در مورد فرقه معنویت گرای اکنکا می خواستم اطلاعات کسب کنم اگر ممکن است توضیح کامل در مورد آن بدهید؟
در مورد فرقه معنویت گرای اکنکا می خواستم اطلاعات کسب کنم اگر ممکن است توضیح کامل در مورد آن بدهید؟ متن‌ مقدس‌ عرفان اکنکار، ‌شریعت‌ کی‌‌‌سوگماد نام دارد. اما مروج اصلی تعالیم اکنکار،‌ آثار پال‌ توئیچل‌ است. در کتاب‌هایی همچون: (اکنکار کلید جهان‌های‌ اسرار)‌، (سرزمین‌های دور) و(دفترچه معنوی)، (اکویدیا دانش باستانی پیامبری)، (دندان ببر) و آثاری‌ از هارولد کلمپ‌، رهبر و استاد حق در قید حیات اکنکار‌ نظیر (هنر رؤیابینی‌ معنوی)، (نسیم تحول)، (از استاد بپرسید).‌ مطابق‌ آنچه‌ در سایت‌ رسمی‌ اکنکار‌ آمده،‌ اعضای‌آن اکیست‌ ها، در یکصد کشور دنیا پراکنده‌اند و تعداد آنها بیش از هشتادهزار نفر است. این فرقه در ایران نیز طرفدارانی دارد ضمن اینکه حدود شصت کتاب از اکنکار در بازار نشر ایران به طبع رسیده است. پال توئیچل در معرفی مکتب اکنکار می گوید: من رهبر معنوی جهان هستم. قبل از من، 970 استاد دیگر وجود داشته اند که در طول تاریخ حیات بشر همواره مردم را به سوی اک راهنمایی می‌کردند و می گویند اکنکار بهترین و البته تنهاترین راه رسیدن به خدا و اقالیم بهشتی است. پیروان و حامیان اکنکار، آیین خود را طریقی عرفانی برای جویندگان و عارفان حقیقی پروردگار می‌دانند، که حتی می‌توان از آن به عنوان علمی کاملا دقیق برای یافتن ذات برتر در کائنات یاد کرد. اکنکار مدعی است که نزدیک‌ ترین مسیر به سوی خداوند است و مدعی است که ماهانتا(استاد زنده اکنکار) توسط سوگماد(خداوند) انتخاب می‌شود. و هر استاد زنده اک، جانشین خود را تربیت می‌کند. از اینرو، بررسی و کنکاش در مبانی نظری و دستورالعمل‌های اکنکار خالی از لطف نیست.اما قبل از هر چیز باید گفت که بر اساس‌ گزارش‌های‌ گوناگونی‌ که‌ دوستان‌، خانواده‌ و طرف‌داران‌ پال‌ توئیچل‌ ارائه‌ داده‌اند و نیز آن‌چه‌ به‌ نظر تلاش‌ آگاهانه‌ پال‌ توئیچل‌ برای‌ پرده‌ برداشتن‌ از جزئیات‌ زندگی‌ خصوصی‌اش‌ است‌، این‌ جزئیات‌ در نظر هواداران‌ اکنکار رازآلود پنداشته‌ می‌شود. حتی‌ رهبر فعلی اکنکار، هارولد کمپ‌ نیز با بیان‌ این‌ که‌ (توئیچل‌ عاشق‌ زندگی‌ خصوصی‌اش‌ بود) تصدیق‌ می‌کند که‌ توئیچل‌ با بیان‌ زندگی‌ خصوصی‌اش‌ سعی‌ کرده‌ آن‌هایی‌ را که‌ به‌ مطالعه‌ زندگی‌ وی‌ می‌پردازند، به‌ بیراهم ببرد. پال توئیچل فعالیت کاریش‌ را باروزنامه‌نگاری‌ شروع‌ کرد و با نام‌های‌ مختلف‌ برای‌ نشریات‌ دوره‌ای‌ گوناگون‌ قلم‌ می‌زد. در همین‌ زمان‌ بود که‌ به‌ توضیح‌ و تبیین‌ گروه‌های‌ گوناگون‌ دینی‌ پرداخت‌. وی‌ از طرق‌ نوشته‌هایش‌ در نشریات‌ دوره‌ای‌ گوناگون‌ و نامه‌هایش‌ به‌ مردم‌، از جمله‌ همسر دومش‌، گیل‌ آتکینسون ‌ به‌ معرفی‌ اکنکار به‌ دنیا پرداخت‌ و خود را به‌ عنوان‌ نهصد و یکمین‌ استاد اک‌ معرفی‌ کرد. او مدعی‌ شد که‌ تعالیمی‌ از اساتید وایراگی‌ اک ‌دریافت‌ کرده‌ که‌ از جمله‌ آن‌ها یک‌ راهب‌ تبتی‌ به‌ نام‌ ربازار تارز بود. اکنکار به‌ طور رسمی‌ در 22 اکتبر 1965 در سان‌دیاگو کالیفرنیا به‌ صورت‌ یک‌ سازمان‌ غیرانتفاعی‌ تأسیس‌ شد. در سال‌ 1971 پال‌ توئیچل‌ درگذشت‌. داروین‌ گراس ‌ به‌ عنوان‌ نهصد و هفتاد و دومین‌ استاد اک‌ جانشین‌ او شد.. داروین گراس‌ باعث‌ نزاع‌های‌ زیادی‌ درباره‌ اکنکار شد؛ چرا که‌ بسیاری‌ از طرفداران‌ این‌ آیین،‌ وی‌ را ‌ ‌با اینکه‌ از سوی‌ هیئتی‌ از اعضای‌ اکنکار، از جمله‌ همسر پال‌ توئیچل‌ به‌ این‌ سمت‌ انتخاب‌ شده‌ بود‌‌، شایسته‌ جانشینی‌ استاد پیشین‌ نمی‌دانستند. سرانجام‌ گراس‌ تمامی‌ اختیارات‌ و مسئولیت‌هایش‌ را که‌ به‌ استاد زنده‌ اک‌ مربوط‌ می‌شد، از دست‌ داد و هارولد کلمپ‌ به‌ عنوان‌ نهصد و هفتاد و سومین‌ استاد زنده‌ اک‌ جانشین‌ وی‌ شد. همچنین‌ دعاوی‌ حقوقی‌ چندی‌ میان‌ گراس‌ و اکنکار مبنی‌ بر استفاده‌ گراس‌ از واژه‌هایی‌ که‌ حق‌ تألیف‌ آن‌ با اکنکار بوده‌ است‌، مطرح‌ شد. الهیات در اکنکار اکنکار بر خلاف برخی از مکاتب بزرگ معنوی - دینی که معتقد است در این عالم دوازده طبقه و در هر طبقه خدای وجود دارد. خدای هر طبقه حاکم و فرمانروای ان جهان است. طبقه اول که جهان فیزیکی است همین جهانی است که ما در ان زندگی می کنیم و پست‌‌ ترین طبقه است. و خدای حاکم بر ان نازل‌ترین وضعیف‌ترین خداست. در عوض طبقه دوازدهم بهترین جهان و خدای ان نیز کامل و قدرت محض و حیات و علم او تام است. خدای طبقه اول کل لیرانجان ، صاحب قطب منفی عالم هستی است و خدای طبقه دوازدهم، سوگماد صاحب قطب مثبت عالم هستی است. الف) کل لیرانجان حکمران جهان فیزیکی، موجودی که قدرت منفی در دست دارد. موجود مقتدر جهان فیزیکی مظهر تجلی منفی خدا، قدرتی که به جریان می‌افتد تا جهان های مادون را نگهداری نماید. جهانی که ارتعاشاتش حالات خشن ماده رانشان می دهد. خلقت و خدای جهان مادی. خدای جهان هیچ. خدای بالای نیستی مظهر منفی گری.(پال توئیچل-واژنامه- 1380:128) پال توئیچل زمانی که می خواهند جایگاه خداوند یکتای ادیان بزرگ را در تقسیم بندی مشخص کنند چنین می‌گویند: قوانین قدرت منفی –کل لیرانجان- را به عنوان قانون طبیعت می شناسیم. همانطور که بر ما روشن است او تدوین کننده قوانین طبیعی است به این علت که او افریننده و پروردگار جهان‌های فیزیکی است او پروردگار انجیل، یهوه عبریها و مسیحیان والله محمدی‌ها است. او براهما ودانتیست و عملا خداوند همه ادیان و مذاهب است.(پال توئیچل-سرزمین دور، 1379: 207) پال توئیچل اذعان می‌دارند که هر وقت، کسی تصور کند که با خدا تماس پیدا کرده و خدا درخواستی را که جنبه مادی داشته، اجابت نموده است. باید این را بداند که این تماس با کل لیرانجان خدای منفی و خالق جهانهای تحتانی است که در برخی موارد می تواند درخواست ادمیان را اجابت کند. این شگردی است برای فریب دادن شخص متقاضی ، زیرا او می‌باید در قبال هر انچه کسب کرده است بهایش را بپردازد حال به هر ترتیبی که می خواهد باشد. این قانون کارما یا علت و معلول است.(پال توئیچل- اک‌ویدیا-1380: 124) او هنگامی که خداوند مسلمانان را -یعنی همان که او را کل لیرانجان نامیده است- تعریف می‌کند. مجبور به یک عقب نشینی استراتژیک می شود. و با احتیاطی وافر اینچنین می‌گوید: الله، نام خدای مهربان مسلمانان است. اگاهی برتری که مسلمین تحت این عنوان می‌شناسند. وسیله ای برای رسیدن به خداوندگار سوگماد است.(پال توئیچل-واژنامه-1380: 12) پال توئیچل معتقد است خدای مسلمانان تنها وسیله ی است برای رسیدن به سوگماد، بلکه هدف اصلی همان سوگماد است نه چیز دیگر . در مکتب اکنکار عقیده بر آن است که هر گاه خداوند تمام ادیان ابراهیمی -از جمله اسلام- درخواست بنده ای را اجابت می کند متمسک به شگردی شده تا فرد درخواست کننده -در مقابل هر آنچه کسب کرده- بهای بپردازد. پال توئیچل به واسطه این ادعای بدون دلیل و مدرک خدای ادیان بزرگ را محدود ترین و بی اختیارترین خدا معرفی می‌کند و در مقابل خدای برتر را، خدای اکنکار –سوگماد- لقب می‌دهد. بدون بیان هیچ دلیل مستدل! ب) سوگماد در مقابل خدای ادیان ابراهیمی خدای اک وجود دارد. پال توئیچل سوگماد را اینچنین معرفی می‌کند: بی شکل، همه جا حاضر و ناظر، اقیانوس عشق و رحمت، تمام زندگی از او جریان می یابد. تمام راستیها، حقائق، اندیشه ها، عشق قدرت و تمام خدایان نواحی عالم مظهر او هستند. او به هر شکلی که در مراحل مختلف خلقت ایجاب کند در می اید. ولی هیچیک از این اشکال تمامیت او را نشان نمی دهند. زیرا که او همچنان بی شکل می ماند. غیر مشخص او در همه عالم گسترده است. جوهر هستی حیات کل خدای متعال آنچه که اوست و کلیتی که در اوست. لذا هیچ نامی نمی توان بر او نهاد مگر نام شاعرانه وعارفانه خدا. شکل بی شکل که متضادی بر او وجود ندارد. هر چه مخالف در عرف باشد در خود اوست. او دلیل بر این است که هیچ سفیدی بدون سیاهی وجود ندارد و هیچ شکلی جدا از خلا تصور نشود. او درونی دارد به نام (میزگونا) که چنین می گوید. او فاقد چند وچون است و درباره اش نمی توان چیزی گفت و به هر چیزی اندیشید و تجلی بیرونی به نام (ساگونا) که نمی توان حقیقت جاویدان را بر او نهاد.(پال توئیچل-واژنامه،1380: 232) اما تناقضاتی که در تعریف و بیان اوصاف سوگماد به چشم می خورد که عبارتنداز: 1- پال توئیچل در جای می‌گوید: سوگماد عملا خلا است واینکه خلا در حقیقت خداست. خدا و خلا با هم تفاوتی ندارند چون هر دو یکی است. خدا -سوگماد- غیر شی است.(پال توئیچل-دندان ببر-1380: 79-81) اما در جایی دیگر بی‌پروا و در تناقض صریح با جملات دیگر بیان می کند: خداوند روح ،جسم و ذهن است. (پال توئیچل- دفترچه معنوی،1380: 37) و درباره در جایی دیگر هنگامی که درباره هدف اکنکار صحبت می کند، می گوید: هدف اصلی ما قادر ساختن روح است به ترک کالبد، و سفر ان به دنیاهای معنوی ماورائ، و عاقبت رسیدن به هدف غائی انامی لوک که نامی است برای سرزمین بدون نام یا بهشت حقیقی جایی که خدا (سوگماد ) در ان به سر می برد.(پال توئیچل-اکنکار کلید،1379: 16) 2- پال توئیچل می‌گوید: ... مشکلات در این جهان از همین روال تبعیت می کند. هنگامی که از شر یکی خلاص می شویم دو تا به جای آن بر سر راهمان سبز می شود. این بدان معنی است که ما باید طرف توجه خود را به جای مشکلات و مسائل ، خدا قرار دهیم.(همان، 236) انان می گویند به جای اینکه حواسمان را متوجه حل مشکلات خود سازیم. به خدا توجه کنیم و بدانیم او نیروی مطلق است و او قادر به انجام هر کاری است . و عملا معتقدند تنها را رسیدن به خداوند ارزوی قلبی است.(پال توئیچل-دفترچه معنوی،1380: 127) اما او در مقابل این اظهارات در جای دیگر می گویند: سوگماد یک موجود برتر نیست. چیزی هم نیست که باری از دوش تو بر دارد. هرگز حتی انی نیست که به تو برکت می دهد.(پال توئیچل-سرزمین‌های دور،1379: 62) 3 – پال توئیچل می‌گوید: سوگماد تمام افرینش را بر پا و قدرت خلاقه خویش را با یکایک مخلوقاتش تقسیم کرد و با این عمل بخش قابل ملاحظه ای از قدرتهای خدای خویش را از دست داد. اما هر گاه اراده کند می تواند ان را از وجود هر توزایی (روح) بیرون بکشد و به خود باز گرداند . معهذا چنین عملی به معنای نابودی توزا است. این تنها چیزی است که یک توزا دارا است و به او جرعه ای از قدرت الهی بخشیده است. اگر گفته مرا به دقت تعقیب کنی در خواهی یافت . سوگماد بدون مخلوق خود یعنی توزا نمی تواند باشد و به همین ترتیب توزا بدون سوگماد از هستی بر خوردار نیست.(همان،68-69) در مقابل پال توئیچل در تعریف سوگماد -که در چند سطر پیش آمد- قایل شد که سوگماد " نامعین و نامحدود" است. حال انکه در عبارت فوق می گوید: سوگماد هنگامی از قدرت خود به ارواح می دهد از قدرتش کاسته شده ضعیف می گردد. اما این گفته کاملا در تناقض با نامحدود بودن است . زیرا موجودی که نا محدود باشد. هر چقدر هم که از او کم کنی باز به همان مقدار اولیه خود باقی می ماند. اما اشکال بعدی در این است که توئیچل می گویند: سوگماد بدون مخلوق خود یعنی روح نمی تواند باشد و به حیات خود ادامه دهد. اینکه روح نمی تواند بدون سوگماد یعنی همان جوهر هستی بخش عالم زنده بماند روشن و بدیهی است. اما ایا خداوند که مظهر تجلی همه موجودات است و به اصطلاح ایشان جوهر هستی است. بدون روح نابود می شود؟ این چه رب الاربابی است که زندگی خود را منوط به روح می داند طوری که اگر روح نابود شود او نیز به ناچار باید نابود شود. آیا اگر تمام موجودات روی زمین و تمام ارواح نابود بشوند و هیچ موجود زنده ای در جهان باقی نماند. خداوند نیز نابود می شود؟ اگر اینچنین است زمانی که هیچ ممکن الوجودی نبود و به طریق اولی هیچ روحی افریده نشده بود. خداوند در نابودی کامل به سر می برده در حالی که این ادعا کاملا مغایر با حیات مطلقی است که اکنکار به کررات در ادعاهای خود نسبت به خدا اذعان می‌دارد. 4- پال توئیچل می‌گوید:‌ اراده سوگماد یعنی اراده ای که کلی است. انسان بدان وسیله می تواند به هماهنگی و ارامش درون خود دست یابد. با استفاده از نیروی اراده اش که به نحوی رفتارش را نشان می دهد . انگاه هر چند که به نظر می رسد انسان از محدودیت بر خوردار است اراده او با اراده کل منزوج شد. و در انطباق با اراده سوگماد قرار می گیرد. قدرت اراده الهی کلی است و قدرت اراده انسان جزئی. در تجلی کل قدرت قادر یکتا وبا قدرت اک است و در جزء قدرت محدود انسان است. حقیقت همان اراده خداست.(پال توئیچل-واژنامه اکنکار،1380: 262) اکنکار اراده سوگماد را در اوج همه اراده ها قرار می دهد و اراده دیگر موجودات را هنگامی که در راستای اراده سوگماد باشد ، قابل انطباق با اراده سوگماد معرفی می کند. اما جالب است که در جایی دیگر سوگماد را به طور کلی فاقد اراده می داند و در مقام علت بیان می نماید که این کیفیتی است متعلق به محصولات سوگماد. چرا که سوگماد نمی تواند مستقیما به افریدن مبادرت نماید. زیرا به علت نامحدود بودن و لایتناهی بودن نه صاحب اراده است نه می تواند قصد فکر خواهش و یا فعالیتی داشته باشد. چون همگی این کیفیات متعلق به موجوداتی است که مخلوق وی بوده و صاحب محدودیت می باشند.(پال توئیچل-سرزمین‌های دور،1379: 214) در تعالیم اکنکار سوگماد را فاقد اراده و قصد و فکر و خواهش و فعالیت می دانند. اما به راستی خداوندی که قادر به داشتن فکر و اراده نباشد. چگونه می تواند قدرت خود را که به روح بخشیده است ، دوباره باز گیرد. این گوشه‌های از تواناییها و قابلیتهای خداوند بزرگ اکنکار بود. کسی که تمامی زندگی از او جریان می یابد و کسی که تمام راه‌ها و حقائق و اندیشه ها و عشق و قدرت و تمام خدایان نواحی عالم مظهر او هستند و جوهر هستی از ان اوست. اما فاقد اراده است. او نه اراده دارد نه فکر. رهبر شناسی در اکنکار در عرفان اکنکار چنین وانمود می‌شود که همواره مجموعه‌ی از اساتید در حال تبلیغ آموزه‌های اک به سر می‌برند. گروهی از آنان کالبد جسمی خود را ترک گفته در طبقات دیگر جهان، در حال آموزش شاگردان برترند. و گروهی دیگر در قالب کالبد جسمانی در این دنیا و در عصر حاضر، در نقاط گوناگون به پیروان اکنکار آموزش می‌دهند. اما ماهانتا، استاد حق در قید حیات، والاترین استاد اکنکار است کسی که رهبری تمامی اساتید نظام را برعهده دارد. در اکنکار، شخصیت ماهانتا چنین تعریف شده: رهبر معنوی یا خدامرد، در راس اک، همه کسانی که در عصر حاضر به او روی می‌آورند از ازل با او بوده‌اند. کالبد ماهانتا اک است که همان جوهر الهی است که از اقیانوس عشق و رحمت جاری است. نگهدارنده کل زندگی و کسی که اشکال مختلف حیات را به هم می‌بندد. واگورو، روشنایی دهنده، حالتی از معرفت الهی که برتر از عناوینی است که در مذهب به اشخاص داده می‌شود. بالاترین سطح آگاهی.( توئیچل پال- واژه‌نامه اکنکار، 1380: 155) ماهانتا، استاد حق در قید حیات، بالاترین مقام معنوی است. بالاترین مقامی است که می‌تواند به جهان‌های پایین بیاید. او یک خدامرد است که توسط سوگماد تعالی تعیین شده تا (نام) یا کلمه‌ی پذیرش را اعطا کند. وظیفه اصلی او نشان دادن مسیر بازگشت دوباره به بهشت است؛ به کسانی که وارد حلقه پذیرش می‌شوند. او، همچنین به عنوان یک راهنما عمل می‌کند. تو می‌توانی در مقابل همه خدایانی که نام آنها در کتاب‌ها هست به دعا و نماز بنشینی. ولیکن آنها صدای تو را نخواهند شنید. می‌توانی از همه مذاهب موجود طلب یاری کنی اما هیچ نصیبت نخواهد شد. این همچنان یک واقعیت قاطع برجا می‌ماند که هیچ فردی تا بحال نتوانسته است و در آینده نیز نخواهد توانست از مصائب این زندگی‌ها و تردید در خصوص زندگی‌های بعدی بگریزد. مگر این سعادت را بیابد که با استاد حق دیدار کند. این خلاصه تمامی آن چیزهایی است که هست. همین و بس. بدون مساعدت او، همچنین نمی‌تواند از چرخ مرگ و تولد خلاصی یابی. از طرف دیگر، کسی که ماهانتا را بیابد در یافتن رهایی معنوی شکست نخورده است. دلیلش این است که مسافر روح او را به جریان مسموع حیات اتصال می‌بخشد. و با داشتن این امتیاز دوگانه، مساعدت سفید روح و اتصال به جریان صوتی حیات و آزادی معنوی از آن اوست. نوعی رهایی از همه قید و بندها که ما در اکنکار آن را (جیران‌موکتی) می‌خوانیم. بنابراین فرمول نهایی از این قرار است که ماهانتا را بیابی تا ارتعاشات تو را با این جریان حیات و نغمات بنی کوک کند. آنگاه از آن جریان درآویزی و خودت را جزئی از آن کنی، پس از این به دیار آزادی عروج خواهی نمود. بعد از این، از دورترین سرحدّات جهان‌های مادی و جهان‌های ناخالص گذشته، عملاَ وارد نواحی معنوی خالص می‌شوی. با کسب صفات الهی و شایستگی بالاترین ناحیه‌های بهشتی، دیگر محکوم نخواهی بود در تاریکی این جهان‌های تحتانی، همچنان در رفت و برگشت روی چرخه‌ی درنده تولد و مرگ باقی بمانی.( توئیچل پال- دفترچه معنوی،1380: 35) در کنار ماهانتا، سفیران روح به ترویج اکنکار همت گماشته‌اند. در عرفان اکنکار برای این گروه اسامی و وظایف گوناگونی تبیین شده است. این اساتید یا نمایندگان خدا درگیر مصلحت آنهایی هستند که در طبقات پایین‌تر از جهان روح زندگی می‌کنند. این راهنمایان معنوی، عملاَ معرف حضور همه کسانی که به ترتیبی به امور معنوی علاقه‌مندند، عمل می‌کنند . این وجودها با نام‌های مختلفی خوانده شده‌اند: راهنمایان معنوی، محافظین، فرشتگان، ابر روح ارواح، ارواح آسمانی، سفیران روح، نمایندگان خدا یا خدا مردان، ست گوروها و بسیاری اسامی دیگر. این سفیران دارای وظایف مشخصی تحت امر خداوند متعال هستند. آنان طالب خیر برای تمامی ارواح‌اند. صرف نظر از اینکه آن روح در کدام مرتبه قرار دارد، آنان نمایندگان خدایند و همکاران او. نقش آنها مشابه نقش سفیران بسیاری است که موظف به انجام اموری، خارج از حیطه کار دیپلمات‌های مستقر در هر کشور هستند. سفیران روح تمامی موجودات را در تمام طبقات آسمانی زیر نظر دارند تا مطمئن گردند که در مطابقت با قانون الهی عمل می‌کنند. آنان همچنین علاقمند به امور کسانی هستند که می‌خواهند در راه خدا پای گذارند و یا آنکه به راه خدا بازگشت کنند. آنها هر کسی را در هر حیطه خاص محتاج کمک باشد چه در بدن باشد و چه در خارج بدن، یاری می‌دهند آنها به خصوص مراقب کسانی هستند که بدون اراده و غیر داوطلبانه از بدنشان خارج می‌شوند و نیز مبتدیان سفیر روح را مواظبت می‌کنند.( توئیچل پال- سرزمین‌های دور، 1379: 235) پال توئیچل می‌گوید: بزرگ‌ترین فیلسوفان قرون، که از هموطنان خود والاتر و متعالی‌ترند و آنها را به چشم ناجیان نوع بشر می‌نگرند. کلام خدا را بارها و بارها به این جهان می‌آورند. به ویژه هنگامی که روح بشریت به پایین‌ترین حد زوال یافته است. اما استادان اک، از فیلسوفان والاترند. زیرا آنها از صمیم قلب به ایشان می‌آموزند که خودش باید اقدام کند. کشیشان و روحانیون (سازمان) و (نظام) را برتر می‌شمارند. هیچ فلسفه والایی هرگز از نظام و سازمان به وجود نیامده، بلکه از فردی که شخصاَ درباره خدا و راه رسیدن به او پژوهش نموده نشات گرفته است.( توئیچل پال- اکنکار کلید جهان‌های، 1379: 95) در جستجوی خود دریافته‌ام که تعداد بزرگان معنوی بیش از آن است که تصور می‌رود. اما این گروه‌ها فقط بخش کوچکی از کل است و از کل، هزاران و شاید میلیون‌ها نفر سر درمی‌آورند که راه برتر را پیموده‌اند. معلمان، مصلحین، دانشمندان، قدیسین، آواتارها، مونی‌ها، ریشی‌ها و ساحران و نیکوکاران. اما هیچ کدام به مقام والای بزرگان اک، که متعلق به سلسله استادان وایراگی است نمی‌رسند.( توئیچل پال- ندای الهی، 1377: 20) پال توئیچل می‌گوید: تمامی دانشوران مشرق زمین، بخشی از نهضت اک بوده‌اند. تا آنجا که من می‌فهمم، زرتشت، دانشمند ایرانی که صدها سال قبل از میلاد مسیح می‌زیست یکی از مقتدایان نظام باستانی اک است.( همان، 213) و جالب اینکه در این میان اسامی دیگر شاعران و دانشمندان ایرانی به چشم می‌خورد. اکنکار معتقد است که کوروش، حافظ و مولوی و ... همگی جزء نظام اکنکار بوده‌اند و تمام قدرت خود را از نظام اکنکار آموخته‌اند. در اکنکار آمده است، ذیل جهان‌های فوقانی مولانا جلال الدین رومی مشاهده می‌شود، وی می‌گوید: مسلماَ مثنوی برای مردم آن زمان سودبخش بوده و شاید هنوز هم برای برخی مفید باشد. امّا باید به خاطر داشته باشید که من (مولانا جلال الدین رومی) آن را برای معاصرین خود نگاشتم و این یعنی چیزی بیش از هفتصد سال قبل. امروز استاد حق در قید حیات (هارولد کلمپ) ،با مردم این روزگار به زبان خودشان سخن می گوید. کلام او زنده است. وقتی تو کلمات او را مطالعه می‌کنی. صرفاَ یک رشته لغت را نمی‌خوانی. بلکه قلب خود را می‌گشایی. بنابراین هنگامی ‌که بر روی اک مراقبه می‌کنی. می‌توانی با قلبی خالص و گشوده در دانش آن سهیم گردی. کلمات و کاغذی که بر آن چاپ شده‌اند، تنها بدین جهت اهمیت دارند که در گشودن آگاهی و قلب جوینده در حکم کلید عمل می‌کنند.( همان، 130) هارولد کلمپ، ماهانتا و استاد حق در قید حیات است. در اکنکار آمده است که هارولد کلمپ عصای قدرت اکنکار را در نیمه شب 22 اکتبر سال 1981 از سری داروین گراس دریافت کرد. او خدمات خود را به بشریت از طریق موسیقی، نوشته‌ها، کنفرانس‌ها و نوار ادامه می‌دهد.( میتسو فیل موری- در پیشگاه استادان اک، 1377: 289) هارولد کلمپ در کتابی با نام (نسیم تحول) به بیان زندگی‌نامه خود و چگونگی رها کردن مسیحیت و گرایش به سمت اکنکار سخن می‌گوید. او یکی از حالات روحانی خود را چنین توصیف می‌کند: (ماجرا اینگونه بود که ناگهان خود را در کالبد روح یافتم و بر فراز زمین شناور شدم. در حالی که همچون یک جفت چشم ناظر وقایع بودم، ریسمانی مانند بند ناف را دیدم که از جانب من به اعماق فضا کشیده شده بود. این بند، اعتقادات مذهبی من بود. با وحشت تمام دیدم که کسی آن را با یک قیچی طلایی برید. ریسمان مستحکم در فضا شناور شد و در اعماق تاریک فضا ناپدید گشت. حیران و وحشت زده شدم. در شگفت بودم که این چه نیرویی است که از منظر معنوی نیرومندتر از مسیح است. اندکی بعد به کالبد فیزیکی‌ام بازگشتم. تصاویر فوق قطع شدند و برای مدتی به حال خود گذاشته شدم؛ تا در ویرانه‌های سال‌ها تعالیم اعتقادی خود کاوش کنم. اگر چه تا ماه‌ها بعد از آثار عمیق آن آگاه نشدم؛ ولی تحول درونی من آغاز شده بود. سرگشتگی من در تعالیم مدرسه‌ی کشیشی کاملاَ برایم آشکار شده بود، اکنون می‌دانستم که در تعالیم مذهبی‌ام، عاملی کلیدی به غفلت گذارده شده بود. این نخستین گام من به سوی اکنکار بود.)( توئیچل پال- واژه‌نامه اکنکار، 1380: 105) در عرفان اکنکار چنین تبلیغ می‌شود که یک استاد حقیقی اکنکار، اعتباری برای فضایل اجتماعی و اخلاقیات شرعی این جهان قایل نیست. یعنی همان چیزهایی که کشیش‌ها و روحانیت به عنوان اساس تقدس و تقوی علم کرده‌اند.( کلمپ هارولد- نسیم تحول، 1377: 30) پال توئیچل می‌گوید: اگر ما که به سرزمین‌های دور سفر کرده‌ایم و تعالیم اکنکار را عیناَ، به همه بگوییم، مورد لعن و نفرین قرار می‌گیریم. منظور این است که از اجتماع آنان طرد می‌شویم. بعضی از مسافران روح اطلاعاتی را صاحب هستند که افشاء ان جنبه‌های وحشتناکی را برای بشر همراه دارد. من به جرات می‌گویم که تنها این سفیران از این اطلاعات آگاهند و صاحب چنین دانشی هستند. سفیران روح می‌باید که در این جهان تقریباَ در سکوت باقی بمانند. دلیل آن هم این است که هر کلامی که به زبان بیاورند با فریاد گوش خراش هواداران ادیان اصولی روبه رو می‌شود. سیستم‌های متافیزیکی فرسوده و منجمد از بنیان به لرزه درخواهند آورد.( توئیچل پال- سرزمین‌های دور، 1379: 56) نهایتاَ در عرفان اکنکار چنین ادعا می‌شود که آنهائی که در مقابل جمعیت‌ها خطابه می‌گویند کتاب‌ها می‌نویسند یا فلسفه‌ها را موعظه می‌کنند، نمی‌توانید به شما چیزی بیاموزند. آنها اصلاَ چیزی برای مردم جهان شما ندارند. جهل آنها به راستی ترسناک است. همه عارفان و معلمین غرب و شرق (به جز آنهائی که اکیست هستند) در روش هایشان برای رسیدن به خدا اشتباه کرده‌اند. لکن آنها به شما می‌گویند که فقط و فقط راهی که آنان در پیش گرفته‌اند درست است و در دفاع از این رفتارها و مدعاهای اشتباه، جان خود را هم فدا می‌کنند.( همان، 297) گفتار فوق درباره ماهانتا و اساتید اک با نکات و سوالات ذیل مربوط می‌شود. 1)الفاظی که در توصیف ماهانتا در کتاب‌های اکنکار آمده همچون: خدامرد، بالاترین سطح آگاهی، بالاترین مقام معنوی، بالاترین نماینده خدا بر زمین و ... هیچ شباهتی با اوصاف، کردار و رفتار اشخاص همچون پال‌ توئیچل و هارولد کلمپت ندارد، مثلا تنها رفتارهای خارق‌العاده‌ی که درباره پال توئیچل در کتاب (پالچی) یا (نسیمی از بهشت) آمده، مجموعه حالات متافیزیکی و روحانی است که در میان بسیاری از عارفان و مرتاضان هندی با شدت خارق‌العاده‌تری بیان شده است. ضمن اینکه در عرفان اکنکار هیچ دلیل پسندیده‌ و منحصربه‌فردی ارائه نمی‌شود تا خواننده بتواند به واسطه آن ماهانتا را از دیگر فرزانگان درجه اول علمی هنری جهان برتری بخشد. 2) در عرفان اکنکار ادعا می‌شود که افرادی همچون زرتشت، مسیح، پولس، لائی تسی، کوپال داس، سقراط ، مولانا جلال الدین رومی، حافظ ، نانک (موسس دین سیک)، فیثاغورث و بسیاری دیگر، همه از پیروان مکتب اکنکار بوده‌اند. حال آنکه خواننده به چه دلیل باید باور کند که چنین افراد بزرگی از نقاط گوناگون جهان، همه پیرو یا استاد اکنکار بوده‌اند؟ به نظر می‌رسد مکتب اکنکار برای کسب مقبولیت در افکار عمومی، تلاش کرده تا بزرگ‌ترین مفاخر جهان را اکیست (پیرو اکنکار) معرفی کند. تا به طبع، انسان‌ها روی‌خوشی به اکنکار نشان دهند. حال آنکه به نظر می‌رسد این حربه به عنوان یک (دروغ بزرگ) اثر معکوسی داشته و موجب برانگیختن تعجب و عواطف ملیتی انسان‌های گوناگونی شده‌است. سعادت در اکنکار قبل از انکه اکنکار به بیان ایده خود در رابطه با راه رسیدن به سعادت بپردازد. چنین ادعا می‌کند که (اکنکار سرچشمه تمام ادیان است.) پال توئیچل در این مقدمه تلاش می‌کند تا در ابتدای تنها راه رسیدن به سعادت را مختص اکنکار معرفی کند و اینکه تمام ادیان فاقد هر گونه نظریه منسجمی در این باره هستند. سپس راه رسیدن به سعادت را انجام (سفر روح) می‌خواند. یعنی همان پدیده‌ای که در بسیاری از عرفان‌های شرقی امری بدیهی، تبلیغ‌شده و پذیرفته‌شده است. بسیاری از عرفای اسلامی سفر روح و مکاشفه را به عنوان پدیده‌های که بر سر راه هر سالک قرار می‌گیرد، بیان کرده و ان را دارای محاسن و البته معایبی دانسته‌اند. حال انکه این بزرگترین اشکال به نظریه (سفر روح) در اکنکار است. محمد حسین کیانی منابع: 1- کرامرتاد و منسون داگلاس (1380) اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر، مهیار جلالیانی، چاپ دوم، ایساتیس. 2- توئیچل پال (1380) واژه‌نامه اکنکار، یحیی فقیه، چاپ اول، سی گل. 3- توئیچل پال (1380) دفترچه معنوی، هوشنگ اهرپور، چاپ دوم، نگارستان کتاب. 4- سیمپسون پتی (1377) پالجی- یک تاریخچه، مریم البرزی، چاپ اول، دنیای کتاب. 5- توئیچل پال (1380) دندان ببر، هوشنگ اهرپور، چاپ اول، نگارستان کتاب. 6- توئیچل پال (1377) ندای الهی (خلوت خدا)، رضا جعفری، چاپ دوم، دنیای کتاب. 7- توئیچل پال‌ (1380) اک- ویدیا دانش باستانی پیامبری، هوشنگ اهرپور، چاپ دوم، نگارستان کتاب. 8- توئیچل پال (1379) اکنکار کلید جهان‌های اسرار، هوشنگ اهرپور، چاپ اول، نگارستان کتاب. 9- میتسوفیل موری (1377) در پیشگاه استادان اک، مهیار جلالیانی، چاپ اول، دنیای کتاب. 10- کلمپ هارولد (1377) نسیم تحول، مهیار جلالیانی، چاپ اول ، دنیای کتاب. 11-توئیچل پال (1379) سرزمین‌های دور، هوشنگ اهرپور، چاپ دوم، نگارستان کتاب. 12- استایگر براد (1380) نسیمی از بهشت، هوشنگ اهرپور، چاپ دوم، نگارستان کتاب‌. 13- کیانی محمد‌حسین (1386) جایگاه ارامش در عرفان و معنویت نو پدید، فصلنامه کتاب نقد، شماره 45. 14- کیانی محمدحسین (1389) ادیان و مذاهب در عرفان اکنکار، فصلنامه ایین سلوک، شماره 17.
عنوان سوال:

در مورد فرقه معنویت گرای اکنکا می خواستم اطلاعات کسب کنم اگر ممکن است توضیح کامل در مورد آن بدهید؟


پاسخ:

در مورد فرقه معنویت گرای اکنکا می خواستم اطلاعات کسب کنم اگر ممکن است توضیح کامل در مورد آن بدهید؟

متن‌ مقدس‌ عرفان اکنکار، ‌شریعت‌ کی‌‌‌سوگماد نام دارد. اما مروج اصلی تعالیم اکنکار،‌ آثار پال‌ توئیچل‌ است. در کتاب‌هایی همچون: (اکنکار کلید جهان‌های‌ اسرار)‌، (سرزمین‌های دور) و(دفترچه معنوی)، (اکویدیا دانش باستانی پیامبری)، (دندان ببر) و آثاری‌ از هارولد کلمپ‌، رهبر و استاد حق در قید حیات اکنکار‌ نظیر (هنر رؤیابینی‌ معنوی)، (نسیم تحول)، (از استاد بپرسید).‌ مطابق‌ آنچه‌ در سایت‌ رسمی‌ اکنکار‌ آمده،‌ اعضای‌آن اکیست‌ ها، در یکصد کشور دنیا پراکنده‌اند و تعداد آنها بیش از هشتادهزار نفر است.
این فرقه در ایران نیز طرفدارانی دارد ضمن اینکه حدود شصت کتاب از اکنکار در بازار نشر ایران به طبع رسیده است.
پال توئیچل در معرفی مکتب اکنکار می گوید: من رهبر معنوی جهان هستم. قبل از من، 970 استاد دیگر وجود داشته اند که در طول تاریخ حیات بشر همواره مردم را به سوی اک راهنمایی می‌کردند و می گویند اکنکار بهترین و البته تنهاترین راه رسیدن به خدا و اقالیم بهشتی است.
پیروان و حامیان اکنکار، آیین خود را طریقی عرفانی برای جویندگان و عارفان حقیقی پروردگار می‌دانند، که حتی می‌توان از آن به عنوان علمی کاملا دقیق برای یافتن ذات برتر در کائنات یاد کرد. اکنکار مدعی است که نزدیک‌ ترین مسیر به سوی خداوند است و مدعی است که ماهانتا(استاد زنده اکنکار) توسط سوگماد(خداوند) انتخاب می‌شود. و هر استاد زنده اک، جانشین خود را تربیت می‌کند.
از اینرو، بررسی و کنکاش در مبانی نظری و دستورالعمل‌های اکنکار خالی از لطف نیست.اما قبل از هر چیز باید گفت که بر اساس‌ گزارش‌های‌ گوناگونی‌ که‌ دوستان‌، خانواده‌ و طرف‌داران‌ پال‌ توئیچل‌ ارائه‌ داده‌اند و نیز آن‌چه‌ به‌ نظر تلاش‌ آگاهانه‌ پال‌ توئیچل‌ برای‌ پرده‌ برداشتن‌ از جزئیات‌ زندگی‌ خصوصی‌اش‌ است‌، این‌ جزئیات‌ در نظر هواداران‌ اکنکار رازآلود پنداشته‌ می‌شود. حتی‌ رهبر فعلی اکنکار، هارولد کمپ‌ نیز با بیان‌ این‌ که‌ (توئیچل‌ عاشق‌ زندگی‌ خصوصی‌اش‌ بود) تصدیق‌ می‌کند که‌ توئیچل‌ با بیان‌ زندگی‌ خصوصی‌اش‌ سعی‌ کرده‌ آن‌هایی‌ را که‌ به‌ مطالعه‌ زندگی‌ وی‌ می‌پردازند، به‌ بیراهم ببرد.
پال توئیچل فعالیت کاریش‌ را باروزنامه‌نگاری‌ شروع‌ کرد و با نام‌های‌ مختلف‌ برای‌ نشریات‌ دوره‌ای‌ گوناگون‌ قلم‌ می‌زد. در همین‌ زمان‌ بود که‌ به‌ توضیح‌ و تبیین‌ گروه‌های‌ گوناگون‌ دینی‌ پرداخت‌. وی‌ از طرق‌ نوشته‌هایش‌ در نشریات‌ دوره‌ای‌ گوناگون‌ و نامه‌هایش‌ به‌ مردم‌، از جمله‌ همسر دومش‌، گیل‌ آتکینسون ‌ به‌ معرفی‌ اکنکار به‌ دنیا پرداخت‌ و خود را به‌ عنوان‌ نهصد و یکمین‌ استاد اک‌ معرفی‌ کرد.
او مدعی‌ شد که‌ تعالیمی‌ از اساتید وایراگی‌ اک ‌دریافت‌ کرده‌ که‌ از جمله‌ آن‌ها یک‌ راهب‌ تبتی‌ به‌ نام‌ ربازار تارز بود. اکنکار به‌ طور رسمی‌ در 22 اکتبر 1965 در سان‌دیاگو کالیفرنیا به‌ صورت‌ یک‌ سازمان‌ غیرانتفاعی‌ تأسیس‌ شد. در سال‌ 1971 پال‌ توئیچل‌ درگذشت‌. داروین‌ گراس ‌ به‌ عنوان‌ نهصد و هفتاد و دومین‌ استاد اک‌ جانشین‌ او شد..
داروین گراس‌ باعث‌ نزاع‌های‌ زیادی‌ درباره‌ اکنکار شد؛ چرا که‌ بسیاری‌ از طرفداران‌ این‌ آیین،‌ وی‌ را ‌ ‌با اینکه‌ از سوی‌ هیئتی‌ از اعضای‌ اکنکار، از جمله‌ همسر پال‌ توئیچل‌ به‌ این‌ سمت‌ انتخاب‌ شده‌ بود‌‌، شایسته‌ جانشینی‌ استاد پیشین‌ نمی‌دانستند.
سرانجام‌ گراس‌ تمامی‌ اختیارات‌ و مسئولیت‌هایش‌ را که‌ به‌ استاد زنده‌ اک‌ مربوط‌ می‌شد، از دست‌ داد و هارولد کلمپ‌ به‌ عنوان‌ نهصد و هفتاد و سومین‌ استاد زنده‌ اک‌ جانشین‌ وی‌ شد. همچنین‌ دعاوی‌ حقوقی‌ چندی‌ میان‌ گراس‌ و اکنکار مبنی‌ بر استفاده‌ گراس‌ از واژه‌هایی‌ که‌ حق‌ تألیف‌ آن‌ با اکنکار بوده‌ است‌، مطرح‌ شد.
الهیات در اکنکار
اکنکار بر خلاف برخی از مکاتب بزرگ معنوی - دینی که معتقد است در این عالم دوازده طبقه و در هر طبقه خدای وجود دارد. خدای هر طبقه حاکم و فرمانروای ان جهان است. طبقه اول که جهان فیزیکی است همین جهانی است که ما در ان زندگی می کنیم و پست‌‌ ترین طبقه است. و خدای حاکم بر ان نازل‌ترین وضعیف‌ترین خداست. در عوض طبقه دوازدهم بهترین جهان و خدای ان نیز کامل و قدرت محض و حیات و علم او تام است. خدای طبقه اول کل لیرانجان ، صاحب قطب منفی عالم هستی است و خدای طبقه دوازدهم، سوگماد صاحب قطب مثبت عالم هستی است.
الف) کل لیرانجان
حکمران جهان فیزیکی، موجودی که قدرت منفی در دست دارد. موجود مقتدر جهان فیزیکی مظهر تجلی منفی خدا، قدرتی که به جریان می‌افتد تا جهان های مادون را نگهداری نماید. جهانی که ارتعاشاتش حالات خشن ماده رانشان می دهد. خلقت و خدای جهان مادی. خدای جهان هیچ. خدای بالای نیستی مظهر منفی گری.(پال توئیچل-واژنامه- 1380:128) پال توئیچل زمانی که می خواهند جایگاه خداوند یکتای ادیان بزرگ را در تقسیم بندی مشخص کنند چنین می‌گویند: قوانین قدرت منفی –کل لیرانجان- را به عنوان قانون طبیعت می شناسیم. همانطور که بر ما روشن است او تدوین کننده قوانین طبیعی است به این علت که او افریننده و پروردگار جهان‌های فیزیکی است او پروردگار انجیل، یهوه عبریها و مسیحیان والله محمدی‌ها است. او براهما ودانتیست و عملا خداوند همه ادیان و مذاهب است.(پال توئیچل-سرزمین دور، 1379: 207)
پال توئیچل اذعان می‌دارند که هر وقت، کسی تصور کند که با خدا تماس پیدا کرده و خدا درخواستی را که جنبه مادی داشته، اجابت نموده است. باید این را بداند که این تماس با کل لیرانجان خدای منفی و خالق جهانهای تحتانی است که در برخی موارد می تواند درخواست ادمیان را اجابت کند. این شگردی است برای فریب دادن شخص متقاضی ، زیرا او می‌باید در قبال هر انچه کسب کرده است بهایش را بپردازد حال به هر ترتیبی که می خواهد باشد. این قانون کارما یا علت و معلول است.(پال توئیچل- اک‌ویدیا-1380: 124) او هنگامی که خداوند مسلمانان را -یعنی همان که او را کل لیرانجان نامیده است- تعریف می‌کند. مجبور به یک عقب نشینی استراتژیک می شود. و با احتیاطی وافر اینچنین می‌گوید: الله، نام خدای مهربان مسلمانان است. اگاهی برتری که مسلمین تحت این عنوان می‌شناسند. وسیله ای برای رسیدن به خداوندگار سوگماد است.(پال توئیچل-واژنامه-1380: 12) پال توئیچل معتقد است خدای مسلمانان تنها وسیله ی است برای رسیدن به سوگماد، بلکه هدف اصلی همان سوگماد است نه چیز دیگر .
در مکتب اکنکار عقیده بر آن است که هر گاه خداوند تمام ادیان ابراهیمی -از جمله اسلام- درخواست بنده ای را اجابت می کند متمسک به شگردی شده تا فرد درخواست کننده -در مقابل هر آنچه کسب کرده- بهای بپردازد. پال توئیچل به واسطه این ادعای بدون دلیل و مدرک خدای ادیان بزرگ را محدود ترین و بی اختیارترین خدا معرفی می‌کند و در مقابل خدای برتر را، خدای اکنکار –سوگماد- لقب می‌دهد. بدون بیان هیچ دلیل مستدل!
ب) سوگماد
در مقابل خدای ادیان ابراهیمی خدای اک وجود دارد. پال توئیچل سوگماد را اینچنین معرفی می‌کند: بی شکل، همه جا حاضر و ناظر، اقیانوس عشق و رحمت، تمام زندگی از او جریان می یابد. تمام راستیها، حقائق، اندیشه ها، عشق قدرت و تمام خدایان نواحی عالم مظهر او هستند. او به هر شکلی که در مراحل مختلف خلقت ایجاب کند در می اید. ولی هیچیک از این اشکال تمامیت او را نشان نمی دهند. زیرا که او همچنان بی شکل می ماند. غیر مشخص او در همه عالم گسترده است. جوهر هستی حیات کل خدای متعال آنچه که اوست و کلیتی که در اوست. لذا هیچ نامی نمی توان بر او نهاد مگر نام شاعرانه وعارفانه خدا. شکل بی شکل که متضادی بر او وجود ندارد. هر چه مخالف در عرف باشد در خود اوست. او دلیل بر این است که هیچ سفیدی بدون سیاهی وجود ندارد و هیچ شکلی جدا از خلا تصور نشود. او درونی دارد به نام (میزگونا) که چنین می گوید. او فاقد چند وچون است و درباره اش نمی توان چیزی گفت و به هر چیزی اندیشید و تجلی بیرونی به نام (ساگونا) که نمی توان حقیقت جاویدان را بر او نهاد.(پال توئیچل-واژنامه،1380: 232)
اما تناقضاتی که در تعریف و بیان اوصاف سوگماد به چشم می خورد که عبارتنداز:
1- پال توئیچل در جای می‌گوید: سوگماد عملا خلا است واینکه خلا در حقیقت خداست. خدا و خلا با هم تفاوتی ندارند چون هر دو یکی است. خدا -سوگماد- غیر شی است.(پال توئیچل-دندان ببر-1380: 79-81) اما در جایی دیگر بی‌پروا و در تناقض صریح با جملات دیگر بیان می کند: خداوند روح ،جسم و ذهن است. (پال توئیچل- دفترچه معنوی،1380: 37) و درباره در جایی دیگر هنگامی که درباره هدف اکنکار صحبت می کند، می گوید: هدف اصلی ما قادر ساختن روح است به ترک کالبد، و سفر ان به دنیاهای معنوی ماورائ، و عاقبت رسیدن به هدف غائی انامی لوک که نامی است برای سرزمین بدون نام یا بهشت حقیقی جایی که خدا (سوگماد ) در ان به سر می برد.(پال توئیچل-اکنکار کلید،1379: 16)
2- پال توئیچل می‌گوید: ... مشکلات در این جهان از همین روال تبعیت می کند. هنگامی که از شر یکی خلاص می شویم دو تا به جای آن بر سر راهمان سبز می شود. این بدان معنی است که ما باید طرف توجه خود را به جای مشکلات و مسائل ، خدا قرار دهیم.(همان، 236) انان می گویند به جای اینکه حواسمان را متوجه حل مشکلات خود سازیم. به خدا توجه کنیم و بدانیم او نیروی مطلق است و او قادر به انجام هر کاری است . و عملا معتقدند تنها را رسیدن به خداوند ارزوی قلبی است.(پال توئیچل-دفترچه معنوی،1380: 127)
اما او در مقابل این اظهارات در جای دیگر می گویند: سوگماد یک موجود برتر نیست. چیزی هم نیست که باری از دوش تو بر دارد. هرگز حتی انی نیست که به تو برکت می دهد.(پال توئیچل-سرزمین‌های دور،1379: 62)
3 – پال توئیچل می‌گوید: سوگماد تمام افرینش را بر پا و قدرت خلاقه خویش را با یکایک مخلوقاتش تقسیم کرد و با این عمل بخش قابل ملاحظه ای از قدرتهای خدای خویش را از دست داد. اما هر گاه اراده کند می تواند ان را از وجود هر توزایی (روح) بیرون بکشد و به خود باز گرداند . معهذا چنین عملی به معنای نابودی توزا است. این تنها چیزی است که یک توزا دارا است و به او جرعه ای از قدرت الهی بخشیده است. اگر گفته مرا به دقت تعقیب کنی در خواهی یافت . سوگماد بدون مخلوق خود یعنی توزا نمی تواند باشد و به همین ترتیب توزا بدون سوگماد از هستی بر خوردار نیست.(همان،68-69)
در مقابل پال توئیچل در تعریف سوگماد -که در چند سطر پیش آمد- قایل شد که سوگماد " نامعین و نامحدود" است. حال انکه در عبارت فوق می گوید: سوگماد هنگامی از قدرت خود به ارواح می دهد از قدرتش کاسته شده ضعیف می گردد. اما این گفته کاملا در تناقض با نامحدود بودن است . زیرا موجودی که نا محدود باشد. هر چقدر هم که از او کم کنی باز به همان مقدار اولیه خود باقی می ماند.
اما اشکال بعدی در این است که توئیچل می گویند: سوگماد بدون مخلوق خود یعنی روح نمی تواند باشد و به حیات خود ادامه دهد. اینکه روح نمی تواند بدون سوگماد یعنی همان جوهر هستی بخش عالم زنده بماند روشن و بدیهی است. اما ایا خداوند که مظهر تجلی همه موجودات است و به اصطلاح ایشان جوهر هستی است. بدون روح نابود می شود؟ این چه رب الاربابی است که زندگی خود را منوط به روح می داند طوری که اگر روح نابود شود او نیز به ناچار باید نابود شود.
آیا اگر تمام موجودات روی زمین و تمام ارواح نابود بشوند و هیچ موجود زنده ای در جهان باقی نماند. خداوند نیز نابود می شود؟ اگر اینچنین است زمانی که هیچ ممکن الوجودی نبود و به طریق اولی هیچ روحی افریده نشده بود. خداوند در نابودی کامل به سر می برده در حالی که این ادعا کاملا مغایر با حیات مطلقی است که اکنکار به کررات در ادعاهای خود نسبت به خدا اذعان می‌دارد.
4- پال توئیچل می‌گوید:‌ اراده سوگماد یعنی اراده ای که کلی است. انسان بدان وسیله می تواند به هماهنگی و ارامش درون خود دست یابد. با استفاده از نیروی اراده اش که به نحوی رفتارش را نشان می دهد . انگاه هر چند که به نظر می رسد انسان از محدودیت بر خوردار است اراده او با اراده کل منزوج شد. و در انطباق با اراده سوگماد قرار می گیرد. قدرت اراده الهی کلی است و قدرت اراده انسان جزئی. در تجلی کل قدرت قادر یکتا وبا قدرت اک است و در جزء قدرت محدود انسان است. حقیقت همان اراده خداست.(پال توئیچل-واژنامه اکنکار،1380: 262)
اکنکار اراده سوگماد را در اوج همه اراده ها قرار می دهد و اراده دیگر موجودات را هنگامی که در راستای اراده سوگماد باشد ، قابل انطباق با اراده سوگماد معرفی می کند. اما جالب است که در جایی دیگر سوگماد را به طور کلی فاقد اراده می داند و در مقام علت بیان می نماید که این کیفیتی است متعلق به محصولات سوگماد. چرا که سوگماد نمی تواند مستقیما به افریدن مبادرت نماید. زیرا به علت نامحدود بودن و لایتناهی بودن نه صاحب اراده است نه می تواند قصد فکر خواهش و یا فعالیتی داشته باشد. چون همگی این کیفیات متعلق به موجوداتی است که مخلوق وی بوده و صاحب محدودیت می باشند.(پال توئیچل-سرزمین‌های دور،1379: 214)
در تعالیم اکنکار سوگماد را فاقد اراده و قصد و فکر و خواهش و فعالیت می دانند. اما به راستی خداوندی که قادر به داشتن فکر و اراده نباشد. چگونه می تواند قدرت خود را که به روح بخشیده است ، دوباره باز گیرد.
این گوشه‌های از تواناییها و قابلیتهای خداوند بزرگ اکنکار بود. کسی که تمامی زندگی از او جریان می یابد و کسی که تمام راه‌ها و حقائق و اندیشه ها و عشق و قدرت و تمام خدایان نواحی عالم مظهر او هستند و جوهر هستی از ان اوست. اما فاقد اراده است. او نه اراده دارد نه فکر.

رهبر شناسی در اکنکار
در عرفان اکنکار چنین وانمود می‌شود که همواره مجموعه‌ی از اساتید در حال تبلیغ آموزه‌های اک به سر می‌برند. گروهی از آنان کالبد جسمی خود را ترک گفته در طبقات دیگر جهان، در حال آموزش شاگردان برترند. و گروهی دیگر در قالب کالبد جسمانی در این دنیا و در عصر حاضر، در نقاط گوناگون به پیروان اکنکار آموزش می‌دهند. اما ماهانتا، استاد حق در قید حیات، والاترین استاد اکنکار است کسی که رهبری تمامی اساتید نظام را برعهده دارد.
در اکنکار، شخصیت ماهانتا چنین تعریف شده:
رهبر معنوی یا خدامرد، در راس اک، همه کسانی که در عصر حاضر به او روی می‌آورند از ازل با او بوده‌اند. کالبد ماهانتا اک است که همان جوهر الهی است که از اقیانوس عشق و رحمت جاری است. نگهدارنده کل زندگی و کسی که اشکال مختلف حیات را به هم می‌بندد. واگورو، روشنایی دهنده، حالتی از معرفت الهی که برتر از عناوینی است که در مذهب به اشخاص داده می‌شود. بالاترین سطح آگاهی.( توئیچل پال- واژه‌نامه اکنکار، 1380: 155)
ماهانتا، استاد حق در قید حیات، بالاترین مقام معنوی است. بالاترین مقامی است که می‌تواند به جهان‌های پایین بیاید. او یک خدامرد است که توسط سوگماد تعالی تعیین شده تا (نام) یا کلمه‌ی پذیرش را اعطا کند. وظیفه اصلی او نشان دادن مسیر بازگشت دوباره به بهشت است؛ به کسانی که وارد حلقه پذیرش می‌شوند. او، همچنین به عنوان یک راهنما عمل می‌کند.
تو می‌توانی در مقابل همه خدایانی که نام آنها در کتاب‌ها هست به دعا و نماز بنشینی. ولیکن آنها صدای تو را نخواهند شنید. می‌توانی از همه مذاهب موجود طلب یاری کنی اما هیچ نصیبت نخواهد شد. این همچنان یک واقعیت قاطع برجا می‌ماند که هیچ فردی تا بحال نتوانسته است و در آینده نیز نخواهد توانست از مصائب این زندگی‌ها و تردید در خصوص زندگی‌های بعدی بگریزد. مگر این سعادت را بیابد که با استاد حق دیدار کند. این خلاصه تمامی آن چیزهایی است که هست. همین و بس. بدون مساعدت او، همچنین نمی‌تواند از چرخ مرگ و تولد خلاصی یابی. از طرف دیگر، کسی که ماهانتا را بیابد در یافتن رهایی معنوی شکست نخورده است. دلیلش این است که مسافر روح او را به جریان مسموع حیات اتصال می‌بخشد. و با داشتن این امتیاز دوگانه، مساعدت سفید روح و اتصال به جریان صوتی حیات و آزادی معنوی از آن اوست. نوعی رهایی از همه قید و بندها که ما در اکنکار آن را (جیران‌موکتی) می‌خوانیم.
بنابراین فرمول نهایی از این قرار است که ماهانتا را بیابی تا ارتعاشات تو را با این جریان حیات و نغمات بنی کوک کند. آنگاه از آن جریان درآویزی و خودت را جزئی از آن کنی، پس از این به دیار آزادی عروج خواهی نمود. بعد از این، از دورترین سرحدّات جهان‌های مادی و جهان‌های ناخالص گذشته، عملاَ وارد نواحی معنوی خالص می‌شوی. با کسب صفات الهی و شایستگی بالاترین ناحیه‌های بهشتی، دیگر محکوم نخواهی بود در تاریکی این جهان‌های تحتانی، همچنان در رفت و برگشت روی چرخه‌ی درنده تولد و مرگ باقی بمانی.( توئیچل پال- دفترچه معنوی،1380: 35)
در کنار ماهانتا، سفیران روح به ترویج اکنکار همت گماشته‌اند. در عرفان اکنکار برای این گروه اسامی و وظایف گوناگونی تبیین شده است. این اساتید یا نمایندگان خدا درگیر مصلحت آنهایی هستند که در طبقات پایین‌تر از جهان روح زندگی می‌کنند. این راهنمایان معنوی، عملاَ معرف حضور همه کسانی که به ترتیبی به امور معنوی علاقه‌مندند، عمل می‌کنند . این وجودها با نام‌های مختلفی خوانده شده‌اند: راهنمایان معنوی، محافظین، فرشتگان، ابر روح ارواح، ارواح آسمانی، سفیران روح، نمایندگان خدا یا خدا مردان، ست گوروها و بسیاری اسامی دیگر.
این سفیران دارای وظایف مشخصی تحت امر خداوند متعال هستند. آنان طالب خیر برای تمامی ارواح‌اند. صرف نظر از اینکه آن روح در کدام مرتبه قرار دارد، آنان نمایندگان خدایند و همکاران او. نقش آنها مشابه نقش سفیران بسیاری است که موظف به انجام اموری، خارج از حیطه کار دیپلمات‌های مستقر در هر کشور هستند.
سفیران روح تمامی موجودات را در تمام طبقات آسمانی زیر نظر دارند تا مطمئن گردند که در مطابقت با قانون الهی عمل می‌کنند. آنان همچنین علاقمند به امور کسانی هستند که می‌خواهند در راه خدا پای گذارند و یا آنکه به راه خدا بازگشت کنند. آنها هر کسی را در هر حیطه خاص محتاج کمک باشد چه در بدن باشد و چه در خارج بدن، یاری می‌دهند آنها به خصوص مراقب کسانی هستند که بدون اراده و غیر داوطلبانه از بدنشان خارج می‌شوند و نیز مبتدیان سفیر روح را مواظبت می‌کنند.( توئیچل پال- سرزمین‌های دور، 1379: 235)
پال توئیچل می‌گوید: بزرگ‌ترین فیلسوفان قرون، که از هموطنان خود والاتر و متعالی‌ترند و آنها را به چشم ناجیان نوع بشر می‌نگرند. کلام خدا را بارها و بارها به این جهان می‌آورند. به ویژه هنگامی که روح بشریت به پایین‌ترین حد زوال یافته است.
اما استادان اک، از فیلسوفان والاترند. زیرا آنها از صمیم قلب به ایشان می‌آموزند که خودش باید اقدام کند. کشیشان و روحانیون (سازمان) و (نظام) را برتر می‌شمارند. هیچ فلسفه والایی هرگز از نظام و سازمان به وجود نیامده، بلکه از فردی که شخصاَ درباره خدا و راه رسیدن به او پژوهش نموده نشات گرفته است.( توئیچل پال- اکنکار کلید جهان‌های، 1379: 95) در جستجوی خود دریافته‌ام که تعداد بزرگان معنوی بیش از آن است که تصور می‌رود. اما این گروه‌ها فقط بخش کوچکی از کل است و از کل، هزاران و شاید میلیون‌ها نفر سر درمی‌آورند که راه برتر را پیموده‌اند. معلمان، مصلحین، دانشمندان، قدیسین، آواتارها، مونی‌ها، ریشی‌ها و ساحران و نیکوکاران. اما هیچ کدام به مقام والای بزرگان اک، که متعلق به سلسله استادان وایراگی است نمی‌رسند.( توئیچل پال- ندای الهی، 1377: 20)
پال توئیچل می‌گوید: تمامی دانشوران مشرق زمین، بخشی از نهضت اک بوده‌اند. تا آنجا که من می‌فهمم، زرتشت، دانشمند ایرانی که صدها سال قبل از میلاد مسیح می‌زیست یکی از مقتدایان نظام باستانی اک است.( همان، 213)
و جالب اینکه در این میان اسامی دیگر شاعران و دانشمندان ایرانی به چشم می‌خورد. اکنکار معتقد است که کوروش، حافظ و مولوی و ... همگی جزء نظام اکنکار بوده‌اند و تمام قدرت خود را از نظام اکنکار آموخته‌اند.
در اکنکار آمده است، ذیل جهان‌های فوقانی مولانا جلال الدین رومی مشاهده می‌شود، وی می‌گوید: مسلماَ مثنوی برای مردم آن زمان سودبخش بوده و شاید هنوز هم برای برخی مفید باشد. امّا باید به خاطر داشته باشید که من (مولانا جلال الدین رومی) آن را برای معاصرین خود نگاشتم و این یعنی چیزی بیش از هفتصد سال قبل. امروز استاد حق در قید حیات (هارولد کلمپ) ،با مردم این روزگار به زبان خودشان سخن می گوید. کلام او زنده است. وقتی تو کلمات او را مطالعه می‌کنی. صرفاَ یک رشته لغت را نمی‌خوانی. بلکه قلب خود را می‌گشایی. بنابراین هنگامی ‌که بر روی اک مراقبه می‌کنی. می‌توانی با قلبی خالص و گشوده در دانش آن سهیم گردی. کلمات و کاغذی که بر آن چاپ شده‌اند، تنها بدین جهت اهمیت دارند که در گشودن آگاهی و قلب جوینده در حکم کلید عمل می‌کنند.( همان، 130)
هارولد کلمپ، ماهانتا و استاد حق در قید حیات است. در اکنکار آمده است که هارولد کلمپ عصای قدرت اکنکار را در نیمه شب 22 اکتبر سال 1981 از سری داروین گراس دریافت کرد. او خدمات خود را به بشریت از طریق موسیقی، نوشته‌ها، کنفرانس‌ها و نوار ادامه می‌دهد.( میتسو فیل موری- در پیشگاه استادان اک، 1377: 289)
هارولد کلمپ در کتابی با نام (نسیم تحول) به بیان زندگی‌نامه خود و چگونگی رها کردن مسیحیت و گرایش به سمت اکنکار سخن می‌گوید. او یکی از حالات روحانی خود را چنین توصیف می‌کند: (ماجرا اینگونه بود که ناگهان خود را در کالبد روح یافتم و بر فراز زمین شناور شدم. در حالی که همچون یک جفت چشم ناظر وقایع بودم، ریسمانی مانند بند ناف را دیدم که از جانب من به اعماق فضا کشیده شده بود. این بند، اعتقادات مذهبی من بود. با وحشت تمام دیدم که کسی آن را با یک قیچی طلایی برید. ریسمان مستحکم در فضا شناور شد و در اعماق تاریک فضا ناپدید گشت. حیران و وحشت زده شدم. در شگفت بودم که این چه نیرویی است که از منظر معنوی نیرومندتر از مسیح است. اندکی بعد به کالبد فیزیکی‌ام بازگشتم. تصاویر فوق قطع شدند و برای مدتی به حال خود گذاشته شدم؛ تا در ویرانه‌های سال‌ها تعالیم اعتقادی خود کاوش کنم. اگر چه تا ماه‌ها بعد از آثار عمیق آن آگاه نشدم؛ ولی تحول درونی من آغاز شده بود.
سرگشتگی من در تعالیم مدرسه‌ی کشیشی کاملاَ برایم آشکار شده بود، اکنون می‌دانستم که در تعالیم مذهبی‌ام، عاملی کلیدی به غفلت گذارده شده بود. این نخستین گام من به سوی اکنکار بود.)( توئیچل پال- واژه‌نامه اکنکار، 1380: 105)
در عرفان اکنکار چنین تبلیغ می‌شود که یک استاد حقیقی اکنکار، اعتباری برای فضایل اجتماعی و اخلاقیات شرعی این جهان قایل نیست. یعنی همان چیزهایی که کشیش‌ها و روحانیت به عنوان اساس تقدس و تقوی علم کرده‌اند.( کلمپ هارولد- نسیم تحول، 1377: 30) پال توئیچل می‌گوید: اگر ما که به سرزمین‌های دور سفر کرده‌ایم و تعالیم اکنکار را عیناَ، به همه بگوییم، مورد لعن و نفرین قرار می‌گیریم. منظور این است که از اجتماع آنان طرد می‌شویم. بعضی از مسافران روح اطلاعاتی را صاحب هستند که افشاء ان جنبه‌های وحشتناکی را برای بشر همراه دارد. من به جرات می‌گویم که تنها این سفیران از این اطلاعات آگاهند و صاحب چنین دانشی هستند.
سفیران روح می‌باید که در این جهان تقریباَ در سکوت باقی بمانند. دلیل آن هم این است که هر کلامی که به زبان بیاورند با فریاد گوش خراش هواداران ادیان اصولی روبه رو می‌شود. سیستم‌های متافیزیکی فرسوده و منجمد از بنیان به لرزه درخواهند آورد.( توئیچل پال- سرزمین‌های دور، 1379: 56)
نهایتاَ در عرفان اکنکار چنین ادعا می‌شود که آنهائی که در مقابل جمعیت‌ها خطابه می‌گویند کتاب‌ها می‌نویسند یا فلسفه‌ها را موعظه می‌کنند، نمی‌توانید به شما چیزی بیاموزند. آنها اصلاَ چیزی برای مردم جهان شما ندارند. جهل آنها به راستی ترسناک است. همه عارفان و معلمین غرب و شرق (به جز آنهائی که اکیست هستند) در روش هایشان برای رسیدن به خدا اشتباه کرده‌اند. لکن آنها به شما می‌گویند که فقط و فقط راهی که آنان در پیش گرفته‌اند درست است و در دفاع از این رفتارها و مدعاهای اشتباه، جان خود را هم فدا می‌کنند.( همان، 297)
گفتار فوق درباره ماهانتا و اساتید اک با نکات و سوالات ذیل مربوط می‌شود.
1)الفاظی که در توصیف ماهانتا در کتاب‌های اکنکار آمده همچون: خدامرد، بالاترین سطح آگاهی، بالاترین مقام معنوی، بالاترین نماینده خدا بر زمین و ... هیچ شباهتی با اوصاف، کردار و رفتار اشخاص همچون پال‌ توئیچل و هارولد کلمپت ندارد، مثلا تنها رفتارهای خارق‌العاده‌ی که درباره پال توئیچل در کتاب (پالچی) یا (نسیمی از بهشت) آمده، مجموعه حالات متافیزیکی و روحانی است که در میان بسیاری از عارفان و مرتاضان هندی با شدت خارق‌العاده‌تری بیان شده است. ضمن اینکه در عرفان اکنکار هیچ دلیل پسندیده‌ و منحصربه‌فردی ارائه نمی‌شود تا خواننده بتواند به واسطه آن ماهانتا را از دیگر فرزانگان درجه اول علمی هنری جهان برتری بخشد.
2) در عرفان اکنکار ادعا می‌شود که افرادی همچون زرتشت، مسیح، پولس، لائی تسی، کوپال داس، سقراط ، مولانا جلال الدین رومی، حافظ ، نانک (موسس دین سیک)، فیثاغورث و بسیاری دیگر، همه از پیروان مکتب اکنکار بوده‌اند. حال آنکه خواننده به چه دلیل باید باور کند که چنین افراد بزرگی از نقاط گوناگون جهان، همه پیرو یا استاد اکنکار بوده‌اند؟
به نظر می‌رسد مکتب اکنکار برای کسب مقبولیت در افکار عمومی، تلاش کرده تا بزرگ‌ترین مفاخر جهان را اکیست (پیرو اکنکار) معرفی کند. تا به طبع، انسان‌ها روی‌خوشی به اکنکار نشان دهند. حال آنکه به نظر می‌رسد این حربه به عنوان یک (دروغ بزرگ) اثر معکوسی داشته و موجب برانگیختن تعجب و عواطف ملیتی انسان‌های گوناگونی شده‌است.

سعادت در اکنکار
قبل از انکه اکنکار به بیان ایده خود در رابطه با راه رسیدن به سعادت بپردازد. چنین ادعا می‌کند که (اکنکار سرچشمه تمام ادیان است.) پال توئیچل در این مقدمه تلاش می‌کند تا در ابتدای تنها راه رسیدن به سعادت را مختص اکنکار معرفی کند و اینکه تمام ادیان فاقد هر گونه نظریه منسجمی در این باره هستند. سپس راه رسیدن به سعادت را انجام (سفر روح) می‌خواند. یعنی همان پدیده‌ای که در بسیاری از عرفان‌های شرقی امری بدیهی، تبلیغ‌شده و پذیرفته‌شده است. بسیاری از عرفای اسلامی سفر روح و مکاشفه را به عنوان پدیده‌های که بر سر راه هر سالک قرار می‌گیرد، بیان کرده و ان را دارای محاسن و البته معایبی دانسته‌اند. حال انکه این بزرگترین اشکال به نظریه (سفر روح) در اکنکار است.
محمد حسین کیانی
منابع:
1- کرامرتاد و منسون داگلاس (1380) اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر، مهیار جلالیانی، چاپ دوم، ایساتیس.
2- توئیچل پال (1380) واژه‌نامه اکنکار، یحیی فقیه، چاپ اول، سی گل.
3- توئیچل پال (1380) دفترچه معنوی، هوشنگ اهرپور، چاپ دوم، نگارستان کتاب.
4- سیمپسون پتی (1377) پالجی- یک تاریخچه، مریم البرزی، چاپ اول، دنیای کتاب.
5- توئیچل پال (1380) دندان ببر، هوشنگ اهرپور، چاپ اول، نگارستان کتاب.
6- توئیچل پال (1377) ندای الهی (خلوت خدا)، رضا جعفری، چاپ دوم، دنیای کتاب.
7- توئیچل پال‌ (1380) اک- ویدیا دانش باستانی پیامبری، هوشنگ اهرپور، چاپ دوم، نگارستان کتاب.
8- توئیچل پال (1379) اکنکار کلید جهان‌های اسرار، هوشنگ اهرپور، چاپ اول، نگارستان کتاب.
9- میتسوفیل موری (1377) در پیشگاه استادان اک، مهیار جلالیانی، چاپ اول، دنیای کتاب.
10- کلمپ هارولد (1377) نسیم تحول، مهیار جلالیانی، چاپ اول ، دنیای کتاب.
11-توئیچل پال (1379) سرزمین‌های دور، هوشنگ اهرپور، چاپ دوم، نگارستان کتاب.
12- استایگر براد (1380) نسیمی از بهشت، هوشنگ اهرپور، چاپ دوم، نگارستان کتاب‌.
13- کیانی محمد‌حسین (1386) جایگاه ارامش در عرفان و معنویت نو پدید، فصلنامه کتاب نقد، شماره 45.
14- کیانی محمدحسین (1389) ادیان و مذاهب در عرفان اکنکار، فصلنامه ایین سلوک، شماره 17.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین