دیدگاه امام خمینی دربارهی قانون اساسی مشروطه چه بود؟ ایا آن قانون اساسی را قبول داشتند؟ نسبت قانون مشروطه و قانون اساسی جدید چیست؟ بررسی دیدگاه امام خمینی (رحمت الله علیه) دربارهی قانون اساسی مشروطه نشان میدهد هرچند ایشان، به دلیل اعمال نفوذ روشنفکران غربزده در نگاشتن قانون اساسی و الگو گرفتن این افراد از قانونهای اساسی کشورهای غربی، نسبت به این قانون انتقاداتی داشتند، اما با این وجود، همین قانون را ابزاری برای مقابله با دیکتاتوری پهلوی میدانستند و در دوران مبارزه، همواره با استناد به این قانون، در صدد افشای اقدامات غیرقانونی رژیم پهلوی بودند. از نظر تاریخی، تا عصر مشروطه حکومت ایران به صورت نظام سلطنت مطلقه اداره میشد و اطاعت بیچونوچرا از فرمان شاه واجب بود. با این حال، تحولات فکری و اجتماعی سالهای منتهی به 1285 باعث شد تا مردم به فکر راهکاری برای کنترل قدرت سلطنت در ایران بیفتند. این مسئله باعث شد تا بعد از پیروزی انقلاب مشروطه، رهبران این انقلاب در صدد برآیند تا با تدوین قانون اساسی، قدرت شاه در کشور را مهار نمایند. با این حال، این قانون با روی کار آمدن سلطنت پهلوی، در عمل به تعلیق درآمد؛ به طوری که رضاخان و پسرش بدون توجه به قانون اساسی، هر اقدامی را که مایل بودند در کشور انجام میدادند. این مسئله از چشمان تیزبین امام خمینی (رحمت الله علیه)، که از دوران کودکی شاهد تحولات بعد از مشروطه بود، پنهان نماند. از این رو، ایشان همواره در طول مبارزاتی که علیه رژیم پهلوی داشتند، بارها به نقض قانون اساسی توسط رژیم پهلوی اعتراض میکردند. در واقع مروری بر سیرهی امام خمینی (رحمت الله علیه)، در طول مبارزات ایشان، نشاندهندهی توجه ایشان به قانون و قانونگرایی به عنوان اهرمی برای مبارزه با استبداد است. بر این اساس، این نوشتار بر آن است تا رویکرد امام نسبت به قانون اساسی مشروطه در دوران مبارزات ایشان را مورد بررسی قرار دهد. بیاعتبار کردن سلطنت پهلوی در زمانی که قانون اساسی مشروطه در حال تدوین بود، نمایندگان مردم در مجلس شورای ملی برای جلوگیری از بازگشت استبداد به کشور، ترجیح دادند تا در قانون اساسی مشروطه، اصلی در خصوص بازنگری این قانون قرار ندهند تا از این طریق، شاه نتواند با تغییر قانون اساسی، قدرت خود را افزایش دهد. با این حال، رضاخان در زمانی که در صدد بود تا به قدرت برسد، از طریق اعمال نفوذ در برگزاری انتخابات و فرستادن نمایندگان متمایل به خود به این مجلس، سعی کرد تا با اصلاح قانون اساسی، سلطنت را تغییر دهد؛ مسئلهای که بر خلاف قانون اساسی بود. این اقدام غیرقانونی فقط منحصر به رضاخان نماند؛ به طوری که پسرش، محمدرضا نیز در دوران سلطنتش، در چند مقطع، از جمله در سال 1328، با تشکیل مجلس مؤسسان، اختیار انحلال مجلس و مجلس سنا به شاه داده شد. همچنین پیشبینی شد که مصوبهی مجلس مؤسسان با موافقت شاه معتبر خواهد بود. در سال 1346 نیز مجلس مؤسسان بار دیگر تشکیل شد و مادر ولیعهد به عنوان نایبالسلطنه انتخاب شد، مگر اینکه از طرف شاه، شخص دیگری به عنوان نایبالسلطنه تعیین شود. امام خمینی (رحمت الله علیه)، با توجه به شناختی که از قانون اساسی مشروطه داشتند، با استناد به این قانون، در صدد بودند تا نشان دهند اساس سلطنت پهلویها و اقدامات آنها غیرقانونی است. ایشان در این باره میگویند: (قانون اساسی دو مرحله داشته است: مرحلهی پیش از کودتای رضاخان، ایرانیها نمیتوانستهاند طرح حکومت اسلامی را بدهند. از این جهت، برای تقلیل استبداد، بر این شدند که قوانین وضع شود و سلطنت به صورت مشروطه درآید. مرحلهای پس از کودتای رضاشاه انجام گرفت. در آن وقت، رضاشاه با سرنیزه، قانون اساسی را تغییر داد و یک مجلس مؤسسان با زور تأسیس کرد. در مجلسی که ملت هیچ گونه دخالتی در آن نداشت، موادی از قانون اساسی را تغییر داد، سلطنت قاجار را منقرض و سلطنت پهلوی را تصویب نمود. بنابراین سلطنت سلسلهی پهلوی اصلاً قانونیت نداشته و این سلسله بر خلاف قانون اساسی تحمیل شده است.)(1) استناد به قانون اساسی در مبارزات محمدرضا پهلوی، در دوران سلطنت خود، همواره تأکید داشت که بر اساس قانون اساسی، او پادشاه مشروطه بود و سلطنت به عنوان موهبت الهی به او داده شده است. به عبارتی، وی با استناد به بندی از قانون اساسی که اعلام کرده بود سلطنت یک موهبتی است، تلاش میکرد تا اقدامات غیرقانونی خود را قانونی جلوه دهد. با این حال، امام خمینی در دوران مبارزات خود، بارها با استناد به قانون اساسی، اقدامات غیرقانونی محمدرضا پهلوی را افشا کردند. (اگر به قانون اساسی شما اتکا دارید، قانون اساسی مردم را آزادی داده است، از این زورگوییها را قانون منع کرده است. ما میگوییم شما آقا بیایید به قانون عمل کنید. قانون اساسی مطبوعات را آزاد کرده است، شما آزاد میکنید؟ ما مرتجعیم که میگوییم بگذارید به قانون اساسی عمل بشود.)(2) بررسی دیدگاه امام خمینی (رحمت الله علیه) دربارهی قانون اساسی مشروطه نشان میدهد هرچند ایشان، به دلیل اعمال نفوذ روشنفکران غربزده در نگاشتن قانون اساسی و الگو گرفتن این افراد از قانونهای اساسی کشورهای غربی، نسبت به این قانون انتقاداتی داشتند، اما با این وجود، همین قانون را ابزاری برای مقابله با دیکتاتوری پهلوی میدانستند و در دوران مبارزه، همواره با استناد به این قانون، در صدد افشای اقدامات غیرقانونی رژیم پهلوی بودند. یکی دیگر از مقاطعی که ایشان با استناد به قانون اساسی، با اقدام غیرقانونی شاه مبارزه کردند، تشکیل حزب رستاخیز و اجبار مردم برای ثبتنام در این حزب بود. در این زمان، امام با استناد به قانون اساسی اعلام کردند که شاه حق چنین اقدامی و تهدید آزادیهای درجشده در قانون اساسی را ندارد: (شاه از مشروطه و قانونی اساسی دم میزند، در صورتی که خود او در رأس مخالفان قانون اساسی و مشروطیت، اساس مشروطه را از بین برده که نمونهی بارز آن مصاحبه و جنجال اخیر است؛ اجبار ملت به ورود در حزب رستاخیز، نقض قانون اساسی است.)(3) در واقع نگاهی به سیرهی امام خمینی (رحمت الله علیه) در دوران مبارزاتشان نشان میدهد که ایشان با تمامی انتقاداتی که به قانون اساسی مشروطه داشتند، باز هم اجرای همان قانون را به مثابهی مانعی برای استقرار دیکتاتوری شاه در کشور تلقی میکردند. از این رو، همواره خواهان اجرای قانون اساسی مشروطه بودند. درخواست اجرای احکام اسلام ایشان در کتاب (کشفالاسرار)، بارها به قانون اساسی استناد کردهاند و با وجود انتقاداتی که به قانون داشتند، اجرای آن را راهکاری برای مهار استبداد و اجرای قانونهای اسلام در کشور میدانستند. ایشان در این باره میگویند: (میگوییم حکومت باید با قانون خدایی که صلاح کشور و مردم است اداره شود و این بینظارت روحانی صورت نمیگیرد. چنانچه قانون اساسی مشروطه نیز این امر را تصویب و تصدیق کرده است.)(4) امام خمینی (رحمت الله علیه)، در دوران مبارزاتشان، بارها با استناد به متمم قانون اساسی، نبودن پنج نفر از مجتهدان در مجلس شورای ملی و تأیید نکردن قانونهای مصوب این مجلس را غیرقانونی اعلام میکردند تا از این روش نشان دهند که اساس تصمیمهای رژیم پهلوی غیرقانونی است. ایشان در این باره میفرمایند: (یکی از مواد قانون اساسی این است که باید پنج نفر از مجتهدان در مجلس نظارت کنند که مبادا احکامی که اینها صادر میکنند بر خلاف حکم شرع باشد. متمم قانون اساسی این است. پس از مشروطه، مردم را بازی دادند. متمم قانون اساسی را قبول کردند، لکن وقت عمل، عمل نکردند به متمم قانون اساسی؛ یعنی پنج نفر مجتهد را در مجلس نیاوردند.)(5) امام خمینی (رحمت الله علیه)، در دوران مبارزاتشان، بارها با استناد به متمم قانون اساسی، نبودن پنج نفر از مجتهدان در مجلس شورای ملی و تأیید نکردن قانونهای مصوب این مجلس را غیرقانونی اعلام میکردند تا از این روش نشان دهند که اساس تصمیمهای رژیم پهلوی غیرقانونی است. نسبت قانون مشروطه و قانون اساسی جدید یکی از انتقادات امام خمینی (رحمت الله علیه) به قانون اساسی مشروطه اقتباسی بودن صرف آن از قانونهای اساسی کشورهای اروپایی و لحاظ نکردن احکام اسلام در قانون اساسی بوده است. با این حال، این به منزلهی طرد کامل قانون اساسی از سوی ایشان نبود؛ به طوری که امام اعلام کردند که میتوان با حذف قانونهایی مخالف اسلام از مادههایی، از قانون اساسی مشروطه در تدوین قانون اساسی جدید کشور استفاده کرد. (در همین قانون اساسی فعلی هم که هستش، متمم قانون اساسی میگوید هر قانونی که بر خلاف قوانین شرعیه باشد قانون نیست. ما هم همین را میخواهیم درستش کنیم، منتها عمل نشده، ما میخواهیم عمل کنیم.) از این سخن امام خمینی (رحمت الله علیه) استفاده میشود که ایشان به طور مطلق با قانون اساسی مشروطیت مخالف نبودند، چون این قانون به طور کامل با اصول اسلام مغایرت نداشت. انقلاب ایران انقلابی اسلامی بود. حضرت امام صلاح نمیدیدند انقلابی با نام اسلام به پایان برسد، جمهوری اسلامی اعلام شود، ولی اصلاً به قانون اساسی مشروطیت، که برخی از مسلمات اسلامی جزئی از آن بود، توجه نشود. از این رو، بهرهگیری از بخشی از قانون اساسی مشروطه در قانون اساسی جدید را، که مخالفتی با اسلام ندارد، بلامانع اعلام کردند.(6) فرجام سخن بررسی دیدگاه امام خمینی (رحمت الله علیه) دربارهی قانون اساسی مشروطه نشان میدهد هرچند ایشان به دلیل اعمال نفوذ روشنفکران غربزده در نگاشتن قانون اساسی و الگو گرفتن این افراد از قانونهای اساسی کشورهای غربی، نسبت به این قانون انتقاداتی داشتند، اما با این وجود، همین قانون را ابزاری برای مقابله با دیکتاتوری پهلوی میدانستند و در دوران مبارزه، همواره با استناد به این قانون، در صدد افشای اقدامات غیرقانونی رژیم پهلوی بودند. به عنوان مثال، در سال 46، هنگامی که شاه در صدد تشکیل مجلس مؤسسان و افزایش قدرت خود به وسیلهی این مجلس فرمایشی بود، امام (رحمت الله علیه) با موضعگیری علیه شاه، این اقدام او را غیرقانونی عنوان کردند. علاوه بر این، امام (رحمت الله علیه) وجود برخی از مادههای مندرج در قانون اساسی مشروطه، مانند لزوم حضور پنج مجتهد به عنوان ناظر در مجلس شورای ملی را فرصتی برای اجرای حداقلی از قانونهای اسلام میدانستند که هیچ گاه عملی نشد. از این رو، قانون اساسی مشروطه نتوانست بسترهای لازم برای اجرای حتی برخی از احکام اسلام در کشور را فراهم کند. منابع 1- صحیفهی نور، جلد چهارم، مصاحبه با خبرنگاران دربارهی قانون اساسی 1906 و آیندهی انقلاب، ص 429. 2- صحیفهی نور، سخنرانی در جمع اقشار مردم در 15 خرداد، عملکرد دولت و رسالت علما، ص 288. 3- بینام، امام (رحمت الله علیه) و قانون اساسی مشروطه، مجموعهی آثار، کنگرهی امام خمینی (رحمت الله علیه) و اندیشهی حکومت اسلامی، جلد 4، 1378، ص 286. 4- علیاصغر توحیدی، قرائت امام خمینی از سیاست، پژوهشکدهی امام خمینی، 1381، ص 190. 5- تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام، چاپ دوم، 1378، ص 69. 6- محسن خلیلی، بایستگی پدیداری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در دیدگاه امام خمینی (رحمت الله علیه)، پژوهشنامهی متین، زمستان 1377، شمارهی 1، ص 235. *سید محسن موسویزاده؛ پژوهشگر تاریخ معاصر/برهان/1392/6/13
دیدگاه امام خمینی دربارهی قانون اساسی مشروطه چه بود؟ ایا آن قانون اساسی را قبول داشتند؟ نسبت قانون مشروطه و قانون اساسی جدید چیست؟
دیدگاه امام خمینی دربارهی قانون اساسی مشروطه چه بود؟ ایا آن قانون اساسی را قبول داشتند؟ نسبت قانون مشروطه و قانون اساسی جدید چیست؟
بررسی دیدگاه امام خمینی (رحمت الله علیه) دربارهی قانون اساسی مشروطه نشان میدهد هرچند ایشان، به دلیل اعمال نفوذ روشنفکران غربزده در نگاشتن قانون اساسی و الگو گرفتن این افراد از قانونهای اساسی کشورهای غربی، نسبت به این قانون انتقاداتی داشتند، اما با این وجود، همین قانون را ابزاری برای مقابله با دیکتاتوری پهلوی میدانستند و در دوران مبارزه، همواره با استناد به این قانون، در صدد افشای اقدامات غیرقانونی رژیم پهلوی بودند.
از نظر تاریخی، تا عصر مشروطه حکومت ایران به صورت نظام سلطنت مطلقه اداره میشد و اطاعت بیچونوچرا از فرمان شاه واجب بود. با این حال، تحولات فکری و اجتماعی سالهای منتهی به 1285 باعث شد تا مردم به فکر راهکاری برای کنترل قدرت سلطنت در ایران بیفتند. این مسئله باعث شد تا بعد از پیروزی انقلاب مشروطه، رهبران این انقلاب در صدد برآیند تا با تدوین قانون اساسی، قدرت شاه در کشور را مهار نمایند. با این حال، این قانون با روی کار آمدن سلطنت پهلوی، در عمل به تعلیق درآمد؛ به طوری که رضاخان و پسرش بدون توجه به قانون اساسی، هر اقدامی را که مایل بودند در کشور انجام میدادند.
این مسئله از چشمان تیزبین امام خمینی (رحمت الله علیه)، که از دوران کودکی شاهد تحولات بعد از مشروطه بود، پنهان نماند. از این رو، ایشان همواره در طول مبارزاتی که علیه رژیم پهلوی داشتند، بارها به نقض قانون اساسی توسط رژیم پهلوی اعتراض میکردند. در واقع مروری بر سیرهی امام خمینی (رحمت الله علیه)، در طول مبارزات ایشان، نشاندهندهی توجه ایشان به قانون و قانونگرایی به عنوان اهرمی برای مبارزه با استبداد است. بر این اساس، این نوشتار بر آن است تا رویکرد امام نسبت به قانون اساسی مشروطه در دوران مبارزات ایشان را مورد بررسی قرار دهد.
بیاعتبار کردن سلطنت پهلوی
در زمانی که قانون اساسی مشروطه در حال تدوین بود، نمایندگان مردم در مجلس شورای ملی برای جلوگیری از بازگشت استبداد به کشور، ترجیح دادند تا در قانون اساسی مشروطه، اصلی در خصوص بازنگری این قانون قرار ندهند تا از این طریق، شاه نتواند با تغییر قانون اساسی، قدرت خود را افزایش دهد. با این حال، رضاخان در زمانی که در صدد بود تا به قدرت برسد، از طریق اعمال نفوذ در برگزاری انتخابات و فرستادن نمایندگان متمایل به خود به این مجلس، سعی کرد تا با اصلاح قانون اساسی، سلطنت را تغییر دهد؛ مسئلهای که بر خلاف قانون اساسی بود.
این اقدام غیرقانونی فقط منحصر به رضاخان نماند؛ به طوری که پسرش، محمدرضا نیز در دوران سلطنتش، در چند مقطع، از جمله در سال 1328، با تشکیل مجلس مؤسسان، اختیار انحلال مجلس و مجلس سنا به شاه داده شد. همچنین پیشبینی شد که مصوبهی مجلس مؤسسان با موافقت شاه معتبر خواهد بود. در سال 1346 نیز مجلس مؤسسان بار دیگر تشکیل شد و مادر ولیعهد به عنوان نایبالسلطنه انتخاب شد، مگر اینکه از طرف شاه، شخص دیگری به عنوان نایبالسلطنه تعیین شود.
امام خمینی (رحمت الله علیه)، با توجه به شناختی که از قانون اساسی مشروطه داشتند، با استناد به این قانون، در صدد بودند تا نشان دهند اساس سلطنت پهلویها و اقدامات آنها غیرقانونی است. ایشان در این باره میگویند: (قانون اساسی دو مرحله داشته است: مرحلهی پیش از کودتای رضاخان، ایرانیها نمیتوانستهاند طرح حکومت اسلامی را بدهند. از این جهت، برای تقلیل استبداد، بر این شدند که قوانین وضع شود و سلطنت به صورت مشروطه درآید. مرحلهای پس از کودتای رضاشاه انجام گرفت. در آن وقت، رضاشاه با سرنیزه، قانون اساسی را تغییر داد و یک مجلس مؤسسان با زور تأسیس کرد. در مجلسی که ملت هیچ گونه دخالتی در آن نداشت، موادی از قانون اساسی را تغییر داد، سلطنت قاجار را منقرض و سلطنت پهلوی را تصویب نمود. بنابراین سلطنت سلسلهی پهلوی اصلاً قانونیت نداشته و این سلسله بر خلاف قانون اساسی تحمیل شده است.)(1)
استناد به قانون اساسی در مبارزات
محمدرضا پهلوی، در دوران سلطنت خود، همواره تأکید داشت که بر اساس قانون اساسی، او پادشاه مشروطه بود و سلطنت به عنوان موهبت الهی به او داده شده است. به عبارتی، وی با استناد به بندی از قانون اساسی که اعلام کرده بود سلطنت یک موهبتی است، تلاش میکرد تا اقدامات غیرقانونی خود را قانونی جلوه دهد. با این حال، امام خمینی در دوران مبارزات خود، بارها با استناد به قانون اساسی، اقدامات غیرقانونی محمدرضا پهلوی را افشا کردند.
(اگر به قانون اساسی شما اتکا دارید، قانون اساسی مردم را آزادی داده است، از این زورگوییها را قانون منع کرده است. ما میگوییم شما آقا بیایید به قانون عمل کنید. قانون اساسی مطبوعات را آزاد کرده است، شما آزاد میکنید؟ ما مرتجعیم که میگوییم بگذارید به قانون اساسی عمل بشود.)(2)
بررسی دیدگاه امام خمینی (رحمت الله علیه) دربارهی قانون اساسی مشروطه نشان میدهد هرچند ایشان، به دلیل اعمال نفوذ روشنفکران غربزده در نگاشتن قانون اساسی و الگو گرفتن این افراد از قانونهای اساسی کشورهای غربی، نسبت به این قانون انتقاداتی داشتند، اما با این وجود، همین قانون را ابزاری برای مقابله با دیکتاتوری پهلوی میدانستند و در دوران مبارزه، همواره با استناد به این قانون، در صدد افشای اقدامات غیرقانونی رژیم پهلوی بودند.
یکی دیگر از مقاطعی که ایشان با استناد به قانون اساسی، با اقدام غیرقانونی شاه مبارزه کردند، تشکیل حزب رستاخیز و اجبار مردم برای ثبتنام در این حزب بود. در این زمان، امام با استناد به قانون اساسی اعلام کردند که شاه حق چنین اقدامی و تهدید آزادیهای درجشده در قانون اساسی را ندارد: (شاه از مشروطه و قانونی اساسی دم میزند، در صورتی که خود او در رأس مخالفان قانون اساسی و مشروطیت، اساس مشروطه را از بین برده که نمونهی بارز آن مصاحبه و جنجال اخیر است؛ اجبار ملت به ورود در حزب رستاخیز، نقض قانون اساسی است.)(3)
در واقع نگاهی به سیرهی امام خمینی (رحمت الله علیه) در دوران مبارزاتشان نشان میدهد که ایشان با تمامی انتقاداتی که به قانون اساسی مشروطه داشتند، باز هم اجرای همان قانون را به مثابهی مانعی برای استقرار دیکتاتوری شاه در کشور تلقی میکردند. از این رو، همواره خواهان اجرای قانون اساسی مشروطه بودند.
درخواست اجرای احکام اسلام
ایشان در کتاب (کشفالاسرار)، بارها به قانون اساسی استناد کردهاند و با وجود انتقاداتی که به قانون داشتند، اجرای آن را راهکاری برای مهار استبداد و اجرای قانونهای اسلام در کشور میدانستند. ایشان در این باره میگویند: (میگوییم حکومت باید با قانون خدایی که صلاح کشور و مردم است اداره شود و این بینظارت روحانی صورت نمیگیرد. چنانچه قانون اساسی مشروطه نیز این امر را تصویب و تصدیق کرده است.)(4)
امام خمینی (رحمت الله علیه)، در دوران مبارزاتشان، بارها با استناد به متمم قانون اساسی، نبودن پنج نفر از مجتهدان در مجلس شورای ملی و تأیید نکردن قانونهای مصوب این مجلس را غیرقانونی اعلام میکردند تا از این روش نشان دهند که اساس تصمیمهای رژیم پهلوی غیرقانونی است. ایشان در این باره میفرمایند: (یکی از مواد قانون اساسی این است که باید پنج نفر از مجتهدان در مجلس نظارت کنند که مبادا احکامی که اینها صادر میکنند بر خلاف حکم شرع باشد. متمم قانون اساسی این است. پس از مشروطه، مردم را بازی دادند. متمم قانون اساسی را قبول کردند، لکن وقت عمل، عمل نکردند به متمم قانون اساسی؛ یعنی پنج نفر مجتهد را در مجلس نیاوردند.)(5)
امام خمینی (رحمت الله علیه)، در دوران مبارزاتشان، بارها با استناد به متمم قانون اساسی، نبودن پنج نفر از مجتهدان در مجلس شورای ملی و تأیید نکردن قانونهای مصوب این مجلس را غیرقانونی اعلام میکردند تا از این روش نشان دهند که اساس تصمیمهای رژیم پهلوی غیرقانونی است.
نسبت قانون مشروطه و قانون اساسی جدید
یکی از انتقادات امام خمینی (رحمت الله علیه) به قانون اساسی مشروطه اقتباسی بودن صرف آن از قانونهای اساسی کشورهای اروپایی و لحاظ نکردن احکام اسلام در قانون اساسی بوده است. با این حال، این به منزلهی طرد کامل قانون اساسی از سوی ایشان نبود؛ به طوری که امام اعلام کردند که میتوان با حذف قانونهایی مخالف اسلام از مادههایی، از قانون اساسی مشروطه در تدوین قانون اساسی جدید کشور استفاده کرد.
(در همین قانون اساسی فعلی هم که هستش، متمم قانون اساسی میگوید هر قانونی که بر خلاف قوانین شرعیه باشد قانون نیست. ما هم همین را میخواهیم درستش کنیم، منتها عمل نشده، ما میخواهیم عمل کنیم.)
از این سخن امام خمینی (رحمت الله علیه) استفاده میشود که ایشان به طور مطلق با قانون اساسی مشروطیت مخالف نبودند، چون این قانون به طور کامل با اصول اسلام مغایرت نداشت. انقلاب ایران انقلابی اسلامی بود. حضرت امام صلاح نمیدیدند انقلابی با نام اسلام به پایان برسد، جمهوری اسلامی اعلام شود، ولی اصلاً به قانون اساسی مشروطیت، که برخی از مسلمات اسلامی جزئی از آن بود، توجه نشود. از این رو، بهرهگیری از بخشی از قانون اساسی مشروطه در قانون اساسی جدید را، که مخالفتی با اسلام ندارد، بلامانع اعلام کردند.(6)
فرجام سخن
بررسی دیدگاه امام خمینی (رحمت الله علیه) دربارهی قانون اساسی مشروطه نشان میدهد هرچند ایشان به دلیل اعمال نفوذ روشنفکران غربزده در نگاشتن قانون اساسی و الگو گرفتن این افراد از قانونهای اساسی کشورهای غربی، نسبت به این قانون انتقاداتی داشتند، اما با این وجود، همین قانون را ابزاری برای مقابله با دیکتاتوری پهلوی میدانستند و در دوران مبارزه، همواره با استناد به این قانون، در صدد افشای اقدامات غیرقانونی رژیم پهلوی بودند. به عنوان مثال، در سال 46، هنگامی که شاه در صدد تشکیل مجلس مؤسسان و افزایش قدرت خود به وسیلهی این مجلس فرمایشی بود، امام (رحمت الله علیه) با موضعگیری علیه شاه، این اقدام او را غیرقانونی عنوان کردند.
علاوه بر این، امام (رحمت الله علیه) وجود برخی از مادههای مندرج در قانون اساسی مشروطه، مانند لزوم حضور پنج مجتهد به عنوان ناظر در مجلس شورای ملی را فرصتی برای اجرای حداقلی از قانونهای اسلام میدانستند که هیچ گاه عملی نشد. از این رو، قانون اساسی مشروطه نتوانست بسترهای لازم برای اجرای حتی برخی از احکام اسلام در کشور را فراهم کند.
منابع
1- صحیفهی نور، جلد چهارم، مصاحبه با خبرنگاران دربارهی قانون اساسی 1906 و آیندهی انقلاب، ص 429.
2- صحیفهی نور، سخنرانی در جمع اقشار مردم در 15 خرداد، عملکرد دولت و رسالت علما، ص 288.
3- بینام، امام (رحمت الله علیه) و قانون اساسی مشروطه، مجموعهی آثار، کنگرهی امام خمینی (رحمت الله علیه) و اندیشهی حکومت اسلامی، جلد 4، 1378، ص 286.
4- علیاصغر توحیدی، قرائت امام خمینی از سیاست، پژوهشکدهی امام خمینی، 1381، ص 190.
5- تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام، چاپ دوم، 1378، ص 69.
6- محسن خلیلی، بایستگی پدیداری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در دیدگاه امام خمینی (رحمت الله علیه)، پژوهشنامهی متین، زمستان 1377، شمارهی 1، ص 235.
*سید محسن موسویزاده؛ پژوهشگر تاریخ معاصر/برهان/1392/6/13
- [سایر] دیدگاه حضرت امام خمینی به قانون اساسی مشروطه چه بود؟ ایشان چه انتقادهایی نسبت به آن داشتند؟
- [سایر] ارکان تدوین قانون اساسی از دیدگاه امام خمینی(رحمت الله علیه) چیست؟
- [سایر] ویژگی های قانون اساسی مورد قبول امام خمینی(رحمت الله علیه) چیست؟
- [سایر] دیدگاه امام خمینی (ره) نسبت به اقتصاد چگونه بود؟
- [سایر] نهضت امام خمینی ره با نهضت مشروطه چه تفاوتی دارد؟
- [سایر] مفهوم ولایت مطلقه فقیه را از منظر قانون اساسی و امام خمینی(رحمت الله علیه) توضیح دهید؟
- [سایر] برچه اساسی امام خمینی احیاگر تفکر دین نام گرفته است؟
- [سایر] ادبیات و عملکرد امام خمینی(رحمت الله علیه) دربارهی استحکام ساخت درونی چه بود؟
- [سایر] جایگاه دانشگاه از دیدگاه امام خمینی (ره) ؟
- [سایر] دیدگاه عالمان دینی در مورد امام خمینی ره چیست؟
- [آیت الله اردبیلی] رساله توضیح المسائل به شیوه مرسوم، ابتدا بر اساس فتاوای زعیم بزرگوار شیعه حضرت آیة اللّه العظمی برجرودی قدسسره به دقت و با زبانی ساده تهیه و چاپ گردید و در معرض استفاده مقلدان و اندیشمندان قرار گرفت و به سبب دقت و سلاست و انتساب به آن مرجع بزرگوار و استاد مسلم فقه، سالها توسط فقیهان متأخر حاشیه و تعلیقه زده شد و سپس با مزج حواشی در متن اصلی، رسالههای بعدی تدوین گردید. حضرت آیة اللّه العظمی موسوی اردبیلی نیز ابتدا نظرات و فتاوای خود را به صورت حاشیهای بر رساله مزبور نگاشتند و پس از رحلت امام خمینی قدسسره به علت این که رساله معظم له در دست بسیاری از مقلدان و فارسی زبانان موجود بود، حواشی خود را به اختصار به رساله مزبور اضافه نمودند که چندین بار مورد چاپ و تجدید نظر قرار گرفت و در اختیار علاقمندان گذاشته شد. اما بازبینی و بازنگری رساله توضیح المسائل، ظهور مسائل جدید و مورد ابتلا، حذف مسائل غیر مورد ابتلا، تغییر در ساختار شکلی، جملات و ترتیب مسائل و برخی ابواب و توجه به نوآوریها و دقائق و کثرت تغییرات رساله پیشین، باعث گردید که رسالهای مستقل با ساختار فعلی تدوین شود تا به شیوهای مناسبتر، در عین حفظ چهارچوب قبلی، پاسخگوی نیاز مراجعین و فرزانگان گردد. لذا در این توضیح المسائل علاوه بر ذکر مسائل و نظرات جدید معظم له، متون مسائل تا اندازهای روانتر و ترتیب ابواب فقهی و مسائل مناسبتر شده و ابواب و مسائلی که مورد نیاز بوده، اضافه گردیده
- [آیت الله مکارم شیرازی] آشامیدن شراب حرام و از گناهان کبیره است، بلکه در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسی آن را حلال بداند در صورتی که متوجه باشد که لازمه حلال دانستن آن تکذیب خدا و پیغمبر(صلی الله علیه وآله) می باشد کافر است. از حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمود: (شراب ریشه بدیها و منشأ گناهان است و کسی که شراب می خورد عقل خود را از دست می دهد و در آن موقع خدا را نمی شناسد و از هیچ گناهی باک ندارد، احترام هیچ کس را نگه نمی دارد و حق خویشان نزدیک را رعایت نمی کند و از زشتیهای آشکار رو نمی گرداند، روح ایمان و خداشناسی از او بیرون می رود، و روح خبیثی که از رحمت خدا دور است در او می ماند، خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت می کنند و تا چهل روز نماز او قبول نمی شود و روز قیامت روی او سیاه است!)
- [آیت الله مکارم شیرازی] نماز رابطه انسان با خداست و مایه صفای روح و پاکی دل و پیدایش روح تقوا و تربیت انسان و پرهیز از گناهان است. نماز مهمترین عبادات است که طبق روایات اگر قبول درگاه خدا شود عبادات دیگر نیز قبول خواهد شد و اگر قبول نگردد اعمال دیگر نیز قبول نخواهد شد. و نیز بر طبق روایات، کسی که نمازهای پنجگانه را انجام می دهد از گناهان پاک می شود همان گونه که اگرشبانه روز پنج مرتبه در نهر آبی شست و شو کند اثری از آلودگی در بدنش باقی نمی ماند. به همین دلیل، در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی و وصایا و سفارشهای پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه هدی(علیهم السلام)از مهمترین کارهایی که روی آن تأکید شده همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب می شود. سزاوار است انسان نماز را در اول وقت بخواند و به آن اهمیت بسیار دهد و از تند خواندن نماز که ممکن است مایه خرابی نماز گردد جداً بپرهیزد. در حدیث آمده است روزی پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مردی را در مسجد مشغول نماز دید که رکوع و سجود را بطور کامل انجام نمی دهد، فرمود: اگر این مرد از دنیا برود در حالی که نمازش این گونه باشد به دین من از دنیا نخواهد رفت. روح نماز (حضور قلب) است و سزاوار است از آنچه مایه پراکندگی حواس می شود بپرهیزد، معانی کلمات نماز را بفهمد و در حال نماز به آن توجه داشته باشد و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند بسیار کوچک ببیند. در حالات معصومین(علیهم السلام) آمده است به هنگام نماز آنچنان غرق یاد خدا می شدند که از خود بی خبر می گشتند، تا آنجا که پیکان تیری در پای امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)مانده بود، در حال نماز بیرون آوردند و آن حضرت متوجه نشد. برای قبولی نماز و کمال و فضیلت آن علاوه بر شرایط واجب باید امور زیر را نیز رعایت کند: قبل از نماز از خطاهای خود توبه و استغفار نماید و از گناهانی که مانع قبول نماز است مانند (حسد) و (تکبر) و (غیبت) و (خوردن مال حرام) و (آشامیدن مسکرات) و (ندادن خمس و زکات) بلکه هر معصیتی بپرهیزد. همچنین سزاوار است کارهائی که ارزش نماز و حضور قلب را کم می کند انجام ندهد، مثلاً در حال خواب آلودگی و خودداری از بول و در میان سر و صداها و در برابر منظره هایی که جلب توجه می کند به نماز نایستد و کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند انجام دهد، مثلاً لباس پاکیزه بپوشد، موهای خود را شانه زند و مسواک کند و خود را خوشبو نماید و انگشتر عقیق به دست کند.
- [آیت الله خوئی] تمامی پولهای کاغذی از قبیل دینارهای عراقی یا لیرههای انگلیسی یا دولارهای آمریکایی یا ریالهای ایرانی و امثال اینها مالیت دارند زیرا که از طرف هر یک از دولتها نسبت به پولهای کاغذی خود قیمتی معین شده که در تمام مملکت قبول و رائج است، و بدین جهت مالیت پیدا نموده و هر موقعی بخواهند از اعتبار و مالیت ساقط مینمایند. و معلوم است که این پولها مکیل و موزون نیستند و از این جهت معاوض این پولها به همجنس خود یا زیاده ربا نیست و همچنین معامل این پولها که دین در ذمه باشد به نقدی یا نقیصه یا زیاده ربا نیست، (مثلًا) اگر ده هزار ریال طلب را به کس دیگر به نه هزار ریال نقد معامله نمائیم ربا نمیشود چنانکه مرحوم آیت الله یزدی اعلی الله مقامه در ملحقات عروه در (مسأله 56) تصریح نموده و میفرماید: (اسکناس معدود است و از جنس غیر نقدین (طلا و نقره) میباشد و دارای قیمت معینهای است، و حکم نقدین بر او جاری نمیشود پس جائز است فروش بعضی از آنها به بعض دیگر با زیاده، و همچنین جاری نمیشود بر آن حکم صرف که وجوب قبض در مجلس است.)
- [آیت الله وحید خراسانی] تمام پول های کاغذی از قبیل دینارهای عراقی یا دلارهای امریکایی یا تومانهای ایرانی و امثال اینها مالیت دارند زیرا که از طرف هر یک از دولتها نسبت به پول های کاغذی خود ارزشی معین شده است که در تمام مملکت قبول و رایج است و بدین جهت مالیت پیدا نموده و هر موقعی بخواهند از اعتبار و مالیت ساقط می نمایند و معلوم است که این پولها با کیل یا وزن فروخته نمی شوند و از این جهت بعضی از فقها اعلی الله مقامهم فرموده اند معاوضه این پول ها به هم جنس خود با زیاده جایز است و همچنین معامله این پول ها که دین در ذمه باشد به نقدی با نقیصه یا زیاده جایز است ولی معاوضه چیزی که مالیت اعتباری دارد و به شماره خرید و فروش می شود به هم جنس خود با زیاده یا نقیصه محل اشکال است و چنانچه مالک ناقص با مالک زاید مصالحه کند بر این که مالک زاید ان را به او ببخشد و او هم ناقص را به مالک زاید ببخشد اشکال ندارد مثلا مالک نهصد تومان به مالک هزار تومان به قصد مصالحه بگوید مصالحه می کنم با تو بر این که هزار تومان به من ببخشی و من نهصد تومان به تو ببخشم
- [آیت الله وحید خراسانی] سربریدن حیوان شرایطی دارد اول کسی که سر حیوان را می برد باید مسلمان باشد چه مرد باشد و چه زن و بچه مسلمان هم اگر ممیز باشد یعنی خوب و بدرا بفهمد می تواند سر حیوان را ببرد و اگر کفار و نواصب و خوارج و غلاتی که محکوم به کفرند مانند قایلین به الوهیت امیرالمومنین علیه السلام سر حیوان را ببرند ان حیوان حلال نمی شود دوم سر حیوان را با چیزی ببرند که از اهن باشد ولی چنانچه اهن پیدا نشود با چیز تیزی که چهار رگ ان را جدا کند مانند شیشه و سنگ تیز می شود سر ان را برید ولی بنابر احتیاط واجب باید طوری باشد که اگر سر حیوان را نبرند می میرد یا ضرورتی مقتضی سر بریدنش باشد سوم در هنگام سر بریدن جلو بدن حیوان رو به قبله باشد و کسی که می داند باید رو به قبله سر ببرد اگر عمدا حیوان را رو به قبله نکند حیوان حرام می شود ولی اگر فراموش کند یا مساله را نداند یا قبله را اشتباه کند یا نداند قبله کدام طرف است یا نتواند حیوان را رو به قبله کند و ناچار از تذکیه ان باشد اشکال ندارد چهارم وقتی می خواهد سر حیوان را ببرد یا کارد به گلویش بگذارد به نیت سربریدن نام خدا را ببرد و همین قدر که بگوید بسم الله یا الله اکبر و مانند ان از اذکار کفایت می کند بلکه گفتن الله تنها هم کافیست و اگر بدون قصد سربریدن نام خدا را ببرد ان حیوان پاک نمی شود و گوشت ان هم حرام است ولی اگر از روی فراموشی نام خدارا نبرد اشکال ندارد و احتیاط مستحب ان است که هر وقت یادش بیاید نام خدارا ببرد و بگوید بسم الله علی اوله و علی اخره پنجم حیوان بعد از سربریدن حرکتی بکند اگرچه مثلا چشم یا دم خود را حرکت دهد یا پای خودرا به زمین زند و این حکم در صورتی است که زنده بودن ان حیوان در حال ذبح مشکوک باشد وگرنه لزومی ندارد و نیز واجب است که به اندازه معمول و متعارف نسبت به ان حیوان خون از بدنش بیرون اید ششم ان که بنابر احتیاط واجب سر حیوان را در غیر پرندگان پیش از بیرون امدن روح از بدنش جدا نکند بلکه خود این کار حتی در پرندگان محل اشکال است ولی اگر از روی غفلت یا به جهت تیزی چاقو سر جدا شود اشکال ندارد و همچنین بنا بر احتیاط واجب رگ سفیدی را که از مهره های گردن تا دم حیوان امتداد دارد و ان را نخاع می گویند عمدا قطع نکند هفتم ان که بنابر احتیاط واجب کشتن از مذبح باشد و از قفا نباشد و همچنین بنابر احتیاط واجب جایز نیست کارد را زیر رگها فرو نموده و به طرف جلو انها را قطع کند
- [آیت الله وحید خراسانی] خاتمه هرچند هر گناهی بزرگ است چون عظمت و جلال و کبریای خداوند محدود به حدی نیست پس نافرمانی خداوند متعال هم با توجه به این که معصیت خداوند علی عظیم است بزرگ است و روایت شده نظر نکن به انچه معصیت کردی بلکه ببین چه کسی را معصیت کردی ولی در مقایسه گناهان به یکدیگر بعضی بزرگتر و عذاب ان شدیدتر است و بر برخی از گناهان به طور صریح یا ضمنی تهدید و وعید به عذاب و اتش شده و یا در روایات وارده از اهل بیت عصمت علیهم السلام از انها تعبیر به کبیره شده است و به مقتضای ایه کریمه ان تجتنبوا کبایر ما تنهون عنه نکفر عنکم سییاتکم اگر دوری کنید از گناهان کبیره ای که نهی شده اید از ان می پوشانیم از شما بدیها و سییات شما را اجتناب از انها موجب امرزش گناهان دیگر است و بعضی از فقهاء اعلی الله مقامهم انها را تا هفتاد و بعضی بیشتر از ان شمرده اند و قسمتی از انها که بیشتر مورد ابتلاست ذکر می شود شرک و کفر به خداوند متعال که با هیچ گناه کبیره ای قابل قیاس نیست یاس و ناامیدی از روح و رحمت خداوند متعال امن از مکر خداوند متعال قسم دروغ به خداوند متعال انکار انچه خداوند نازل فرموده است محاربه با اولیای خداوند متعال محاربه با خدا و رسول به قطع طریق و افساد در زمین حکم به غیر انچه خداوند نازل فرموده است دروغ بستن بر خدا و رسول و اوصیا منع از ذکر خداوند در مساجد و سعی در خراب کردن انها منع زکاتی که واجب است تخلف از جهاد واجب فرار از جنگ مسلمین با کفار اضلال گمراه کردن از راه خداوند متعال اصرار بر گناهان صغیره ترک عمدی نماز و سایر واجبات الهیه ریا اشتغال به لهو مانند غنا و تار زدن ولایت ظالم اعانه کمک کردن ظالم شکستن عهد و قسم تبذیر فاسد کردن مال و بیهوده خرج کردن ان اسراف شرب خمر سحر ظلم غنا عقوق والدین اذیت و بدرفتاری با پدر و مادر قطع رحم لواط زنا نسبت دادن زنا به زن محصنه قیادت جمع کردن بین مرد و زن به زنا یا دو مرد به لواط دزدی ربا خوردن سحت خوردن حرام مانند بهای خمر و اجرت زن زناکار و رشوه ای که حاکم برای حکم می گیرد کم فروشی غش مسلمین خوردن مال یتیم به ظلم شهادت دادن به ناحق کتمان شهادت اشاعه فاحشه و گناه بین مومنین فتنه سخن چینی کردن که موجب تفرقه بین مومنین شود ناسزا گفتن به مومن و اهانت به مومن و ذلیل کردن او بهتان بر مومن تهمت زدن به مومن غیبت و ان ذکر عیب مستور و پوشیده مومن در غیاب او است چه ان عیب را به گفتار بیان کند یا به رفتار بفهماند هرچند در اظهار عیب مومن قصد اهانت و هتک حیثیت نداشته باشد و اگر به قصد اهانت عیب مومن را اظهار نماید دو گناه مرتکب شده است
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.