اطلاعاتی در مورد محمد بن حنفیه و مذهب فقهی او می خواستم؟ ابوالقاسم محمد بن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام معروف به محمد بن حنفیه، از مردان بزرگ روزگار در علم، زهد، عبادت و شجاعت بود. او در زمان حکومت پدرش امیرالمؤمنین در جنگهائی متعددی شرکت کرد و در جنگ جمل پرچمدار سپاه امام علی (ع) بود. تاریخ ولادت آن جناب را برخی از مورخین زمان خلافت ابو بکر دانسته،برخی سال بیست و یکم هجرت و گروهی سال پانزدهم ذکر کردهاند که با توجه به رشادتها و شجاعت وی در جنگ جمل و صفین که پیش از این ذکر شد،شاید همین قول اخیر و یا قول اول صحیحتر از اقوال دیگر باشد. رحلت آن جناب را نیز برخی سال هشتاد هجری دانسته چنانکه از کامل جزری نقل شده 1 و برخی سال 84 ذکر کردهاند،چنانکه در اکمال صدوق (ره) آمده است. و رحلت ایشان در مدینه بود و در بقیع مدفون گردید. و از کتاب فرق نوبختی نقل شده که گفته است محمد در سال 81 در حالی که 65سال از عمرش گذشته بود،از دنیا رفت و او 24 سال با پدر بود و 41 سال نیز پس از پدر در جهان زیست .و فرزندان او را چهارده پسر و ده دختر ذکر کردهاند که بزرگتر از همه فرزندان همان ابو هاشم بوده که پیش از این نامش ذکر گردید. گروهی ازشیعیان معتقدشدند که پس ازامام حسن وامام حسین علیهما سلام ،امامت به برادرایشان محمد بن حنفیه وپس ازوی به پسرانش می رسد، این گروه را کیسانیه می گویند منسوب به کیسان غلام آزادشده محمدبن حنفیه.2 کیسانیه پس ازامامت محمد بن حنفیه اختلاف کردند؛بعضی ازآنها معتقد به مرگ اوشدند،وبرخی دیگرپنداشتند که او نمرده ودرکوههای رضوی زنده است.3 محمد بن حنفیه و مخالفت امام حسین (ع) با بیعت با یزید یزید بن معاویه پس از به قدرت رسیدن، در نخستین اقدام، از حاکمش در مدینه، ولید بن عتبه، خواست تا از مردم مدینه برای خلافت بیعت بگیرد و برای این کار از امام حسین (ع) شروع کند . تمام تلاش یزید این بود که از چند تن از مخالفان بیعت گرفته شود. 4 به دلیل کثرت حضور امویان در مدینه، امام حسین (ع) این شهر را ناامن دید و تصمیم بر ترک مدینه گرفت . محمد بن حنفیه موقعی که از قصد امام (ع) آگاه شد به گفت وگو با امام (ع) پرداخت . براساس برخی نقل ها، وی از امام حسین (ع) خواست تا می تواند در بیعت با یزید کوتاهی کند و در این فرصت نمایندگانی به شهرهای مختلف بفرستد، اگر توفیقی به دست آورد، اقدام کند; در غیر این صورت با ماندن در مدینه مشکلی برای او پیش نخواهد آمد (ابن اعثم، ج 5، ص 22). طبری می نویسد. محمد بن حنفیه به امام (ع) گفت: ای برادر; نزد من از همه محبوب تری، هیچ فردی را پند نمی توانم بدهم که از تو شایسته تر باشد . تا می توانی از شخص یزید بن معاویه و شهرها دوری کن; آن وقت اشخاصی را نزد مردم ارسال کن و آنان را به طرف خود دعوت کن; اگر با تو بیعت کردند، سپاس خداوند گویم، ولی اگر با فرد دیگری بیعت کردند، خداوند به این علت، دین و عقل را نکاهد و از جوانمردی و فضیلت تو کم نمی شود . خوف آن دارم که به یکی از بلاد و نزد جمعی از مردم بروی که در بین خویش در مورد تو اختلاف کنند، دسته ای از آنها با تو باشند و دسته ای دیگر علیه تو باشند و با هم جنگ کنند و هدف نخستین نیزه ها شوی و خون فردی را که پدر و مادرش از همه ی اشخاص برترند بیهوده بریزند (الطبری، ج 4، ص 253). محمد بن حنفیه در شبی که صبح آن امام حسین (ع) می خواست از مکه خارج شود به نزد برادر آمد و او را از رفتن به این سفر نهی کرد و عذر و مکر و پیمان شکنی کوفیان را متذکر شد و گفت: (برادر جان شما می دانید که مردم کوفه با پدر و برادرت مکر کردند و من خوف آن دارم که با تو نیز همان کنند; اگر صلاح بدانی در مکه باقی بمان چون تو عزیزترین و ارجمندترین افراد امت هستی .) امام در جواب فرمود: (خوف دارم که یزید بن معاویه به طور ناگهانی مرا در حرم خداوند به قتل برساند و موجب هتک حرمت این خانه شوم )امام حسین (ع) در پاسخ او فرمود: من اگر در جهان هیچ ملجا و پناهی پیدا نکنم، هرگز با یزید بیعت نخواهم کرد، که رسول اکرم (ص) بر آل ابی سفیان نفرین کرده و گفته است: اللهم لاتبارک فی یزید (ابن اعثم، همان، ص 23). محمد بن حنفیه چون تصمیم امام به خروج از مدینه را دید، به امام پیشنهاد کرد که به مکه رود تا در آن جا ببیند کار مردم به کجا خواهد کشید. امام (ع) فرمود که او هم همین فکر را دارد . پس از آن وصیتی برای برادرش نوشت و هدف اصلی قیام خود را در آن یاد کرد: انی لم اخرج اشرا ولابطرا ولامفسدا ولاظالما وانما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ارید ان آمر بالمعروف وانهی عن المنکر واسیر بسیرة جدی وسیرة ابی علی بن ابی طالب .(همان جا و ابن شهر آشوب، ص 89). بنا به نقل ابوحنیفه دینوری، تمامی اهل بیت امام حسین (ع) همراه وی از مدینه خارج شدند و تنها کسی که بر جای ماند، محمد بن حنفیه بود (الدینوری، ص 203). طبق برخی نقل ها چون امام حسین (ع) در محمد بن حنفیه تمایلی به همراهی ندید از وی خواست بماند و اخبار مدینه را به او برساند (ابن اعثم، ص 23). از اخبار دیگر برمی آید که در زمان اقامت امام حسین (ع) در مکه، وی نیز به آن جا آمده و بار دیگر برادر را از رفتن به عراق نهی کرده بود، (5) وی در مکه با رفتن امام به کوفه مخالفت کرد و حتی به فرزندانش اجازه ی همراهی با امام حسین (ع) را نداد (ابن سعد، ص 61). سید بن طاووس به روایت از امام صادق (ع) می نویسد: محمد بن حنفیه در شبی که صبح آن امام حسین (ع) می خواست از مکه خارج شود به نزد برادر آمد و او را از رفتن به این سفر نهی کرد و عذر و مکر و پیمان شکنی کوفیان را متذکر شد و گفت: (برادر جان شما می دانید که مردم کوفه با پدر و برادرت مکر کردند و من خوف آن دارم که با تو نیز همان کنند; اگر صلاح بدانی در مکه باقی بمان چون تو عزیزترین و ارجمندترین افراد امت هستی .) امام در جواب فرمود: (خوف دارم که یزید بن معاویه به طور ناگهانی مرا در حرم خداوند به قتل برساند و موجب هتک حرمت این خانه شوم ) . محمد بن حنفیه گفت: (اگر از این امر خوف داری، به سوی یمن یا بیابانی حرکت کن; زیرا تو در یمن محترم خواهی بود و هیچ کس به تو دست رسی نخواهد داشت . امام فرمود: (در آنچه که گفتی، فکر می کنم ) . سحرگاه که امام حرکت کرد و این خبر به محمد بن حنفیه رسید، او به نزد امام (ع) آمد; مهار ناقه ای را که امام بر آن سوار بود گرفت و گفت: برادرم آیا به من قول ندادی که در پیشنهادم فکر کنی؟ امام فرمود: بلی . گفت: پس چرا در رفتن شتاب نمودی؟ فرمود: بعد از آن که رفتی رسول الله (ص) به نزد من آمد و فرمود: (ای حسین حرکت کن که خداوند می خواهد تو را کشته ببیند .) محمد بن حنفیه گفت: (انا لله وانا الیه راجعون . اکنون که با این حالت خارج می شوی چرا این زنان را با خود می بری؟) امام فرمود: (رسول الله به من فرمود: خداوند می خواهد آنان را اسیر ببیند .) (ابن طاووس، ص 127- 130). دلایل عدم شرکت محمد بن حنفیه در قیام کربلا و نقد آن بعضی از دانشمندان و علمای شیعی دلایلی را در مقام دفاع از محمد بن حنفیه و توجیه عدم همراهی او با امام حسین (ع) مطرح کرده اند که می توان آنها را به چهار دسته تقسیم نمود: 1 . بیماری او در موقع قیام کربلا . 2 . ماموریت داشتن از امام برای ماندن در مدینه . 3 . از قبل مشخص بود که جزء شهدای کربلا نیست; چون نام او در لوح محفوظ جزء اصحاب امام حسین (ع) نبود. 6 پینوشت ها: 1.منتخب التواریخ،ص .383 2. تاریخ ابن خلدون /ترجمه محمدپروین گنابادی/ج1ص379. 3. مروج الذهب /ترجمه ابوالقاسم پاینده/ج2ص82. 4. ر . ک: ابوحنیفه احمد بن داود الدینوری، اخبار الطول، تحقیق عبدالمنعم عامر، ص 227; ابوجعفر محمد بن جریر الطبری، تاریخ الطبری، ج 4، ص 250- 251 و عزالدین ابی الحسن ابی الاثیر، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 529 . 5. آنچه درباره ی گفت وگوی محمد بن حنفیه با امام حسین (ع) در منابع کهن و متقدم تر آمده، اشاره ای به این که گفت وگو در مکه و در موقع رفتن به عراق بوده است ندارد . خبری که آمدن محمد را به مکه و گفت وگوی او را با امام حسین (ع) نقل کرده در منابع متاخرتر، مانند لهوف آمده است . 6. مجله فصلنامه حوزه و دانشگاه، شماره 33 ، محمدعلی چلونگر
اطلاعاتی در مورد محمد بن حنفیه و مذهب فقهی او می خواستم؟
ابوالقاسم محمد بن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام معروف به محمد بن حنفیه، از مردان بزرگ روزگار در علم، زهد، عبادت و شجاعت بود. او در زمان حکومت پدرش امیرالمؤمنین در جنگهائی متعددی شرکت کرد و در جنگ جمل پرچمدار سپاه امام علی (ع) بود.
تاریخ ولادت آن جناب را برخی از مورخین زمان خلافت ابو بکر دانسته،برخی سال بیست و یکم هجرت و گروهی سال پانزدهم ذکر کردهاند که با توجه به رشادتها و شجاعت وی در جنگ جمل و صفین که پیش از این ذکر شد،شاید همین قول اخیر و یا قول اول صحیحتر از اقوال دیگر باشد.
رحلت آن جناب را نیز برخی سال هشتاد هجری دانسته چنانکه از کامل جزری نقل شده 1 و برخی سال 84 ذکر کردهاند،چنانکه در اکمال صدوق (ره) آمده است.
و رحلت ایشان در مدینه بود و در بقیع مدفون گردید.
و از کتاب فرق نوبختی نقل شده که گفته است محمد در سال 81 در حالی که 65سال از عمرش گذشته بود،از دنیا رفت و او 24 سال با پدر بود و 41 سال نیز پس از پدر در جهان زیست .و فرزندان او را چهارده پسر و ده دختر ذکر کردهاند که بزرگتر از همه فرزندان همان ابو هاشم بوده که پیش از این نامش ذکر گردید.
گروهی ازشیعیان معتقدشدند که پس ازامام حسن وامام حسین علیهما سلام ،امامت به برادرایشان محمد بن حنفیه وپس ازوی به پسرانش می رسد، این گروه را کیسانیه می گویند منسوب به کیسان غلام آزادشده محمدبن حنفیه.2
کیسانیه پس ازامامت محمد بن حنفیه اختلاف کردند؛بعضی ازآنها معتقد به مرگ اوشدند،وبرخی دیگرپنداشتند که او نمرده ودرکوههای رضوی زنده است.3
محمد بن حنفیه و مخالفت امام حسین (ع) با بیعت با یزید
یزید بن معاویه پس از به قدرت رسیدن، در نخستین اقدام، از حاکمش در مدینه، ولید بن عتبه، خواست تا از مردم مدینه برای خلافت بیعت بگیرد و برای این کار از امام حسین (ع) شروع کند . تمام تلاش یزید این بود که از چند تن از مخالفان بیعت گرفته شود. 4
به دلیل کثرت حضور امویان در مدینه، امام حسین (ع) این شهر را ناامن دید و تصمیم بر ترک مدینه گرفت . محمد بن حنفیه موقعی که از قصد امام (ع) آگاه شد به گفت وگو با امام (ع) پرداخت . براساس برخی نقل ها، وی از امام حسین (ع) خواست تا می تواند در بیعت با یزید کوتاهی کند و در این فرصت نمایندگانی به شهرهای مختلف بفرستد، اگر توفیقی به دست آورد، اقدام کند; در غیر این صورت با ماندن در مدینه مشکلی برای او پیش نخواهد آمد (ابن اعثم، ج 5، ص 22). طبری می نویسد.
محمد بن حنفیه به امام (ع) گفت:
ای برادر; نزد من از همه محبوب تری، هیچ فردی را پند نمی توانم بدهم که از تو شایسته تر باشد . تا می توانی از شخص یزید بن معاویه و شهرها دوری کن; آن وقت اشخاصی را نزد مردم ارسال کن و آنان را به طرف خود دعوت کن; اگر با تو بیعت کردند، سپاس خداوند گویم، ولی اگر با فرد دیگری بیعت کردند، خداوند به این علت، دین و عقل را نکاهد و از جوانمردی و فضیلت تو کم نمی شود . خوف آن دارم که به یکی از بلاد و نزد جمعی از مردم بروی که در بین خویش در مورد تو اختلاف کنند، دسته ای از آنها با تو باشند و دسته ای دیگر علیه تو باشند و با هم جنگ کنند و هدف نخستین نیزه ها شوی و خون فردی را که پدر و مادرش از همه ی اشخاص برترند بیهوده بریزند (الطبری، ج 4، ص 253).
محمد بن حنفیه در شبی که صبح آن امام حسین (ع) می خواست از مکه خارج شود به نزد برادر آمد و او را از رفتن به این سفر نهی کرد و عذر و مکر و پیمان شکنی کوفیان را متذکر شد و گفت: (برادر جان شما می دانید که مردم کوفه با پدر و برادرت مکر کردند و من خوف آن دارم که با تو نیز همان کنند; اگر صلاح بدانی در مکه باقی بمان چون تو عزیزترین و ارجمندترین افراد امت هستی .) امام در جواب فرمود: (خوف دارم که یزید بن معاویه به طور ناگهانی مرا در حرم خداوند به قتل برساند و موجب هتک حرمت این خانه شوم )امام حسین (ع) در پاسخ او فرمود: من اگر در جهان هیچ ملجا و پناهی پیدا نکنم، هرگز با یزید بیعت نخواهم کرد، که رسول اکرم (ص) بر آل ابی سفیان نفرین کرده و گفته است: اللهم لاتبارک فی یزید (ابن اعثم، همان، ص 23).
محمد بن حنفیه چون تصمیم امام به خروج از مدینه را دید، به امام پیشنهاد کرد که به مکه رود تا در آن جا ببیند کار مردم به کجا خواهد کشید.
امام (ع) فرمود که او هم همین فکر را دارد . پس از آن وصیتی برای برادرش نوشت و هدف اصلی قیام خود را در آن یاد کرد:
انی لم اخرج اشرا ولابطرا ولامفسدا ولاظالما وانما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ارید ان آمر بالمعروف وانهی عن المنکر واسیر بسیرة جدی وسیرة ابی علی بن ابی طالب .(همان جا و ابن شهر آشوب، ص 89).
بنا به نقل ابوحنیفه دینوری، تمامی اهل بیت امام حسین (ع) همراه وی از مدینه خارج شدند و تنها کسی که بر جای ماند، محمد بن حنفیه بود (الدینوری، ص 203). طبق برخی نقل ها چون امام حسین (ع) در محمد بن حنفیه تمایلی به همراهی ندید از وی خواست بماند و اخبار مدینه را به او برساند (ابن اعثم، ص 23).
از اخبار دیگر برمی آید که در زمان اقامت امام حسین (ع) در مکه، وی نیز به آن جا آمده و بار دیگر برادر را از رفتن به عراق نهی کرده بود، (5) وی در مکه با رفتن امام به کوفه مخالفت کرد و حتی به فرزندانش اجازه ی همراهی با امام حسین (ع) را نداد (ابن سعد، ص 61).
سید بن طاووس به روایت از امام صادق (ع) می نویسد:
محمد بن حنفیه در شبی که صبح آن امام حسین (ع) می خواست از مکه خارج شود به نزد برادر آمد و او را از رفتن به این سفر نهی کرد و عذر و مکر و پیمان شکنی کوفیان را متذکر شد و گفت: (برادر جان شما می دانید که مردم کوفه با پدر و برادرت مکر کردند و من خوف آن دارم که با تو نیز همان کنند; اگر صلاح بدانی در مکه باقی بمان چون تو عزیزترین و ارجمندترین افراد امت هستی .) امام در جواب فرمود: (خوف دارم که یزید بن معاویه به طور ناگهانی مرا در حرم خداوند به قتل برساند و موجب هتک حرمت این خانه شوم ) . محمد بن حنفیه گفت: (اگر از این امر خوف داری، به سوی یمن یا بیابانی حرکت کن; زیرا تو در یمن محترم خواهی بود و هیچ کس به تو دست رسی نخواهد داشت . امام فرمود: (در آنچه که گفتی، فکر می کنم ) .
سحرگاه که امام حرکت کرد و این خبر به محمد بن حنفیه رسید، او به نزد امام (ع) آمد; مهار ناقه ای را که امام بر آن سوار بود گرفت و گفت: برادرم آیا به من قول ندادی که در پیشنهادم فکر کنی؟ امام فرمود: بلی . گفت: پس چرا در رفتن شتاب نمودی؟ فرمود: بعد از آن که رفتی رسول الله (ص) به نزد من آمد و فرمود: (ای حسین حرکت کن که خداوند می خواهد تو را کشته ببیند .)
محمد بن حنفیه گفت: (انا لله وانا الیه راجعون . اکنون که با این حالت خارج می شوی چرا این زنان را با خود می بری؟)
امام فرمود: (رسول الله به من فرمود: خداوند می خواهد آنان را اسیر ببیند .) (ابن طاووس، ص 127- 130).
دلایل عدم شرکت محمد بن حنفیه در قیام کربلا و نقد آن
بعضی از دانشمندان و علمای شیعی دلایلی را در مقام دفاع از محمد بن حنفیه و توجیه عدم همراهی او با امام حسین (ع) مطرح کرده اند که می توان آنها را به چهار دسته تقسیم نمود:
1 . بیماری او در موقع قیام کربلا .
2 . ماموریت داشتن از امام برای ماندن در مدینه .
3 . از قبل مشخص بود که جزء شهدای کربلا نیست; چون نام او در لوح محفوظ جزء اصحاب امام حسین (ع) نبود. 6
پینوشت ها:
1.منتخب التواریخ،ص .383
2. تاریخ ابن خلدون /ترجمه محمدپروین گنابادی/ج1ص379.
3. مروج الذهب /ترجمه ابوالقاسم پاینده/ج2ص82.
4. ر . ک: ابوحنیفه احمد بن داود الدینوری، اخبار الطول، تحقیق عبدالمنعم عامر، ص 227; ابوجعفر محمد بن جریر الطبری، تاریخ الطبری، ج 4، ص 250- 251 و عزالدین ابی الحسن ابی الاثیر، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 529 .
5. آنچه درباره ی گفت وگوی محمد بن حنفیه با امام حسین (ع) در منابع کهن و متقدم تر آمده، اشاره ای به این که گفت وگو در مکه و در موقع رفتن به عراق بوده است ندارد . خبری که آمدن محمد را به مکه و گفت وگوی او را با امام حسین (ع) نقل کرده در منابع متاخرتر، مانند لهوف آمده است .
6. مجله فصلنامه حوزه و دانشگاه، شماره 33 ، محمدعلی چلونگر
- [سایر] محمد بن حنفیه چه کسی بود؟
- [سایر] محمد بن حنفیه چه کسی بود؟
- [سایر] امام صادق(ع) در مورد محمّد بن حنفیّه میگوید: (أَتَزْعُمُ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِرَ عَدُوُّ عَمِّهِ مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِیَّةِ؟ فَقَالَ: لَا. ثُمَّ قَالَ الصَّادِقُ(ع): یَا حَیَّانُ إِنَّکُمْ صَدَفْتُمْ عَنْ آیَاتِ اللهِ، وَ قَدْ قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: سَنَجْزِی الَّذِینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیاتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِما کانُوا یَصْدِفُونَ). (کمال الدّین، ج 1، ص 36). آیا معنای این سخن این است که امام باقر(ع) محمّد بن حنفیّه را دشمن میداشتند؟
- [سایر] محمد بن حنفیه و قیام کربلا و اینکه در این صحنه حاضر نبود به چه شکلی بوده است؟
- [سایر] محمد بن حنفیه در روایتی از امام علی (ع) نقل می کند که ایشان فرمودند: "إن رسول الله (ص) یوم القیامة أخذ بحجزة الله و نحن آخذون بحجزة نبینا و شیعتنا آخذون بحجزتنا". معنای الحجزه چیست؟
- [سایر] با توجه به روایات زیر، معنای اختیال چیست؟ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ مَشَی علی الْأَرْضِ اخْتِیالًا لَعَنَتْهُ الْأَرْضُ وَ مَنْ تَحْتَهَا وَ مَنْ فَوْقَهَا. عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَیلٌ لِمَنْ یخْتَالُ فِی الْأَرْضِ یعَانِدُ جَبَّارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ.
- [سایر] آیا محمد بن حنفیه عموی امام سجاد علیه السّلام با آن حضرت بر سر جانشینی امام حسین علیه السّلام اختلاف و نزاعی داشتند؟
- [سایر] آیا پیامبر اسلام(ص) دستگاه اطلاعاتی داشته است؟
- [سایر] درباره هویت، طبقه، احوال و کتابهای محمد بن جمهور اطلاعاتی میخواستم؟ نظر مؤلّفان رجالی (کشّی، علامه حلی، خویی و....) درباره او چیست؟
- [سایر] آیا پیامبر اسلام(ص) دستگاه اطلاعاتی داشته است؟
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید: یا محسن قد اتاک المسیء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن وا نا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی؛ بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گناهکار بگذرد؛ تو نیکوکاری و من گناهکار؛ به حق محمد و آل محمد (ص) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:(یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِییءُ وَ قَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَ اَنا المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَز عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی)؛یعنی؛ ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بندهی گنهکار به در خانهی تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گنهکار، به حق محمّد و آل محمّد / رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است بعد از تکبیرةالاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ الْمُسیءُ وَقَدْ أمَرْتَ الْمُحْسِنَ أنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسیءِ، أنْتَ الْمُحْسِنُ وَأنَا الْمُسیءُ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی: (ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حقّ محمّد و آل محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده درگذر.)