آیا صحیح است که کوئیلو(نویسنده برزیلی) کتاب کیمیاگر را از روی داستانی از مثنوی مولوی کپی برداری کرده است؟ در مقدمه کمی در مورد زندگی و سوابق شخصیت کوئیلو بشنوید: پائولوکوئیلو از جمله نویسنده¬های مطرح در جهان امروز است که آثارش به بیش از 40 زبان ترجمه شده است. کوئیلو در یکی از شهرهای برزیل به دنیا آمد. والدین وی تلاش زیادی کردند که کوئیلو شغل پر رونقی (مثل حقوقدان و مهندس) فرا دست و پا کند. اما وی بیشتر به نویسندگی علاقمند بود و از همان جوانی نشان داد که می¬تواند نویسنده موفقی باشد. کوئیلو در ایام جوانی دچار تلاطم روحی گردید که در نتیجه به قوانین و مقررات و هنجارهای موجود دهن کنجی کرد. افراط کوئیلو در این کار باعث شد که پدرش این رفتار را علامت بیماری روانی بشمارد و در نتیجه وی را در بیمارستان روانی بستری نماید و در آن جا برای درمانش از شوک برقی استفاده کردند. به اذعان خود وی این مسئله چندمرتبه دیگر هم در زندگی وی تکرار شد.1 بعد از آنکه جنبش هیپی¬گری به آمریکای جنوبی روی آورد. پائولو هم به این جنبش پیوست و با بلند گذاشتن موهای خود و بی¬اعتنایی به مقررات از این موج استقبال کرد.2 در عین حال او شیفته افکار مارکس و چگوارا شده بود. برای کوئیلو این بدترین دوران زندگی بود چون دچار بحران معنوی بود و این بحران او را به سوی مواد مخدر و مواد روان گردان و افراط در استفاده از مشروبات الکی سوق می¬داد. وی می¬گوید: ( ابتدا کوکائین سپس مواد روان گردان بعداً بیوست، مسکالین، خلاصه هر نوع مواد مخدری بود، آزمودم. اما هم اکنون بسیاری از آنها را ترک کرده¬ام ولی ترک اعتیاد بسیار دشوار است.3 پائولو تا سال 1973 مجموعاً 6 بار روانه زندان شد و 3 ازدواج ناموفق داشت. وی بسیار اهل سفر و جهانگردی است، حتی گاهی چند ماه از سال را در سفر می¬گذراند، در یکی از همین سفرها بود که با شیمون پرز رئیس جمهور قبلی اسرائیل ملاقات کرد و هدایایی از وی دریافت کرد. آثار کوئیلو همه به زبان اسپانیولی نگاشته شده است. وی همچنین در سال 79 به دعوت مرکز گفتگوی تمدنها و وزیر ارشاد وقت (عطاء ا... مهاجرانی) مسافرتی به ایران داشت و در حالی که قانون کپی رایت در ایران وجود ندارد، از آن زمان تاکنون کوئیلو رسما از ایران حق التألیف دریافت می کند.4 تاثیر پذیری کوئیلو از کتب و عرفای اسلامی کوئیلو در دیدارش با عطاء اله مهاجرانی وزیر ارشاد اصلاحات (تنها دیداری که در منزل مهاجرانی صورت گرفت)در سال 79 بر تاثر خود از متون اسلامی بخصوص قران کریم5 تاکید کرد. تاثیر پذیری وی از مولوی که افکارش مشحون از آموزه های اسلامی است و در میان اندیشمندان غربی به عنوان برجسته ترین عارف مسلمان شناخته شده است ، نشان دهنده انس کوئیلو با متون اسلامی و عرفای مسلمان است.نقل قولهایش از مولوی در بسیاری از کتابهای وی بروز پیدا کرده است.6 سخنان ابوسعید ابی¬الخیر، شمس تبریزی برکلمات وی اثر شایانی داشته است7 و همین انس و ارتباط باعث شده که وی از اسامی و اعلام اسلامی در آثارش بهره گیرد و درموارد زیادی نکاتی از معارف قرانی و اسلامی را در آثارش منعکس نماید در نتیجه محتوای کتبش و آموزه های اخلاقی و عرفانی آثارش غنای دو چندان یابد.در حقیقت باید گفت اگر از اشکالات و نارسایی هایی که در آثار کوئیلو به صورت جدی وارد شده است صرف نظر کنیم ، آن چه آثار کوئیلو را غنا بخشیده همین اقتباس هایی است که از متون و شخصیت های اسلامی داشته است. جرعه نوش ادب فارسی پائولو کوئیلو در تالیفات و نوشته¬هایش به شدت متاثر از متون ادبی ایرانیان است. در مسافرتش به ایران درمصاحبه-های مختلف اعتراف نمود که خمیرمایه کتاب (کیمیاگر) را از مثنوی مولوی گرفته است.8 در (ورونیکا تصمیم می¬گیرد بمیرد) الهامات زیادی از داستان¬های ملانصرالدین گرفته است، در مقدمه کتاب (شیطان و دوشیزه پریم) اشاره به یک تفکر ایران باستان (نبرد دائمی خیر و شر در اسطوره زروان و اهورا و اهریمن) می¬کند و این رمان را بر مبنای نبرد و کشش متضاد خلقت بنا می¬کند. در کتاب (بریدا) آیین قدیمی هم پیالگی ایرانیان را مورد اشاره قرار می¬دهد.در ( پدران فرزندان نوه¬ها ) از سعدی شیرازی اقتباس می کند.9 بعد از مسافرت وی به ایران روزنامه¬ای می¬نویسد: (کوئیلو قطره¬ای از ادبیات ایران چشید و مست شد). مترجم آثار وی، مقاله را ترجمه نموده و برایش می¬فرستد. کوئیلو با اذعان به صحت این گفته، اضافه می¬کند: (قطره¬ای از فرهنگی ایرانی نوشیدم مست شدم . بعد از مسافرت به ایران دو قطره نوشیدم و از پا افتاده¬ام.)10 وی بعد از بازدید از آرامگاه سعدی در شیراز گفت: (سعدی شیرازی بر آثار من و به ویژه مقاله¬ای کوتاه من در سراسر جهان بسیار موثر بوده است.)11 وی چنان مجذوب غنای ادبیات ایران گردید که بارها قبل از نقل داستان¬ها به مخاطبین خود یادآور می¬شد (ممکن است داستانی که قصد نقل آن را دارم در ادبیات شما آمده باشد). در شیراز داستان گذشت یک جنگجو از فرد مغلوب را به علت تف انداختن به صورت قهرمان به یک سامورایی نسبت داد . یکی از حاضرین به کوئیلو یادآوری می¬کند ( ما خودمان این داستان را داریم). در این لحظه مترجم داستان خدو انداختن خصم بر علی ) را از مثنوی معنوی برا ی کوئیلو حکایت کرد. وی می¬گوید: (من همیشه نگرانم داستانی را که تعریف می¬کنم منشاش ایرانی باشد) به گفته کوئیلو اولین کتابی که مادر وی در کودکی به او داد که مطالعه نماید کتاب (رباعیات خیام) بود.12 در مورد کتاب کیمیاگر به خصوص باید گفت که وی علیرغم اینکه اصل داستانش را از مثنوی مولوی گرفته است در خود کتاب هیچ اشاره¬ای به این اقتباس نمی¬کند و مایل است ابتکار این داستان به نام خودش تمام شود.البته وی در مسافرتش به ایران مجبور می شود پرده از این راز بردازد در میان مخاطبین ایرانی اش به این اقتباس اذعان کند.چه خوب بود که وی در مقدمه کتابش به این اقتباس اشاره می کرد و صداقت لازم یک نویسنده را از خود به نمایش می گذاشت. شروع داستان در حکایت مثنوی چنین آمده است (بود یک میراثی مال و عقار ... (مثنوی دفتر ششم بیت 4206 به بعد) ابیات زیر در ادامه کاملاً با فرازهای کتاب کیمیاگر تطبیق می¬کند: خواب دید او هاتفی گفت او شنید که غنای تو به مصر آید پدید در فلان موضع یک گنجی است زفت در پی آن بایدت تا مصر رفت برامید وعده هاتف که گنج یابد اندر مصر بهر دفع رنج گفت با خود گنج در خانه من است پس مرا آنجا چه فقر و شیون است بر سر گنج از گدایی مرده¬ام زانک اندر غفلت و در پرده¬ام. هرچند کوئیلو پاره ای از عناصر داستان را تغییر داده و عناصر جدیدی( افسانه شخصی و روح کیهانی) را وارد نموده است اما باید سوگوارانه گفت که آن چه کیمیاگر را از محتوا انداخته و اساس ان را سست و تهی نموده است همین ابتکار نابجاست. کاش وی تقلید خود از مولوی را کامل می نمود و همچون شاگردی هوشیار، جهان بینی مولوی را در این سیر معنوی لحاظ می کرد و غایتی منطقی و مشترک و کیمیایی حقیقی معرفی میکرد ، نه هدفی افسانه محور آن هم از نوع شخصی و فردی.کاش تصویری صحیح از ذات خداوند ارائه می کرد و با ایده روح کیهانی نوشته خود را آلوده نمی ساخت. آن چه کیمیاگر را جذابیت بخشیده و با اقبال شایانی مواجه ساخته است بکار گیری همان عناصر مشترکی است که در مثنوی آمده است. همین مفاهیم کلیدی اند که نکات تربیتی داستان و سیر معنوی سالک را در خود جای داده است. در هر دو کتاب، خواب و رویا (یقظه بعد از وقفه ) قدم اول سلوک است و در حقیقت محرک اصلی قهرمان داستان همین عامل است. طلب گنج در هر دو تعقیب می شود و مقصد هم منطقه باستانی مصر است که البته گنج در هر دو در غیر مصر یافت می شود و بازگشت به مکان اول اجتناب ناپذیر معرفی می شود. اضطرار و درماندگی و قطع امید از همه جا عامل گرایش به معنویات محسوب می شود و بریدگی از محسوسات، موتور محرکی است که سالک را به ماوراء و کشف حقیقت رهنمون می سازد. مرام رایج غربیان که با عرضه زیبا و بسته بندی فریباِ، فراورده های دیگران را به نام خود به فروش می رسانند ازجانب کوئیلو در اقتباس مفاهیم مثنوی، بکارگیری شده است. حمزه شریفی دوست 1.(چون روز جاری باش،ترجمه آرش حجازی، ص14/ پدران ، پسران، نوادگان/ سوسن اردکانی ص4) 2.(همان، ص15) 3.(خوان آریاس، زندگی من، خجسته کیهان، ص 105) 4.(کوئیلو/ چون رود جاری باش، ص20) 5.(گزارش سفر کوئیلو به ایران،گزارش شماره 5) 6.(کوئیلو/ چون رود جاری باش، آرش حجازی، ص113) 7.(پدران فرزندان ص 130 / 120) 8.(مصاحبه با روزنامه همشهری، روزنامه¬های شیراز، مصاحبه با خبرنگاران در تهران و سخنرانی در جمع خوانندگان آثارش در تهران) 9.(پدران فرزندان نوه¬ها ص 30) 10.(گزارش سفر کوئیلو به ایران گزارش شماره 6 - سایت کاروان) 11.(همان - گزارش 7) 12.(ماهنامه کارنامه، شماره 106)
آیا صحیح است که کوئیلو(نویسنده برزیلی) کتاب کیمیاگر را از روی داستانی از مثنوی مولوی کپی برداری کرده است؟
آیا صحیح است که کوئیلو(نویسنده برزیلی) کتاب کیمیاگر را از روی داستانی از مثنوی مولوی کپی برداری کرده است؟
در مقدمه کمی در مورد زندگی و سوابق شخصیت کوئیلو بشنوید:
پائولوکوئیلو از جمله نویسنده¬های مطرح در جهان امروز است که آثارش به بیش از 40 زبان ترجمه شده است. کوئیلو در یکی از شهرهای برزیل به دنیا آمد. والدین وی تلاش زیادی کردند که کوئیلو شغل پر رونقی (مثل حقوقدان و مهندس) فرا دست و پا کند. اما وی بیشتر به نویسندگی علاقمند بود و از همان جوانی نشان داد که می¬تواند نویسنده موفقی باشد. کوئیلو در ایام جوانی دچار تلاطم روحی گردید که در نتیجه به قوانین و مقررات و هنجارهای موجود دهن کنجی کرد. افراط کوئیلو در این کار باعث شد که پدرش این رفتار را علامت بیماری روانی بشمارد و در نتیجه وی را در بیمارستان روانی بستری نماید و در آن جا برای درمانش از شوک برقی استفاده کردند. به اذعان خود وی این مسئله چندمرتبه دیگر هم در زندگی وی تکرار شد.1 بعد از آنکه جنبش هیپی¬گری به آمریکای جنوبی روی آورد. پائولو هم به این جنبش پیوست و با بلند گذاشتن موهای خود و بی¬اعتنایی به مقررات از این موج استقبال کرد.2 در عین حال او شیفته افکار مارکس و چگوارا شده بود. برای کوئیلو این بدترین دوران زندگی بود چون دچار بحران معنوی بود و این بحران او را به سوی مواد مخدر و مواد روان گردان و افراط در استفاده از مشروبات الکی سوق می¬داد.
وی می¬گوید: ( ابتدا کوکائین سپس مواد روان گردان بعداً بیوست، مسکالین، خلاصه هر نوع مواد مخدری بود، آزمودم. اما هم اکنون بسیاری از آنها را ترک کرده¬ام ولی ترک اعتیاد بسیار دشوار است.3
پائولو تا سال 1973 مجموعاً 6 بار روانه زندان شد و 3 ازدواج ناموفق داشت. وی بسیار اهل سفر و جهانگردی است، حتی گاهی چند ماه از سال را در سفر می¬گذراند، در یکی از همین سفرها بود که با شیمون پرز رئیس جمهور قبلی اسرائیل ملاقات کرد و هدایایی از وی دریافت کرد. آثار کوئیلو همه به زبان اسپانیولی نگاشته شده است. وی همچنین در سال 79 به دعوت مرکز گفتگوی تمدنها و وزیر ارشاد وقت (عطاء ا... مهاجرانی) مسافرتی به ایران داشت و در حالی که قانون کپی رایت در ایران وجود ندارد، از آن زمان تاکنون کوئیلو رسما از ایران حق التألیف دریافت می کند.4
تاثیر پذیری کوئیلو از کتب و عرفای اسلامی
کوئیلو در دیدارش با عطاء اله مهاجرانی وزیر ارشاد اصلاحات (تنها دیداری که در منزل مهاجرانی صورت گرفت)در سال 79 بر تاثر خود از متون اسلامی بخصوص قران کریم5 تاکید کرد. تاثیر پذیری وی از مولوی که افکارش مشحون از آموزه های اسلامی است و در میان اندیشمندان غربی به عنوان برجسته ترین عارف مسلمان شناخته شده است ، نشان دهنده انس کوئیلو با متون اسلامی و عرفای مسلمان است.نقل قولهایش از مولوی در بسیاری از کتابهای وی بروز پیدا کرده است.6 سخنان ابوسعید ابی¬الخیر، شمس تبریزی برکلمات وی اثر شایانی داشته است7 و همین انس و ارتباط باعث شده که وی از اسامی و اعلام اسلامی در آثارش بهره گیرد و درموارد زیادی نکاتی از معارف قرانی و اسلامی را در آثارش منعکس نماید در نتیجه محتوای کتبش و آموزه های اخلاقی و عرفانی آثارش غنای دو چندان یابد.در حقیقت باید گفت اگر از اشکالات و نارسایی هایی که در آثار کوئیلو به صورت جدی وارد شده است صرف نظر کنیم ، آن چه آثار کوئیلو را غنا بخشیده همین اقتباس هایی است که از متون و شخصیت های اسلامی داشته است.
جرعه نوش ادب فارسی
پائولو کوئیلو در تالیفات و نوشته¬هایش به شدت متاثر از متون ادبی ایرانیان است. در مسافرتش به ایران درمصاحبه-های مختلف اعتراف نمود که خمیرمایه کتاب (کیمیاگر) را از مثنوی مولوی گرفته است.8 در (ورونیکا تصمیم می¬گیرد بمیرد) الهامات زیادی از داستان¬های ملانصرالدین گرفته است، در مقدمه کتاب (شیطان و دوشیزه پریم) اشاره به یک تفکر ایران باستان (نبرد دائمی خیر و شر در اسطوره زروان و اهورا و اهریمن) می¬کند و این رمان را بر مبنای نبرد و کشش متضاد خلقت بنا می¬کند. در کتاب (بریدا) آیین قدیمی هم پیالگی ایرانیان را مورد اشاره قرار می¬دهد.در ( پدران فرزندان نوه¬ها ) از سعدی شیرازی اقتباس می کند.9
بعد از مسافرت وی به ایران روزنامه¬ای می¬نویسد: (کوئیلو قطره¬ای از ادبیات ایران چشید و مست شد). مترجم آثار وی، مقاله را ترجمه نموده و برایش می¬فرستد. کوئیلو با اذعان به صحت این گفته، اضافه می¬کند: (قطره¬ای از فرهنگی ایرانی نوشیدم مست شدم . بعد از مسافرت به ایران دو قطره نوشیدم و از پا افتاده¬ام.)10 وی بعد از بازدید از آرامگاه سعدی در شیراز گفت: (سعدی شیرازی بر آثار من و به ویژه مقاله¬ای کوتاه من در سراسر جهان بسیار موثر بوده است.)11
وی چنان مجذوب غنای ادبیات ایران گردید که بارها قبل از نقل داستان¬ها به مخاطبین خود یادآور می¬شد (ممکن است داستانی که قصد نقل آن را دارم در ادبیات شما آمده باشد). در شیراز داستان گذشت یک جنگجو از فرد مغلوب را به علت تف انداختن به صورت قهرمان به یک سامورایی نسبت داد . یکی از حاضرین به کوئیلو یادآوری می¬کند ( ما خودمان این داستان را داریم). در این لحظه مترجم داستان خدو انداختن خصم بر علی ) را از مثنوی معنوی برا ی کوئیلو حکایت کرد. وی می¬گوید: (من همیشه نگرانم داستانی را که تعریف می¬کنم منشاش ایرانی باشد) به گفته کوئیلو اولین کتابی که مادر وی در کودکی به او داد که مطالعه نماید کتاب (رباعیات خیام) بود.12
در مورد کتاب کیمیاگر به خصوص باید گفت که وی علیرغم اینکه اصل داستانش را از مثنوی مولوی گرفته است در خود کتاب هیچ اشاره¬ای به این اقتباس نمی¬کند و مایل است ابتکار این داستان به نام خودش تمام شود.البته وی در مسافرتش به ایران مجبور می شود پرده از این راز بردازد در میان مخاطبین ایرانی اش به این اقتباس اذعان کند.چه خوب بود که وی در مقدمه کتابش به این اقتباس اشاره می کرد و صداقت لازم یک نویسنده را از خود به نمایش می گذاشت.
شروع داستان در حکایت مثنوی چنین آمده است (بود یک میراثی مال و عقار ... (مثنوی دفتر ششم بیت 4206 به بعد) ابیات زیر در ادامه کاملاً با فرازهای کتاب کیمیاگر تطبیق می¬کند:
خواب دید او هاتفی گفت او شنید که غنای تو به مصر آید پدید
در فلان موضع یک گنجی است زفت در پی آن بایدت تا مصر رفت
برامید وعده هاتف که گنج یابد اندر مصر بهر دفع رنج
گفت با خود گنج در خانه من است پس مرا آنجا چه فقر و شیون است
بر سر گنج از گدایی مرده¬ام زانک اندر غفلت و در پرده¬ام.
هرچند کوئیلو پاره ای از عناصر داستان را تغییر داده و عناصر جدیدی( افسانه شخصی و روح کیهانی) را وارد نموده است اما باید سوگوارانه گفت که آن چه کیمیاگر را از محتوا انداخته و اساس ان را سست و تهی نموده است همین ابتکار نابجاست. کاش وی تقلید خود از مولوی را کامل می نمود و همچون شاگردی هوشیار، جهان بینی مولوی را در این سیر معنوی لحاظ می کرد و غایتی منطقی و مشترک و کیمیایی حقیقی معرفی میکرد ، نه هدفی افسانه محور آن هم از نوع شخصی و فردی.کاش تصویری صحیح از ذات خداوند ارائه می کرد و با ایده روح کیهانی نوشته خود را آلوده نمی ساخت. آن چه کیمیاگر را جذابیت بخشیده و با اقبال شایانی مواجه ساخته است بکار گیری همان عناصر مشترکی است که در مثنوی آمده است. همین مفاهیم کلیدی اند که نکات تربیتی داستان و سیر معنوی سالک را در خود جای داده است. در هر دو کتاب، خواب و رویا (یقظه بعد از وقفه ) قدم اول سلوک است و در حقیقت محرک اصلی قهرمان داستان همین عامل است. طلب گنج در هر دو تعقیب می شود و مقصد هم منطقه باستانی مصر است که البته گنج در هر دو در غیر مصر یافت می شود و بازگشت به مکان اول اجتناب ناپذیر معرفی می شود. اضطرار و درماندگی و قطع امید از همه جا عامل گرایش به معنویات محسوب می شود و بریدگی از محسوسات، موتور محرکی است که سالک را به ماوراء و کشف حقیقت رهنمون می سازد. مرام رایج غربیان که با عرضه زیبا و بسته بندی فریباِ، فراورده های دیگران را به نام خود به فروش می رسانند ازجانب کوئیلو در اقتباس مفاهیم مثنوی، بکارگیری شده است.
حمزه شریفی دوست
1.(چون روز جاری باش،ترجمه آرش حجازی، ص14/ پدران ، پسران، نوادگان/ سوسن اردکانی ص4)
2.(همان، ص15)
3.(خوان آریاس، زندگی من، خجسته کیهان، ص 105)
4.(کوئیلو/ چون رود جاری باش، ص20)
5.(گزارش سفر کوئیلو به ایران،گزارش شماره 5)
6.(کوئیلو/ چون رود جاری باش، آرش حجازی، ص113)
7.(پدران فرزندان ص 130 / 120)
8.(مصاحبه با روزنامه همشهری، روزنامه¬های شیراز، مصاحبه با خبرنگاران در تهران و سخنرانی در جمع خوانندگان آثارش در تهران)
9.(پدران فرزندان نوه¬ها ص 30)
10.(گزارش سفر کوئیلو به ایران گزارش شماره 6 - سایت کاروان)
11.(همان - گزارش 7)
12.(ماهنامه کارنامه، شماره 106)
- [سایر] این که برخی پلورالیزم و کثرت گرایی را به مولوی در مثنوی در داستان فیل در تاریک خانه، نسبت می¬دهند صحیح است؟
- [سایر] در کتاب های کوئیلو آمده است که دین و مذهب ساخته دست بشراند،آیا این گفته صحیح است؟
- [سایر] آن چه که کوئیلو در کتاب کیمیاگر از اسطوره ها و اهرام ثلاثه آورده ایا منظورش سنت های دینی است که امری کهن و قدیمی اند؟و ایا ممکن است که نظر به هیچ چیزی نداشته است؟چون بعضی میگویند این ها ابتکار خود وی بوده است بنابراین هدف خاصی نداشته است.
- [سایر] در کتاب های کوئیلو آمده است که دین و مذهب ساخته دست بشرند .آیا این گفته را تایید می کنید؟
- [سایر] نویسنده کتاب (ارشاد القلوب الی الصواب) کیست؟ آیا این کتاب از نظر اهل تشیع کتاب معتبری است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] کپی کردن بخش هایی از یک کتاب ویا سی دی (مثلا نصف آن) چه حکمی دارد؟
- [سایر] نظرتان نسبت به نویسنده کتاب ملاقات با امام زمان (عج) و آثار دیگر ایشان چیست؟
- [سایر] عبدالمنعم نویسنده کتاب (اهتدیت بنور فاطمه) چگونه شیعه شد؟
- [سایر] پس از مطالعه کتاب «خداوند الموت» برخی از انحرافات اسماعلیه پی بردم، لطفا در مورد کتاب فوق، نویسنده و مترجم آن توضیح دهید؟
- [سایر] پس از مطالعه کتاب (خداوند الموت)با برخی از انحرافات اسماعلیه پی بردم، لطفا در مورد کتاب فوق، نویسنده و مترجم آن توضیح دهید؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] زن مسلمان نمیتواند به عقد مرد کافر درآید، مرد مسلمان هم نمیتواند با غیر اهل کتاب و مجوس ازدواج کند، نه به صورت ازدواج دائم و نه به صورت ازدواج موقّت و ظاهراً ازدواج دائم یا موقّت با زن یهودی و نصرانی باطل نیست؛ بلکه مکروه و مخالف احتیاط استحبابیست به ویژه ازدواج دائم. ازدواج با زن مجوسی به صورت دائم صحیح نیست و به صورت موقّت مکروه و مخالف احتیاط استحبابیست و در صورتی که مرد و زن کافر با یکدیگر ازدواج کنند و سپس شوهر مسلمان شود و زن وی بر دین مسیحیّت یا یهودیّت یا مجوسیّت باقی بماند ازدواج باطل نمیگردد. در مورد اسلام زن یا شوهر احکام چندی وجود دارد که در کتب مفصّل فقهی آمده است.
- [آیت الله علوی گرگانی] مرسوم در بانکها این است که یک امضأ را نمیخرند ولی اشخاصی هستند که یک امضأ را هم معامله میکنند وچون عموماً این اشخاص وجه میدهند وسفته میگیرند وغالباً بعنوان قرض است و در قرض زیاده ربا است لهذا معاملات مزبور حرام وزیاده ربا است، ولی اگرخواسته باشند معاملهشان صحیح باشد وزیادهای که میگیرند ربا نباشد چند راه دارد، ودو راهش که آسانتر از بقیه است ذکر میشود: 1 - آن که وجه را که میدهد بعنوان معامله منتقل نماید نه بعنوان قرض واستقراض )مثلاً( صد هزار ریال نقد را بفروشد به پانصد دینار عراقی در زمان مشخص آن را تحویل گیرد. 2 - آن که یک جعبه کبریت یا یک طاقه دستمال یا چیز دیگری را بفروشد به ده هزار ریال بشرط این که صد هزار ریال تا مدّتمثلاً یک سال بدون منفعت قرض بدهد و یا این که کسی که قرض گرفته است ومدت آن سر آمده و میخواهد تمدید نماید طلبکار یک جعبه کبریت را به مقروض میفروشد به هزار ریال بشرط این که طلب خود را تا مدّت یک ماه بدون منفعت تمدید نماید واین چارهجویی به این نحو برایتجدید وتمدید مدت بملاحظه این است که جائز نیست ابتدأً در مقابل تجدید یا تمدید مدت طلبکار چیزی از بدهکار بگیرد وتوهّم این که این معامله صوری است زیرا که هیچکس یک جعبه کبریت را که قیمتش یک ریال است به هزار ریال نمیخرد، توهّم بیجایی است زیرا که احدی بدون جهت چنین معاملهای نمیکند اما در صورتی که صد هزار ریال قرض دادن بدون منفعت تا یکسال ضمیمه شود همه میخرند و در این موضوع چند روایت در کتاب وسایل الشیعه ابواب احکام عقود نقل فرمودهاند وما برای رفع شبهه یک روایت از آن را در اینجا نقل مینماییم: شیخ طوسی قدس ا& روحه بسند صحیح از محمّد بن اسحاق بن عمّار که موثق است روایت نموده میگوید به حضرت موسی بن جعفر8 عرض کردم: )وَیَکونُ لی عَلَی الرَّجُلِ دَراهِمُ، فَیَقولُ أخّرْنی بِها وَأنا أرْبَحُکَ فَأَبیعُهُ جُبًَّْ تَقومُ عَلَیَّ بِألْفَ دِرْهَمً بِعَشَرَِْ آلافِ دِرْهَمً أو قالَ: بِعِشْرینَ ألفَاً وَأُؤَخِّرُهُ بِالمالِ؟ قالَ: لا بَأسَ(، ترجمه: من چند درهم از شخصی طلبکارم و آنشخص خواهش میکند او را مهلت دهم و به من منفعتی برساند من جبهای را که قیمتش هزار درهم است به او به ده هزار درهم یا بیست هزار درهم میفروشم وطلب خود را تأخیر میاندازم؟ حضرت فرمودند: عیبی ندارد.