لطفا درباره مکتب شمنیسم، توضیح دهید و اینکه دارای چه اعتقاداتی میباشند؟ مکتب شمنیسم از جمله مکاتب عرفانی میباشد که در تقسیمبندیها به عنوان مکتب طبیعتگرائی وهمجو، معرفی میشود که در واقع نوعی طبیعتگرائی معنوی به حساب میآیند. طبیعتگرائی معنوی از آنجا آغاز شد که انسان، رزق و روزی، نعمت و بلاها را در گروه نیروی طبیعت دانست و ایمان یافت که نیروی برتر و رازآلود طبیعت، بر همه شئون آدمی سیطره دارد. بدین ترتیب با تامل در نفس خود به نیروی عظیم طبیعت پی برد؛ از این رو نفس خود را کاوید، تا راهی برای ارتباط و بهرهبرداری از این نیروی بیکران بیابد. با آمیخته شدن خود اندیشی مذموم و ممدوح از این کاوشهای ذهنی، شیوهها و مکاتب معنوی گوناگونی پدید آمد و تحریفهائی در تعالیم ادیان وارد شد. در این چارچوب، معنویت به معنای پذیرش نیروی برتر و محیط بر پدیدههای مادی طبیعی است که در تمامی مظاهر طبیعت جریان دارد و عرفان به معنای شناخت و ارتباط با نیروست. یکی از دو مکتب عمدهای که میتوان در چارچوب عرفان طبیعتگرا به تحلیل کشید، عرفان بومیان آمریکا و آفریقاست که به دلیل گزینش شیوههای توهمی برای شناخت و ارتباط با نیروی طبیعت، با صفت وهمجو توصیف میکنیم. در مقابل، شیوه معنوی عدهای از مردمان شرق دور را که روشهای واقعنگرانه اختیار کردهاند، طبیعتگرائی واقعنگر مینامیم. البته این تقسیم لزوما به معنای مرزگذاری دقیق نیست؛ زیرا هم طبیعتگرائی واقعنگر دارای عناصر موهوم است و هم طبیعتگرائی وهمجو از واقعنگری خالی نیست. مهمترین باورهای مکتبهای عرفانی طبیعتگرا، اعتقاد به خدا، یا پرستش ارواح نیاکان است؛ زیرا به نیروی طبیعت پیوسته و چه خوب و چه بدشان در عالم تاثیرگذار میباشند. همچنین عقیده به اشیائی (Mnan) که منبع نیرو هستند و جاندارانگاری(Animism) مظاهر طبیعی از دیگر باورهای این مکاتب میباشد. در مکتب شمنیسم، شمن کسی است که قدرت جادوئی دارد و میتواند با نیروی موثر بر طبیعت ارتباط برقرار کند و در مداوای بیماران، رفع مشکلات قوم خود، طلب روزی و افزایش برکت، آن نیروها، را به کار گیرد. از آنجا که مهمترین کار شمنها شفای بیماران، حفظ حیات و رفع خطرات از مردم است، لازم است که خودشان به نوعی این مراحل را پشت سر گذارند؛ یعنی در حالت خلسه، مرگ توهمی را تجربه کرده و حیات مجدد را بچشند. راه یا شرط دیگر شمن شدن، فراخوانی به وسیله ارواح است. شرط دیگر، ریاضت و عزلت برای رسیدن به شهود چهره ارواح مددکار و شنود پیام آنهاست. جنون و اختلال روانی و سپس خوددرمانی به دست کسی که صلاحیت مقام شمنی را دارد، از دیگر شروط آن میباشد. این مکتب همچنین از عقائد زیربنائی همچون تعدد روح انسان و غیره برخوردار است. با بررسی این مکتب و عقائد آن، میتوان گفت که این مکتب میکوشد با ایجاد تغییر در شالودههای عادی احساس و ادراک، جهان را به گونهای دیگر ببیند و از نیروهای پنهان در طبیعت به نفع خود و قبیله استفاده کند. نیروهای فوق طبیعی و بیان دقیقتر پنهان در طبیعت یا نافذ بر آن به صورت رویاهای موهوم برای شمن نمودار میشود. این رویاها، معمولا مطابق با اسطورههای قبیلهای است که شمن به آنها باور داشته، روی آنها فکر میکند و متمرکز میشود. حتی هوادارن پرو پا قرص شمنیسم، در میان مردمشناسان، روانشناسان و محققانی نظیر هرمانس کاستاندا، مشاهدات شمنیستی را موهوم میدانند. متاسفانه امروزه همین باورها منشاء پیدایش گروههائی از جوانان به ویژه در آمریکا شده است که خود را شیطانپرست معرفی و به راستی در ظاهر و رفتار و کنسرتهایشان شیطان را مجسم کردهاند. در بهترین صورت، شمنیسم برتری انسان را بر سائر موجودات و حیوانات انکار میکند؛ حتی تشرف به القاب حیوانی، نظیر خرس بزرگ، گوزن سیاه، سگ زرد و ... ویژه شمنها و بر اساس رویاهائی است که هنگام اتحاد با نیروهای پنهانی طبیعت مشاهده میکنند. بنابراین مشخص است که غایت مسیر عرفانی شمنیسم، وهم در وهم بوده و معطوف به اتحاد، فنا، شهود نیروی پنهان طبیعت و صورتهای موهوم منسوب به آن است.
لطفا درباره مکتب شمنیسم، توضیح دهید و اینکه دارای چه اعتقاداتی میباشند؟
لطفا درباره مکتب شمنیسم، توضیح دهید و اینکه دارای چه اعتقاداتی میباشند؟
مکتب شمنیسم از جمله مکاتب عرفانی میباشد که در تقسیمبندیها به عنوان مکتب طبیعتگرائی وهمجو، معرفی میشود که در واقع نوعی طبیعتگرائی معنوی به حساب میآیند.
طبیعتگرائی معنوی از آنجا آغاز شد که انسان، رزق و روزی، نعمت و بلاها را در گروه نیروی طبیعت دانست و ایمان یافت که نیروی برتر و رازآلود طبیعت، بر همه شئون آدمی سیطره دارد. بدین ترتیب با تامل در نفس خود به نیروی عظیم طبیعت پی برد؛ از این رو نفس خود را کاوید، تا راهی برای ارتباط و بهرهبرداری از این نیروی بیکران بیابد. با آمیخته شدن خود اندیشی مذموم و ممدوح از این کاوشهای ذهنی، شیوهها و مکاتب معنوی گوناگونی پدید آمد و تحریفهائی در تعالیم ادیان وارد شد.
در این چارچوب، معنویت به معنای پذیرش نیروی برتر و محیط بر پدیدههای مادی طبیعی است که در تمامی مظاهر طبیعت جریان دارد و عرفان به معنای شناخت و ارتباط با نیروست.
یکی از دو مکتب عمدهای که میتوان در چارچوب عرفان طبیعتگرا به تحلیل کشید، عرفان بومیان آمریکا و آفریقاست که به دلیل گزینش شیوههای توهمی برای شناخت و ارتباط با نیروی طبیعت، با صفت وهمجو توصیف میکنیم.
در مقابل، شیوه معنوی عدهای از مردمان شرق دور را که روشهای واقعنگرانه اختیار کردهاند، طبیعتگرائی واقعنگر مینامیم. البته این تقسیم لزوما به معنای مرزگذاری دقیق نیست؛ زیرا هم طبیعتگرائی واقعنگر دارای عناصر موهوم است و هم طبیعتگرائی وهمجو از واقعنگری خالی نیست.
مهمترین باورهای مکتبهای عرفانی طبیعتگرا، اعتقاد به خدا، یا پرستش ارواح نیاکان است؛ زیرا به نیروی طبیعت پیوسته و چه خوب و چه بدشان در عالم تاثیرگذار میباشند. همچنین عقیده به اشیائی (Mnan) که منبع نیرو هستند و جاندارانگاری(Animism) مظاهر طبیعی از دیگر باورهای این مکاتب میباشد.
در مکتب شمنیسم، شمن کسی است که قدرت جادوئی دارد و میتواند با نیروی موثر بر طبیعت ارتباط برقرار کند و در مداوای بیماران، رفع مشکلات قوم خود، طلب روزی و افزایش برکت، آن نیروها، را به کار گیرد.
از آنجا که مهمترین کار شمنها شفای بیماران، حفظ حیات و رفع خطرات از مردم است، لازم است که خودشان به نوعی این مراحل را پشت سر گذارند؛ یعنی در حالت خلسه، مرگ توهمی را تجربه کرده و حیات مجدد را بچشند. راه یا شرط دیگر شمن شدن، فراخوانی به وسیله ارواح است. شرط دیگر، ریاضت و عزلت برای رسیدن به شهود چهره ارواح مددکار و شنود پیام آنهاست. جنون و اختلال روانی و سپس خوددرمانی به دست کسی که صلاحیت مقام شمنی را دارد، از دیگر شروط آن میباشد.
این مکتب همچنین از عقائد زیربنائی همچون تعدد روح انسان و غیره برخوردار است.
با بررسی این مکتب و عقائد آن، میتوان گفت که این مکتب میکوشد با ایجاد تغییر در شالودههای عادی احساس و ادراک، جهان را به گونهای دیگر ببیند و از نیروهای پنهان در طبیعت به نفع خود و قبیله استفاده کند. نیروهای فوق طبیعی و بیان دقیقتر پنهان در طبیعت یا نافذ بر آن به صورت رویاهای موهوم برای شمن نمودار میشود. این رویاها، معمولا مطابق با اسطورههای قبیلهای است که شمن به آنها باور داشته، روی آنها فکر میکند و متمرکز میشود.
حتی هوادارن پرو پا قرص شمنیسم، در میان مردمشناسان، روانشناسان و محققانی نظیر هرمانس کاستاندا، مشاهدات شمنیستی را موهوم میدانند.
متاسفانه امروزه همین باورها منشاء پیدایش گروههائی از جوانان به ویژه در آمریکا شده است که خود را شیطانپرست معرفی و به راستی در ظاهر و رفتار و کنسرتهایشان شیطان را مجسم کردهاند.
در بهترین صورت، شمنیسم برتری انسان را بر سائر موجودات و حیوانات انکار میکند؛ حتی تشرف به القاب حیوانی، نظیر خرس بزرگ، گوزن سیاه، سگ زرد و ... ویژه شمنها و بر اساس رویاهائی است که هنگام اتحاد با نیروهای پنهانی طبیعت مشاهده میکنند.
بنابراین مشخص است که غایت مسیر عرفانی شمنیسم، وهم در وهم بوده و معطوف به اتحاد، فنا، شهود نیروی پنهان طبیعت و صورتهای موهوم منسوب به آن است.
- [سایر] پیامبر اسلام (ص) قبل از بعثت دارای چه اعتقاداتی بوده است؟
- [سایر] پیامبر اسلام (ص) قبل از بعثت دارای چه اعتقاداتی بوده است؟
- [سایر] آیا فرشتگان دارای اختیار میباشند؟
- [سایر] یهود و نصارا که در قرآن به بدی یاد شدهاند، دارای چه عقیده و آیینی میباشند؟
- [سایر] بزرگان فرقة نصیریه چه کسانی هستند و آیا فعلاً دارای رهبر میباشند یا خیر؟
- [سایر] اهل حدیث چه اعتقاداتی دارند؟
- [سایر] آیا فقط اعضایی که دارای روح میباشند در قیامت شهادت میدهند؟ اگر چنین است موی انسان میتواند شهادت دهد؟
- [سایر] شیخ شاذلی که بود و چه اعتقاداتی داشت؟
- [سایر] سلام علیکم؛ مکتب تفکیک سخنانش درست است، یا مکتب عرفان اسلامی؟
- [سایر] آیا میان مکتب پیامبران همبستگی وجود دارد؟ منظور از این همبستگی میان مکتب پیامبران چیست؟
- [آیت الله اردبیلی] زنهای حائض دو دستهاند: اوّل: زنهایی که در حیض دارای عادت هستند، یعنی در دو ماه متوالی به گونهای که گفته میشود در وقت معیّن یا در چند روز معیّن خون میبینند که خود سه قسم میباشند: الف صاحب عادت وقتیّه و عددیّه. ب صاحب عادت وقتیّه. ج صاحب عادت عددیّه، و این سه قسم هر یک به سه دسته تقسیم میشوند که گفته خواهد شد. دوم:زنهایی که در حیض دارای عادت نیستند و آنها نیز سه دسته میباشند: الف مُضطربه: و او زنی است که چند ماه خون دیده ولی عادت معینی پیدا نکرده یا عادت او به هم خورده و عادت تازهای پیدا نکرده است. ب مبتدئه: و او زنی است که برای اولین مرتبه حائض میشود. ج ناسیه: و او زنی است که عادت خود را فراموش کرده است.
- [آیت الله اردبیلی] هر یک از نمازهای ظهر و عصر و همچنین مغرب و عشاء، دارای وقت مخصوص و وقت مشترکی میباشند که در مسائل بعدی بیان خواهد شد. وقت مخصوص و مشترک برای اشخاص فرق میکند، مثلاً اگر به اندازه خواندن دو رکعت نماز از اوّل ظهر بگذرد، وقت مخصوص نماز ظهر کسی که مسافر است، تمام شده و داخل وقت مشترک میشود و برای کسی که مسافر نیست، باید به اندازه خواندن چهار رکعت نماز بگذرد.
- [آیت الله مظاهری] چرم مردار و سگ و خوک، چه ظرف باشند و چه غیر آن، مانند زین دوچرخه و کمربند و کفش و مانند اینها، گرچه نجس میباشند، ولی استعمال آنها اشکال ندارد و چیزهایی که از بلاد کفر میآورند نظیر همان زین دوچرخه و کفش و کمربند و مانند اینها اگر شک کنیم که چرم است یا نه و در صورتی که بدانیم چرم است شک کنیم از مردار است یا نه علاوه بر اینکه استعمال آنها مانعی ندارد پاک نیز میباشند.
- [آیت الله اردبیلی] زنی که عادت وقتیّه دارد، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند، چنانچه مقداری از خون دارای صفات حیض بوده و بقیه دارای صفات حیض نباشد، باید خونی را که دارای صفات حیض است، حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد، به شرط آن که اولاً: خونی که دارای صفات حیض است، کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد و ثانیا: خون دیگری با آن تعارض نکند؛ یعنی قبل از گذشتن ده روز از پایان خون اول که دارای صفات حیض است، خون دیگری نبیند که دارای صفات حیض بوده و مجموع آن و خون اول و روزهایی که در بین آنها واقع شده، بیشتر از ده روز باشد.
- [آیت الله اردبیلی] معمولاً پرندگان حلال گوشت از حرام گوشت به دو راه شناخته میشوند: اوّل:این که هنگام پرواز، بال زدن آنها بیشتر از بال نزدن آنها باشد، پس آن دسته که بال زدن آنها بیشتر است، حلالند و آن دسته که بیشتر بال را نگه میدارند، حرام میباشند. دوم:آن دسته که سنگدان یا چینهدان یا انگشت جدایی مانند شست انسان دارند حلال و آن دسته که اینها را ندارند حرام میباشند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر سگ را برای شکار حیوانی بفرستد و آن سگ حیوان دیگری را شکار کند، آن شکار حلال وپاک است و نیز اگر آن حیوان را با حیوان دیگری شکار کند، هردوی آنها حلال وپاک میباشند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] طبقه دوم از کسانی که به واسطه خویشاوندی نسبی ارث میبرند دو صنف میباشند: صنف اوّل: پدربزرگ و مادربزرگ (بیواسطه یا باواسطه) صنف دوم: برادر و خواهر و برادرزاده و خواهرزاده (بیواسطه یا باواسطه)
- [آیت الله شبیری زنجانی] طبقه سوم که همگی یک صنف هستند عمو و عمّه و دایی و خاله (مستقیم یا غیر مستقیم) و فرزندان (مستقیم یا غیر مستقیم) ایشان میباشند که اگر از طبقه اوّل و دوم کسی نباشد اینها ارث میبرند.
- [آیت الله مظاهری] اگر سگ را برای شکار حیوانی بفرستد و آن سگ حیوان دیگری را شکار کند آن شکار حلال است، و نیز اگر آن حیوان را با حیوان دیگری شکار کند هر دوی آنها حلال میباشند.
- [آیت الله سیستانی] بعد از آنکه زکات تعلق گرفت میتواند عین زراعت یا خرما و انگور را پیش از درو کردن یا چیدن به مستحق یا حاکم شرع یا وکیل آنها مشاعاً تسلیم نماید و پس از آن در مصارف شریک میباشند .