چرا سنت های الهی در کتاب های مختلف آسمانی متفاوت است؟ سنّت که جمع آن (سنن) است، در لغت به معنای راه، روش، طریقه، قانون، سرشت، آیین، رسم، شریعت و نهاد آمده است.1 این کلمه، از ریشه (سَنَّ) به معنای تیز کردن،صیقل دادن، راندن و راه بردن یک چیز در مسیر مشخص است.2 واژه سنّت، معانی و کاربردهای اصطلاحی گوناگون دارد که در همه موارد با معنای لغوی آن مرتبط است. مهمترین معانی اصطلاحی آن عبارتند از: 1. سنّت به معنای قوانین کلی و تغییرناپذیر سنت به این معنا، شامل قوانین کلی و تخلفناپذیر است که تبیین روابط پدیدهها در نظام آفرینش و شرح و تبیین قانونمندی هستی و همچنین چگونگی عملکرد آن قوانین در جهان هستی را به عهده دارد. بنابراین، سنت در این معنا، شامل قوانین علّی و معلولی حاکم بر نظام عالم و آدم و پدیدهها، مانند قوانین حاکم بر جامعه، تاریخ و تحولات آنهاست. برهمین اساس، از دیدگاه قرآن، سنّت خدا در راستای محو و نابودی شرک و استکبار و وراثت مؤمنان بر جهان در حرکت است. و یا سنّت (امداد) که (کلیترین سنّتی است که خدای متعال در پی اعمال انسانها اعمال میکند؛ بدین معنی که خدای متعال هم کسانی را که طالب دنیا و کمالات مادّی و این جهانی باشند و در راه باطل و شرّ گام گذارند، یاری و کمک میکند و هم کسانی را که جویا و خواستار آخرت و کمالات معنوی و آخرتی باشند و در طریق حقّ و خیر نهند؛ یعنی وسایل پیشرفت و نیل به هدف را برای هر دو دسته فراهم میسازد.)3 تفاوت سنّت امداد با سنّت امتحان در این است که سنّت امداد، مسبوق به رفتار آدمیان است؛ یعنی انسان درپی اعمال خود سنّت امداد را در مییابد، درحالیکه سنّت امتحان مسبوق به افعال انسان نیست و انسانها چه بخواهند و یا نخواهند آزمایش خواهند شد. سنّت امداد که بر اساس آن، خداوند نعمتهای خود را در اختیار همگان قرار میدهد، در واقع بیانگر مقام رحمانیت خداست؛ زیرا خداوند بر اساس مقام رحمانیّت خویش، نیکان و بدان را از فیض عمومی خود بی بهره نمیگذارد. قرآن کریم میفرماید: کُلاًّ نُمِدُّ هؤلاءِ وَ هَؤلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا (اسراء: 20) و ما هر دو گروه را به لطف پروردگارت کمک خواهیم کرد و بخشش پروردگار تو منع شده نیست. 2. سنّت به معنای آداب و رسوم گذشتگان سنّت و آداب و رسوم گذشتگان را میتوان به سنّت حسنه و سنّت سیئه و یا سنّت مقبول و سنّت مردود تقسیمبندی کرد. سنّت حسنه و مقبول، مجموعه آداب و رسومی است که انسانها در جوامع مختلف پدید آوردهاند و دین اسلام آنها را پذیرفته است. آداب و رسومی که به داد و ستد، ازدواج، روابط خویشاوندان و... مربوط میشوند، از این گونهاند که بیشتر آنها را شریعت اسلامی تأیید کرده است. در مقابل، آداب و رسوم بد و مردود که مخالف شریعت اسلامی، قرآن و سخنان معصومان هستند و گذشتگان آنها را وضع کردهاند و ممکن است در آینده نیز وضع گردند، مورد تأیید اسلام نیستند. اسلام انسان را به ایجاد سنّت نیک و آداب و رسوم صحیح مانند پل سازی، ساخت بیمارستان، ایجاد مراکز تعلیم و تربیت، دادن وامهای قرضالحسنه، سرکشی به بیماران و عیادت از آنها، شرکت در تشییع جنازه، تشویق کودکان و نوجوانان به فعالیتهای سازنده و... ترغیب کرده و ثواب زیادی برای وضع کنندگان و عمل کنندگان به آنها در نظر گرفته است. از سوی دیگر، آداب و شیوههای نادرستی که در طول سالها، موجب انحراف و گمراهی مردم شده، مانند ایجاد مراکز عیش و نوش، قماربازی، شراب خواری، اختلاط محرم و نامحرم، مراسم مختلف، کاستن از زشتی گناه و معصیت و... را ناپسند شمرده و به ایجادکنندگان و پیروان آن سنّتها وعده عذاب داده است. سنّت به معنای آداب و رسوم گذشتگان، امروزه بیشتر در مقابل (مدرنیته) به کار میرود و به همه عناصر تفکر و عمل اقوام و ملّتهای گذشته گفته میشود. به عبارت دیگر، سنّت به این معنا مجموعه آداب و هنجارهایی است که پیشینیان به آن عمل کردهاند، ولی با گذشت سالها و قرنها کهنه شدهاند. ممکن است بعضی از این آداب و رسوم ارزشمند نباشند و به اصطلاح سنّت سیّئه و مردود به شمار آیند، ولی برخی بدون وارد دانستن کوچکترین نقد و ایرادی، به آنها پای بند هستند. قرآن کریم این نوع سنّت را به بدی یاد کرده است و خاطر نشان میکند که هرگاه مشرکان از پاسخ به پیامبر خدا صلی الله علیه وآله ناکام می ماندند، به رسم اجداد خود تمسک می جستند و می گفتند: ما گذشتگان و اجدادمان را چنین یافتیم، بنابراین ما هم همان گونه عمل میکنیم.4 در این نوع سنّت، زمینه ظهور ناسیونالیسمهای قومی، تباری، ملی و حتی زبانی فراهم میشود. اسلام با شکستن حد و مرزهای کاذب، هر نوع آداب و رسوم گذشتگان را، خوب یا بد تلقی نمیکند، بلکه با دعوت انسان به اندیشه و تعقّل، بین سنّت مقبول و مردود تفکیک قائل شده و سنّت مقبول و حسنه را برای همیشه دارای ارزش و اعتبار میداند. اسلام آداب و رسوم گذشتگان را که با سرشت و فطرت پاک انسانی و با احکام الهی منطبق باشد، محترم و ارزشمند و در غیر این صورت، آن را فاقد ارزش الهی و معنوی میداند. در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه وآله آمده است: مَنْ سَنَّ سُنّةً حَسَنةً کان له أجرُها وَ أجْرُ مَنْ عَمِل بها مِنْ غَیر أنْ یَنْقُصَ مِنْ اجره شیءٌ، و مَنْ سنَّ سنةً سیئةً کان له وِزْرُها و وزرُ مَنْ عَمِلَ بها.5 هر کسی که رسم نیکی را در جامعه مرسوم سازد، خداوند دو پاداش به او میدهد: یکی پاداش کار نیک خود و دیگری به اندازه پاداش هر اشخاصی که به آن رسم نیک عمل کنند. و هر کسی که رسم بدی را رواج دهد، افزون بر گناه خودش، گناه تمام کسانی را که به آن رسم عمل کنند، بر عهده خواهد داشت. چنانکه بیان شد، امروزه سنّت به این معنا را به طور معمول، در مقابل مدرنیته قرار میدهند. واژه (مدرن) از ریشه لاتینی (Modo) به معنای (به روز بودن)، (جدید) و (نو) گرفته شده است. این مفهوم بیانگر تمایز پدیده های نو و جدید نسبت به پدیده های کهنه و قدیمی است. گاهی این واژه به عنوان نماد اندیشه ها و شیوه های نوینی به کار میرود که جایگزین اندیشه ها و شیوه های قدیمی و سنّتی در زندگی فردی و اجتماعی شده اند و همچنین در حوزه پژوهشهای انسانی و زیبایی شناسی و قرائت های دینی کاربرد دارد. عمده ترین ویژگی مدرنیته، نقد و حتّی نفی گذشتگان است و در این نقد و نفی، سنّت های حسنه و مقبول نیز مورد تاخت و تاز قرار میگیرند و در عرصه های نظری و عملی، اندیشه ها و رفتارهای گذشتگان مردود اعلام میشود. روشن است که این نگرش، نگرشی افراطی است؛ زیرا مفهوم مدرن و مدرنیته، نفی همه آداب و رسوم و آموزههای گذشتگان و پشت پا زدن به همه آنها نیست. 3. سنّت در اصطلاح علم اصول و حقوق اسلامی سنّت در این معنا، شامل سخنان و نحوه زندگی و سلوک فردی و اجتماعی و سکوت معصومین است که با بررسی و تحلیل آنها، احکام دین کشف میشود. آنچه در بحث از سنّت الهی امتحان مقصود ماست، معنای اول از سنّت است؛ یعنی یک سلسله قوانین و نوامیسی که خداوند متعال بر جهان هستی حاکم کرده است که سه ویژگی اساسی دارند: الف) کلی، عمومی و جهان شمولاند؛ ب) ناظر به نظام تکوین و تشریعاند؛ ج) تغییر ناپذیرند. وجود این اصول و قوانین در اداره عالم و آدم که هر کدام در موارد معینی نقش خاص خود را ایفا میکنند، بیانگر اراده تکوینی و تشریعی خداست. بنابراین، در تعریف (سنّت الهی) میتوان گفت: ضوابطی که در افعال الهی وجود دارد، یا روشهایی که خدای متعال امور عالم و آدم را بر پایه آنها تدبیر و اداره میکند.6 یکی از این ضوابط و قوانین کلی، سنّت (ابتلا) و (امتحان) است؛ زیرا اراده خداوند بر این تعلق گرفته است که انسان به هدف آفرینش خود، یعنی تقرب به خدا و بندگی او نایل شود. برای رسیدن به این هدف، او را مختار و آزاد آفریده تا با افعال و اعمال اختیاری خود، به کمال رسد. بنابراین، برای رسیدن انسان به این هدف بزرگ، وسایل و ابزار آن را نیز فراهم کرده است. یکی از اصلیترین وسایل، آزمایش انسان با سختیها و ناملایمات، راحتیها و خوشیها و... است. آدمی برای رسیدن به کمال خود، باید از مسیرهای گوناگون عبور کند و آزمایشهای زیادی را پشت سرگذارد تا ایمان واقعی و ادعایی او، هم برخود و هم بر دیگران آشکار شود. فردی از امام رضا علیهالسلامدرباره امتحان الهی پرسید و تفسیر آیه (احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنّا باللّه و هم لایفتنون) را خواست. امام در پاسخ فرمود: یُفْتَنُونَ کما یُفْتَنُ الذَّهَبُ، یُخْلَصُونَ کَما یُخْلَصُ الذَّهَبُ.7 انسانها همانند طلا آزموده میشوند و چنانچه طلا را از دیگر فلزات مخلوط جدا میسازند، انسانها نیز به وسیله امتحان و آزمایش پاک و پیراسته میشوند. انواع سنّتهای الهی سنّتهای الهی، به اقسام مختلفی تقسیم بندی میشوند؛ در یک تقسیم بندی میتوان آن را به (سنّتهای آخرتی) و (سنّتهای این جهانی) تقسیم کرد. سنّتهای آخرتی درباره زندگی آن جهانی و ابدی انسانها و پاداش و کیفر آخرتی اعمالشان است و سنّتهای این جهانی به زندگی این جهانی آدمیان مربوط است. سنّتهای این جهانی به نوبه خود به دو قسم تقسیم پذیرند. یکی سنّتهای این جهانی که به رفتارهای فردی اختصاص دارند و دیگر، سنّتهای این جهانی که به رفتارهای فردی اختصاص ندارد، یعنی یا اختصاص به رفتارهای اجتماعی دارند و یا رفتارهای فردی و اجتماعی، هر دو، را در بر میگیرند.8 در یک تقسیم بندی دیگر، سنّتهای الهی به (سنّت تکوینی) و (سنّت تشریعی) تقسیم میشوند؛ منظور از سنّت تکوینی خدا، قوانین ثابت و کلی است که در دل کائنات و ذرات هستی جریان دارد. یکی از بارزترین نمونه های سنّت تکوینی، سنّت هدایت عمومی موجودات است که آیه زیر به آن تصریح دارد: رَبُّنَا الَّذی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی (طه: 50) پروردگار ما کسی است که به هر چیزی آفرینش آن را داد و سپس آن را هدایت کرد. البته این سنّت، معنای گستردهتری نیز دارد و افزون بر سنّت هدایت تکوینی، شامل هدایت مردم توسط انبیا نیز میشود. در این نوع سنّت تکوینی، یعنی سنّت هدایت و راهیابی که در دل هر موجودی هست، خداوند هر موجودی را به کمال شایسته خویش میرساند و از درون، آن را شکوفا میکند. دانه گندمی که در دل خاک قرار میگیرد، به برکت هدایت تکوینی، مسیر رشد و شکوفایی را طی میکند و به خوشه و سنبل تبدیل میشود. این نوع از هدایت، لازمه رحمت گسترده پروردگار است که شامل همه موجودات اوست. همچنین قوانین علّی و معلّولی حاکم بر جهان که هم در حیطهجان موجودات و هم در بیرون از جان آنها یعنی در شئون ظاهری آنها جریان دارد، نمونه دیگری از سنّت تکوینی است. (طغیان به هنگام رفاه و آسایش) از سنتهایی است که در شئون ظاهری بشر جریان دارد، یعنی احساس بینیازی در اثر داشتن مال و ثروت فراوان، موجب سرپیچی از حدود الهی میشود. خداوند در قرآن میفرماید: کَلاّ إِنَّ اْلإِنْسانَ لَیَطْغی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی (علق: 6 و 7)انسان طغیان میکند، وقتی که خود را بینیاز ببیند. قوانین دیگری نیز وضع شده است که آنها را هدایت تشریعی مینامند. این نوع هدایت، ناظر به زندگی ظاهری، فردی و اجتماعی است که انتظام امور انسان بدون آنها ممکن نیست. قوانین حاکم بر روند اجتماعی سیاسی اقوام و ملتها از اینگونهاند. برای نمونه، سنّت تشریعی خداوند بر این جاری است که سرنوشت هیچ ملتی تغییر نمیکند، مگر اینکه خودشان براساس میل و اراده و اختیار خود، آن را تغییر دهند. خداوند در قرآن میفرماید: إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ (رعد: 11) خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر آنکه خودشان دست به تغییر زنند. همچنین سنّت الهی بر این جاری است که رفاه اجتماعی در پرتو تقوا و خدا ترسی به دست میآید: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (اعراف: 96) و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم، ولی آنها حق را تکذیب کردند،ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم. مجموعه قوانین و قواعد تکوینی و تشریعی، به نام (دین) بر بشر عرضه شده است. سعادت انسان در گرو مطابقت اندیشهها، اخلاق و اعمال او با دین است و چون بین اندیشه، اخلاق و اعمال انسان با بدبختی و یا خوشبختی او رابطه حقیقی و علّی و معلولی وجود دارد و نه رابطه اعتباری، بنابراین از یک سو سنّت تکوینی خدا بر این است که همه انسانها با امتحان به کمال و مقام قرب الهی برسند و از سوی دیگر، در عالم تشریع و قانونگذاری، وسایل و چگونگی امتحان و عملکرد آن نیز مشخص شده است. از میان همه انواع موجودات، بشر موجودی است که به کمال نمیرسد، مگر با یک سلسله افعال اختیاری و ارادی که آن نیز سر نمیزند، مگر از باورهایی نظری و عملی. درنتیجه، این نوع باید تحت قوانین زندگی کند، حال چه قوانین حق و چه باطل، چه خوب و چه بد. پس خدایی هم که عالم تکوین را راه انداخته، باید برای او از طرفی یک سلسله اوامر و نواهی که جامع آن را شریعت مینامیم، تشریع کند و از سوی دیگر، حوادث اجتماعی و فردی پدید بیاورد تا انسان در برخورد با این دو، آنچه را در قوه و استعداد دارد فعلیت دهد و در آخر یا سعادتمند شود و یا شقی و بدبخت گردد و آن چه در باطن و کمون وجودش هست، به ظهور برسد. اینجاست که نام محنت و بلا و امتحان و امثال آن هم بر این حوادث منطبق میشود و هم بر این تشریع.9 سنّت های الهی و سنّت های بشری انسانها در زندگی اجتماعی و فردی خود، قوانین و مقرراتی را وضع میکنند که سنن اجتماعی، قومی و یا ملی نامیده میشود آداب و رسوم خاص هر قوم و ملّت، سنّت ویژه آنهاست. همچنین قوانین بین المللی که در سطح گستردهای، بهوسیله کشورها و سازمانهای جهانی وضع میشود، نوعی سنن و آداب اجتماعی هستند، مانند احترام به حسن همجواری، دخالت نکردن در امور داخلی کشورها و... ولی این سنن با سنّتهای الهی از دو نظر فرق دارند: الف) در کلیّت، ثبات و راه کارها و فرایند حاکم بر چگونگی وضع آنها؛ ب) در غایت و هدف. سنّت های الهی قابل تغییر و تبدیل نیستند و ثبات و دوام دارند، به گونهای که آیه شریفه (و لن تجد لسنةِ اللّه تبدیلاً؛ و سنّت خدای متعال را دگرگون نخواهی یافت) به آن تصریح دارد ولی در مقررات و سنتهایی که به دست انسان ایجاد میشوند، ثبات و دوام کمتری به چشم میخورد و همواره در حال دگرگونی و تغییرند. علل عمده تغییر، دگرگونی و بی ثباتی در قوانین بشری را میتوان چنین برشمرد: الف) جهالت: ناآگاهی و جهل انسانها و مکاتب بشری به همه نیازهای مادی و معنوی انسان و زوایای حیات آدمی، باعث شده است که انسانها توانایی ایجاد قوانین دقیق، بی عیب و جامع را نداشته باشند؛ زیرا مکتبهای بشری از تبیین همه ابعاد انسان عاجزند و تنها برخی از زوایای وجود او را مورد توجه قرار داده اند. به همین دلیل، از فهرست کردن همه نیازهای مادی و معنوی ناتوانند. از اینرو، به وظایف و تکالیف انسان نسبت به خود، همنوعان و اجتماع، محیط و جهانی که در آن زندگی میکند و مهمتر از همه، وظایفی که نسبت به خالق خود بر عهده دارد، به صورت همه جانبه توجه نشده است و اگر در برخی از مکاتب، به بعضی از بخشهای یاد شده توجه شده است، اما حتی از ایجاد ارتباط سنجیده و متناسب بین آنها ناتوان است. به همین دلیل، با گذشت زمان، نقص قوانین انسانی آشکار خواهد شد که قوانین و سننی که از این طریق و توسط مکاتب بشری سرنوشت انسان را در عرصه تاریخ رقم میزنند، در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، خانوادگی و... پاسخگوی همه جنبه های مادی و معنوی، آخرتی و این جهانی نیستند و سرانجام، همواره دست به تغییر آن مقررات و قوانین میزنند. نمونه آشکار این قوانین را میتوان در مکتب (اومانیسم) یا (انسان محوری) جستوجو کرد. در این مکتب، انسان از زوایای تنگ و تاریک محاسبات این جهانی و نظام حاکم بر روابط مادی و رفاه دنیوی بررسی شده و از ضروریترین نیازهای روحی و معنوی آدمی غفلت شده است. ب) در نظر گرفتن منافع شخصی یا گروهی: در بسیاری از موارد، هدف انسان از وضع مقررات و سنن، حفظ منافع فردی و یا گروهی است. آدمی برای رسیدن به منافع شخصی و گروهی خود با ایجاد مقررات ویژهای، حتّی زمینه تجاوز به حقوق و منافع دیگران را فراهم میکند تا به هدف و مقصود این جهانی و مادی خود برسد، ولی در قوانینی که به وسیله خداوند وضع میشود، هدف، تأمین سعادت انسان و رساندن او به ارزشهای برتر انسانی و الهی است. ازاینرو، چون خداوند بر مصالح و مفاسد امور و بندگان خویش آگاهی دارد و همه نیازهای واقعی و مادی و معنوی آفریدگانش را میداند و از سوی دیگر، بینیاز مطلقی است که از اعمال بندگان خویش سودی به او نمیرسد، قوانین و سننی را وضع کرده است که در عین جامع بودن، قافله بشریت را به کمال واقعی و سعادت ابدی رهنمون میکند. علامه طباطبایی میفرماید: فرق جوهری و اساسی بین سنّت های اسلامی و دیگر سنّت ها در غایت و غرض از آن سنّتهاست؛ زیرا هدف اسلام از ایجاد و تأسیس سنّت این است که جهان هستی و دنیا به صلاح و خیر خود نایل شود؛ در حالی که غرض و هدف سنّت های دیگر، برآورده کردن امیال و خواسته های خودشان است.10 رابطه سنّت های الهی با اعمال انسان برخلاف تصور برخی از فیلسوفان مغرب زمین، مانند دیوید هیوم ما بر این باوریم که میان قوانین تکوینی و تشریعی و اعمال انسان ارتباط وجودی و رابطه علّی و معلولی برقرار است؛ زیرا نظام عالم، نظام کنش و واکنش یا عمل و عکس العمل است و جریان علّیت در همه شئون هستی برقرار است. ازاینرو، این حقیقت و قانون که (انسان در گرو اندیشه ها و اعمال خویش است)11، سنّت و قانون تخلف ناپذیر خداست. بر اساس این قانون، هر عمل فردی یا اجتماعی، نتایج خود را بر فرد و جامعه به جا خواهد گذاشت. شخص و یا جامعه ای که غرق در عیش و عشرت و دنیاطلبی و در پی فسق و فجور و گناه باشد، گرفتار سنّت (استدراج) خواهد بود؛ یعنی هر لحظه به گمراهی نزدیکتر میشود و در مقابل، افراد و جوامعی که در راستای استقرار آرمانهای الهی و توحیدی در حرکتند، به سمت جلب توفیق الهی و پیروزی گام برمیدارند. خداوند متعال میفرماید: کَتَبَ اللّهُ َلأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلی. (مجادله: 21) خداوند مقرّر کرده است که به یقین، من و فرستادگانم چیره میشویم. بدین ترتیب، کوچکترین اندیشه و عمل در نظام هستی، بی پاسخ نیست و تلاش های انسان هر چه باشد، زیر پوشش یکی از سنت های الهی قرار میگیرد. در حکمت متعالیه، به خوبی اثبات شده است که فصل اخیر انسان، حقیقت او را تشکیل میدهد و عقل او به دو قسم نظری و عملی تقسیم میشود. ایمان انسان ناظر به اعتقادات نظری و عقل نظری او و عملکردهای او ناظر به عقل عملی است. ازاینرو، آدمی نه تنها با اندیشه ها و افکار خود، بلکه با اعمال و حتی نیّات خویش نیز متحد است و حقیقت او را مجموعه های یاد شده تشکیل میدهند. به همین دلیل، هر اندیشه، عمل و نیّتی که دارد، بیرون از جان و هویت او نیست و انسان مانند بنّایی است که ساختمان و بنای وجودی خویش را با مصالح اندیشه و عمل میسازد و سنّت خداوند هم بر این است که اندیشه ها و اعمال زشت، آثار و پیآمدهای منفی و ناگواری برای فرد و اجتماع داشته باشد و اندیشهها و عملکردهای شایسته نیز پیآمدهای مثبت و گوارایی را در جامعه و فرد پدید آورد. ازاینرو، امتحان انسان با ثروت و فقر، جوانی و پیری، بهرهمندی از مقام دنیایی و یا بی بهرهبودن از آن، سلامتی و بیماری و... سازنده هویت اوست و ارتباط وجودی با حقیقت و هویت او خواهد داشت؛ هویتی که در قیامت نیز با آن محشور میشود و اعمال خود را مجسم خواهد دید. برخی از سنتها و قوانین الهی سنّت امداد کُلاًّ نُمِدُّ هؤلاءِ وَ هَؤلاءِ (اسراء: 20) هر یک از دو گروه (آخرت طلب و دنیا طلب) را یاری میکنیم. سنّت استدراج وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ(اعراف: 182) و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایی که نمیدانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد. سنّت هدایت رَبُّنَا الَّذی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی. (طه: 50) پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده، سپس هدایت کرده است. سنّت پیروزی رهبران الهی کَتَبَ اللّهُ َلأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلی (مجادله: 21) خداوند چنین مقرر داشته که من و رسولانم پیروز شویم. سنّت تغییر سرنوشت به خاطر تغییر روش إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ (رعد: 11) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتی) را تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند. سنّت نابودی باطل بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ (انبیاء: 18) بلکه ما حق را بر سر باطل میکوبیم تا آن را هلاک سازد و این گونه، باطل نابود میشود. سنّت رحمت کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ (انعام: 54) پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض کرده است. سنّت نزول برکات بر جامعه در نتیجه تقوا وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ (اعراف: 96) و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان آوردند و تقوا پیشه میکردند، برکاتی از آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم. سنّت سختی در زندگی در صورت فراموشی خداوند وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکًا (طه: 124) هر کس از یاد من رویگردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت. سنّت وراثت اهل حق بر زمین وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ اْلأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ (انبیاء: 105) در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند بود. در هر دینی، کتاب مقدس منبع اصلی استنباط آموزه های آن دین به شمار می رود. از این لحاظ، مهم ترین و اصلی ترین مرجع در هر دینی به حساب می آید. بر این اساس، هر دینی کتاب مقدسِ متقن تر و محکم تری از لحاظ سندی و محتوایی داشته باشد، می تواند ادعا کند که دین بهتری دارد. اگر دینی بتواند ثابت کند که کتاب مقدس آن دین، عصمت دارد و از هر نوع اشتباه و خطایی مصون است، بر همگان لازم است که از این دین پیروی کنند. در مقابل، اگر عصمتِ کتاب مقدسِ یک دینی زیر سؤال برود، دیگر آن دین قابل اعتماد نخواهد بود. با توجه به این مطلب، بررسی عصمت کتاب آسمانی، یکی از مهم ترین مسائل کلامی در ادیان مختلف به شمار می آید. در دین اسلام، این مسئله بسیار مورد بحث واقع شده است. متأسفانه برخی از عالمان دینی، هم از شیعه و هم از اهل سنت، مطالبی در اثبات تحریف قرآن نگاشته اند و عصمت قرآن را زیر سؤال برده اند. در مقابل، اکثریت اندیشمندان مسلمان (شیعه و سنی) قائل به عصمت قرآن هستند و بسیاری درصدد پاسخ به این گونه نوشته ها برآمده اند. این نوشتار به بررسی یکی از مهم ترین دلیل قائلانِ به تحریف قرآن؛ یعنی روایات تشابه حوادث امت اسلامی با امت های پیشین پرداخته و تلاش می کند که پاسخی محکم و مستدل به آن ارائه نماید. روایات تشابه حوادث امت اسلامی با امم توحیدی تعابیر روایات مشابهت به دو شیوه در روایات شیعی مطرح شده است: یک دسته، با تعبیر کلُّ مَا کَانَ فِی& الْاُمَمِ& السَّالِفَةِ آمده است. برای نمونه، به دو روایت از این دسته اشاره می شود: 1. فَقَالَ الْمَاْمُونُ یَا أبَا الْحَسَنِ فَمَا تَقُولُ فِی الرَّجْعَةِ فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام إِنَّهَا لَحَقٌّ قَدْ کَانَتْ فِی& الْاُمَمِ& السَّالِفَةِ وَنَطَقَ بِهِ الْقُرْآنُ وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَکُونُ فِی هَذِهِ الْاُمَّةِ کُلُّ مَا کَانَ فِی& الْاُمَمِ& السَّالِفَةِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَالْقُذَّةِ بِالْقُذَّة (صدوق، 1390ق، ج2، ص201و، 202، باب 46، حدیث اول). 2. کُلُّ مَا کَانَ فِی& الْاُمَمِ& السَّالِفَةِ فإنه یَکُونُ فِی هَذِهِ الْاُمَّةِ مثله حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَالْقُذَّةِ بِالْقُذَّة (صدوق، 1405ق، ج& 2، ص530، باب 47، حدیث دوم). دستة دیگر، تعبیر لَتَرْکَبَنَّ (لتتبعنّ) امتی سُنَّةَ بنی اسرائیل یا تُؤْخَذُونَ کَمَا اُخِذَتِ الْاُمَمُ مِنْ قَبْلِکُمْ آمده است. برای نمونه، سه روایت از این دست بیان خواهد شد: 1. لَتَرْکَبَنَّ امتی سُنَّةَ بنی اسرائیل حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ [وَحَذْوَ] الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ شِبْراً بِشِبْرٍ وَذِرَاعاً بِذِرَاعِ وَبَاعاً بِبَاعٍ حَتَّی لَوْ دَخَلُوا جُحْراً لَدَخَلُوا فِیهِ مَعَهُمْ إِنَّ التَّوْرَاةَ وَالْقُرْآنَ کَتَبَهُ مَلَکٌ وَاحِدٌ فِی رَقٍّ وَاحِدٍ بِقَلَمِ وَاحِدٍ وَجَرَتِ الْأمْثَالُ وَالسُّنَنُ سَوَاءً (هلالی، 1405ق، ج2، ص599). 2. لتتبعنّ سُنَنَ مَن کانَ قَبلَکم شِبراً بِشِبرٍ و ذِراعَاً بِذِراعٍ حَتّی لَو دَخَلَ أحَدُهُم فی حجر ضَبٍ لَدَخَلتُمُوه (کراجکی، 1410ق، ج& 1، ص144). 3. تُؤْخَذُونَ کَمَا اُخِذَتِ الْاُمَمُ مِنْ قَبْلِکُمْ، ذِرَاعاً بِذِرَاعِ، وَشِبْراً بِشِبْرٍ، وَبَاعاً بِبَاعٍ، حَتَّی لَوْ أنَّ أحَداً مِنْ اُولَئِکَ دَخَلَ جُحْرَ ضَبٍّ لَدَخَلْتُمُوه & (طوسی، 1414ق، ص266). در برخی تعابیر نیز مصداق، به صورت کاملاً روشن بیان شده است. مانند این بیان که حضرت علی علیه السلام در خطبه ای می فرماید: شما نیز مانند بنی اسرائیل سرگردانی خواهید کشید ... لَکِنْ تِهْتُمْ کَمَا تَاهَتْ بَنُو إِسْرَائِیلَ عَلَی عَهْدِ مُوسَی بن عِمْرَانَ علیه السلام وَلَعَمْرِی& لَیُضَاعَفَنَ& عَلَیْکُمُ& التِّیهُ& مِنْ& بَعْدِی& أضْعَافَ مَا تَاهَتْ بَنُو إِسْرَائِیل& ... (کلینی، 1407ق، ج8، ص66، ش22). آنچه در مجامع روایی شیعی و سنی آمده است، با همین تعابیر است و از این تعابیر فراتر نیست. نکتة دیگر اینکه، با یک بررسی اجمالی به روشنی معلوم می شود که ائمه علیهم السلام این گونه روایات را بیشتر در سه حوزه به کار برده اند: یکی در باب ارتداد امت اسلامی، همانند بنی اسرائیل و دیگری، بحث افتراق و فرقه فرقه شدن امت اسلامی، همانند بنی اسرائیل و سوم، در بحث رجعت که ائمه علیهم السلام فرموده اند: همان گونه که در امم گذشته، به ویژه در بنی اسرائیل رجعت رخ داده است و قرآن نیز گزارشی از این رجعت داده است، مانند رجعت عُزیر نبی و موارد دیگر، در امت اسلامی نیز رجعت رخ خواهد داد. (ر.ک: حر عاملی، 1362). سنن الهی از دیدگاه آیات قرآن آیت الله مصباح، در کتاب جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، بیان می کند: یکی از معانی کلمة سنت ، راه و رسم، روش و رفتار و شیوه ای است که استمرار داشته باشد. ازآنجاکه هیچ یک از افعال الهی را عبث و گزاف و بی حساب و کتاب نمی دانیم، بلکه همه آنها را براساس ضوابطی که از صفت حکمت او سرچشمه می گیرد می دانیم، می توانیم اصطلاح سنت الهی را به معنایی عام بگیریم و آن را به ضوابطی که در افعال الهی وجود دارد ، یا روش هایی که خدای متعال امور عالم و آدم را برپایة آنها تدبیر و اداره می کند که همان قضا و قدر است، اطلاق کنیم. ... در یک تقسیم بندی، سنت های الهی را به دو قسم مطلق و مشروط تقسیم می شود؛ به این معنی که سنت های مطلق ارتباطی به افعال و رفتار انسان ندارند، ولی سنت های مشروط در ارتباط با افعال و رفتار انسان هستند. سنت هدایت توسط پیامبران و سنت آزمایش، و در کنار این دو، سنت ابتلا به سختی ها و مشکلات و سنت ابتلا توسط اختلاف درجات انسان در زندگی از سنت های مطلق هستند و در مقابل سنت های مشروط است که عام ترین، کامل ترین و کلی ترین سنتی که خدای متعالی در پی اعمال انسان ها اعمال می کند، سنت امداد است؛ بدین معنا که خدای متعال، هم کسانی را که طالب دنیا و کمالات مادی و دنیوی باشند و در راه باطل و شر گام گذارند، یاری و کمک می کند و هم کسانی را که جویا و خواستار آخرت و کمالات معنوی و اخروی باشند و در طریق حق و خیر قدم نهند؛ یعنی وسایل پیشرفت و نیل به هدف را برای هر دو دسته فراهم می سازد. از سنت امداد که بگذریم، به سنت های دیگری می رسیم که بعضی از آنها اختصاص به اهل حق دارند و بعضی دیگر مختص اهل باطل است. می توان گفت: همه سنت های الهی که مخصوص اهل حق است، به یک معنا، مصادیق زیادت نعمت است. این سنت ها را می توان تحت چهار عنوان زیادت نعمت های معنوی و اخروی ، تحبیب و تزیین ایمان ، زیادت نعمت های مادی و دنیوی و پیروزی بر دشمنان مندرج ساخت. سنت های مقید و مشروطی که مخصوص اهل باطل است، این سنت ها را می توان تحت هشت عنوان زیادت ضلالت ، تزیین اعمال ، املاء و استدراج ، امهال ، شکست از دشمنان ، ابتلا به مصائب ، تسلط مجرمان و مُترَفان و استیصال ذکر کرد (مصباح، 1390، ص469-491). با توجه به ملاکی که آیت الله مصباح یزدی ارائه کرده است، سنت، همسان با قضا و قدر الهی است. بر این اساس، هر چیزی که از آیات و روایات استفاده شود که در قضا و قدر الهی قرار دارد، سنت الهی محسوب می شود. یکی از سنت هایی که از آیات و روایات به دست می آید و مرتبط به بحث ما است، سنتِ پیروزی خدا و فرستادگانش است: کتَبَ اللهُ لَأغلِبَنَّ أنَا وَرُسُلی إِنَّ اللهَ قَویٌ عَزیزٌ (مجادله: 21). از این آیه می توان استنباط کرد که معجزات فرستادگانش مغلوب نخواهد شد؛ به این دلیل که ابطال معجزه، شکست خدا و رسول است. به همین دلیل، در قرآن آمده است که فرستادگان خدا با معجزات خود، دیگران را به مبارزه دعوت می کردند و در تمام موارد، این فرستادگان خدا بودند که پیروز بودند. مانند عصای حضرت موسی علیه السلام. قرآن می فرماید: وَألقِ مَا فِی یَمینِک تَلقَف مَا صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا کیدُ سَاحِرٍ وَلایُفلِحُ السَّاحِرُ حَیثُ أتَی (طه: 69). یعنی عصای موسی علیه السلام غالب خواهد بود و ساحران کاری از پیش نخواهند برد. بر این اساس، قرآن که معجزة جاوید پیامبر اسلام است و تا روز قیامت باقی است، طبق آیاتِ خود، دشمنان را تحدّی کرده و به مبارزه دعوت کرده است. این امر نشان می دهد که طبق سنت الهی، قرآن هیچ گاه شکست نخواهد خورد. ولی باید توجه کرد که سنت حفظ و پیروزی معجزات از نوع سنت مطلق است و ارتباطی به رفتار انسان ها و امت ها ندارد. نکتة دیگر اینکه، اساساً معقول نیست که سنن الهی از لحاظ مصداق در امت ها کاملاً شبیه هم باشند. این غیرممکن است؛ زیرا شرایط زمانی و مکانی متفاوت است. بر این اساس، فقط اصل سنت ها تکرار می شود. برای نمونه، سنت افتراقِ ادیان که در برخی از این احادیثِ مماثلت ادیان نیز به آنها اشاره شده است، در تمام ادیان وجود دارد، حتی در ادیان غیرالهی مانند هندوئیسم و بودیسم، ولی از لحاظ مصداقی تفاوت های زیادی دارند. برای نمونه، بحث ارتداد در یهودیت به شکل گوساله پرستی رخ داد و در مسیحیت به نحوی دیگر و در اسلام به شکل سوم، ولی تمام این ادیان پس از بنیان گذار خود، دچار فتنه و ابتلای ارتداد و سپس افتراق شدند. بر این اساس، مشابهت و مماثلت ادیان در این آیات و روایات در سنن الهی، در اصل سنت ها تشابه تام است، ولی در مصادیق سنت ها مشابهت تام نیست. بنابراین، اگر تحریف لفظی کتاب های آسمانی توسط پیروان ادیان، یک سنت مشروط لحاظ شود، درست است که در زمان و در کیفیت تحریف لفظی به یقین اختلاف وجود دارد، ولی در اصل این سنت، یعنی تحریف لفظی نباید اختلافی باشد. پی نوشت: 1. علی اکبر دهخدا؛ لغت نامه، ج 8، ص 12146. 2. المنجد، ماده سَنَّ. 3. محمد تقی مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1367، ص 435. 4. زخرف: 22. 5. راغب اصفهانی؛ مفردات، ماده وزر. 6. جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 425. 7. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، کتاب الحجة، نشر دارالکتب الاسلامیه، ص 370، ح 4. 8. همان، ص 426. 9. المیزان، ترجمه: موسوی همدانی، ج 4، ص 48. 10. المیزان، انتشارات الاعلمی، ج 4، ص 239. 11. مدثر: 38: (کل نفس بما کسبت رهنیة). منبع : کتاب سنت امتحان در زندگی انسان
چرا سنت های الهی در کتاب های مختلف آسمانی متفاوت است؟
سنّت که جمع آن (سنن) است، در لغت به معنای راه، روش، طریقه، قانون، سرشت، آیین، رسم، شریعت و نهاد آمده است.1 این کلمه، از ریشه (سَنَّ) به معنای تیز کردن،صیقل دادن، راندن و راه بردن یک چیز در مسیر مشخص است.2
واژه سنّت، معانی و کاربردهای اصطلاحی گوناگون دارد که در همه موارد با معنای لغوی آن مرتبط است. مهمترین معانی اصطلاحی آن عبارتند از:
1. سنّت به معنای قوانین کلی و تغییرناپذیر
سنت به این معنا، شامل قوانین کلی و تخلفناپذیر است که تبیین روابط پدیدهها در نظام آفرینش و شرح و تبیین قانونمندی هستی و همچنین چگونگی عملکرد آن قوانین در جهان هستی را به عهده دارد. بنابراین، سنت در این معنا، شامل قوانین علّی و معلولی حاکم بر نظام عالم و آدم و پدیدهها، مانند قوانین حاکم بر جامعه، تاریخ و تحولات آنهاست. برهمین اساس، از دیدگاه قرآن، سنّت خدا در راستای محو و نابودی شرک و استکبار و وراثت مؤمنان بر جهان در حرکت است. و یا سنّت (امداد) که (کلیترین سنّتی است که خدای متعال در پی اعمال انسانها اعمال میکند؛ بدین معنی که خدای متعال هم کسانی را که طالب دنیا و کمالات مادّی و این جهانی باشند و در راه باطل و شرّ گام گذارند، یاری و کمک میکند و هم کسانی را که جویا و خواستار آخرت و کمالات معنوی و آخرتی باشند و در طریق حقّ و خیر نهند؛ یعنی وسایل پیشرفت و نیل به هدف را برای هر دو دسته فراهم میسازد.)3
تفاوت سنّت امداد با سنّت امتحان در این است که سنّت امداد، مسبوق به رفتار آدمیان است؛ یعنی انسان درپی اعمال خود سنّت امداد را در مییابد، درحالیکه سنّت امتحان مسبوق به افعال انسان نیست و انسانها چه بخواهند و یا نخواهند آزمایش خواهند شد. سنّت امداد که بر اساس آن، خداوند نعمتهای خود را در اختیار همگان قرار میدهد، در واقع بیانگر مقام رحمانیت خداست؛ زیرا خداوند بر اساس مقام رحمانیّت خویش، نیکان و بدان را از فیض عمومی خود بی بهره نمیگذارد. قرآن کریم میفرماید:
کُلاًّ نُمِدُّ هؤلاءِ وَ هَؤلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا (اسراء: 20)
و ما هر دو گروه را به لطف پروردگارت کمک خواهیم کرد و بخشش پروردگار تو منع شده نیست.
2. سنّت به معنای آداب و رسوم گذشتگان
سنّت و آداب و رسوم گذشتگان را میتوان به سنّت حسنه و سنّت سیئه و یا سنّت مقبول و سنّت مردود تقسیمبندی کرد. سنّت حسنه و مقبول، مجموعه آداب و رسومی است که انسانها در جوامع مختلف پدید آوردهاند و دین اسلام آنها را پذیرفته است. آداب و رسومی که به داد و ستد، ازدواج، روابط خویشاوندان و... مربوط میشوند، از این گونهاند که بیشتر آنها را شریعت اسلامی تأیید کرده است. در مقابل، آداب و رسوم بد و مردود که مخالف شریعت اسلامی، قرآن و سخنان معصومان هستند و گذشتگان آنها را وضع کردهاند و ممکن است در آینده نیز وضع گردند، مورد تأیید اسلام نیستند. اسلام انسان را به ایجاد سنّت نیک و آداب و رسوم صحیح مانند پل سازی، ساخت بیمارستان، ایجاد مراکز تعلیم و تربیت، دادن وامهای قرضالحسنه، سرکشی به بیماران و عیادت از آنها، شرکت در تشییع جنازه، تشویق کودکان و نوجوانان به فعالیتهای سازنده و... ترغیب کرده و ثواب زیادی برای وضع کنندگان و عمل کنندگان به آنها در نظر گرفته است. از سوی دیگر، آداب و شیوههای نادرستی که در طول سالها، موجب انحراف و گمراهی مردم شده، مانند ایجاد مراکز عیش و نوش، قماربازی، شراب خواری، اختلاط محرم و نامحرم، مراسم مختلف، کاستن از زشتی گناه و معصیت و... را ناپسند شمرده و به ایجادکنندگان و پیروان آن سنّتها وعده عذاب داده است.
سنّت به معنای آداب و رسوم گذشتگان، امروزه بیشتر در مقابل (مدرنیته) به کار میرود و به همه عناصر تفکر و عمل اقوام و ملّتهای گذشته گفته میشود. به عبارت دیگر، سنّت به این معنا مجموعه آداب و هنجارهایی است که پیشینیان به آن عمل کردهاند، ولی با گذشت سالها و قرنها کهنه شدهاند. ممکن است بعضی از این آداب و رسوم ارزشمند نباشند و به اصطلاح سنّت سیّئه و مردود به شمار آیند، ولی برخی بدون وارد دانستن کوچکترین نقد و ایرادی، به آنها پای بند هستند.
قرآن کریم این نوع سنّت را به بدی یاد کرده است و خاطر نشان میکند که هرگاه مشرکان از پاسخ به پیامبر خدا صلی الله علیه وآله ناکام می ماندند، به رسم اجداد خود تمسک می جستند و می گفتند: ما گذشتگان و اجدادمان را چنین یافتیم، بنابراین ما هم همان گونه عمل میکنیم.4
در این نوع سنّت، زمینه ظهور ناسیونالیسمهای قومی، تباری، ملی و حتی زبانی فراهم میشود. اسلام با شکستن حد و مرزهای کاذب، هر نوع آداب و رسوم گذشتگان را، خوب یا بد تلقی نمیکند، بلکه با دعوت انسان به اندیشه و تعقّل، بین سنّت مقبول و مردود تفکیک قائل شده و سنّت مقبول و حسنه را برای همیشه دارای ارزش و اعتبار میداند. اسلام آداب و رسوم گذشتگان را که با سرشت و فطرت پاک انسانی و با احکام الهی منطبق باشد، محترم و ارزشمند و در غیر این صورت، آن را فاقد ارزش الهی و معنوی میداند. در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه وآله آمده است: مَنْ سَنَّ سُنّةً حَسَنةً کان له أجرُها وَ أجْرُ مَنْ عَمِل بها مِنْ غَیر أنْ یَنْقُصَ مِنْ اجره شیءٌ، و مَنْ سنَّ سنةً سیئةً کان له وِزْرُها و وزرُ مَنْ عَمِلَ بها.5 هر کسی که رسم نیکی را در جامعه مرسوم سازد، خداوند دو پاداش به او میدهد: یکی پاداش کار نیک خود و دیگری به اندازه پاداش هر اشخاصی که به آن رسم نیک عمل کنند. و هر کسی که رسم بدی را رواج دهد، افزون بر گناه خودش، گناه تمام کسانی را که به آن رسم عمل کنند، بر عهده خواهد داشت.
چنانکه بیان شد، امروزه سنّت به این معنا را به طور معمول، در مقابل مدرنیته قرار میدهند. واژه (مدرن) از ریشه لاتینی (Modo) به معنای (به روز بودن)، (جدید) و (نو) گرفته شده است. این مفهوم بیانگر تمایز پدیده های نو و جدید نسبت به پدیده های کهنه و قدیمی است. گاهی این واژه به عنوان نماد اندیشه ها و شیوه های نوینی به کار میرود که جایگزین اندیشه ها و شیوه های قدیمی و سنّتی در زندگی فردی و اجتماعی شده اند و همچنین در حوزه پژوهشهای انسانی و زیبایی شناسی و قرائت های دینی کاربرد دارد. عمده ترین ویژگی مدرنیته، نقد و حتّی نفی گذشتگان است و در این نقد و نفی، سنّت های حسنه و مقبول نیز مورد تاخت و تاز قرار میگیرند و در عرصه های نظری و عملی، اندیشه ها و رفتارهای گذشتگان مردود اعلام میشود. روشن است که این نگرش، نگرشی افراطی است؛ زیرا مفهوم مدرن و مدرنیته، نفی همه آداب و رسوم و آموزههای گذشتگان و پشت پا زدن به همه آنها نیست.
3. سنّت در اصطلاح علم اصول و حقوق اسلامی
سنّت در این معنا، شامل سخنان و نحوه زندگی و سلوک فردی و اجتماعی و سکوت معصومین است که با بررسی و تحلیل آنها، احکام دین کشف میشود.
آنچه در بحث از سنّت الهی امتحان مقصود ماست، معنای اول از سنّت است؛ یعنی یک سلسله قوانین و نوامیسی که خداوند متعال بر جهان هستی حاکم کرده است که سه ویژگی اساسی دارند:
الف) کلی، عمومی و جهان شمولاند؛
ب) ناظر به نظام تکوین و تشریعاند؛
ج) تغییر ناپذیرند.
وجود این اصول و قوانین در اداره عالم و آدم که هر کدام در موارد معینی نقش خاص خود را ایفا میکنند، بیانگر اراده تکوینی و تشریعی خداست. بنابراین، در تعریف (سنّت الهی) میتوان گفت:
ضوابطی که در افعال الهی وجود دارد، یا روشهایی که خدای متعال امور عالم و آدم را بر پایه آنها تدبیر و اداره میکند.6
یکی از این ضوابط و قوانین کلی، سنّت (ابتلا) و (امتحان) است؛ زیرا اراده خداوند بر این تعلق گرفته است که انسان به هدف آفرینش خود، یعنی تقرب به خدا و بندگی او نایل شود. برای رسیدن به این هدف، او را مختار و آزاد آفریده تا با افعال و اعمال اختیاری خود، به کمال رسد. بنابراین، برای رسیدن انسان به این هدف بزرگ، وسایل و ابزار آن را نیز فراهم کرده است. یکی از اصلیترین وسایل، آزمایش انسان با سختیها و ناملایمات، راحتیها و خوشیها و... است. آدمی برای رسیدن به کمال خود، باید از مسیرهای گوناگون عبور کند و آزمایشهای زیادی را پشت سرگذارد تا ایمان واقعی و ادعایی او، هم برخود و هم بر دیگران آشکار شود. فردی از امام رضا علیهالسلامدرباره امتحان الهی پرسید و تفسیر آیه (احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنّا باللّه و هم لایفتنون) را خواست. امام در پاسخ فرمود:
یُفْتَنُونَ کما یُفْتَنُ الذَّهَبُ، یُخْلَصُونَ کَما یُخْلَصُ الذَّهَبُ.7 انسانها همانند طلا آزموده میشوند و چنانچه طلا را از دیگر فلزات مخلوط جدا میسازند، انسانها نیز به وسیله امتحان و آزمایش پاک و پیراسته میشوند.
انواع سنّتهای الهی
سنّتهای الهی، به اقسام مختلفی تقسیم بندی میشوند؛ در یک تقسیم بندی میتوان آن را به (سنّتهای آخرتی) و (سنّتهای این جهانی) تقسیم کرد.
سنّتهای آخرتی درباره زندگی آن جهانی و ابدی انسانها و پاداش و کیفر آخرتی اعمالشان است و سنّتهای این جهانی به زندگی این جهانی آدمیان مربوط است. سنّتهای این جهانی به نوبه خود به دو قسم تقسیم پذیرند. یکی سنّتهای این جهانی که به رفتارهای فردی اختصاص دارند و دیگر، سنّتهای این جهانی که به رفتارهای فردی اختصاص ندارد، یعنی یا اختصاص به رفتارهای اجتماعی دارند و یا رفتارهای فردی و اجتماعی، هر دو، را در بر میگیرند.8
در یک تقسیم بندی دیگر، سنّتهای الهی به (سنّت تکوینی) و (سنّت تشریعی) تقسیم میشوند؛ منظور از سنّت تکوینی خدا، قوانین ثابت و کلی است که در دل کائنات و ذرات هستی جریان دارد. یکی از بارزترین نمونه های سنّت تکوینی، سنّت هدایت عمومی موجودات است که آیه زیر به آن تصریح دارد: رَبُّنَا الَّذی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی (طه: 50) پروردگار ما کسی است که به هر چیزی آفرینش آن را داد و سپس آن را هدایت کرد. البته این سنّت، معنای گستردهتری نیز دارد و افزون بر سنّت هدایت تکوینی، شامل هدایت مردم توسط انبیا نیز میشود.
در این نوع سنّت تکوینی، یعنی سنّت هدایت و راهیابی که در دل هر موجودی هست، خداوند هر موجودی را به کمال شایسته خویش میرساند و از درون، آن را شکوفا میکند. دانه گندمی که در دل خاک قرار میگیرد، به برکت هدایت تکوینی، مسیر رشد و شکوفایی را طی میکند و به خوشه و سنبل تبدیل میشود. این نوع از هدایت، لازمه رحمت گسترده پروردگار است که شامل همه موجودات اوست. همچنین قوانین علّی و معلّولی حاکم بر جهان که هم در حیطهجان موجودات و هم در بیرون از جان آنها یعنی در شئون ظاهری آنها جریان دارد، نمونه دیگری از سنّت تکوینی است. (طغیان به هنگام رفاه و آسایش) از سنتهایی است که در شئون ظاهری بشر جریان دارد، یعنی احساس بینیازی در اثر داشتن مال و ثروت فراوان، موجب سرپیچی از حدود الهی میشود. خداوند در قرآن میفرماید:
کَلاّ إِنَّ اْلإِنْسانَ لَیَطْغی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی (علق: 6 و 7)انسان طغیان میکند، وقتی که خود را بینیاز ببیند.
قوانین دیگری نیز وضع شده است که آنها را هدایت تشریعی مینامند. این نوع هدایت، ناظر به زندگی ظاهری، فردی و اجتماعی است که انتظام امور انسان بدون آنها ممکن نیست. قوانین حاکم بر روند اجتماعی سیاسی اقوام و ملتها از اینگونهاند. برای نمونه، سنّت تشریعی خداوند بر این جاری است که سرنوشت هیچ ملتی تغییر نمیکند، مگر اینکه خودشان براساس میل و اراده و اختیار خود، آن را تغییر دهند. خداوند در قرآن میفرماید: إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ (رعد: 11) خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر آنکه خودشان دست به تغییر زنند. همچنین سنّت الهی بر این جاری است که رفاه اجتماعی در پرتو تقوا و خدا ترسی به دست میآید: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (اعراف: 96)
و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم، ولی آنها حق را تکذیب کردند،ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.
مجموعه قوانین و قواعد تکوینی و تشریعی، به نام (دین) بر بشر عرضه شده است. سعادت انسان در گرو مطابقت اندیشهها، اخلاق و اعمال او با دین است و چون بین اندیشه، اخلاق و اعمال انسان با بدبختی و یا خوشبختی او رابطه حقیقی و علّی و معلولی وجود دارد و نه رابطه اعتباری، بنابراین از یک سو سنّت تکوینی خدا بر این است که همه انسانها با امتحان به کمال و مقام قرب الهی برسند و از سوی دیگر، در عالم تشریع و قانونگذاری، وسایل و چگونگی امتحان و عملکرد آن نیز مشخص شده است.
از میان همه انواع موجودات، بشر موجودی است که به کمال نمیرسد، مگر با یک سلسله افعال اختیاری و ارادی که آن نیز سر نمیزند، مگر از باورهایی نظری و عملی. درنتیجه، این نوع باید تحت قوانین زندگی کند، حال چه قوانین حق و چه باطل، چه خوب و چه بد. پس خدایی هم که عالم تکوین را راه انداخته، باید برای او از طرفی یک سلسله اوامر و نواهی که جامع آن را شریعت مینامیم، تشریع کند و از سوی دیگر، حوادث اجتماعی و فردی پدید بیاورد تا انسان در برخورد با این دو، آنچه را در قوه و استعداد دارد فعلیت دهد و در آخر یا سعادتمند شود و یا شقی و بدبخت گردد و آن چه در باطن و کمون وجودش هست، به ظهور برسد. اینجاست که نام محنت و بلا و امتحان و امثال آن هم بر این حوادث منطبق میشود و هم بر این تشریع.9
سنّت های الهی و سنّت های بشری
انسانها در زندگی اجتماعی و فردی خود، قوانین و مقرراتی را وضع میکنند که سنن اجتماعی، قومی و یا ملی نامیده میشود آداب و رسوم خاص هر قوم و ملّت، سنّت ویژه آنهاست. همچنین قوانین بین المللی که در سطح گستردهای، بهوسیله کشورها و سازمانهای جهانی وضع میشود، نوعی سنن و آداب اجتماعی هستند، مانند احترام به حسن همجواری، دخالت نکردن در امور داخلی کشورها و... ولی این سنن با سنّتهای الهی از دو نظر فرق دارند:
الف) در کلیّت، ثبات و راه کارها و فرایند حاکم بر چگونگی وضع آنها؛
ب) در غایت و هدف.
سنّت های الهی قابل تغییر و تبدیل نیستند و ثبات و دوام دارند، به گونهای که آیه شریفه (و لن تجد لسنةِ اللّه تبدیلاً؛ و سنّت خدای متعال را دگرگون نخواهی یافت) به آن تصریح دارد ولی در مقررات و سنتهایی که به دست انسان ایجاد میشوند، ثبات و دوام کمتری به چشم میخورد و همواره در حال دگرگونی و تغییرند. علل عمده تغییر، دگرگونی و بی ثباتی در قوانین بشری را میتوان چنین برشمرد:
الف) جهالت: ناآگاهی و جهل انسانها و مکاتب بشری به همه نیازهای مادی و معنوی انسان و زوایای حیات آدمی، باعث شده است که انسانها توانایی ایجاد قوانین دقیق، بی عیب و جامع را نداشته باشند؛ زیرا مکتبهای بشری از تبیین همه ابعاد انسان عاجزند و تنها برخی از زوایای وجود او را مورد توجه قرار داده اند. به همین دلیل، از فهرست کردن همه نیازهای مادی و معنوی ناتوانند. از اینرو، به وظایف و تکالیف انسان نسبت به خود، همنوعان و اجتماع، محیط و جهانی که در آن زندگی میکند و مهمتر از همه، وظایفی که نسبت به خالق خود بر عهده دارد، به صورت همه جانبه توجه نشده است و اگر در برخی از مکاتب، به بعضی از بخشهای یاد شده توجه شده است، اما حتی از ایجاد ارتباط سنجیده و متناسب بین آنها ناتوان است. به همین دلیل، با گذشت زمان، نقص قوانین انسانی آشکار خواهد شد که قوانین و سننی که از این طریق و توسط مکاتب بشری سرنوشت انسان را در عرصه تاریخ رقم میزنند، در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، خانوادگی و... پاسخگوی همه جنبه های مادی و معنوی، آخرتی و این جهانی نیستند و سرانجام، همواره دست به تغییر آن مقررات و قوانین میزنند. نمونه آشکار این قوانین را میتوان در مکتب (اومانیسم) یا (انسان محوری) جستوجو کرد. در این مکتب، انسان از زوایای تنگ و تاریک محاسبات این جهانی و نظام حاکم بر روابط مادی و رفاه دنیوی بررسی شده و از ضروریترین نیازهای روحی و معنوی آدمی غفلت شده است.
ب) در نظر گرفتن منافع شخصی یا گروهی: در بسیاری از موارد، هدف انسان از وضع مقررات و سنن، حفظ منافع فردی و یا گروهی است. آدمی برای رسیدن به منافع شخصی و گروهی خود با ایجاد مقررات ویژهای، حتّی زمینه تجاوز به حقوق و منافع دیگران را فراهم میکند تا به هدف و مقصود این جهانی و مادی خود برسد، ولی در قوانینی که به وسیله خداوند وضع میشود، هدف، تأمین سعادت انسان و رساندن او به ارزشهای برتر انسانی و الهی است. ازاینرو، چون خداوند بر مصالح و مفاسد امور و بندگان خویش آگاهی دارد و همه نیازهای واقعی و مادی و معنوی آفریدگانش را میداند و از سوی دیگر، بینیاز مطلقی است که از اعمال بندگان خویش سودی به او نمیرسد، قوانین و سننی را وضع کرده است که در عین جامع بودن، قافله بشریت را به کمال واقعی و سعادت ابدی رهنمون میکند. علامه طباطبایی میفرماید:
فرق جوهری و اساسی بین سنّت های اسلامی و دیگر سنّت ها در غایت و غرض از آن سنّتهاست؛ زیرا هدف اسلام از ایجاد و تأسیس سنّت این است که جهان هستی و دنیا به صلاح و خیر خود نایل شود؛ در حالی که غرض و هدف سنّت های دیگر، برآورده کردن امیال و خواسته های خودشان است.10
رابطه سنّت های الهی با اعمال انسان
برخلاف تصور برخی از فیلسوفان مغرب زمین، مانند دیوید هیوم ما بر این باوریم که میان قوانین تکوینی و تشریعی و اعمال انسان ارتباط وجودی و رابطه علّی و معلولی برقرار است؛ زیرا نظام عالم، نظام کنش و واکنش یا عمل و عکس العمل است و جریان علّیت در همه شئون هستی برقرار است. ازاینرو، این حقیقت و قانون که (انسان در گرو اندیشه ها و اعمال خویش است)11، سنّت و قانون تخلف ناپذیر خداست. بر اساس این قانون، هر عمل فردی یا اجتماعی، نتایج خود را بر فرد و جامعه به جا خواهد گذاشت. شخص و یا جامعه ای که غرق در عیش و عشرت و دنیاطلبی و در پی فسق و فجور و گناه باشد، گرفتار سنّت (استدراج) خواهد بود؛ یعنی هر لحظه به گمراهی نزدیکتر میشود و در مقابل، افراد و جوامعی که در راستای استقرار آرمانهای الهی و توحیدی در حرکتند، به سمت جلب توفیق الهی و پیروزی گام برمیدارند. خداوند متعال میفرماید:
کَتَبَ اللّهُ َلأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلی. (مجادله: 21)
خداوند مقرّر کرده است که به یقین، من و فرستادگانم چیره میشویم.
بدین ترتیب، کوچکترین اندیشه و عمل در نظام هستی، بی پاسخ نیست و تلاش های انسان هر چه باشد، زیر پوشش یکی از سنت های الهی قرار میگیرد. در حکمت متعالیه، به خوبی اثبات شده است که فصل اخیر انسان، حقیقت او را تشکیل میدهد و عقل او به دو قسم نظری و عملی تقسیم میشود. ایمان انسان ناظر به اعتقادات نظری و عقل نظری او و عملکردهای او ناظر به عقل عملی است. ازاینرو، آدمی نه تنها با اندیشه ها و افکار خود، بلکه با اعمال و حتی نیّات خویش نیز متحد است و حقیقت او را مجموعه های یاد شده تشکیل میدهند. به همین دلیل، هر اندیشه، عمل و نیّتی که دارد، بیرون از جان و هویت او نیست و انسان مانند بنّایی است که ساختمان و بنای وجودی خویش را با مصالح اندیشه و عمل میسازد و سنّت خداوند هم بر این است که اندیشه ها و اعمال زشت، آثار و پیآمدهای منفی و ناگواری برای فرد و اجتماع داشته باشد و اندیشهها و عملکردهای شایسته نیز پیآمدهای مثبت و گوارایی را در جامعه و فرد پدید آورد. ازاینرو، امتحان انسان با ثروت و فقر، جوانی و پیری، بهرهمندی از مقام دنیایی و یا بی بهرهبودن از آن، سلامتی و بیماری و... سازنده هویت اوست و ارتباط وجودی با حقیقت و هویت او خواهد داشت؛ هویتی که در قیامت نیز با آن محشور میشود و اعمال خود را مجسم خواهد دید.
برخی از سنتها و قوانین الهی
سنّت امداد
کُلاًّ نُمِدُّ هؤلاءِ وَ هَؤلاءِ (اسراء: 20)
هر یک از دو گروه (آخرت طلب و دنیا طلب) را یاری میکنیم.
سنّت استدراج
وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ(اعراف: 182)
و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایی که نمیدانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد.
سنّت هدایت
رَبُّنَا الَّذی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی. (طه: 50)
پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده، سپس هدایت کرده است.
سنّت پیروزی رهبران الهی
کَتَبَ اللّهُ َلأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلی (مجادله: 21)
خداوند چنین مقرر داشته که من و رسولانم پیروز شویم.
سنّت تغییر سرنوشت به خاطر تغییر روش
إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ (رعد: 11)
خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتی) را تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.
سنّت نابودی باطل
بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ (انبیاء: 18)
بلکه ما حق را بر سر باطل میکوبیم تا آن را هلاک سازد و این گونه، باطل نابود میشود.
سنّت رحمت
کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ (انعام: 54)
پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض کرده است.
سنّت نزول برکات بر جامعه در نتیجه تقوا
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ (اعراف: 96)
و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان آوردند و تقوا پیشه میکردند، برکاتی از آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم.
سنّت سختی در زندگی در صورت فراموشی خداوند
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکًا (طه: 124)
هر کس از یاد من رویگردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت.
سنّت وراثت اهل حق بر زمین
وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ اْلأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ (انبیاء: 105)
در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند بود.
در هر دینی، کتاب مقدس منبع اصلی استنباط آموزه های آن دین به شمار می رود. از این لحاظ، مهم ترین و اصلی ترین مرجع در هر دینی به حساب می آید. بر این اساس، هر دینی کتاب مقدسِ متقن تر و محکم تری از لحاظ سندی و محتوایی داشته باشد، می تواند ادعا کند که دین بهتری دارد. اگر دینی بتواند ثابت کند که کتاب مقدس آن دین، عصمت دارد و از هر نوع اشتباه و خطایی مصون است، بر همگان لازم است که از این دین پیروی کنند. در مقابل، اگر عصمتِ کتاب مقدسِ یک دینی زیر سؤال برود، دیگر آن دین قابل اعتماد نخواهد بود. با توجه به این مطلب، بررسی عصمت کتاب آسمانی، یکی از مهم ترین مسائل کلامی در ادیان مختلف به شمار می آید. در دین اسلام، این مسئله بسیار مورد بحث واقع شده است. متأسفانه برخی از عالمان دینی، هم از شیعه و هم از اهل سنت، مطالبی در اثبات تحریف قرآن نگاشته اند و عصمت قرآن را زیر سؤال برده اند. در مقابل، اکثریت اندیشمندان مسلمان (شیعه و سنی) قائل به عصمت قرآن هستند و بسیاری درصدد پاسخ به این گونه نوشته ها برآمده اند. این نوشتار به بررسی یکی از مهم ترین دلیل قائلانِ به تحریف قرآن؛ یعنی روایات تشابه حوادث امت اسلامی با امت های پیشین پرداخته و تلاش می کند که پاسخی محکم و مستدل به آن ارائه نماید.
روایات تشابه حوادث امت اسلامی با امم توحیدی
تعابیر روایات مشابهت به دو شیوه در روایات شیعی مطرح شده است:
یک دسته، با تعبیر کلُّ مَا کَانَ فِی& الْاُمَمِ& السَّالِفَةِ آمده است. برای نمونه، به دو روایت از این دسته اشاره می شود:
1. فَقَالَ الْمَاْمُونُ یَا أبَا الْحَسَنِ فَمَا تَقُولُ فِی الرَّجْعَةِ فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام إِنَّهَا لَحَقٌّ قَدْ کَانَتْ فِی& الْاُمَمِ& السَّالِفَةِ وَنَطَقَ بِهِ الْقُرْآنُ وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَکُونُ فِی هَذِهِ الْاُمَّةِ کُلُّ مَا کَانَ فِی& الْاُمَمِ& السَّالِفَةِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَالْقُذَّةِ بِالْقُذَّة (صدوق، 1390ق، ج2، ص201و، 202، باب 46، حدیث اول).
2. کُلُّ مَا کَانَ فِی& الْاُمَمِ& السَّالِفَةِ فإنه یَکُونُ فِی هَذِهِ الْاُمَّةِ مثله حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَالْقُذَّةِ بِالْقُذَّة (صدوق، 1405ق، ج& 2، ص530، باب 47، حدیث دوم).
دستة دیگر، تعبیر لَتَرْکَبَنَّ (لتتبعنّ) امتی سُنَّةَ بنی اسرائیل یا تُؤْخَذُونَ کَمَا اُخِذَتِ الْاُمَمُ مِنْ قَبْلِکُمْ آمده است. برای نمونه، سه روایت از این دست بیان خواهد شد:
1. لَتَرْکَبَنَّ امتی سُنَّةَ بنی اسرائیل حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ [وَحَذْوَ] الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ شِبْراً بِشِبْرٍ وَذِرَاعاً بِذِرَاعِ وَبَاعاً بِبَاعٍ حَتَّی لَوْ دَخَلُوا جُحْراً لَدَخَلُوا فِیهِ مَعَهُمْ إِنَّ التَّوْرَاةَ وَالْقُرْآنَ کَتَبَهُ مَلَکٌ وَاحِدٌ فِی رَقٍّ وَاحِدٍ بِقَلَمِ وَاحِدٍ وَجَرَتِ الْأمْثَالُ وَالسُّنَنُ سَوَاءً (هلالی، 1405ق، ج2، ص599).
2. لتتبعنّ سُنَنَ مَن کانَ قَبلَکم شِبراً بِشِبرٍ و ذِراعَاً بِذِراعٍ حَتّی لَو دَخَلَ أحَدُهُم فی حجر ضَبٍ لَدَخَلتُمُوه (کراجکی، 1410ق، ج& 1، ص144).
3. تُؤْخَذُونَ کَمَا اُخِذَتِ الْاُمَمُ مِنْ قَبْلِکُمْ، ذِرَاعاً بِذِرَاعِ، وَشِبْراً بِشِبْرٍ، وَبَاعاً بِبَاعٍ، حَتَّی لَوْ أنَّ أحَداً مِنْ اُولَئِکَ دَخَلَ جُحْرَ ضَبٍّ لَدَخَلْتُمُوه & (طوسی، 1414ق، ص266).
در برخی تعابیر نیز مصداق، به صورت کاملاً روشن بیان شده است. مانند این بیان که حضرت علی علیه السلام در خطبه ای می فرماید: شما نیز مانند بنی اسرائیل سرگردانی خواهید کشید ... لَکِنْ تِهْتُمْ کَمَا تَاهَتْ بَنُو إِسْرَائِیلَ عَلَی عَهْدِ مُوسَی بن عِمْرَانَ علیه السلام وَلَعَمْرِی& لَیُضَاعَفَنَ& عَلَیْکُمُ& التِّیهُ& مِنْ& بَعْدِی& أضْعَافَ مَا تَاهَتْ بَنُو إِسْرَائِیل& ... (کلینی، 1407ق، ج8، ص66، ش22).
آنچه در مجامع روایی شیعی و سنی آمده است، با همین تعابیر است و از این تعابیر فراتر نیست. نکتة دیگر اینکه، با یک بررسی اجمالی به روشنی معلوم می شود که ائمه علیهم السلام این گونه روایات را بیشتر در سه حوزه به کار برده اند: یکی در باب ارتداد امت اسلامی، همانند بنی اسرائیل و دیگری، بحث افتراق و فرقه فرقه شدن امت اسلامی، همانند بنی اسرائیل و سوم، در بحث رجعت که ائمه علیهم السلام فرموده اند: همان گونه که در امم گذشته، به ویژه در بنی اسرائیل رجعت رخ داده است و قرآن نیز گزارشی از این رجعت داده است، مانند رجعت عُزیر نبی و موارد دیگر، در امت اسلامی نیز رجعت رخ خواهد داد. (ر.ک: حر عاملی، 1362).
سنن الهی از دیدگاه آیات قرآن
آیت الله مصباح، در کتاب جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، بیان می کند:
یکی از معانی کلمة سنت ، راه و رسم، روش و رفتار و شیوه ای است که استمرار داشته باشد. ازآنجاکه هیچ یک از افعال الهی را عبث و گزاف و بی حساب و کتاب نمی دانیم، بلکه همه آنها را براساس ضوابطی که از صفت حکمت او سرچشمه می گیرد می دانیم، می توانیم اصطلاح سنت الهی را به معنایی عام بگیریم و آن را به ضوابطی که در افعال الهی وجود دارد ، یا روش هایی که خدای متعال امور عالم و آدم را برپایة آنها تدبیر و اداره می کند که همان قضا و قدر است، اطلاق کنیم. ... در یک تقسیم بندی، سنت های الهی را به دو قسم مطلق و مشروط تقسیم می شود؛ به این معنی که سنت های مطلق ارتباطی به افعال و رفتار انسان ندارند، ولی سنت های مشروط در ارتباط با افعال و رفتار انسان هستند. سنت هدایت توسط پیامبران و سنت آزمایش، و در کنار این دو، سنت ابتلا به سختی ها و مشکلات و سنت ابتلا توسط اختلاف درجات انسان در زندگی از سنت های مطلق هستند و در مقابل سنت های مشروط است که عام ترین، کامل ترین و کلی ترین سنتی که خدای متعالی در پی اعمال انسان ها اعمال می کند، سنت امداد است؛ بدین معنا که خدای متعال، هم کسانی را که طالب دنیا و کمالات مادی و دنیوی باشند و در راه باطل و شر گام گذارند، یاری و کمک می کند و هم کسانی را که جویا و خواستار آخرت و کمالات معنوی و اخروی باشند و در طریق حق و خیر قدم نهند؛ یعنی وسایل پیشرفت و نیل به هدف را برای هر دو دسته فراهم می سازد. از سنت امداد که بگذریم، به سنت های دیگری می رسیم که بعضی از آنها اختصاص به اهل حق دارند و بعضی دیگر مختص اهل باطل است. می توان گفت: همه سنت های الهی که مخصوص اهل حق است، به یک معنا، مصادیق زیادت نعمت است. این سنت ها را می توان تحت چهار عنوان زیادت نعمت های معنوی و اخروی ، تحبیب و تزیین ایمان ، زیادت نعمت های مادی و دنیوی و پیروزی بر دشمنان مندرج ساخت. سنت های مقید و مشروطی که مخصوص اهل باطل است، این سنت ها را می توان تحت هشت عنوان زیادت ضلالت ، تزیین اعمال ، املاء و استدراج ، امهال ، شکست از دشمنان ، ابتلا به مصائب ، تسلط مجرمان و مُترَفان و استیصال ذکر کرد (مصباح، 1390، ص469-491). با توجه به ملاکی که آیت الله مصباح یزدی ارائه کرده است، سنت، همسان با قضا و قدر الهی است. بر این اساس، هر چیزی که از آیات و روایات استفاده شود که در قضا و قدر الهی قرار دارد، سنت الهی محسوب می شود.
یکی از سنت هایی که از آیات و روایات به دست می آید و مرتبط به بحث ما است، سنتِ پیروزی خدا و فرستادگانش است: کتَبَ اللهُ لَأغلِبَنَّ أنَا وَرُسُلی إِنَّ اللهَ قَویٌ عَزیزٌ (مجادله: 21). از این آیه می توان استنباط کرد که معجزات فرستادگانش مغلوب نخواهد شد؛ به این دلیل که ابطال معجزه، شکست خدا و رسول است. به همین دلیل، در قرآن آمده است که فرستادگان خدا با معجزات خود، دیگران را به مبارزه دعوت می کردند و در تمام موارد، این فرستادگان خدا بودند که پیروز بودند. مانند عصای حضرت موسی علیه السلام. قرآن می فرماید: وَألقِ مَا فِی یَمینِک تَلقَف مَا صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا کیدُ سَاحِرٍ وَلایُفلِحُ السَّاحِرُ حَیثُ أتَی (طه: 69). یعنی عصای موسی علیه السلام غالب خواهد بود و ساحران کاری از پیش نخواهند برد. بر این اساس، قرآن که معجزة جاوید پیامبر اسلام است و تا روز قیامت باقی است، طبق آیاتِ خود، دشمنان را تحدّی کرده و به مبارزه دعوت کرده است. این امر نشان می دهد که طبق سنت الهی، قرآن هیچ گاه شکست نخواهد خورد. ولی باید توجه کرد که سنت حفظ و پیروزی معجزات از نوع سنت مطلق است و ارتباطی به رفتار انسان ها و امت ها ندارد.
نکتة دیگر اینکه، اساساً معقول نیست که سنن الهی از لحاظ مصداق در امت ها کاملاً شبیه هم باشند. این غیرممکن است؛ زیرا شرایط زمانی و مکانی متفاوت است. بر این اساس، فقط اصل سنت ها تکرار می شود. برای نمونه، سنت افتراقِ ادیان که در برخی از این احادیثِ مماثلت ادیان نیز به آنها اشاره شده است، در تمام ادیان وجود دارد، حتی در ادیان غیرالهی مانند هندوئیسم و بودیسم، ولی از لحاظ مصداقی تفاوت های زیادی دارند. برای نمونه، بحث ارتداد در یهودیت به شکل گوساله پرستی رخ داد و در مسیحیت به نحوی دیگر و در اسلام به شکل سوم، ولی تمام این ادیان پس از بنیان گذار خود، دچار فتنه و ابتلای ارتداد و سپس افتراق شدند. بر این اساس، مشابهت و مماثلت ادیان در این آیات و روایات در سنن الهی، در اصل سنت ها تشابه تام است، ولی در مصادیق سنت ها مشابهت تام نیست. بنابراین، اگر تحریف لفظی کتاب های آسمانی توسط پیروان ادیان، یک سنت مشروط لحاظ شود، درست است که در زمان و در کیفیت تحریف لفظی به یقین اختلاف وجود دارد، ولی در اصل این سنت، یعنی تحریف لفظی نباید اختلافی باشد.
پی نوشت:
1. علی اکبر دهخدا؛ لغت نامه، ج 8، ص 12146.
2. المنجد، ماده سَنَّ.
3. محمد تقی مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1367، ص 435.
4. زخرف: 22.
5. راغب اصفهانی؛ مفردات، ماده وزر.
6. جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 425.
7. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، کتاب الحجة، نشر دارالکتب الاسلامیه، ص 370، ح 4.
8. همان، ص 426.
9. المیزان، ترجمه: موسوی همدانی، ج 4، ص 48.
10. المیزان، انتشارات الاعلمی، ج 4، ص 239.
11. مدثر: 38: (کل نفس بما کسبت رهنیة).
منبع : کتاب سنت امتحان در زندگی انسان
- [سایر] کتابهای آسمانی کدامند؟ آیا انجیل کتاب آسمانی است؟ چرا؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] آیا زرتشتیها اهل کتاب آسمانی هستند؟
- [سایر] بشر چه نیازی به کتاب آسمانی دارد ؟
- [سایر] ادله عدم تحریف قرآن و تحریف کتاب آسمانی دیگر چیست؟
- [سایر] چرا به کتاب آسمانی اسلام، قرآن گفته می شود؟
- [سایر] در قرآن آمده است سنت الهی تغییر نمیکند. منظور از این سنت الهی که تغییر نمیکند چیست؟
- [آیت الله مظاهری] آیا زرتشتیها اهل کتاب آسمانی هستند؟ حکم طهارت و نجاست آنها چیست؟
- [سایر] امروزه به جز قرآن کریم چند کتاب آسمانی دیگر موجود است ؟
- [سایر] چند کتاب آسمانی وجود دارد و آیا عدد آن ها با عدد پیامبران برابر است؟
- [سایر] چرا سلیمان کتاب آسمانی نداشت با اینکه زمان او تورات را مخفی کرده بودند؟
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی یکی از واجبات الهی را با توجّه به واجب بودن آن ترک کند یا یکی از محرّمات الهی را مرتکب شود حاکم شرع به هر اندازه که صلاح بداند دستور میدهد برای ادب کردن، او را تازیانه بزنند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کافر یعنی کسی که خدا، یا پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را قبول ندارد، یا برای خدا شریکی قرار می دهد بنابر احتیاط نجس است، هرچند به یکی از ادیان آسمانی، مانند آیین یهود و نصاری ایمان داشته باشد.
- [آیت الله مظاهری] مرد شیعه میتواند با زن سنّی ازدواج کند و همچنین زن شیعه میتواند به عقد سنّی درآید ولی سزاوار نیست که این کار عملی شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] لازم نیست در موقع نیت معین کند که تیمم او بدل از غسل است یا بدل از وضو، همین اندازه که قصد اطاعت امر الهی را دارد کافی است، حتی اگر یکی را به جای دیگری نیت کند اما قصد او اطاعت امر واقعی الهی باشد صحیح است.
- [آیت الله مظاهری] اهل کتاب پاک میباشند. 9 - مایعات مست کننده:
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اهل کتاب (یهود و نصاری و مجوس) پاک می باشند.
- [آیت الله اردبیلی] حضور علمی و عملی بانوان در شئون گوناگون اجتماع اشکال ندارد، به شرط آن که اوّلاً: عفّت عمومی را رعایت کرده و مرتکب حرام نشوند و ثانیا: حضور آنان مستلزم تضییع حقوق شوهران و منافی حیثیّت و شئون آنان نباشد؛ ولی با این حال مطابق آنچه از کتاب و سنّت استفاده میشود، بهتر است زنان در غیر موارد ضرورت و لزوم، در اجتماعاتی که نامحرم وجود دارد ظاهر نشوند.
- [آیت الله اردبیلی] وسایل ارتباط جمعی باید در جهت اشاعه مکارم اخلاق و خصال پسندیده انسانی و اشاعه فرهنگ اسلامی قرار گیرند و در این زمینه از اندیشههای متفاوت بهره جویند و از ترویج فرهنگ ضد اسلامی و بیبندوباری به شدّت پرهیز نمایند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان لازم نیست کفاره را فوراً ادا کند، ولی نباید آن را به قدری به تأخیر بیندازد که بگویند در انجام دستور الهی، کوتاهی و مسامحه کرده است.
- [آیت الله مظاهری] اجرای حدود الهی وظیفه حاکم شرع است و دیگران حقّ دخالت ندارند. و در باب حدود به اندک شبهه، باید از اجرای حدّ خودداری شود.