آیا خداوند نقصی داشته که خواسته با این کار ما را که ممکن الوجود هستیم به کمال برساند؟ اگر قضیه به کمال رسیدن بود که به قول خدا(در قرآن): به هرچه بگوییم بشو، می شود. در یک چشم به هم زدن ما را به کمال می رساند.
آیا خداوند نقصی داشته که خواسته با این کار ما را که ممکن الوجود هستیم به کمال برساند؟ اگر قضیه به کمال رسیدن بود که به قول خدا(در قرآن): به هرچه بگوییم بشو، می شود. در یک چشم به هم زدن ما را به کمال می رساند. واقعیت این است که مساله انسان مساله رسیدن به کمال اختیاری است که عالیترین مدارج کمال امکانی را شامل می شود و از کمالات فرشتگان هم برتر می شود. کمال اختیاری نیز اقتضائات خود را دارد . یعنی باید قوه و استعدادی باشد که با تلاش و جهاد به فعلیت برسد. و اگر خدا بخواهد از اول و بدون حرکت و تلاش اختیاری همه کمالات را به انسان بدهد یعنی باید همه چیز را از اول بالفعل کند و هیچ قوه و استعدادی برای شدن و صیرورت اختیاری در انسان قرار ندهد , همچنانکه ملایک اینگونه اند و در آنان قوه و استعداد نیست و دارای فعلیت محضند. این نیز دقیقا به این معنی است که خدا انسان را نیافریند و به آفرینش ملایک اکتفا کند. در حالی که کمال و فیاضیت مطلق الهی ایجاب می کند که هر ممکن الوجودی را هست گرداند و از هیچ ممکنی فیض خود را دریغ ندارد و محروم از هستی اش نگرداند , چه رسد انسان که گل سر سبد آفرینش است و به جهت دارا بودن اختیار و کمالات اختیاری بالا ترین رتبه را در مخلوقات می تواند به دست آورد و شایستگی مقام خلیفه اللهی و معلم ملایک بودن را دارد. در حدیث آمد که خلاق مجیدخلق عالم را سه گونه آفرید یک گروه را جمله عقل و علم و جودآن فرشته است و نداند جز سجود نیست اندر عنصرش حرص و هوانور مطلق زنده از عشق خدا یک گروه دیگر از دانش تهی‌همچو حیوان از علف در فربهی‌ او نبیند جز که اصطبل و علف‌از شقاوت مانده است و از شرف‌ و آن سوم هست آدمیزاد و بشراز فرشته نیمی و نیمش ز خر نیم خر خود مایل سفلی بودنیم دیگر مایل علوی شود تا کدامین غالب آید در نبردزین دوگانه تا کدامین برد نرد مولوی ؛ این شعر بر گرفته از حدیث امیرالمؤمنین است (وسائل الشیعه ، ج 11، ص 164) براساس آنچه گذشت روشن می‌شود که کمالات اختیاری در میان مخلوقات، رتبه‌ای فراتر از کمالات غیراکتسابی دارد. بنابراین اگر انسان صالح در میان مخلوقات، از همه حتی فرشتگان بالاتر رفته و خداوند همه جهان را در خدمت آدمی قرار داده است؛ برای این است که او به کمالاتی برتر (کمالات اختیاری و اکتسابی) دست می‌یازد و یکجا دادن همه کمالات، به معنای نفی کمالات اختیاری است؛ چنین چیزی مستلزم تغییر ماهیت انسان به صورت موجوداتی شبیه فرشتگان می‌باشد و موجب ایجاد تحول اساسی در نظام دنیاست، به طوری که دنیا بدون فراز و نشیب و گونه‌های مختلف انسانی خواهد بود. و مستلزم ایجاد دگرگونی در نظام آخرت نیز می‌باشد و مواقف قیامت معنایی نخواهد داشت. در این صورت نیازی به آفرینش موجودی به نام انسان نبود بلکه فرشتگان از قبل بودند در حالی که امتیاز انسان آن است که در میان این همه فراز و نشیب‌های دنیا و قدرت انتخاب خوبی‌ها و بدی‌ها، مسیر خویش را طی کند و استحقاق پاداش و یا مجازات را به دست آورد.
عنوان سوال:

آیا خداوند نقصی داشته که خواسته با این کار ما را که ممکن الوجود هستیم به کمال برساند؟ اگر قضیه به کمال رسیدن بود که به قول خدا(در قرآن): به هرچه بگوییم بشو، می شود. در یک چشم به هم زدن ما را به کمال می رساند.


پاسخ:

آیا خداوند نقصی داشته که خواسته با این کار ما را که ممکن الوجود هستیم به کمال برساند؟ اگر قضیه به کمال رسیدن بود که به قول خدا(در قرآن): به هرچه بگوییم بشو، می شود. در یک چشم به هم زدن ما را به کمال می رساند.

واقعیت این است که مساله انسان مساله رسیدن به کمال اختیاری است که عالیترین مدارج کمال امکانی را شامل می شود و از کمالات فرشتگان هم برتر می شود. کمال اختیاری نیز اقتضائات خود را دارد .
یعنی باید قوه و استعدادی باشد که با تلاش و جهاد به فعلیت برسد. و اگر خدا بخواهد از اول و بدون حرکت و تلاش اختیاری همه کمالات را به انسان بدهد یعنی باید همه چیز را از اول بالفعل کند و هیچ قوه و استعدادی برای شدن و صیرورت اختیاری در انسان قرار ندهد , همچنانکه ملایک اینگونه اند و در آنان قوه و استعداد نیست و دارای فعلیت محضند.
این نیز دقیقا به این معنی است که خدا انسان را نیافریند و به آفرینش ملایک اکتفا کند. در حالی که کمال و فیاضیت مطلق الهی ایجاب می کند که هر ممکن الوجودی را هست گرداند و از هیچ ممکنی فیض خود را دریغ ندارد و محروم از هستی اش نگرداند , چه رسد انسان که گل سر سبد آفرینش است و به جهت دارا بودن اختیار و کمالات اختیاری بالا ترین رتبه را در مخلوقات می تواند به دست آورد و شایستگی مقام خلیفه اللهی و معلم ملایک بودن را دارد.
در حدیث آمد که خلاق مجیدخلق عالم را سه گونه آفرید
یک گروه را جمله عقل و علم و جودآن فرشته است و نداند جز سجود
نیست اندر عنصرش حرص و هوانور مطلق زنده از عشق خدا
یک گروه دیگر از دانش تهی‌همچو حیوان از علف در فربهی‌
او نبیند جز که اصطبل و علف‌از شقاوت مانده است و از شرف‌
و آن سوم هست آدمیزاد و بشراز فرشته نیمی و نیمش ز خر
نیم خر خود مایل سفلی بودنیم دیگر مایل علوی شود
تا کدامین غالب آید در نبردزین دوگانه تا کدامین برد نرد
مولوی ؛ این شعر بر گرفته از حدیث امیرالمؤمنین است (وسائل الشیعه ، ج 11، ص 164)
براساس آنچه گذشت روشن می‌شود که کمالات اختیاری در میان مخلوقات، رتبه‌ای فراتر از کمالات غیراکتسابی دارد. بنابراین اگر انسان صالح در میان مخلوقات، از همه حتی فرشتگان بالاتر رفته و خداوند همه جهان را در خدمت آدمی قرار داده است؛ برای این است که او به کمالاتی برتر (کمالات اختیاری و اکتسابی) دست می‌یازد و یکجا دادن همه کمالات، به معنای نفی کمالات اختیاری است؛ چنین چیزی مستلزم تغییر ماهیت انسان به صورت موجوداتی شبیه فرشتگان می‌باشد و موجب ایجاد تحول اساسی در نظام دنیاست، به طوری که دنیا بدون فراز و نشیب و گونه‌های مختلف انسانی خواهد بود. و مستلزم ایجاد دگرگونی در نظام آخرت نیز می‌باشد و مواقف قیامت معنایی نخواهد داشت.
در این صورت نیازی به آفرینش موجودی به نام انسان نبود بلکه فرشتگان از قبل بودند در حالی که امتیاز انسان آن است که در میان این همه فراز و نشیب‌های دنیا و قدرت انتخاب خوبی‌ها و بدی‌ها، مسیر خویش را طی کند و استحقاق پاداش و یا مجازات را به دست آورد.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین