در مورد فرقه معنویت گرای اکنکا و رابطه آن با دیگر ادیان چگونه است، اگر ممکن است توضیح کامل بدهید؟
در مورد فرقه معنویت گرای اکنکا و رابطه آن با دیگر ادیان چگونه است، اگر ممکن است توضیح کامل بدهید؟ در این مکتب، واژه (اکنکار) چنین تعریف شده: راه طبیعی بازگشت نزد خداوند، دانش باستانی سفر روح، علم دقیقی که خالص‌ترین تعالیم را دربرمی‌گیرد. اکنکار قائم به ذات است. و عقل از سادگی آن مبهوت می‌گردد.( کرامر تاد و منسون داگلاس- اکنکار حکمت، 1380: 7) در مقابل در تعریف مذاهب چنین آمده، مذاهب همگی انشعاب‌های اکنکارند. سرچشمه اصلی تمام زندگی، عملکرد سطوح آگاهی پایین که توام با اعتقادات و فلسفه‌هایی است، که مراتب ضروری برای رسیدن به اک هستند.( توئیچل پال- واژه‌نامه اکنکار، 1380: 204) بزرگترین ادعا، و یا یکی از بزرگ‌ترین اظهارات در این عرفان این است که اکنکار، سرچشمه تمامی ادیان و مذاهب جهان بوده و اینکه همه رهبران و چهره‌های فاخر علمی، شاگردان مکتب اکنکار بوده‌اند. در اکنکار آمده است، مرگ و رستاخیز، اصولی اساسی‌اند. که تقریباَ در تمام مذاهب از آغاز زمان، آموزش داده شده‌اند. اما اکنکار که جریان اصلی تمام مذاهب، فلسفه‌ها و جهان بینی‌ها است. اولین دانشی بود که به مردم زمین از طریق ناجیان مامور، آموخت که رستگاری در مرگ کالبد فیزیکی و رها شدن روح نهفته است. پال توئیچل می‌گوید: نویسندگان فلسفی و مذهبیون، وجود اکنکار را در طول تاریخ به اثبات رسانده‌اند. خط مشهور پیامبران عبرانی، همان‌گونه که رسالت آنها به خوبی نشان می‌دهد در مکتب اکنکار تربیت شده‌اند. استادان یونانی مثل آپولوینوس، ویونیسیوس، فیثاغورث، سقراط ، ارسطو و افلاطون، توسط اساتید باستانی، هنر اکنکار را فراگرفتند. عملاَ هر انسانی که به تمدن بشری خدمتی کرده باشد. یک چلا یا دانشجوی تعالیم پنهانی اکنکار است. این امر در زمینه‌های مختلف علوم، ادبیات، هنر، اقتصاد، مذاهب، فلسفه‌ها، ارتش، پزشکی، روان‌شناسی مصداق دارد ... پیامبران بزرگ و چهره‌های قدرتمندی مانند: راما، کریشنا، هرمس، موسی، اورفیوس، افلاطون و مسیح، چلاهای بوده‌اند که در مدارس مختلف سری، که همه شاخه‌هایی از نظام باستانی استادان اکنکار بوده‌اند و عموماَ به عنوان نظام پیشتازان وایراگی شناخته شده‌اند.( توئیچل پال- دفترچه معنوی، 1380: 11) پال توئیچل معتقد است که خاورمیانه به کمربندی از یک اختلاط نژادی تبدیل شده، که به نوبه خود، جریان عظیمی از تفکر فلسفی، علمی و مذهبی است. از درون این جریان، کتب مقدسه بسیاری، منجمله تورات یهودی‌ها، قرآن مسلمانان، میترائیسم و بسیاری دیگر از مذاهب سامی سر برآورد. در همان زمان، افکار آریایی زند اوستا، رامایانا که از نوشته‌های مقدس هندوها است. وداها و بودائی‌گری را به وجود آورد. تمامی این مکتوبات مقدسه که اجداد مذاهب و همه فلسفه‌های مدرن بوده‌اند، از سرچشمه‌های بیاناتی شفاهی به نام اکنکار سیراب شده‌اند. اکنکار نیروی عالمگیر و منشأ معنوی هر چیزی است که دربرگیرنده زندگی است. به این دلیل رد اکنکار را دنبال می‌کنیم که جریان اصلی و نزدیک‌ترین است به تعالیم خالصی که از اقیانوس عشق و رحمت یا به بیانی شاعرانه: خدا، سرچشمه می‌گیرد. در عرفان اکنکار به صراحت آمده است که اکنکار، بوجود آورده‌اند و دربرگیرنده تمامی افکار جهان‌های پایین است، هنر، نویسندگی، موسیقی و مجسمه سازی تنها گسترشی هستند از آرمان‌های بالاتر اکنکار. اکنکار به عنوان محوری عمل می‌کند که پره‌های آل منتهی به چرخی می‌شوند موسوم به چرخه زندگی. این چرخ نشان می‌دهد که چگونه ادیان اصلی جهان از اکنکار سرچشمه گرفته‌اند. این چرخ دوازده پره دارد که عبارتنداز: آنیمیسم، هندوئیسم، اسلام، مسیحیت، یهود، شینتوئیسم، بودیسم، تائوئیسم، جانیسم، دین زرتشت، مکاتب اسرار و صوفیگری. هر یک از این پره‌ها معرف یکی از ادیان امروزی جهان است. آنها همچنین می‌توانند معرف فلسفه‌های گوناگونی باشند، که از دل مذاهب رشد کرده‌اند و نیازی به معرفی آنها نیست. شواهد فراوانی وجود دارد، دال بر اینکه هیچ یک از این مذاهب که قرار بود به ما راحتی و یاری دهند در ارتباط با فرد موفق نبوده است. به همین دلیل سوگماد تعالی به دوازده پره تقسیم شده است. اغلب بنا به تربیت فردی در این جهان، ما باید مسیر به سمت بهشت را به شیوه‌ای و در طریقی که بر ایمان مناسب‌ترین است، طی کنیم. اما در انتها، تنها سیر اک وجود دارد.( همان، 23) پال توئیچل معتقد است که مذاهب فعلی حاصل پذیرفتن همین ادیان قدیمی هستند. که نسبت به فرهنگ، سلیقه و خلق و خوی هر گروهی از مردم به صورت‌های گوناگون امروزی درآمده‌اند. ادیان جدید عبارتنداز: هندو، بودائی، کنفسیوسیزم، تائوئیزم، اسلام، یهود، زردشتی، سیک، الهی شناسی، علوم مسیحیت، شینتوئیزم، روح گرائی، بهائی و مسیحیت. بزرگ‌ترین آنها به ترتیب عدد پیروان عبارتنداز: هندو، بودئیسم، مسیحیت که پیروان هر سه آنها از مرز صدها میلیون می‌گذرد. اما همه مذاهب، فلسفه‌ها و دکترین‌های مقدسه از اکنکار مشتق شده‌اند. هیچ چیز نمی‌توانست بدون جوهر اک، که از قلب سوگماد به بیرون جاری است و سازمان‌های کالبدی می‌سازد، ادامه حیات را برقرار می‌سازد و روح می‌آفریند، وجود داشته باشد. بقا تمامی شکل‌های هوشمندانه از آگاهی معدنی گرفته تا آنانی که در لباس همکاری با خدا خدمت می‌کنند، در جریان اک نهفته است. هر یک از ادیان اصولی یک موسس داشته‌اند که در قالب یک کالبد فیزیکی به این جهان آمد. و از این جهان رفته‌اند. شاید لازم به اشاره است، همان‌گونه که در مسیحیت، عیسی را (نور جهان) خوانده‌اند، در شرق بودا را (نور آسیا) خطاب کرده‌اند. پیروان هر دینی به پیشوای خود لقبی کمابیش با همین محتوی داده‌اند. اما ماهانتا، استاد حق در قید حیات، به لقبی (نور کیهان) ملقّب است.( همان، 274) پال توئیچل می‌گوید: اکثریت ایدئولوژی‌هایی که در زمینه دینی و فلسفی مطرح شده‌اند. همه شاخ و برگ خودشان را چیده و به راه باریکی رسیده‌اند. من می‌توانم یک مسیحی، مسلمان و یا هر چیز دیگری باشم. اما بعد از آن دیگر خود را محدود کرده‌ام. اگر مردم از من بپرسند چه دینی دارم، و بگویم (خوب، من یهودی هستم) بلافاصله ذهن آنها مرا در رده‌ی خاصی قرار می‌دهد. و من جزو یکی از کسانی خواهم شد که در یکی از پره‌هایی واقع شده که اک در مرکز آن است. بنابراین آنچه در اینجا مرا به فکر می‌اندازد و خودم را از بابت آن مقصر هم می‌دانم این است که ما حتی نمی‌توانیم بگوییم اک، یک طریق است. آن بقدری دربرگیرنده زندگی است که به خودی خود شامل همه چیز می‌شود. چرا که خود زندگی است.( سیمیسون پتی- پالجی، 1377: 302) ادعای بزرگ اکنکار مبتنی بر وام‌دار بودن تمام ادیان و مذاهب به مکتب اک ،موجب برانگیخته شدن چند سوال و نکته است. به راستی به پشتوانه چه دلیلی می‌توان انواع ادیان، مذاهب و مسالک عرفانی که در سرتاسر جهان با توجه به گوناگونی فرهنگ و جغرافیا، و انواع کتب مقدسه و با توجه به تمام تفاوت‌های ظاهری و محتوایی با ارزش‌شان، زیرمجموعه و تفسیری بر مسلک عرفانی اکنکار دانست. چگونه می‌توان باور کرد که انواع فیلسوفان، بسیاری انبیاء و رهبران معنوی، هنرمندان و نویسندگان و به نقل صریح اکنکار، (هر انسانی که خدمتی به جوامع بشری کرده است.) یک چلا و نوآموز اکنکار بوده و در مکتب اک به استادی رسیده، و در نهایت به تبلیغ آموزه‌های اکنکار پرداخته است. در آثار کدام فاخر علمی می‌توان یافت که هدف از افاضات علمی‌‌هنری خود را ترویج اکنکار معرفی کرده است؟ یک سوال اساسی وجود دارد و آن اینکه، به چه دلیل پال توئیچل به بیان چنین ادعای بزرگی پرداخته و برای آن دلیل مناسبی ارائه نکرده است؟ آیا به صرف بیان یک ادعای بزرگ می‌توان بزرگی ادعا را اثبات کرد؟ ضمن اینکه، ارائه پال توئیچل از بازشماری ادیان جدید و قدیم پر‌اشکال است. محمد حسین کیانی منابع: 1- کرامرتاد و منسون داگلاس (1380) اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر، مهیار جلالیانی، چاپ دوم، ایساتیس. 2- توئیچل پال (1380) واژه‌نامه اکنکار، یحیی فقیه، چاپ اول، سی گل. 3- توئیچل پال (1380) دفترچه معنوی، هوشنگ اهرپور، چاپ دوم، نگارستان کتاب. 4- سیمپسون پتی (1377) پالجی- یک تاریخچه، مریم البرزی، چاپ اول، دنیای کتاب. 5- توئیچل پال (1380) دندان ببر، هوشنگ اهرپور، چاپ اول، نگارستان کتاب. 6- توئیچل پال (1377) ندای الهی (خلوت خدا)، رضا جعفری، چاپ دوم، دنیای کتاب. 7- توئیچل پال‌ (1380) اک- ویدیا دانش باستانی پیامبری، هوشنگ اهرپور، چاپ دوم، نگارستان کتاب. 8- توئیچل پال (1379) اکنکار کلید جهان‌های اسرار، هوشنگ اهرپور، چاپ اول، نگارستان کتاب. 9- میتسوفیل موری (1377) در پیشگاه استادان اک، مهیار جلالیانی، چاپ اول، دنیای کتاب. 10- کلمپ هارولد (1377) نسیم تحول، مهیار جلالیانی، چاپ اول ، دنیای کتاب. 11-توئیچل پال (1379) سرزمین‌های دور، هوشنگ اهرپور، چاپ دوم، نگارستان کتاب. 12- استایگر براد (1380) نسیمی از بهشت، هوشنگ اهرپور، چاپ دوم، نگارستان کتاب‌. 13- کیانی محمد‌حسین (1386) جایگاه ارامش در عرفان و معنویت نو پدید، فصلنامه کتاب نقد، شماره 45. 14- کیانی محمدحسین (1389) ادیان و مذاهب در عرفان اکنکار، فصلنامه ایین سلوک، شماره 17.
عنوان سوال:

در مورد فرقه معنویت گرای اکنکا و رابطه آن با دیگر ادیان چگونه است، اگر ممکن است توضیح کامل بدهید؟


پاسخ:

در مورد فرقه معنویت گرای اکنکا و رابطه آن با دیگر ادیان چگونه است، اگر ممکن است توضیح کامل بدهید؟

در این مکتب، واژه (اکنکار) چنین تعریف شده: راه طبیعی بازگشت نزد خداوند، دانش باستانی سفر روح، علم دقیقی که خالص‌ترین تعالیم را دربرمی‌گیرد. اکنکار قائم به ذات است. و عقل از سادگی آن مبهوت می‌گردد.( کرامر تاد و منسون داگلاس- اکنکار حکمت، 1380: 7)
در مقابل در تعریف مذاهب چنین آمده، مذاهب همگی انشعاب‌های اکنکارند. سرچشمه اصلی تمام زندگی، عملکرد سطوح آگاهی پایین که توام با اعتقادات و فلسفه‌هایی است، که مراتب ضروری برای رسیدن به اک هستند.( توئیچل پال- واژه‌نامه اکنکار، 1380: 204)
بزرگترین ادعا، و یا یکی از بزرگ‌ترین اظهارات در این عرفان این است که اکنکار، سرچشمه تمامی ادیان و مذاهب جهان بوده و اینکه همه رهبران و چهره‌های فاخر علمی، شاگردان مکتب اکنکار بوده‌اند.
در اکنکار آمده است، مرگ و رستاخیز، اصولی اساسی‌اند. که تقریباَ در تمام مذاهب از آغاز زمان، آموزش داده شده‌اند. اما اکنکار که جریان اصلی تمام مذاهب، فلسفه‌ها و جهان بینی‌ها است. اولین دانشی بود که به مردم زمین از طریق ناجیان مامور، آموخت که رستگاری در مرگ کالبد فیزیکی و رها شدن روح نهفته است.
پال توئیچل می‌گوید: نویسندگان فلسفی و مذهبیون، وجود اکنکار را در طول تاریخ به اثبات رسانده‌اند. خط مشهور پیامبران عبرانی، همان‌گونه که رسالت آنها به خوبی نشان می‌دهد در مکتب اکنکار تربیت شده‌اند. استادان یونانی مثل آپولوینوس، ویونیسیوس، فیثاغورث، سقراط ، ارسطو و افلاطون، توسط اساتید باستانی، هنر اکنکار را فراگرفتند. عملاَ هر انسانی که به تمدن بشری خدمتی کرده باشد. یک چلا یا دانشجوی تعالیم پنهانی اکنکار است. این امر در زمینه‌های مختلف علوم، ادبیات، هنر، اقتصاد، مذاهب، فلسفه‌ها، ارتش، پزشکی، روان‌شناسی مصداق دارد ... پیامبران بزرگ و چهره‌های قدرتمندی مانند: راما، کریشنا، هرمس، موسی، اورفیوس، افلاطون و مسیح، چلاهای بوده‌اند که در مدارس مختلف سری، که همه شاخه‌هایی از نظام باستانی استادان اکنکار بوده‌اند و عموماَ به عنوان نظام پیشتازان وایراگی شناخته شده‌اند.( توئیچل پال- دفترچه معنوی، 1380: 11)
پال توئیچل معتقد است که خاورمیانه به کمربندی از یک اختلاط نژادی تبدیل شده، که به نوبه خود، جریان عظیمی از تفکر فلسفی، علمی و مذهبی است. از درون این جریان، کتب مقدسه بسیاری، منجمله تورات یهودی‌ها، قرآن مسلمانان، میترائیسم و بسیاری دیگر از مذاهب سامی سر برآورد. در همان زمان، افکار آریایی زند اوستا، رامایانا که از نوشته‌های مقدس هندوها است. وداها و بودائی‌گری را به وجود آورد. تمامی این مکتوبات مقدسه که اجداد مذاهب و همه فلسفه‌های مدرن بوده‌اند، از سرچشمه‌های بیاناتی شفاهی به نام اکنکار سیراب شده‌اند. اکنکار نیروی عالمگیر و منشأ معنوی هر چیزی است که دربرگیرنده زندگی است. به این دلیل رد اکنکار را دنبال می‌کنیم که جریان اصلی و نزدیک‌ترین است به تعالیم خالصی که از اقیانوس عشق و رحمت یا به بیانی شاعرانه: خدا، سرچشمه می‌گیرد.
در عرفان اکنکار به صراحت آمده است که اکنکار، بوجود آورده‌اند و دربرگیرنده تمامی افکار جهان‌های پایین است، هنر، نویسندگی، موسیقی و مجسمه سازی تنها گسترشی هستند از آرمان‌های بالاتر اکنکار.
اکنکار به عنوان محوری عمل می‌کند که پره‌های آل منتهی به چرخی می‌شوند موسوم به چرخه زندگی. این چرخ نشان می‌دهد که چگونه ادیان اصلی جهان از اکنکار سرچشمه گرفته‌اند. این چرخ دوازده پره دارد که عبارتنداز: آنیمیسم، هندوئیسم، اسلام، مسیحیت، یهود، شینتوئیسم، بودیسم، تائوئیسم، جانیسم، دین زرتشت، مکاتب اسرار و صوفیگری. هر یک از این پره‌ها معرف یکی از ادیان امروزی جهان است. آنها همچنین می‌توانند معرف فلسفه‌های گوناگونی باشند، که از دل مذاهب رشد کرده‌اند و نیازی به معرفی آنها نیست. شواهد فراوانی وجود دارد، دال بر اینکه هیچ یک از این مذاهب که قرار بود به ما راحتی و یاری دهند در ارتباط با فرد موفق نبوده است. به همین دلیل سوگماد تعالی به دوازده پره تقسیم شده است. اغلب بنا به تربیت فردی در این جهان، ما باید مسیر به سمت بهشت را به شیوه‌ای و در طریقی که بر ایمان مناسب‌ترین است، طی کنیم. اما در انتها، تنها سیر اک وجود دارد.( همان، 23)
پال توئیچل معتقد است که مذاهب فعلی حاصل پذیرفتن همین ادیان قدیمی هستند. که نسبت به فرهنگ، سلیقه و خلق و خوی هر گروهی از مردم به صورت‌های گوناگون امروزی درآمده‌اند. ادیان جدید عبارتنداز: هندو، بودائی، کنفسیوسیزم، تائوئیزم، اسلام، یهود، زردشتی، سیک، الهی شناسی، علوم مسیحیت، شینتوئیزم، روح گرائی، بهائی و مسیحیت. بزرگ‌ترین آنها به ترتیب عدد پیروان عبارتنداز: هندو، بودئیسم، مسیحیت که پیروان هر سه آنها از مرز صدها میلیون می‌گذرد.
اما همه مذاهب، فلسفه‌ها و دکترین‌های مقدسه از اکنکار مشتق شده‌اند. هیچ چیز نمی‌توانست بدون جوهر اک، که از قلب سوگماد به بیرون جاری است و سازمان‌های کالبدی می‌سازد، ادامه حیات را برقرار می‌سازد و روح می‌آفریند، وجود داشته باشد. بقا تمامی شکل‌های هوشمندانه از آگاهی معدنی گرفته تا آنانی که در لباس همکاری با خدا خدمت می‌کنند، در جریان اک نهفته است. هر یک از ادیان اصولی یک موسس داشته‌اند که در قالب یک کالبد فیزیکی به این جهان آمد. و از این جهان رفته‌اند. شاید لازم به اشاره است، همان‌گونه که در مسیحیت، عیسی را (نور جهان) خوانده‌اند، در شرق بودا را (نور آسیا) خطاب کرده‌اند. پیروان هر دینی به پیشوای خود لقبی کمابیش با همین محتوی داده‌اند. اما ماهانتا، استاد حق در قید حیات، به لقبی (نور کیهان) ملقّب است.( همان، 274)
پال توئیچل می‌گوید: اکثریت ایدئولوژی‌هایی که در زمینه دینی و فلسفی مطرح شده‌اند. همه شاخ و برگ خودشان را چیده و به راه باریکی رسیده‌اند. من می‌توانم یک مسیحی، مسلمان و یا هر چیز دیگری باشم. اما بعد از آن دیگر خود را محدود کرده‌ام. اگر مردم از من بپرسند چه دینی دارم، و بگویم (خوب، من یهودی هستم) بلافاصله ذهن آنها مرا در رده‌ی خاصی قرار می‌دهد. و من جزو یکی از کسانی خواهم شد که در یکی از پره‌هایی واقع شده که اک در مرکز آن است.
بنابراین آنچه در اینجا مرا به فکر می‌اندازد و خودم را از بابت آن مقصر هم می‌دانم این است که ما حتی نمی‌توانیم بگوییم اک، یک طریق است. آن بقدری دربرگیرنده زندگی است که به خودی خود شامل همه چیز می‌شود. چرا که خود زندگی است.( سیمیسون پتی- پالجی، 1377: 302)
ادعای بزرگ اکنکار مبتنی بر وام‌دار بودن تمام ادیان و مذاهب به مکتب اک ،موجب برانگیخته شدن چند سوال و نکته است.
به راستی به پشتوانه چه دلیلی می‌توان انواع ادیان، مذاهب و مسالک عرفانی که در سرتاسر جهان با توجه به گوناگونی فرهنگ و جغرافیا، و انواع کتب مقدسه و با توجه به تمام تفاوت‌های ظاهری و محتوایی با ارزش‌شان، زیرمجموعه و تفسیری بر مسلک عرفانی اکنکار دانست.
چگونه می‌توان باور کرد که انواع فیلسوفان، بسیاری انبیاء و رهبران معنوی، هنرمندان و نویسندگان و به نقل صریح اکنکار، (هر انسانی که خدمتی به جوامع بشری کرده است.) یک چلا و نوآموز اکنکار بوده و در مکتب اک به استادی رسیده، و در نهایت به تبلیغ آموزه‌های اکنکار پرداخته است. در آثار کدام فاخر علمی می‌توان یافت که هدف از افاضات علمی‌‌هنری خود را ترویج اکنکار معرفی کرده است؟
یک سوال اساسی وجود دارد و آن اینکه، به چه دلیل پال توئیچل به بیان چنین ادعای بزرگی پرداخته و برای آن دلیل مناسبی ارائه نکرده است؟ آیا به صرف بیان یک ادعای بزرگ می‌توان بزرگی ادعا را اثبات کرد؟ ضمن اینکه، ارائه پال توئیچل از بازشماری ادیان جدید و قدیم پر‌اشکال است.
محمد حسین کیانی
منابع:
1- کرامرتاد و منسون داگلاس (1380) اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر، مهیار جلالیانی، چاپ دوم، ایساتیس.
2- توئیچل پال (1380) واژه‌نامه اکنکار، یحیی فقیه، چاپ اول، سی گل.
3- توئیچل پال (1380) دفترچه معنوی، هوشنگ اهرپور، چاپ دوم، نگارستان کتاب.
4- سیمپسون پتی (1377) پالجی- یک تاریخچه، مریم البرزی، چاپ اول، دنیای کتاب.
5- توئیچل پال (1380) دندان ببر، هوشنگ اهرپور، چاپ اول، نگارستان کتاب.
6- توئیچل پال (1377) ندای الهی (خلوت خدا)، رضا جعفری، چاپ دوم، دنیای کتاب.
7- توئیچل پال‌ (1380) اک- ویدیا دانش باستانی پیامبری، هوشنگ اهرپور، چاپ دوم، نگارستان کتاب.
8- توئیچل پال (1379) اکنکار کلید جهان‌های اسرار، هوشنگ اهرپور، چاپ اول، نگارستان کتاب.
9- میتسوفیل موری (1377) در پیشگاه استادان اک، مهیار جلالیانی، چاپ اول، دنیای کتاب.
10- کلمپ هارولد (1377) نسیم تحول، مهیار جلالیانی، چاپ اول ، دنیای کتاب.
11-توئیچل پال (1379) سرزمین‌های دور، هوشنگ اهرپور، چاپ دوم، نگارستان کتاب.
12- استایگر براد (1380) نسیمی از بهشت، هوشنگ اهرپور، چاپ دوم، نگارستان کتاب‌.
13- کیانی محمد‌حسین (1386) جایگاه ارامش در عرفان و معنویت نو پدید، فصلنامه کتاب نقد، شماره 45.
14- کیانی محمدحسین (1389) ادیان و مذاهب در عرفان اکنکار، فصلنامه ایین سلوک، شماره 17.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین