ایا حالت و یا توانمندی های روحی افراد، دلالت بر سلامت روحی دارد؟ آیا این امر، نشان دهنده معنویت حقیقی و نشان عرفان راستین است؟ یکی از حالت های روحی که برای انسان ها ممکن است اتفاق بیفتد حالت مکاشفه است. مکاشفه که از آن به خلسه هم تعبیر میشود حالتی است که انسان در حال هوشیاری و بیداری، یا در حالتبین خواب و بیداری، چیزهایی را ببیند یا درک کند که دیگران درک نمیکنند. حالتی که برای انسان در مکاشفه پیش میآید،گاهی شبیه خواب است. ولی خواب نیست; ممکن استحتی چشم انسان هم باز باشد و چیزهایی را ببیند یا صدایی را بشنود. و یا ممکن است به واسطه بعضی از مکاشفات و یا قبل از آن انسان بتواند تصرفاتی در عالم طبیعتیا در اشخاص، انجام دهد; مثلا، مریضی را شفا بخشد، یاطیالارض کند،یا بدون اسباب ظاهری، چیزی را از مکانی به مکان دیگر منتقل کند. حال سوال این است که این حالت ها و یا توانمندی ها تا چه میزان دلالت بر سلامت روحی دارد؟ آیا نشان معنویت حقیقی و نشان عرفان راستین است؟ مرحوم علّامه محمد حسین تهرانی، از عرفای بزرگ معاصر، در حاشیه بر کتاب سیر و سلوک، مکاشفه را به پنج مرحله تقسیم و تصریح می¬کند که سه مرحلة نخست قبل از ورود به عالم الهی و توحید محقّق میشود و مشترک بین کافر و مومن است: 1. مشاهدات طبیعیّه و مادیّه: در این مرحله، انسان امور مخفی دربارة امور طبیعی، ریاضی و... را مشاهده می-کند. 2. مشاهدات قلبیّه: در این مرحله، سالک از عالم طبیعت عبور کرده، وارد عالم مثال میشود و تجسّم بعضی از معانی را می¬بیند و می¬تواند در بیداری همانند خواب، عالم مثال را مشاهده کند. 3. مشاهدات روحیّه: در این مرتبه، انسان از عالم مثال عبور کرده، به عالم روح و عقل وارد میشود و میتواند طیالارض کند و افکار دیگران را بخواند و... . 4. مشاهدات سرّیه: این مکاشفات به عالم خلوص مربوط است و دراین مرحله رؤیت اسماء و صفات محقّق میشود. 5. مشاهدات ذاتیه: این مکاشفات به عبور از مراتب خلوص و وصول به مراتب توحید مطلق مربوط است .1 ........... 1 رساله سیر و سلوک ، ص 218 نوشته شده توسط: شریفی دوست
ایا حالت و یا توانمندی های روحی افراد، دلالت بر سلامت روحی دارد؟ آیا این امر، نشان دهنده معنویت حقیقی و نشان عرفان راستین است؟
ایا حالت و یا توانمندی های روحی افراد، دلالت بر سلامت روحی دارد؟ آیا این امر، نشان دهنده معنویت حقیقی و نشان عرفان راستین است؟
یکی از حالت های روحی که برای انسان ها ممکن است اتفاق بیفتد حالت مکاشفه است. مکاشفه که از آن به خلسه هم تعبیر میشود حالتی است که انسان در حال هوشیاری و بیداری، یا در حالتبین خواب و بیداری، چیزهایی را ببیند یا درک کند که دیگران درک نمیکنند. حالتی که برای انسان در مکاشفه پیش میآید،گاهی شبیه خواب است. ولی خواب نیست; ممکن استحتی چشم انسان هم باز باشد و چیزهایی را ببیند یا صدایی را بشنود. و یا ممکن است به واسطه بعضی از مکاشفات و یا قبل از آن انسان بتواند تصرفاتی در عالم طبیعتیا در اشخاص، انجام دهد; مثلا، مریضی را شفا بخشد، یاطیالارض کند،یا بدون اسباب ظاهری، چیزی را از مکانی به مکان دیگر منتقل کند.
حال سوال این است که این حالت ها و یا توانمندی ها تا چه میزان دلالت بر سلامت روحی دارد؟ آیا نشان معنویت حقیقی و نشان عرفان راستین است؟
مرحوم علّامه محمد حسین تهرانی، از عرفای بزرگ معاصر، در حاشیه بر کتاب سیر و سلوک، مکاشفه را به پنج مرحله تقسیم و تصریح می¬کند که سه مرحلة نخست قبل از ورود به عالم الهی و توحید محقّق میشود و مشترک بین کافر و مومن است:
1. مشاهدات طبیعیّه و مادیّه: در این مرحله، انسان امور مخفی دربارة امور طبیعی، ریاضی و... را مشاهده می-کند.
2. مشاهدات قلبیّه: در این مرحله، سالک از عالم طبیعت عبور کرده، وارد عالم مثال میشود و تجسّم بعضی از معانی را می¬بیند و می¬تواند در بیداری همانند خواب، عالم مثال را مشاهده کند.
3. مشاهدات روحیّه: در این مرتبه، انسان از عالم مثال عبور کرده، به عالم روح و عقل وارد میشود و میتواند طیالارض کند و افکار دیگران را بخواند و... .
4. مشاهدات سرّیه: این مکاشفات به عالم خلوص مربوط است و دراین مرحله رؤیت اسماء و صفات محقّق میشود.
5. مشاهدات ذاتیه: این مکاشفات به عبور از مراتب خلوص و وصول به مراتب توحید مطلق مربوط است .1
...........
1 رساله سیر و سلوک ، ص 218
نوشته شده توسط: شریفی دوست
- [آیت الله مکارم شیرازی] چنانچه زن و مردی، که بین آنها علقه زوجیّت وجود ندارد، در خیابان یا در هر محلّ عمومی دیگر در حال تردّد باشند، امّا رفتار آنان کاملاً عادی بوده، و موجب اخلال در نظم عمومی، یا جریحهدار شدن احساسات دیگران نشوند، آیا افراد حقیقی، یا حقوقی مانند نیروی انتظامی، بسیج، امر به معروف و مانند آن، مجاز به تفحّص و بررسی رابطه آنان هستند؟
- [سایر] سلام و عرض ادب، مدتیست نسبت به ازدواج احساس نیاز میکنم و خانواده ام از این مسئله آگاهند. اما مشکلات روحی و اضطراب که دلیل خاصی هم برایش پیدا نمیکنم به سراغم آمده و روی کار و زندگیم تأثیر منفی گذاشته بطوریکه ارتباط با افراد دیگر برایم سخت شده و همین مسأله مرا از درگیر شدن در امر ازدواج با روحیات فعلی میترساند. ممنون میشم راهنماییم کنید. تشکر
- [سایر] مرد سرگردانی که در امر خداشناسی گرفتار شک و تردید شده بود، خدمت امام صادق(ع) گفت: (ای فرزند رسول خدا(ص) مرا راهنمایی کن به این که خدا کیست؛ زیرا وسوسهگران مرا حیران ساختهاند، امام فرمودند: ای بنده خدا آیا هرگز سوار بر کشتی شدهای؟ گفت آری. فرمود: هرگز کشتی تو در آنجایی که هیچ کشتی دیگری برای نجات تو نبوده، و قدرت بر شناگری نداشتهای، شکسته است؟ گفت آری. فرمود: در آن حالت آیا قلب تو به این امر تعلق گرفت که موجودی هست که میتواند تو را از آن مهلکه نجات دهد؟ عرض کرد آری. امام فرمود: او خداوندی است که قادر بر نجات است در آنجا که هیچ نجات دهنده و فریادرسی نیست. برخی افراد چنین روایتهایی را مستند آن میدانند که خداوند ساخته ذهن بشر در اثر ترس و وحشت و... است و خدا وجود خارجی ندارد. میگویند خداوند تصوری است که در طول سالیان دراز توسط افراد ناراضی از وضعیت اجتماعی و جهت سامان دادن به این اوضاع به وجود آمده است. در جواب این افراد چه باید گفت؟ برای رهایی از اینگونه شکها که تمام ذهن انسان را درگیر میکنند چه باید کرد؟
- [سایر] استاد محترم حضرت آیت الله هادوی تهرانی با نظر به ضرورت تولید نرم افزارهای اداره حکومت اسلامی و عنایت به این امر که تولید این نرم افزارها بلاشک از مسیر اجتهاد در ابواب فقه حکومتی می گذرد، نوشتار حاضر چکیده مجموعه سوالات پیشینی است جهت نیل به مدلی برای تحصیل اجتهاد، با نظر به دست یابی به شبکه ای از مجتهدین که از توانمندی های لازم جهت تولید نرم افزارهای حکومتی برخوردار باشند. آیا درست است که تولید نرم افزارهای اداره حکومت اسلامی (سیاست، اقتصاد، ارتباطات، تعلیم و تربیت، ...)، که نیازمند اجتهاد در ابواب فقه حکومتی است، مشروط به اجتهاد مصطلح فعلی که ناظر بر فقه فردی است باشد، با آن که این دو رشته، حداقل از نظر موضوع متباین اند و آیا در حال حاضر ، دانش فقه، نیازمند توسعه ابواب و گستره موضوعات آن است؟ آیا صحیح است که هر نرم افزاری که بناست درون تمدن شیعی تولید شود باید مبتنی بر سنت معرفتی شیعه باشد که یکی از اصیل ترین آنها فقه جواهری است. و به دنبال آن متولی تولید نرم افزارهای اداره حکومت اسلامی، دقیقا، باید مجتهدین باشند؟ آیا لازم نیست که معنای حقیقی واژه (مجتهد) به معنایی وسیع تر از لفظ رایج و مصطلح کنونی آن بازتعریف شود؟
- [سایر] در مورد (توسل) در کتاب تفسیر نمونه (تألیف آیت الله مکارم شیرازی) در تفسیر سوره المائده آیه 35 آمده است که ما نمی توانیم به طور مستقیم از اهل بیت (ع) درخواستی بکنیم، بلکه می بایست از آنها به عنوان وسیله نام برد. زیرا در غیر این صورت شرک خواهد بود. اما آیت الله شهید دستغیب (شهید محراب) در کتاب های وقایع عبرت انگیز، گناهان کبیره و قلب سلیم در مبحث چگونه امام علی (ع) و دیگر امامان می توانند در طول زندگیمان و بعد از مرگ به ما کمک کنند همچنین موارد زیادی را از زندگی آیت الله گلپایگانی، آیت الله نراقی، دختر آیت الله اراکی (فاطمه)، آیت الله طباطبایی و ... نقل نموده که چطور امامان به آنها در هر جنبه از زندگیشان کمک نموده است. 1. آیا می توانیم بگوییم (یا علی مدد) با این نیت که خداوند این قدرت و عنایت را به آنها مرحمت فرموده و از طرف او به ما کمک می کند؟ و آیا می توانیم این کمک را حتی بعد فوت و شهادت آنها یافت؟ 2. می توانیم بگوییم که اهل البیت (ع) روزی دهنده اند؟ (منظور از نظر روحی، معنوی و امورات زندگی، که از طرف خداوند به آنها عطا شده تا به ما کمک کنند) 3. آیا اهل البیت (ع) می توانند در زندگی روزمره به ما کمک کنند؟ 4. آیت الله دستغیب شهید محراب در کتاب (قلب سلیم) خود به طور واضح دارد که ما می توانیم درخواست کرده و بگوییم که اهل بیت (ع) روزی دهنده اند (از نظر معیشت و معنویت با درنظر گرفتن عنایت خداوند).
- [سایر] در تعریف عبادت گفته شده است: یعنی، خضوع در برابر کسی که اعتقاد به خالقیت یا ربوبیت یا تأثیر استقلالی او وجود دارد. احساس می شود این تعریف جامع افراد نیست؛ مثلاً کسی را تصور کنید که نماز می خواند، ولی اصلاً حضور قلب ندارد. در مورد چنین فردی می دانیم که به هر حال عبادت می کند، ولی واقعاً می توان گفت که چنین فردی حالت خضوع دارد؟ یا کسی را تصور کنید که در حال تفکر به یک امر گناه، وضو می گیرد یا بر یزید لعنت می فرستد، یا برای کسب ثواب به 10 نفر از فقرا غذا می دهد یا زنی را فرض کنید به خاطر خدا در حال خانه داری است؛ آیا واقعاً در چنین مواردی می توان تعریف فوق را جاری دانست؟ مثلاً در مورد وصیتی که همراه با فکر گناه است، ولی صحیح است چگونه می توان گفت حالت خضوع در برابر خدا دارد؟ لطفاً تعریف دقیق از عبادت را ذکر کنید. و تک تک این مثالها را پاسخ دهید.
- [سایر] بنده بنا به یک احساس درونی چند وقتی است که شروع کرده ام معانی آیه های قرآن را خواندن و تفکر و تأملی هر چند در خور عقل و ظرفیت خودم... چون به منظر من چیزی را نباید بودن دلیل و برهان پذیرفت و تحقیق در باره دین را جزو وظایف خودم می دانم. یکی از مواردی که در خواندن آیات مرا نگران کرد این بود که 1. چرا این قدر خداوند در آیات خود از تهدید کردن و ترساندن افراد استفاده کرده؟موارد بسیاری هست که خداوند گفته است که خدا ترس باشید؛ مثلا سوره الاعراف آیه 55 خدا را هم از راه ترس بخوانید هم از روی امید بخوانید ... یا سوره النساء آیه 76 و جهان آخرت ابدی برای هرکه خدا ترس باشد بسیار بهتر از دنیاست. و یا آل عمران 199 و غیره که الآن حضور ذهن ندارم و خودتان بهتر می دانید.... (چرا مگر ایمان به خدایی که همه زیبایی ها و دنیا را خلق کرده ترس دارد؟ چه لزومی بود که از زور و ترساندن استفاده شود آن هم در یک همچین موضوع مهمی؛ چرا محبت خدا در دل هایمان نقش نبند به جای ترس از او ؟ با ترس مسیر کمال چطور طی خواهد شد؟ 2. این که چرا از نوعی جبر در کلمات خود استفاده کرده؟ به عنوان مثال درسوره آل عمران آیه 48 (اگر اهل ایمان به خدا هستید.......) یا مشیت الهی هرکس را خواهد گمراه سازد و هر که را خواهد براه راست هدایت کند. (الانعام آیه 38) و در بعضی دیگر از آیات که هستند..... سوال: مگر دین را خداوند برای این نفرستاد که بشر را از گمراهی و ضلالت بیرون کشد و آنها را به سوی نور هدایت کند، مگر خود خداوند به انسان قدرت اختیار نداده است؟ پس چرا دیگر اگر اهل ایمان هستید...؟ دیگر معنا نمی دهد دین برای همه افراد با تمام شرایط روحی باید باشد. 3. در مورد قهر خداوند و انتقامش: سوره النساء آیه 83 :.. که قدرت خدا بیشتر و عذاب و انتقامش سخت تر خواهد بود. آیه 88 سوره نساء: آنها را هر کجا یافتید (منافقان و کافران) گرفته و بقتل برسانید و از آنها یاور و دوستی نباید اختیار کنید. سوال: خداوند دین را فرستاد تا انسان ها را به همدیگر نزدیک تر کند یا جنگ و کشتن افراد را؟ این آیه نشان دهنده تکذیب صلح با بشر نیست به نظر شما؟ چرا هم نوع خود را بکشیم؟ حالا بگذریم از قهر و انتقام خداوند... .
- [سایر] خسته نباشید موضوع تحلیل علمی عشق امروز هم در مردم ایران پیگیری شد ظاهرادر جریان مسئله هستید -از آنجا که آقای شهیدی ابراز کردند این قسمت به توصیه شما تدارک دیده شده است- چند نکته به نظرم آمد که شاید قابل تامل باشد: - علی رغم اینکه مطالب ارائه شده کاملا پژوهشی هشدار دهنده وبررسی شده از جنبه های مختلف بود اما برخی ارنتایج با فرهنگ اسلامی کشور ما منطبق نبود و نمی شد به این راحتی از این تفاوت گذشت و گفت این مسئله همه گیر است و ...( مثلا اینکه موفق ترین و با دوام ترین زندگی ها از آن زوج هایی است که قبل از ازدواج با هم همکار و دوست بوده و شناخت و انس و الفت داشته اند نه شور عشق ) - راه شناخت طرف مقابل و انتخاب عاقلانه او در فرهنگ ما با مراحل شناخت در دیگر فرهنگ ها متفاوت است حتما به این نکته در جلسات بعدی باید تاکید شود و بین آموزش های حضرتعالی در این مسیر و این نتایج ارتباط برقرار شود که بنده به این مسئله در بحث کارشناسی آقایان نرسیدم - بهتر است در این برنامه از تجربه های بزرگترها و آمار علمی این موضوع در جامعه خودمان_ اگر چیزی موجود است- استفاده شود - شما در یادداشت جناب سروان به هیجان زودگذری اشاره کرده اید که با عشق دائمی اشتباه گرفته می شود اما در این برنامه همین هیجان ، شور عشق نامیده شد که یکی از سه عنصر عشق است به تدریج افول می کند و در نهایت فقط صمیمیت و تعهداست که امکان ماندگاری دارد یعنی آن طور که بنده برداشت کردم به نوعی اصلا عشق مفید و ماندگار و شورانگیز وجود خارجی نداشته بلکه عشق زودگذر دردسر ساز و مختل کننده زندگی است و فقط دوستس معمولی و صمیمیت است که اگر با تعهد همراه شود زندگی به کام دو طرف خواهد بود - آقای دکتر یزدانی تاکید می کردند عشق مثل گرسنگی است وجود دارد نمی شود گفت خوب است یا بد است پیش می آید فقط باید مدیریت شود و برای این کار باید هوش عاطفی افراد را با آموزش و تمرین بالا برد نظر شما در این رابطه چیست؟ - با اینکه تاکید می شد که این برنامه به عشق به عنوان یک بیماری و بررسی درمان آن نگاه نمی کند اما این قدر درباره آفات آن و شباهتش به بیماری وسواس و .... حرف زده شد که چیزی غیر از این برداشت نمی شد - مهمان دیگر برنامه بیان کردند که برای کسب توانمندی در مدیریت عشق باید به افراد اجازه دهیم در چارچوب فرهنگ خود مقداری از آن را تجربه کنند تا بعدا به مشکل نشوند اما این مسئله باز نشد که چگونه می شود این احساس را بدون عوارضش تجربه کرد؟ درباره هوش عاطفی اگر ممکن است راهنمایی بیشتری کنید - این مطالب را برای خود برنامه هم ارسال کرده ام موفق باشید -
- [سایر] حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دام ظله)؛ سلام علیکم: سوال هایی از محضرتان درباره نظریه شورای فقهاء و مراجع که مرحوم سید محمد شیرازی(ره) آن را مطرح کرده است دارم، چرا که برخی در عصر غیبت، ولایت و رهبری دولت اسلامی را شورایی (نه فردی) می دانند -بر خلاف آن چه که امروز در جمهوری اسلامی ایران به عنوان ولی فقیه واحد می بینیم- بر این اساس که علما بزرگ در نجف و قم و کربلا و مشهد مطالب مهم را به مراجع تقلیدی که دارای شرایط شرعی هستند ارجاع می دهند، حال اگر آنان بر شخص واحدی به عنوان مرجع اول و بالاتر برای دولت اسلامی اتفاق کردند، آن شخص به انتخاب امت مرجع و ولی فقیه می شود، و اگر حوزه های علمیه، مراجع متعددی را انتخاب کردند، همه آنان به عنوان مجلس اعلا -به عنوان شورای رهبری- امت را رهبری می کنند. صاحبان این نظریه (شورای فقها و مراجع) دلائلی بیان کرده اند که مختصرا ذکر می شود: 1. شورا عبارت است از رای گیری و آگاهی از همه نظریه ها برای نمایان شدن نظریه برتر، چنین امری از باب حکم واجب است زیرا خداوند می فرماید: "وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ" و چون (شورا) در بین صفات مومنان و دربین واجبات (مانند وجوب نماز و وجوب ترک گناه هان) ذکر شده است، سیاقاً و اتصافاً دلالت بر وجوب دارد. خداوند می فرماید: " فما أوتیتم من شیء فمتاعُ الحیاة الدنیا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ` وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون َ`وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ" ( شوری، 36،37،38). شورا و مشورت بین صفات مومنان آمده که ظهور در وجوب دارد همان طور که در ردیف اجتناب از گناهان بزرگ و وجوب برپایی نماز وارد شده است که قرابت آن را با وجوب بیشتر می کند. سیاق این آیات دلالت بر وجوب شورا و مشورت دارد. 2. وجوب گرفتن اذن در تصرفات؛ هر چیزی که مربوط به اجتماع و مردم باشد چه در اصل و چه در لوازمش باید درباره آن مشورت ومشاوره گرفته شود. از آن جمله، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، فرودگاه ها، کارخانجات بزرگ و ... زیرا این ها با سرمایه مردم تأسیس و کار می کنند، همچنین در وظایف مدیریتی مانند ریاست، وزارت، نمایندگی مجلس، استانداری و فرمانداری و ... باید مشورت شود. برای این بخش دو استدلال ذکر شده است: اول: همه این امور تصرف در مال مردم است و کسی حق تصرف در مال غیر بدون اجازه اش را ندارد، و فرقی هم ندارد که این اموال از خمس ،زکات، معادن یا غیر این ها باشد. دوم: از طرفی این امور، تصرف در موجودیت، و هستی مردم و اجتماع است و کسی جز با اذن آنان اجازه چنین تصرفی را ندارد. و پر واضح است که رضایت مردم و اذن آنان در طول رضایت و اجازه باری تعالی است، بنابراین هرگونه تصرفی باید با جلب این دو رضایت باشد. و همچنین: رهبری جامعه و عالم اسلام، باید در ضمن شورای فقها جامع الشرایط تحقق پیدا کند زیرا آنان بعد از اقبال مردم مرجع تقلید آنان شده اند و از طرف شارع مقدس هم ولایت شرعی دارند، یعنی هم رضایت مردم را دارا می باشند و هم ولایت شرعی دارند، پس بنابراین هیچ مجتهدی حق سلب ولایت شرعی را از مجتهد دیگر ندارد. و چون فکرهای مختلف و متعدد از عقل واحد برتر و به صواب نزدیکتر است و خداوند نیز امر به مشورت کرده و سیره نبوی بر اساس مشورت بوده است؛ ولایت شورایی که اعضاء شورا همه از مجتهدین و مراجع تقلید هستند از ولایت فقیه واحد ارجح است. کلام امام معصوم (ع) نیز در حدیث "أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا" به صورت جمع آمده است و فرموده " رواة حدیثنا" (نه راوی حدیثنا) یعنی حجیت از آن همه آنان است نه شخص واحد، به خصوص در اموری که آثار و عواقب آن به همه مردم مربوط می شود، علاوه بر این که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "دست خداوند با جماعت است." و "عاقل ترین افراد کسی است که عقل های همه مردم را در عقل خودش جمع کند". و " هر کس که بر ده نفر ریاست کند و در آن جمع بهتر و داناتر از او باشد،آن جمع در سراشیبی سقوط اند". پس بنابر آن چه گذشت و با توجه به احادیث پیامبر (ص) بهترین راه برای نجات از ضلالت و سقوط، تشکیل شورای فقها است زیرا در میان آنان حتما اعلم وجود دارد و در غیر این صورت، حدیث پیامبر (ص) شامل آن جامعه می شود. شورای فقهاء بهترین گزینه برای رهبری امت اسلام است زیرا در این صورت استبداد شخصی در امر رهبری پیش نمی آید و از طرفی هیچ فقیهی حق منع فقیه جامع الشرایط دیگر که نائب (عام) امام عصر (عج) است را از بکارگیری ولایت شرعی اش ندارد. در این ایام که قدرتهای مستکبر برای پاره پاره کردن امت اسلام هجوم آورده اند، بهترین راه مبارزه، ایجاد وحدت در میان صفوف شیعیان است که با جمع شده مراجع تقلید و حضور آنان در مجلس واحد این وحدت دست یافتنی است. و بدون شورای فقها یکپارچه کردن مردم ممکن نیست، علاوه بر این که یک شخص توانایی احاطه به تمام شؤنات امت را ندارد. تجارب تاریخی نیز به خوبی نشان می دهد که دیکتاتوری، زائیده حکمرانی شخص واحد بوده است لذا در روایات بر مضرات استبداد به رأی تأکید شده است. پس بنابراین، رهبری جامعه اسلامی باید رهبری شورایی (نه فردی) باشد. این مطالب و برخی دیگر از استدلا ل ها را صاحبان نظریه شورای فقهاء به جای نظریه ولایت فقیه واحد، که امروز در جمهوری اسلامی ایران به آن عمل می شود، بیان کرده اند. با توجه به این که نظریه شورای فقها از طرفی عده ای و به شدت در میان جوانان کشورهای اسلامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس ترویج می شود و از طرفی کتاب یا منابعی برای به چالش کشاندن این نظریه وجود ندارد از شما درخواست داریم که جواب این نظریه را به ما بدهید و استدلالات خود را به تفصیل در این باره بیان کنید. خداوند به شما جزای خیر عطا کند.