آیا تنبیه بدنی، شیوه مناسبی برای اصلاح رفتار نادرست کودکان است؟ لطفاً توضیح دهید تنبیه بدنی کودک، صحیح است یا اشتباه؟ با سلام و عرض ارادت خدمت شما پرسشگر گرامی از اینکه با این مرکز در ارتباط هستید خرسندیم و امیدواریم که ارتباط شما با ما تداوم داشته باشد. یکی از مسائل مهم و پیچیده تربیتی که اکثر والدین در آن دچار تردیدند، چگونگی برخورد آنان با کارهای نادرست فرزندانشان است، به طوری که بیشتر اوقات والدین متحیر می مانند که در مقابل خطاها و کجرویهای فرزندان خود و روی برتافتن آنان از توصیه ها و راهنمایی ها چه واکنشی نشان دهند.اگر در مقابل کارهای زشت و ناپسند او سکوت کنند بر خطاهای خود افزوده و جسارت بیشتری پیدا می کند، و اگر عکس العمل نشان داده و او را تنبیه کنند چه بسا که مشکلات دیگری هم بیافریند. واقعا راه حل کجاست؟ برای اصلاح رفتار کودک چگونه باید عمل کرد؟ در ادامه به بررسی بیشتر این موضوع می پردازیم: پرسشگر گرامی؛ تربیت کودک مراحل مختلفی دارد،در مرحله اول والدین به صورت غیر مستقیم کودک خود را به سمت کارهای پسندیده دعوت می کنند، یعنی با رفتار خود او را به سمت این کارها سوق می دهند، در مرحله دوم آنها با گفتار پسندیده کودک را سمت به کارهای پسندیده هدایت می کنند در مرحله سوم چنانچه در رفتار کودک تغییری اتفاق نیفتاد، والدین می توانند کودک را در این زمینه مواخذه کنند. پس این مرحله چنانچه کودک نسبت به خواسته های والدین خود بی تفاوت بود نوبت به تنبیه او می رسد. با توجه به این مطالب می توان گفت که گرچه در برخی موارد تنبیه و مواخده کودک توصیه می شود اما این تنبیه دارای شرایط و اصولی می باشد. به بیان دیگر تنبیه مجاز شرایط خاصی دارد که با در نظر گرفتن آنها می بینیم این اصل، یک اصل حکیمانه است، نه شیوه خشونت آمیزی برای جبران ناتوانی های مربی در تربیت و هدایت متربی. در زیر به برخی از شرایط آن اشاره می شود: 1. تنبیه بدنی کودکان پیش از ده سالگی، مجاز نیست و پس از ده سالگی، مقدار زدن نیز کم و کاملا محدود است، و اگر بیش از آن باشد، یا منجر به سرخی و کبودی یا نقص عضو گردد، کیفر دارد و ... 2. تنبیه بدنی فقط در موردی تجویز می شود که جنبه تربیتی و هدایتی داشته باشد، نه این که هرگاه کودک به دلخواه مربی و طبق سلیقه های شخصی یا تمایلات نفسانی او عمل نکرد، مربی مجاز باشد او را تنبیه بدنی بکند؛ زیرا دیگر تنبیه به عنوان عامل بازدارنده از کارهای بد و وادار شدن به کارهای خوب مطرح نیست، بلکه فقط وسیله ای است برای فرونشاندن خشم و غضب مربی. متاسفانه باید بگوییم در بسیاری از موارد تنبیه کودکان جنبه تربیتی ندارد و بیشتر وسیله ای برای فرو نشاندن خشم والدین و مربیان است. 3. به نظر می رسد چنانچه والدین یا مربی در مراحل اول و دوم دعوت کودک به سمت کارهای خوب درست عمل کنند، دیگر نوبت به مرحله سوم و چهارم نمی رسد. این موضوع را ما، در زندگی اهل بیت علیهم السلام مشاهده می کنیم. روش اهل بیت علیهم السلام این نبوده که فرزندانشان را تنبیه بدنی کنند، و موردی سراغ نداریم و نقل نشده که چنین کاری کرده باشند. پس باید دید که شیوه ی تربیتی آن بزرگواران چگونه بوده است. با این که بعضی از آنان فرزندان زیادی داشتند، اما هرگز نیازی نمی دیدند بچه هایشان را تنبیه بدنی کنند و این مسأله بسیار مهم و درس آموز است و این ما هستیم که چون با راه و روش تربیت والای اسلامی آشنایی درست نداریم فکر می کنیم که زدن تنها راه تربیت فرزند است. علاوه بر اهل بیت علیهم السلام بزرگان دینی نیز در زندگی خود چنین عمل می کردند. به عنوان مثال دختر حضرت امام(ره) در این درباره می گوید:امام همیشه ما را با رفتار خود به سمت کارهای خوب دعوت می کرد. 4. تنبیه تنها در کتک زدن کودک خلاصه نمی شود بلکه شیوه های دیگری دارد که تاثیر آن از کتک زدن بیشتر است پس بهتر است از آن روش ها استفاده کنید. 5. با بیان این مطالب روشن می شود که تنبیه بدنی به عنوان آخرین راهکار و در موارد بسیار استثنایی که سایر روش های تربیتی کار ساز نمی باشد، استفاده می گردد. متاسفانه در برخی خانواده ها، استفاده از تنبیه بدنی به منظور تادیب کودکان، از محدوده استعمال بالایی برخوردار می باشد. بی شک تنبیه بدنی سبب مطیع ساختن آنی کودک می شود، اما در عین حال میتوان از آن همردیف آزار جسمی نیز یاد کرد. به همین دلیل این موضوع در محافل روانشناسی و اجتماعی همیشه جزء مقوله های بحث برانگیز به شمار می رفته اند. کارشناسان تعلیم و تربیت برای تنبیه بدنی آثار مخرب فراوانی ذکر کرده اند که هر یک از آنها به تنهایی می تواند تأثیر بسزایی در روحیه و شخصیت آینده کودک ما داشته باشد و انگیزه ای باشد که والدین به هیچ عنوان از تنبیه بدنی برای کودک خود استفاده نکنند. در ادامه به برخی از این آسیب ها اشاره می کنیم: 1. اضطراب : تنبیه بدنی باعث می شود کودک دائم مضطرب باشد زیرا همواره احساس می کند بر اثر عمل مشابهی دوباره و به ویژه در حضور دیگران تنبیه خواهد شد ، این اضطراب مانع از پیشرفت شده و زمینه ایجاد اختلالات روانی را ایجاد می کند. 2. از بین رفتن اعتماد به نفس : کودکی که به طور دائم تنبیه بدنی می شود به خاطر ضعف عملکرد و ناتوانی در انجام کارهایش به تدریج اعتماد به نفس خود را از دست می دهد و احساس بی کفایتی کرده و شهامت انجام کارهای بزرگ را ندارد. 3. احساس حقارت : کودک یا نوجوانی که کتک می خورد ، شخصیتش تحقیر شده و به مرور زمان ، عزت نفس خود را از دست می دهد و به این باور می رسد که ارزشی ندارد و در این صورت است که هرکار خلافی را به راحتی انجام می دهد . در روایات ما آمده است : ( کسی که خودش را حقیر می پندارد ، خود را از شر او در امان ندان .) 4. روحیه زورگویی : تنبیه بدنی به کودک یاد می دهد که می تواند دیگران را کتک زده و از این طریق به خواسته هایش برسد . از این پس او هم به ضعیف تر از خود زور می گوید و آنان را کتک می زند . 5. دروغ گویی : یکی از علت های دروغ گویی کودکان ، ترس از مجازات است . تنبیه بدنی باعث می شود کودک برای فرار از مجازات ، به دروغ گویی متوسل شده ، به مرور زمان این رفتار در او تثبیت شود . 6. به دل گرفتن کینه تنبیه کننده : تنبیه مداوم کودک باعث می شود کینه تنبیه کننده را به دل گرفته و در آینده به شکل های گوناگون از تنبیه کننده ، انتقام بگیرد .همچنین باید توجه داشت ، کودکان زیر 5 سال ،معنای تنبیه را به درستی نفهمیده و از آن دشمنی ، عدم امنیت و خطر برداشت می کنند . تنبیه بدنی پیامدهای منفی دیگری نیز دارد که در ادامه فهرست وار به آنها اشاره می کنیم : - کودکان را به حیله گری و ریاکاری وا می دارد . - باعث افسردگی کودکان می شود. - بچه ها را به سمت خود آزاری سوق می دهد . - باعث لجبازی آنان می شود . - کودکان را گوشه گیر می کند . - آنها را بی ادب و نسبت به اطرافیان بی تفاوت می سازد . - حس کنجکاوی و ابتکار را در آنان می کشد . - احترام و اعتماد کودکان را نسبت به بزرگتر ها سلب می کند . - پرخاشگری را به آنان یاد می دهد . - شهامت و غرور بچه را از بین می برد. - شادی ها را در آنان سرکوب می کند . - و ... حال که با پیامدهای تنبیه بدنی آشنا شدید ،لازم می دانیم نکاتی در مورد جایگزین های آن بیان نماییم . برخی از جایگزین های تنبیه بدنی عبارتند از: 1. محروم کردن کودک از تفریح: کودکان علاقه وافری به تفریح و سرگرمی دارند و محروم کردن آنها از این دلخوشی های ساده چندان سزا نیست، منتها باید به بچه آموخت که اگر تکالیفش را انجام دهد اجازه دارد به تفریح و سرگرمی مورد علاقه اش بپردازد. برای کودکان خردسال( زیر 5 سال) محرومیت موقت مناسب است؛ بدین گونه که او را به ازای هر سال سن ،یک دقیقه در اتاقی بدون امکانات (البته تاریک و ترسناک نباشد) قرار دهید؛ تا از فعالیت عادی (بازی ،تلویزیون و ... ) محروم شود.اگر کودک مقاومت کرد ،محرومیت او را دو برابر کنید . در مورد نوپایان می توان آن هارا رو ی صندلی نشاند و کنارشان ایستاد . 2. اگر کودک عمل ناپسندی را برای چندمین بار مرتکب شد می توان به عنوان مثال او را موقتا از تنقلات مورد علاقه اش محروم کرد. بچه ها فطرتا از چیزهای شیرین مانند آب نبات و بستنی و غیره لذت می برند، هر بچه ای یکی از این انواع را بیشتر می پسندد. اولیا باید فراست به خرج دهند و از این علاقه خاص کودک استفاده کنند و به نحوی به بچه بفهمانند که شرط برخورداری از آن، انجام تکالیف است و در این کار نیز باید مراقب بود که بچه به اصطلاح بد عادت نشود و در ازای هر کاری ادعای طلبکاری نکند. 3. خطای بچه ها را می توان تقسیم بندی کرد: - اگر خطای بچه ها، کوچک باشد باید به طور غیر مستقیم و ضمن انتساب خطا به شخص ثالث، معایب و مضرات آن خطا را مثلا هنگام صرف غذا به نحوی مطرح کرد. - اگر خطا فاحش بود باید خطایش را به او متذکر شد و عواقب آن را به او گوشزد کرد. - در صورتی که تکرار خطا از طرف کودک اجتناب ناپذیر بود، باید در میان جمع او را نصیحت کرد. 4. از جمله تدابیری که می توان به مثابه توبیخ در مورد کودک روا داشت این است که موقتا به او بی اعتنا بود. منتها این رفتار را باید با ظرافت و فراست انجام داد تا کودک فکر نکند که بزرگترها او را طرد کرده اند. در این مورد نکاتی را هم باید رعایت کرد: - علت بی اعتنایی والدین باید برای کودک مشخص باشد تا به عنوان یک عامل بازدارنده بتوان از آن بهره جست. - در بی اعتنایی نباید زمینه جدایی کودک از دیگران به وجود آید. - اگر کودک متوجه عمل اشتباه خود شد و عذر خواست، باید عذر او را پذیرفت و در صورت امکان به علت درک درستش، هدیه ای نیز به او داد و توجه اش را جلب کرد. - در بی اعتنایی نسبت به کودک باید زمینه آشتی را هم فراهم کرد. بعضی از کودکان به علت تندخویی پدر و مادر و مربیان، سعی می کنند کمتر به آنها نزدیک شوند. در این طور موارد والدین باید خودشان بهانه ای پیدا کنند تا در آشتی کردن پیشقدم باشند. - اگر طفلی خطا کرد و بعد هم از عمل خود پشیمان نشد، مربی و اولیای او باید کاری کنند که او احساس ندامت کند و دریابد که اشتباه کرده است. - هدف بی اعتنایی باید تنها رعایت تعلیم و تربیت باشد، زیرا اگر به دنبال هر موضوع ناچیزی بزرگترها بی اعتنایی کردن را پیشه کنند، این عمل برای کودک امری عادی می شود و تأثیرش را از دست می دهد. 5. رفتن به میهمانی برای طفل مهم است. اغلب وقتی او را به میهمانی نبریم متوجه می شود که خطایی از او سر زده، در صورتی که کودک به اشکال کارش پی نبرده باشد باید به نحوی به او فهماند که چرا به میهمانی برده نشده است. 6. ندادن پول توجیبی و نخریدن شیء موردعلاقه کودک نیز یکی از راه های توصیه شده است. 7. ملامت و سرزنش کردن در صورتی که درایت کودک کافی باشد و خوب و بد را تشخیص دهد این را می طلبد که بیشتر مراقب او باشیم و کمتر ملامت کنیم، تا آتش لجاجت تربیتشونده شعلهور نشود. 8. هشدار دادن نیز یکی از راههای کنترل خلاف کاریهای کودکان است. هشدار باید گاهی کتبی و زمانی هم شفاهی باشد و در این خصوص به نکات زیر باید توجه داشت: - در هشدار به تربیتشونده زمان معینی را به او مهلت می دهیم تا رفتارش را اصلاح کند. - مهلت باید منطقی تعیین شود، مثلا به بچه ای که کند می نویسد و برای نوشتن هر صفحه ای یک ساعت وقت صرف می کند نباید گفت تا نیم ساعت دیگر کارت را تمام کن. - در هشدار باید کلمات طوری انتخاب و ادا شود که همه جوانب تربیتی در نظر گرفته شود. - هشدار نباید ناشی از کینه، حسد، ظلم، تعدی و خودبزرگ بینی باشد. - هشدار باید بر مبنای محبت و خیرخواهی و دلسوزی اعمال شود. - هشدار باید توأم با درایت، هوشیاری، آینده نگری و از روی علم و دانش و دلآگاهی صورت پذیرد. - هشدار یا تذکر مستقیم، باید در خلوت صورت گیرد و نه در انظار دیگران. 9. پند و اندرز؛ حضرت علی(ع) می فرماید: (این که در بین مردم کسی را پند دهی این نکوهش است نه پند). - در پند و اندرز دادن، تأکید باید روی خود کودک باشد، همه جا بحث از خیر و سعادت و سلامت او مطرح شود و همزمان نیز به خیر و سعادت جامعه توجه گردد. باید به او فهمانید که می تواند در پرتو سعی و تلاش خود به انجام وظیفه بپردازد و خود را از آلودگی و ناسازگاری دور نگه دارد. - باید به کودک هشدار داد به گونه ای که بفهمد در وضع و موقعیت مطلوبی قرار ندارد و باید خود را اصلاح کند. - گاهی کودک را به خود وا می گذاریم تا خود نتیجه اعمالش را ببیند. در مواردی این کار از هر پند و اندرزی مفیدتر واقع می شود. البته اعمال این روش ضمن این که طولانی است گاهی ممکن است خطراتی ایجاد کند. - در پند دادن به طفل باید حدود فکر و فهم او را در نظر داشت و جملاتی کوتاه و قابل فهم به کار برد. - در پند دادن به کودک باید سعی کرد او را خوار و خفیف نساخت و روحیه اش را تباه نکرد. - در پند دادن نباید قضاوتی عجولانه داشت. - باید با پند دادن کاری کرد که کودک اصلاح شود، نه این که او را با این کار به حیله گری واداشت. البته در بچه هایی که عقل و تمیزشان به خوبی آشکار نشده باشد ارائه الگویی مناسب با سن و سال او، مؤثرتر و مفیدتر واقع می شود. نکته دیگری که باید به آن توجه داشت شرایطی است که شخص ناصح باید دارا باشد. هر کاری که ما انجام می دهیم شرایطی خاص را می طلبد. می دانیم که همیشه انسان حرف کسی را بهتر می فهمد که مورد احترامش باشد و به صداقت و صفای باطن او ایمان داشته باشد. این که انسان چگونه نصیحت کند، کاری است بسیار حساس. واضح و خوب بیان شدن منظور گوینده، در این امر بسیار مهم است. - نصیحت باید مطابق ظرفیت و سن و سال کودک باشد. لازم است که مربی با کودکان طبق درک سنی آنها رفتار کند وگرنه جز اتلاف وقت چیزی نصیب فرد ناصح نخواهد شد و چه بسا کودک هم حساسیت و قابلیتهای فراگیریاش را از دست بدهد و بیتفاوت شود. 10. اخراج کردن کودک خاطی از اتاق و یا کلاس یا مدرسه. بعضی اوقات با تغییر موقتی جای کودک (انتقالش از اتاقی به اتاق دیگر یا نیمکتی به نیمکت دیگر)، بدرفتاری کودک به طور کلی از بین می رود. بچه ها را در آخرین مرحله باید با این شیوه آزمود. ولی به خاطر داشته باشیم که محبوس کردن کودک در اتاق تاریک، زیرزمین، انباری و صندوقخانه و غیره و یا فحاشی و بیرون انداختن از کلاس درس و تندخویی بی مورد و جز اینها لطماتش کمتر از کتک زدن نیست. تنبیه به این نحو شخصیت کودک را خرد می کند و موجب ترس و اضطراب می شود. در این صورت کودک دچار ضعف اعصاب و روان می شود و تا آخر عمر از عوارض نامطلوب آن در رنج و عذاب خواهد بود. تقدم تشویق بر تنبیه والدین عزیز، تنبیه ، گرچه به عنوان یک عامل بازدارنده ممکن است کودک را از ارتکاب کارهای زشت بازدارد، ولی معمولا انگیزه های درونی را تغییر نمی دهد و به تغییر درونی رفتار نمی انجامد. کودکی که از ترس تنبیه دست به کاری نمی زند، ممکن است در خلوت آن کار را انجام دهد، یا پنهان کاری کند علاوه بر این، تنبیه ،تنها به کودک می گوید که چه کاری را نباید انجام دهد، اما رفتار درست را به او یاد نمی دهد ؛ مثلا تنبیه ممکن است پرخاشگری کودک شما را کنترل کند اما به او یاد نمی دهد که چگونه دوستانه رفتار کند. تشویق فرزندان و فوائد آن : از تدابیر مهمی که دربازسازی رفتار فرزندانمان می توانیم استفاده کنیم تشویق است. تشویق از مسائل بسیار مهم تربیتی اسلام و از بهترین شیوه های تربیت است. تشویق، عاملی سازنده است که به کمک آن می توان گرایش به کارهای پسندیده را در کودکان تقویت کرد. آنها از تشویق لذت می برند و این، از تمایلات فطری آنهاست که باید به بهترین شیوه از آن استفاده کرد. تشویق، عامل مؤثری در تقویت روحی کودکان و ایجاد نشاط و اعتماد به نفس در آنهاست. البته در امر تشویق باید به نکاتی مهم توجه داشت : - در استفاده از تشویق نباید زیاده روی کرد. زیاده روی در تشویق اولا موجب بی ارزش شدن آن می شود؛ ثانیا این توقع را دراو به وجود می آورد که باید برای هر کاری مورد تشویق قرار گیرد؛ وگرنه آن کار را انجام نخواهد داد. از این رو بهترین کار برای رفع مشکل، آن است که پس از جا افتادن و نیکو شدن یک رفتار جدید، رفته رفته ازمیزان تعریف و تمجید بکاهیم و آن را به صورت موردی انجام دهیم . - تشویق نباید طوری باشد که در کودک ایجاد غرور و خود بینی کند؛برای همین بهتر است که به جای تعریف و تمجید از شخصیت کودک، از کار خوب او تعریف کرده و بر آن تاکید کنیم. اگر می خواهید کودکتان را به خاطر نماز خواندن تشویق کنید،بهتر این گونه باشد:(آفرین به مریم که نمازش رو می خونه.) نه آنکه بگویید:(مریم جان، تو دختر خیلی خوبی هستی.) - به کودک پاداش بدهید نه رشوه!کارشناسان تعلیم و تربیت با قاطعیت،رشوه دادن به کودک رارد کرده و در عوض، پاداش دادن را لازم می دانند. بین پاداش و رشوه تفاوت ظریفی وجوددارد. رشوه نوعی باج است.وقتی می گویید: اگرفلان کارراانجام دهد می تواند فلان چیز را داشته باشد، در حقیقت به او پیشنهاد رشوه می دهند. اما پاداش بدون قول و قرار قبلی و بلافاصله بعد از اینکه رفتار خوبی از کودک سر می زند، به او داده می شود. - دلیل تشویق باید کاملا مشخص باشد؛ یعنی او باید دقیقا بداند که به دلیل چه کاری مورد تشویق قرار می گیرد. به این ترتیب باید از تشویق های کلی، مثل (پسر خوب) یا (دختر خوب) خودداری کرد. بلکه باید علت تشویق را کاملا مشخص کرد؛ برای مثال (آفرین به علی، که تمام اسب بازی هایش را داخل کمدش گذاشته.) - تشویق باید با عملی که از او سرزده، تناسب داشته باشد؛ مثلا، به خاطر عملی کوچک، نباید جایزه ای مهم دریافت کند؛ همچنان که برای هر عمل جزئی نیز نباید تشویق شود. زیرا این کار ارزش تشویق رانزد او از بین می برد. - تشویق باید بلافاصله بعد از انجام گرفتن رفتار مطلوب صورت گیرد. تشویق کردن به ویژه در مورد کودکان خردسال وقتی مؤثرتر است که بدون معطلی انجام شود. نگذارید که بین رفتار پسندیده او و تشویق شما، فاصله زیادی بیفتد، اگرچه کودکان بزرگتر قادرند این فاصله زمانی رادرک کنند. - والدین باید به وعده های خود عمل کنند،در غیر این صورت، از اعتماد فرزندان به آنها کاسته شده و بذر دروغگویی در وجود آنان کاشته می شود. رسول خدا(ص) نیزدر این باره می فرماید:( کودکان را دوست بدارید و نسبت به آنها مهربان باشید و به وعده ای که به آنها داده اید وفا کنید.) - تشویق باید به صورت قدردانی یا وصفی باشد، نه ارزیابی. در تشویق وصفی، رفتار کودک مورد تحسین و یا تشویق قرار می گیرد.( از این که راست گفتی ممنونم)، (خوشحالم که وسایلت را جمع کردی). اما در تشویق ارزیابی، خود کودک، ستوده می شود نه رفتار او. (تو بی نظیری،تو قهرمانی، تو خوب ترین کودک روی زمینی...). امیدواریم در تمام لحظات عمر موفق و پیروز باشید. منبع : تنبیه آری یا خیر، مجید همتی نویسنده : گروه روانشناسی و مشاوره پرسمان
آیا تنبیه بدنی، شیوه مناسبی برای اصلاح رفتار نادرست کودکان است؟ لطفاً توضیح دهید تنبیه بدنی کودک، صحیح است یا اشتباه؟
آیا تنبیه بدنی، شیوه مناسبی برای اصلاح رفتار نادرست کودکان است؟ لطفاً توضیح دهید تنبیه بدنی کودک، صحیح است یا اشتباه؟
با سلام و عرض ارادت خدمت شما پرسشگر گرامی از اینکه با این مرکز در ارتباط هستید خرسندیم و امیدواریم که ارتباط شما با ما تداوم داشته باشد.
یکی از مسائل مهم و پیچیده تربیتی که اکثر والدین در آن دچار تردیدند، چگونگی برخورد آنان با کارهای نادرست فرزندانشان است، به طوری که بیشتر اوقات والدین متحیر می مانند که در مقابل خطاها و کجرویهای فرزندان خود و روی برتافتن آنان از توصیه ها و راهنمایی ها چه واکنشی نشان دهند.اگر در مقابل کارهای زشت و ناپسند او سکوت کنند بر خطاهای خود افزوده و جسارت بیشتری پیدا می کند، و اگر عکس العمل نشان داده و او را تنبیه کنند چه بسا که مشکلات دیگری هم بیافریند. واقعا راه حل کجاست؟ برای اصلاح رفتار کودک چگونه باید عمل کرد؟ در ادامه به بررسی بیشتر این موضوع می پردازیم:
پرسشگر گرامی؛ تربیت کودک مراحل مختلفی دارد،در مرحله اول والدین به صورت غیر مستقیم کودک خود را به سمت کارهای پسندیده دعوت می کنند، یعنی با رفتار خود او را به سمت این کارها سوق می دهند، در مرحله دوم آنها با گفتار پسندیده کودک را سمت به کارهای پسندیده هدایت می کنند در مرحله سوم چنانچه در رفتار کودک تغییری اتفاق نیفتاد، والدین می توانند کودک را در این زمینه مواخذه کنند. پس این مرحله چنانچه کودک نسبت به خواسته های والدین خود بی تفاوت بود نوبت به تنبیه او می رسد.
با توجه به این مطالب می توان گفت که گرچه در برخی موارد تنبیه و مواخده کودک توصیه می شود اما این تنبیه دارای شرایط و اصولی می باشد. به بیان دیگر تنبیه مجاز شرایط خاصی دارد که با در نظر گرفتن آنها می بینیم این اصل، یک اصل حکیمانه است، نه شیوه خشونت آمیزی برای جبران ناتوانی های مربی در تربیت و هدایت متربی. در زیر به برخی از شرایط آن اشاره می شود:
1. تنبیه بدنی کودکان پیش از ده سالگی، مجاز نیست و پس از ده سالگی، مقدار زدن نیز کم و کاملا محدود است، و اگر بیش از آن باشد، یا منجر به سرخی و کبودی یا نقص عضو گردد، کیفر دارد و ...
2. تنبیه بدنی فقط در موردی تجویز می شود که جنبه تربیتی و هدایتی داشته باشد، نه این که هرگاه کودک به دلخواه مربی و طبق سلیقه های شخصی یا تمایلات نفسانی او عمل نکرد، مربی مجاز باشد او را تنبیه بدنی بکند؛ زیرا دیگر تنبیه به عنوان عامل بازدارنده از کارهای بد و وادار شدن به کارهای خوب مطرح نیست، بلکه فقط وسیله ای است برای فرونشاندن خشم و غضب مربی. متاسفانه باید بگوییم در بسیاری از موارد تنبیه کودکان جنبه تربیتی ندارد و بیشتر وسیله ای برای فرو نشاندن خشم والدین و مربیان است.
3. به نظر می رسد چنانچه والدین یا مربی در مراحل اول و دوم دعوت کودک به سمت کارهای خوب درست عمل کنند، دیگر نوبت به مرحله سوم و چهارم نمی رسد. این موضوع را ما، در زندگی اهل بیت علیهم السلام مشاهده می کنیم. روش اهل بیت علیهم السلام این نبوده که فرزندانشان را تنبیه بدنی کنند، و موردی سراغ نداریم و نقل نشده که چنین کاری کرده باشند. پس باید دید که شیوه ی تربیتی آن بزرگواران چگونه بوده است. با این که بعضی از آنان فرزندان زیادی داشتند، اما هرگز نیازی نمی دیدند بچه هایشان را تنبیه بدنی کنند و این مسأله بسیار مهم و درس آموز است و این ما هستیم که چون با راه و روش تربیت والای اسلامی آشنایی درست نداریم فکر می کنیم که زدن تنها راه تربیت فرزند است. علاوه بر اهل بیت علیهم السلام بزرگان دینی نیز در زندگی خود چنین عمل می کردند. به عنوان مثال دختر حضرت امام(ره) در این درباره می گوید:امام همیشه ما را با رفتار خود به سمت کارهای خوب دعوت می کرد.
4. تنبیه تنها در کتک زدن کودک خلاصه نمی شود بلکه شیوه های دیگری دارد که تاثیر آن از کتک زدن بیشتر است پس بهتر است از آن روش ها استفاده کنید.
5. با بیان این مطالب روشن می شود که تنبیه بدنی به عنوان آخرین راهکار و در موارد بسیار استثنایی که سایر روش های تربیتی کار ساز نمی باشد، استفاده می گردد.
متاسفانه در برخی خانواده ها، استفاده از تنبیه بدنی به منظور تادیب کودکان، از محدوده استعمال بالایی برخوردار می باشد. بی شک تنبیه بدنی سبب مطیع ساختن آنی کودک می شود، اما در عین حال میتوان از آن همردیف آزار جسمی نیز یاد کرد. به همین دلیل این موضوع در محافل روانشناسی و اجتماعی همیشه جزء مقوله های بحث برانگیز به شمار می رفته اند. کارشناسان تعلیم و تربیت برای تنبیه بدنی آثار مخرب فراوانی ذکر کرده اند که هر یک از آنها به تنهایی می تواند تأثیر بسزایی در روحیه و شخصیت آینده کودک ما داشته باشد و انگیزه ای باشد که والدین به هیچ عنوان از تنبیه بدنی برای کودک خود استفاده نکنند. در ادامه به برخی از این آسیب ها اشاره می کنیم:
1. اضطراب : تنبیه بدنی باعث می شود کودک دائم مضطرب باشد زیرا همواره احساس می کند بر اثر عمل مشابهی دوباره و به ویژه در حضور دیگران تنبیه خواهد شد ، این اضطراب مانع از پیشرفت شده و زمینه ایجاد اختلالات روانی را ایجاد می کند.
2. از بین رفتن اعتماد به نفس : کودکی که به طور دائم تنبیه بدنی می شود به خاطر ضعف عملکرد و ناتوانی در انجام کارهایش به تدریج اعتماد به نفس خود را از دست می دهد و احساس بی کفایتی کرده و شهامت انجام کارهای بزرگ را ندارد.
3. احساس حقارت : کودک یا نوجوانی که کتک می خورد ، شخصیتش تحقیر شده و به مرور زمان ، عزت نفس خود را از دست می دهد و به این باور می رسد که ارزشی ندارد و در این صورت است که هرکار خلافی را به راحتی انجام می دهد . در روایات ما آمده است : ( کسی که خودش را حقیر می پندارد ، خود را از شر او در امان ندان .)
4. روحیه زورگویی : تنبیه بدنی به کودک یاد می دهد که می تواند دیگران را کتک زده و از این طریق به خواسته هایش برسد . از این پس او هم به ضعیف تر از خود زور می گوید و آنان را کتک می زند .
5. دروغ گویی : یکی از علت های دروغ گویی کودکان ، ترس از مجازات است . تنبیه بدنی باعث می شود کودک برای فرار از مجازات ، به دروغ گویی متوسل شده ، به مرور زمان این رفتار در او تثبیت شود .
6. به دل گرفتن کینه تنبیه کننده : تنبیه مداوم کودک باعث می شود کینه تنبیه کننده را به دل گرفته و در آینده به شکل های گوناگون از تنبیه کننده ، انتقام بگیرد .همچنین باید توجه داشت ، کودکان زیر 5 سال ،معنای تنبیه را به درستی نفهمیده و از آن دشمنی ، عدم امنیت و خطر برداشت می کنند .
تنبیه بدنی پیامدهای منفی دیگری نیز دارد که در ادامه فهرست وار به آنها اشاره می کنیم :
- کودکان را به حیله گری و ریاکاری وا می دارد .
- باعث افسردگی کودکان می شود.
- بچه ها را به سمت خود آزاری سوق می دهد .
- باعث لجبازی آنان می شود .
- کودکان را گوشه گیر می کند .
- آنها را بی ادب و نسبت به اطرافیان بی تفاوت می سازد .
- حس کنجکاوی و ابتکار را در آنان می کشد .
- احترام و اعتماد کودکان را نسبت به بزرگتر ها سلب می کند .
- پرخاشگری را به آنان یاد می دهد .
- شهامت و غرور بچه را از بین می برد.
- شادی ها را در آنان سرکوب می کند .
- و ... حال که با پیامدهای تنبیه بدنی آشنا شدید ،لازم می دانیم نکاتی در مورد جایگزین های آن بیان نماییم . برخی از جایگزین های تنبیه بدنی عبارتند از:
1. محروم کردن کودک از تفریح: کودکان علاقه وافری به تفریح و سرگرمی دارند و محروم کردن آنها از این دلخوشی های ساده چندان سزا نیست، منتها باید به بچه آموخت که اگر تکالیفش را انجام دهد اجازه دارد به تفریح و سرگرمی مورد علاقه اش بپردازد.
برای کودکان خردسال( زیر 5 سال) محرومیت موقت مناسب است؛ بدین گونه که او را به ازای هر سال سن ،یک دقیقه در اتاقی بدون امکانات (البته تاریک و ترسناک نباشد) قرار دهید؛ تا از فعالیت عادی (بازی ،تلویزیون و ... ) محروم شود.اگر کودک مقاومت کرد ،محرومیت او را دو برابر کنید . در مورد نوپایان می توان آن هارا رو ی صندلی نشاند و کنارشان ایستاد .
2. اگر کودک عمل ناپسندی را برای چندمین بار مرتکب شد می توان به عنوان مثال او را موقتا از تنقلات مورد علاقه اش محروم کرد. بچه ها فطرتا از چیزهای شیرین مانند آب نبات و بستنی و غیره لذت می برند، هر بچه ای یکی از این انواع را بیشتر می پسندد. اولیا باید فراست به خرج دهند و از این علاقه خاص کودک استفاده کنند و به نحوی به بچه بفهمانند که شرط برخورداری از آن، انجام تکالیف است و در این کار نیز باید مراقب بود که بچه به اصطلاح بد عادت نشود و در ازای هر کاری ادعای طلبکاری نکند.
3. خطای بچه ها را می توان تقسیم بندی کرد:
- اگر خطای بچه ها، کوچک باشد باید به طور غیر مستقیم و ضمن انتساب خطا به شخص ثالث، معایب و مضرات آن خطا را مثلا هنگام صرف غذا به نحوی مطرح کرد.
- اگر خطا فاحش بود باید خطایش را به او متذکر شد و عواقب آن را به او گوشزد کرد.
- در صورتی که تکرار خطا از طرف کودک اجتناب ناپذیر بود، باید در میان جمع او را نصیحت کرد.
4. از جمله تدابیری که می توان به مثابه توبیخ در مورد کودک روا داشت این است که موقتا به او بی اعتنا بود. منتها این رفتار را باید با ظرافت و فراست انجام داد تا کودک فکر نکند که بزرگترها او را طرد کرده اند. در این مورد نکاتی را هم باید رعایت کرد:
- علت بی اعتنایی والدین باید برای کودک مشخص باشد تا به عنوان یک عامل بازدارنده بتوان از آن بهره جست.
- در بی اعتنایی نباید زمینه جدایی کودک از دیگران به وجود آید.
- اگر کودک متوجه عمل اشتباه خود شد و عذر خواست، باید عذر او را پذیرفت و در صورت امکان به علت درک درستش، هدیه ای نیز به او داد و توجه اش را جلب کرد.
- در بی اعتنایی نسبت به کودک باید زمینه آشتی را هم فراهم کرد. بعضی از کودکان به علت تندخویی پدر و مادر و مربیان، سعی می کنند کمتر به آنها نزدیک شوند. در این طور موارد والدین باید خودشان بهانه ای پیدا کنند تا در آشتی کردن پیشقدم باشند.
- اگر طفلی خطا کرد و بعد هم از عمل خود پشیمان نشد، مربی و اولیای او باید کاری کنند که او احساس ندامت کند و دریابد که اشتباه کرده است.
- هدف بی اعتنایی باید تنها رعایت تعلیم و تربیت باشد، زیرا اگر به دنبال هر موضوع ناچیزی بزرگترها بی اعتنایی کردن را پیشه کنند، این عمل برای کودک امری عادی می شود و تأثیرش را از دست می دهد.
5. رفتن به میهمانی برای طفل مهم است. اغلب وقتی او را به میهمانی نبریم متوجه می شود که خطایی از او سر زده، در صورتی که کودک به اشکال کارش پی نبرده باشد باید به نحوی به او فهماند که چرا به میهمانی برده نشده است.
6. ندادن پول توجیبی و نخریدن شیء موردعلاقه کودک نیز یکی از راه های توصیه شده است.
7. ملامت و سرزنش کردن در صورتی که درایت کودک کافی باشد و خوب و بد را تشخیص دهد این را می طلبد که بیشتر مراقب او باشیم و کمتر ملامت کنیم، تا آتش لجاجت تربیتشونده شعلهور نشود.
8. هشدار دادن نیز یکی از راههای کنترل خلاف کاریهای کودکان است. هشدار باید گاهی کتبی و زمانی هم شفاهی باشد و در این خصوص به نکات زیر باید توجه داشت:
- در هشدار به تربیتشونده زمان معینی را به او مهلت می دهیم تا رفتارش را اصلاح کند.
- مهلت باید منطقی تعیین شود، مثلا به بچه ای که کند می نویسد و برای نوشتن هر صفحه ای یک ساعت وقت صرف می کند نباید گفت تا نیم ساعت دیگر کارت را تمام کن.
- در هشدار باید کلمات طوری انتخاب و ادا شود که همه جوانب تربیتی در نظر گرفته شود.
- هشدار نباید ناشی از کینه، حسد، ظلم، تعدی و خودبزرگ بینی باشد.
- هشدار باید بر مبنای محبت و خیرخواهی و دلسوزی اعمال شود.
- هشدار باید توأم با درایت، هوشیاری، آینده نگری و از روی علم و دانش و دلآگاهی صورت پذیرد.
- هشدار یا تذکر مستقیم، باید در خلوت صورت گیرد و نه در انظار دیگران.
9. پند و اندرز؛ حضرت علی(ع) می فرماید: (این که در بین مردم کسی را پند دهی این نکوهش است نه پند).
- در پند و اندرز دادن، تأکید باید روی خود کودک باشد، همه جا بحث از خیر و سعادت و سلامت او مطرح شود و همزمان نیز به خیر و سعادت جامعه توجه گردد. باید به او فهمانید که می تواند در پرتو سعی و تلاش خود به انجام وظیفه بپردازد و خود را از آلودگی و ناسازگاری دور نگه دارد.
- باید به کودک هشدار داد به گونه ای که بفهمد در وضع و موقعیت مطلوبی قرار ندارد و باید خود را اصلاح کند.
- گاهی کودک را به خود وا می گذاریم تا خود نتیجه اعمالش را ببیند. در مواردی این کار از هر پند و اندرزی مفیدتر واقع می شود. البته اعمال این روش ضمن این که طولانی است گاهی ممکن است خطراتی ایجاد کند.
- در پند دادن به طفل باید حدود فکر و فهم او را در نظر داشت و جملاتی کوتاه و قابل فهم به کار برد.
- در پند دادن به کودک باید سعی کرد او را خوار و خفیف نساخت و روحیه اش را تباه نکرد.
- در پند دادن نباید قضاوتی عجولانه داشت.
- باید با پند دادن کاری کرد که کودک اصلاح شود، نه این که او را با این کار به حیله گری واداشت. البته در بچه هایی که عقل و تمیزشان به خوبی آشکار نشده باشد ارائه الگویی مناسب با سن و سال او، مؤثرتر و مفیدتر واقع می شود.
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت شرایطی است که شخص ناصح باید دارا باشد. هر کاری که ما انجام می دهیم شرایطی خاص را می طلبد. می دانیم که همیشه انسان حرف کسی را بهتر می فهمد که مورد احترامش باشد و به صداقت و صفای باطن او ایمان داشته باشد. این که انسان چگونه نصیحت کند، کاری است بسیار حساس. واضح و خوب بیان شدن منظور گوینده، در این امر بسیار مهم است.
- نصیحت باید مطابق ظرفیت و سن و سال کودک باشد. لازم است که مربی با کودکان طبق درک سنی آنها رفتار کند وگرنه جز اتلاف وقت چیزی نصیب فرد ناصح نخواهد شد و چه بسا کودک هم حساسیت و قابلیتهای فراگیریاش را از دست بدهد و بیتفاوت شود.
10. اخراج کردن کودک خاطی از اتاق و یا کلاس یا مدرسه. بعضی اوقات با تغییر موقتی جای کودک (انتقالش از اتاقی به اتاق دیگر یا نیمکتی به نیمکت دیگر)، بدرفتاری کودک به طور کلی از بین می رود. بچه ها را در آخرین مرحله باید با این شیوه آزمود. ولی به خاطر داشته باشیم که محبوس کردن کودک در اتاق تاریک، زیرزمین، انباری و صندوقخانه و غیره و یا فحاشی و بیرون انداختن از کلاس درس و تندخویی بی مورد و جز اینها لطماتش کمتر از کتک زدن نیست. تنبیه به این نحو شخصیت کودک را خرد می کند و موجب ترس و اضطراب می شود. در این صورت کودک دچار ضعف اعصاب و روان می شود و تا آخر عمر از عوارض نامطلوب آن در رنج و عذاب خواهد بود.
تقدم تشویق بر تنبیه
والدین عزیز، تنبیه ، گرچه به عنوان یک عامل بازدارنده ممکن است کودک را از ارتکاب کارهای زشت بازدارد، ولی معمولا انگیزه های درونی را تغییر نمی دهد و به تغییر درونی رفتار نمی انجامد. کودکی که از ترس تنبیه دست به کاری نمی زند، ممکن است در خلوت آن کار را انجام دهد، یا پنهان کاری کند علاوه بر این، تنبیه ،تنها به کودک می گوید که چه کاری را نباید انجام دهد، اما رفتار درست را به او یاد نمی دهد ؛ مثلا تنبیه ممکن است پرخاشگری کودک شما را کنترل کند اما به او یاد نمی دهد که چگونه دوستانه رفتار کند.
تشویق فرزندان و فوائد آن : از تدابیر مهمی که دربازسازی رفتار فرزندانمان می توانیم استفاده کنیم تشویق است. تشویق از مسائل بسیار مهم تربیتی اسلام و از بهترین شیوه های تربیت است. تشویق، عاملی سازنده است که به کمک آن می توان گرایش به کارهای پسندیده را در کودکان تقویت کرد. آنها از تشویق لذت می برند و این، از تمایلات فطری آنهاست که باید به بهترین شیوه از آن استفاده کرد. تشویق، عامل مؤثری در تقویت روحی کودکان و ایجاد نشاط و اعتماد به نفس در آنهاست. البته در امر تشویق باید به نکاتی مهم توجه داشت :
- در استفاده از تشویق نباید زیاده روی کرد. زیاده روی در تشویق اولا موجب بی ارزش شدن آن می شود؛ ثانیا این توقع را دراو به وجود می آورد که باید برای هر کاری مورد تشویق قرار گیرد؛ وگرنه آن کار را انجام نخواهد داد. از این رو بهترین کار برای رفع مشکل، آن است که پس از جا افتادن و نیکو شدن یک رفتار جدید، رفته رفته ازمیزان تعریف و تمجید بکاهیم و آن را به صورت موردی انجام دهیم .
- تشویق نباید طوری باشد که در کودک ایجاد غرور و خود بینی کند؛برای همین بهتر است که به جای تعریف و تمجید از شخصیت کودک، از کار خوب او تعریف کرده و بر آن تاکید کنیم. اگر می خواهید کودکتان را به خاطر نماز خواندن تشویق کنید،بهتر این گونه باشد:(آفرین به مریم که نمازش رو می خونه.) نه آنکه بگویید:(مریم جان، تو دختر خیلی خوبی هستی.)
- به کودک پاداش بدهید نه رشوه!کارشناسان تعلیم و تربیت با قاطعیت،رشوه دادن به کودک رارد کرده و در عوض، پاداش دادن را لازم می دانند. بین پاداش و رشوه تفاوت ظریفی وجوددارد. رشوه نوعی باج است.وقتی می گویید: اگرفلان کارراانجام دهد می تواند فلان چیز را داشته باشد، در حقیقت به او پیشنهاد رشوه می دهند. اما پاداش بدون قول و قرار قبلی و بلافاصله بعد از اینکه رفتار خوبی از کودک سر می زند، به او داده می شود.
- دلیل تشویق باید کاملا مشخص باشد؛ یعنی او باید دقیقا بداند که به دلیل چه کاری مورد تشویق قرار می گیرد. به این ترتیب باید از تشویق های کلی، مثل (پسر خوب) یا (دختر خوب) خودداری کرد. بلکه باید علت تشویق را کاملا مشخص کرد؛ برای مثال (آفرین به علی، که تمام اسب بازی هایش را داخل کمدش گذاشته.)
- تشویق باید با عملی که از او سرزده، تناسب داشته باشد؛ مثلا، به خاطر عملی کوچک، نباید جایزه ای مهم دریافت کند؛ همچنان که برای هر عمل جزئی نیز نباید تشویق شود. زیرا این کار ارزش تشویق رانزد او از بین می برد.
- تشویق باید بلافاصله بعد از انجام گرفتن رفتار مطلوب صورت گیرد. تشویق کردن به ویژه در مورد کودکان خردسال وقتی مؤثرتر است که بدون معطلی انجام شود. نگذارید که بین رفتار پسندیده او و تشویق شما، فاصله زیادی بیفتد، اگرچه کودکان بزرگتر قادرند این فاصله زمانی رادرک کنند.
- والدین باید به وعده های خود عمل کنند،در غیر این صورت، از اعتماد فرزندان به آنها کاسته شده و بذر دروغگویی در وجود آنان کاشته می شود. رسول خدا(ص) نیزدر این باره می فرماید:( کودکان را دوست بدارید و نسبت به آنها مهربان باشید و به وعده ای که به آنها داده اید وفا کنید.)
- تشویق باید به صورت قدردانی یا وصفی باشد، نه ارزیابی. در تشویق وصفی، رفتار کودک مورد تحسین و یا تشویق قرار می گیرد.( از این که راست گفتی ممنونم)، (خوشحالم که وسایلت را جمع کردی). اما در تشویق ارزیابی، خود کودک، ستوده می شود نه رفتار او. (تو بی نظیری،تو قهرمانی، تو خوب ترین کودک روی زمینی...).
امیدواریم در تمام لحظات عمر موفق و پیروز باشید.
منبع :
تنبیه آری یا خیر، مجید همتی
نویسنده : گروه روانشناسی و مشاوره پرسمان
- [سایر] آیا تنبیه بدنی باعث نمی شود که کودکان از انجام رفتار نابجا بترسند؟
- [سایر] پیامدهای منفی تنبیه بدنی کودکان چیست؟
- [سایر] نظر اسلام درباره تنبیه بدنی کودکان چیست؟
- [سایر] آثار مخرّب تنبیه بدنی کودکان چیست؟
- [سایر] در رابطه با شیوه تنبیه تحریمی نه تنبیه بدنی توضیح دهید؟
- [سایر] آیا تنبیه بدنی مناسب می تواند گاهی برای کودکان مفید باشد؟
- [سایر] به جای تنبیه بدنی از چه راههایی برای تربیت کودک میتوان استفاده کرد؟
- [سایر] آیا تنبیه بدنی به کودک یاد نمی دهد که رئیس کیست؟
- [سایر] شیوه برخورد ومدیریت صحیح والدین باسؤالات کودکان چیست؟
- [سایر] نحوه رفتار صحیح والدین و معلمان با کودکان چیست؟
- [آیت الله سبحانی] دوازده چیز نماز را باطل می کند و آنها را مبطلات می گویند: اول آنکه در بین نماز یکی از شرط های آن از بین برود; مثلاً در بین نماز بفهمد مکانش غصبی است. و امکان خواندن در وقت در مکان مباح ممکن است. دوم آنکه در بین نماز عمداً یا سهواً یا از روی ناچاری، چیزی که وضو یا غسل را باطل می کند پیش آید; مثلاً بول از او بیرون آید ولی کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند، اگر در بین نماز بول یا غائط از او خارج شود چنانچه به شیوه ای که در احکام وضو گفته شد، رفتار نماید نمازش باطل نمی شود و نیز اگر در بین نماز از زن مستحاضه خون خارج شود، در صورتی که به شیوه استحاضه رفتار کرده باشد، نمازش صحیح است. سوم از مبطلات نماز آن است که دست ها را روی هم بگذارد.
- [آیت الله سیستانی] سربریدن حیوان چند شرط دارد : اول : کسی که سر حیوان را میبرد چه مرد باشد چه زن باید مسلمان باشد ، و بچه مسلمان هم اگر ممیّز باشد یعنی : خوب و بد را بفهمد میتواند سر حیوان را ببرد . و امّا کسی که از کفّار غیر کتابی ، یا از فرقههائی است که در حکم کفّارند ، مانند نواصب ، اگر سر حیوان را ببرد آن حیوان حلال نمیشود ، بلکه کافر کتابی نیز اگر سر حیوان را ببرد هر چند (بسم اللّه) هم بگوید ، بنابر احتیاط واجب آن حیوان حلال نمیشود . دوم : سر حیوان را در صورت امکان با چیزی ببرند که از آهن باشد ، و بریدن با چاقوی استیل بنابر احتیاط واجب کافی نیست . ولی چنانچه آهن پیدا نشود با چیز تیزی که چهار مجرای آن را جدا کند ، مانند شیشه و سنگ نیز میشود سر آن را برید ، هر چند ضرورتی مقتضی سربریدنش نباشد . سوم : در موقع سربریدن ، حیوان رو به قبله باشد ، پس اگر نشسته یا ایستاده باشد رو به قبله بودن آن همانند رو به قبله بودن انسان در نماز است ، و اگر حیوان بر طرف راست یا چپ خوابیده باشد باید محل بریدن و شکم حیوان رو به قبله باشد و لازم نیست پاها و دستها و صورت آن رو به قبله باشد . و کسی که میداند باید رو به قبله سر ببرد اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند ، حیوان حرام میشود ، ولی اگر فراموش کند ، یا مسأله را نداند ، یا قبله را اشتباه کند ، اشکال ندارد ، و اگر نداند قبله کدام طرف است ، یا نتواند هر چند با کمک دیگری حیوان را رو به قبله کند ، در صورتی که حیوان چموش باشد ، یا در چاه ، یا چالهای افتاده باشد و ناچار باشد آن را ذبح کند ، به هر طرف ذبح کند اشکال ندارد . و همچنین اگر بترسد معطّلی برای رو به قبله کردن آن موجب مرگش شود . و ذبح مسلمانی که معتقد نیست باید رو به قبله ذبح شود ، صحیح است هر چند رو به قبله نکشد . و احتیاط مستحب آن است که کسی که حیوان را سر میبرد نیز رو به قبله باشد . چهارم : هنگام سربریدن یا پیش از آن در زمان متصل به آن به نیّت سربریدن ، خود ذابح نام خدا را ببرد ، و نام بردن غیر ذابح کافی نیست ، و همینقدر که بگوید : (بسم اللّه) یا (اللّه أکبر) کافی است ، بلکه اگر تنها بگوید : (اللّه) نیز کافی است گر چه خلاف احتیاط است . و اگر بدون قصد سربریدن نام خدا را ببرد ، یا از روی جهل به مسأله نام خدا را نبرد ، آن حیوان حلال نمیشود ، ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد اشکال ندارد . پنجم : حیوان بعد از سربریدن حرکتی بکند ، اگر چه مثلاً چشم ، یا دم خود را حرکت دهد ، یا پای خود را به زمین زند ، و این در صورتی لازم است که زنده بودن آن حیوان در حال ذبح مشکوک باشد و گرنه لازم نیست . ششم : از بدن حیوان به اندازه معمول خون بیرون آید ، پس اگر خون در رگهایش بسته شود و بیرون نیاید و یا آنکه خون بیرون آمده نسبت به نوع آن حیوان کم باشد ، آن حیوان حلال نمیشود ، ولی اگر کم بودن خون از این جهت باشد که حیوان پیش از سربریدن خونریزی کرده است اشکال ندارد . هفتم : آنکه بریده شدن گلو به قصد ذبح باشد ، پس اگر چاقو از دست کسی بیفتد و گلوی حیوان را ناخواسته ببرد ، یا ذابح خواب یا مست یا بیهوش یا کودک یا دیوانه غیر ممیز باشد ، یا برای مقصود دیگری چاقو را بر گلوی حیوان بکشد و اتفاقاً بریده شود ، حلال نمیشود .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.