برتری اسلام به دیگر ادیان الهی و غیرالهی با توجه به اینکه همه ادیان بشر را دعوت به نیکی و عدالت و ... می کنند؟ ادیان ابراهیمی و حتی ادیان غیر ابراهیمی دارای یک سری آموزه هایی هستند که در برخی از آنها با هم ممکن است مشترک باشند که این براساس فطریات و نیازهای مشترک همه انسانها و گرایشهای درونیشان می باشد. این نیازهای مشترک نمی تواند به حق بودن و کامل بودن هریک از آنها را اثبات کند بلکه اشتراک در مطلب و حق دلیل به حق بودن کل نیست یعنی از موجبه جزئیه موجبه کلیه نتیجه نمی دهد لذا باید بستر و تمام اجزاء و آموزه ها هم از طریق وحی و عالم بالا رسیده باشد و هم باید موثق بوده باشد و تمامی آنها با هم همسنخ بوده باشد. نتیجه آنکه برخی مشترکات دلیل بر درستی کل نمی باشد باید همه آنها با هم در یک سیسم جامع دینی و الهی کامل نمایان باشند و تضمین کننده سعادت انسان تا اید باشند. اینکه ما می گوییم دین اسلام بر حق است و کامل است، مهم این است که بتوان این مطلب و ادعا را ثابت کرد که اسلام و پیروان آن توانسته اند این را ثابت کنند. دیگر ادیان اگر از ادیان ابراهیمی باشد که خوب آنها هم دین های کاملی در زمان خودشان و آخرین دین الهی بوده اند و به مرور که دین جدیدی می آمد پیروان آن دین باید به دین جدید الهی و وحیانی گرایش پیدا می کردند و اگر دین از نوع گرایش های غیر ابراهیمی باشد در آنها وجود وحی و پیامبر الزامی نبوده است لذا در قالب هایی شکل گرفته اند که ممکن است لزومات و ضروریات ادیان الهی را در خودشان جای نداده باشند پس آنها قابل ادعا به کمال و کامل بودن نمی باشند در ضمن اینکه در این نوع گرایش ها اجزائشان کامل نیست و تمام نیازها و شرایط دین الهی در آنها نمی باشد. با کمی دقت و تحقیق به این نتیجه می رسیم که دین باید در قالب وحی و پیامبر تعریف شود و این دین ها هم همان ادیان ابراهیمی می باشند و با کمی دقت بیشتر درمی یابیم که در بین همین ادیان ابراهیمی هم برخی نسبت به برخی دیگر کامل تراند، اسلام از جمله این ادیانی است که کمال و کامل بودن در آن مشهود می باشد. در ادامه به بیان موارد و دلائل این کمال می پردازیم. دین مبین اسلام از جهات مختلفی بر شریعتهای پیامبران پیشین و آنچه امروزه به نام ادیان مختلف خوانده میشود، امتیاز دارد. بسیاری از این امتیازات از سوی اندیشمندان و متفکران غیرمسلمان، مورد تأکید قرار گرفته است. بررسی جامع و تفصیلی این مسئله، کاوشی ژرف میطلبد و از حوصله این نوشتار خارج است؛ از این رو به اختصار نکاتی چند بیان میشود: یک. خردپذیری و خردپروری از جمله امتیازات مهم اسلام، عقلانیت و خردپذیری آموزههای آن است. این مسئله در امور مختلفی نمودار است؛ از جمله: 1-1. نظام فکری و عقیدتی اسلام : (مانند خداشناسی، هستیشناسی، انسانشناسی، راهنماشناسی و فرجامشناسی)؛ 1-2. نظام اخلاقی اسلام؛ 1-3. نظام رفتاری و قوانین و دستورات عملی؛ 1-4. دعوت به تحقیق و پرسش گری در انتخاب دین. خردپذیری آموزههای اسلام، از چنان وضوح و روشنی برخوردار است که قرآن مجید، آدمیان را به بررسی هوشمندانه و انتخاب خردمندانه دین دعوت کرده و هر گونه تحمیل و اجبار و پذیرش کورکورانه دین را نهی میکند : (فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)(1)؛ (پس بشارت ده بندگانم را، آنان که به سخنان [ مختلف] گوش فرا داده و برترین را بر میگزینند) و (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ)(2)؛ (هیچ گونه تحمیل و اجبار در امر دین روا نیست [ ؛زیرا ]به خوبی راه هدایت از ضلالت روشن شد). اما مسیحیت کنونی به علت قرار گرفتن در تنگناهای شدید معرفتی و ناتوانی در حل رابطه تثلیث و توحید و تجسد و خدا انگاری مسیح، به جداسازی و گسست ایمان از معرفت فتوا داده و دین و ایمان را با عقل و خرد بیگانه ساخته است!(3) پروفسور لگنهاوزن(4) میگوید: (چیزی که در اسلام بیش از همه، برای من جاذبه داشت، این بود که چقدر این دین از پرسشهای انسان استقبال میکند و همواره دعوت به تحقیقات بیشتر در تعالیم دین میکند).(5) همو میگوید : (وقتی از کشیشها میپرسیدم که من نمیفهمم چه طور خدا یکی است و سه شخص است؟ در اکثر موارد جواب میگفتند که ما نمیتوانیم به درک این آموزه برسیم. تنها خدا میداند که حقیقت این امر چیست. این رمزی ست که فقط خدا آن را میداند و عقل در اینجا بهبن بست میرسد! از جمله چیزهایی که برای بنده خیلی جالب بود، این بود که در اسلام نگفتهاند اصول دین را چشم و گوش بسته بپذیر؛ بلکه دعوت کردهاند که بپرس. مخصوصاً این خصلت در میان شیعیان خیلی بیشتر است)(6). خانم مارگریت مارکوس (مریم جمیله) نیز در این زمینه مینویسد: (پس از آنکه عقاید همه کیشهای بزرگ را مورد بررسی قرار دادم، به این نتیجه رسیدم که به طور کلی مذهبهای بزرگ یکی بودند؛ ولی به مرور زمان فاسد شدهاند. بتپرستی، فکر تناسخ و اصول طبقه بندی در کیش هندویی سرایت کرد. صلحجویی مطلق و انزوا از مشخصات کیش بودایی شد. پرستش آبا و اجداد جزء عقاید کنفسیوسی، عقیده اصالت گناه و تثلیث و در نتیجه آن مفهوم خدایی مسیح و شفاعت به استناد مرگ ادعایی عیسی بر روی دار در مسیحیت، انحصارطلبی ملت برگزیده یهود و ... نتیجه این انحرافات است. هیچ یک از این اندیشههایی که مرا منزجر ساخته بود، در اسلام پیدا نمیشد؛ بلکه به صورت روزافزونی احساس میکردم که تنها اسلام آن مذهب اصیلی است که طهارت خودش را حفظ کرده است. سایر مذهبها فقط و فقط بعضی اجزای آن، مقرون با حقیقت است؛ ولی فقط اسلام است که تمام حقیقت را حفظ کرده است)(7). دو. اسلام و علم به رغم آنچه در تعارض و ناسازگاری مسیحیت با علم و معرفت بیان شد، دین اسلام با دانش و معرفت پیوندی نزدیک و ناگسستنی دارد. وفاق و آشتی دین و دانش در اسلام در سه حوزه چشمگیر و در خور توجه است: 5-1. تشویق به فراگیری دانش در این عرصه اسلام گوی سبقت از هر مکتب و آئینی ربوده است و از این هم فراتر رفته و کسب دانشهای لازم در جهت تأمین نیازمندیهای دنیوی و اخروی را فرض و لازم دانسته است. چنان که پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله فرمودند : (ان طلب العلم فریضه علی کل مسلم).(8) همانا علم آموزی بر هر مسلمانی واجب است. و نیز آمده است : عالمی که از دانش او بهره برند از هفتاد هزار عابد برتر است.(9) در کتابهای روایی و نصوص دینی ابواب مفصلی در این زمینه وجود دارد.(10) 5-2. تقویت روحیه علمی: اسلام روحیه پژوهشگری را ارج مینهد و در مسیر حقیقتیابی و معرفت اندوزی هیچ مانعی نمی نهد. قرآن مجید آوای تحقیق و جست و جوی آزاد و گزینش رهاورد معقول پژوهش را صلا داده و فرموده است : بشارت ده بندگانی را که به سخنان گوش فرا داده و برترین آنها را برمیگزینند.(11) 5-3. دارا بودن مضامین علمی: نصوص دینی اسلام آکنده از مضامین و مطالب علمی است. در این عرصه اسلام هم در بردارنده مبانی و پیش فرضهای عام و متافیزیکی علوم است و هم دارنده بسیاری از گزارههای علمی، به گونهای که یکی از وجوه اعجاز کتاب آسمانی اسلام اعجاز علمی آن شناخته شده تا آن جا که در این زمینه دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان صدها کتاب در باب رهاوردهای علمی قرآن به نگارش درآوردهاند. از جهت سازگاری با علم و دانش بشری نیز اسلام کارنامه درخشانی دارد. موریس بوکای(12) دانشمند فرانسوی به دو امتیاز اساسی در این رابطه اشاره میکند: 2-1. غنای فراوان قرآن در حوزه مسائل علمی؛ در حالی که عهد قدیم (تورات) و عهد جدید (انجیل) نسبت به بسیاری از آنها ساکت و فاقد اطلاعات و دادههای مشخصی هستند.(13) 2-2. استواری و توافق دادههای قرآن با دستاوردهای متقن و معتبر علوم روز؛ در حالی که عهد عتیق و اناجیل به تعارضات آشتی ناپذیری در این زمینه مبتلا هستند. بوکای مینویسد : (من بدون سبق ذهن و با عینیت کامل، ابتدا به قرآن توجه کردم و خواستم درجه سازگاری این متن را با معلومات علمی امروز بسنجم ... در پایان کار بر من مسلّم شد که قرآن، به ایجاب و اثبات هیچ مطلبی نمیپردازد که در این دوره معاصر، بتوان آن را از نظر گاه علمی محل انتقاد و تردید قرار داد. براساس همین روش عینی، عهد عتیق و اناجیل را نیز مطالعه کردم. در مورد عهد عتیق به هیچ وجه نیازی نبود که پا را از کتاب نخست آن؛ یعنی، سفر تکوین (پیدایش) فراتر بگذارم، تا به تأکیداتی آشتیناپذیر، با معلومات متقن علمی این روزگار برخورد کنم! در همان صفحه اول انجیل نیز، شجره و نسب عیسیعلیه السلام ما را دچار اشکال میکند؛ زیرا در این باب متن انجیل متی با متن انجیل لوقا آشکارا در تناقض است. درباره تاریخ ظهور بشر بر روی زمین نیز مطالب انجیل لوقا با معارف امروزی کاملاً ناسازگار است).(14) 5-4. پیوند علم، ایمان و رستگاری: اسلام در این باره، امتیاز اساسی دیگری بر مسیحیت دارد و آن نوع نگاه اسلام به علم و دانش است. اسلام به گسست ناپذیری علم و عقل و ایمان و معرفت و رستگاری فتوا میدهد.(15) اما به اعتقاد رسمی مسیحیت شجره ممنوعه - که آدم و حوا به جرم خوردن آن از بهشت رانده شدند و به تبع آن همه انسانها مورد خشم الهی قرار گرفته و گنهکار شدند - چیزی جز خوردن از شجره معرفت و دانش نیک و بد نبوده است : (پس گرفته خداوند پروردگار آدم را در بهشت عدن قرار داد تا او را رستگار و مورد عنایت خود سازد و آدم را امر نموده، چنین گفت : آنچه از درختان خواهی بخور؛ اما مبادا که از درخت معرفت نیک و بد بخوری که هر گاه از آن بخوری خواهی مرد).(16) در باب سوم میگوید : خداوند پس از تخلف آدم چنین گفت: (اکنون انسان مانند یکی از ما شده که نیک و بد را تمیز میدهد و اکنون است که دست دراز کند و از درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند؛ پس او را از بهشت عدن بیرون کرد ...).(17) بر اساس این آموزه، جست و جوی دانش و معرفت در تعارض با رستگاری و خلود انسان در بهشت است. به عبارت دیگر چنین وانمود میکند که یا باید رستگاری در بهشت را برگزید و یا در جست و جوی دانش و معرفت برآمد. پس آنکه بهشت و رستگاری میخواهد، باید از پیمودن طریق دانش و معرفت فاصله گیرد و آنکه دانش و معرفت میجوید، باید بهای سنگین خروج از بهشت و سعادت جاودان را تحمل کند! استاد مطهری در این باره مینویسد: (بر اساس این برداشت همه وسوسهها، وسوسه آگهی است؛ پس شیطان وسوسهگر همان عقل است)(18). سه. کتاب الهی یکی از مهمترین امتیازات اسلام بر دیگر ادیان، (کتاب آسمانی) آن است. قرآنمجید، از چند جهت بر کتابهای آنان امتیاز دارد. برخی از این جهات عبارت است از: 3-1. کلام الهی؛ قرآن مجید کتابی است که تماماً از سوی خداوند، بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده و تمام الفاظ و کلمات به کار رفته در آن، عیناً کلام الهی است. به عبارت دیگر اسلام تنها دینی است که مستقیماً کلام خدا را در دسترس بشر قرار میدهد و انسان را با سخن او آشنا میسازد؛ در حالی که دیگر ادیان موجود، از چنین امر مهمی تهی بوده و حتی ادعای آن را ندارند. دکتر موریس بوکای مینویسد: (فرق اساسی دیگر میان مسیحیت و اسلام - در مورد کتابهای مقدس - این است که مسیحیت متنی ندارد که از طریق وحی نازل شده و تثبیت گردیده باشد؛ اما اسلام قرآن را دارد که با ضابطه بالا میخواند. قرآن بیان و گزاره وحیانی است که از طریق جبرئیل به محمدصلی الله علیه وآله رسیده است. بر خلاف اسلام، اصول مذهبی مبتنی بر وحی در مسیحیت، بر پایه گواهیهای متعدد و غیر مستقیم افراد انسانی استوار است و بر خلاف تصور بسیاری از مسیحیان، هیچ گونه قولی در دست نیست که واسطه نقل آن، یک شاهد عینی زندگانی عیسیعلیه السلام باشد)(19). توماس میشل - استاد الهیات و کشیش مسیحی - مینویسد : بر خلاف قرآن، کتاب مقدس مجموعهای بین 66 تا 73 کتاب است که در طول 1500 سال تألیف شده و شمار بزرگی از مؤلفان - که تاریخ نام بسیاری از آنها را فراموش کرده - برای تهیه آن به عملیات پیچیدهای پرداختهاند. او همچنین میگوید : (اصولاً مسیحیان نمیگویند خدا کتابهای مقدس را بر مؤلفان بشری املا کرده است؛ بلکه معتقدند او به ایشان برای بیان پیام الهی به شیوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبک نویسندگی ویژه هر یک، توفیق داده است).(20) میشل اشاره میکند که نویسندگان کتابهای مقدس، معصوم نبوده و دچار محدودیتهای علمی و تنگناهای زبانی بوده و به رنگ زمان خود در آمده بودند و لاجرم خطاهایی نیز در کتاب مقدس به یادگار نهادهاند : (گاهی این نویسنده بشری، نظریات غلط یا اطلاعات اشتباهآمیزی دارد که اثر آن در متن کتاب باقی میماند)(21). رابرت ا. هیوم نیز مینویسد : (اسلام، از این جهت که متن مقدس آن صریحاً وحی خداوندی به یک فرد خاص - بنیانگذار این دین - است، در میان همه ادیان جهان منحصر به فرد است. در قرآن سخنگوی اصلی خدا است ...)(22). 3-2. تحریف ناپذیری؛ قرآن کتابی است تحریفناپذیر که همواره اصالت و عصمت خود را در طی قرون حفظ و دست بشر را از دستبرد تحریف کوتاه کرده است؛ در حالی که هیچ یک از ادیان موجود، از این ویژگی برخوردار نیست. (عصمت) امری افزون بر اصل الهی بودن پیام قرآن است و برای آن میتوان مراحل زیر را ذکر کرد : 3-2-1. عصمت از ناحیه نازل کننده (خداوند)(23)؛ 3-2-2. عصمت از ناحیه حاملان وحی و فرشتگان رساننده به پیامبرصلی الله علیه وآله(24)؛ 3-2-3. عصمت در دریافت وحی از سوی پیامبرصلی الله علیه وآله(25)؛ 3-2-4. عصمت در ابلاغ وحی به مردم از سوی پیامبرصلی الله علیه وآله(26)؛ 3-2-5. عصمت در بقا و استمرار تاریخی وحی در میان بشر تا پایان تاریخ(27). به اعتقاد مسلمانان، کتابهای آسمانی نازل شده بر پیامبران پیشین نیز از نظر عصمت در چهار مرحله نخست با قرآن مجید همتا و همپایاند(28)؛ لیکن مرحله پنجم عصمت (تحریفناپذیری ابدی در میان مردم) از اختصاصات قرآن است. 3-3. معجزه جاوید و سند رسالت؛ پیامبران برای اثبات رسالت خود، معجزه آوردهاند؛ لیکن کتاب آسمانی آنها، غیر از معجزه و سند رسالتشان بوده است. اما قرآن خود معجزه است؛ یعنی، هم کتاب رسالت است و هم برهان صدق آن. از طرف دیگر این کتاب معجزهای جاودان و باقی و سندی زنده بر رسالت است که قرنها و عصرها را در مینوردد و همگان را به تحدّی میطلبد. در حالی که معجزات پیامبران پیشین، فقط نزد حاضرین مشهود بوده و اثری از آن باقی نیست و جوامع بشری از مشاهده آن محروماند. افزون بر آن کتاب آسمانی اسلام، امتیازات بیشماری از جهت محتوایی دارد که بررسی آنها مجالی فراختر میطلبد. چهار. جامع بودن از دیگر ویژگیهای اسلام در برابر دیگر ادیان، جامع بودن آن است. اسلام برنامه تکاملی بشر تا پایان تاریخ را به ارمغان آورده است. جان دیون پورت مینویسد : (... قرآن مطابق تحقیقات کومب با انجیل فرق دارد؛ زیرا انجیل دارای مکتب و روش فقاهتی نیست؛ بلکه به طور کلی محتویات آن مرکب است از قصص و روایات و بیانات تحریض و ترغیب بشر در نشر عواطف و احساسات عالی و فداکاری و ... ولی هیچ نوع عامل و رابطه منطقی جالب و جاذبی که این معانی را با یکدیگر ربط دهد، در انجیل وجود ندارد. از این گذشته قرآن مانند اناجیل نیست که فقط به عنوان میزان و شاخصی درباره عقاید دینی و عبادت و عمل درباره آن شناخته شده است؛ بلکه دارای مکتب و روش سیاسی نیز هست؛ زیرا تخت و تاج یا به تعبیر دیگر اساس دستگاه و سازمان سیاسی، روی این شالوده ریخته شده و هر نوع قانونی برای اداره امور کشور، از این منبع گرفته میشود. و بالاخره کلیه مسائل حیاتی و مالی با اجازه همین منبع و مصدر قانونگذاری، حل میشود(29).(30) پنج. نظام حقوقی اسلام از جمله امتیازات انحصاری اسلام بر دیگر ادیان، نظام حقوقی اصیل آن است. این مسئله بسیاری از اندیشمندان غرب را به تحسین و اعجاب وا داشته است. اگر چه این مسئله در ذیل نظام رفتاری و بحث از (جامعیت اسلام) قابل بررسی است؛ لیکن به جهت اهمیت ویژهای که دارد به طور مستقل مورد بررسی قرار میگیرد. اولین نکته قابل توجه، نقش بیبدیل اسلام در بنیانگذاری و توسعه حقوق بین الملل است. مارسل بوازار(31) پژوهشگر انستیتوی تحقیقات عالی حقوق بینالملل در ژنو، مینویسد: (در قرون وسطی هر وقت رکودی در قوانین مسیحیت روی میداد صاحب نظران از حقوق اسلامی استفاده میکردند. در قرن سیزده میلادی در چند دانشگاه اروپا، مبانی فقه اسلامی مورد پژوهش قرار گرفت. اگر فلسفه تأسیس دانش حقوق بینالملل را دگرگونی در روابط ملتها و جلوگیری از تجاوز زورمندان و توانگران و برابری و برادری انسانها بدانیم؛ باید اذعان کنیم که پیغمبر اسلامصلی الله علیه وآله بنیانگذار حقوق بینالملل بوده است).(32) اصول حقوق بشر در اسلام حقوق بشر و یا حقوق بین الملل اسلامی دارای اصولی چند است؛ از جمله : 1. اصل حرمت و کرامت انسان؛ 2. اصل عدالت، برابری و نفی تبعیض؛ 3. اصل صلح و همزیستی مسالمتآمیز؛ 4. اصل وفای به عهد؛ 5. اصل تفاهم و رواداری؛ 6. اصل مشارکت و همکاریهای بینالمللی؛ 7. اصل حمایت از ملل تحت ستم و ...(33). اصول یاد شده در نگاه اندیشمندان غربی، مورد توجه قرار گرفته است. مارسل بوازار در مورد اصول همزیستی مسالمتآمیز و تفاهم مینویسد: (در مورد پیروان ادیان الهی باید گفت اصولاً اسلام آنها را مورد حمایت خود قرار داده و امنیت کاملی در جامعه اسلامی دارند. آنان میتوانند طبق دستورات دینی خود آزادانه عمل کنند، به خصوص که در قرآن نیز رعایت حقوق آنان توصیه شده است. این تساهل دینی در مسیحیت و یهود، مطلقاً وجود نداشته و به ویژه پیروان دین یهود، ناگزیر از انجام فریضههای بسیار سخت و توان فرسا بودهاند)(34). همو مینویسد: (در دیانت یهود برتری نژادی وجود دارد و در برادری مسیحیت، رابطه الهی بر جنبههای عملی آن در زندگی اجتماعی غلبه یافته و در شرایط امروز قابل اجرا نیست. اما در دیانت اسلام این افراط و تفریط به چشم نمیخورد ... این تفکر که از قرآن نشأت مییابد، به دیانت اسلام سودای جهان شمولی میبخشد. اسلام به دنبال ساختن جهانی است که همه مردم - حتی آنان که به دین سابق خویش وفادار ماندهاند - با تفاهم، همکاری، برادری و برابری کامل زندگی کنند).(35) شش. خاتمیت اسلام دین خاتم است و این خاتمیت، ارکان و لوازمی دارد؛ از جمله: 6-1. نسخ شرایع پیشین؛ هر پیامبری که شریعتی به ارمغان آوَرْد، شریعت پیشین را نسخ کرد و اسلام - به عنوان آخرین شریعت و برنامه کامل سعادت بشر از سوی خداوند - ناسخ همه شریعتهای پیشین است. 6-2. نسخ ناپذیری؛ دین و شریعت اسلامی به لحاظ خاتم بودنش، از پایایی و ماندگاری برخوردار است. این دین هرگز نسخ نخواهد شد و شریعت دیگری جایگزین آن نمیشود. 5-3. همگانی بودن؛ لازمه ناسخ بودن و پویایی اسلام، آن است که این دین، بدیلناپذیر، همگانی و یگانه پرچمدار دعوت به سوی توحید و وحدت بخش همه آدمیان تحت لوای توحید و یگانه شریعت و قانون سعادتآفرینِ خداوند باشد. ویژگیهای دیگری نیز در باب جاذبههای اسلام و امتیازات معارف آن وجود دارد که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری میشود. هفت. نفی نیست انگاری(36) یکی از امتیازات اساسی اسلام، در برابر برخی از دیگر ادیان به ویژه مسیحیت، پیراستگی آن از درونمایههای نیست انگارانه و نفی زمینه گرایش به نیهیلیسم(37) (نیست انگاری) است. به تعبیر پروفسور فلاطوری، در اسلام عنصری یافت نمیشود که بهانه به دست نیست انگاری چون نیچه(38) دهد تا در این حوزه فرهنگی، حکم به نیست انگاری کند. توضیح اینکه نیچه؛ نیهیلیسم را مفهومی دو پهلو میداند که یکی از وجوه آن نیست انگاری به معنای قدرت روح و به تعبیر وی (نیهیلیسم فعال) است و دیگری نیست انگاری به معنای سقوط و زوال قدرت روح (نیهیلیسم منفعل)(39). نیست انگاری منفعل، از تباه شدن قوه خلاّقه و از بیهدفی و آنچه معنای حیات و ارزشهای واقعی را تشکیل میدهد، ناشی میشود(40). نیهیلیسم فعال، بر ملا کننده بیهودگی مطلق و به تعبیر دیگر افشاگر نیهیلیسم منفعل است. نیست انگاری منفعل، به گذشته فرهنگ مغرب زمین تعلق دارد و بنیاد آن از نظر نیچه، تصور متافیزیکی افلاطونی و باور دینی مسیحیت است. عمدهترین عنصر مسیحی - افلاطونی مورد توجه وی، نگاه منفی به جهانی است که ما در آن زندگی میکنیم. باور افلاطونی و ایمان مسیحی، این جهان را که ما در آن زندگی میکنیم، جهانی خیالی و ساختگی، غیر واقعی و دروغین و بد و زشت میپندارد(41). او مسیحیت را مذهبی نیستانگارانه میخواند(42) و میگوید : آری، نیستانگاری و مسیحیت هم قافیهاند و نه تنها هم قافیه که برازنده هم هستند.(43) در مقابل، دو عنصر اساسی در تعالیم اسلامی وجود دارد که راه را بر بسیاری از انتقادات وارد بر مسیحیت و یهودیت - از جمله این نگرش نیچه - میبندد. آن دو عنصر عبارت است از: 1. یکتا پرستی مطلق که مضمون و محتوای اصلی ایمان دینی اسلام را تشکیل میدهد. 2. نگرش مثبت به جهان به عنوان اصل و مبنای حیات. در این نگرش، پیامبر دارای ذات و قلمروی الهی - به معنای قلمروی حقیقی و واقعی که در برابر جهان غیر واقعی و در مقابل جهان ظاهر قرار گرفته است(44) - نمیباشد. در دین اسلام بین جهان بود و نُمود، انفصال نیست و جهان نمود، به اندازه جهان بود، واقعی است. بنابراین تعالیم اسلام بهانه به دست کسی نمیدهد تا بر آن انگ نیست انگاری زند و همین مسئله باعث میشود که نیچه نیز در ضمن نفی مسیحیت - به عنوان مذهبی نیستانگارانه که حیات را نابود میسازد و علم و فرهنگ را به تباهی میکشاند - از اسلام تعریف و تمجید کند. او مینویسد : (مسیحیت، ما را از ثمرات تمدن عهد باستان و بعدها از دستاوردهای تمدن اسلامی محروم کرد. فرهنگ و تمدن اسلامی در دوران حکمرانان مسلمان اندلس - که در اساس با ما خویشاوندتر از یونان و روم بوده و در معنا و مفهوم و ذوق و سلیقه گویاتر از آنها است -، لگدمال شد؛ چرا این تمدن لگدمال شد؟ برای آنکه اصالت داشت ... برای آنکه به زندگی آری میگفت ...)(45). هشت. عدم حاجت به عصری کردن دین نبود نص الهی در ادیان دیگر و تعارض آموزههای کتب مقدس با ره آوردهای علمی و حاجات عصری، اندیشمندان و متألهان غرب را بر آن داشت که به عصری کردن دین، روی آورند؛ زیرا نه چشمپوشی از دستاوردهای نوین علمی و نیازهای عصری امکانپذیر مینمود و نه با تعارض میتوان زیست و نه متون مقدس از چنان اعتبار و وثاقت و درونمایهای بر خوردار بود که بر علم پیشی گیرد. از این رو یا باید با دین معارض عقل و علم، خداحافظی کرد و یا برای جمع بین دینداری و زیستن در زمان حال، دین را به رنگ زمانه درآورد و این گزینه مقبول اندیشمندان غربی شد. منظور از عصری کردن دین، جایگزین ساختن دین یا کتابهای آسمانی جدید و تغییر پیاپی آنها، همگام با تحولات عصری نیست؛ بلکه تغییر فهم و ارائه قرائتهای گوناگون از دین به تناسب تحولات فکری، فرهنگی و تاریخی است. به عبارت دیگر، اگر کتاب مقدس سخن خدا نباشد و نویسندگان آن برداشت خود از پیام الهی را نگاشته باشند، - برداشتی که تابع فرهنگ زمان و علوم و دانستههای آن زمان بوده و عاری از خطا و اشتباه نمیباشد - هیچ دلیل منطقی بر تعبّد در برابر نص نخواهد ماند و هر کس میتواند دین را مطابق پسند و فرهنگ حاکم بر زمان خود - بدون داوری و سنجش کتاب مقدس - فهم و تفسیر کند؛ زیرا آنچه در کتاب مقدس است، کلام مستقیم الهی نیست؛ بلکه فهمی از آن است، بدون آنکه نویسنده آن و فهم او از پیام خدا، برتر از فهم انسان امروزی باشد. چنین چیزی در نهایت به آنارشیزم معرفتی(46) خواهد انجامید و راه هرگونه ارزش داوری(47) در باب بسیاری از برداشتهای گوناگون را مسدود خواهد ساخت؛ زیرا در اینجا نه میتوان (نص محور)(48) بود و نه (مؤلف محور)(49)، زیرا نصی الهی وجود ندارد و آنچه هست تفاسیر و تجربههای مؤلفان بشری است، و چون نص الهی در میان نیست، راهی به سوی فهم مراد شارع نیز وجود ندارد. پس تنها یک راه میماند و آن (مفسّر محوری)(50) است. بنابراین دین، امری کاملاً شخصی و عصری میشود؛ زیرا چنین دینی، چیزی جز معرفت دینی و برداشت مفسر نیست و هیچ نص و متن نهایی وجود ندارد که بتوان معرفت دینی را با آن موزون کرد و مورد سنجش قرار داد. اما در اسلام مسئله کاملاً برعکس است. در دسترس بودن متن وحی، جامعیت دین، هماهنگی اسلام با علم و عقل، اجتهاد زنده و پویا، هماهنگی دین با فطرت ثابت بشری، وجود قوانین ثابت برای نیازهای ثابت و قوانین متغیر برای نیازهای متغیر و بسیاری از عوامل دیگر، حاجت به عصری شدن و لجام گسیختگی در تفسیر دین را مسدود میسازد. آنچه در اینجا لازم است تنها شناخت نیازهای نو شونده در طول زمان و عرضه آنها بر منابع دینی و گرفتن پاسخ از دین بر اساس متدلوژی فهم دین است. اگر چه در این عرصه نیز گاه برداشتهای متفاوتی رخ مینماید؛ اما چند تفاوت اساسی در اینجا وجود دارد؛ از جمله : 1. وجود برداشتهای متفاوت، تنها در پارهای از آموزههای دینی؛ یعنی، برخی از امور ظنی و نه همه آنها است و شامل امور یقینی و ضروری نمیشود(51). 2. نص معتبر و خدشه ناپذیری وجود دارد که ملاک و معیار سنجش است و لاجرم هرگز به آنارشیزم معرفتی نمیانجامد. افزون بر آنچه گذشت امتیازات دیگری برای اسلام قابل شمارش است؛ از جمله : مورد بشارت انبیای پیشین بودن و اعتبار پذیری ادیان الهی و پیامبران پیشین از اسلام و ... که به جهت اختصار از بررسی آنها خودداری میشود(52). منابع: 1) زمر (39)، آیه 17و18. 2) بقره(2)، آیه 256. 3) جهت آگاهی بیشتر نگا: الف. محمد تقی، فعالی، ایمان دینی در اسلام و مسیحیت، (تهران : مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول 1378)؛ ب. حمیدرضا، شاکرین، پرسمان سکولاریسم، (مشکلات کلامی مسیحیت)، (تهران : مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1384). 4) M.)G( Legenhausen. 5) محمد، لگنهاوزن، (با پرسش زندهام)، پرسمان (ماهنامه)، پیش شماره اول، خرداد 80، ص 5. 6) همان، ص 6. 7) مارگریت، مارکوس، نقش اسلام در برابر غرب، ترجمه غلامرضا سعیدی، (تهران : شرکت سهامی انتشار، 1348)، ص 9. 8) الشیخ المفید : الامالی، ص 292. 9) بصائر الدرجات، باب فضل العالم علی العابد، ص 6. 10) به عنوان نمونه ر.ک : اصول کافی، ج 1، کتاب فضل العلم. 11) فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه)، (زمر (18 :(39). 12) Mourice Bucallie. 13) موریس، بوکای، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبی، (تهران : حسینیه ارشاد) بیتا، ص 12. 14) همان، صص 13-12. 15) جهت آگاهی بیشتر نگا : اصول کافی، ج 1، کتاب (نفس العلم) و کتاب (العقل و الجهل). 16) تورات، سفر پیدایش 2، 17-15. 17) تورات، سفر پیدایش 3، 22. 18) مرتضی، مطهری، مجموعه آثار، (قم : صدرا، چاپ هفتم، 1377)، ج 2، ص 30. 19) نگا : توماس، میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، (قم : مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول 1377)، صص 23 و 24. 20) همان، ص 26. 21) همان، ص 27. 22) رابرت، ا. هیوم، ادیان زنده جهان، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم، 1377)، ص 309. 23) نگا : بقره(2)، آیه 176؛ نساء(4)، آیه 122 و ... . 24) نگا : شعراء (26) آیه 193. 25) نجم (53)، آیه 3 و 4؛ تکویر (81)، آیه 23-19، بینه (98)، آیه 2. 26) همان. 27) فصلت(41)، آیه 42؛ حجر(15)، آیه 9، واقعه(56) آیه 77. 28) این مسئله نشان میدهد که اعتبار کتب آسمانی و ادیان پیشین نزد مسلمانان بسیار بالاتر از آن است که مدعیان پیروی از آن ادیان ادعا میکنند. بهترین گواه این مطلب سخنانی است که از توماس میشل درباره عهدین بیان شد. 29) جان، دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمدصلی الله علیه وآله و قرآن، ترجمه غلامرضا سعیدی، (قم : دارالتبلیغ اسلامی، بیتا)، ص 99. 30) مترجم کتاب در پاورقی آورده است : (مردم بیخبری که حتی در همین کشور اسلامی تصور میکنند دین از سیاست جداست، بخوانند و متنبه شوند که دستگاه تبلیغات اسلامی غیر از ادیان منسوخ است و چقدر تأسف آور است که یک نفر محقق خارجی این معنی را کاملاً درک کرده و توضیح دهد؛ ولی کسانی که خود را مسلمان معرفی میکنند به تقلید کورکورانه از خارجیان مغرض، چه یاوه سراییهایی میکنند). (همان، صص 99 - 100). 31) Boizard, Marcell A. 32) مارسل، بوازار، اسلام در جهان امروز، ترجمه د.م.ی، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1361)، ص 270. 33) برای آگاهی بیشتر نگا : الف. عبدالکریم، سلیمی، نقش اسلام در توسعه حقوق بین الملل، (قم : مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382)؛ ب. زین العابدین، قربانی، اسلام و حقوق بشر، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ پنجم 1375)؛ ج. مارسل، بوازار، انسان دوستی در اسلام، ترجمه محمد حسین مهدوی، (تهران : توس، 1362). 34) همان، ص 107. 35) مارسل، بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدی، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1358)، ص 106. 36) این قسمت عمدتاً از مقاله (فرهنگ شرقی - اسلامی و نیست انگاری غربی) نوشته پروفسور (عبدالجواد فلاطوری) استفاده شده است که توسط آقای خسرو ناقد، از زبان آلمانی به فارسی ترجمه گردیده و در روزنامه شرق (فرهنگی)، شماره 3 - 262 به تاریخ 21 و 22، مرداد 1383، ص 6 چاپ شده است. نام اصل مقاله عبارت است از : konnte die islamisch- morenlaendische kultur zu einem dem abendlaen dischen nihilismus aehnelnden nihilismus fuehrer? 37) Nihilismus )Nihilism 38) Nietzche. 39) ارجاعات این قسمت به (مجموعه آثار) نیچه به زبان آلمانی از سوی نویسنده مقاله است. همه ارجاعات با ذکر شماره مجلد و شماره صفحه آمده است. نام و مشخصات اصلی مجموعه آثار نیچه عبارت است از : )Neitzche werke. Leipziq 1091( 40) همان، ج 15، صص 651 و 851. 41) همان، ج 16، صص 7، 47، 563 و نیز : ج 5، ص 572. 42) همان، ج 15، ص 852. 43) کنایه نیچه به هم قافیه بودن واژههای آلمانی nihilist und christ است. 44) این جمله ناظر به تفکیک قلمرو مسیح از حکومت این جهان در آیات انجیل است که نخستین بذر سکولاریسم و جدا انگاری دین از دنیا را در جهان مسیحی افشانده است. نگا : انجیل متی، باب 22، آیه 21 ؛ لوقا، باب 20، آیه 25، یوحنا، باب 19، آیه 36. 45) همان، ج 8، ص 703. 46) Epistemic Anarchism. 47) Evaluation. 48) Text Oriented. 49) Author Oriented. 50) Interpreter Orientation. 51) جهت آگاهی بیشتر نگا : الف. محمد، حسین زاده، مبانی معرفت دینی، (قم : مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ دوم 1380)، صص 87 - 120؛ ب. احمد، واعظی، تحول فهم دین، (تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر). 52) جهت آگاهی بیشتر در این زمینه به منابع زیر رجوع کنید : الف. میرمصطفی، تامر، بشارتهای کتب مقدس، ترجمه بزرگ کیا، (قم : دلیل، چاپ اول 1379)؛ ب. جعفر، سبحانی، احمد موعود انجیل ؛ نیز : منشور جاوید، ج 6 (تفسیر موضوعی)، (قم : توحید، چاپ اول، 1375)، صص 13 - 22؛ پ. انجیل برنابا، ترجمه حیدر قلیخان قزلباش (سردار کابلی)، (بیجا، بیچا، دفتر نشر الکتاب، 1362)؛ ت. داود، عبدالاحد، محمد فی کتاب المقدس، (قطر : دارالضیاء، للنشر و التوبیع، 1985م)؛ ث. محمد صادق، فخر الاسلام، انیس الاعلام فی نصرة الاسلام، (تهران : مرتضوی، 1351)؛ ج. موریس، بوکای، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبی : (تهران : حسینیه ارشاد، بیچا، بیتا)، صص 145 - 151؛ د. عبدالرحیم، سلیمانی اردستانی، درآمدی برالهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، (قم : طه، 1382، چاپ اول). چهارم .عبادت یک. چیستی عبادت حقیقت عبادت یا پرستش و عبودیت، عبارت است از تعظیم و تقدیس و خضوع و خشوع احترامآمیز و تحسینآمیز همراه با ثنا و تذلل و خاکساری عابد در برابر معبود. پرستش در حقیقت توجه باطنی انسان به حقیقتی است که او را آفریده و آدمی خود را نیازمند او در قبضه قدرت او میبیند؛ سیری است که انسان از خلق به سوی خالق میکند؛ شهید مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، ص 292. عبارت است از میل به خدمت و تقدیس موجودی برتر و والاتر که مستحق این خدمت است و تقدیس کننده بیآن که پاداشی از او بخواهد او را تقدیس، احترام و ستایش میکند. همان، یادداشتها، ج 6، الفبایی، ص 160. عبادت پرواز روح است و سفر روحانی، رمز آزادی و نشانه محبت آفریدگار و آمادگی برای خدمت او؛ همان، ص 197. دو. کارکردهای عبادت 2-1. عبادت نیاز ذاتی تقدیس و پرستش، امری غریزی و از نیازهای فطری بشر است. به قول ویلیام جیمز: (در ما غرایزی هست که ما را به دنیای دیگر پیوند میدهد، همان طور که غرایزی به این جهان پیوند میدهد). به عبارت دیگر، (عبادت) حالتی روحانی و معنوی است که مبدأ و مقصد مادی ندارد. بنابراین انسان با عبادت به یک احساس معنوی و فرامادی خود پاسخ میدهد و لازمه هر احساس طبیعی این است که پاسخ دادن به آن موجب لذت و ابتهاج است و پایهای از پایههای سعادت بشر را تشکیل میدهد. امیرمؤمنان در لذت ما قبل از عبادت و انس با پروردگار میفرماید: (پروردگارا تو از هر انیسی برای دوستانت انیستری. و از همه آنها برای کسانی که به تو اعتماد کنند برای کارگزاری آمادهتری، آنان را در باطن دلشان مشاهده میکنی و در اعماق ضمیرشان بر حال آنان آگاهی و میزان بصیرت و معرفت شان را میدانی، رازهای آنان نزد تو آشکار است و دلهای آنان در فراق تو بیتاب. اگر تنهایی سبب وحشت آنان گردد یاد تو مونسشان است و اگر سختیها بر آنان فرو ریزد به تو پناه میبرند). نهج البلاغه، خ 225 ؛ شهید مطهری، سیری در نهج البلاغه، ص 98-97. .2-2 عبادت و خودیابی عبادت و نیایش، خلوتی برای کسب نورانیت نفس و باز یافتن خود واقعی و فرونهادن خود خیالی است. اقبال لاهوری میگوید: (... عمل عبادت یا نیایش است که به نورانیت نفسانی میانجامد...). اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، به نقل از شهید مطهری، یادداشتها، ج 6، ص 191. او هم چنین نیایش را از تفکر محض برتر داشته و میگوید: (در عمل تفکر، ذهن حقیقت و واقعیت را مشاهده و دنبال میکند. در نیایش... از اندیشه برتر و بالاتر میرود و خود حقیقت و واقعیت را تسخیر میکند...). همان، ص 105، به نقل از همان، ص 192. همو بر آن است که: (نیایش به عنوان وسیله اشراق نفسانی عمل حیاتی و متعارفی است که به وسیله آن جزیره کوچک شخصیت، وضع خود را در کل بزرگتری از حیات اکتشاف میکند). همان، ص 105، به نقل از همانجا. ویلیام جیمز دراین باره میگوید: (... حقیرترین فرد بر روی زمین با این توجه عالی، خود را واقعی و باارزش احساس میکند). اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ص 105 ؛ شهید مطهری، یادداشتها، ج 6، ص 199. 2-3. پرواز روح به ساحت فرامادی عبادت پرواز روح به افقهای وسیع تر از حضیض مادی و تنگنای حیات محدود حیوانی است. در این سیر روحانی انسانی مییابد که نیازی فراتر از حاجات و لذتی فراتر از لذات بدنی و وجودی برین و جاوید ورای کالبد محدود فانی دارد. شهید مطهری، یادداشتها، ص 193 و 194. آلکسیس کارل میگوید: (نیایش اصولا کشش روح است به سوی کانون غیرمادی جهان، به عبارت دیگر پرواز روح است به سوی خداوند و یا حالت پرستش عاشقانهای است نسبت به آن مبدئی که معجزه حیات از او سر زده است، کوشش انسان است برای ارتباط با آن وجود غیرمرئی، آفریدگار همه هستی، حکمت مطلق، خیرمطلق... انسان در برابر خداوندگار هستی نشان میدهد که او را دوست دارد، نعمات او را سپاس میگذارد و آماده است تا خواست او را هر چه هست انجام دهد). همان، ص 193. 2-4. پیروزی روح بر بدن در کشاکش جاذبهها و اهداف روح و شهوات و امیال تن؛ هر یک میکوشند بر دیگری فایق آیند و دیگری را مغلوب و مطیع خود سازند؛ پرستش بهترین وسیله پیروزی روح بر بدن است. لکنت دونوئی مینویسد: (ستیزه انسان علیه طبیعت و علیه دشمنان خارجی نزاع برای زیست بود... سپس ستیزه مبدل به مجاهده با نفس شد... فردی که دراین مبارزه پیروزی میشود مدلل میسازد که وی پیشرو نژاد آینده و جدّ انسان کامل خواهد بود...). همان، ص 194. 2-5. یقین یابی انسان به وسیله عبادت در عقایدش به مرحله یقین میرسد و با یقین به این که خداوند همه جا حاضر و بر اعمال او ناظر است و جهنم و بهشتی وجود دارد، آماده همه گونه فداکاری و چشم پوشی از لذت و تحمل هر گونه شدت و سختی میگردد و کسب فضایل و اجتناب از رذایل برایش آسان میشود. همان جا. 2-6. رهایی از پوچی عبادت نشانه آن است که نیایشگر زندگی و هستی را پوچ نمیانگارد و در مییابد که از تیمار مهر و مشیتی حکیم و عادل برخوردار است. اما آن که هستی را پوچ میداند نخستین اثرش آن است که خود پوچ میشود. همان، ص 196. 2-7. نیروبخشی عبادت صرفا مانع از کژیها نیست، بلکه نیروبخش است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: (از شکیبایی و نماز مدد جویید). آری کلمه (اللَّه بزرگتر است) به انسان نیرو و شخصیت اخلاقی میبخشد. همانجا. 2-8. سلامت و آرامش روان عبادت و نیایش آرامش روحی و سلامت روانی میبخشد. قرآن دراین باره میفرماید: (أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) رعد (13)، آیه 28. در این آیه کلمه (الا) آگاهی و هوشیاری میدهد و خبر مهمی را اعلام میکند. از نظر ادبی هم مقدّم داشتن آن افاده حصر میکند. یعنی تنها به یاد خدا بودن و غیر خدا را فراموش کردن آرامش دلهاست. شهید مطهری، هدف زندگی (در مجموعه تکامل اجتماعی)، ص 85.آری عبادت در سه جبهه طبیعت، اجتماع و نفس به انسان نیرو میدهد. ر. ک: علی احمد پناهی، آرامش در پرتو نیایش، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی. 2-9. تجدید میثاق با خدا یکی از فلسفههای عبادت این است که انسان همواره در یادش باشد که بنده است و مکلف و چشم بینایی بر او ناظر است. از این نظر عبادت تجدید پیمان با خدا و مقام ربوبیت او و یادآور بندگی و تکلیف انسان در برابر خالق است. مونتسکیو میگوید: (انسان چون موجود حساسی است و دچار هزار هوس میگردد و چنین مخلوقی که گرفتار هوس خود میباشد هر لحظه ممکن است خالق خود را فراموش کند، چنین مخلوقی هر لحظه خودش را هم فراموش میکند، بلکه هر آن ممکن است دیگران را هم فراموش کند، به همین دلیل است که خداوند عالم به وسیله قوانین مذهبی او را به طرف خود میخواند تا از یاد خدا و خالق خود غافل نگردد...). منتسکیو، روح القوانین، ص 85. 2-10. ربوبیت و ولایت در حدیث است: (بندگی گوهری است که کنه آن خداوندگاری است) قال الصادقعلیه السلام: (العبودیة جوهر کنهها الربوبیته)، مصباح الشریعة، ص 7. مراد از این سخن، ولایتِ کمال و قدرتی است که در پرتو عبودیت و اخلاص و پرستش واقعی نصیب بشر میشود. این مسأله به تناسب درجات عبودیت مراحل و منازلی دارد به شرح زیر: 2-10-1. روشنبینی؛ کمترین نشانه قبولی عمل انسان نزد پروردگار این است که انسان بینشی نافذ یافته و روشن و بینای خود میگردد. قرآن کریم میفرماید: (اگر تقوای الهی داشته باشید خداوند نیز قدرت تشخیصی برای شما قرار میدهد). انفال (8)، آیه 29. 2-10-2. تسلط بر قوای نفسانی؛ در پرتو عبودیت، اراده انسان در برابر خواهشهای نفسانی و حیوانی نیرومند و غالب میشود و انسان مدیر لایق دایره وجود میشود. 2-10-3. سلطه بر اندیشه؛ قوه خیال آدمی سخت گریز پا و پراکنده و لجام گسیخته عمل میکند؛ تمرکز و حضور قلب را از میان میبرد. رشد عبادی انسان موجب ولایت و تسلط بر اندیشههای پراکنده و نیروی متخیله است. نتیجه این تسلط آن است که چون روح و ضمیر براساس سائقه فطری خداخواه میل به یاد خدا کند؛ قوه خیال با بازیگریهای خود نمیتواند مزاحم آن شود. 2-10-4. غنای روح از بدن؛ روح در مراحل قوت و قدرت خود به مرحلهای میرسد که در بسیاری از فعالیتهای خود، از به کارگیری بدن بینیاز میشود. این بینیازی گاه لحظهای و گذرا و گاه دائم و پایدارست. 2-10-5. سلطه کامل بر بدن؛ در این مرحله بدن از هر جهت تحت فرمان و اراده شخص قرار میگیرد و حتی اعمال خارقالعاده از آن سر میزند. این مسأله غیر از مطالبی است که قبلا تحت عنوان پیروزی روح بر بدن بیان شد. 2-10-6. سلطه بر طبیعت؛ در این گام طبیعت خارجی نیز تحت نفوذ اراده انسان قرار میگیرد و کرامت خوارق عادات رخ مینماید. شهید مطهری، ولاءها و ولایتها، ص 83-73. 2-11. تقرب به خدا یکی از مهمترین ثمرات عبادت، بلکه اساسیترین آن تقرب به ذات احدیت است. چیستی تقرب: تقرب به خداوند به معنای پیمودن مدارج کمال و مراتب هستی و از نظر رتبه وجودی و کمالی به کانون لایتناهای هستی نزدیک شدن است. انسان در اثر اطاعت و بندگی و عبادت پروردگار میتواند در مراتب کمال صعود کند و از مقام فرشته بالاتر رود و یا لااقل در حد فرشته از کمالات هستی بهرهمند گردد. شهید مطهری، ولاءها و ولایتها، ص 64-68. 2-12. پشتوانه اخلاق و ایمان (عبادت) دارای نقش نیرومند تربیتی و پشتوانهای مهم برای اخلاق و تربیت است. اخلاق بدون پشتوانه، سست و لرزان است، چرا که محور اصلی اخلاق از (خودی) خارج شدن است و تنها ایمان به خدا میتواند انسان را از خودی و خودگرایی خارج کند و عبادت پشتوانه ایمان است. رابطه عبادت و اخلاق را به صورت نمودار زیر میتوان دریافت: امام علی(ع) در خطبه 196 نهج البلاغه پس از اشاره به پارهای از مفاسد اخلاقی چون سرکشی، ظلم، تکبر و... میفرماید: (چون بشر در معرض این آفات اخلاقی و بیماریهای روحی است خداوند به وسیله نمازها و زکاتها و روزهها، بندگان مؤمن خود را از این آفات حراست و نگهبانی میکند...). همان، سیری در نهج البلاغه، ص 97. 2-13. پشتوانه قانون و اجتماع قانون و عدالت نیازمند پشتوانه است؛ و مهمتر از وجود قانون عادلانه، اجرای آن است. اجرای عدالت نیز مستلزم تحمل محرومیت است. پس اگر اخلاق و قانون عادلانه به خدا متکی باشد میتواند بر وجدان حکومت کند، و الاّ نه. از طرف دیگر عبادت یادآور خدا و غفلت نکردن از بندگی است و لاجرم پشتوانه نیرومندی برای اجرای عدالت و قانون است. همان، یادداشتها، ص 176. 2-14. گناه زدایی و پرورش نیکخواهی هر گناهی اثری تاریک کننده و کدورتآور بر دل باقی میگذارد و میل به کارهای نیک را کاهش و رغبت به دیگر مفاسد و گناهان را افزایش میدهد. در مقابل، عبادت و بندگی، وجدان مذهبی انسان را پرورش میدهد؛ گرایش به شر و فساد را زایل میگرداند و میل به خیر و نیکی را جایگزین آن میسازد. در خطبه 196 نهج البلاغه آمده است: (... این عبادتها دستها و پاها را از گناه باز میدارند، چشمها را از خیرگی باز داشته به آنها خشوع میبخشد، نفوس را رام میگردانند، دلها را متواضع مینمایند، و باد دماغ را زایل میسازند). همان، سیری در نهج البلاغه، ص 96 و 97. آموزههای عبادی اسلامی ویژگیها و امتیازاتی دارد که برخی از آنها به اختصار عبارتند از: 3-1. تعادل اسلام دین جامع و همه جانبهنگر است. نه چنان زندگی را درگیر عبادت به معنی خاص آن میکند که دیگر امور زندگی مختل گردد و نه آن چنان به دیگر فعالیتها بها میدهد که رابطه با خدا و عبادت و نیایش فراموش گردد. اسلام زندگی و معنویت را با یکدیگر توأم میسازد و همه مراتب ظاهری و باطنی حیات را در نظر میگیرد. عبادت را در متن زندگی، همگانی، و دلپذیر میسازد. بنگرید: الف. شهید مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 344. ب. همو، ولاءها و ولایتها، ص 69. 3-2. گستره عبادت در اسلام، عبادت گسترهای فراخ دارد و منحصر به اموری ویژه (عبادی به معنی خاص) نیست، در اسلام تعلیم و تعلم و تفکر، عبادت است. در روایت است که: (... هیچ عبادتی مانند فکر نیست). شیخ طوسی، لاعباده کالتفکر، ج 1، ص 145. 3-3. عبادت و تربیت اسلام به روح عبادت که تذکر و ارتباط با خدا است قناعت نکرده؛ بلکه از نظر تربیتی به عبادت شکل داده و به آنها هم نهایت اهمیت را داده است. در عبادات نیّت، طهارت و نظافت، احترام به حقوق، وقتشناسی، جهتشناسی، تصورات عالی، ضبط نفس در مقابل احساسات و غرایز، اعلام صلح و سلم با صالحان و پاکان، همکاری و همدلی و استعانت
برتری اسلام به دیگر ادیان الهی و غیرالهی با توجه به اینکه همه ادیان بشر را دعوت به نیکی و عدالت و ... می کنند؟
برتری اسلام به دیگر ادیان الهی و غیرالهی با توجه به اینکه همه ادیان بشر را دعوت به نیکی و عدالت و ... می کنند؟
ادیان ابراهیمی و حتی ادیان غیر ابراهیمی دارای یک سری آموزه هایی هستند که در برخی از آنها با هم ممکن است مشترک باشند که این براساس فطریات و نیازهای مشترک همه انسانها و گرایشهای درونیشان می باشد. این نیازهای مشترک نمی تواند به حق بودن و کامل بودن هریک از آنها را اثبات کند بلکه اشتراک در مطلب و حق دلیل به حق بودن کل نیست یعنی از موجبه جزئیه موجبه کلیه نتیجه نمی دهد لذا باید بستر و تمام اجزاء و آموزه ها هم از طریق وحی و عالم بالا رسیده باشد و هم باید موثق بوده باشد و تمامی آنها با هم همسنخ بوده باشد. نتیجه آنکه برخی مشترکات دلیل بر درستی کل نمی باشد باید همه آنها با هم در یک سیسم جامع دینی و الهی کامل نمایان باشند و تضمین کننده سعادت انسان تا اید باشند.
اینکه ما می گوییم دین اسلام بر حق است و کامل است، مهم این است که بتوان این مطلب و ادعا را ثابت کرد که اسلام و پیروان آن توانسته اند این را ثابت کنند.
دیگر ادیان اگر از ادیان ابراهیمی باشد که خوب آنها هم دین های کاملی در زمان خودشان و آخرین دین الهی بوده اند و به مرور که دین جدیدی می آمد پیروان آن دین باید به دین جدید الهی و وحیانی گرایش پیدا می کردند و اگر دین از نوع گرایش های غیر ابراهیمی باشد در آنها وجود وحی و پیامبر الزامی نبوده است لذا در قالب هایی شکل گرفته اند که ممکن است لزومات و ضروریات ادیان الهی را در خودشان جای نداده باشند پس آنها قابل ادعا به کمال و کامل بودن نمی باشند در ضمن اینکه در این نوع گرایش ها اجزائشان کامل نیست و تمام نیازها و شرایط دین الهی در آنها نمی باشد. با کمی دقت و تحقیق به این نتیجه می رسیم که دین باید در قالب وحی و پیامبر تعریف شود و این دین ها هم همان ادیان ابراهیمی می باشند و با کمی دقت بیشتر درمی یابیم که در بین همین ادیان ابراهیمی هم برخی نسبت به برخی دیگر کامل تراند، اسلام از جمله این ادیانی است که کمال و کامل بودن در آن مشهود می باشد. در ادامه به بیان موارد و دلائل این کمال می پردازیم.
دین مبین اسلام از جهات مختلفی بر شریعتهای پیامبران پیشین و آنچه امروزه به نام ادیان مختلف خوانده میشود، امتیاز دارد. بسیاری از این امتیازات از سوی اندیشمندان و متفکران غیرمسلمان، مورد تأکید قرار گرفته است. بررسی جامع و تفصیلی این مسئله، کاوشی ژرف میطلبد و از حوصله این نوشتار خارج است؛ از این رو به اختصار نکاتی چند بیان میشود:
یک. خردپذیری و خردپروری
از جمله امتیازات مهم اسلام، عقلانیت و خردپذیری آموزههای آن است. این مسئله در امور مختلفی نمودار است؛ از جمله:
1-1. نظام فکری و عقیدتی اسلام : (مانند خداشناسی، هستیشناسی، انسانشناسی، راهنماشناسی و فرجامشناسی)؛
1-2. نظام اخلاقی اسلام؛
1-3. نظام رفتاری و قوانین و دستورات عملی؛
1-4. دعوت به تحقیق و پرسش گری در انتخاب دین.
خردپذیری آموزههای اسلام، از چنان وضوح و روشنی برخوردار است که قرآن مجید، آدمیان را به بررسی هوشمندانه و انتخاب خردمندانه دین دعوت کرده و هر گونه تحمیل و اجبار و پذیرش کورکورانه دین را نهی میکند : (فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)(1)؛ (پس بشارت ده بندگانم را، آنان که به سخنان [ مختلف] گوش فرا داده و برترین را بر میگزینند) و (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ)(2)؛ (هیچ گونه تحمیل و اجبار در امر دین روا نیست [ ؛زیرا ]به خوبی راه هدایت از ضلالت روشن شد). اما مسیحیت کنونی به علت قرار گرفتن در تنگناهای شدید معرفتی و ناتوانی در حل رابطه تثلیث و توحید و تجسد و خدا انگاری مسیح، به جداسازی و گسست ایمان از معرفت فتوا داده و دین و ایمان را با عقل و خرد بیگانه ساخته است!(3)
پروفسور لگنهاوزن(4) میگوید: (چیزی که در اسلام بیش از همه، برای من جاذبه داشت، این بود که چقدر این دین از پرسشهای انسان استقبال میکند و همواره دعوت به تحقیقات بیشتر در تعالیم دین میکند).(5)
همو میگوید : (وقتی از کشیشها میپرسیدم که من نمیفهمم چه طور خدا یکی است و سه شخص است؟ در اکثر موارد جواب میگفتند که ما نمیتوانیم به درک این آموزه برسیم. تنها خدا میداند که حقیقت این امر چیست. این رمزی ست که فقط خدا آن را میداند و عقل در اینجا بهبن بست میرسد! از جمله چیزهایی که برای بنده خیلی جالب بود، این بود که در اسلام نگفتهاند اصول دین را چشم و گوش بسته بپذیر؛ بلکه دعوت کردهاند که بپرس. مخصوصاً این خصلت در میان شیعیان خیلی بیشتر است)(6).
خانم مارگریت مارکوس (مریم جمیله) نیز در این زمینه مینویسد:
(پس از آنکه عقاید همه کیشهای بزرگ را مورد بررسی قرار دادم، به این نتیجه رسیدم که به طور کلی مذهبهای بزرگ یکی بودند؛ ولی به مرور زمان فاسد شدهاند. بتپرستی، فکر تناسخ و اصول طبقه بندی در کیش هندویی سرایت کرد. صلحجویی مطلق و انزوا از مشخصات کیش بودایی شد. پرستش آبا و اجداد جزء عقاید کنفسیوسی، عقیده اصالت گناه و تثلیث و در نتیجه آن مفهوم خدایی مسیح و شفاعت به استناد مرگ ادعایی عیسی بر روی دار در مسیحیت، انحصارطلبی ملت برگزیده یهود و ... نتیجه این انحرافات است. هیچ یک از این اندیشههایی که مرا منزجر ساخته بود، در اسلام پیدا نمیشد؛ بلکه به صورت روزافزونی احساس میکردم که تنها اسلام آن مذهب اصیلی است که طهارت خودش را حفظ کرده است. سایر مذهبها فقط و فقط بعضی اجزای آن، مقرون با حقیقت است؛ ولی فقط اسلام است که تمام حقیقت را حفظ کرده است)(7).
دو. اسلام و علم
به رغم آنچه در تعارض و ناسازگاری مسیحیت با علم و معرفت بیان شد، دین اسلام با دانش و معرفت پیوندی نزدیک و ناگسستنی دارد. وفاق و آشتی دین و دانش در اسلام در سه حوزه چشمگیر و در خور توجه است:
5-1. تشویق به فراگیری دانش
در این عرصه اسلام گوی سبقت از هر مکتب و آئینی ربوده است و از این هم فراتر رفته و کسب دانشهای لازم در جهت تأمین نیازمندیهای دنیوی و اخروی را فرض و لازم دانسته است. چنان که پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله فرمودند : (ان طلب العلم فریضه علی کل مسلم).(8)
همانا علم آموزی بر هر مسلمانی واجب است.
و نیز آمده است : عالمی که از دانش او بهره برند از هفتاد هزار عابد برتر است.(9) در کتابهای روایی و نصوص دینی ابواب مفصلی در این زمینه وجود دارد.(10)
5-2. تقویت روحیه علمی:
اسلام روحیه پژوهشگری را ارج مینهد و در مسیر حقیقتیابی و معرفت اندوزی هیچ مانعی نمی نهد. قرآن مجید آوای تحقیق و جست و جوی آزاد و گزینش رهاورد معقول پژوهش را صلا داده و فرموده است :
بشارت ده بندگانی را که به سخنان گوش فرا داده و برترین آنها را برمیگزینند.(11)
5-3. دارا بودن مضامین علمی:
نصوص دینی اسلام آکنده از مضامین و مطالب علمی است. در این عرصه اسلام هم در بردارنده مبانی و پیش فرضهای عام و متافیزیکی علوم است و هم دارنده بسیاری از گزارههای علمی، به گونهای که یکی از وجوه اعجاز کتاب آسمانی اسلام اعجاز علمی آن شناخته شده تا آن جا که در این زمینه دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان صدها کتاب در باب رهاوردهای علمی قرآن به نگارش درآوردهاند.
از جهت سازگاری با علم و دانش بشری نیز اسلام کارنامه درخشانی دارد. موریس بوکای(12) دانشمند فرانسوی به دو امتیاز اساسی در این رابطه اشاره میکند:
2-1. غنای فراوان قرآن در حوزه مسائل علمی؛ در حالی که عهد قدیم (تورات) و عهد جدید (انجیل) نسبت به بسیاری از آنها ساکت و فاقد اطلاعات و دادههای مشخصی هستند.(13)
2-2. استواری و توافق دادههای قرآن با دستاوردهای متقن و معتبر علوم روز؛ در حالی که عهد عتیق و اناجیل به تعارضات آشتی ناپذیری در این زمینه مبتلا هستند. بوکای مینویسد : (من بدون سبق ذهن و با عینیت کامل، ابتدا به قرآن توجه کردم و خواستم درجه سازگاری این متن را با معلومات علمی امروز بسنجم ... در پایان کار بر من مسلّم شد که قرآن، به ایجاب و اثبات هیچ مطلبی نمیپردازد که در این دوره معاصر، بتوان آن را از نظر گاه علمی محل انتقاد و تردید قرار داد.
براساس همین روش عینی، عهد عتیق و اناجیل را نیز مطالعه کردم. در مورد عهد عتیق به هیچ وجه نیازی نبود که پا را از کتاب نخست آن؛ یعنی، سفر تکوین (پیدایش) فراتر بگذارم، تا به تأکیداتی آشتیناپذیر، با معلومات متقن علمی این روزگار برخورد کنم!
در همان صفحه اول انجیل نیز، شجره و نسب عیسیعلیه السلام ما را دچار اشکال میکند؛ زیرا در این باب متن انجیل متی با متن انجیل لوقا آشکارا در تناقض است. درباره تاریخ ظهور بشر بر روی زمین نیز مطالب انجیل لوقا با معارف امروزی کاملاً ناسازگار است).(14)
5-4. پیوند علم، ایمان و رستگاری: اسلام در این باره، امتیاز اساسی دیگری بر مسیحیت دارد و آن نوع نگاه اسلام به علم و دانش است. اسلام به گسست ناپذیری علم و عقل و ایمان و معرفت و رستگاری فتوا میدهد.(15) اما به اعتقاد رسمی مسیحیت شجره ممنوعه - که آدم و حوا به جرم خوردن آن از بهشت رانده شدند و به تبع آن همه انسانها مورد خشم الهی قرار گرفته و گنهکار شدند - چیزی جز خوردن از شجره معرفت و دانش نیک و بد نبوده است : (پس گرفته خداوند پروردگار آدم را در بهشت عدن قرار داد تا او را رستگار و مورد عنایت خود سازد و آدم را امر نموده، چنین گفت : آنچه از درختان خواهی بخور؛ اما مبادا که از درخت معرفت نیک و بد بخوری که هر گاه از آن بخوری خواهی مرد).(16)
در باب سوم میگوید : خداوند پس از تخلف آدم چنین گفت: (اکنون انسان مانند یکی از ما شده که نیک و بد را تمیز میدهد و اکنون است که دست دراز کند و از درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند؛ پس او را از بهشت عدن بیرون کرد ...).(17)
بر اساس این آموزه، جست و جوی دانش و معرفت در تعارض با رستگاری و خلود انسان در بهشت است. به عبارت دیگر چنین وانمود میکند که یا باید رستگاری در بهشت را برگزید و یا در جست و جوی دانش و معرفت برآمد. پس آنکه بهشت و رستگاری میخواهد، باید از پیمودن طریق دانش و معرفت فاصله گیرد و آنکه دانش و معرفت میجوید، باید بهای سنگین خروج از بهشت و سعادت جاودان را تحمل کند!
استاد مطهری در این باره مینویسد: (بر اساس این برداشت همه وسوسهها، وسوسه آگهی است؛ پس شیطان وسوسهگر همان عقل است)(18).
سه. کتاب الهی
یکی از مهمترین امتیازات اسلام بر دیگر ادیان، (کتاب آسمانی) آن است. قرآنمجید، از چند جهت بر کتابهای آنان امتیاز دارد. برخی از این جهات عبارت است از:
3-1. کلام الهی؛ قرآن مجید کتابی است که تماماً از سوی خداوند، بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده و تمام الفاظ و کلمات به کار رفته در آن، عیناً کلام الهی است. به عبارت دیگر اسلام تنها دینی است که مستقیماً کلام خدا را در دسترس بشر قرار میدهد و انسان را با سخن او آشنا میسازد؛ در حالی که دیگر ادیان موجود، از چنین امر مهمی تهی بوده و حتی ادعای آن را ندارند.
دکتر موریس بوکای مینویسد: (فرق اساسی دیگر میان مسیحیت و اسلام - در مورد کتابهای مقدس - این است که مسیحیت متنی ندارد که از طریق وحی نازل شده و تثبیت گردیده باشد؛ اما اسلام قرآن را دارد که با ضابطه بالا میخواند.
قرآن بیان و گزاره وحیانی است که از طریق جبرئیل به محمدصلی الله علیه وآله رسیده است. بر خلاف اسلام، اصول مذهبی مبتنی بر وحی در مسیحیت، بر پایه گواهیهای متعدد و غیر مستقیم افراد انسانی استوار است و بر خلاف تصور بسیاری از مسیحیان، هیچ گونه قولی در دست نیست که واسطه نقل آن، یک شاهد عینی زندگانی عیسیعلیه السلام باشد)(19).
توماس میشل - استاد الهیات و کشیش مسیحی - مینویسد : بر خلاف قرآن، کتاب مقدس مجموعهای بین 66 تا 73 کتاب است که در طول 1500 سال تألیف شده و شمار بزرگی از مؤلفان - که تاریخ نام بسیاری از آنها را فراموش کرده - برای تهیه آن به عملیات پیچیدهای پرداختهاند.
او همچنین میگوید : (اصولاً مسیحیان نمیگویند خدا کتابهای مقدس را بر مؤلفان بشری املا کرده است؛ بلکه معتقدند او به ایشان برای بیان پیام الهی به شیوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبک نویسندگی ویژه هر یک، توفیق داده است).(20)
میشل اشاره میکند که نویسندگان کتابهای مقدس، معصوم نبوده و دچار محدودیتهای علمی و تنگناهای زبانی بوده و به رنگ زمان خود در آمده بودند و لاجرم خطاهایی نیز در کتاب مقدس به یادگار نهادهاند : (گاهی این نویسنده بشری، نظریات غلط یا اطلاعات اشتباهآمیزی دارد که اثر آن در متن کتاب باقی میماند)(21).
رابرت ا. هیوم نیز مینویسد : (اسلام، از این جهت که متن مقدس آن صریحاً وحی خداوندی به یک فرد خاص - بنیانگذار این دین - است، در میان همه ادیان جهان منحصر به فرد است. در قرآن سخنگوی اصلی خدا است ...)(22).
3-2. تحریف ناپذیری؛ قرآن کتابی است تحریفناپذیر که همواره اصالت و عصمت خود را در طی قرون حفظ و دست بشر را از دستبرد تحریف کوتاه کرده است؛ در حالی که هیچ یک از ادیان موجود، از این ویژگی برخوردار نیست. (عصمت) امری افزون بر اصل الهی بودن پیام قرآن است و برای آن میتوان مراحل زیر را ذکر کرد :
3-2-1. عصمت از ناحیه نازل کننده (خداوند)(23)؛
3-2-2. عصمت از ناحیه حاملان وحی و فرشتگان رساننده به پیامبرصلی الله علیه وآله(24)؛
3-2-3. عصمت در دریافت وحی از سوی پیامبرصلی الله علیه وآله(25)؛
3-2-4. عصمت در ابلاغ وحی به مردم از سوی پیامبرصلی الله علیه وآله(26)؛
3-2-5. عصمت در بقا و استمرار تاریخی وحی در میان بشر تا پایان تاریخ(27).
به اعتقاد مسلمانان، کتابهای آسمانی نازل شده بر پیامبران پیشین نیز از نظر عصمت در چهار مرحله نخست با قرآن مجید همتا و همپایاند(28)؛ لیکن مرحله پنجم عصمت (تحریفناپذیری ابدی در میان مردم) از اختصاصات قرآن است.
3-3. معجزه جاوید و سند رسالت؛ پیامبران برای اثبات رسالت خود، معجزه آوردهاند؛ لیکن کتاب آسمانی آنها، غیر از معجزه و سند رسالتشان بوده است. اما قرآن خود معجزه است؛ یعنی، هم کتاب رسالت است و هم برهان صدق آن. از طرف دیگر این کتاب معجزهای جاودان و باقی و سندی زنده بر رسالت است که قرنها و عصرها را در مینوردد و همگان را به تحدّی میطلبد. در حالی که معجزات پیامبران پیشین، فقط نزد حاضرین مشهود بوده و اثری از آن باقی نیست و جوامع بشری از مشاهده آن محروماند.
افزون بر آن کتاب آسمانی اسلام، امتیازات بیشماری از جهت محتوایی دارد که بررسی آنها مجالی فراختر میطلبد.
چهار. جامع بودن
از دیگر ویژگیهای اسلام در برابر دیگر ادیان، جامع بودن آن است. اسلام برنامه تکاملی بشر تا پایان تاریخ را به ارمغان آورده است. جان دیون پورت مینویسد : (... قرآن مطابق تحقیقات کومب با انجیل فرق دارد؛ زیرا انجیل دارای مکتب و روش فقاهتی نیست؛ بلکه به طور کلی محتویات آن مرکب است از قصص و روایات و بیانات تحریض و ترغیب بشر در نشر عواطف و احساسات عالی و فداکاری و ... ولی هیچ نوع عامل و رابطه منطقی جالب و جاذبی که این معانی را با یکدیگر ربط دهد، در انجیل وجود ندارد. از این گذشته قرآن مانند اناجیل نیست که فقط به عنوان میزان و شاخصی درباره عقاید دینی و عبادت و عمل درباره آن شناخته شده است؛ بلکه دارای مکتب و روش سیاسی نیز هست؛ زیرا تخت و تاج یا به تعبیر دیگر اساس دستگاه و سازمان سیاسی، روی این شالوده ریخته شده و هر نوع قانونی برای اداره امور کشور، از این منبع گرفته میشود. و بالاخره کلیه مسائل حیاتی و مالی با اجازه همین منبع و مصدر قانونگذاری، حل میشود(29).(30)
پنج. نظام حقوقی اسلام
از جمله امتیازات انحصاری اسلام بر دیگر ادیان، نظام حقوقی اصیل آن است. این مسئله بسیاری از اندیشمندان غرب را به تحسین و اعجاب وا داشته است. اگر چه این مسئله در ذیل نظام رفتاری و بحث از (جامعیت اسلام) قابل بررسی است؛ لیکن به جهت اهمیت ویژهای که دارد به طور مستقل مورد بررسی قرار میگیرد. اولین نکته قابل توجه، نقش بیبدیل اسلام در بنیانگذاری و توسعه حقوق بین الملل است.
مارسل بوازار(31) پژوهشگر انستیتوی تحقیقات عالی حقوق بینالملل در ژنو، مینویسد: (در قرون وسطی هر وقت رکودی در قوانین مسیحیت روی میداد صاحب نظران از حقوق اسلامی استفاده میکردند. در قرن سیزده میلادی در چند دانشگاه اروپا، مبانی فقه اسلامی مورد پژوهش قرار گرفت. اگر فلسفه تأسیس دانش حقوق بینالملل را دگرگونی در روابط ملتها و جلوگیری از تجاوز زورمندان و توانگران و برابری و برادری انسانها بدانیم؛ باید اذعان کنیم که پیغمبر اسلامصلی الله علیه وآله بنیانگذار حقوق بینالملل بوده است).(32)
اصول حقوق بشر در اسلام
حقوق بشر و یا حقوق بین الملل اسلامی دارای اصولی چند است؛ از جمله :
1. اصل حرمت و کرامت انسان؛
2. اصل عدالت، برابری و نفی تبعیض؛
3. اصل صلح و همزیستی مسالمتآمیز؛
4. اصل وفای به عهد؛
5. اصل تفاهم و رواداری؛
6. اصل مشارکت و همکاریهای بینالمللی؛
7. اصل حمایت از ملل تحت ستم و ...(33).
اصول یاد شده در نگاه اندیشمندان غربی، مورد توجه قرار گرفته است. مارسل بوازار در مورد اصول همزیستی مسالمتآمیز و تفاهم مینویسد: (در مورد پیروان ادیان الهی باید گفت اصولاً اسلام آنها را مورد حمایت خود قرار داده و امنیت کاملی در جامعه اسلامی دارند. آنان میتوانند طبق دستورات دینی خود آزادانه عمل کنند، به خصوص که در قرآن نیز رعایت حقوق آنان توصیه شده است. این تساهل دینی در مسیحیت و یهود، مطلقاً وجود نداشته و به ویژه پیروان دین یهود، ناگزیر از انجام فریضههای بسیار سخت و توان فرسا بودهاند)(34).
همو مینویسد: (در دیانت یهود برتری نژادی وجود دارد و در برادری مسیحیت، رابطه الهی بر جنبههای عملی آن در زندگی اجتماعی غلبه یافته و در شرایط امروز قابل اجرا نیست. اما در دیانت اسلام این افراط و تفریط به چشم نمیخورد ... این تفکر که از قرآن نشأت مییابد، به دیانت اسلام سودای جهان شمولی میبخشد. اسلام به دنبال ساختن جهانی است که همه مردم - حتی آنان که به دین سابق خویش وفادار ماندهاند - با تفاهم، همکاری، برادری و برابری کامل زندگی کنند).(35)
شش. خاتمیت
اسلام دین خاتم است و این خاتمیت، ارکان و لوازمی دارد؛ از جمله:
6-1. نسخ شرایع پیشین؛ هر پیامبری که شریعتی به ارمغان آوَرْد، شریعت پیشین را نسخ کرد و اسلام - به عنوان آخرین شریعت و برنامه کامل سعادت بشر از سوی خداوند - ناسخ همه شریعتهای پیشین است.
6-2. نسخ ناپذیری؛ دین و شریعت اسلامی به لحاظ خاتم بودنش، از پایایی و ماندگاری برخوردار است. این دین هرگز نسخ نخواهد شد و شریعت دیگری جایگزین آن نمیشود.
5-3. همگانی بودن؛ لازمه ناسخ بودن و پویایی اسلام، آن است که این دین، بدیلناپذیر، همگانی و یگانه پرچمدار دعوت به سوی توحید و وحدت بخش همه آدمیان تحت لوای توحید و یگانه شریعت و قانون سعادتآفرینِ خداوند باشد.
ویژگیهای دیگری نیز در باب جاذبههای اسلام و امتیازات معارف آن وجود دارد که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری میشود.
هفت. نفی نیست انگاری(36)
یکی از امتیازات اساسی اسلام، در برابر برخی از دیگر ادیان به ویژه مسیحیت، پیراستگی آن از درونمایههای نیست انگارانه و نفی زمینه گرایش به نیهیلیسم(37) (نیست انگاری) است. به تعبیر پروفسور فلاطوری، در اسلام عنصری یافت نمیشود که بهانه به دست نیست انگاری چون نیچه(38) دهد تا در این حوزه فرهنگی، حکم به نیست انگاری کند. توضیح اینکه نیچه؛ نیهیلیسم را مفهومی دو پهلو میداند که یکی از وجوه آن نیست انگاری به معنای قدرت روح و به تعبیر وی (نیهیلیسم فعال) است و دیگری نیست انگاری به معنای سقوط و زوال قدرت روح (نیهیلیسم منفعل)(39). نیست انگاری منفعل، از تباه شدن قوه خلاّقه و از بیهدفی و آنچه معنای حیات و ارزشهای واقعی را تشکیل میدهد، ناشی میشود(40).
نیهیلیسم فعال، بر ملا کننده بیهودگی مطلق و به تعبیر دیگر افشاگر نیهیلیسم منفعل است. نیست انگاری منفعل، به گذشته فرهنگ مغرب زمین تعلق دارد و بنیاد آن از نظر نیچه، تصور متافیزیکی افلاطونی و باور دینی مسیحیت است. عمدهترین عنصر مسیحی - افلاطونی مورد توجه وی، نگاه منفی به جهانی است که ما در آن زندگی میکنیم. باور افلاطونی و ایمان مسیحی، این جهان را که ما در آن زندگی میکنیم، جهانی خیالی و ساختگی، غیر واقعی و دروغین و بد و زشت میپندارد(41). او مسیحیت را مذهبی نیستانگارانه میخواند(42) و میگوید : آری، نیستانگاری و مسیحیت هم قافیهاند و نه تنها هم قافیه که برازنده هم هستند.(43)
در مقابل، دو عنصر اساسی در تعالیم اسلامی وجود دارد که راه را بر بسیاری از انتقادات وارد بر مسیحیت و یهودیت - از جمله این نگرش نیچه - میبندد. آن دو عنصر عبارت است از:
1. یکتا پرستی مطلق که مضمون و محتوای اصلی ایمان دینی اسلام را تشکیل میدهد.
2. نگرش مثبت به جهان به عنوان اصل و مبنای حیات.
در این نگرش، پیامبر دارای ذات و قلمروی الهی - به معنای قلمروی حقیقی و واقعی که در برابر جهان غیر واقعی و در مقابل جهان ظاهر قرار گرفته است(44) - نمیباشد. در دین اسلام بین جهان بود و نُمود، انفصال نیست و جهان نمود، به اندازه جهان بود، واقعی است. بنابراین تعالیم اسلام بهانه به دست کسی نمیدهد تا بر آن انگ نیست انگاری زند و همین مسئله باعث میشود که نیچه نیز در ضمن نفی مسیحیت - به عنوان مذهبی نیستانگارانه که حیات را نابود میسازد و علم و فرهنگ را به تباهی میکشاند - از اسلام تعریف و تمجید کند.
او مینویسد : (مسیحیت، ما را از ثمرات تمدن عهد باستان و بعدها از دستاوردهای تمدن اسلامی محروم کرد. فرهنگ و تمدن اسلامی در دوران حکمرانان مسلمان اندلس - که در اساس با ما خویشاوندتر از یونان و روم بوده و در معنا و مفهوم و ذوق و سلیقه گویاتر از آنها است -، لگدمال شد؛ چرا این تمدن لگدمال شد؟ برای آنکه اصالت داشت ... برای آنکه به زندگی آری میگفت ...)(45).
هشت. عدم حاجت به عصری کردن دین
نبود نص الهی در ادیان دیگر و تعارض آموزههای کتب مقدس با ره آوردهای علمی و حاجات عصری، اندیشمندان و متألهان غرب را بر آن داشت که به عصری کردن دین، روی آورند؛ زیرا نه چشمپوشی از دستاوردهای نوین علمی و نیازهای عصری امکانپذیر مینمود و نه با تعارض میتوان زیست و نه متون مقدس از چنان اعتبار و وثاقت و درونمایهای بر خوردار بود که بر علم پیشی گیرد. از این رو یا باید با دین معارض عقل و علم، خداحافظی کرد و یا برای جمع بین دینداری و زیستن در زمان حال، دین را به رنگ زمانه درآورد و این گزینه مقبول اندیشمندان غربی شد.
منظور از عصری کردن دین، جایگزین ساختن دین یا کتابهای آسمانی جدید و تغییر پیاپی آنها، همگام با تحولات عصری نیست؛ بلکه تغییر فهم و ارائه قرائتهای گوناگون از دین به تناسب تحولات فکری، فرهنگی و تاریخی است.
به عبارت دیگر، اگر کتاب مقدس سخن خدا نباشد و نویسندگان آن برداشت خود از پیام الهی را نگاشته باشند، - برداشتی که تابع فرهنگ زمان و علوم و دانستههای آن زمان بوده و عاری از خطا و اشتباه نمیباشد - هیچ دلیل منطقی بر تعبّد در برابر نص نخواهد ماند و هر کس میتواند دین را مطابق پسند و فرهنگ حاکم بر زمان خود - بدون داوری و سنجش کتاب مقدس - فهم و تفسیر کند؛ زیرا آنچه در کتاب مقدس است، کلام مستقیم الهی نیست؛ بلکه فهمی از آن است، بدون آنکه نویسنده آن و فهم او از پیام خدا، برتر از فهم انسان امروزی باشد.
چنین چیزی در نهایت به آنارشیزم معرفتی(46) خواهد انجامید و راه هرگونه ارزش داوری(47) در باب بسیاری از برداشتهای گوناگون را مسدود خواهد ساخت؛ زیرا در اینجا نه میتوان (نص محور)(48) بود و نه (مؤلف محور)(49)، زیرا نصی الهی وجود ندارد و آنچه هست تفاسیر و تجربههای مؤلفان بشری است، و چون نص الهی در میان نیست، راهی به سوی فهم مراد شارع نیز وجود ندارد. پس تنها یک راه میماند و آن (مفسّر محوری)(50) است. بنابراین دین، امری کاملاً شخصی و عصری میشود؛ زیرا چنین دینی، چیزی جز معرفت دینی و برداشت مفسر نیست و هیچ نص و متن نهایی وجود ندارد که بتوان معرفت دینی را با آن موزون کرد و مورد سنجش قرار داد.
اما در اسلام مسئله کاملاً برعکس است. در دسترس بودن متن وحی، جامعیت دین، هماهنگی اسلام با علم و عقل، اجتهاد زنده و پویا، هماهنگی دین با فطرت ثابت بشری، وجود قوانین ثابت برای نیازهای ثابت و قوانین متغیر برای نیازهای متغیر و بسیاری از عوامل دیگر، حاجت به عصری شدن و لجام گسیختگی در تفسیر دین را مسدود میسازد. آنچه در اینجا لازم است تنها شناخت نیازهای نو شونده در طول زمان و عرضه آنها بر منابع دینی و گرفتن پاسخ از دین بر اساس متدلوژی فهم دین است. اگر چه در این عرصه نیز گاه برداشتهای متفاوتی رخ مینماید؛ اما چند تفاوت اساسی در اینجا وجود دارد؛ از جمله :
1. وجود برداشتهای متفاوت، تنها در پارهای از آموزههای دینی؛ یعنی، برخی از امور ظنی و نه همه آنها است و شامل امور یقینی و ضروری نمیشود(51).
2. نص معتبر و خدشه ناپذیری وجود دارد که ملاک و معیار سنجش است و لاجرم هرگز به آنارشیزم معرفتی نمیانجامد.
افزون بر آنچه گذشت امتیازات دیگری برای اسلام قابل شمارش است؛ از جمله : مورد بشارت انبیای پیشین بودن و اعتبار پذیری ادیان الهی و پیامبران پیشین از اسلام و ... که به جهت اختصار از بررسی آنها خودداری میشود(52).
منابع:
1) زمر (39)، آیه 17و18.
2) بقره(2)، آیه 256.
3) جهت آگاهی بیشتر نگا: الف. محمد تقی، فعالی، ایمان دینی در اسلام و مسیحیت، (تهران : مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول 1378)؛ ب. حمیدرضا، شاکرین، پرسمان سکولاریسم، (مشکلات کلامی مسیحیت)، (تهران : مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1384).
4) M.)G( Legenhausen.
5) محمد، لگنهاوزن، (با پرسش زندهام)، پرسمان (ماهنامه)، پیش شماره اول، خرداد 80، ص 5.
6) همان، ص 6.
7) مارگریت، مارکوس، نقش اسلام در برابر غرب، ترجمه غلامرضا سعیدی، (تهران : شرکت سهامی انتشار، 1348)، ص 9.
8) الشیخ المفید : الامالی، ص 292.
9) بصائر الدرجات، باب فضل العالم علی العابد، ص 6.
10) به عنوان نمونه ر.ک : اصول کافی، ج 1، کتاب فضل العلم.
11) فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه)، (زمر (18 :(39).
12) Mourice Bucallie.
13) موریس، بوکای، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبی، (تهران : حسینیه ارشاد) بیتا، ص 12.
14) همان، صص 13-12.
15) جهت آگاهی بیشتر نگا : اصول کافی، ج 1، کتاب (نفس العلم) و کتاب (العقل و الجهل).
16) تورات، سفر پیدایش 2، 17-15.
17) تورات، سفر پیدایش 3، 22.
18) مرتضی، مطهری، مجموعه آثار، (قم : صدرا، چاپ هفتم، 1377)، ج 2، ص 30.
19) نگا : توماس، میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، (قم : مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول 1377)، صص 23 و 24.
20) همان، ص 26.
21) همان، ص 27.
22) رابرت، ا. هیوم، ادیان زنده جهان، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم، 1377)، ص 309.
23) نگا : بقره(2)، آیه 176؛ نساء(4)، آیه 122 و ... .
24) نگا : شعراء (26) آیه 193.
25) نجم (53)، آیه 3 و 4؛ تکویر (81)، آیه 23-19، بینه (98)، آیه 2.
26) همان.
27) فصلت(41)، آیه 42؛ حجر(15)، آیه 9، واقعه(56) آیه 77.
28) این مسئله نشان میدهد که اعتبار کتب آسمانی و ادیان پیشین نزد مسلمانان بسیار بالاتر از آن است که مدعیان پیروی از آن ادیان ادعا میکنند. بهترین گواه این مطلب سخنانی است که از توماس میشل درباره عهدین بیان شد.
29) جان، دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمدصلی الله علیه وآله و قرآن، ترجمه غلامرضا سعیدی، (قم : دارالتبلیغ اسلامی، بیتا)، ص 99.
30) مترجم کتاب در پاورقی آورده است : (مردم بیخبری که حتی در همین کشور اسلامی تصور میکنند دین از سیاست جداست، بخوانند و متنبه شوند که دستگاه تبلیغات اسلامی غیر از ادیان منسوخ است و چقدر تأسف آور است که یک نفر محقق خارجی این معنی را کاملاً درک کرده و توضیح دهد؛ ولی کسانی که خود را مسلمان معرفی میکنند به تقلید کورکورانه از خارجیان مغرض، چه یاوه سراییهایی میکنند). (همان، صص 99 - 100).
31) Boizard, Marcell A.
32) مارسل، بوازار، اسلام در جهان امروز، ترجمه د.م.ی، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1361)، ص 270.
33) برای آگاهی بیشتر نگا :
الف. عبدالکریم، سلیمی، نقش اسلام در توسعه حقوق بین الملل، (قم : مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382)؛
ب. زین العابدین، قربانی، اسلام و حقوق بشر، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ پنجم 1375)؛
ج. مارسل، بوازار، انسان دوستی در اسلام، ترجمه محمد حسین مهدوی، (تهران : توس، 1362).
34) همان، ص 107.
35) مارسل، بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدی، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1358)، ص 106.
36) این قسمت عمدتاً از مقاله (فرهنگ شرقی - اسلامی و نیست انگاری غربی) نوشته پروفسور (عبدالجواد فلاطوری) استفاده شده است که توسط آقای خسرو ناقد، از زبان آلمانی به فارسی ترجمه گردیده و در روزنامه شرق (فرهنگی)، شماره 3 - 262 به تاریخ 21 و 22، مرداد 1383، ص 6 چاپ شده است.
نام اصل مقاله عبارت است از :
konnte die islamisch- morenlaendische kultur zu einem dem abendlaen dischen nihilismus aehnelnden nihilismus fuehrer?
37) Nihilismus )Nihilism
38) Nietzche.
39) ارجاعات این قسمت به (مجموعه آثار) نیچه به زبان آلمانی از سوی نویسنده مقاله است. همه ارجاعات با ذکر شماره مجلد و شماره صفحه آمده است. نام و مشخصات اصلی مجموعه آثار نیچه عبارت است از :
)Neitzche werke. Leipziq 1091(
40) همان، ج 15، صص 651 و 851.
41) همان، ج 16، صص 7، 47، 563 و نیز : ج 5، ص 572.
42) همان، ج 15، ص 852.
43) کنایه نیچه به هم قافیه بودن واژههای آلمانی nihilist und christ است.
44) این جمله ناظر به تفکیک قلمرو مسیح از حکومت این جهان در آیات انجیل است که نخستین بذر سکولاریسم و جدا انگاری دین از دنیا را در جهان مسیحی افشانده است. نگا : انجیل متی، باب 22، آیه 21 ؛ لوقا، باب 20، آیه 25، یوحنا، باب 19، آیه 36.
45) همان، ج 8، ص 703.
46) Epistemic Anarchism.
47) Evaluation.
48) Text Oriented.
49) Author Oriented.
50) Interpreter Orientation.
51) جهت آگاهی بیشتر نگا :
الف. محمد، حسین زاده، مبانی معرفت دینی، (قم : مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ دوم 1380)، صص 87 - 120؛
ب. احمد، واعظی، تحول فهم دین، (تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر).
52) جهت آگاهی بیشتر در این زمینه به منابع زیر رجوع کنید :
الف. میرمصطفی، تامر، بشارتهای کتب مقدس، ترجمه بزرگ کیا، (قم : دلیل، چاپ اول 1379)؛
ب. جعفر، سبحانی، احمد موعود انجیل ؛ نیز : منشور جاوید، ج 6 (تفسیر موضوعی)، (قم : توحید، چاپ اول، 1375)، صص 13 - 22؛
پ. انجیل برنابا، ترجمه حیدر قلیخان قزلباش (سردار کابلی)، (بیجا، بیچا، دفتر نشر الکتاب، 1362)؛
ت. داود، عبدالاحد، محمد فی کتاب المقدس، (قطر : دارالضیاء، للنشر و التوبیع، 1985م)؛
ث. محمد صادق، فخر الاسلام، انیس الاعلام فی نصرة الاسلام، (تهران : مرتضوی، 1351)؛
ج. موریس، بوکای، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبی : (تهران : حسینیه ارشاد، بیچا، بیتا)، صص 145 - 151؛
د. عبدالرحیم، سلیمانی اردستانی، درآمدی برالهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، (قم : طه، 1382، چاپ اول).
چهارم .عبادت
یک. چیستی عبادت
حقیقت عبادت یا پرستش و عبودیت، عبارت است از تعظیم و تقدیس و خضوع و خشوع احترامآمیز و تحسینآمیز همراه با ثنا و تذلل و خاکساری عابد در برابر معبود.
پرستش در حقیقت توجه باطنی انسان به حقیقتی است که او را آفریده و آدمی خود را نیازمند او در قبضه قدرت او میبیند؛ سیری است که انسان از خلق به سوی خالق میکند؛ شهید مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، ص 292. عبارت است از میل به خدمت و تقدیس موجودی برتر و والاتر که مستحق این خدمت است و تقدیس کننده بیآن که پاداشی از او بخواهد او را تقدیس، احترام و ستایش میکند. همان، یادداشتها، ج 6، الفبایی، ص 160.
عبادت پرواز روح است و سفر روحانی، رمز آزادی و نشانه محبت آفریدگار و آمادگی برای خدمت او؛ همان، ص 197.
دو. کارکردهای عبادت
2-1. عبادت نیاز ذاتی
تقدیس و پرستش، امری غریزی و از نیازهای فطری بشر است. به قول ویلیام جیمز: (در ما غرایزی هست که ما را به دنیای دیگر پیوند میدهد، همان طور که غرایزی به این جهان پیوند میدهد).
به عبارت دیگر، (عبادت) حالتی روحانی و معنوی است که مبدأ و مقصد مادی ندارد. بنابراین انسان با عبادت به یک احساس معنوی و فرامادی خود پاسخ میدهد و لازمه هر احساس طبیعی این است که پاسخ دادن به آن موجب لذت و ابتهاج است و پایهای از پایههای سعادت بشر را تشکیل میدهد.
امیرمؤمنان در لذت ما قبل از عبادت و انس با پروردگار میفرماید: (پروردگارا تو از هر انیسی برای دوستانت انیستری. و از همه آنها برای کسانی که به تو اعتماد کنند برای کارگزاری آمادهتری، آنان را در باطن دلشان مشاهده میکنی و در اعماق ضمیرشان بر حال آنان آگاهی و میزان بصیرت و معرفت شان را میدانی، رازهای آنان نزد تو آشکار است و دلهای آنان در فراق تو بیتاب. اگر تنهایی سبب وحشت آنان گردد یاد تو مونسشان است و اگر سختیها بر آنان فرو ریزد به تو پناه میبرند). نهج البلاغه، خ 225 ؛ شهید مطهری، سیری در نهج البلاغه، ص 98-97.
.2-2 عبادت و خودیابی
عبادت و نیایش، خلوتی برای کسب نورانیت نفس و باز یافتن خود واقعی و فرونهادن خود خیالی است.
اقبال لاهوری میگوید: (... عمل عبادت یا نیایش است که به نورانیت نفسانی میانجامد...). اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، به نقل از شهید مطهری، یادداشتها، ج 6، ص 191.
او هم چنین نیایش را از تفکر محض برتر داشته و میگوید: (در عمل تفکر، ذهن حقیقت و واقعیت را مشاهده و دنبال میکند. در نیایش... از اندیشه برتر و بالاتر میرود و خود حقیقت و واقعیت را تسخیر میکند...). همان، ص 105، به نقل از همان، ص 192.
همو بر آن است که: (نیایش به عنوان وسیله اشراق نفسانی عمل حیاتی و متعارفی است که به وسیله آن جزیره کوچک شخصیت، وضع خود را در کل بزرگتری از حیات اکتشاف میکند). همان، ص 105، به نقل از همانجا.
ویلیام جیمز دراین باره میگوید: (... حقیرترین فرد بر روی زمین با این توجه عالی، خود را واقعی و باارزش احساس میکند). اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ص 105 ؛ شهید مطهری، یادداشتها، ج 6، ص 199.
2-3. پرواز روح به ساحت فرامادی
عبادت پرواز روح به افقهای وسیع تر از حضیض مادی و تنگنای حیات محدود حیوانی است. در این سیر روحانی انسانی مییابد که نیازی فراتر از حاجات و لذتی فراتر از لذات بدنی و وجودی برین و جاوید ورای کالبد محدود فانی دارد. شهید مطهری، یادداشتها، ص 193 و 194.
آلکسیس کارل میگوید: (نیایش اصولا کشش روح است به سوی کانون غیرمادی جهان، به عبارت دیگر پرواز روح است به سوی خداوند و یا حالت پرستش عاشقانهای است نسبت به آن مبدئی که معجزه حیات از او سر زده است، کوشش انسان است برای ارتباط با آن وجود غیرمرئی، آفریدگار همه هستی، حکمت مطلق، خیرمطلق... انسان در برابر خداوندگار هستی نشان میدهد که او را دوست دارد، نعمات او را سپاس میگذارد و آماده است تا خواست او را هر چه هست انجام دهد). همان، ص 193.
2-4. پیروزی روح بر بدن
در کشاکش جاذبهها و اهداف روح و شهوات و امیال تن؛ هر یک میکوشند بر دیگری فایق آیند و دیگری را مغلوب و مطیع خود سازند؛ پرستش بهترین وسیله پیروزی روح بر بدن است.
لکنت دونوئی مینویسد: (ستیزه انسان علیه طبیعت و علیه دشمنان خارجی نزاع برای زیست بود... سپس ستیزه مبدل به مجاهده با نفس شد... فردی که دراین مبارزه پیروزی میشود مدلل میسازد که وی پیشرو نژاد آینده و جدّ انسان کامل خواهد بود...). همان، ص 194.
2-5. یقین یابی
انسان به وسیله عبادت در عقایدش به مرحله یقین میرسد و با یقین به این که خداوند همه جا حاضر و بر اعمال او ناظر است و جهنم و بهشتی وجود دارد، آماده همه گونه فداکاری و چشم پوشی از لذت و تحمل هر گونه شدت و سختی میگردد و کسب فضایل و اجتناب از رذایل برایش آسان میشود. همان جا.
2-6. رهایی از پوچی
عبادت نشانه آن است که نیایشگر زندگی و هستی را پوچ نمیانگارد و در مییابد که از تیمار مهر و مشیتی حکیم و عادل برخوردار است. اما آن که هستی را پوچ میداند نخستین اثرش آن است که خود پوچ میشود. همان، ص 196.
2-7. نیروبخشی
عبادت صرفا مانع از کژیها نیست، بلکه نیروبخش است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: (از شکیبایی و نماز مدد جویید). آری کلمه (اللَّه بزرگتر است) به انسان نیرو و شخصیت اخلاقی میبخشد. همانجا.
2-8. سلامت و آرامش روان
عبادت و نیایش آرامش روحی و سلامت روانی میبخشد. قرآن دراین باره میفرماید: (أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) رعد (13)، آیه 28. در این آیه کلمه (الا) آگاهی و هوشیاری میدهد و خبر مهمی را اعلام میکند. از نظر ادبی هم مقدّم داشتن آن افاده حصر میکند. یعنی تنها به یاد خدا بودن و غیر خدا را فراموش کردن آرامش دلهاست. شهید مطهری، هدف زندگی (در مجموعه تکامل اجتماعی)، ص 85.آری عبادت در سه جبهه طبیعت، اجتماع و نفس به انسان نیرو میدهد. ر. ک: علی احمد پناهی، آرامش در پرتو نیایش، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی.
2-9. تجدید میثاق با خدا
یکی از فلسفههای عبادت این است که انسان همواره در یادش باشد که بنده است و مکلف و چشم بینایی بر او ناظر است. از این نظر عبادت تجدید پیمان با خدا و مقام ربوبیت او و یادآور بندگی و تکلیف انسان در برابر خالق است.
مونتسکیو میگوید: (انسان چون موجود حساسی است و دچار هزار هوس میگردد و چنین مخلوقی که گرفتار هوس خود میباشد هر لحظه ممکن است خالق خود را فراموش کند، چنین مخلوقی هر لحظه خودش را هم فراموش میکند، بلکه هر آن ممکن است دیگران را هم فراموش کند، به همین دلیل است که خداوند عالم به وسیله قوانین مذهبی او را به طرف خود میخواند تا از یاد خدا و خالق خود غافل نگردد...). منتسکیو، روح القوانین، ص 85.
2-10. ربوبیت و ولایت
در حدیث است: (بندگی گوهری است که کنه آن خداوندگاری است) قال الصادقعلیه السلام: (العبودیة جوهر کنهها الربوبیته)، مصباح الشریعة، ص 7. مراد از این سخن، ولایتِ کمال و قدرتی است که در پرتو عبودیت و اخلاص و پرستش واقعی نصیب بشر میشود. این مسأله به تناسب درجات عبودیت مراحل و منازلی دارد به شرح زیر:
2-10-1. روشنبینی؛ کمترین نشانه قبولی عمل انسان نزد پروردگار این است که انسان بینشی نافذ یافته و روشن و بینای خود میگردد.
قرآن کریم میفرماید: (اگر تقوای الهی داشته باشید خداوند نیز قدرت تشخیصی برای شما قرار میدهد). انفال (8)، آیه 29.
2-10-2. تسلط بر قوای نفسانی؛ در پرتو عبودیت، اراده انسان در برابر خواهشهای نفسانی و حیوانی نیرومند و غالب میشود و انسان مدیر لایق دایره وجود میشود.
2-10-3. سلطه بر اندیشه؛ قوه خیال آدمی سخت گریز پا و پراکنده و لجام گسیخته عمل میکند؛ تمرکز و حضور قلب را از میان میبرد. رشد عبادی انسان موجب ولایت و تسلط بر اندیشههای پراکنده و نیروی متخیله است. نتیجه این تسلط آن است که چون روح و ضمیر براساس سائقه فطری خداخواه میل به یاد خدا کند؛ قوه خیال با بازیگریهای خود نمیتواند مزاحم آن شود.
2-10-4. غنای روح از بدن؛ روح در مراحل قوت و قدرت خود به مرحلهای میرسد که در بسیاری از فعالیتهای خود، از به کارگیری بدن بینیاز میشود. این بینیازی گاه لحظهای و گذرا و گاه دائم و پایدارست.
2-10-5. سلطه کامل بر بدن؛ در این مرحله بدن از هر جهت تحت فرمان و اراده شخص قرار میگیرد و حتی اعمال خارقالعاده از آن سر میزند. این مسأله غیر از مطالبی است که قبلا تحت عنوان پیروزی روح بر بدن بیان شد.
2-10-6. سلطه بر طبیعت؛ در این گام طبیعت خارجی نیز تحت نفوذ اراده انسان قرار میگیرد و کرامت خوارق عادات رخ مینماید. شهید مطهری، ولاءها و ولایتها، ص 83-73.
2-11. تقرب به خدا
یکی از مهمترین ثمرات عبادت، بلکه اساسیترین آن تقرب به ذات احدیت است.
چیستی تقرب: تقرب به خداوند به معنای پیمودن مدارج کمال و مراتب هستی و از نظر رتبه وجودی و کمالی به کانون لایتناهای هستی نزدیک شدن است. انسان در اثر اطاعت و بندگی و عبادت پروردگار میتواند در مراتب کمال صعود کند و از مقام فرشته بالاتر رود و یا لااقل در حد فرشته از کمالات هستی بهرهمند گردد. شهید مطهری، ولاءها و ولایتها، ص 64-68.
2-12. پشتوانه اخلاق و ایمان
(عبادت) دارای نقش نیرومند تربیتی و پشتوانهای مهم برای اخلاق و تربیت است. اخلاق بدون پشتوانه، سست و لرزان است، چرا که محور اصلی اخلاق از (خودی) خارج شدن است و تنها ایمان به خدا میتواند انسان را از خودی و خودگرایی خارج کند و عبادت پشتوانه ایمان است.
رابطه عبادت و اخلاق را به صورت نمودار زیر میتوان دریافت:
امام علی(ع) در خطبه 196 نهج البلاغه پس از اشاره به پارهای از مفاسد اخلاقی چون سرکشی، ظلم، تکبر و... میفرماید: (چون بشر در معرض این آفات اخلاقی و بیماریهای روحی است خداوند به وسیله نمازها و زکاتها و روزهها، بندگان مؤمن خود را از این آفات حراست و نگهبانی میکند...). همان، سیری در نهج البلاغه، ص 97.
2-13. پشتوانه قانون و اجتماع
قانون و عدالت نیازمند پشتوانه است؛ و مهمتر از وجود قانون عادلانه، اجرای آن است. اجرای عدالت نیز مستلزم تحمل محرومیت است. پس اگر اخلاق و قانون عادلانه به خدا متکی باشد میتواند بر وجدان حکومت کند، و الاّ نه.
از طرف دیگر عبادت یادآور خدا و غفلت نکردن از بندگی است و لاجرم پشتوانه نیرومندی برای اجرای عدالت و قانون است. همان، یادداشتها، ص 176.
2-14. گناه زدایی و پرورش نیکخواهی
هر گناهی اثری تاریک کننده و کدورتآور بر دل باقی میگذارد و میل به کارهای نیک را کاهش و رغبت به دیگر مفاسد و گناهان را افزایش میدهد. در مقابل، عبادت و بندگی، وجدان مذهبی انسان را پرورش میدهد؛ گرایش به شر و فساد را زایل میگرداند و میل به خیر و نیکی را جایگزین آن میسازد.
در خطبه 196 نهج البلاغه آمده است: (... این عبادتها دستها و پاها را از گناه باز میدارند، چشمها را از خیرگی باز داشته به آنها خشوع میبخشد، نفوس را رام میگردانند، دلها را متواضع مینمایند، و باد دماغ را زایل میسازند). همان، سیری در نهج البلاغه، ص 96 و 97.
آموزههای عبادی اسلامی ویژگیها و امتیازاتی دارد که برخی از آنها به اختصار عبارتند از:
3-1. تعادل
اسلام دین جامع و همه جانبهنگر است. نه چنان زندگی را درگیر عبادت به معنی خاص آن میکند که دیگر امور زندگی مختل گردد و نه آن چنان به دیگر فعالیتها بها میدهد که رابطه با خدا و عبادت و نیایش فراموش گردد. اسلام زندگی و معنویت را با یکدیگر توأم میسازد و همه مراتب ظاهری و باطنی حیات را در نظر میگیرد. عبادت را در متن زندگی، همگانی، و دلپذیر میسازد.
بنگرید: الف. شهید مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 344. ب. همو، ولاءها و ولایتها، ص 69.
3-2. گستره عبادت
در اسلام، عبادت گسترهای فراخ دارد و منحصر به اموری ویژه (عبادی به معنی خاص) نیست، در اسلام تعلیم و تعلم و تفکر، عبادت است. در روایت است که: (... هیچ عبادتی مانند فکر نیست). شیخ طوسی، لاعباده کالتفکر، ج 1، ص 145.
3-3. عبادت و تربیت
اسلام به روح عبادت که تذکر و ارتباط با خدا است قناعت نکرده؛ بلکه از نظر تربیتی به عبادت شکل داده و به آنها هم نهایت اهمیت را داده است. در عبادات نیّت، طهارت و نظافت، احترام به حقوق، وقتشناسی، جهتشناسی، تصورات عالی، ضبط نفس در مقابل احساسات و غرایز، اعلام صلح و سلم با صالحان و پاکان، همکاری و همدلی و استعانت
- [سایر] اگر اسلام دین عدالت است، پس چراسادات و اولاد امام علی(علیه السلام) بر دیگران برتری دارند؟
- [سایر] با توجه به مسئله خلود عذاب برای کافران، آیا این مسئله با عدالت الهی سازگار است؟
- [سایر] گفته شده است که بیشتر سادات با ایمان از دنیا می روند و از این جهت بر دیگران برتری دارند، آیا برتری سادات، با عدالت خداوند سازگار است؟
- [آیت الله سیستانی] میخواهم نظر اسلام و سایر ادیان الهی را راجع به خودکشی بدانم ؟
- [سایر] آیا تفاوت امتحان الهی برای ما و مردم زمان امام حسین (ع)، با عدالت الهی سازگار است؟
- [سایر] آیا شعب دیوان عدالت اداری الزامی به دعوت از طرفین دعوی برای حضور در جلسات رسیدگی را دارند یا این دعوت اختیاری می باشد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] کودکانی که از خانواده های دیگر ادیان الهی به دنیا آمده اند، در رابطه با قوانین کیفری هم سطح با کودک مسلمان نیستند. با توجّه به رأفت دین اسلام نسبت به کودکان، آیا امکان هم سطحی وجود دارد؟
- [سایر] علت اهتمام مسلمانان به مسئله عدالت چیست؟
- [سایر] آیا بنا ساختن نظام اجتماعی بر پایه حقوق بشر معاصر تنها راه تأمین عدالت، خدمت و محبت به انسانها و بهترین روش تسهیل ایمانورزی نیست؟
- [سایر] عدالت در عصر ظهور چگونه و با چه ابعادی محقق میشود و چرا عدالت موعود در زمان امام مهدی(عج)، در عصر اسلام برقرار نشد؟
- [آیت الله بهجت] تقلید از مجتهدی که مرد، بالغ، عاقل، شیعه دوازده امامی، حلال زاده ، آزاد، زنده و عادل باشد، جایز است و بنا بر اظهر باید از مجتهدین دیگر اَعلَم باشد یعنی در استنباط احکام الهی تواناتر باشد ، و یا اینکه از نظر علمی و اجتهاد مساوی دیگر مجتهدین باشد، و در صورتی که شناختن اعلم یا به دست آوردن فتاوای او مشکل باشد ( مستلزم عُسر و حَرَج باشد ) می تواند با رعایت اَلاَعلَم فَالاَعلَم و سایر شرایط، از غیراعلم تقلید نماید.
- [امام خمینی] کسانی که با لباس اهل علم، در این مؤسسات که به اشاره دولت جائر تأسیس شده است وارد شوند، لازم است مسلمانان و متدینین از آنها اعراض کنند و با آنها معاشرت نکنند، و آنها محکوم به عدم عدالت هستند و نماز جماعت با آنها جایز نیست، و طلاق در محضر آنها باطل است، و سهم مبارک امام علیه السلام و سهم سادات عظام را نباید به آنها بدهند، و اگر دادند از ذمّه آنها ساقط نمیشود، و اگر اهل منبر هستند لازم است آنها را دعوت برای منبر نکنند، و در مجالسی که این قبیل اشخاص از طرف دولت جائر برای ترویج باطل و تشریح برنامههای خلاف اسلام منبر میروند شرکت نکنند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر کسی بگوید که میّت وصیّت کرده فلان مبلغ را به من بدهند، چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند، یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید یا یک مرد عادل و دو زن عادله یا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند، باید مقداری را که میگوید به او بدهند و اگر یک زن عادله شهادت دهد، باید یک چهارم چیزی را که مطالبه میکند به او بدهند و اگر دو زن عادله شهادت دهند نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند، باید سه چهارم آن را به او بدهند و نیز اگر دو کافر ذمّی که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند، در صورتی که میّت ناچار بوده است که وصیّت کند و مرد و زن مسلمان عادلی هم در موقع وصیّت نبوده، باید چیزی را که مطالبه میکند به او بدهند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر کسی بگوید که میت وصیت کرده فلان مال را به من بدهید چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند، یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یک مرد عادل و دو زن عادله، یا چهار زن عادله گواهی دهند، باید به گفته آن شخص عمل شود و اگر موقع وصیت مرد عادلی حضور نداشته تنها یک زن عادله شهادت دهد باید یک چهارم آن مال را به او دهند و اگر دو زن عادله شهادت دهند نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند باید سه چهارم آن را به او دهند و نیز اگر دو مرد کافر ذمی که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند در صورتی که میت ناچار بوده که وصیت کند و مرد و زن مسلمان عادلی هم در آنجا نبوده باید به وصیت عمل شود.
- [آیت الله سبحانی] اگر کسی بگوید که میت وصیت کرده فلان مبلغ به من بدهند، چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند، یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید،یا یک مرد عادل و دو زن عادله یا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند، باید مقداری را که می گوید به او بدهند. و اگر یک زن مسلمان و غیرمتهم شهادت دهد، باید یک چهارم چیزی را که مطالبه می کند به او بدهند و اگر دو زن عادله شهادت دهند، نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند، باید سه چهارم آن را به او بدهند، و نیز اگر دو مرد کافر ذمی که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند، در صورتی که میت ناچار بوده است که وصیت کند و مرد و زن عادلی هم در موقع وصیت نبوده، باید چیزی را که مطالبه می کند به او بدهند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] امام جماعت باید (بالغ) و (عاقل) و (عادل) و (حلال زاده) و (شیعه دوازده امامی) باشد و قرائت را صحیح بخواند و اگر مأموم مرد است امام هم باید مرد باشد، ولی امامت زن برای زن مانعی ندارد و هر انسانی حلال زاده است خواه مسلمان یا غیر مسلمان، مگر این که خلاف آن ثابت شود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] تقلید به معنای پیروی کردن از دیگری در عقیده یا عمل است و در احکام دینی از کسی باید تقلید کرد که دارای این شرایط باشد: 1 - مرد باشد. 2 - بالغ باشد. 3 - عاقل باشد. 4 - شیعه دوازده امامی باشد. 5 - حلالزاده باشد. 6 - عادل باشد، یعنی از گناهان کبیره، مانند: دروغ، غیبت، تهمت، آدمکشی، رباخواری، ترک نماز و ترک روزه …، از روی ملکه اجتناب کند و مراد از ملکه؛ حالت نفسانیست که انسان را به ترک گناه وادار میکند، گناه صغیره نیز با اصرار بر آن، گناه کبیره محسوب میگردد و نشانه عدالت این است که در ظاهر شخص خوبی باشد؛ یعنی اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، بگویند: ما خلاف شرعی از او سراغ نداریم. 7 - مجتهد باشد. 8 - اعلم باشد و این در صورتیست که احتمال اختلاف بین مجتهدین را در مسائل مورد ابتلا بدهد. مجتهد اعلم کسیست که از تمام مجتهدهای زمان خود حکم خدا را بهتر بفهمد و برتری این مجتهد از سایر مجتهدین باید به گونهای باشد که متعارف افراد اهل فضل بتوانند آن را تشخیص دهند و اگر هیچ یک از مجتهدین چنین برتری روشنی نداشته باشند از هر یک از مجتهدین طراز اوّل میتوان تقلید نمود. 9 - موثّق باشد، یعنی اشتباهش از متعارف بیشتر نباشد و کسی که حریص به دنیا باشد غالبا موثّق نیست، زیرا حبّ شدید به دنیا باعث اشتباه زیاد در تشخیص میگردد. 10 - زنده باشد (با تفصیلی که در مسأله دهم خواهد آمد).
- [آیت الله نوری همدانی] کسی که می خواهد نماز بخواند ، باید برای پیدا کردن قبله کوشش نماید تا یقین کند که قبله کدام طرف است ، و می تواند به گفته دو شاهد عادل یا یک عادل که از روی نشانه های حسی شهادت می دهند یا به قول کسی که از روی قاعدة عملی قبله را می شناسد و محل اطمینان است عمل کند و اگر اینها ممکن نشد باید به گمانی که از محراب مسجد مسلمانان یا قبرهای آنان یا از راههای دیگر پیدا می شود عمل نماید ، حتی اگر از گفتة فاسق یا کافری که به واسطة قواعد علمی قله را می شناسد گمان به قبله پیدا کند ، کافی است .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . ماهی مردهای که معلوم نیست آن را زنده از آب گرفتهاند یا مرده، چنانچه در دست مسلمان باشد، و با آن معامله ماهی حلال بنماید، حلال است، و اگر در دست کافر باشد، اگر چه بگوید آن را زنده گرفتهام، حرام میباشد، مگر آن که یقین حاصل شود یا دو شاهد عادل شهادت دهند که راست میگوید.
- [آیت الله نوری همدانی] ماهی مرده ای که معلوم نیست آن را زنده از آب گرفته اند یا مرده ، چنانچه در دست مسلمان باشد ، حلال است و اگر در دست کافر باشد ؛ اگر چه بگوید آن را زنده گرفته ام حرام می باشد ، مگر اینکه دو شاهد عادل گواهی دهند که راست می گوید یا یقین حاصل شود که راست می گوید .