از دیدگاه مقام معظم رهبری معنویت در خانواده چه نقشی دارد؟
یکی از محورهایی که در کلام رهبری به عنوان پایگاه معنویت معرفی شده و ابعاد آن از نقطه نظر رشد روحی و معنوی مورد توجه واقع شده موضوع خانواده است. از قضا این کانون در بعضی از مکاتب انحرافی که شعارهای معنوی سرداده اند، مورد هجمه واقع شده و حتی این کانون عاطفی در تعارض با عشق و شادمانگی معرفی شده است. مکتب اشو که در کشور ایران چند سالی است به عنوان یک عرفان ترویج میشود، چنین نگرشی را تعقیب میکند. نگاهی به بخش هایی از کلمات رهبری در باب خانواده جایگاه معنوی خانواده را در رشد اخلاقی و تربیت معنوی افراد روشن میسازد. تحول معنوی خانواده مبنای پیشرفت اگر شما می‌شنوید که در برخی از کشورهای غربی، فرزند و پدر در یک شهر زندگی می‌کنند، اما فرزند از پدرش سال به سال احوالی نمی‌پرسد، خانواده‌ها دور هم جمع نمی‌شوند، کودکان از عطوفتهای پدرانه و مادرانه برخوردار نمی‌شوند، زن و شوهرها جز به موجب یک قرارداد موقت- یک قرارداد قانونی بسته شده است- کنار هم نمی‌نشینند؛ زن یکجا کار دارد، مرد یکجا کار دارد، آخرِ کارِ این، ساعت هشت شب است، آخر کار آن، ساعت ده شب است، بعد یک قرار این با یک دوستی دارد، او قرار با یک همکاری دارد؛ اگر این‌ها را شما می‌شنوید که در جایی هست و اگر این‌ها واقعیت دارد، این‌ها دیگر نشانه‌های پسرفت است. آن تحولی که به این چیزها بینجامد، مورد تأیید ما نیست. ما تحولی می‌خواهیم که بین پدرها، مادرها، خانواده‌ها، فرزندان، دوستان و همسایگان الفت و محبت بیشتر به وجود آورد؛ تا چهل خانه آن طرف‌تر را شما همسایه‌ی خود بدانید؛ این خوب است. محیط، محیط تراحم و تعاطف باشد؛ همه‌ی افراد جامعه نسبت به همدیگر احساس مسئولیت کنند: (کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته)؛ همه‌ی شما راعی هستید؛ یعنی رعایت‌کننده. همه‌ی شما مسئول از رعیتتان هستید؛ یعنی آن کسی که مورد رعایت شما باید قرار بگیرد. آن تحولی که در پیوندها و نظامات اجتماعی به یک چنین حقایقی منتهی بشود، آن پیشرفت است؛ پیشرفت مورد نظر اسلام و جمهوری اسلامی، این است. پیشرفتی که بر فردمحوری و اباحه‌ی لذاتی که انسان به طور مطلق دوست می‌دارد، مبتنی باشد، پیشرفت نیست. دنیای صنعتی غرب‌ امروز بر این پایه استوار است: اباحه‌ی لذات؛ هر لذتی که شرطش فقط این است که تعدی به دیگری نباشد. هر چیزی که دوست می‌داری، مباح است؛ لذت‌جویی کن. برای همین هم است که می‌بینید دیگر این تعبیرات شرم‌آوری که امروز وجود دارد، حتّی به سطح کلیساهای آن‌ها هم کشیده شده است! هم‌جنس‌بازیها و کارهای زشتی که این‌ها می‌کنند، ارتباط و اختلاطهای نامشروع و مستجهن جنسی که بین این‌ها رایج است، یک روز مخفی بود، همین‌طور بتدریج طوری شده که امروز یک چیز رایج شده است. دو، سه سال پیش از این، کشیش یک کلیسایی در امریکا اعلام کرد که من حاضرم دوتا هم‌جنس را که می‌خواهند باهم زندگی کنند، عقدشان را بخوانم! این همان لذت‌گرایی است. می‌گوید از این خوشم می‌آید، پس باید انجام بدهم. این ممنوع و مطرود است. ما این را پیشرفت نمی‌دانیم.(18/8/85) مسأله‌ی مادری، مسأله‌ی همسری، مسأله‌ی خانه و خانواده‌، مسائل بسیار اساسی و حیاتی است. در همه‌ی طرحهایی که ما داریم، بایستی (خانواده‌) مبنا باشد. یعنی شما اگر بزرگترین متخصص پزشکی یا هر رشته‌ی دیگری بشوید، چنانچه زن خانه نباشید، این برای شما یک نقص است. کدبانوی خانه شما باید باشید؛ اصلًا محور این است. اگر بخواهیم تشبیه ناقصی بکنیم، باید به ملکه‌ی زنبور عسل تشبیه کنیم. کانون خانواده، جایی است که عواطف و احساسات باید در آنجا رشد و بالندگی پیدا کند؛ بچه‌ها محبت و نوازش ببینند؛ شوهر که مرد است و طبیعت مرد، طبیعت خام‌تری نسبت به زن است و در میدان خاصی، شکننده‌تر است و مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است حتّی نه نوازش مادر باید نوازش ببیند. برای یک مرد بزرگ، این همسر کاری را می‌کند که مادر برای یک بچه‌ی کوچک آن کار را می‌کند؛ و زنان دقیق و ظریف، به این نکته آشنا هستند. اگر این احساسات و این عواطفِ محتاج وجود یک محور اصلی در خانه که آن، خانم و کدبانوی خانه است نباشد، خانواده یک شکل بدون معنا خواهد بود.(14/10/70) چنین شده است که امروز در دنیای سیاه و تلخی که این بار شامل خود ملتهای متعلق به قدرتهای بزرگ نیز می‌شود ارزشهای اخلاقی بربادرفته، بنیان خانواده‌ سست و لرزان، دیو الکلیسم و اعتیاد به مواد مخدر از همیشه مسلطتر و جاذبه‌ی معنویت و اخلاق از همیشه کمتر است. ما باید در کشورهای خود با فساد مبارزه‌ای جدی آغاز کنیم؛ باید بنیان خانواده‌ را محکم و نخستین و اصلی‌ترین پرورشگاه آدمی را کانون محبت، صفا، عاطفه و معنویت سازیم.( 31/ 06/ 1366) زن محور خانواده در این دو، سه دهه‌ی قبل از انقلاب، به خاطر ورود فرهنگهای اروپایی، بنیان خانواده‌ متزلزل شده بود؛ یعنی حقیقتاً خانواده‌، آن اصالت و ارزش و عظمتی را که در اسلام و فرهنگ سنتی ما دارد، دیگر نداشت. وقتی خانواده‌ هست، همسر و مادر عضو اصلی است. زن در این مجموعه، جای بسیار اساسی و رفیعی دارد. به همین خاطر، وقتی اصل خانواده‌ یعنی زن زیر سؤال و متزلزل است، در آنجا هیچ‌چیزی در جای خودش قرار ندارد. این‌ها بحثهایی است که واقعاً باید روی آن‌ها خیلی تأمل و تدقیق بشود.(16/10/69) خانواده محافظ اخلاق جنسی هنر ادیان و بیشتر از همه اسلام در این است که غرایز جنسی و غریزه‌ی زوج‌طلبی انسان را که غیر از غریزه‌ی جنسی است در خدمت تشکیل خانواده‌ قرار داده و کاری کرده‌اند که کانون خانواده‌، با پشتوانه‌ی غریزه‌ی جنسی، یا با پشتوانه‌ی آن غریزه‌ی دیگر که از غریزه‌ی جنسی عمومیتش بیشتر است تحقق پیدا کند و باقی بماند. بعضیها ممکن است در سنین خاصی نیاز جنسی هم نداشته باشند، اما نیاز به زوج‌طلبی را دارند و می‌باید زوجی از جنس مخالف را داشته باشند؛ زن و مرد فرقی نمی‌کند. سکن، مایه‌ی آرامش است. ادیان و بیش از همه اسلام این‌ها را پشتوانه‌ی تشکیل خانواده‌ قرار داده‌اند. اگر انسانها رها بودند که غریزه‌ی جنسی را هرطور می‌خواهند، اشباع کنند، یا خانواده تشکیل نمی‌شد، یا یک چیز سست و پوچ و تهدیدپذیر و ویرانی‌پذیر می‌شد و هر نسیمی او را به هم می‌زد. لذا در هرجای دنیا که می‌بینید آزادیهای جنسی هست، در آنجا به همان نسبت خانواده ضعیف است؛ چون مرد و زن برای اشباع این غریزه، احتیاجی به این کانون ندارند. اما در آنجایی که دین حاکم است و آزادی جنسی نیست، اینجا همه چیز برای مرد و زن هست؛ لذا این، حفظ و نگهداشته می‌شود. اصل قضیه این است که باید کانون خانواده به وجود بیاید؛ اسلام این را خواسته است. شما یک دختر از جایی و یک پسر از جای دیگری می‌آیید و با یکدیگر آشنا و متصل می‌شوید؛ یک خانواده به وجود می‌آید. این خانواده، منشأ خیراتی است. در اداره‌ی کشور و اداره‌ی انسانیت، کارهای عظیمی به عهده‌ی این خانواده است. این، چیز بسیار مهمی است. شما باید این را مواظب باشید و حفظ کنید.(20/4/70) خانواده مأمور تربیت نسل بالنده اما اگر زن از خانواده‌ای گرفته شد، مرد نمی‌تواند خانواده را حفظ کند. بنابراین، خانواده را زن حفظ می‌کند. علّت اینکه اسلام این قدر به نقش زن در داخل خانواده اهمیت می‌دهد، همین است که زن اگر به خانواده پایبند شد، علاقه نشان داد، به تربیت فرزند اهمیت داد، به بچه‌های خود رسید، آن‌ها را شیر داد، آن‌ها را در آغوش خود بزرگ کرد، برای آن‌ها آذوقه‌های فرهنگی- قصص، احکام، حکایتهای قرآنی، ماجراهای آموزنده- فراهم کرد و در هر فرصتی به فرزندان خود مثل غذای جسمانی چشانید، نسلها در آن جامعه، بالنده و رشید خواهند شد. این، هنر زن است‌.(20/12/75) من دعا و مناجات را از مادرم یاد گرفتم! آنچه که آن وقت برای من مطرح بود و عملًا وجود داشت، این بود که اهل دعا و ذکر و دعاهای مأثور و اعمالی که وارد شده بود، بودم. مثلًا یادم است هنوز بالغ نبودم که اعمال روز عرفه را بجا آوردم. اعمال آن روز، طولانی هم هست لا بد آشنا هستید؛ خیلی از جوانان با آن اعمال آشنا هستند چند ساعت طول می‌کشد. اعمال، از بعد از نماز ظهر و عصر شروع می‌شود و اگر انسان بخواهد به همه آن اعمال برسد، شاید تا نزدیک غروب روزهای نه‌جندان بلند به طول می‌انجامد. آن وقت من یادم است که با مادرم چون مادرم هم خیلی اهل دعا و توجّه و اعمال مستحبّی بود می‌رفتیم یک‌گوشه حیاط که سایه بود منزل ما حیاط کوچکی داشت آنجا فرش پهن می‌کردیم چون مستحب است که زیر آسمان باشد هوا گرم بود؛ آن سالهایی که الآن در ذهنم مانده، یا تابستان بود، یا شاید پاییز بود، روزها نسبتاً بلند بود. در آن سایه می‌نشستیم و ساعتهای متمادی، اعمال روز عرفه را انجام می‌دادیم. هم دعا داشت، هم ذکر و هم نماز. مادرم می‌خواند، من و بعضی از برادر و خواهرها هم بودند، می‌خواندیم. دوره جوانی و نوجوانی من این‌گونه بود؛ دوره انس با معنویات و با دعا و نیایش.(4/11/76) خانواده مکان ایجاد معرفت ایمانی پرسشگر: سؤالم را طور دیگری مطرح می‌کنم: شما خدا را چگونه شناختید؟ رهبری: البته من به صورت ایمانی، از خانواده‌ گرفتم و به صورت معرفتی، بعدها با فکر و با مطالعه کتابهای استدلالی، توانستم به معرفت استدلالی دست پیدا کنم. عزیزان من! می‌توانم به شما بگویم که معرفت استدلالی لازم است؛ اما آن چیزی که انسان را نجات می‌دهد و به حرکت وامی‌دارد، همان معرفت ایمانی است. یعنی وقتی‌که ابوذر مسلمان شد، پیامبر اسلام نرفته بود برهان نظم و برهان خلف و برهان علّت اولی را برای او بیان کند و بگوید به این دلیل خدایی هست و خدا یکی است و این بتها خدا نیستند. نخیر؛ با آن بیان پُرجاذبه خودش، ایمانی را در دل ابوذر انداخته بود. می‌دانید، آن بیانی که بر اثر نورانیّتِ ایمان در دل انسان به وجود می‌آید چقدر ارزشمند است! حالا چه آن را پدر و مادر به انسان بدهند، چه یک بزرگتر دیگر، چه یک حادثه که گاهی آن ایمان ناب را به انسان می‌بخشد که آن برای انسان، خیلی بیشتر به کار می‌آید، تا آن استدلالها. اگرچه آن استدلالها حتماً لازم است؛ زیرا در آن ایمانی که گفتم، ممکن است گاهی وسوسه بشود، بعضی بیایند و خدشه کنند. انسان برای اینکه خودش را از آن وسوسه‌ها به جای امنی برساند، به آن استدلال احتیاج دارد. آن استدلال، مثل ستون و دیواری است که انسان به آن تکیه می‌دهد و خیالش آسوده است که جای وسوسه و دغدغه نیست؛ یعنی کسی نمی‌تواند در انسان، تردید ایجاد کند. اما آن چیزی که انسان را به کار می‌آید، به حرکت وادار می‌کند و در میدانهای زندگی کمک می‌کند، همان اعتقادی است که از ایمان، از محبّت، از جاذبه و از شور و عشق، حاصل می‌شود. (4/11/76) اعضای خانواده همه پاسبان همند! من جداً از خانمهای عزیز این مطلب را می‌خواهم. مردها در میدان سیاست، در میدان اصطکاکهای گوناگون، با حوادث مختلفی مواجه می‌شوند و تأثرات گوناگونی برای آن‌ها پیش می‌آید که همسران آن‌ها ضمن اینکه خودشان نقشهای درخور و قابل توجهی را می‌توانند در هر عرصه‌یی نشان دهند، این نقش مهم را هم بر عهده دارند که همسران خود را که در این صف مقدم مشغول مجاهدت و مبارزه هستند، تقویت و آن‌ها را حفظ کنند. یک مجموعه‌ی به هم‌پیوسته‌ی متواصیِ به حق و متواصیِ به صبر در درون خانواده‌ی مسلمان وجود دارد؛ لذا قرآن می‌فرماید که: (قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها النّاس و الحجارة)؛ هم خودتان را حفظ کنید، هم اهلتان را. این خطاب به مردها و زن‌ها، هر دو، است. اهلِ هر انسانی عبارت است از خانواده‌ و نزدیکان او. زنِ شما، اهلِ شما مردها و مردِ شما، اهلِ شما زنهاست. هم خودتان را از غلتیدن در آتش حفظ کنید، هم اهلتان را حفظ کنید. علاوه بر این، حفظ عناصر اصلی داخل کانون خانواده‌، به حفظ خودِ انسان هم کمک می‌کند. همسران؛ زن‌ها، مردها را و مردها، زن‌ها را می‌توانند از لبه‌ی پرتگاه دوزخ نجات دهند و به بهشت بکشانند.(25/5/89) به فرزندان خود برسید! نکته‌ی دیگری که همین‌جا اضافه می‌کنم، مسأله‌ی فرزندان ماست. به فرزندانتان برسید؛ (قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها النّاس و الحجارة). حق نداریم فرزندان را رها کنیم. سعی‌تان این باشد که ایمانشان را حفظ کنید. کاری نکنید که ایمان جوانتان، دختر و پسرتان- اگر دانشجوست، اگر کاسب است، اگر مشغول کار دیگر است- به مبانیِ شما متزلزل شود. گاهی انسان با دست و زبانِ بی‌مهار و بیرون از کنترل و با عمل غلطِ خودش کاری می‌کند که جوانِ خود را از دین و مبانی دینی و اعتقادات و اصول دور می‌کند؛ او را بی‌اعتقاد می‌کند. ما چنین کسانی را داشتیم؛ از هر دو طرف هم ممکن است. گاهی با سخت‌گیری‌های بیجا- که بنده به سخت‌گیری‌های بیجا اصلًا توصیه نمی‌کنم- و گاهی هم با برخورد تند و تلخ و ترش، بعضی‌ها بچه‌ها را زده می‌کنند؛ بعضی هم از آن طرف با بی‌مبالاتی‌ها و لاابالی‌گری‌ها و امکانات بی‌حساب در اختیار بچه‌ها گذاشتن و از هر غلطِ آن‌ها با اغماض چشم‌پوشی کردن، بچه‌ها را با دست خود طرد می‌کنند؛ در نتیجه بچه فاسد و خراب می‌شود. باید با منطق و برخورد صحیح و مهربانانه با فرزندان برخورد کرد. (قوا انفسکم و اهلیکم)؛ جوان و همسرتان را باید حفظ کنید؛ این جزو وظایف شماست. این، اثر تشدیدکننده دارد؛ یعنی وقتی در خانواده‌ای، جوان یا یک عضو خانواده‌ خدای نکرده نقطه‌ی ضعفی پیدا کرد؛ مثل لکه‌ی سیاهی شد روی دندان، و مینای دندان در این نقطه خراب شد، بتدریج روی ذهن مخاطبهای خودش و پدر و مادرش اثر می‌گذارد و همین‌طور اثرهای متقابلِ تشدیدکننده دارد؛ در نتیجه آن حقیقت و معنویت را از دست می‌دهد. این آیه‌ی شریفه برای من همیشه جالب بوده است: (الّذین آمنوا و اتّبعتهم ذرّیتهم بأیمان الحقنا بهم ذرّیتهم و ما ألتناهم من عملهم من شی‌ء)؛ کسانی که توانسته‌اند ایمان ذریه‌ی خود را حفظ کنند- و لو عمل ذریه، آن‌چنان برجسته نیست- ما در درجات عالیِ معنوی، ذریه را به آن‌ها ملحق می‌کنیم. در روایت دارد: (لتقرّ عیونهم)؛ تا چشمهایشان روشن شود. مؤمن که شما باشید، اگر توانستید بچه‌ی خود را مؤمن بار بیاورید، خدای متعال کمبودهای این بچه را در قیامت، در بهشت و در عرصات دشواری که در برابر شماست، جبران می‌کند؛ او را به شما می‌رساند تا چشم و دل شما روشن شود. خدا برای یک مؤمن خیلی ارزش قائل است. حرف اصلی ما همین‌هایی بود که عرض کردیم. من و شما اگر بخواهیم راه خود را درست برویم و این کشور از وجود من و شما سود ببرد، راهش این است که عرض کردیم: باید به فکر دل خودمان، به فکر قیامت خودمان، به فکر فردای خودمان و به فکر محاسبه‌ی الهی از خودمان باشیم و در این زمینه نسبت به خودمان اغماض نکنیم.(6/8/83) زن ترویج گر معنویت همه‌ی ارزشهای معنوی را می‌توان از درون کانون گرم خانواده‌- که محور آن، زن خانواده‌ است؛ کدخدای این مجموعه، آن مجسمه‌ی عاطفه است- بیرون کشید و معنویات را در سطح جامعه گستراند.(25/3/84) بگذارند ازدواج اسلامی انجام بگیرد. بگذارند ازدواج برای دختر مسلمان و زن جوانی که در محیط اسلامی است، مثل ازدواج فاطمه‌ی زهرا (س) باشد؛ ازدواجی با پیوند عشقی معنوی‌ و الهی و جوششی بی‌نظیر میان زن و مرد مؤمن و مسلمان و همکاری و همسری به معنای واقعی بین دو عنصر الهی و شریف، اما بیگانه از همه‌ی تشریفات و زروزیورهای پوچ و بی‌محتوای ظاهری. این است ازدواج درست زن مسلمان و تربیت فرزند و اداره‌ی محیط خانه‌ و البته اندیشیدن و پرداختن به همه چیز جامعه و دین و دانش و فعالیت اجتماعی و سیاسی. اسلام، این است.)26/10/68) حمزه شریفی دوست صحبت های رهبری از نرم افزار حدیث ولایت استخراج شده و آدرس به شکل درج تاریخ ذکر شده است.
عنوان سوال:

از دیدگاه مقام معظم رهبری معنویت در خانواده چه نقشی دارد؟


پاسخ:

یکی از محورهایی که در کلام رهبری به عنوان پایگاه معنویت معرفی شده و ابعاد آن از نقطه نظر رشد روحی و معنوی مورد توجه واقع شده موضوع خانواده است. از قضا این کانون در بعضی از مکاتب انحرافی که شعارهای معنوی سرداده اند، مورد هجمه واقع شده و حتی این کانون عاطفی در تعارض با عشق و شادمانگی معرفی شده است. مکتب اشو که در کشور ایران چند سالی است به عنوان یک عرفان ترویج میشود، چنین نگرشی را تعقیب میکند.
نگاهی به بخش هایی از کلمات رهبری در باب خانواده جایگاه معنوی خانواده را در رشد اخلاقی و تربیت معنوی افراد روشن میسازد.

تحول معنوی خانواده مبنای پیشرفت
اگر شما می‌شنوید که در برخی از کشورهای غربی، فرزند و پدر در یک شهر زندگی می‌کنند، اما فرزند از پدرش سال به سال احوالی نمی‌پرسد، خانواده‌ها دور هم جمع نمی‌شوند، کودکان از عطوفتهای پدرانه و مادرانه برخوردار نمی‌شوند، زن و شوهرها جز به موجب یک قرارداد موقت- یک قرارداد قانونی بسته شده است- کنار هم نمی‌نشینند؛ زن یکجا کار دارد، مرد یکجا کار دارد، آخرِ کارِ این، ساعت هشت شب است، آخر کار آن، ساعت ده شب است، بعد یک قرار این با یک دوستی دارد، او قرار با یک همکاری دارد؛ اگر این‌ها را شما می‌شنوید که در جایی هست و اگر این‌ها واقعیت دارد، این‌ها دیگر نشانه‌های پسرفت است. آن تحولی که به این چیزها بینجامد، مورد تأیید ما نیست. ما تحولی می‌خواهیم که بین پدرها، مادرها، خانواده‌ها، فرزندان، دوستان و همسایگان الفت و محبت بیشتر به وجود آورد؛ تا چهل خانه آن طرف‌تر را شما همسایه‌ی خود بدانید؛ این خوب است. محیط، محیط تراحم و تعاطف باشد؛ همه‌ی افراد جامعه نسبت به همدیگر احساس مسئولیت کنند: (کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته)؛ همه‌ی شما راعی هستید؛ یعنی رعایت‌کننده. همه‌ی شما مسئول از رعیتتان هستید؛ یعنی آن کسی که مورد رعایت شما باید قرار بگیرد. آن تحولی که در پیوندها و نظامات اجتماعی به یک چنین حقایقی منتهی بشود، آن پیشرفت است؛ پیشرفت مورد نظر اسلام و جمهوری اسلامی، این است. پیشرفتی که بر فردمحوری و اباحه‌ی لذاتی که انسان به طور مطلق دوست می‌دارد، مبتنی باشد، پیشرفت نیست. دنیای صنعتی غرب‌ امروز بر این پایه استوار است: اباحه‌ی لذات؛ هر لذتی که شرطش فقط این است که تعدی به دیگری نباشد. هر چیزی که دوست می‌داری، مباح است؛ لذت‌جویی کن. برای همین هم است که می‌بینید دیگر این تعبیرات شرم‌آوری که امروز وجود دارد، حتّی به سطح کلیساهای آن‌ها هم کشیده شده است! هم‌جنس‌بازیها و کارهای زشتی که این‌ها می‌کنند، ارتباط و اختلاطهای نامشروع و مستجهن جنسی که بین این‌ها رایج است، یک روز مخفی بود، همین‌طور بتدریج طوری شده که امروز یک چیز رایج شده است. دو، سه سال پیش از این، کشیش یک کلیسایی در امریکا اعلام کرد که من حاضرم دوتا هم‌جنس را که می‌خواهند باهم زندگی کنند، عقدشان را بخوانم! این همان لذت‌گرایی است. می‌گوید از این خوشم می‌آید، پس باید انجام بدهم. این ممنوع و مطرود است. ما این را پیشرفت نمی‌دانیم.(18/8/85)
مسأله‌ی مادری، مسأله‌ی همسری، مسأله‌ی خانه و خانواده‌، مسائل بسیار اساسی و حیاتی است. در همه‌ی طرحهایی که ما داریم، بایستی (خانواده‌) مبنا باشد. یعنی شما اگر بزرگترین متخصص پزشکی یا هر رشته‌ی دیگری بشوید، چنانچه زن خانه نباشید، این برای شما یک نقص است. کدبانوی خانه شما باید باشید؛ اصلًا محور این است. اگر بخواهیم تشبیه ناقصی بکنیم، باید به ملکه‌ی زنبور عسل تشبیه کنیم.
کانون خانواده، جایی است که عواطف و احساسات باید در آنجا رشد و بالندگی پیدا کند؛ بچه‌ها محبت و نوازش ببینند؛ شوهر که مرد است و طبیعت مرد، طبیعت خام‌تری نسبت به زن است و در میدان خاصی، شکننده‌تر است و مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است حتّی نه نوازش مادر باید نوازش ببیند. برای یک مرد بزرگ، این همسر کاری را می‌کند که مادر برای یک بچه‌ی کوچک آن کار را می‌کند؛ و زنان دقیق و ظریف، به این نکته آشنا هستند. اگر این احساسات و این عواطفِ محتاج وجود یک محور اصلی در خانه که آن، خانم و کدبانوی خانه است نباشد، خانواده یک شکل بدون معنا خواهد بود.(14/10/70)
چنین شده است که امروز در دنیای سیاه و تلخی که این بار شامل خود ملتهای متعلق به قدرتهای بزرگ نیز می‌شود ارزشهای اخلاقی بربادرفته، بنیان خانواده‌ سست و لرزان، دیو الکلیسم و اعتیاد به مواد مخدر از همیشه مسلطتر و جاذبه‌ی معنویت و اخلاق از همیشه کمتر است. ما باید در کشورهای خود با فساد مبارزه‌ای جدی آغاز کنیم؛ باید بنیان خانواده‌ را محکم و نخستین و اصلی‌ترین پرورشگاه آدمی را کانون محبت، صفا، عاطفه و معنویت سازیم.( 31/ 06/ 1366)
زن محور خانواده
در این دو، سه دهه‌ی قبل از انقلاب، به خاطر ورود فرهنگهای اروپایی، بنیان خانواده‌ متزلزل شده بود؛ یعنی حقیقتاً خانواده‌، آن اصالت و ارزش و عظمتی را که در اسلام و فرهنگ سنتی ما دارد، دیگر نداشت. وقتی خانواده‌ هست، همسر و مادر عضو اصلی است. زن در این مجموعه، جای بسیار اساسی و رفیعی دارد. به همین خاطر، وقتی اصل خانواده‌ یعنی زن زیر سؤال و متزلزل است، در آنجا هیچ‌چیزی در جای خودش قرار ندارد. این‌ها بحثهایی است که واقعاً باید روی آن‌ها خیلی تأمل و تدقیق بشود.(16/10/69)
خانواده محافظ اخلاق جنسی
هنر ادیان و بیشتر از همه اسلام در این است که غرایز جنسی و غریزه‌ی زوج‌طلبی انسان را که غیر از غریزه‌ی جنسی است در خدمت تشکیل خانواده‌ قرار داده و کاری کرده‌اند که کانون خانواده‌، با پشتوانه‌ی غریزه‌ی جنسی، یا با پشتوانه‌ی آن غریزه‌ی دیگر که از غریزه‌ی جنسی عمومیتش بیشتر است تحقق پیدا کند و باقی بماند. بعضیها ممکن است در سنین خاصی نیاز جنسی هم نداشته باشند، اما نیاز به زوج‌طلبی را دارند و می‌باید زوجی از جنس مخالف را داشته باشند؛ زن و مرد فرقی نمی‌کند. سکن، مایه‌ی آرامش است. ادیان و بیش از همه اسلام این‌ها را پشتوانه‌ی تشکیل خانواده‌ قرار داده‌اند.
اگر انسانها رها بودند که غریزه‌ی جنسی را هرطور می‌خواهند، اشباع کنند، یا خانواده تشکیل نمی‌شد، یا یک چیز سست و پوچ و تهدیدپذیر و ویرانی‌پذیر می‌شد و هر نسیمی او را به هم می‌زد. لذا در هرجای دنیا که می‌بینید آزادیهای جنسی هست، در آنجا به همان نسبت خانواده ضعیف است؛ چون مرد و زن برای اشباع این غریزه، احتیاجی به این کانون ندارند. اما در آنجایی که دین حاکم است و آزادی جنسی نیست، اینجا همه چیز برای مرد و زن هست؛ لذا این، حفظ و نگهداشته می‌شود.
اصل قضیه این است که باید کانون خانواده به وجود بیاید؛ اسلام این را خواسته است. شما یک دختر از جایی و یک پسر از جای دیگری می‌آیید و با یکدیگر آشنا و متصل می‌شوید؛ یک خانواده به وجود می‌آید. این خانواده، منشأ خیراتی است. در اداره‌ی کشور و اداره‌ی انسانیت، کارهای عظیمی به عهده‌ی این خانواده است. این، چیز بسیار مهمی است. شما باید این را مواظب باشید و حفظ کنید.(20/4/70)
خانواده مأمور تربیت نسل بالنده
اما اگر زن از خانواده‌ای گرفته شد، مرد نمی‌تواند خانواده را حفظ کند. بنابراین، خانواده را زن حفظ می‌کند.
علّت اینکه اسلام این قدر به نقش زن در داخل خانواده اهمیت می‌دهد، همین است که زن اگر به خانواده پایبند شد، علاقه نشان داد، به تربیت فرزند اهمیت داد، به بچه‌های خود رسید، آن‌ها را شیر داد، آن‌ها را در آغوش خود بزرگ کرد، برای آن‌ها آذوقه‌های فرهنگی- قصص، احکام، حکایتهای قرآنی، ماجراهای آموزنده- فراهم کرد و در هر فرصتی به فرزندان خود مثل غذای جسمانی چشانید، نسلها در آن جامعه، بالنده و رشید خواهند شد. این، هنر زن است‌.(20/12/75)
من دعا و مناجات را از مادرم یاد گرفتم!
آنچه که آن وقت برای من مطرح بود و عملًا وجود داشت، این بود که اهل دعا و ذکر و دعاهای مأثور و اعمالی که وارد شده بود، بودم. مثلًا یادم است هنوز بالغ نبودم که اعمال روز عرفه را بجا آوردم. اعمال آن روز، طولانی هم هست لا بد آشنا هستید؛ خیلی از جوانان با آن اعمال آشنا هستند چند ساعت طول می‌کشد. اعمال، از بعد از نماز ظهر و عصر شروع می‌شود و اگر انسان بخواهد به همه آن اعمال برسد، شاید تا نزدیک غروب روزهای نه‌جندان بلند به طول می‌انجامد.
آن وقت من یادم است که با مادرم چون مادرم هم خیلی اهل دعا و توجّه و اعمال مستحبّی بود می‌رفتیم یک‌گوشه حیاط که سایه بود منزل ما حیاط کوچکی داشت آنجا فرش پهن می‌کردیم چون مستحب است که زیر آسمان باشد هوا گرم بود؛ آن سالهایی که الآن در ذهنم مانده، یا تابستان بود، یا شاید پاییز بود، روزها نسبتاً بلند بود. در آن سایه می‌نشستیم و ساعتهای متمادی، اعمال روز عرفه را انجام می‌دادیم. هم دعا داشت، هم ذکر و هم نماز. مادرم می‌خواند، من و بعضی از برادر و خواهرها هم بودند، می‌خواندیم. دوره جوانی و نوجوانی من این‌گونه بود؛ دوره انس با معنویات و با دعا و نیایش.(4/11/76)
خانواده مکان ایجاد معرفت ایمانی
پرسشگر: سؤالم را طور دیگری مطرح می‌کنم: شما خدا را چگونه شناختید؟
رهبری: البته من به صورت ایمانی، از خانواده‌ گرفتم و به صورت معرفتی، بعدها با فکر و با مطالعه کتابهای استدلالی، توانستم به معرفت استدلالی دست پیدا کنم. عزیزان من! می‌توانم به شما بگویم که معرفت استدلالی لازم است؛ اما آن چیزی که انسان را نجات می‌دهد و به حرکت وامی‌دارد، همان معرفت ایمانی است. یعنی وقتی‌که ابوذر مسلمان شد، پیامبر اسلام نرفته بود برهان نظم و برهان خلف و برهان علّت اولی را برای او بیان کند و بگوید به این دلیل خدایی هست و خدا یکی است و این بتها خدا نیستند. نخیر؛ با آن بیان پُرجاذبه خودش، ایمانی را در دل ابوذر انداخته بود. می‌دانید، آن بیانی که بر اثر نورانیّتِ ایمان در دل انسان به وجود می‌آید چقدر ارزشمند است! حالا چه آن را پدر و مادر به انسان بدهند، چه یک بزرگتر دیگر، چه یک حادثه که گاهی آن ایمان ناب را به انسان می‌بخشد که آن برای انسان، خیلی بیشتر به کار می‌آید، تا آن استدلالها. اگرچه آن استدلالها حتماً لازم است؛ زیرا در آن ایمانی که گفتم، ممکن است گاهی وسوسه بشود، بعضی بیایند و خدشه کنند. انسان برای اینکه خودش را از آن وسوسه‌ها به جای امنی برساند، به آن استدلال احتیاج دارد. آن استدلال، مثل ستون و دیواری است که انسان به آن تکیه می‌دهد و خیالش آسوده است که جای وسوسه و دغدغه نیست؛ یعنی کسی نمی‌تواند در انسان، تردید ایجاد کند. اما آن چیزی که انسان را به کار می‌آید، به حرکت وادار می‌کند و در میدانهای زندگی کمک می‌کند، همان اعتقادی است که از ایمان، از محبّت، از جاذبه و از شور و عشق، حاصل می‌شود. (4/11/76)
اعضای خانواده همه پاسبان همند!
من جداً از خانمهای عزیز این مطلب را می‌خواهم. مردها در میدان سیاست، در میدان اصطکاکهای گوناگون، با حوادث مختلفی مواجه می‌شوند و تأثرات گوناگونی برای آن‌ها پیش می‌آید که همسران آن‌ها ضمن اینکه خودشان نقشهای درخور و قابل توجهی را می‌توانند در هر عرصه‌یی نشان دهند، این نقش مهم را هم بر عهده دارند که همسران خود را که در این صف مقدم مشغول مجاهدت و مبارزه هستند، تقویت و آن‌ها را حفظ کنند. یک مجموعه‌ی به هم‌پیوسته‌ی متواصیِ به حق و متواصیِ به صبر در درون خانواده‌ی مسلمان وجود دارد؛ لذا قرآن می‌فرماید که: (قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها النّاس و الحجارة)؛ هم خودتان را حفظ کنید، هم اهلتان را. این خطاب به مردها و زن‌ها، هر دو، است. اهلِ هر انسانی عبارت است از خانواده‌ و نزدیکان او. زنِ شما، اهلِ شما مردها و مردِ شما، اهلِ شما زنهاست. هم خودتان را از غلتیدن در آتش حفظ کنید، هم اهلتان را حفظ کنید. علاوه بر این، حفظ عناصر اصلی داخل کانون خانواده‌، به حفظ خودِ انسان هم کمک می‌کند. همسران؛ زن‌ها، مردها را و مردها، زن‌ها را می‌توانند از لبه‌ی پرتگاه دوزخ نجات دهند و به بهشت بکشانند.(25/5/89)
به فرزندان خود برسید!
نکته‌ی دیگری که همین‌جا اضافه می‌کنم، مسأله‌ی فرزندان ماست. به فرزندانتان برسید؛ (قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها النّاس و الحجارة). حق نداریم فرزندان را رها کنیم. سعی‌تان این باشد که ایمانشان را حفظ کنید. کاری نکنید که ایمان جوانتان، دختر و پسرتان- اگر دانشجوست، اگر کاسب است، اگر مشغول کار دیگر است- به مبانیِ شما متزلزل شود. گاهی انسان با دست و زبانِ بی‌مهار و بیرون از کنترل و با عمل غلطِ خودش کاری می‌کند که جوانِ خود را از دین و مبانی دینی و اعتقادات و اصول دور می‌کند؛ او را بی‌اعتقاد می‌کند. ما چنین کسانی را داشتیم؛ از هر دو طرف هم ممکن است. گاهی با سخت‌گیری‌های بیجا- که بنده به سخت‌گیری‌های بیجا اصلًا توصیه نمی‌کنم- و گاهی هم با برخورد تند و تلخ و ترش، بعضی‌ها بچه‌ها را زده می‌کنند؛ بعضی هم از آن طرف با بی‌مبالاتی‌ها و لاابالی‌گری‌ها و امکانات بی‌حساب در اختیار بچه‌ها گذاشتن و از هر غلطِ آن‌ها با اغماض چشم‌پوشی کردن، بچه‌ها را با دست خود طرد می‌کنند؛ در نتیجه بچه فاسد و خراب می‌شود. باید با منطق و برخورد صحیح و مهربانانه با فرزندان برخورد کرد. (قوا انفسکم و اهلیکم)؛ جوان و همسرتان را باید حفظ کنید؛ این جزو وظایف شماست. این، اثر تشدیدکننده دارد؛ یعنی وقتی در خانواده‌ای، جوان یا یک عضو خانواده‌ خدای نکرده نقطه‌ی ضعفی پیدا کرد؛ مثل لکه‌ی سیاهی شد روی دندان، و مینای دندان در این نقطه خراب شد، بتدریج روی ذهن مخاطبهای خودش و پدر و مادرش اثر می‌گذارد و همین‌طور اثرهای متقابلِ تشدیدکننده دارد؛ در نتیجه آن حقیقت و معنویت را از دست می‌دهد.
این آیه‌ی شریفه برای من همیشه جالب بوده است: (الّذین آمنوا و اتّبعتهم ذرّیتهم بأیمان الحقنا بهم ذرّیتهم و ما ألتناهم من عملهم من شی‌ء)؛ کسانی که توانسته‌اند ایمان ذریه‌ی خود را حفظ کنند- و لو عمل ذریه، آن‌چنان برجسته نیست- ما در درجات عالیِ معنوی، ذریه را به آن‌ها ملحق می‌کنیم. در روایت دارد: (لتقرّ عیونهم)؛ تا چشمهایشان روشن شود. مؤمن که شما باشید، اگر توانستید بچه‌ی خود را مؤمن بار بیاورید، خدای متعال کمبودهای این بچه را در قیامت، در بهشت و در عرصات دشواری که در برابر شماست، جبران می‌کند؛ او را به شما می‌رساند تا چشم و دل شما روشن شود. خدا برای یک مؤمن خیلی ارزش قائل است.
حرف اصلی ما همین‌هایی بود که عرض کردیم. من و شما اگر بخواهیم راه خود را درست برویم و این کشور از وجود من و شما سود ببرد، راهش این است که عرض کردیم: باید به فکر دل خودمان، به فکر قیامت خودمان، به فکر فردای خودمان و به فکر محاسبه‌ی الهی از خودمان باشیم و در این زمینه نسبت به خودمان اغماض نکنیم.(6/8/83)
زن ترویج گر معنویت
همه‌ی ارزشهای معنوی را می‌توان از درون کانون گرم خانواده‌- که محور آن، زن خانواده‌ است؛ کدخدای این مجموعه، آن مجسمه‌ی عاطفه است- بیرون کشید و معنویات را در سطح جامعه گستراند.(25/3/84)
بگذارند ازدواج اسلامی انجام بگیرد. بگذارند ازدواج برای دختر مسلمان و زن جوانی که در محیط اسلامی است، مثل ازدواج فاطمه‌ی زهرا (س) باشد؛ ازدواجی با پیوند عشقی معنوی‌ و الهی و جوششی بی‌نظیر میان زن و مرد مؤمن و مسلمان و همکاری و همسری به معنای واقعی بین دو عنصر الهی و شریف، اما بیگانه از همه‌ی تشریفات و زروزیورهای پوچ و بی‌محتوای ظاهری. این است ازدواج درست زن مسلمان و تربیت فرزند و اداره‌ی محیط خانه‌ و البته اندیشیدن و پرداختن به همه چیز جامعه و دین و دانش و فعالیت اجتماعی و سیاسی. اسلام، این است.)26/10/68)

حمزه شریفی دوست
صحبت های رهبری از نرم افزار حدیث ولایت استخراج شده و آدرس به شکل درج تاریخ ذکر شده است.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین