من خیلی پای کامپیوتر و اینترنت می نشینم و یه جورایی معتادشون شدم؛ لطفا راهنماییم کنید چکار کنم که این وابستگی من کم بشه، چون زندگیم رو مختل کرده و خودم هم ناراحتم ولی نمی تونم رهاش کنم. از مکاتبه تان با این مرکز حق شناسی کرده و سپاسگزاریم؛ امیدواریم همراه و راهنمای خوبی برایتان باشیم. *** پرسشگر گرامی؛ برخی اعتیاد به کامپیوتر و اینترنت، موبایل، تلویزیون و ... (رسانه های ارتباطی دیجیتال) را نوعی اختلال می دانند. اعتیاد در واقع ایجاد یک ارتباط افراطی، بدون هدف و غیرقابل کنترل با چیزی (در اینجا کامپیوتر و اینترنت) است. تشخیص صحیح این نوع اعتیاد بسیار دشوار است به گونه ای که هنوز اختلالی با این عنوان در کتاب (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی (DSM-IV)) گنجانده نشده است. کامپیوتر و اینترنت یکی از محصولات علمی و فنی است و مانند سایر ابزارها می تواند کاربردهای مثبت و منفی داشته باشد. یکی از آثار منفی آن اعتیاد به این ابزار است، که فرد کار کردن با کامپیوتر و اینترنت را جذاب تر از واقعیت زندگی روزمره می بیند. *** علائم و نشانگان عادت به کامپیوتر و اینترنت عبارتند از : 1. استفاده افراطی و بیش از حد از کامپیوتر و اینترنت. 2. احساس نوعی اجبار برای ارتباط با آن و دور شدن از فعالیتهای مهم زندگی. 3. رغبت نکردن به انجام کارهای دیگر و تأخیر در انجام کارهای روزانه. 4. کاهش و روابط بین فردی و رغبت نداشتن به ایجاد ارتباطات انسانی. 5. فاصله گرفتن از کتاب و مطالعه و بی رغبتی نسبت به مطالعه و همچنین کمبود خواب و یا تغییر در الگوهای خواب برای گذراندن زمان بیشتری در شبکه. 6. کاهش تفریحات، بی میلی نسبت به ورزش و فعالیت های بدنی. 7. اختلال در چرخه خواب شبانه روزی. 8. غفلت از خانواده و دوستان و بی توجهی به مسئولیت های شغلی و تحصیلی. 9. بی رغبتی به امور معنوی و گرایش به انحرافات اخلاقی و اجتماعی وجود پنج مورد از نشانگان فوق حاکی از نوعی اعتیاد به کامپیوتر و اینترنت است. *** مهمترین پیآمدهای اعتیاد به کامپیوتر و اینترنت عبارتنداز : اختلال افسردگی، گوشه گیری و انزوا، اختلال در میزان خواب و زمان آن، خستگی بیش از حد، فشارهای روانی، از دست دادن فرصت های شغلی، اختلال در روابط میان فردی، اختلاف های خانوادگی، مشکلات درسی، افکار پرخاشگرانه و میل جنسی زودرس. *** راهکارهایی جهت استفاده صحیح از کامپیوتر و اینترنت برای رفع این نوع وابستگی : 1. برنامه ریزی برای کل ساعات شبانه روزی و تعیین هر کاری در زمان خاص و رعایت آن برنامه 2. تعیین یک وقت محدود و در زمان خاص برای استفاده از کامپیوتر و اینترنت 3. استفاده هدفمند و ضروری از کامپیوتر و اینترنت (کار با نرم افزارهای آموزشی مفید، جستجو برای دریافت اطلاعات علمی و ...) 4. تعیین جریمه برای استفاده های ناصحیح و بی رویه و بدون هدف 6. جایگزین کردن برنامه های متنوع درسی، ورزشی، تفریحی 7. افزایش روابط اجتماعی و کسب مهارتهای ارتباطی 8. اجتناب از تنهایی و بیکاری زیرا تنهایی و بیکاری زمینه وسوسه انگیزی برای استفاده های نا به جا از کامپیوتر و اینترنت را فراهم می کند. 9. اهتمام بیشتر به امور معنوی از قبیل نماز سر وقت، دعا، تلاوت قرآن 10. معنا بخشی به زندگی؛ رعایت راهکار 9 نقش بسیار زیادی در معنا بخشیدن به زندگی دارد. 11. هر روز حداقل بخشی از وقت خودتان را به کتابخوانی(مطالعه کتابهای مذهبی، رمان و ...) و ورزش اختصاص دهید. موفق باشید؛ باز هم با ما مکاتبه کنید. نویسنده : گروه روانشناسی و مشاوره پرسمان
من خیلی پای کامپیوتر و اینترنت می نشینم و یه جورایی معتادشون شدم؛ لطفا راهنماییم کنید چکار کنم که این وابستگی من کم بشه، چون زندگیم رو مختل کرده و خودم هم ناراحتم ولی نمی تونم رهاش کنم.
من خیلی پای کامپیوتر و اینترنت می نشینم و یه جورایی معتادشون شدم؛ لطفا راهنماییم کنید چکار کنم که این وابستگی من کم بشه، چون زندگیم رو مختل کرده و خودم هم ناراحتم ولی نمی تونم رهاش کنم.
از مکاتبه تان با این مرکز حق شناسی کرده و سپاسگزاریم؛ امیدواریم همراه و راهنمای خوبی برایتان باشیم.
*** پرسشگر گرامی؛ برخی اعتیاد به کامپیوتر و اینترنت، موبایل، تلویزیون و ... (رسانه های ارتباطی دیجیتال) را نوعی اختلال می دانند. اعتیاد در واقع ایجاد یک ارتباط افراطی، بدون هدف و غیرقابل کنترل با چیزی (در اینجا کامپیوتر و اینترنت) است. تشخیص صحیح این نوع اعتیاد بسیار دشوار است به گونه ای که هنوز اختلالی با این عنوان در کتاب (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی (DSM-IV)) گنجانده نشده است.
کامپیوتر و اینترنت یکی از محصولات علمی و فنی است و مانند سایر ابزارها می تواند کاربردهای مثبت و منفی داشته باشد. یکی از آثار منفی آن اعتیاد به این ابزار است، که فرد کار کردن با کامپیوتر و اینترنت را جذاب تر از واقعیت زندگی روزمره می بیند.
*** علائم و نشانگان عادت به کامپیوتر و اینترنت عبارتند از :
1. استفاده افراطی و بیش از حد از کامپیوتر و اینترنت.
2. احساس نوعی اجبار برای ارتباط با آن و دور شدن از فعالیتهای مهم زندگی.
3. رغبت نکردن به انجام کارهای دیگر و تأخیر در انجام کارهای روزانه.
4. کاهش و روابط بین فردی و رغبت نداشتن به ایجاد ارتباطات انسانی.
5. فاصله گرفتن از کتاب و مطالعه و بی رغبتی نسبت به مطالعه و همچنین کمبود خواب و یا تغییر در الگوهای خواب برای گذراندن زمان بیشتری در شبکه.
6. کاهش تفریحات، بی میلی نسبت به ورزش و فعالیت های بدنی.
7. اختلال در چرخه خواب شبانه روزی.
8. غفلت از خانواده و دوستان و بی توجهی به مسئولیت های شغلی و تحصیلی.
9. بی رغبتی به امور معنوی و گرایش به انحرافات اخلاقی و اجتماعی
وجود پنج مورد از نشانگان فوق حاکی از نوعی اعتیاد به کامپیوتر و اینترنت است.
*** مهمترین پیآمدهای اعتیاد به کامپیوتر و اینترنت عبارتنداز :
اختلال افسردگی، گوشه گیری و انزوا، اختلال در میزان خواب و زمان آن، خستگی بیش از حد، فشارهای روانی، از دست دادن فرصت های شغلی، اختلال در روابط میان فردی، اختلاف های خانوادگی، مشکلات درسی، افکار پرخاشگرانه و میل جنسی زودرس.
*** راهکارهایی جهت استفاده صحیح از کامپیوتر و اینترنت برای رفع این نوع وابستگی :
1. برنامه ریزی برای کل ساعات شبانه روزی و تعیین هر کاری در زمان خاص و رعایت آن برنامه
2. تعیین یک وقت محدود و در زمان خاص برای استفاده از کامپیوتر و اینترنت
3. استفاده هدفمند و ضروری از کامپیوتر و اینترنت (کار با نرم افزارهای آموزشی مفید، جستجو برای دریافت اطلاعات علمی و ...)
4. تعیین جریمه برای استفاده های ناصحیح و بی رویه و بدون هدف
6. جایگزین کردن برنامه های متنوع درسی، ورزشی، تفریحی
7. افزایش روابط اجتماعی و کسب مهارتهای ارتباطی
8. اجتناب از تنهایی و بیکاری زیرا تنهایی و بیکاری زمینه وسوسه انگیزی برای استفاده های نا به جا از کامپیوتر و اینترنت را فراهم می کند.
9. اهتمام بیشتر به امور معنوی از قبیل نماز سر وقت، دعا، تلاوت قرآن
10. معنا بخشی به زندگی؛ رعایت راهکار 9 نقش بسیار زیادی در معنا بخشیدن به زندگی دارد.
11. هر روز حداقل بخشی از وقت خودتان را به کتابخوانی(مطالعه کتابهای مذهبی، رمان و ...) و ورزش اختصاص دهید.
موفق باشید؛ باز هم با ما مکاتبه کنید.
نویسنده : گروه روانشناسی و مشاوره پرسمان
- [سایر] سلام استاد مرادی اصلا نمی تونم بپذیرم این همه نسل همه سربه هوا و بی توجه هستند به نظرم این افراد یا بیمار روانی هستند و یا افراد مغرضی هستند که صرفا برای آزار شما هی مدام سوال تکراری می پرسند و یا رفتارهای... خواهش می کنم عمرنازنینت را صرف ما نکن به خدا تو برای ما زیادی ما قدردان نیستیم. ما ...میخواهیم که فرق کامپیوتر و اینترنت را با ... نمی دونه تازه بیا ببین یه همچین اشخاصی چقدرهم طرفدار دارند. ...
- [سایر] سلام آقای مرادی من از شاگردای جدید کلاس مجرداتون هستم یا بهتر بگم بودم. و واقعا خوشحال بودم از اینکه تو کلاستون شرکت کردم اما امروز متوجه شدم به خاطر تداخل یکی از درسام دیگه نمی تونم کلاستونو بیام واین واقعا ناراحتم کرد اما به خودم میگم حقته چون قبل از اینکه ساعت کلاس اون درس تعیین شه من یه اشتباهاتی کردم که فکر میکنم خدا به خاطر اون توفیق حظور تو کلاستونو ازم گرفته و حس می کنم ممکنه یه فرصت بزرگ واسه خوب شدنو تو زندگیم از دست بدم من هنوزم می تونم اون کلاسو بر ندارم اما چون درس مهمیه ممکنه مجبور شم یک ترم دیرتر فارغ التحصیل شم و واسه کنکور اشکال پیش بیاد می دونم شاید وقت نکنن زود راهنماییم کنیین که باید کدومو انتخاب کنم میخوام بگم واسه خودم متاسفم که به خاطر اشتباهم--- مهم نیست ازتون ممنونم که لااقل درد دلمو می خونین .یا علی
- [سایر] یک ساله که ازدواج کردم و با شوهرم یه مشکل اساسی پیدا کردم و موندم چکار کنم. البته مشکلات دیگه هم وجود داره؛ مثلا دروغ میگه و بعضی وقت ها هم نمازهاش رو نمی خونه. اما از همه مهم تر چند وقتیه که فهمیدم مواد مخدر میکشه و معتاده. اعتیادشم شدیده. ازش می خوام ترک کنه ولی همش قول میده و باز متوجه میشم که کشیده. نمی تونم با اعتیادش کنار بیام و همش نگران آینده ام هستم. چکار کنم که ترک کنه؟ اگه ترک نکرد باید ازش جدا شم؟ راهنماییم بکنید که تو این وضعیت باید چکار کنم؟
- [سایر] سلام حاج آقا امیدوارم کمکم کنید چون پای زندگیم در میونه. 1.خواستگاری دارم25ساله.پسر پرکاریه.کارگاه جوشکاری داره و تقریبا از 15 سالگی سر کار میرفته.سیکل داره اما فرهنگ و فهم بالایی داره.از یه خانواده ی خیلی خیلی خوب.وضع مالیش هم بد نیست.بادرس خوندن وکار کردن من هم مشکلی نداره. خصوصی لطفا(...وگرنه مشکل دیگه ای ندارم.)) خواهش و التماس میکنم راهنماییم کنید.من زیاد وقت ندارم
- [سایر] نمی تونم از پای کامپیوتر برم کنار .میخوام دادبزنم میخوام اینقدر گریه کنم تا خالی شم. خسته شدم از بس حرفاما تو دلم نگه داشتم.کسی نیست جز این کامپیوتر وسایت شما. خدا که ما را جواب کرد.از چی بگم از اینکه سندرم ترنر دارم یا اینکه یه سر در حال کچل شدن دارم یا اینکه یه پدر قمارباز حرفه ای دارم یا اینکه یه مادر داغون دارم .البته خانوادم تنها چیزی که دارم.پدرمم اخلاقش فوق العاده خوبه وخیلی مهربونه مادرمم عالی.یا از بی پولی بگم یا از تنهایم که داره ذره ذره داغونم میکنه.خدا به چه جرمی منا برای همیشه محکوم به تنهای کرده.اگه پدرم یا مادرم بمیرن حتما خودکشی میکنم من فقط به امید انها زنده ام.هر وقت به موهام دست میزنم هر وقت خودما تو اینه میبینم ارزوی مرگ میکنم.خدا میدونه هر شب تا گریه نکنم تا باهاش حرف نزنم خوابم نمیبره پس کجاست تا جوابما بده.خدا میدونه روزی 100بار ارزوی مرگ کردن یعنی چی ...................
- [سایر] سلام!شهاب عزیز.بی پرده بگم،به هیچ روانشناسی نمیتونم اعتماد کنم.چرا!خودم هم نمیدونم.شاید چون تاحالا هر روانشناسی رو که دیدم بعدا باعث آبرو ریزی مراجعش شده.به همین خاطر فقط با مادرم مشورت میکنم و اون رو امین ترین فرد زندگیم میدونم.(اما راستش روم نشد این یکی رو با مادرم درمیون بذارم) گرچه خودش کلی راهنماییم کرد.وقتی برای شما پیام دادم مطمئن بودم که صد در صد امین هستین.درست مثل مادرم. اما شما مشاور رو پیشنهاد میکنید و مشاور من مادرمه. یه جورایی دارم دور خودم میچرخم.راهنماییم کنید که من چطور با مادرم صحبت کنم.ممنون.
- [سایر] سلام- یک سال هستش که یه حالت خیلی بد بهم دست می ده این اواخر چند ماهی بیشتر شده خیلی می ترسم از همه چیز همین هم باعث شده که کم به غذام اهمیت بدم و بسیار لاغر شدم همه منو به خاطر وضعیت بدنیم یه جورایی مسخره می کنند بدون اینکه ازم بپرسن چرا اینطوری هستی تو زندگیم خیلی بهم سخت گذشته خیلی ها بهم بد کردن همه از پیشرفتم حسودی می کردند برای همین خیلی حرف بد پشت سرم گفتن همیشه تنها بودم کسی نبود باهاش درد دل کنم همش تو خودم ریختم و می ریزم داغون شدم به کسی اعتماد نمی کنم چون از اعتماد کردن ضربه خوردم بهتره بگم قصه زندگیم درازه نمی دونم می شه همش رو اینجا گفت یا نه یا همین اندازه که گفتم کافیه وسواس پیدا کردم یا بهتره بگم وسواس فکری شب ها هزار بار شیر گاز رو چک می کنم و یا اینکه فکر می کنم فلانی که رفته بیرون چرا دیر کرده حتما تصادف کرده یا ممکنه ماشینمون تو خونه منفجر بشه فکر زیاد دیوونم می کنه بدنم می لرزه احساس مرگ می کنم نمیدونم به خدا چکار کنم تو رو خدا کمکم کنید التماس می کنم یه راه چاره برام بزارید توی تمام زندگیم به تک تک دوستام فامیل خانواده کمک کردم که فکر نمی کنم کسی باشه که براشون چه ها کنند ولی در عوض تمام خوبیام اذیتم و عذابم دادن باور کنید راست گفتم حتی یه نفر جواب خوبی بهم نداده ولی من هم انتظاری ازشون ندارم و هیچوقت در مقابل بدی هاشون خوبیها رو رو نکردم و نمی کنم باورم کنیدلطفا!جواب بدید جوابی که تمام این مشکلات بارشون رو از رو دوشم بردارن بشن.
- [سایر] سلام خانم بهرامی من همون دختر 18 ساله ام که یه دختر 9 ماهه دارم و 3 ساله ازدواج کردم.شوهرمن مومنه و اهل نمازو روزه و هیئت هستش.ولی من درست شب زایمانم دیدم که تو اینترنت داشت عکس سکسی میدید درضمن شوهرمن کارش نظامیه و خیلی مستندسازی دارن حتی اگه حمکاراش زنا کنن شوهرم برا بازداشتش از پنجره شون فیلم میگیره و خلاصه همه موردی میبینه.وخلاصه موردایی مثل این باعث شده به شوهرم حساس شم مثلا اگه تو خیابون به یه زن بخوره من اعصابم خورد میشه.یا مثلا اگه یه زن خوشگل و بیحجاب از کنارش بگذره ناخود اگاه قلبم تند تند میزنه و دیوونه میشم.جمعه شوهرم میخواد بره تهران و شنبه برگرده میگه از اداره برا یه کلاس اموزشی میره ولی من شک دارم مثلا باخودم میگم شوهرم تو مسیرش اگه پیش یه زن بشینه یا اگه یه زن هی بخواد بهش نزدیک بشه چی؟ یا اگه تو تهران بخواد با یه زن بخوابه چی.دلم میخواد منم پشت سرش باشم ببینم چیکار میکنه.یا الان که دانشجو هستش و پیش دختراس همیشه اعصابم خرابه.چون اونا هر روز برا رفتن به کلاس ارایش میکنن و لباس مرتب میپوشن ولی من که هر روز مرتب و ارایش کرده نیستم.خلاصه مشکلم اینه نمیخوام چشمش به یه زن بیوفته. نمیدونم چیکار کنم راهنماییم کنین و لطفا جوابمو تو قسمت عمومی بذارین.
- [سایر] با عرض سلام وخسته نباشید. چه کمکی می تونم به همسرم بکنم که یه کم رفتاری که خودم و خودش انتظار داره بر طرف بشه و ان رفتار چیزی نیست جز بی اراده و مستقل نبودن و یه جورهایی دهن بین. چون الان دوران عقد هستیم و این مسئله واقعا ازارم میدم و دوست دارم بهش کمک کنم که اینقدر وابسته به مارش نباشه می دونم نباید به فکر تغییرش باشم اما دوست دارم که روی پای خودش بایسته . لطفا شما راهنمایی کلی بهم بکنید و اگه مشاور خوبی در اصفهان می دونید در اختیارم بذارید فقط خواهشا بگید با چه شیوه ای حتی به مشاوره ببرمشون چون صبح تا ظهر سر کار و بیش تر مواقع هم میگه خسته ام.با تشکر
- [سایر] سلام ممنون از اینکه وقت گذاشتید و راهنماییم کردید. راه حلی که با عنوان "چشیدن طعم زندگی" اشاره کردید دقیقا یکی از مشکلات منه که مدت هاست نتونستم براش راه حلی پیدا کنم. واقعیت اینه که من از هیچ چیز زندگیم لذت نمی برم. از بعضی چیزها در عذابم و باقی، هیچ احساسی در من ایجاد نمی کنه. علاقمندی راجع به یادگیری بعضی چیزها در خودم احساس می کردم پیش از این، اما هربار که نزدیک شدیم به یکیشون - مثلا طراحی- در همون دو سه جلسه ی اول تمام علاقه ام از بین رفت. و مثثل این زیاد پیش اومده، اینطور نیست که الان به یادگیری موضوعی علاقه نداشته باشم ولی انگار یک اصل کلی ته نشین شده در ذهنم که این هم مثل بقیه اس. طراحی برام یه هنر بود ولی الان تکرار مکرر خط های منحنیه. نمی تونم خودم رو متقاعد کنم که باقی عمرم رو بگذارم برای مهارت پیدا کردن در کشیدن یک سری خط. یا رنگ یا صدا. فرقی می کنن؟ به شناختن آدم ها هم علاقه داشتم به همین دلیل روانشناسی خوندم ولی اون چیزی که فکر می کردم نبود بنابراین ولش کردم. - می بخشید که توصیه ی شما رو برای رفتن پیش یک روانشناس نمی تونم بپذیردم چون می دونم اونها آدم شناس نیستن- الان فردی رو میشناسم که خیلی چیزها می دونه راجع به دین مطالعه کرده خودش، نهج البلاغه درس می ده و بینش راجع به هیئت و نجوم و .. هم حرفی می زنه. موضوع خیلی جالبیه برام. یه زمانی می خواستم شروع کنم ولی خدا طبق معمول یکی از نشانه هاش رو فرستاد: \"علم را در شکم های خالی قرار دادیم پس آن را با شکم های پر می جویند پس کجا آن را پیدا کنند\" .رهاش کردم چون طاقت گشنگی ندارم. و غیر از این درس دین خوندن خیلی ترسناکه برام. به هزار دلیل که بهتره نگم. مصداق اون آیه ی از سوره ی بقره هستم: حیران در شب تاریک بدون مهتاب، گاهی رعدی فضا رو روشن می کنه ولی بعد باز هم تاریکی.