دلایل شیعه و سنی بر مسح پا چیست؟
دلایل شیعه و سنی بر مسح پا چیست؟ شیعه با استناد به قرآن و روایات ائمه معصومین علیهم السلام که منعکس کننده اراده الهی است ، مسح پا را واجب می داند ولی حداقل شش قول متفاوت در بین فقها اهل تسنن در مورد کیفیت مسح پا وجود دارد. -برخی قائلند که پا را هم باید شست و هم مسح کرد. -برخی قائلند که شستن پا کفایت می کند و اصلا نیازی به مسح کردن نیست. -برخی قائلند که شستن پا کفایت می کند لکن اکتفا به شستن کراهت دارد. -برخی قائلند که شستن پا در صورتی کفایت می کند که بعد از آن، سر را مسح کند . -برخی قائلند که شستن پا به نیت مسح کفایت می کند و اگر به نیت مسح نباشد اشکال دارد. -برخی قائلند که برای وضو بین شستن و مسح کردن مخیر است و هرکدام را انجام دهد کفایت می کند. وجه مشترک همه اقوال اهل تسنن این است که شستن پا لازم یا کافی است. در ادامه به بررسی استدلال فقهای شیعه و سنی در مورد مسح یا شستن پا در وضو می پردازیم. اختلاف در قرائت ارجلکم فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ کلمه (أَرْجُلَکُمْ): در آیه به دو صورت قرائت شده است: 1- ابن کثیر، حمزه، ابوعمر و عاصم (در روایت ابوبکر) آن را به جرّ قرائت کرده ‌اند. طبق این قرائت (ارجلکم) به (رؤوسکم) عطف شده است زیرا (رؤوسکم) نیز مجرور است. پس حکم آن نیز باید مانند حکم (رؤوسکم) مسح باشد. 2- نافع و ابن عامر (در روایت حفص) آن را به نصب خوانده‌ اند. اهل سنت می ‌گویند طبق این قرائت (ارجلکم) به (ایدیکم) عطف شده است زیرا (ایدیکم) نیز منصوب است. پس باید حکم آن نیز مانند حکم (ایدیکم) شستن باشد. شاید در ابتدا چنین توهم شود که شیعه به قرائت اول و اهل سنت به قرائت دوم عمل کرده است و هر یک قرائت دیگر را قبول ندارد اما چنین نیست. هم شیعه و هم اهل سنت فتوای خود را بنا بر هر دو قرائت تفسیر می‌ کنند. در این نوشتار نخست رأی شیعه بنا بر هر دو قرائت به طور مستقل تبیین گشته، اشکال‌های اهل سنت پاسخ گفته می ‌شود، سپس به تاریخچه اختلاف در مسح پا اشاره می‌ شود. الف) بنا بر قرائت جر: واضح است که (ارجلکم) عطف به (رؤوسکم) است و چون فعل معطوف علیه (امسحوا) است حکم پا نیز وجوب مسح می ‌شود. ممکن است اشکال شود ، (ارجلکم) عطف به (ایدیکم) باشد و به دلیل مجاورت با یک اسم مجرور (یعنی رؤوسکم) جر گرفته است. نظیر آن در ادبیات عرب نیز وجود دارد. مانند (حجر و ضبٍ خرب) که (خرب) صفت (حجر) است و باید مرفوع باشد ولی به دلیل مجاورت با (ضب) مجرور شده است (حجر لانه؛ ضب سوسمار ؛ خرب ویران). پاسخ: اولاً جر به دلیل مجاورت غلط است و فقط به دلیل ضرورت شعر مانند مثال مذکور جایز است و قرآن کریم از استعمال غلط مبری است. ثانیاً: جر به دلیل مجاورت فقط در جایی است که قرینه ‌ای بر آن باشد مانند مثال مذکور چرا که معلوم است (خرب) نمی‌ تواند صفت (ضب) باشد و فقط می ‌تواند صفت (حجر) قرار گیرد ولی در آیه مبارکه چنین جری باعث اشتباه می ‌شود و قرینه‌ ای بر آن وجود ندارد. ثالثاً: جر به دلیل مجاورت فقط بدون حرف عطف در کلام عرب صحیح است اما با حرف عطف به هیچ وجه صحیح نیست. ب) بنا بر قرائت نصب: در وهله اول دو احتمال وجود دارد: 1- عطف به (ایدیکم) که حکم آن وجوب غَسل می ‌شود. 2- عطف به محل (رؤوسکم) که حکم آن وجوب مسح می ‌شود. اما با دقت در ادبیات عرب می‌ فهمیم که فقط احتمال دوم صحیح است زیرا: اولاً: عطف محل در کلام عرب صحیح و شایع است مانند (لیس هذا بعالم و لا عالماً) که (عالماً) عطف به محل (بعالم) شده است و محل (بعالم) نصب است و این در کلام عرب شایع است و اختصاص نیز به ضرورت شعر ندارد. ثانیاً: عطف (ارجلکم) به (ایدکم) جایز نیست زیرا باعث فاصله شدن یک جمله فعلیه بیگانه بین معطوف و معطوف‌ علیه است و این در کلام عرب غلط است. پس عطف به محل (رؤوسکم) متعین است و در نتیجه حکم (ارجلکم) نیز وجوب مسح می‌ شود. آنچه درباره ظاهر آیه مبارکه بنا بر هر دو قرائت گفته شد تنها رأی شیعه نیست و مفسرین اهل سنت نیز آیه مبارکه را بنا بر هر دو قرائتش مطابق رأی شیعه در وجوب مسح می ‌دانند و آنچه از تحلیل ادبی آیه گفته شد تماماً از تفاسیر اهل سنت بود. علاوه بر قرآن روایات فراوانی نیز از شیعه و سنی در وجوب مسح وارد شده است. در اینجا سؤال اساسی مطرح می ‌شود که چگونه اهل سنت با وجود تفسیر آیه به وجوب مسح حکم به وجوب شستن می‌ کنند؟ در این مورد به اختصار پاسخ‌ هایی که اهل سنت برای فتوای وجوب غسل داده‌ اند مطرح و بررسی می ‌کنیم: پاسخ اول: زمخشری در تفسیر آیه به قرائت جر می‌ گوید: پا از اعضایی است که باید در وضو شسته شود، لذا امکان اسراف در آن زیاد است خداوند برای جلوگیری از اسراف (ارجلکم) را به (رؤوسکم) عطف کرده است نه برای این که مسح شود بلکه برای این که بفهماند در شستن آن اسراف نکنید. این توجیه زمخشری گذشته از این که فلسفه ‌بافی است و در صورت و دست‌ها نیز امکان اسراف هست، به هیچ وجه با ظاهر قرآن سازگاری ندارد. پاسخ دوم: پس از (أَرْجُلَکُمْ) قید (إِلَی اَلْکَعْبَیْنِ) دارد و این قید قرینه وجوب شستن است. این ادعا را به دو صورت بیان کرده‌ اند: 1- بیان حد فقط در غسل می‌ آید نه در مسح. مقصود آنان این است که چون در (ایدیکم الی المرافق) حد به (الی) ذکر شده است و اینجا نیز در (أَرْجُلَکُمْ إِلَی اَلْکَعْبَیْنِ) حد به (الی) آمده است پس حکم هر دو شستن است. نقد: (الی) در (أَیْدِیَکُمْ إِلَی اَلْمَرافِقِ) و در (أَرْجُلَکُمْ إِلَی اَلْکَعْبَیْنِ) هر دو برای بیان حد است اما این نکته که در جمله اول برای بیان حد وجوب غسل است از فعل آن یعنی (اغسلوا) فهمیده می‌ شد نه از (الی) پس (الی) هیچ اشاره ای به غسل ندارد. در جمله دوم نیز باید از فعل آن یعنی (امسحوا) فهمیده شود. این نکته را برخی از مفسرین اهل سنت نیز تصریح کرده‌ اند. پاسخ سوم: محمد رشید رضا در تفسیر المنار، می ‌گوید: وجوب مسح معقول نیست زیرا اگر با تری دست پای کثیف و گرد و غباری را مسح کنید کثیفی پا به دست نیز سرایت می‌ کند و این با حکم وضو که پاکیزگی است مخالف است. نقد: اولاً اعضای وضو باید قبل از مسح پاک باشند و پاکیزگی آن قبل از شروع در وضو حاصل می ‌شود. ثانیاً: شستن دستان و پاها بعد از اتمام وضو نیز ممکن است و بلکه پاکیزگی در بدن و لباس نمازگزار از مستحبات نماز است. ثالثاً: حکمت وضو فقط پاکیزگی نیست اگر این گونه بود چرا این ترتیب خاص و این اعضای خاص و با نیت قربت باید انجام شود؟ پاسخ چهارم: صاحب المنار می‌ گوید: قوی‌ ترین دلیل بر علیه شیعه این است که غایت رجلین (إِلَی اَلْکَعْبَیْنِ) است و این جز با شستن حاصل نمی‌ شود. این دلیل نیز ناتمام است زیرا؛ اولاً مراد از کعبین نزد شیعه استخوان روی پاست و استخوان اطراف مچ پا. ثانیاً، به فرض که چنین باشد چرامسح الی الکعبین ممکن نیست. شاید او تصور کرده است که رطوبت دست تا به کعبین برسد خشک می‌ شود. پاسخ پنجم: ابن حزم در المحلی، می ‌گوید: با وجود این که قرآن دلالت بر وجوب مسح می ‌کند و اخبار فراوانی نیز بر وجوب مسح داریم اما شستن پاها را واجب می داند زیرا چند روایت وجود دارد که همه آنها را نسخ می‌ کند. در صحیح مسلم از قول ابوهریره نقل می کند که ابوهریره وضو کرد و بعد از شستن دست و صورت و مسح سر، پای راست و چپ را تا ساق شست و سپس گفت : رسول الله را دیدم که این گونه وضو می گرفت. و در روایت دیگری از ابوهریره ، آمده است که در سفر رسول خدا از او جدا شدیم و وضو گرفتیم و مسح بر پا کردیم. آن حضرت با صدای بلند دوبار یا سه بار فریاد زد: وای بر پاها از آتش. نقد و بررسی: اولاً، با قطع نظر از سند ضعیف این روایات از نظر شیعه، روایت اخیر، وجوب شستن را ثابت نمی ‌کند زیرا مگر ممکن است صحابه رسول خدا وضو را بلد نباشند. یقیناً اعمال وضو را درست بلد بوده‌ اند زیرا وضو عملی است که هر روز بارها انجام می‌ دادند و بارها از رسول خدا دیده بودند. ثانیاً، تنها نکته‌ ای که مورد اعتراض رسول خدا قرار گرفته عدم رعایت شرایط وضو بوده است. مثلاً آنان با پاهای نجس مسح کرده‌ اند و پیامبر آنان را نهی کرده است و این مطلب خیلی نزدیک به ذهن است زیرا عرب عادت داشت که ایستاده بول کند و بول به پاهای او بپاشد و اگر آنان بدون این که پاهای خود را تطهیر کنند مسح کنند مسحشان باطل است. پاسخ ششم: روایاتی هست که در آن غسل رجلین آمده است مانند روایت عثمان خلیفه سوم که مردم را جمع کرد و جلوی آنان وضو گرفت: دست راستش را داخل ظرف کرد و بر دست چپش ریخت و سه بار شست، سپس سه بار مضمضه کرد و سه بار استنشاق کرد، سپس سه بار صورتش را شست، سپس سه بار دستش را تا مرفق شست، سپس سرش را مسح کرد، سپس پاهایش را خوب شست، سپس گفت دیدم رسول خدا اینگونه وضو گرفت. نقد: اولاً، از بین صحابه پیامبر اکرم به نقل خود اهل سنت، بسیاری از آنان قائل به مسح بوده‌ اند مانند: ابن عباس که گفت (الوضوء غسلتان و مسحتان)، یعنی وضو دو شستن دارد و دو مسح کردن، و انس که مسح بر پای کرد و زمانی که حجاج گفت پاهای خود را در وضو بشویید گفت خدا راست گفت و حجاج دروغ گفت و آیه (وَ اِمْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی اَلْکَعْبَیْنِ)را خواند. و عکرمه که گفت: پاها را نباید شست بلکه باید مسح کرد و شعبی که گفت جبریل مسح را نازل کرد نمی‌ بینی که در تیمم آنچه در وضو شسته می‌شود مسح می ‌شود و آنچه را در وضو مسح می‌ کنند رها می‌ شود و عامر که گفت جبرئیل در باره پا مسح را نازل کرد. قتاده که گفت خدا دو شستن و دو مسح کردن را واجب کرد. و بسیاری از صحابه دیگر. برای مثال ابن حزم می ‌گوید: و قد قال بالمسح علی الرجلین جماعة من السلف، منهم علی بن ابیطالب و ابن عباس والحسن و عکرمه والشعبی و جماعة غیرهم‌. ثانیاً، روایات اهل سنت در این زمینه متعارض است و هنگامی که روایات در یک مسأله متعارض شد وظیفه آن است که به قرآن کریم رجوع شود و روایتی که مطابق قرآن بود اخذ شود و قرآن طبق اعتراف اهل سنت مسح را واجب کرده است. اشکال: برخی از این مسأله پاسخ داده ‌اند که حال که روایات در این زمینه متعارض است، اگر نتوان احتیاط کرد باید به قرآن رجوع کنیم ولی خوشبختانه در اینجا احتیاط ممکن است. برخی از اینها، احتیاط را در غسل دانسته‌ اند زیرا می ‌گویند شستن مشتمل بر مسح کردن هم هست پس کسی که پاهایش را بشوید هم به فتوای غسل عمل کرده و هم به فتوای مسح. برخی دیگر نیز احتیاط را به مسح و شستن دانسته ‌اند یعنی اول مسح کند و سپس بشوید. پاسخ: مسح و غسل در آیه وضو در مقابل هم به کار رفته است پس معنا ندارد که بگوییم غسل شامل مسح هم می‌ شود. گذشته از این که شیعه مسح را با رطوبت وضو قائل است نه با رطوبت جدید. پس غسل و مسح ضد هم هستند نه یکی شامل دیگری. و احتیاطی که نقل شده نیز فقط برای کسی که ادله مسح را تمام نداند معنا دارد ولی اگر ادله مسح را تمام و صحیح بداند جایی برای این احتیاط نیست واین احتیاط بدعت محض است. ثالثاً: وضوی همه مسلمانان تا خلافت عثمان صورت واحدی داشته و مانند وضوی کنونی شیعه بوده است. این مسأله با آیه قرآن نیز تطبیق دارد که می‌ فرماید:( وَ اِمْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ‌) ، در این آیه خداوند امر به مسح سر و پاها نموده است، در حالیکه اهل تسنن پاها را می‌ شویند، علت تغییر وضو این بود که عثمان در اواسط دوران خلافت خود نسبت به چگونگی وضوی پیامبر گرفتار تردید شد، او سپس وضوی پیامبر را به شکلی که اکنون در میان اهل سنت مرسوم است اعلام نمود. این قضیه مورد مخالفت بسیاری از صحابه پیامبر واقع شد، لکن حکومت اموی بنا به اغراض سیاسی در نقاط مختلف اسلامی شیوه عثمان را تبلیغ کردند و جوی به وجود آوردند که برخی از صحابه جرأت مخالفت با روش دستگاه حاکم را نداشت و در نتیجه این گونه وضو گرفتن رواج یافت.
عنوان سوال:

دلایل شیعه و سنی بر مسح پا چیست؟


پاسخ:

دلایل شیعه و سنی بر مسح پا چیست؟

شیعه با استناد به قرآن و روایات ائمه معصومین علیهم السلام که منعکس کننده اراده الهی است ، مسح پا را واجب می داند ولی حداقل شش قول متفاوت در بین فقها اهل تسنن در مورد کیفیت مسح پا وجود دارد.
-برخی قائلند که پا را هم باید شست و هم مسح کرد.
-برخی قائلند که شستن پا کفایت می کند و اصلا نیازی به مسح کردن نیست.
-برخی قائلند که شستن پا کفایت می کند لکن اکتفا به شستن کراهت دارد.
-برخی قائلند که شستن پا در صورتی کفایت می کند که بعد از آن، سر را مسح کند .
-برخی قائلند که شستن پا به نیت مسح کفایت می کند و اگر به نیت مسح نباشد اشکال دارد.
-برخی قائلند که برای وضو بین شستن و مسح کردن مخیر است و هرکدام را انجام دهد کفایت می کند.
وجه مشترک همه اقوال اهل تسنن این است که شستن پا لازم یا کافی است. در ادامه به بررسی استدلال فقهای شیعه و سنی در مورد مسح یا شستن پا در وضو می پردازیم.
اختلاف در قرائت ارجلکم
فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ
کلمه (أَرْجُلَکُمْ): در آیه به دو صورت قرائت شده است: 1- ابن کثیر، حمزه، ابوعمر و عاصم (در روایت ابوبکر) آن را به جرّ قرائت کرده ‌اند. طبق این قرائت (ارجلکم) به (رؤوسکم) عطف شده است زیرا (رؤوسکم) نیز مجرور است. پس حکم آن نیز باید مانند حکم (رؤوسکم) مسح باشد. 2- نافع و ابن عامر (در روایت حفص) آن را به نصب خوانده‌ اند. اهل سنت می ‌گویند طبق این قرائت (ارجلکم) به (ایدیکم) عطف شده است زیرا (ایدیکم) نیز منصوب است. پس باید حکم آن نیز مانند حکم (ایدیکم) شستن باشد. شاید در ابتدا چنین توهم شود که شیعه به قرائت اول و اهل سنت به قرائت دوم عمل کرده است و هر یک قرائت دیگر را قبول ندارد اما چنین نیست. هم شیعه و هم اهل سنت فتوای خود را بنا بر هر دو قرائت تفسیر می‌ کنند. در این نوشتار نخست رأی شیعه بنا بر هر دو قرائت به طور مستقل تبیین گشته، اشکال‌های اهل سنت پاسخ گفته می ‌شود، سپس به تاریخچه اختلاف در مسح پا اشاره می‌ شود.
الف) بنا بر قرائت جر: واضح است که (ارجلکم) عطف به (رؤوسکم) است و چون فعل معطوف علیه (امسحوا) است حکم پا نیز وجوب مسح می ‌شود.
ممکن است اشکال شود ، (ارجلکم) عطف به (ایدیکم) باشد و به دلیل مجاورت با یک اسم مجرور (یعنی رؤوسکم) جر گرفته است. نظیر آن در ادبیات عرب نیز وجود دارد. مانند (حجر و ضبٍ خرب) که (خرب) صفت (حجر) است و باید مرفوع باشد ولی به دلیل مجاورت با (ضب) مجرور شده است (حجر لانه؛ ضب سوسمار ؛ خرب ویران).
پاسخ: اولاً جر به دلیل مجاورت غلط است و فقط به دلیل ضرورت شعر مانند مثال مذکور جایز است و قرآن کریم از استعمال غلط مبری است. ثانیاً: جر به دلیل مجاورت فقط در جایی است که قرینه ‌ای بر آن باشد مانند مثال مذکور چرا که معلوم است (خرب) نمی‌ تواند صفت (ضب) باشد و فقط می ‌تواند صفت (حجر) قرار گیرد ولی در آیه مبارکه چنین جری باعث اشتباه می ‌شود و قرینه‌ ای بر آن وجود ندارد. ثالثاً: جر به دلیل مجاورت فقط بدون حرف عطف در کلام عرب صحیح است اما با حرف عطف به هیچ وجه صحیح نیست.
ب) بنا بر قرائت نصب: در وهله اول دو احتمال وجود دارد: 1- عطف به (ایدیکم) که حکم آن وجوب غَسل می ‌شود. 2- عطف به محل (رؤوسکم) که حکم آن وجوب مسح می ‌شود. اما با دقت در ادبیات عرب می‌ فهمیم که فقط احتمال دوم صحیح است زیرا: اولاً: عطف محل در کلام عرب صحیح و شایع است مانند (لیس هذا بعالم و لا عالماً) که (عالماً) عطف به محل (بعالم) شده است و محل (بعالم) نصب است و این در کلام عرب شایع است و اختصاص نیز به ضرورت شعر ندارد. ثانیاً: عطف (ارجلکم) به (ایدکم) جایز نیست زیرا باعث فاصله شدن یک جمله فعلیه بیگانه بین معطوف و معطوف‌ علیه است و این در کلام عرب غلط است. پس عطف به محل (رؤوسکم) متعین است و در نتیجه حکم (ارجلکم) نیز وجوب مسح می‌ شود. آنچه درباره ظاهر آیه مبارکه بنا بر هر دو قرائت گفته شد تنها رأی شیعه نیست و مفسرین اهل سنت نیز آیه مبارکه را بنا بر هر دو قرائتش مطابق رأی شیعه در وجوب مسح می ‌دانند و آنچه از تحلیل ادبی آیه گفته شد تماماً از تفاسیر اهل سنت بود. علاوه بر قرآن روایات فراوانی نیز از شیعه و سنی در وجوب مسح وارد شده است.
در اینجا سؤال اساسی مطرح می ‌شود که چگونه اهل سنت با وجود تفسیر آیه به وجوب مسح حکم به وجوب شستن می‌ کنند؟
در این مورد به اختصار پاسخ‌ هایی که اهل سنت برای فتوای وجوب غسل داده‌ اند مطرح و بررسی می ‌کنیم:
پاسخ اول: زمخشری در تفسیر آیه به قرائت جر می‌ گوید: پا از اعضایی است که باید در وضو شسته شود، لذا امکان اسراف در آن زیاد است خداوند برای جلوگیری از اسراف (ارجلکم) را به (رؤوسکم) عطف کرده است نه برای این که مسح شود بلکه برای این که بفهماند در شستن آن اسراف نکنید.
این توجیه زمخشری گذشته از این که فلسفه ‌بافی است و در صورت و دست‌ها نیز امکان اسراف هست، به هیچ وجه با ظاهر قرآن سازگاری ندارد.
پاسخ دوم: پس از (أَرْجُلَکُمْ) قید (إِلَی اَلْکَعْبَیْنِ) دارد و این قید قرینه وجوب شستن است. این ادعا را به دو صورت بیان کرده‌ اند: 1- بیان حد فقط در غسل می‌ آید نه در مسح. مقصود آنان این است که چون در (ایدیکم الی المرافق) حد به (الی) ذکر شده است و اینجا نیز در (أَرْجُلَکُمْ إِلَی اَلْکَعْبَیْنِ) حد به (الی) آمده است پس حکم هر دو شستن است.
نقد: (الی) در (أَیْدِیَکُمْ إِلَی اَلْمَرافِقِ) و در (أَرْجُلَکُمْ إِلَی اَلْکَعْبَیْنِ) هر دو برای بیان حد است اما این نکته که در جمله اول برای بیان حد وجوب غسل است از فعل آن یعنی (اغسلوا) فهمیده می‌ شد نه از (الی) پس (الی) هیچ اشاره ای به غسل ندارد. در جمله دوم نیز باید از فعل آن یعنی (امسحوا) فهمیده شود. این نکته را برخی از مفسرین اهل سنت نیز تصریح کرده‌ اند.
پاسخ سوم: محمد رشید رضا در تفسیر المنار، می ‌گوید: وجوب مسح معقول نیست زیرا اگر با تری دست پای کثیف و گرد و غباری را مسح کنید کثیفی پا به دست نیز سرایت می‌ کند و این با حکم وضو که پاکیزگی است مخالف است.
نقد: اولاً اعضای وضو باید قبل از مسح پاک باشند و پاکیزگی آن قبل از شروع در وضو حاصل می ‌شود. ثانیاً: شستن دستان و پاها بعد از اتمام وضو نیز ممکن است و بلکه پاکیزگی در بدن و لباس نمازگزار از مستحبات نماز است. ثالثاً: حکمت وضو فقط پاکیزگی نیست اگر این گونه بود چرا این ترتیب خاص و این اعضای خاص و با نیت قربت باید انجام شود؟
پاسخ چهارم: صاحب المنار می‌ گوید: قوی‌ ترین دلیل بر علیه شیعه این است که غایت رجلین (إِلَی اَلْکَعْبَیْنِ) است و این جز با شستن حاصل نمی‌ شود. این دلیل نیز ناتمام است زیرا؛ اولاً مراد از کعبین نزد شیعه استخوان روی پاست و استخوان اطراف مچ پا. ثانیاً، به فرض که چنین باشد چرامسح الی الکعبین ممکن نیست. شاید او تصور کرده است که رطوبت دست تا به کعبین برسد خشک می‌ شود.
پاسخ پنجم: ابن حزم در المحلی، می ‌گوید: با وجود این که قرآن دلالت بر وجوب مسح می ‌کند و اخبار فراوانی نیز بر وجوب مسح داریم اما شستن پاها را واجب می داند زیرا چند روایت وجود دارد که همه آنها را نسخ می‌ کند. در صحیح مسلم از قول ابوهریره نقل می کند که ابوهریره وضو کرد و بعد از شستن دست و صورت و مسح سر، پای راست و چپ را تا ساق شست و سپس گفت : رسول الله را دیدم که این گونه وضو می گرفت.
و در روایت دیگری از ابوهریره ، آمده است که در سفر رسول خدا از او جدا شدیم و وضو گرفتیم و مسح بر پا کردیم. آن حضرت با صدای بلند دوبار یا سه بار فریاد زد: وای بر پاها از آتش.
نقد و بررسی: اولاً، با قطع نظر از سند ضعیف این روایات از نظر شیعه، روایت اخیر، وجوب شستن را ثابت نمی ‌کند زیرا مگر ممکن است صحابه رسول خدا وضو را بلد نباشند. یقیناً اعمال وضو را درست بلد بوده‌ اند زیرا وضو عملی است که هر روز بارها انجام می‌ دادند و بارها از رسول خدا دیده بودند. ثانیاً، تنها نکته‌ ای که مورد اعتراض رسول خدا قرار گرفته عدم رعایت شرایط وضو بوده است. مثلاً آنان با پاهای نجس مسح کرده‌ اند و پیامبر آنان را نهی کرده است و این مطلب خیلی نزدیک به ذهن است زیرا عرب عادت داشت که ایستاده بول کند و بول به پاهای او بپاشد و اگر آنان بدون این که پاهای خود را تطهیر کنند مسح کنند مسحشان باطل است.
پاسخ ششم: روایاتی هست که در آن غسل رجلین آمده است مانند روایت عثمان خلیفه سوم که مردم را جمع کرد و جلوی آنان وضو گرفت: دست راستش را داخل ظرف کرد و بر دست چپش ریخت و سه بار شست، سپس سه بار مضمضه کرد و سه بار استنشاق کرد، سپس سه بار صورتش را شست، سپس سه بار دستش را تا مرفق شست، سپس سرش را مسح کرد، سپس پاهایش را خوب شست، سپس گفت دیدم رسول خدا اینگونه وضو گرفت.
نقد: اولاً، از بین صحابه پیامبر اکرم به نقل خود اهل سنت، بسیاری از آنان قائل به مسح بوده‌ اند مانند: ابن عباس که گفت (الوضوء غسلتان و مسحتان)، یعنی وضو دو شستن دارد و دو مسح کردن، و انس که مسح بر پای کرد و زمانی که حجاج گفت پاهای خود را در وضو بشویید گفت خدا راست گفت و حجاج دروغ گفت و آیه (وَ اِمْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی اَلْکَعْبَیْنِ)را خواند. و عکرمه که گفت: پاها را نباید شست بلکه باید مسح کرد و شعبی که گفت جبریل مسح را نازل کرد نمی‌ بینی که در تیمم آنچه در وضو شسته می‌شود مسح می ‌شود و آنچه را در وضو مسح می‌ کنند رها می‌ شود و عامر که گفت جبرئیل در باره پا مسح را نازل کرد. قتاده که گفت خدا دو شستن و دو مسح کردن را واجب کرد. و بسیاری از صحابه دیگر. برای مثال ابن حزم می ‌گوید: و قد قال بالمسح علی الرجلین جماعة من السلف، منهم علی بن ابیطالب و ابن عباس والحسن و عکرمه والشعبی و جماعة غیرهم‌. ثانیاً، روایات اهل سنت در این زمینه متعارض است و هنگامی که روایات در یک مسأله متعارض شد وظیفه آن است که به قرآن کریم رجوع شود و روایتی که مطابق قرآن بود اخذ شود و قرآن طبق اعتراف اهل سنت مسح را واجب کرده است.
اشکال: برخی از این مسأله پاسخ داده ‌اند که حال که روایات در این زمینه متعارض است، اگر نتوان احتیاط کرد باید به قرآن رجوع کنیم ولی خوشبختانه در اینجا احتیاط ممکن است. برخی از اینها، احتیاط را در غسل دانسته‌ اند زیرا می ‌گویند شستن مشتمل بر مسح کردن هم هست پس کسی که پاهایش را بشوید هم به فتوای غسل عمل کرده و هم به فتوای مسح. برخی دیگر نیز احتیاط را به مسح و شستن دانسته ‌اند یعنی اول مسح کند و سپس بشوید.
پاسخ: مسح و غسل در آیه وضو در مقابل هم به کار رفته است پس معنا ندارد که بگوییم غسل شامل مسح هم می‌ شود. گذشته از این که شیعه مسح را با رطوبت وضو قائل است نه با رطوبت جدید. پس غسل و مسح ضد هم هستند نه یکی شامل دیگری. و احتیاطی که نقل شده نیز فقط برای کسی که ادله مسح را تمام نداند معنا دارد ولی اگر ادله مسح را تمام و صحیح بداند جایی برای این احتیاط نیست واین احتیاط بدعت محض است.
ثالثاً: وضوی همه مسلمانان تا خلافت عثمان صورت واحدی داشته و مانند وضوی کنونی شیعه بوده است. این مسأله با آیه قرآن نیز تطبیق دارد که می‌ فرماید:( وَ اِمْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ‌) ، در این آیه خداوند امر به مسح سر و پاها نموده است، در حالیکه اهل تسنن پاها را می‌ شویند، علت تغییر وضو این بود که عثمان در اواسط دوران خلافت خود نسبت به چگونگی وضوی پیامبر گرفتار تردید شد، او سپس وضوی پیامبر را به شکلی که اکنون در میان اهل سنت مرسوم است اعلام نمود. این قضیه مورد مخالفت بسیاری از صحابه پیامبر واقع شد، لکن حکومت اموی بنا به اغراض سیاسی در نقاط مختلف اسلامی شیوه عثمان را تبلیغ کردند و جوی به وجود آوردند که برخی از صحابه جرأت مخالفت با روش دستگاه حاکم را نداشت و در نتیجه این گونه وضو گرفتن رواج یافت.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین