رد عقلانی و بطلان بهائیت چیست؟ آنچه با عناوینی چون آیینها ، ادیان و مکاتب در جهان امروز مطرحند به طور کلّی به دو گروه تقسیم می شوند ؛ آیینها و مکاتب صرفاً بشری که به هیچ وجه ادّعای از جانب خدا بودن ندارند مثل آیین کنفسیوس ، بودیسم ، آیین شینتو ، هندویسم ، تائوئیسم، جینیسم ، آیین سیک و ... ؛ و گروه دوم ادیان و مکاتب آسمانی که مدّعی الهی بودن و از جانب خدا بودن هستند مثل آیین زرتشت ، یهودیّت ، مسیحیّت و اسلام. بین همه ی این مکاتب ، اگرچه تشابه گزاره های فراوانی به چشم می خورد و حتّی از حیث قالب نیز برخی شباهتها بین آنها دیده می شود ولی در چهارچوب کلّی تفاوتهای اساسی بین آنها ملاحظه می گردد ؛ و همین چهار چوب کلّی است که ماهیّت یک مکتب را پدید می آورد. لذا به صرف شباهت در گزاره ها نمی توان مکاتب را نسبت به همدیگر سنجیده و از میزان حقّانیّت آنها نسبت به هم سخن گفت ؛ بلکه باید نخست دید آن مکتب در پی تحصیل چه غایتی است و ثانیاً باید چهارچوب آن مکتب را ملاحظه نموده و نسبت آن را به غایت مطلوب از آن مکتب لحاظ نمود ؛ تا معلوم گردد که آیا با آن چهار چوب می توان به آن غایت رسید یا نه؟ همه ی آیینها و مکاتب در غایت ادّعایی خود ، اشتراک نظر داشته همه بر آنند که می خواهند بشر را به سعادت حقیقی برسانند. البته تعاریفی که این مکاتب از سعادت حقیقی دارند متفاوت می باشد. مشکل اصلی نیز در همین جاست که هنوز بشر به تعریف اجماعی از سعادت بشر نرسیده و در اینکه سعادت نهایی چیست اتفاق نظری در مذاهب و مکاتب بشری نیست . از همین رو باید بشر از پایگاه مطمئنی آغاز کند و آن جز تکیه بر آموزه های الهی که خود خالق و بهترین راهنمای بشر می باشد نیست. بنا بر این ، عقل سلیم حکم می کند که بشر به تنهایی و بدون اتّصال خاصّ به خدا قادر نیست اوّلاً سعادت حقیقی خود را تعریف و ثانیاً نقشه ی رسیدن به آن را ترسیم نماید. همه ادیان الهی کنونی مثل آیین زرتشت ، یهودیّت ، مسیحیّت و اسلام نیز مدّعی این هستند که نقشه ی درست راه سعادت ، خودشان هستند. و البته شکّی نیست که اگر نقشه ی سعادت از جانب خدا باشد یقیناً درست می باشد ، امّا اینکه کدام یک از این ادیان ، حقیقتاً نقشه ی درست و تحریف نشده ی آمده از جانب خدا هستند ، آن را باید با سنجه ها و معیارهای ویژه ای مورد بررسی قرار داد. که زحمت این مهمّ ، در کتاب چرا دین؟ چرا اسلام؟ چرا تشیّع؟ کشیده شده است ؛ که قسمتی از آن خدمت حضرت عالی تقدیم می گردد. چرا اسلام؟ (قسمت اول) سنجههای حقانیت: شاخصهای اساسی حقانیت یک دین چهار امر است: 1. بنیاد الهی اصل الهی بودن یک دین از راههای زیر قابل بررسی است: 11 آموزههای دین با مراجعه به آموزههایی که هر دینی برای خود دارد چه این آموزهها در قالب کتاب مقدس باشد یا گفتارهای پیامبر آن دین میتوان پی برد که آیا یک دین، واقعاً دین حق الهی است یا خیر؟ در اینجا معقول و منطقی بودن، داشتن هماهنگی و انسجام، پاسخگویی به نیازهای ابدی و اساسی انسان، وجود نظام اعتقادی، ارزشی و عبادی، هدفمندی و مطابقت با سیر و سرشت جوهری انسان، بهترین شاخصهایی است که میتواند ما را به حق بودن یک دین رهنمون شود. 21 تأیید دین قبلی یا بعدی از آنجا که ادیان آسمانی، با یکدیگر پیوند عمیقی دارند و هر دینی مؤید و تکمیلکننده دین قبلی است، میتوان با مراجعه به نصوص معتبر رسیده از پیامبری که حق بودن دینش برای ما به اثبات رسیده است، کشف کرد که آیا ادیان دیگر، به تأیید این دین رسیدهاند یا نه. این روش از جایگاه ویژهای برخوردار است که کمتر بدان توجه شده است. از طریق این روش عدم حقانیت همه ادیانِ ادعاییِ پس از پیامبر خاتم نیز اثبات میشود. 31 اعجاز معجزه پیامبر یکی از دلایل اثبات صدق نبی و بنیاد الهی دین اوست. معجزه پیامبر باید به طور قطعی اثبات شود. بنابراین کسی که در حقانیت دینی تحقیق میکند باید خود آن معجزه را مشاهده کند و یا از طریق نقلی که صدق آن قطعی و غیرقابل تردید است با آن آشنا شود. مورد نخست تنها در مورد حاضرین در محضر پیامبر امکانپذیر است و غایبان از آن بیبهرهاند، جز در مورد قرآن که معجزه زنده و ابدی است و همگان میتوانند با این سند رسالت ارتباط مستقیم برقرار کنند و اعجاز آن را تجربه کنند. 41 روش تاریخی با رجوع به گزارشهای مستند، معتبر و کافی تاریخی، میتوان فهمید که آیا دین خاصی دارای ویژگیها و خصایصی که بیان شد هست یا خیر؟ تاریخ در این باره، یکی از منابع شناخت ما در ادیان مطابق با واقع است. این چهار روش در عین مجزّا بودن از یکدیگر، در پارهای موارد میتوانند مکمل یکدیگر در اثبات حقانیت یک دین باشند. 51 ادعای خود دین ادعای خود دین نسبت به بنیاد الهی به سه صورت قابل تصور است: یا دینی ادعای الهی و وحیانی بودن دارد. یا دینی ادعا دارد که از سوی خدای هستی نازل نشده. یا دینی نسبت به این مسئله ساکت است. در مورد اول باید صدق مدعا را از طریق راههای پیشین آزمود. اما اگر دینی ادعای الهی بودن نداشته یا عکس آن را داشته باشد، مانند ادیان ابتدایی و قدیم همچون آنیمیسم، فتیشیسم، میترانیسم، هندوئیسم، برهمنیسم، جنیسیم، و ادیان ترکیبی مانند سیکیسم و یا ادیان فلسفی چون بودیسم و کنفوسیونیسم و بسیاری از ادیان قدیم آمیخته به شرک مثل تثلیث بابلی، تثلیث رومی، تثلیث هندی و... کاملاً از مجرای بحث خارج میشوند و حوزه تحقیقات، منحصر به ادیان مدعی الهی بودن چون اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتیگری میشود. 2 تحریف ناشدگی صرف بنیاد الهی در اصل نخستین یک دین برای اثبات حقانیت فعلی آن کافی نیست؛ بلکه باید وثاقت کتاب آسمانی آن از جهت مصون بودن از تحریف و دستکاریهای بشری نیز اثبات شود. برای اثبات وثاقت کتاب آسمانی، یعنی استناد قطعی آن به پیامبر و تحریف نشدن آن، میتوان از روشهای 11 و 21 و 41 استفاده نمود. در خصوص قرآن به لحاظ اعجاز بودنش روش 31 نیز کاربرد دارد. 3 نسخ ناشدگی نسخ شدن یا نشدن یک دین از دو طریق به دست میآید: 13 عدم پیدایش شریعت حقه پسین براساس این ضابطه تا زمانی که شریعت الهی جدیدی نازل نشود شریعت قبلی باقی است و با پیدایش شریعت جدید منسوخ خواهد شد. این روش نسخ نشدن را به طور موقت ثابت میکند و با آمدن شریعت جدید برای همیشه شریعت پیشین منسوخ شناخته میشود. از این رو با آمدن شریعت اسلامی همه شرایع پیشین برای همیشه منسوخ خواهند بود. 2 3 ادعای خاتمیت؛ دینی که اصل الهیبودن و تحریفناشدگی کتاب آسمانی آن اثبات شده باشد اگر ادعای خاتمیت کند، به لحاظ صدق قطعی این ادعا نسخناپذیری آن برای همیشه ثابت میشود و ملاکی برای کشف کذب و عدم حقانیت همه ادیان ادعایی بعدی خواهد شد. بنابراین خاتمیت اسلام به تنهایی دلیل قاطع بر کذب و بطلان همه ادیان بعد از آن همچون آیین سمیک و بهائیت میباشد. بر این اساس حقانیت برای همیشه اختصاص به دین مبین اسلام دارد. 4 خردپذیری بررسی تطبیقی ادیان براساس این مسئله، تحقیقی گسترده و فراخ دامن میطلبد. در عین حال به طور فشرده و کوتاه، اشاراتی در مقایسه چند دین بزرگ خواهیم داشت: الف) مهمترین رکن اساسی یک دین، (خداشناسی) آن است. در این راستا آموزه (توحید) در اسلام، خردپذیرترین آموزه است و ادله متقن بسیاری بر آن گواهی میدهد. اثبات توحید به خودی خود، ابطالکننده آموزه (تثلیث) و (ثنویت) است. بنابراین همین مسئله، به تنهایی برای اثبات عدم حقانیت ادیان غیر توحیدی کافی است. ب) بسیاری از ادیان، به رغم دارا بودن پیشینه الهی، در طول تاریخ دچار تحریفات چشمگیری شده و اصالت خود را از دست دادهاند. همین مسئله باعث شده که آموزههای خردستیز بسیاری در این ادیان رخ نماید. اکنون از باب نمونه تنها به چند نمونه از تحریفات عهدین اشاره میشود. گفتنی است عهد عتیق کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان، هر دو است، و عهد جدید کتاب مقدس مسیحیان میباشد. امتیازات اسلام بر دیگر ادیان: 1. خردپذیری و خردپروری از جمله امتیازات مهم اسلام، عقلانیت، خردپذیری و بالاتر از آن خردپروری آموزههای آن است. این مسئله در امور مختلفی نمودار است؛ از جمله: در ابتدای همین مقاله حدفاصل حروف و اعداد با خط تیره آمده و باید یکسان شود. 11. نظام فکری و عقیدتی اسلام: (مانند خداشناسی، هستیشناسی، انسانشناسی، راهنماشناسی و فرجامشناسی)؛ 21. نظام اخلاقی اسلام؛ 31. نظام رفتاری و قوانین و دستورات عملی؛ 41. دعوت به تحقیق و پرسشگری در انتخاب دین. خردپذیری آموزههای اسلام، از چنان وضوح و روشنی برخوردار است که قرآن مجید، آدمیان را به بررسی هوشمندانه و انتخاب خردمندانه دین دعوت کرده و هر گونه تحمیل و اجبار و پذیرش کورکورانه دین را نهی میکند: (فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ؛ پس بشارت ده بندگانم را، آنان که به سخنان [مختلف] گوش فرا داده و برترین را بر میگزینند) و (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی) ؛ (هیچگونه تحمیل و اجبار در امر دین روا نیست؛ [زیرا] به خوبی راه هدایت از ضلالت روشن شد). اما مسیحیت کنونی به علت قرار گرفتن در تنگناهای شدید معرفتی و ناتوانی در حل رابطه تثلیث و توحید و تجسد و خداانگاری مسیح، به جداسازی و گسست ایمان از معرفت فتوا داده و دین و ایمان را با عقل و خرد بیگانه ساخته است! پروفسور لگنهاوزن میگوید: (چیزی که در اسلام بیش از همه، برای من جاذبه داشت، این بود که چقدر این دین از پرسشهای انسان استقبال میکند و همواره دعوت به تحقیقات بیشتر در تعالیم دین میکند). همو میگوید: (وقتی از کشیشها میپرسیدم که من نمیفهمم چه طور خدا یکی است و سه شخص است؟ در اکثر موارد جواب میگفتند که ما نمیتوانیم به درک این آموزه برسیم. تنها خدا میداند که حقیقت این امر چیست. این رمزی است که فقط خدا آن را میداند و عقل در اینجا به بن بست میرسد! از جمله چیزهایی که برای بنده خیلی جالب بود، این بود که در اسلام نگفتهاند اصول دین را چشم و گوش بسته بپذیر؛ بلکه دعوت کردهاند که بپرس. مخصوصاً این خصلت در میان شیعیان خیلی بیشتر است) خانم مارگریت مارکوس (مریم جمیله) نیز در این زمینه مینویسد: (پس از آنکه عقاید همه کیشهای بزرگ را مورد بررسی قرار دادم، به این نتیجه رسیدم که به طور کلی مذهبهای بزرگ یکی بودند؛ ولی به مرور زمان فاسد شدهاند. بتپرستی، فکر تناسخ و اصول طبقهبندی در کیش هندویی سرایت کرد. صلحجویی مطلق و انزوا از مشخصات کیش بودایی شد. پرستش آبا و اجداد جزء عقاید کنفسیوسی، عقیده اصالت گناه و تثلیث و در نتیجه آن مفهوم خدایی مسیح و شفاعت به استناد مرگ ادعایی عیسی بر روی دار در مسیحیت، انحصارطلبی ملت برگزیده یهود و... نتیجه این انحرافات است. هیچ یک از این اندیشههایی که مرا منزجر ساخته بود، در اسلام پیدا نمیشد؛ بلکه به صورت روزافزونی احساس میکردم که تنها اسلام آن مذهب اصیلی است که طهارت خودش را حفظ کرده است. سایر مذهبها فقط و فقط بعضی اجزای آن، مقرون با حقیقت است؛ ولی فقط اسلام است که تمام حقیقت را حفظ کرده است) 2 اسلام و علم به رغم آنچه در تعارض و ناسازگاری مسیحیت با علم و معرفت بیان شد، دین اسلام با دانش و معرفت، پیوندی نزدیک و ناگسستنی دارد. وفاق و آشتی دین و دانش در اسلام در سه حوزه چشمگیر و در خور توجه است: یک) تشویق به فراگیری دانش در این عرصه اسلام گوی سبقت از هر مکتب و آئینی را ربوده است و از این هم فراتر رفته و کسب دانشهای لازم در جهت تأمین نیازمندیهای دنیوی و اخروی را ضروری دانسته است؛ چنان که پیامبر اکرم(ص) فرمود: (ان طلب العلم فریضة علی کل مسلم؛ همانا علم آموزی بر هر مسلمانی واجب است.) و نیز آمده است: عالمی که از دانش او بهره برند از هفتاد هزار عابد برتر است. در کتابهای روایی و نصوص دینی ابواب مفصلی در این زمینه وجود دارد. دو) تقویت روحیه علمی: اسلام روحیه پژوهشگری را ارج مینهد و در مسیر حقیقتیابی و معرفت اندوزی هیچ مانعی نمینهد. قرآن مجید آوای تحقیق و جستوجوی آزاد و گزینش رهاورد معقول پژوهش را صلا داده و فرموده است: (بشارت ده بندگانی را که به سخنان گوش فرا داده و برترین آنها را برمیگزینند.) سه) دارا بودن مضامین علمی: نصوص دینی اسلام آکنده از مضامین و مطالب علمی است. در این عرصه اسلام هم در بردارنده مبانی و پیشفرضهای عام و متافیزیکی علوم است و هم دارنده بسیاری از گزارههای علمی، به گونهای که یکی از وجوه اعجاز کتاب آسمانی اسلام اعجاز علمی آن شناخته شده تا آنجا که دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان صدها کتاب در باب رهاوردهای علمی قرآن به نگارش درآوردهاند. از جهت سازگاری با علم و دانش بشری نیز اسلام کارنامه درخشانی دارد. موریس بوکای، دانشمند فرانسوی، به دو امتیاز اساسی در این رابطه اشاره میکند: 1 غنای فراوان قرآن در حوزه مسائل علمی؛ در حالی که عهد قدیم (تورات) و عهد جدید (انجیل) نسبت به بسیاری از آنها ساکت و فاقد اطلاعات و دادههای مشخصی هستند. 2 استواری و توافق دادههای قرآن با دستاوردهای متقن و معتبر علوم روز؛ در حالی که عهد عتیق و اناجیل به تعارضات آشتیناپذیری در این زمینه مبتلا هستند. بوکای مینویسد: (من بدون سبق ذهن و با عینیت کامل، ابتدا به قرآن توجه کردم و خواستم درجه سازگاری این متن را با معلومات علمی امروز بسنجم... در پایان کار بر من مسلّم شد که قرآن، به ایجاب و اثبات هیچ مطلبی نمیپردازد که در این دوره معاصر، بتوان آن را از نظر گاه علمی محل انتقاد و تردید قرار داد. براساس همین روش عینی، عهد عتیق و اناجیل را نیز مطالعه کردم. در مورد عهد عتیق به هیچ وجه نیازی نبود که پا را از کتاب نخست آن؛ یعنی، سفر تکوین (پیدایش) فراتر بگذارم، تا به تأکیداتی آشتیناپذیر، با معلومات متقن علمی این روزگار برخورد کنم! در همان صفحه اول انجیل نیز، شجره و نسب عیسی(ع) ما را دچار اشکال میکند؛ زیرا در این باب متن انجیل متی با متن انجیل لوقا آشکارا در تناقض است. درباره تاریخ ظهور بشر بر روی زمین نیز مطالب انجیل لوقا با معارف امروزی کاملاً ناسازگار است). البته اسلام در این باره، امتیاز اساسی دیگری نیز بر مسیحیت دارد و آن نوع نگاه اسلام به علم و دانش است. اسلام دینی است که به گسستناپذیری علم، عقل، ایمان، معرفت و رستگاری فتوا میدهد. اما به اعتقاد رسمی مسیحیت شجره ممنوعه که آدم و حوا به جرم خوردن آن از بهشت رانده شدند و به تبع آن همه انسانها مورد خشم الهی قرار گرفته و گنهکار شدند چیزی جز شجره معرفت و دانش نیک و بد نبوده است: (پس گرفته خداوند پروردگار آدم را در بهشت عدن قرار داد تا او را رستگار و مورد عنایت خود سازد و آدم را امر نموده، چنین گفت: آنچه از درختان خواهی بخور؛ اما مبادا که از درخت معرفت نیک و بد بخوری که هر گاه از آن بخوری خواهی مرد). در باب سوم میگوید: خداوند پس از تخلف آدم چنین گفت: (اکنون انسان مانند یکی از ما شده که نیک و بد را تمیز میدهد و اکنون است که دست دراز کند و از درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند؛ پس او را از بهشت عدن بیرون کرد...). بر اساس این آموزه، جستوجوی دانش و معرفت در تعارض با رستگاری و خلود انسان در بهشت است. به عبارت دیگر، چنین وانمود میکند که یا باید رستگاری در بهشت را برگزید و یا در جستوجوی دانش و معرفت برآمد. پس آنکه بهشت و رستگاری میخواهد، باید از پیمودن طریق دانش و معرفت فاصله گیرد و آنکه دانش و معرفت میجوید، باید بهای سنگین خروج از بهشت و سعادت جاودان را بپردازد! استاد مطهری در این باره مینویسد: (بر اساس این برداشت همه وسوسهها، وسوسه آگهی است؛ پس شیطان وسوسهگر همان عقل است) . ادامه دارد... پینوشتها: جهت آگاهی بیشتر ر.ک: الف. سید محمدحسین طباطبایی و مرتضی مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، (قم: صدرا، چاپ چهارم، 1374)؛ ب. مرتضی مطهری، توحید، (قم: صدرا، چاپ سوم، 1374). جهت آگاهی بیشتر بنگرید: حمیدرضا شاکرین، دین شناسی، (قم: معارف). Ernest Renan. رابرت م. گرنت، دیوید تریسی، تاریخچه مکاتب تفسیری و هرمنوتیکی کتاب مقدس، ترجمه و نقد و تطبیق: ابوالفضل ساجدی، ص 298، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، 1385. ر.ک: انجیل یوحنا، 112: 1، سفر تکوین، 3819: 30. برای آشنایی بیشتر ر.ک: الف. انیس الاعلام، ج 3؛ ب. محمد، صادقی، بشارات عهدین، ص 73 و 177؛ این در حالی است که براهین عقلی لزوم عصمت پیامبران را اثبات میکند. سفر پیدایش (38 19:30). کتاب دوم سموئیل (31 11:3). سفر پیدایش، 2330: 43. متی (4:8). تاریخچه مکاتب تفسیری و هرمنوتیکی کتاب مقدس، ص 297. انجیل متی، 5: 38 و اکثر نامههای پولس به رومیان. در جلد دوم کتاب (انیس الاعلام)، 125 مورد تناقض موجود در کتاب مقدس، مورد بررسی قرار گرفته است. نیز نگا: الف. حقیقت مسیحیت، صص 133 – 127(قم: مؤسسه در راه حق، چاپ اول 1361)؛ ب. مصطفی زمانی، به سوی اسلام یا آیین کلیسا (قم: پیام اسلام، 1346). توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، ص 27، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1377. زمر (39)، 17و18. بقره(2)، 256. جهت آگاهی بیشتر نگا: الف. محمد تقی، فعالی، ایمان دینی در اسلام و مسیحیت، (تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول 1378)؛ ب. حمیدرضا، شاکرین، پرسمان سکولاریسم، (مشکلات کلامی مسیحیت)، (تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1384). M.(G) Legenhausen. محمد، لگنهاوزن، (با پرسش زندهام)، پرسمان (ماهنامه)، پیش شماره اول، خرداد 80، ص 5. همان، ص 6. مارگریت، مارکوس، نقش اسلام در برابر غرب، ترجمه غلامرضا سعیدی، ص 9 (تهران: شرکت سهامی انتشار، 1348). الشیخ المفید: الامالی، ص 292. بصائر الدرجات، باب فضل العالم علی العابد، ص 6. به عنوان نمونه ر.ک: اصول کافی، ج 1، کتاب فضل العلم. (فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه)، (زمر / 18). Mourice Bucallie. موریس، بوکای، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبی، بیتا، ص 12، (تهران: حسینیه ارشاد). همان، صص 1213. جهت آگاهی بیشتر نگا: اصول کافی، ج 1، کتاب (نفس العلم) و کتاب (العقل و الجهل). تورات، سفر پیدایش فصل 2 آیه 1517. تورات، سفر پیدایش فصل 3 آیه 22. مرتضی، مطهری، مجموعه آثار، ج 2، ص 30، (قم: صدرا، چاپ هفتم، 1377). چرا اسلام؟(3) (قسمت دوم) معارف 3 کتاب معصوم الهی یکی از مهمترین امتیازات اسلام بر دیگر ادیان، (کتاب آسمانی) آن است. قرآنمجید، از چند جهت بر کتابهای دیگر ادیان امتیاز دارد. برخی از این جهات عبارت است از: 13 کلام الهی؛ قرآن مجید کتابی است که تماماً از سوی خداوند، بر پیامبر(ص) نازل شده و تمام الفاظ و کلمات به کار رفته در آن، عیناً کلام الهی است. به دیگر سخن، اسلام تنها دینی است که مستقیماً کلام خدا را در دسترس بشر قرار میدهد و انسان را با سخن او آشنا میسازد؛ در حالی که دیگر ادیان، از چنین امر مهمی تهی بوده و حتی ادعای آن را ندارند. دکتر موریس بوکای مینویسد: (فرق اساسی دیگر میان مسیحیت و اسلام در مورد کتابهای مقدس این است که مسیحیت متنی ندارد که از طریق وحی نازل شده و تثبیت گردیده باشد؛ اما اسلام قرآن را دارد که با ضابطه بالا میخواند. قرآن بیان و گزاره وحیانی است که از طریق جبرئیل به محمد(ص) رسیده است. بر خلاف اسلام، اصول مذهبی مبتنی بر وحی در مسیحیت، بر پایه گواهیهای متعدد و غیر مستقیم افراد انسانی استوار است و بر خلاف تصور بسیاری از مسیحیان، هیچگونه قولی در دست نیست که واسطه نقل آن، یک شاهد عینی زندگانی عیسی(ع) باشد) . توماس میشل استاد الهیات و کشیش مسیحی مینویسد: بر خلاف قرآن، کتاب مقدس مجموعهای بین 66 تا 73 کتاب است که در طول 1500 سال تألیف شده و شمار بزرگی از مؤلفان که تاریخ نام بسیاری از آنها را فراموش کرده برای تهیه آن به عملیات پیچیدهای پرداختهاند. او همچنین میگوید: (اصولاً مسیحیان نمیگویند خدا کتابهای مقدس را بر مؤلفان بشری املا کرده است؛ بلکه معتقدند او به ایشان برای بیان پیام الهی به شیوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبک نویسندگی ویژه هر یک، توفیق داده است). میشل اشاره میکند که نویسندگان کتابهای مقدس، معصوم نبوده و دچار محدودیتهای علمی و تنگناهای زبانی بوده و به رنگ زمان خود در آمده بودند و لاجرم خطاهایی نیز در کتاب مقدس به یادگار نهادهاند: (گاهی این نویسنده بشری، نظریات غلط یا اطلاعات اشتباهآمیزی دارد که اثر آن در متن کتاب باقی میماند) . رابرت ا. هیوم نیز مینویسد: (اسلام، از این جهت که متن مقدس آن صریحاً وحی خداوندی به یک فرد خاص بنیانگذار این دین است، در میان همه ادیان جهان منحصر به فرد است. در قرآن سخنگوی اصلی خداست...) . 23 تحریفناپذیری؛ قرآن کتابی است تحریفناپذیر که همواره اصالت و عصمت خود را در طی قرون حفظ و دست بشر را از دستبرد تحریف کوتاه کرده است؛ در حالی که هیچ یک از ادیان موجود، از این ویژگی برخوردار نیست. (عصمت) امری افزون بر اصل الهی بودن پیام قرآن است و برای آن میتوان مراحل زیر را ذکر کرد: 123 عصمت از ناحیه نازل کننده (خداوند)؛ 223 عصمت از ناحیه حاملان وحی و فرشتگان رساننده به پیامبر(ص) ؛ 323 عصمت در دریافت وحی از سوی پیامبر(ص)؛ 423 عصمت در ابلاغ وحی به مردم از سوی پیامبر(ص)؛ 523 عصمت در بقا و استمرار تاریخی وحی در میان بشر تا پایان تاریخ. به اعتقاد مسلمانان، کتابهای آسمانی نازل شده بر پیامبران پیشین نیز از نظر عصمت در چهار مرحله نخست با قرآن مجید همتا و همپا هستند؛ لیکن مرحله پنجم عصمت (تحریفناپذیری ابدی در میان مردم) از اختصاصات قرآن است. 33 معجزه جاوید و سند رسالت؛ پیامبران برای اثبات رسالت خود، معجزه آوردهاند؛ لیکن کتاب آسمانی آنها، غیر از معجزه و سند رسالتشان بوده است. اما قرآن خود معجزه است؛ یعنی هم کتاب رسالت است و هم برهان صدق آن. از طرف دیگر این کتاب معجزهای جاودان و باقی و سندی زنده بر رسالت است که قرنها و عصرها را در مینوردد و همگان را به تحدّی میطلبد. در حالی که معجزات پیامبران پیشین، فقط نزد حاضرین مشهود بوده و اثری از آن باقی نیست و جوامع بشری از مشاهده آن محرومند. افزون بر آن کتاب آسمانی اسلام، امتیازات بیشماری از جهت محتوایی دارد که بررسی آنها مجالی فراختر میطلبد. 4 جامع بودن از دیگر ویژگیهای اسلام در برابر دیگر ادیان، جامع بودن آن است. اسلام برنامه تکاملی بشر تا پایان تاریخ را به ارمغان آورده است. جان دیون پورت مینویسد: (... قرآن مطابق تحقیقات کومب با انجیل فرق دارد؛ زیرا انجیل دارای مکتب و روش فقاهتی نیست؛ بلکه به طور کلی محتویات آن مرکب است از قصص و روایات و بیانات تحریض و ترغیب بشر در نشر عواطف و احساسات عالی و فداکاری و... ولی هیچ نوع عامل و رابطه منطقی جالب و جاذبی که این معانی را با یکدیگر ربط دهد، در انجیل وجود ندارد. از این گذشته قرآن مانند اناجیل نیست که فقط به عنوان میزان و شاخصی درباره عقاید دینی و عبادت و عمل درباره آن شناخته شده است؛ بلکه دارای مکتب و روش سیاسی نیز هست؛ زیرا تخت و تاج یا به تعبیر دیگر اساس دستگاه و سازمان سیاسی، روی این شالوده ریخته شده و هر نوع قانونی برای اداره امور کشور، از این منبع گرفته میشود. و بالاخره کلیه مسائل حیاتی و مالی با اجازه همین منبع و مصدر قانونگذاری، حل میشود. و 5 نظام حقوقی اسلام از جمله امتیازات انحصاری اسلام بر دیگر ادیان، نظام حقوقی اصیل آن است. این مسئله بسیاری از اندیشمندان غرب را به تحسین و اعجاب وا داشته است. اگر چه این مسئله در ذیل نظام رفتاری و بحث از (جامعیت اسلام) قابل بررسی است، لیکن به جهت اهمیت ویژهای که دارد به طور مستقل مورد بررسی قرار میگیرد. اولین نکته قابل توجه، نقش بیبدیل اسلام در بنیانگذاری و توسعه حقوق بین الملل است. مارسل بوازار پژوهشگر انستیتوی تحقیقات عالی حقوق بینالملل در ژنو، مینویسد: (در قرون وسطی هر وقت رکودی در قوانین مسیحیت روی میداد صاحب نظران از حقوق اسلامی استفاده میکردند. در قرن سیزده میلادی در چند دانشگاه اروپا، مبانی فقه اسلامی مورد پژوهش قرار گرفت. اگر فلسفه تأسیس دانش حقوق بینالملل را دگرگونی در روابط ملتها و جلوگیری از تجاوز زورمندان و توانگران و برابری و برادری انسانها بدانیم؛ باید اذعان کنیم که پیغمبر اسلامصلی الله علیه وآله بنیانگذار حقوق بینالملل بوده است). اصول حقوق بشر در اسلام حقوق بشر و یا حقوق بین الملل اسلامی دارای اصولی چند است؛ از جمله: 1. اصل حرمت و کرامت انسان؛ 2. اصل عدالت، برابری و نفی تبعیض؛ 3. اصل صلح و همزیستی مسالمتآمیز؛ 4. اصل وفای به عهد؛ 5. اصل تفاهم و رواداری؛ 6. اصل مشارکت و همکاریهای بینالمللی؛ 7. اصل حمایت از ملل تحت ستم و... . اصول یاد شده در نگاه اندیشمندان غربی، مورد توجه قرار گرفته است. مارسل بوازار در مورد اصول همزیستی مسالمتآمیز و تفاهم مینویسد: (در مورد پیروان ادیان الهی باید گفت اصولاً اسلام، آنها را مورد حمایت خود قرار داده و امنیت کاملی در جامعه اسلامی دارند. آنان میتوانند طبق دستورات دینی خود آزادانه عمل کنند، به خصوص که در قرآن نیز رعایت حقوق آنان توصیه شده است. این تساهل دینی در مسیحیت و یهود، مطلقاً وجود نداشته و به ویژه پیروان دین یهود، ناگزیر از انجام فریضههای بسیار سخت و توان فرسا بودهاند) . وی مینویسد: (در دیانت یهود، برتری نژادی وجود دارد و در برادری مسیحیت، رابطه الهی بر جنبههای عملی آن در زندگی اجتماعی غلبه یافته و در شرایط امروز قابل اجرا نیست. اما در دیانت اسلام این افراط و تفریط به چشم نمیخورد... این تفکر که از قرآن نشأت مییابد، به دیانت اسلام سودای جهانشمولی میبخشد. اسلام به دنبال ساختن جهانی است که همه مردم حتی آنان که به دین سابق خویش وفادار ماندهاند با تفاهم، همکاری، برادری و برابری کامل زندگی کنند). 6 خاتمیت اسلام دین خاتم است و این خاتمیت، ارکان و لوازمی دارد؛ از جمله: 16. نسخ شرایع پیشین؛ هر پیامبری که شریعتی به ارمغان آوَرْد، شریعت پیشین را نسخ کرد و اسلام به عنوان آخرین شریعت و برنامه کامل سعادت بشر از سوی خداوند ناسخ همه شریعتهای پیشین است. 26. نسخ ناپذیری؛ دین و شریعت اسلامی به لحاظ خاتم بودنش، از پایایی و ماندگاری برخوردار است. این دین هرگز نسخ نخواهد شد و شریعت دیگری جایگزین آن نمیشود. 35. همگانی بودن؛ لازمه ناسخ بودن و پویایی اسلام، آن است که این دین، بدیلناپذیر، همگانی و یگانه پرچمدار دعوت به سوی توحید و وحدت بخش همه آدمیان تحت لوای توحید و یگانه شریعت و قانون سعادتآفرینِ خداوند باشد. ویژگیهای دیگری نیز در باب جاذبههای اسلام و امتیازات معارف آن وجود دارد که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری میشود. 7 نفی نیست انگاری یکی از امتیازات اساسی اسلام، در برابر برخی از دیگر ادیان به ویژه مسیحیت، پیراستگی آن از درونمایههای نیست انگارانه و نفی زمینه گرایش به نیهیلیسم (نیست انگاری) است. به تعبیر پروفسور فلاطوری، در اسلام عنصری یافت نمیشود که بهانه به دست نیست انگاری چون نیچه دهد تا در این حوزه فرهنگی، حکم به نیست انگاری کند. توضیح اینکه نیچه؛ نیهیلیسم را مفهومی دو پهلو میداند که یکی از وجوه آن نیست انگاری به معنای قدرت روح و به تعبیر وی (نیهیلیسم فعال) است و دیگری نیست انگاری به معنای سقوط و زوال قدرت روح (نیهیلیسم منفعل) . نیست انگاری منفعل، از تباه شدن قوه خلاّقه و از بیهدفی و آنچه معنای حیات و ارزشهای واقعی را تشکیل میدهد، ناشی میشود . نیهیلیسم فعال، بر ملا کننده بیهودگی مطلق و به تعبیر دیگر افشاگر نیهیلیسم منفعل است. نیست انگاری منفعل، به گذشته فرهنگ مغرب زمین تعلق دارد و بنیاد آن از نظر نیچه، تصور متافیزیکی افلاطونی و باور دینی مسیحیت است. عمدهترین عنصر مسیحی افلاطونی مورد توجه وی، نگاه منفی به جهانی است که ما در آن زندگی میکنیم. باور افلاطونی و ایمان مسیحی، این جهان را که ما در آن زندگی میکنیم، جهانی خیالی و ساختگی، غیر واقعی و دروغین و بد و زشت میپندارد . او مسیحیت را مذهبی نیستانگارانه میخواند و میگوید: آری، نیستانگاری و مسیحیت هم قافیهاند و نه تنها هم قافیه که برازنده هم هستند. در مقابل، دو عنصر اساسی در تعالیم اسلامی وجود دارد که راه را بر بسیاری از انتقادات وارد بر مسیحیت و یهودیت از جمله این نگرش نیچه میبندد. آن دو عنصر عبارت است از: 1. یکتا پرستی مطلق که مضمون و محتوای اصلی ایمان دینی اسلام را تشکیل میدهد. 2. نگرش مثبت به جهان به عنوان اصل و مبنای حیات. در این نگرش، پیامبر، دارای ذات و قلمروی الهی به معنای قلمروی حقیقی و واقعی که در برابر جهان غیر واقعی و در مقابل جهان ظاهر قرار گرفته است نمیباشد. در دین اسلام بین جهان بود و نُمود، انفصال نیست و جهان نمود، به اندازه جهان بود، واقعی است. بنابراین تعالیم اسلام بهانه به دست کسی نمیدهد تا بر آن انگ نیست انگاری زند و همین مسئله باعث میشود که نیچه نیز در ضمن نفی مسیحیت به عنوان مذهبی نیستانگارانه که حیات را نابود میسازد و علم و فرهنگ را به تباهی میکشاند از اسلام تعریف و تمجید کند. او مینویسد: (مسیحیت، ما را از ثمرات تمدن عهد باستان و بعدها از دستاوردهای تمدن اسلامی محروم کرد. فرهنگ و تمدن اسلامی در دوران حکمرانان مسلمان اندلس که در اساس با ما خویشاوندتر از یونان و روم بوده و در معنا و مفهوم و ذوق و سلیقه گویاتر از آنها است ، لگدمال شد؛ چرا این تمدن لگدمال شد؟ برای آنکه اصالت داشت... برای آنکه به زندگی آری میگفت...) . 8 عدم حاجت به عصری کردن دین نبود نص الهی در ادیان دیگر و تعارض آموزههای کتب مقدس با ره آوردهای علمی و حاجات عصری، اندیشمندان و متألهان غرب را بر آن داشت که به عصری کردن دین، روی آورند؛ زیرا نه چشمپوشی از دستاوردهای نوین علمی و نیازهای عصری امکانپذیر مینمود و نه با تعارض میتوان زیست و نه متون مقدس از چنان اعتبار و وثاقت و درونمایهای بر خوردار بود که بر علم پیشی گیرد. از این رو یا باید با دین معارض عقل و علم، خداحافظی کرد و یا برای جمع بین دینداری و زیستن در زمان حال، دین را به رنگ زمانه درآورد و این گزینه مقبول اندیشمندان غربی شد. منظور از عصری کردن دین، جایگزین ساختن دین یا کتابهای آسمانی جدید و تغییر پیاپی آنها، همگام با تحولات عصری نیست؛ بلکه تغییر فهم و ارائه قرائتهای گوناگون از دین به تناسب تحولات فکری، فرهنگی و تاریخی است. به عبارت دیگر، اگر کتاب مقدس سخن خدا نباشد و نویسندگان آن برداشت خود از پیام الهی را نگاشته باشند، برداشتی که تابع فرهنگ زمان و علوم و دانستههای آن زمان بوده و عاری از خطا و اشتباه نمیباشد هیچ دلیل منطقی بر تعبّد در برابر نص نخواهد ماند و هر کس میتواند دین را مطابق پسند و فرهنگ حاکم بر زمان خود بدون داوری و سنجش کتاب مقدس فهم و تفسیر کند؛ زیرا آنچه در کتاب مقدس است، کلام مستقیم الهی نیست؛ بلکه فهمی از آن است، بدون آنکه نویسنده آن و فهم او از پیام خدا، برتر از فهم انسان امروزی باشد. چنین چیزی در نهایت به آنارشیزم معرفتی خواهد انجامید و راه هرگونه ارزش داوری در باب بسیاری از برداشتهای گوناگون را مسدود خواهد ساخت؛ زیرا در اینجا نه میتوان (نص محور) بود و نه (مؤلف محور) ، زیرا نصی الهی وجود ندارد و آنچه هست تفاسیر و تجربههای مؤلفان بشری است، و چون نص الهی در میان نیست، راهی به سوی فهم مراد شارع نیز وجود ندارد. پس تنها یک راه میماند و آن (مفسّر محوری) است. بنابراین، دین امری کاملاً شخصی و عصری میشود؛ زیرا چنین دینی، چیزی جز معرفت دینی و برداشت مفسر نیست و هیچ نص و متن نهایی وجود ندارد که بتوان معرفت دینی را با آن موزون کرد و مورد سنجش قرار داد. اما در اسلام، مسئله کاملاً برعکس است. در دسترس بودن متن وحی، جامعیت دین، هماهنگی اسلام با علم و عقل، اجتهاد زنده و پویا، هماهنگی دین با فطرت ثابت بشری، وجود قوانین ثابت برای نیازهای ثابت و قوانین متغیر برای نیازهای متغیر و بسیاری از عوامل دیگر، حاجت به عصری شدن و لجام گسیختگی در تفسیر دین را مسدود میسازد. آنچه در اینجا لازم است تنها شناخت نیازهای نو شونده در طول زمان و عرضه آنها بر منابع دینی و گرفتن پاسخ از دین بر اساس متدلوژی فهم دین است. اگر چه در این عرصه نیز گاه برداشتهای متفاوتی رخ مینماید؛ اما چند تفاوت اساسی در اینجا وجود دارد؛ از جمله: 1. وجود برداشتهای متفاوت، تنها در پارهای از آموزههای دینی؛ یعنی، برخی از امور ظنی است نه همه آنها و شامل امور یقینی و ضروری نمیشود. 2. نص معتبر و خدشه ناپذیری وجود دارد که ملاک و معیار سنجش است و لاجرم هرگز به آنارشیزم معرفتی نمیانجامد. افزون بر آنچه گذشت امتیازات دیگری برای اسلام قابل شمارش است؛ از جمله: مورد بشارت انبیای پیشین بودن و اعتبار پذیری ادیان الهی و پیامبران پیشین از اسلام و... که به جهت اختصار از بررسی آنها خودداری میشود. پینوشتها: نگا: توماس، میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، (قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول 1377)، صص 23 و 24. همان، ص 26. همان، ص 27. همان، ص 27. بقره/ 176؛ نساء/ 122 و.... شعراء/ 193. نجم/ 3 و 4؛ تکویر/ 1923، بینه/ 2. همان. فصلت/ 42؛ حجر/ 9، واقعه/ 77. این مسئله نشان میدهد که اعتبار کتب آسمانی و ادیان پیشین نزد مسلمانان بسیار بالاتر از آن است که مدعیان پیروی از آن ادیان ادعا میکنند. بهترین گواه این مطلب سخنانی است که از توماس میشل درباره عهدین بیان شد. جان، دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمدصلی الله علیه وآله و قرآن، ترجمه غلامرضا سعیدی (قم: دارالتبلیغ اسلامی، بیتا) ص 99. مترجم کتاب در پاورقی آورده است: (مردم بیخبری که حتی در همین کشور اسلامی تصور میکنند دین از سیاست جداست، بخوانند و متنبه شوند که دستگاه تبلیغات اسلامی غیر از ادیان منسوخ است و چقدر تأسف آور است که یک نفر محقق خارجی این معنا را کاملاً درک کرده و توضیح دهد؛ ولی کسانی که خود را مسلمان معرفی میکنند به تقلید کورکورانه از خارجیان مغرض، چه یاوه سراییهایی میکنند)همان، صص 100 99). Boizard, Marcell A. مارسل، بوازار، اسلام در جهان امروز، ترجمه د.م.ی، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1361)، ص 270. برای آگاهی بیشتر نگا: الف. عبدالکریم، سلیمی، نقش اسلام در توسعه حقوق بین الملل، (قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382)؛ ب. زین العابدین، قربانی، اسلام و حقوق بشر، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ پنجم 1375)؛ ج. مارسل، بوازار، انسان دوستی در اسلام، ترجمه محمد حسین مهدوی، (تهران: توس، 1362). همان، ص 107. مارسل، بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدی، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1358)، ص 106. این قسمت عمدتاً از مقاله (فرهنگ شرقی اسلامی و نیست انگاری غربی) نوشته پروفسور (عبدالجواد فلاطوری) استفاده شده است که توسط آقای خسرو ناقد، از زبان آلمانی به فارسی ترجمه گردیده و در روزنامه شرق (فرهنگی)، شماره 262 3 به تاریخ 21 و 22، مرداد 1383، ص 6 چاپ شده است. نام اصل مقاله عبارت است از: konnte die islamisch morenlaendische kultur zu einem dem abendlaen dischen nihilismus aehnelnden nihilismus fuehrer? Nihilismus (Nihilism(. Nietzche. ارجاعات این قسمت به (مجموعه آثار) نیچه به زبان آلمانی از سوی نویسنده مقاله است. همه ارجاعات با ذکر شماره مجلد و شماره صفحه آمده است. نام و مشخصات اصلی مجموعه آثار نیچه عبارت است از: (Neitzche’ werke. Leipziq 1091) همان، ج 15، صص 651 و 851. همان، ج 16، صص 563 فصل47 آیه7 و نیز: ج 5، ص 572. همان، ج 15، ص 852. کنایه نیچه به هم قافیه بودن واژههای آلمانی nihilist und christ است. این جمله ناظر به تفکیک قلمرو مسیح از حکومت این جهان در آیات انجیل است که نخستین بذر سکولاریسم و جدا انگاری دین از دنیا را در جهان مسیحی افشانده است. نگا: انجیل متی، باب 22، آیه 21؛ لوقا، باب 20، آیه 25، یوحنا، باب 19، آیه 36. همان، ج 8، ص 703. Epistemic Anarchism. Evaluation. Text Oriented. Author Oriented. Interpreter Orientation. Interpreter Orientation. جهت آگاهی بیشتر در این زمینه به منابع زیر رجوع کنید: الف. میرمصطفی، تامر، بشارتهای کتب مقدس، ترجمه بزرگ کیا، (قم: دلیل، چاپ اول 1379)؛ ب. جعفر، سبحانی، احمد موعود انجیل؛ نیز: منشور جاوید، ج 6 (تفسیر موضوعی)، (قم: توحید، چاپ اول، 1375)، صص 22 13؛ پ. انجیل برنابا، ترجمه حیدر قلیخان قزلباش (سردار کابلی)، (بیجا، بیچا، دفتر نشر الکتاب، 1362)؛ ت. داود، عبدالاحد، محمد فی کتاب المقدس، (قطر: دارالضیاء، للنشر و التوبیع، 1985م)؛ ث. محمد صادق، فخر الاسلام، انیسالاعلام فی نصرة الاسلام، (تهران: مرتضوی، 1351)؛ ج. موریس، بوکای، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبی: (تهران: حسینیه ارشاد، بیچا، بیتا)، صص 151 145؛ د. عبدالرحیم، سلیمانی اردستانی، درآمدی برالهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت،( قم: طه، 1382، چاپ اول). بهائیت از ابتدای پیدایش خویش، به دلیل بشری بودن، فقدان پشتوانه مستحکم وحیانی و عقلی، وجود نارسائیها، اشکالات اساسی و تناقضات متعدد در آموزهها و منابع آن از یکسو و مسائلی از قبیل اختلافات و نزاعهای طولانی میان رهبران خویش، ریاکاری و تظاهر، دغلکاری، فریبکاری و مفاسد اخلاقی رهبران این فرقه، پیوند تنگاتنگ با استعمارگران، خیانت به ملت ایران و جهان اسلام، تبعیض و تحقیر ایرانیان و...، همواره پیروان خویش - که در ابتدا فریب شعارهای ظاهری آن را خورده و جذب آن شده بودند - را با شک و تردید و در نهایت رویگردانی و بازگشت به دین مبین اسلام به عنوان آخرین و کاملترین دین الهی مواجه نموده است. به اعتراف وقایعنگاران بابی، در اجتماع (بدشت)، به محض این که سخن از نسخ شریعت اسلام و اعلام دین جدید بهائیت! رفت و قرّةالعین (بدون حجاب، با آرایش و زینت) به مجلس وارد شد و حاضران را مخاطب ساخت که امروز (روزی است که قیود تقالید سابقه شکسته شد) تاریخ نبیل زرندی، ص 271 - 273. . برخی از بابیان به شدّت از این فرقه روی گرداندند. ر.ک: کشف الحیل، عبدالحسین آیتی، ج 1، ص 130؛ دانشنامه جهان اسلام، ج 1، ص 18. همچنین یکی از نجات یافتهگان از فرقه ضاله بهائیت (سؤالات زیاد، مجهولات و تناقضات) را علت عمده بیزاری از بهائیت دانسته و میگوید: (فقط سفسطه میکنند و کسی که باهوش باشد کاملاً آن را متوجه میشود. من از تناقضات فرار کردم. همه چیز تناقض داشت و در جواب این تناقضات هم فقط سفسطه میکنند. من گاهی با دوستانم صحبت میکردم و در جواب سؤال آنها که میگفتند جواب سؤالم را نگرفتم و میگفتم که چرا سؤال نمیکنید که آنها میگفتند که سؤال میکنیم ولی اینها جواب آن را نمیدانند) گفتگو با مهناز رئوفی، نجاتیافته فرقه ضاله بهائیت، پایگاه شیعه آنلاین.. در ادامه جهت تبیین موضوع فوق به بررسی دلایل رویگردانی تعدادی از مهمترین نجات یافتهگان از این فرقه ضاله پردازیم: نجاتیافتهگان آقا جمال بروجردی پس از واقعه اجتماع (بدشت) نیز شاهد رویگردانی بسیاری از مبلغین و نزدیکان رهبران بهائی میباشیم که بدنبال آگاهی و کشف حقیقت، خود را از این فرقه ضاله نجات دادهاند. به عنوان نمونه؛ یکی از افراد، آقا جمال بروجردی، دانشمندی است که در زمان بهاء به این دین گروید و در راه بهائیت جانفشانی نمود تا آنجا که از طرف بهاء به لقب (اسم اللَّه) - که مهمترین القاب این فرقه است - معروف گشت. اما پس از بهاء که بین پسرانش بر سر وصایت و وراثت درگیری روی داد، ضمن اعراض از این تشکیلات، میگوید: (شگفتا ما مردم جهان را به دوستی و یگانگی میخوانیم چرا باید این دو نفر که یکی پس از دیگری جانشین بهاء هستند با یکدیگر اینگونه باشند و دوگانگی کنند؟) به نقل از: خاطرات و زندگی صبحی، سیدهادی خسروشاهی، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش17.. اساساً تناقضات رفتاری و اختلافات و نزاعهای داخلی سران بهائیت که مبین نفاق و قدرت طلبی رهبران این فرقه است، یکی از دلایل بدبینی صاحب نظران و رویگردانی پیروان آن میباشد. چنانکه ادوارد براون از متخصصان فرقه بابیت و بهائیت که با تصحیح و مقدمه نویسی برای کتاب معروف (نقطه الکاف) این کتاب اثر میرزا جانی کاشانی شاگرد علیمحمد باب است که دربردارنده تاریخ ظهور باب و وقایع هشت سال اول تاریخ بابیه میباشد و با مقدمهای که ادوارد براون بر آن نوشته و به ارزش و اهمیت آن افزوده، از آثار مهم تاریخی، درباره بابیت و بهائیت به شمار میآید. در واقع، این کتاب، تا حد زیادی از شیادی و حیلهگری میرزا حسینعلی (بهاءاللَّه) پرده برمیدارد. (ر.ک: مستشرقان و مهدویت، سیدرضی موسوی گیلانی، مجله انتظار، ش 18، ص 229). پرده از حیلهگری و دسیسههای فرقه بهائیت و پیروان این فرقه برداشت، از خونریزی و کینه میان پیروان بهائیت، احساس ناراحتی میکند و این را مخالف رحمت و شفقت ادیان میشمارد: (این تفرقه آخری و حقد و حسد و جنگ و جدالی که از آن ناشی شد، راستی این است که اثر خیلی بدی در ذهن این بنده پدید آورد... در مقابل این همه نصوص الهی از قبیل (عاشروا مع الادیان بالروح و الریحان) و (همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار) و نحو ذلک، ایشان با اعضای خانواده خودشان با این درجه تلخی و عداوت رفتار میکنند؟) ر.ک: مستشرقان و مهدویت، سید رضی موسوی گیلانی، مجله انتظار، ش 18، ص 229.. فضل اللَّه صبحی مهتدی وی نیز یکی از مبلغان برجسته بهائی بود که که در مهد بهائیت تولد و پرورش یافته و در خاندانی که از قدمای احباء محسوب و خویشاوندی با بهاءاللَّه داشت رشد کرده بود. سالهای طولانی محرم اسرار و منشی مخصوص عبدالبهاء بود و از این رو بهائیان او را (کاتب وحی) مینامیدند. اما پس از کشف واقعیات مربوط به فرقه بهائیت و رهبران آن که خود از نزدیک شاهد عینی آن بوده، از آن فرقه جدا گردید، اسلام آورد و به نشر اندیشه انسان دوستانه و اخلاق اسلامی و بیان حقایق بهائیگری پرداخت. او شرح زندگی خود را در کتاب (خاطرات صبحی) خاطرات فضلاللَّه مهتدی صبحی، فضلاللَّه مهتدی صبحی، تهران: نشر علم، 1384. و (پیام پدر) پیام پدر، فضل اللَّه مهتدی (صبحی) تهران: امیرکبیر. به تفصیل نوشته است و ضمن بیان خاطرات خویش، واقعیاتی از قبیل؛ تناقضات آشکار، انحرافات اخلاقی ریاکاری و تظاهر، ارتباط با بیگانگان، بدعت گزاری، تبعیض و تحقیر ایرانیان، تاراج میراث فرهنگی، سوءاستفاده از باورهای عامیانه، مظلومنمایی و شانتاژهای ماهرانه بهائیان را با ذکر نمونههای متعدد بیان میدارد و دلایل و براهین عقلی و نقلی خود را برای رویگردانی از بهائیت را به خوبی شرح میدهد. صبحی در کتاب اول خود توجه ویژهای به مباحث بنیادی و اعتقادی دارد که در تاریخچه پیدایش بهائیت و معتقدات بهائیان و چه در مبانی اعتقادی اسلامی، به تبیین و تشریح حقایق پرداخته است و شاخصههای اعتقادی اسلامی را به عنوان رهاییبخش انسان و برترین مبانی دینی به خواننده خاطرات عرضه میدارد، تا خوانندگانی که بهائی بوده، از
رد عقلانی و بطلان بهائیت چیست؟
آنچه با عناوینی چون آیینها ، ادیان و مکاتب در جهان امروز مطرحند به طور کلّی به دو گروه تقسیم می شوند ؛ آیینها و مکاتب صرفاً بشری که به هیچ وجه ادّعای از جانب خدا بودن ندارند مثل آیین کنفسیوس ، بودیسم ، آیین شینتو ، هندویسم ، تائوئیسم، جینیسم ، آیین سیک و ... ؛ و گروه دوم ادیان و مکاتب آسمانی که مدّعی الهی بودن و از جانب خدا بودن هستند مثل آیین زرتشت ، یهودیّت ، مسیحیّت و اسلام.
بین همه ی این مکاتب ، اگرچه تشابه گزاره های فراوانی به چشم می خورد و حتّی از حیث قالب نیز برخی شباهتها بین آنها دیده می شود ولی در چهارچوب کلّی تفاوتهای اساسی بین آنها ملاحظه می گردد ؛ و همین چهار چوب کلّی است که ماهیّت یک مکتب را پدید می آورد. لذا به صرف شباهت در گزاره ها نمی توان مکاتب را نسبت به همدیگر سنجیده و از میزان حقّانیّت آنها نسبت به هم سخن گفت ؛ بلکه باید نخست دید آن مکتب در پی تحصیل چه غایتی است و ثانیاً باید چهارچوب آن مکتب را ملاحظه نموده و نسبت آن را به غایت مطلوب از آن مکتب لحاظ نمود ؛ تا معلوم گردد که آیا با آن چهار چوب می توان به آن غایت رسید یا نه؟
همه ی آیینها و مکاتب در غایت ادّعایی خود ، اشتراک نظر داشته همه بر آنند که می خواهند بشر را به سعادت حقیقی برسانند. البته تعاریفی که این مکاتب از سعادت حقیقی دارند متفاوت می باشد. مشکل اصلی نیز در همین جاست که هنوز بشر به تعریف اجماعی از سعادت بشر نرسیده و در اینکه سعادت نهایی چیست اتفاق نظری در مذاهب و مکاتب بشری نیست . از همین رو باید بشر از پایگاه مطمئنی آغاز کند و آن جز تکیه بر آموزه های الهی که خود خالق و بهترین راهنمای بشر می باشد نیست.
بنا بر این ، عقل سلیم حکم می کند که بشر به تنهایی و بدون اتّصال خاصّ به خدا قادر نیست اوّلاً سعادت حقیقی خود را تعریف و ثانیاً نقشه ی رسیدن به آن را ترسیم نماید.
همه ادیان الهی کنونی مثل آیین زرتشت ، یهودیّت ، مسیحیّت و اسلام نیز مدّعی این هستند که نقشه ی درست راه سعادت ، خودشان هستند. و البته شکّی نیست که اگر نقشه ی سعادت از جانب خدا باشد یقیناً درست می باشد ، امّا اینکه کدام یک از این ادیان ، حقیقتاً نقشه ی درست و تحریف نشده ی آمده از جانب خدا هستند ، آن را باید با سنجه ها و معیارهای ویژه ای مورد بررسی قرار داد. که زحمت این مهمّ ، در کتاب چرا دین؟ چرا اسلام؟ چرا تشیّع؟ کشیده شده است ؛ که قسمتی از آن خدمت حضرت عالی تقدیم می گردد.
چرا اسلام؟ (قسمت اول)
سنجههای حقانیت:
شاخصهای اساسی حقانیت یک دین چهار امر است:
1. بنیاد الهی
اصل الهی بودن یک دین از راههای زیر قابل بررسی است:
11 آموزههای دین
با مراجعه به آموزههایی که هر دینی برای خود دارد چه این آموزهها در قالب کتاب مقدس باشد یا گفتارهای پیامبر آن دین میتوان پی برد که آیا یک دین، واقعاً دین حق الهی است یا خیر؟ در اینجا معقول و منطقی بودن، داشتن هماهنگی و انسجام، پاسخگویی به نیازهای ابدی و اساسی انسان، وجود نظام اعتقادی، ارزشی و عبادی، هدفمندی و مطابقت با سیر و سرشت جوهری انسان، بهترین شاخصهایی است که میتواند ما را به حق بودن یک دین رهنمون شود.
21 تأیید دین قبلی یا بعدی
از آنجا که ادیان آسمانی، با یکدیگر پیوند عمیقی دارند و هر دینی مؤید و تکمیلکننده دین قبلی است، میتوان با مراجعه به نصوص معتبر رسیده از پیامبری که حق بودن دینش برای ما به اثبات رسیده است، کشف کرد که آیا ادیان دیگر، به تأیید این دین رسیدهاند یا نه. این روش از جایگاه ویژهای برخوردار است که کمتر بدان توجه شده است. از طریق این روش عدم حقانیت همه ادیانِ ادعاییِ پس از پیامبر خاتم نیز اثبات میشود.
31 اعجاز
معجزه پیامبر یکی از دلایل اثبات صدق نبی و بنیاد الهی دین اوست. معجزه پیامبر باید به طور قطعی اثبات شود. بنابراین کسی که در حقانیت دینی تحقیق میکند باید خود آن معجزه را مشاهده کند و یا از طریق نقلی که صدق آن قطعی و غیرقابل تردید است با آن آشنا شود. مورد نخست تنها در مورد حاضرین در محضر پیامبر امکانپذیر است و غایبان از آن بیبهرهاند، جز در مورد قرآن که معجزه زنده و ابدی است و همگان میتوانند با این سند رسالت ارتباط مستقیم برقرار کنند و اعجاز آن را تجربه کنند.
41 روش تاریخی
با رجوع به گزارشهای مستند، معتبر و کافی تاریخی، میتوان فهمید که آیا دین خاصی دارای ویژگیها و خصایصی که بیان شد هست یا خیر؟ تاریخ در این باره، یکی از منابع شناخت ما در ادیان مطابق با واقع است. این چهار روش در عین مجزّا بودن از یکدیگر، در پارهای موارد میتوانند مکمل یکدیگر در اثبات حقانیت یک دین باشند.
51 ادعای خود دین
ادعای خود دین نسبت به بنیاد الهی به سه صورت قابل تصور است:
یا دینی ادعای الهی و وحیانی بودن دارد.
یا دینی ادعا دارد که از سوی خدای هستی نازل نشده.
یا دینی نسبت به این مسئله ساکت است.
در مورد اول باید صدق مدعا را از طریق راههای پیشین آزمود. اما اگر دینی ادعای الهی بودن نداشته یا عکس آن را داشته باشد، مانند ادیان ابتدایی و قدیم همچون آنیمیسم، فتیشیسم، میترانیسم، هندوئیسم، برهمنیسم، جنیسیم، و ادیان ترکیبی مانند سیکیسم و یا ادیان فلسفی چون بودیسم و کنفوسیونیسم و بسیاری از ادیان قدیم آمیخته به شرک مثل تثلیث بابلی، تثلیث رومی، تثلیث هندی و... کاملاً از مجرای بحث خارج میشوند و حوزه تحقیقات، منحصر به ادیان مدعی الهی بودن چون اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتیگری میشود.
2 تحریف ناشدگی
صرف بنیاد الهی در اصل نخستین یک دین برای اثبات حقانیت فعلی آن کافی نیست؛ بلکه باید وثاقت کتاب آسمانی آن از جهت مصون بودن از تحریف و دستکاریهای بشری نیز اثبات شود.
برای اثبات وثاقت کتاب آسمانی، یعنی استناد قطعی آن به پیامبر و تحریف نشدن آن، میتوان از روشهای 11 و 21 و 41 استفاده نمود. در خصوص قرآن به لحاظ اعجاز بودنش روش 31 نیز کاربرد دارد.
3 نسخ ناشدگی
نسخ شدن یا نشدن یک دین از دو طریق به دست میآید:
13 عدم پیدایش شریعت حقه پسین
براساس این ضابطه تا زمانی که شریعت الهی جدیدی نازل نشود شریعت قبلی باقی است و با پیدایش شریعت جدید منسوخ خواهد شد. این روش نسخ نشدن را به طور موقت ثابت میکند و با آمدن شریعت جدید برای همیشه شریعت پیشین منسوخ شناخته میشود. از این رو با آمدن شریعت اسلامی همه شرایع پیشین برای همیشه منسوخ خواهند بود.
2 3 ادعای خاتمیت؛
دینی که اصل الهیبودن و تحریفناشدگی کتاب آسمانی آن اثبات شده باشد اگر ادعای خاتمیت کند، به لحاظ صدق قطعی این ادعا نسخناپذیری آن برای همیشه ثابت میشود و ملاکی برای کشف کذب و عدم حقانیت همه ادیان ادعایی بعدی خواهد شد. بنابراین خاتمیت اسلام به تنهایی دلیل قاطع بر کذب و بطلان همه ادیان بعد از آن همچون آیین سمیک و بهائیت میباشد. بر این اساس حقانیت برای همیشه اختصاص به دین مبین اسلام دارد.
4 خردپذیری
بررسی تطبیقی ادیان براساس این مسئله، تحقیقی گسترده و فراخ دامن میطلبد. در عین حال به طور فشرده و کوتاه، اشاراتی در مقایسه چند دین بزرگ خواهیم داشت:
الف) مهمترین رکن اساسی یک دین، (خداشناسی) آن است. در این راستا آموزه (توحید) در اسلام، خردپذیرترین آموزه است و ادله متقن بسیاری بر آن گواهی میدهد. اثبات توحید به خودی خود، ابطالکننده آموزه (تثلیث) و (ثنویت) است. بنابراین همین مسئله، به تنهایی برای اثبات عدم حقانیت ادیان غیر توحیدی کافی است.
ب) بسیاری از ادیان، به رغم دارا بودن پیشینه الهی، در طول تاریخ دچار تحریفات چشمگیری شده و اصالت خود را از دست دادهاند. همین مسئله باعث شده که آموزههای خردستیز بسیاری در این ادیان رخ نماید. اکنون از باب نمونه تنها به چند نمونه از تحریفات عهدین اشاره میشود. گفتنی است عهد عتیق کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان، هر دو است، و عهد جدید کتاب مقدس مسیحیان میباشد.
امتیازات اسلام بر دیگر ادیان:
1. خردپذیری و خردپروری
از جمله امتیازات مهم اسلام، عقلانیت، خردپذیری و بالاتر از آن خردپروری آموزههای آن است. این مسئله در امور مختلفی نمودار است؛ از جمله:
در ابتدای همین مقاله حدفاصل حروف و اعداد با خط تیره آمده و باید یکسان شود.
11. نظام فکری و عقیدتی اسلام: (مانند خداشناسی، هستیشناسی، انسانشناسی، راهنماشناسی و فرجامشناسی)؛
21. نظام اخلاقی اسلام؛
31. نظام رفتاری و قوانین و دستورات عملی؛
41. دعوت به تحقیق و پرسشگری در انتخاب دین.
خردپذیری آموزههای اسلام، از چنان وضوح و روشنی برخوردار است که قرآن مجید، آدمیان را به بررسی هوشمندانه و انتخاب خردمندانه دین دعوت کرده و هر گونه تحمیل و اجبار و پذیرش کورکورانه دین را نهی میکند: (فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ؛ پس بشارت ده بندگانم را، آنان که به سخنان [مختلف] گوش فرا داده و برترین را بر میگزینند) و (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی) ؛ (هیچگونه تحمیل و اجبار در امر دین روا نیست؛ [زیرا] به خوبی راه هدایت از ضلالت روشن شد). اما مسیحیت کنونی به علت قرار گرفتن در تنگناهای شدید معرفتی و ناتوانی در حل رابطه تثلیث و توحید و تجسد و خداانگاری مسیح، به جداسازی و گسست ایمان از معرفت فتوا داده و دین و ایمان را با عقل و خرد بیگانه ساخته است!
پروفسور لگنهاوزن میگوید: (چیزی که در اسلام بیش از همه، برای من جاذبه داشت، این بود که چقدر این دین از پرسشهای انسان استقبال میکند و همواره دعوت به تحقیقات بیشتر در تعالیم دین میکند).
همو میگوید: (وقتی از کشیشها میپرسیدم که من نمیفهمم چه طور خدا یکی است و سه شخص است؟ در اکثر موارد جواب میگفتند که ما نمیتوانیم به درک این آموزه برسیم. تنها خدا میداند که حقیقت این امر چیست. این رمزی است که فقط خدا آن را میداند و عقل در اینجا به بن بست میرسد! از جمله چیزهایی که برای بنده خیلی جالب بود، این بود که در اسلام نگفتهاند اصول دین را چشم و گوش بسته بپذیر؛ بلکه دعوت کردهاند که بپرس. مخصوصاً این خصلت در میان شیعیان خیلی بیشتر است)
خانم مارگریت مارکوس (مریم جمیله) نیز در این زمینه مینویسد: (پس از آنکه عقاید همه کیشهای بزرگ را مورد بررسی قرار دادم، به این نتیجه رسیدم که به طور کلی مذهبهای بزرگ یکی بودند؛ ولی به مرور زمان فاسد شدهاند. بتپرستی، فکر تناسخ و اصول طبقهبندی در کیش هندویی سرایت کرد. صلحجویی مطلق و انزوا از مشخصات کیش بودایی شد. پرستش آبا و اجداد جزء عقاید کنفسیوسی، عقیده اصالت گناه و تثلیث و در نتیجه آن مفهوم خدایی مسیح و شفاعت به استناد مرگ ادعایی عیسی بر روی دار در مسیحیت، انحصارطلبی ملت برگزیده یهود و... نتیجه این انحرافات است. هیچ یک از این اندیشههایی که مرا منزجر ساخته بود، در اسلام پیدا نمیشد؛ بلکه به صورت روزافزونی احساس میکردم که تنها اسلام آن مذهب اصیلی است که طهارت خودش را حفظ کرده است. سایر مذهبها فقط و فقط بعضی اجزای آن، مقرون با حقیقت است؛ ولی فقط اسلام است که تمام حقیقت را حفظ کرده است)
2 اسلام و علم
به رغم آنچه در تعارض و ناسازگاری مسیحیت با علم و معرفت بیان شد، دین اسلام با دانش و معرفت، پیوندی نزدیک و ناگسستنی دارد. وفاق و آشتی دین و دانش در اسلام در سه حوزه چشمگیر و در خور توجه است:
یک) تشویق به فراگیری دانش
در این عرصه اسلام گوی سبقت از هر مکتب و آئینی را ربوده است و از این هم فراتر رفته و کسب دانشهای لازم در جهت تأمین نیازمندیهای دنیوی و اخروی را ضروری دانسته است؛ چنان که پیامبر اکرم(ص) فرمود: (ان طلب العلم فریضة علی کل مسلم؛ همانا علم آموزی بر هر مسلمانی واجب است.)
و نیز آمده است: عالمی که از دانش او بهره برند از هفتاد هزار عابد برتر است. در کتابهای روایی و نصوص دینی ابواب مفصلی در این زمینه وجود دارد.
دو) تقویت روحیه علمی:
اسلام روحیه پژوهشگری را ارج مینهد و در مسیر حقیقتیابی و معرفت اندوزی هیچ مانعی نمینهد. قرآن مجید آوای تحقیق و جستوجوی آزاد و گزینش رهاورد معقول پژوهش را صلا داده و فرموده است: (بشارت ده بندگانی را که به سخنان گوش فرا داده و برترین آنها را برمیگزینند.)
سه) دارا بودن مضامین علمی:
نصوص دینی اسلام آکنده از مضامین و مطالب علمی است. در این عرصه اسلام هم در بردارنده مبانی و پیشفرضهای عام و متافیزیکی علوم است و هم دارنده بسیاری از گزارههای علمی، به گونهای که یکی از وجوه اعجاز کتاب آسمانی اسلام اعجاز علمی آن شناخته شده تا آنجا که دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان صدها کتاب در باب رهاوردهای علمی قرآن به نگارش درآوردهاند.
از جهت سازگاری با علم و دانش بشری نیز اسلام کارنامه درخشانی دارد. موریس بوکای، دانشمند فرانسوی، به دو امتیاز اساسی در این رابطه اشاره میکند:
1 غنای فراوان قرآن در حوزه مسائل علمی؛ در حالی که عهد قدیم (تورات) و عهد جدید (انجیل) نسبت به بسیاری از آنها ساکت و فاقد اطلاعات و دادههای مشخصی هستند.
2 استواری و توافق دادههای قرآن با دستاوردهای متقن و معتبر علوم روز؛ در حالی که عهد عتیق و اناجیل به تعارضات آشتیناپذیری در این زمینه مبتلا هستند. بوکای مینویسد: (من بدون سبق ذهن و با عینیت کامل، ابتدا به قرآن توجه کردم و خواستم درجه سازگاری این متن را با معلومات علمی امروز بسنجم... در پایان کار بر من مسلّم شد که قرآن، به ایجاب و اثبات هیچ مطلبی نمیپردازد که در این دوره معاصر، بتوان آن را از نظر گاه علمی محل انتقاد و تردید قرار داد.
براساس همین روش عینی، عهد عتیق و اناجیل را نیز مطالعه کردم. در مورد عهد عتیق به هیچ وجه نیازی نبود که پا را از کتاب نخست آن؛ یعنی، سفر تکوین (پیدایش) فراتر بگذارم، تا به تأکیداتی آشتیناپذیر، با معلومات متقن علمی این روزگار برخورد کنم!
در همان صفحه اول انجیل نیز، شجره و نسب عیسی(ع) ما را دچار اشکال میکند؛ زیرا در این باب متن انجیل متی با متن انجیل لوقا آشکارا در تناقض است. درباره تاریخ ظهور بشر بر روی زمین نیز مطالب انجیل لوقا با معارف امروزی کاملاً ناسازگار است).
البته اسلام در این باره، امتیاز اساسی دیگری نیز بر مسیحیت دارد و آن نوع نگاه اسلام به علم و دانش است. اسلام دینی است که به گسستناپذیری علم، عقل، ایمان، معرفت و رستگاری فتوا میدهد. اما به اعتقاد رسمی مسیحیت شجره ممنوعه که آدم و حوا به جرم خوردن آن از بهشت رانده شدند و به تبع آن همه انسانها مورد خشم الهی قرار گرفته و گنهکار شدند چیزی جز شجره معرفت و دانش نیک و بد نبوده است: (پس گرفته خداوند پروردگار آدم را در بهشت عدن قرار داد تا او را رستگار و مورد عنایت خود سازد و آدم را امر نموده، چنین گفت: آنچه از درختان خواهی بخور؛ اما مبادا که از درخت معرفت نیک و بد بخوری که هر گاه از آن بخوری خواهی مرد).
در باب سوم میگوید: خداوند پس از تخلف آدم چنین گفت: (اکنون انسان مانند یکی از ما شده که نیک و بد را تمیز میدهد و اکنون است که دست دراز کند و از درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند؛ پس او را از بهشت عدن بیرون کرد...).
بر اساس این آموزه، جستوجوی دانش و معرفت در تعارض با رستگاری و خلود انسان در بهشت است. به عبارت دیگر، چنین وانمود میکند که یا باید رستگاری در بهشت را برگزید و یا در جستوجوی دانش و معرفت برآمد. پس آنکه بهشت و رستگاری میخواهد، باید از پیمودن طریق دانش و معرفت فاصله گیرد و آنکه دانش و معرفت میجوید، باید بهای سنگین خروج از بهشت و سعادت جاودان را بپردازد!
استاد مطهری در این باره مینویسد: (بر اساس این برداشت همه وسوسهها، وسوسه آگهی است؛ پس شیطان وسوسهگر همان عقل است) .
ادامه دارد...
پینوشتها:
جهت آگاهی بیشتر ر.ک: الف. سید محمدحسین طباطبایی و مرتضی مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، (قم: صدرا، چاپ چهارم، 1374)؛ ب. مرتضی مطهری، توحید، (قم: صدرا، چاپ سوم، 1374).
جهت آگاهی بیشتر بنگرید: حمیدرضا شاکرین، دین شناسی، (قم: معارف).
Ernest Renan.
رابرت م. گرنت، دیوید تریسی، تاریخچه مکاتب تفسیری و هرمنوتیکی کتاب مقدس، ترجمه و نقد و تطبیق: ابوالفضل ساجدی، ص 298، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، 1385.
ر.ک: انجیل یوحنا، 112: 1، سفر تکوین، 3819: 30. برای آشنایی بیشتر ر.ک: الف. انیس الاعلام، ج 3؛ ب. محمد، صادقی، بشارات عهدین، ص 73 و 177؛ این در حالی است که براهین عقلی لزوم عصمت پیامبران را اثبات میکند.
سفر پیدایش (38 19:30).
کتاب دوم سموئیل (31 11:3).
سفر پیدایش، 2330: 43.
متی (4:8).
تاریخچه مکاتب تفسیری و هرمنوتیکی کتاب مقدس، ص 297.
انجیل متی، 5: 38 و اکثر نامههای پولس به رومیان.
در جلد دوم کتاب (انیس الاعلام)، 125 مورد تناقض موجود در کتاب مقدس، مورد بررسی قرار گرفته است. نیز نگا: الف. حقیقت مسیحیت، صص 133 – 127(قم: مؤسسه در راه حق، چاپ اول 1361)؛ ب. مصطفی زمانی، به سوی اسلام یا آیین کلیسا (قم: پیام اسلام، 1346).
توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، ص 27، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1377.
زمر (39)، 17و18.
بقره(2)، 256.
جهت آگاهی بیشتر نگا: الف. محمد تقی، فعالی، ایمان دینی در اسلام و مسیحیت، (تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول 1378)؛ ب. حمیدرضا، شاکرین، پرسمان سکولاریسم، (مشکلات کلامی مسیحیت)، (تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1384).
M.(G) Legenhausen.
محمد، لگنهاوزن، (با پرسش زندهام)، پرسمان (ماهنامه)، پیش شماره اول، خرداد 80، ص 5.
همان، ص 6.
مارگریت، مارکوس، نقش اسلام در برابر غرب، ترجمه غلامرضا سعیدی، ص 9 (تهران: شرکت سهامی انتشار، 1348).
الشیخ المفید: الامالی، ص 292.
بصائر الدرجات، باب فضل العالم علی العابد، ص 6.
به عنوان نمونه ر.ک: اصول کافی، ج 1، کتاب فضل العلم.
(فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه)، (زمر / 18).
Mourice Bucallie.
موریس، بوکای، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبی، بیتا، ص 12، (تهران: حسینیه ارشاد).
همان، صص 1213.
جهت آگاهی بیشتر نگا: اصول کافی، ج 1، کتاب (نفس العلم) و کتاب (العقل و الجهل).
تورات، سفر پیدایش فصل 2 آیه 1517.
تورات، سفر پیدایش فصل 3 آیه 22.
مرتضی، مطهری، مجموعه آثار، ج 2، ص 30، (قم: صدرا، چاپ هفتم، 1377).
چرا اسلام؟(3) (قسمت دوم)
معارف
3 کتاب معصوم الهی
یکی از مهمترین امتیازات اسلام بر دیگر ادیان، (کتاب آسمانی) آن است. قرآنمجید، از چند جهت بر کتابهای دیگر ادیان امتیاز دارد. برخی از این جهات عبارت است از:
13 کلام الهی؛ قرآن مجید کتابی است که تماماً از سوی خداوند، بر پیامبر(ص) نازل شده و تمام الفاظ و کلمات به کار رفته در آن، عیناً کلام الهی است. به دیگر سخن، اسلام تنها دینی است که مستقیماً کلام خدا را در دسترس بشر قرار میدهد و انسان را با سخن او آشنا میسازد؛ در حالی که دیگر ادیان، از چنین امر مهمی تهی بوده و حتی ادعای آن را ندارند.
دکتر موریس بوکای مینویسد: (فرق اساسی دیگر میان مسیحیت و اسلام در مورد کتابهای مقدس این است که مسیحیت متنی ندارد که از طریق وحی نازل شده و تثبیت گردیده باشد؛ اما اسلام قرآن را دارد که با ضابطه بالا میخواند.
قرآن بیان و گزاره وحیانی است که از طریق جبرئیل به محمد(ص) رسیده است. بر خلاف اسلام، اصول مذهبی مبتنی بر وحی در مسیحیت، بر پایه گواهیهای متعدد و غیر مستقیم افراد انسانی استوار است و بر خلاف تصور بسیاری از مسیحیان، هیچگونه قولی در دست نیست که واسطه نقل آن، یک شاهد عینی زندگانی عیسی(ع) باشد) .
توماس میشل استاد الهیات و کشیش مسیحی مینویسد: بر خلاف قرآن، کتاب مقدس مجموعهای بین 66 تا 73 کتاب است که در طول 1500 سال تألیف شده و شمار بزرگی از مؤلفان که تاریخ نام بسیاری از آنها را فراموش کرده برای تهیه آن به عملیات پیچیدهای پرداختهاند.
او همچنین میگوید: (اصولاً مسیحیان نمیگویند خدا کتابهای مقدس را بر مؤلفان بشری املا کرده است؛ بلکه معتقدند او به ایشان برای بیان پیام الهی به شیوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبک نویسندگی ویژه هر یک، توفیق داده است).
میشل اشاره میکند که نویسندگان کتابهای مقدس، معصوم نبوده و دچار محدودیتهای علمی و تنگناهای زبانی بوده و به رنگ زمان خود در آمده بودند و لاجرم خطاهایی نیز در کتاب مقدس به یادگار نهادهاند: (گاهی این نویسنده بشری، نظریات غلط یا اطلاعات اشتباهآمیزی دارد که اثر آن در متن کتاب باقی میماند) .
رابرت ا. هیوم نیز مینویسد: (اسلام، از این جهت که متن مقدس آن صریحاً وحی خداوندی به یک فرد خاص بنیانگذار این دین است، در میان همه ادیان جهان منحصر به فرد است. در قرآن سخنگوی اصلی خداست...) .
23 تحریفناپذیری؛ قرآن کتابی است تحریفناپذیر که همواره اصالت و عصمت خود را در طی قرون حفظ و دست بشر را از دستبرد تحریف کوتاه کرده است؛ در حالی که هیچ یک از ادیان موجود، از این ویژگی برخوردار نیست. (عصمت) امری افزون بر اصل الهی بودن پیام قرآن است و برای آن میتوان مراحل زیر را ذکر کرد:
123 عصمت از ناحیه نازل کننده (خداوند)؛
223 عصمت از ناحیه حاملان وحی و فرشتگان رساننده به پیامبر(ص) ؛
323 عصمت در دریافت وحی از سوی پیامبر(ص)؛
423 عصمت در ابلاغ وحی به مردم از سوی پیامبر(ص)؛
523 عصمت در بقا و استمرار تاریخی وحی در میان بشر تا پایان تاریخ.
به اعتقاد مسلمانان، کتابهای آسمانی نازل شده بر پیامبران پیشین نیز از نظر عصمت در چهار مرحله نخست با قرآن مجید همتا و همپا هستند؛ لیکن مرحله پنجم عصمت (تحریفناپذیری ابدی در میان مردم) از اختصاصات قرآن است.
33 معجزه جاوید و سند رسالت؛ پیامبران برای اثبات رسالت خود، معجزه آوردهاند؛ لیکن کتاب آسمانی آنها، غیر از معجزه و سند رسالتشان بوده است. اما قرآن خود معجزه است؛ یعنی هم کتاب رسالت است و هم برهان صدق آن. از طرف دیگر این کتاب معجزهای جاودان و باقی و سندی زنده بر رسالت است که قرنها و عصرها را در مینوردد و همگان را به تحدّی میطلبد. در حالی که معجزات پیامبران پیشین، فقط نزد حاضرین مشهود بوده و اثری از آن باقی نیست و جوامع بشری از مشاهده آن محرومند.
افزون بر آن کتاب آسمانی اسلام، امتیازات بیشماری از جهت محتوایی دارد که بررسی آنها مجالی فراختر میطلبد.
4 جامع بودن
از دیگر ویژگیهای اسلام در برابر دیگر ادیان، جامع بودن آن است. اسلام برنامه تکاملی بشر تا پایان تاریخ را به ارمغان آورده است. جان دیون پورت مینویسد: (... قرآن مطابق تحقیقات کومب با انجیل فرق دارد؛ زیرا انجیل دارای مکتب و روش فقاهتی نیست؛ بلکه به طور کلی محتویات آن مرکب است از قصص و روایات و بیانات تحریض و ترغیب بشر در نشر عواطف و احساسات عالی و فداکاری و... ولی هیچ نوع عامل و رابطه منطقی جالب و جاذبی که این معانی را با یکدیگر ربط دهد، در انجیل وجود ندارد. از این گذشته قرآن مانند اناجیل نیست که فقط به عنوان میزان و شاخصی درباره عقاید دینی و عبادت و عمل درباره آن شناخته شده است؛ بلکه دارای مکتب و روش سیاسی نیز هست؛ زیرا تخت و تاج یا به تعبیر دیگر اساس دستگاه و سازمان سیاسی، روی این شالوده ریخته شده و هر نوع قانونی برای اداره امور کشور، از این منبع گرفته میشود. و بالاخره کلیه مسائل حیاتی و مالی با اجازه همین منبع و مصدر قانونگذاری، حل میشود. و
5 نظام حقوقی اسلام
از جمله امتیازات انحصاری اسلام بر دیگر ادیان، نظام حقوقی اصیل آن است. این مسئله بسیاری از اندیشمندان غرب را به تحسین و اعجاب وا داشته است. اگر چه این مسئله در ذیل نظام رفتاری و بحث از (جامعیت اسلام) قابل بررسی است، لیکن به جهت اهمیت ویژهای که دارد به طور مستقل مورد بررسی قرار میگیرد. اولین نکته قابل توجه، نقش بیبدیل اسلام در بنیانگذاری و توسعه حقوق بین الملل است.
مارسل بوازار پژوهشگر انستیتوی تحقیقات عالی حقوق بینالملل در ژنو، مینویسد: (در قرون وسطی هر وقت رکودی در قوانین مسیحیت روی میداد صاحب نظران از حقوق اسلامی استفاده میکردند. در قرن سیزده میلادی در چند دانشگاه اروپا، مبانی فقه اسلامی مورد پژوهش قرار گرفت. اگر فلسفه تأسیس دانش حقوق بینالملل را دگرگونی در روابط ملتها و جلوگیری از تجاوز زورمندان و توانگران و برابری و برادری انسانها بدانیم؛ باید اذعان کنیم که پیغمبر اسلامصلی الله علیه وآله بنیانگذار حقوق بینالملل بوده است).
اصول حقوق بشر در اسلام
حقوق بشر و یا حقوق بین الملل اسلامی دارای اصولی چند است؛ از جمله:
1. اصل حرمت و کرامت انسان؛ 2. اصل عدالت، برابری و نفی تبعیض؛ 3. اصل صلح و همزیستی مسالمتآمیز؛ 4. اصل وفای به عهد؛ 5. اصل تفاهم و رواداری؛ 6. اصل مشارکت و همکاریهای بینالمللی؛ 7. اصل حمایت از ملل تحت ستم و... .
اصول یاد شده در نگاه اندیشمندان غربی، مورد توجه قرار گرفته است. مارسل بوازار در مورد اصول همزیستی مسالمتآمیز و تفاهم مینویسد: (در مورد پیروان ادیان الهی باید گفت اصولاً اسلام، آنها را مورد حمایت خود قرار داده و امنیت کاملی در جامعه اسلامی دارند. آنان میتوانند طبق دستورات دینی خود آزادانه عمل کنند، به خصوص که در قرآن نیز رعایت حقوق آنان توصیه شده است. این تساهل دینی در مسیحیت و یهود، مطلقاً وجود نداشته و به ویژه پیروان دین یهود، ناگزیر از انجام فریضههای بسیار سخت و توان فرسا بودهاند) .
وی مینویسد: (در دیانت یهود، برتری نژادی وجود دارد و در برادری مسیحیت، رابطه الهی بر جنبههای عملی آن در زندگی اجتماعی غلبه یافته و در شرایط امروز قابل اجرا نیست. اما در دیانت اسلام این افراط و تفریط به چشم نمیخورد... این تفکر که از قرآن نشأت مییابد، به دیانت اسلام سودای جهانشمولی میبخشد. اسلام به دنبال ساختن جهانی است که همه مردم حتی آنان که به دین سابق خویش وفادار ماندهاند با تفاهم، همکاری، برادری و برابری کامل زندگی کنند).
6 خاتمیت
اسلام دین خاتم است و این خاتمیت، ارکان و لوازمی دارد؛ از جمله:
16. نسخ شرایع پیشین؛ هر پیامبری که شریعتی به ارمغان آوَرْد، شریعت پیشین را نسخ کرد و اسلام به عنوان آخرین شریعت و برنامه کامل سعادت بشر از سوی خداوند ناسخ همه شریعتهای پیشین است.
26. نسخ ناپذیری؛ دین و شریعت اسلامی به لحاظ خاتم بودنش، از پایایی و ماندگاری برخوردار است. این دین هرگز نسخ نخواهد شد و شریعت دیگری جایگزین آن نمیشود.
35. همگانی بودن؛ لازمه ناسخ بودن و پویایی اسلام، آن است که این دین، بدیلناپذیر، همگانی و یگانه پرچمدار دعوت به سوی توحید و وحدت بخش همه آدمیان تحت لوای توحید و یگانه شریعت و قانون سعادتآفرینِ خداوند باشد. ویژگیهای دیگری نیز در باب جاذبههای اسلام و امتیازات معارف آن وجود دارد که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری میشود.
7 نفی نیست انگاری
یکی از امتیازات اساسی اسلام، در برابر برخی از دیگر ادیان به ویژه مسیحیت، پیراستگی آن از درونمایههای نیست انگارانه و نفی زمینه گرایش به نیهیلیسم (نیست انگاری) است. به تعبیر پروفسور فلاطوری، در اسلام عنصری یافت نمیشود که بهانه به دست نیست انگاری چون نیچه دهد تا در این حوزه فرهنگی، حکم به نیست انگاری کند. توضیح اینکه نیچه؛ نیهیلیسم را مفهومی دو پهلو میداند که یکی از وجوه آن نیست انگاری به معنای قدرت روح و به تعبیر وی (نیهیلیسم فعال) است و دیگری نیست انگاری به معنای سقوط و زوال قدرت روح (نیهیلیسم منفعل) . نیست انگاری منفعل، از تباه شدن قوه خلاّقه و از بیهدفی و آنچه معنای حیات و ارزشهای واقعی را تشکیل میدهد، ناشی میشود .
نیهیلیسم فعال، بر ملا کننده بیهودگی مطلق و به تعبیر دیگر افشاگر نیهیلیسم منفعل است. نیست انگاری منفعل، به گذشته فرهنگ مغرب زمین تعلق دارد و بنیاد آن از نظر نیچه، تصور متافیزیکی افلاطونی و باور دینی مسیحیت است. عمدهترین عنصر مسیحی افلاطونی مورد توجه وی، نگاه منفی به جهانی است که ما در آن زندگی میکنیم. باور افلاطونی و ایمان مسیحی، این جهان را که ما در آن زندگی میکنیم، جهانی خیالی و ساختگی، غیر واقعی و دروغین و بد و زشت میپندارد . او مسیحیت را مذهبی نیستانگارانه میخواند و میگوید: آری، نیستانگاری و مسیحیت هم قافیهاند و نه تنها هم قافیه که برازنده هم هستند.
در مقابل، دو عنصر اساسی در تعالیم اسلامی وجود دارد که راه را بر بسیاری از انتقادات وارد بر مسیحیت و یهودیت از جمله این نگرش نیچه میبندد. آن دو عنصر عبارت است از: 1. یکتا پرستی مطلق که مضمون و محتوای اصلی ایمان دینی اسلام را تشکیل میدهد. 2. نگرش مثبت به جهان به عنوان اصل و مبنای حیات.
در این نگرش، پیامبر، دارای ذات و قلمروی الهی به معنای قلمروی حقیقی و واقعی که در برابر جهان غیر واقعی و در مقابل جهان ظاهر قرار گرفته است نمیباشد. در دین اسلام بین جهان بود و نُمود، انفصال نیست و جهان نمود، به اندازه جهان بود، واقعی است. بنابراین تعالیم اسلام بهانه به دست کسی نمیدهد تا بر آن انگ نیست انگاری زند و همین مسئله باعث میشود که نیچه نیز در ضمن نفی مسیحیت به عنوان مذهبی نیستانگارانه که حیات را نابود میسازد و علم و فرهنگ را به تباهی میکشاند از اسلام تعریف و تمجید کند.
او مینویسد: (مسیحیت، ما را از ثمرات تمدن عهد باستان و بعدها از دستاوردهای تمدن اسلامی محروم کرد. فرهنگ و تمدن اسلامی در دوران حکمرانان مسلمان اندلس که در اساس با ما خویشاوندتر از یونان و روم بوده و در معنا و مفهوم و ذوق و سلیقه گویاتر از آنها است ، لگدمال شد؛ چرا این تمدن لگدمال شد؟ برای آنکه اصالت داشت... برای آنکه به زندگی آری میگفت...) .
8 عدم حاجت به عصری کردن دین
نبود نص الهی در ادیان دیگر و تعارض آموزههای کتب مقدس با ره آوردهای علمی و حاجات عصری، اندیشمندان و متألهان غرب را بر آن داشت که به عصری کردن دین، روی آورند؛ زیرا نه چشمپوشی از دستاوردهای نوین علمی و نیازهای عصری امکانپذیر مینمود و نه با تعارض میتوان زیست و نه متون مقدس از چنان اعتبار و وثاقت و درونمایهای بر خوردار بود که بر علم پیشی گیرد. از این رو یا باید با دین معارض عقل و علم، خداحافظی کرد و یا برای جمع بین دینداری و زیستن در زمان حال، دین را به رنگ زمانه درآورد و این گزینه مقبول اندیشمندان غربی شد.
منظور از عصری کردن دین، جایگزین ساختن دین یا کتابهای آسمانی جدید و تغییر پیاپی آنها، همگام با تحولات عصری نیست؛ بلکه تغییر فهم و ارائه قرائتهای گوناگون از دین به تناسب تحولات فکری، فرهنگی و تاریخی است.
به عبارت دیگر، اگر کتاب مقدس سخن خدا نباشد و نویسندگان آن برداشت خود از پیام الهی را نگاشته باشند، برداشتی که تابع فرهنگ زمان و علوم و دانستههای آن زمان بوده و عاری از خطا و اشتباه نمیباشد هیچ دلیل منطقی بر تعبّد در برابر نص نخواهد ماند و هر کس میتواند دین را مطابق پسند و فرهنگ حاکم بر زمان خود بدون داوری و سنجش کتاب مقدس فهم و تفسیر کند؛ زیرا آنچه در کتاب مقدس است، کلام مستقیم الهی نیست؛ بلکه فهمی از آن است، بدون آنکه نویسنده آن و فهم او از پیام خدا، برتر از فهم انسان امروزی باشد.
چنین چیزی در نهایت به آنارشیزم معرفتی خواهد انجامید و راه هرگونه ارزش داوری در باب بسیاری از برداشتهای گوناگون را مسدود خواهد ساخت؛ زیرا در اینجا نه میتوان (نص محور) بود و نه (مؤلف محور) ، زیرا نصی الهی وجود ندارد و آنچه هست تفاسیر و تجربههای مؤلفان بشری است، و چون نص الهی در میان نیست، راهی به سوی فهم مراد شارع نیز وجود ندارد. پس تنها یک راه میماند و آن (مفسّر محوری) است. بنابراین، دین امری کاملاً شخصی و عصری میشود؛ زیرا چنین دینی، چیزی جز معرفت دینی و برداشت مفسر نیست و هیچ نص و متن نهایی وجود ندارد که بتوان معرفت دینی را با آن موزون کرد و مورد سنجش قرار داد.
اما در اسلام، مسئله کاملاً برعکس است. در دسترس بودن متن وحی، جامعیت دین، هماهنگی اسلام با علم و عقل، اجتهاد زنده و پویا، هماهنگی دین با فطرت ثابت بشری، وجود قوانین ثابت برای نیازهای ثابت و قوانین متغیر برای نیازهای متغیر و بسیاری از عوامل دیگر، حاجت به عصری شدن و لجام گسیختگی در تفسیر دین را مسدود میسازد. آنچه در اینجا لازم است تنها شناخت نیازهای نو شونده در طول زمان و عرضه آنها بر منابع دینی و گرفتن پاسخ از دین بر اساس متدلوژی فهم دین است. اگر چه در این عرصه نیز گاه برداشتهای متفاوتی رخ مینماید؛ اما چند تفاوت اساسی در اینجا وجود دارد؛ از جمله:
1. وجود برداشتهای متفاوت، تنها در پارهای از آموزههای دینی؛ یعنی، برخی از امور ظنی است نه همه آنها و شامل امور یقینی و ضروری نمیشود.
2. نص معتبر و خدشه ناپذیری وجود دارد که ملاک و معیار سنجش است و لاجرم هرگز به آنارشیزم معرفتی نمیانجامد.
افزون بر آنچه گذشت امتیازات دیگری برای اسلام قابل شمارش است؛ از جمله: مورد بشارت انبیای پیشین بودن و اعتبار پذیری ادیان الهی و پیامبران پیشین از اسلام و... که به جهت اختصار از بررسی آنها خودداری میشود.
پینوشتها:
نگا: توماس، میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، (قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول 1377)، صص 23 و 24.
همان، ص 26.
همان، ص 27.
همان، ص 27.
بقره/ 176؛ نساء/ 122 و....
شعراء/ 193.
نجم/ 3 و 4؛ تکویر/ 1923، بینه/ 2.
همان.
فصلت/ 42؛ حجر/ 9، واقعه/ 77.
این مسئله نشان میدهد که اعتبار کتب آسمانی و ادیان پیشین نزد مسلمانان بسیار بالاتر از آن است که مدعیان پیروی از آن ادیان ادعا میکنند. بهترین گواه این مطلب سخنانی است که از توماس میشل درباره عهدین بیان شد.
جان، دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمدصلی الله علیه وآله و قرآن، ترجمه غلامرضا سعیدی (قم: دارالتبلیغ اسلامی، بیتا) ص 99.
مترجم کتاب در پاورقی آورده است: (مردم بیخبری که حتی در همین کشور اسلامی تصور میکنند دین از سیاست جداست، بخوانند و متنبه شوند که دستگاه تبلیغات اسلامی غیر از ادیان منسوخ است و چقدر تأسف آور است که یک نفر محقق خارجی این معنا را کاملاً درک کرده و توضیح دهد؛ ولی کسانی که خود را مسلمان معرفی میکنند به تقلید کورکورانه از خارجیان مغرض، چه یاوه سراییهایی میکنند)همان، صص 100 99).
Boizard, Marcell A.
مارسل، بوازار، اسلام در جهان امروز، ترجمه د.م.ی، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1361)، ص 270.
برای آگاهی بیشتر نگا: الف. عبدالکریم، سلیمی، نقش اسلام در توسعه حقوق بین الملل، (قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382)؛ ب. زین العابدین، قربانی، اسلام و حقوق بشر، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ پنجم 1375)؛ ج. مارسل، بوازار، انسان دوستی در اسلام، ترجمه محمد حسین مهدوی، (تهران: توس، 1362).
همان، ص 107.
مارسل، بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدی، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1358)، ص 106.
این قسمت عمدتاً از مقاله (فرهنگ شرقی اسلامی و نیست انگاری غربی) نوشته پروفسور (عبدالجواد فلاطوری) استفاده شده است که توسط آقای خسرو ناقد، از زبان آلمانی به فارسی ترجمه گردیده و در روزنامه شرق (فرهنگی)، شماره 262 3 به تاریخ 21 و 22، مرداد 1383، ص 6 چاپ شده است.
نام اصل مقاله عبارت است از:
konnte die islamisch morenlaendische kultur zu einem dem abendlaen dischen
nihilismus aehnelnden nihilismus fuehrer?
Nihilismus (Nihilism(.
Nietzche.
ارجاعات این قسمت به (مجموعه آثار) نیچه به زبان آلمانی از سوی نویسنده مقاله است. همه ارجاعات با ذکر شماره مجلد و شماره صفحه آمده است. نام و مشخصات اصلی مجموعه آثار نیچه عبارت است از:
(Neitzche’ werke. Leipziq 1091)
همان، ج 15، صص 651 و 851.
همان، ج 16، صص 563 فصل47 آیه7 و نیز: ج 5، ص 572.
همان، ج 15، ص 852.
کنایه نیچه به هم قافیه بودن واژههای آلمانی nihilist und christ است.
این جمله ناظر به تفکیک قلمرو مسیح از حکومت این جهان در آیات انجیل است که نخستین بذر سکولاریسم و جدا انگاری دین از دنیا را در جهان مسیحی افشانده است. نگا: انجیل متی، باب 22، آیه 21؛ لوقا، باب 20، آیه 25، یوحنا، باب 19، آیه 36.
همان، ج 8، ص 703.
Epistemic Anarchism.
Evaluation.
Text Oriented.
Author Oriented.
Interpreter Orientation.
Interpreter Orientation.
جهت آگاهی بیشتر در این زمینه به منابع زیر رجوع کنید: الف. میرمصطفی، تامر، بشارتهای کتب مقدس، ترجمه بزرگ کیا، (قم: دلیل، چاپ اول 1379)؛ ب. جعفر، سبحانی، احمد موعود انجیل؛ نیز: منشور جاوید، ج 6 (تفسیر موضوعی)، (قم: توحید، چاپ اول، 1375)، صص 22 13؛ پ. انجیل برنابا، ترجمه حیدر قلیخان قزلباش (سردار کابلی)، (بیجا، بیچا، دفتر نشر الکتاب، 1362)؛
ت. داود، عبدالاحد، محمد فی کتاب المقدس، (قطر: دارالضیاء، للنشر و التوبیع، 1985م)؛ ث. محمد صادق، فخر الاسلام، انیسالاعلام فی نصرة الاسلام، (تهران: مرتضوی، 1351)؛ ج. موریس، بوکای، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبی: (تهران: حسینیه ارشاد، بیچا، بیتا)، صص 151 145؛ د. عبدالرحیم، سلیمانی اردستانی، درآمدی برالهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت،( قم: طه، 1382، چاپ اول).
بهائیت از ابتدای پیدایش خویش، به دلیل بشری بودن، فقدان پشتوانه مستحکم وحیانی و عقلی، وجود نارسائیها، اشکالات اساسی و تناقضات متعدد در آموزهها و منابع آن از یکسو و مسائلی از قبیل اختلافات و نزاعهای طولانی میان رهبران خویش، ریاکاری و تظاهر، دغلکاری، فریبکاری و مفاسد اخلاقی رهبران این فرقه، پیوند تنگاتنگ با استعمارگران، خیانت به ملت ایران و جهان اسلام، تبعیض و تحقیر ایرانیان و...، همواره پیروان خویش - که در ابتدا فریب شعارهای ظاهری آن را خورده و جذب آن شده بودند - را با شک و تردید و در نهایت رویگردانی و بازگشت به دین مبین اسلام به عنوان آخرین و کاملترین دین الهی مواجه نموده است.
به اعتراف وقایعنگاران بابی، در اجتماع (بدشت)، به محض این که سخن از نسخ شریعت اسلام و اعلام دین جدید بهائیت! رفت و قرّةالعین (بدون حجاب، با آرایش و زینت) به مجلس وارد شد و حاضران را مخاطب ساخت که امروز (روزی است که قیود تقالید سابقه شکسته شد) تاریخ نبیل زرندی، ص 271 - 273.
.
برخی از بابیان به شدّت از این فرقه روی گرداندند. ر.ک: کشف الحیل، عبدالحسین آیتی، ج 1، ص 130؛ دانشنامه جهان اسلام، ج 1، ص 18.
همچنین یکی از نجات یافتهگان از فرقه ضاله بهائیت (سؤالات زیاد، مجهولات و تناقضات) را علت عمده بیزاری از بهائیت دانسته و میگوید: (فقط سفسطه میکنند و کسی که باهوش باشد کاملاً آن را متوجه میشود. من از تناقضات فرار کردم. همه چیز تناقض داشت و در جواب این تناقضات هم فقط سفسطه میکنند. من گاهی با دوستانم صحبت میکردم و در جواب سؤال آنها که میگفتند جواب سؤالم را نگرفتم و میگفتم که چرا سؤال نمیکنید که آنها میگفتند که سؤال میکنیم ولی اینها جواب آن را نمیدانند) گفتگو با مهناز رئوفی، نجاتیافته فرقه ضاله بهائیت، پایگاه شیعه آنلاین..
در ادامه جهت تبیین موضوع فوق به بررسی دلایل رویگردانی تعدادی از مهمترین نجات یافتهگان از این فرقه ضاله پردازیم:
نجاتیافتهگان
آقا جمال بروجردی
پس از واقعه اجتماع (بدشت) نیز شاهد رویگردانی بسیاری از مبلغین و نزدیکان رهبران بهائی میباشیم که بدنبال آگاهی و کشف حقیقت، خود را از این فرقه ضاله نجات دادهاند.
به عنوان نمونه؛ یکی از افراد، آقا جمال بروجردی، دانشمندی است که در زمان بهاء به این دین گروید و در راه بهائیت جانفشانی نمود تا آنجا که از طرف بهاء به لقب (اسم اللَّه) - که مهمترین القاب این فرقه است - معروف گشت. اما پس از بهاء که بین پسرانش بر سر وصایت و وراثت درگیری روی داد، ضمن اعراض از این تشکیلات، میگوید: (شگفتا ما مردم جهان را به دوستی و یگانگی میخوانیم چرا باید این دو نفر که یکی پس از دیگری جانشین بهاء هستند با یکدیگر اینگونه باشند و دوگانگی کنند؟) به نقل از: خاطرات و زندگی صبحی، سیدهادی خسروشاهی، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش17..
اساساً تناقضات رفتاری و اختلافات و نزاعهای داخلی سران بهائیت که مبین نفاق و قدرت طلبی رهبران این فرقه است، یکی از دلایل بدبینی صاحب نظران و رویگردانی پیروان آن میباشد.
چنانکه ادوارد براون از متخصصان فرقه بابیت و بهائیت که با تصحیح و مقدمه نویسی برای کتاب معروف (نقطه الکاف) این کتاب اثر میرزا جانی کاشانی شاگرد علیمحمد باب است که دربردارنده تاریخ ظهور باب و وقایع هشت سال اول تاریخ بابیه میباشد و با مقدمهای که ادوارد براون بر آن نوشته و به ارزش و اهمیت آن افزوده، از آثار مهم تاریخی، درباره بابیت و بهائیت به شمار میآید. در واقع، این کتاب، تا حد زیادی از شیادی و حیلهگری میرزا حسینعلی (بهاءاللَّه) پرده برمیدارد. (ر.ک: مستشرقان و مهدویت، سیدرضی موسوی گیلانی، مجله انتظار، ش 18، ص 229). پرده از حیلهگری و دسیسههای فرقه بهائیت و پیروان این فرقه برداشت، از خونریزی و کینه میان پیروان بهائیت، احساس ناراحتی میکند و این را مخالف رحمت و شفقت ادیان میشمارد: (این تفرقه آخری و حقد و حسد و جنگ و جدالی که از آن ناشی شد، راستی این است که اثر خیلی بدی در ذهن این بنده پدید آورد... در مقابل این همه نصوص الهی از قبیل (عاشروا مع الادیان بالروح و الریحان) و (همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار) و نحو ذلک، ایشان با اعضای خانواده خودشان با این درجه تلخی و عداوت رفتار میکنند؟) ر.ک: مستشرقان و مهدویت، سید رضی موسوی گیلانی، مجله انتظار، ش 18، ص 229..
فضل اللَّه صبحی مهتدی
وی نیز یکی از مبلغان برجسته بهائی بود که که در مهد بهائیت تولد و پرورش یافته و در خاندانی که از قدمای احباء محسوب و خویشاوندی با بهاءاللَّه داشت رشد کرده بود. سالهای طولانی محرم اسرار و منشی مخصوص عبدالبهاء بود و از این رو بهائیان او را (کاتب وحی) مینامیدند. اما پس از کشف واقعیات مربوط به فرقه بهائیت و رهبران آن که خود از نزدیک شاهد عینی آن بوده، از آن فرقه جدا گردید، اسلام آورد و به نشر اندیشه انسان دوستانه و اخلاق اسلامی و بیان حقایق بهائیگری پرداخت.
او شرح زندگی خود را در کتاب (خاطرات صبحی) خاطرات فضلاللَّه مهتدی صبحی، فضلاللَّه مهتدی صبحی، تهران: نشر علم، 1384. و (پیام پدر) پیام پدر، فضل اللَّه مهتدی (صبحی) تهران: امیرکبیر. به تفصیل نوشته است و ضمن بیان خاطرات خویش، واقعیاتی از قبیل؛ تناقضات آشکار، انحرافات اخلاقی ریاکاری و تظاهر، ارتباط با بیگانگان، بدعت گزاری، تبعیض و تحقیر ایرانیان، تاراج میراث فرهنگی، سوءاستفاده از باورهای عامیانه، مظلومنمایی و شانتاژهای ماهرانه بهائیان را با ذکر نمونههای متعدد بیان میدارد و دلایل و براهین عقلی و نقلی خود را برای رویگردانی از بهائیت را به خوبی شرح میدهد.
صبحی در کتاب اول خود توجه ویژهای به مباحث بنیادی و اعتقادی دارد که در تاریخچه پیدایش بهائیت و معتقدات بهائیان و چه در مبانی اعتقادی اسلامی، به تبیین و تشریح حقایق پرداخته است و شاخصههای اعتقادی اسلامی را به عنوان رهاییبخش انسان و برترین مبانی دینی به خواننده خاطرات عرضه میدارد، تا خوانندگانی که بهائی بوده، از
- [سایر] اگر ولایت فقیه، مسألهای عقلانی است، پس چرا هنوز برخی آن را رد میکنند؟
- [سایر] لطفاً دلایل عقلانی لزوم و ضرورت وجود امام و دلایل عقلانی اثبات امامت را بیان کنید.
- [سایر] لطفاً دلایل عقلانی لزوم و ضرورت وجود امام و دلایل عقلانی اثبات امامت را بیان کنید.
- [سایر] آیا ولایت فقیه ، نظریه ای عقلانی است؟
- [سایر] اثبات عقلانی ولایت مطلقه فقیه؟
- [سایر] آیا نظام اعتقادی اسلام در سنجش عقلانی قرار میگیرد؟
- [سایر] زیبایی تشیع از دیدگاه عقلانی چیست؟
- [سایر] اثبات عقلانی مذهب جعفری چگونه است؟
- [آیت الله اردبیلی] ملکی که در رهن بانک بوده توسط مالکش فروخته میشود. این فروش چه حکمی دارد؟ اگر مرتهن این فروش را اجازه ندهد و آن را رد نماید، حکم این فروش چه میباشد؟ اگر پاسخ سوال دوم بطلان باشد، مالک فروشنده میتواند به این بطلان استناد کند یا خیر؟
- [سایر] آیا تحقیقات عقلانی نهایتاً به تزلزل ایمان و دینداری نمیانجامد؟
- [آیت الله نوری همدانی] احتیاط واجب آن است که مرد لباس زنانه و زن لباس مردانه جز در موردی که داعی عقلانی و مصلحت مهمتری د ر بین باشد نپوشد ، ولی اگر با آن لباس نماز بخواند ، اشکال ندارد .
- [آیت الله جوادی آملی] .اجاره دهنده و اجاره کننده باید بالغ، عاقل، با اختیار و در مال یا کار خود حقّ تصرف داشته باشد. اجاره سفیه، نیز اجاره سفیهانه که هیچ جهت عقلانی ندارد, باطل است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اشیاء غصبی کوچک باشد یا بزرگ (مانند تسبیح، دستمال و...) اگر همراه نمازگزار باشد موجب بطلان نماز نمی شود.
- [آیت الله اردبیلی] شک در تعداد رکعتهای نماز جمعه موجب بطلان آن است و در سایر احکام حکم نماز دو رکعتی را دارد.
- [آیت الله بهجت] اگر از فاسق یا کافر امانتی گرفته و او آن را مطالبه کند، واجب است آن را رد نماید، ولی بنابر اظهر واجب نیست که امانت کافر حربی را رد کند و جایز است مسلمان آن را برای خودش تملّک نماید، بلکه اگر امانت وسایل جنگی باشد، رد کردن آن در زمان جنگ جایز نیست.
- [آیت الله جوادی آملی] .در حال گفتن (االله اکبر ) باید ایستاده باشد و ترک عمدی یا سهوی قیام , سبب بطلان آن است ; نیز در حال گفتن آن، بدن باید آرام باشد و ترک عمدی آن, سبب بطلان است و در صورت ترک سهوی, باطل نمیشود.
- [آیت الله جوادی آملی] .حرکت، خمیدگی، تکیه دادن در حال قیام غیررکنی, اگر سهوی باشد, اشکال ندارد و درحال قیام رکنی مانند قیام در زمان تکبیرة الاحرام و قیامِ متصل به رکوع چیزی که با قیام منافات دارد مانند خمیدگی وجود سهوی آن, موجب بطلان است و چیزی که با عنوان قیام منافات ندارد مانند حرکت و تکیه دادن وجود سهوی آن, موجب بطلان نمیشود.
- [آیت الله وحید خراسانی] کسی که در نماز به حدی وسواس دارد که موجب بطلان نمازش می شود و فقط در صورتی که نماز را با جماعت بخواند از وسواس راحت می شود باید نماز را با جماعت بخواند و همچنین بنابر احتیاط واجب در صورتی که موجب بطلان نمازش نشود
- [آیت الله بهجت] نمازگزار میتواند به جای رد سلام، جواب سلام را به قصد دعاء بگوید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . جواب سلام را باید به قصد رد تحیت بگوید، نه به قصد قرآن یا دعا.