چرا در ایران کسانی که علیه حکومت سخن بگویند، دستگیر می شوند؟ آیا این خلاف آزادی بیان نیست؟ و اگر می گویید این امر به خاطر مبارزه با جوسازی هست، بفرمایید چرا در زمان حضرت علی خوارج قبل و بعد از جنگ نهر با سلام و تشکر از انعکاس شبهات و دغدغه های خویش به این مرکز ، بررسی و پاسخگویی همه جانبه به مطالبی که مطرح نمودید ، از گنجایش یک نامه خارج است ، از این رو در پاسخ به صورت کلی نکاتی پیرامون محور اصلی نامه ارائه می گردد : یکم. در اسلام نه تنها (بیان) آزاد است؛ بلکه گاهی بر (عالم) و (داننده)، بیان کردن واجب است. از مصادیق والای آزادی (بیان) امر به معروف و نهی از منکر است. امر به مشورت و ترغیب به آن، یکی دیگر از احکام ملازم آزادی بیان و اظهار رأی و نظر افراد جامعه است. آنچه در روایات به طور خاص، آزادی بیان را یکی از وظایف مردم در قبال حاکم، مطرح کرده، عبارت (النصیحة لائمة المسلمین) است. امیرمؤمنان(ع)، در این باره میفرماید: ( و اما حقّی علیکم فالوفاء بالبیعة و النصیحة فی المشهد و المغیب )؛ (حق من بر شما این است که به بیعت وفا نمایند و در حضور و غیب نسبت به من خالص خیر خواه باشید). نهجالبلاغه، خطبة 34 مسلماً وجود آزادی بیان در جامعه، برای خیرخواهی از حاکم و مصادیق آن (مانند انتقاد صحیح و سازنده همراه با شرایط آن) لازم است. مواردی نظیر امر به جدال احسن: ( ادْعُ إِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ ؛) نحل(16)، آیة 125 و ( وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاّ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ؛ ) عنکبوت(29)، آیه 46 و امر و ترغیب به گزینش بهترین کلام ( فَبَشِّرْ عِبادِ؛ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ؛) زمر(39)، آیه 17 و 18 و مواردی که از مخالفان درخواست برهان شده ( قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین ) همه با بیانی روشن، به لزوم آزادی بیان در جامعة اسلامی نظر دارد. بنابراین در اندیشه اسلامی، در اصل ضرورت (آزادی بیان) و ثمراتی که بر آن مترتب است و ضررهای ناشی از منع آن، هیچ تردیدی نیست. اما سؤال اساسی آن است که آیا برای این (آزادی) حد و مرزی هست یا نه؟ آیا هر کس هر چه بخواهد، میتواند بگوید؟ و هر نظر و اندیشه یا هنر، رمان و... را میتواند آزادانه پخش کند؟ شرایط آزادی بیان گفتنی است در هیچ نظامی، آزادی بیان به صورت مطلق و بدون حد و مرز وجود ندارد؛ بلکه آزادی محدود و در چهارچوب ارزشهای پذیرفته شده در هر جامعه است. این چهارچوبها از هر نظام و جامعهای تا نظام و جامعه دیگر، متفاوت است و مبتنی بر جهانبینی و نظام فکری آن جامعه است. (موریس دوورژه) دربارة چهارچوب (آزادی) در دموکراسی مینویسد: (آیا با اعطای آزادی به دشمنان آزادی، به آنها اجازه داده نمیشود که آزادی را در هم بکوبند... دموکراسی به مخالفان خود اجازه بیان عقایدشان را میدهد؛ ولی تا وقتی که این کار را در چارچوب روشهای دموکراتیک انجام دهند). جامعهشناسی سیاسی، ص 343 در متن اعلامیه (حقوق بشر فرانسه)، آزادی از اطلاق افتاده و مقیّد به حدود قانونی شده است: (آزادی آگاهی از افکار و عقاید از گرانبهاترین حقوق بشر است. بنابراین هر یک از افراد کشور، میتوانند آزادانه هر چه میخواهند بگویند، بنویسد و به چاپ برسانند؛ مگر مواردی که قانون معین کرده باشد. در آن صورت تجاوز از آزادی مزبور، مستلزم مسئولیت خواهد بود). مادة یازده قانون مزبور؛ حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران، ج 7، ص 30 آزادی بی حدّ و حصر و بدون کنترل، آسیبها و تباهیهای گوناگونی را متوجه جامعه میکند؛ مانند: 1. تحریک و تهییج عموم به اعمال و افعال و یا خودداریهایی که مضرّ به حال جامعه و دولت است (نظیر آنارشیسم)؛ 2. هتّاکی و فحّاشی به مقامات مذهبی، ملّی و سیاسی و افراد مردم؛ 3. افشاگری و انتشار اسرار خصوصی افراد و مقامات و نیز اسرار نظامی و سیاسی کشور؛ 4. انتشار و القای اخبار نادرست و شایعه پراکنی و ایجاد اختلال در امنیت فکری جامعه. حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 2، ص 455 بنابراین هیچ منطقی، آزادی لجامگسیخته و بدون حد و مرز را در هیچ عرصهای از جمله در عرصه (بیان) و امثال آن تأیید نمیکند؛ لیکن آنچه در اینجا مهم است اصول و ارزشهایی است که میتواند دایرة آزادیها را محدود کند و در این عرصه, بین اندیشة اسلامی و تفکر لیبرالی تفاوت بسیار است. در دیدگاه دینی، گرچه آزادی بیان جایگاه مهمی دارد؛ اما با توجّه به احکامی چون حرمت غیبت, تهمت و دروغ این نکته روشن میشود که آزادی مطلق در گفتن وجود ندارد؛ بلکه گفتار باید صادق باشد و موجبات اذیت و آزار دیگران و تضییع حقوق عمومی را فراهم نسازد. از دیدگاه اسلام آزادی بیان, مقیّد به مصالح شخصی و جامعة اسلامی و مصالح عالی دینی است. ازاینرو در مواردی که احتمال فساد در کار است، یا آزادی بیان انحراف عقیدتی و اخلاقی و امثال آنها را پدید میآورد، جایی برای آن وجود ندارد. از منظر حضرت امام(ره)، مهمترین قیود آزادی بیان عبارت است از: 1. آزادی تا مرز فساد؛ یعنی, آنجا که از آزادی فساد خیزد، دایرة آن محدود به حدی میشود که سلامت معنوی جامعه حفظ شود. 2. آزادی در چارچوب اسلام و قوانین کشوری؛ 3. آزادی تا مرز اضرار مردم؛ 4. آزادی تا مرز توطئه بر ضد نظام اسلامی. صحیفة نور، ج 7، ص 232؛ ج 22، ص 283؛ و ج 6، ص 270؛ و ج 22، ص 169 از دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی، اختلاف نظر و سلیقه امری کاملاً طبیعی و مایه پیشرفت کشور است و طرح مطالبی که مخالف نظر مشهور باشد، اشکال ندارد، (به شرط آنکه نحوة مطرح کردن و پرداختن به آن علمی باشد). به نظر ایشان، بررسی همه مسائل از جمله مسائل سیاسی در فضای (آرام و با دید علمی), امری کاملاً ضروری است. (ضدیت با نظم و جهتگیری آنارشیستی، شایسته محیطهای دانشگاهی نیست و صددرصد مخالف لوازم و ضروریات محیطهای علمی است). ر.ک: روزنامه کیهان، 9/9/81، ص 2 بر این اساس در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، انواع آزادیها به رسمیت شناخته شده و دولت نیز موظف به تهیه و تدارک تمامی زمینههای لازم برای تحقق این نعمت الهی است؛ مشروط به آنکه مخلّ به مبانی اسلام یا حقوق عمومی نباشد: (نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند؛ مگر آنکه مخلّ به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد...). اصل 24 قانون اساسی جهت آگاهی بیشتر توصیه می نمائیم به (مقاله عنوان آزادی بیان، علیرضا محمدی , سایت پرسمان http://www.porseman.org/) مراجعه نمائید . دوم . اما در مورد ضوابط برگزاری راهپیمایی در نظام اسلامی گفتنی است : مطابق اصل 27 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ؛ ( تشکیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح به شرط آنکه مخل مبانی اسلام نباشد آزاد است.) همچنین ماده 31 آییننامه قانون احزاب, مصوب دولت آقای میرحسین موسوی ، برگزاری اجتماعات را منوط به دادن تعهد مبنی بر عدم حمل سلاح یا عدم اخلال نسبت به مبانی اسلام و امنیت دانسته و در اصلاحیه ماده 35 همان آییننامه که در هیات وزیران دولت اصلاحات به تصویب رسیده است : صدور اجازه کتبی تشکیل اجتماعات به عهده وزارت کشور است و برگزاری راهپیمایی منوط به اطلاع وزارت کشور و تشخیص کمیسیون ماده 10 ، میباشد. لذا میتوان نتیجه گرفت که برگزاری راهپیمایی در کشور مبتنی بر اجازه قبلی است و نمیتوان به حرف صرف وجود اصل 27 قانون اساسی و با استناد به آن اقدام به برگزاری راهپیمایی نمود .( پاسخ یک حقوقدان به ادعای نقض اصل 27 قانون اساسی , خبرگزاری جمهوری اسلامی , 7/4/1388 ) سوم . نظام اسلامی نه تنها انتقاد از ولیفقیه را جایز میشمارد؛ بلکه براساس تعالیم دینی، معتقدیم یکی از حقوق رهبر بر مردم، لزوم دلسوزی و خیرخواهی برای او است. این حق تحت عنوان (النصیحة لائمة المسلمین) و امر به معروف و نهی از منکر تبیین شده است. نصیحت به معنای خیرخواهی برای رهبران اسلامی است که یکی از ساز و کارهای تحقق آن اندرز دهی است. از منظر فقها و بزرگان نظام اسلامی ، در نظام ولایت فقیه ، همه در برابر کارهای خود پاسخگو هستند و شهروندان برهمه امور و حتی ولی فقیه نظارت می کنند . حضرت امام (ره ) در این زمینه می گوید : ( همه موظفند که نظارت کنند بر این امور ، اگر من یک پایم را کنار گذاشتم ، کج گذاشتم ، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی ، خودت را حفظ کن.) ( صحیفه نور ، امام خمینی ، ج 7 ، ص 118 ) بنابراین نه تنها انتقاد از ولیفقیه جایز است؛ بلکه در جای خود واجب شرعی است و منافع و مصالح شخصی یا گروهی نباید مانع انجام دادن آن شود. از این رو، در نظام جمهوری اسلامی ایران، نه تنها قانون اساسی با برابر دانستن رهبری در برابر قانون مانند همه شهروندان ایران امکان نقد رهبری را فراهم آورده است بلکه هرگز قاعده ای حتی عرفی برای جلوگیری از نقد رهبری وضع نشده است. و حتی نهادی قانونی که کار ویژه نظارت و نقد و بررسی اعمال رهبری را به صورت دائمی و توسط متخصصان و کارشناسان بر عهده داشته باشد، پیش بینی شده که همان مجلس خبرگان رهبری است . از سوی دیگر تحقق این مهم باید به گونه ای باشد که با پرهیز از هرگونه افراط و تفریطی ، همواره تقویت رهبری و نظام اسلامی را به دنبال داشته باشد . از این رو با توجه به جایگاه و قداست ولی فقیه در انتقاد از رهبری رعایت نکاتی لازم است : 1. پیش از انتقاد باید اصل موضوع ، محرز و ایراد و اشکال ، قطعی باشد ، نه آنکه مبتنی بر شایعات و اخبار غیر قابل اعتماد و یا بر اساس حدس و گمان و بدون تحقیق مطلب نا حقی به رهبری نسبت داده شود و موجب اعتراض و انتقاد قرار گیرد . 2 . رعایت اخلاق اسلامی و پرهیز از توهین و جسارت . 3 .به منظور اصلاح و سازندگی انتقاد شود ، نه برای عیبجوی و تضعیف . در انتقاد از رهبر به جایگاه و شخصیت ویژه رهبر توجه شود و حرمت و شان و منزلت او در انتقاد مورد توجه قرار بگیرد . 4. با توجه به جایگاه محوری ولی فقیه در نظام اسلامی انتقاد از رهبر باید هوشمندانه مطرح شود تا موجب سوءاستفاده دشمنان نشود و انتقاد از رهبر به تضعیف نظام منجر نگردد. علاوه باید توجه داشته باشیم که مجلس خبرگان که بر اعمال رهبری نظام نظارت دارند در صورت لزوم مسائل را به رهبر انتقال می دهند و در این راستا در مجلس خبرگان رهبری کمیسیونی برای نظارت بر اعمال رهبری تشکیل شده که عملکرد ایشان را مورد بررسی قرار می دهد و در موارد لازم نتیجه آن را به اطلاع ایشان می رساند به نظر می رسد برای رعایت همه اصول بهترین شیوه انتقاد از رهبر نوشتن نامه به دبیرخانه مجلس خبرگان و بیان مسائل است. (مصباح یزدی ،پرسشها و پاسخها ،قم :مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره ،ج 1،ص 69-71) افزون بر موراد فوق در اندیشه سیاسی اسلام مهمترین محدودیت هایی که در جهت صیانت از آزادی بیان در نظر گرفته شده , عبارتند از : ممنوعیت توهین به مقدسات اسلامی و هتک حرمت افراد ، ممنوعیت توطئه و براندازی ؛ لزوم حفظ اصول و ارزشهای دینی و موازین اخلاقی ؛ ضرورت حفظ نظام جامعه و پایبندی به ضوابط قانونی ؛ پرهیز از دامن زدن اختلافات قومی و مذهبی ؛ رعایت امنیت ، استقلال کشور ، منافع ملی و مصالح جامعه ؛ واجدیت اطلاعات کافی و توان علمی بیان کننده و اهلیت مخاطب ؛ طرح نظرات مخالفین در مراکزعلمی و تخصصی ؛ و بالآخره اینکه در مواجهه با سوء استفاده هایی که از آزادی بیان می شود ؛ هم افراد و هم مسئولین اجتماع موظف بوده و باید کنترل و مراقبت به عمل آورند. و آخرین نکته ای که لازم است در زمینه انتقاد از رهبری در نظر گرفته شود این است که لزوم رعایت ضوابط و حدود فوق ، نباید محملی برای جلوگیری از انتقادات اظهار نظرهای سازنده شده و یا وسیله ای برای ایراد اتهاماتی نظیر ضد ولایت فقیه و... ، گردد . چنانکه مقام معظم رهبری در دیدار با بسیجیان می فرمایند ؛ ( مراقب باشید، مواظب باشید، نمی شود هر کسی را بمجرد یک خطائی یا اشتباهی گفت منافق؛ نمیشود هر کسی را بمجرد اینکه یک کلمه حرفی برخلاف آنچه که من و شما فکر میکنیم، زد، بگوئیم آقا این ضد ولایت فقیه است در تشخیصها خیلی باید مراقبت کنید. من تأکیدم به شما جوانان عزیز، فرزندان عزیز خود من، جوانان پرشور این کشور در سرتاسر میهن عزیز، همین است. انگیزهها با شدت، با قوّت، با ایمان کامل، با امید کامل به آینده حفظ بشود؛ اما در تشخیصها و در مصداقهای مختلف دقت بشود. بیدقتی در مصداقها، گاهی اوقات ضررها و لطمات بزرگی خواهد زد.)( بیانات در دیدار جمع کثیری از بسیجیان کشور، 1388/09/04 ،پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری ) همچنین رهبر فرزانه انقلاب در جایی دیگر ضمن تأکید نظام اسلامی بر اهمیت نقد و انتقاد در تبیین ضد ولایت فقیه می فرماید : ( یک نکتهی دیگری که در دنبالهی آن مطالبهی دانشجوئی عرض میکنم، این است که مطالبه کردن با دشمنی کردن فرق دارد. اینکه ما گفتیم گاهی اوقات معارضهی با مسئولان کشور نشود - که الان هم همین را تأکید میکنیم؛ معارضه نباید بشود - این به معنای انتقاد نکردن نیست؛ به معنای مطالبه نکردن نیست؛ در باره رهبری هم همینجور است. این برادر عزیزمان میگوید (ضد ولایت فقیه) را معرفی کنید. خوب، (ضد) معلوم است معنایش چیست؛ ضدیت، یعنی پنجه در افکندن، دشمنی کردن؛ نه معتقد نبودن. اگر بنده به شما معتقد نباشم، ضد شما نیستم؛ ممکن است کسی معتقد به کسی نیست. البته این ضد ولایت فقیه که در کلمات هست، آیهی مُنزل از آسمان نیست که بگوئیم باید حدود این کلمه را درست معین کرد؛ به هر حال یک عرفی است. اعتراض به سیاستهای اصل 44، ضدیت با ولایت فقیه نیست؛ اعتراض به نظرات خاص رهبری، ضدیت با رهبری نیست. دشمنی، نباید کرد. دو نفر طلبه کنار همدیگر مینشینند؛ خیلی هم با هم رفیقند، خیلی هم با هم باصفایند، همدرس هستند، مباحثه میکنند، حرف همدیگر را رد میکنند؛ این حرف او را رد میکند، آن حرف این را رد میکند. ردکردن حرف، به معنای مخالفت کردن، به معنای ضدیت کردن نیست؛ این مفاهیم را باید از هم جدا کرد. ) (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دانشجویان نخبه، برتران کنکور و فعالان تشکلهای سیاسی فرهنگی دانشگاهها ، 17/7/1386 ) بنا بر این نوع انتقاد و مطالبه کردن، در تحقق ضدیت و دشمنی، بسیار موثر است. اگر در اعلام نظرات انتقاد از روش های منطقی و آرام و با رعایت سلسله مراتب مسوولان نظام و بدون تحریک افکار عمومی یا نخبگان استفاده شود و در بیان دیدگاه ها از استدلالات کارشناسی بهره جویی شود و متناسب با حساسیت موضوع، از راههای مختلف رساندن پیام مانند نامه خصوصی و یا حضوری و یا در جلسات ذیربط و غیره استفاده شود ، در این صورت مرزهای بین خصومت و انتقاد آشکار می شود. استفاده از راههای نامناسب، در کم شدن فاصله میان انتقاد و خصومت، موثر است. (بازخوانی نظرات رهبری ، ناصر ایمانی ، 25 مهر 1386 ، سایت الف ) چهارم . پیرامون سایر موارد مدنظر شما مطالبی قابل طرح است که در ادامه به صورت خلاصه و کوتاه مورد اشاره قرار میگیرد. 1. برخی اظهارات، اقدامات و موضعگیریهای تندی که توسط برخی جریانهای سیاسی در حوادث پس از انتخابات صورت گرفت، به تبع واکنشهای تندی را نیز از سوی عموم مردم معتقد به نظام اسلامی به دنبال خواهد داشت. زمانی که بیپرده انواع تهمتها به نظام اسلامی و مسئولین آن زده میشود، طبیعی است که واکنش عمومی مردم معتقد به نظام که سالها برای به ثمر نشستن آن فداکاری و مجاهدت داشتهاند، برانگیخته در پی آن کسانی را که فکر میکنند در رهبری این مسائل دخیل هستند را مورد شدیدترین اعتراضات خود قرار دهند. 2. عموماً جریانهای عمومی و غیر رسمی در هر گروه سیاسی، نسبت به جریانهای رسمی و دارای مسئولیت، نظرات و موضعگیریهای متفاوتی دارند. به این معنی که در هر جریان سیاسی گروههای غیر رسمی از نگرشهای تندتر و جسورانهتری برخوردارند. این امر مختص یک جریان خاص سیاسی، یا حتی یک کشور خاص نیز نبوده در تمامی جریانها و نظامهای سیاسی این مسئله قابل ردیابی است. برای مثال بسیاری از اتفاقاتی که در حوادث پس از انتخابات روی داد، همانچیزی نبوده که الزاماً مسئولین یا سران معترض به آن اعتقاد داشته باشند. به این معنی که ممکن است جریان رسمی و دارای مسئولیت در هر طیف نسبت به برخی موارد رخ داده منتقد و مخالف نیز باشد، اما به دلیل آنکه جریانهای غیر رسمی هماره به صورت صد درصد تابع رهبران سیاسی خود نیستند، جامعه شاهد آن اتفاقات ناگوار بوده است. این امر وظیفه جریان های رسمی را حساستر میکند، به این مفهوم که باید در موضعگیریهای سیاسی خود نسبت به واکنشها، سوءاستفادهها و نتایج پیشبینی نشده مراقب باشند. نکتهای که مورد توجه مؤکد رهبری در تحلیل مسائل بوده و هست. فهم این نکته شاید یکی از پاسخها به پرسش شما نیز باشد. به این معنی که جریانهای رسمی اصولگرایی نمیخواهند مسائل کشور به حالت چالشی شدید قرارگیرد. زیرا ایجاد چالشهای شدید را باعث از بین رفتن امنیت میدانند که خساراتهای بیشماری را به بار خواهد آورد. از این جهت موضعگیریها عمدتاً مبتنی بر بازگرداندن آرامش به جامعه است. اما این بدان معنی نیست که این موضعگیریها بتواند آتش خشم جریانهای غیررسمی و عمومی را کم حرارت کند. به گونهای که حالتی محافظهکارانه نسبت به مسائل از خود نشان دهند. چنانکه مقام معظم رهبری در بیانات خویش در دیدار مردم قم با تاکید برلزوم بیداری و حضور همیشه در صحنه آحاد جامعه می فرماید : ( این ملت عظیم از قشرهای مختلف در سراسر کشور نگاه میکنند به صحنه، میشناسند صحنه را؛ خیلی چیز بزرگ و مهمی است. اینی که من عرض میکنم روز نُه دی در تاریخ ماندگار است، به خاطر این است. مردم بیدارند؛ همین است که کشور شما را نگه داشته است عزیزان من! همین است که انقلابتان را حفظ کرده است؛ همین است که جرأت سران استکبار را از آنها گرفته است که بخواهند به ملت ایران حمله کنند؛ میترسند. حالا در تبلیغات، زید و عمرو و بکر را میکشند جلو، بمباران تبلیغاتی میکنند؛ اما حقیقت قضیه چیز دیگری است. دشمن حقیقی آنها ملت ایران است، دشمن حقیقی آنها ایمان و بصیرت ملت ایران است، دشمن حقیقی آنها همین غیرت دینی جوانهاست که میجوشد. یک وقتی هم دندان روی جگر میگذارند، صبر هم میکنند، باید هم بکنند؛ اما یک وقت هم آنجائی که وقت حضور در صحنه است، میآیند توی صحنه. تحلیل حوادث جاری کشورمان تحلیلی نیست که از حوادث عالم جدا باشد. حوادث عالم، حوادث منطقه، اینها به هم متصل است. بخشی هم مربوط به کشور ماست، که البته آن بخش اصلی و اساسی است. علت هم این است که استکبار لنگی کار خود را از اینجا می بیند؛ و این نشان میدهد که یک ملت و یک مجموعهی انسانی چه نقشی میتواند ایفاء کند. اینی که امام بزرگوار ما هی خطاب میکرد به امت اسلام، با توجه به این حقیقت است. یک ملت وقتی بیدار میشود، اینجور میتواند همهی محاسبات استکبار را به هم بریزد. کارخانهای که آنها درست کردند، خط تولیدی که برای به ثمر رساندن اهداف استکباریِ خودشان به وجود آوردند، این خط تولید را بیداری یک ملت اینجور کُند یا متوقف میکند. اگر همهی ملتهای مسلمان بیایند توی میدان، چه میشود! اگر همهی ملتهای مسلمان همین بصیرت را، همین آمادگی را، همین حضور را پیدا کنند، چه اتفاقی در دنیا می افتد! از این میترسند. میخواهند صدای من و شما خاموش بشود و به گوش ملتهای دیگر نرسد. میخواهند کاری کنند که ملتهای دیگر نفهمند تأثیر بیداری و بصیرت یک ملت در حوادث عالم چقدر است. یک نکته را هم به جوانان عزیز انقلابی، به فرزندان عزیز انقلابی خودم، به فرزندان بسیجی - از زن و مرد - عرض بکنم: جوانان از اطراف و اکناف کشور، از آنچه که تهتّک بیگانگان از ایمان دینی به گوششان میخورد یا با چشمشان میبینند، عصبانی هستند؛ وقتی می بینند روز عاشورا چگونه یک عدهای حرمت عاشورا را هتک میکنند، حرمت امام حسین را هتک میکنند، حرمت عزاداران حسینی را هتک میکنند، دلهاشان به درد میآید، سینههاشان پر میشود از خشم؛ البته خوب، طبیعی هم هست، حق هم دارند؛ ولی میخواهم عرض بکنم جوانهای عزیز مراقب باشند، مواظب باشند که هرگونه کار بی رویهای، کمک به دشمن است. اینجا جوانها تلفن میکنند - میفهمم من، میخوانم، غالباً تلفنها و نامه ها را خلاصه میکنند، هر روز می آورند، من نگاه میکنم - می بینم همین طور جوانها گلهمند، ناراحت و عصبانی؛ گاهی هم از بنده گله میکنند که چرا فلانی صبر میکند؟ چرا فلانی ملاحظه میکند؟ من عرض میکنم؛ در شرائطی که دشمن با همهی وجود، با همهی امکاناتِ خود درصدد طراحی یک فتنه است و میخواهد یک بازی خطرناکی را شروع کند، باید مراقبت کرد او را در آن بازی کمک نکرد. خیلی باید با احتیاط و تدبیر و در وقت خودش با قاطعیت وارد شد. دستگاههای مسئولی وجود دارند، قانون وجود دارد؛ بر طبق قانون، بدون هیچگونه تخطی از قانون، بایستی مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگیرد؛ اما ورود افرادی که شأن قانونی و سمت قانونی و وظیفه ی قانونی و مسئولیت قانونی ندارند، قضایا را خراب میکند. خدای متعال به ما دستور داده است: (و لایجرمنّکم شنئان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوی). [ سوره مائده ، 8 یعنی ؛ (... و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید؛ عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است ...) ] بله، یک عدهای دشمنی میکنند، یک عدهای خباثت به خرج میدهند، یک عده ای از خباثتکنندگان پشتیبانی میکنند - اینها هست - اما باید مراقب بود. اگر بدون دقت، بدون هضم، انسان وارد برخی از قضایا بشود، بیگناهانی که از آنها بیزار هم هستند، لگدمال می شوند؛ این نباید اتفاق بیفتد. من برحذر می دارم جوانهای عزیز را، فرزندان عزیز انقلابی خودم را از اینکه یک حرکتی را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چیز بر روال قانون. ) (بیانات در دیدار مردم قم در سالگرد قیام 19 دی، 19/10/1388) 3. دغدغههای رهبری نظام در مورد مسائل رخداده را شاید بتوان با توجه به این نکته تحلیل کرد. اندرزهای ایشان به نخبگان حاکی از حساسیت ایشان به این مسئله است. به اعتقاد ایشان برافروختن آتشهای غیرمفید ، تنها نتیجهای را که دارد شعلهور شدن آتشی است که حتی ممکن است مدنظر سران برخی جریانها نیز نباشد. زمانی که آشوب و ناامنی بسیاری از حوزهها را در برمیگیرد، همانگونه که کنترل آشوبگران از طرف رهبران آنها دشوار میشود، از این سو نیز کنترل جریانهای مقابل نیز مشکل خواهد بود. در مورد برخورد حضرت علی با خوارج اصل اساسی در برخورد با مخالفین در تعالیم دینی اینست که تا زمانی که مخالفین از قالب اظهار نظر و بیان دیدگاههای خویش خارج نشده و به توطئه چینی و براندازی از طریق جنگ سخت یا نرم اقدام نکنند از آزادی برخوردارند کما اینکه حضرت علی در برابر خوارج چنین مشیی را اتخاذ کردند اما متاسفانه خود خوارج بودند که به دنبال خروج بر امام علی علیه السلام ضمن متهم کردن حضرت به کافر شدن از او خواستند یا توبه کند و یا خود را آماده جنگ کند . در این شرایط بود که حضرت به منظور ریشه کنی فتنه ای که آغاز شده بود قاطعانه وارد صحنه شد و سخت ترین برخورد را با خوارج داشت و البته ایشان تا آخرین لحظه از هدایت و خیرخواهی خوارج دست برنداشت و آنگونه که در تواریخ آمده است از 12 هزار نیروی خوارج هشت هزار نفر در اثر سخنان حضرت توبه نموده و بازگشت نمودند و چهار هزار نفر باقی ماندند که همانگونه که امام علی وعده داده بود از آنان کمتر از ده نفر زنده ماندند که با مجموع کسانی که دارای این تفکر بوده و در جنگ شرکت نکرده بودند در مجموع توان زیادی نداشتند که بتوانند توطئه ای برنامه ریزی شده و سراسری همچون جنگ نهروان به راه بیاندازند فلذا حضرت با وجود اینکه توسط یکی از همین باقی ماندگان دچار ضربت شده و در حال احتضار بودند وصیت نمودندکه پس از شهادتشان دیگر خوارج را تعقیب ننمایند فلذا حضرت نیز به آرامش روانی جامعه فکر می کردند اما زمانی که کار به توطئه می رسید و آرامش جسمی و روانی جامعه مورد تهدید قرار می گرفت شدیدترین برخورد را داشتند همین رویه در مورد نظام جمهوری اسلامی صادق می باشد در نظام اسلامی نیز تا زمانی که مخالفان و منتقدان در حد مخالف ومنتقد بمانند مشکلی نیست و علاوه بر اینکه طبق قانون اساسی و مثل هر شهرونددیگری از حقوق شهروندی خویش استفاده می نمایند حتی می توانند نظرات خویش را در جامعه اعلام نمایند . نظام اسلامی همچون حضرت علی آنگاه که پای توطئه به میان آمد به برخورد پرداخت هر چند با وجودتمامی این حرفها بسیاری از مخالفان ومنتقدان که برخی از آنها حتی در حوادث و اغتشاشات مختلف دست داشته و به عناوین مختلف در خدمت دشمنان قرار گرفته اند در جامعه آزادانه رفت و آمد کرده با رسانه های بیگانه ویا حتی نشریات داخلی همسو صحبت می کنند و در عین حال از نبود آزادی بیان هم گلایه می کنند . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 3/100137771)
چرا در ایران کسانی که علیه حکومت سخن بگویند، دستگیر می شوند؟ آیا این خلاف آزادی بیان نیست؟ و اگر می گویید این امر به خاطر مبارزه با جوسازی هست، بفرمایید چرا در زمان حضرت علی خوارج قبل و بعد از جنگ نهر
چرا در ایران کسانی که علیه حکومت سخن بگویند، دستگیر می شوند؟ آیا این خلاف آزادی بیان نیست؟ و اگر می گویید این امر به خاطر مبارزه با جوسازی هست، بفرمایید چرا در زمان حضرت علی خوارج قبل و بعد از جنگ نهر
با سلام و تشکر از انعکاس شبهات و دغدغه های خویش به این مرکز ، بررسی و پاسخگویی همه جانبه به مطالبی که مطرح نمودید ، از گنجایش یک نامه خارج است ، از این رو در پاسخ به صورت کلی نکاتی پیرامون محور اصلی نامه ارائه می گردد : یکم. در اسلام نه تنها (بیان) آزاد است؛ بلکه گاهی بر (عالم) و (داننده)، بیان کردن واجب است. از مصادیق والای آزادی (بیان) امر به معروف و نهی از منکر است. امر به مشورت و ترغیب به آن، یکی دیگر از احکام ملازم آزادی بیان و اظهار رأی و نظر افراد جامعه است. آنچه در روایات به طور خاص، آزادی بیان را یکی از وظایف مردم در قبال حاکم، مطرح کرده، عبارت (النصیحة لائمة المسلمین) است. امیرمؤمنان(ع)، در این باره میفرماید: ( و اما حقّی علیکم فالوفاء بالبیعة و النصیحة فی المشهد و المغیب )؛ (حق من بر شما این است که به بیعت وفا نمایند و در حضور و غیب نسبت به من خالص خیر خواه باشید). نهجالبلاغه، خطبة 34 مسلماً وجود آزادی بیان در جامعه، برای خیرخواهی از حاکم و مصادیق آن (مانند انتقاد صحیح و سازنده همراه با شرایط آن) لازم است. مواردی نظیر امر به جدال احسن: ( ادْعُ إِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ ؛) نحل(16)، آیة 125 و ( وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاّ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ؛ ) عنکبوت(29)، آیه 46 و امر و ترغیب به گزینش بهترین کلام ( فَبَشِّرْ عِبادِ؛ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ؛) زمر(39)، آیه 17 و 18 و مواردی که از مخالفان درخواست برهان شده ( قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین ) همه با بیانی روشن، به لزوم آزادی بیان در جامعة اسلامی نظر دارد. بنابراین در اندیشه اسلامی، در اصل ضرورت (آزادی بیان) و ثمراتی که بر آن مترتب است و ضررهای ناشی از منع آن، هیچ تردیدی نیست. اما سؤال اساسی آن است که آیا برای این (آزادی) حد و مرزی هست یا نه؟ آیا هر کس هر چه بخواهد، میتواند بگوید؟ و هر نظر و اندیشه یا هنر، رمان و... را میتواند آزادانه پخش کند؟ شرایط آزادی بیان گفتنی است در هیچ نظامی، آزادی بیان به صورت مطلق و بدون حد و مرز وجود ندارد؛ بلکه آزادی محدود و در چهارچوب ارزشهای پذیرفته شده در هر جامعه است. این چهارچوبها از هر نظام و جامعهای تا نظام و جامعه دیگر، متفاوت است و مبتنی بر جهانبینی و نظام فکری آن جامعه است. (موریس دوورژه) دربارة چهارچوب (آزادی) در دموکراسی مینویسد: (آیا با اعطای آزادی به دشمنان آزادی، به آنها اجازه داده نمیشود که آزادی را در هم بکوبند... دموکراسی به مخالفان خود اجازه بیان عقایدشان را میدهد؛ ولی تا وقتی که این کار را در چارچوب روشهای دموکراتیک انجام دهند). جامعهشناسی سیاسی، ص 343 در متن اعلامیه (حقوق بشر فرانسه)، آزادی از اطلاق افتاده و مقیّد به حدود قانونی شده است: (آزادی آگاهی از افکار و عقاید از گرانبهاترین حقوق بشر است. بنابراین هر یک از افراد کشور، میتوانند آزادانه هر چه میخواهند بگویند، بنویسد و به چاپ برسانند؛ مگر مواردی که قانون معین کرده باشد. در آن صورت تجاوز از آزادی مزبور، مستلزم مسئولیت خواهد بود). مادة یازده قانون مزبور؛ حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران، ج 7، ص 30 آزادی بی حدّ و حصر و بدون کنترل، آسیبها و تباهیهای گوناگونی را متوجه جامعه میکند؛ مانند: 1. تحریک و تهییج عموم به اعمال و افعال و یا خودداریهایی که مضرّ به حال جامعه و دولت است (نظیر آنارشیسم)؛ 2. هتّاکی و فحّاشی به مقامات مذهبی، ملّی و سیاسی و افراد مردم؛ 3. افشاگری و انتشار اسرار خصوصی افراد و مقامات و نیز اسرار نظامی و سیاسی کشور؛ 4. انتشار و القای اخبار نادرست و شایعه پراکنی و ایجاد اختلال در امنیت فکری جامعه. حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 2، ص 455 بنابراین هیچ منطقی، آزادی لجامگسیخته و بدون حد و مرز را در هیچ عرصهای از جمله در عرصه (بیان) و امثال آن تأیید نمیکند؛ لیکن آنچه در اینجا مهم است اصول و ارزشهایی است که میتواند دایرة آزادیها را محدود کند و در این عرصه, بین اندیشة اسلامی و تفکر لیبرالی تفاوت بسیار است. در دیدگاه دینی، گرچه آزادی بیان جایگاه مهمی دارد؛ اما با توجّه به احکامی چون حرمت غیبت, تهمت و دروغ این نکته روشن میشود که آزادی مطلق در گفتن وجود ندارد؛ بلکه گفتار باید صادق باشد و موجبات اذیت و آزار دیگران و تضییع حقوق عمومی را فراهم نسازد. از دیدگاه اسلام آزادی بیان, مقیّد به مصالح شخصی و جامعة اسلامی و مصالح عالی دینی است. ازاینرو در مواردی که احتمال فساد در کار است، یا آزادی بیان انحراف عقیدتی و اخلاقی و امثال آنها را پدید میآورد، جایی برای آن وجود ندارد. از منظر حضرت امام(ره)، مهمترین قیود آزادی بیان عبارت است از: 1. آزادی تا مرز فساد؛ یعنی, آنجا که از آزادی فساد خیزد، دایرة آن محدود به حدی میشود که سلامت معنوی جامعه حفظ شود. 2. آزادی در چارچوب اسلام و قوانین کشوری؛ 3. آزادی تا مرز اضرار مردم؛ 4. آزادی تا مرز توطئه بر ضد نظام اسلامی. صحیفة نور، ج 7، ص 232؛ ج 22، ص 283؛ و ج 6، ص 270؛ و ج 22، ص 169 از دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی، اختلاف نظر و سلیقه امری کاملاً طبیعی و مایه پیشرفت کشور است و طرح مطالبی که مخالف نظر مشهور باشد، اشکال ندارد، (به شرط آنکه نحوة مطرح کردن و پرداختن به آن علمی باشد). به نظر ایشان، بررسی همه مسائل از جمله مسائل سیاسی در فضای (آرام و با دید علمی), امری کاملاً ضروری است. (ضدیت با نظم و جهتگیری آنارشیستی، شایسته محیطهای دانشگاهی نیست و صددرصد مخالف لوازم و ضروریات محیطهای علمی است). ر.ک: روزنامه کیهان، 9/9/81، ص 2 بر این اساس در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، انواع آزادیها به رسمیت شناخته شده و دولت نیز موظف به تهیه و تدارک تمامی زمینههای لازم برای تحقق این نعمت الهی است؛ مشروط به آنکه مخلّ به مبانی اسلام یا حقوق عمومی نباشد: (نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند؛ مگر آنکه مخلّ به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد...). اصل 24 قانون اساسی جهت آگاهی بیشتر توصیه می نمائیم به (مقاله عنوان آزادی بیان، علیرضا محمدی , سایت پرسمان http://www.porseman.org/) مراجعه نمائید . دوم . اما در مورد ضوابط برگزاری راهپیمایی در نظام اسلامی گفتنی است : مطابق اصل 27 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ؛ ( تشکیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح به شرط آنکه مخل مبانی اسلام نباشد آزاد است.) همچنین ماده 31 آییننامه قانون احزاب, مصوب دولت آقای میرحسین موسوی ، برگزاری اجتماعات را منوط به دادن تعهد مبنی بر عدم حمل سلاح یا عدم اخلال نسبت به مبانی اسلام و امنیت دانسته و در اصلاحیه ماده 35 همان آییننامه که در هیات وزیران دولت اصلاحات به تصویب رسیده است : صدور اجازه کتبی تشکیل اجتماعات به عهده وزارت کشور است و برگزاری راهپیمایی منوط به اطلاع وزارت کشور و تشخیص کمیسیون ماده 10 ، میباشد. لذا میتوان نتیجه گرفت که برگزاری راهپیمایی در کشور مبتنی بر اجازه قبلی است و نمیتوان به حرف صرف وجود اصل 27 قانون اساسی و با استناد به آن اقدام به برگزاری راهپیمایی نمود .( پاسخ یک حقوقدان به ادعای نقض اصل 27 قانون اساسی , خبرگزاری جمهوری اسلامی , 7/4/1388 ) سوم . نظام اسلامی نه تنها انتقاد از ولیفقیه را جایز میشمارد؛ بلکه براساس تعالیم دینی، معتقدیم یکی از حقوق رهبر بر مردم، لزوم دلسوزی و خیرخواهی برای او است. این حق تحت عنوان (النصیحة لائمة المسلمین) و امر به معروف و نهی از منکر تبیین شده است. نصیحت به معنای خیرخواهی برای رهبران اسلامی است که یکی از ساز و کارهای تحقق آن اندرز دهی است. از منظر فقها و بزرگان نظام اسلامی ، در نظام ولایت فقیه ، همه در برابر کارهای خود پاسخگو هستند و شهروندان برهمه امور و حتی ولی فقیه نظارت می کنند . حضرت امام (ره ) در این زمینه می گوید : ( همه موظفند که نظارت کنند بر این امور ، اگر من یک پایم را کنار گذاشتم ، کج گذاشتم ، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی ، خودت را حفظ کن.) ( صحیفه نور ، امام خمینی ، ج 7 ، ص 118 ) بنابراین نه تنها انتقاد از ولیفقیه جایز است؛ بلکه در جای خود واجب شرعی است و منافع و مصالح شخصی یا گروهی نباید مانع انجام دادن آن شود. از این رو، در نظام جمهوری اسلامی ایران، نه تنها قانون اساسی با برابر دانستن رهبری در برابر قانون مانند همه شهروندان ایران امکان نقد رهبری را فراهم آورده است بلکه هرگز قاعده ای حتی عرفی برای جلوگیری از نقد رهبری وضع نشده است. و حتی نهادی قانونی که کار ویژه نظارت و نقد و بررسی اعمال رهبری را به صورت دائمی و توسط متخصصان و کارشناسان بر عهده داشته باشد، پیش بینی شده که همان مجلس خبرگان رهبری است . از سوی دیگر تحقق این مهم باید به گونه ای باشد که با پرهیز از هرگونه افراط و تفریطی ، همواره تقویت رهبری و نظام اسلامی را به دنبال داشته باشد . از این رو با توجه به جایگاه و قداست ولی فقیه در انتقاد از رهبری رعایت نکاتی لازم است : 1. پیش از انتقاد باید اصل موضوع ، محرز و ایراد و اشکال ، قطعی باشد ، نه آنکه مبتنی بر شایعات و اخبار غیر قابل اعتماد و یا بر اساس حدس و گمان و بدون تحقیق مطلب نا حقی به رهبری نسبت داده شود و موجب اعتراض و انتقاد قرار گیرد . 2 . رعایت اخلاق اسلامی و پرهیز از توهین و جسارت . 3 .به منظور اصلاح و سازندگی انتقاد شود ، نه برای عیبجوی و تضعیف . در انتقاد از رهبر به جایگاه و شخصیت ویژه رهبر توجه شود و حرمت و شان و منزلت او در انتقاد مورد توجه قرار بگیرد . 4. با توجه به جایگاه محوری ولی فقیه در نظام اسلامی انتقاد از رهبر باید هوشمندانه مطرح شود تا موجب سوءاستفاده دشمنان نشود و انتقاد از رهبر به تضعیف نظام منجر نگردد. علاوه باید توجه داشته باشیم که مجلس خبرگان که بر اعمال رهبری نظام نظارت دارند در صورت لزوم مسائل را به رهبر انتقال می دهند و در این راستا در مجلس خبرگان رهبری کمیسیونی برای نظارت بر اعمال رهبری تشکیل شده که عملکرد ایشان را مورد بررسی قرار می دهد و در موارد لازم نتیجه آن را به اطلاع ایشان می رساند به نظر می رسد برای رعایت همه اصول بهترین شیوه انتقاد از رهبر نوشتن نامه به دبیرخانه مجلس خبرگان و بیان مسائل است. (مصباح یزدی ،پرسشها و پاسخها ،قم :مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره ،ج 1،ص 69-71) افزون بر موراد فوق در اندیشه سیاسی اسلام مهمترین محدودیت هایی که در جهت صیانت از آزادی بیان در نظر گرفته شده , عبارتند از : ممنوعیت توهین به مقدسات اسلامی و هتک حرمت افراد ، ممنوعیت توطئه و براندازی ؛ لزوم حفظ اصول و ارزشهای دینی و موازین اخلاقی ؛ ضرورت حفظ نظام جامعه و پایبندی به ضوابط قانونی ؛ پرهیز از دامن زدن اختلافات قومی و مذهبی ؛ رعایت امنیت ، استقلال کشور ، منافع ملی و مصالح جامعه ؛ واجدیت اطلاعات کافی و توان علمی بیان کننده و اهلیت مخاطب ؛ طرح نظرات مخالفین در مراکزعلمی و تخصصی ؛ و بالآخره اینکه در مواجهه با سوء استفاده هایی که از آزادی بیان می شود ؛ هم افراد و هم مسئولین اجتماع موظف بوده و باید کنترل و مراقبت به عمل آورند. و آخرین نکته ای که لازم است در زمینه انتقاد از رهبری در نظر گرفته شود این است که لزوم رعایت ضوابط و حدود فوق ، نباید محملی برای جلوگیری از انتقادات اظهار نظرهای سازنده شده و یا وسیله ای برای ایراد اتهاماتی نظیر ضد ولایت فقیه و... ، گردد . چنانکه مقام معظم رهبری در دیدار با بسیجیان می فرمایند ؛ ( مراقب باشید، مواظب باشید، نمی شود هر کسی را بمجرد یک خطائی یا اشتباهی گفت منافق؛ نمیشود هر کسی را بمجرد اینکه یک کلمه حرفی برخلاف آنچه که من و شما فکر میکنیم، زد، بگوئیم آقا این ضد ولایت فقیه است در تشخیصها خیلی باید مراقبت کنید. من تأکیدم به شما جوانان عزیز، فرزندان عزیز خود من، جوانان پرشور این کشور در سرتاسر میهن عزیز، همین است. انگیزهها با شدت، با قوّت، با ایمان کامل، با امید کامل به آینده حفظ بشود؛ اما در تشخیصها و در مصداقهای مختلف دقت بشود. بیدقتی در مصداقها، گاهی اوقات ضررها و لطمات بزرگی خواهد زد.)( بیانات در دیدار جمع کثیری از بسیجیان کشور، 1388/09/04 ،پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری ) همچنین رهبر فرزانه انقلاب در جایی دیگر ضمن تأکید نظام اسلامی بر اهمیت نقد و انتقاد در تبیین ضد ولایت فقیه می فرماید : ( یک نکتهی دیگری که در دنبالهی آن مطالبهی دانشجوئی عرض میکنم، این است که مطالبه کردن با دشمنی کردن فرق دارد. اینکه ما گفتیم گاهی اوقات معارضهی با مسئولان کشور نشود - که الان هم همین را تأکید میکنیم؛ معارضه نباید بشود - این به معنای انتقاد نکردن نیست؛ به معنای مطالبه نکردن نیست؛ در باره رهبری هم همینجور است. این برادر عزیزمان میگوید (ضد ولایت فقیه) را معرفی کنید. خوب، (ضد) معلوم است معنایش چیست؛ ضدیت، یعنی پنجه در افکندن، دشمنی کردن؛ نه معتقد نبودن. اگر بنده به شما معتقد نباشم، ضد شما نیستم؛ ممکن است کسی معتقد به کسی نیست. البته این ضد ولایت فقیه که در کلمات هست، آیهی مُنزل از آسمان نیست که بگوئیم باید حدود این کلمه را درست معین کرد؛ به هر حال یک عرفی است. اعتراض به سیاستهای اصل 44، ضدیت با ولایت فقیه نیست؛ اعتراض به نظرات خاص رهبری، ضدیت با رهبری نیست. دشمنی، نباید کرد. دو نفر طلبه کنار همدیگر مینشینند؛ خیلی هم با هم رفیقند، خیلی هم با هم باصفایند، همدرس هستند، مباحثه میکنند، حرف همدیگر را رد میکنند؛ این حرف او را رد میکند، آن حرف این را رد میکند. ردکردن حرف، به معنای مخالفت کردن، به معنای ضدیت کردن نیست؛ این مفاهیم را باید از هم جدا کرد. ) (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دانشجویان نخبه، برتران کنکور و فعالان تشکلهای سیاسی فرهنگی دانشگاهها ، 17/7/1386 ) بنا بر این نوع انتقاد و مطالبه کردن، در تحقق ضدیت و دشمنی، بسیار موثر است. اگر در اعلام نظرات انتقاد از روش های منطقی و آرام و با رعایت سلسله مراتب مسوولان نظام و بدون تحریک افکار عمومی یا نخبگان استفاده شود و در بیان دیدگاه ها از استدلالات کارشناسی بهره جویی شود و متناسب با حساسیت موضوع، از راههای مختلف رساندن پیام مانند نامه خصوصی و یا حضوری و یا در جلسات ذیربط و غیره استفاده شود ، در این صورت مرزهای بین خصومت و انتقاد آشکار می شود. استفاده از راههای نامناسب، در کم شدن فاصله میان انتقاد و خصومت، موثر است. (بازخوانی نظرات رهبری ، ناصر ایمانی ، 25 مهر 1386 ، سایت الف ) چهارم . پیرامون سایر موارد مدنظر شما مطالبی قابل طرح است که در ادامه به صورت خلاصه و کوتاه مورد اشاره قرار میگیرد. 1. برخی اظهارات، اقدامات و موضعگیریهای تندی که توسط برخی جریانهای سیاسی در حوادث پس از انتخابات صورت گرفت، به تبع واکنشهای تندی را نیز از سوی عموم مردم معتقد به نظام اسلامی به دنبال خواهد داشت. زمانی که بیپرده انواع تهمتها به نظام اسلامی و مسئولین آن زده میشود، طبیعی است که واکنش عمومی مردم معتقد به نظام که سالها برای به ثمر نشستن آن فداکاری و مجاهدت داشتهاند، برانگیخته در پی آن کسانی را که فکر میکنند در رهبری این مسائل دخیل هستند را مورد شدیدترین اعتراضات خود قرار دهند. 2. عموماً جریانهای عمومی و غیر رسمی در هر گروه سیاسی، نسبت به جریانهای رسمی و دارای مسئولیت، نظرات و موضعگیریهای متفاوتی دارند. به این معنی که در هر جریان سیاسی گروههای غیر رسمی از نگرشهای تندتر و جسورانهتری برخوردارند. این امر مختص یک جریان خاص سیاسی، یا حتی یک کشور خاص نیز نبوده در تمامی جریانها و نظامهای سیاسی این مسئله قابل ردیابی است. برای مثال بسیاری از اتفاقاتی که در حوادث پس از انتخابات روی داد، همانچیزی نبوده که الزاماً مسئولین یا سران معترض به آن اعتقاد داشته باشند. به این معنی که ممکن است جریان رسمی و دارای مسئولیت در هر طیف نسبت به برخی موارد رخ داده منتقد و مخالف نیز باشد، اما به دلیل آنکه جریانهای غیر رسمی هماره به صورت صد درصد تابع رهبران سیاسی خود نیستند، جامعه شاهد آن اتفاقات ناگوار بوده است. این امر وظیفه جریان های رسمی را حساستر میکند، به این مفهوم که باید در موضعگیریهای سیاسی خود نسبت به واکنشها، سوءاستفادهها و نتایج پیشبینی نشده مراقب باشند. نکتهای که مورد توجه مؤکد رهبری در تحلیل مسائل بوده و هست. فهم این نکته شاید یکی از پاسخها به پرسش شما نیز باشد. به این معنی که جریانهای رسمی اصولگرایی نمیخواهند مسائل کشور به حالت چالشی شدید قرارگیرد. زیرا ایجاد چالشهای شدید را باعث از بین رفتن امنیت میدانند که خساراتهای بیشماری را به بار خواهد آورد. از این جهت موضعگیریها عمدتاً مبتنی بر بازگرداندن آرامش به جامعه است. اما این بدان معنی نیست که این موضعگیریها بتواند آتش خشم جریانهای غیررسمی و عمومی را کم حرارت کند. به گونهای که حالتی محافظهکارانه نسبت به مسائل از خود نشان دهند. چنانکه مقام معظم رهبری در بیانات خویش در دیدار مردم قم با تاکید برلزوم بیداری و حضور همیشه در صحنه آحاد جامعه می فرماید : ( این ملت عظیم از قشرهای مختلف در سراسر کشور نگاه میکنند به صحنه، میشناسند صحنه را؛ خیلی چیز بزرگ و مهمی است. اینی که من عرض میکنم روز نُه دی در تاریخ ماندگار است، به خاطر این است. مردم بیدارند؛ همین است که کشور شما را نگه داشته است عزیزان من! همین است که انقلابتان را حفظ کرده است؛ همین است که جرأت سران استکبار را از آنها گرفته است که بخواهند به ملت ایران حمله کنند؛ میترسند. حالا در تبلیغات، زید و عمرو و بکر را میکشند جلو، بمباران تبلیغاتی میکنند؛ اما حقیقت قضیه چیز دیگری است. دشمن حقیقی آنها ملت ایران است، دشمن حقیقی آنها ایمان و بصیرت ملت ایران است، دشمن حقیقی آنها همین غیرت دینی جوانهاست که میجوشد. یک وقتی هم دندان روی جگر میگذارند، صبر هم میکنند، باید هم بکنند؛ اما یک وقت هم آنجائی که وقت حضور در صحنه است، میآیند توی صحنه. تحلیل حوادث جاری کشورمان تحلیلی نیست که از حوادث عالم جدا باشد. حوادث عالم، حوادث منطقه، اینها به هم متصل است. بخشی هم مربوط به کشور ماست، که البته آن بخش اصلی و اساسی است. علت هم این است که استکبار لنگی کار خود را از اینجا می بیند؛ و این نشان میدهد که یک ملت و یک مجموعهی انسانی چه نقشی میتواند ایفاء کند. اینی که امام بزرگوار ما هی خطاب میکرد به امت اسلام، با توجه به این حقیقت است. یک ملت وقتی بیدار میشود، اینجور میتواند همهی محاسبات استکبار را به هم بریزد. کارخانهای که آنها درست کردند، خط تولیدی که برای به ثمر رساندن اهداف استکباریِ خودشان به وجود آوردند، این خط تولید را بیداری یک ملت اینجور کُند یا متوقف میکند. اگر همهی ملتهای مسلمان بیایند توی میدان، چه میشود! اگر همهی ملتهای مسلمان همین بصیرت را، همین آمادگی را، همین حضور را پیدا کنند، چه اتفاقی در دنیا می افتد! از این میترسند. میخواهند صدای من و شما خاموش بشود و به گوش ملتهای دیگر نرسد. میخواهند کاری کنند که ملتهای دیگر نفهمند تأثیر بیداری و بصیرت یک ملت در حوادث عالم چقدر است. یک نکته را هم به جوانان عزیز انقلابی، به فرزندان عزیز انقلابی خودم، به فرزندان بسیجی - از زن و مرد - عرض بکنم: جوانان از اطراف و اکناف کشور، از آنچه که تهتّک بیگانگان از ایمان دینی به گوششان میخورد یا با چشمشان میبینند، عصبانی هستند؛ وقتی می بینند روز عاشورا چگونه یک عدهای حرمت عاشورا را هتک میکنند، حرمت امام حسین را هتک میکنند، حرمت عزاداران حسینی را هتک میکنند، دلهاشان به درد میآید، سینههاشان پر میشود از خشم؛ البته خوب، طبیعی هم هست، حق هم دارند؛ ولی میخواهم عرض بکنم جوانهای عزیز مراقب باشند، مواظب باشند که هرگونه کار بی رویهای، کمک به دشمن است. اینجا جوانها تلفن میکنند - میفهمم من، میخوانم، غالباً تلفنها و نامه ها را خلاصه میکنند، هر روز می آورند، من نگاه میکنم - می بینم همین طور جوانها گلهمند، ناراحت و عصبانی؛ گاهی هم از بنده گله میکنند که چرا فلانی صبر میکند؟ چرا فلانی ملاحظه میکند؟ من عرض میکنم؛ در شرائطی که دشمن با همهی وجود، با همهی امکاناتِ خود درصدد طراحی یک فتنه است و میخواهد یک بازی خطرناکی را شروع کند، باید مراقبت کرد او را در آن بازی کمک نکرد. خیلی باید با احتیاط و تدبیر و در وقت خودش با قاطعیت وارد شد. دستگاههای مسئولی وجود دارند، قانون وجود دارد؛ بر طبق قانون، بدون هیچگونه تخطی از قانون، بایستی مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگیرد؛ اما ورود افرادی که شأن قانونی و سمت قانونی و وظیفه ی قانونی و مسئولیت قانونی ندارند، قضایا را خراب میکند. خدای متعال به ما دستور داده است: (و لایجرمنّکم شنئان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوی). [ سوره مائده ، 8 یعنی ؛ (... و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید؛ عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است ...) ] بله، یک عدهای دشمنی میکنند، یک عدهای خباثت به خرج میدهند، یک عده ای از خباثتکنندگان پشتیبانی میکنند - اینها هست - اما باید مراقب بود. اگر بدون دقت، بدون هضم، انسان وارد برخی از قضایا بشود، بیگناهانی که از آنها بیزار هم هستند، لگدمال می شوند؛ این نباید اتفاق بیفتد. من برحذر می دارم جوانهای عزیز را، فرزندان عزیز انقلابی خودم را از اینکه یک حرکتی را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چیز بر روال قانون. ) (بیانات در دیدار مردم قم در سالگرد قیام 19 دی، 19/10/1388) 3. دغدغههای رهبری نظام در مورد مسائل رخداده را شاید بتوان با توجه به این نکته تحلیل کرد. اندرزهای ایشان به نخبگان حاکی از حساسیت ایشان به این مسئله است. به اعتقاد ایشان برافروختن آتشهای غیرمفید ، تنها نتیجهای را که دارد شعلهور شدن آتشی است که حتی ممکن است مدنظر سران برخی جریانها نیز نباشد. زمانی که آشوب و ناامنی بسیاری از حوزهها را در برمیگیرد، همانگونه که کنترل آشوبگران از طرف رهبران آنها دشوار میشود، از این سو نیز کنترل جریانهای مقابل نیز مشکل خواهد بود.
در مورد برخورد حضرت علی با خوارج اصل اساسی در برخورد با مخالفین در تعالیم دینی اینست که تا زمانی که مخالفین از قالب اظهار نظر و بیان دیدگاههای خویش خارج نشده و به توطئه چینی و براندازی از طریق جنگ سخت یا نرم اقدام نکنند از آزادی برخوردارند کما اینکه حضرت علی در برابر خوارج چنین مشیی را اتخاذ کردند اما متاسفانه خود خوارج بودند که به دنبال خروج بر امام علی علیه السلام ضمن متهم کردن حضرت به کافر شدن از او خواستند یا توبه کند و یا خود را آماده جنگ کند . در این شرایط بود که حضرت به منظور ریشه کنی فتنه ای که آغاز شده بود قاطعانه وارد صحنه شد و سخت ترین برخورد را با خوارج داشت و البته ایشان تا آخرین لحظه از هدایت و خیرخواهی خوارج دست برنداشت و آنگونه که در تواریخ آمده است از 12 هزار نیروی خوارج هشت هزار نفر در اثر سخنان حضرت توبه نموده و بازگشت نمودند و چهار هزار نفر باقی ماندند که همانگونه که امام علی وعده داده بود از آنان کمتر از ده نفر زنده ماندند که با مجموع کسانی که دارای این تفکر بوده و در جنگ شرکت نکرده بودند در مجموع توان زیادی نداشتند که بتوانند توطئه ای برنامه ریزی شده و سراسری همچون جنگ نهروان به راه بیاندازند فلذا حضرت با وجود اینکه توسط یکی از همین باقی ماندگان دچار ضربت شده و در حال احتضار بودند وصیت نمودندکه پس از شهادتشان دیگر خوارج را تعقیب ننمایند فلذا حضرت نیز به آرامش روانی جامعه فکر می کردند اما زمانی که کار به توطئه می رسید و آرامش جسمی و روانی جامعه مورد تهدید قرار می گرفت شدیدترین برخورد را داشتند همین رویه در مورد نظام جمهوری اسلامی صادق می باشد در نظام اسلامی نیز تا زمانی که مخالفان و منتقدان در حد مخالف ومنتقد بمانند مشکلی نیست و علاوه بر اینکه طبق قانون اساسی و مثل هر شهرونددیگری از حقوق شهروندی خویش استفاده می نمایند حتی می توانند نظرات خویش را در جامعه اعلام نمایند .
نظام اسلامی همچون حضرت علی آنگاه که پای توطئه به میان آمد به برخورد پرداخت هر چند با وجودتمامی این حرفها بسیاری از مخالفان ومنتقدان که برخی از آنها حتی در حوادث و اغتشاشات مختلف دست داشته و به عناوین مختلف در خدمت دشمنان قرار گرفته اند در جامعه آزادانه رفت و آمد کرده با رسانه های بیگانه ویا حتی نشریات داخلی همسو صحبت می کنند و در عین حال از نبود آزادی بیان هم گلایه می کنند . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 3/100137771)
- [سایر] آیا امام علی(علیه السلام) در جنگ با ایران در زمان عمر نقشی داشتند؟
- [سایر] شبهه: حضرت علی(ع) به آزادی و خودمختاری و کرامت انسان بیشتر اهمیت میداد تا حقوق نظام و حکومت.
- [سایر] در حکومت حضرت امام علی(ع) آزادی دادن به مردم تا چه حد بود؟ لطفاً مواردی را مثال بزنید.
- [سایر] مسیحیها میگویند مسعودی در مروج الذهب نوشته است: علی علیه السلام در جنگ صفین در یک شبانهروز 525 نفر کشت آیا این، سخن دروغ است؟
- [سایر] پاسخ شبهه جنگ های حضرت علی ع بر علیه ایرانیان چیست؟
- [سایر] چرا حکومت حضرت علی(ع) بسیار کوتاه بود در حالی که حکومت جمهوری اسلامی ایران دوام بسیاری داشته است؟
- [سایر] توصیه ی امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره ی جنگ چیست؟
- [سایر] اگر کفر معاویه به خاطر جنگ با علی -علیه السلام- ثابت شود، پس چرا امام حسن -علیه السلم- با وی صلح نمود؟
- [سایر] آیا دلیل امام علی-ع از پذیرفتن حکمیت اجبار خوارج و تهدید جان امام توسط خوارج بود یا چیز دیگر؟
- [سایر] آیا حضرت علی (ع) به کشور ایران سفر نموده یا برای تبلیغ و یا جنگ، حضور داشته اند؟
- [آیت الله جوادی آملی] .ترتیب هجده جمله اذان و هفده جمله اقامه باید محفوظ باشد و اگر بر خلاف آن گفته شد , باید برابر نظم یاد شده دوباره گفته شود، مثلاً اگر (حیّ علی خیر العمل ) پیش از (حیّ علی الفلاح ) گفته شد , دوباره باید (حیّ علی خیر العمل) گفته شود.
- [آیت الله مظاهری] اگر مسلمانان به امر حکومت اسلامی با کفّار جنگ کنند و چیزهایی در جنگ به دست آورند، به آنها غنیمت گفته میشود و مخارجی را که برای غنیمت کردهاند مانند مخارج نگهداری و حمل و نقل آن و نیز مقداری را که امامعلیه السلام صلاح میداند به مصرفی برساند و چیزهایی که مخصوص به امام است باید از غنیمت کنار بگذارند و خمس بقیه آن را بدهند. 7 - زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد:
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَد أَتاکَ الْمُسیئُ وَ قَدْ أَمَرْتَ الُْمحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسیءِ أَنْتَ الْمُحْسِنُ وَ أَنَا الْمُسیئُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) (ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گنهکار به حقّ محمّد و آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر).
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید : یا مُحسنُ قداتاکَ المسیءُ و قد امَرتَ المحسنَ ان یتجاوَز عنِ المسی ءِ انتَ المحسنُ و انا المُسی ءُ بحقّ محمّدٍ و آلِ محّمدٍ صل عَلی محّمدِ و ال محّمدِ و تجاوَز عن قبیحِ ما تعلمُ منّی .یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بندة گنهکار به در خانة تو آمده و تو امر کرده ای که نییکوکار از گنهکار بگذرد ، تو نیکو کاری و من گناهکار بحقّ محّمدٍ و آل محّمدٍ صلی اللهُ علیه و آله و سّلم .رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیها یی که می دانی از من سر زده . بگذر .
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نماز رابطه انسان با خداست و مایه صفای روح و پاکی دل و پیدایش روح تقوا و تربیت انسان و پرهیز از گناهان است. نماز مهمترین عبادات است که طبق روایات اگر قبول درگاه خدا شود عبادات دیگر نیز قبول خواهد شد و اگر قبول نگردد اعمال دیگر نیز قبول نخواهد شد. و نیز بر طبق روایات، کسی که نمازهای پنجگانه را انجام می دهد از گناهان پاک می شود همان گونه که اگرشبانه روز پنج مرتبه در نهر آبی شست و شو کند اثری از آلودگی در بدنش باقی نمی ماند. به همین دلیل، در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی و وصایا و سفارشهای پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه هدی(علیهم السلام)از مهمترین کارهایی که روی آن تأکید شده همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب می شود. سزاوار است انسان نماز را در اول وقت بخواند و به آن اهمیت بسیار دهد و از تند خواندن نماز که ممکن است مایه خرابی نماز گردد جداً بپرهیزد. در حدیث آمده است روزی پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مردی را در مسجد مشغول نماز دید که رکوع و سجود را بطور کامل انجام نمی دهد، فرمود: اگر این مرد از دنیا برود در حالی که نمازش این گونه باشد به دین من از دنیا نخواهد رفت. روح نماز (حضور قلب) است و سزاوار است از آنچه مایه پراکندگی حواس می شود بپرهیزد، معانی کلمات نماز را بفهمد و در حال نماز به آن توجه داشته باشد و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند بسیار کوچک ببیند. در حالات معصومین(علیهم السلام) آمده است به هنگام نماز آنچنان غرق یاد خدا می شدند که از خود بی خبر می گشتند، تا آنجا که پیکان تیری در پای امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)مانده بود، در حال نماز بیرون آوردند و آن حضرت متوجه نشد. برای قبولی نماز و کمال و فضیلت آن علاوه بر شرایط واجب باید امور زیر را نیز رعایت کند: قبل از نماز از خطاهای خود توبه و استغفار نماید و از گناهانی که مانع قبول نماز است مانند (حسد) و (تکبر) و (غیبت) و (خوردن مال حرام) و (آشامیدن مسکرات) و (ندادن خمس و زکات) بلکه هر معصیتی بپرهیزد. همچنین سزاوار است کارهائی که ارزش نماز و حضور قلب را کم می کند انجام ندهد، مثلاً در حال خواب آلودگی و خودداری از بول و در میان سر و صداها و در برابر منظره هایی که جلب توجه می کند به نماز نایستد و کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند انجام دهد، مثلاً لباس پاکیزه بپوشد، موهای خود را شانه زند و مسواک کند و خود را خوشبو نماید و انگشتر عقیق به دست کند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر حیوان حلال گوشت وحشی را با اسلحه شکار کنند و بمیرد با پنج شرط حلال و بدنش پاک است اول اسلحه شکار مثل کارد و شمشیر برنده باشد یا مثل نیزه و تیر تیز باشد و اگر به وسیله دام یا چوب و سنگ و مانند اینها حیوانی را شکار کنند پاک نمی شود و خوردن ان هم حرام است و اگر حیوانی را با تفنگ شکار کنند چنانچه گلوله ان تیز باشد که در بدن حیوان فرو رود و ان را پاره کند پاک و حلال است و اگر گلوله تیز نباشد بلکه با فشار در بدن حیوان فرو رود و حیوان را بکشد یا به واسطه حرارتش بدن حیوان را بسوزاند و در اثر سوزاندن حیوان بمیرد پاک و حلال بودنش محل اشکال است دوم کسی که شکار می کند باید مسلمان باشد یا بچه مسلمان باشد که خوب و بدرا بفهمد پس اگر کفار و نواصب و خوارج و غلاتی که محکوم به کفرند مانند قایلین به الوهیت امیر المومنین علیه السلام حیوانی را شکار نمایند ان شکار حلال نیست سوم اسلحه را برای شکار حیوان بکار برد و اگر مثلا جایی را نشان کند و اتفاقا حیوانی را بکشد ان حیوان پاک نیست و خوردن ان هم حرام است چهارم وقت به کار بردن اسلحه نام خدا را ببرد و چنانچه عمدا نام خدارا نبرد شکار حلال نمی شود ولی اگر فراموش کند اشکال ندارد پنجم وقتی به حیوان برسد که مرده باشد یا اگر زنده است به اندازه سربریدن ان وقت نباشد و چنانچه به اندازه سربریدن وقت باشد و سر حیوان را نبرد تا بمیرد حرام است