مگر نمیگویند که هر چیزی آفریدگاری دارد، پس خالق خدا کیست؟ ابتدا باید دید این گفته که: (هر چیز و هر کسی خالق و علت پدید آورندهای دارد)، آیا شامل خداوند متعال میگردد یا خیر؟<BR/> باید دانست این قاعده که: (هر موجود و معلولی، علت میخواهد)، معنایش این است که موجود - از آن جهت که پدیده است - نیاز به علت دارد؛ یعنی، هر موجودی که ذاتاً امکان عدم داشته باشد و فرض نبودن آن محال نباشد، نیازمند به علت خواهد بود و حال آنکه خداوند متعال (واجب الوجود) است، نه (ممکن الوجود)؛ یعنی، فرض نبود آن محال است و وجود برایش ضرورت دارد و عدم برای او محال است. آنچه که نیازمند به علت است، پدیده است، امّا خداوند متعال (پدیدآورنده) است و وجود برای او ضروری و حتمی است. بنابراین، اینکه گفته میشود: هر چیزی نیازمند به علت است؛ مقصود هر چیز (ممکن الوجود) است؛ نه هر وجودی تا شامل خداوند متعال - که واجب الوجود است - نیز شود.1<BR/> علاوه بر آنکه اگر فرض شود خداوند - که واجب الوجود است - باز علتی دارد که او را به وجود آورده است، دچار تسلسلی باطل میشویم؛ تنها با وجود واجب الوجود بالذات در سلسله است که تمام موجودات امکان پدید آمدن و دوام خواهند داشت.2<BR/><BR/>1 نگا: آموزش فلسفه، ج 2، ص 29 و 30.<BR/>2 نگا: اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، صص 74 - 76
مگر نمیگویند که هر چیزی آفریدگاری دارد، پس خالق خدا کیست؟
ابتدا باید دید این گفته که: (هر چیز و هر کسی خالق و علت پدید آورندهای دارد)، آیا شامل خداوند متعال میگردد یا خیر؟<BR/> باید دانست این قاعده که: (هر موجود و معلولی، علت میخواهد)، معنایش این است که موجود - از آن جهت که پدیده است - نیاز به علت دارد؛ یعنی، هر موجودی که ذاتاً امکان عدم داشته باشد و فرض نبودن آن محال نباشد، نیازمند به علت خواهد بود و حال آنکه خداوند متعال (واجب الوجود) است، نه (ممکن الوجود)؛ یعنی، فرض نبود آن محال است و وجود برایش ضرورت دارد و عدم برای او محال است. آنچه که نیازمند به علت است، پدیده است، امّا خداوند متعال (پدیدآورنده) است و وجود برای او ضروری و حتمی است. بنابراین، اینکه گفته میشود: هر چیزی نیازمند به علت است؛ مقصود هر چیز (ممکن الوجود) است؛ نه هر وجودی تا شامل خداوند متعال - که واجب الوجود است - نیز شود.1<BR/> علاوه بر آنکه اگر فرض شود خداوند - که واجب الوجود است - باز علتی دارد که او را به وجود آورده است، دچار تسلسلی باطل میشویم؛ تنها با وجود واجب الوجود بالذات در سلسله است که تمام موجودات امکان پدید آمدن و دوام خواهند داشت.2<BR/><BR/>1 نگا: آموزش فلسفه، ج 2، ص 29 و 30.<BR/>2 نگا: اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، صص 74 - 76
- [سایر] مگر نمی گویند که هر چیزی آفریدگاری دارد، پس خالق خدا کیست؟
- [سایر] چرا همه چیز به خالق نیاز دارند اما خود خدا به خالق و علت نیاز ندارد؟
- [سایر] آیا آفریدگار هم آفریدگاری دارد؟
- [سایر] تفاوت اینکه خدا در بعضی آیات قرآن داریم؛ (خالق السماوات و الارض) و در بعضی آیات (فاطر السماوات و الارض) چیست؟ چرا خدا همیشه نمیگوید (فاطر) یا (خالق)؟
- [سایر] با توجه به اینکه تا خداوند خلق نکند، خالق نمیشود، چگونه میگوییم خداوند از بندگانش بینیاز است؟
- [سایر] در صورتی که خدا خود خالق بشر و واقف به همهی امور است، دلیل امتحان انسان از جانب خداوند چیست ؟
- [سایر] اگر می گوییم خدا خالق کل موجودات است پس خدا از کی بوده و که او را خلق کرده است؟
- [سایر] آیا در دین بودا موجودی به عنوان خدا که آفریننده و خالق باشد پرستش می شود؟
- [سایر] اگر خداوند خالق هر چیز است، آیا گناهان و اعمال قبیحی که از انسانها صادر میشود هم مخلوق خداوند است؟
- [سایر] با توجه به علم خداوند و آگاهی خالق از تمام بندگانش، فلسفه سئوال قبر چیست؟
- [آیت الله بروجردی] خرمایی که تازهی آن را میخورند و اگر بماند خیلی کم میشود، یا بعد از خشک شدن، خرما به آن نمیگویند، چنانچه مقداری باشد که وزن خشک آن به 288 مَن، 45 مثقال کم برسد، زکات آن واجب است.
- [آیت الله علوی گرگانی] خرمایی که تازه آن را میخورند و اگر بماند خیلی کم میشود یا بعد از خشک شدن، خرما به آن نمیگویند، چنانچه مقداری باشد که خشک آن به 288 من و45 مثقال کم برسد، زکاْ آن واجب است.
- [آیت الله علوی گرگانی] خانهای را که غریب وزوّار در آن منزل میکنند ومعلوم نیست چقدر در آن میمانند، اگر قرار بگذارند که مثلاً شبی یک تومان بدهند وصاحب خانه راضی شود، استفاده از آن خانه اشکال ندارد، ولی چون مدّت اجاره را معلوم نکردهاند او را اجاره نمیگویند ولذا صاحبخانه هر وقت بخواهد میتواند آنان را بیرون کند.
- [آیت الله سیستانی] جائی را که انسان محل زندگی خود قرار داده ، هر چند قصد نداشته باشد که همیشه در آنجا بماند ، اگر طوری باشد که عرف او را در آنجا مسافر نمیگویند ، بطوری که اگر موقتاً ده روز یا بیشتر جای دیگری را محل زندگی خود قرار دهد ، باز هم محل زندگیش را جای اول میگویند ، آنجا برای او حکم وطن را دارد .
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که میتواند زکاْ را به مستحقّ برساند، اگر زکاْ را ندهد چنانچه دادن زکاْ را به قدری تأخیر انداخته که نمیگویند فوراً داده است بنابر احتیاط واجب، باید عوض آن را بدهد و اگر به این مقدار تأخیر نینداخته مثلاً دو سه ساعت تأخیر انداخته و در همان دو سه ساعت تلف شده، در صورتی که مستحقّ حاضر نبوده، چیزی بر او واجب نیست و اگر مستحقّ حاضر بوده، بنابر احتیاط واجب باید عوض آن را بدهد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر سهواً چیزی را فرو ببرد، اگر به قدری فرو رفته باشد که به آن خوردن بگویند، بیرون آوردن آن لازم نیست؛ ولی اگر به قدری فرو رفته است که به آن خوردن نمیگویند پس اگر میتواند، نباید آن را بخورد؛ بلی چنانچه بیرون آوردن آن قی کردن به حساب میآید یا با قی کردن همراه میشود اگر آن را بیرون آورد، روزهاش باطل میشود، همچنانکه خوردن آن نیز روزه را باطل میکند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] در پول طلا یا نقرهای که بیشتر از اندازه معمول فلز دیگر دارد و هنوز به آن پول طلا و نقره میگویند، با داشتن شرایط وجوب زکات، همچون نصاب، زکات واجب است، هر چند طلا و نقره، خالصش به حدّ نصاب نرسد ولی فلزی که - در اثر زیادی بیش از متعارف فلز دیگر در آن - به آن پول طلا یا نقره نمیگویند زکات ندارد، هر چند طلا و نقره خالص آن به حدّ نصاب برسد.
- [آیت الله مظاهری] اگر پیشانی را سهواً به چیزی بگذارد که از چهار انگشت بسته بلندتر است، چنانچه بلندی آن به قدری است که نمیگویند در حال سجده است، باید سر را بردارد و اگر بلندی آن به قدری است که میگویند در حال سجده است، باید پیشانی را از روی آن به روی چیزی که بلندی آن به اندازه چهار انگشت بسته یا کمتر است بکشد، و اگر کشیدن پیشانی ممکن نیست نماز او باطل است.
- [آیت الله اردبیلی] ادرار و مدفوع حیوانی که به خوردن مدفوع انسان عادت کرده نجس است و اگر بخواهند پاک شود، باید آن را استبراء کنند، یعنی تا مدتی که بعد از آن مدّت دیگر به آن نجاستخوار نمیگویند، نگذارند نجاست بخورد و بنابر احتیاط واجب باید شتر نجاستخوار را چهل روز، گاو را بیست روز، گوسفند را ده روز، مرغابی را پنج روز و مرغ خانگی را سه روز از خوردن نجاست باز دارند.
- [آیت الله وحید خراسانی] قسم چند شرط دارد اول کسی که قسم می خورد باید بالغ و عاقل باشد و از روی قصد و اختیار قسم بخورد پس قسم خوردن بچه و دیوانه و مست و کسی که اکراهش کرده اند درست نیست و همچنین است اگر در حال عصبانی بودن بی قصد قسم بخورد و قسم سفیه و مفلس در صورتی که مستلزم تصرف در مال باشد صحیح نیست دوم کاری را که برای انجام ان قسم می خورد باید حرام یا مکروه نباشد و کاری را که قسم می خورد ترک کند باید واجب یا مستحب نباشد و وجوب عمل به قسم متعلق به فعل یا ترک مباحی که مصلحتی در دین یا دنیا در ان نباشد محل اشکال است سوم به یکی از اسمهای خداوند عالم قسم بخورد که به غیر ذات مقدس او گفته نمی شود مانند خدا و الله و نیز اگر به اسمی قسم بخورد که به غیر خدا هم می گویند ولی به قدری به خدا گفته می شود که هروقت کسی ان اسم را بگوید ذات مقدس حق در نظر می اید مثل ان که به خالق و رازق قسم بخورد صحیح است بلکه به اسمی هم که بر خدا و بر غیر خدا گفته می شود اگر خدا را قصد کند و قسم بخورد بنا بر احتیاط واجب به ان قسم عمل کند چهارم قسم را به زبان بیاورد و اگر ان را بنویسد یا در قلبش قصد کند صحیح نیست ولی ادم لال اگر با اشاره قسم بخورد صحیح است پنجم عمل کردن به قسم برای او ممکن باشد و اگر موقعی که قسم می خورد ممکن باشد و بعدا از عمل به ان عاجز شود از وقتی که عاجز می شود قسم او به هم می خورد و همچنین است اگر عمل کردن به نذر یا قسم یا عهد به قدری مشقت پیدا کند که نشود ان را تحمل کرد