من مجرد هستم موارد ازدواج اتفاق میفته اما به صورت کاملا ناخود اگاه وسطها به هم میخوره من رفتم پیش دعا نویس و گفت بخت منو بستن آیا همچین چیزی امکان داره گفت میتونم برات دعا بدم آیا این چیزا واقعیت دارن؟ از این که بار دیگر این مجموعه را امین و پاسخگوی سوالات خود قرار دادید صمیمانه سپاسگزاریم. امیدواریم با ارائه راهکارهای مناسب و مفید بتوانیم گره ای از مشکلات شما جوانان عزیز باز نماییم. یکی از مهمترین ارکان مشاوره مخصوصاً در زمینه راهنمایی که باعث می گردد نتیجه مطلوبی از آن حاصل گردد میزان اطلاعاتی است که شما باید در اختیار مشاور قرار دهید ؛ زیرا به هر حال تفاوت های فردی افراد در وضعیت و شرایط خانوادگی، محیطی، شخصیتی، جنسیتی و ... ایجاب می کند که مشاوره ها با فرد مورد نظر و شرایط وی مطابقت داشته باشد. با این حال برحسب وظیفه مطالب و رهنمودهایی را با توجه به مقدار آشنایی که از طریق متن ارسالیتان با وضعیت شما کسب می کنیم ارائه می دهیم. در سوال شما دو موضوع مطرح شده است : دعا و دعا نویسی؛ بسته شدن بخت. که سعی می کنیم به هر یک جداگانه پاسخ مناسبی بدهیم. پرسشگر گرامی؛ در پاسخ به سوال شما باید گفت: نداشتن خواستگار و یا موفق نشدن به ازدواج از سوی دختر و پسر (البته اگر از سن متعارف ازدواج گذشته باشد)، همیشه به معنای بسته شدن بخت نیست و ممکن است علل دیگری داشته باشد. باور نادرستی مثل بسته شدن بخت و ... یکی از آسیب های ازدواج است؛ پس شایسته است این گونه باورها را از بین برد؛ زیرا بر عملکرد فرد تأثیر خواهد گذاشت و در نتیجه باعث ازدواج نکردنش می گردد. به خاطر داشته باشید که، انسان همانگونه عمل می کند که می اندیشد. دعا و نفرین و نوشتن آن ها بر کاغذ برای بستن بخت دختر یا پسر صحّت ندارد، خداوند چنین دعاهایی را مستجاب نمی کند. اما بدون شک تأثیر دعا در تغییر سرنوشت انسان به عنوان یکی از عوامل معنوی، امری مسلم و حتمی است؛ چه خود انسان دعا کند و یا دیگری را شفیع در دعا قرار دهد. ولی باید به افراد قابل اعتماد مراجعه کرد و از کسانی که به دنبال شهرت و سودجویی نیستند بهره گرفت. بدون تردید آیات قرآن و دعا تاثیر خاص خود را دارند و می توان به اذن الهی در موارد گوناگون از آنها بهره برد. البته باید گفت استفاده از این دعاها نیاز به رمال و دعا نویس ندارد هر کسی می تواند آیات قرآنی مثل آیه الکرسی را بخواند و یا بنویسد و همراه داشته باشد و از آثار آن برخوردار باشد ، مانند کسی که بسم الله می گفت و بر روی آب راه می رفت. دعاهای قرآنی شفای هر درد و رافع هر مشکل است. ولی عده ای از جهالت مردم سوء استفاده می کنند و با نوشتن خطوط کج و معوج مردم را فریب می دهند و جیب آنها را خالی می کنند و به تصور نوشتن دعاها مردم را سر کار می گذارند که باید مواظب بود. باید دعاها و اذکار را از منابع معتبر گرفت و بسیاری از افراد و یا سایت هایی که در این مورد می باشند معتبر و قابل اعتماد نمی باشند. ذکرها و دستورات فراوانی در کتاب های معتبر مانند مفاتیح الجنان و نیز حواشی آن وجود دارد که مورد اعتماد و مجرب است . رجوع به دعانویس ها در سنت و سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام نبوده و بزرگان دین هیچگونه توصیه ای در این باره ندارند، لذا بهترین روش برای رفع مشکلات هم تعقل و تدبیر شخصی و هم مشورت با خردمندان و توکل بر خدا و پرداخت صدقه و خواندن دعاهای معتبر است. گفتنی است اگر خود انسان و یا فرد دعانویس از کتاب های معتبر، دعای مستندی که از طریق معصومین وارد شده است انتخاب کنند اشکال ندارد. در مورد دعانویسها باید دانست که بسیاری از این افراد شیادانی هستند که از عقاید مردم سوء استفاده میکنند. بنابراین باید در برخورد با آنان هشیار بود. برای دعا به درگاه خداوند نیازی به واسطه و دعانویس نیست؛ بلکه هر کس میتواند برای رفع مشکلات خود به درگاه او عرض حاجت نماید و از اعمال نیک برای تقرب به درگاه خداوند بهره ببرد. مگر آن که به افراد وارسته و اهل دل دسترسی داشته باشیم که به طور یقین دعای آنان و نفوذ کلام آنان تأثیر ویژهای دارد. گفتنی است؛ بسیاری از این گونه افراد، با تجربه ای که در قیافه شناسی دارند بسیاری از حالات مشترک را مطرح می کنند که تصور مخاطب این است که آنها خبر دقیق دارند. در حالی که تشخیص این گونه امور از چهره افراد بستگی به تجربه دارد و همیشگی نیست. ولی در مورد سحر و جادو، گرچه نمیخواهیم بگوییم سحر و جادو و بستن بخت، هیچ گونه واقعیتی ندارد، ولی از طرف دیگر نمیتوان مطمئن بود که هر نوع مشکلی ریشه در همین مسئله دارد. و باید توجه داشت که غالب آن چه امروزه در میان مردم در اینباره شایع است، بی اساس است و بیشتر به افکار روانی، تخیلات، سوءظنها، توهمات و مشکلات واقعی موجود در رفتار و اعمال آنها مربوط است. در زمینه وجود سحر و جادو گفتنی است که از نظر قرآن کریم و احادیث تا حدی واقعیت دارد. به این امر در آیه 102 سوره بقره و 4 سوره فلق اشاره شده است. از این آیات و برخی روایات استفاده می شود که برخی از سحرها واقعاً اثر گذارند. همچنان که آیه 102 سوره بقره می فرماید: مردم سحرهایی را فرا می گرفتند که میان مرد و همسرش جدایی می افکند. همانطور که خودتان می دانید و به آن اعتقاد دارید یکی از اصول اساسی توحید، این است که همه قدرت ها در این جهان از قدرت پروردگار سرچشمه می گیرد، حتی سوزندگی آتش و برندگی شمشیر بی اذن و فرمان او نمی باشد. منتها مفهوم این بیان مجبور بودن افراد در کار خود نیست. توضیح این که: جهان آفرینش، جهان اسباب و مسببات است. البته برخی سبب ها مادی است و برخی غیر مادی است. اراده حکیمانه خداوند بر این تعلق گرفته است که هر پدیده و حادثه ای از علت ویژه خود صادر گردد و درعین حال، نظام علت و معلول ها همگی به خدا منتهی شده و از او قدرت و نیرو می گیرند. او است که سبب را می آفریند و به آن قدرت و نیرو می بخشد و آن را برای ایجاد معلول ویژه خود آماده می سازد. در حقیقت مؤثر واقعی، در تمام نظام جهان یکی است و نظام جهان که به صورت اسباب و مسببات جلوه گری دارند، همگی از او استمداد گرفته و به او منتهی می شوند )(اصالت روح، آیت الله سبحانی، ص 241، مؤسسه امام صادق.) مثلا در تأثیر سحر و جادو وضع چنین است. خداوند متعال با قدرت خویش، اراده و نیرویی را در افراد به ودیعت نهاده است که انسان ها با بهره گیری از این اراده و تقویت آن می توانند به کارهای شگفت انگیزی دست بزنند. برخی مانند اولیای خداوند از آن نیرو در مسیر مناسب، استفاده می کنند و عده ای دیگر، با سوء استفاده از آن به کارهای ناشایست اقدام می کنند. پس، در واقع اصل وجود این نیرو در نهاد آدمی از آنِ خداوند و به فرمان او است، منتها چگونگی بهره گیری از آن به عهده خود انسان نهاده شده است که گاهی در مسیر درست و خدمت به خلق خدا و گاهی هم در مسیر منحرف نمودن و آزار و اذیت دیگران بکار گرفته می شود. لذا در اصل سحر و جادو واقعیت دارد ولی باید به این نکته توجه نمود که غالب آنچه امروزه در میان مردم در این باره شایع است بیاساس میباشد و اکثر کسانی که به این امور میپردازند کلاه بردارانی هستند که از این طریق قصد اخاذی و پر کردن جیب خود را دارند. لذا به نظر می رسد تمامی آنچه در مورد بسته شدن بخت و اقبال در جامعه مطرح می شود واقعیت ندارد و اگر بر فرض موردی پیدا شد که سحری در کار بود، میتوان از راههای زیر برای بطلان آن استفاده نمود: 1. استعاذه به خداوند و خواندن سورههای فلق و ناس. در روایت آمده که این دو سوره را در نماز وتر بخواند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به علی علیه السلام سفارش نمود که این گونه بخواند. 2. خواندن و نوشتن آیات 75 تا82 سوره یونس و همراه داشتن آن. 3. دعا و تضرع به درگاه خداوند. 4. درخواست دعا از اولیای واقعی خداوند. 5. صدقه دادن. 6. این دعا را بنویسد و همراه داشته باشد : بِسمِ الله وَ بِالله، بِسمِ الله وَ ما شاءَالله، بِسم الله لاحَولَ ولاقُوّه الا بالله، قال موسی ما جِئتُم بِه السِّحر انّ الله سَیُبطِلُه انّ الله لا یُصلحُ عَمل المُفسدین، فَوقَع الحَق و بَطل ما کانوا یَعمَلون فغلبوا هُنالکَ وانقَلِبوا صاغرین) 7. مرحوم شیخ عباس قمی)رحمه الله) در کتاب (باقیات صالحات ) )حاشیه کتاب مفاتیح الجنان ) می گوید : جهت باز کردن بسته شده ، اول سوره إنّا فتحنا تا مستقیماً بنویسد)فتح ،12) ، و سوره (إِذَا جَآءَ نَصْرُ اللَّهِ) و این آیات را : (وَ مِنْ ءَایَتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُواْ إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذَالِکَ لاََیَات لِّقَوْم َیتَفَکَّرُونَ) (روم ،21) ; (ادْخُلُواْ عَلَیْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غَالِبُونَ)(مائده ،23) ; (فَفَتَحْنَآ أَبْوَابَ السَّمَآءِ بِمَآء مُّنْهَمِر * وَ فَجَّرْنَا الاَْرْضَ عُیُونًا فَالْتَقَی الْمَآءُ عَلَی أَمْر قَدْ قُدِرَ)(قمر ،1112) ; (قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی * یَفْقَهُواْ قَوْلِی ) )طه ،2528) ; (وَ تَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذ یَمُوجُ فِی بَعْض وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا) )کهف ،99) ; (کذلک حللت فلان بن فلان عن بنت فلانة) ; (لَقَدْ جَآءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ * فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ)(توبه ، 128 و 129) ; پس این نوشته را همراه او نموده و بر او آویزان کنند [1) (برای مطالعه دعاهای مربوطه ر.ک: مفاتیحالجنان شیخ عباس قمی، کتاب باقیات الصالحات، باب سوم )در ضمن این باب تعویذ بطلان سحر ذکر شده است) در پایان گفتنی روش عمومی و تأیید شده از سوی امامان علیهم السلام همان تداوم صدقه و خواندن سوره یس و آیه (و ان یکاد) و (چهار قل) است. همچنین آیه الله بهجت- ره - در پاسخ پرسش در مورد دعا برای باز شدن بخت و ازدواج چنین سفارش کرده اند : 1. از حضرت آیت الله بهجت )ره) نقل شده است برای برطرف شدن این مشکل ؛ نماز جعفر طیار بخوانید و پس از آن دعایی که در کتاب زاد المعاد مجلسی آمده بخوانید ) این دعا در کتاب شریف مفاتیح الجنان در ضمن نماز جعفر طیار ذکر شده است ) و در پی آن به سجده روید و تلاش کنید که حتما گریه کنید ، گرچه به مقدار کم ، همینکه چشمتان را اشک گرفت حاجتتان را از خدا بخواهید. این عمل را تا زمانی که حاجتتان برآورده شود انجام دهید و اگر نشد بدانید یا کم خوانده و یا با اعتقاد کامل نخوانده اید . 2. در پاسخ دیگری به این پرسش فرموده اند آیه 74 سوره مبارکه فرقان یعنی :( رَبَّنا هَب لَنا مِن اَزواجِنا و ذُرّیاتِنا قُرَّه اَعیُن و اجعَلنا لِلمُتقینَ اِماما ) را برای این منظور بخوانید .(2) و نکته پایانی اینکه نداشتن خواستگار مناسب و یا به توافق نرسیدن با خواستگاران علل و عوامل متفاوتی دارد که در صورت تمایل می توانید این علل را در مکاتبات بعدی از ما بخواهید. نویسنده: فاطمه سادات حسین پور پی نوشت: 1 - ر .ک کلیات مفاتیح الجنان ، مرحوم حاج شیخ عباس قمی ، ص 489492 ؛ 2- پرسش های شما و پاسخ های آیت الله بهجت )ره) ، حامد اسلام جو ، انتشارات طوبای محبت ، ص 28
من مجرد هستم موارد ازدواج اتفاق میفته اما به صورت کاملا ناخود اگاه وسطها به هم میخوره من رفتم پیش دعا نویس و گفت بخت منو بستن آیا همچین چیزی امکان داره گفت میتونم برات دعا بدم آیا این چیزا واقعیت دارن؟
من مجرد هستم موارد ازدواج اتفاق میفته اما به صورت کاملا ناخود اگاه وسطها به هم میخوره من رفتم پیش دعا نویس و گفت بخت منو بستن آیا همچین چیزی امکان داره گفت میتونم برات دعا بدم آیا این چیزا واقعیت دارن؟
از این که بار دیگر این مجموعه را امین و پاسخگوی سوالات خود قرار دادید صمیمانه سپاسگزاریم. امیدواریم با ارائه راهکارهای مناسب و مفید بتوانیم گره ای از مشکلات شما جوانان عزیز باز نماییم. یکی از مهمترین ارکان مشاوره مخصوصاً در زمینه راهنمایی که باعث می گردد نتیجه مطلوبی از آن حاصل گردد میزان اطلاعاتی است که شما باید در اختیار مشاور قرار دهید ؛ زیرا به هر حال تفاوت های فردی افراد در وضعیت و شرایط خانوادگی، محیطی، شخصیتی، جنسیتی و ... ایجاب می کند که مشاوره ها با فرد مورد نظر و شرایط وی مطابقت داشته باشد.
با این حال برحسب وظیفه مطالب و رهنمودهایی را با توجه به مقدار آشنایی که از طریق متن ارسالیتان با وضعیت شما کسب می کنیم ارائه می دهیم.
در سوال شما دو موضوع مطرح شده است : دعا و دعا نویسی؛ بسته شدن بخت. که سعی می کنیم به هر یک جداگانه پاسخ مناسبی بدهیم.
پرسشگر گرامی؛ در پاسخ به سوال شما باید گفت: نداشتن خواستگار و یا موفق نشدن به ازدواج از سوی دختر و پسر (البته اگر از سن متعارف ازدواج گذشته باشد)، همیشه به معنای بسته شدن بخت نیست و ممکن است علل دیگری داشته باشد.
باور نادرستی مثل بسته شدن بخت و ... یکی از آسیب های ازدواج است؛ پس شایسته است این گونه باورها را از بین برد؛ زیرا بر عملکرد فرد تأثیر خواهد گذاشت و در نتیجه باعث ازدواج نکردنش می گردد. به خاطر داشته باشید که، انسان همانگونه عمل می کند که می اندیشد.
دعا و نفرین و نوشتن آن ها بر کاغذ برای بستن بخت دختر یا پسر صحّت ندارد، خداوند چنین دعاهایی را مستجاب نمی کند.
اما بدون شک تأثیر دعا در تغییر سرنوشت انسان به عنوان یکی از عوامل معنوی، امری مسلم و حتمی است؛ چه خود انسان دعا کند و یا دیگری را شفیع در دعا قرار دهد. ولی باید به افراد قابل اعتماد مراجعه کرد و از کسانی که به دنبال شهرت و سودجویی نیستند بهره گرفت.
بدون تردید آیات قرآن و دعا تاثیر خاص خود را دارند و می توان به اذن الهی در موارد گوناگون از آنها بهره برد. البته باید گفت استفاده از این دعاها نیاز به رمال و دعا نویس ندارد هر کسی می تواند آیات قرآنی مثل آیه الکرسی را بخواند و یا بنویسد و همراه داشته باشد و از آثار آن برخوردار باشد ، مانند کسی که بسم الله می گفت و بر روی آب راه می رفت. دعاهای قرآنی شفای هر درد و رافع هر مشکل است. ولی عده ای از جهالت مردم سوء استفاده می کنند و با نوشتن خطوط کج و معوج مردم را فریب می دهند و جیب آنها را خالی می کنند و به تصور نوشتن دعاها مردم را سر کار می گذارند که باید مواظب بود.
باید دعاها و اذکار را از منابع معتبر گرفت و بسیاری از افراد و یا سایت هایی که در این مورد می باشند معتبر و قابل اعتماد نمی باشند. ذکرها و دستورات فراوانی در کتاب های معتبر مانند مفاتیح الجنان و نیز حواشی آن وجود دارد که مورد اعتماد و مجرب است .
رجوع به دعانویس ها در سنت و سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام نبوده و بزرگان دین هیچگونه توصیه ای در این باره ندارند، لذا بهترین روش برای رفع مشکلات هم تعقل و تدبیر شخصی و هم مشورت با خردمندان و توکل بر خدا و پرداخت صدقه و خواندن دعاهای معتبر است. گفتنی است اگر خود انسان و یا فرد دعانویس از کتاب های معتبر، دعای مستندی که از طریق معصومین وارد شده است انتخاب کنند اشکال ندارد.
در مورد دعانویسها باید دانست که بسیاری از این افراد شیادانی هستند که از عقاید مردم سوء استفاده میکنند. بنابراین باید در برخورد با آنان هشیار بود. برای دعا به درگاه خداوند نیازی به واسطه و دعانویس نیست؛ بلکه هر کس میتواند برای رفع مشکلات خود به درگاه او عرض حاجت نماید و از اعمال نیک برای تقرب به درگاه خداوند بهره ببرد. مگر آن که به افراد وارسته و اهل دل دسترسی داشته باشیم که به طور یقین دعای آنان و نفوذ کلام آنان تأثیر ویژهای دارد.
گفتنی است؛ بسیاری از این گونه افراد، با تجربه ای که در قیافه شناسی دارند بسیاری از حالات مشترک را مطرح می کنند که تصور مخاطب این است که آنها خبر دقیق دارند. در حالی که تشخیص این گونه امور از چهره افراد بستگی به تجربه دارد و همیشگی نیست.
ولی در مورد سحر و جادو، گرچه نمیخواهیم بگوییم سحر و جادو و بستن بخت، هیچ گونه واقعیتی ندارد، ولی از طرف دیگر نمیتوان مطمئن بود که هر نوع مشکلی ریشه در همین مسئله دارد. و باید توجه داشت که غالب آن چه امروزه در میان مردم در اینباره شایع است، بی اساس است و بیشتر به افکار روانی، تخیلات، سوءظنها، توهمات و مشکلات واقعی موجود در رفتار و اعمال آنها مربوط است.
در زمینه وجود سحر و جادو گفتنی است که از نظر قرآن کریم و احادیث تا حدی واقعیت دارد. به این امر در آیه 102 سوره بقره و 4 سوره فلق اشاره شده است. از این آیات و برخی روایات استفاده می شود که برخی از سحرها واقعاً اثر گذارند. همچنان که آیه 102 سوره بقره می فرماید: مردم سحرهایی را فرا می گرفتند که میان مرد و همسرش جدایی می افکند.
همانطور که خودتان می دانید و به آن اعتقاد دارید یکی از اصول اساسی توحید، این است که همه قدرت ها در این جهان از قدرت پروردگار سرچشمه می گیرد، حتی سوزندگی آتش و برندگی شمشیر بی اذن و فرمان او نمی باشد. منتها مفهوم این بیان مجبور بودن افراد در کار خود نیست.
توضیح این که: جهان آفرینش، جهان اسباب و مسببات است. البته برخی سبب ها مادی است و برخی غیر مادی است. اراده حکیمانه خداوند بر این تعلق گرفته است که هر پدیده و حادثه ای از علت ویژه خود صادر گردد و درعین حال، نظام علت و معلول ها همگی به خدا منتهی شده و از او قدرت و نیرو می گیرند. او است که سبب را می آفریند و به آن قدرت و نیرو می بخشد و آن را برای ایجاد معلول ویژه خود آماده می سازد.
در حقیقت مؤثر واقعی، در تمام نظام جهان یکی است و نظام جهان که به صورت اسباب و مسببات جلوه گری دارند، همگی از او استمداد گرفته و به او منتهی می شوند )(اصالت روح، آیت الله سبحانی، ص 241، مؤسسه امام صادق.)
مثلا در تأثیر سحر و جادو وضع چنین است. خداوند متعال با قدرت خویش، اراده و نیرویی را در افراد به ودیعت نهاده است که انسان ها با بهره گیری از این اراده و تقویت آن می توانند به کارهای شگفت انگیزی دست بزنند. برخی مانند اولیای خداوند از آن نیرو در مسیر مناسب، استفاده می کنند و عده ای دیگر، با سوء استفاده از آن به کارهای ناشایست اقدام می کنند.
پس، در واقع اصل وجود این نیرو در نهاد آدمی از آنِ خداوند و به فرمان او است، منتها چگونگی بهره گیری از آن به عهده خود انسان نهاده شده است که گاهی در مسیر درست و خدمت به خلق خدا و گاهی هم در مسیر منحرف نمودن و آزار و اذیت دیگران بکار گرفته می شود.
لذا در اصل سحر و جادو واقعیت دارد ولی باید به این نکته توجه نمود که غالب آنچه امروزه در میان مردم در این باره شایع است بیاساس میباشد و اکثر کسانی که به این امور میپردازند کلاه بردارانی هستند که از این طریق قصد اخاذی و پر کردن جیب خود را دارند. لذا به نظر می رسد تمامی آنچه در مورد بسته شدن بخت و اقبال در جامعه مطرح می شود واقعیت ندارد و اگر بر فرض موردی پیدا شد که سحری در کار بود، میتوان از راههای زیر برای بطلان آن استفاده نمود:
1. استعاذه به خداوند و خواندن سورههای فلق و ناس. در روایت آمده که این دو سوره را در نماز وتر بخواند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به علی علیه السلام سفارش نمود که این گونه بخواند.
2. خواندن و نوشتن آیات 75 تا82 سوره یونس و همراه داشتن آن.
3. دعا و تضرع به درگاه خداوند.
4. درخواست دعا از اولیای واقعی خداوند.
5. صدقه دادن.
6. این دعا را بنویسد و همراه داشته باشد : بِسمِ الله وَ بِالله، بِسمِ الله وَ ما شاءَالله، بِسم الله لاحَولَ ولاقُوّه الا بالله، قال موسی ما جِئتُم بِه السِّحر انّ الله سَیُبطِلُه انّ الله لا یُصلحُ عَمل المُفسدین، فَوقَع الحَق و بَطل ما کانوا یَعمَلون فغلبوا هُنالکَ وانقَلِبوا صاغرین)
7. مرحوم شیخ عباس قمی)رحمه الله) در کتاب (باقیات صالحات ) )حاشیه کتاب مفاتیح الجنان ) می گوید : جهت باز کردن بسته شده ، اول سوره إنّا فتحنا تا مستقیماً بنویسد)فتح ،12) ، و سوره (إِذَا جَآءَ نَصْرُ اللَّهِ) و این آیات را : (وَ مِنْ ءَایَتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُواْ إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذَالِکَ لاََیَات لِّقَوْم َیتَفَکَّرُونَ) (روم ،21) ; (ادْخُلُواْ عَلَیْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غَالِبُونَ)(مائده ،23) ; (فَفَتَحْنَآ أَبْوَابَ السَّمَآءِ بِمَآء مُّنْهَمِر * وَ فَجَّرْنَا الاَْرْضَ عُیُونًا فَالْتَقَی الْمَآءُ عَلَی أَمْر قَدْ قُدِرَ)(قمر ،1112) ; (قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی * یَفْقَهُواْ قَوْلِی ) )طه ،2528) ; (وَ تَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذ یَمُوجُ فِی بَعْض وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا) )کهف ،99) ; (کذلک حللت فلان بن فلان عن بنت فلانة) ; (لَقَدْ جَآءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ * فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ)(توبه ، 128 و 129) ; پس این نوشته را همراه او نموده و بر او آویزان کنند [1)
(برای مطالعه دعاهای مربوطه ر.ک: مفاتیحالجنان شیخ عباس قمی، کتاب باقیات الصالحات، باب سوم )در ضمن این باب تعویذ بطلان سحر ذکر شده است)
در پایان گفتنی روش عمومی و تأیید شده از سوی امامان علیهم السلام همان تداوم صدقه و خواندن سوره یس و آیه (و ان یکاد) و (چهار قل) است.
همچنین آیه الله بهجت- ره - در پاسخ پرسش در مورد دعا برای باز شدن بخت و ازدواج چنین سفارش کرده اند :
1. از حضرت آیت الله بهجت )ره) نقل شده است برای برطرف شدن این مشکل ؛ نماز جعفر طیار بخوانید و پس از آن دعایی که در کتاب زاد المعاد مجلسی آمده بخوانید ) این دعا در کتاب شریف مفاتیح الجنان در ضمن نماز جعفر طیار ذکر شده است ) و در پی آن به سجده روید و تلاش کنید که حتما گریه کنید ، گرچه به مقدار کم ، همینکه چشمتان را اشک گرفت حاجتتان را از خدا بخواهید. این عمل را تا زمانی که حاجتتان برآورده شود انجام دهید و اگر نشد بدانید یا کم خوانده و یا با اعتقاد کامل نخوانده اید .
2. در پاسخ دیگری به این پرسش فرموده اند آیه 74 سوره مبارکه فرقان یعنی :( رَبَّنا هَب لَنا مِن اَزواجِنا و ذُرّیاتِنا قُرَّه اَعیُن و اجعَلنا لِلمُتقینَ اِماما ) را برای این منظور بخوانید .(2)
و نکته پایانی اینکه نداشتن خواستگار مناسب و یا به توافق نرسیدن با خواستگاران علل و عوامل متفاوتی دارد که در صورت تمایل می توانید این علل را در مکاتبات بعدی از ما بخواهید.
نویسنده: فاطمه سادات حسین پور
پی نوشت:
1 - ر .ک کلیات مفاتیح الجنان ، مرحوم حاج شیخ عباس قمی ، ص 489492 ؛
2- پرسش های شما و پاسخ های آیت الله بهجت )ره) ، حامد اسلام جو ، انتشارات طوبای محبت ، ص 28
- [سایر] سلام من یک نقطه ضعف بزرگ تو زندگیم دارم که هر لحظه ممکنه یکی از روی حسادت و تمسخربه روم بیاره و قصد داشته باشه ابروی منو ببره خصوصا توی دانشگاه الان این فکر به صورت یک وسواس فکری درآمده که هر لحظه فکر میکنم یک نفر قصد بی آبرویی منو داره. گرچه برای من این بی آبرویی اصلا مهم نیست و این شجاعت رو دارم که هر لحظه هر کسی تو هر شرایط ومکانی منو بی آبرو جلوه بده .الان زیر نظر روانپزشکم و دارم دارو مصرف میکنم. سوال من اینه بعد از چند ماه فکر نکردن به این موضوع میتونم ذهنمو در دست بگیرم که دیگه ضمیر نا خود آگاه منو اذیت نکنه چون ممکنه واقعا یه روزی یک نفر جلو یک جمعی منو بی آبرو کنه. من چیزی حدود 15 روزه که رفتم پیش روانپزشک میتونم بگم خصوصا الان 3 روزیه که حملات فکری من به 2 یا 3 مرتبه در شبانه روز رسیده که دیگه راجع بهش فکر نمیکنم خیلی خوبم خدا رو شکر .خلاصه سوال آیا من میتونم روزی نسبت به این فکر مقاوم بشوم ؟ تا کی روند فکر نکردن را باید ادامه داد؟(2ماه 3ماه یکسال) به لحاظ علمی و ساختار ضمیر ناخود آگاه و روان آدمی جواب این حقیر را بدهید لطفا خیلی کلی و خوب بدون خلاصه راهنماییم کنید جواب این مشاوره را تو رو خدا کمتر از 24 ساعت به من بدهید . با تشکر از همکاری صمیمانه شما در پناه خدا همواره برقرار و سلامت باشید.
- [سایر] باسلام..ی دختر20سالم..اترم 2پرستاری ازاد.تا این سن خواستگارای زیادی داشتم ولی قبول نکردم چون واقعا نمیخواستم ازدواج کنم..من از رشتم راضی نیستم ومیدونم اگه دوباره کنکور بدم به کمک خدا میتونم رشته دندونپزشکی که دوس دارم قبول بشم..دوران کنکور اصلا درس نخوندم وخیلی پشیمونم دوس دارم جبران کنم..جدیدا ی خواستگار دارم که وضع مالی خیلی عالی وظاهر متوسط واخلاق خوبی براساس شناخت خانوادم داره..منم این اقارو دیدم..همه چیز خوبه ولی من همش این اقارو باظاهری که من تصور میکردم مقایسه میکنم چون قد متوسط داره و ی اندام معمولی ولی اخلاق خوبی دارن همانطور که گفتم..از یطرف نمیدونم دوباره کنکور بدم که اگه بخوام اینکارو بکنم و رشته مورد نظرم قبول شم دوست دارم فعلا مجرد باشم..من خیلی اذیت میشم که انقدسردرگمم..ایشونو مقایسه میکنم با پسرای دانشگاه ولی حس میکنم ی جوری به دلم نشسته..میترسم رد کنم وبعدا افسوس بخورم..واقعا نمیدونم چیکار کنم..نمیدونم ایا امادگی ازدواج دارم یا نه؟ توروخدا زود جوابمو بدید من اصلا چند روزه زندگی نمیکنم فقط از زندگی نفس میکشم..خیلی حرف زدم ولی اینو بدونید جز شما کسی رو ندارم باهاش صحبت کنم..نمیخام شکست بخورم..نمیخام اشتباه کنم..افسوس بخورم میخام درست و منطقی تصمیم بگیرم با دلیل که خودم حداقل قانع بشم..میگم شاید درس بخونم بهتر از ایشون باشه یا هزاز تا فکر که شما بهتر میدونید...باتشکر
- [سایر] 1.هدف از بوجود آمدن دنیا چیه ؟ 3. چرا بندگان خدا اختلاف طبقاتی دارن ؟ یکی خوشبخته یکی بدبخت ؟ اون آدم بدبخت که اینطوری انتخاب نکرده .. حالا که نا خواسته وارد این بازی شده و خدا خواسته که اینطوری بشه چرا خدا نمی خواد اون که بدبخته خوشبخت باشه ؟ سخته ؟ عین اینه که من به زور یکی رو دعوت کنم به مهمونی بعد تو مهمونی عذابش بدم .. غیر عادلانه نیست؟ 5. تولید مثل چه کاریه ؟ اگه تولید مثل با شهوت و لذت های جنسی که رابطه ی مستقیم داره هیچ رابطه ای نداشت باز انسانها تولید مثل می کردن ؟ منظورم اینه که آیا اگه یکی بشینه فکر کنه خوب ، دلیلی واسه تولید مثل پیدا می کنه ؟ اگه پیدا می کنه چه دلیلی ؟ برای چی باید این کار انجام بشه ؟ چرا باید نسل انسان ماندگار باشه ؟ مگه جز اهداف دنیوی و اخروی دلیل دیگه ای هست که یه انسان زندگی کنه ؟ اگه نیست پس چرا انسانها تمایل به زیستن دارن ؟ اهداف دنیوی و اخروی به چه دردی می خوره مگه ؟ یه آدم سعادتمند بشه تو این دنیا و اون دنیا چی میشه ؟ چه اتفاق خاص و مهم و مفیدی میفته ؟ که چی بشه ؟ 7. این دنیا که بر اساس علمی کامل و جامع برنامه ریزی و ساخته شده چرا بعضی چیزها توش از لحاض علمی اثبات نداره و به همین دلیل از شاخه های متافیزیک به شمار می ره ؟ مثل وجود خدا ( البته من بهش اعتقاد دارم ) . روح . جن و ... اگه بجز احساسات درونی و منطق و استدلال می شد با علم هم خدا رو اثبات کرد ، این رشته ی اتصال انسان به خدا مستحکم تر نمی شد ؟ 9. آیا انسانها مثل فردی که هیپنوتیزم شده و حرف ها و دستوراتی در ضمیر ناخود آگاهش تحمیل شده و اونم داره همینطور به اونا عمل می کنه نیست؟ درک و فهم و اخلاق و رفتار و اعتقادات و علم و اینجور چیزا اکتسابیه . در این دوره از زمان و میشه گفت در هر دوره ای از زمان ، همه ی اینا تحمیلی شدن . یعنی فرد که به دنیا میاد تا به دوران بلوغ برسه بسته به مکان زندگیش و فرهنگ و اعتقادات مردم اون منطقه اینقدر رو مغزش کار می کنند که می کشنش طرف خودشون و فرد هم که مثل یه فرد هیپنوتیزم شده عمل می کنه همینطور پیش می ره. اینطور نیست ؟ چرا اینطوره؟
- [سایر] با سلام من 19 سالمه و برای اولین بارعاشق شدم من در دانشگاه عاشق همکلاسیم شدم که اون هم همسن منه چون تا حالا عشق رو تجربه نکرده بودم متوجه احساسم نشده بودم و سعی کردم اونو فراموش کنم اما یکسال گذشت و من نتونستم این کار رو بکنم تا این که این مسئله رو با همکلاس پسر کلاسمون(دوست صمیمیم) در میون گذاشتم من خیلی خجالتی بودم و گفتم نمبتونم رودرو برم جلو و ازش خواستگاری گنم دوستمم سعی کرد شمارشو بگیره تا تلفنی بهش بگم که دوسش دارم اما به هر دری زد نشد دیگه داشتم نا امید میشدم و از خدا خواستم که به یاری من برسه تا اینکه دوستم مشکل منو به یکی از همکلاسی های دختر کلاس گفت و اونم رفت با دختری که من دوسش دارم صحبت کرد و گفت که فلانی بهت علاقه مند شده و اومد بهم گفت که اون فقط لبخند زده وهیچی نگفته که منو دوست داره یا نه(اینو فهمیدم که شاید اون با این لبخند بهم علاقه داره) بنابراین خودم دل به دریا زدم و رفتم جلو وازش خواستگاری کردم اون اول به من گفت دوسم داره وبه چشم برادر بهم نگاه میکنه منم بهش گفتم هیچ وقت به یه پسر نگو به چشم برادر تو رو نگاه میکنم بدجور اذیت میشه اون گفت نمیخواد با هیچ پسری دوست بشه چون این کار آخر عاقبت نداره و منم درجا بهش گفتم اصلا قصد دوستی با شما رو ندارم و واقعا هم نداشتم من بهش گفتم شما که بلاخره باید ازدواج کنی خوب چرا نمیخوای با کسی که دوستون داره ازدواج کنی اون گفت الان قصد ازدواج نداره و هر وقت وقتش که بشه میاد و به من میگه و اینم بگم که این خانوم تو کلاس تا حالا با هیچ پسری حرف نزده ودر طول این مدت تنها پسری که باهاش حرف زده من بودم حتی منم صحبتو شروع نکرده بودم باهاش خودش باهام حرف زده بود و درباره مسائل درسی باهم صحبت کرده بودیم حالا سوال من اینه اگه این خانوم مثلا یه دو سه سال دیگه بیاد به من بگه که آمادگی ازدواج دارم منی که کار فعلا ندارم و مادرم هم همیشه میگه تو تا 25 سالت نشه برات زن نمیگیرم چی باید جوابش بگم من واقعا دوسش دارم و نمیخوام از دستش بدم میترسم اگه بهش بگم که آمادگی ازدواج ندارم و مجبوریم صبر کنیم دیگه فراموشم کنه و با یکی دیگه ازدواج کنه لطفا کمکم کنید بذارید اینا رو هم بگم من یه آدمی هستم که نماز میخونم و روزه هامم میگیرم اونم همین و با حجابه و در کل بگم از نظر دینی و مذهبی و فرهنگی به هم میخوریم
- [سایر] یا عرض سلام و خسته نباشید خدمت شم من 27 سال سن دارم کارمند یه شرکت معتبر خصوصی هستم با حقوق و درآمد متوسط البته بیمه هم هستم مدتی هست که تصمیم گرفتم ازدواج کنم و تشکیل خانواده بدم این موضوع رو هم با خانواده مطرح کردم و انتخاب یه همسر مناسب رو به مادرم سپردم البته این اطمینان رو دارم که با شناختی که مادرم روی من دارن گزینه مناسبی رو برام انتخاب میکنن ولی چند روزی هست که یه شخصی به من معرفی شده که یه دفعه به اتفاق خانواده منزل اون دختر خانوم هم رفتم که ظاهرا مشکلی ندارن خانواده ای متوسط شبیه به خود ما ولی الان که این موضوع یه مقدار جدی شده اون دختر خانوم تقریبا جواب مثبت داده و از ما خواستن برای بار دوم و صحبت ما دو نفر با هم بازم بریم منزلشون یه مقدار ترس و دلهره تو من ایجاد شده ترس از آینده که ایا میتونم تکیه گاه باشم برای یه نفر دیگه نیازهاشو بر طرف کنم یه چند مدتی هست فکرم رو مشغول کرده واحساس نگرانی میکنم من تا امروز با هیچ دختر ارتباط دوستی نداشتم به طور کلی هیچ شناختی روی جنس مخالف ندارم این موضوع هم باعث شده بیشتر نگران بشم ولی کلا با امر ازدواج مشکلی ندارم فقط نگرانم نمیخوام تصمیم غلط بگیرم اصلا میخواستم بدونم این استرس و نگرانی یه چیز همگیر هست یا نه به نظر شما من باید چیکار کنم ممنون میشم اگه منو راهنمایی کنید و بفرمائید چه معیار هایی رو باید در نظر بگیرم برای یک انتخاب درست .
- [سایر] دوباره سلام اقای مرادی خسته نباشید خوشبختانه امروز هم به خواست خدا تونستم از حرفهای زیباتون بهرهمند بشم ولی یه سوالی ذهنم رو مشغول کرده و ناراحت شاید بگید برای فرد 17-18 ساله زوده که از این حرفها بزنه ولی شما امروز چند سوال رو مطرح کردید که دختر خانومها بایستی برای شناختن خواستگارشان بپرسند {گذشته-فرهنگ خوانواده..} ولی خود شما بهتر از من میدونید که اکثر خانواده ها هیچوقت جلسه ی خانوادگی ندارند یا شاید امکان داره که فرد خود شخصی متدین باشد ولی خانواده ی فرد اینطور نباشند پس این به این معنا است که نمیشود هیچوقت با این فرد زندگی خوبی را شروع کرد؟ چون فرهنگ خانواده ها فرق میکند؟ پس این فرد هیچوقت معنای خوشبختی رو نمیفهمه؟ این سوال کمی مربوط به مشکل من هم میشه . همیشه میترسم از گذشتم بگم گذشته ای که پر از تلخی هاست و سعی میکنم فراموشش کنم ولی واقعیت اینه که گذشته قسمتی از منه نمیتونم جداش کنم. من بر خلاف خانوادم فرد متدینی هستم{نمیخوام از خودم تعریف کنم}و برای نگه داشتن اعتقاداتم خیلی سختی ها رو تحمل میکنم با وجود اینکه کسی منو نمیفهمه و در خانه ی خودم احساس تنهایی میکنم. با حرف شما پس من دیگه هیچوقت نمیتونم حتی در آینده به ازدواج فکر کنم چون به اعتقاد من فرد مقابل باید بیشتر از خود آدم دیندار باشه و حتما خانواده هابا هم دچار مشکل میشن حتی گاهی وقتها اینقدر از پدرم میترسم که نمیتونم حتی بهش سلام بدم چه برسه باهاش حرفم بزنم مادرم هم وقتی از ازدواج حرفی به میون میاد میگه من نمیذارم قبل از 30 سالگی ازدواج کنی . دیگه مهم نیست. شاید حق با شماست ولی من تسلیم گذشتم نمیشم یا تحقیر های اطرافیانم. باز هم متشکرم. یا حق.التماس دعا
- [سایر] با سلام و خسته نباشد.2 ساله ازدواج کردم.احساس میکنم سنگدل تر از شوهر من هیچ کسی تو دنیا پیدا نمیشه.اگه مثه ابر بهار جلوش گریه کنم ذره ای غصه نمیخوره..اگه 100 روز باهاش قهر باشم به خداوندی خدا یک بار نیومده از دلم در بیاره.اگه کاری کنه و من ناراحت باشم اصلا به روی خودش نمیاره.اگه جامو ازش جدا کنم نمیاد بگه بیا سرجات بخوابو خیلی راحت میخوابه.به خدا من همه زندگیمو براش گذاشته م.من کلا آدم مهربونو با محبتی هستم ولی وقتی میبینم اینجوری جواب محبتام داده میشه کفری میشم چون هیچ کسی نیست که باهاش حرف بزنم هی میریزم تو دلم هی اشک میریزم ولی اون کگشم نمیگزه و اصلا از ناراحتی من ناراحت نمیشه.وقتی عصبانیمو از شدت حرفایی که تو دلم گیر میکنه و بی اعتنایی اون جیغ میکشم بهم میگه تو موجیو روانی هستی باید بری دکتر...اینقدر خودشو جلو خونواده من خوب نشون داده که من هروقت ازش برای مامانم گفتم همیشه حقو به اون دادن...آه خدا...بعضی وقتا از محبتایی که بهش میکنمو بعد جوابمو اینجوری میگیرم از سادگی خودم بدم میاد.از من توقع داره تا سر کوچه میرم بهش خبر بدم هرکاری میکنم اون باید در جریان باشه .ولی خودش منو از هیچ چی باخبر نمیکنه و بارها شده که خیلی چیزا رو از بقیه که میشنوم باورشون نمیشه که شوهرم به من نگفته و وقتی ازش میپرسم میگه قرار نبود به کسی بگم و یعنی من براش کسی هستم نه همسرش.تا چشمش به کسی میفته میبینی تمام انرِژیو خنده هاشو میذاره واسه اونا و تا من یه کلمه باهاش صحبت کنم یا خسته است یا حوصله نداره و میبینی یکدفعه بهم میپره و با یه لحنی حرف میزنه انگار من کلفتشم. بهش میگم تو چرا به من که میرسی اینجوری میشی همیشه هم در جوابم میگه تو ناراحتم میکنی....به خدا نمیدونم چیکار کنم به هیچ کسیم نمیتونم حرفی بزنم.با خودش هم نمیشه اصلا صحبت کرد خیلی کینه ایه سر هر چیزی قهر میکنه و اگه بخوام باهاش حرف بزنم به دعوا کشیده میشه و همیشه هم که حداقل دو هفته ای یکبار با هم بحث میکنیم من کوتاه اومدمو حرفا عین یه تیکه سنگ تو دلم سنگینی میکنه.مهرش از دلم رفته و عشق اولو بهش ندارم.کمکم کنین
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید من در یک خانواده پرتنش هستم.اغلب اوقات مادر و پدرم در حال بحث کردن و قهر کردن هستند .خود من مدت 4سال و نیمه که وسواس دارم و از حدود یک سال قبل هم به افسردگی مبتلا شده ام.داروهایی که استفاده میکنم سرترالین 100 ،لاموتریژین300ولیتیوم کربنات میباشد.اخیرا(از حدود6ماه قبل)شدت افسردگی هایم کمی بیشتر از قبل شده .همه ی ما تا حدودی با توجه به اوضاع خونه افسرده هستیم ولی مادرم با شدت بیشتر.مادرم حدود چند سال قبل فرزندی از دست داده و از همان موقع بدلیل مراقبتهای شبانه از برادر بیمارم دچار بی خوابی شده اند .حدود 25 سال هست که دیابت کنترل نشده دارن و 10 سال فشارخون و حدود 2سال پیش عمل قلب باز انجام داده اند ، حدود 3یا 4ساله که ایشان بدلیل ابتلا به عوارض دیابت مثل آب مروارید و پلی نوروپاتی دیابتی و تکرر ادرار خیلی کم بیرون میروند . ایشان همچنین به خاطر اینکه با پدرم اغلب دعوایی هستند و البته پدرم هم تا حدودی بی تقصیر نیست خواسته های خود را با پرخاشگری اعلام می کنند .ایشان با خواهران و برادرانشان خیلی اهل رفت وآمد نیستند که البته همیشه هم بدلیل بی حوصلگی وی نیست ، خیلی اتفاق افتاده که آنها رفتارهای ناشایستی داشته اند . خلاصه ی اینهمه حرفی که زدم اینه که من افسرده اکثر اوقات پیش ایشان هستم و تا جایی که بتونه پیش مادرم هست ولی زیاد نمیتونه بمونه و یکجورایی خسته از رفتار تند مادرم شده .برادر ارشد من هم که 37 ساله و مجرد و بیکار و بسیار عصبیه و برادر دیگرم هم 5 ساله ازدواج کرده. واقعا نمیدونم چکار کنم فکر و روحیه غمگین خودم کمه که غصه مادر افسرده ی عزیزم را هم میخورم ،میخوام کمکشون کنم ولی نمیدونم چکار کنم ،کم آورده ام . ایشان همچنین مثل پدرم حاضر به مراجعه به روانشناس یا حتی مشاور خانواده هم نیستن . احترام به پدر و مادر واجبه ولی وقتی بهم فشار میاد کاری کرده ام که قند و فشارشان بالا رفته و دلشان را شکسته ام . خواهش میکنم بگین چکار کنم ،نگران خودم و احتمال شدیدتر شدن حال بد مادرم هستم .با همه این تفاسیر اغلب بحثهای مادرم با من و برادر مهربانم به خاطر خود ماست. ایشان دلی پاک و مهربون ولی رفتار غالبا تندی دارن.مادرم خیلی به من و برادر مهربونم وابسته شده، من خیلی غصه مادرم و روحیه غمگینشان و خودخوری هایشان را میخورم ،مادرم داره انگار از درون تنها و خشک میشه ، خواهش میکنم منو بابت اینهمه حرف ببخشید .برای بهود حال مادرم و همه مریضا از شما التماس دعا دارم .خواهش میکنم برامون دعا کنید.
- [سایر] سلام من 42 سالمه و19 سال پیش باخانمم که ایشان هم دیپلم و 5 سال از خودم کوچکتره ازدواج کردم ودر حال حاضر دوفرند داریم که دخترم 17 سال وپسرم 14 سال دارند و از ابتدای زنگی مشترکمان مشکلات بین من و همسرم به دلیل تک فرزند بودن من و تحت تکفل بودن پدر ومادر پیرم و همچنین کم تجربگی ما وپدر و مادر همسرم شروع شد والبته این موضوع از نظر اقتصادی هم زندگی ما را تحت تاثیر قرار داده و ضعیت اقتصادی خوبی نداشتیم تا اینکه بعد از 8 سال زندگی مشترک همسرم اعتراف کرد که درگیر یه رابطه شده و نمیتونه تمومش کنه وبا پشیمانی از من درخاست گذشت وکمک کرد با اینکه پذیرفتنش سخت بود سعی کردم با گرفتن راهنمایی از مشاورین بهزیستی به او کمک کنم خلاصه این موضوع حدود 3 سال طول کشید و بارها این رابطه برقرار و دوباره قطع شد و من که در اون سالها با مشکلات ناشی از آلزایمر پدر ومشکلات جسمی ایشان و مادرم درگیر بودم و از طرفی بچه هام به ترتیب 8 و4 ساله بودن و بدون وجود خانمم امکان بزرگ کردن اونا و رسیدگی به مشکلات حاد والدینم امکان پذیر نبود سعی کردم خلاف جهت آب شنا کرده و نهایتا با مراجعه به خانواده ی همسرم به موضوع رابطه خاتمه بدم که البته با مشاوره و بررسیهایی که انجام دادم وبا توجه به داشتن رابطه ی جنسی خوب و کامل خود وهمسرم مطمعن بودم که این روابط به این شکل نبوده و هم در طول اون 3سال وبعد از اون همه تلاشم رو کردم تا از کمبودهایی که باعث بروز این مشکل شده بود سر در بیارم و اونارو رفع کنم و با ایجاد اشتغال برای ایشان کمکش کنم از محیط خونه که از نظر او کسالت بار بود خارجش کنم تا اینکه بعد از گذشت 8 سال در آبان ماه سال گذشته متوجه شدم که باز هم اون کار رو انجام داده وبا یکی از همکاراش که اتفاقا خودم هم خوب میشناختمش وسلام و علیک گرمی هم باهم داشتیم رابطه داره که به پیشنهاد خودش رفتو آمد خانوادگی هم بین ما شروع شده بود و من که حدود 18 سال بود اون آقا رو میشناختم و فکر نمیکردم که همچین آدمی با شه خیلی مشتاقانه پذیرفتم خلاصه بعد از اینکه متوجه ی این موضو شدم تصمیم خودمو گرفتم وبا مراجعه با دادسرا رفتم که از ایشان جدا بشم ولی با وجود اینکه این دفعه شرایط با قبل خیلی فرق داشت و من به راحتی میتونستم از زنگیم خارجش گنم توانایی انجام این کا و ایفای نقش مکمل در خراب کردن زندگی فرزندانم رو نداشته و با شرمندگی از خودم تصمیم گرفتم که یه فرصت دیگه بهش بدم ولی حالا بعد از گذشت حدود 10 ماه از موضوع با خودم درگیرم که آیا کار درستی انجام دادم یا نه و گاهی اوقات احساس پشیمانی خیلی سخت فشار روم میاره ونمیتونم خاطرات بد این اتفاقها رو فراموش کنم با پوزش از طولانی شدن یادداشتم لطفا بگویید چه کنم ممنون!
- [سایر] سلام \"\"کاملا خصوصی\"\" آقای مرادی اینم هشتمی ! اگه این نامه رو دریافت کردید خواهش می کنم جواب بدید. گفتم به یه خانومی علاقه مند شدم.با این سنم باید چیکار کنم گفتید..... گفتم می خوام به نامزدی فکر کنم گفتید..... گفتم می خوام به خوانواده بگم می ترسم چطوری بگم گفتید..... گفتم حرف زدن با دختر ایراد داره؟ گفتید.... گفتم ارتباط حضوری با دختر مشکلی داره؟ گفتید.... گفتم هر چی فکر کردم به خوانوادم بگم نتونستم چون مطمئنم که از روی احساسات با من مخالفت می کنن/ اگه به خوانواده نگم تا آشنایی تقریبا کامل و حداقل ظرف مدت 2 یا 3 سال اشکال داره؟ گفتید ..... گفتم می خوام برم تهران و ایشونو ببینم و باهاشون حرف بزنم ایراد داره؟ گفتید.... وقتی شنبه دیدمشون، توی ایستگاه مترو ، از شدت جا خوردن داشتم می مردم. اولین تصمیمی که گرفتم قطع رابطه بود. حجابشون از نظر من خوب نبود. موهاشون یه کم بیرون بود با مانتو . به یه نحوی خودمو به پارک پشت استگاه مترو رسوندم. البته ایشونم همراه من بودن. دفعه اولم بود که داشتم کنار یه دختر راه می رفتم. نمی دونم اشکال داره یا نه. خلاصه توی پارک تا ظهر حرف زدیم. منتها آخر من طاقت نیاوردم گفتم اگه میشه حجابتونو یه لحظه درست کنید. خودم باورم نمی شد که با حجاب حداقل 2 یا 3 سال جوونتر و خیلی زیبا تر می شدن. وقتی بهشون گفتم فکر کردن خیلی معمولی دارم می گم. خلاصه اومدم شهر خودم. خیلی ناراحت بودم. توی ماشین همش سرم روی شیشه اتوبوس بود و فکر می کردم. شب که رسیدم یه کنایه هایی زدم که من شکه شدم از وضع حجابتون. ایشون فردی معتقد و مذهبی هستن. وقتی پرسیدم شما که منو شب نیمه شعبان تا اذون صبح نگه می دارید برای شب زنده داری شما که هزار بار تا حالا به من گفتید الان که بیکاری پاشون نماز به فلان نیت بخون چرا حجابتون اینطوریه؟ گفتن عادت کردم. وقتی بیش از صد بار بهشون گفتم که خیلی با حجاب ،متفاوت تر می شن . خودشونم متوجه شدن که این متفاوت شدن یه چیزی درونش هست و معمولی نیست، به فکر فرو رفتن. صبح یکشنبه یعنی روز بعد بهشون گفتم من از وضع حجاب شما خوشم نیومده. خیلی رک. و کلی حرف زدم. گذشت.... فردا شب یعنی شب دوشنبه که داشتیم با اس ام اس با هم حرف می زدیم گفتن: من با خانواده اومدم پارک همراه خاله اینا. اینا همشون به من می گن چقدر حجاب بهت میاد!!!! گفتم یعنی چی، شما ... گفت آره.. آقای مرادی به من بگید این چیه؟ شاید دروغ بگن. ولی چه دلیلی داره. وقتی من یه حرفی می زنم یا سئوالی می کنم خیلی راحت و پوسکنده جوابمو می دن. چه دلیلی داره به دروغ بگن من حجابمو درست کردم ؟!؟! آقای مرادی من 19 سالمه ایشون 18 سال هردومون خیلی کوچیک و کم تجربه ایم. خب شما به ما کمک کنید. دیشب توی فکر بودم. من یه مدتیه تمام وقتم شده این که با ایشون حرف بزنم یا اس ام اس بدم . از این رویه خوشحال نبودم. شبا ساعت 2 می خوابم. دیشب بعد از یه سال یکی از دوستامو دیدم. وقتی پرسید که چرا اینقده سیاه و لاغر شدم. گفتم بهش موضوعو. ایشون گفت کاملا در اشتباهی . شیوه کاملا اشتباهه. و خلاصه کلی ما رو برد توی فکر. /ایشون 25 سالشونه و تازه ازدواج کردن/ دیشب کلی فکر کردم . ایشون خیلی چیزا گفتن که من خلاصش کردم . گفت تو الان باید درس بخونی و بری سربازی و ... من قصد دارم برم سربازی درسم حتما می خوام بخونم. این وسط این جریان !!! آیا واقعا اشکالی داره؟ خلاصه تصمیم گرفتم صبح بیام شروع کنم به قطع رابطه. خدایا چطوری بگم. دیشب تا صبح فکر کردم. به خیلی از روشها فکر کردم . آخر گفتم می گم من یه بیماری لا علاج دارم./چه مسخره/ خلاصه کلی خودم ژس گرفتم و صبح بهشون گفتم که من بیماری دارم. البته نه به این راحتی !! ایشون مدام گریه می کردن و منم از این طرف گاهی گریه گاهی توی فکر بودم و داشتم حرف می زدم گاهی ... آخر طاقت نیاوردم و همه چیو بهشون گفتم که من دروغ گفتم و .... خلاصه هر چی توی دلم سنگینی می کرد مثلا اینکه می ترسم شما دروغ بگید/ خانواده من خیلی متفاوتن از خانواده تو/ من پول ندارم/هر دومون سن کمی داریم و نمی تونیم توی اولین عشق تصمیم بگیریم / و... قرار شد بیشتر مشورت کنیم. آقای مرادی شما بگید ما چیکار کنیم خیلی ممنونم. الان می گید : ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود می بری و زحت ما می داری شوخی کردم. ببخشید دستون درد نکنه. راستی \"یادم رفت\" حلول ماه رمضان مبارکتون باشه. من اهل آران و بیدگلم. امامزاده ای داریم که فرزند بلافصل امام علی (ع) هستند. امامزاده محمد هلال بن علی (ع). نمی دونم میشناسید یا نه. ولی شب اول ماه که امشب باشه تولدشونه. خوشحال میشیم که برای جشن مهمون بزرگواری چون شما داشته باشیم. آقای مرادی ممنون بفرمائید . من آماده شنیدنم.