من دیپلم دارم چند وقتی است که عاشق و دلباخته دختری شدم که خودش هم خبرنداره تازه چند ماه دیگه باید خدمت سربازی بروم روم هم نمیشه به خانواده ام بگم_اگه می تونیدکمکم کنید آخه دارم دیوونه میشم.
من دیپلم دارم چند وقتی است که عاشق و دلباخته دختری شدم که خودش هم خبرنداره تازه چند ماه دیگه باید خدمت سربازی بروم روم هم نمیشه به خانواده ام بگم_اگه می تونیدکمکم کنید آخه دارم دیوونه میشم. گفتی که ترا شوم مدار اندیشه دل خوش کن و بر صبر گمار اندیشه کو صبر و چه دل کانچه دلش می‌خوانند یک قطره خونست و هزار اندیشه برادر گرامی، جای خوشحالیست که با جوانی در ارتباطیم که روح پاک او اتفاقی شیرین را تجربه کرده و ذهن منطقی اش درپی دوائیست که او را از این درد جانکاه رهایی بخشد. از اینکه صادقانه سوال خود را مطرح نمودید، متشکریم، اما ای کاش در مورد خودتان، خانواده خودتان و آن دختر و شرایطتان بیشتر توضیح می‌دادید، تا ما بتوانیم بهتر شما را راهنمایی کنیم؛ مثلا: از کجا با این دختر آشنا شدید؟ چقدر می‌شناسیدش؟ آیا او تمام ویژگی‌های یک همسر خوب را دارد؟در موردش تحقیق کردید یا فقط عاشقش شدید؟ فکر می‌کنید اگر خانواده خودتان از این موضوع باخبر شوند با ازدواج شما موافقت کنند؟ خانواده دختر چی؟ولی با توجه به برداشتی که از سوال شما داریم مطالبی را خدمت شما تقدیم می کنیم؛ دوست عزیز باید بگوییم که به راستی این علاقه پرشور شما همان عشق آتشینی است که نویسندگان و شاعران در همه سرزمین‌ها و فرهنگ‌ها از آن یاد کرده‌اند و روان‌شناسان در بیان ویژگی‌های نوجوانی آن را (عشق رمانتیک) نامیده‌اند. محبتی پاک و بی‌آلایش، آرامش برانداز و شور آفرین و هیجانی ویژه که آمیزه‌ای از رنج و شادی، نگرانی و امید و شیدایی و شور را با خود دارد. دانشجوی عزیز، عشق و محبت یکی از ویژگی‌های انسان سالم است. اگر عشق را از هستی بگیریم، چیزی جز نیستی نخواهد ماند. محبت، به همه رفتارها و اندیشه های انسان معنا می دهد و قادر است همه اتفاقات عالم را ترجمه کند. تاثیر محبت تا آنجاست که امام مهربان ما، امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: (آیا دین چیزی جز محبت است؟) اگر به عقل مصلحت اندیش که آینده‌ای روشن و بسامان را برای شما در جامعه می‌خواهد، ماجرای این دلدادگی را بگویند، نصیحت و ملامت می‌کند: که ای جوان خوب و پاک‌اندیش! اگر عشق به یک دختر یا یک پسر در مسیر ازدواجی سالم و استوار قرار نگیرد، تو را در منجلاب هوس سرنگون می‌کند و یا به وادی افسردگی و نومیدی فردی می‌اندازد. شمار زیادی از نوجوانان یا جوانان عاشق که چنین عشق پاک و گرمازایی دارند، به تدریج و با فاصله گرفتن از محبوب، ندیدن او و تا اندازه‌ای جایگزین کردن یاد او با اندیشه‌ها دیگر (البته مثبت و متعالی) و پرداختن به امور سازنده و سالم از قبیل درس، هنر، ورزش، خواندن متون عرفانی و حضور در مجالس مذهبی لذتبخش، از درماندگی و ناامیدی درآمده‌اند و در سالهای بعد در گنج‌خانه دلشان جایی کوچک و زیبا برای خاطره آن عشق فراهم ساخته‌اند. تا آنجا که توانسته‌اند از بیکاری دوری جسته‌اند تا ذهنشان، جولانگاه خیال محبوب نباشد. هر چیزی که ایشان را یاد معشوقه می‌اندازد از خود دور می‌کنند. شاید آنها هم فهمیده‌اند اینکه کمتر از 5 درصد عشق های نوجوانان و جوانان منجر به ازدواج و تشکیل خانواده در جوانی و بزرگسالی می شود، نشانه اشتباه بودن ادامه این مسیر است. آنها در تجربه‌های مشابه دقت کرده‌اند که تنها چیزی که از این جریان عاید دختر یا پسر نوجوان می شود افت تحصیلی، افسردگی، تغییر مسیر زندگی آینده خود و طرف مقابل و حتی گاهی خانواده‌هاست. اینان در عین اینکه از اعتماد به نفس خوبی برخوردارند، می‌دانند که با یاری دیگران (بویژه بزرگترها) راه را با اطمینان و سرعت بیشتری می‌پیمایند. گاهی آنقدر برای خود، احساسات طرف مقابل و خانواده‌ها ارزش قائل‌اند که از یکی از بزرگترها که به او نزدیکتر است می‌خواهند مراقب او باشد تا خلاف تصمیمش انجام نشود. ارتباط خود با دوستان خوب همجنس را توسعه می‌دهند تا جایگزین رابطه عاشقانه قبل گردد. اینان، صبورند، می‌دانند عشق آتشفشانی نوجوانی به این راحتی از دل نمی‌رود، به خدا توکل دارند و به او اعتماد، امامان مهربان را به یاری می‌طلبند و از زندگی مادی و معنوی خود لذت می‌برند. اما اندکی از نوجوانان و جوانان رنجور از عشق، شاید بدلیل پیشینه تربیتی و بافت خانوادگی خود، نتوانسته‌اند از این دوران گذار به سلامت عبور کنند. عدم وجود اعتماد بنفس کافی در این افراد برای گذر از این مرحله خطیر و کنترل افکار و رفتارها و بدست گرفتن تقدیر آینده باعث می‌شود سالها بعد اینان را که نه به وصال محبوب و نه به بلندای شادکامی و موفقیت رسیده‌اند ببینی که همچنان لنگ لنگان وادی زندگی را می‌پیمایند و ناله سر‌می‌دهند. اینان بارها از چاله یک عشق در آمده‌اند و در چاه عشقی دیگر افتاده‌اند. به این نکته دقت نداشته‌اند، ازدواج قرارداد اجتماعی دوطرفه‌ای است که به همراه خود تعهد، مسوولیت‌های سنگین و پایبندی به بسیاری از موارد را به دنبال دارد که معمولا توانایی عمل به این تعهدات به‌طور صحیح در نوجوانان یا جوانان کم‌سن وجود ندارد و بعد از یک تصمیم‌گیری ناپخته و صرفا احساسی در انتخاب شریک زندگی، پس از مدتی زندگی مشترک، جوان متوجه اشتباه خود در تصمیم‌گیری شده و تصمیم به طلاق می‌گیرد و یا با ادامه زندگی دچار مشکلات شدید خانوادگی می‌شود. حال که فرصتها را از دست داده‌اند، به این نتیجه رسیده‌اند ایجاد جدل در خانواده و مخالفت با نظر درست والدین و بی‌احترامی به آنها، از برکت زندگی‌شان کاسته است. چه دانستم که این سودا، مرا زین سان کند مجنون دلم را دوزخی سازد، دو چشمم را کند جیحون چه دانستم که سیلابی، مرا ناگاه برباید چو کشتی ام در اندازند، میان غلزم پر خون زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون سوز و گدازتان را که سرشار از صفا و پاکی است ارج می‌نهیم و از خداوند می‌خواهیم با راهنمایی فرزانه‌ای دلسوز در گروه نخست قرار گیرید و از سرگردانی و پریشانی خاطر، رها شوید. پس دوست عزیز: 1. تنها راه عاقلانه و شرعی که شما را به مقصود می رساند، ازدواج است که این اتفاق با موافقت خانواده شما و معشوقتان انجام می‌پذیرد. 2. در امر ازدواج نباید قبل از انتخاب، عاشق و دلباخته‌ی کسی شد (نه پسر نسبت به دختر و نه دختر نسبت به پسر) البته علاقه در حدّی که انگیزه‌ای شود برای انتخاب اشکالی ندارد بلکه لازم است. اما اگر این علاقه تبدیل به عشق شد مشکلات زیادی از جمله فقدان شناخت درست و واقع بینانه از طرف مقابل را به دنبال خواهد داشت؛ زیرا روح حاکم بر این گونه احساسات و علاقه مندی ها، عشق‌ورزی کور است نه خردورزی. پای خرد و عقل در میدان عاشقی لنگ است. امام علی علیه السلام می‌فرمایند: (حبّ الشّیء یعمی و یصمّ)، دوست داشتن چیزی انسان را کور و کر می کند. در حالی که تصمیم‌گیری درست در مورد ازدواج با فرد خاص، تنها با تکیه بر عقلانیّت و خردورزی ممکن است. چنین علاقه مندی هایی راه عقل را مسدود و چشم واقع بین انسان را کور می‌سازد و اجازه نمی‌دهد تا یک تصمیم صحیح و پیراسته از اشتباه گرفته شود. 3- انسان نسبت به جنس مخالف شدیدا وسوسه می شود و شاید هیچ وسوسه ای قوی تر از این نباشد. اما حقیقت این است که این وسوسه ها سطحی و گذرا است. یعنی تصورات ذهنی انسان نسبت به جنس مخالف(و به طور کلی به مادیات) این مطلب را به انسان القا می کند که ارتباط با آنها و در کنار آنها بودن چه قدر لذت بخش است، وی وقتی خود را به آنها می رساند، می بیند اصلا این طور نیست و چیزی زیادی به دست نیاورده است و آن چیزی که به دست آورده ارزش این همه ناراحتی، تلاش و انتظار را نداشته است. باید به نعمت های پایدار دل بست نه به دنیای زودگذر. 6- ازدواج یک امر مقدسی است که در سرنوشت آدمی مؤثر است. پس نباید با این موضوع بسیار مهم، برخورد احساسی کنیم و تسلیم احساساتمان شویم. بلکه باید با آن کاملا عاقلانه کنار بیاییم. عقل به ما می گوید برای ازدواج دو راه بیشتر نداری، یا امکان آن برایت فراهم نیست و نمی توانی ازدواج کنی، که در این صورت باید موقتا از آن چشم پوشی کنی و از کارهایی که غریزه جنسی تو را تحریک می کند بپرهیزی و تا امکان آن فراهم نشده صبور باشی،آیه قرآن هم در این مورد می فرماید: (ولیستعفف الذین لایجدون نکاحا) یا امکان آن فراهم است و از جهات سنی، اقتصادی، خانوادگی، تحصیلی و غیره آمادگی آن را داری، از راه خودش یعنی خواستگاری توسط والدین و بزرگترها اقدام کن. 7- به احساس خود در سنین نوجوانی و آغاز جوانی نباید خیلی اطمینان کنید. به تجربه ثابت شده عشق هایی که در این سن ایجاد می شوند نه واقعی هستند و نه پایدار و بیشتر ناشی از غلیان احساس هستند. باید سعی کنید از دلبستگی در این سن پرهیز کنید و به خودتان فرصت بدهید تا قدری عاقلانه تر با مسایل مهم زندگی مانند ازدواج برخورد نمایید. ازدواج یکی از مهمترین حوادث زندگی انسان است و نقش مهمی در سرنوشت، سعادت و خوشبختی و همچنین ناکامی و شقاوت انسان دارد لذا باید با دقت کافی همه جوانب مسأله مد نظر قرار گیرد و غفلت از هر بعدی از ابعاد این مسأله می تواند پیامدهای ناگوار و جبران ناپذیری را به دنبال داشته باشد. ای جوان دوست داشتنی اگر به این نتیجه رسیدید که فعلا شرایط ازدواج شما فراهم نیست یا این دختر شرایط لازم در مورد یک همسر خوب را ندارد یا به هر دلیلی تصمیم گرفتید او را فراموش کنید به نکات زیر توجه کنید: زدست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد گفتنی است نیازهای عاطفی و غرایز دیگر در ایام جوانی، آدمی را به سوی (دوست داشتن و عشق ورزیدن) سوق می‌دهد که البته این یک امر طبیعی و غریزی است و کمتر می‌توان راهی برای گریز از آن پیدا کرد. آنچه در این مقوله اهمیت دارد، کنترل عقلانی بر احساسات و پرهیز از مخاطراتی است که ممکن است فرد را به گرفتاری‌های مختلف روحی و جسمی دچار سازد. حال چه باید کرد؟ 1. قبول کنید که فراموش کردن فردی که انسان به او علاقه دارد و دائم یاد او در ذهنش تداعی می شود، کاری سخت و دشوار است. انسان مثل کامپیوتر یا آدم آهنی نیست که با تغییر یک برنامه، رفتارش تغییر کند. انسان موجودی است پر از عواطف و احساسات و همین احساسات و عواطف هستند که گاهی اوقات او را در تصمیم گیری ها و اجرای برنامه هایش با مشکل مواجه می سازند. بسیاری از اوقات فرد از لحاظ عقلی و منطقی به تصمیمی می رسد، ولی به راحتی نمی تواند آن تصمیم را عملی کند. مثلا اگر شما خودتان به این نتیجه رسیده اید که باید این فرد را فراموش کنید اما اجرای این تصمیم برایتان مشکل است؛ ولی مطمئن باشید که این کار شدنی است و هرگز غیر ممکن نیست. گمان نکنید که در صورت فراموشی او دنیا به آخر می رسد(علاوه بر اینکه دختر خوب کم نیست باز هم پیدا می شود و برای خدا هم کاری ندارد که بهتر از این را نصیبتان کند). طبیعتاً در مدتی هم که او را فراموش کنید کاملا بر خودتان و فکر و ذهنتان مسلط می‌شوید و بهتر می‌توانید در مورد آینده تان تصمیم بگیرید. البته انجام کارهای مهم و بزرگ بدون تحمل سختی‌ها و مشکلات امکان‌پذیر نیست، اما دیری نمی‌پاید که شهد شیرین پیروزی و موفقیت، خستگی را از تن انسان بیرون می‌کند. 2. فراموشی فردی که به او علاقه داشته اید و دائماً فکر و ذکرتان یاد او بوده است، و به قول خودتان اگر یک روز نبینیدش مریض می شوید(البته ما این حرف شما را جدی نمی گیریم چون به شما باور داریم که می توانید بر خودتان مسلط شوید و با توکل به خدا هر کار مورد رضای او را انجام دهید) نیاز به زمان دارد. نباید از خودتان انتظار داشته باشید به راحتی بتوانید یاد او را از صفحه ذهنتان پاک کنید. اما حتما می توانید، پس عجله نکنید و مأیوس هم نشوید. یکی از مصادیق صبر و شکیبایی، صبر در سختی هاست. پس بر خودتان مسلط باشید و باور داشته باشید که با توکل بر خدا می توانید این راه را طی کنید. 3. واقعیت این است که، عشق و علاقه زیاد به دختری که به حسب ظاهر نمی توانید و شرایط مهیا نیست که با ازدواج کنید این علاقه به او چه سودی برای شما دارد؟ مسلما نه تنها سودی ندارد بلکه باعث می شود فرصت های عالی را برای ساختن آینده ای واقعی، از دست بدهید. 4. هرگونه ارتباط را با فرد مذکور قطع کنید. (ملاقات‌های رو در رو و ..). 5. اگر امکان دیدن او را دارید، از نگاه کردن به او یا حرف زدن با او جدّا قطع کنید باز هم تذکر می‌دهیم نگاه خود را کنترل کنید اگر ما فقط به یک آیه قرآن، (قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم...)، (نور، آیه 30( که زنان و مردان را از نگاه کردن به یکدیگر نهی می‌کند عمل می‌کردیم هرگز اسیر این مشکلات نمی‌شدیم. 6. از فکر کردن به او و ازدواج تخیّلی با او اجتناب کنید و هرگاه فکر او به ذهن شما خطور کرد بلا فاصله خود را به فکر دیگری و کار دیگری مشغول کنید. 7. سعی کنید حساسیت مثبت خود را نسبت به او از بین ببرید. 8. به خودتان تلقین کنید که (من می‌توانم راهی را که انتخاب کرده‌ام بپیمایم). 9. هرچه بیشتر درباره ازدواج موفق، شرایط و امکانات و معیارهای لازم در انتخاب همسر تفکر و مطالعه کنید و زود تصمیم گیری نکنید(در صورت تمایل این معیارها را می توانید در مکاتبات بعدی از ما بخواهید) 10. با افراد با تجربه، دلسوز و مورد اعتمادتان (بویژه والدین) در این مورد مشورت کنید و از تجارب آنها (موفقیت ها و شکست های آنها) استفاده کنید. مطمئنا شکست ها و یا عدم موفقیت های آنان را می توانید فراروی خود قرار دهید تا شما تجربه نکنید تا دچار حسرت و خسران شوید. 11. یکی از نعمت های خداوند به انسان فراموشی است شاید خودتان هم دیده باشید که بستگان نزدیک شخصی از دنیا می روند در روزهای اول او فکر می کند که دیگر دنیا برایش غیر قابل تحمل است ولی به مرور زمان ممکن است روزها بگذرد ولی حتی برای چند ثانیه هم، یادی از آن مرحوم نکند.شما چه بخواهید و چه نخواهید بعد از مدتی ایشان را فراموش خواهید کرد والان تنها کاری که می توانید بکنید این است که سرعت این کار را افزایش دهید تا از ضررهای روحی روانی ومادی این افکار بکاهید. 12. هرگاه فکر او به ذهنتان آمد، موضوع یا موضوعات مختلفی را در ذهن یا در دفترچه یادداشت خود داشته باشید، به سراغ آن‌ها بروید و درباره‌ آن‌ها فکر کنید. 13. هرگاه متوجه شدید ذهنتان ناخودآگاه به یاد او مشغول شده است، به خود چنین تلقین کنید و بگوئید (بس است) و سراغ کار مفید دیگری بروید. بدین ترتیب تغییر حالت به وجود آمده، فضای ذهنی‌تان را تغییر خواهد داد. 14. با توجه و تمرکز روی مسائل معنوی به ویژه نماز و شرکت در مراسم مذهبی به خود آرامش دهید. 15. در اولین فرصت که شرایط حداقلی برای ازدواج را پیدا کردید، با خانواده خود صحبت کنید و بگویید که نمی‌خواهید خدای نکرده به گناه بیفتید. 16.اگر خداوند فرد مناسبی را روزیتان نمود، ازدواج کنید و عواطف و علاقه خود را در جهت صحیح هزینه کنید. 17. روابط اجتماعی و دوستانه بیشتری با همسن و سالان خود برقرار کنید. 18. هر روز حداقل ده دقیقه قرآن (با توجه به معنا و ترجمه آن) تلاوت کنید. 19. با افراد مومن، موفق، با نشاط و اهل کار و فعالیت طرح دوستی بریزید که نقش بسیار زیادی در تقویت ایمان و اراده شما دارند. 20. سعی کنید از بیکاری اجتناب کنید و خود را با موضوعات مورد علاقه مشغول کنید. مسائلی مانند مناجات با خدا، مطالعه، ورزش، کارهای گروهی، کارهای هنری و ... . 21. سعی کنید از قرار گرفتن در تنهایی اجتناب کنید مگر در مواقع ضروری. زیرا هنگام تنهایی آن فرد بیشتر در ذهن شما مجسم می شود و ذهن و دل شما را به خود مشغول می کند. 22. با مطالعه درباره خداوند و اولیای الهی محبت به خداوند و اولیائش را در خود تقویت کنید زیرا کمال واقعی انسان با عشق به خداوند و کمالات معنوی تأمین می شود و عشق ورزیدن به امور دیگر همه زودگذر و موقتی است. 23.همواره از خداوند بخواهید که آنچه موجب خوشبختی و سعادت شماست نصیب و روزی شما کند و آنچه که خداوند برای شما مقدر فرمود به آن راضی باشید که سعادت شما در همان نهفته است و خیر و صلاح شما در آن قرار دارد. 24. توکل به خدا و توسل به ائمۀ اطهار (علیهم السلام) را فراموش نکنید. دوست خوبم، در پایان شاخه گلی از گلستان نبوی پیش کش شما می کنیم: پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) فرمودند: (آنچه از دنیا نصیب تو باشد، اگر ناتوان هم باشی، به تو می رسد و آنچه به زیان تو باشد، به زور نمی توانی آن را از خود دور کنی. هرکس به آنچه از دستش رفته امید نداشته باشد، آسوده است و هر کس به آنچه خداوند روزی اش کرده، خرسند باشد، شادمان می گردد.) (شیخ صدوق، الامالی، ص 225 و 393) برادر خوبم، ایمان واقعی به خدا و عمل صالح، تنها راهی است که انسان را به منزلگاه موفقیت و سعادت می‌رساند. سید عباس ساطوریان
عنوان سوال:

من دیپلم دارم چند وقتی است که عاشق و دلباخته دختری شدم که خودش هم خبرنداره تازه چند ماه دیگه باید خدمت سربازی بروم روم هم نمیشه به خانواده ام بگم_اگه می تونیدکمکم کنید آخه دارم دیوونه میشم.


پاسخ:

من دیپلم دارم چند وقتی است که عاشق و دلباخته دختری شدم که خودش هم خبرنداره تازه چند ماه دیگه باید خدمت سربازی بروم روم هم نمیشه به خانواده ام بگم_اگه می تونیدکمکم کنید آخه دارم دیوونه میشم.

گفتی که ترا شوم مدار اندیشه
دل خوش کن و بر صبر گمار اندیشه
کو صبر و چه دل کانچه دلش می‌خوانند
یک قطره خونست و هزار اندیشه
برادر گرامی، جای خوشحالیست که با جوانی در ارتباطیم که روح پاک او اتفاقی شیرین را تجربه کرده و ذهن منطقی اش درپی دوائیست که او را از این درد جانکاه رهایی بخشد. از اینکه صادقانه سوال خود را مطرح نمودید، متشکریم، اما ای کاش در مورد خودتان، خانواده خودتان و آن دختر و شرایطتان بیشتر توضیح می‌دادید، تا ما بتوانیم بهتر شما را راهنمایی کنیم؛ مثلا: از کجا با این دختر آشنا شدید؟ چقدر می‌شناسیدش؟ آیا او تمام ویژگی‌های یک همسر خوب را دارد؟در موردش تحقیق کردید یا فقط عاشقش شدید؟ فکر می‌کنید اگر خانواده خودتان از این موضوع باخبر شوند با ازدواج شما موافقت کنند؟ خانواده دختر چی؟ولی با توجه به برداشتی که از سوال شما داریم مطالبی را خدمت شما تقدیم می کنیم؛
دوست عزیز باید بگوییم که به راستی این علاقه پرشور شما همان عشق آتشینی است که نویسندگان و شاعران در همه سرزمین‌ها و فرهنگ‌ها از آن یاد کرده‌اند و روان‌شناسان در بیان ویژگی‌های نوجوانی آن را (عشق رمانتیک) نامیده‌اند. محبتی پاک و بی‌آلایش، آرامش برانداز و شور آفرین و هیجانی ویژه که آمیزه‌ای از رنج و شادی، نگرانی و امید و شیدایی و شور را با خود دارد.
دانشجوی عزیز، عشق و محبت یکی از ویژگی‌های انسان سالم است. اگر عشق را از هستی بگیریم، چیزی جز نیستی نخواهد ماند. محبت، به همه رفتارها و اندیشه های انسان معنا می دهد و قادر است همه اتفاقات عالم را ترجمه کند. تاثیر محبت تا آنجاست که امام مهربان ما، امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: (آیا دین چیزی جز محبت است؟)
اگر به عقل مصلحت اندیش که آینده‌ای روشن و بسامان را برای شما در جامعه می‌خواهد، ماجرای این دلدادگی را بگویند، نصیحت و ملامت می‌کند: که ای جوان خوب و پاک‌اندیش! اگر عشق به یک دختر یا یک پسر در مسیر ازدواجی سالم و استوار قرار نگیرد، تو را در منجلاب هوس سرنگون می‌کند و یا به وادی افسردگی و نومیدی فردی می‌اندازد.
شمار زیادی از نوجوانان یا جوانان عاشق که چنین عشق پاک و گرمازایی دارند، به تدریج و با فاصله گرفتن از محبوب، ندیدن او و تا اندازه‌ای جایگزین کردن یاد او با اندیشه‌ها دیگر (البته مثبت و متعالی) و پرداختن به امور سازنده و سالم از قبیل درس، هنر، ورزش، خواندن متون عرفانی و حضور در مجالس مذهبی لذتبخش، از درماندگی و ناامیدی درآمده‌اند و در سالهای بعد در گنج‌خانه دلشان جایی کوچک و زیبا برای خاطره آن عشق فراهم ساخته‌اند. تا آنجا که توانسته‌اند از بیکاری دوری جسته‌اند تا ذهنشان، جولانگاه خیال محبوب نباشد. هر چیزی که ایشان را یاد معشوقه می‌اندازد از خود دور می‌کنند. شاید آنها هم فهمیده‌اند اینکه کمتر از 5 درصد عشق های نوجوانان و جوانان منجر به ازدواج و تشکیل خانواده در جوانی و بزرگسالی می شود، نشانه اشتباه بودن ادامه این مسیر است. آنها در تجربه‌های مشابه دقت کرده‌اند که تنها چیزی که از این جریان عاید دختر یا پسر نوجوان می شود افت تحصیلی، افسردگی، تغییر مسیر زندگی آینده خود و طرف مقابل و حتی گاهی خانواده‌هاست. اینان در عین اینکه از اعتماد به نفس خوبی برخوردارند، می‌دانند که با یاری دیگران (بویژه بزرگترها) راه را با اطمینان و سرعت بیشتری می‌پیمایند. گاهی آنقدر برای خود، احساسات طرف مقابل و خانواده‌ها ارزش قائل‌اند که از یکی از بزرگترها که به او نزدیکتر است می‌خواهند مراقب او باشد تا خلاف تصمیمش انجام نشود. ارتباط خود با دوستان خوب همجنس را توسعه می‌دهند تا جایگزین رابطه عاشقانه قبل گردد. اینان، صبورند، می‌دانند عشق آتشفشانی نوجوانی به این راحتی از دل نمی‌رود، به خدا توکل دارند و به او اعتماد، امامان مهربان را به یاری می‌طلبند و از زندگی مادی و معنوی خود لذت می‌برند.
اما اندکی از نوجوانان و جوانان رنجور از عشق، شاید بدلیل پیشینه تربیتی و بافت خانوادگی خود، نتوانسته‌اند از این دوران گذار به سلامت عبور کنند. عدم وجود اعتماد بنفس کافی در این افراد برای گذر از این مرحله خطیر و کنترل افکار و رفتارها و بدست گرفتن تقدیر آینده باعث می‌شود سالها بعد اینان را که نه به وصال محبوب و نه به بلندای شادکامی و موفقیت رسیده‌اند ببینی که همچنان لنگ لنگان وادی زندگی را می‌پیمایند و ناله سر‌می‌دهند. اینان بارها از چاله یک عشق در آمده‌اند و در چاه عشقی دیگر افتاده‌اند. به این نکته دقت نداشته‌اند، ازدواج قرارداد اجتماعی دوطرفه‌ای است که به همراه خود تعهد، مسوولیت‌های سنگین و پایبندی به بسیاری از موارد را به دنبال دارد که معمولا توانایی عمل به این تعهدات به‌طور صحیح در نوجوانان یا جوانان کم‌سن وجود ندارد و بعد از یک تصمیم‌گیری ناپخته و صرفا احساسی در انتخاب شریک زندگی، پس از مدتی زندگی مشترک، جوان متوجه اشتباه خود در تصمیم‌گیری شده و تصمیم به طلاق می‌گیرد و یا با ادامه زندگی دچار مشکلات شدید خانوادگی می‌شود. حال که فرصتها را از دست داده‌اند، به این نتیجه رسیده‌اند ایجاد جدل در خانواده و مخالفت با نظر درست والدین و بی‌احترامی به آنها، از برکت زندگی‌شان کاسته است.
چه دانستم که این سودا، مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد، دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی، مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام در اندازند، میان غلزم پر خون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
سوز و گدازتان را که سرشار از صفا و پاکی است ارج می‌نهیم و از خداوند می‌خواهیم با راهنمایی فرزانه‌ای دلسوز در گروه نخست قرار گیرید و از سرگردانی و پریشانی خاطر، رها شوید.
پس دوست عزیز:
1. تنها راه عاقلانه و شرعی که شما را به مقصود می رساند، ازدواج است که این اتفاق با موافقت خانواده شما و معشوقتان انجام می‌پذیرد.
2. در امر ازدواج نباید قبل از انتخاب، عاشق و دلباخته‌ی کسی شد (نه پسر نسبت به دختر و نه دختر نسبت به پسر) البته علاقه در حدّی که انگیزه‌ای شود برای انتخاب اشکالی ندارد بلکه لازم است. اما اگر این علاقه تبدیل به عشق شد مشکلات زیادی از جمله فقدان شناخت درست و واقع بینانه از طرف مقابل را به دنبال خواهد داشت؛ زیرا روح حاکم بر این گونه احساسات و علاقه مندی ها، عشق‌ورزی کور است نه خردورزی. پای خرد و عقل در میدان عاشقی لنگ است.
امام علی علیه السلام می‌فرمایند: (حبّ الشّیء یعمی و یصمّ)، دوست داشتن چیزی انسان را کور و کر می کند. در حالی که تصمیم‌گیری درست در مورد ازدواج با فرد خاص، تنها با تکیه بر عقلانیّت و خردورزی ممکن است. چنین علاقه مندی هایی راه عقل را مسدود و چشم واقع بین انسان را کور می‌سازد و اجازه نمی‌دهد تا یک تصمیم صحیح و پیراسته از اشتباه گرفته شود.
3- انسان نسبت به جنس مخالف شدیدا وسوسه می شود و شاید هیچ وسوسه ای قوی تر از این نباشد. اما حقیقت این است که این وسوسه ها سطحی و گذرا است. یعنی تصورات ذهنی انسان نسبت به جنس مخالف(و به طور کلی به مادیات) این مطلب را به انسان القا می کند که ارتباط با آنها و در کنار آنها بودن چه قدر لذت بخش است، وی وقتی خود را به آنها می رساند، می بیند اصلا این طور نیست و چیزی زیادی به دست نیاورده است و آن چیزی که به دست آورده ارزش این همه ناراحتی، تلاش و انتظار را نداشته است. باید به نعمت های پایدار دل بست نه به دنیای زودگذر.
6- ازدواج یک امر مقدسی است که در سرنوشت آدمی مؤثر است. پس نباید با این موضوع بسیار مهم، برخورد احساسی کنیم و تسلیم احساساتمان شویم. بلکه باید با آن کاملا عاقلانه کنار بیاییم. عقل به ما می گوید برای ازدواج دو راه بیشتر نداری، یا امکان آن برایت فراهم نیست و نمی توانی ازدواج کنی، که در این صورت باید موقتا از آن چشم پوشی کنی و از کارهایی که غریزه جنسی تو را تحریک می کند بپرهیزی و تا امکان آن فراهم نشده صبور باشی،آیه قرآن هم در این مورد می فرماید: (ولیستعفف الذین لایجدون نکاحا) یا امکان آن فراهم است و از جهات سنی، اقتصادی، خانوادگی، تحصیلی و غیره آمادگی آن را داری، از راه خودش یعنی خواستگاری توسط والدین و بزرگترها اقدام کن.
7- به احساس خود در سنین نوجوانی و آغاز جوانی نباید خیلی اطمینان کنید. به تجربه ثابت شده عشق هایی که در این سن ایجاد می شوند نه واقعی هستند و نه پایدار و بیشتر ناشی از غلیان احساس هستند. باید سعی کنید از دلبستگی در این سن پرهیز کنید و به خودتان فرصت بدهید تا قدری عاقلانه تر با مسایل مهم زندگی مانند ازدواج برخورد نمایید. ازدواج یکی از مهمترین حوادث زندگی انسان است و نقش مهمی در سرنوشت، سعادت و خوشبختی و همچنین ناکامی و شقاوت انسان دارد لذا باید با دقت کافی همه جوانب مسأله مد نظر قرار گیرد و غفلت از هر بعدی از ابعاد این مسأله می تواند پیامدهای ناگوار و جبران ناپذیری را به دنبال داشته باشد.
ای جوان دوست داشتنی اگر به این نتیجه رسیدید که فعلا شرایط ازدواج شما فراهم نیست یا این دختر شرایط لازم در مورد یک همسر خوب را ندارد یا به هر دلیلی تصمیم گرفتید او را فراموش کنید به نکات زیر توجه کنید:
زدست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
گفتنی است نیازهای عاطفی و غرایز دیگر در ایام جوانی، آدمی را به سوی (دوست داشتن و عشق ورزیدن) سوق می‌دهد که البته این یک امر طبیعی و غریزی است و کمتر می‌توان راهی برای گریز از آن پیدا کرد. آنچه در این مقوله اهمیت دارد، کنترل عقلانی بر احساسات و پرهیز از مخاطراتی است که ممکن است فرد را به گرفتاری‌های مختلف روحی و جسمی دچار سازد.
حال چه باید کرد؟
1. قبول کنید که فراموش کردن فردی که انسان به او علاقه دارد و دائم یاد او در ذهنش تداعی می شود، کاری سخت و دشوار است. انسان مثل کامپیوتر یا آدم آهنی نیست که با تغییر یک برنامه، رفتارش تغییر کند. انسان موجودی است پر از عواطف و احساسات و همین احساسات و عواطف هستند که گاهی اوقات او را در تصمیم گیری ها و اجرای برنامه هایش با مشکل مواجه می سازند. بسیاری از اوقات فرد از لحاظ عقلی و منطقی به تصمیمی می رسد، ولی به راحتی نمی تواند آن تصمیم را عملی کند. مثلا اگر شما خودتان به این نتیجه رسیده اید که باید این فرد را فراموش کنید اما اجرای این تصمیم برایتان مشکل است؛ ولی مطمئن باشید که این کار شدنی است و هرگز غیر ممکن نیست. گمان نکنید که در صورت فراموشی او دنیا به آخر می رسد(علاوه بر اینکه دختر خوب کم نیست باز هم پیدا می شود و برای خدا هم کاری ندارد که بهتر از این را نصیبتان کند). طبیعتاً در مدتی هم که او را فراموش کنید کاملا بر خودتان و فکر و ذهنتان مسلط می‌شوید و بهتر می‌توانید در مورد آینده تان تصمیم بگیرید. البته انجام کارهای مهم و بزرگ بدون تحمل سختی‌ها و مشکلات امکان‌پذیر نیست، اما دیری نمی‌پاید که شهد شیرین پیروزی و موفقیت، خستگی را از تن انسان بیرون می‌کند.
2. فراموشی فردی که به او علاقه داشته اید و دائماً فکر و ذکرتان یاد او بوده است، و به قول خودتان اگر یک روز نبینیدش مریض می شوید(البته ما این حرف شما را جدی نمی گیریم چون به شما باور داریم که می توانید بر خودتان مسلط شوید و با توکل به خدا هر کار مورد رضای او را انجام دهید) نیاز به زمان دارد. نباید از خودتان انتظار داشته باشید به راحتی بتوانید یاد او را از صفحه ذهنتان پاک کنید. اما حتما می توانید، پس عجله نکنید و مأیوس هم نشوید. یکی از مصادیق صبر و شکیبایی، صبر در سختی هاست. پس بر خودتان مسلط باشید و باور داشته باشید که با توکل بر خدا می توانید این راه را طی کنید.
3. واقعیت این است که، عشق و علاقه زیاد به دختری که به حسب ظاهر نمی توانید و شرایط مهیا نیست که با ازدواج کنید این علاقه به او چه سودی برای شما دارد؟ مسلما نه تنها سودی ندارد بلکه باعث می شود فرصت های عالی را برای ساختن آینده ای واقعی، از دست بدهید.
4. هرگونه ارتباط را با فرد مذکور قطع کنید. (ملاقات‌های رو در رو و ..).
5. اگر امکان دیدن او را دارید، از نگاه کردن به او یا حرف زدن با او جدّا قطع کنید باز هم تذکر می‌دهیم نگاه خود را کنترل کنید اگر ما فقط به یک آیه قرآن، (قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم...)، (نور، آیه 30( که زنان و مردان را از نگاه کردن به یکدیگر نهی می‌کند عمل می‌کردیم هرگز اسیر این مشکلات نمی‌شدیم.
6. از فکر کردن به او و ازدواج تخیّلی با او اجتناب کنید و هرگاه فکر او به ذهن شما خطور کرد بلا فاصله خود را به فکر دیگری و کار دیگری مشغول کنید.
7. سعی کنید حساسیت مثبت خود را نسبت به او از بین ببرید.
8. به خودتان تلقین کنید که (من می‌توانم راهی را که انتخاب کرده‌ام بپیمایم).
9. هرچه بیشتر درباره ازدواج موفق، شرایط و امکانات و معیارهای لازم در انتخاب همسر تفکر و مطالعه کنید و زود تصمیم گیری نکنید(در صورت تمایل این معیارها را می توانید در مکاتبات بعدی از ما بخواهید)
10. با افراد با تجربه، دلسوز و مورد اعتمادتان (بویژه والدین) در این مورد مشورت کنید و از تجارب آنها (موفقیت ها و شکست های آنها) استفاده کنید. مطمئنا شکست ها و یا عدم موفقیت های آنان را می توانید فراروی خود قرار دهید تا شما تجربه نکنید تا دچار حسرت و خسران شوید.
11. یکی از نعمت های خداوند به انسان فراموشی است شاید خودتان هم دیده باشید که بستگان نزدیک شخصی از دنیا می روند در روزهای اول او فکر می کند که دیگر دنیا برایش غیر قابل تحمل است ولی به مرور زمان ممکن است روزها بگذرد ولی حتی برای چند ثانیه هم، یادی از آن مرحوم نکند.شما چه بخواهید و چه نخواهید بعد از مدتی ایشان را فراموش خواهید کرد والان تنها کاری که می توانید بکنید این است که سرعت این کار را افزایش دهید تا از ضررهای روحی روانی ومادی این افکار بکاهید.
12. هرگاه فکر او به ذهنتان آمد، موضوع یا موضوعات مختلفی را در ذهن یا در دفترچه یادداشت خود داشته باشید، به سراغ آن‌ها بروید و درباره‌ آن‌ها فکر کنید.
13. هرگاه متوجه شدید ذهنتان ناخودآگاه به یاد او مشغول شده است، به خود چنین تلقین کنید و بگوئید (بس است) و سراغ کار مفید دیگری بروید. بدین ترتیب تغییر حالت به وجود آمده، فضای ذهنی‌تان را تغییر خواهد داد.
14. با توجه و تمرکز روی مسائل معنوی به ویژه نماز و شرکت در مراسم مذهبی به خود آرامش دهید.
15. در اولین فرصت که شرایط حداقلی برای ازدواج را پیدا کردید، با خانواده خود صحبت کنید و بگویید که نمی‌خواهید خدای نکرده به گناه بیفتید.
16.اگر خداوند فرد مناسبی را روزیتان نمود، ازدواج کنید و عواطف و علاقه خود را در جهت صحیح هزینه کنید.
17. روابط اجتماعی و دوستانه بیشتری با همسن و سالان خود برقرار کنید.
18. هر روز حداقل ده دقیقه قرآن (با توجه به معنا و ترجمه آن) تلاوت کنید.
19. با افراد مومن، موفق، با نشاط و اهل کار و فعالیت طرح دوستی بریزید که نقش بسیار زیادی در تقویت ایمان و اراده شما دارند.
20. سعی کنید از بیکاری اجتناب کنید و خود را با موضوعات مورد علاقه مشغول کنید. مسائلی مانند مناجات با خدا، مطالعه، ورزش، کارهای گروهی، کارهای هنری و ... .
21. سعی کنید از قرار گرفتن در تنهایی اجتناب کنید مگر در مواقع ضروری. زیرا هنگام تنهایی آن فرد بیشتر در ذهن شما مجسم می شود و ذهن و دل شما را به خود مشغول می کند.
22. با مطالعه درباره خداوند و اولیای الهی محبت به خداوند و اولیائش را در خود تقویت کنید زیرا کمال واقعی انسان با عشق به خداوند و کمالات معنوی تأمین می شود و عشق ورزیدن به امور دیگر همه زودگذر و موقتی است.
23.همواره از خداوند بخواهید که آنچه موجب خوشبختی و سعادت شماست نصیب و روزی شما کند و آنچه که خداوند برای شما مقدر فرمود به آن راضی باشید که سعادت شما در همان نهفته است و خیر و صلاح شما در آن قرار دارد.
24. توکل به خدا و توسل به ائمۀ اطهار (علیهم السلام) را فراموش نکنید.
دوست خوبم، در پایان شاخه گلی از گلستان نبوی پیش کش شما می کنیم: پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) فرمودند: (آنچه از دنیا نصیب تو باشد، اگر ناتوان هم باشی، به تو می رسد و آنچه به زیان تو باشد، به زور نمی توانی آن را از خود دور کنی. هرکس به آنچه از دستش رفته امید نداشته باشد، آسوده است و هر کس به آنچه خداوند روزی اش کرده، خرسند باشد، شادمان می گردد.) (شیخ صدوق، الامالی، ص 225 و 393)
برادر خوبم، ایمان واقعی به خدا و عمل صالح، تنها راهی است که انسان را به منزلگاه موفقیت و سعادت می‌رساند.
سید عباس ساطوریان





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین