پیدایش خوارج و رواج آنها چگونه بوده است؟ گروهی از پیروان امام علی بن ابی طالب علیهالسلام که پس از ماجرای (حکمیت) از امام جدا شده و بر ضد او شوریدند و پس از آن به صورت فرقهای مستقل درآمدند و در یک روند تاریخی، شاخههای مختلف از آن پدید آمد. چگونگی پیدایش این گروه در جریان جنگ (صفین) از پیروان امام علی علیهالسلام و اکثریت مسلمانان جدا شدند. ماجرا به اجمال از این قرار بود که پس از قضیۀ (حکمیت) ، شماری از سپاهیان امام علی علیهالسلام با حکمیت مخالفت کردند شعار آنان (لا حکم الا الله) بود. آنان معتقد بودند که تحکیم، خلاف قرآن صورت گرفته است، همگی به ویژه امام علی علیهالسلام باید از این لغزش توبه کنند. علی علیهالسلام که خود نیز با نتیجۀ تحکیم موافق نبود، اما اصل تحکیم را گناه و خلاف کتاب الله نمیدید کوشش بسیار کرد تا خوارج را قانع سازد که از رای ناصواب خود دست بردارند، اما خوارج بر درستی نظر خود اصرار ورزیدند. سرانجام دوازده هزار تن به رهبری "عبدالله بن وهب "، که با وی به عنوان خلیفه بیعت شد و عدهای دیگر، در اطراف کوفه به نام (حَروراء) گرد آمدند و از سپاهیان امام علی علیهالسلام جدا شدند. امیرالمؤمنین علیهالسلام به ارتباط و گفت و گو با یاران انشعابی ادامه و تلاش فراوان کرد تا آنان را از موضع نادرست باز دارد. در اثر این گفت و گوها شماری از آن¬ها، موضع خود را رها کرده به کوفه بازگشتند. اما اکثریت آنها همچنان بر رأی پیشین خود استوار ماندند. سرانجام به دنبال قتل فجیع یکی از مسلمانان صحابیه به نام عبدالله بن خبّاب و همسرش به جرم این که با رأی خوارج مخالفت کرده بود، امام علی علیهالسلام آهنگ دفع فتنه خوارج کرد. در برخورد با خوارج، امام از آنان خواست تا قاتل عبدالله را تحویل دهند ولی آنان با اعلام این که ما همه قاتل او هستیم. یکپارچگی خود را در دشمنی با امام اعلام کردند. به دنبال این وضعیت، در سال 38قمری جنگی روی داد که به جنگ نهروان شهرت یافت. در این پیکار سخت و خونین، خوارج کاملاً سرکوب شدند و جز تنی چند از آنان کسی زنده نماند. پس از آن حدود دو هزار تن از کسانی که در نهروان حضور نداشتند، با امام علی علیهالسلام وارد جنگ شدند و در (نُخیله)، پیرامون کوفه، با امام جنگیدند، اما آنان نیز کشته شدند. سه تن از بازماندگان نهروان در مکه گرد آمدند و به رایزنی دربارۀ امر خود پرداختند. در این نشست، تصمیم گرفته شد که سه تن از شخصیتهای حادثهساز امت اسلام یعنی امام علی علیهالسلام ، معاویة بن ابوسفیان و عمرو بن عاص را از میان بردارند. هر چند معاویه و عمرو زنده ماندند، ولی عبدالرحمان بن ملجم مرادی، که از آن جمع مأمور کشتن امام علی علیهالسلام بود، در 19 رمضان سال 40هجری هنگام نماز صبح امام را در مسجد کوفه ترور کرد و این ترور منجر به شهادت ایشان شد. عقاید نخستین خوارج 1- هر کس مرتکب گناه کبیره شود، از اصحاب جحیم است؛ 2- هر جا که خوارج حاکم نباشند، دارالکفر است؛ 3- هر کس در دارالکفر ساکن شود، کافر است و باید علیه او قیام کرد؛ 4- حکومت ابوبکر و عمر و شش سال اول حکومت عثمان و خلافت امام علی علیهالسلام تا پذیرش حکمیت، درست و مشروع بود؛ 5- حکومت و امارت موروثی نیست؛ 6- انتخاب امام باید با رأی و انتخاب آزاد مردم صورت گیرد؛ 7- حکومت، اختصاص به امام علی علیهالسلام و فرزندان او ندارد؛ 8- جایز است که اساساً در عالم امامی نباشد؛ 9- خروج علیه امامی که خلاف سنّت عمل کند واجب است؛ 10- ضرورت وجود امام به دو دلیل است: الف) امامت نماز ب)فرماندهی جهاد شاید بتوان تمامی عقاید و آرای خوارج آغازین را در دو اصل تکفیر مسلمانان دیگر اندیش و نفی حکومت و امامت نژادی و موروثی خلاصه کرد. با توجه به تفکر سیاسی خوارج است که برخی آنان را نخستین جمهوری خواهان اسلام شمردهاند. فرقههای خوارج و عقاید آنها مهمترین و پردوامترین گروههای خوارج عبارتند از: 1- ازرقیّه: که به وسیله نافع بن ارزق حنفی پایهگذاری شد. نافع نخستین انشعاب¬گر خوارج است که اولین فرقه را در این طایفه پدید آورده است. نافع از دلیران و دانایان بود و فقه خوارج را بنیاد نهاد و با عبدالله بن عباس جدالهای فکری زیاد داشت. پیروان او نیز از رزمآوران و دلاوران بودند. آنان تا زمان حجّاج در بصره بودند و تا روزگار عباسیان در کرمان و بینالنهرین وجود داشتند. آراء ازرقیان از این قرار است: الف- تکفیر علی، عثمان، طلحه، زبیر، عایشه، عبدالله بن عباس و دیگر مسلمانان و این که همه آنان در آتش جهنّم مخلّد خواهند بود. ب- اسقاط رجم از زانی به دلیل این که در قرآن از آن ذکری نشده است و نیز اسقاط حد قذف. ج- تکفیر قاعدین و این که هر کس با آنان هجرت نکند کافر است. د- کشتن زنان و کودکان مخالفان مباح است. ه- اطفال مشرکان نیز با آنان در آتش خواهند بود. ی- تقیه در قول و عمل جایز نیست. و- جایز است که خداوند کسی را که پیش از بعثت کافر بوده یا این که در آینده کافر خواهد شد، به پیامبری برگزیند. م- مسلمانی که مرتکب کبیره شود، کافر است و در آتش مخلّد خواهد بود. 2- نجدیه: نجدة بن عمر حنفی از یاران نافع بود، اما از او جدا شده فرقۀ نجدیه و یا نجدات را پدید آورد. علت اصلی انشعاب نجده، تندرویهای فکری و عملی ازرقیان بوده است. برخی از عقاید ویژۀ نجدیه از این قرار است: الف- در احکام فرعی و اجتهادی گناه جایز و گناهکار معذور است. ب- دین دو امر است: معرفت خدا و تحریم دماء مسلمانان. ج- مردم قبل از آن که دلیلی بر حلال و حرام پیدا کنند، معذورند. د- تقیه در قول و عمل جایز است. 3- اباضیه: مؤسس این فرقه عبدالله بن اباض تمیمی است. این فرقه از میانه روان خوارج به شمار میرفتند و لذا خود را اهل الحق، اهل الدعوة و اهل الوفاق مینامیدند. مهمترین عقاید اباض چنین بود: 1- مخالفان مسلمان آنان کافرند (البته کافر نعمتها و احکام، نه مشرک)؛ 2- ازدواج با ایشان و ارث بردن از ایشان جایز است؛ 3- غنیمتی که میتوان در جنگها از اینان گرفت، فقط سلاح است واسب، نه چیزی دیگر؛ 4- کشتن مخالفان به طور پنهانی و ترور ایشان حرام است؛ 5- تقیه جایز است؛ 6- شهادت مخالفان مسلمان مقبول است؛ 7- خروج فقط بر فرمانروایان ستمگر واجب است؛ 4- (واقفیه) یا (واقفه): این گروه بر این قول بودند که برای آدمی میسر نیست خط فارق روشنی بین (اصحاب الجنة) و (اصحاب الجحیم) بکشد. این امر سبب شد که آنان بتوانند اصرار ورزند که گناهکاران باید کیفر ببینند ولی نباید از امت طرد شوند زیرا بشر قادر نیست بر عاقبت آنان آگاهی یابد لذا باید حکم آنان را معلق گذارد. منبع: دائرةالمعارف تشیع، زیر نظر: احمد صدر سید جوادی، کامران فانی، بهاءالدین خرمشاهی، حسن یوسفی اشکوری؛ تهران، نشر محبی، چاپ اول، 1386، ج7، ص 295.
پیدایش خوارج و رواج آنها چگونه بوده است؟
گروهی از پیروان امام علی بن ابی طالب علیهالسلام که پس از ماجرای (حکمیت) از امام جدا شده و بر ضد او شوریدند و پس از آن به صورت فرقهای مستقل درآمدند و در یک روند تاریخی، شاخههای مختلف از آن پدید آمد.
چگونگی پیدایش
این گروه در جریان جنگ (صفین) از پیروان امام علی علیهالسلام و اکثریت مسلمانان جدا شدند. ماجرا به اجمال از این قرار بود که پس از قضیۀ (حکمیت) ، شماری از سپاهیان امام علی علیهالسلام با حکمیت مخالفت کردند شعار آنان (لا حکم الا الله) بود. آنان معتقد بودند که تحکیم، خلاف قرآن صورت گرفته است، همگی به ویژه امام علی علیهالسلام باید از این لغزش توبه کنند.
علی علیهالسلام که خود نیز با نتیجۀ تحکیم موافق نبود، اما اصل تحکیم را گناه و خلاف کتاب الله نمیدید کوشش بسیار کرد تا خوارج را قانع سازد که از رای ناصواب خود دست بردارند، اما خوارج بر درستی نظر خود اصرار ورزیدند. سرانجام دوازده هزار تن به رهبری "عبدالله بن وهب "، که با وی به عنوان خلیفه بیعت شد و عدهای دیگر، در اطراف کوفه به نام (حَروراء) گرد آمدند و از سپاهیان امام علی علیهالسلام جدا شدند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام به ارتباط و گفت و گو با یاران انشعابی ادامه و تلاش فراوان کرد تا آنان را از موضع نادرست باز دارد. در اثر این گفت و گوها شماری از آن¬ها، موضع خود را رها کرده به کوفه بازگشتند. اما اکثریت آنها همچنان بر رأی پیشین خود استوار ماندند.
سرانجام به دنبال قتل فجیع یکی از مسلمانان صحابیه به نام عبدالله بن خبّاب و همسرش به جرم این که با رأی خوارج مخالفت کرده بود، امام علی علیهالسلام آهنگ دفع فتنه خوارج کرد. در برخورد با خوارج، امام از آنان خواست تا قاتل عبدالله را تحویل دهند ولی آنان با اعلام این که ما همه قاتل او هستیم. یکپارچگی خود را در دشمنی با امام اعلام کردند.
به دنبال این وضعیت، در سال 38قمری جنگی روی داد که به جنگ نهروان شهرت یافت. در این پیکار سخت و خونین، خوارج کاملاً سرکوب شدند و جز تنی چند از آنان کسی زنده نماند. پس از آن حدود دو هزار تن از کسانی که در نهروان حضور نداشتند، با امام علی علیهالسلام وارد جنگ شدند و در (نُخیله)، پیرامون کوفه، با امام جنگیدند، اما آنان نیز کشته شدند.
سه تن از بازماندگان نهروان در مکه گرد آمدند و به رایزنی دربارۀ امر خود پرداختند. در این نشست، تصمیم گرفته شد که سه تن از شخصیتهای حادثهساز امت اسلام یعنی امام علی علیهالسلام ، معاویة بن ابوسفیان و عمرو بن عاص را از میان بردارند. هر چند معاویه و عمرو زنده ماندند، ولی عبدالرحمان بن ملجم مرادی، که از آن جمع مأمور کشتن امام علی علیهالسلام بود، در 19 رمضان سال 40هجری هنگام نماز صبح امام را در مسجد کوفه ترور کرد و این ترور منجر به شهادت ایشان شد.
عقاید نخستین خوارج
1- هر کس مرتکب گناه کبیره شود، از اصحاب جحیم است؛
2- هر جا که خوارج حاکم نباشند، دارالکفر است؛
3- هر کس در دارالکفر ساکن شود، کافر است و باید علیه او قیام کرد؛
4- حکومت ابوبکر و عمر و شش سال اول حکومت عثمان و خلافت امام علی علیهالسلام تا پذیرش حکمیت، درست و مشروع بود؛
5- حکومت و امارت موروثی نیست؛
6- انتخاب امام باید با رأی و انتخاب آزاد مردم صورت گیرد؛
7- حکومت، اختصاص به امام علی علیهالسلام و فرزندان او ندارد؛
8- جایز است که اساساً در عالم امامی نباشد؛
9- خروج علیه امامی که خلاف سنّت عمل کند واجب است؛
10- ضرورت وجود امام به دو دلیل است:
الف) امامت نماز
ب)فرماندهی جهاد
شاید بتوان تمامی عقاید و آرای خوارج آغازین را در دو اصل تکفیر مسلمانان دیگر اندیش و نفی حکومت و امامت نژادی و موروثی خلاصه کرد.
با توجه به تفکر سیاسی خوارج است که برخی آنان را نخستین جمهوری خواهان اسلام شمردهاند.
فرقههای خوارج و عقاید آنها
مهمترین و پردوامترین گروههای خوارج عبارتند از:
1- ازرقیّه: که به وسیله نافع بن ارزق حنفی پایهگذاری شد. نافع نخستین انشعاب¬گر خوارج است که اولین فرقه را در این طایفه پدید آورده است. نافع از دلیران و دانایان بود و فقه خوارج را بنیاد نهاد و با عبدالله بن عباس جدالهای فکری زیاد داشت. پیروان او نیز از رزمآوران و دلاوران بودند. آنان تا زمان حجّاج در بصره بودند و تا روزگار عباسیان در کرمان و بینالنهرین وجود داشتند.
آراء ازرقیان از این قرار است:
الف- تکفیر علی، عثمان، طلحه، زبیر، عایشه، عبدالله بن عباس و دیگر مسلمانان و این که همه آنان در آتش جهنّم مخلّد خواهند بود.
ب- اسقاط رجم از زانی به دلیل این که در قرآن از آن ذکری نشده است و نیز اسقاط حد قذف.
ج- تکفیر قاعدین و این که هر کس با آنان هجرت نکند کافر است.
د- کشتن زنان و کودکان مخالفان مباح است.
ه- اطفال مشرکان نیز با آنان در آتش خواهند بود.
ی- تقیه در قول و عمل جایز نیست.
و- جایز است که خداوند کسی را که پیش از بعثت کافر بوده یا این که در آینده کافر خواهد شد، به پیامبری برگزیند.
م- مسلمانی که مرتکب کبیره شود، کافر است و در آتش مخلّد خواهد بود.
2- نجدیه: نجدة بن عمر حنفی از یاران نافع بود، اما از او جدا شده فرقۀ نجدیه و یا نجدات را پدید آورد. علت اصلی انشعاب نجده، تندرویهای فکری و عملی ازرقیان بوده است.
برخی از عقاید ویژۀ نجدیه از این قرار است:
الف- در احکام فرعی و اجتهادی گناه جایز و گناهکار معذور است.
ب- دین دو امر است: معرفت خدا و تحریم دماء مسلمانان.
ج- مردم قبل از آن که دلیلی بر حلال و حرام پیدا کنند، معذورند.
د- تقیه در قول و عمل جایز است.
3- اباضیه: مؤسس این فرقه عبدالله بن اباض تمیمی است. این فرقه از میانه روان خوارج به شمار میرفتند و لذا خود را اهل الحق، اهل الدعوة و اهل الوفاق مینامیدند.
مهمترین عقاید اباض چنین بود:
1- مخالفان مسلمان آنان کافرند (البته کافر نعمتها و احکام، نه مشرک)؛
2- ازدواج با ایشان و ارث بردن از ایشان جایز است؛
3- غنیمتی که میتوان در جنگها از اینان گرفت، فقط سلاح است واسب، نه چیزی دیگر؛
4- کشتن مخالفان به طور پنهانی و ترور ایشان حرام است؛
5- تقیه جایز است؛
6- شهادت مخالفان مسلمان مقبول است؛
7- خروج فقط بر فرمانروایان ستمگر واجب است؛
4- (واقفیه) یا (واقفه): این گروه بر این قول بودند که برای آدمی میسر نیست خط فارق روشنی بین (اصحاب الجنة) و (اصحاب الجحیم) بکشد. این امر سبب شد که آنان بتوانند اصرار ورزند که گناهکاران باید کیفر ببینند ولی نباید از امت طرد شوند زیرا بشر قادر نیست بر عاقبت آنان آگاهی یابد لذا باید حکم آنان را معلق گذارد.
منبع:
دائرةالمعارف تشیع، زیر نظر: احمد صدر سید جوادی، کامران فانی، بهاءالدین خرمشاهی، حسن یوسفی اشکوری؛ تهران، نشر محبی، چاپ اول، 1386، ج7، ص 295.
- [سایر] نحوه پیدایش خوارج به چه شکلی بوده است؟
- [سایر] شیعیان تا چه اندازه در پیدایش و رواج اعتقاد به عصمت نقش داشته اند؟
- [سایر] آیا دلیل امام علی-ع از پذیرفتن حکمیت اجبار خوارج و تهدید جان امام توسط خوارج بود یا چیز دیگر؟
- [سایر] خوارج در کجا به چگونه شکل گرفت؟
- [آیت الله سیستانی] آیا ذبیحه خوارج حلال است ؟
- [آیت الله نوری همدانی] آیا ذبیحه خوارج حلال است؟
- [سایر] خوارج چگونه بوجود آمده است لطفا بیان کنید؟
- [سایر] خوارج در تاریخ به چه شکلی رشد کرده است؟
- [سایر] ویژگی های خوارج و مشخصات شناسایی آنها چیست؟
- [سایر] خوارج در چه جنگی بوجود آمدند و چگونه می باشند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] یکی دیگر از شرایط واجب شدن زکات طلا و نقره این است که (دارای سکه) باشد و معامله با آن رواج داشته باشد، بنابر این سکه هایی که رواج معامله ندارد زکات به آن تعلق نمی گیرد.
- [امام خمینی] طلا و نقره سکه داری که زنها برای زینت به کار می برند، زکات ندارد اگرچه رواج باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] تمام فرقه های اسلامی پاکند، مگر آنها که با ائمه معصومین(علیهم السلام)عداوت و دشمنی دارند و خوارج و غلات، یعنی غلوکنندگان در حق ائمه(علیهم السلام).
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] طلا و نقره سکه داری که زنها برای زینت بکار می برند؛ اگرچه رواج معامله با آن باقی باشد زکاه واجب نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] طلا و نقره سکه داری که زنها برای زینت به کار می برند در صورتی که رواج معامله با ان باقی باشد یعنی معامله پول طلا و نقره با ان شود بنابر احتیاط زکات ان واجب است ولی اگر رواج معامله با ان باقی نباشد زکات واجب نیست
- [آیت الله بروجردی] طلا و نقرهی سکّه داری که زنها برای زینت به کار میبرند، در صورتی که معامله با آن رواج باشد، زکات آن واجب است، بلکه اگر معاملهی با آن رواج نباشد، ولی پول طلا و نقره به آن بگویند، بنا بر احتیاط زکات آن واجب میباشد.
- [آیت الله سیستانی] طلا و نقره سکّه داری که زنها برای زینت بکار میبرند ، در صورتی که رواج معامله با آن باقی باشد ، یعنی باز معامله پول ، طلا و نقره با آن شود بنابر احتیاط زکات آن واجب است ، ولی اگر رواج معامله با آن باقی نباشد ، زکات واجب نیست .
- [آیت الله خوئی] طلا و نقره سکهداری که زنها برای زینت به کار میبرند، درصورتی که رواج معامله با آن باقی باشد، یعنی باز معامله پول طلا و نقره با آن شود بنابر احتیاط زکات آن واجب است. ولی اگر رواج معامله با آن باقی نباشد زکات واجب نیست.
- [آیت الله مظاهری] زکات طلا و نقره در صورتی واجب میشود که آن را سکّه زده باشند و معامله با آن رواج داشته باشد گرچه زنها برای زینت به کار برند.
- [آیت الله وحید خراسانی] زکات طلا و نقره در صورتی واجب می شود که ان را سکه زده باشند و معامله با ان رواج داشته باشد و اگر سکه ان هم از بین رفته باشد باید زکات ان را بدهند