وهابیت دیدگاه جدیدی در مذهب سنّی حنبلی است که بنیانگذار آن محمد بن عبدالوهاب (1082-1170 ه.خ، 1115-1206 ه.ق، 1703-1791 میلادی) از علمای سنی عربستان سعودی است. وی پیرو ابن تیمیه بود که تفکّراتی ضدّ عقلی و ضدّ شیعی داشت و به اندک بهانه ای حکم ارتداد مردم را صادر می نمود. لذا تعداد زیادی از شیعیان و اهل سنّت به فتوای او کشته شدند. محمّد عبدالوهاب نیز تنها به ظواهر حدیث و قرآن اعتقاد داشت و برای عقل ارزشی قائل نبود. لذا طبق ظواهر برخی آیات ، ویژگیهای جسمانی برای خدا قائل بود. همچنین او واسطه کردن انبیاء و اولیای الهی را برای جلب رضا و توفیق الهی ، کفر به خدا و شرک مطلق میدانست ؛ در حالی که شواهد قرآنی و روایی فراوانی وجود دارد که چنین عملی اگر با قصد عبادت غیر خدا نباشد ، کفر و شرک نیست. محمد بن عبدالوهاب در سال 1082 ه.خ (1115 ه.ق) در عونیه نجد متولد شد و در دمشق به تحصیل پرداخت و از علماء حنبلی ، آراء ابن تیمیه متوفی در سال706 ه.خ (728 ه.ق) و ابن قیم الجوزیه شاگرد او متوفی در سال728 ه.خ(751 ه.ق) را آموخت. ابن عبدالوهاب به بغداد و بصره مسافرت کرد و مذهب حنبلی را تکمیل کرد و در بازگشت، محمد بن سعود را که بر قبائل عتوب و عنزه امارت داشت به وهابیت دعوت کرد. و او نیز این عقیده را پذیرفت و افکار محمد بن عبدالوهاب را شعار حکومت خود کرد و برای نشر آن با شهرهای مجاور خود پیکارها کرد و مرکز حکومت خود را درعیه قرار داد. در آن زمان اهل ریاض از دعوت او سرپیچیدند و دهام بن دواس امیر ریاض با ابن سعود سالها پیکار کرد تا عاقبت مغلوب شد و حکومت ریاض به ابن سعود رسید. پس از ابن سعود، پسرش عبدالعزیز بن سعود به امارت رسید. او نیز برای نشر آیین وهابیت کوششها و جنگها کرد. در سال1179 ه.خ (1215 ه.ق) پانزده هزار تن از وهابیون برای پاک کردن شهر کربلا از آنچه (نمادهای شرک) مینامیدند به شهر کربلا حمله کرده و خزینه و حرم حسین بن علی (ع) را به کلّی تخریب کردند. چون این خبر منتشر شد فتحعلی شاه قاجار، پادشاه وقت ایران، صد هزار لشگر فراهم کرد و سلیمان پاشا والی بغداد نیز لشگری جدا برانگیخت که با لشکر وهابیون در صحرای نجد رزم کنند ؛ لکن در ایران جنگ روسیه پیش آمد و در عراق جنگ کردها برای برپایی کشور مستقل خودشان برپا شد و بدین صورت تفکر وهابیت به شکلی قدرتمند ظهور کرد. طبق آنچه در تاریخ ذکر شده ، افکار محمد بن عبدالوهاب منجر به نزاعهای خونینی در عراق و کشته شدن هزاران نفر از شیعیان در شهرهای شیعه نشین عراق و طائف و همچنین در میان مناطق صوفیه کردستان عراق و ترکیه شد. وهابیت در 50 سال گذشته مذهب درباری سعودی بودهاست، اما گروهی تندرو از این میان به نام طالبان ، که طلبه های وهّابی هستند و همچنین گروه القاعده و سلفیهای تکفیری ظهور نموده و باعث انشعاب در مکتب وهابیت شدهاند. لذا امروزه دو گونه وهّابی وجود دارد. وهّابیون معتدل که از راه تبلیغ اعتقادات خود را پیش می برند ؛ و وهّابیون تکفیری که با ترور و بمب گذاری و قتل عام ، منویّات پلید خود را دنبال می کنند. البته این ظاهر قضیّه است ، و در پشت پرده ، هر دوی اینها دست در یک کاسه دارند ؛ و محتوای این کاسه را آمریکا ، انگلیس و اسرائیل تأمین می کند. کما اینکه تأسیس این نحله نیز با حمایتهای نظام سلطه ی انگلیس بود. علمای بزرگ وهابی مانند ابن جبرین ، شیعیان را رافضی می نامند و قتل آنان را مباح میدانند ؛ و تشیّع را به مراتب بدتر از سایر ادیان مثل یهودیّت و مسیحیّت میدانند و مال و جان آنان را حلال می شمارند. این فتواها باعث کشته شدن هزاران زن و مرد و حتّی کودک شیعه مذهب در کشورهای عراق و افغانستان شده است. جهت مطالعه بیشتر رجوع بفرمایید به: وهابیت: مبانی فکری و کارنامه عملی ، آیة الله جعفر سبحانی وهابیت از دیدگاه اهل سنت ، علی اصغر رضوانی چهره واقعی وهابیت ، مرکزپژوهشهای اسلامی الغدیر، حبیب روحانی
وهابیت دیدگاه جدیدی در مذهب سنّی حنبلی است که بنیانگذار آن محمد بن عبدالوهاب (1082-1170 ه.خ، 1115-1206 ه.ق، 1703-1791 میلادی) از علمای سنی عربستان سعودی است. وی پیرو ابن تیمیه بود که تفکّراتی ضدّ عقلی و ضدّ شیعی داشت و به اندک بهانه ای حکم ارتداد مردم را صادر می نمود. لذا تعداد زیادی از شیعیان و اهل سنّت به فتوای او کشته شدند. محمّد عبدالوهاب نیز تنها به ظواهر حدیث و قرآن اعتقاد داشت و برای عقل ارزشی قائل نبود. لذا طبق ظواهر برخی آیات ، ویژگیهای جسمانی برای خدا قائل بود. همچنین او واسطه کردن انبیاء و اولیای الهی را برای جلب رضا و توفیق الهی ، کفر به خدا و شرک مطلق میدانست ؛ در حالی که شواهد قرآنی و روایی فراوانی وجود دارد که چنین عملی اگر با قصد عبادت غیر خدا نباشد ، کفر و شرک نیست.
محمد بن عبدالوهاب در سال 1082 ه.خ (1115 ه.ق) در عونیه نجد متولد شد و در دمشق به تحصیل پرداخت و از علماء حنبلی ، آراء ابن تیمیه متوفی در سال706 ه.خ (728 ه.ق) و ابن قیم الجوزیه شاگرد او متوفی در سال728 ه.خ(751 ه.ق) را آموخت. ابن عبدالوهاب به بغداد و بصره مسافرت کرد و مذهب حنبلی را تکمیل کرد و در بازگشت، محمد بن سعود را که بر قبائل عتوب و عنزه امارت داشت به وهابیت دعوت کرد. و او نیز این عقیده را پذیرفت و افکار محمد بن عبدالوهاب را شعار حکومت خود کرد و برای نشر آن با شهرهای مجاور خود پیکارها کرد و مرکز حکومت خود را درعیه قرار داد. در آن زمان اهل ریاض از دعوت او سرپیچیدند و دهام بن دواس امیر ریاض با ابن سعود سالها پیکار کرد تا عاقبت مغلوب شد و حکومت ریاض به ابن سعود رسید. پس از ابن سعود، پسرش عبدالعزیز بن سعود به امارت رسید. او نیز برای نشر آیین وهابیت کوششها و جنگها کرد. در سال1179 ه.خ (1215 ه.ق) پانزده هزار تن از وهابیون برای پاک کردن شهر کربلا از آنچه (نمادهای شرک) مینامیدند به شهر کربلا حمله کرده و خزینه و حرم حسین بن علی (ع) را به کلّی تخریب کردند. چون این خبر منتشر شد فتحعلی شاه قاجار، پادشاه وقت ایران، صد هزار لشگر فراهم کرد و سلیمان پاشا والی بغداد نیز لشگری جدا برانگیخت که با لشکر وهابیون در صحرای نجد رزم کنند ؛ لکن در ایران جنگ روسیه پیش آمد و در عراق جنگ کردها برای برپایی کشور مستقل خودشان برپا شد و بدین صورت تفکر وهابیت به شکلی قدرتمند ظهور کرد.
طبق آنچه در تاریخ ذکر شده ، افکار محمد بن عبدالوهاب منجر به نزاعهای خونینی در عراق و کشته شدن هزاران نفر از شیعیان در شهرهای شیعه نشین عراق و طائف و همچنین در میان مناطق صوفیه کردستان عراق و ترکیه شد.
وهابیت در 50 سال گذشته مذهب درباری سعودی بودهاست، اما گروهی تندرو از این میان به نام طالبان ، که طلبه های وهّابی هستند و همچنین گروه القاعده و سلفیهای تکفیری ظهور نموده و باعث انشعاب در مکتب وهابیت شدهاند. لذا امروزه دو گونه وهّابی وجود دارد. وهّابیون معتدل که از راه تبلیغ اعتقادات خود را پیش می برند ؛ و وهّابیون تکفیری که با ترور و بمب گذاری و قتل عام ، منویّات پلید خود را دنبال می کنند. البته این ظاهر قضیّه است ، و در پشت پرده ، هر دوی اینها دست در یک کاسه دارند ؛ و محتوای این کاسه را آمریکا ، انگلیس و اسرائیل تأمین می کند. کما اینکه تأسیس این نحله نیز با حمایتهای نظام سلطه ی انگلیس بود.
علمای بزرگ وهابی مانند ابن جبرین ، شیعیان را رافضی می نامند و قتل آنان را مباح میدانند ؛ و تشیّع را به مراتب بدتر از سایر ادیان مثل یهودیّت و مسیحیّت میدانند و مال و جان آنان را حلال می شمارند. این فتواها باعث کشته شدن هزاران زن و مرد و حتّی کودک شیعه مذهب در کشورهای عراق و افغانستان شده است.
جهت مطالعه بیشتر رجوع بفرمایید به:
وهابیت: مبانی فکری و کارنامه عملی ، آیة الله جعفر سبحانی
وهابیت از دیدگاه اهل سنت ، علی اصغر رضوانی
چهره واقعی وهابیت ، مرکزپژوهشهای اسلامی الغدیر، حبیب روحانی
- [سایر] وهابیّت چگونه فرقه ای است توضیح دهید؟
- [سایر] در مورد فرقه وهابیت اطلاعاتی می خواستم! آیا این فرقه ساخته انگلیس هست یا خیر؟
- [سایر] فرقه سازی و فرقه وهابیت چه نقشی در استعمار غرب دارد؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقه وهابیت وارد است؟
- [سایر] وهابیت برای گسترش فرقه خود چه اقداماتی دارند؟
- [سایر] چگونگی پیدایش وهابیت و دلیل خطرناک بودن این فرقه چیست؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقه وهابیت وارد است؟
- [سایر] وهابیت عوامل گسترش فرقه خود را چه می دانند؟
- [سایر] فرقه وهابیت چگونه بوجود آمده و تفاوت آن با دیگر مذاهب اهل تسنن چیست؟
- [سایر] آیا در احادیث پیامبر ص پیشگویی در مورد فرقه وهابیت وجود دارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] غسل و کفن و نماز و دفن میت مسلمان واجب کفائی است یعنی، اگر بعضی انجام دهند، از دیگران ساقط می شود چنانچه هیچ کس انجام ندهد، همه معصیت کرده اند و در این مسأله تفاوتی میان فرقه های مختلف مسلمانان نیست.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقه هائی بوده باشد که در مسأله (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین؛ یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه؛ در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد می شود و احکامی که در مسائل آینده ذکر می شود بر او مترتب است.
- [آیت الله وحید خراسانی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر در اید و مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج کند ولی متعه کردن زنهای اهل کتاب یعنی یهود و نصاری مانعی ندارد و بنابر احتیاط مستحب ازدواج دایم با انها ننماید ولی نمی تواند با زن های اهل کتاب بدون رضایت زن مسلمان خود ازدواج دایم یا موقت نماید و بعضی از فرقه ها از قبیل خوارج و غلات و نواصب که خودرا مسلمان می دانند و در حکم کفارند مرد و زن مسلمان نمی توانند با انها به طور دایم یا موقت ازدواج نمایند
- [آیت الله فاضل لنکرانی] سر بریدن حیوان شش شرط دارد: اول: کسی که سر حیوان را می برد چه مرد باشد، چه زن باید مسلمان باشد و بچه مسلمان هم اگر ممیز باشد یعنی خوب و بد را بفهمد می تواند سر حیوان را ببرد. و اگر کسی که از کفّار یا از فرقه هائی است که در حکم کفّارند مانند غلات و خوارج و نواصب سر حیوان را ببرند، حلال نمی شود. دوّم: سر حیوان را با آهن ببرند ولی چنانچه آهن پیدا نشود و طوری باشد که اگر سر حیوان را نبرند می میرد، با چیز تیزی که چهار رگ آن را جدا کند مانند شیشه و سنگ تیز، می شود سر آن را برید. سوّم: در موقع سر بریدن، جلو بدن حیوان رو به قبله باشد و کسی که می داند باید رو به قبله سر ببرد، اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند حیوان حرام می شود ولی اگر فراموش کند، یا مسأله را نداند، یا قبله را اشتباه کند، یا نداند قبله کدام طرف است و نتواند بپرسد و ناچار به ذبح باشد یا نتواند حیوان را رو به قبله کند اشکال ندارد. چهارم: وقتی می خواهد سر حیوان را ببرد یا کارد به گلویش بگذارد به نیت سر بریدن، نام خدا را ببرد و همین قدر که بگوید (بسم الله) کافی است و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد، آن حیوان پاک نمی شود و گوشت آن هم حرام است، و همچنین است اگر از روی جهل به مسئله نام خدا را نبرد ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد اشکال ندارد. پنجم: حیوان زنده باشد و با بریدن رگ ها جان بدهد. لذا اگر معلوم باشد که حیوان زنده بوده و بعد از ذبح جان داده اشکال ندارد و اگر شک در زنده بودن آن قبل از ذبح داشته باشد در صورتی محکوم به طهارت است که بعد از ذبح حرکتی بکند که علامت زنده بودن آن باشد مثلاً دم خود را حرکت دهد یا پا به زمین بزند یا به مقدار متعارف خون از بدن حیوان خارج شود. ششم: آنکه کشتن از مذبح باشد و بنابر احتیاط وجوبی جائز نیست کارد را پشت گردن فرو نموده و به طرف جلو بیاورد که گردن از پشت بریده شود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] سر بریدن حیوان چند شرط دارد: اول کسی که سر حیوان را می برد چه مرد باشد چه زن باید مسلمان باشد و بچه مسلمان هم اگر ممیز باشد یعنی خوب و بد را بفهمد می تواند سر حیوان را ببرد. و اما کسی که از کفار یا از فرقه هائی است که در حکم کفارند مانند غلات و خوارج و نواصب نمی توانند سر حیوان را ببرند. دوم سر حیوان را با چیزی ببرند که از آهن باشد؛ ولی چنانچه آهن پیدا نشود و طوری باشد که اگر سر حیوان را نبرند می میرد؛ یا ضرورتی مقتضی سر بریدنش شود با چیز تیزی که چهار رگ آن را جدا کند مانند شیشه و سنگ تیز؛ می شود سر آنها را برید. سوم در موقع سر بریدن؛ صورت و دست و پا و شکم حیوان رو به قبله باشد و بعید نیست گوسفند و مانند آن رو به قبله ایستاده باشد سرش را ببرند در استقبال قبله کافی می باشد و کسی که می داند باید رو به قبله سر ببرد؛ اگر عمدا حیوان را رو به قبله نکند؛ حیوان حرام می شود؛ ولی اگر فراموش کند؛ یا مسأله را نداند؛ یا قبله را اشتباه کند؛ یا نداند قبله کدام طرف است؛ یا نتواند حیوان را رو به قبله کند؛ اشکال ندارد. و احتیاط مستحب آن است که برنده سر (کشنده - ذابح) نیز رو به قبله باشد. چهارم وقتی می خواهد سر حیوان را ببرد یا کارد به گلویش بگذارد به نیت سر بریدن؛ نام خدا را ببرد و همین قدر که بگوید بسم اللّه کافی است و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد؛ آن حیوان پاک نمی شود و گوشت آن هم حرام است؛ ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد اشکال ندارد. پنجم حیوان بعد از سر بریدن حرکتی بکند؛ اگرچه مثلا چشم یا دم خود را حرکت دهد یا پای خود را به زمین زند و این حکم در صورتی است که زنده بودن حیوان در حال ذبح مشکوک باشد و نیز واجب آن است که به اندازه معمول آن حیوان خون از بدنش بیرون آید و اگر بدانند که در حال سر بریدن زنده بوده؛ حاجتی به حرکت مزبور ندارد. ششم آنکه بنا بر احتیاط سر حیوان را پیش از بیرون آمدن روح از بدنش جدا نکنند؛ بلی اگر از روی غفلت یا به جهت تیزی چاقو سر جدا شود؛ اشکالی ندارد و همچنین بنا بر احتیاط رگ سفیدی را که از مهره های گردن تا دم حیوان امتداد دارد و او را نخاع می گویند عمدا قطع نکند و این در صورتی است که حیوان را از جلو گردن سر ببرند؛ ولی اگر کارد را پشت گردن فرو نموده و به طرف جلو بیاورد که گردن از پشت بریده شود بعید نیست که مانعی نداشته باشد. دستور کشتن شتر