آیا تعارض قانون جذب و برخی مبانی اسلامی قابل توجیه است؟
در این فراز روی سخن ما با کسانی است که خود را دلبستۀ به معارف اسلامی معرفی میکنند و همه چیز را با شادی و هیجان مثبت توجیه میکنند و مفاهیمی مانند قانون جذب را دربست پذیرفته اند. براستی اگر جادۀ یکطرفه مثبت اندیشی در قانون جذب مبنای حرکت قرار گیرد، با آن دسته از دستورات دینی که با اصل مثبت نگری در تعارضند چه باید کرد؟ افرادی که قانون جذب را اسلامی معرفی میکنند و مدلِ پیشنهادی خود را بر مثبت نگری مطلق بنا میکنند، با مناسک حُزن آور که جزو مسلمات دینی است چه میکنند؟ آن بخش از برنامه های عبادی که حزن و گریه و خوف را ترویج میکنند چگونه با عینک مثبت‌بینی قابل تفسیر است؟ قریب به ثلث آیات قران در مورد جهان بعد از مرگ است. آیات فراوانی در وصفِ مرگ و قبض روح و سکرات موت و پل صراط و مواقف قیامت و عذابهای اخروی وارد شده و انذار و تهدید و ترساندن را به سرحد خویش رسانده است. گریه و عزاداری برای سید الشهدا و یاد مصائب ایشان جزو مستحبات مؤکد و راه میانبر سلوک معنوی معرفی شده است. قرآن کریم در وصف مؤمنین آورده: مومنین به رو در می افتند و می گریند و بر خشوعشان افزوده میشود . پیامبر فرمود: هر کس از ترس خدا به اندازۀ مگسی اشک از چشمش سرازیر شود، خداوند او را در روز ترس بزرگ ایمن خواهد کرد. اینها همه مواردی است که هیچ کدام با احساس مثبت و شادی روانشناسانه که پایه های قانون جذب را شکل میدهد قابل توجیه نیستند. اگر منطق جذب مبنای قضاوت قرار گیرد، باید گفت این دستورات چون با منفی نگری و تجسم امور منفی همراه گردیده باعث جذب امور منفی میشود و زندگی را به مرز تلخ کامی و منفی‌گرایی خواهند کشاند. باید توجه داشت اسلام تنها بر مثبت نگری متوقف نمیشود و زندگی را در شادی افراطی خلاصه نمیکند. متون دینی نه بر شادی هیجانی که بر سرور درونی و فرح باطنی تأکید دارد و چنین سروری را در آرامش قلبی جستجو میکند و صد البته آرامش قلبی را در یاد خدا و بندگی او جستجو میکند و این گونه رشد و تکامل و تعالی آدمی را سامان میدهد. نکته مهم که در قانون جذب مورد غفلت واقع شده این است که آدمی فطرت خداجویی دارد، روحیۀ طغیان و تفرعن هم دارد، فطرت حقیقت خواهی دارد، خودخواهی و منیت طلبی هم دارد، دوست دار خدمت است، اما آز و طمع هم در نهاد او ریشه دارد. قانون جذب آن بخش از وجود آدمی را که به سرکشی و سلطه‌جویی و فزون‌خواهی فرامیخواند، نه تنها نادیده می انگارد، بلکه آن را تإیید کرده و به رسمیت میشناسد؛ در نتیجه برنامه ای برای کنترل و مهار نفس سرکش آدمی پیشنهاد نمیدهد و یادی از خشوع و تذلل و بندگی و تکلیف به میان نمی‌آورد. از همین رو تعالیم دینی به خاکساری و تذلل در مقابل خداوند و گریه و توبه دعوت کرده و در کنار امید و رجا و بخشش، بر خوف هم تأکید کرده است. بعضی از مکاتب معنویت گرا به تازگی به ایده (احیای نیمه پنهان) روی آورده اند؛ به این معنی که مردان باید نیمه زنانه وجود خویش را کشف کرده و برنامه هایی برای احیای این نیمه به اجرا گذارند. زنان نیز باید نیمه مردانه وجود خویش را شناسایی کنند و سعی کنند آن بخش از وجودشان که ناظر به خصلت ها و صفات مردانه (مانند تدبیر، قاطعیت، ابهت و عقلانیت) است را بازبینی و رشد دهند. پائولو کوئلیو به رغم آسیب های جدی که در آرا و اندیشه هایش وجود دارد تلاش کرده به این نیمه بپردازد. وی در سال 1379 بعد از مسافرت به ایران که با ماه محرم همزمان شده بود در یکی از جلسات عزاداری حاضر شد و ناظر گریه مردان بر مصائب سالار شهیدان بود. بعد از جلسه ضمن اظهار تعجب گفت: (متوجه شدم مردان نیز میتوانند مانند زنان هیجانات و عواطف خود را بروز داده و نیمه زنانه خویش را کشف نمایند.) قابل ذکر است نیمۀ پنهان مورد مطالعۀ بعضی از رهبران معنویت های وارداتی قرار گرفته، اما عموما به افراط و تفریط رفته و هم از جهت شناسایی این خصلت ها و هم از منظر راهکارهای پیشنهادی برای رشد این صفات توفیقی نداشته اند. قانون جذب هم مانند دیگر مکاتب نوپدید نتوانسته نیاز انسان به خشوع و عبادت را درک کرده و راهی برای پرورش ابعاد عاطفی و ترقیق ساحت های روحی پیدا نکرده است. درست است اعمالی همچون گریه، تضرع و خوف در منطق جذب منفی تحلیل میشود، اما چنین اعمالی نشان از رشد همه‌جانبه و تعادل روحی دارد. انسان مومن در کنار تمسک به رحمت و فضل خداوند به مقام جلال و کبریایی حق هم توجه دارد و امید را با خوف آمیخته است. خدای جذبی خدای زنانه و منفعل است و از جلال و شوکت و جبروت بی بهره است. حمزه شریفی دوست منابع: شریفی دوست، حمزه، کاوشی در معنویت های نوظهور،قم، نشر معارف، 1392. برن، راندا، راز، ترجمه نفیسه معتکف، تهران، نشر نو اندیش، 1388.
عنوان سوال:

آیا تعارض قانون جذب و برخی مبانی اسلامی قابل توجیه است؟


پاسخ:

در این فراز روی سخن ما با کسانی است که خود را دلبستۀ به معارف اسلامی معرفی میکنند و همه چیز را با شادی و هیجان مثبت توجیه میکنند و مفاهیمی مانند قانون جذب را دربست پذیرفته اند.

براستی اگر جادۀ یکطرفه مثبت اندیشی در قانون جذب مبنای حرکت قرار گیرد، با آن دسته از دستورات دینی که با اصل مثبت نگری در تعارضند چه باید کرد؟ افرادی که قانون جذب را اسلامی معرفی میکنند و مدلِ پیشنهادی خود را بر مثبت نگری مطلق بنا میکنند، با مناسک حُزن آور که جزو مسلمات دینی است چه میکنند؟ آن بخش از برنامه های عبادی که حزن و گریه و خوف را ترویج میکنند چگونه با عینک مثبت‌بینی قابل تفسیر است؟
قریب به ثلث آیات قران در مورد جهان بعد از مرگ است. آیات فراوانی در وصفِ مرگ و قبض روح و سکرات موت و پل صراط و مواقف قیامت و عذابهای اخروی وارد شده و انذار و تهدید و ترساندن را به سرحد خویش رسانده است. گریه و عزاداری برای سید الشهدا و یاد مصائب ایشان جزو مستحبات مؤکد و راه میانبر سلوک معنوی معرفی شده است. قرآن کریم در وصف مؤمنین آورده: مومنین به رو در می افتند و می گریند و بر خشوعشان افزوده میشود . پیامبر فرمود: هر کس از ترس خدا به اندازۀ مگسی اشک از چشمش سرازیر شود، خداوند او را در روز ترس بزرگ ایمن خواهد کرد.
اینها همه مواردی است که هیچ کدام با احساس مثبت و شادی روانشناسانه که پایه های قانون جذب را شکل میدهد قابل توجیه نیستند. اگر منطق جذب مبنای قضاوت قرار گیرد، باید گفت این دستورات چون با منفی نگری و تجسم امور منفی همراه گردیده باعث جذب امور منفی میشود و زندگی را به مرز تلخ کامی و منفی‌گرایی خواهند کشاند.
باید توجه داشت اسلام تنها بر مثبت نگری متوقف نمیشود و زندگی را در شادی افراطی خلاصه نمیکند. متون دینی نه بر شادی هیجانی که بر سرور درونی و فرح باطنی تأکید دارد و چنین سروری را در آرامش قلبی جستجو میکند و صد البته آرامش قلبی را در یاد خدا و بندگی او جستجو میکند و این گونه رشد و تکامل و تعالی آدمی را سامان میدهد.
نکته مهم که در قانون جذب مورد غفلت واقع شده این است که آدمی فطرت خداجویی دارد، روحیۀ طغیان و تفرعن هم دارد، فطرت حقیقت خواهی دارد، خودخواهی و منیت طلبی هم دارد، دوست دار خدمت است، اما آز و طمع هم در نهاد او ریشه دارد. قانون جذب آن بخش از وجود آدمی را که به سرکشی و سلطه‌جویی و فزون‌خواهی فرامیخواند، نه تنها نادیده می انگارد، بلکه آن را تإیید کرده و به رسمیت میشناسد؛ در نتیجه برنامه ای برای کنترل و مهار نفس سرکش آدمی پیشنهاد نمیدهد و یادی از خشوع و تذلل و بندگی و تکلیف به میان نمی‌آورد. از همین رو تعالیم دینی به خاکساری و تذلل در مقابل خداوند و گریه و توبه دعوت کرده و در کنار امید و رجا و بخشش، بر خوف هم تأکید کرده است.
بعضی از مکاتب معنویت گرا به تازگی به ایده (احیای نیمه پنهان) روی آورده اند؛ به این معنی که مردان باید نیمه زنانه وجود خویش را کشف کرده و برنامه هایی برای احیای این نیمه به اجرا گذارند. زنان نیز باید نیمه مردانه وجود خویش را شناسایی کنند و سعی کنند آن بخش از وجودشان که ناظر به خصلت ها و صفات مردانه (مانند تدبیر، قاطعیت، ابهت و عقلانیت) است را بازبینی و رشد دهند. پائولو کوئلیو به رغم آسیب های جدی که در آرا و اندیشه هایش وجود دارد تلاش کرده به این نیمه بپردازد. وی در سال 1379 بعد از مسافرت به ایران که با ماه محرم همزمان شده بود در یکی از جلسات عزاداری حاضر شد و ناظر گریه مردان بر مصائب سالار شهیدان بود. بعد از جلسه ضمن اظهار تعجب گفت: (متوجه شدم مردان نیز میتوانند مانند زنان هیجانات و عواطف خود را بروز داده و نیمه زنانه خویش را کشف نمایند.)
قابل ذکر است نیمۀ پنهان مورد مطالعۀ بعضی از رهبران معنویت های وارداتی قرار گرفته، اما عموما به افراط و تفریط رفته و هم از جهت شناسایی این خصلت ها و هم از منظر راهکارهای پیشنهادی برای رشد این صفات توفیقی نداشته اند. قانون جذب هم مانند دیگر مکاتب نوپدید نتوانسته نیاز انسان به خشوع و عبادت را درک کرده و راهی برای پرورش ابعاد عاطفی و ترقیق ساحت های روحی پیدا نکرده است.
درست است اعمالی همچون گریه، تضرع و خوف در منطق جذب منفی تحلیل میشود، اما چنین اعمالی نشان از رشد همه‌جانبه و تعادل روحی دارد. انسان مومن در کنار تمسک به رحمت و فضل خداوند به مقام جلال و کبریایی حق هم توجه دارد و امید را با خوف آمیخته است. خدای جذبی خدای زنانه و منفعل است و از جلال و شوکت و جبروت بی بهره است.

حمزه شریفی دوست

منابع:

شریفی دوست، حمزه، کاوشی در معنویت های نوظهور،قم، نشر معارف، 1392.

برن، راندا، راز، ترجمه نفیسه معتکف، تهران، نشر نو اندیش، 1388.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین