4. اسلام و شادی: اسلام با توجه به نیازهای اساسی انسان، شادی، نشاط را تحسین و تأیید کرده است. قرآن که یکی از بهترین و مستحکمترین منابع اسلام به شمار میرود، زندگی با نشاط و شادی را نعمت و رحمت خدا تلقی فرموده، زندگی همیشه توأم با گریه و زاری و ناله را خلاف رحمت و نعمت خداوند دانسته است. گواه این مطلب آیه قرآن است که میفرماید: (فلیضحکوا قلیلاً و لیبکوا کثیراً)؛توبه (9)، آیه 82. (باید کم بخندند و زیاد بگریند). شأن نزول این آیه، این بود که پیغمبر خدا(ص) دستور صادر کرده بودند که باید تمام نیروهای قابل برای شرکت در مبارزه علیه کفار و مشرکین که به سرزمین اسلام هجوم آورده بودند، بسیج شوند. عدهای با بهانههای مختلف از شرکت در این لشکر کشی خود داری کرده بودند و از فرمان خدا و پیغمبر(ص) تخلف کرده بودند؛ خداوند در قرآن به آنها وعده عذاب میدهد و به دنبال آن میفرماید: [این گروه نافرمان] از این پس کم بخندند و زیاد بگریند). واضح است که نفرین به صورت کیفر و مجازاتی است که همواره بر خلاف طبیعت و فطرت آدمی او را دچار عذاب و رنج میسازد. این که خداوند آرزوی کم خندیدن و زیاد گریستن برای نافرمانان میکند، حکایت از این حقیقت دارد که خنده به عنوان یکی از عوامل نشاط، امر طبیعی و فطری است که خداوند میخواهد به عنوان کیفر، نافرمانان از این امر محروم باشند.گفتارها، ج 2، ص 225 - 226. توصیفات قرآن در خصوص بهشت نیز حاکی از این واقعیت است که اسلام بر نشاط و شادی مُهر تایید نهاده است؛ زیرا باغهای زیبا، آبهای زلال و روان، زیباترین بسترها، نرمترین و چشمگیرترین پارچهها، برترین دیدنیهار.ک: سوره الرحمن، واقعه ویس. و... که قرآن در وصف بهشت ترسیم میکند، همه جزء عوامل نشاط و شادی به شمار میروند و خداوند متعال برای شادکردن انسانها بهشت را اینچنین قرار داده است. قرآن در فراز دیگری، برخی عوامل شادی و نشاط را مخصوص مؤمنان دانسته است؛ (قل من حرم زینة الله التی أخرج لعباده و الطیبات من الرزق قلهیللذین آمنوا فی ال حیاة الدنیا خالصةً یوم القیامة)؛اعراف (7)، آیه 32. (بگو (در برابر کسانی که بسیاری از مواهب زندگی را تحریم میکردند) ای پیغمبر چه کسی زینت و آرایش و زیباییهایی را که خداوند از درون طبیعت برای بندگانش بیرون کشیده، حرام کرده است. بگو این مواهب پاک و این زیباییها برای مردم با ایمان در همین زندگی دنیا و در زندگانی جاوید آخرت قرار داده شده است. با این تفاوت که در این دنیا، زیباییها به زشتیها آمیخته است؛ شادیها به غم آلوده و آمیخته است؛ ولی در دنیای دیگر و در روز رستاخیز، این زیباییها و این مواهب پاک، برای مردم با ایمان به صورت خالص وجود دارد)گفتارها، ج2، ص227-228.. این آیه به خوبی بیانگر این حقیقت است که اسلام به بهرهمند شدن از یباییها و مواهب زندگی که در زمره عوامل نشاط آورند، اهمیت میدهد و آن را زیبنده دینداران و مؤمنان میداند. از زبان معصومان(ع) نیز - که مترجمان حقیقی واحیاند - میخوانیم: 1. رسول اکرم(ص): (مؤمن شوخ و شاداب است).بحرانی، تحف العقول، ص49. 2. حضرت علی(ع): (شادمانی، گشایش خاطر میآورد)؛آمدی، غررالحکم، ح2023. (اوقات شادی، غنیمت است)؛همان، ح1084. (هرکس شادیاش اند ک باشد، آسایش او در مرگ خواهد بود)بحارالانوار، ج78، ص12.. 3. امام صادق(ع) (هیچ مؤمنی نیست که شوخی در طبع او نباشد)؛کلینی، اصول کافی، ج2، ص663. (شوخ طبعی بخشی از حسن خلق است).همان. 4. امام رضا(ع) کوشش کنید اوقات شما چهار زمان باشد؛ وقتی برای عبادت و خلوت با خدا، زمانی برای تأمین معاش، سعتی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیبهایتان واقف میسازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتی را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص میدهید و از شادی ساعتهای تفریح، نیروی لازم برای عمل به وظایف وقتهای دیگر را تأمین کنید).بحارالانوار، ج75، ص321. در سیره معصومان، عنصر شادی آن چنان اهمیت دارد که علاوه بر تأیید آن به بسترسازی، زمینهسازی و ایجاد آن نیز توصیه شده است.کافی، ج2، ص192. پاره ای از احادیث، علاوه بر دستورهای کلی درباره اهمیت شادی و نشاط، دستورالعملهای خاصی نیز برای حفظ و پرورش این حالت مانند، پیادهروی، سوارکاری، شنا در آب، نگاه کردن به سبزهها، خوردن و نوشیدن، مسواک کردن، شوخی، خنده و...وسائل الشیعه، ج12، ص112، بحارالانوار، ج16، ص298؛ حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج8، ص418. بیان میدارند. چو شادی بکاهد، بکاهد روان خُرد گردد اندر میان، ناتوان فرودسی 5. مرز شادی و نشاط : براساس هدف و فرجام زندگی، شادی و نشاط از دیدگاه اسلام دارای حد و مرز میباشد. محتوا و قالب شادی و نشاط و عوامل آن نباید با روح توحیدی و انسانی که دین اسلام مطرح کرده است، در تضاد و تنافی باشد؛ زیرا هر پدیدهای که انسان را از آرمان و غایت اصلی خویش دور سازد، به هیچ وجه مقبول اسلام نخواهد بود. بنابراین پدیده شادی و نشاط و عوامل آن به عنوان یک نیاز اساسی و ضروری تا حدی روا و مجاز میباشد که علاوه بر آن که مانع نیل انسان به هدف اصلیاش نگردد، بلکه در رسیدن به آن مددکار وی باشد؛ از این رو بسیاری از اندیشمندان مسلمان معتقدند: از آن جا که انسان در انجام هر رفتار ارادی، انگیزه و هدفی را پیمیگیرداخلاق اسلامی، ص98-99؛ اخلاق الهی، ج5، ص238. شادی و نشاط به عنوان یک رفتار، از این قاعده مستثنا نبوده، هدف و انگیزهای در آن دنبال میشود. در این پدیده، اگر انگیزه و هدف، حق و در راستای هدف اصلی زندگی آدمی باشد، این پدیده حق، مفید و سودمند خواهد بود و اگر انگیزه و هدف باطل در آن نهفته باشد و در برابر هدف اساسی زندگی انسان باشد، این پدیده، باطل و مضر خواهد بود؛ بنابراین میتوان مرز شادی و نشاط را انگیزه و هدف آن دانست. مزاح و شوخی که یکی از عوامل برجسته شادی است، اگر به سبکسری، بیشرمی و گستاخی بیامیزد، (هزل) نامیده میشود که در اسلام مطرود است و اگر به تحقیر و بدگویی و ناسزا آمیخته گردد، آن را (هجو) میخوانند و این نیز در اسلام نهی شده استیکی از صحابیان از رسول خدا پرسید: (آیا اگر با دوستان خود شوخی کنیم و بخندیم، اشکالی دارد؟ حضرت فرمود: اگر سخن ناشایستی در میان نباشد، اشکالی ندارد (کافی، ج2، ص663 ن تحفالعقول، ص323). و اگر شوخی از حد خارج شود و به بیهودگی یا زیادهروی بینجامد، باز از نظر اسلام عملی ناپسند خواهد بود؛ همان طور که امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید: (هر کس بسیار شوخی کند، وقار و سنگینی او کم میشود).غررالحکم، ص222. امام صادق(ع) میفرماید: (زیاد شوخی کردن، آبرو را میبرد).کافی، ج2، ص665. خنده و تبسم که از عوامل دیگر نشاط و شادی است، باید صادقانه بوده، شخصیت آدمی را لکهدار نسازد. خنده از نظر اسلام، آن گاه مؤثر و مفید ا ست که به شخصیت دیگران لطمه وارد نیاورد. خنده، با انگیزه آزردن، اهانت و تحقیر دیگری، حکم حرمت آزار شخص مؤمن را دارد و به شدت نکوهید شده و حرام است. وقتی برای مؤمن، احترامی برتر از کعبه را بر شمردهاند، به خوبی روشن میشود که اهانت و تحقیر او، چه اندازه نکوهیده است.اخلاق الهی، ج5، ص256-257. قالبهای نشاط و شادی و عوامل آن نیز باید در شأن مقام انسان و آرمانهای والای او باشد؛ زیرا گاهی محتوایی مفید، در قالبی نامناسب نتیجه اثرگذاری را معکوس خواهد کرد و به همین دلیل در روایات، (قهقهه) از شیطان تلقی شدهکافی، ج2، ص664. و (تبسم) بهترین خنده دانسته شده است.غررالحکم، ص222. زمان و مکان نشاط و شادی نیز باید با آن متناسب باشد؛ زیرا اگر این تناسب برقرار نباشد، بسیار ناپسند و زشت خواهد بود. مزاح و بذلهگویی در مراسم سوگواری و مکانهای مقدس ناپسند استاخلاق الهی، ج5، ص258-259. و در خصوص مکان و زمان خنده از رسول اکرم(ص) نقل شده است: (کسی که بر جنازهای بخندد، خداوند در روز قیامت پیش چشم همه، به او اهانت میکند و دعایش اجابت نمیشود و کسی که در گورستان بخندد، باز میگردد، در حالیکه سختی بزرگی همانند کوه اُحد، برای اوست).همان. از آن چه در این فراز گفته شد، مشخص میگردد که پارهای از روایات که به صورت مطلق یا مقید، شادی و عوامل آن را نکوهش کردهاند، ناظر به شادی، نشاط و عواملی است که از مرز و حدود شادی خوشایند از دیدگاه اسلام پا فراتر نهادهاند به افراط و تفریط در غلتیدهاند. اسلام اصل شادی و عوامل آن را ناپسند نشمرده است، بلکه آن را تأیید و توصیه کرده است. 6. چند نکته : الف) زندگی پُر از قطع و وصلها، شادی و رنجها، نشاط و غمها، امید و شکستها و... است در جهانی که ما زندگی میکنیم، شادی و رنج با یکدیگر آمیخته است. زندگی نمیتواند سراسر با شادی و سرور همراه باشد، ناملایمات در عرصه زندگی، امری گریزناپذیر میباشد؛ به گفته رودکی: خدایِ عرش، جهان را چنین نهاد نهاد که گاه مردم، شادان و گه بُوَد ناشاد ب) پارهای از روایات که مؤمن را غمگین و اندوهناک معرفی کردهاند، ناظر به حزن درونی است که نتیجه آگاهی اجتماعی و تعلق جمعی فرد است و نه پریشان حالی و پراکندگی خاطر که منافی با نشاط و شادی است. در واقع این نوع اندوه، ریشه در توجه به احوال دیگران و حس همدردی انسانی دارد؛کافی، ج2، ص163؛ وسائل الشیعه، ج20، ص213. آن گونه که سعدی از آن چنین یاد میکند: بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش زیک گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار ج) برخی از عوامل شادی، نشاط جسمانی را که اثرغیر مستقیمی نیز بر نشاط روحی دارد، برای انسان به ارمغان میآورد و پارهای از عوامل شادی به صورت مستقیم، بر نشاط روح اثر میگذارند. عواملی چون تلاوت قران، تفکر در آفریدههای خداوند، ایمان و تقویت آن، صدقه دادن و پرهیز از گناه، از جمله عواملیاند که زمینههای روانی و روحی شادی را فرهنگ میآورند و عواملی چون، تغذیه مناسب، ورزش، بوی خوش، خودآرایی، پوشیدن لباسهای روشن، پیاده روی و نگاه کردن به سبزهها از آن دست عواملیاند که زمینههای مادی و جسمانی نشاط را فراهم میآورند؛ هر چند که پس از برخورداری از نشاط جسمانی، شادی روحی نیز نصیب انسان میشود. د) پاره ای از عارفان مسلمان که روحیهای درونگرا دارند - نشاط و شادی را در درونِ جان آدمیان جستوجو میکنند. اینان شادی حاصل از وصال معنوی محبوب را برتر از شادیهای جسمانی و بیرونی میدانند. سالکان معنوی، اندوه و غم را به منزله مقام و درجهای از تجربههای عرفانی میدانند و ازاینرو، گاه، شادی و نشاط را فدای چنین غمی میکردند و معتقدند از طریق حزن است که میتوان به شادی دست یازید. که را دیدی توان در جمله عالم که یک دم شادمانی یافت بیغم شبستری به اعتقاد این گروه، شادیهای این سویی و دنیوی، همچون خود دنیا دوایی ندارند و همواره قرین غم بوده است. شادی بیغم در این بازار نیست گنج بیمار وگل بیخار نیست راه لذت از درون است نز برون ابلهی دان جستن از قصر و حصون مولوی. از آن جا که عارفان پیر و مکتب عشقند، معتقدند آن چه شادی و زندگی میآفریند، عشق پاک است. مرده بدم، زنده شدم، گریه بدم، خنده شدم دولت عشق آمد و من، دولت پاینده شدم از توام ای شهر قمر، در من و در خود بنگر کز اثر خنده تو، گلشن خنده شدم همان مهم این نکته است که عارفان نیز در جستوجوی شادی مطلق و کاملند و به دلیل ظرفیت وجودی خاص خویش؛ برای دستیابی به آن نشاط راستین از غم استقبال میکنند؛ ولی هرگز برای دیگران آرزوی اندوه نمیکنند؛ علاوه بر آن که در برابر غم، در ظاهر مراقبند که دیگران از حزن آنان آگاه نشوند.امیرمؤمنان، علیعلیهالسلام در توصیف عارفانه میفرماید: (زاهدان، در دنیا اگر چه بخندند، قلبشان میگرید و اگر چه شاد باشند، اندوهشان شدید است (نهجالبلاغه، خطبه 113؛ ر.ک: شرح مقامات اربعین، ص260-262).
4. اسلام و شادی:
اسلام با توجه به نیازهای اساسی انسان، شادی، نشاط را تحسین و تأیید کرده است. قرآن که یکی از بهترین و مستحکمترین منابع اسلام به شمار میرود، زندگی با نشاط و شادی را نعمت و رحمت خدا تلقی فرموده، زندگی همیشه توأم با گریه و زاری و ناله را خلاف رحمت و نعمت خداوند دانسته است.
گواه این مطلب آیه قرآن است که میفرماید: (فلیضحکوا قلیلاً و لیبکوا کثیراً)؛توبه (9)، آیه 82. (باید کم بخندند و زیاد بگریند). شأن نزول این آیه، این بود که پیغمبر خدا(ص) دستور صادر کرده بودند که باید تمام نیروهای قابل برای شرکت در مبارزه علیه کفار و مشرکین که به سرزمین اسلام هجوم آورده بودند، بسیج شوند. عدهای با بهانههای مختلف از شرکت در این لشکر کشی خود داری کرده بودند و از فرمان خدا و پیغمبر(ص) تخلف کرده بودند؛ خداوند در قرآن به آنها وعده عذاب میدهد و به دنبال آن میفرماید: [این گروه نافرمان] از این پس کم بخندند و زیاد بگریند).
واضح است که نفرین به صورت کیفر و مجازاتی است که همواره بر خلاف طبیعت و فطرت آدمی او را دچار عذاب و رنج میسازد. این که خداوند آرزوی کم خندیدن و زیاد گریستن برای نافرمانان میکند، حکایت از این حقیقت دارد که خنده به عنوان یکی از عوامل نشاط، امر طبیعی و فطری است که خداوند میخواهد به عنوان کیفر، نافرمانان از این امر محروم باشند.گفتارها، ج 2، ص 225 - 226.
توصیفات قرآن در خصوص بهشت نیز حاکی از این واقعیت است که اسلام بر نشاط و شادی مُهر تایید نهاده است؛ زیرا باغهای زیبا، آبهای زلال و روان، زیباترین بسترها، نرمترین و چشمگیرترین پارچهها، برترین دیدنیهار.ک: سوره الرحمن، واقعه ویس. و... که قرآن در وصف بهشت ترسیم میکند، همه جزء عوامل نشاط و شادی به شمار میروند و خداوند متعال برای شادکردن انسانها بهشت را اینچنین قرار داده است.
قرآن در فراز دیگری، برخی عوامل شادی و نشاط را مخصوص مؤمنان دانسته است؛ (قل من حرم زینة الله التی أخرج لعباده و الطیبات من الرزق قلهیللذین آمنوا فی ال حیاة الدنیا خالصةً یوم القیامة)؛اعراف (7)، آیه 32. (بگو (در برابر کسانی که بسیاری از مواهب زندگی را تحریم میکردند) ای پیغمبر چه کسی زینت و آرایش و زیباییهایی را که خداوند از درون طبیعت برای بندگانش بیرون کشیده، حرام کرده است. بگو این مواهب پاک و این زیباییها برای مردم با ایمان در همین زندگی دنیا و در زندگانی جاوید آخرت قرار داده شده است. با این تفاوت که در این دنیا، زیباییها به زشتیها آمیخته است؛ شادیها به غم آلوده و آمیخته است؛ ولی در دنیای دیگر و در روز رستاخیز، این زیباییها و این مواهب پاک، برای مردم با ایمان به صورت خالص وجود دارد)گفتارها، ج2، ص227-228..
این آیه به خوبی بیانگر این حقیقت است که اسلام به بهرهمند شدن از یباییها و مواهب زندگی که در زمره عوامل نشاط آورند، اهمیت میدهد و آن را زیبنده دینداران و مؤمنان میداند.
از زبان معصومان(ع) نیز - که مترجمان حقیقی واحیاند - میخوانیم:
1. رسول اکرم(ص): (مؤمن شوخ و شاداب است).بحرانی، تحف العقول، ص49.
2. حضرت علی(ع): (شادمانی، گشایش خاطر میآورد)؛آمدی، غررالحکم، ح2023. (اوقات شادی، غنیمت است)؛همان، ح1084. (هرکس شادیاش اند ک باشد، آسایش او در مرگ خواهد بود)بحارالانوار، ج78، ص12..
3. امام صادق(ع) (هیچ مؤمنی نیست که شوخی در طبع او نباشد)؛کلینی، اصول کافی، ج2، ص663. (شوخ طبعی بخشی از حسن خلق است).همان.
4. امام رضا(ع) کوشش کنید اوقات شما چهار زمان باشد؛ وقتی برای عبادت و خلوت با خدا، زمانی برای تأمین معاش، سعتی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیبهایتان واقف میسازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتی را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص میدهید و از شادی ساعتهای تفریح، نیروی لازم برای عمل به وظایف وقتهای دیگر را تأمین کنید).بحارالانوار، ج75، ص321. در سیره معصومان، عنصر شادی آن چنان اهمیت دارد که علاوه بر تأیید آن به بسترسازی، زمینهسازی و ایجاد آن نیز توصیه شده است.کافی، ج2، ص192.
پاره ای از احادیث، علاوه بر دستورهای کلی درباره اهمیت شادی و نشاط، دستورالعملهای خاصی نیز برای حفظ و پرورش این حالت مانند، پیادهروی، سوارکاری، شنا در آب، نگاه کردن به سبزهها، خوردن و نوشیدن، مسواک کردن، شوخی، خنده و...وسائل الشیعه، ج12، ص112، بحارالانوار، ج16، ص298؛ حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج8، ص418. بیان میدارند.
چو شادی بکاهد، بکاهد روان خُرد گردد اندر میان، ناتوان
فرودسی
5. مرز شادی و نشاط :
براساس هدف و فرجام زندگی، شادی و نشاط از دیدگاه اسلام دارای حد و مرز میباشد. محتوا و قالب شادی و نشاط و عوامل آن نباید با روح توحیدی و انسانی که دین اسلام مطرح کرده است، در تضاد و تنافی باشد؛ زیرا هر پدیدهای که انسان را از آرمان و غایت اصلی خویش دور سازد، به هیچ وجه مقبول اسلام نخواهد بود.
بنابراین پدیده شادی و نشاط و عوامل آن به عنوان یک نیاز اساسی و ضروری تا حدی روا و مجاز میباشد که علاوه بر آن که مانع نیل انسان به هدف اصلیاش نگردد، بلکه در رسیدن به آن مددکار وی باشد؛ از این رو بسیاری از اندیشمندان مسلمان معتقدند: از آن جا که انسان در انجام هر رفتار ارادی، انگیزه و هدفی را پیمیگیرداخلاق اسلامی، ص98-99؛ اخلاق الهی، ج5، ص238. شادی و نشاط به عنوان یک رفتار، از این قاعده مستثنا نبوده، هدف و انگیزهای در آن دنبال میشود.
در این پدیده، اگر انگیزه و هدف، حق و در راستای هدف اصلی زندگی آدمی باشد، این پدیده حق، مفید و سودمند خواهد بود و اگر انگیزه و هدف باطل در آن نهفته باشد و در برابر هدف اساسی زندگی انسان باشد، این پدیده، باطل و مضر خواهد بود؛ بنابراین میتوان مرز شادی و نشاط را انگیزه و هدف آن دانست.
مزاح و شوخی که یکی از عوامل برجسته شادی است، اگر به سبکسری، بیشرمی و گستاخی بیامیزد، (هزل) نامیده میشود که در اسلام مطرود است و اگر به تحقیر و بدگویی و ناسزا آمیخته گردد، آن را (هجو) میخوانند و این نیز در اسلام نهی شده استیکی از صحابیان از رسول خدا پرسید: (آیا اگر با دوستان خود شوخی کنیم و بخندیم، اشکالی دارد؟ حضرت فرمود: اگر سخن ناشایستی در میان نباشد، اشکالی ندارد (کافی، ج2، ص663 ن تحفالعقول، ص323). و اگر شوخی از حد خارج شود و به بیهودگی یا زیادهروی بینجامد، باز از نظر اسلام عملی ناپسند خواهد بود؛ همان طور که امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید: (هر کس بسیار شوخی کند، وقار و سنگینی او کم میشود).غررالحکم، ص222.
امام صادق(ع) میفرماید: (زیاد شوخی کردن، آبرو را میبرد).کافی، ج2، ص665.
خنده و تبسم که از عوامل دیگر نشاط و شادی است، باید صادقانه بوده، شخصیت آدمی را لکهدار نسازد. خنده از نظر اسلام، آن گاه مؤثر و مفید ا ست که به شخصیت دیگران لطمه وارد نیاورد. خنده، با انگیزه آزردن، اهانت و تحقیر دیگری، حکم حرمت آزار شخص مؤمن را دارد و به شدت نکوهید شده و حرام است. وقتی برای مؤمن، احترامی برتر از کعبه را بر شمردهاند، به خوبی روشن میشود که اهانت و تحقیر او، چه اندازه نکوهیده است.اخلاق الهی، ج5، ص256-257.
قالبهای نشاط و شادی و عوامل آن نیز باید در شأن مقام انسان و آرمانهای والای او باشد؛ زیرا گاهی محتوایی مفید، در قالبی نامناسب نتیجه اثرگذاری را معکوس خواهد کرد و به همین دلیل در روایات، (قهقهه) از شیطان تلقی شدهکافی، ج2، ص664. و (تبسم) بهترین خنده دانسته شده است.غررالحکم، ص222. زمان و مکان نشاط و شادی نیز باید با آن متناسب باشد؛ زیرا اگر این تناسب برقرار نباشد، بسیار ناپسند و زشت خواهد بود. مزاح و بذلهگویی در مراسم سوگواری و مکانهای مقدس ناپسند استاخلاق الهی، ج5، ص258-259. و در خصوص مکان و زمان خنده از رسول اکرم(ص) نقل شده است: (کسی که بر جنازهای بخندد، خداوند در روز قیامت پیش چشم همه، به او اهانت میکند و دعایش اجابت نمیشود و کسی که در گورستان بخندد، باز میگردد، در حالیکه سختی بزرگی همانند کوه اُحد، برای اوست).همان.
از آن چه در این فراز گفته شد، مشخص میگردد که پارهای از روایات که به صورت مطلق یا مقید، شادی و عوامل آن را نکوهش کردهاند، ناظر به شادی، نشاط و عواملی است که از مرز و حدود شادی خوشایند از دیدگاه اسلام پا فراتر نهادهاند به افراط و تفریط در غلتیدهاند. اسلام اصل شادی و عوامل آن را ناپسند نشمرده است، بلکه آن را تأیید و توصیه کرده است.
6. چند نکته :
الف) زندگی پُر از قطع و وصلها، شادی و رنجها، نشاط و غمها، امید و شکستها و... است در جهانی که ما زندگی میکنیم، شادی و رنج با یکدیگر آمیخته است. زندگی نمیتواند سراسر با شادی و سرور همراه باشد، ناملایمات در عرصه زندگی، امری گریزناپذیر میباشد؛ به گفته رودکی:
خدایِ عرش، جهان را چنین نهاد نهاد که گاه مردم، شادان و گه بُوَد ناشاد
ب) پارهای از روایات که مؤمن را غمگین و اندوهناک معرفی کردهاند، ناظر به حزن درونی است که نتیجه آگاهی اجتماعی و تعلق جمعی فرد است و نه پریشان حالی و پراکندگی خاطر که منافی با نشاط و شادی است. در واقع این نوع اندوه، ریشه در توجه به احوال دیگران و حس همدردی انسانی دارد؛کافی، ج2، ص163؛ وسائل الشیعه، ج20، ص213.
آن گونه که سعدی از آن چنین یاد میکند:
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
ج) برخی از عوامل شادی، نشاط جسمانی را که اثرغیر مستقیمی نیز بر نشاط روحی دارد، برای انسان به ارمغان میآورد و پارهای از عوامل شادی به صورت مستقیم، بر نشاط روح اثر میگذارند.
عواملی چون تلاوت قران، تفکر در آفریدههای خداوند، ایمان و تقویت آن، صدقه دادن و پرهیز از گناه، از جمله عواملیاند که زمینههای روانی و روحی شادی را فرهنگ میآورند و عواملی چون، تغذیه مناسب، ورزش، بوی خوش، خودآرایی، پوشیدن لباسهای روشن، پیاده روی و نگاه کردن به سبزهها از آن دست عواملیاند که زمینههای مادی و جسمانی نشاط را فراهم میآورند؛ هر چند که پس از برخورداری از نشاط جسمانی، شادی روحی نیز نصیب انسان میشود.
د) پاره ای از عارفان مسلمان که روحیهای درونگرا دارند - نشاط و شادی را در درونِ جان آدمیان جستوجو میکنند. اینان شادی حاصل از وصال معنوی محبوب را برتر از شادیهای جسمانی و بیرونی میدانند. سالکان معنوی، اندوه و غم را به منزله مقام و درجهای از تجربههای عرفانی میدانند و ازاینرو، گاه، شادی و نشاط را فدای چنین غمی میکردند و معتقدند از طریق حزن است که میتوان به شادی دست یازید.
که را دیدی توان در جمله عالم که یک دم شادمانی یافت بیغم
شبستری
به اعتقاد این گروه، شادیهای این سویی و دنیوی، همچون خود دنیا دوایی ندارند و همواره قرین غم بوده است.
شادی بیغم در این بازار نیست گنج بیمار وگل بیخار نیست
راه لذت از درون است نز برون ابلهی دان جستن از قصر و حصون
مولوی.
از آن جا که عارفان پیر و مکتب عشقند، معتقدند آن چه شادی و زندگی میآفریند، عشق پاک است.
مرده بدم، زنده شدم، گریه بدم، خنده شدم دولت عشق آمد و من، دولت پاینده شدم
از توام ای شهر قمر، در من و در خود بنگر کز اثر خنده تو، گلشن خنده شدم
همان
مهم این نکته است که عارفان نیز در جستوجوی شادی مطلق و کاملند و به دلیل ظرفیت وجودی خاص خویش؛ برای دستیابی به آن نشاط راستین از غم استقبال میکنند؛ ولی هرگز برای دیگران آرزوی اندوه نمیکنند؛ علاوه بر آن که در برابر غم، در ظاهر مراقبند که دیگران از حزن آنان آگاه نشوند.امیرمؤمنان، علیعلیهالسلام در توصیف عارفانه میفرماید: (زاهدان، در دنیا اگر چه بخندند، قلبشان میگرید و اگر چه شاد باشند، اندوهشان شدید است (نهجالبلاغه، خطبه 113؛ ر.ک: شرح مقامات اربعین، ص260-262).
- [سایر] شادی و نشاط چه نسبتی با دین دارد؟ (قسمت اول)
- [سایر] شادی و نشاط، چه نسبتی با دین دارد؟ آیا دین شادابی را تقویت میکند یا سبب رکود و خمود آن است؟
- [سایر] چرا در ادیانی مانند دین زرتشت، تمام مراسمهای شکرگزاری همراه با شادی و نشاط بوده، ولی ما مسلمانان با چشمان گریان و دلی اندوهناک به شکرگزاری میپردازیم؟
- [سایر] اسلام در مورد شادی و نشاط چه تدابیری اندیشیده است؟
- [سایر] شادی ، نشاط و تفریح را از منظر قرآن و روایات به طور کامل توضیح دهید.
- [سایر] آیا در قرآن کریم دربارة شادی و نشاط مطلبی آمده است؟
- [سایر] چرا با تشویق جوانان به استفاده از رنگهای تیره، نشاط و شادی آنها را به یاس و ناامیدی تبدیل میکنید؟
- [سایر] چرا با تشویق جوانان به استفاده از رنگهای تیره، نشاط و شادی آنها را به یأس و ناامیدی تبدیل میکنند؟ دستور حجاب چه ربطی به رنگ لباس دارد؟
- [سایر] نظر دین درباره شادی و شاد بودن چیست؟
- [سایر] با سلام. اصولا اسلام در مورد شادی و نشاط چه تدابیری اندیشیده است؟ درحال حاضر آنچه شبهه ایجاد کرده؛ این است که شخص دیندار عزادار و گریان است و در جامعه گوشه گیر است. شادی در دین اسلام چگونه تعریف می شود؟ در جامعه دینی خودمان آنچه به عنوان شادی به کارمی رود همواره با گناه است. با تشکر
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر روزهدار به گفتن یا نوشتن یا به اشاره و مانند اینها به خدا یا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله یا یکی از امامان معصوم علیهمالسلام عمداً نسبتی را بدهد که دروغ است؛ اگر چه فوراً بگوید: دروغ گفتم یا توبه کند، روزه او باطل است، بلکه اگر به حضرت زهرا علیهاالسلام و سایر پیامبران و جانشینان ایشان علیهمالسلام هم به دروغ نسبتی بدهد بنا بر احتیاط روزه او باطل میشود.
- [آیت الله خوئی] اگر وارث میّت فقط پدر و مادر و یک دختر باشد، چنانچه میّت دو برادر یا چهار خواهر یا یک برادر و دو خواهر پدری نداشته باشد، مال را پنج قسمت میکنند، پدر و مادر، هر کدام یک قسمت و دختر سه قسمت آن را میبرد. و اگر دو برادر یا چهار خواهر یا یک برادر و دو خواهر پدری داشته باشد، مشهور این است مال را شش قسمت میکنند، پدر و مادر، هر کدام یک قسمت، و دختر سه قسمت میبرد، و یک قسمت باقیمانده را چهار قسمت میکنند، یک قسمت را به پدر و سه قسمت را به دختر میدهند. و در نتیجه مال میت را 24 قسمت کنند 15 قسمت آن را به دختر و پنج قسمت آن را به پدر و چهار قسمت آن را به مادر میدهند ولکن این حکم محل اشکال است و بعید نیست که در این صورت نیز پنج قسمت کنند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر وارث میّت یک دائی یا یک خاله و عمو و عمّه باشد ، چنانچه عمو و عمّه پدر و مادری یا پدری باشند ، مال را سه قسمت می کنند ، یک قسمت را دائی یا خاله می برد و از بقیّه دو قسمت به عمو و یک قسمت به عمّه می دهند ، بنابر این اگ رمال را نُه قسمت کنند سه قسمت را به دائی یا خاله و چهار قسمت را به عمو و دو قسمت را به عمّه می دهند .
- [آیت الله بروجردی] اگر وارث میت یک دایی یا یک خاله و عمو و عمه باشد، چنانچه عمو و عمه پدر و مادری یا پدری باشند، مال را سه قسمت میکنند:یک قسمت را دایی یا خاله میبرد و از بقیه دو قسمت به عمو و یک قسمت به عمه میدهند، بنا بر این اگر مال را نُه قسمت کنند، سه قسمت را به دایی یا خاله و چهار قسمت را به عمو و دو قسمت را به عمه میدهند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر وارث میّت (یک دایی یا یک خاله) و (عمو) و (عمّه) باشد، چنانچه عمو و عمّه، پدر و مادری یا پدری باشند، مال را سه قسمت میکنند، یک قسمت را دایی یا خاله میبرد و از بقیّه دو قسمت به عمو و یک قسمت به عمّه میدهند؛ بنابر این اگر مال را نُه قسمت کنند، سه قسمت را به دایی یا خاله و چهار قسمت را به عمو و دو قسمت را به عمّه میدهند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر وارث میّت یک دایی یا یک خاله وعمو وعمّه باشد، چنانچه عمو وعمّه، پدر ومادری یا پدری باشند، مال را سه قسمت میکنند، یک قسمت را دایی یاخاله میبرد و از بقیّه دو قسمت به عمو ویک قسمت به عمّه میدهند، بنابراین اگر مال را نه قسمت کنند سه قسمت را به دایی یا خاله وچهار قسمت را به عمو ودو قسمت را به عمّه میدهند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر وارث میت یک دایی یا یک خاله و عمو و عمه باشد چنانچه عمو و عمه پدر و مادری یا پدری باشند مال را سه قسمت می کنند یک قسمت را دایی یا خاله می برد و از بقیه دو قسمت را به عمو و یک قسمت را به عمه می دهند بنابر این مال را نه قسمت می کنند سه قسمت را به دایی یا خاله و چهار قسمت را به عمو و دو قسمت را به عمه می دهند
- [آیت الله سبحانی] اگر وارث میت یک دائی یا یک خاله و عمو و عمه باشد، چنانچه عمو و عمه پدر و مادری یا پدری باشند، مال را سه قسمت می کنند، یک قسمت را دائی یا خاله می برد و از بقیه دو قسمت به عمو و یک قسمت به عمه می دهند، بنابراین اگر مال را نُه قسمت کنند، سه قسمت را به دائی یا خاله و چهار قسمت را به عمو و دو قسمت را به عمه می دهند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر وارث میت، یک دایی یا یک خاله و عمو و عمه باشند، چنانچه عمو و عمه پدر و مادری یا پدری باشند، مال را سه قسمت میکنند؛ یک قسمت را دایی یا خاله میبرد، و از بقیه، دو قسمت به عمو و یک قسمت به عمه میدهند. بنابراین اگر مال را نه قسمت کنند، سه قسمت آن را به دایی یا خاله، و چهار قسمت را به عمو و دو قسمت را به عمه میدهند.
- [امام خمینی] اگر وارث میت یک دایی یا یک خاله و عمو و عمّه باشد چنانچه عمو و عمّه پدر و مادری یا پدری باشند، مال را سه قسمت میکنند، یک قسمت را دایی یا خاله میبرد و از بقیه دو قسمت به عمو ویک قسمت به عمّه میدهند، بنا بر این اگر مال را نُه قسمت کنند، سه قسمت را به دایی یا خاله و چهار قسمت را به عمو و دو قسمت را به عمه میدهند.