سلام باتشکر از رهنمود های قشنگتون . من دوست صمیمی ام اقاشو(همسرش رو) تازه از دست داد اقایی که بنده بود براخدا.خیلی بچه مذهبی بود الان واقعا فراق چنین ادمی خوبی سخته. من به عنوان یه دوست چکار براش بکنم چه کار؟ باتشکر.اجرکم عند ا... خرم آن روز کزین منزل ویران بروم راحت جان طلبم از پی جانان بروم بر هوای لب او ذره صفت رقص کنان تا لب چشمه خورشید درخشان بروم) با سلام و عرض ارادت خدمت شما پرسشگر گرامی از اینکه با ما در ارتباط هستید خرسندیم و امیدواریم که این ارتباط تداوم داشته باشد و ما را در ماه مبارک رمضان از دعای خیر خود محروم نکنید. مرگ یکی از رخ دادهای زندگی و از سنتهای قطعی در نظام آفرینش است به رغم عمومیّت این پدیده، مواجهه با مرگ خود یا عزیزان برای بیشتر افراد، بسیار التهابزا است و عوامل متعدد شناختی، عاطفی و رفتاری دارد. مهمترین عاملی که مرگ را اضطرابآور و التهابزا کرده، تنفر از نابودی و گرایش به بقا است بنابراین اگر افراد نگرش خود را نسبت به مرگ اصلاح کنند و این حقیقت را در یابند که مرگ فنا و نابودی نیست، بلکه بقا و استمرار حیات واقعی است؛ با نگرانی و غم کمتری در مرگ اقوام خود روبرو می شوند و بهتر می توانند با این موضوع کنار بیایند. همانطور که می دانید یکی از ابعاد وجودی انسان، بعد عاطفی و هیجانی انسان است و تحت تأثیر عوامل مختلف درونی و بیرونی در طول عمر دچار حالات متفاوت شادی و غمگینی می شود.از دست دادن یک عزیز بعنوان یک عامل بیرونی بر بعد عاطفی و هیجانی تاثیر زیادی دارد و زندگی او را تحت تاثیر قرار می دهد. اصولاً برای بعضی از افراد که عزیزی را از دست داده اند برگشتن به وضعیت قبلی بصورت کم کم و به آهستگی صورت می گیرد و نباید انتظار داشت که در یک یا چند ماه با موضوع کنار بیایند و قضیه تمام شود. حتی بسیاری از افراد تا مدت زمان مدیدی با غم از دست دادن عزیز خود دست به گریبان هستند یعنی کنار آمدن و قبول غم جانکاه از دست دادن یکی از اطرافیان فرایندی که ممکن است ماهها تا سالها به طول بینجامد، بخصوص اگر فرد مرگ آن عزیز را شاهد بوده باشد. در زیر به بررسی راهکارهایی که به شما کمک می کند تا دوست خود را در زمینه کنار آمدن با موضوع مورد نظر یاری دهید، اشاره می کنیم: 1) سوگواری یک قسمت بسیار مهم برای التیام غم مرگ عزیزان است. سعی کنید در مراسمات ختم همسر دوستتان حضوری فعال داشته باشید و زمینه گریه و تخلیه هیجانی او را فراهم کنید. 2) به هیچ عنوان به فرد داغ دیده مخصوصاً، نصیحت نکنیم مثلا اینکه (این شتری هست که در خانه همه می خوابه ) یا اینکه ( تو باید صبور باشی ، تو باید تکیه گاه باشی ). همچنین به او نگوئیم ( تو غمگین نباش ، او الان در بهشت جایش خوب است ) . به کار بردن این جملات این پیام را به او انتقال می دهد که شما به هیچ عنوان حال و روز او را درک نکرده اید و اصلا و ضعیت او برای شما مهم نیست.(سایت همدردی) 3) بیشترین کمک ما به داغ دیدگان ابراز همدردی است. سعی کنید مدت زمان بیشتری در طول روز در کنار او باشید، چنانچه او حال و حوصله سخن گفتن ندارد با او صحبت نکنید اما در کنار او به گونه ای رفتار کنید که احساس کند شما حال و روز او را به خوبی در ک می کنید. با جملاتی مانند: ( فوت عزیزتان برای ما نیز بسیار متاثر کننده بود) یا ( واقعا داغ بزرگی برای شما بوده )یا ( الان لحظات سختی باید برای شما باشد). احساسات خود را برای بیان کنید.(سایت همدردی) 4 ) شاید بتوان گفت سکوت و در آغوش گرفتن داغ دیده، کمک بسیار موثری به او در طی کردن مراحل پذیرش مرگ است.(سایت همدردی) 5) در کنار او باشید و به گونه ای رفتار کنید که او به راحتی احساسات خود را بیان کند، زمانی که او احساسات خود را بیان می کند با او همدردی کنید.(سایت همدردی) 6) پس از شدن مراسمات هفتم یا چهلم که شرکت کننده گان نیز دور فرد را خلوت کرده اند غم از دست دادن عزیز بیشتر نمود پیدا می کند، بنابراین بهتر است که به این دوست خود سر بزنید ، یا اورا به منزل دعوت کنید . همچنین با صحبت های شناختی ،فلسفی یا توصیه های دینی و نصیحت هایی را که در بند (2) آورده شده، می توانیم مرحله خروج از غم و پذیرش را سهل کنید. به شرطی که بستر مناسبی از نظر محیطی فراهم کرده باشید.(سایت همدردی) 7) به گونه ای برنامه ریزی کنید که او حتی برای لحظه ای هم تنها در خانه نباشد. تنهایی بدترین چیز در این دوران است. اگر او در خانه تنها می باشد در صورت امکان به خانه او بروید و او را از تنهایی خارج کنید. 8) در صورت امکان پس از گذشت مدت زمانی برنامه یک مسافرت زیارتی تفریحی را برای ایشان آماده کنید. 9) سعی کنید در صورت امکان او را از وسایل، ماشین و خانه ای که یاد و خاطره همسرش را در دل او زنده می کند دور کنید. 10) زمینه شب نشینی و مهمانی با افراد با نشاط و پر انرژی را فراهم کنید. البته در مهمانی باید وضعیت روانی او را درک کنید و از رفتارهایی که موجب دلگیری او می شود خودداری کنید.(سعی کنید روابط اجتماعی او را افزایش دهید) 11) برای او دعا کنید تا خداوند به او کمک کند با سلامت از این مرحله سخت زندکی عبور کند. 12) به یاد داشته باشید گذشت زمان بر بسیاری از دردهای آدمی دواست، پس با گذشت زمان مشکل دوست شما خود به خود حل می شود و او می تواند با گذشت مدت زمانی دوباره زندگی عادی خود را دنبال کند. محمد صادق آقاجانی
سلام باتشکر از رهنمود های قشنگتون . من دوست صمیمی ام اقاشو(همسرش رو) تازه از دست داد اقایی که بنده بود براخدا.خیلی بچه مذهبی بود الان واقعا فراق چنین ادمی خوبی سخته. من به عنوان یه دوست چکار براش بکنم چه کار؟ باتشکر.اجرکم عند ا...
سلام باتشکر از رهنمود های قشنگتون . من دوست صمیمی ام اقاشو(همسرش رو) تازه از دست داد اقایی که بنده بود براخدا.خیلی بچه مذهبی بود الان واقعا فراق چنین ادمی خوبی سخته. من به عنوان یه دوست چکار براش بکنم چه کار؟ باتشکر.اجرکم عند ا...
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم
راحت جان طلبم از پی جانان بروم
بر هوای لب او ذره صفت رقص کنان
تا لب چشمه خورشید درخشان بروم)
با سلام و عرض ارادت خدمت شما پرسشگر گرامی از اینکه با ما در ارتباط هستید خرسندیم و امیدواریم که این ارتباط تداوم داشته باشد و ما را در ماه مبارک رمضان از دعای خیر خود محروم نکنید.
مرگ یکی از رخ دادهای زندگی و از سنتهای قطعی در نظام آفرینش است به رغم عمومیّت این پدیده، مواجهه با مرگ خود یا عزیزان برای بیشتر افراد، بسیار التهابزا است و عوامل متعدد شناختی، عاطفی و رفتاری دارد.
مهمترین عاملی که مرگ را اضطرابآور و التهابزا کرده، تنفر از نابودی و گرایش به بقا است بنابراین اگر افراد نگرش خود را نسبت به مرگ اصلاح کنند و این حقیقت را در یابند که مرگ فنا و نابودی نیست، بلکه بقا و استمرار حیات واقعی است؛ با نگرانی و غم کمتری در مرگ اقوام خود روبرو می شوند و بهتر می توانند با این موضوع کنار بیایند.
همانطور که می دانید یکی از ابعاد وجودی انسان، بعد عاطفی و هیجانی انسان است و تحت تأثیر عوامل مختلف درونی و بیرونی در طول عمر دچار حالات متفاوت شادی و غمگینی می شود.از دست دادن یک عزیز بعنوان یک عامل بیرونی بر بعد عاطفی و هیجانی تاثیر زیادی دارد و زندگی او را تحت تاثیر قرار می دهد. اصولاً برای بعضی از افراد که عزیزی را از دست داده اند برگشتن به وضعیت قبلی بصورت کم کم و به آهستگی صورت می گیرد و نباید انتظار داشت که در یک یا چند ماه با موضوع کنار بیایند و قضیه تمام شود. حتی بسیاری از افراد تا مدت زمان مدیدی با غم از دست دادن عزیز خود دست به گریبان هستند یعنی کنار آمدن و قبول غم جانکاه از دست دادن یکی از اطرافیان فرایندی که ممکن است ماهها تا سالها به طول بینجامد، بخصوص اگر فرد مرگ آن عزیز را شاهد بوده باشد. در زیر به بررسی راهکارهایی که به شما کمک می کند تا دوست خود را در زمینه کنار آمدن با موضوع مورد نظر یاری دهید، اشاره می کنیم:
1) سوگواری یک قسمت بسیار مهم برای التیام غم مرگ عزیزان است. سعی کنید در مراسمات ختم همسر دوستتان حضوری فعال داشته باشید و زمینه گریه و تخلیه هیجانی او را فراهم کنید.
2) به هیچ عنوان به فرد داغ دیده مخصوصاً، نصیحت نکنیم مثلا اینکه (این شتری هست که در خانه همه می خوابه ) یا اینکه ( تو باید صبور باشی ، تو باید تکیه گاه باشی ). همچنین به او نگوئیم ( تو غمگین نباش ، او الان در بهشت جایش خوب است ) . به کار بردن این جملات این پیام را به او انتقال می دهد که شما به هیچ عنوان حال و روز او را درک نکرده اید و اصلا و ضعیت او برای شما مهم نیست.(سایت همدردی)
3) بیشترین کمک ما به داغ دیدگان ابراز همدردی است. سعی کنید مدت زمان بیشتری در طول روز در کنار او باشید، چنانچه او حال و حوصله سخن گفتن ندارد با او صحبت نکنید اما در کنار او به گونه ای رفتار کنید که احساس کند شما حال و روز او را به خوبی در ک می کنید. با جملاتی مانند: ( فوت عزیزتان برای ما نیز بسیار متاثر کننده بود) یا ( واقعا داغ بزرگی برای شما بوده )یا ( الان لحظات سختی باید برای شما باشد). احساسات خود را برای بیان کنید.(سایت همدردی)
4 ) شاید بتوان گفت سکوت و در آغوش گرفتن داغ دیده، کمک بسیار موثری به او در طی کردن مراحل پذیرش مرگ است.(سایت همدردی)
5) در کنار او باشید و به گونه ای رفتار کنید که او به راحتی احساسات خود را بیان کند، زمانی که او احساسات خود را بیان می کند با او همدردی کنید.(سایت همدردی)
6) پس از شدن مراسمات هفتم یا چهلم که شرکت کننده گان نیز دور فرد را خلوت کرده اند غم از دست دادن عزیز بیشتر نمود پیدا می کند، بنابراین بهتر است که به این دوست خود سر بزنید ، یا اورا به منزل دعوت کنید . همچنین با صحبت های شناختی ،فلسفی یا توصیه های دینی و نصیحت هایی را که در بند (2) آورده شده، می توانیم مرحله خروج از غم و پذیرش را سهل کنید. به شرطی که بستر مناسبی از نظر محیطی فراهم کرده باشید.(سایت همدردی)
7) به گونه ای برنامه ریزی کنید که او حتی برای لحظه ای هم تنها در خانه نباشد. تنهایی بدترین چیز در این دوران است. اگر او در خانه تنها می باشد در صورت امکان به خانه او بروید و او را از تنهایی خارج کنید.
8) در صورت امکان پس از گذشت مدت زمانی برنامه یک مسافرت زیارتی تفریحی را برای ایشان آماده کنید.
9) سعی کنید در صورت امکان او را از وسایل، ماشین و خانه ای که یاد و خاطره همسرش را در دل او زنده می کند دور کنید.
10) زمینه شب نشینی و مهمانی با افراد با نشاط و پر انرژی را فراهم کنید. البته در مهمانی باید وضعیت روانی او را درک کنید و از رفتارهایی که موجب دلگیری او می شود خودداری کنید.(سعی کنید روابط اجتماعی او را افزایش دهید)
11) برای او دعا کنید تا خداوند به او کمک کند با سلامت از این مرحله سخت زندکی عبور کند.
12) به یاد داشته باشید گذشت زمان بر بسیاری از دردهای آدمی دواست، پس با گذشت زمان مشکل دوست شما خود به خود حل می شود و او می تواند با گذشت مدت زمانی دوباره زندگی عادی خود را دنبال کند.
محمد صادق آقاجانی
- [سایر] سلام من مدتی با یه خانم ارتباط داشتم و ایشون را خیلی دوست داشتم این خانم هم به من ابراز علاقه میکردن حدود 2یا 3ماه باهم ارتباط داشتیم که یه خواستگار بهتر از من برای ایشون پیداشد و ازدواج کردن من هم هر کار میکنم ایشونو فزاموش کنم نمیتوانم اعصابم بهم ریخته خوابو زندگی ندارم چکار کنم که بتوانم ایشونو فراموش کنم؟ باتشکر
- [سایر] با سلام خدمت شما مشاور گرامی من حدود 5 ماهه که عقد کردم و از ازدواجم بسیار راضی هستم و بسیار همسرم را دوست دارم تنها مشکلی که دارم اینه که من روی همسرم بسیار حساس هستم با اینکه میدانم همسرم بسیار پاک است ولی وقتی در کار یا بیرون با دختری صحبت میکنه تمام بدنم میلرزه نمیدونم چکار کنم خیلی خیلی اذیت میشم دست خودم نیست در ضمن ما با هم در یه شرکت کار میکنیم تشکر میکنم اگر راهنمایی کنید
- [سایر] سلام آقای مردای خوبین؟ من از دانشجویان دانشگاه شهید چمرانم من 2سال نشون کرده پسر داییم هستم ولی تا الن هیچ رابطه خاصی با هم نداشتیم یعنی اون تمایلی نشون نداده من هم دختر اصلا نمیتونم قدم پیش بذارم نمیدونم چه احساسی بهم داره خیلی اذیتم موقعیتهای خوبی هم ناخواسته از دست دادم یه جورایی پاسوزش شدم تورو خدا یه راهی برای تسکینم بهم بدین چکار کنم بهش شک دارم که کس دیگه ایی رو دوست داشته باشه اخه منوخواهرم هردومون با هم نشون کرده 2داداش شدیم که خواهرم الان عقد کرده ولی من بلاتکلیفم تورو خدا زود جواب بدین یه دنیا تشکر از بهترینها
- [سایر] سلام خسته نباشید بنده با یک شخص که هم مدسه ای هستیم میخام دوست بشم ولی نمیتونم بهش بگم که دوستت دارم ومیخامت چند باری براش درخواست دوستی با نامه و پیام فرستادم اولا قبول نکرد الانم میدونم که به من علاقه پیدا کرده چون رفتار های غیر مستقیم به من نشون میده چند بار میخاستم بهش دوباره بگم بامن دوست میشی اما نمیتونم به خجالتم غلبه کنم مشکلم فقط خجالتی بودنمه موقعیت های خوبی برام پیش اومده که بتونم بهش بگم ولی دست وپام گم میکنم لکنت زبان میگیرم خواهشا کمکم کنید چونکه اگه مدرسه ها تموم بشه من دیگه نمیبینمش و دیوونه میشم فقط به خاطر اون من مدرسه میرم حاضرم براش هرکاری بکنم ممنونم ازتون
- [سایر] سلام حاج آقای مرادی برای اولین بار که به شما پیام میدم . شاید همیشه فکر می کردم که چه کار مسخره ای که آدم مشکلاتشو به دیگران بگه اونم توی سایت که همه ببینن ولی حالا می فهمم که وقتی آدم از یه مشکلی رنج می بره و کسی تو این دنیا نیست که باهاش حرف بزنه ، اونوقت به دیگران متوسل میشه . مثل من که یه مشکلی برام پیش اومده و کمک می خوام . من توی شرکتی کار می کنم ، یه آقایی به بنده پیشنهاد ازدواج داد ولی من به خاطر اینکه از قیافش خوشم نمی یاد ، پیشنهادشو رد کردم . اما حالا احساس گناه می کنم که نکنه احساس سرخوردگی بهش دست بده . می خوام باهاش برخوردی در محیط کار نداشته باشم ولی نمیشه . چی کار کنم ؟
- [سایر] با سلام خدمت شما من یک دختر کاملا مذهبی و بزرگ شده در خانواده مذهبی هستم..... اسفند سال 93 به طور اتفاقی با آقایی 28 ساله در اینترنت و صفحه اجتماعی آشنا شدم... بعد از مدتی صحبت کردن ایشون به نظر بنده انسان معقول با ویژگی های مشترک با بنده بودن.... باید بگم که قبلا هم با آقایون در دنیای مجازی صحبت کرده بودم ولی ایشون کاملا انسان مودب و معقولی بودن... به همین منوال رابطه ما ادامه داشت تا 15 فروردین.... البته در حد چت کردن.... ولی من ترسی از شروع رابطه جدی داشتم و براشون بهانه آوردم و تمام شد ولی دو هفته بعد ایشون دگباره پیام دادن و منم که بی نیل نبودم مخالفت نکزدم.... با گذشت زمان و شناخت بیشتر ایشون نظر منو به خودشون جلب کردن و ازشون خ.وشم اومد.... ایشون هم مثل من مذهبی... تحصیلکرده و اهل کار هستن..... ولی متاسفانه هیچ پیشنهاد جدی حتی در حد دوستی هم ندادن.... ما فقط دوستان معمولی خیلی خوبی هستیم و من دوست دارم از این حد فراتر بریم حتی برای ازدواج...... چون به نظر بنده ایشون جای فکر کردن دارن.... و می تونن برای من مناسب باشند.... اولین بار هم هست که با آقایی روابط اینچنینی دارم و بی تجربه ام.... در ضمن میدونم ایشون دختری در زندگیشون بودن که به هم علاقه داشتن ولی دختر رابطه خوبشون رو کات کرده و این آقا یه بی اعتمادی به دختر ها پیدا کردن.... از شما کمک میخوام برای ادامه این رابطه... اصلا به آینده اش میشه امیدوار بود؟ چجوری هدایت کنم به جهت درست و جلب نظر ایشون؟
- [سایر] سلام آقای مرادی خسته نباشید نمیدونم پیامام به دستتون نمیرسه یا شما وقت ندارید خیلی حالم بده دارم دیونه میشم واقعا نیازبه کمک دارم سوالام رو دوباره مینویسم لطفا جواب بدین پرسیده بودم ،من برای فرار از افکارم معتاد به چت شدم چکار کنم،من از یکی از افراد فامیل خوشم میومد ولی اون خبر نداشت و حالا راست یا دروغ فهمیدم کس دیگری رو دوست داره برای فراموشیش چکار کنم،من دانشجو ادبیاتم من دوباره خر شدم از یکی از بچه های دانشگاه خوشم اومده البته با هم یه نسبت دورم داریم نمیخوام بشه مثل اون قبلی واقعا نیاز به راهنمایی شما دارم نمیخوام بیوفتم تو چاه دوباره میدونم کارم اشتباهه (تورو خدا ).منتظر راهنایی شما باتشکر
- [سایر] با سلام خدمت شما خانوم دکتر عید امسال شد و به سفر جنوب رفتم،از قبل میدونستم که یکی از بچه های گروه فیس به سفر اومده ،ولی خب دیدن یه نفر توی اون همه شلوغی غیر ممکن بود ولی قسمت شد من ایشونو دیدم ولی بروی خودم نیاوردم همون موقع ،ولی بعد طی پستی که تو گروه گذاشته بود تو نظرات اشاره کردم که شما رو دیدم و این گذشت و یکی از دخترای گروه که دوست صمیمی بندست گفتن که این آقا پسر میخواد باهاتون بیشتر آشنا شه ،خوب ما همو دیدیم در کل پسر خوبی بود چند مورد منو اذیت میکنه 1- اینکه دقیقا یکی از پسرای همین گروه بامن قبلا آشنا بود حتی خواستگاری هم اومده بود ولی فرهنگ دوتا خانواده بهم نمیخورد و اینکه چون میخواستن این رابطه تموم شه گفتن ازمن بدشون میاد ،حالا زده و این دوتا دوست صمیمی دراومدن2- اینکه من از طرز راه رفتن ایشون خوشم نیومد 3-باوجود اینکه میدونم کار دولتی دیگه برا کسی مقدور نیست ایشون کارش خصوصی و چند وقت یکبار میره ماموریت 4- اینکه پسر ساده و خوبی بنظر میرسید اما فک میکنم اگه وارد خانواده شه مورد تمسخر قرار میگیره با وجود اینا نمیدونم راه درستش چیه اگه ج منفی بدم چطوری باشه که ناراحت نشن،اگه مثبت هم بدم چطوری بگم من با این دوستتون رفت و آمد نمی کنم،اصلا نمیدونم خبر داره از این موضوع یا نه ممنون میشم راهنماییم کنید
- [سایر] سلام : من دختری 26 ساله ام. پدرم کارمند بازنشسته و مادرم خانه دار است .دارای لیسانس ریاضی محض از دانشگاه دولتی ام. 2برادر و 1خواهر دارم. سختی درسها را با امید به اینکه روزی کمک پدر میشوم با شیرینی به ا تمام رساندم. حال 3سال است که بیکارم با اینکه رتبه 2 بین هم دوره ایهایم داشتم و در ارزوی یک لحظه تدریسم با اینکه خیلی دنبال کار بوده ام اما حتی به عنوان حق التدریس نیز مشغول به کار نشده ام و شرمنده خستگی ها و زحمات پدرم هستم. شما خودتون میدونید که چرخوندن زندگی 6 نفره با حقوق ناچیز بازنشستگی سخته وپدرم روزانه 8 ساعت کار میکند وما از دیدن خستگیهای او ناراحت میشویم و کاری از دست ما بر نمی اید . خواستگار خوبی هم نداشتم که باری از دوش پدرم بردارم قصدم ناامیدی نیست چون بزرگترین گناه است.در این زمانه دخترای خوب تو خونه میمونند . امیدم به خدا و راهنمایی شماست.
- [سایر] با سلام من امسال تو کنکور کاردانی به کارشناسی دانشگاه زرندیه (قبل از ساوه) قبول شدم اما وقتی ثبت نام دیدم خیلی خورد تو ذوقم دانشگاه کوچکی بود با امکانات کم که ظاهرا قراره ترم بعد بریم یه ساختمون جدید سرویسمم مینی بوسه برام سخته حدود دو ساعت و نیم تو راهم من ساکن تهرانم .نمیدونم چطور بگم دانشگاه رو دوست ندارم محیط و شهر دلگیریه از همه دوستامم جدا شدم احساس تنهایی و افسردگی شدید میکنم با یکی از استادای کلاس کنکورم صحبت کردم گفتن برو دانشگاه خوبیه از نظر اموزش اما من اصلا حال خوبی ندارم به زور میرم وقتیم میام از فکر اینکه فردا دوباره باید برم خیلی ناراحتم هیچ وقت اینقدر تو زندگیم ناراحت نبودم وقتی اونجا هستم دوست دارم زودتر برگردم سرویسم خیلی منتظر میمونه تا همه بچه هارو سوار کنه روزایی که خونه هستم از فکر اینکه باید برم دانشگاه ارامش ندارم خواهش میکنم کمکم کنید که تحمل کنم حلم اصلا خوب نیست با تشکر