نخست لازم است برای درک صحیح پاسخ، اموری یادآوری شود: الف: حقیقت روح و معنای آن در قرآن: روح از نظر لغت به معنی (نفس) و (دویدن) است و بعضی تصریح کردهاند، که روح و ریح (باد) از یک معنی گرفته شده است،[1] و اگر روح انسانی که گوهر مستقل مجرّدی است به این نام نامیده شده بدان جهت است که از نظر تحرک و حیاتآفرینی، و ناپیدا بودن همچون نفس و باد است، موارد استعمال آن در قرآن متعدد است که به برخی از آنها اشاره میشود: 1. روح مقدسی که پیامبران را در انجام رسالتشان یاری و تقویت میکرده.[2] 2. نیروی معنوی که مؤمنان را یاری و تقویت میکند، (اَیَّدَهُمْ بِروحٍ مِنْهُ)[3] 3. فرشتة مخصوص وحی.[4] 4. فرشته بزرگی از فرشتگان و یا مخلوقی برتر.[5] 5. وحی آسمانی.[6] 6. روح انسانی (نفخ فیه من روحِهِ)[7] در آیة مورد سؤال مراد از روح، همین روح عظیمی است که ما را از حیوانات جدا میسازد و برترین شرف، است و تمام قدرت و فعّالیت ما از آن سرچشمه میگیرد، و به کمک آن اسرار علوم را میشکافیم، و به اعماق موجودات راه مییابیم.[8] ب: امر در قرآن: اَمْر لفظی عام است که در قرآن در معانی مختلف مانند کار، گفتار، خلق و ابداع، سرعت ایجاد، و خلقت به کار رفته است،[9] و همچنین امر به معنای خلق بیواسطه نیز بکار رفته است. بعد از این مقدمه، در پاسخ باید گفت خداوند در قرآن در چهار مورد با تعبیر های مختلف فرموده (که روح از امر خداست)[10] که متن کامل یکی از آیات چنین است (وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً؛[11] از تو دربارة (روح) سؤال میکنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است، و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است.) اکنون از دو راه، به بررسی آیة یاد شده و سایر آیات میپردازیم: الف: دیدگاه روایات: ائمه و پیشوایان معصوم علیهم السّلام به عنوان مفسّران اصلی وحی، دربارة آیه، بیاناتی دارند، که به برخی از آنها اشاره میشود. 1. در روایات متعددی که در کتب شیعه و اهلسنّت آمده است که مشرکان قریش این سؤال را از دانشمندان اهل کتاب گرفتند و میخواستند پیامبر را با آن بیازمایند به آنها گفته شده بود که اگر محمد صلی الله علیه و آله اطلاعات فراوانی درباره روح در اختیار شما بگذارد، دلیل بر عدم صداقت او است، لذا جمله کوتاه و پر معنی پیامبر صلی الله علیه و آله برای آنها اعجابانگیز بود.[12] 2. از امام صادق علیه السّلام نقل شده است که فرمود: (إنما الروح خلقٌ من خلقه، لهُ بصر و قوة...؛[13] روح از مخلوقات خداوند است بینائی و قدرت و قوت دارد، خدا آنرا در دلهای پیغمبران و مؤمنان قرار میدهد.) 3. در روایت دیگر میخوانیم (هی من الملکوت؛[14] روح از عالم ملکوت و از قدرت خداوند است؛ در نتیجه از این روایات استفاده میشود که مراد از جمله (روح از امر خداست)، یعنی خلق ویژة الهی است که از عالم ملکوت میباشد. ب: اقوال مفسران: 1. از آنجا که روح، ساختمانی مغایر با ساختمان مادّه دارد و اصول حاکم بر آن غیر از اصول حاکم بر مادّه و خواص فیزیکی و شیمیایی آن است، پیامبر صلی الله علیه و آله مأمور میشود در یک جمله کوتاه و پرمعنی بگوید: (روح از عالم او است؛ یعنی خلقتی اسرار آمیز دارد) سپس برای اینکه از این پاسخ تعجب نکنند، اضافه میکند، که بهرة شما از علم و دانش بسیار کم و ناچیز است، بنابراین، چه جای شگفتی که رازهای روح را نشناسید، هرچند از همه چیز به شما نزدیکتر است؟[15] و مؤید این معنی آیاتی است که در آنها تعبیر (نفخ من روحه)؛[16] (از روح خود در آن دمید) و یا (نفخت فیه من روحی؛[17] از روحم در او دمیدم، با توجه به این که (مِنْ) در من روحی، نشویه است که بیان سرچشمه و منشأ پیدایش چیزی است و این که اضافه روح به خدا اضافة تشریفی است، لذا منظور از روح، روح مقدّس الهی است که خدا به آدمیان بخشیده است. 2. مرحوم علاّمة طباطبائی (ره) میفرماید: سؤال از حقیقت مطلق روح است[18] و روح هم در لغت به معنای مبدأ حیات و زندگی است که حیوان بوسیله آن احساس و حرکت ارادی خود را انجام میدهد.[19] نیز روح از سنخ امر است و امر خداوند چنان است که خود معرّفی نموده (فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید (کُنْ؛ آن نیز بیدرنگ موجود میشود)[20] از آیة یاد شده استفاده میشود که امر خداوند سخن خداوند است نسبت به اشیاء به صورت (کُنْ) به معنای ایجاد، وجود یافتن شیء از آن جهت که استناد به خداوند دارد. 3. خداوند میفرماید: (امر و خلق برای اوست).[21] او عبارت است از وجود شیء از آن جهت که فقط استناد به خداوند دارد، امّا خلق استناد به حقیقت اشیاء به خداوند توسط اسباب تکوینی است. 4. امر خداوند در هر چیزی ملکوت (و درون) آن شیء است و ملکوت رساتر از مُلک (ظاهر است)، در نتیجه هر شیء ملکوتی دارد چنانکه امر دارد.[22] در نتیجه امر خداوند، یعنی ایجاد ملکوتی و آسمانی خداوند بدون واسطهگری اسباب و بدون داشتن زمان و مکان، پس روح از امر خداست، یعنی مخلوق مستقیم الهی است که بدون دخالت اسباب طبیعی بوجود آمده است، و زمان و مکان در آن راه ندارد. در نتیجه باید گفت روح آفریده بیواسطه خداوند میباشد[23] این که روح از امر خداوند است، یعنی موجود و مخلوق بیواسطه، و ملکوتی و ویژة الهی است، چنانکه در روایت هم آمده روح از عالم ملکوت و از قدرت (بیواسطة) خداوند است. هم چنین در بخشی از روایات اهلبیت علیهم السّلام در تفسیر آیه یاد شده، به ما رسیده، که روح به معنی مخلوقی برتر از جبرئیل و میکائیل معرّفی شده که با پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان همواره بوده و آنان را در خط سیرشان از هرگونه انحراف باز داشته است.[24] این روایات با آنچه در تفسیر آیه گفته شد نه تنها مخالفتی ندارد، بلکه با آنها هماهنگ است، چون روح آدمی مراتب و درجاتی دارد، آن مرتبهای از روح که در پیامبران و امامان است مرتبه بسیار بالایی است که از آثارش معصوم بودن از خطا و گناه و نیز آگاهی و علم ویژه ای است و بی تردید با چنین مرتبهای از روح. از همة فرشتگان حتی از جبرئیل و میکائیل برتر خواهد بود و روایات گذشته هم این امر را تأکید میکنند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. ترجمة المیزان، علاّمه طباطبائی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 13، ص 209212 و ج 19، ص 226. 2. تفسیر نمونه، آیتالله مکارم شیرازی و همکاران، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 12، ص 250259، ج 26، ص 57، ج 9، ص 317. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . حسین بن محمد معروف به راغب اصفهانی، مفردات راغب، دفتر نشر الکتاب، چاپ دوّم، 1404، ص 205. [2] . بقره/ 253. [3] . مجادله/ 22. [4] . شعرا/ 193. [5] . قدر/ 4. [6] . شوری/ 52. [7] . حجر/ 29. [8] . ر.ک. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب، الاسلامیّه، ج 12، ص 252. [9] . مفردات راغب، پیشین، ص 24. [10] . نساء/ 171، اسراء/ 17، مجادله/ 22، شوری/ 52. [11] . اسراء/ 85. [12] . تفسیر نمونه، پیشین، ج 12، ص 253. [13] . الحویزی الجمعه العروسی، تفسیر نورالثقلین، قم، انتشارات اسماعیلیان، ج 3، ص 216. [14] . نورالثقلین، همان، ج 3، ص 215؛ و ر.ک: فیض کاشانی، تفسیر صافی، بیروت، مؤسة الاعلمی، ج 3، ص 108. [15] . تفسیر نمونه، پیشین، ج 12، ص 252. [16] . سجده/ 9. [17] . حجر/ 29. [18] . طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1362، ج 13، ص 212. [19] . همان، ص 208. [20] . یس/ 82. [21] . اعراف/ 54. [22] . المیزان، پیشین، ج 13، ص 211. [23] . المیزان، پیشین، ج 5، ص 158. [24] . ر.ک: تفسیر نمونه، پیشین، ص 253، و تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 215، و ر.ک: تفسیر صافی، پیشین، ج 3، ص 107109.
نخست لازم است برای درک صحیح پاسخ، اموری یادآوری شود:
الف: حقیقت روح و معنای آن در قرآن: روح از نظر لغت به معنی (نفس) و (دویدن) است و بعضی تصریح کردهاند، که روح و ریح (باد) از یک معنی گرفته شده است،[1] و اگر روح انسانی که گوهر مستقل مجرّدی است به این نام نامیده شده بدان جهت است که از نظر تحرک و حیاتآفرینی، و ناپیدا بودن همچون نفس و باد است، موارد استعمال آن در قرآن متعدد است که به برخی از آنها اشاره میشود:
1. روح مقدسی که پیامبران را در انجام رسالتشان یاری و تقویت میکرده.[2]
2. نیروی معنوی که مؤمنان را یاری و تقویت میکند، (اَیَّدَهُمْ بِروحٍ مِنْهُ)[3]
3. فرشتة مخصوص وحی.[4]
4. فرشته بزرگی از فرشتگان و یا مخلوقی برتر.[5]
5. وحی آسمانی.[6]
6. روح انسانی (نفخ فیه من روحِهِ)[7] در آیة مورد سؤال مراد از روح، همین روح عظیمی است که ما را از حیوانات جدا میسازد و برترین شرف، است و تمام قدرت و فعّالیت ما از آن سرچشمه میگیرد، و به کمک آن اسرار علوم را میشکافیم، و به اعماق موجودات راه مییابیم.[8]
ب: امر در قرآن: اَمْر لفظی عام است که در قرآن در معانی مختلف مانند کار، گفتار، خلق و ابداع، سرعت ایجاد، و خلقت به کار رفته است،[9] و همچنین امر به معنای خلق بیواسطه نیز بکار رفته است.
بعد از این مقدمه، در پاسخ باید گفت خداوند در قرآن در چهار مورد با تعبیر های مختلف فرموده (که روح از امر خداست)[10] که متن کامل یکی از آیات چنین است (وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً؛[11] از تو دربارة (روح) سؤال میکنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است، و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است.) اکنون از دو راه، به بررسی آیة یاد شده و سایر آیات میپردازیم:
الف: دیدگاه روایات: ائمه و پیشوایان معصوم علیهم السّلام به عنوان مفسّران اصلی وحی، دربارة آیه، بیاناتی دارند، که به برخی از آنها اشاره میشود.
1. در روایات متعددی که در کتب شیعه و اهلسنّت آمده است که مشرکان قریش این سؤال را از دانشمندان اهل کتاب گرفتند و میخواستند پیامبر را با آن بیازمایند به آنها گفته شده بود که اگر محمد صلی الله علیه و آله اطلاعات فراوانی درباره روح در اختیار شما بگذارد، دلیل بر عدم صداقت او است، لذا جمله کوتاه و پر معنی پیامبر صلی الله علیه و آله برای آنها اعجابانگیز بود.[12]
2. از امام صادق علیه السّلام نقل شده است که فرمود: (إنما الروح خلقٌ من خلقه، لهُ بصر و قوة...؛[13] روح از مخلوقات خداوند است بینائی و قدرت و قوت دارد، خدا آنرا در دلهای پیغمبران و مؤمنان قرار میدهد.)
3. در روایت دیگر میخوانیم (هی من الملکوت؛[14] روح از عالم ملکوت و از قدرت خداوند است؛ در نتیجه از این روایات استفاده میشود که مراد از جمله (روح از امر خداست)، یعنی خلق ویژة الهی است که از عالم ملکوت میباشد.
ب: اقوال مفسران:
1. از آنجا که روح، ساختمانی مغایر با ساختمان مادّه دارد و اصول حاکم بر آن غیر از اصول حاکم بر مادّه و خواص فیزیکی و شیمیایی آن است، پیامبر صلی الله علیه و آله مأمور میشود در یک جمله کوتاه و پرمعنی بگوید: (روح از عالم او است؛ یعنی خلقتی اسرار آمیز دارد) سپس برای اینکه از این پاسخ تعجب نکنند، اضافه میکند، که بهرة شما از علم و دانش بسیار کم و ناچیز است، بنابراین، چه جای شگفتی که رازهای روح را نشناسید، هرچند از همه چیز به شما نزدیکتر است؟[15] و مؤید این معنی آیاتی است که در آنها تعبیر (نفخ من روحه)؛[16] (از روح خود در آن دمید) و یا (نفخت فیه من روحی؛[17] از روحم در او دمیدم، با توجه به این که (مِنْ) در من روحی، نشویه است که بیان سرچشمه و منشأ پیدایش چیزی است و این که اضافه روح به خدا اضافة تشریفی است، لذا منظور از روح، روح مقدّس الهی است که خدا به آدمیان بخشیده است.
2. مرحوم علاّمة طباطبائی (ره) میفرماید: سؤال از حقیقت مطلق روح است[18] و روح هم در لغت به معنای مبدأ حیات و زندگی است که حیوان بوسیله آن احساس و حرکت ارادی خود را انجام میدهد.[19] نیز روح از سنخ امر است و امر خداوند چنان است که خود معرّفی نموده (فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید (کُنْ؛ آن نیز بیدرنگ موجود میشود)[20] از آیة یاد شده استفاده میشود که امر خداوند سخن خداوند است نسبت به اشیاء به صورت (کُنْ) به معنای ایجاد، وجود یافتن شیء از آن جهت که استناد به خداوند دارد.
3. خداوند میفرماید: (امر و خلق برای اوست).[21] او عبارت است از وجود شیء از آن جهت که فقط استناد به خداوند دارد، امّا خلق استناد به حقیقت اشیاء به خداوند توسط اسباب تکوینی است.
4. امر خداوند در هر چیزی ملکوت (و درون) آن شیء است و ملکوت رساتر از مُلک (ظاهر است)، در نتیجه هر شیء ملکوتی دارد چنانکه امر دارد.[22]
در نتیجه امر خداوند، یعنی ایجاد ملکوتی و آسمانی خداوند بدون واسطهگری اسباب و بدون داشتن زمان و مکان، پس روح از امر خداست، یعنی مخلوق مستقیم الهی است که بدون دخالت اسباب طبیعی بوجود آمده است، و زمان و مکان در آن راه ندارد.
در نتیجه باید گفت روح آفریده بیواسطه خداوند میباشد[23] این که روح از امر خداوند است، یعنی موجود و مخلوق بیواسطه، و ملکوتی و ویژة الهی است، چنانکه در روایت هم آمده روح از عالم ملکوت و از قدرت (بیواسطة) خداوند است. هم چنین در بخشی از روایات اهلبیت علیهم السّلام در تفسیر آیه یاد شده، به ما رسیده، که روح به معنی مخلوقی برتر از جبرئیل و میکائیل معرّفی شده که با پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان همواره بوده و آنان را در خط سیرشان از هرگونه انحراف باز داشته است.[24] این روایات با آنچه در تفسیر آیه گفته شد نه تنها مخالفتی ندارد، بلکه با آنها هماهنگ است، چون روح آدمی مراتب و درجاتی دارد، آن مرتبهای از روح که در پیامبران و امامان است مرتبه بسیار بالایی است که از آثارش معصوم بودن از خطا و گناه و نیز آگاهی و علم ویژه ای است و بی تردید با چنین مرتبهای از روح. از همة فرشتگان حتی از جبرئیل و میکائیل برتر خواهد بود و روایات گذشته هم این امر را تأکید میکنند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ترجمة المیزان، علاّمه طباطبائی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 13، ص 209212 و ج 19، ص 226.
2. تفسیر نمونه، آیتالله مکارم شیرازی و همکاران، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 12، ص 250259، ج 26، ص 57، ج 9، ص 317.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . حسین بن محمد معروف به راغب اصفهانی، مفردات راغب، دفتر نشر الکتاب، چاپ دوّم، 1404، ص 205.
[2] . بقره/ 253.
[3] . مجادله/ 22.
[4] . شعرا/ 193.
[5] . قدر/ 4.
[6] . شوری/ 52.
[7] . حجر/ 29.
[8] . ر.ک. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب، الاسلامیّه، ج 12، ص 252.
[9] . مفردات راغب، پیشین، ص 24.
[10] . نساء/ 171، اسراء/ 17، مجادله/ 22، شوری/ 52.
[11] . اسراء/ 85.
[12] . تفسیر نمونه، پیشین، ج 12، ص 253.
[13] . الحویزی الجمعه العروسی، تفسیر نورالثقلین، قم، انتشارات اسماعیلیان، ج 3، ص 216.
[14] . نورالثقلین، همان، ج 3، ص 215؛ و ر.ک: فیض کاشانی، تفسیر صافی، بیروت، مؤسة الاعلمی، ج 3، ص 108.
[15] . تفسیر نمونه، پیشین، ج 12، ص 252.
[16] . سجده/ 9.
[17] . حجر/ 29.
[18] . طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1362، ج 13، ص 212.
[19] . همان، ص 208.
[20] . یس/ 82.
[21] . اعراف/ 54.
[22] . المیزان، پیشین، ج 13، ص 211.
[23] . المیزان، پیشین، ج 5، ص 158.
[24] . ر.ک: تفسیر نمونه، پیشین، ص 253، و تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 215، و ر.ک: تفسیر صافی، پیشین، ج 3، ص 107109.
- [سایر] روح از امر خداست یعنی چه؟
- [سایر] اینکه خداوند می فرماید و از روح خود در انسان دمیدیم، به چه معناست؟ مگر خداوند دارای روح است؟
- [سایر] منظور از روح در آیه «یوم یقوم الروح» چیست؟
- [سایر] آیا خدا روح انسان ها را قبض می کند، یا فرشتگان هم در این امر دخالت دارند؟
- [سایر] آیا خدا روح انسان ها را قبض می کند، یا فرشتگان هم در این امر دخالت دارند؟
- [سایر] روح انسان در امتداد روح خداست آیا برای صفات خدا یک نقص نیست که موجودی از سرشت او کارهای خطا و نقص انجام دهد؟
- [سایر] خداوند درباره خصوصیات درخت طوبی چه می فرماید؟
- [آیت الله مظاهری] خداوند متعال در آیه شریفه می فرماید:
- [سایر] اگر مسأله ولایتمداری و خلافت الهیه از اموری است که مختص به خداست و انتخابش مخصوص خداست ولایت دشمنان هم از اموری است که انتخابش با خداست در جائی که می فرماید: ( و جعلنا ائمه یدعون الی النار) و این مسأله موجب کم رنگی ولایت اولیاء الله می شود.
- [سایر] خداوند می فرماید: « فَتَبارَکَ اللهُ اَحْسَنُ الْخالِقینَ » مگر غیر از خداوند خالق دیگری هم وجود دارد که می فرماید: « اَحْسَنُ الْخالِقینَ » ؟!
- [آیت الله وحید خراسانی] از بزرگترین واجبات بر مکلفین امر به معروف و نهی از منکر است خداوند متعال می فرماید والمومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و مردان و زنان مومن بعضی از ایشان دوستان بعضی دیگر هستند امر می کنند به معروف و نهی می کنند از منکر امر به معروف و نهی از منکر راه انبیای خداست و به این فریضه الهیه بقیه فرایض و مقررات دین اجرا می شود و کسب و کار حلال و امنیت جان و عرض و مال مردم حفظ و حق به حق دار می رسد و زمین از لوث منکرات و بدیها تطهیر و به معروف و خوبیها اباد می شود و به روایتی از امام ششم علیه السلام اکتفا می شود که فرمود رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود چگونه است حال شما زمانی که زنان شما فاسد و جوانان شما فاسق شوند و حال ان که امر به معروف و نهی از منکر نکرده اید گفته شد چنان خواهد شد یا رسول الله فرمود بلی و بدتر از ان هم خواهد شد چگونه است حال شما زمانی که امر کنید به منکر و نهی کنید از معروف گفته شد یا رسول الله چنان خواهد شد فرمود بلی و بدتر از ان هم خواهد شد چگونه است حال شما زمانی که معروف را منکر و منکر را معروف ببینید
- [امام خمینی] - ترجمه سوره قل هو الله احد بسم الله الرحمن الرحیم: (قل هو الله احد)، یعنی بگو ای محمد (ص) که خداوند، خدایی است یگانه. (الله الصمد)، یعنی خدایی که از تمام موجودات بی نیاز است. (لم یلد و لم یولد)، فرزند ندارد و فرزند کسی نیست. (و لم یکن له کفوا احد)، یعنی هیچ کس از مخلوقات مثل او نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسانی که عقیده به وحدت وجود دارند یعنی می گویند در عالم هستی یک وجود بیش نیست و آن خداست و همه موجودات عین خدا هستند و کسانی که معتقدند خدا در انسان، یا موجود دیگری حلول کرده و با آن یکی شده، یا خدا را جسم بدانند احتیاط واجب، اجتناب از آنهاست.
- [آیت الله اردبیلی] (سُبْحانَ رَبّیَِ الْعَظیمِ وَبِحَمْدِهِ) یعنی: (پروردگار بزرگ من از هر عیب و نقصی پاک و منزه است و من مشغول ستایش او هستم.) (سُبْحانَ رَبّیَِ الاْءعْلی وَبِحَمْدِهِ) یعنی: (پروردگار برتر من که از همه کس بالاتر میباشد از هر عیب و نقصی پاک و منزه است و من مشغول ستایش او هستم.) (سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ) یعنی: (خدا ثنای کسی که او را ستایش میکند میشنود و میپذیرد.) (أسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبّی وَأتُوبُ إلَیْهِ) یعنی: (طلب آمرزش و مغفرت میکنم از خداوندی که پرورش دهنده من است و من به سوی او بازگشت مینمایم.) (بِحَوْلِ اللّهِ وَقُوَّتِهِ أقُومُ وَأقْعُدُ) یعنی: (به یاری خدای متعال وقوّت او برمیخیزم و مینشینم.)
- [آیت الله سیستانی] کسی که میّت را غسل میدهد باید قصد قربت داشته باشد ، و کافی است به قصد امتثال امر خداوند باشد .
- [آیت الله علوی گرگانی] انسان باید فقط برای انجام امر خداوند عالم نماز بخواند، پس کسیکه ریا کند یعنی برای نشان دادن به مردم نماز بخواند، نمازش باطل است، خواه فقط برای مردم باشد، یا خدا و مردم هر دو را در نظر بگیرد.
- [آیت الله وحید خراسانی] بر هر مکلفی به مقتضای فرمان خداوند متعال یایها الذین ءامنوا قوا انفسکم واهلیکم نارا وقودها الناس والحجاره ای کسانی که ایمان اورده اید نگهدارید خود را و اهل خود را از اتشی که اتش افروز ان مردم و سنگ است واجب موکد است که اهل خود را امر به معروف و نهی از منکر کند و به انچه خود را به ان امر می کند انان را امر کند و از انچه خود را نهی می کند انان را نهی نماید
- [آیت الله مکارم شیرازی] گریه کردن با صدا نماز را باطل می کند هرچند بی اختیارشود، بلکه بنابر احتیاط واجب گریه بی صدا نیز نماز را باطل می کند اینهادر صورتی است که گریه از ترس خدا و برای آخرت نباشد، و الا نه تنها نماز را باطل نمی کند، بلکه از بهترین اعمال و از کارهای اولیای خداست.
- [آیت الله وحید خراسانی] ترجمه ذکر رکوع و سجود و ذکرهایی که بعد از انها مستحب است سبحان ربی العظیم و بحمده یعنی پروردگار بزرگ من از هر عیب و نقصی پاک و منزه است و من مشغول ستایش او هستم سبحان ربی الاعلی و بحمده یعنی پروردگار من از همه موجودات بالاتر می باشد و از هر عیب و نقصی پاک و منزه است و من مشغول ستایش او هستم سمع الله لمن حمده یعنی خدا بپذیرد ثنای کسی که او را ستایش می کند استغفر الله ربی و اتوب الیه یعنی طلب امرزش می کنم از خداوندی که پرورش دهنده من است و من به طرف او بازگشت می نمایم بحول الله وقوته اقوم واقعد یعنی به یاری الله و قوت او بر می خیزم و می نشینم
- [آیت الله اردبیلی] نذر بر چند قسم است: اوّل:نذری که برای شکر نعمت دنیوی یا اخروی باشد، مثلاً بگوید: (از برای خداست بر من که اگر مرا توفیق حجّ داد یا به من فرزندی عطا نمود، فلان کار خیر را انجام دهم)، یا برای شکرِ ترک گناه یا رفع بلا یا بیماری و یا سایر مشکلات صورت بگیرد، مثلاً بگوید: (از برای خداست بر من که اگر از فلان گناه محفوظ ماندم یا بیمارم شفا یافت، فلان عمل خیر را انجام دهم)؛ به این قسم نذر که برای شکرگزاری انجام میشود (نذر بِرّ) گفته میشود. دوم:نذری که برای زَجْر (یعنی بازداشتن) خود از عمل حرام یا مکروه انجام میدهد، مثلاً میگوید: (از برای خداست بر من که اگر عمدا غیبت کردم، یک روز روزه بگیرم)؛ این قسم نذر را (نذر زَجْر) میگویند. سوم: نذری که مطلق بوده و مشروط و معلّق به چیزی نباشد، به عنوان مثال بگوید: (از برای خدا بر من است که فردا را روزه بگیرم)؛ به این قسم نذر (نذر تَبَرُّعی) میگویند.