علت رویگردانی بسیاری بهائیان از بهائیت و بازگشت آنان به اسلام چیست؟ بهائیت از ابتدای پیدایش خویش، به دلیل بشری بودن، فقدان پشتوانه مستحکم وحیانی و عقلی، وجود نارسائیها، اشکالات اساسی و تناقضات متعدد در آموزهها و منابع آن از یکسو و مسائلی از قبیل اختلافات و نزاعهای طولانی میان رهبران خویش، ریاکاری و تظاهر، دغلکاری، فریبکاری و مفاسد اخلاقی رهبران این فرقه، پیوند تنگاتنگ با استعمارگران، خیانت به ملت ایران و جهان اسلام، تبعیض و تحقیر ایرانیان و...، همواره پیروان خویش - که در ابتدا فریب شعارهای ظاهری آن را خورده و جذب آن شده بودند - را با شک و تردید و در نهایت رویگردانی و بازگشت به دین مبین اسلام به عنوان آخرین و کاملترین دین الهی مواجه نموده است. به اعتراف وقایعنگاران بابی، در اجتماع (بدشت)، به محض این که سخن از نسخ شریعت اسلام و اعلام دین جدید بهائیت! رفت و قرّةالعین (بدون حجاب، با آرایش و زینت) به مجلس وارد شد و حاضران را مخاطب ساخت که امروز (روزی است که قیود تقالید سابقه شکسته شد) تاریخ نبیل زرندی، ص 271 - 273.. برخی از بابیان به شدّت از این فرقه روی گرداندند. ر.ک: کشف الحیل، عبدالحسین آیتی، ج 1، ص 130؛ دانشنامه جهان اسلام، ج 1، ص 18. همچنین یکی از نجات یافتهگان از فرقه ضاله بهائیت (سؤالات زیاد، مجهولات و تناقضات) را علت عمده بیزاری از بهائیت دانسته و میگوید: (فقط سفسطه میکنند و کسی که باهوش باشد کاملاً آن را متوجه میشود. من از تناقضات فرار کردم. همه چیز تناقض داشت و در جواب این تناقضات هم فقط سفسطه میکنند. من گاهی با دوستانم صحبت میکردم و در جواب سؤال آنها که میگفتند جواب سؤالم را نگرفتم و میگفتم که چرا سؤال نمیکنید که آنها میگفتند که سؤال میکنیم ولی اینها جواب آن را نمیدانند) گفتگو با مهناز رئوفی، نجاتیافته فرقه ضاله بهائیت، پایگاه شیعه آنلاین.. در ادامه جهت تبیین موضوع فوق به بررسی دلایل رویگردانی تعدادی از مهمترین نجات یافتهگان از این فرقه ضاله پردازیم: نجاتیافتهگان آقا جمال بروجردی پس از واقعه اجتماع (بدشت) نیز شاهد رویگردانی بسیاری از مبلغین و نزدیکان رهبران بهائی میباشیم که بدنبال آگاهی و کشف حقیقت، خود را از این فرقه ضاله نجات دادهاند. به عنوان نمونه؛ یکی از افراد، آقا جمال بروجردی، دانشمندی است که در زمان بهاء به این دین گروید و در راه بهائیت جانفشانی نمود تا آنجا که از طرف بهاء به لقب (اسم اللَّه) - که مهمترین القاب این فرقه است - معروف گشت. اما پس از بهاء که بین پسرانش بر سر وصایت و وراثت درگیری روی داد، ضمن اعراض از این تشکیلات، میگوید: (شگفتا ما مردم جهان را به دوستی و یگانگی میخوانیم چرا باید این دو نفر که یکی پس از دیگری جانشین بهاء هستند با یکدیگر اینگونه باشند و دوگانگی کنند؟) به نقل از: خاطرات و زندگی صبحی، سیدهادی خسروشاهی، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش17.. اساساً تناقضات رفتاری و اختلافات و نزاعهای داخلی سران بهائیت که مبین نفاق و قدرت طلبی رهبران این فرقه است، یکی از دلایل بدبینی صاحب نظران و رویگردانی پیروان آن میباشد. چنانکه ادوارد براون از متخصصان فرقه بابیت و بهائیت که با تصحیح و مقدمه نویسی برای کتاب معروف (نقطه الکاف) این کتاب اثر میرزا جانی کاشانی شاگرد علیمحمد باب است که دربردارنده تاریخ ظهور باب و وقایع هشت سال اول تاریخ بابیه میباشد و با مقدمهای که ادوارد براون بر آن نوشته و به ارزش و اهمیت آن افزوده، از آثار مهم تاریخی، درباره بابیت و بهائیت به شمار میآید. در واقع، این کتاب، تا حد زیادی از شیادی و حیلهگری میرزا حسینعلی (بهاءاللَّه) پرده برمیدارد. (ر.ک: مستشرقان و مهدویت، سیدرضی موسوی گیلانی، مجله انتظار، ش 18، ص 229). پرده از حیلهگری و دسیسههای فرقه بهائیت و پیروان این فرقه برداشت، از خونریزی و کینه میان پیروان بهائیت، احساس ناراحتی میکند و این را مخالف رحمت و شفقت ادیان میشمارد: (این تفرقه آخری و حقد و حسد و جنگ و جدالی که از آن ناشی شد، راستی این است که اثر خیلی بدی در ذهن این بنده پدید آورد... در مقابل این همه نصوص الهی از قبیل (عاشروا مع الادیان بالروح و الریحان) و (همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار) و نحو ذلک، ایشان با اعضای خانواده خودشان با این درجه تلخی و عداوت رفتار میکنند؟) ر.ک: مستشرقان و مهدویت، سید رضی موسوی گیلانی، مجله انتظار، ش 18، ص 229.. فضل اللَّه صبحی مهتدی وی نیز یکی از مبلغان برجسته بهائی بود که که در مهد بهائیت تولد و پرورش یافته و در خاندانی که از قدمای احباء محسوب و خویشاوندی با بهاءاللَّه داشت رشد کرده بود. سالهای طولانی محرم اسرار و منشی مخصوص عبدالبهاء بود و از این رو بهائیان او را (کاتب وحی) مینامیدند. اما پس از کشف واقعیات مربوط به فرقه بهائیت و رهبران آن که خود از نزدیک شاهد عینی آن بوده، از آن فرقه جدا گردید، اسلام آورد و به نشر اندیشه انسان دوستانه و اخلاق اسلامی و بیان حقایق بهائیگری پرداخت. او شرح زندگی خود را در کتاب (خاطرات صبحی) خاطرات فضلاللَّه مهتدی صبحی، فضلاللَّه مهتدی صبحی، تهران: نشر علم، 1384. و (پیام پدر) پیام پدر، فضل اللَّه مهتدی (صبحی) تهران: امیرکبیر. به تفصیل نوشته است و ضمن بیان خاطرات خویش، واقعیاتی از قبیل؛ تناقضات آشکار، انحرافات اخلاقی ریاکاری و تظاهر، ارتباط با بیگانگان، بدعت گزاری، تبعیض و تحقیر ایرانیان، تاراج میراث فرهنگی، سوءاستفاده از باورهای عامیانه، مظلومنمایی و شانتاژهای ماهرانه بهائیان را با ذکر نمونههای متعدد بیان میدارد و دلایل و براهین عقلی و نقلی خود را برای رویگردانی از بهائیت را به خوبی شرح میدهد. صبحی در کتاب اول خود توجه ویژهای به مباحث بنیادی و اعتقادی دارد که در تاریخچه پیدایش بهائیت و معتقدات بهائیان و چه در مبانی اعتقادی اسلامی، به تبیین و تشریح حقایق پرداخته است و شاخصههای اعتقادی اسلامی را به عنوان رهاییبخش انسان و برترین مبانی دینی به خواننده خاطرات عرضه میدارد، تا خوانندگانی که بهائی بوده، از این رهگذر پی به بیبنیانی خود ببرند و با عقاید مستحکم اسلام آشنا گردند. صبحی در کتاب پیام پدر به معرفی برخی از مبلغان چیره دست بهائی میپردازد که وقتی دغلکاری و فریبکاری رهبران این فرقه را دیدند، به دامن اسلام بازگشتند. ر.ک: حقیقت بهائیگری در خاطرات صبحی مهتدی، سید هادی خسرو شاهی، خبرگزاری جمهوری اسلامی، 2/8/1387. عبدالحسین آیتی علاوه بر صبحی عبدالحسین آیتی (ملقب به آواره) از مبلغین و بزرگان بهائیت است که با رویگردانی از بهائیت به دامن دین اسلام بازگشته، آثاری از قبیل (کشف الحیل) را در زمینه آشکارسازی ماهیت این فرقه مینگارد. کشف الحیل، پیشین. پس از او میرزا حسن نیکو نیز از این دسته از مبلغین بهائی است که با بازگشت از این فرقه، پیرو راستین کیش مسلمانی میگردد و آثاری از قبیل (فلسفه نیکو) در ردّ این فرقه ضاله مینگارد. فلسفه نیکو، حسن نیکو، نشر مؤسسه مطبوعاتی فراهانی. به علاوه بهائیان مشهور دیگری نظیر شیخ احمد میلانی، میرزا صالح اقتصاد مراغهای و بسیاری دیگر از جمله تائبین از بهائیت و افشاکننده آن میباشند که علیرغم تهدیدات، فشارها و مشکلات بسیار شدیدی که تشکیلات بهائیت برای خروج آنان از این فرقه اعمال کرده بود، از این فرقه بیزاری جسته و به افشای ماهیت آن پرداختند. مهناز رئوفی مهناز رئوفی یکی دیگر از نجات یافته گان از بهائیت است که تلاش نموده با نگارش کتابهایی نظیر (سایه شوم)، (مسلخ عشق) و (فریب) کتاب (فریب) اثر جدیدی است که با شیوهای روایی، هنرمندانه داستان واقعی زندگی زن جوانی رابه تصویر میکشاند که بر اثر غفلت و عدم شناخت، ناآگاهانه با افراد تشکیلاتی و مافیایی فرقه به حشر و نشر پرداخته، و در مدت کوتاهی خود و خانوادهاش، همگی در دام فرقه سراسر فریب بهائیت غلطیده و مسیر و ماهیت زندگیشان دستخوش اتفاقتی ناگوار میگردد. آلودگی و پلیدی غیر قابل تصور رهبران و سران این فرقه ضاله از موضوعات مهمی است که به خوبی مورد دقت نظر و توجه نویسنده قرار گرفته و بدان پرداخته شده است. ارزشها و ضد ارزشها در بهائیت، تعالیم استثماری این فرقه، ساختار تمامیت خواه تشکیلات بهائیان، فساد مالی، بیبند و باری و هرزگی قابل تامل تشکیلات بهائی از جمله مواردی است که نویسنده در روایت ماجرا بدان اشاره میکند. (ر.ک: فریب، مهناز رئوفی، تهران: انتشارات مؤسسه کیهان، 1387).، و بیان داستان واقعی زندگی خویش نقاب از چهره واقعی بهائیت بردارد. وی در بیان دلایل رویگردانی خویش از بهائیت و بازگشت به دین مبین اسلام چنین نگارد: (کتابهایی که مطالعه کردم یکی کشفالحیل آقای عبدالحسین آیتی ملقب به آواره بود و دیگری خاطرات صبحی نوشته آقای فضلاللَّه مهتدی ملقب به صبحی... که از پیروان سر سخت بهاء و عبدالبهاء محسوب میشدند، آنها از نزدیکان مورد اعتماد بهاء و عبدالبهاء بودند و به اصطلاح کاتب وحی آنها و از بهترین یاران و مبلغان بهائیت بودند... آنان به تمام احکام و دستورات و به تمام زیر و بم بهائیت آشنائی داشتند و شاهد تمام فعالیتهای سیاسی مذهبی و تمام رفتارهای اجتماعی، شخصی و خانوادگی این حضرات بودند... اما کم کم متوجه بطالت بهائیت و دروغگوئی و پوچی بهاء و عبدالبهاء گشته و به اسلام برگشته بودند، تجربیات و همه اطلاعات و مشاهدات خود را به وسیله این کتابها به اطلاع مردم رسانده بودند. معلومات این دو شخص بزرگوار به حدی بود که کتابهای بزرگان بهائی را صفحه به صفحه و سطر به سطر مورد سؤال قرار داده و به همه آنها پاسخ داده و به نقد بهائیت پرداخته بودند و طوری به اثبات بطالت این دین ساختگی برآمده بودند که جای هیچ شک و شبههای برای خواننده باقی نمیماند که بهائیت کذب محض است و اسلام آخرین و کاملترین دین آمده از سوی خداست. آنها که لحظه به لحظه خود را در کنار بهاء و عبدالبهاء گذراندند مسائلی از این دو شخص که مدعی بودند از جانب خدا آمدهاند دیده بودند که موجبات خنده و در عین حال تنفر هر خوانندهای را فراهم میکرد و هیچکدام از ادعاهای این آقایان بدون ارائه سند و مدرک نبود. صبحی اثبات کرده بود که عبدالبهاء که فریاد بر میآورد و دخالت در سیاست را ممنوع میکند خودش با چنین الواحی که محرمانه بود و برای سلاطین عالم مینوشت زمان مناسب حمله به ایران را به انگلیس گزارش کرده و به آنها خط و مشی داده و توصیههای لازم را کرده بود و آیتی شخصیت بهاء را که برای ما بهائیان (نعوذبالله) به اندازه خدا بلند مرتبه بود با نوشتن حقایقی از زندگیش کوچک و پست و بیارزش کرده بود مثلاً در کتابش عکسی از بهاء به چاپ رسانده بود که در حمام به صورت عریان انداخته و به این وسیله خواسته بود به همه ثابت کند که او پیامبر است چرا که در بدنش اصلاً موئی وجود ندارد و برادرش که پشمالو است پیامبر نیست!! و این موضوع را به وسیله یک لوح که خود بهاء در آن به این مسئله اشاره کرده بود به اثبات رسانده بود. این آقایان به مسائل ضداخلاقی و دروغبافیها و بد کاریهای بهاء و شوقی افندی اشاره کرده و اظهار پشیمانی از بهائی بود نشان کرده بودند) سایه شوم (خاطرات یک نجات یافته از بهائیت)، مهناز رئوفی، تهران: کیهان، 1385، صص 269 -271.. بازگشت به اسلام این نجات یافته از فرقه ضاله بهائیت در جهت دعوت سایر بهائیان به اسلام مینویسد: (... در اسلام نشانی از بیعفتی و بیعصمتی نیست، اگر مسلمان واقعی باشیم و اگر مثل بعضی از مسلمان نماها که نام اسلام را یدک میکشند و در واقع غرب زده و گمراهند نباشیم میتوانیم زندگی سالمی داشته باشیم که دور از هر ناپاکی و آلودگی باشد. میتوانیم خوشبخت شویم و خودمان تصمیمگیرنده مسائل بزرگ زندگیمان باشیم. میتوانیم از چنبره زورگوئی تشکیلات رها شده و آزاد زندگی کنیم میتوانیم به هویت واقعی خود پی برده و پوچ و هدف نباشیم. اسلام به ما عزت میدهد. اسلام ما را به حقیقت میرساند. ما با اسلام به خدا میرسیم چرا که این تنها راه رسیدن به خداست) همان، ص 273.. همچنین حسین فلاح یکی دیگر از نجاتیافتهگان از فرقه بهائیت در این زمینه میگوید: (مسلمان شدن من چند دلیل داشت، اول این که بسیاری از دوستان من مسلمان بودند من هم دوست داشتم مثل آنها آزاد باشم. نه این که در چنبره و حصار تشکیلات بهائیت باشم. در دوران انقلاب من حدودا یازده، دوازده ساله بودم بعد از آن هم که جنگ پیش آمد مسلمانان را میدیدم که چطور خالصانه به دین، ملت و وطن خود عشق میورزند. من هم دوست داشتم مثل آنها باشم، دوم این که سؤالات زیادی در ذهنم نسبت به بهائیت وجود داشت، افکار و عقاید مسلمانان با عقاید ما خیلی فرق داشت. رفتار مسلمانها خیلی بهتر و آزادانهتر از ما بود. گرچه طبق تعالیم فرقهای، ما خود را برتر از آنها میدانستیم. با این وجود سؤالاتی برایم پیش میآمد! لذا از مسئولانمان یعنی همان کسانی که جزء محفل (خادمین) بودند، میپرسیدم. عکسالعمل آنها در مقابل سؤالات جزیی من تند و پرخاشگرانه بود... همین سؤالات مرا بیشتر تشویق میکرد که تحقیقات خود را دنبال کنم و عاقبت به همراه همسر سابقم پس از تحقیقات و مطالعات زیاد، پی به بطالت و ساختگی بودن بهائیت بردیم و مسلمان شدیم) خاطرات حسین فلاح، ویژهنامه ایام 29. لازم به ذکر است جهت پرهیز از اطاله کلام از بررسی سایر افرادی که از بهائیت به دین مبین اسلام بازگشتهاند، خودداری مینماییم؛ (به عنوان نمونه ر.ک: چرا از بهائیت برگشتم؟، مسیحاللَّه رحمانی (رئیس سابق بهائیان بشرویه)، نشر راه نیکان، 1386) که به چگونگی پی بردن او به بطلان بهائیت و دلایل رویآوردن وی به دین اسلام پرداختهاست، مراجعه نمائید.. و بالاخره در کنار دلایل فوق، پیروزی انقلاب اسلامی ایران و موج بیداری اسلامی در جهان یکی از مهمترین عواملی است که باعث آگاهی و رویگردانی بسیاری بهائیان از بهائیت شده و زمینه بازگشت آنان را به دین مبین اسلام فراهم نمود.
علت رویگردانی بسیاری بهائیان از بهائیت و بازگشت آنان به اسلام چیست؟
بهائیت از ابتدای پیدایش خویش، به دلیل بشری بودن، فقدان پشتوانه مستحکم وحیانی و عقلی، وجود نارسائیها، اشکالات اساسی و تناقضات متعدد در آموزهها و منابع آن از یکسو و مسائلی از قبیل اختلافات و نزاعهای طولانی میان رهبران خویش، ریاکاری و تظاهر، دغلکاری، فریبکاری و مفاسد اخلاقی رهبران این فرقه، پیوند تنگاتنگ با استعمارگران، خیانت به ملت ایران و جهان اسلام، تبعیض و تحقیر ایرانیان و...، همواره پیروان خویش - که در ابتدا فریب شعارهای ظاهری آن را خورده و جذب آن شده بودند - را با شک و تردید و در نهایت رویگردانی و بازگشت به دین مبین اسلام به عنوان آخرین و کاملترین دین الهی مواجه نموده است.
به اعتراف وقایعنگاران بابی، در اجتماع (بدشت)، به محض این که سخن از نسخ شریعت اسلام و اعلام دین جدید بهائیت! رفت و قرّةالعین (بدون حجاب، با آرایش و زینت) به مجلس وارد شد و حاضران را مخاطب ساخت که امروز (روزی است که قیود تقالید سابقه شکسته شد) تاریخ نبیل زرندی، ص 271 - 273..
برخی از بابیان به شدّت از این فرقه روی گرداندند. ر.ک: کشف الحیل، عبدالحسین آیتی، ج 1، ص 130؛ دانشنامه جهان اسلام، ج 1، ص 18.
همچنین یکی از نجات یافتهگان از فرقه ضاله بهائیت (سؤالات زیاد، مجهولات و تناقضات) را علت عمده بیزاری از بهائیت دانسته و میگوید: (فقط سفسطه میکنند و کسی که باهوش باشد کاملاً آن را متوجه میشود. من از تناقضات فرار کردم. همه چیز تناقض داشت و در جواب این تناقضات هم فقط سفسطه میکنند. من گاهی با دوستانم صحبت میکردم و در جواب سؤال آنها که میگفتند جواب سؤالم را نگرفتم و میگفتم که چرا سؤال نمیکنید که آنها میگفتند که سؤال میکنیم ولی اینها جواب آن را نمیدانند) گفتگو با مهناز رئوفی، نجاتیافته فرقه ضاله بهائیت، پایگاه شیعه آنلاین..
در ادامه جهت تبیین موضوع فوق به بررسی دلایل رویگردانی تعدادی از مهمترین نجات یافتهگان از این فرقه ضاله پردازیم:
نجاتیافتهگان
آقا جمال بروجردی
پس از واقعه اجتماع (بدشت) نیز شاهد رویگردانی بسیاری از مبلغین و نزدیکان رهبران بهائی میباشیم که بدنبال آگاهی و کشف حقیقت، خود را از این فرقه ضاله نجات دادهاند.
به عنوان نمونه؛ یکی از افراد، آقا جمال بروجردی، دانشمندی است که در زمان بهاء به این دین گروید و در راه بهائیت جانفشانی نمود تا آنجا که از طرف بهاء به لقب (اسم اللَّه) - که مهمترین القاب این فرقه است - معروف گشت. اما پس از بهاء که بین پسرانش بر سر وصایت و وراثت درگیری روی داد، ضمن اعراض از این تشکیلات، میگوید: (شگفتا ما مردم جهان را به دوستی و یگانگی میخوانیم چرا باید این دو نفر که یکی پس از دیگری جانشین بهاء هستند با یکدیگر اینگونه باشند و دوگانگی کنند؟) به نقل از: خاطرات و زندگی صبحی، سیدهادی خسروشاهی، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش17..
اساساً تناقضات رفتاری و اختلافات و نزاعهای داخلی سران بهائیت که مبین نفاق و قدرت طلبی رهبران این فرقه است، یکی از دلایل بدبینی صاحب نظران و رویگردانی پیروان آن میباشد.
چنانکه ادوارد براون از متخصصان فرقه بابیت و بهائیت که با تصحیح و مقدمه نویسی برای کتاب معروف (نقطه الکاف) این کتاب اثر میرزا جانی کاشانی شاگرد علیمحمد باب است که دربردارنده تاریخ ظهور باب و وقایع هشت سال اول تاریخ بابیه میباشد و با مقدمهای که ادوارد براون بر آن نوشته و به ارزش و اهمیت آن افزوده، از آثار مهم تاریخی، درباره بابیت و بهائیت به شمار میآید. در واقع، این کتاب، تا حد زیادی از شیادی و حیلهگری میرزا حسینعلی (بهاءاللَّه) پرده برمیدارد. (ر.ک: مستشرقان و مهدویت، سیدرضی موسوی گیلانی، مجله انتظار، ش 18، ص 229). پرده از حیلهگری و دسیسههای فرقه بهائیت و پیروان این فرقه برداشت، از خونریزی و کینه میان پیروان بهائیت، احساس ناراحتی میکند و این را مخالف رحمت و شفقت ادیان میشمارد: (این تفرقه آخری و حقد و حسد و جنگ و جدالی که از آن ناشی شد، راستی این است که اثر خیلی بدی در ذهن این بنده پدید آورد... در مقابل این همه نصوص الهی از قبیل (عاشروا مع الادیان بالروح و الریحان) و (همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار) و نحو ذلک، ایشان با اعضای خانواده خودشان با این درجه تلخی و عداوت رفتار میکنند؟) ر.ک: مستشرقان و مهدویت، سید رضی موسوی گیلانی، مجله انتظار، ش 18، ص 229..
فضل اللَّه صبحی مهتدی
وی نیز یکی از مبلغان برجسته بهائی بود که که در مهد بهائیت تولد و پرورش یافته و در خاندانی که از قدمای احباء محسوب و خویشاوندی با بهاءاللَّه داشت رشد کرده بود. سالهای طولانی محرم اسرار و منشی مخصوص عبدالبهاء بود و از این رو بهائیان او را (کاتب وحی) مینامیدند. اما پس از کشف واقعیات مربوط به فرقه بهائیت و رهبران آن که خود از نزدیک شاهد عینی آن بوده، از آن فرقه جدا گردید، اسلام آورد و به نشر اندیشه انسان دوستانه و اخلاق اسلامی و بیان حقایق بهائیگری پرداخت.
او شرح زندگی خود را در کتاب (خاطرات صبحی) خاطرات فضلاللَّه مهتدی صبحی، فضلاللَّه مهتدی صبحی، تهران: نشر علم، 1384. و (پیام پدر) پیام پدر، فضل اللَّه مهتدی (صبحی) تهران: امیرکبیر. به تفصیل نوشته است و ضمن بیان خاطرات خویش، واقعیاتی از قبیل؛ تناقضات آشکار، انحرافات اخلاقی ریاکاری و تظاهر، ارتباط با بیگانگان، بدعت گزاری، تبعیض و تحقیر ایرانیان، تاراج میراث فرهنگی، سوءاستفاده از باورهای عامیانه، مظلومنمایی و شانتاژهای ماهرانه بهائیان را با ذکر نمونههای متعدد بیان میدارد و دلایل و براهین عقلی و نقلی خود را برای رویگردانی از بهائیت را به خوبی شرح میدهد.
صبحی در کتاب اول خود توجه ویژهای به مباحث بنیادی و اعتقادی دارد که در تاریخچه پیدایش بهائیت و معتقدات بهائیان و چه در مبانی اعتقادی اسلامی، به تبیین و تشریح حقایق پرداخته است و شاخصههای اعتقادی اسلامی را به عنوان رهاییبخش انسان و برترین مبانی دینی به خواننده خاطرات عرضه میدارد، تا خوانندگانی که بهائی بوده، از این رهگذر پی به بیبنیانی خود ببرند و با عقاید مستحکم اسلام آشنا گردند.
صبحی در کتاب پیام پدر به معرفی برخی از مبلغان چیره دست بهائی میپردازد که وقتی دغلکاری و فریبکاری رهبران این فرقه را دیدند، به دامن اسلام بازگشتند. ر.ک: حقیقت بهائیگری در خاطرات صبحی مهتدی، سید هادی خسرو شاهی، خبرگزاری جمهوری اسلامی، 2/8/1387.
عبدالحسین آیتی
علاوه بر صبحی عبدالحسین آیتی (ملقب به آواره) از مبلغین و بزرگان بهائیت است که با رویگردانی از بهائیت به دامن دین اسلام بازگشته، آثاری از قبیل (کشف الحیل) را در زمینه آشکارسازی ماهیت این فرقه مینگارد. کشف الحیل، پیشین.
پس از او میرزا حسن نیکو نیز از این دسته از مبلغین بهائی است که با بازگشت از این فرقه، پیرو راستین کیش مسلمانی میگردد و آثاری از قبیل (فلسفه نیکو) در ردّ این فرقه ضاله مینگارد. فلسفه نیکو، حسن نیکو، نشر مؤسسه مطبوعاتی فراهانی.
به علاوه بهائیان مشهور دیگری نظیر شیخ احمد میلانی، میرزا صالح اقتصاد مراغهای و بسیاری دیگر از جمله تائبین از بهائیت و افشاکننده آن میباشند که علیرغم تهدیدات، فشارها و مشکلات بسیار شدیدی که تشکیلات بهائیت برای خروج آنان از این فرقه اعمال کرده بود، از این فرقه بیزاری جسته و به افشای ماهیت آن پرداختند.
مهناز رئوفی
مهناز رئوفی یکی دیگر از نجات یافته گان از بهائیت است که تلاش نموده با نگارش کتابهایی نظیر (سایه شوم)، (مسلخ عشق) و (فریب) کتاب (فریب) اثر جدیدی است که با شیوهای روایی، هنرمندانه داستان واقعی زندگی زن جوانی رابه تصویر میکشاند که بر اثر غفلت و عدم شناخت، ناآگاهانه با افراد تشکیلاتی و مافیایی فرقه به حشر و نشر پرداخته، و در مدت کوتاهی خود و خانوادهاش، همگی در دام فرقه سراسر فریب بهائیت غلطیده و مسیر و ماهیت زندگیشان دستخوش اتفاقتی ناگوار میگردد. آلودگی و پلیدی غیر قابل تصور رهبران و سران این فرقه ضاله از موضوعات مهمی است که به خوبی مورد دقت نظر و توجه نویسنده قرار گرفته و بدان پرداخته شده است. ارزشها و ضد ارزشها در بهائیت، تعالیم استثماری این فرقه، ساختار تمامیت خواه تشکیلات بهائیان، فساد مالی، بیبند و باری و هرزگی قابل تامل تشکیلات بهائی از جمله مواردی است که نویسنده در روایت ماجرا بدان اشاره میکند. (ر.ک: فریب، مهناز رئوفی، تهران: انتشارات مؤسسه کیهان، 1387).، و بیان داستان واقعی زندگی خویش نقاب از چهره واقعی بهائیت بردارد.
وی در بیان دلایل رویگردانی خویش از بهائیت و بازگشت به دین مبین اسلام چنین نگارد:
(کتابهایی که مطالعه کردم یکی کشفالحیل آقای عبدالحسین آیتی ملقب به آواره بود و دیگری خاطرات صبحی نوشته آقای فضلاللَّه مهتدی ملقب به صبحی... که از پیروان سر سخت بهاء و عبدالبهاء محسوب میشدند، آنها از نزدیکان مورد اعتماد بهاء و عبدالبهاء بودند و به اصطلاح کاتب وحی آنها و از بهترین یاران و مبلغان بهائیت بودند... آنان به تمام احکام و دستورات و به تمام زیر و بم بهائیت آشنائی داشتند و شاهد تمام فعالیتهای سیاسی مذهبی و تمام رفتارهای اجتماعی، شخصی و خانوادگی این حضرات بودند... اما کم کم متوجه بطالت بهائیت و دروغگوئی و پوچی بهاء و عبدالبهاء گشته و به اسلام برگشته بودند، تجربیات و همه اطلاعات و مشاهدات خود را به وسیله این کتابها به اطلاع مردم رسانده بودند. معلومات این دو شخص بزرگوار به حدی بود که کتابهای بزرگان بهائی را صفحه به صفحه و سطر به سطر مورد سؤال قرار داده و به همه آنها پاسخ داده و به نقد بهائیت پرداخته بودند و طوری به اثبات بطالت این دین ساختگی برآمده بودند که جای هیچ شک و شبههای برای خواننده باقی نمیماند که بهائیت کذب محض است و اسلام آخرین و کاملترین دین آمده از سوی خداست. آنها که لحظه به لحظه خود را در کنار بهاء و عبدالبهاء گذراندند مسائلی از این دو شخص که مدعی بودند از جانب خدا آمدهاند دیده بودند که موجبات خنده و در عین حال تنفر هر خوانندهای را فراهم میکرد و هیچکدام از ادعاهای این آقایان بدون ارائه سند و مدرک نبود.
صبحی اثبات کرده بود که عبدالبهاء که فریاد بر میآورد و دخالت در سیاست را ممنوع میکند خودش با چنین الواحی که محرمانه بود و برای سلاطین عالم مینوشت زمان مناسب حمله به ایران را به انگلیس گزارش کرده و به آنها خط و مشی داده و توصیههای لازم را کرده بود و آیتی شخصیت بهاء را که برای ما بهائیان (نعوذبالله) به اندازه خدا بلند مرتبه بود با نوشتن حقایقی از زندگیش کوچک و پست و بیارزش کرده بود مثلاً در کتابش عکسی از بهاء به چاپ رسانده بود که در حمام به صورت عریان انداخته و به این وسیله خواسته بود به همه ثابت کند که او پیامبر است چرا که در بدنش اصلاً موئی وجود ندارد و برادرش که پشمالو است پیامبر نیست!! و این موضوع را به وسیله یک لوح که خود بهاء در آن به این مسئله اشاره کرده بود به اثبات رسانده بود. این آقایان به مسائل ضداخلاقی و دروغبافیها و بد کاریهای بهاء و شوقی افندی اشاره کرده و اظهار پشیمانی از بهائی بود نشان کرده بودند) سایه شوم (خاطرات یک نجات یافته از بهائیت)، مهناز رئوفی، تهران: کیهان، 1385، صص 269 -271..
بازگشت به اسلام
این نجات یافته از فرقه ضاله بهائیت در جهت دعوت سایر بهائیان به اسلام مینویسد: (... در اسلام نشانی از بیعفتی و بیعصمتی نیست، اگر مسلمان واقعی باشیم و اگر مثل بعضی از مسلمان نماها که نام اسلام را یدک میکشند و در واقع غرب زده و گمراهند نباشیم میتوانیم زندگی سالمی داشته باشیم که دور از هر ناپاکی و آلودگی باشد. میتوانیم خوشبخت شویم و خودمان تصمیمگیرنده مسائل بزرگ زندگیمان باشیم. میتوانیم از چنبره زورگوئی تشکیلات رها شده و آزاد زندگی کنیم میتوانیم به هویت واقعی خود پی برده و پوچ و هدف نباشیم. اسلام به ما عزت میدهد. اسلام ما را به حقیقت میرساند. ما با اسلام به خدا میرسیم چرا که این تنها راه رسیدن به خداست) همان، ص 273..
همچنین حسین فلاح یکی دیگر از نجاتیافتهگان از فرقه بهائیت در این زمینه میگوید: (مسلمان شدن من چند دلیل داشت، اول این که بسیاری از دوستان من مسلمان بودند من هم دوست داشتم مثل آنها آزاد باشم. نه این که در چنبره و حصار تشکیلات بهائیت باشم. در دوران انقلاب من حدودا یازده، دوازده ساله بودم بعد از آن هم که جنگ پیش آمد مسلمانان را میدیدم که چطور خالصانه به دین، ملت و وطن خود عشق میورزند. من هم دوست داشتم مثل آنها باشم، دوم این که سؤالات زیادی در ذهنم نسبت به بهائیت وجود داشت، افکار و عقاید مسلمانان با عقاید ما خیلی فرق داشت. رفتار مسلمانها خیلی بهتر و آزادانهتر از ما بود. گرچه طبق تعالیم فرقهای، ما خود را برتر از آنها میدانستیم. با این وجود سؤالاتی برایم پیش میآمد! لذا از مسئولانمان یعنی همان کسانی که جزء محفل (خادمین) بودند، میپرسیدم. عکسالعمل آنها در مقابل سؤالات جزیی من تند و پرخاشگرانه بود... همین سؤالات مرا بیشتر تشویق میکرد که تحقیقات خود را دنبال کنم و عاقبت به همراه همسر سابقم پس از تحقیقات و مطالعات زیاد، پی به بطالت و ساختگی بودن بهائیت بردیم و مسلمان شدیم) خاطرات حسین فلاح، ویژهنامه ایام 29. لازم به ذکر است جهت پرهیز از اطاله کلام از بررسی سایر افرادی که از بهائیت به دین مبین اسلام بازگشتهاند، خودداری مینماییم؛ (به عنوان نمونه ر.ک: چرا از بهائیت برگشتم؟، مسیحاللَّه رحمانی (رئیس سابق بهائیان بشرویه)، نشر راه نیکان، 1386) که به چگونگی پی بردن او به بطلان بهائیت و دلایل رویآوردن وی به دین اسلام پرداختهاست، مراجعه نمائید..
و بالاخره در کنار دلایل فوق، پیروزی انقلاب اسلامی ایران و موج بیداری اسلامی در جهان یکی از مهمترین عواملی است که باعث آگاهی و رویگردانی بسیاری بهائیان از بهائیت شده و زمینه بازگشت آنان را به دین مبین اسلام فراهم نمود.
- [سایر] علت رویگردانی بسیاری بهائیان از بهائیت و بازگشت آنان به اسلام چیست؟
- [سایر] چرا بهائیان را نجس میدانیم؟ از نظر اسلام دوستی و معاشرت با آنها چه حکمی دارد؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] حکم ازدواج موقت یا دائم زن یا مرد مسلمان با بهائیان چیست؟
- [سایر] رویگردانی از جهاد چه عقوبتی دارد؟
- [سایر] چرا بهائیان را نجس می دانیم؟ از نظر اسلام دوستی و معاشرت با آنها چه حکمی دارد؟
- [سایر] لطفا بیان نمایید بهاییان کافرند؟
- [سایر] نظر شما درباره کسی به نام منصور هاشمی خراسانی و کتاب او به نام بازگشت به اسلام چیست؟
- [سایر] بهاییان در پیدایش و استمرار رژیم پهلوی چه نقشی داشتند ؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا خرید و فروش با بهائیان حرام می باشد؟
- [سایر] انقلاب اسلامی چه تحوّلی در وضعیت بهائیان داخل ایران به وجود آورد؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر بعد از رسیدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود و تصمیم داشته باشد که پیش از ده روز برگردد و مسیر بازگشت او نیز کمتر از چهار فرسخ نباشد، باید نماز را شکسته بخواند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه زن مالی دارد که می تواند با آن حج برود ولی بعد از بازگشت نه شوهرش قادر بر تأمین زندگی اوست و نه خودش، حج بر او واجب نمی شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که از سفر معصیت بر می گردد اگر توبه کرده و تا محلی که می خواهد بر گردد هشت فرسخ یا بیشتر باشد، باید نماز را شکسته بخواند، همچنین اگر توبه نکرده ولی در بازگشت آلوده به معصیت نیست.
- [آیت الله بروجردی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.
- [آیت الله خوئی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلًا نمیتواند زن مسلمان بگیرد و باید در قبرستان مسلمانان دفن نشود.
- [آیت الله مظاهری] اگر کافر به هر لغتی شهادتین بگوید مسلمان میشود و بعد از مسلمان شدن احکام اسلام بر او بار میشود گرچه ندانیم قلباً مسلمان شده یا نه، ولی اگر بدانیم قلباً مسلمان نشده است مسلمان نیست و احکام اسلام را ندارد و همچنین است هرگاه شهادتین نگوید ولی قلباً به معنای او ایمان داشته باشد. 8 - تبعیّت
- [آیت الله فاضل لنکرانی] دفن مسلمان درقبرستان کفار ودفن کافردرقبرستان مسلمانان جائز نیست.
- [آیت الله بهجت] مسلمان از کافر ارث میبرد، ولی کافر اگرچه پدر یا پسر میت باشد از مسلمان ارث نمیبرد. ولی اگر میت مسلمان پسر کافری دارد و او پسری مسلمان دارد، آن پسر مسلمان از جدّ خود ارث میبرد، و همچنین اگر پسر میت مسلمان، کافر باشد ولی عموی میت یا برادر میت مسلمان باشد ارث به آنها میرسد، و در صورت کافر بودن این دو، پسران مسلمان عمو و برادر ارث میبرند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، چنانچه سابقاً کافر بوده، نجس است و چنانچه سابقاً مسلمان بوده پاک است و سایر احکام مسلمان را داراست و چنانچه حالت سابقه او معلوم نباشد، پاک میباشد ولی احکام دیگر مسلمان را ندارد مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود، مگر آن که در سرزمین اسلام باشد که ظاهراً تمام احکام مسلمان شامل او نیز میشود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه پاک می باشد ولی اگر اماره ای بر اسلام او نباشد و در بلاد اسلام هم نباشد، احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلاً زن مسلمان نمی تواند با او ازدواج کند و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.