اندیشه ی عصمت، بیش از هر چیز، ریشه در کتاب و سنّت دارد. قرآن کریم برای بیان پاکی و طهارت انبیا و اولیا هر چند واژه ی عصمت را به کار نگرفته، اما با تعبیرهای گوناگون بر این حقیقت تأکید ورزیده است. برای مثال، از دیدگاه قرآن کریم پیامبران الهی به مقام (مخلَصین) بار یافته اند[1] و اینان کسانی اند که شیطان راهی برای گم راهی آنان ندارد. (قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الُْمخْلَصِینَ)[2]؛ گفت (سوگند) به عزّت تو که همگی آنان را گم راه خواهم ساخت، مگر از میان آنان، آن بندگانت را که اخلاص یافته اند. سیره ی عملی پیامبر و احادیث آن حضرت نیز جایی برای تردید در درستی و اصالت این باور باقی نمی گذارد. چنان که اندیشمند بزرگ اهل سنّت، جلال الدین سیوطی، در تفسیر آیه ی 33 سوره ی احزاب، این روایت را از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) گزارش می کند: (فَاَنا وَ اهل بیتی مُطهّرونَ مِن الذُنُوب)[3]؛ من و اهل بیت ام از گناه پیراسته ایم. امامان معصوم که بر اساس احادیث فراوان، همتای قرآن و مفسّر واقعی آن خوانده شده اند، در ترویج این اعتقاد کوشیده و به پرسش ها و شبهات مربوط به آن، پاسخ گفته اند. متأسفانه، برخی از خاورشناسان و نیز روشن فکران اهل سنّت با نادیده گرفتن پیشینه ی تاریخی این مسئله و چشم فرو بستن از ده ها آیه و روایت، این شبهه را در انداخته اند که شیعیان به منظور بالا بردن مقام امامان خویش، اندیشه ی عصمت را ساخته و به ترویج آن پرداخته اند.[4] این گروه وقتی با این حقیقت روبرو می گردند که اندیشمندان سنّی نیز از دیر باز از عصمت پیامبران جانب داری نموده و نوشته های فراوانی در این باره به یادگار گذاشته اند، آنان را نیز سیراب شده از همین آبشخور به شمار آورده، می گویند: هر چند به طور کلّی معتقدات شیعه از نظر اهل سنّت مردود بوده است، تشیّع نفوذی قوی در بخش هایی از افکار و اعمال اهل سنّت داشته است... سنّیان عقیده به نور الهی و معصومیّت امام را اتخاذ کرده و نه فقط علی، بلکه مولای علی، حضرت محمد(علیه السلام) را مشمول آن نموده(اند).[5] هم چنین، برخی از نویسندگانی که در جرگه ی شیعیان اند و خواستار بازنگری در اندیشه ی عصمت معصومان، متکلمان شیعه را به بزرگ نمایی این مقام متّهم می سازند و در تحلیلی مشابه با گروه پیشین می گویند: در قضیه ی عصمت، اعتقاد متکلمان شیعه روی هم رفته، خیلی بیش از دیگران اغراق آلود بوده است. شاید برای این که بتوانند از این قِبَل در کنار انبیا، از ائمه ی مذهب خود نیز سیمایی مافوق بشری و اسطوره ای تصویر بکنند.[6] سخنان یاد شده از آن جا که بیش تر به بافته های ذهنی می ماند تا یافته های عینی، چندان نیاز به پاسخ گویی ندارد. با این همه، چند نکته را در نقد آن، یادآور می شویم: 1.چنان که گذشت، خاست گاه اصلی اندیشه ی عصمت آیات قرآن کریم و روایات پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) است و دست کم برخی از مراتب آن، با دلیل عقلی نیز اثبات می گردد؛ از این رو، چنین ریشه یابی هایی از واقع بینی به دور است. 2.دفاع اهل بیت از عصمت پیامبران کم تر از عصمت امامان نبوده است؛ چنان که امام رضا(علیه السلام) در مجلس مأمون به گونه ای گسترده به پرسش های مربوط به عصمت انبیا پاسخ گفته و در دفاع از پاکی و طهارت آنان کوشیده است.[7] پرداختن به عصمت امام نیز پس از مسلّم انگاشتن عصمت پیامبران صورت گرفته است؛ یعنی این گونه روایات در پی آن اند که همان عصمتی را که همگان در باره ی انبیا پذیرفته اند، برای ائمه ی اهل بیت نیز به اثبات برسانند.[8] 3. پی روی اهل سنّت از شیعیان بسیار دور از ذهن و ناسازگار با واقعیت های تاریخی است. چگونه می توان گفت: (سنّیان عقیده به نور الهی و معصومیت امام را اتخاذ کرده و نه فقط علی، بلکه مولای علی، حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) را مشمول آن نموده(اند))؟ این سخن به خوبی نمایان گر سستی و بی پایگی چنین تحلیل هایی است؛ زیرا اولا، اهل سنّت، جز شمار اندکی از آنان، هم چون برخی از معتزلیان،[9] علی(علیه السلام) را معصوم نمی دانند؛ ثانیاً، اگر اعتقاد به عصمت بدعتی در دین به شمار می رفت، سنیّان آن را دست آویزی محکم برای مبارزه با شیعه قرار می دادند و از این فرصت استثنایی بیش ترین بهره را می بردند، نه این که خود از آنان دنباله روی نمایند. 4. تلاش بسیاری از اندیشمندان سنّی در دفاع از عصمت پیامبران، کم تر از کوشش شیعیان نبوده است؛ چنان که فخر رازی (604544 ه ق)، افزون بر نگارش کتاب عصمة الانبیاء، در جای جای تفسیر گسترده و پر حجم خود بر قرآن کریم، چنان از این باور بنیادی جانب داری نموده که شگفتی برخی از نویسندگان معاصر[10] و تأسّف بعضی دیگر از آن ها[11] را برانگیخته است. نه تنها این اندیشمند قرن پنجم هجری، بلکه حتّی مسلمانان قرن اول نیز سخنانی در این باره به جا گذاشته اند؛ چنان که خلیفه ی اول در خطبه ی مربوط به آغاز خلافت خود می گوید: انَّ رَسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) خَرَج مِن الدنیا وَ لَیس احدٌ یُطالبه بِضربة سَوط فَما فَوقها وَ کانَ مَعصوماً مِن الخَطأ[12]؛ رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در حالی از دنیا رحلت فرمود که وام دار هیچ کس نبود و حتّی ضربه ای تازیانه به ناحق بر کسی ننواخته و معصوم از خطا بود. پی نوشتها: [1]. سوره ی ص، آیه ی 46؛ و مریم، آیه ی 51 و یوسف، آیه ی 24. [2]. سوره ی ص، آیات 8382 (ترجمه ی خرمشاهی). [3]. الدر المنثور، ج 5، ص 199؛ و ر.ک: ینابیع المودة، ب 77، ص 445. [4]. ر.ک: ضحی الاسلام، ج 3، ص 234؛ من العقیدة الی الثورة، ج 4، ص 192؛ و عقیدة الشیعه، ص 328. [5]. اسلام، بررسی تاریخی، ص 143. [6]. دین و جامعه، ص 499. [7]. ر.ک: عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 162153. [8]. پژوهشی در عصمت معصومان، ص 242. [9]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 377376. [10]. ر.ک: پژوهشی هایی در باره ی قرآن و وحی، ص 41. [11]. ر.ک: دین و جامعه، ص 485. [12]. بحارالانوار، ج 10، ص 439؛ و ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 17، ص 159. منبع: حسن یوسفیان ، پرسمان عصمت، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، 1380.
اندیشه ی عصمت، بیش از هر چیز، ریشه در کتاب و سنّت دارد. قرآن کریم برای بیان پاکی و طهارت انبیا و اولیا هر چند واژه ی عصمت را به کار نگرفته، اما با تعبیرهای گوناگون بر این حقیقت تأکید ورزیده است. برای مثال، از دیدگاه قرآن کریم پیامبران الهی به مقام (مخلَصین) بار یافته اند[1] و اینان کسانی اند که شیطان راهی برای گم راهی آنان ندارد.
(قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الُْمخْلَصِینَ)[2]؛
گفت (سوگند) به عزّت تو که همگی آنان را گم راه خواهم ساخت، مگر از میان آنان، آن بندگانت را که اخلاص یافته اند.
سیره ی عملی پیامبر و احادیث آن حضرت نیز جایی برای تردید در درستی و اصالت این باور باقی نمی گذارد. چنان که اندیشمند بزرگ اهل سنّت، جلال الدین سیوطی، در تفسیر آیه ی 33 سوره ی احزاب، این روایت را از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) گزارش می کند: (فَاَنا وَ اهل بیتی مُطهّرونَ مِن الذُنُوب)[3]؛ من و اهل بیت ام از گناه پیراسته ایم.
امامان معصوم که بر اساس احادیث فراوان، همتای قرآن و مفسّر واقعی آن خوانده شده اند، در ترویج این اعتقاد کوشیده و به پرسش ها و شبهات مربوط به آن، پاسخ گفته اند. متأسفانه، برخی از خاورشناسان و نیز روشن فکران اهل سنّت با نادیده گرفتن پیشینه ی تاریخی این مسئله و چشم فرو بستن از ده ها آیه و روایت، این شبهه را در انداخته اند که شیعیان به منظور بالا بردن مقام امامان خویش، اندیشه ی عصمت را ساخته و به ترویج آن پرداخته اند.[4] این گروه وقتی با این حقیقت روبرو می گردند که اندیشمندان سنّی نیز از دیر باز از عصمت پیامبران جانب داری نموده و نوشته های فراوانی در این باره به یادگار گذاشته اند، آنان را نیز سیراب شده از همین آبشخور به شمار آورده، می گویند:
هر چند به طور کلّی معتقدات شیعه از نظر اهل سنّت مردود بوده است، تشیّع نفوذی قوی در بخش هایی از افکار و اعمال اهل سنّت داشته است... سنّیان عقیده به نور الهی و معصومیّت امام را اتخاذ کرده و نه فقط علی، بلکه مولای علی، حضرت محمد(علیه السلام) را مشمول آن نموده(اند).[5]
هم چنین، برخی از نویسندگانی که در جرگه ی شیعیان اند و خواستار بازنگری در اندیشه ی عصمت معصومان، متکلمان شیعه را به بزرگ نمایی این مقام متّهم می سازند و در تحلیلی مشابه با گروه پیشین می گویند:
در قضیه ی عصمت، اعتقاد متکلمان شیعه روی هم رفته، خیلی بیش از دیگران اغراق آلود بوده است. شاید برای این که بتوانند از این قِبَل در کنار انبیا، از ائمه ی مذهب خود نیز سیمایی مافوق بشری و اسطوره ای تصویر بکنند.[6]
سخنان یاد شده از آن جا که بیش تر به بافته های ذهنی می ماند تا یافته های عینی، چندان نیاز به پاسخ گویی ندارد. با این همه، چند نکته را در نقد آن، یادآور می شویم:
1.چنان که گذشت، خاست گاه اصلی اندیشه ی عصمت آیات قرآن کریم و روایات پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) است و دست کم برخی از مراتب آن، با دلیل عقلی نیز اثبات می گردد؛ از این رو، چنین ریشه یابی هایی از واقع بینی به دور است.
2.دفاع اهل بیت از عصمت پیامبران کم تر از عصمت امامان نبوده است؛ چنان که امام رضا(علیه السلام) در مجلس مأمون به گونه ای گسترده به پرسش های مربوط به عصمت انبیا پاسخ گفته و در دفاع از پاکی و طهارت آنان کوشیده است.[7] پرداختن به عصمت امام نیز پس از مسلّم انگاشتن عصمت پیامبران صورت گرفته است؛ یعنی این گونه روایات در پی آن اند که همان عصمتی را که همگان در باره ی انبیا پذیرفته اند، برای ائمه ی اهل بیت نیز به اثبات برسانند.[8]
3. پی روی اهل سنّت از شیعیان بسیار دور از ذهن و ناسازگار با واقعیت های تاریخی است. چگونه می توان گفت: (سنّیان عقیده به نور الهی و معصومیت امام را اتخاذ کرده و نه فقط علی، بلکه مولای علی، حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) را مشمول آن نموده(اند))؟ این سخن به خوبی نمایان گر سستی و بی پایگی چنین تحلیل هایی است؛ زیرا اولا، اهل سنّت، جز شمار اندکی از آنان، هم چون برخی از معتزلیان،[9] علی(علیه السلام) را معصوم نمی دانند؛ ثانیاً، اگر اعتقاد به عصمت بدعتی در دین به شمار می رفت، سنیّان آن را دست آویزی محکم برای مبارزه با شیعه قرار می دادند و از این فرصت استثنایی بیش ترین بهره را می بردند، نه این که خود از آنان دنباله روی نمایند.
4. تلاش بسیاری از اندیشمندان سنّی در دفاع از عصمت پیامبران، کم تر از کوشش شیعیان نبوده است؛ چنان که فخر رازی (604544 ه ق)، افزون بر نگارش کتاب عصمة الانبیاء، در جای جای تفسیر گسترده و پر حجم خود بر قرآن کریم، چنان از این باور بنیادی جانب داری نموده که شگفتی برخی از نویسندگان معاصر[10] و تأسّف بعضی دیگر از آن ها[11] را برانگیخته است. نه تنها این اندیشمند قرن پنجم هجری، بلکه حتّی مسلمانان قرن اول نیز سخنانی در این باره به جا گذاشته اند؛ چنان که خلیفه ی اول در خطبه ی مربوط به آغاز خلافت خود می گوید:
انَّ رَسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) خَرَج مِن الدنیا وَ لَیس احدٌ یُطالبه بِضربة سَوط فَما فَوقها وَ کانَ مَعصوماً مِن الخَطأ[12]؛
رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در حالی از دنیا رحلت فرمود که وام دار هیچ کس نبود و حتّی ضربه ای تازیانه به ناحق بر کسی ننواخته و معصوم از خطا بود.
پی نوشتها:
[1]. سوره ی ص، آیه ی 46؛ و مریم، آیه ی 51 و یوسف، آیه ی 24.
[2]. سوره ی ص، آیات 8382 (ترجمه ی خرمشاهی).
[3]. الدر المنثور، ج 5، ص 199؛ و ر.ک: ینابیع المودة، ب 77، ص 445.
[4]. ر.ک: ضحی الاسلام، ج 3، ص 234؛ من العقیدة الی الثورة، ج 4، ص 192؛ و عقیدة الشیعه، ص 328.
[5]. اسلام، بررسی تاریخی، ص 143.
[6]. دین و جامعه، ص 499.
[7]. ر.ک: عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 162153.
[8]. پژوهشی در عصمت معصومان، ص 242.
[9]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 377376.
[10]. ر.ک: پژوهشی هایی در باره ی قرآن و وحی، ص 41.
[11]. ر.ک: دین و جامعه، ص 485.
[12]. بحارالانوار، ج 10، ص 439؛ و ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 17، ص 159.
منبع: حسن یوسفیان ، پرسمان عصمت، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، 1380.
- [سایر] پیدایش خوارج و رواج آنها چگونه بوده است؟
- [سایر] مقدار صحت حدیث ضربت مولا در یوم خندق که در جوانی حضرت واقع شد چه اندازه است؟ (با توجه به عدم اعتقاد شیعه در ابتلاء معصوم به آتش خشم)!
- [سایر] آیا اعتقاد به عصمت پیامبران و امامان(علیهم السلام) تأثیری منفی بر زندگی فردی و اجتماعی ما نمی گذارد؟
- [سایر] چه عواملی در پیدایش بهائیت نقش داشته است؟
- [سایر] تاریخچه پیدایش شیعه چیست ؟
- [سایر] پیدایش شیعه از چه زمانی است؟
- [آیت الله سیستانی] فیلمهائی که در خارج رواج یافته که در آن نقش رسول اکرم (ص) یا امامان معصوم (ع) یا غیره ایفا می شود و چنانچه احتمال اغراض ناشایسته ای در آن بکار رفته باشد چه دستور العملی را بیان می فرمائید ؟
- [سایر] چه عوامل و زمینه هایی در پیدایش بهائیت و گرایش برخی افراد به آن نقش داشت؟
- [سایر] آیا اعتقاد به عصمت در ادیان دیگر نیز وجود دارد؟
- [سایر] آیا تشیع پیدایشی جدا از پیدایش اسلام دارد؟
- [آیت الله جوادی آملی] .اقامه نماز در مکان خاص که مستلزم معصیت باشد , حرام است؛ ولی نماز باطل نیست; مثلاً اگر اقامه نماز جلوتر از قبر پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) به فاصله کم , موجب هتک حرمت آن ذوات قدسی شود, حرام است؛ ولی نماز باطل نیست و اقامه نماز در مکان محاذی و همسطح با قبر معصوم(ع) حرام نیست.
- [آیت الله سیستانی] بر طبق مذهب امامیه، زن مطلقه یائسه و صغیره اگر چه با آنها نزدیکی شده باشد عدّه ندارند. لیکن بر طبق مذاهب اهلسنّت با اختلافی که در شروط عدّه برای صغیره دارند عدّه بر آنان واجب است. حال اگر شوهر از اهلسنّت باشد، و زن یائسه یا صغیرهاش را با اعتقاد به لزوم عدّه برای صغیره طلاق دهد، ملزم به رعایت قواعد مذهب خود مانند فساد عقد خواهر مطلقه، و نکاح زنانی که جمع آنها با زن در دوران عدّه حرام است، میشود، بنابراین مرد شیعی میتواند با خواهر این مطلقه ازدواج کند هرچند آن مرد سنی با او عقد بسته باشد. و احتیاط واجب برای مرد شیعی نیز آن است که با این زن مطلقه پیش از تمام شدن عدهاش ازدواج نکند، و آن زن نیز اگر شیعه باشد و یا شیعه بشود تا پایان عدّه، ازدواج نکند. همچنین احوط آن است که در ایام عدّه از شوهر نفقه نگیرد، گر چه طبق مذهب شوهر واجبالنفقه او باشد، مگر آنکه از باب اجرای قاعده مقاصّه نوعی در صورت بودن شرایط آن، بتوان نفقه گرفت.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله اردبیلی] زکات از واجبات بزرگ الهی است که در قرآن و روایات در کنار نماز و اعتقاد به آخرت قرار گرفته است و هدف از آن تأمین اجتماعی، تعدیل ثروت، تأمین زندگی فقرا، ایجاد تسهیلات و منافع عمومی و دینی و جذب غیر مسلمانان به اسلام است و یقینا اگر ثروتمندان زکات اموال خویش را بپردازند، فقر از جامعه اسلامی رخت برمیبندد. امام صادق علیهالسلام میفرماید: (همانا خداوند عزّوجلّ در اموال ثروتمندان برای فقرا به اندازه کفایت آنان واجب فرموده است و اگر میدانست آن مقدار کفایت نمیکند، هر آینه بر آن میافزود. آنچه بر سر فقرا آمده است به سبب کاستی الهی نیست، بلکه به علّت منع حقوق آنان از سوی کسانی است که حقوق فقرا را ادا نمیکنند و به درستی اگر مردم حقوق مستمندان را ادا میکردند، آنان در رفاه زندگی میکردند.)(1) با برچیده شدن فقر از جامعه، امنیت اجتماعی نیز حاکم میگردد؛ علی علیهالسلام میفرماید: (اموال خویش را با زکات پاسداری کنید.)(2) پرداختن زکات موجب رهایی از عذاب الهی(3) و حافظ جان و مال است و خداوند عزّوجلّ میفرماید: (هر آنچه را در راه خداوند انفاق میکنید خداوند به شما باز میگرداند و او بهترین روزی دهندگان است.)(4) نماز با پرداختن زکات است که به ثمر مینشیند چنانکه در روایت آمده است: (آن کسی که نماز به پایدارد و زکات نپردازد =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، باب 1 از (أبواب ما تجب فیه الزکاة)،ح2،ج9،ص10. 2 نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 146. 3 (آنان را که طلا و نقره گنجینه میکنند و آن را در راه خداوند انفاق نمیکنند، به عذاب دردناک بشارت ده.)، توبه(9):34. 4 سبأ(34):39. گویا نماز نخوانده است.)(1)