خوارج چگونه بوجود آمده است لطفا بیان کنید؟ در جنگ صفین هنگامی که سپاهیان معاویه به نیرنگی که عمرو عاص طراحی کرده بود، دست زدند و قرآن بر سر نیزه ها بستند و شعار حکمیت قرآن و فریاد های مهر آفرین دیگر سر دادند، گروهی از سپاهیان امام علی علیه السلام، اّن حضرت را با تهدید به قتل مجبور به پذیرش حکمیت کردند. در تعیین حکم نیز اّن حضرت را مجبور به قبول حکمیت ابو موسی اشعری نمودند،هرچه حضرت فرمود معاویه عمروعاص را حکم قرار می دهد، و ابوموسی از عهده نیرنگ های عمرو برنمی اّید، اینک که تصمیم به حکمیت گرفته اید، ابن عباس را بر گزینید، لیکن نپذیرفتند و بر انتخاب ابوموسی اصرار ورزیدند. در طی جلساتی که این دو حکم (ابوموسی و عمروعاص) داشتند، عمروعاص به ابوموسی گفت: مشکلات امت اسلام مربوط به علی و معاویه است، اگر من و تو این دو تن را از خلافت خلع کنیم مردم شخص دیگری را به عنوان خلیفه انتخاب می کنند و اختلاف برطرف میشود!. ابوموسی نظر عمروعاص را پذیرفت و قرار شد در روز موعود در مجلسی که سران دو سپاه و بزرگان کشوری جمعند، دو حکم رأی خود را اعلام نمایند. روز موعود فرا رسید و هر دو در اّن مجلس حاضر شدند، همه مردم منتظر اعلام رأی دو حکمند، عمروعاص به ابوموسی گفت: اول تو بر بالای منبر برو و رأی توافق شده را اظهار کن، زیرا تو صحابی پیامبر هستی و من به جهت احترام بر تو مقدم نمی شوم !!! ابن عباس در اّن مجلس حاضر بود به ابوموسی گفت: تو ابتدا به سخن مکن و بر منبر مرو!بگذار اول عمرو بر منبر برود و سخن بگوید، ولی ابوموسی به جهت ساده لوحی نپذیرفت و فریب عمروعاص را خورد و بر بالای منبر رفت و گفت: من در توافقی که با عمرو نمودیم تصمیم گرفتیم علی و معاویه را از خلافت خلع کنیم و من مانند این انگشتر که از دست بیرون می اّورم علی و معاویه را از خلافت خلع مینمایم!!. عمروعاص بلافاصله بر فراز منبر رفت و گفت: رأی ابوموسی را شنیدید، من نیز علی را از خلافت خلع میکنم ولی مانند این انگشتر که در دست می نمایم معاویه را به خلافت منصوب می کنم!!. ابوموسی فریاد زد تو مکر و حیله نمودی و او را ناسزا گفت، ولی کار از کار گذشته بود. گروهی که امیرالمومنین را مجبور به قبول حکمیت و همچنین تعیین ابوموسی کرده بودند، چون به نیرنگ معاویه و عمروعاص پی بردند، ناراحت به حضور امیرالمومنین اّمدند و اظهار داشتند: که ما اشتباه کردیم و گناه کردیم و به درگاه خدا توبه می کنیم، ای علی تو هم با پذیرفتن حکمیت گناه کرده ای! باید تو هم از گناه خود توبه کنی!!! حضرت فرمود :من که با حکمیت موافق نبودم، شما اصرار بر قبول اّن داشتید و مرا نیز به پذیرفتن اّن مجبور ساختید، ولی اصل ( حکمیت ) خلاف و گناه نیست، بلکه این دو حکم گناه کرده اند و بر خلاف کتاب خدا، نظر داده اند. گروهی از این افراد که در همان روز انعقاد پیمان، از کرده خود پشیمان شده بودند، با همراهی برخی دیگر از سپاهیان امام علی علیه السلام شعار ( لا حکم الا لله ) سر دادند و حکم قرار دادن افراد را موجب کفر شمردند. آنان می گفتند: ( ما از لغزش خود برگشتیم و توبه کردیم. ) و از امام علی علیه السلام هم می خواستند که باز گردد و توبه کند. حضرت راضی به پیمان شکنی نشد و سر سختانه در برابر خواسته آن ها ایستاد و در نتیجه آنان از اطاعت علی علیه السلام خارج شدند و مسأله حکمیت را گمراهی شمردند و از امام علی علیه السلام بیزاری جستند. این گروه در تاریخ به نام خوارج (1) یا محکّمه شهرت یافتند. ریشه تفکر را باید در جای خود بررسی کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از سال ها پیش پیدایش این گروه را پیشگویی کرده بود و آنان را ( مارقین ) نام نهاده بود. پس از بازگشت حضرت علی علیه السلام از صفین، اّنان از سپاه آن حضرت جدا شدند و در حروراء و نخیله اردو زدند. جنگ نهروان برای سرکوب این گروه بر پا شد. با این که سران و بسیاری از حامیان آن ها در نهروان از بین رفتند، باقی مانده آنان مکتب مستقلی تأسیس کردند و بدین سان اندیشه خوارج در میان مسلمانان باقی ماند. آنان همواره برای حکومت ها درد سر ساز بودند و به ویژه در دوارن بنی امیه قدرت بسیار پیدا کردند و به دو دسته تقسیم شدند؛ گروهی در عراق و فارس و کرمان تسلط یافتند و گروهی در جزیره العرب، ولی در دوران بنی عباس رو به سستی نهادند و همه گروه های آنان به مرور زمان منقرض شدند. گروه های منشعب شده از اّنان عبارتند از: ازارقه، نجدات، بیهسیه، عجارده، ثعالبه، اباضیه و صفریه. امروز تنها گروهی از اباضیه باقی مانده اند. آنان از معتذلین به شمار می روند و در برخی مناطق، از جمله عمان، الجزایر و کشورهای حوزه خلیج فارس حضور دارند. 1. در لغت به معنای هر گروهی است که بر حکومت بشورد، ولی در تاریخ نام گروه خاصی نهاده شده . منابع: فروغ ولایت، ص 642 تا 700؛ لغتنامه دهخدا، ماده خوارج
خوارج چگونه بوجود آمده است لطفا بیان کنید؟
خوارج چگونه بوجود آمده است لطفا بیان کنید؟
در جنگ صفین هنگامی که سپاهیان معاویه به نیرنگی که عمرو عاص طراحی کرده بود، دست زدند و قرآن بر سر نیزه ها بستند و شعار حکمیت قرآن و فریاد های مهر آفرین دیگر سر دادند، گروهی از سپاهیان امام علی علیه السلام، اّن حضرت را با تهدید به قتل مجبور به پذیرش حکمیت کردند.
در تعیین حکم نیز اّن حضرت را مجبور به قبول حکمیت ابو موسی اشعری نمودند،هرچه حضرت فرمود معاویه عمروعاص را حکم قرار می دهد، و ابوموسی از عهده نیرنگ های عمرو برنمی اّید، اینک که تصمیم به حکمیت گرفته اید، ابن عباس را بر گزینید، لیکن نپذیرفتند و بر انتخاب ابوموسی اصرار ورزیدند.
در طی جلساتی که این دو حکم (ابوموسی و عمروعاص) داشتند، عمروعاص به ابوموسی گفت: مشکلات امت اسلام مربوط به علی و معاویه است، اگر من و تو این دو تن را از خلافت خلع کنیم مردم شخص دیگری را به عنوان خلیفه انتخاب می کنند و اختلاف برطرف میشود!.
ابوموسی نظر عمروعاص را پذیرفت و قرار شد در روز موعود در مجلسی که سران دو سپاه و بزرگان کشوری جمعند، دو حکم رأی خود را اعلام نمایند. روز موعود فرا رسید و هر دو در اّن مجلس حاضر شدند، همه مردم منتظر اعلام رأی دو حکمند، عمروعاص به ابوموسی گفت: اول تو بر بالای منبر برو و رأی توافق شده را اظهار کن، زیرا تو صحابی پیامبر هستی و من به جهت احترام بر تو مقدم نمی شوم !!!
ابن عباس در اّن مجلس حاضر بود به ابوموسی گفت: تو ابتدا به سخن مکن و بر منبر مرو!بگذار اول عمرو بر منبر برود و سخن بگوید، ولی ابوموسی به جهت ساده لوحی نپذیرفت و فریب عمروعاص را خورد و بر بالای منبر رفت و گفت:
من در توافقی که با عمرو نمودیم تصمیم گرفتیم علی و معاویه را از خلافت خلع کنیم و من مانند این انگشتر که از دست بیرون می اّورم علی و معاویه را از خلافت خلع مینمایم!!.
عمروعاص بلافاصله بر فراز منبر رفت و گفت:
رأی ابوموسی را شنیدید، من نیز علی را از خلافت خلع میکنم ولی مانند این انگشتر که در دست می نمایم معاویه را به خلافت منصوب می کنم!!.
ابوموسی فریاد زد تو مکر و حیله نمودی و او را ناسزا گفت، ولی کار از کار گذشته بود.
گروهی که امیرالمومنین را مجبور به قبول حکمیت و همچنین تعیین ابوموسی کرده بودند، چون به نیرنگ معاویه و عمروعاص پی بردند، ناراحت به حضور امیرالمومنین اّمدند و اظهار داشتند: که ما اشتباه کردیم و گناه کردیم و به درگاه خدا توبه می کنیم، ای علی تو هم با پذیرفتن حکمیت گناه کرده ای! باید تو هم از گناه خود توبه کنی!!!
حضرت فرمود :من که با حکمیت موافق نبودم، شما اصرار بر قبول اّن داشتید و مرا نیز به پذیرفتن اّن مجبور ساختید، ولی اصل ( حکمیت ) خلاف و گناه نیست، بلکه این دو حکم گناه کرده اند و بر خلاف کتاب خدا، نظر داده اند.
گروهی از این افراد که در همان روز انعقاد پیمان، از کرده خود پشیمان شده بودند، با همراهی برخی دیگر از سپاهیان امام علی علیه السلام شعار ( لا حکم الا لله ) سر دادند و حکم قرار دادن افراد را موجب کفر شمردند. آنان می گفتند: ( ما از لغزش خود برگشتیم و توبه کردیم. ) و از امام علی علیه السلام هم می خواستند که باز گردد و توبه کند.
حضرت راضی به پیمان شکنی نشد و سر سختانه در برابر خواسته آن ها ایستاد و در نتیجه آنان از اطاعت علی علیه السلام خارج شدند و مسأله حکمیت را گمراهی شمردند و از امام علی علیه السلام بیزاری جستند. این گروه در تاریخ به نام خوارج (1) یا محکّمه شهرت یافتند. ریشه تفکر را باید در جای خود بررسی کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از سال ها پیش پیدایش این گروه را پیشگویی کرده بود و آنان را ( مارقین ) نام نهاده بود.
پس از بازگشت حضرت علی علیه السلام از صفین، اّنان از سپاه آن حضرت جدا شدند و در حروراء و نخیله اردو زدند. جنگ نهروان برای سرکوب این گروه بر پا شد. با این که سران و بسیاری از حامیان آن ها در نهروان از بین رفتند، باقی مانده آنان مکتب مستقلی تأسیس کردند و بدین سان اندیشه خوارج در میان مسلمانان باقی ماند.
آنان همواره برای حکومت ها درد سر ساز بودند و به ویژه در دوارن بنی امیه قدرت بسیار پیدا کردند و به دو دسته تقسیم شدند؛ گروهی در عراق و فارس و کرمان تسلط یافتند و گروهی در جزیره العرب، ولی در دوران بنی عباس رو به سستی نهادند و همه گروه های آنان به مرور زمان منقرض شدند.
گروه های منشعب شده از اّنان عبارتند از: ازارقه، نجدات، بیهسیه، عجارده، ثعالبه، اباضیه و صفریه. امروز تنها گروهی از اباضیه باقی مانده اند. آنان از معتذلین به شمار می روند و در برخی مناطق، از جمله عمان، الجزایر و کشورهای حوزه خلیج فارس حضور دارند.
1. در لغت به معنای هر گروهی است که بر حکومت بشورد، ولی در تاریخ نام گروه خاصی نهاده شده .
منابع:
فروغ ولایت، ص 642 تا 700؛ لغتنامه دهخدا، ماده خوارج
- [سایر] خوارج در چه جنگی بوجود آمدند و چگونه می باشند؟
- [سایر] آیا دلیل امام علی-ع از پذیرفتن حکمیت اجبار خوارج و تهدید جان امام توسط خوارج بود یا چیز دیگر؟
- [سایر] خوارج در کجا به چگونه شکل گرفت؟
- [آیت الله سیستانی] آیا ذبیحه خوارج حلال است ؟
- [آیت الله نوری همدانی] آیا ذبیحه خوارج حلال است؟
- [سایر] پیدایش خوارج و رواج آنها چگونه بوده است؟
- [سایر] خوارج در تاریخ به چه شکلی رشد کرده است؟
- [سایر] ویژگی های خوارج و مشخصات شناسایی آنها چیست؟
- [سایر] نقطه اشتراک وهابیت و خوارج چیست؟
- [سایر] نحوه پیدایش خوارج به چه شکلی بوده است؟
- [آیت الله سیستانی] اگر عمداً روزه خود را باطل کند ، و بعد عذری مانند حیض یا نفاس یا مرض برای او پیدا شود ، احتیاط مستحب آن است که کفاره را بدهد ، مخصوصاً اگر به وسیلهای مانند دارو حیض یا مرضی را بوجود بیاورد .
- [آیت الله بهجت] افراد تمام مذاهب مختلفی که محکوم به اسلام هستند، همه از یکدیگر ارث میبرند، چه حق باشند چه باطل، مگر غُلاة و خوارج و نواصب و منکرین ضروری دین، که محکوم به کفرند و از مسلمان ارث نمیبرند، ولی مسلمان از آنها ارث میبرد چنانکه از کافر ارث میبرد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود، یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند، در صورتی که منکر شدن آن حکم، به انکار خدا یا پیغمبر برگردد مرتد می شود، و همچنین است اگر از خوارج و نواصب و غلات گردد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر در آید؛ مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج کند؛ ولی صیغه کردن زنهای اهل کتاب مانند یهود و نصاری مانعی ندارد و بنا بر احتیاط استحبابی عقد دائمی با آنها ننماید و بعضی از فرق از قبیل خوارج و غلات و نواصب که خود را مسلمان می دانند؛ در حکم کفارند و مرد و زن مسلمان نمی توانند با آنها به طور دائم یا انقطاع ازدواج نمایند.
- [آیت الله خوئی] زن مسلمان نمیتواند به عقد کافر درآید، مرد مسلمان هم نمیتواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج کند ولی صیغه کردن زنهای اهل کتاب مانند یهود و نصاری مانعی ندارد، و بنابر احتیاط استحبابی عقد دائمی با آنها ننماید و بعضی از فرق از قبیل خوارج و غلات و نواصب که خود را مسلمان میدانند در حکم کفارند، و مرد و زن مسلمان نمیتوانند با آنها به طور دائم یا انقطاع ازدواج نمایند.
- [آیت الله سیستانی] کسی که معترف به خدا یا به یگانگی او نباشد و همچنین غُلاة یعنی آنهایی که یکی از ائمه علیهمالسلام را خدا خوانده ، یا بگویند خدا در او حلول کرده است و خوارج و نواصب یعین آنهایی که به ائمه علیهمالسلام اظهار دشمنی مینمایند نجسند ، و همچنین است کسی که نبوّت یا یکی از ضروریات دین ، مانند نماز و روزه را منکر شود ، اگر به نحوی باشد که مستلزم تکذیب پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بشود هر چند فی الجمله . و امّا اهل کتاب یعنی یهود و نصاری و مجوس محکوم به طهارتاند .
- [آیت الله بهجت] کافر اصلی، به جمیع اقسام آن، در صورتی که مسلمان شود، نمازهای سابق او قضا ندارد، و امّا مسلمانی که نماز نخوانده اگر چه معذور بوده یا مسلمانی که مرتد شده، اگر چه مرتد فطری باشد بنابر اظهر، و یامسلمانی که محکوم به کفر است، مثل خوارج، در صورت توبه بر همه اینها قضا لازم است، ولی مسلمانی که شیعه شده و نمازهایش را قبلاً مطابق مذهب خودش یا مطابق مذهب شیعه با نیت قربت خوانده است بنابراظهر قضا براو واجب نیست. و امّا اگر اصلاً نمازش را نخوانده باید قضا کند.
- [آیت الله وحید خراسانی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر در اید و مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج کند ولی متعه کردن زنهای اهل کتاب یعنی یهود و نصاری مانعی ندارد و بنابر احتیاط مستحب ازدواج دایم با انها ننماید ولی نمی تواند با زن های اهل کتاب بدون رضایت زن مسلمان خود ازدواج دایم یا موقت نماید و بعضی از فرقه ها از قبیل خوارج و غلات و نواصب که خودرا مسلمان می دانند و در حکم کفارند مرد و زن مسلمان نمی توانند با انها به طور دایم یا موقت ازدواج نمایند
- [آیت الله خوئی] کافر یعنی کسی که منکر خدا یا معاد است، یا برای خدا شریک قرار میدهد، و همچنین غلاة (یعنی آنهایی که یکی از ائمه علیهم السلام را خدا خوانده یا بگویند خدا در او حلول کرده است) و خوارج و نواصب (یعنی آنهائی که با ائمه علیم السلام اظهار دشمنی مینمایند) نجساند، و همچنین است کسی که به نبوت یا یکی از ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه مسلمانان جزو دین اسلام میدانند چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است منکر شود. و أما اهل کتاب (یعنی یهود و نصاری) که پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول ندارند نیز بنابر مشهور نجس میباشند. و این قول موافق احتیاط است، پس اجتناب از آنها نیز لازم است.
- [آیت الله وحید خراسانی] کافر یعنی کسی که منکر خدا یا رسالت حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه واله وسلم یا معاد است یا شاک در خدا و رسول است یا برای خدا شریک قرار می دهد یا در و حدانیت خدا شک دارد نجس است و همچنین است خوارج یعنی کسانی که بر امام معصوم علیه السلام خروج کنند و غلات یعنی انهایی که قایل به خدایی یکی از ایمه علیهم السلام می باشند یا بگویند خدا در او حلول کرده است و نواصب یعنی کسانی که دشمن یکی از ایمه علیهم السلام یا حضرت فاطمه زهراء علیها السلام باشند و کسی که یکی از ضروریات دین را مثل نماز و روزه با علم به این که ضروری دین است منکر شود و اما اهل کتاب یعنی یهود و نصاری اقوی طهارت انها است هر چند احوط اجتناب است