من در زندگیم سر در گم هستم؛ نمیدونم زندگیم داره چه طوری می گذره. هیچ چیزی شادم نمیکنه و دلم میخواد دائم دعواکنم و تازگی ها اخلاق های بدی مثل غیبت و فحاشی کردن وسلام نکردن به استادام داره آزارم میده. نمیدونم چه طوری رفتار کنم. از زندگی کردن سیر شدم. لطفا کمکم کنید.
من در زندگیم سر در گم هستم؛ نمیدونم زندگیم داره چه طوری می گذره. هیچ چیزی شادم نمیکنه و دلم میخواد دائم دعواکنم و تازگی ها اخلاق های بدی مثل غیبت و فحاشی کردن وسلام نکردن به استادام داره آزارم میده. نمیدونم چه طوری رفتار کنم. از زندگی کردن سیر شدم. لطفا کمکم کنید. با سلام خدمت شما پرسشگر گرامی؛ از ارتباط شما با این مرکز صمیمانه سپاسگزاریم. از این که صادقانه، خالصانه و با صراحت کافی مسئله خود را با کارشناسان این دفتر در میان گذاشتید، تشکر و قدردانی می ‌کنیم. به نظر بنده تا حد زیادی حالت روانی شما ناشی از عدم شناسایی هدف در زندگی است. از این رو در این پاسخ سخن خود را بر روی هدف گذاری در زندگی متمرکز می کنم. روزی سه سوال در ذهن پادشاهی نقش بست. پادشاه برای اطرافیان خود این سه سوال را مطرح کرد و از آنان خواست تا به این سه سوال پاسخ دهند. سه سوال پادشاه این بود : مهم ترین زمان چه زمانی است؟ مهم ترین موضوع در زندگی انسان چیست؟ مهم ترین کار در زندگی انسان چیست؟ اطرافیان پادشاه هر کدام به اندازه فهم خود شروع به جواب دادن به سه سوال پادشاه کردند اما هیچ کدام از آن جواب ها نتوانستند پادشاه را قانع کنند. یکی از مشاوران پادشاه که دید هیچ کدام از این جواب ها نمی تواند او را قانع کند، نزدیک پادشاه شد و گفت من زاهدی را می شناسم که می تواند به صورت کامل به سوالات شما پاسخ دهد. او در یکی از روستاهای دور افتاده کشور زندگی می کند. پادشاه به او گفت چنانچه توانایی پاسخ دادن به سوالات من را داشته باشد، رنج سفر را به جان می خرم. مشاور گفت به طور حتم مطمئن هستم که می تواند به سوالات شما جواب دهد. پادشاه آماده سفر دور و درازی شد تا جواب سوالات خود را پیدا کند. پادشاه پس از روزها مسافرت کردن به روستای مورد نظر رسید و از مردم آن روستا، نشان از زاهد پرسید و به سراغ او رفت. پادشاه به نزدیکی زاهد رفت و گفت : من سه سوال از تو دارم. زاهد با مهربانی به او گفت بپرس. سوال اول من این است که مهم ترین زمان چه زمانی است؟ مهم ترین موضوع در زندگی انسان چیست؟ مهم ترین کار در زندگی انسان چیست؟ زاهد بدون هیچ تاملی گفت : مهم ترین زمان، همین الان است. مهم ترین موضوع در زندگی انسان خداوند است و مهم ترین کار در زندگی انجام دستورات خداوند است.(برداشتی کاملا آزاد از داستان سه پرسش تولستوی، کتاب تمشک) آری برای پیدا کردن هدف در زندگی کافی است قدر لحظات زندگی را بدانیم و در مسیر زندگی از راهی که خداوند برای ما ترسیم کرده است، خارج نشویم. پس می توان گفت : فرمول زندگی هدفمند، استفاده درست از تمام لحظات زندگی، در راستای دستورات خداوند متعال می باشد. از این به بعد با تمام وجود سعی کنید تا در تمام لحظات زندگی با انجام دستورات الهی، خدا را در زندگی خود احساس کنید. با ذکر این مقدمه به بررسی دقیق تر سوال شما و ذکر نکات عملی در این زمینه می پردازیم : همانگونه که خود شما هم به خوبی می‌دانید، این هدفمند بودن است که به زندگی معنی می بخشد و به انسان انگیزه و نیرو برای حرکت، تلاش و کوشش می دهد و ما معتقدیم که برای یافتن هدف و همچنین یافتن بهترین و آسانترین راه به سوی آن باید به قرآن رجوع کرد. قرآن، هدف از زندگی، چگونگی بهره بردن از آن ، مشکلات و موانع راه و نحوه مبارزه با همه سختی ها را برایمان روشن کرده و برای هر یک دستورالعملی خاص داده است. خداوند بلند مرتبه که به همه جهان هستی احاطه دارد و رمز و راز آن را از آغاز تا انجام می ‌داند، هدف زندگی و راه رسیدن به آن را از طریق قران به خوبی و پله پله به ما می ‌آموزد. او در آیات قرآن، این حقیقت را بازگفته است که همه جهان هستی و از جمله انسان، به عالم بالا بازخواهند گشت و فرجام تمامی امور و پایان زندگی، به سوی خداوند و از آنِ او است:(وَ إِلَی اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ) و فرجام کارها به سوی او است (لقمان آیه 22) (إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ) همه کارها به سوی خدا بازگردانده می ‌شود (آل عمران ، آیه 109) در راه رسیدن به هدفهای کوچکتر اگر هدف اصلی و قله را در نظر داشته باشیم هرگز از راه به بیراهه نخواهیم افتاد. لحظه به لحظه می‌توانیم گامهای حتی کوچکمان را عیارسنجی کنیم که تا چه میزان در مسیر درست قدم برمی‌داریم. بر این اساس بالاترین هدف، فرجام و آرمانی که اسلام برای بشر تصویر کرده، (خدا) و قرب انسان به او است. این غایتی است که ورای آن هدف، برتری تصورپذیر نیست. آدمی به سوی خداوند در حرکت است و در واقع تمامی جهان به سوی آن، در سیلان و جریانند و ما چه بخواهیم، چه نخواهیم و چه بدانیم و چه ندانیم، رو به سوی آن هدف و غایت داریم. بنابراین هدف از زیستن آدمی در این دنیا، حرکت، صعود و بازگشت به سوی خداوند است. خداوند، چگونگی رسیدن به این هدف و کیفیت این بازگشت را روشن ساخته و زحمت روشن ساختن و توضیح آن را بر دوش پیامبران و امامان نهاده است. در واقع در پرتو پیروی از ایشان و عمل به هدایت‌ها و تعالیم آنان، آدمی می‌ تواند به حقیقت انسانیت و قرب حضرت حق دست یازد. به این نکته نیز توجه داشته باشید که رسیدن به کمالات و اهداف شایسته انسانی، به گونه ای است که جز با اختیار انسان حاصل نمی شود؛ یعنی، چنین کمالی را بدون طی مسیر و انجام دادن افعال اختیاری، به انسان اعطا نمی کنند. هرچند در کنار عزم ، اراده و تلاش در راه بندگی خداوند، باید از امدادهای غیبی نیز بهره جست و از دعا و توسل به مقربان درگاه الهی ، غافل نشد. دعا و مناجات و درخواست از خدا، هم خود به عنوان یک عمل و عبادت ، باعث کمال نفس می شود، و هم اجابت آن توفیق افزونتری را برای انسان در پی دارد. اما هر انسانی در زندگی خود، هدفی را دنبال می کند. حتی کسانی که سرگردان و حیران اند، هر دم هدفی را می جویند و چون به آن نمی رسند، از آن ناامید می شوند و هدف دیگری را جایگزین آن می کنند. آن کس که هدفش در زندگی ، متناسب با هدف از آفرینشش باشد، به آرامش و سعادت دست یافته، همه جنبه های وجودی خود را در مسیر صحیح حیات قرار خواهد داد. پرسشگر گرامی، در ادامه توجهتان را به نکات زیر جلب می کنیم : 1. ابتدا باید معنای هدف مشخص شود؛ (هدف برای هر کار و هر راه، نقطه‌ای است که به آن، ختم می ‌شود). گفتنی است، این هدف که گاهی از آن تعبیر به غایت نیز می ‌شود با علت غایی که در فلسفه از آن سخن می ‌رود متفاوت است. برای آشنایی تفصیلی از تفاوت‌ها و تشابه‌های علت غایی و غایت، رجوع کنید به : محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج 2. دقت کافی در این نکته، ما را از خطاهای بسیاری ایمنی می ‌بخشد. در طول تاریخ بشر، این خطاها بر سر راه کسانی قرار گرفته است که به معنای صحیح (هدف) نیندیشیده و یا آن را نیافته‌اند. ازاین‌رو، به غلط آنچه را که لازمه زندگی و یا از اجزای حیات دنیوی بشر بوده و در مواردی ایده‌آل برای بخشی از زندگی به حساب می‌ آمده است، هدف برای کل حیات تلقی کرده‌اند و با توجه به چگونگی این تلقی و انتخاب، دچار زیان در زندگی یا شکست‌های روحی شده‌اند. دراین‌باره، می ‌توان به کسانی اشاره کرد که بهره‌مندی از لذت‌ها و شهوت‌ها را هدف دانسته‌اند؛ در حالی که این تصور غلطی است؛ زیرا آنچه جزء زندگی است، نمی ‌تواند هدف آن باشد. برای چنین افرادی پس از پایان زندگی (یعنی حیات دنیوی)، رسیدن به هدف، هیچ تصویری ندارد! یا کسانی که رسیدن به مدارج عالی علمی را هدف زندگی خود دانسته‌اند، علاوه بر آنکه ممکن است در رسیدن به این مطلوب ناکام مانده و به دلیل احساس شکست،دید منفی و مأیوسانه‌ای نسبت به زندگی بیابند، در صورت موفقیت نیز، پس از پایان زندگی دنیوی، نیل به هدف دیگر برای آنان معنا نخواهد داشت. بنابراین، باید (نیازهای زندگی) و (هدف از زندگی)، از یکدیگر متمایز شود و آنچه داخل در محدوده زندگی است، هدف زندگی تلقی نشود. به هر صورت، هنگام پرداختن به پرسش از هدف زندگی، باید ورای حیات طبیعی قرار گیریم، تا سراغ آن را در حیات طبیعی محض و شئون آن نگیریم. رجوع کنید به : عبداللَّه نصری، تکاپوگر اندیشه‌ها (زندگی، آثار و اندیشه‌های استاد محمد تقی جعفری). 2. باید هدف را به درستی بشناسیم؛ روشن است که خردورزان و اندیشمندان بسیاری در همه جوامع - با توجه به مکاتب گوناگون در طول تاریخ - هدف‌های متفاوتی برای زندگی ترسیم و ارائه کرده‌اند. امّا این بدان معنا نیست که همه این نظرها، درست باشد و همه این‌هدف‌ها صحیح شناخته و به‌دیگران شناسانده شده باشد! ضدیّت و یا تناقض بسیاری از این هدف‌ها، نشانگر صحت این مدعا است. ما چگونه بشناسیم؟ در سطور قبل در مورد هدفهای کلان با شما سخن گفتیم. اما هدفهای خردتر (هرچند این هدفها در زندگی و عمر دنیوی ما ممکن است کلان باشند مانند اهداف شغلی یا تحصیلی یا شخصیتی و ...) را باید در مسیر هدفهای کلان با توجه به استعدادها، توانایی‌ها امکانات و علایق، انتخاب نمود. 3. راه رسیدن به هدف را بشناسیم؛ فرض کنید بیماری دارید که نیاز فوری به دارویی خاص دارد. از طرفی، شما می ‌دانید که این دارو، تنها در یک داروخانه عرضه می ‌شود؛ امّا شما آنجا را نمی ‌شناسید. اکنون در می ‌یابید که دانستن نام یا مشخصات این داروخانه، از طرفی و یافتن آدرس آن از طرف دیگر، تا چه حد ضروری و جدی است؛ یعنی، همان قدر که دانستن نام و مشخصات داروخانه، برای یافتن دارو مهم است، اینکه شما از کدام خیابان و به چه شکلی بروید تا به آن داروخانه برسید نیز اهمیت خواهد داشت. بدون شک اگر نام و نشانی و چگونگی رفتن به داروخانه، به صورت اشتباه در اختیار شما قرار گیرد، لطمه‌ای جانسوز و جبران‌ناپذیر در پی خواهد آورد. این بدان معناست که باید برای رسیدن به اهداف بلند خود، آنها را به قدمهای کوچکتر تبدیل کنید تا هم قابل ارزیابی باشند و هم قابل دسترسی به نظر آیند. اهداف میان مدت و کوتاه مدت شما را به همین مقصود می‌رسانند. 4. تشخیص نیازها وکاستی ها و نواقص احتمالی؛ باید خواست‌ها و احتیاجات اساسی خود را در آن زمینه به خصوص روشن کنیم. به عنوان مثال : در یک مقطع مشخص، چه درسی را نیاز داریم بیاموزیم تا تسلط بر آنها پیدا کنیم. 5. فرصت‌ها و اوقاتی که باید صرف تحقق اهداف برنامه شود، چه میزانی است؟ 6. چه روشی مطلوب‌ترین شیوه برای دست‌یابی به اهداف مورد نظر می ‌باشد. 7. در مرحله اجرا نیازمند به چه ابزار و کاربرد چه وسایلی هستیم؟ آیا از آنها برخورداریم؟ 8. پس از اجرای هر مرحله، به ارزیابی فعالیت‌های انجام شده می ‌پردازیم تا میزان دسترسی به اهداف مشخص شود و میزان عدم موفقیت در رسیدن به برنامه را نیز معلوم نماییم. این مرحله که تحت عنوان بازخورد(فیدبک) نامیده می ‌شود، فرصتی به ما می ‌بخشد تا بتوانیم عوامل ناکامی احتمالی را نیز بشناسیم و از بروز مجدد آن در برنامه مورد نظر پیشگیری نماییم. از آفات برنامه‌ریزی، فقدان تلاش و پشتکار در دستیابی به هدف برنامه است، و شاید در ابتدای فعالیت به همه موارد مورد نظر دست نیافته و دلسرد شویم و از ادامه راه باز بمانیم؛ و بی تردید عمل به برنامه، مستلزم چشم‌پوشی از برخی فرصت‌های فراغت، سرگرمی‌ ها و تفریحات می ‌باشد؛ در این صورت باید خود را سازگار با برنامه ‌نماییم تا بتوانیم به نتیجه مطلوبی دست یابیم. ممکن است در ابتدا، برنامه‌ریزی با کندی مواجه شود ولی در جریان عمل به برنامه به آن عادت می‌ کنیم و به مرور زمان جزء شخصیت ما می ‌شود. برنامه‌ریزی علاوه بر صرفه‌جویی در وقت و فرصت‌های زندگی، موجب می ‌شود تا خود را و نیازهایمان را بهتر و بیشتر بشناسیم. لازمه برنامه‌ریزی موفق، انعطاف‌پذیری در عمل به برنامه است و نیز نگاه واقع‌بینانه به کاستی‌ها و ضعف‌های موجود در زمینه‌ای است که برنامه تنظیم می ‌کنیم. برنامه‌ریزی، تفکر ما را نسبت به زندگی شکل می ‌دهد و تفکّر منسجم منتهی به عمل در زندگی ایجاد می کند. به منظور داشتن یک برنامه منظم، لازم است جدولی تهیه نمایید و ساعات شبانه روز و ایام هفته را (به ترتیب در ستون افقی و عمودی) یادداشت کرده و برای هر ساعتی در هر روز از ایام هفته، کار و برنامه مناسب را در آن یادداشت نمایید. مثلاً چه ساعتی از خواب بیدار شوید؟ ساعتی را به نماز و نرمش و صرف صبحانه و دیگر کارها اختصاص دهید، ساعات درس و کلاس و مطالعه و استراحت و نظافت و ... را نیز دقیقا در جدول بنویسید و خود را موظف کنید طبق جدول تهیه شده که متناسب با توانایی‌های خودتان است عمل نمایید. در این مسیر نیاز به یک عزم و اراده جدی هست که انشاءالله در شما وجود دارد. 9. تنها یک بار شانس رسیدن به هدف را داریم؛ در اولین قدم از جست‌وجو برای یافتن هدف زندگی و راه رسیدن به آن، پای ما به زنگ خطری برمی ‌خورد که هرچند تکان‌دهنده است، برای هوشیاری و دقت بیشتر سودمند خواهد بود. آن زنگ خطر با زبان خود به ما می ‌گوید: (تنها یک بار این راه را خواهی رفت و یک بار زندگی را تجربه خواهی کرد). این اخطار و گوشزد مهم و جدّی، ما را بر آن می ‌دارد که با دقتی متناسب با اهمیت موضوع و موشکافی بسیار، به کاوش بپردازیم و ضریب اطمینان بالایی برای یافته خود دست و پا کنیم. زندگی و سرمایه عمر برای انسان نعمتی بی بدیل و فرصتی بی نظیر است که اگر از دست برود هرگز قابل بازگشت نیست. ما باید برای ثانیه های عمرمان حساس باشیم و آن را مفت و رایگان از دست ندهیم. بخش هایی از این سرمایه ارزشمند و خدادادی، مثل جوانی و دوران تحصیل، اهمیت بیشتری دارد، زیرا آمادگی و فراغت انسان برای بهره برداری مناسب و سودمند بیش از مواقع دیگر است. به همین جهت ما به سؤال شما که حاکی از حساسیت تان به این موضوع است ارج می نهیم و نشانه هوشیاری و توجه شما می دانیم، گرچه بسیاری از افراد از این موضوع غافلند و دنبال این هستند که هر طور شده وقت خود را بگذرانند و روزشان را شب کنند. در پایان مطالعه کتب زیر را توصیه می ‌کنیم : 1- راز شاد زیستن، اندرو میتوس، ترجمه : وحید افضلی راد، نشر نیریز. 2- رمز پیروزی مردان بزرگ، استاد جعفر سبحانی. باز هم با ما سخن بگویید نویسنده : محمدصادق آقاجانی
عنوان سوال:

من در زندگیم سر در گم هستم؛ نمیدونم زندگیم داره چه طوری می گذره. هیچ چیزی شادم نمیکنه و دلم میخواد دائم دعواکنم و تازگی ها اخلاق های بدی مثل غیبت و فحاشی کردن وسلام نکردن به استادام داره آزارم میده. نمیدونم چه طوری رفتار کنم. از زندگی کردن سیر شدم. لطفا کمکم کنید.


پاسخ:

من در زندگیم سر در گم هستم؛ نمیدونم زندگیم داره چه طوری می گذره. هیچ چیزی شادم نمیکنه و دلم میخواد دائم دعواکنم و تازگی ها اخلاق های بدی مثل غیبت و فحاشی کردن وسلام نکردن به استادام داره آزارم میده. نمیدونم چه طوری رفتار کنم. از زندگی کردن سیر شدم. لطفا کمکم کنید.

با سلام خدمت شما پرسشگر گرامی؛ از ارتباط شما با این مرکز صمیمانه سپاسگزاریم. از این که صادقانه، خالصانه و با صراحت کافی مسئله خود را با کارشناسان این دفتر در میان گذاشتید، تشکر و قدردانی می ‌کنیم.
به نظر بنده تا حد زیادی حالت روانی شما ناشی از عدم شناسایی هدف در زندگی است. از این رو در این پاسخ سخن خود را بر روی هدف گذاری در زندگی متمرکز می کنم.
روزی سه سوال در ذهن پادشاهی نقش بست. پادشاه برای اطرافیان خود این سه سوال را مطرح کرد و از آنان خواست تا به این سه سوال پاسخ دهند. سه سوال پادشاه این بود :
مهم ترین زمان چه زمانی است؟
مهم ترین موضوع در زندگی انسان چیست؟
مهم ترین کار در زندگی انسان چیست؟
اطرافیان پادشاه هر کدام به اندازه فهم خود شروع به جواب دادن به سه سوال پادشاه کردند اما هیچ کدام از آن جواب ها نتوانستند پادشاه را قانع کنند. یکی از مشاوران پادشاه که دید هیچ کدام از این جواب ها نمی تواند او را قانع کند، نزدیک پادشاه شد و گفت من زاهدی را می شناسم که می تواند به صورت کامل به سوالات شما پاسخ دهد. او در یکی از روستاهای دور افتاده کشور زندگی می کند. پادشاه به او گفت چنانچه توانایی پاسخ دادن به سوالات من را داشته باشد، رنج سفر را به جان می خرم. مشاور گفت به طور حتم مطمئن هستم که می تواند به سوالات شما جواب دهد. پادشاه آماده سفر دور و درازی شد تا جواب سوالات خود را پیدا کند. پادشاه پس از روزها مسافرت کردن به روستای مورد نظر رسید و از مردم آن روستا، نشان از زاهد پرسید و به سراغ او رفت. پادشاه به نزدیکی زاهد رفت و گفت : من سه سوال از تو دارم. زاهد با مهربانی به او گفت بپرس. سوال اول من این است که مهم ترین زمان چه زمانی است؟ مهم ترین موضوع در زندگی انسان چیست؟ مهم ترین کار در زندگی انسان چیست؟ زاهد بدون هیچ تاملی گفت : مهم ترین زمان، همین الان است. مهم ترین موضوع در زندگی انسان خداوند است و مهم ترین کار در زندگی انجام دستورات خداوند است.(برداشتی کاملا آزاد از داستان سه پرسش تولستوی، کتاب تمشک)
آری برای پیدا کردن هدف در زندگی کافی است قدر لحظات زندگی را بدانیم و در مسیر زندگی از راهی که خداوند برای ما ترسیم کرده است، خارج نشویم. پس می توان گفت : فرمول زندگی هدفمند، استفاده درست از تمام لحظات زندگی، در راستای دستورات خداوند متعال می باشد. از این به بعد با تمام وجود سعی کنید تا در تمام لحظات زندگی با انجام دستورات الهی، خدا را در زندگی خود احساس کنید.

با ذکر این مقدمه به بررسی دقیق تر سوال شما و ذکر نکات عملی در این زمینه می پردازیم :
همانگونه که خود شما هم به خوبی می‌دانید، این هدفمند بودن است که به زندگی معنی می بخشد و به انسان انگیزه و نیرو برای حرکت، تلاش و کوشش می دهد و ما معتقدیم که برای یافتن هدف و همچنین یافتن بهترین و آسانترین راه به سوی آن باید به قرآن رجوع کرد. قرآن، هدف از زندگی، چگونگی بهره بردن از آن ، مشکلات و موانع راه و نحوه مبارزه با همه سختی ها را برایمان روشن کرده و برای هر یک دستورالعملی خاص داده است. خداوند بلند مرتبه که به همه جهان هستی احاطه دارد و رمز و راز آن را از آغاز تا انجام می ‌داند، هدف زندگی و راه رسیدن به آن را از طریق قران به خوبی و پله پله به ما می ‌آموزد. او در آیات قرآن، این حقیقت را بازگفته است که همه جهان هستی و از جمله انسان، به عالم بالا بازخواهند گشت و فرجام تمامی امور و پایان زندگی، به سوی خداوند و از آنِ او است:(وَ إِلَی اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ) و فرجام کارها به سوی او است (لقمان آیه 22) (إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ) همه کارها به سوی خدا بازگردانده می ‌شود (آل عمران ، آیه 109)
در راه رسیدن به هدفهای کوچکتر اگر هدف اصلی و قله را در نظر داشته باشیم هرگز از راه به بیراهه نخواهیم افتاد. لحظه به لحظه می‌توانیم گامهای حتی کوچکمان را عیارسنجی کنیم که تا چه میزان در مسیر درست قدم برمی‌داریم. بر این اساس بالاترین هدف، فرجام و آرمانی که اسلام برای بشر تصویر کرده، (خدا) و قرب انسان به او است. این غایتی است که ورای آن هدف، برتری تصورپذیر نیست. آدمی به سوی خداوند در حرکت است و در واقع تمامی جهان به سوی آن، در سیلان و جریانند و ما چه بخواهیم، چه نخواهیم و چه بدانیم و چه ندانیم، رو به سوی آن هدف و غایت داریم. بنابراین هدف از زیستن آدمی در این دنیا، حرکت، صعود و بازگشت به سوی خداوند است.
خداوند، چگونگی رسیدن به این هدف و کیفیت این بازگشت را روشن ساخته و زحمت روشن ساختن و توضیح آن را بر دوش پیامبران و امامان نهاده است. در واقع در پرتو پیروی از ایشان و عمل به هدایت‌ها و تعالیم آنان، آدمی می‌ تواند به حقیقت انسانیت و قرب حضرت حق دست یازد.
به این نکته نیز توجه داشته باشید که رسیدن به کمالات و اهداف شایسته انسانی، به گونه ای است که جز با اختیار انسان حاصل نمی شود؛ یعنی، چنین کمالی را بدون طی مسیر و انجام دادن افعال اختیاری، به انسان اعطا نمی کنند. هرچند در کنار عزم ، اراده و تلاش در راه بندگی خداوند، باید از امدادهای غیبی نیز بهره جست و از دعا و توسل به مقربان درگاه الهی ، غافل نشد. دعا و مناجات و درخواست از خدا، هم خود به عنوان یک عمل و عبادت ، باعث کمال نفس می شود، و هم اجابت آن توفیق افزونتری را برای انسان در پی دارد.
اما هر انسانی در زندگی خود، هدفی را دنبال می کند. حتی کسانی که سرگردان و حیران اند، هر دم هدفی را می جویند و چون به آن نمی رسند، از آن ناامید می شوند و هدف دیگری را جایگزین آن می کنند. آن کس که هدفش در زندگی ، متناسب با هدف از آفرینشش باشد، به آرامش و سعادت دست یافته، همه جنبه های وجودی خود را در مسیر صحیح حیات قرار خواهد داد.

پرسشگر گرامی، در ادامه توجهتان را به نکات زیر جلب می کنیم :
1. ابتدا باید معنای هدف مشخص شود؛ (هدف برای هر کار و هر راه، نقطه‌ای است که به آن، ختم می ‌شود). گفتنی است، این هدف که گاهی از آن تعبیر به غایت نیز می ‌شود با علت غایی که در فلسفه از آن سخن می ‌رود متفاوت است. برای آشنایی تفصیلی از تفاوت‌ها و تشابه‌های علت غایی و غایت، رجوع کنید به : محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج 2.
دقت کافی در این نکته، ما را از خطاهای بسیاری ایمنی می ‌بخشد. در طول تاریخ بشر، این خطاها بر سر راه کسانی قرار گرفته است که به معنای صحیح (هدف) نیندیشیده و یا آن را نیافته‌اند. ازاین‌رو، به غلط آنچه را که لازمه زندگی و یا از اجزای حیات دنیوی بشر بوده و در مواردی ایده‌آل برای بخشی از زندگی به حساب می‌ آمده است، هدف برای کل حیات تلقی کرده‌اند و با توجه به چگونگی این تلقی و انتخاب، دچار زیان در زندگی یا شکست‌های روحی شده‌اند. دراین‌باره، می ‌توان به کسانی اشاره کرد که بهره‌مندی از لذت‌ها و شهوت‌ها را هدف دانسته‌اند؛ در حالی که این تصور غلطی است؛ زیرا آنچه جزء زندگی است، نمی ‌تواند هدف آن باشد. برای چنین افرادی پس از پایان زندگی (یعنی حیات دنیوی)، رسیدن به هدف، هیچ تصویری ندارد! یا کسانی که رسیدن به مدارج عالی علمی را هدف زندگی خود دانسته‌اند، علاوه بر آنکه ممکن است در رسیدن به این مطلوب ناکام مانده و به دلیل احساس شکست،دید منفی و مأیوسانه‌ای نسبت به زندگی بیابند، در صورت موفقیت نیز، پس از پایان زندگی دنیوی، نیل به هدف دیگر برای آنان معنا نخواهد داشت. بنابراین، باید (نیازهای زندگی) و (هدف از زندگی)، از یکدیگر متمایز شود و آنچه داخل در محدوده زندگی است، هدف زندگی تلقی نشود. به هر صورت، هنگام پرداختن به پرسش از هدف زندگی، باید ورای حیات طبیعی قرار گیریم، تا سراغ آن را در حیات طبیعی محض و شئون آن نگیریم. رجوع کنید به : عبداللَّه نصری، تکاپوگر اندیشه‌ها (زندگی، آثار و اندیشه‌های استاد محمد تقی جعفری).
2. باید هدف را به درستی بشناسیم؛ روشن است که خردورزان و اندیشمندان بسیاری در همه جوامع - با توجه به مکاتب گوناگون در طول تاریخ - هدف‌های متفاوتی برای زندگی ترسیم و ارائه کرده‌اند. امّا این بدان معنا نیست که همه این نظرها، درست باشد و همه این‌هدف‌ها صحیح شناخته و به‌دیگران شناسانده شده باشد! ضدیّت و یا تناقض بسیاری از این هدف‌ها، نشانگر صحت این مدعا است. ما چگونه بشناسیم؟ در سطور قبل در مورد هدفهای کلان با شما سخن گفتیم. اما هدفهای خردتر (هرچند این هدفها در زندگی و عمر دنیوی ما ممکن است کلان باشند مانند اهداف شغلی یا تحصیلی یا شخصیتی و ...) را باید در مسیر هدفهای کلان با توجه به استعدادها، توانایی‌ها امکانات و علایق، انتخاب نمود.
3. راه رسیدن به هدف را بشناسیم؛ فرض کنید بیماری دارید که نیاز فوری به دارویی خاص دارد. از طرفی، شما می ‌دانید که این دارو، تنها در یک داروخانه عرضه می ‌شود؛ امّا شما آنجا را نمی ‌شناسید. اکنون در می ‌یابید که دانستن نام یا مشخصات این داروخانه، از طرفی و یافتن آدرس آن از طرف دیگر، تا چه حد ضروری و جدی است؛ یعنی، همان قدر که دانستن نام و مشخصات داروخانه، برای یافتن دارو مهم است، اینکه شما از کدام خیابان و به چه شکلی بروید تا به آن داروخانه برسید نیز اهمیت خواهد داشت. بدون شک اگر نام و نشانی و چگونگی رفتن به داروخانه، به صورت اشتباه در اختیار شما قرار گیرد، لطمه‌ای جانسوز و جبران‌ناپذیر در پی خواهد آورد. این بدان معناست که باید برای رسیدن به اهداف بلند خود، آنها را به قدمهای کوچکتر تبدیل کنید تا هم قابل ارزیابی باشند و هم قابل دسترسی به نظر آیند. اهداف میان مدت و کوتاه مدت شما را به همین مقصود می‌رسانند.
4. تشخیص نیازها وکاستی ها و نواقص احتمالی؛ باید خواست‌ها و احتیاجات اساسی خود را در آن زمینه به خصوص روشن کنیم. به عنوان مثال : در یک مقطع مشخص، چه درسی را نیاز داریم بیاموزیم تا تسلط بر آنها پیدا کنیم.
5. فرصت‌ها و اوقاتی که باید صرف تحقق اهداف برنامه شود، چه میزانی است؟
6. چه روشی مطلوب‌ترین شیوه برای دست‌یابی به اهداف مورد نظر می ‌باشد.
7. در مرحله اجرا نیازمند به چه ابزار و کاربرد چه وسایلی هستیم؟ آیا از آنها برخورداریم؟
8. پس از اجرای هر مرحله، به ارزیابی فعالیت‌های انجام شده می ‌پردازیم تا میزان دسترسی به اهداف مشخص شود و میزان عدم موفقیت در رسیدن به برنامه را نیز معلوم نماییم. این مرحله که تحت عنوان بازخورد(فیدبک) نامیده می ‌شود، فرصتی به ما می ‌بخشد تا بتوانیم عوامل ناکامی احتمالی را نیز بشناسیم و از بروز مجدد آن در برنامه مورد نظر پیشگیری نماییم. از آفات برنامه‌ریزی، فقدان تلاش و پشتکار در دستیابی به هدف برنامه است، و شاید در ابتدای فعالیت به همه موارد مورد نظر دست نیافته و دلسرد شویم و از ادامه راه باز بمانیم؛ و بی تردید عمل به برنامه، مستلزم چشم‌پوشی از برخی فرصت‌های فراغت، سرگرمی‌ ها و تفریحات می ‌باشد؛ در این صورت باید خود را سازگار با برنامه ‌نماییم تا بتوانیم به نتیجه مطلوبی دست یابیم. ممکن است در ابتدا، برنامه‌ریزی با کندی مواجه شود ولی در جریان عمل به برنامه به آن عادت می‌ کنیم و به مرور زمان جزء شخصیت ما می ‌شود. برنامه‌ریزی علاوه بر صرفه‌جویی در وقت و فرصت‌های زندگی، موجب می ‌شود تا خود را و نیازهایمان را بهتر و بیشتر بشناسیم. لازمه برنامه‌ریزی موفق، انعطاف‌پذیری در عمل به برنامه است و نیز نگاه واقع‌بینانه به کاستی‌ها و ضعف‌های موجود در زمینه‌ای است که برنامه تنظیم می ‌کنیم. برنامه‌ریزی، تفکر ما را نسبت به زندگی شکل می ‌دهد و تفکّر منسجم منتهی به عمل در زندگی ایجاد می کند. به منظور داشتن یک برنامه منظم، لازم است جدولی تهیه نمایید و ساعات شبانه روز و ایام هفته را (به ترتیب در ستون افقی و عمودی) یادداشت کرده و برای هر ساعتی در هر روز از ایام هفته، کار و برنامه مناسب را در آن یادداشت نمایید. مثلاً چه ساعتی از خواب بیدار شوید؟ ساعتی را به نماز و نرمش و صرف صبحانه و دیگر کارها اختصاص دهید، ساعات درس و کلاس و مطالعه و استراحت و نظافت و ... را نیز دقیقا در جدول بنویسید و خود را موظف کنید طبق جدول تهیه شده که متناسب با توانایی‌های خودتان است عمل نمایید. در این مسیر نیاز به یک عزم و اراده جدی هست که انشاءالله در شما وجود دارد.
9. تنها یک بار شانس رسیدن به هدف را داریم؛ در اولین قدم از جست‌وجو برای یافتن هدف زندگی و راه رسیدن به آن، پای ما به زنگ خطری برمی ‌خورد که هرچند تکان‌دهنده است، برای هوشیاری و دقت بیشتر سودمند خواهد بود. آن زنگ خطر با زبان خود به ما می ‌گوید: (تنها یک بار این راه را خواهی رفت و یک بار زندگی را تجربه خواهی کرد). این اخطار و گوشزد مهم و جدّی، ما را بر آن می ‌دارد که با دقتی متناسب با اهمیت موضوع و موشکافی بسیار، به کاوش بپردازیم و ضریب اطمینان بالایی برای یافته خود دست و پا کنیم.

زندگی و سرمایه عمر برای انسان نعمتی بی بدیل و فرصتی بی نظیر است که اگر از دست برود هرگز قابل بازگشت نیست. ما باید برای ثانیه های عمرمان حساس باشیم و آن را مفت و رایگان از دست ندهیم. بخش هایی از این سرمایه ارزشمند و خدادادی، مثل جوانی و دوران تحصیل، اهمیت بیشتری دارد، زیرا آمادگی و فراغت انسان برای بهره برداری مناسب و سودمند بیش از مواقع دیگر است. به همین جهت ما به سؤال شما که حاکی از حساسیت تان به این موضوع است ارج می نهیم و نشانه هوشیاری و توجه شما می دانیم، گرچه بسیاری از افراد از این موضوع غافلند و دنبال این هستند که هر طور شده وقت خود را بگذرانند و روزشان را شب کنند.

در پایان مطالعه کتب زیر را توصیه می ‌کنیم :
1- راز شاد زیستن، اندرو میتوس، ترجمه : وحید افضلی راد، نشر نیریز.
2- رمز پیروزی مردان بزرگ، استاد جعفر سبحانی.
باز هم با ما سخن بگویید
نویسنده : محمدصادق آقاجانی





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین