من در کل فردی حساس، زودرنج و کمطاقت هستم بهطوری که نمیتوانم با دیگران رابطه برقرار کنم. با کمترین بیاحترامی ناراحت شده و خودخوری میکنم، لطفاً برای برطرف کردن این حالت مرا راهنمایی کنید. گرچه هر یک از عوامل شخصیتی، فشار و استرس، خستگی، مسائل حل نشده و بحران های قبلی میتواند علّت زودرنجی باشد و راهکارها نیز بسته به عامل متفاوت میگردد؛[1] امّا نباید گمان کنید دچار مشکل خاصی هستید؛ زیرا تنها شما نیستید که با این مسأله روبهرو هستید. افراد دیگر هم تا حدودی این حالت را تجربه کردهاند؛ زیرا دوران نوجوانی و جوانی بهعنوان حسّاسترین و مهمترین دوره زندگی هر فرد دارای تغییر و تحوّلات بسیاری از نظر جسمی، عاطفی و روانی است که یکی از این ویژگیها زودرنجی است. آنچه خطرناک بوده و جای نگرانی دارد، باقی ماندن این حالت است.[2] مهمترین و مؤثرترین عامل در (مراقبتهای ویژه) جهت کنترل (زودرنجی) تصمیم قاطع و عزم و اراده راسخ خودتان برای برطرف کردن این مسأله است. اگر واقعاً میل دارید تغییر کرده و دگرگون شوید؛ از همین الآن تصمیم بگیرید در مورد اینکه قبلاً چگونه بودهاید و تا به امروز چگونه شخصیتی داشتهاید و چرا چنین بودهاید؛ مطلقاً صحبت و تفکر نکنید؛ در واقع هیچ لزومی ندارد که در گذشته خود بمانید؛ زیرا به هر حال گذشته؛ گذشته است و تغییرپذیر نیست، این زمام حال و آینده است که در اختیارتان قرار دارد و انشاءالله خواهید توانست با همّتتان آنطوری که میخواهید بدان شکل دهید. بدانید (زودرنجی) قابل کنترل است، بخشی از آن بر اثر بالا رفتن سن و کسب تجربه و پختگی بیشتر و بخشی دیگر نیز بر اثر مراقبتهای ویژه، کمتر میشود. بهطور طبیعی باید بهگونهای برنامهریزی کنید که حالت زودرنجی پس از مدّت زمان کوتاهی در شما فروکش کند؛ وگرنه ممکن است در دراز مدّت، مسائل بسیاری را بهدنبال داشته باشد که از جمله آنها اعتمادبهنفس ضعیف، افسردگی، یأس، ناامیدی و... میباشد. راهکارهایی که میتوانید با استفاده و تمرین بر آنها این حالت را در خود کاهش دهید، عبارتند از: 1- شناسایی علّت زودرنجی و کوشش متناسب در جهت حلّ آن: زودرنجی شما بدون جهت و بیدلیل نیست، حتماً دلیل و علّتی دارد هر چند شما آن را نشناسید. سعی کنید علّت آن را بشناسید، هر موقعیتی که برای شما ناراحت کننده است از آن دوری نموده و یا از قبل تمرین کنید که اگر در چنین موقعیّتی قرار گرفتید چگونه باید برخورد کنید. بهجای زودرنجی، صبر و تحمّل خویش را بالا برده و روحیه مقاومت، سرسختی و عزّت نفس را در خویش تقویت کنید. 2- عدم قضاوت سریع در مورد رفتار و انگیزه های دیگران: ممکن است علّت رنجش شما از دیگران این باشد که نسبت به آنها دید منفی داشته و فکر کنید همه مخالف شما هستند و شما را دوست ندارند. این تصوّر باعث میشود که بدون دلیل از دیگران برنجید. سعی کنید نگرش خود را نسبت به دیگران تغییر داده و بپذیرید که همه شما را دوست دارند و اگر هم در مواردی به شما تذکر میدهند یا سخت میگیرند، از آن جهت است که شما برای آنها مهم هستید و از باب دلسوزی به شما تذکر میدهند. 3- تعدیل انتظارات خود از دیگران: خواسته های خویش را از دیگران کم کنید و به حداقلها اکتفا نمایید و یا با تلاش و تکاپوی بیشتر و همّت بالاتر به خواستههای خود برسید. 4- صحبت کردن با کسی که شما را رنجانده: اگر کسی شما را رنجاند، تلافی و حتّی مجادله نکنید؛ بلکه با بیان ساده و صمیمانه وی را از وضعیت روانی خود مطلع نمایید، به عنوان مثال بگویید: (من از این رفتار شما احساس خوبی ندارم) و یا اینکه (رفتار شما موجب دلگیری من شد). در این صورت چه بسا خواهید دید که او قصد رنجاندن شما را نداشته؛ بلکه در مسیر عادی زندگی این برخورد پیش آمده است و کمکم شما به این موضوع پی خواهید برد که کسی قصد رنجاندن شما را ندارد. 5- استفاده از از فیلتر ذهنی: گاهی در گفت و گو با طرف مقابل، دهها نکته مثبت و فقط یک نکته منفی جزیی میبینید که فقط همان به چشمتان آمده و مانع دیدن خوبیها میشود. اگر توجّه نمایید گاهی همین نکته منفی همه رابطه شما را تحت تأثیر قرار داده و باعث رنجش خاطر شما میشود؛ بنابراین هوشمندانه و با استفاده از فیلتر ذهنی به نقاط مثبت طرف مقابل توجه بیشتری کنید. 6- توجه به پیامدهای منفی رنجش از دیگران: اگر بهصورت جدّی درصدد اصلاح این حالت نباشید، زودرنجی به مرور زمان تبدیل به عادت و حتی یک ویژگی شخصیّتی در شما خواهد شد که پیامدهای منفی بسیاری را بهدنبال خواهد داشت، بهگونهای که نمیتوانید در زندگی خود موفّق شوید و یا با دیگران ارتباط صمیمی و عاطفی برقرار کنید. 7- افزایش ظرفیت و توانایی تحمّل سختیها و پذیرش محدودیتها و کمبودها در خود: به یاد آوردن سختیها و رنج و مصیبتهای گذشته یا متمرکز کردن ذهن در حوادث یا مشکلاتی که ممکن است در آینده پیش آید، یکی از عوامل زودرنجی و تشدید آن است؛ برای همین سعی کنید افسوس گذشتهها را نخورده و نسبت به آینده، تشویش و نگرانی نداشته باشید. 8- مقاوم بودن در مقابل رفتارهای تمسخرآمیز دیگران: بهگونهای عمل کنید که بفهمند رفتار، گفتار، قضاوت و احیاناً سرزنش آنان نمیتواند به خود باوری شما لطمه وارد سازد. در واقع آنها را خلع سلاح کنید.البته ایرادهایی را که به کار شما میگیرند عاملی در جهت برطرف ساختن نقص در خودتان بدانید و از آنها تشکر نمایید. 9- معاشرت با افراد خوش اخلاق: ارتباطتان را با افراد خوش خلق، غیرعصبی و کسانی که آنها را دوست دارید، گسترش دهید. 10- خودارزیابی: رفتارهای منفی خود را که باعث پاسخ نامناسب دیگران می شود، شناسایی کرده و برای تغییرشان برنامه داشته باشید. 11- درک شرایط طرف مقابل: به دیگران حق بدهید که گاهی درست برخورد نکنند؛ زیرا ممکن است خستگی، استرس، ناراحتی از موضوعی دیگر و... بر رفتارشان با شما تأثیر گذاشته باشد. 12- عهد بستن با خود: با خود عهد کنید که هیچگاه بعد از یک گفتوگویی که به جر و بحث کشیده میشود، دیگر به آن فکر نکنید. 13- تقویت حس شوخ طبعی خود در موقعیت های دشوار. 14- تمرین تعامل اجتماعی مؤثر: برخی از زودرنجی ها به خاطر ناتوانی در ابراز وجود است؛ بنابراین شرکت در کلاسهای ارتقای مهارتهای روابط بین فردی میتواند کمک مناسبی باشد. 15- استفاده از تفریح و سرگرمیهای سالم: از تفریحات سالم و تقویت کننده اراده - مانند کوهنوردی، شنا، دو و پیادهروی و گردش در طبیعت و... - استفاده کنید. پی نوشت ها ______________________ [1]. به عنوان مثال اگر پای مسائل شخصیتی در میان باشد، بیش از همه مدیریت محیط و اگر موضوع فشار و استرس مطرح باشد، راهکار حل مسأله و خودآرام سازی کمک کننده است. [2]. برای مطالعه بیشتر رک: آرتور آند، روان شناسی رنج، ترجمه زهرا ادهمی، تهران: نشر دایره، چاپ دوّم، 1379.
من در کل فردی حساس، زودرنج و کمطاقت هستم بهطوری که نمیتوانم با دیگران رابطه برقرار کنم. با کمترین بیاحترامی ناراحت شده و خودخوری میکنم، لطفاً برای برطرف کردن این حالت مرا راهنمایی کنید.
من در کل فردی حساس، زودرنج و کمطاقت هستم بهطوری که نمیتوانم با دیگران رابطه برقرار کنم. با کمترین بیاحترامی ناراحت شده و خودخوری میکنم، لطفاً برای برطرف کردن این حالت مرا راهنمایی کنید.
گرچه هر یک از عوامل شخصیتی، فشار و استرس، خستگی، مسائل حل نشده و بحران های قبلی میتواند علّت زودرنجی باشد و راهکارها نیز بسته به عامل متفاوت میگردد؛[1] امّا نباید گمان کنید دچار مشکل خاصی هستید؛ زیرا تنها شما نیستید که با این مسأله روبهرو هستید. افراد دیگر هم تا حدودی این حالت را تجربه کردهاند؛ زیرا دوران نوجوانی و جوانی بهعنوان حسّاسترین و مهمترین دوره زندگی هر فرد دارای تغییر و تحوّلات بسیاری از نظر جسمی، عاطفی و روانی است که یکی از این ویژگیها زودرنجی است.
آنچه خطرناک بوده و جای نگرانی دارد، باقی ماندن این حالت است.[2] مهمترین و مؤثرترین عامل در (مراقبتهای ویژه) جهت کنترل (زودرنجی) تصمیم قاطع و عزم و اراده راسخ خودتان برای برطرف کردن این مسأله است.
اگر واقعاً میل دارید تغییر کرده و دگرگون شوید؛ از همین الآن تصمیم بگیرید در مورد اینکه قبلاً چگونه بودهاید و تا به امروز چگونه شخصیتی داشتهاید و چرا چنین بودهاید؛ مطلقاً صحبت و تفکر نکنید؛ در واقع هیچ لزومی ندارد که در گذشته خود بمانید؛ زیرا به هر حال گذشته؛ گذشته است و تغییرپذیر نیست، این زمام حال و آینده است که در اختیارتان قرار دارد و انشاءالله خواهید توانست با همّتتان آنطوری که میخواهید بدان شکل دهید.
بدانید (زودرنجی) قابل کنترل است، بخشی از آن بر اثر بالا رفتن سن و کسب تجربه و پختگی بیشتر و بخشی دیگر نیز بر اثر مراقبتهای ویژه، کمتر میشود. بهطور طبیعی باید بهگونهای برنامهریزی کنید که حالت زودرنجی پس از مدّت زمان کوتاهی در شما فروکش کند؛ وگرنه ممکن است در دراز مدّت، مسائل بسیاری را بهدنبال داشته باشد که از جمله آنها اعتمادبهنفس ضعیف، افسردگی، یأس، ناامیدی و... میباشد.
راهکارهایی که میتوانید با استفاده و تمرین بر آنها این حالت را در خود کاهش دهید، عبارتند از:
1- شناسایی علّت زودرنجی و کوشش متناسب در جهت حلّ آن: زودرنجی شما بدون جهت و بیدلیل نیست، حتماً دلیل و علّتی دارد هر چند شما آن را نشناسید. سعی کنید علّت آن را بشناسید، هر موقعیتی که برای شما ناراحت کننده است از آن دوری نموده و یا از قبل تمرین کنید که اگر در چنین موقعیّتی قرار گرفتید چگونه باید برخورد کنید. بهجای زودرنجی، صبر و تحمّل خویش را بالا برده و روحیه مقاومت، سرسختی و عزّت نفس را در خویش تقویت کنید.
2- عدم قضاوت سریع در مورد رفتار و انگیزه های دیگران: ممکن است علّت رنجش شما از دیگران این باشد که نسبت به آنها دید منفی داشته و فکر کنید همه مخالف شما هستند و شما را دوست ندارند. این تصوّر باعث میشود که بدون دلیل از دیگران برنجید. سعی کنید نگرش خود را نسبت به دیگران تغییر داده و بپذیرید که همه شما را دوست دارند و اگر هم در مواردی به شما تذکر میدهند یا سخت میگیرند، از آن جهت است که شما برای آنها مهم هستید و از باب دلسوزی به شما تذکر میدهند.
3- تعدیل انتظارات خود از دیگران: خواسته های خویش را از دیگران کم کنید و به حداقلها اکتفا نمایید و یا با تلاش و تکاپوی بیشتر و همّت بالاتر به خواستههای خود برسید.
4- صحبت کردن با کسی که شما را رنجانده: اگر کسی شما را رنجاند، تلافی و حتّی مجادله نکنید؛ بلکه با بیان ساده و صمیمانه وی را از وضعیت روانی خود مطلع نمایید، به عنوان مثال بگویید: (من از این رفتار شما احساس خوبی ندارم) و یا اینکه (رفتار شما موجب دلگیری من شد). در این صورت چه بسا خواهید دید که او قصد رنجاندن شما را نداشته؛ بلکه در مسیر عادی زندگی این برخورد پیش آمده است و کمکم شما به این موضوع پی خواهید برد که کسی قصد رنجاندن شما را ندارد.
5- استفاده از از فیلتر ذهنی: گاهی در گفت و گو با طرف مقابل، دهها نکته مثبت و فقط یک نکته منفی جزیی میبینید که فقط همان به چشمتان آمده و مانع دیدن خوبیها میشود. اگر توجّه نمایید گاهی همین نکته منفی همه رابطه شما را تحت تأثیر قرار داده و باعث رنجش خاطر شما میشود؛ بنابراین هوشمندانه و با استفاده از فیلتر ذهنی به نقاط مثبت طرف مقابل توجه بیشتری کنید.
6- توجه به پیامدهای منفی رنجش از دیگران: اگر بهصورت جدّی درصدد اصلاح این حالت نباشید، زودرنجی به مرور زمان تبدیل به عادت و حتی یک ویژگی شخصیّتی در شما خواهد شد که پیامدهای منفی بسیاری را بهدنبال خواهد داشت، بهگونهای که نمیتوانید در زندگی خود موفّق شوید و یا با دیگران ارتباط صمیمی و عاطفی برقرار کنید.
7- افزایش ظرفیت و توانایی تحمّل سختیها و پذیرش محدودیتها و کمبودها در خود: به یاد آوردن سختیها و رنج و مصیبتهای گذشته یا متمرکز کردن ذهن در حوادث یا مشکلاتی که ممکن است در آینده پیش آید، یکی از عوامل زودرنجی و تشدید آن است؛ برای همین سعی کنید افسوس گذشتهها را نخورده و نسبت به آینده، تشویش و نگرانی نداشته باشید.
8- مقاوم بودن در مقابل رفتارهای تمسخرآمیز دیگران: بهگونهای عمل کنید که بفهمند رفتار، گفتار، قضاوت و احیاناً سرزنش آنان نمیتواند به خود باوری شما لطمه وارد سازد. در واقع آنها را خلع سلاح کنید.البته ایرادهایی را که به کار شما میگیرند عاملی در جهت برطرف ساختن نقص در خودتان بدانید و از آنها تشکر نمایید.
9- معاشرت با افراد خوش اخلاق: ارتباطتان را با افراد خوش خلق، غیرعصبی و کسانی که آنها را دوست دارید، گسترش دهید.
10- خودارزیابی: رفتارهای منفی خود را که باعث پاسخ نامناسب دیگران می شود، شناسایی کرده و برای تغییرشان برنامه داشته باشید.
11- درک شرایط طرف مقابل: به دیگران حق بدهید که گاهی درست برخورد نکنند؛ زیرا ممکن است خستگی، استرس، ناراحتی از موضوعی دیگر و... بر رفتارشان با شما تأثیر گذاشته باشد.
12- عهد بستن با خود: با خود عهد کنید که هیچگاه بعد از یک گفتوگویی که به جر و بحث کشیده میشود، دیگر به آن فکر نکنید.
13- تقویت حس شوخ طبعی خود در موقعیت های دشوار.
14- تمرین تعامل اجتماعی مؤثر: برخی از زودرنجی ها به خاطر ناتوانی در ابراز وجود است؛ بنابراین شرکت در کلاسهای ارتقای مهارتهای روابط بین فردی میتواند کمک مناسبی باشد.
15- استفاده از تفریح و سرگرمیهای سالم: از تفریحات سالم و تقویت کننده اراده - مانند کوهنوردی، شنا، دو و پیادهروی و گردش در طبیعت و... - استفاده کنید.
پی نوشت ها
______________________
[1]. به عنوان مثال اگر پای مسائل شخصیتی در میان باشد، بیش از همه مدیریت محیط و اگر موضوع فشار و استرس مطرح باشد، راهکار حل مسأله و خودآرام سازی کمک کننده است.
[2]. برای مطالعه بیشتر رک: آرتور آند، روان شناسی رنج، ترجمه زهرا ادهمی، تهران: نشر دایره، چاپ دوّم، 1379.
- [آیت الله مظاهری] من بیماری خاصی ندارم، ولی وضوی خود را نمیتوانم نگه دارم و بادمعده از من خارج میشود حتی برای نمازهای یومیّه موقعی که وضو میگیریم بلافاصله و یا بین نماز، و این مسئله مرا خیلی اذیت میکند تا جائی که بعضی اوقات تصمیم میگیریم دیگر نماز نخوانم چون این مسئله فقط در مورد نمازم است و بعضی اوقات فکر میکنم شیطان این حالت را در من ایجاد میکند که نمیدانم فکرم درست است یا نه؟ لطفاً مرا راهنمائی کنید.
- [سایر] با سلام و خسته نباشید، مدتیه خیلی زودرنج شدم و با هر حرفی دلم می رنجه و بغض می کنم و گریه ام می گیره. البته من خودم از بچگی خصلت زودرنجی و دل نازکی را داشته ام و طوری که این خصلت جزء رفتارم شده و در روابط اجتماعی ام هم نمود پیدا کرده . درحالی که سعی می کنم در برابر دیگران خودم را فردی محکم و قوی نشان دهم ولی ظاهرا موفق نمی شوم و دیگران متوجه زودرنجی ام می شوند و از این مسأله به عنوان حربه ای استفاده می کنند و مرا با رفتارها و گفتارهایشان آزار می دهند؛ به طوری که تصمیم گرفتم برای این که حال و روز خودم بدتر از این نشود و افسرده نشوم به خاطر رفتارشان با بعضی از این افراد قطع رابطه کرده ام. می دانم که این رویه مناسب نمی باشد ولی هرکاری می کنم نمی توانم خودم را راضی کنم که با افرادی که از نقطه ضعفم سوء استفاده می کنند دوباره رابطه برقرار کنم چند وقتیه که رابطه من و برادرم به خاطر همین مسأله شکرآب شده و مدام به من که 6سال از او بزرگ تر هستم طعنه و کنایه می زند . نمی دانم این زودرنجی از کجا گریبان گیر من شده. چند سال پیش به روانپزشک مراجعه کردم ولی افاقه نکرد. هر روز اوضاع بدتر می شود. لطفا مرا راهنمایی کنید.
- [سایر] فردی هستم که تقریبا قیافه بدی ندارم(25-40) .لباسهای ساده(مخالف جلف) میپوشم . اما دوست دختری ندارم . یک نفر را که میبینم واحساسی ابجاد میشود ولی میترسم و خجالت میکشم پا پیش گذارم و احساسم را بیان کنم . خواهشمندم مرا راهنمایی کنید تا بدام چه باید بکنم .چون احساس تنهایی میکنم .ولطفا نگویید که با اعضای خانواده ودوستان ار تباط برقرار کن چون خدا را شکر از ان لحاظ مشکلی ندارم فقط مشکل من در ارتباط برقرار کردن با جنس مونث است ..این را هم بگویم که قصد بدی از ایجاد ارتباط ندارم. با تشکر بسیار ناشناسم
- [سایر] من دختری هستم خیلی غمگین، با اینکه همه چیز در زندگی برایم مهیا است باز هم افسردهام. احساس میکنم دخترهای دیگر از من خیلی سرتر هستند و از اینکه من این زیبایی را ندارم، دلگیر میشوم. نسبت به دیگر دخترهای فامیل، لاغرتر هستم و به قول خودشان مؤمنتر. ولی اشتباه میکنند! مسئله دیگر، خواستگارهایم میباشند، نمیدانم چرا وقتی برایم خواستگار میآید، خوشحال نمیشوم! فکر میکنم به خاطر این است که بعد از دیدن میگویند: لاغر یا زشت یا خشک مقدس است. من نمیدانم چه گناهی کردهام که این همه باید حرف بشنوم، خدا عاقبت ما را ختم به خیر کند بارها و بارها این حرف را به خودم گفتهام که اینها چی هست! که انسان بخواهد خودش را ناراحت کند ؛ ولی نمیدانم این دل صاحب مرده چرا راضی نمیشود. لطفاً شما مرا راهنمایی کنید؟
- [سایر] با سلام و خسته نباشید دختری هستم 21 ساله از مشهد .در حال حاضر با پسری 23 ساله رابطه ای جهت اشنایی برقرار کردم شرایط و اخلاق ایشان خوب می باشد ولی تنها مشکلی که من را خیلی ازار میدهد این است که وقتی به خانه میرود نه جواب زنگاهی مرا میدهد و نه جواب اس ام اس میدهد گویا خانواده اش مخالف رابطه قبل از ازدواج میباشند و این دلیل ایشان برای این کارش میباشد از دوستانش شنیده ام که وقت زیادی را با همکارانش در خارج از وقت اداری میگذراند ولی کمتر من را در جمع هایشان میبرد وپیش دوستان مطرح میکند .این اواخر مقداری بد دل شدم ولی مطوینم که خطایی از ایشان سر نمیزند ولی نمیتوانم فکرم را به مسایل بد درگیر نکنم حال از شما میخواهم راهنمایی ام کنید که ایا ادامه دهم چیکار کنم که ارامش سابق را به دست اورم با تشکر از شما
- [سایر] با سلام خدمت شما جناب مرادی.چند وقتی است که بواسطه دیدن یک خواب دچار آزردگی روحی گشته ام و در کتابهای مختلف هم برای تعبیر آن جست و جو کرده ام ولی متاسفانه جواب صحیحی نیافته ام.از این رو بسیار آزرده خاطر و نگران هستم از ایکه مبادا خوابم به همان گونه تعبیر شود.با این حال که در موقع دیدن آن خواب هیچ یک از حالت های زد تعبیر خواب نظیر خوردن غذای سنگین و غیره بر من نبوده است.این خواب از این جهت مرا نگران کرده که مرگ عزیزترین شخص زندگی ام را دیدم.من به او خیلی وابسته هستم و نمی توانم دوری اش را تحمل کنم چه برسد به مرگ او.و حالا که در خواب مرگش را دیده ام بسیار ناراحت و اندوهگین هستم. لطفا مرا راهنمایی کنید.
- [سایر] ازدواج امری تاکید شده و سیره امامان بوده، ولی من یک مشکلی پیدا کردم و سردرگم هستم که چه کار کنم؟ مشکل من این است که خیلی خجالتی هستم و نمی دانم بعد ازدواج می توانم از زنم لذت جنسی ببرم یا نه؟ و چون می خواهم با فردی محجبه و مذهبی ازدواج کنم، نگرانی من زیاد می شود و قبح این کار برایم زیاد است و نمی دانم چه گونه می توانم با ایشان رابطه برقرار کنم؟ به خاطره این افکار نمی خواهم ازدواج کنم. از طرفی خانواده اصرار دارند برای این امر و من هم نمی خواهم به گناه بیافتم... دختران مذهبی درک می کنند که من نیاز جنسی دارم؟ آیا بعد از ازدواج مرا از خودش نمی راند؟ یا ازدواج نکنم و در سختی باشم؟
- [سایر] همسرم از یک خانواده پرجمعیت و شغل آزاد می باشد که همه خانم های برادرش خانه دار هستندو فقط من کارمندم خیلی سعی کردم با آنها ارتباط خوبی داشته باشم به مناسبتهای مختلف برایشان پیام تبریک تولد و یا سالگرد ازدواج ارسال نمودم تا بتوانم رابطه خوبی با هم داشته باشیم اما آنها طور دیگری رفتار می کنند. البته وقتی در جمعشان هستم با همدیگر به ظاهر خوب هستند ولی پشت سرهمدیگر بارها و بارها شنیده ام که بد می گویند. البته همسرم هم متوجه این رفتارهای متضادشان هم شده و من وقتی با آنها هستم ناخوداگاه از رفتار و منش آنها ناراحت می شوم و نمی خواهم این باعث خوردن لطمه ای به زندگیم شود لطفاً مرا راهنمایی کنید که چه کنم؟
- [سایر] باسلام <div>من وهمسرم تقریبا هم سن وسال هستیم البته همسرم حدود چندماهی ازمن کوچکتراست و پسرعمه من هستند . سال 89 ازدواج کردیم .</div> <div>چندتا سئوال داشتم </div> <div>1- از روز اول ازدواج من سرکار می رفتیم ولی ایشون مشغول درس خواندن در شهرستان بوده وخیلی معمولی حقوق من صرف هزینه های زندگی می شد ومن بااین قضیه مشکلی نداشتم . اما الان پس از گذشت تقریبا یکسال که همسرم به طور روتین داره کارمیکنه و حقوق می گیره با این مسئله نمی تونه کنار بیاید که حقوق من دیگه مال خودمه ومیگه زندگی مشترک است حقوقه تو باید دست من باشه تا باهم خرج کنیم.ولی من دوست دارم حداقل نیمی از حقوقم رو خودم بتونم برای خودم پس انداز کنم خلاصه باهر ترفندی که وارد میشم به شدت ناراحت میشه. بفرمائید کارمنطقی چیست؟</div> <div>2- همسرم نسبت به رفتارهای پدرومادر و برادرم بسیار حساس و زودرنج است بااینکه آنها محبت های بی شماری نسبت بهش داشتند که شاید هیچ خانواده دختری برای دخترش نکندالبته ایشان هم محبت دارد اما باهر کوچکترین رفتاری موضع می گیرد وسریعا در رفت وامدها انرا دخالت می دهد واگر جایی دعوت بشیم میگوید نمی رویم در این مورد هم راهنمایی نمایید.</div> <div>باتشکر</div>
- [سایر] با سلام بنده 28 ساله هستم و تمامی موارد بنده در ازدواج لیسانس به پایین بودند با ختلاف سنی 10 به بالا. اخیرا موردی از طریق چت شروع به صحبت کرد (از اقوام دور بودند). تقزیبا 3 ماه هر روز چت می کردیم که یک روز ازش پرسیدم به نظرت هدفمون از حرف زدن چیه؟ گفت من عجله ای برای ازدواج ندارم و از نظر مالی مشکل دارم چون از پدرم کمک نمی گیرم (29 سالشه، فوق لیسانس عمران "مهندس یک شرکت با حقوق 1200000 در ماه) ولی گفت امیدوارم یک بار همو ببینیم.نوروز به شهرمون اومد و تقاضای دیدار کرد من گفتم رابطه ی چتیمونو به پدرم اطلاع داده ام قبلا و برای دیدارمون هم باید بهش بگم. ناراحت شد که چرا بدون هماهنگی بهش گفتم و زیاد تمایلی برای دیدار نداشت. من گفتم اگه قراره آشناییمون ادامه داشته باشه من با پدرم به دیدنت میایم. او به خانوادش چیزی نگفت و به پارکی که من و پدرم رفته بودیم اومد. بعد از چند روز که نظرشو پرسیدم و گفتم با چت کردن داریم وابسته میشیم و بهتره این رابطه با اطلاع خانواده ی تو هم انجام بگیره گفت من وقت لازم دارم و شرایطشو ندارم و بهتره رابطمون قطع بشه تا چند ماهه دیگه اگه شرایطشو داشتم با خانوادم میام جلو و تو هم اگه مورد خوبی بود ازدواج کن. ارتباط چتی رو قطع کردیم. راستش من الان تا حدی از این که این رابطه رو 6،7 ماه کش دادم ناراحتم و از طرف دیگه احساس تنهایی شدید می کنم...موارد من تا حالا کمترین توقعات من رو برطرف نمی کردن و مواردی که با من تا حد زیادی تناسب دارند جلو نمیان...لطفا راهنماییم کنید با این احساس بد چه کنم؟ سپاس فراوان