با توجه به این‌که تا خداوند خلق نکند، خالق نمی‌شود، چگونه می‌گوییم خداوند از بندگانش بی‌نیاز است؟
صفاتی که به خدای متعال نسبت داده می‌شود، یا مفاهیمی است که از ذات الهی با توجه به نوعی از کمال وجودی انتزاع می‌شود؛ مانند علم، قدرت و حیات، یا مفاهیمی است که عقل از مقایسه بین ذات الهی و مخلوقاتش با توجه به نوعی رابطه وجودی انتزاع می‌کند؛ مانند خالقیت و ربوبیت. دسته اول را صفات ذاتیه و دسته دوم را صفات فعلیه می‌نامند. بنابراین آنچه در مورد صفات خداوند بیان می‌شود که صفات خداوند عین ذات یا عین هم هستند و خداوند در اتصاف به آنها به چیزی نیاز ندارد، مربوط به صفات ذات است. اما صفت خالقیت و خالق بودن چون از صفات فعل است و همان‌گونه که توضیح دادیم، صفات فعل، صفاتی است که از رابطه بین ذات الهی و مخلوق انتزاع می‌شود، در نتیجه احتیاج به مخلوق در انتزاع این صفات، منافات با بی‌نیازی خداوند در ذات ندارد.   البته، ممکن است صفات فعل را به صفات ذات برگشت داد؛ به این معنا که صفت فعل را به لحاظ وجود مبدأ آن در ذات خداوند نگریست.[1] به بیان دیگر، اگر صفات فعلیه را به لحاظ منشأ آنها در نظر بگیریم؛ مثلاً خالق را به معنای کسی که قدرت بر آفرینش دارد معنا کنیم، نه کسی که کار آفرینش را انجام داده است، در این صورت بازگشت آنها به صفات ذاتیه خواهد بود. در این صورت خداوند در اتصاف به خالق بودن نیازی به مخلوق ندارد. نکته پایانی این‌که این مبحث اختصاص به صفت خالقیت ندارد، بلکه در مورد تمام صفات فعل؛ مانند رزاقیت نیز جریان دارد.[2]       [1] . ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 287- 288، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ پنجم، 1404ق. [2] . ر. ک: خرازی، سید محسن، بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیة، ج 1، ص 74 - 80، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ چهارم، 1417ق.    
عنوان سوال:

با توجه به این‌که تا خداوند خلق نکند، خالق نمی‌شود، چگونه می‌گوییم خداوند از بندگانش بی‌نیاز است؟


پاسخ:

صفاتی که به خدای متعال نسبت داده می‌شود، یا مفاهیمی است که از ذات الهی با توجه به نوعی از کمال وجودی انتزاع می‌شود؛ مانند علم، قدرت و حیات، یا مفاهیمی است که عقل از مقایسه بین ذات الهی و مخلوقاتش با توجه به نوعی رابطه وجودی انتزاع می‌کند؛ مانند خالقیت و ربوبیت. دسته اول را صفات ذاتیه و دسته دوم را صفات فعلیه می‌نامند.
بنابراین آنچه در مورد صفات خداوند بیان می‌شود که صفات خداوند عین ذات یا عین هم هستند و خداوند در اتصاف به آنها به چیزی نیاز ندارد، مربوط به صفات ذات است. اما صفت خالقیت و خالق بودن چون از صفات فعل است و همان‌گونه که توضیح دادیم، صفات فعل، صفاتی است که از رابطه بین ذات الهی و مخلوق انتزاع می‌شود، در نتیجه احتیاج به مخلوق در انتزاع این صفات، منافات با بی‌نیازی خداوند در ذات ندارد.  
البته، ممکن است صفات فعل را به صفات ذات برگشت داد؛ به این معنا که صفت فعل را به لحاظ وجود مبدأ آن در ذات خداوند نگریست.[1] به بیان دیگر، اگر صفات فعلیه را به لحاظ منشأ آنها در نظر بگیریم؛ مثلاً خالق را به معنای کسی که قدرت بر آفرینش دارد معنا کنیم، نه کسی که کار آفرینش را انجام داده است، در این صورت بازگشت آنها به صفات ذاتیه خواهد بود. در این صورت خداوند در اتصاف به خالق بودن نیازی به مخلوق ندارد.
نکته پایانی این‌که این مبحث اختصاص به صفت خالقیت ندارد، بلکه در مورد تمام صفات فعل؛ مانند رزاقیت نیز جریان دارد.[2]
 
    [1] . ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 287- 288، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ پنجم، 1404ق. [2] . ر. ک: خرازی، سید محسن، بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیة، ج 1، ص 74 - 80، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ چهارم، 1417ق.
 
 





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین