اینکه خداوند می فرماید و از روح خود در انسان دمیدیم، به چه معناست؟ مگر خداوند دارای روح است؟ روح، نزدیکترین مخلوق به مبدأ متعال بوده و ظهور و جلوه تام و کامل حق و صفات اوست ، نه اینکه جزئ وجود و بخشی از هستی خدا باشد. روح از کمال ،قدس و طهارت خاصی برخوردار است. این روح با ملائکه و ملازم آنهاست؛ و در عین این که غیر ملائکه است، یک نوع اتحاد و وحدت با آنها دارد. اسراء، شوری / 52، نحل / 2، بقره / 87، مائده / 107، در باب خصوصیات وجودی و منزلت و مقام روح خدا، استاد محمد شجاعی؛ انسان و خلافت الهی؛ صص 81 - 40. همچنین بر این باوریم که این روح از مرتبه اصلی و از چهره آغازین خویش، در مقام نزول و هبوط از آن عالم به این عالم مادی، دور گشته و در سیر نزولی خود، چهره اصلیش محدود و محدودتر شده و کمالات و خصوصیات وجودی اصلی و اصیل آن زیر حجابها رفته است. روح خدا یا حقیقت انسان در این سفرِ نزولی، از منازل و مراتب مختلف گذر میکند و به منزل آخر میرسد و در منزل آخر، در بدنِ تسویه شده انسانی جلوهگر شده و در مرتبه روحِ دمیده شده در بدنِ انسانی ظاهر میگردد؛ و به عبارتی در صورت روح انسانی جلوه میکند. تین / 4، در این باب نیز نگا: استاد محمد شجاعی، مقالات، ج اول، صص 39 - 31. از سوی دیگر، براساس آیات و روایات معتقدیم که همه هستی و از جمله انسان به سوی خدا بازگشت خواهد کرد واو را ملاقات خواهد نمود؛ یعنی، هم انسان گناهکار و آلوده به لقاء خدا خواهد رسید و هم انسان عابد و پاک به لقاء او نایل خواهد شد انشقاق / 6 - 12، رعد / 2، سجده / 10؛ نیز: استاد محمد شجاعی، بازگشت به هستی، صص 106 - 83.. ا کنون با توجه به این سه اصل، دو پرسش اساسی مطرح میشود: اول آنکه چگونه روح خدا که از آن در ما دمیده شده است، آلوده میگردد؟ دوم آن که چگونه روح خدایی که از قدس و طهارت خاصی برخوردار است و ما از آن نزول کرده و به سوی آن باز میگردیم، در بازگشت به سعید و شقی تقسیم میشود؟ نور بودن و مقدس بودن با شقی بودن سازگاری ندارد؟ (به نظر میرسد این تقریر، گویا وجامعتر از پرسش شماست). اما پاسخ به پرسش اول آن است که این روح ما که از روح خداست و قبل از نزول و هبوط از قدس و طهارت برخوردار بوده است، با تنزل و عبور از منازل و عوالم، به حجابهایی محجوب گشته و آلودگیهایی که خاصیت منازل و عوالم گوناگون بوده است، بر آن عارض میگردد و مهمتر از آن، وقتی که آن روح در بدن مادی جلوه کرد، با تجلی در بدن و تعلق به آن، در مضیق ماده و طبیعت قرار گرفته؛ با این تعلق و قرار گرفتن در مجرای طبیعت، یک نوع رنگ و یا رنگهایی به خود میگیرد. مانند نور صافی که اگر به جسمی که تا حدودی روشن و با رنگ است بتابد و از آن عبور کند، رنگ و تیرگی برمیدارد. هر اندازه توجه انسان به بدن بیشتر باشد، این تعلق هم شدیدتر و در نتیجه رنگ و یا رنگهای مزبور نیز بیشتر و شدیدتر میشود. علاوه بر این، هر اندازه توجه انسان به خارج از وجود خود و به مظاهر مادی و اغیار بیشتر باشد و به آنها تعلق پیدا کند و اسیر آنها بشود، هر کدام از این تعلقها، در جای خود، رنگ دیگری است که روی رنگها میآید. همچنین هر فکر و عقیده باطلی، هر صفت و خوی بد، هر خصلت و عادت بد، هر محبت و آرزوی بد، هر بغض و کینه و عدوات بد و مانند اینها، به جای خود رنگ بخصوصی است که روی رنگها میآید و هر کدام از این رنگها به سهم خود و به اندازه خود، در تغییر چهره اصلی روح انسان که از روح خداست، تأثیر داشته و هر کدام از اینها حجابی از حجابهای ظلمانی است. به هر روی، روح انسان و حقیقت او نیز به عنوان یک موجود مجرد، براساس یک سلسله قوانین و سنن حاکم در عالم مجردات، رنگها و خصوصیتها برمیگیرد و با هر رنگ و هر خصوصیتی که کسب میکند، به صورت خاصی درمیآید و احکام و آثار ویژهای را دارا میشود. روح بیرنگ، با هر رنگی به شکلی درمیآید و حکم خاصی پیدا میکند و آثاری برای خود دارد و در مسیر به خصوصی حرکت مینماید. رنگها و خصوصیتها به روح انسان که در اصل، یک حقیقت است، شکلها و صورتها میبخشد و ارواح را متمایز از یکدیگر میگرداند و در مسیرها میاندازد. پس در واقع روح خدا و چهره اصلی روح ما در مقام و منزلت اول خود از طهارت و قدس برخوردار است و آنچه آلوده به رنگها، هیئتها و شکلها و آلودگیها میگردد، روحِ تنزل یافته و در بدن قرار گرفته و به عالم خاکی هبوط کرده میباشد؛ مانند نوری که با تابش بر اجسام گوناگون و رنگارنگ، مدام از خلوصش کاسته میگردد و با عبور از آنها رنگها و تیرگیها برمیدارد. اما باید دانست که آن روح از میان نرفته؛ ولی محجوب به حجاب و متلوّن به رنگها است. اِهبطوا افکند جان را در حضیضاز نمازش کرد محروم این مَحیض ای رفیقان زین مَقیل و زآن مقالاِتّقوا اِنّ الهَوی حَیْضُ الرّجال اِهبطوا افکند جان را در بدنتا به گِل پنهان بود دُرّ عَدَن مثنوی/ 6/2936 - 2934. اما این روح هبوط کرده و محجوب گشته، میتواند با کنار زدن حجابها و موانع؛ و با استمداد از وحی و عقل که راه و مسیر و چگونگی سیر را به او نشان میدهد، به موطن اصلی خود برگردد و به همان طهارت و قدس، بلکه بالاتر از آن بار یابد. نگا: استاد محمد شجاعی، مقالات، ج اول، صص 60 - 40 و صص 98 - 63. امّا در پاسخ به پرسش دوم، باید بگوییم از آیات قرآن استفاده میشود که هبوط ارواح به زمین و عالم جسمیت، موجب انشعاب راه به دو شعبه میگردد: طریق سعادت و طریق شقاوت؛ و به دنبال آن نیز انسانها به دو گروه تقسیم میشوند: گروهی در بهشت و گروهی در جهنم. بقره / 38 - اعراف / 29. این مطلب، منافاتی با این حقیقت که روح انسانی قبل از هبوط دارای قدس و طهارت بوده ندارد؛ چرا که عالم (بدو) و قبل از نزول دارای سعادتی عام بوده، نه سعادتی که مقابل شقاوت باشد. اما پس از آن که روح به عالم مادی هبوط نمود و محجوب به حجب گوناگون گشت و بر اثر اعمال خود در صحنه دنیا آنها را برطرف نکرد، عالم (عَود) و برگشت، به دو عالم سعادت و شقاوت تقسیم میشود. روحی که در عالم قدس و طهارت است با شقاوت سازگاری ندارد، اما روحی که بر اثر نزول، محجوب به حجب گشته و در رفع این حجب کوشش نکرده است؛ با شقاوت سازگاری دارد. در واقع نزول به ارض سبب شقاوت و سعادت میشود. پس میان عالم بدو و خلقت حقیقت روح - که همان از روح خدا بوده و دارای طهارت و قدس و ملازم و همراه ملائکه میباشد - با عالم عود و بازگشت - که در قیامت بارز و ظاهر خواهد گشت - فرق است. عالم بدو، فقط عالم سعادت است، ولی عالم عود عالم سعادت و شقاوت میباشد. علامه سید محمد حسین طباطبایی، انسان از آغاز تا انجام، ترجمه صادق لاریجانی، صص 23 - 21 و صص 229 - 227. جان کلام آن که: روح خدا که در روح آدمی تجلی یافته است، قبل از نزول و هبوط به عالم مادی از هر گونه آلودگی، حجاب و تعلق و رنگ مبرا است و از یک نوع طهارت مخصوصی برخوردار است؛ اما این روح پس از آن که به عالم ماده نزول کرد و در بدن مادی دمیده شد، محجوب به حجابهایی میگردد که اگر آدمی آنها را برطرف نسازد، آلوده به عالم شقاوت وارد خواهد گشت؛ و اگر از آنها خلاصی یافت، به طهارت و پاکیزگی اولی خویش نایل؛ و به عالم سعادت بار خواهد یافت. روح محجوب از بقا بس در عذابروح واصل در بقا پاک از حجاب مثنوی/ 4/446. همه انسانها، چه آلوده و چه پاک، به سوی خدا باز خواهند گشت؛ اما با توجه به آن که آدمی در صراط کامل گام برداشته یا در انحطاط، با خداوند به صورتهای گوناگون ملاقات خواهد کرد. انسانهای صالح، ذات الهی را با اسماء رحمت، مانند رحیم، جواد، عفوّ، غفور، رئوف، ودود، جبّار و نظایر اینها ملاقات میکنند و این لقاء به نوبه خود آثار و برکات نامتناهی را هم برای انسان به ارمغان خواهد آورد. در مقابل، انسانهایی نیز هستند که از این نوع ملاقات محروم و از این اسماء محجوبند و پروردگار را با اسماء غضب، سخط، انتقام و نظایر اینها ملاقات میکنند. مواجه شدن با اسماء غضب نیز آثار وخیم و شومی به دنبال خواهد داشت. آیاتی چون (إنا لله و إنا إلیه راجعون)؛ بقره / 156. یا (یا أیها الإنسانإنک کادح إلی ربک کدحا فم لاقیه)؛ انشقاق / 6. بیانگر این حقیقتند که آدمی به سوی رب با هر چهرهای تربیت شده خواهد رفت. روحِ آلوده میرود و با اسمهایی از رب که (مُضِلّ)، (منتقم) و (شدید العذاب) است، روبرو میگردد؛ و روح پاک در مسیر خود با اسمهای (غفور)، (هادی)، (جواد) و (رئوف) روبرو میشود. خوشا به حال آن که با ایمان و عمل صالح حجابهای ظلمانی را از روح کنار زده، آن را به جایگاه و موطن اصلی خویش بازگرداند.
اینکه خداوند می فرماید و از روح خود در انسان دمیدیم، به چه معناست؟ مگر خداوند دارای روح است؟
اینکه خداوند می فرماید و از روح خود در انسان دمیدیم، به چه معناست؟ مگر خداوند دارای روح است؟
روح، نزدیکترین مخلوق به مبدأ متعال بوده و ظهور و جلوه تام و کامل حق و صفات اوست ، نه اینکه جزئ وجود و بخشی از هستی خدا باشد. روح از کمال ،قدس و طهارت خاصی برخوردار است. این روح با ملائکه و ملازم آنهاست؛ و در عین این که غیر ملائکه است، یک نوع اتحاد و وحدت با آنها دارد. اسراء، شوری / 52، نحل / 2، بقره / 87، مائده / 107، در باب خصوصیات وجودی و منزلت و مقام روح خدا، استاد محمد شجاعی؛ انسان و خلافت الهی؛ صص 81 - 40. همچنین بر این باوریم که این روح از مرتبه اصلی و از چهره آغازین خویش، در مقام نزول و هبوط از آن عالم به این عالم مادی، دور گشته و در سیر نزولی خود، چهره اصلیش محدود و محدودتر شده و کمالات و خصوصیات وجودی اصلی و اصیل آن زیر حجابها رفته است. روح خدا یا حقیقت انسان در این سفرِ نزولی، از منازل و مراتب مختلف گذر میکند و به منزل آخر میرسد و در منزل آخر، در بدنِ تسویه شده انسانی جلوهگر شده و در مرتبه روحِ دمیده شده در بدنِ انسانی ظاهر میگردد؛ و به عبارتی در صورت روح انسانی جلوه میکند. تین / 4، در این باب نیز نگا: استاد محمد شجاعی، مقالات، ج اول، صص 39 - 31.
از سوی دیگر، براساس آیات و روایات معتقدیم که همه هستی و از جمله انسان به سوی خدا بازگشت خواهد کرد واو را ملاقات خواهد نمود؛ یعنی، هم انسان گناهکار و آلوده به لقاء خدا خواهد رسید و هم انسان عابد و پاک به لقاء او نایل خواهد شد انشقاق / 6 - 12، رعد / 2، سجده / 10؛ نیز: استاد محمد شجاعی، بازگشت به هستی، صص 106 - 83.. ا
کنون با توجه به این سه اصل، دو پرسش اساسی مطرح میشود: اول آنکه چگونه روح خدا که از آن در ما دمیده شده است، آلوده میگردد؟ دوم آن که چگونه روح خدایی که از قدس و طهارت خاصی برخوردار است و ما از آن نزول کرده و به سوی آن باز میگردیم، در بازگشت به سعید و شقی تقسیم میشود؟ نور بودن و مقدس بودن با شقی بودن سازگاری ندارد؟ (به نظر میرسد این تقریر، گویا وجامعتر از پرسش شماست).
اما پاسخ به پرسش اول آن است که این روح ما که از روح خداست و قبل از نزول و هبوط از قدس و طهارت برخوردار بوده است، با تنزل و عبور از منازل و عوالم، به حجابهایی محجوب گشته و آلودگیهایی که خاصیت منازل و عوالم گوناگون بوده است، بر آن عارض میگردد و مهمتر از آن، وقتی که آن روح در بدن مادی جلوه کرد، با تجلی در بدن و تعلق به آن، در مضیق ماده و طبیعت قرار گرفته؛ با این تعلق و قرار گرفتن در مجرای طبیعت، یک نوع رنگ و یا رنگهایی به خود میگیرد. مانند نور صافی که اگر به جسمی که تا حدودی روشن و با رنگ است بتابد و از آن عبور کند، رنگ و تیرگی برمیدارد. هر اندازه توجه انسان به بدن بیشتر باشد، این تعلق هم شدیدتر و در نتیجه رنگ و یا رنگهای مزبور نیز بیشتر و شدیدتر میشود. علاوه بر این، هر اندازه توجه انسان به خارج از وجود خود و به مظاهر مادی و اغیار بیشتر باشد و به آنها تعلق پیدا کند و اسیر آنها بشود، هر کدام از این تعلقها، در جای خود، رنگ دیگری است که روی رنگها میآید. همچنین هر فکر و عقیده باطلی، هر صفت و خوی بد، هر خصلت و عادت بد، هر محبت و آرزوی بد، هر بغض و کینه و عدوات بد و مانند اینها، به جای خود رنگ بخصوصی است که روی رنگها میآید و هر کدام از این رنگها به سهم خود و به اندازه خود، در تغییر چهره اصلی روح انسان که از روح خداست، تأثیر داشته و هر کدام از اینها حجابی از حجابهای ظلمانی است. به هر روی، روح انسان و حقیقت او نیز به عنوان یک موجود مجرد، براساس یک سلسله قوانین و سنن حاکم در عالم مجردات، رنگها و خصوصیتها برمیگیرد و با هر رنگ و هر خصوصیتی که کسب میکند، به صورت خاصی درمیآید و احکام و آثار ویژهای را دارا میشود. روح بیرنگ، با هر رنگی به شکلی درمیآید و حکم خاصی پیدا میکند و آثاری برای خود دارد و در مسیر به خصوصی حرکت مینماید. رنگها و خصوصیتها به روح انسان که در اصل، یک حقیقت است، شکلها و صورتها میبخشد و ارواح را متمایز از یکدیگر میگرداند و در مسیرها میاندازد. پس در واقع روح خدا و چهره اصلی روح ما در مقام و منزلت اول خود از طهارت و قدس برخوردار است و آنچه آلوده به رنگها، هیئتها و شکلها و آلودگیها میگردد، روحِ تنزل یافته و در بدن قرار گرفته و به عالم خاکی هبوط کرده میباشد؛ مانند نوری که با تابش بر اجسام گوناگون و رنگارنگ، مدام از خلوصش کاسته میگردد و با عبور از آنها رنگها و تیرگیها برمیدارد. اما باید دانست که آن روح از میان نرفته؛ ولی محجوب به حجاب و متلوّن به رنگها است. اِهبطوا افکند جان را در حضیضاز نمازش کرد محروم این مَحیض ای رفیقان زین مَقیل و زآن مقالاِتّقوا اِنّ الهَوی حَیْضُ الرّجال اِهبطوا افکند جان را در بدنتا به گِل پنهان بود دُرّ عَدَن مثنوی/ 6/2936 - 2934. اما این روح هبوط کرده و محجوب گشته، میتواند با کنار زدن حجابها و موانع؛ و با استمداد از وحی و عقل که راه و مسیر و چگونگی سیر را به او نشان میدهد، به موطن اصلی خود برگردد و به همان طهارت و قدس، بلکه بالاتر از آن بار یابد. نگا: استاد محمد شجاعی، مقالات، ج اول، صص 60 - 40 و صص 98 - 63. امّا در پاسخ به پرسش دوم، باید بگوییم از آیات قرآن استفاده میشود که هبوط ارواح به زمین و عالم جسمیت، موجب انشعاب راه به دو شعبه میگردد: طریق سعادت و طریق شقاوت؛ و به دنبال آن نیز انسانها به دو گروه تقسیم میشوند: گروهی در بهشت و گروهی در جهنم. بقره / 38 - اعراف / 29. این مطلب، منافاتی با این حقیقت که روح انسانی قبل از هبوط دارای قدس و طهارت بوده ندارد؛ چرا که عالم (بدو) و قبل از نزول دارای سعادتی عام بوده، نه سعادتی که مقابل شقاوت باشد. اما پس از آن که روح به عالم مادی هبوط نمود و محجوب به حجب گوناگون گشت و بر اثر اعمال خود در صحنه دنیا آنها را برطرف نکرد، عالم (عَود) و برگشت، به دو عالم سعادت و شقاوت تقسیم میشود. روحی که در عالم قدس و طهارت است با شقاوت سازگاری ندارد، اما روحی که بر اثر نزول، محجوب به حجب گشته و در رفع این حجب کوشش نکرده است؛ با شقاوت سازگاری دارد. در واقع نزول به ارض سبب شقاوت و سعادت میشود. پس میان عالم بدو و خلقت حقیقت روح - که همان از روح خدا بوده و دارای طهارت و قدس و ملازم و همراه ملائکه میباشد - با عالم عود و بازگشت - که در قیامت بارز و ظاهر خواهد گشت - فرق است. عالم بدو، فقط عالم سعادت است، ولی عالم عود عالم سعادت و شقاوت میباشد. علامه سید محمد حسین طباطبایی، انسان از آغاز تا انجام، ترجمه صادق لاریجانی، صص 23 - 21 و صص 229 - 227. جان کلام آن که: روح خدا که در روح آدمی تجلی یافته است، قبل از نزول و هبوط به عالم مادی از هر گونه آلودگی، حجاب و تعلق و رنگ مبرا است و از یک نوع طهارت مخصوصی برخوردار است؛ اما این روح پس از آن که به عالم ماده نزول کرد و در بدن مادی دمیده شد، محجوب به حجابهایی میگردد که اگر آدمی آنها را برطرف نسازد، آلوده به عالم شقاوت وارد خواهد گشت؛ و اگر از آنها خلاصی یافت، به طهارت و پاکیزگی اولی خویش نایل؛ و به عالم سعادت بار خواهد یافت. روح محجوب از بقا بس در عذابروح واصل در بقا پاک از حجاب مثنوی/ 4/446. همه انسانها، چه آلوده و چه پاک، به سوی خدا باز خواهند گشت؛ اما با توجه به آن که آدمی در صراط کامل گام برداشته یا در انحطاط، با خداوند به صورتهای گوناگون ملاقات خواهد کرد. انسانهای صالح، ذات الهی را با اسماء رحمت، مانند رحیم، جواد، عفوّ، غفور، رئوف، ودود، جبّار و نظایر اینها ملاقات میکنند و این لقاء به نوبه خود آثار و برکات نامتناهی را هم برای انسان به ارمغان خواهد آورد. در مقابل، انسانهایی نیز هستند که از این نوع ملاقات محروم و از این اسماء محجوبند و پروردگار را با اسماء غضب، سخط، انتقام و نظایر اینها ملاقات میکنند. مواجه شدن با اسماء غضب نیز آثار وخیم و شومی به دنبال خواهد داشت. آیاتی چون (إنا لله و إنا إلیه راجعون)؛ بقره / 156. یا (یا أیها الإنسانإنک کادح إلی ربک کدحا فم لاقیه)؛ انشقاق / 6. بیانگر این حقیقتند که آدمی به سوی رب با هر چهرهای تربیت شده خواهد رفت. روحِ آلوده میرود و با اسمهایی از رب که (مُضِلّ)، (منتقم) و (شدید العذاب) است، روبرو میگردد؛ و روح پاک در مسیر خود با اسمهای (غفور)، (هادی)، (جواد) و (رئوف) روبرو میشود. خوشا به حال آن که با ایمان و عمل صالح حجابهای ظلمانی را از روح کنار زده، آن را به جایگاه و موطن اصلی خویش بازگرداند.
- [سایر] آیا روحی که خداوند به انسان ها عطا می فرماید دارای شکل خاصی است؟
- [سایر] این که خدا می فرماید: قل الروح من امر ربی (روح از امر خداست) یعنی چه؟
- [سایر] در کتابی خواندم انسان دارای چهار روح است آیا این مطلب ثابت است؟
- [سایر] در کتابی خواندم انسان دارای چهار روح است آیا این مطلب ثابت است؟ با تشکر
- [سایر] دمیدن روح خداوند در انسان به چه معناست؟
- [سایر] خداوند در قرآن می فرماید: «ما انسان را نیکو آفریدیم.»، یعنی در نهاد انسان بدی و گناه جایی نداشته، پس چرا انسانها گناه و خلاف میکنند؟
- [سایر] میگویند که خداوند از روحش در انسان دمیده پس چرا روح انسان را عذاب میکنند؟
- [سایر] مقصود از روح الهی که در گِل انسان دمیده شده چیست و رابطه آن با روح خدا چگونه است؟
- [سایر] خداوند درباره خصوصیات درخت طوبی چه می فرماید؟
- [آیت الله مظاهری] خداوند متعال در آیه شریفه می فرماید:
- [آیت الله اردبیلی] (نذر) آن است که انسان ملتزم شود کار خیری را برای خدا بجا آورد یا کاری را که انجام ندادن آن بهتر است، برای خدا ترک نماید و بنابر این متعلّق نذر باید دارای (رجحان) باشد، یعنی فعل یا ترک فعلی که نذر شده، شرعا دارای مزیّت باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اجزایی را که روح دارد اگر از بدن انسان یا حیوان زنده جدا کنند نجس است، هرچند گوشت کمی باشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] بنابر احتیاط واجب زینت کردن مسجد به طلا حرام و همچنین بنابر احتیاط واجب، نباید صورت چیزهایی که مثل انسان وحیوان روح دارد، در مسجد نقش کنند ونقاشی چیزهائی که روح ندارد مثل گل وبوته مکروه است.
- [آیت الله وحید خراسانی] زینت کردن مسجد به طلا و صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد بنابر احتیاط واجب جایز نیست و نقاشی چیزهایی که روح ندارد مثل گل و بوته مکروه است
- [آیت الله فاضل لنکرانی] بنابر احتیاط واجب نباید مسجد را به طلا زینت کنند و همچنین نباید بنابر احتیاط صورت چیزهائی که مثل انسان و حیوان روح دارد در مسجد نقش کنند، ولی نقّاشی چیزهائی که روح ندارد، مثل گل و بوته مکروه است.
- [آیت الله سبحانی] بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند و همچنین نباید صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد در مسجد نقش کنند. و نقاشی چیزهایی که روح ندارد، مثل گل و بوته مکروه است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . زینت کردن مسجد به طلا حرام است بنابر احتیاط واجب، و هم چنین است نقش کردن مسجد به صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد، و نقاشی چیزهایی که روح ندارد، مثل گل و بوته مکروه است.
- [آیت الله نوری همدانی] بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند و همچنین نباید صورت یزهائی که مثل انسان و حیوان روح در مسجد نقش کنند و نقاشی چیزهائی که روح ندارد ، مثل گل و بوته مکروه است .
- [امام خمینی] بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند. و همچنین نباید صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد در مسجد نقش کنند، و نقاشی چیزهایی که روح ندارد مثل گل و بوته، مکروه است.
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط واجب نباید مسجد را با طلا زینت نمایند و همچنین نباید صورت چیزهایی را که مثل انسان و حیوان روح دارند، در مسجد نقش کنند و نقاشی چیزهایی که روح ندارند، مثل گُل و بوته مکروه است.