نقش تعامل ادیان الهی در کاهش خشونت به چه صورتی تحققی می یابد و اصلا امکان کاهش خشونت وجود دارد؟ واژه خشونت مانند بسیاری از مفاهیم نوین از نظر مفهومی خالی از ابهام نیست و نمی توان تعریفی مورد وفاق از آن به دست داد. در کنار رویکردهای مختلفی که برای تبیین و تعریف این گونه مفاهیم وجود دارد، و با وجود به هم پیوستگی آنها با فرهنگهای مختلف که نوعی نسبیت در تعاریف را اجتناب ناپذیر می کند، به نظر می رسد می توان از رویکردی دینی نیز برای رسیدن به یک تعریف بهره گرفت و چه بسا چنین رویکردی زمینه مناسب تری برای وفاق پدید آورد. گرچه برخی صاحب نظران، آموزه های دینی را در زمینه مؤلفه هایی چون خشونت، صلح و جنگ متناقض نما می دانند، زیرا هم زمان هر دو مورد تأکید قرار گرفته اند، ولی واکاوی اندیشه اسلامی نشان می دهد که خشنوت به مفهوم امروزی آن در منظومه اندیشه اسلامی جایگاهی ندارد واسلام نه تنها روابط انسانها با یکدیگر بلکه حتی ارتباط انسان با طبیعت را رابطه ای به دور از خشونت می خواهد. مشروعیت داشتن مفاهیمی همچون جهاد، قتال، حرب و تنازع درصحنه سیاسی و مفاهیمی همچون قصاص و تازیانه زدن و دیگر مجازاتها در صحنه قضائی در پیوندی استوار باحق وعدل است واحکام و آداب و آیینها و محدودیتهای تعیین شده برای آنها به گونه ای است که در نگاهی همه جانبه نگر به هیچ روی نمی توان سرشت و جوهره آنها را خشونت نامید، همان گونه که در تاریخ زندگی بشر نیز نمی توان همه شکلها وموارد خشونت مانند مجازات مجرمان را یک سره محکوم کرد. در تفکر اسلامی مهمترین معیار تمایز بین خشونتی قابل دفاع وخشونتی غیر قابل دفاع، مشروعیت آن است. یعنی توسل به زور اگر جنبه شرعی و منطبق با معیارها و ضوابط شرعی داشته باشد شایسته ستایش و اگر بر خلاق آن باشد شایسته نکوهش است. با این همه در گذر تاریخ زندگی مسلمانان، نمونه هایی از خشونت را در سطوح خرد( رفتارعامه مردم) و کلان(حاکمیت ) شاهد هستیم که در پوشش دین صورت گرفته است. سطح کلان بهره گیری از پوشش دین برای اعمال خشونت که همراه با نمونه های تاریخی مورد تأکید این مقاله است، اهداف مختلفی را تعقیب می کرده است: انتقام جوئی حذف مخالفان سیاسی و حمایت از تحقق یک اندیشه. خاستگاه این گونه سوء استفاده از دین را در دو محور می توان جستجو کرد: دور بودن از فضائل اخلاقی و فقدان فهمی جامع و همه جانبه نگر و صحیح از اندیشه اسلامی که البته گاه این دو با هم جمع می شده است. مهمترین ویژگی این شیوه اعمال خشونت جنبه تقدس بخشیدن به آن در نتیجه بهره گیری از نفوذ عالمان دینی و احساسات عامه مردم برای موجه جلوه دادن اعمال خشونت بوده است. اندیشه امت که محور هدایت و مدیریت جامعه را انسانهایی وارسته و دور از زشتیهای اخلاقی و روحی و برخوردار از علم می داند زمینه سوء استفاده از پوشش دین برای اعمال خشونت را از بین می برد. اگر علمای مذاهب الهی با یکدیگر تعامل، دیدار و همفکری داشته باشند، دنیا به سمت صلح و محبت پیش خواهد رفت. این تعاملات می تواند نقش مؤثری در ایجاد صلح جهانی ایفا کند و می تواند موجبات کاهش خشونتها و نا مهربانیها را فراهم کند. نقش ادیان در کاهش تنش و تشنج در روابط بین الملل گذشت زمان و رخداد وقایع سیاسی و اجتماعی در عصر حاضر به روشنی، وجود ادیان در ساختارهای سیاسی و اجتماعی را به اثبات رسانده است. تحولات بنیادین و دگرگونیهای مقطعی به جملگی مستقیم غیرمستقیم با ادیان به مثابه ی یکی از مؤثرترین و قویترین عناصر پیوندهای جمعی و اجتماعی در ارتباط بوده اند. بدین گونه است که اشتباه بودن تفکر دین گریز و غیر واقع گرا که حاضر به پذیرش گسترده ی عملکرد و حضور ادیان در حیات پویای بشری نبود، به اثبات رسیده است. از هر منظری که تحولات را مد نظر قرار دهیم و از زاوایه ای انبوه عملها و عکس العملهای جوامع بشری را در نظر بگیریم، ادیان به طرق مختلف حضور داشته اند، لذا بحث از نقش ادیان فی نفسه متضمن پذیرش قدرت، قابلیت و واقعیت نقش آفرینان ادیان می باشد. باتوجه به واقعیت گونه گون و متنوع جوامع، تفاوتها، پتانسیل، تبدیل شدن به تفارقها را دارند. بعبارت دیگر از آنجا که زمینه ی انحراف و درک تضاد گونه از تفاوتها پیوسته وجود داشته است لذا مبانی بینش، نگرش و روش در معرض تهدید و تهمت قرار دارند. از مصادیق این واقعیت، ادیان هستند که از سابقه ای طولانی و وسیع در ترکیب بندی الگوهای فکری و معرفتی و روش های زیستی آدمیان برخوردارند، و از همین رو به عنوان عوامل واسطه ای شناخته و پنداشته می شوند. پرسش از علل درگیریها و تعرضها بین گروها و جوامع انسانی پاسخهای متعددی را به دنبال داشته است که پیوسته یکی از آنها، ادیان و نقش آفرینی شان در عرصه های فرافردی بوده اند. به بیان صحیح تر، ایراد اصلی، بر نحوه ی طبقه بندی جوامع بر مبنای گرایش دینی آنان می باشد. بدین صورت که اگر دسته بندی گروههای انسانی بر مبنای تعلق دینی آنان در سطوح سیاسی داخلی و خارجی صورت پذیرد، آنگاه تفاوتها صبغه ای دینی خواهند یافت و در قالب تضادها، مایه های تنش و تشنج دائمی را فراهم خواهند آورد. بنابراین، تفسیر دینی از تفاوتها به معنای پدید آمدن تقسیم بندیهای غیرقابل جمعی خواهد بود که آتش طغیان در هواداران هر دین علیه هواداران سایر ادیان را به همراه خواهد داشت. آنچه که راهگشای برون رفت از چنین وضعیت دشواری می باشد، تلطیف نگرشها و زدودن غبارها از شناخت های ادیان نسبت به یکدیگر است. شناختهای ناقص و اشتباه و عرضه شدنهای غیرمستقیم و با واسطه ی ادیان نسبت به یکدیگر، زمینه ی فعال شدن عوامل ایجاد سوء تفاهم را فراهم می آوردند، لذا مبارزه با جهل شناختی بازخوانی تجارب گفت و گوی ادیان در قالب عملکردهای نخبگان و علمای دینی نسبت به یکدیگر می تواند ظرفیت ادیان برای گفت و گو و کاهش تنش و تشنج را به نمایش گذارد. نکته ی مهم دیگر در نظر داشتن عنصر (زمان) در برنامه ها و اقدامهاست. در دروان اخیر نیاز به گفت و گو و تأثیرات کاهنده ی آن بر تنشها، بیش از گذشته احساس می شود. این نیاز بطور پیوسته ای در دو زمینه تشدید می شود: یکی در زمینه حفظ و ترویج آموزه های دینی از سوی نخبگان و عالمان دینی که مسئولیت و دغدغه ی دین خویش بطور خاص و ادیان بطور عام را دارند و دیگری وضعیت خاص رابطه ی سیاست و فرهنگ در دروان اخیر است. به هم بافتگی عرصه های سیاست و فرهنگ در شرایط ارتباط ناخواسته و مستمر فرهنگها با یکدیگر در دنیای کوچک شده ی امروز، ظرفیتهای فرهنگ را بیش از گذشته مستعد نقش آفرینی سیاسی کرده است. در واقع مؤلفه های دینی و فرهنگی قابلیت راهبری امور سیاسی را در سطوح جهانی یافته اند، بطوریکه انتظار می رود با در نظر داشتن تعمیق نیاز مذکور، دستور کارهایی جهت بهره مندی از ظرفیتهای بوجود آمده برای نهادها و سازمانهای سیاسی و فرهنگی مختلف، تعریف و تعیین گرددتا طریق گفت و گو را در عرصه ی نوظهور روابط بین ادیان، بصورتی جهانشمول و به مثابه ی راهکاری در جهت کاهش تنشها و تشنجهای سیاسی در روابط بین الملل درآورند. به طور خلاصه در پرسش از نقش ادیان در کاش تنش و تشنج در روابط بین الملل می توان گفت نقش کاهنده ی تنش و تشنج ادیان ابراهیمی، نقش فرهنگی است که در مقطع زمانی حاضر ابعادی جهانی یافته و از طریق افزایش شناخت و رابطه ی متقابل عالمان دینی بصورت پیوسته قابل تحقق می باشد. نکته ی مهم در طرح و تحلیل بروز این نقش هم پیوندی امور فرهنگی و سیاسی با یکدیگر است. آمیختگی مذکور بسی فراتر از یک یا چند نگرش خاص می باشد و بلکه واقعیتی است که کتمان و انکار آن نشانه ی جهل نسبت به پشتوانه های فرهنگی اقدامات سیاسی خواهد بود. تحولات پس از جنگ سرد به کمرنگ شدن مرزهای سابق(سیاسی)، و به برجسته شدن نقش فرهنگ و مؤلفه های فرهنگی در برآورد برایند قدرتها در تعاملات منطقه ای و بین المللی منجر شده است. افزایش آگاهی جمعی در سطح جهانی و به تبع آن رشد تاثیرات افکار عمومی در تصمیمات سیاستمداران، تمسک و تکیه بر شعارها و مؤلفه های فرهنگی را برای مشروعیت بخشی به سیاستگذاریها و خط مشی ها از اهمیتی روزافزون برخوردار ساخته است. امروزه از یکسو بستر پذیرای روابط بین الملل و خصوصاً سیاست بین الملل مستعد خشونت و گرایشهای ضد صلح می باشد و به قول رابرت مندل، بازدارندگی سنتی به همراه روان شناسی عقلانی آن کارایی خود را برای برخورد با کشمکشهای هرج و مرج گونه از دست می دهد اما از سوی دیگر با تنوع ارتباطات و تغییرات فرهنگی، متغیرهای نوینی وارد عرصه ی سیاست بین المللی شده اند که نوین بودنشان به جهت بی سابقگی بلکه به دلیل ارتقاء جایگاه تاثیرگذاری و صراحت در آن می باشد. با تأمل در این گفته مالرو که سده ی بیست و یکم یا مذهبی است یا وجود ندارد – دیدگاهی که دارد اثبات می شود – و نمونه ی حائز اهمیت آن همانا گرایش مجدد به دین به عنوان منبع و مرجع در پاسخ به پرسشهای اساسی انسان می باشد و نمونه ی وقوع انقلاب اسلامی در ایران یک نشانه ی قویم از چرخش مذکور در سطح جهان امروز محسوب می شود. نیاز به دین در مناطق مختلف به معنای توجه مجدد به ادیان می باشد که پیامد طبیعی آن، گرایش به شناخت سایر ادیان برای جستجو و کشف حقیقت و اقناع عطش پرسشگری و کنجکاوی بشر جدید از خود و جهان هستی است. تقویت و گسترش مراودات عالمان ادیان ابراهیمی و ترویج و پشتیبانی از گرایشهای مبتنی بر گفت و گوی ادیان در عرصه ی روابط بین الملل در راستای کاهش تنش و تشنج، رسالتی فرهنگی – سیاسی است که ضمن گشودن عرصه برای جستجوگری حقیقت، به تحدید قدرتهای لجام گسیخته و خشونت طلب کمک خواهد کرد و بدینوسیله فاصله ی میان تمایلات واقتضائات سیاسی با تفاوتهای فرهنگی و دینی روشن می گردد. بنابراین در معادلات سیاسی در سطح بین المللی ضمن آنکه نباید از نقش موثر ادیان در کنار سایر عوامل غافل مانده بایستی شرط مستعد و مناسب اقبال عمومی جهان به دین را فرصت مغتنم در کاهش تنش و تشنج در روابط بین الملل دانست، چرا که ادیان الهی همواره با هر گونه مشروع سازی اقدامات خشونت بار مخالف بوده وبا رسالت فرهنگی خود قابلیت تاثیرگذاری بر هر گونه ایده ی خشونت و درگیری بین المللی مبتنی بر قدرت محوری و نگرش رئالیستی به روابط بین المللی باشد، داراست.
نقش تعامل ادیان الهی در کاهش خشونت به چه صورتی تحققی می یابد و اصلا امکان کاهش خشونت وجود دارد؟
نقش تعامل ادیان الهی در کاهش خشونت به چه صورتی تحققی می یابد و اصلا امکان کاهش خشونت وجود دارد؟
واژه خشونت مانند بسیاری از مفاهیم نوین از نظر مفهومی خالی از ابهام نیست و نمی توان تعریفی مورد وفاق از آن به دست داد. در کنار رویکردهای مختلفی که برای تبیین و تعریف این گونه مفاهیم وجود دارد، و با وجود به هم پیوستگی آنها با فرهنگهای مختلف که نوعی نسبیت در تعاریف را اجتناب ناپذیر می کند، به نظر می رسد می توان از رویکردی دینی نیز برای رسیدن به یک تعریف بهره گرفت و چه بسا چنین رویکردی زمینه مناسب تری برای وفاق پدید آورد. گرچه برخی صاحب نظران، آموزه های دینی را در زمینه مؤلفه هایی چون خشونت، صلح و جنگ متناقض نما می دانند، زیرا هم زمان هر دو مورد تأکید قرار گرفته اند، ولی واکاوی اندیشه اسلامی نشان می دهد که خشنوت به مفهوم امروزی آن در منظومه اندیشه اسلامی جایگاهی ندارد واسلام نه تنها روابط انسانها با یکدیگر بلکه حتی ارتباط انسان با طبیعت را رابطه ای به دور از خشونت می خواهد. مشروعیت داشتن مفاهیمی همچون جهاد، قتال، حرب و تنازع درصحنه سیاسی و مفاهیمی همچون قصاص و تازیانه زدن و دیگر مجازاتها در صحنه قضائی در پیوندی استوار باحق وعدل است واحکام و آداب و آیینها و محدودیتهای تعیین شده برای آنها به گونه ای است که در نگاهی همه جانبه نگر به هیچ روی نمی توان سرشت و جوهره آنها را خشونت نامید، همان گونه که در تاریخ زندگی بشر نیز نمی توان همه شکلها وموارد خشونت مانند مجازات مجرمان را یک سره محکوم کرد. در تفکر اسلامی مهمترین معیار تمایز بین خشونتی قابل دفاع وخشونتی غیر قابل دفاع، مشروعیت آن است. یعنی توسل به زور اگر جنبه شرعی و منطبق با معیارها و ضوابط شرعی داشته باشد شایسته ستایش و اگر بر خلاق آن باشد شایسته نکوهش است. با این همه در گذر تاریخ زندگی مسلمانان، نمونه هایی از خشونت را در سطوح خرد( رفتارعامه مردم) و کلان(حاکمیت ) شاهد هستیم که در پوشش دین صورت گرفته است. سطح کلان بهره گیری از پوشش دین برای اعمال خشونت که همراه با نمونه های تاریخی مورد تأکید این مقاله است، اهداف مختلفی را تعقیب می کرده است: انتقام جوئی حذف مخالفان سیاسی و حمایت از تحقق یک اندیشه. خاستگاه این گونه سوء استفاده از دین را در دو محور می توان جستجو کرد: دور بودن از فضائل اخلاقی و فقدان فهمی جامع و همه جانبه نگر و صحیح از اندیشه اسلامی که البته گاه این دو با هم جمع می شده است. مهمترین ویژگی این شیوه اعمال خشونت جنبه تقدس بخشیدن به آن در نتیجه بهره گیری از نفوذ عالمان دینی و احساسات عامه مردم برای موجه جلوه دادن اعمال خشونت بوده است. اندیشه امت که محور هدایت و مدیریت جامعه را انسانهایی وارسته و دور از زشتیهای اخلاقی و روحی و برخوردار از علم می داند زمینه سوء استفاده از پوشش دین برای اعمال خشونت را از بین می برد. اگر علمای مذاهب الهی با یکدیگر تعامل، دیدار و همفکری داشته باشند، دنیا به سمت صلح و محبت پیش خواهد رفت. این تعاملات می تواند نقش مؤثری در ایجاد صلح جهانی ایفا کند و می تواند موجبات کاهش خشونتها و نا مهربانیها را فراهم کند.
نقش ادیان در کاهش تنش و تشنج در روابط بین الملل
گذشت زمان و رخداد وقایع سیاسی و اجتماعی در عصر حاضر به روشنی، وجود ادیان در ساختارهای سیاسی و اجتماعی را به اثبات رسانده است. تحولات بنیادین و دگرگونیهای مقطعی به جملگی مستقیم غیرمستقیم با ادیان به مثابه ی یکی از مؤثرترین و قویترین عناصر پیوندهای جمعی و اجتماعی در ارتباط بوده اند. بدین گونه است که اشتباه بودن تفکر دین گریز و غیر واقع گرا که حاضر به پذیرش گسترده ی عملکرد و حضور ادیان در حیات پویای بشری نبود، به اثبات رسیده است. از هر منظری که تحولات را مد نظر قرار دهیم و از زاوایه ای انبوه عملها و عکس العملهای جوامع بشری را در نظر بگیریم، ادیان به طرق مختلف حضور داشته اند، لذا بحث از نقش ادیان فی نفسه متضمن پذیرش قدرت، قابلیت و واقعیت نقش آفرینان ادیان می باشد. باتوجه به واقعیت گونه گون و متنوع جوامع، تفاوتها، پتانسیل، تبدیل شدن به تفارقها را دارند. بعبارت دیگر از آنجا که زمینه ی انحراف و درک تضاد گونه از تفاوتها پیوسته وجود داشته است لذا مبانی بینش، نگرش و روش در معرض تهدید و تهمت قرار دارند. از مصادیق این واقعیت، ادیان هستند که از سابقه ای طولانی و وسیع در ترکیب بندی الگوهای فکری و معرفتی و روش های زیستی آدمیان برخوردارند، و از همین رو به عنوان عوامل واسطه ای شناخته و پنداشته می شوند. پرسش از علل درگیریها و تعرضها بین گروها و جوامع انسانی پاسخهای متعددی را به دنبال داشته است که پیوسته یکی از آنها، ادیان و نقش آفرینی شان در عرصه های فرافردی بوده اند. به بیان صحیح تر، ایراد اصلی، بر نحوه ی طبقه بندی جوامع بر مبنای گرایش دینی آنان می باشد.
بدین صورت که اگر دسته بندی گروههای انسانی بر مبنای تعلق دینی آنان در سطوح سیاسی داخلی و خارجی صورت پذیرد، آنگاه تفاوتها صبغه ای دینی خواهند یافت و در قالب تضادها، مایه های تنش و تشنج دائمی را فراهم خواهند آورد. بنابراین، تفسیر دینی از تفاوتها به معنای پدید آمدن تقسیم بندیهای غیرقابل جمعی خواهد بود که آتش طغیان در هواداران هر دین علیه هواداران سایر ادیان را به همراه خواهد داشت. آنچه که راهگشای برون رفت از چنین وضعیت دشواری می باشد، تلطیف نگرشها و زدودن غبارها از شناخت های ادیان نسبت به یکدیگر است. شناختهای ناقص و اشتباه و عرضه شدنهای غیرمستقیم و با واسطه ی ادیان نسبت به یکدیگر، زمینه ی فعال شدن عوامل ایجاد سوء تفاهم را فراهم می آوردند، لذا مبارزه با جهل شناختی بازخوانی تجارب گفت و گوی ادیان در قالب عملکردهای نخبگان و علمای دینی نسبت به یکدیگر می تواند ظرفیت ادیان برای گفت و گو و کاهش تنش و تشنج را به نمایش گذارد. نکته ی مهم دیگر در نظر داشتن عنصر (زمان) در برنامه ها و اقدامهاست. در دروان اخیر نیاز به گفت و گو و تأثیرات کاهنده ی آن بر تنشها، بیش از گذشته احساس می شود. این نیاز بطور پیوسته ای در دو زمینه تشدید می شود: یکی در زمینه حفظ و ترویج آموزه های دینی از سوی نخبگان و عالمان دینی که مسئولیت و دغدغه ی دین خویش بطور خاص و ادیان بطور عام را دارند و دیگری وضعیت خاص رابطه ی سیاست و فرهنگ در دروان اخیر است. به هم بافتگی عرصه های سیاست و فرهنگ در شرایط ارتباط ناخواسته و مستمر فرهنگها با یکدیگر در دنیای کوچک شده ی امروز، ظرفیتهای فرهنگ را بیش از گذشته مستعد نقش آفرینی سیاسی کرده است. در واقع مؤلفه های دینی و فرهنگی قابلیت راهبری امور سیاسی را در سطوح جهانی یافته اند، بطوریکه انتظار می رود با در نظر داشتن تعمیق نیاز مذکور، دستور کارهایی جهت بهره مندی از ظرفیتهای بوجود آمده برای نهادها و سازمانهای سیاسی و فرهنگی مختلف، تعریف و تعیین گرددتا طریق گفت و گو را در عرصه ی نوظهور روابط بین ادیان، بصورتی جهانشمول و به مثابه ی راهکاری در جهت کاهش تنشها و تشنجهای سیاسی در روابط بین الملل درآورند.
به طور خلاصه در پرسش از نقش ادیان در کاش تنش و تشنج در روابط بین الملل می توان گفت نقش کاهنده ی تنش و تشنج ادیان ابراهیمی، نقش فرهنگی است که در مقطع زمانی حاضر ابعادی جهانی یافته و از طریق افزایش شناخت و رابطه ی متقابل عالمان دینی بصورت پیوسته قابل تحقق می باشد. نکته ی مهم در طرح و تحلیل بروز این نقش هم پیوندی امور فرهنگی و سیاسی با یکدیگر است. آمیختگی مذکور بسی فراتر از یک یا چند نگرش خاص می باشد و بلکه واقعیتی است که کتمان و انکار آن نشانه ی جهل نسبت به پشتوانه های فرهنگی اقدامات سیاسی خواهد بود.
تحولات پس از جنگ سرد به کمرنگ شدن مرزهای سابق(سیاسی)، و به برجسته شدن نقش فرهنگ و مؤلفه های فرهنگی در برآورد برایند قدرتها در تعاملات منطقه ای و بین المللی منجر شده است. افزایش آگاهی جمعی در سطح جهانی و به تبع آن رشد تاثیرات افکار عمومی در تصمیمات سیاستمداران، تمسک و تکیه بر شعارها و مؤلفه های فرهنگی را برای مشروعیت بخشی به سیاستگذاریها و خط مشی ها از اهمیتی روزافزون برخوردار ساخته است.
امروزه از یکسو بستر پذیرای روابط بین الملل و خصوصاً سیاست بین الملل مستعد خشونت و گرایشهای ضد صلح می باشد و به قول رابرت مندل، بازدارندگی سنتی به همراه روان شناسی عقلانی آن کارایی خود را برای برخورد با کشمکشهای هرج و مرج گونه از دست می دهد اما از سوی دیگر با تنوع ارتباطات و تغییرات فرهنگی، متغیرهای نوینی وارد عرصه ی سیاست بین المللی شده اند که نوین بودنشان به جهت بی سابقگی بلکه به دلیل ارتقاء جایگاه تاثیرگذاری و صراحت در آن می باشد. با تأمل در این گفته مالرو که سده ی بیست و یکم یا مذهبی است یا وجود ندارد – دیدگاهی که دارد اثبات می شود – و نمونه ی حائز اهمیت آن همانا گرایش مجدد به دین به عنوان منبع و مرجع در پاسخ به پرسشهای اساسی انسان می باشد و نمونه ی وقوع انقلاب اسلامی در ایران یک نشانه ی قویم از چرخش مذکور در سطح جهان امروز محسوب می شود. نیاز به دین در مناطق مختلف به معنای توجه مجدد به ادیان می باشد که پیامد طبیعی آن، گرایش به شناخت سایر ادیان برای جستجو و کشف حقیقت و اقناع عطش پرسشگری و کنجکاوی بشر جدید از خود و جهان هستی است. تقویت و گسترش مراودات عالمان ادیان ابراهیمی و ترویج و پشتیبانی از گرایشهای مبتنی بر گفت و گوی ادیان در عرصه ی روابط بین الملل در راستای کاهش تنش و تشنج، رسالتی فرهنگی – سیاسی است که ضمن گشودن عرصه برای جستجوگری حقیقت، به تحدید قدرتهای لجام گسیخته و خشونت طلب کمک خواهد کرد و بدینوسیله فاصله ی میان تمایلات واقتضائات سیاسی با تفاوتهای فرهنگی و دینی روشن می گردد. بنابراین در معادلات سیاسی در سطح بین المللی ضمن آنکه نباید از نقش موثر ادیان در کنار سایر عوامل غافل مانده بایستی شرط مستعد و مناسب اقبال عمومی جهان به دین را فرصت مغتنم در کاهش تنش و تشنج در روابط بین الملل دانست، چرا که ادیان الهی همواره با هر گونه مشروع سازی اقدامات خشونت بار مخالف بوده وبا رسالت فرهنگی خود قابلیت تاثیرگذاری بر هر گونه ایده ی خشونت و درگیری بین المللی مبتنی بر قدرت محوری و نگرش رئالیستی به روابط بین المللی باشد، داراست.
- [سایر] تعامل با ادیان در سیره پیامبر اکرم(ص) به شکلی بوده است توضیح دهید؟
- [سایر] چه تفاوتی بین ادیان الهی وجود دارد؟
- [سایر] برای فرقه شناسی در ادیان الهی و غیر الهی مطالعه چه کتاب هایی پیشنهاد می شود؟
- [سایر] اختلاف در ادیان الهی به چه شکلی می باشد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] کودکانی که از خانواده های دیگر ادیان الهی به دنیا آمده اند، در رابطه با قوانین کیفری هم سطح با کودک مسلمان نیستند. با توجّه به رأفت دین اسلام نسبت به کودکان، آیا امکان هم سطحی وجود دارد؟
- [سایر] وجود باورهای شبه مهدویت در ادیان غیر الهی چه توجیهی دارد؟
- [آیت الله سیستانی] میخواهم نظر اسلام و سایر ادیان الهی را راجع به خودکشی بدانم ؟
- [سایر] برتری اسلام به دیگر ادیان الهی و غیرالهی با توجه به اینکه همه ادیان بشر را دعوت به نیکی و عدالت و ... می کنند؟
- [سایر] لطفا در همه زمینه های مربوط به ادیان و مذاهب - کتابهای مرجع معرفی کنید از جمله مذهب سنی و ادیان الهی و مکاتب الهادی و غیره.
- [سایر] مقوله «مهدویت» و اعتقاد به منجی موعود در سایر ادیان الهی چگونه است؟
- [آیت الله اردبیلی] زکات طلا و نقره در صورتی واجب میشود که آن را سکّه زده باشند و معامله با آن رایج باشد و اگر نقش سکّه آن هم از بین رفته باشد، باید زکات آن را بدهند.
- [آیت الله بهجت] اگر زمین مزارعه بدون آب باشد و امکان جاری کردن آب هم بر آن وجود نداشته باشد، مزارعه باطل است، ولی اگر امکان جاری کردن آب بوده، ولی زارع از موضوع خبر نداشته باشد، در صورتی که تهیه آب و آبیاری زراعت به این صورت برای زارع مستلزم ضرر باشد، میتواند عقد مزارعه را فسخ نماید.
- [آیت الله مظاهری] اگر خویشان اهل معصیت باشند، در صورتی که صلهرحم کمک در معصیت آنها نشود، باید قطع رحم نکند و در صورت امکان باید آنها را امر به معروف و نهی از منکر نماید.
- [آیت الله بهجت] اگر زن شوهردار زنا کند، در صورتی که امکان داشته باشد، بچه متولد از او و از شوهرش باشد ملحق به شوهر میشود و متولد از زنا حساب نمیشود.
- [آیت الله سبحانی] در صورتی که نمازجمعه با شرایطی که دارد اقامه شود احتیاط واجب آن است که در آن شرکت کنند و خواندن نماز ظهر در وقت امکان حضور در نماز جمعه بر خلاف احتیاط است.
- [آیت الله جوادی آملی] .چند چیز در لباس ن مازگزار مکروه است : پوشیدن عمامه بدون حنک، لباس سیاه به استثنای عمامه و عبا، جامه چرکین، لباس تنگ، لباس میگسار، لباس کسی که از نجاست اجتناب نمی کند، لباسی که صاحب آن متّهم به غصب است، جامه ای که صورتی در آن نقش شده است ، انگشتری که بر روی آن صورتی رس م شده است. البته ترک امور یاد شده , به امید ثواب , مناسب است.
- [آیت الله اردبیلی] هرگاه با پول خُمس داده یا پولی که خُمس ندارد، خانه یا ملکی بخرد، چنانچه قصد او تجارت با آن نباشد بلکه بخواهد خود از آن استفاده نماید، در این صورت ترقّی قیمت آن خُمس ندارد و اگر آن را به ملک دیگری تبدیل کند نیز خُمس ندارد؛ ولی اگر آن را بیشتر از آنچه خریده بفروشد، چنانچه رشد قیمت بر اثر کاهش ارزش پول نباشد بلکه ترقّی به خاطر قیمت بازار باشد و از مخارج سالانه زیاد بیاید، باید خُمس ترقی قیمت آن را بپردازد و همچنین اگر قصد او تجارت با آن باشد و یک سال از ترقّی قیمت آن بگذرد، چنانچه رشد قیمت بر اثر کاهش ارزش پول نباشد و امکان فروش داشته باشد به گونهای که در نظر مردم سود موجود حساب شود، خُمس ترقّی قیمت را باید بپردازد.
- [آیت الله سیستانی] - اگر بر اعتکاف کننده غسل واجب شود، در صورتی که آن غسل از غسلهایی است که انجام آن در مسجد، مانع داشته و جایز نباشد مثل غسل جنابت که مستلزم ماندن در مسجد با جنابت است یا موجب نجس شدن مسجد میگردد، باید خارج شود وگرنه اعتکاف او باطل میشود و در صورتی که غسل کردن در مسجد مانعی نداشته باشد مانند غسل مسّ میّت و امکان غسل نیز باشد، بنا بر احتیاط واجب، جایز نیست از مسجد خارج شود.
- [آیت الله اردبیلی] اگر طواف نساء را صحیح بجا نیاورد یا فراموش کند، چنانچه در بین راه یا بعد از مراجعت به وطن یادش بیاید، باید در صورت امکان دوباره به مکّه برگردد و آن را انجام دهد و در صورتی که نتواند برگردد یا برگشتن مشقّت فوقالعاده برای او داشته باشد، باید شخصی را برای انجام آن نایب بگیرد تا زن بر او حلال شود.
- [آیت الله اردبیلی] بر مادر واجب نیست که به نحو رایگان یا با دریافت مزد کودک را شیر دهد، ولی در صورتی که راه تغذیه منحصر به شیر مادر باشد و امکان استفاده از شیر غیر مادر وجود نداشته باشد و یا موجب ضرر و زیان برای کودک شود، بر خود مادر واجب است کودک را شیر بدهد.