فرهنگ های بیگانه چه تأثیری در ایجاد و شیوع آموزه ی تثلیث داشت؟ عیسی (ع) در جامعه ای یهودی به تبلیغ می پرداخت و خود عمیقاً به حفظ شریعت موسی (ع) معتقد بود. در تعالیم او، توحید و یگانگی خدا، به همان مفهومی که برای یهودیان شناخته شده بود، مرکزیتی مهم داشت. او خود را بنده و فرستاده ی خداوند می دانست که برای راهنمایی گوسفندان گم شده ی اسرائیل آمده است. با وجود این، مسیحیت از مذهبی یکتاگرایانه و شریعت مدار به الهیات عیسی خدایی و تثلیث تغییر مسیر داد. در این تغییرات نقش پولس به عنوان اولین و مهم ترین عامل تغییر ارزیابی شده است. او که هم با مذهب یهود آشنایی داشت و هم فلسفه ی یونانی را آموخته بود، به خوبی می توانست با آمیختن عناصر مهم فرهنگ های یونانی با مسیحیت در جلب نظر یونانیان به دین جدید موفقیت کسب کند. از سوی دیگر، فلسطین در آن زمان چهار راهی بود که اندیشه های شرک آلود از مصر، ایران، هند و روم به آنجا راه می یافت. هم پولس و هم پدران اولیه کلیسا به راحتی می توانستند با جذب عناصر بیگانه، دین جدید را برای غیر یهودیان قابل پذیرش کنند. به گفته ی ویل دورانت، افکار مربوط به تثلیث خدا، روز بازپسین داوری و پرستش مادر و کودک از مصر به مسیحیت انتقال یافت و مذهب تئوزونی که مذاهب نو افلاطونی و گنوسی را به وجود آورد، مایه ی ابهام دین مسیح شد. از سوریه داستان رستاخیز آدونیس، از ترکیه پرستش دیونوسوس، (خدای میرنده و نجات دهنده) و از ایران اعتقاد به دوران های هزار ساله ی حکومت و برخی اعتقادات دیگر به مسیحیت راه یافت.(1) جان بی ناس نیز همین دیدگاه را در مورد پولس دنبال می کند. به عقیده ی وی، پولس با امت های غیر یهودی سروکار داشت که تحت نفوذ مذاهب اسرار آمیز بودند که اصل طلب حیات جاوید و اتصال نفس بشر با روح خدایان در آنها ریشه دار بود. بنابراین، پولس مسئله ی مرگ و رستاخیز عیسی (ع) و بازگشت وی را به گونه ای هماهنگ با اعتقادات آنان تفسیر کرد.(2) اصطلاح پسر خدا در قدیم بسیار معمول بود و بسیاری از پادشاهان خود را پسر خدا می نامیدند. فرعون مصر یکی از نمونه های بارز باستانی است که پسر هوروس، پسر خورشید و پسر آتن نامیده می شد و خود را فرزند خدای بزرگ دوران خویش می دانست. قصه ی مرگ یا مصلوب شدن مقدسین، تحمل درد و مصیبت و بالاخره رستاخیز آنان در بسیاری از مذاهب و روایات اساطیری قدیم دارای نمونه های فراوانی است. یکی از ادیان اسرار آمیزی که در مسیحیت و بخصوص شعایر آن تأثیر عمده ای داشت را میترائیسم باید نامید. این دین که از مذاهب قدیم آریائیان سرچشمه گرفته بود و پس از امتزاج با دین ایرانیان رنگ زرتشتی به خود گرفته، در روم به صورت یکی از ادیان اصلی و عمومی رومیان درآمد.(3) علامه طباطبائی در تفسیر المیزان توضیح می دهد که دوان در کتاب خرافات و تورات و نظایر آن از مکاتب دیگر می نویسد: هنگامی که دیده را به مملکت هند بدوزیم می بینیم بزرگ ترین و مشهور ترین روش عبادتی آنان همان، تثلیث، یعنی سه بودن خدای واحد است که در لغت مخصوص خود (سانسکریت) این روش تعلیم را تری مورتی (اقانیم ثلاثه) می نامند. اقنوم های سه گانه نزد آنان برَهما، ویشنو و سیوا است. آنان عقیده داشتند که این اقنوم متحد بوده از هم انفکاکی ندارند و به گمان خود، آن سه را خدای واحد می دانستند. سپس متذکر می شود که برهما نزد آنان أب و ویشنو، ابن و شیوا نیز روح القدس است. بعداً می گوید: آنان شیوا را کرشن(4) می خوانند. کرشنا به معنای پروردگار نجات دهنده و روح بزرگی است که از او ویشنو متولد می شود. ویشنو همان خدایی است که به لباس ناسوت و صورت انسانی مجسم شده، به زمین آمد تا مردم را نجات دهد. وی همچنین می نویسد: هندی ها اقنوم سوم را به صورت کبوتر می کشیدند، چنان که ناصری هم آن را به همان شکل نشان می دهند. دوان می نویسد: کشیشان و روحانیون معبد منفیس در مصر ثالوث مقدس را به شاگردان چنین تعلیم می دادند: اقنوم اول دوم را آفرید و اقنوم دوم هم سوم را. بدین ترتیب، ثالوث مقدس پایان یافت. بونریک در کتاب عقاید قدمای مصر می نویسد: عجیب ترین چیزی که در دیانت مصریان قدیم انتشار داشت عقیده ی لاهوت کلمه یعنی خدا بودن کلمه است. آنان می گفتند: هستی هر چیزی به واسطه ی کلمه است و کلمه از خدا صادر شده، خودش همانا خداست. این قسمت عین عبارتی است که انجیل یوحنا با آن شروع می شود. به گفته ی دوان، گمان خلاصی و نجات یافتن از گناهان به واسطه ی فدایی شدن یکی از خدایان مطلبی است که نزد هندی های بت پرست و غیر آن سابقه ی طولانی دارد. هندی ها عقیده دارند که کرشنا اولین فرزندی است که برای خلاص کردن زمین از سنگینی حمل و بارش به زمین آمد. او با دادن قربانی آدمی را نجات بخشید. سترمور تصویر کرشنا را در حالی که بر چوبه دار است از روی کتب هندی ها چنین توضیح می دهد: دو دست و پایش سوراخ شده و روی پیراهنش شکل یک قلب انسان آویزان است. تصویر دیگری هم از کرشنا پیدا شده که با تاج طلایی وی را به دار زده اند. اما آنچه از بودائیان راجع به بودا رسیده از هر جهت انطباق کلی با گفته های نصاری دارد. از فرط شباهت آنان بودا را مسیح نامیده، به او مولود یگانه، نجات بخش جهان می گویند. او را انسان کامل و خدای کاملی می دانند که برای کفاره ی گناهان بشر و نجات آنان از عواقب وخیم معاصی لباس ناسوت پوشیده و قربانی و فدایی آنان شده است. او فدایی مردم شد تا خلایق را وارث ملکوت آسمان ها کند.(5) نویسنده ی کتاب عقاید الوثنیه نیز علاوه بر آن که تصریح می کند که بیشتر ملل بت پرست تعلیمات دینی داشته اند که در آنها قائل به تثلیث بوده اند، عبارات متعددی از کتاب مقدس را با عبارات کتب مقدس ملل بت پرست، خصوصاً هندوها مقایسه و تشابه زائدالوصف آنها را بیان کرده است. وی معتقد است اعتقاد به اقانیم ثلاثه، فدا، صلب، تاریکی جهان هنگام مرگ یکی از نجات دهندگان جهان ولادت خدای پسر، ستاره هایی که وقت ولادت یکی از خدایان در شرق ظاهر شدند، کشته شدن خدای متجسم به دست پادشاهان، امتحان کردن شیطان پسران خدایان را، نازل شدن پسر خداهای مجسم شده در جهنم برای رهانیدن مردگان، برخاستن خدایان از بین اموات، آمدن خدایان مجسم شده از بین اموات به سوی این عالم در مرتبه دوم جهت مجازات و تعمید برای برطرف کردن گناهان، همه از موارد تشابه مذهب مسیحیت با مذهب هندوهاست و برخی عبارات موجود در کتب هندوها عیناً همان عباراتی است که مسیحیان از آن اقتباس کرده اند. این نویسنده به 46 مورد شباهت بین متن مقدس هندوها و کتاب مقدس مسیحیان و به 48 مورد مشابهت بین کلمات بودائیان و مسیحیان اشاره کرده است.(6) در تاریخ نفوذ عناصر بیگانه، در تعالیم مسیحیت دو نقطه ی اوج ملاحظه می شود. قهرمان اول کلیسا در وارد کردن عقاید بیگانه، پولس است که با آمیختن آموزه های مسیحی با عقاید یونان و روم در پیشرفت دین جدید در بین ملل مشرک نقش اساسی ایفا کرد و قهرمان دوم نفوذ فرهنگی کنستانتین کبیر است که در زمان وی مسیحیت مذهب رسمی گردید و در مقابل گرفتن امتیاز آزادی و دریافت مهر تأیید، امتیازاتی را هم واگذار کرد. بر اساس گزارش های موجود در اولین مجمع جهانی مسیحیت، که در سال 325 میلادی در نیقیه برپا شد، چنین مقرر گردید که از آنجا که پرستش خورشید که از خدایان رومی است در سراسر امپراطوری جنبه ی مردمی دارد و امپراطور به عنوان مظهر خدای خورشید در روی زمین شناخته می شود، کلیسا اعلام می کند که: 1 روز یکشنبه ی رومی روز تعطیل مسیحیت باشد. 2 موافقت می کند که سال روز تولد خدای خورشید، یعنی 25 دسامبر (روز انقلاب شتوی) سال روز میلاد مسیح (ع) باشد. 3 علامت خدای خورشید یعنی صلیب نور را به عنوان نماد مسیحیت اقتباس می کند و مصمم است که همه مراسمی که در جشن های سال روز تولد خدای خورشید جریان داشته است با مراسم خودش یکی کند. چند سالی هم جشن زایش آفتاب نیز که متعلق به مهرگرایان بود به حساب مسیحیت گذاشته شد. بدین ترتیب، دینی که بنیانگذارش آن را بر اساس توحید خالص بنا نهاده بود به دینی تبدیل شد که در بازار جهانی با ملل مختلف به داد و ستد پرداخت و با سعه ی صدر زائد الوصفی فرهنگ بیگانه را در خود پذیرا شد.(7) (1) . ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 3، ص 697. (2) . جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ص 617. (3) . جلال الدین آشتیانی، تحقیقی در دین مسیح، ص 474. (4) . Krishna کرشنا در لغت انگلیسی همان (کرس) یعنی مسیح نجات بخش است (5) . محمد حسین طباطبائی، ترجمه تفسیر المیزان، ج 3، ص 530. (6) . بی نا، بت پرستی و مسیحیت کنونی. (7) . محمد رضا زیبائی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص 370 – 375.
فرهنگ های بیگانه چه تأثیری در ایجاد و شیوع آموزه ی تثلیث داشت؟
عیسی (ع) در جامعه ای یهودی به تبلیغ می پرداخت و خود عمیقاً به حفظ شریعت موسی (ع) معتقد بود. در تعالیم او، توحید و یگانگی خدا، به همان مفهومی که برای یهودیان شناخته شده بود، مرکزیتی مهم داشت. او خود را بنده و فرستاده ی خداوند می دانست که برای راهنمایی گوسفندان گم شده ی اسرائیل آمده است.
با وجود این، مسیحیت از مذهبی یکتاگرایانه و شریعت مدار به الهیات عیسی خدایی و تثلیث تغییر مسیر داد. در این تغییرات نقش پولس به عنوان اولین و مهم ترین عامل تغییر ارزیابی شده است. او که هم با مذهب یهود آشنایی داشت و هم فلسفه ی یونانی را آموخته بود، به خوبی می توانست با آمیختن عناصر مهم فرهنگ های یونانی با مسیحیت در جلب نظر یونانیان به دین جدید موفقیت کسب کند. از سوی دیگر، فلسطین در آن زمان چهار راهی بود که اندیشه های شرک آلود از مصر، ایران، هند و روم به آنجا راه می یافت. هم پولس و هم پدران اولیه کلیسا به راحتی می توانستند با جذب عناصر بیگانه، دین جدید را برای غیر یهودیان قابل پذیرش کنند. به گفته ی ویل دورانت، افکار مربوط به تثلیث خدا، روز بازپسین داوری و پرستش مادر و کودک از مصر به مسیحیت انتقال یافت و مذهب تئوزونی که مذاهب نو افلاطونی و گنوسی را به وجود آورد، مایه ی ابهام دین مسیح شد. از سوریه داستان رستاخیز آدونیس، از ترکیه پرستش دیونوسوس، (خدای میرنده و نجات دهنده) و از ایران اعتقاد به دوران های هزار ساله ی حکومت و برخی اعتقادات دیگر به مسیحیت راه یافت.(1)
جان بی ناس نیز همین دیدگاه را در مورد پولس دنبال می کند. به عقیده ی وی، پولس با امت های غیر یهودی سروکار داشت که تحت نفوذ مذاهب اسرار آمیز بودند که اصل طلب حیات جاوید و اتصال نفس بشر با روح خدایان در آنها ریشه دار بود. بنابراین، پولس مسئله ی مرگ و رستاخیز عیسی (ع) و بازگشت وی را به گونه ای هماهنگ با اعتقادات آنان تفسیر کرد.(2)
اصطلاح پسر خدا در قدیم بسیار معمول بود و بسیاری از پادشاهان خود را پسر خدا می نامیدند. فرعون مصر یکی از نمونه های بارز باستانی است که پسر هوروس، پسر خورشید و پسر آتن نامیده می شد و خود را فرزند خدای بزرگ دوران خویش می دانست. قصه ی مرگ یا مصلوب شدن مقدسین، تحمل درد و مصیبت و بالاخره رستاخیز آنان در بسیاری از مذاهب و روایات اساطیری قدیم دارای نمونه های فراوانی است.
یکی از ادیان اسرار آمیزی که در مسیحیت و بخصوص شعایر آن تأثیر عمده ای داشت را میترائیسم باید نامید. این دین که از مذاهب قدیم آریائیان سرچشمه گرفته بود و پس از امتزاج با دین ایرانیان رنگ زرتشتی به خود گرفته، در روم به صورت یکی از ادیان اصلی و عمومی رومیان درآمد.(3)
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان توضیح می دهد که دوان در کتاب خرافات و تورات و نظایر آن از مکاتب دیگر می نویسد: هنگامی که دیده را به مملکت هند بدوزیم می بینیم بزرگ ترین و مشهور ترین روش عبادتی آنان همان، تثلیث، یعنی سه بودن خدای واحد است که در لغت مخصوص خود (سانسکریت) این روش تعلیم را تری مورتی (اقانیم ثلاثه) می نامند. اقنوم های سه گانه نزد آنان برَهما، ویشنو و سیوا است. آنان عقیده داشتند که این اقنوم متحد بوده از هم انفکاکی ندارند و به گمان خود، آن سه را خدای واحد می دانستند. سپس متذکر می شود که برهما نزد آنان أب و ویشنو، ابن و شیوا نیز روح القدس است. بعداً می گوید: آنان شیوا را کرشن(4) می خوانند. کرشنا به معنای پروردگار نجات دهنده و روح بزرگی است که از او ویشنو متولد می شود. ویشنو همان خدایی است که به لباس ناسوت و صورت انسانی مجسم شده، به زمین آمد تا مردم را نجات دهد. وی همچنین می نویسد: هندی ها اقنوم سوم را به صورت کبوتر می کشیدند، چنان که ناصری هم آن را به همان شکل نشان می دهند. دوان می نویسد: کشیشان و روحانیون معبد منفیس در مصر ثالوث مقدس را به شاگردان چنین تعلیم می دادند: اقنوم اول دوم را آفرید و اقنوم دوم هم سوم را. بدین ترتیب، ثالوث مقدس پایان یافت.
بونریک در کتاب عقاید قدمای مصر می نویسد: عجیب ترین چیزی که در دیانت مصریان قدیم انتشار داشت عقیده ی لاهوت کلمه یعنی خدا بودن کلمه است. آنان می گفتند: هستی هر چیزی به واسطه ی کلمه است و کلمه از خدا صادر شده، خودش همانا خداست. این قسمت عین عبارتی است که انجیل یوحنا با آن شروع می شود.
به گفته ی دوان، گمان خلاصی و نجات یافتن از گناهان به واسطه ی فدایی شدن یکی از خدایان مطلبی است که نزد هندی های بت پرست و غیر آن سابقه ی طولانی دارد. هندی ها عقیده دارند که کرشنا اولین فرزندی است که برای خلاص کردن زمین از سنگینی حمل و بارش به زمین آمد. او با دادن قربانی آدمی را نجات بخشید. سترمور تصویر کرشنا را در حالی که بر چوبه دار است از روی کتب هندی ها چنین توضیح می دهد: دو دست و پایش سوراخ شده و روی پیراهنش شکل یک قلب انسان آویزان است. تصویر دیگری هم از کرشنا پیدا شده که با تاج طلایی وی را به دار زده اند.
اما آنچه از بودائیان راجع به بودا رسیده از هر جهت انطباق کلی با گفته های نصاری دارد. از فرط شباهت آنان بودا را مسیح نامیده، به او مولود یگانه، نجات بخش جهان می گویند. او را انسان کامل و خدای کاملی می دانند که برای کفاره ی گناهان بشر و نجات آنان از عواقب وخیم معاصی لباس ناسوت پوشیده و قربانی و فدایی آنان شده است. او فدایی مردم شد تا خلایق را وارث ملکوت آسمان ها کند.(5)
نویسنده ی کتاب عقاید الوثنیه نیز علاوه بر آن که تصریح می کند که بیشتر ملل بت پرست تعلیمات دینی داشته اند که در آنها قائل به تثلیث بوده اند، عبارات متعددی از کتاب مقدس را با عبارات کتب مقدس ملل بت پرست، خصوصاً هندوها مقایسه و تشابه زائدالوصف آنها را بیان کرده است. وی معتقد است اعتقاد به اقانیم ثلاثه، فدا، صلب، تاریکی جهان هنگام مرگ یکی از نجات دهندگان جهان ولادت خدای پسر، ستاره هایی که وقت ولادت یکی از خدایان در شرق ظاهر شدند، کشته شدن خدای متجسم به دست پادشاهان، امتحان کردن شیطان پسران خدایان را، نازل شدن پسر خداهای مجسم شده در جهنم برای رهانیدن مردگان، برخاستن خدایان از بین اموات، آمدن خدایان مجسم شده از بین اموات به سوی این عالم در مرتبه دوم جهت مجازات و تعمید برای برطرف کردن گناهان، همه از موارد تشابه مذهب مسیحیت با مذهب هندوهاست و برخی عبارات موجود در کتب هندوها عیناً همان عباراتی است که مسیحیان از آن اقتباس کرده اند. این نویسنده به 46 مورد شباهت بین متن مقدس هندوها و کتاب مقدس مسیحیان و به 48 مورد مشابهت بین کلمات بودائیان و مسیحیان اشاره کرده است.(6)
در تاریخ نفوذ عناصر بیگانه، در تعالیم مسیحیت دو نقطه ی اوج ملاحظه می شود. قهرمان اول کلیسا در وارد کردن عقاید بیگانه، پولس است که با آمیختن آموزه های مسیحی با عقاید یونان و روم در پیشرفت دین جدید در بین ملل مشرک نقش اساسی ایفا کرد و قهرمان دوم نفوذ فرهنگی کنستانتین کبیر است که در زمان وی مسیحیت مذهب رسمی گردید و در مقابل گرفتن امتیاز آزادی و دریافت مهر تأیید، امتیازاتی را هم واگذار کرد. بر اساس گزارش های موجود در اولین مجمع جهانی مسیحیت، که در سال 325 میلادی در نیقیه برپا شد، چنین مقرر گردید که از آنجا که پرستش خورشید که از خدایان رومی است در سراسر امپراطوری جنبه ی مردمی دارد و امپراطور به عنوان مظهر خدای خورشید در روی زمین شناخته می شود، کلیسا اعلام می کند که: 1 روز یکشنبه ی رومی روز تعطیل مسیحیت باشد. 2 موافقت می کند که سال روز تولد خدای خورشید، یعنی 25 دسامبر (روز انقلاب شتوی) سال روز میلاد مسیح (ع) باشد. 3 علامت خدای خورشید یعنی صلیب نور را به عنوان نماد مسیحیت اقتباس می کند و مصمم است که همه مراسمی که در جشن های سال روز تولد خدای خورشید جریان داشته است با مراسم خودش یکی کند. چند سالی هم جشن زایش آفتاب نیز که متعلق به مهرگرایان بود به حساب مسیحیت گذاشته شد.
بدین ترتیب، دینی که بنیانگذارش آن را بر اساس توحید خالص بنا نهاده بود به دینی تبدیل شد که در بازار جهانی با ملل مختلف به داد و ستد پرداخت و با سعه ی صدر زائد الوصفی فرهنگ بیگانه را در خود پذیرا شد.(7)
(1) . ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 3، ص 697.
(2) . جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ص 617.
(3) . جلال الدین آشتیانی، تحقیقی در دین مسیح، ص 474.
(4) . Krishna کرشنا در لغت انگلیسی همان (کرس) یعنی مسیح نجات بخش است
(5) . محمد حسین طباطبائی، ترجمه تفسیر المیزان، ج 3، ص 530.
(6) . بی نا، بت پرستی و مسیحیت کنونی.
(7) . محمد رضا زیبائی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص 370 – 375.
- [سایر] آیا تا به حال مخالفتی از طرف علمای مسیحی با آموزه ی تثلیث شده است؟
- [آیت الله خامنه ای] ترویج فرهنگ بیگانه در پوشش و آرایش
- [سایر] دو فرهنگ و تمدن اسلامی و فرهنگ وتمدن غربی ، چه تاثیری بر یکدیگر داشته اند؟
- [سایر] فرهنگ ملی از چه بخشهایی تشکیل شده وانقلاب اسلامی چه تاثیری برهریک داشته است؟
- [آیت الله سبحانی] استماع صدای زن بیگانه که شعر می خواند بدون ریبه، اگر احیاناً حال معنوی در مستمع ایجاد کند شرعاً جایز است؟
- [سایر] با سلام خدمت شما_مشکلی که من دارم در رابطه با پوست بینی ام است که بخاطر جای جوش و کیست به دکتر مراجعه کردم و خوشبختانه با لیزر درمانی کمی بهتر شده اما یک نقطه از پوست در اثر لیزر یک روزنه به همراه یک فرورفتگی ایجاد کرده که باعث خارش و سوزش میشه بابت همین مشکل به دکتر مراجعه کردم و گفته خوب میشه ولی تاثیری نداشت وهمین موضوع باعثشده که نتونم تمرکز داشته باشم و منو از همه چی عقب انداخته مثل بیرون رفتن با دوستام و باشگاه ورزشی و در کل روزی 5 الی 6 ساعت تو فکر همین موضوعم به مشاوره هم مراجعه کردم اما نتونستم از این فکربیرون بیام اعتماد به نفسم تو همه چی از دست دادم حتی حوصله کلاس رفتن هم ندارم دستو دلم به هیچ کاری نمیره خیلی ناراحت و افسرده شدم و بیشتر خودمو تو خونه حبس کردم وحالا روحیه ام از دست رفته خواهش میکنم به منوراهنمایی کنید تا از این استرس و فشار روانی در بیام---
- [سایر] سلام.نظرات مو شکافانه شما راجع به پیامک بسیار خوب و تفکر برانگیز است منهم چند نکته به ذهنم رسید: 1-نگرانی شما راجع به زبان فارسی نسبت به زبان انگلیسی در کشورهای انگلیسی زبان هم وجود دارد چون جوانان در آن کشورها در امتحانات یا مکاتبات خود از کلمات متداول در چت و پیامک استفاده میکنند مانند همان مثال هایی که شما زدید.یعنی من فکر میکنم چت و پیامک انقلابی در همه زبانها ایجاد کرده است که خوب یا بد آن و مزایا و معایب آن جای بحثهای کارشناسانه دقیق دارد. 2-یک مورد دیگر که در فرهنگ ما کم کم جای خود را باز کرده است،جدا از نحوه ارسال و متونی که ارسال میشود جایگزینی ارسال پیامک به جای خیلی از تلفنها و تماسهای دیداری و شنیداری است من شخصاً ترجیح میدهم به جای ارسال پیامک تلفن کنم و عید یا تولدی را تبریک بگویم تا اینکه با یک پیامک.... 3-گاهی اوقات بیان احساسات و مکنونات قلبی از طریق نوشتن خیلی راحت تر و ماندگار تر است...البته خوب است استاد مرادی به این مهم نیز اشاره بفرمایند. شرمندهام که خیلی طولانی شد.
- [سایر] سلام من 15 ساله که ازدواج کردم دو دختر دارم 12 ساله و 2 ساله،از همان ابتدای روزهای ازدواجم پی به اختلاف فرهنگ زیاد بین خانواده خودم و همسرم شدم تا جایی که قبل از مراسم عروسی به او پیشنهاد جدایی دادم که تا دیر نشده و چیز زیادی از دست نداده ایم به راه تازه ای فکر کنیم در جواب مرا تسلا دادو گفت بعدا این اختلافات حل میشود ولی الان 15 ساله که تلاش میکنم و به جایی نرسیده ام ،دیگه به خودم و آرزوهایی که به باد رفته فکر نمیکنم تنها سعی دارم مشکلات ما در زندگی دخترانم انعکاس پیدا نکنه ،در حالیکه جدایی رو تنها مفر برای خودم میبینم بهش فکر نمیکنم دوست دارم بایستم و فرزندام رو حمایت کنم چیزیکه باعث شد شما را بعنوان مشاور انتخاب کنم عنوان برنامه شما (طلاق عاطفی)بود چیزیکه حس میکنم بین من و همسرم اتفاق افتاده درخواستم از شما راهنمایی است چگونه میتوانم با اینهمه اختلاف محیطی در خانه ایجاد کنم که فرزندانم با کمترین تشنج مواجه شوند
- [سایر] سلام آقای مرادی. خسته نباشید سپاس از زحمات بی دریغ شما. من چندین بر برای شما سوالاتی ارسال کردم اما به گمانم وقت نداشتید ایرادی نیست اکنون سوالی ایجاد شده که امید وارم پاسخگو باشید. مگر نه اینکه در اسلام آماده که عرب و عجم سفید و سیاه با هم برابر هستند. مگر نه اینکه دین زبان فرهنگ مردم ایران و افغانستان یکی است. پس چرا شما میگوید که یک ایرانی نباید با یک افغانستانی ازدواج کند اگر از 2 نفر باهم مشکلی نداشته باشند چه ایرادی میتواند داشته باشد من در خارج از کشور زندگی میکنم مردم با فرهنگها و دینهای مختلف زیر یک سقف با هم زندگی میکنند پس چرا وقتی 2 نفر که دین و مذهب یکسان دارند باید مانع آنها شد مایلم پاسخ این سوالام را بشنوم اگر وقت نداشتید به دیگر سوالاتم پاسخ گو باشید امید وارم به این جواب دهید و سوال من بر خلاف ضوابط شما هم نیست به امید اینکه همه مسلمان واقعی باشیم و اسلام را درست پیاده کنیم التماس دعا از همگی
- [آیت الله مکارم شیرازی] دست دادن زنان غیرمسلمان با مردان و بلعکس در اروپا هنگام ملاقات ویا مراسم های رسمی ویا غیر رسمی و روزمره اعم از دکتر رفتن با همسایه و.... بعنوان احترام به یگدیگر محسوب شده و امری متداول و مبادی آداب و نشانه نزاکت بشمار می آید، که رعایت این مهم در نوع نگاه و تداوم مراودات اجتماعی بسیار حایز اهمیت بوده و تاثیری بسزا دارد واز دیگر سو نیز عدم رعایت آن علاوه بر ایجاد ضرر و زیان مادی با توجه به این امر که ما شیعیان خلاف این امر عمل می نماییم موجبات وهن و توهین به فرد مقابل را فراهم و خود را بعنوان یک شیعه مسلمان فردی بی ادب و بی توجه به موازین عرفی و اخلاقی معرفی مینماییم وهمچنین موجب وهن به شیعه، اسلام و دین را فراهم مینماییم . تاثیر منفی این رویه تا به ان اندازه است که حتی علاوه بر ناراحتی شدید فرد مقابل دربرخی مواقع موجب به گریه افتادن فرد خصوصا دربانوان گردیده چرا که این نوع برخورد را شدیدا تبعیض آمیز میدانند و درمواقع زیادی نیز فرض بر همجنس بازبودن چنین فردی میدانند .لازم به توضیح است که برای حقیر این موضوع به کرات رخ داده و علاوه بر توضیح با زبان لکن متاسفانه این مشکل کماکان بقوت خود باقی است . لذا از آن مرجع محترم کمال تشکر را دارم چنانچه راه حلی در این خصوص ارایه فرمایند واگر همچنان برحرمت آن تاکید دارند موجب امتنان است دقیقا علل شرعیه و فقهی و قرآنی و سنت و معصومین (علیهم السلام) را ذکر نمایند. باتشکر