لطفا ضررهای موسیقی را بیان کنید؟ دوست محترم در پاسخ به سوال مفید شما ابتدا بحث انواع موسیقی و احکام آنها را مطرح می نماییم و بعد به آثار و عواقب سوء آن می پردازیم. موسیقی به طور کلی دارای دو نوع است: 1- موسیقی لهوی: هرگونه آهنگی است که به لحاظ شکل یا محتوا موجب تحریک شهوت و متناسب با مجالس گناه است . این گونه موسیقی , گاهی آرامش تخدیرگونه برای اعصاب دارد و گاهی هیجانات ناهنجار برای روان در پی دارد. 2- موسیقی غیر لهوی : شامل صداهای موزون طبیعت، مارش نظامی , صوت قرآنی , آواز حدی (برای تحریک حیوانات و دام) می شود. این نوع موسیقی میتواند پاسخگوی گرایش طبیعی انسان به زیبایی های سمفونی و موزون باشد و با اجراهای متنوع می تواند جایگزین موسیقی غنایی باشد. با توجه به آنچه گفته شد بررسی متون دینی و آراء عالمان دین نشان میدهد که موسیقی از نظر اسلام در چند صورت حرام میباشد: 1 ) موسیقی مطرب یعنی آهنگهایی که موجب (تحریکات غیرارادی در شنونده شود) و انسان را از یاد خدا غافل میسازد. منظور از محرک بودن نیز نوعی و شأنی است؛ یعنی، به طور معمول چنین اثری را دارا باشد نه فقط نسبت به شخص خاص. 2 ) موسیقی همراه با مضامین لهوی که به گونهای موجب فساد اخلاق و انحراف اذهان است مانند ترانههای عاشقانه و اشعاری که در وصف زن، شراب و غیره است و از همین قسم است اشعاری که به هر نحو موجب ترویج باطل و مخالفت با حق باشد مانند توهین به مقدسات و یا در جهت تایید کفر و شرک و نظامهای فاسد و سردمداران آن باشد. 3 ) موسیقی در مجلس گناه و لهوولعب مانند آهنگهایی که در حال رقص یا نوشیدن شراب و غیره نواخته میشوند. آثار موسیقی: موسیقی تاثیرات زیادی بر عقل و احساسات و رفتار وعقاید انسان دارد که ما از دید قران وروایات و نیز از نگاه فلاسفه و دانشمندان، به مواردی از آنها اشاره می¬کنیم: 1- تأثیرات موسیقی بر عقل: شأن و ویژگی عقل آن است که (معتدل) و (متین) باشد. یعنی با حفظِ استواری و پختگیاش بتواند از چاشنیهای لذت و سرور، نشاط و تلاش بهرهمند باشد؛ اما در این میان، موسیقی آن چنان یکهتاز میدان لذّت و نشاط، خیال و تحریک و احساس می شود که آدمی دچار حالتِ (طَرب) میشود. (طَرب) تأثیری است فوقالعاده! با محوریت موسیقی. این (تأثیر فوقالعاده) باعثِ کاهش یا سلبِ جدّیّت عقل میشود. این پیشامد، باعث میشود که عقل از محاسبات جدّی، دقیق و واقعبینانه به دور بیفتد. جوانی که موسیقیگرا و (طَربخواه) است: برای زدودنِ افسردگیاش، دُکمه ضبط صوت را حرکت میدهد تا یکی دیگر برایش بخواند و بنوازد تا او (خوش) باشد! اما جوانِ معقول، آن گاه که در خود افسردگی مشاهده کند سعی در شناختِ عوامل پژمردگی میکند تا با یافتِ آن علتها، عوامل خوشیِ ماندگار یا معقول را در خود فراهم سازد. جوانِ موسیقیگرا، برای تحریک و برانگیختن احساس، به درمانهای مجازی و آنی روی میآورد. این چنین کسی که خواستهاش را در (موسیقی) میبیند هیچ وقت به خودش، به عقلش و به ارادهاش این زحمت را نمیدهد تا ببیند و بفهمد که کجای زندگی را اشتباه محاسبه کرده و چه سنگی مقابل راهش است. آیا دوستِ ناباب او را به افسردگی کشانده؟ یا سستی در انجامِ وظایفِ دینی و الهی او را به افسردگی کشانیده؟ پس: (موسیقی، عقل را به خواب میبرد!) یک شعار و شعر نیست. یک قانون و یک حقیقت است. موسیقی عقل را به خواب میبرد: یعنی باعثِ اشتغالِ آدمی به اموری میشود که کمکم باعثِ غفلت از خود، نیازها، علل و درمانها میشود. شما دردی دارید که درمانش تنها با اراده و تغییر شرایط ممکن است. ولی وقتی میبینید موسیقی آن را حلّ کرده، دیگر آن را درمانِ دردت میبینی و دیگر هیچ! اینجاست که آن درد همچنان عمق و شدّت پیدا میکند و شما بیشتر به آن رو میآورید... و این روند تا آنجا ادامه مییابد که از آهنگهای معمولی به تند و غربی و شرقیاش رو میکنید. افلاطون میگوید: (وقتی ریتمِ موسیقی تغییر میکند، اساس قوانین جامعه نیز با آن متحوّل میشود). چرا؟ چون این دیگر عقل نیست که حاکمیت دارد.؛ بلکه موسیقی و طَرَب برخاسته از آن، عقل را به حاشیه میراند و عقل نیز اساسِ جامعه است. و این عقل است که دین را میشناسد و ما را نسبت به آن ترغیب میکند. جان کلام اینکه: (موسیقی، عقل را به خواب میبرد). یعنی: او را از محاسبات، واقعیّات و اقداماتِ متناسب، باز میدارد موسیقی با تأثیراتی که در اَبعادِ شادیآفرینی، خیالآفرینی و تحریکآفرینی دارد، آن چنان به تقویت احساس میپردازد که عقل را - هر چند به طور موقت - ضعیف میکند. کار عقل این است که تناسبات را کشف کرده و هر چیز بیتناسب را کنار بزند؛ اما در این وضعیّت که آدمی دل سپردهی احساسات و اثراتِ ناشی از موسیقی گردد، جنبههای احساسی بودن چندان قوی میگردد که به سختی میتواند در دریایِ احساسات وارد شد، امّا خیس از آب نگردد. اینجاست که آدمی وقتی میخواهد چیزی را ارزیابی کند، چون آلوده به شناختهای احساسی موسیقیایی شده، در این ارزیابی موفق نخواهد بود. شاید بتوان با مثالی این حالت را ملموستر نمود. بسیار مشاهده کردهایم که رانندهای جوان سوار بر ماشین مدل بالا شده و با سرعتِ زیاد مشغولِ راندن ماشین است. چندان که با این سرعت مافوق صوتش میخواهد بیرون از فضای عالم مادی دنیا پرواز کند. وقتی دقّت بیشتری میکنیم درمییابیم او به مفهوم دقیق کلمه مشغولِ (دل سپردن) به موسیقی است. آن هم آهنگی با ریتم هیجانآفرین و تحریکزا. هر آن گاه که ترانه و موسیقیاش، تندتر میگردد او بر تندی سرعتش میافزاید، امّا در این موقیعت او در رانندگی اش مطابقِ استانداردهای رانندگی و ضوابط عقلی نمیراند. او را میبینی که تابعِ همان احساسِ موقعِ شنیدن آهنگ است. و این احساس، باعث شده تا از تشخیص انسان در حالِ تعادل فاصله بگیرد. او دیگر فقط یک چیز را خوب تشخیص میدهد: (همگام با تند شدنِ آهنگ به تند شدنِ سرعت) بپردازد. و اینک شما در اطراف همین مثال تفکّر و توجّه بیشتری بنمائید تا ابعادی دیگر برایتان روشن شود. (وقتی عقل ملاکِ تشخیص (تصوّر و عمل) باشد، کردار نیز بسیار متین و حساب شده خواهد بود. مگر نه اینکه سبُکی و سستی در عقل، موجب سبکی و سستی در عمل نیز میگردد؟ پس وقتی میبینید که شخصی با شنیدن آهنگ به رفتارهای سبک دست میزند، معلوم میشود که عقلش دچارِ خفّت و سبکی گردیده و این احساس است که بر وی حکم میراند.(3) موسیقی در حاکمیتش یکهتاز است که در تشخیصِ خوب یا بد چیزی (طبقِ ملاکهای خود رفتار میکند. یعنی هر قدر، احساس لذّت و خیال و انفعالات جسمانی بیشتر باشد، پس بهتر است. امّا کار عقل این است که تناسبات را کشف کرده و اعتدال در هر چیز مخصوصاً ابعاد فوق را شناخته و اِعمال گرداند 2- تاثیر موسیقی بر رشد انسان و سیر وسلوک او: موسیقی نوعی از (مشغولیت) است که عاملِ غفلت می¬باشد؛ قرآن کریم از (مشغولشدنهای این چنینی) به (لَهْو) تعبیر میکند. لهو چیست؟ این واژه، از واژگانِ فرهنگِ قرآن و از زبانِ عرب میباشد و فرهنگنویسان دربارهاش این چنین توضیح دادهاند: لهو، آن است که چیزی آن چنان انسان را به خودش جذب و مشغول نماید که باعثِ غفلت و بازماندن از کارهای مهمتر شود. قرآن که میفرماید: (لاتلهِکُم اَموالُکم و لاولادکم) اموال و اولادتان شما را از یاد خدا مشغول و غافل نکند. اینک ببینید که چگونه قرآن کریم، ضمن آنکه ما را از موسیقی باز میدارد، علّتِ مذمّت را هم بیان میفرماید: (و من الناسِ من یشْتَری لَهو الحدیث لِیُضِلّ عنْ سبیلالله) عدهای از مردم از آن چه لهو است استقبال کرده و نسبت به آن گرایش دارند اینان ندانسته خود و دیگران را به بیراهه، گمراهی و اشتباه میاندازند؛ این نوعی بازی گرفتنِ دین است. و بدانید که سرنوشتی عذابآور و خوارکننده در انتظارشان است. آن گاه حضرت امام صادقعلیه السلام فرمودند: (غنا مصداقی است از آن چه موجب مشغولیت و بازماندن از یاد خدا میشود. در بخش تاثیر موسیقی بر اعصاب خواهد آمد که موسیقی چگونه روحیه ها را فلج می کند واراده ها را می گیرد وافراد را سست و بی اراده و تنبل بار می آورد. و انسان، که در مسیر (انسانشدنش) و رسیدن به فراز ابرهای (عرفان) به (شتاب) نیاز دارد در جوانی و در اوج پرواز، این گونه زمینگیر موسیقی می¬شود و نه بال پرواز که حتی پای رفتن را نیز از دست می¬ دهد وفلج می گردد. 3- تأثیرموسیقی بر احساس و تغییر باورها و تلقین افکار غلط: یکی از خوانندگانِ موسیقی پاپ میگوید: (موسیقی، زبانِ زبان هاست) و هیچ ابزاری برای انتقالِ خواستهها و افکارِ پیدا و ناپیدا بهتر از موسیقی نیست. چون در آن واحد سه کار انجام میدهد: لذّتآفرینی، هیجانافکنی، خیالسازی. و این سه پلی است برای آن چه در فکر و روح و خیالِ نوازنده یا خواننده میگذرد. یک پژوهشگر موسیقی میگوید: (به وسیله موسیقی، معیارهای شنوندگان تغییر داده میشود و آنها را با تربیت والدینشان بیگانه میکند. نمونه کاملاً مستندِ این گفتار همان چیزی است که در موسیقی (راک)، (پاپ) و (هویمتال) القاء میشود. این موسیقیها که عمدتاً توسط گروههایی شیطانپرست تهیه و توزیع میگردد!! این مفاهیم تکرار میشود: (به جهنّم خوش آمدید، سرودی از جهنّم، شهروند جهنّم، به مِن شیطان گوش بده، شیطان خداوندِ ماست، ما با تمامِ ارواح شریر تسخیر شدهایم. 4- تأثیر موسیقی بر سیستم اعصاب: عُلمای علم (فیزیولوژی)، دستگاه عصبی انسان را به دو قسمت تقسیم کردهاند: 1. سلسله اعصاب ارتباطی: شاملِ ستون مرکزی عصبی و نخاع، نیمکرههای مغز، اَعصاب محیطی. 2. سلسله اعصاب نباتی: شامل سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک. وقتی که از خارج تحریکاتی بر روی اَعصاب شروع میشود اعصاب سمپاتیک و یا پاراسمپاتیک به میزان تحریکات خارجی وارده تعادل از دست میدهند. بدیهی است هر اندازه بین این دو سیستم عصبی، فاصلهها بیشتر شود به همان اندازه نیز نگرانیهای روانی و اغتشاشات فزونتر میگردد. و از جمله علل و عوامل تحریکاتِ خارجی، ارتعاشاتِ موسیقی است. موسیقی وقتی که با آهنگهای نشاط انگیز یا حزنآور همراه گردد (مخصوصاً اگر با ارتعاشاتِ عجیب و غریب سمفونیک اجراء گردد) به طور مسلّم تعادل لازمی را که بایستی بین دو دسته عصب نامبرده وجود داشته باشد را بر هم میزند و در نتیجه اصولِ حساس زندگی (اعم از هضم، جذب، دفع، ترشحات، ضربات قلب و وضعِ فشار مایعات بدن مثل خون و...). را مختل ساخته و رفته رفته شخص را به گرفتاریها و امراضی نزدیک میسازد که طب جدید با تمامِ پیشرفتهایش نمیتواند آسیبهای پیش آمده را درمان کند. مثل اغتشاشاتِ فکری، اَمراض روانی (افسردگیها و حتی بیخیالیها)، سکتههای قلبی و مغزی. پروفسور (ولف آدلر) استاد دانشگاه کلمبیا ثابت کرده که: بهترین و دلکشترین موسیقی شومترین آثار را روی دستگاه اعصاب انسان باقی میگذارد، مخصوصا اگر هوا گرم باشد این تأثیر مخرب، شدیدتر میشود. (توجه دقیق به بیوگرافی مشاهیر موسیقی جهان نشان میدهد که در دوران عمر به تدریج دچار ناراحتیهای روحی گردیدهاند و عدهای نیز مبتلا به بیماری شدهاند. چنان که هنگام نواختن موسیقی درجه فشار خونشان بالا رفته و دچار سکته ناگهانی شدهاند. از آن چه گفته شد، چنین به دست میآید که هر نوع موسیقی، به ویژه آهنگهای احساسی برانگیزش، تحریکاتی در اعصاب (سمپاتیک) و (پاراسمپاتیک) به وجود میآورد که در نتیجه، تعادلِ این اعصاب به هم خورده و انسان دچار ضعف اعصاب میگردد. آن چه مهم است اینکه ضعف اعصاب نیز، خود امراضِ دیگری از قبیل: اختلالِ حواس، پریشانی، جنون، ثقل سامعه (سنگینی گوش)، نابینایی، سل و... به وجود میآورد دکتر (الکسیس کارل)، زیست شناس و فیزیولوژیست فرانسوی مینویسد: (کاهش عمومیِ هوش و نیروی عقل، از تأثیر الکل و سرانجام از بینظمی در عادت ناشی میشود؛ و بدون تردید سینما و رادیو در این بحران فکری سهیماند). موسیقی نه تنها در شنوندگان اثرات منفی بر جای گذاشته، بلکه در نوازندگان نیز تأثیرات خطرناکی داشته است. اخبار و گزارشات زیر تنها گوشهای از واقعیت است: - در ایالتِ (لتیل راک) آمریکا، جوانی که پیانو یاد میگرفت، نغمات موسیقی چنان در روح آن جوان هیجان ایجاد کرد که بدون دلیل از جای برخاست و با 19 ضربه چاقو، معلم خود را از پای درآورد - (باخ)، موسیقیدانِ اطریشی، به اختلال حواس و کوری گرفتار شد. - (فردریک هندل)، موسیقیدان آلمانی و (ماریا آلنا) خواننده ایتالیایی و (موریس راول) نوازنده فرانسوی، هر سه به نابینایی مبتلا شدند. - (موزارت) و (شوین) (دو موسیقیدان مشهور) به ضعف قوا و سل دچار گردیدند. - (مشوبرت)، (واکتر)، (دوکونیسی) و (مندلسن) به اختلالاتِ عصبی، پریشان فکری و کشمکشهای روحی مبتلا گردیدند. - (شومان) و (دووراک) گرفتار ضعف اعصاب شدید و سرانجام دیوانگی شدند. (بتهون) در سی سالگی کاملاً ناشنوا شد و پس از ضعف اعصاب، دیوانه گردید. موسیقی، گذشته از رکود فکری، رفته رفته انسان را در کارها سُست و تنبل، بیاراده و لااُبالی میسازد، تا جائی که گاهی کارهای ضروری از انسان فوت میشود و سرمایه جوانی، عمر و نیروی فعالیت خود را به رایگان از دست میدهد. (الکسیس کارل) دانشمند معروف در کتاب (راه و رسم زندگی) چنین مینویسد: (رادیو و سینما و ورزشهای نامناسب، روحیه فرزندان را فلج میکند). تجربه نیز ثابت کرده که اشخاصی که زیاد سرگرم به موسیقی هستند، اغلب افرادی بیاراده و مسامحهکار و در مقام تعقّل و تفکّر راکد و ضعیفاند. جواد ترکاشوند
لطفا ضررهای موسیقی را بیان کنید؟
دوست محترم در پاسخ به سوال مفید شما ابتدا بحث انواع موسیقی و احکام آنها را مطرح می نماییم و بعد به آثار و عواقب سوء آن می پردازیم. موسیقی به طور کلی دارای دو نوع است:
1- موسیقی لهوی: هرگونه آهنگی است که به لحاظ شکل یا محتوا موجب تحریک شهوت و متناسب با مجالس گناه است . این گونه موسیقی , گاهی آرامش تخدیرگونه برای اعصاب دارد و گاهی هیجانات ناهنجار برای روان در پی دارد.
2- موسیقی غیر لهوی : شامل صداهای موزون طبیعت، مارش نظامی , صوت قرآنی , آواز حدی (برای تحریک حیوانات و دام) می شود. این نوع موسیقی میتواند پاسخگوی گرایش طبیعی انسان به زیبایی های سمفونی و موزون باشد و با اجراهای متنوع می تواند جایگزین موسیقی غنایی باشد.
با توجه به آنچه گفته شد بررسی متون دینی و آراء عالمان دین نشان میدهد که موسیقی از نظر اسلام در چند صورت حرام میباشد:
1 ) موسیقی مطرب یعنی آهنگهایی که موجب (تحریکات غیرارادی در شنونده شود) و انسان را از یاد خدا غافل میسازد. منظور از محرک بودن نیز نوعی و شأنی است؛ یعنی، به طور معمول چنین اثری را دارا باشد نه فقط نسبت به شخص خاص.
2 ) موسیقی همراه با مضامین لهوی که به گونهای موجب فساد اخلاق و انحراف اذهان است مانند ترانههای عاشقانه و اشعاری که در وصف زن، شراب و غیره است و از همین قسم است اشعاری که به هر نحو موجب ترویج باطل و مخالفت با حق باشد مانند توهین به مقدسات و یا در جهت تایید کفر و شرک و نظامهای فاسد و سردمداران آن باشد.
3 ) موسیقی در مجلس گناه و لهوولعب مانند آهنگهایی که در حال رقص یا نوشیدن شراب و غیره نواخته میشوند.
آثار موسیقی:
موسیقی تاثیرات زیادی بر عقل و احساسات و رفتار وعقاید انسان دارد که ما از دید قران وروایات و نیز از نگاه فلاسفه و دانشمندان، به مواردی از آنها اشاره می¬کنیم:
1- تأثیرات موسیقی بر عقل:
شأن و ویژگی عقل آن است که (معتدل) و (متین) باشد. یعنی با حفظِ استواری و پختگیاش بتواند از چاشنیهای لذت و سرور، نشاط و تلاش بهرهمند باشد؛ اما در این میان، موسیقی آن چنان یکهتاز میدان لذّت و نشاط، خیال و تحریک و احساس می شود که آدمی دچار حالتِ (طَرب) میشود.
(طَرب) تأثیری است فوقالعاده! با محوریت موسیقی. این (تأثیر فوقالعاده) باعثِ کاهش یا سلبِ جدّیّت عقل میشود. این پیشامد، باعث میشود که عقل از محاسبات جدّی، دقیق و واقعبینانه به دور بیفتد.
جوانی که موسیقیگرا و (طَربخواه) است: برای زدودنِ افسردگیاش، دُکمه ضبط صوت را حرکت میدهد تا یکی دیگر برایش بخواند و بنوازد تا او (خوش) باشد! اما جوانِ معقول، آن گاه که در خود افسردگی مشاهده کند سعی در شناختِ عوامل پژمردگی میکند تا با یافتِ آن علتها، عوامل خوشیِ ماندگار یا معقول را در خود فراهم سازد.
جوانِ موسیقیگرا، برای تحریک و برانگیختن احساس، به درمانهای مجازی و آنی روی میآورد.
این چنین کسی که خواستهاش را در (موسیقی) میبیند هیچ وقت به خودش، به عقلش و به ارادهاش این زحمت را نمیدهد تا ببیند و بفهمد که کجای زندگی را اشتباه محاسبه کرده و چه سنگی مقابل راهش است. آیا دوستِ ناباب او را به افسردگی کشانده؟ یا سستی در انجامِ وظایفِ دینی و الهی او را به افسردگی کشانیده؟
پس: (موسیقی، عقل را به خواب میبرد!) یک شعار و شعر نیست. یک قانون و یک حقیقت است.
موسیقی عقل را به خواب میبرد: یعنی باعثِ اشتغالِ آدمی به اموری میشود که کمکم باعثِ غفلت از خود، نیازها، علل و درمانها میشود.
شما دردی دارید که درمانش تنها با اراده و تغییر شرایط ممکن است. ولی وقتی میبینید موسیقی آن را حلّ کرده، دیگر آن را درمانِ دردت میبینی و دیگر هیچ! اینجاست که آن درد همچنان عمق و شدّت پیدا میکند و شما بیشتر به آن رو میآورید... و این روند تا آنجا ادامه مییابد که از آهنگهای معمولی به تند و غربی و شرقیاش رو میکنید.
افلاطون میگوید: (وقتی ریتمِ موسیقی تغییر میکند، اساس قوانین جامعه نیز با آن متحوّل میشود). چرا؟ چون این دیگر عقل نیست که حاکمیت دارد.؛ بلکه موسیقی و طَرَب برخاسته از آن، عقل را به حاشیه میراند و عقل نیز اساسِ جامعه است. و این عقل است که دین را میشناسد و ما را نسبت به آن ترغیب میکند.
جان کلام اینکه: (موسیقی، عقل را به خواب میبرد). یعنی: او را از محاسبات، واقعیّات و اقداماتِ متناسب، باز میدارد
موسیقی با تأثیراتی که در اَبعادِ شادیآفرینی، خیالآفرینی و تحریکآفرینی دارد، آن چنان به تقویت احساس میپردازد که عقل را - هر چند به طور موقت - ضعیف میکند.
کار عقل این است که تناسبات را کشف کرده و هر چیز بیتناسب را کنار بزند؛ اما در این وضعیّت که آدمی دل سپردهی احساسات و اثراتِ ناشی از موسیقی گردد، جنبههای احساسی بودن چندان قوی میگردد که به سختی میتواند در دریایِ احساسات وارد شد، امّا خیس از آب نگردد. اینجاست که آدمی وقتی میخواهد چیزی را ارزیابی کند، چون آلوده به شناختهای احساسی موسیقیایی شده، در این ارزیابی موفق نخواهد بود. شاید بتوان با مثالی این حالت را ملموستر نمود. بسیار مشاهده کردهایم که رانندهای جوان سوار بر ماشین مدل بالا شده و با سرعتِ زیاد مشغولِ راندن ماشین است. چندان که با این سرعت مافوق صوتش میخواهد بیرون از فضای عالم مادی دنیا پرواز کند. وقتی دقّت بیشتری میکنیم درمییابیم او به مفهوم دقیق کلمه مشغولِ (دل سپردن) به موسیقی است. آن هم آهنگی با ریتم هیجانآفرین و تحریکزا. هر آن گاه که ترانه و موسیقیاش، تندتر میگردد او بر تندی سرعتش میافزاید، امّا در این موقیعت او در رانندگی اش مطابقِ استانداردهای رانندگی و ضوابط عقلی نمیراند. او را میبینی که تابعِ همان احساسِ موقعِ شنیدن آهنگ است. و این احساس، باعث شده تا از تشخیص انسان در حالِ تعادل فاصله بگیرد. او دیگر فقط یک چیز را خوب تشخیص میدهد: (همگام با تند شدنِ آهنگ به تند شدنِ سرعت) بپردازد. و اینک شما در اطراف همین مثال تفکّر و توجّه بیشتری بنمائید تا ابعادی دیگر برایتان روشن شود.
(وقتی عقل ملاکِ تشخیص (تصوّر و عمل) باشد، کردار نیز بسیار متین و حساب شده خواهد بود. مگر نه اینکه سبُکی و سستی در عقل، موجب سبکی و سستی در عمل نیز میگردد؟ پس وقتی میبینید که شخصی با شنیدن آهنگ به رفتارهای سبک دست میزند، معلوم میشود که عقلش دچارِ خفّت و سبکی گردیده و این احساس است که بر وی حکم میراند.(3)
موسیقی در حاکمیتش یکهتاز است که در تشخیصِ خوب یا بد چیزی (طبقِ ملاکهای خود رفتار میکند. یعنی هر قدر، احساس لذّت و خیال و انفعالات جسمانی بیشتر باشد، پس بهتر است. امّا کار عقل این است که تناسبات را کشف کرده و اعتدال در هر چیز مخصوصاً ابعاد فوق را شناخته و اِعمال گرداند
2- تاثیر موسیقی بر رشد انسان و سیر وسلوک او:
موسیقی نوعی از (مشغولیت) است که عاملِ غفلت می¬باشد؛ قرآن کریم از (مشغولشدنهای این چنینی) به (لَهْو) تعبیر میکند. لهو چیست؟
این واژه، از واژگانِ فرهنگِ قرآن و از زبانِ عرب میباشد و فرهنگنویسان دربارهاش این چنین توضیح دادهاند: لهو، آن است که چیزی آن چنان انسان را به خودش جذب و مشغول نماید که باعثِ غفلت و بازماندن از کارهای مهمتر شود. قرآن که میفرماید: (لاتلهِکُم اَموالُکم و لاولادکم) اموال و اولادتان شما را از یاد خدا مشغول و غافل نکند.
اینک ببینید که چگونه قرآن کریم، ضمن آنکه ما را از موسیقی باز میدارد، علّتِ مذمّت را هم بیان میفرماید: (و من الناسِ من یشْتَری لَهو الحدیث لِیُضِلّ عنْ سبیلالله) عدهای از مردم از آن چه لهو است استقبال کرده و نسبت به آن گرایش دارند اینان ندانسته خود و دیگران را به بیراهه، گمراهی و اشتباه میاندازند؛ این نوعی بازی گرفتنِ دین است. و بدانید که سرنوشتی عذابآور و خوارکننده در انتظارشان است.
آن گاه حضرت امام صادقعلیه السلام فرمودند: (غنا مصداقی است از آن چه موجب مشغولیت و بازماندن از یاد خدا میشود.
در بخش تاثیر موسیقی بر اعصاب خواهد آمد که موسیقی چگونه روحیه ها را فلج می کند واراده ها را می گیرد وافراد را سست و بی اراده و تنبل بار می آورد. و انسان، که در مسیر (انسانشدنش) و رسیدن به فراز ابرهای (عرفان) به (شتاب) نیاز دارد در جوانی و در اوج پرواز، این گونه زمینگیر موسیقی می¬شود و نه بال پرواز که حتی پای رفتن را نیز از دست می¬ دهد وفلج می گردد.
3- تأثیرموسیقی بر احساس و تغییر باورها و تلقین افکار غلط:
یکی از خوانندگانِ موسیقی پاپ میگوید: (موسیقی، زبانِ زبان هاست) و هیچ ابزاری برای انتقالِ خواستهها و افکارِ پیدا و ناپیدا بهتر از موسیقی نیست. چون در آن واحد سه کار انجام میدهد: لذّتآفرینی، هیجانافکنی، خیالسازی. و این سه پلی است برای آن چه در فکر و روح و خیالِ نوازنده یا خواننده میگذرد. یک پژوهشگر موسیقی میگوید: (به وسیله موسیقی، معیارهای شنوندگان تغییر داده میشود و آنها را با تربیت والدینشان بیگانه میکند.
نمونه کاملاً مستندِ این گفتار همان چیزی است که در موسیقی (راک)، (پاپ) و (هویمتال) القاء میشود. این موسیقیها که عمدتاً توسط گروههایی شیطانپرست تهیه و توزیع میگردد!! این مفاهیم تکرار میشود: (به جهنّم خوش آمدید، سرودی از جهنّم، شهروند جهنّم، به مِن شیطان گوش بده، شیطان خداوندِ ماست، ما با تمامِ ارواح شریر تسخیر شدهایم.
4- تأثیر موسیقی بر سیستم اعصاب:
عُلمای علم (فیزیولوژی)، دستگاه عصبی انسان را به دو قسمت تقسیم کردهاند:
1. سلسله اعصاب ارتباطی: شاملِ ستون مرکزی عصبی و نخاع، نیمکرههای مغز، اَعصاب محیطی.
2. سلسله اعصاب نباتی: شامل سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک.
وقتی که از خارج تحریکاتی بر روی اَعصاب شروع میشود اعصاب سمپاتیک و یا پاراسمپاتیک به میزان تحریکات خارجی وارده تعادل از دست میدهند. بدیهی است هر اندازه بین این دو سیستم عصبی، فاصلهها بیشتر شود به همان اندازه نیز نگرانیهای روانی و اغتشاشات فزونتر میگردد.
و از جمله علل و عوامل تحریکاتِ خارجی، ارتعاشاتِ موسیقی است. موسیقی وقتی که با آهنگهای نشاط انگیز یا حزنآور همراه گردد (مخصوصاً اگر با ارتعاشاتِ عجیب و غریب سمفونیک اجراء گردد) به طور مسلّم تعادل لازمی را که بایستی بین دو دسته عصب نامبرده وجود داشته باشد را بر هم میزند و در نتیجه اصولِ حساس زندگی (اعم از هضم، جذب، دفع، ترشحات، ضربات قلب و وضعِ فشار مایعات بدن مثل خون و...). را مختل ساخته و رفته رفته شخص را به گرفتاریها و امراضی نزدیک میسازد که طب جدید با تمامِ پیشرفتهایش نمیتواند آسیبهای پیش آمده را درمان کند. مثل اغتشاشاتِ فکری، اَمراض روانی (افسردگیها و حتی بیخیالیها)، سکتههای قلبی و مغزی.
پروفسور (ولف آدلر) استاد دانشگاه کلمبیا ثابت کرده که: بهترین و دلکشترین موسیقی شومترین آثار را روی دستگاه اعصاب انسان باقی میگذارد، مخصوصا اگر هوا گرم باشد این تأثیر مخرب، شدیدتر میشود.
(توجه دقیق به بیوگرافی مشاهیر موسیقی جهان نشان میدهد که در دوران عمر به تدریج دچار ناراحتیهای روحی گردیدهاند و عدهای نیز مبتلا به بیماری شدهاند. چنان که هنگام نواختن موسیقی درجه فشار خونشان بالا رفته و دچار سکته ناگهانی شدهاند.
از آن چه گفته شد، چنین به دست میآید که هر نوع موسیقی، به ویژه آهنگهای احساسی برانگیزش، تحریکاتی در اعصاب (سمپاتیک) و (پاراسمپاتیک) به وجود میآورد که در نتیجه، تعادلِ این اعصاب به هم خورده و انسان دچار ضعف اعصاب میگردد. آن چه مهم است اینکه ضعف اعصاب نیز، خود امراضِ دیگری از قبیل: اختلالِ حواس، پریشانی، جنون، ثقل سامعه (سنگینی گوش)، نابینایی، سل و... به وجود میآورد
دکتر (الکسیس کارل)، زیست شناس و فیزیولوژیست فرانسوی مینویسد: (کاهش عمومیِ هوش و نیروی عقل، از تأثیر الکل و سرانجام از بینظمی در عادت ناشی میشود؛ و بدون تردید سینما و رادیو در این بحران فکری سهیماند).
موسیقی نه تنها در شنوندگان اثرات منفی بر جای گذاشته، بلکه در نوازندگان نیز تأثیرات خطرناکی داشته است. اخبار و گزارشات زیر تنها گوشهای از واقعیت است:
- در ایالتِ (لتیل راک) آمریکا، جوانی که پیانو یاد میگرفت، نغمات موسیقی چنان در روح آن جوان هیجان ایجاد کرد که بدون دلیل از جای برخاست و با 19 ضربه چاقو، معلم خود را از پای درآورد
- (باخ)، موسیقیدانِ اطریشی، به اختلال حواس و کوری گرفتار شد.
- (فردریک هندل)، موسیقیدان آلمانی و (ماریا آلنا) خواننده ایتالیایی و (موریس راول) نوازنده فرانسوی، هر سه به نابینایی مبتلا شدند.
- (موزارت) و (شوین) (دو موسیقیدان مشهور) به ضعف قوا و سل دچار گردیدند.
- (مشوبرت)، (واکتر)، (دوکونیسی) و (مندلسن) به اختلالاتِ عصبی، پریشان فکری و کشمکشهای روحی مبتلا گردیدند.
- (شومان) و (دووراک) گرفتار ضعف اعصاب شدید و سرانجام دیوانگی شدند.
(بتهون) در سی سالگی کاملاً ناشنوا شد و پس از ضعف اعصاب، دیوانه گردید.
موسیقی، گذشته از رکود فکری، رفته رفته انسان را در کارها سُست و تنبل، بیاراده و لااُبالی میسازد، تا جائی که گاهی کارهای ضروری از انسان فوت میشود و سرمایه جوانی، عمر و نیروی فعالیت خود را به رایگان از دست میدهد.
(الکسیس کارل) دانشمند معروف در کتاب (راه و رسم زندگی) چنین مینویسد: (رادیو و سینما و ورزشهای نامناسب، روحیه فرزندان را فلج میکند).
تجربه نیز ثابت کرده که اشخاصی که زیاد سرگرم به موسیقی هستند، اغلب افرادی بیاراده و مسامحهکار و در مقام تعقّل و تفکّر راکد و ضعیفاند.
جواد ترکاشوند
- [سایر] کیفر و ضررهای خود ارضایی چیست؟
- [سایر] کیفر و ضررهای خود ارضایی چیست؟
- [سایر] ضررهای معنوی پرخوابی کدام است؟
- [آیت الله علوی گرگانی] استعمال سیگار و دخانیات که از نظر علمی ضررهای بسیار جسمی و روحی دارد، چه حکمی دارد؟
- [سایر] آیا خدا گناه کسی را که مبتلا به استمنا بوده و واقعا توبه کرده، میبخشد؟ آیا ضررهای جسمی این گناه قابل جبران است؟
- [سایر] چرا موسیقی غنا در اسلام حرام است؟ و اصولا موسیقی حرام از نظر اسلام چیست؟
- [آیت الله بهجت] مبانی فقهی حرمت موسیقی و معیار تعیین مصداق موسیقی مطرب چیست؟
- [آیت الله بهجت] آیا موسیقی حلال نیز وجود دارد، موسیقی آرام چه وجهی دارد؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] گوشدادن به موسیقی چه حکمی دارد؟ آیا فرقی بین انواع موسیقی است؟
- [سایر] رابطه موسیقی و نفاق چیست؟ و چه طور موسیقی موجب نفاق میشود؟
- [آیت الله سبحانی] نمازخواندن در جایی که موسیقی می نوازند، باطل نیست ولی گوش دادن به آنها حرام است.
- [آیت الله مظاهری] لازم نیست موسیقی بهواسطه آلاتی که معدّ برای موسیقی است نظیر دائره و تنبک و نی و تار و امثال اینها باشد، بلکه هر آهنگی که شهوتانگیز و طربانگیز باشد حرام است، گرچه بهوسیله آلات معدّه نباشد، چنانکه آهنگی که شهوتانگیز و طربانگیز نباشد و بهوسیله آلات معدّه باشد، حرام نیست.
- [آیت الله سیستانی] نماز خواندن در جائی که غنا میخوانند یا موسیقی حرام مینوازند باطل نیست ، اگر چه گوش دادن و استعمال آن معصیت است .
- [آیت الله مظاهری] در سه مورد معامله باطل است: اوّل: خرید و فروش مال غصبی مگر آنکه صاحبش معامله را اجازه دهد. دوّم: معامله چیزی که منافع معمولی آن حرام باشد، مثل آلات قمار و موسیقی. سوّم: معاملهای که در آن ربا باشد.
- [آیت الله مظاهری] در حرمت غنا و موسیقی لازم نیست که محتوی نیز شهوتانگیز و طربانگیز باشد، بلکه اگر محتوای آن، حتّی اشعار حکمت آمیز و یا قرآن و مانند اینها باشد نیز حرام است. صفحه 413
- [آیت الله مظاهری] مستحب است کسی که گوش به غنا یا موسیقی داده است برای توبه از آن، غسل توبه کند و دو رکعت نماز توبه بخواند و بعد از آن توبه و استغفار و عذرخواهی از خدای متعال بنماید، بلکه این غسل و نماز برای توبه از هر گناهی مستحب است. [1]. لقمان، 6.
- [آیت الله مظاهری] غنا و موسیقی و رقص، حتّی زن برای شوهر یا شوهر برای زن، حرام است، ولی گفتن حرفهای شهوتانگیز زن و شوهر برای یکدیگر اشکال ندارد، بلکه در بعضی از موارد از مستحبّات نیز شمرده شده است. صفحه 377 د. حفظ عفّت در زینت
- [آیت الله مظاهری] خرید و فروش و استعمال آلات موسیقی نظیر نی و تار و دایره و تنبک و ویلن و مانند اینها حرام است، و همچنین رقصیدن و غنا ) آوازی که طرب انگیز و تحریک آمیز باشد( و دیدن و شنیدن آنها حرام است.
- [آیت الله بهجت] استعمال آلات مختص به لهو در غیر لهو بنابر احتیاط واجب جایز نیست، و استعمال آنها در لهو مطلقاً حرام است، و موسیقی مطرب استماع آن هم حرام است، و میزان در مطرب بودن اطراب شأنی است نه فعلی، و تشخیص آن با خود مکلف است.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام که دنیا و آخرت انسان را تباه میکند غنا و موسیقی است، و قرآن شریف آن را موجب ضلالت و گمراهی، بلکه موجب استهزاء دین میداند: (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَری لَهْوَ الْحَدیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً اولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهین)[1] (و برخی از مردم کسانی هستند که سخن بیهوده را خریدارند تا مردم را بی هیچ دانشی از راه خدا گمراه کنند، و راه خدا را به ریشخند گیرند، برای آنان عذابی خوارکننده خواهد بود.) و مراد از غنا در اینجا آن صوتی است که شهوتانگیز و طربانگیز باشد، چنانکه مراد از موسیقی در اینجا آن آهنگی است که شهوتانگیز و طربانگیز باشد.