشرفت دائمی به شمار آوردند. آیت ا... خامنهای با تحلیل جامعی از نظام مطلوب مردمسالار دینی و ذکر مزیتهای آن نسبت به دموکراسیهای غربی[6]، در شهریور سال 1380 طی بیانات مبسوطی در جمع رئیس جمهوری و هیأت وزیران دیدگاههای خود را در مورد شاخصههای کارامدی و ناکارامدی نظام اسلامی و وظائف و ویژگیهای الزامی آن بیان نمودند. ایشان دولت در نظام اسلامی را دولت کریمه دانسته و شرایط تحقق چنین دولتی را، عزت، سربلندی، اعتقاد راسخ به راه اسلام و انقلاب، نفوذناپذیری و پایداری، قدر دانستن متاع گرانقدر انقلاب، و بیان آرمانها و حرفهای نو برای جامعة بشری از جمله مردمسالاری دینی، اعلام داشته و با تأکید بر لزوم کارامدی دولت تصریح کردند. فلسفه وجودی دولت درنظام اسلامی ، تبدیل حرفهای خوب به اقدامات خوب و اعمال صالح است؛ وبرای تحقق این مهم، باید دولت را دولتِ کار و عمل قرار داد. از نظر مقام رهبری، عوامل مؤثر در افزایش کارامدی دولت به شرح زیر است: 1- مغتنم شمردن فرصتها و استفاده کامل از آنها توسط دولت. 2- انتخاب عناصر کاردان و کارشناس به عنوان بازوهای اجرایی وزیران. 3- تحت نظر داشتن دائم مدیران و نظارت دقیق بر آنها. 4- پیگیری مستمر و قاطعانه مسائل و بازرسی دقیق امور. 5- تمرکز بر مسائل مهم و برنامهریزی مؤلفههای مهمی مانند: الف- ایجاد اشتغال و رفع بیکاری. ب- نوسازی صنعت. ج- پیوند دانشگاه و صنعت. د- خودکفایی دولت در مواد غذایی اصلی از جمله گندم، برنج و روغن. 6- جلوگیری از طولانی شدن اجرای طرحها و تأکید بر ضرورت برنامهریزی کاهش زمان اجرای آنها. 7- اولویت کامل مسئله عدالت در همة سیاستگذاریها و برنامهریزیها و اجرای پروژهها. 8- پرهیز مسئولان از اشرافیگری و ممانعت از تجملگرایی آنان در راستای تحقق عدالت و نفی پیامدهای منفی این پدیدة مذموم در فرهنگ عمومی. 9- رعایت امانت و درستکاری توسط مسئولان، حفظ کامل و دقیق بیتالمال و رعایت اولویتها در هزینه کردن اعتبارات به عنوان مصادیق امانتداری دولت و کارگزاران آن. 10- مبارزه قاطع با مفاسد مالی و اقتصادی و هر نوع فساد و اسراف و تبعیض در دوایر مختلف و تحت هر نام و توجیه و ضرورت رعایت مفاد نامه 8 مادهای به سران سه قوه در این باره. 11- پرهیز تمامی دولتمردان و مسئولان کشور از گفتارها و کردارهای تشنجآفرین و موجد تهییج سیاسی. 12- عدم تبدیل دولت و دستگاههای تابعه به مکان وفعالیت و تبلیغ احزاب و گروههای سیاسی و ممانعت از پرداختن وزرا به کارهای حزبی، نفی سیاسیبازی و تقویت کارسیاسی متدینانه. 13- ضرورت هماهنگی و همنواختی بیشتر بین اجزای مختلف دولت و همچنین میان دولت و سایر دستگاهها. 14- تقویت و استقرار معنویت، اخلاق و افزایش تدین مردم به عنوان مهمترین وظیفه دولت. 15- جلوگیری از شیوع فساد و مقابله با تظاهر به بیدینی و مظاهر فساد. 16- نظارت بر عملکرد دستگاهها. 17- ضرورت پاسخگو بودن دولت، به معنای داشتن استدلال قانعکننده وتفکر منطقی برای طرح و برنامه و اقدام توسط دولت.[7] شایان ذکر است که رئیس جمهور (سیدمحمد خاتمی) در اولین گزارش ارزیابی برنامه سوم توسعه به مجلس، تأکید کرد که توسعه یک کشور - علاوه بر نیاز به اموری همچون تفاهم همه جانبه مسئولان و مشارکت همه جانبه مردم در آن - نیازمند نظارت همه جانبه و پایدار و ارزشیابی است. وی در تشریح شاخصههای دولت کارآمد، معتقد است. آزادی عمل گسترده مدیران از یک سو، و نظارت و ارزشیابی همه جانبه از سوی دیگر، بیشک یکی از ابزارهای مهم توسعه محسوب میشود؛ و کشور در این برهه از حیات خود، به شدت به آن نیازمند است. دولت کارآمد وشایسته از نظر ایشان، دولتی است که پذیرای نظارت، ارزشیابی، کنترل و بازرسی باشد؛ و برای آن نظامسازی کرده و اجزای آن را به شکلی سازگار در خود نهادینه کرده باشد؛ و به صورت مستمر عملکرد خود را در معرض قضاوت قرار دهد. چنین دولتی، دولت پاسخگو است.[8] متأسفانه باید اقرار کرد که با وجود توصیههای اکید مقام رهبری و ریاست جمهوری در زمینه ضرورت بازرسی و نظارت در کلیه امور کشور، و با لحاظ این مسئله که نظارت یکی از شاخصههای انکارناپذیر کارامدی هر نظام مدیریتی و سیاسی است، اما ضعفها و نقائص آشکاری در این حوزه در کشور ما به چشم میخورد. درجمع بندی مشکلات و نارساییهای ساختار نظارتی کشور میتوان به موارد زیر به طور اجمال اشاره کرد: 1- گستردگی و پراکندگی واحدهای نظارتی از بُعد ساختاری، تنوع وظائف و اهداف.[9] 2- عدم وجود نظام تبادل اطلاعات میان سازمانهای نظارتی به صورت پویا. 3- عدم وجود همکاری و هماهنگی میان سازمانهای نظارتی در دسترسی به اهداف. 4- عدم وجود هماهنگی در سیاستگذاری مشترک میان سازمانهای نظارتی. 5- تصور وجود دوباره کاری و فعالیت موازی در دستگاههای اجرایی و نظارتشوندگان، به دلیل تعدد مراکز نظارتی و قوانین حاکم. 6- تصور وجود شکاف عمیق بین سازمانهای نظارتی و دستگاههای اجرایی. 7- عدم وجود استانداردهای روشن در امر نظارت و کنترل. 8-تلقی وجود بازرسی و نظارتهای بازدارنده و غیر کارا. 9- مشکلات زمینهای و فرهنگی در نهادینه شدن امر نظارت و کنترل. 10- عدم نهادینه شدن استفاده از نظارت همگانی و حرکت به سوی خود کنترلی در دستگاههای اجرایی. بدین ترتیب، عدم هماهنگی بین دستگاههای اجرایی نظارتی در هر دو زمینة داخل قوا و بین قوا و تعدد سازمانهای نظارتی و مراجع متعدد تصمیمگیری وعدم وجود ارتباطات اطلاعاتی بین سازمانهای نظارتی، در کنار حرفهای و تخصصی نبودن سازمانهای یاد شده و عدم وجود مرجع واحد برای تدوین استانداردها و یکسانسازی عملیات نظارت و حسابرسی، موجب خلل و خدشه نظارت بهینه و کارامد در کشور شده است. بدیهی است رفع این موانع و معایب، در تجهیز و تمهید نظارت پویا و معطوف به کارایی و کارامدی نظام سیاسی بیاندازه مؤثر خواهدبود. استنتاج همان طور که در مقدمه هم اشاره شد، برای هیچ نظامی نمیتوان مشروعیت و کارامدی و کارایی قطعی قائل شد و ضعف و نقصانیابی کارامدی به صورت طبیعی برای بسیاری از رژیمهای سیاسی اتفاق میافتد؛ اما با این وجود، ضعف و نبود کارامدی مخاطرهای جدی برای هر نظام سیاسی است و باید هر چه سریعتر در رفع آن کوشید. از سویی دیگر، کشور ما نیز بنا به اظهارات مسئولین بلند پایه و صاحبان اندیشه، در بخشها و مدیریتها، مواجه با ناکارامدی است؛ و بدیهی است که با گسترش ارتباطات و تسهیل ارزیابی و مقایسه کارامدی هر کشور توسط شهروندان با سایر کشورها و همچنین به دلیل جوانی بافت جمعیت ایران اسلامی و افزایش نیازها و توقعات و پیشامد بحرانهایی مانند اشتغال و بیکاری و همچنین تبلیغات منفی بیگانگان، خواه ناخواه ابعاد این ناکارامدیها پررنگ تر جلوه میکند؛ و به همین دلیل توجه بیشتر به مخاطرات ناکارامدی و لزوم مقابله نظری و عملی با آن از اهمیت و تعجیل بیشتری برخوردار است. آنچه مسلم است، در حکومت دینی ما، حتی نبود کارامدی، به معنای نبود و نفی مشروعیت نظام نیست. هر چند کارامدی افزونتر و تقویت آن، در هر نظامی اعم از رژیمهای دموکراتیک و اقتدارگرا به تقویت مشروعیت آنها نیز میانجامد و در مورد کشور ما هم چنین است. شایان ذکر است که مسئله کارامدی در ادبیات دینی ما نیز بیسابقه نیست و هم به طور مستقیم و هم غیرمستقیم میتوان از روایات و به ویژه احادیث امام علی(ع) در این زمینه بهره گرفت؛ و شاخصهای کارامدی را بدین صورت تعریف کرد که خوشبختانه این امر در این پژوهش تحقق یافته است؛ و به طور جدی ضرورت دارد که به رهنمودهای امام(ع) در این باره توجه داشت. اما در پاسخ به سئوال مرکب تحقیق باید گفت که "کارامدی"، در گرو کسب هدفهای تعیین شده و رضایت خاطر کسانی است که در رسیدن به اهداف نقش دارند، اما "کارایی" در بکارگیری و تخصیص منابع تولید، در استفاده از منابع تولید و صرف حداقل هزینه وکمترین ضایعات برای هر میزان تولید است. همچنان که بر اساس تعاریفی که اندیشمندانی مانند"لیپست" ارائه داده بودند، کارامدی را نیز به ایفای بهینه کارْ ویژههای حکومت نیز معنی کردهاند و با این قالبسازی و بر این مبنا، کارامدی را در نهجالبلاغه تعریف کردیم و بدینسان کارْ ویژههای اساسی و آرمانی حکومت و نوع اِعمال بهینه آنها از سوی امام علی(ع) تشریح شد. گفتیم در حالی که پیشرفت و کارامدی در سازمان و نظامهای غیر دینی و لائیک، تنها با ملاحظات مادی سنجیده میشود، سازمانها و نظام سیاسی در اسلام پا را از این ملاحظات مادی فراتر مینهند و فقط به فکر اهداف زودگذر و کوتاه مدت و بر پایه ملاحظات اقتصادی و کارایی مادی نیست؛ و بدینوسیله هدفهای فردی، اجتماعی، سازمانی و حکومتی را صرفاً در پرتو محاسبات مادی نمینگرد؛ بلکه ابعاد معنوی کارایی وشرافت انسانی و ارتقاء کرامت بشری را نیز در رفتار سازمانی و تعامل حکومت و مردم مَدّ نظر دارد و بیشترین بازده مادی را به گونه متقارن با افزایش بهینه و کارایی بازدههای معنوی در نظر میگیرد. باید خاطرنشان نمود که شاخص سازی برای مفهوم کارامدی، دارای یک فرمول قطعی و صد درصد نیست و بر حسب مقتضیات زمانی و مکانی و تحولات عرصههای مختلف، این شاخصها تغییر پذیرند. به ویژه همان گونه که امروزه همه به یقین باور دارند که مدلهای توسعه هر کشوری، مختص خود آن کشور است؛ و نمیتوان به ارائه الگوئی جزئی و کلیشهای برای همه دول پرداخت، در مورد تحقق کارامدی و تعیین شاخصههای آن نیز چنین امری صادق است. مستندات این تحقیق نیز که طی آن به دیدگاههای متنوع و گسترده در تعیین شاخصهای کارامدی اشاره شد، مؤید این ادعا است که نمیتوان نقطه نظرات یک دیدگاه را راهکاری قطعی جهت افزایش کارامدی نظام دانست و از بقیه راهکارها چشم پوشید؛ بلکه میبایستی پیشنهادهایی که از اجماع بیشتری برخوردارند، به عنوان شاخصهای کارامدی مطرح کرد. در توضیح شاخصههای مزبور از دید امام علی(ع)، باید اشاره کرد که از یکطرف تحقق بایسته و بهینه کارْ ویژههای هشتگانه - مذکور در متن - مایه کارامدی است؛ و از سوی دیگر از بیان امام(ع) دریافت میشود که شاخصههای زیر را میتوان در تحقق و افزایش کارامدی ملحوظ کرد: 1- عدالت و عدالتورزی. 2- شایستهسالاری. 3- تجربهگرایی. 4- نظارت و کنترل. 5- ضابطه و قانونگرایی به جای رابطهگرایی. 6- امانتداری، تکلیفگرایی و مسئولیتشناسی 7- الگو بودن رهبران و مدیران و سادهزیستی آنان. 8-کفاف، قناعت و پرهیز از اسراف. همچنین از مجموع دیدگاهها و راهکارهای مطروح شده، برخی از شاخصههای اجماعیتر کارامدی بدین قرارند: 1- اتکاء به اجتهاد پویا و طرح شورای افتا. 2- نوسازی معنوی وفرهنگی با اتکا به عدالت محوری 3- کاهش تصدیگری دولت و مقابله با تمرکز، فربهگی و توسعه دولت و تأکید بر مشارکت فعال مردم. 4- منطقه فراغ دانستن شکل و شیوه حکومت، و تفکیک حوزههای دینی از حوزههای تجربی و کاربرد عقل و منطق در منطقه مزبور. 5- محوریت بخشی به احزاب با صلاحیت در مدیریت کشور. 6- نهادینه کردن و حاکمیت قانون و شفافسازی و تحقق قانون اساسی. 7- انجام بهینه کلیه وظائف حکومت، به ویژه تأمین امنیت در معنای وسیع کلمه. 8- تقویت و گسترش جامعه مدنی و نمادهای مشترک و کسب وجهه بین المللی. 9- تأکید بر حکومت برنامه دار و مقابله با حکومت کارپرداز، و معاملهای. 10- کاربری مدیریت علمی و جذب نیروهای متخصص و مقابله با تغییر مداوم مدیران. 11- ضرورت پاسخگو بودن دولت و نظارت دقیق و هماهنگ بر عملکرد دستگاهها. 12- رفع محرومیت و برقراری رفاه عمومی. 13-هماهنگی و انسجام درونی در نظام سیاسی. 14- اتخاذ راهبردها و اهداف متناسب با قدرت ملی. لازم به ذکر است که استفاده از نظریات علم مدیریت و نظریههای توسعه، جهت افزایش کارامدی نظام جمهوری اسلامی ایران هم راهگشاست. به عنوان نمونه، میتوان با استفاده از نظریه کارکردگرای ساختاری سیستمی، عوامل مخل عملکرد سیستم را در هر مرحله عملکرد آن شناسایی کرد؛ و جهت افزایش کارایی با این عوامل مبارزه کرد. یا بر حسب نظریه بحران، به مواجهه و تقابل با عوامل به وجود آورندة بحرانهای ششگانه "لوسین پای"، برآمد، کارایی و کارامدی بیشتر نظام سیاسی را به ارمغان آورد.[10] پی نوشتها .• استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه شیراز. [1]. حسن روحانی، "درآمدی بر مشروعیت و کارامدی"، راهبرد، شماره 18، زمستان 1379، ص 19. [2]. ر.ک، همان ، ص 36-6. [3]. شرح دیدگاههای دکتر محمد جواد لاریجانی در کتاب و مقالات زیر آمده است: - محمد جواد لاریجانی، حکومت، مباحثی در مشروعیت و کارامدی، تهران ، سروش، 1379. - محمد جواد لاریجانی، " حکومت دینی کارآمد با دموکراسی مشروع، کیان، اردیبهشت و خرداد 1375، شماره 30. - محمد جواد لاریجانی،" حکومت، مشروعیت و کارامدی"، سروش ، 27 بهمن 1375، شماره 825، ص 24-22. - محمد جواد لاریجانی،"حدود تسامح مدنی در نظام اسلامی"، مجلس و پژوهش، فروردین و اردیبهشت 1377، شماره 24، ص 20-8. [4]. ر.ک، روحانی، پیشین. [5]. ر.ک، بهرام اخوان کاظمی، " راهبردهای اعتلای تمدن وفرهنگ اسلامی و تضمین امنیت فرهنگی"، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره سوم، بهار 1378، ص 91-89. [6]. ر.ک، بیانات مقام رهبری، همشهری، شماره 2488، 7 شهریور 1380، ص 2و 15 . [7]. ر.ک، بیانات مقام رهبری در دیدار مسئولان نظام، اطلاعات، شماره 22077، 15 آذر 1379، ص7. [8]. ر.ک، گزارش ارزیابی رئیس جمهور از برنامه سوم توسعه به مجلس، ایران، شماره 1945، مورخ 2 آبان 1380، ص 13. [9]. نظارت بر دستگاهها و دوایر جمهوری اسلامی امروزه از طریق سه قوه و به واسطه دوایری مانند؛ دیوان عدالت اداری، سازمان بازرسی کشور، دیوان محاسبات کشور، سازمان مدیریت و برنامهریزی، معاونت هزینه وزارت امور اقتصادی، سازمان حسابرسی، وزارت دادگستری، و مؤسسه حسابرسی مفید راهبر صورت میگیرد. ( منبع : دکتر بهرام اخوان کاظمی ، معارف ، اردیبهشت 1384، شماره 25)
بخش سوم- کارامدی نظام جمهوری اسلامی ایران
مبحث اول- برخی مؤلّفهها و نمادهای ناکارامدی در جمهوری اسلامی ایران
نظام جمهوری اسلامی ایران در خلال بیستوچهارسال گذشته توفیقات متعددی داشته است، با این وجود، همین نظام به اقرار مسئولین بلند پایه آن مواجه با معضلاتی است که ضرورت پرداختن به حل آنها و افزایش کارامدی، این سامانه را توجیه میکند. بیشتر اندیشمندان و کارگزاران جمهوری اسلامی ایران ضمن بحث از کارامدی به مولفهها و نمادهای کارامدی در کشورمان نیز اشاره کردهاند. به عنوان نمونه حجتالاسلام حسن روحانی - دبیر شورای امنیت ملی- با ورود در این مباحث معتقد است:"باید بتوانیم معضلاتی را که پیش روی نظام ماست حل کنیم و امید تازه به جامعهای بدهیم که کمکم به سمت یأس و ناامیدی کشانده میشود."[1] وی بر این باور است که در این مقطع مردم ما از چند مشکل بزرگ رنج میبرند که اگر نتوانیم در مدت معقول، آنها را حل کنیم، کار آمدی نظام و بالطبع مشروعیت آن زیر سؤال خواهد رفت. معضلات مزبور از دید ایشان اجمالاً بدین قرار است:
1- اختلافات داخلی و فقدان اجماع نظر حتی در مباحث زیر بنایی.
2- معضلات اقتصادی.
شامل کاهش ارزش پول ملی، تورم افسارگسیخته، کاهش قدرت خرید، عدم رشد مناسب سرمایهگذاری، چرخشهای سریع در سیاستهای اقتصادی، عدم امنیت سرمایهگذاری و خروج و فرار سرمایه و مغزها، بحران اشتغال و نرخ دو رقمی بیکاری.
3- گسترش فساد
شامل فساد اداری و رشوهخواری، مفاسد اخلاقی، ایجاد شبکههای فساد، جنایات سازمان یافته و توسعه مفاسد اجتماعی و معضل مواد مخدر و ضعف برنامهریزی سامانمند و پایدار برای حل این مفاسد.
4- عقبماندگی علمی و تکنولوژیکی
طرح نظری و عملی موضوع جهانی شدن و گسترش حوزه ارتباطات، امکان مقایسه بین کشورها را از حیث پیشرفت یا پسرفت افزایش داده و ضرورت جبران این تأخیر را که باعث شکسته شدن غرور ملی نخبگان فکری و جوانان کشور ما میشود را بیشتر نموده است. همچنین، با عنایت به اینکه یکی از معانی مشروعیت، حقانیت است، در شرایط عقبماندگی و ناکارامدی، حقانیت وصحت فکر و نظرات دینی و علمی ما هم زیر سئوال خواهد رفت."[2]
محمدجواد لاریجانی از دیگر اندیشمندانی است که یکی از مؤلفههای اصلی ناکارامدی را جانشین شدن حکومت کارپرداز و ناکارآمد به جای حکومت برنامهدار و کارامد به شمار میآورد. در حکومت کارپرداز، دولتها به حل مشکل میپردازند نه اجرای برنامه. چون عقلانیت مبنا نیست، لذا از کارامدی خبری نیست. ضمن آنکه دولت در غیر از حوزه امنیت، صرفاً کارپرداز موضعی است و نمیتواند در زمینههای با "خطر بالا" و یا کارها وپروژههای بزرگ و ملی حضور داشته باشد. در این شیوه، حکومت نوعی معامله وبده و بستان سیاسی و کار چاق کنی حاکم بوده و از برنامه، راهبرد (استراتژی)، مشورتخواهی خبری نیست و حکومت کلوپ قدرت افراد خود محور، مستبد و خود بزرگ بین به شمار میآید.[3] بدیهی است حرکت نظام جمهوری اسلامی ایران از حکومت برنامهدار به سوی حکومت کارپرداز، یکی از مخاطرات اصلی کارامدی آن میتواند باشد؛ همچنان که حرکت معکوس، تقویتکننده کارامدی خواهد بود.
از مدیریت و حکومت کارپرداز نیز با اسامی مدیریت هیأتی، رفاقتی، معاملاتی، ریش سفیدی و کترهای نیز یاد میشود.
مبحث دوم – شاخصههای کارامدی در جمهوری اسلامی ایران
برخی از صاحبنظران، شاخصههای مزبور را هم از منظرهای کلان و هم از منظرهای جزیی مورد اشاره و بحث قرار دادهاند. مثلاً گفته میشود کارامدی معطوف به تحصیل شرایط رقابت در وضعیت جهانی شدن به مفهوم افزایش برتری در چهار زمینه است:
- عقلانی بودن به مفهوم اقناع عقل بشری، قابل اثبات بودن با قواعد علمی.
- زیبائی به مفهوم جلب احساسات و عواطف بشری.
- عملی بودن؛ به مفهوم موفقیت در مقام آزمون و تجربه.
- اتکا به قدرت و ابزار پیامرسانی؛ به مفهوم اثرگذاری در افکار جهانی با تسلط بر ابزار و فنآوری پیامرسانی.[4]
بدین ترتیب میتوان استنباط کرد هر برنامهریزی در راستای افزایش کارامدی میبایستی واجد ویژگیهای پیشگفته باشد. در اینجا به طور جزییتر به ذکر شاخصههای کارامدی در نظام جمهوری اسلامی ایران میپردازیم.
گفتار اول - دیدگاه مقام رهبری و ریاست جمهوری
مقام رهبری در مبحث کارامدی نظام جمهوری اسلامی ایران در خلال چندین سال گذشته، دو گونه اشاره داشتهاند. یا در منظری عام به راهبردهای اعتلای تمدن اسلامی و تحقق حیات طیبه اسلامی و موارد ممد و مخل آن اشاره نموده اند[5] یا در منظری خاص به ویژه در یکی دو سال اخیر، ضمن اشاره به وظائف نظام سیاسی، شاخصههای کارامدی آن را بیان نمودهاند. ایشان با تأکید اساسی بر نوسازی معنوی و فرهنگی و عدالتمحوری، در اردیبهشت1380، نظام سیاسی دهساله نبوی در مدینه را نمونه کامل حاکمیت اسلام برای کلیه ادوار زمانی و مکانی دانسته و هفت شاخص مهم و برجسته آن را: ایمان و معنویت، قسط و عدل، علم ومعرفت، صفا و اخوت، صلاح اخلاقی و رفتاری، اقتدار و عزت، و کار و حرکت و پیشرفت دائمی به شمار آوردند.
آیت ا... خامنهای با تحلیل جامعی از نظام مطلوب مردمسالار دینی و ذکر مزیتهای آن نسبت به دموکراسیهای غربی[6]، در شهریور سال 1380 طی بیانات مبسوطی در جمع رئیس جمهوری و هیأت وزیران دیدگاههای خود را در مورد شاخصههای کارامدی و ناکارامدی نظام اسلامی و وظائف و ویژگیهای الزامی آن بیان نمودند.
ایشان دولت در نظام اسلامی را دولت کریمه دانسته و شرایط تحقق چنین دولتی را، عزت، سربلندی، اعتقاد راسخ به راه اسلام و انقلاب، نفوذناپذیری و پایداری، قدر دانستن متاع گرانقدر انقلاب، و بیان آرمانها و حرفهای نو برای جامعة بشری از جمله مردمسالاری دینی، اعلام داشته و با تأکید بر لزوم کارامدی دولت تصریح کردند. فلسفه وجودی دولت درنظام اسلامی ، تبدیل حرفهای خوب به اقدامات خوب و اعمال صالح است؛ وبرای تحقق این مهم، باید دولت را دولتِ کار و عمل قرار داد. از نظر مقام رهبری، عوامل مؤثر در افزایش کارامدی دولت به شرح زیر است:
1- مغتنم شمردن فرصتها و استفاده کامل از آنها توسط دولت.
2- انتخاب عناصر کاردان و کارشناس به عنوان بازوهای اجرایی وزیران.
3- تحت نظر داشتن دائم مدیران و نظارت دقیق بر آنها.
4- پیگیری مستمر و قاطعانه مسائل و بازرسی دقیق امور.
5- تمرکز بر مسائل مهم و برنامهریزی مؤلفههای مهمی مانند:
الف- ایجاد اشتغال و رفع بیکاری.
ب- نوسازی صنعت.
ج- پیوند دانشگاه و صنعت.
د- خودکفایی دولت در مواد غذایی اصلی از جمله گندم، برنج و روغن.
6- جلوگیری از طولانی شدن اجرای طرحها و تأکید بر ضرورت برنامهریزی کاهش زمان اجرای آنها.
7- اولویت کامل مسئله عدالت در همة سیاستگذاریها و برنامهریزیها و اجرای پروژهها.
8- پرهیز مسئولان از اشرافیگری و ممانعت از تجملگرایی آنان در راستای تحقق عدالت و نفی پیامدهای منفی این پدیدة مذموم در فرهنگ عمومی.
9- رعایت امانت و درستکاری توسط مسئولان، حفظ کامل و دقیق بیتالمال و رعایت اولویتها در هزینه کردن اعتبارات به عنوان مصادیق امانتداری دولت و کارگزاران آن.
10- مبارزه قاطع با مفاسد مالی و اقتصادی و هر نوع فساد و اسراف و تبعیض در دوایر مختلف و تحت هر نام و توجیه و ضرورت رعایت مفاد نامه 8 مادهای به سران سه قوه در این باره.
11- پرهیز تمامی دولتمردان و مسئولان کشور از گفتارها و کردارهای تشنجآفرین و موجد تهییج سیاسی.
12- عدم تبدیل دولت و دستگاههای تابعه به مکان وفعالیت و تبلیغ احزاب و گروههای سیاسی و ممانعت از پرداختن وزرا به کارهای حزبی، نفی سیاسیبازی و تقویت کارسیاسی متدینانه.
13- ضرورت هماهنگی و همنواختی بیشتر بین اجزای مختلف دولت و همچنین میان دولت و سایر دستگاهها.
14- تقویت و استقرار معنویت، اخلاق و افزایش تدین مردم به عنوان مهمترین وظیفه دولت.
15- جلوگیری از شیوع فساد و مقابله با تظاهر به بیدینی و مظاهر فساد.
16- نظارت بر عملکرد دستگاهها.
17- ضرورت پاسخگو بودن دولت، به معنای داشتن استدلال قانعکننده وتفکر منطقی برای طرح و برنامه و اقدام توسط دولت.[7]
شایان ذکر است که رئیس جمهور (سیدمحمد خاتمی) در اولین گزارش ارزیابی برنامه سوم توسعه به مجلس، تأکید کرد که توسعه یک کشور - علاوه بر نیاز به اموری همچون تفاهم همه جانبه مسئولان و مشارکت همه جانبه مردم در آن - نیازمند نظارت همه جانبه و پایدار و ارزشیابی است. وی در تشریح شاخصههای دولت کارآمد، معتقد است. آزادی عمل گسترده مدیران از یک سو، و نظارت و ارزشیابی همه جانبه از سوی دیگر، بیشک یکی از ابزارهای مهم توسعه محسوب میشود؛ و کشور در این برهه از حیات خود، به شدت به آن نیازمند است. دولت کارآمد وشایسته از نظر ایشان، دولتی است که پذیرای نظارت، ارزشیابی، کنترل و بازرسی باشد؛ و برای آن نظامسازی کرده و اجزای آن را به شکلی سازگار در خود نهادینه کرده باشد؛ و به صورت مستمر عملکرد خود را در معرض قضاوت قرار دهد. چنین دولتی، دولت پاسخگو است.[8]
متأسفانه باید اقرار کرد که با وجود توصیههای اکید مقام رهبری و ریاست جمهوری در زمینه ضرورت بازرسی و نظارت در کلیه امور کشور، و با لحاظ این مسئله که نظارت یکی از شاخصههای انکارناپذیر کارامدی هر نظام مدیریتی و سیاسی است، اما ضعفها و نقائص آشکاری در این حوزه در کشور ما به چشم میخورد. درجمع بندی مشکلات و نارساییهای ساختار نظارتی کشور میتوان به موارد زیر به طور اجمال اشاره کرد:
1- گستردگی و پراکندگی واحدهای نظارتی از بُعد ساختاری، تنوع وظائف و اهداف.[9]
2- عدم وجود نظام تبادل اطلاعات میان سازمانهای نظارتی به صورت پویا.
3- عدم وجود همکاری و هماهنگی میان سازمانهای نظارتی در دسترسی به اهداف.
4- عدم وجود هماهنگی در سیاستگذاری مشترک میان سازمانهای نظارتی.
5- تصور وجود دوباره کاری و فعالیت موازی در دستگاههای اجرایی و نظارتشوندگان، به دلیل تعدد مراکز نظارتی و قوانین حاکم.
6- تصور وجود شکاف عمیق بین سازمانهای نظارتی و دستگاههای اجرایی.
7- عدم وجود استانداردهای روشن در امر نظارت و کنترل.
8-تلقی وجود بازرسی و نظارتهای بازدارنده و غیر کارا.
9- مشکلات زمینهای و فرهنگی در نهادینه شدن امر نظارت و کنترل.
10- عدم نهادینه شدن استفاده از نظارت همگانی و حرکت به سوی خود کنترلی در دستگاههای اجرایی. بدین ترتیب، عدم هماهنگی بین دستگاههای اجرایی نظارتی در هر دو زمینة داخل قوا و بین قوا و تعدد سازمانهای نظارتی و مراجع متعدد تصمیمگیری وعدم وجود ارتباطات اطلاعاتی بین سازمانهای نظارتی، در کنار حرفهای و تخصصی نبودن سازمانهای یاد شده و عدم وجود مرجع واحد برای تدوین استانداردها و یکسانسازی عملیات نظارت و حسابرسی، موجب خلل و خدشه نظارت بهینه و کارامد در کشور شده است. بدیهی است رفع این موانع و معایب، در تجهیز و تمهید نظارت پویا و معطوف به کارایی و کارامدی نظام سیاسی بیاندازه مؤثر خواهدبود.
استنتاج
همان طور که در مقدمه هم اشاره شد، برای هیچ نظامی نمیتوان مشروعیت و کارامدی و کارایی قطعی قائل شد و ضعف و نقصانیابی کارامدی به صورت طبیعی برای بسیاری از رژیمهای سیاسی اتفاق میافتد؛ اما با این وجود، ضعف و نبود کارامدی مخاطرهای جدی برای هر نظام سیاسی است و باید هر چه سریعتر در رفع آن کوشید. از سویی دیگر، کشور ما نیز بنا به اظهارات مسئولین بلند پایه و صاحبان اندیشه، در بخشها و مدیریتها، مواجه با ناکارامدی است؛ و بدیهی است که با گسترش ارتباطات و تسهیل ارزیابی و مقایسه کارامدی هر کشور توسط شهروندان با سایر کشورها و همچنین به دلیل جوانی بافت جمعیت ایران اسلامی و افزایش نیازها و توقعات و پیشامد بحرانهایی مانند اشتغال و بیکاری و همچنین تبلیغات منفی بیگانگان، خواه ناخواه ابعاد این ناکارامدیها پررنگ تر جلوه میکند؛ و به همین دلیل توجه بیشتر به مخاطرات ناکارامدی و لزوم مقابله نظری و عملی با آن از اهمیت و تعجیل بیشتری برخوردار است.
آنچه مسلم است، در حکومت دینی ما، حتی نبود کارامدی، به معنای نبود و نفی مشروعیت نظام نیست. هر چند کارامدی افزونتر و تقویت آن، در هر نظامی اعم از رژیمهای دموکراتیک و اقتدارگرا به تقویت مشروعیت آنها نیز میانجامد و در مورد کشور ما هم چنین است.
شایان ذکر است که مسئله کارامدی در ادبیات دینی ما نیز بیسابقه نیست و هم به طور مستقیم و هم غیرمستقیم میتوان از روایات و به ویژه احادیث امام علی(ع) در این زمینه بهره گرفت؛ و شاخصهای کارامدی را بدین صورت تعریف کرد که خوشبختانه این امر در این پژوهش تحقق یافته است؛ و به طور جدی ضرورت دارد که به رهنمودهای امام(ع) در این باره توجه داشت. اما در پاسخ به سئوال مرکب تحقیق باید گفت که "کارامدی"، در گرو کسب هدفهای تعیین شده و رضایت خاطر کسانی است که در رسیدن به اهداف نقش دارند، اما "کارایی" در بکارگیری و تخصیص منابع تولید، در استفاده از منابع تولید و صرف حداقل هزینه وکمترین ضایعات برای هر میزان تولید است. همچنان که بر اساس تعاریفی که اندیشمندانی مانند"لیپست" ارائه داده بودند، کارامدی را نیز به ایفای بهینه کارْ ویژههای حکومت نیز معنی کردهاند و با این قالبسازی و بر این مبنا، کارامدی را در نهجالبلاغه تعریف کردیم و بدینسان کارْ ویژههای اساسی و آرمانی حکومت و نوع اِعمال بهینه آنها از سوی امام علی(ع) تشریح شد.
گفتیم در حالی که پیشرفت و کارامدی در سازمان و نظامهای غیر دینی و لائیک، تنها با ملاحظات مادی سنجیده میشود، سازمانها و نظام سیاسی در اسلام پا را از این ملاحظات مادی فراتر مینهند و فقط به فکر اهداف زودگذر و کوتاه مدت و بر پایه ملاحظات اقتصادی و کارایی مادی نیست؛ و بدینوسیله هدفهای فردی، اجتماعی، سازمانی و حکومتی را صرفاً در پرتو محاسبات مادی نمینگرد؛ بلکه ابعاد معنوی کارایی وشرافت انسانی و ارتقاء کرامت بشری را نیز در رفتار سازمانی و تعامل حکومت و مردم مَدّ نظر دارد و بیشترین بازده مادی را به گونه متقارن با افزایش بهینه و کارایی بازدههای معنوی در نظر میگیرد.
باید خاطرنشان نمود که شاخص سازی برای مفهوم کارامدی، دارای یک فرمول قطعی و صد درصد نیست و بر حسب مقتضیات زمانی و مکانی و تحولات عرصههای مختلف، این شاخصها تغییر پذیرند. به ویژه همان گونه که امروزه همه به یقین باور دارند که مدلهای توسعه هر کشوری، مختص خود آن کشور است؛ و نمیتوان به ارائه الگوئی جزئی و کلیشهای برای همه دول پرداخت، در مورد تحقق کارامدی و تعیین شاخصههای آن نیز چنین امری صادق است. مستندات این تحقیق نیز که طی آن به دیدگاههای متنوع و گسترده در تعیین شاخصهای کارامدی اشاره شد، مؤید این ادعا است که نمیتوان نقطه نظرات یک دیدگاه را راهکاری قطعی جهت افزایش کارامدی نظام دانست و از بقیه راهکارها چشم پوشید؛ بلکه میبایستی پیشنهادهایی که از اجماع بیشتری برخوردارند، به عنوان شاخصهای کارامدی مطرح کرد.
در توضیح شاخصههای مزبور از دید امام علی(ع)، باید اشاره کرد که از یکطرف تحقق بایسته و بهینه کارْ ویژههای هشتگانه - مذکور در متن - مایه کارامدی است؛ و از سوی دیگر از بیان امام(ع) دریافت میشود که شاخصههای زیر را میتوان در تحقق و افزایش کارامدی ملحوظ کرد:
1- عدالت و عدالتورزی.
2- شایستهسالاری.
3- تجربهگرایی.
4- نظارت و کنترل.
5- ضابطه و قانونگرایی به جای رابطهگرایی.
6- امانتداری، تکلیفگرایی و مسئولیتشناسی
7- الگو بودن رهبران و مدیران و سادهزیستی آنان.
8-کفاف، قناعت و پرهیز از اسراف.
همچنین از مجموع دیدگاهها و راهکارهای مطروح شده، برخی از شاخصههای اجماعیتر کارامدی بدین قرارند:
1- اتکاء به اجتهاد پویا و طرح شورای افتا.
2- نوسازی معنوی وفرهنگی با اتکا به عدالت محوری
3- کاهش تصدیگری دولت و مقابله با تمرکز، فربهگی و توسعه دولت و تأکید بر مشارکت فعال مردم.
4- منطقه فراغ دانستن شکل و شیوه حکومت، و تفکیک حوزههای دینی از حوزههای تجربی و کاربرد عقل و منطق در منطقه مزبور.
5- محوریت بخشی به احزاب با صلاحیت در مدیریت کشور.
6- نهادینه کردن و حاکمیت قانون و شفافسازی و تحقق قانون اساسی.
7- انجام بهینه کلیه وظائف حکومت، به ویژه تأمین امنیت در معنای وسیع کلمه.
8- تقویت و گسترش جامعه مدنی و نمادهای مشترک و کسب وجهه بین المللی.
9- تأکید بر حکومت برنامه دار و مقابله با حکومت کارپرداز، و معاملهای.
10- کاربری مدیریت علمی و جذب نیروهای متخصص و مقابله با تغییر مداوم مدیران.
11- ضرورت پاسخگو بودن دولت و نظارت دقیق و هماهنگ بر عملکرد دستگاهها.
12- رفع محرومیت و برقراری رفاه عمومی.
13-هماهنگی و انسجام درونی در نظام سیاسی.
14- اتخاذ راهبردها و اهداف متناسب با قدرت ملی.
لازم به ذکر است که استفاده از نظریات علم مدیریت و نظریههای توسعه، جهت افزایش کارامدی نظام جمهوری اسلامی ایران هم راهگشاست. به عنوان نمونه، میتوان با استفاده از نظریه کارکردگرای ساختاری سیستمی، عوامل مخل عملکرد سیستم را در هر مرحله عملکرد آن شناسایی کرد؛ و جهت افزایش کارایی با این عوامل مبارزه کرد. یا بر حسب نظریه بحران، به مواجهه و تقابل با عوامل به وجود آورندة بحرانهای ششگانه "لوسین پای"، برآمد، کارایی و کارامدی بیشتر نظام سیاسی را به ارمغان آورد.[10]
پی نوشتها
.• استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه شیراز.
[1]. حسن روحانی، "درآمدی بر مشروعیت و کارامدی"، راهبرد، شماره 18، زمستان 1379، ص 19.
[2]. ر.ک، همان ، ص 36-6.
[3]. شرح دیدگاههای دکتر محمد جواد لاریجانی در کتاب و مقالات زیر آمده است:
- محمد جواد لاریجانی، حکومت، مباحثی در مشروعیت و کارامدی، تهران ، سروش، 1379.
- محمد جواد لاریجانی، " حکومت دینی کارآمد با دموکراسی مشروع، کیان، اردیبهشت و خرداد 1375، شماره 30.
- محمد جواد لاریجانی،" حکومت، مشروعیت و کارامدی"، سروش ، 27 بهمن 1375، شماره 825، ص 24-22.
- محمد جواد لاریجانی،"حدود تسامح مدنی در نظام اسلامی"، مجلس و پژوهش، فروردین و اردیبهشت 1377، شماره 24، ص 20-8.
[4]. ر.ک، روحانی، پیشین.
[5]. ر.ک، بهرام اخوان کاظمی، " راهبردهای اعتلای تمدن وفرهنگ اسلامی و تضمین امنیت فرهنگی"، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره سوم، بهار 1378، ص 91-89.
[6]. ر.ک، بیانات مقام رهبری، همشهری، شماره 2488، 7 شهریور 1380، ص 2و 15 .
[7]. ر.ک، بیانات مقام رهبری در دیدار مسئولان نظام، اطلاعات، شماره 22077، 15 آذر 1379، ص7.
[8]. ر.ک، گزارش ارزیابی رئیس جمهور از برنامه سوم توسعه به مجلس، ایران، شماره 1945، مورخ 2 آبان 1380، ص 13.
[9]. نظارت بر دستگاهها و دوایر جمهوری اسلامی امروزه از طریق سه قوه و به واسطه دوایری مانند؛ دیوان عدالت اداری، سازمان بازرسی کشور، دیوان محاسبات کشور، سازمان مدیریت و برنامهریزی، معاونت هزینه وزارت امور اقتصادی، سازمان حسابرسی، وزارت دادگستری، و مؤسسه حسابرسی مفید راهبر صورت میگیرد.
( منبع : دکتر بهرام اخوان کاظمی ، معارف ، اردیبهشت 1384، شماره 25)
- [سایر] کارآمدی نظام جمهوری اسلامی چگونه تبیین می شود؟
- [سایر] جمهوری اسلامی عملا چه کارایی و کارآمدی داشته است؟
- [سایر] در بررسی کارآمدی نظام جمهوری اسلامی ایران توجه به چه اموری حائز اهمیت می باشد ؟
- [سایر] کارآمدی چه جایگاهی در نظام اسلامی دارد؟ چگونه می توان کارآمدی نامزدهای ریاست جمهوری را بررسی و به انتخاب اصلح رسید؟
- [سایر] در بررسی کارآمدی نظام جمهوری اسلامی ایران توجه به چه اموری حائز اهمیت می باشد ؟
- [سایر] نقش زنان در پیروزی انقلاب اسلامی را از دیدگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بیان کنید.
- [سایر] دیدگاه آیت الله سید محمد صادق روحانی پیرامون حکومت اسلامی و ولایت فقیه؟
- [سایر] از دیدگاه امام خمینی(ره) مفهوم « جمهوری اسلامی» به چه معنا و منظوری است؟
- [سایر] دیدگاه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در مورد نحوه رفتار با اقلیت های غیر مسلمان چیست؟
- [سایر] در دیدگاه تدوین کنندگان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، قانون اساسی شکلی مورد نظر بوده یا قانون اساسی ماهُوی؟[1]
- [آیت الله اردبیلی] نیکویی رفتار، منش و حسن سلوک مسلمانان خصوصا عالمان، فرهیختگان و سرشناسان از بهترین وسایل امر به معروف و نهی از منکر است و بر همه واجب است با روش و منش پسندیده خود عملاً جامعه اسلامی را به انجام معروف و ترک منکر رهنمون بسازند.
- [آیت الله جوادی آملی] .در این زمان که نظام جمهوری اسلامی ایران با کشورهای شرق و غرب و دولت های کفّار حربی , معاهده و پیمان عدم تعرّض و تجاوز بسته است، سرقت و نیرنگ و عدم وفا به تعهّد نسبت به حقوق و اموال کفّار حربی, جایز نیست.
- [امام خمینی] اگر فرضاً یک شرکت یا مؤسسه پیدا شود و برای اعانت به مؤسسات خیریه از قبیل بیمارستان یا مدارس اسلامی بلیطهایی منتشر کند، و مردم هم برای اعانت این مؤسسات مبلغی بدهند، و آن شرکت از مال خودش یا وجوهی که از انتشار بلیط به دست میآید، با اجازه تمام پول دهندگان مبلغی به اشخاصی که قرعه به نام آنها بیرون میآید بدهد مانع ندارد، لکن این مجرد فرض است، و بلیطهایی که اکنون فروخته میشود، و قرعهکشیهایی که اکنون عمل میشود، به این نحو نیست، و پول بلیط و قرعه حرام است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نمازجماعت از مهمترین مستحبات و از بزرگترین شعائر اسلامی است و در روایات، فوق العاده روی آن تکیه شده است، مخصوصاً برای همسایه مسجد یا کسی که صدای اذان مسجد را می شنود بیشتر سفارش شده و سزاوار است انسان تا می تواند نمازش را با جماعت بخواند. در روایتی آمده است که اگر یک نفر به امام جماعت اقتدا کند هر رکعت آن ثواب 150 نماز دارد و اگر دو نفر اقتدا کند هر رکعت ثواب 600 نماز و هر قدر عدد نمازگزاران بیشتر شود ثواب نمازشان بیشتر خواهدشد و اگر عدد آنان از ده نفر بگذرد اگر تمام آسمانها کاغذ و دریاها مرکب و درختها قلم و ملائکه و انس و جن نویسنده شوند، نمی توانند ثواب یک رکعت آن را بنویسند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نماز رابطه انسان با خداست و مایه صفای روح و پاکی دل و پیدایش روح تقوا و تربیت انسان و پرهیز از گناهان است. نماز مهمترین عبادات است که طبق روایات اگر قبول درگاه خدا شود عبادات دیگر نیز قبول خواهد شد و اگر قبول نگردد اعمال دیگر نیز قبول نخواهد شد. و نیز بر طبق روایات، کسی که نمازهای پنجگانه را انجام می دهد از گناهان پاک می شود همان گونه که اگرشبانه روز پنج مرتبه در نهر آبی شست و شو کند اثری از آلودگی در بدنش باقی نمی ماند. به همین دلیل، در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی و وصایا و سفارشهای پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه هدی(علیهم السلام)از مهمترین کارهایی که روی آن تأکید شده همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب می شود. سزاوار است انسان نماز را در اول وقت بخواند و به آن اهمیت بسیار دهد و از تند خواندن نماز که ممکن است مایه خرابی نماز گردد جداً بپرهیزد. در حدیث آمده است روزی پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مردی را در مسجد مشغول نماز دید که رکوع و سجود را بطور کامل انجام نمی دهد، فرمود: اگر این مرد از دنیا برود در حالی که نمازش این گونه باشد به دین من از دنیا نخواهد رفت. روح نماز (حضور قلب) است و سزاوار است از آنچه مایه پراکندگی حواس می شود بپرهیزد، معانی کلمات نماز را بفهمد و در حال نماز به آن توجه داشته باشد و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند بسیار کوچک ببیند. در حالات معصومین(علیهم السلام) آمده است به هنگام نماز آنچنان غرق یاد خدا می شدند که از خود بی خبر می گشتند، تا آنجا که پیکان تیری در پای امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)مانده بود، در حال نماز بیرون آوردند و آن حضرت متوجه نشد. برای قبولی نماز و کمال و فضیلت آن علاوه بر شرایط واجب باید امور زیر را نیز رعایت کند: قبل از نماز از خطاهای خود توبه و استغفار نماید و از گناهانی که مانع قبول نماز است مانند (حسد) و (تکبر) و (غیبت) و (خوردن مال حرام) و (آشامیدن مسکرات) و (ندادن خمس و زکات) بلکه هر معصیتی بپرهیزد. همچنین سزاوار است کارهائی که ارزش نماز و حضور قلب را کم می کند انجام ندهد، مثلاً در حال خواب آلودگی و خودداری از بول و در میان سر و صداها و در برابر منظره هایی که جلب توجه می کند به نماز نایستد و کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند انجام دهد، مثلاً لباس پاکیزه بپوشد، موهای خود را شانه زند و مسواک کند و خود را خوشبو نماید و انگشتر عقیق به دست کند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.