با توجه به مطالعاتی که داشتم به این نتیجه رسیدم که مذهب تشیع از درسترین مذاهب اسلامی است من میخوام شیعه بشوم لطفا راهنمایی بفرمایید که چطوری میتوانم مذهب خود را تغییر دهم منتظر جواب شما هستیم ممنون! شیعه شدن نیاز به مراسم رسمی و آداب خاص شرعی و قانونی ندارد. آنگاه که انسان بر اثر مطالعه و تحقیق و یا از راه دل به حقیقت دست یافت. و به حقانیت امام علی(ع) و یازده فرزند معصومش به عنوان امام و مرجع دینی به منظور اخذ معارف و احکام دین، پی برد و به دنبال این اعتقاد، آنان را مرجع دینی خود در اعمال و رفتار و احکام و مناسک دینی قرار داد، شیعه شده است و نیازی به اجرای مراسم خاص شرعی و قانونی (نظیر غسل تعمید در مسیحیت) نیست. در این زمینه مطالعه کتاب های زیر و دیگر کتب مفید است: 1- آنگاه هدایت شدم، دکتر تیجانی. 2- از آگاهان بپرسید، دکتر تیجانی. 3- شیعیان، اهل سنت واقعی، دکتر تیجانی. 4- الغدیر، علامه امینی. 5- المراجعات، علامه شرف الدین.
با توجه به مطالعاتی که داشتم به این نتیجه رسیدم که مذهب تشیع از درسترین مذاهب اسلامی است من میخوام شیعه بشوم لطفا راهنمایی بفرمایید که چطوری میتوانم مذهب خود را تغییر دهم منتظر جواب شما هستیم ممنون!
با توجه به مطالعاتی که داشتم به این نتیجه رسیدم که مذهب تشیع از درسترین مذاهب اسلامی است من میخوام شیعه بشوم لطفا راهنمایی بفرمایید که چطوری میتوانم مذهب خود را تغییر دهم منتظر جواب شما هستیم ممنون!
شیعه شدن نیاز به مراسم رسمی و آداب خاص شرعی و قانونی ندارد. آنگاه که انسان بر اثر مطالعه و تحقیق و یا از راه دل به حقیقت دست یافت. و به حقانیت امام علی(ع) و یازده فرزند معصومش به عنوان امام و مرجع دینی به منظور اخذ معارف و احکام دین، پی برد و به دنبال این اعتقاد، آنان را مرجع دینی خود در اعمال و رفتار و احکام و مناسک دینی قرار داد، شیعه شده است و نیازی به اجرای مراسم خاص شرعی و قانونی (نظیر غسل تعمید در مسیحیت) نیست.
در این زمینه مطالعه کتاب های زیر و دیگر کتب مفید است:
1- آنگاه هدایت شدم، دکتر تیجانی.
2- از آگاهان بپرسید، دکتر تیجانی.
3- شیعیان، اهل سنت واقعی، دکتر تیجانی.
4- الغدیر، علامه امینی.
5- المراجعات، علامه شرف الدین.
- [آیت الله خوئی] اگر بچه شیعهای در نتیجه عدم توجه به مسائل دینش و نرفتن برای فرا گرفتن احکام از اهل آن، اخذ نمود به مذاهب اهل سنت و بعد از سالیانی که به وسیله جوانان مؤمن از شیعه ارشاد شد به حق، تا آنکه رجوع نمود به مذهب جعفری آیا واجب است بر او قضا نمودن نمازهایی که خوانده بر غیر مذهب جعفری؟
- [سایر] سلام مجدد لطفا بفرمایید برای دستیابی به معرفت قرانی و شناخت ذات قران و درک اسان قران از چه راهی وارد بشم من تا حالا در طول عمرم 24 ساعت قران نخوندم، چون خیلی برام گنگ و نا مفهومه، میخوام بدونم چطور شروع کنم خیلی ممنون میشم اگه کمکم کنید. در ضمن اگه ممکنه جواب را ایمیل کنید، شاید نتونم و فرصت اینکه دوباره بیام به این سایت را ند اشته باشم. امیدوارم که زود نتیجه بگیرم از راهنمایی شما a_goodarzi2000@yahoo.com
- [سایر] با عرض سلام خدمت شما---- جناب آقای مرادی،شما تنها روحانی هستید که بهتون اعتماد دارم، من از شما میخوام که کمکم کنید، من در دینم شک کردم و دوس ندارم دین و مذهب خودم رو به راحتی از دست بدم، کمکم کنید ، من باید با شما حرف بزنم ، برام خیلی مهمه. اگر احساس مسئولیت میکنید که مطمئنم، پس منتظر جواب شما هستم.هر زمان و هر طور که شما بفرمایید. دوستون دارم و منتظرم-----
- [سایر] در بحث با دانشجویان عوام خیلی میبینم که عقیده دارند ایران هم مثل کشورهای دیگر دنبال منافع خودش در منطقه هست و مثلا در کشتار هایی که از شیعیان در شهری از روسیه و شهری چین رخ داده(اسم شهرها رو یادم نیست اگر بخاطر دارید بنویسید) واکنشی انجام نداده. یا حوثی ها رو به جون مردم یمن انداخته! (مثل داعش!) یا از بشار اسد که دیکتاتور بوده حمایت میکنه!، یا... ضمن جواب دادن به مصادیق مطرح شده میخواستم تفاوت بنیادی سیاست ایران اسلامی رو با دیگر کشورها بفرمایید و آن را ثابت کنید. خیلی خیلی ممنون.
- [سایر] سلام. ممنون از راهنمایی و کمکهای شما. میدونم بحث روزتون ازدواجه. ولی منم که ازدواج کردم برای حفظ و تعالی ارتباطم کمک میخوام. ما دو تا بچه(5/4 ساله و 1 ساله) داریم. همسرم مشغله زیادی داره و کمتر فرصت با ما بودن رو داره. اون فکر میکنه کیفیت رابطه مهمه نه کمیت. بچه ها هم اینو درک نمی کنن. من هم. ما همیشه سر این موضوع با هم به بحث بی نتیجه ای میپردازیم. من در مواقع عصبانیت با وجودیکه همه جوابهاشو حفظم و میدونم که رفتار سرد من چقدر اذیتش میکنه اما نمیتونم واکنش دیگری نشون بدم. ادبیاتم سراسر کنایه میشه و همون فرصت کوتاه رو هم برای صحبت کردن و ارضای خلا عاطفی از دست میدم. جواب بچه هارو که باباشونو میخوان و نمیبیننش چی بدم؟ لطفا راهنماییم کنین. ممنون
- [سایر] سلام من مدرس دانشگاه هستم و هر از گاهی از طرف دانشجویان دخترم ایمیلهای عاشقانه و پر از التماس برای برقراری رابطه دریافت می کنم. اما من هیچ جوابی نمی دم. اما این نامه فکرم رو مشغول کرده لطفا بخونید: با خستگی تمام اما یه دنیا انرژی وارد کلاس میشه. قوی و محکم شروع به صحبت میکنه که یه دفعه گوشیش زنگ می خوره، با کلی شرمندگی و عذرخواهی جواب میده الو... بله ... بفرمائید... من سر کلاس هستم ... خدانگهدار... و با اقتدار آموزشش رو ادامه میده و من بی توجه به تمام این موضوعات به فکر نگاهی هستم که بی هدف مرا دنبال میکند.دلم می لرزد واو نمی داند الان چند وقتی ست که مضطربش هستم. وای خدایا این چه شوریست که در دلم برپاشده وای و صد وای... بعضیا میگن اون متاهل بعضیا هم میگن چه فرقی میکنه اون که سر و گوشش می جنبه، چندایشون هم می خوان سند رو کنن که بابا اون اینکارس و راحت بهت میگه بیا شرکتم! دستام می لرزه و نمی خوام اینارو بشنوم. من فقط دوستش دارم یه دنیا به قد خودش دوستش دارم. یادم رفت بگم استاد اون شماید من عاشقتون هستم و می پرستمتون تو دنیای منی و عاشق آغوش گرمت هستم حق منه که راهنمایی کنی حقمه که بهم بگی در نبودت باید چه کار کنم به من بگو من چطوری عاشق مردی غیر تو بشم و یا به حضور همکلاسی هامو چطوری توجه کنم وقتی تو اینجا در قلبمی منو راهنمایی کن. عشق من به نظر شما چی باید بگم. من متاهلم، زندگیمو دوست دارم و سر و گوشم هم نمی جنبه و اعتقادات بدی ندارم. و هر کسی رو هم به شرکتم دعوت نمی کنم. آیا باید جواب بدم، اگر باید جواب بدم چی باید بگم که احساساتش جریحه دار نشه و متوجه بشه کارش اشتباهه و البته این حرفهایی که به ناحق بعضی ها پشت سرم گفتن پاسخ داده بشه. ممنون میشم جوابم بدید. و من رو راهنمایی کنید.
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما حاج آقای مرادی، دانشجو هستم و برنامه این شب ها رو به مورخ 14.9.88 دیدم. امیدوارم در چند مورد منو راهنمایی کنید: 1. مخالف شدید مراسم های بدون فکر و آموزش ماه محرم هستم و کمک به دیگران رو مهمتر از خورشت قیمه می دونم. کاری که جا انداختن فرهنگش با شماست. 2. بحث های سنی و شیعه رو مطرح کردید(مثال سر ضربت حورده) که شاید در فضای امروز جامعه چندان مصلحت آمیز نباشه.به خصوص زمانی که دوستان سنی هیچ جایگاهی در رسانه ملی ندارند. 3. به عنوان یک طرفدار فوتبال، اگه نتیجه بازی چلسی مهمتر از برنامه صدا و سیماست بدونید عیب از معلم های بی تجربه و تکرار مکررات است. ممنون منتظر نظرات خوب شما هستم.
- [سایر] با توجه به علاقه شدید نسبت به فراگیری علوم اسلامی بویژه لباس ارزشمند روحانیت بطور آزاد به مطالعه کتابهای حوزوی میپردازم و در اینترنت با ثبت نام در سایت حوزه آنلاین که توسط طلاب و اساتید حوزه کانادا و ایران اداره میشود تمامی این کتابهارا زیر نظر اساتید مطالعه میکنم حال اگر من تمامی این کتابها را خوانده باشم و بلد باشم و در حوزه هم شرکت نکرده ام میتوانم زیر نظر مرجعیت یک امتحانی بدم تا در صورت قبولی لباس روحانیت بپوشم یا باید حوزه علمیه امتحان بگیرد یا حوزه قبول میکند که کسی که حوزه نرفته ولی تمام درسهای حوزه را خوانده ازش امتحان بگیرد و ملبسش کند آیا گرفتن نامه تاییده از یک مرجع لازم نیست لطفا راهنمایی بفرمایید.
- [سایر] سلامی دوباره.کاش منم ارامش شما را داشتم زندگی بدون ارامش خیلی سخته.تقریبا تو این 2ماه که به سایتتون میام همه ای پیاما وجواباشونا خوندم.خیلی با ارامش ومنطقی با مسائل برخورد میکنین.خیلی وقته دیگه هیچی برام مهم نیست دیگه هیچی شادم نمیکنه همش میخوام یه جای باشم که هیچکسی به غیر من نباشه تنهای تنها .دیگه نه روحیه دارم حرف بزنم بگم بخندم نه میخوام حتی از خونه برم بیرون.نسبت به همه چیز بی تفاوت شدم نه درسم برام مهمه نه آیندم با تمام وجودم حس میکنم هیچ دلیلی برای زندگی برای شاد بودن ندارم.از این همه بی انگیزه بودن خودم خسته شدم.سعی کردم به فکر درسام باشم ولی بعد از 2روز میگم آخرش که چی .درسم بخونی هیچی عوض نمیشه حتی امرروز امتحاناما خراب کردم.وقتی بقیه را میبینم که شاد هستن که با روحیه ای تمام درس میخونن ومعدل بالا میارن نسبت به خودم حس بدی پیدا میکنم.از خودم میپرسم خدایا یعنی من اینقدر بی لیاقتم که حتی حق ندارم مثل ادما باشم.البته خیلی وقته به این نتیجه رسیدم که لیاقت هیچی را ندارم ولی نمیدونم چطوری لیاقت پیدا کردم که انسان افریده شم کاش این لیاقتم نداشتم.به خدا دیگه از این همه فکروخیال ازاینهمه سوال بی جواب خسته شدم میخوام مثل بقیه بخندم همین.بهترین سالای زندگیم با این گذشته که میخوام مثل بقیه باشم.بهترین شبای عمرم با گریه ودردودل کردن با خدا گذشته وهمیشه مطمئن بودم که یه روزی جوابما میده با تمام وجودم ایمان داشتم که جوابما میده25 ساله منتظره جوابشم .ولی الان حتی شک دارم که منا میبینه.خیلی سخته همه ای جونی تا با مسالی بگذرونی که نتونی جوابی براشون پیدا کنی بعد چشمتا باز کنی وببینی که تنها کسی که فکر میکردی دوست داره وبه خاطرش از خیلی از گناهات دست کشیدی وبا تمام وجود صداش کردی همه ای حرفاتا به اون زدی همه ای گریه هاتا پیش اون کردی کسی که تنها سنگ صبورت بود کسی که هرجا ودر هر شرایطی صداش کردم وقتی شاد بودم وقتی ناراحت بودم وقتی تنها بودم وقتی تو جمع بودم وقتی شب قدر بود وقتی لیل الرغائب بود وقتی شب جمعه بود وقتی ماه رجب بود وقتی ماه شعبان بود وقتی ولادت ائمه بود وقتی شهادت بود وقتی صبح بود.اونوقت بعد از 25 سال ببینی تنهای. تنهای تنهادلم خیلی از خدا شکست واقعا من جزءادمام همونای که خدا گفته از رگ گردنم بهشون نزدیکترم از مادر براشون مهربونترم براشون رحمانم رحیمم رئوفم غفورم ودودم شک دارم که از اونا باشم والا این وضعیتم نبود.واقعا عذر میخوام ولی حتی شما هم نمیتونید درک کنید که ادمای در شرایط من با چه وضعیتی زندگی میکنن.حرفام نیمه کاره موند باید برم .فعلا خداحافظ وخسته نباشید.
- [سایر] با عرض سلام و ادب حضور شما و لطفا سال قبل خواستگاری داشتم(با معرفی واسطه) که خدمت تان عرض کردم خیلی مصر است و مرداد سال قبل خواستگاری کرده بودند و چند بار جواب رد داده بودم و باز اصرار داشت.حدود یک ماه پیش باز واسطه طی تماسی دوباره این جریان تمام شده را از سوی آنها مطرح کردند و گفتند آن آقا واقعا متوجه دلیل من برای این جواب نشده !!! و من هم جوابم همان جواب قبل بود: نه. تا اینکه روز سه شنبه8/5/87 خودش تماس گرفت و با اشاره به اینکه می داند قضیه تمام شده است اما از من پرسید چرا شما گفتید ما به درد هم نمی خوریم و من هر چه قدر در این مدت فکر کردم به علت جواب رد شما پی نبردم و من چه مشکلی دارم ؟ (بعد از گذشت حدود 5 ماه تازه داشت این را می پرسید) و من با توضیح این که وقتی قضیه ای به نتیجه نمی رسد الزاما این طور نیست که یک طرف قضیه مشکل دارد ، هم سعی کردم متقاعدش کنم و هم اینکه از پاسخ مستقیم و دلیل ،طفره بروم.(دلیل نگفته ام این بود که ایشان به دلم ننشسته بودند و اصلا تیپ شخصیتی شان با من فرق داشت و نمی پسندیدم) و خب او هم قانع نمی شد و می گفت چه چیزی در من مشکل دارد قیافه ام ، اخلاقم ، اینکه آمدم و صادقانه و بی ریا همه چیز را برای تان گفتم و .... و مصر بود حتما دلیل قانع کننده ای برایش بیاورم. (چون قبلا برایم تعریف کرده بود که پس از بار اول جواب رد من به اصرار خانواده جای دیگری خواستگاری کرده و به دلش ننشسته و به قولی مرا انتخاب کرده و ...) و این بار هم دوباره گفت که من فقط یک جا برای این امر رفته ام و... من هم به طور غیر مستقیم گفتم همان طور که شما در موردی به نتیجه نرسیده اید و در این مورد (من) به نتیجه رسیده اید ، من هم نتوانستم به نتیجه برسم. گفت من چه کار می توانم بکنم تا شما راضی شوید و به نتیجه برسید و چه چیزی را نپسندیده اید تا من تغییر دهم و ... من هم جواب دادم : اصلا چیزی در میان نیست که شما بخواهید تغییر دهید و من نظرم عوض شود و مطمئنا اگر چنین هم بود من خودم هم متوجه بودم و نهایتش درباره آن با هم صحبت می کردیم. فقط من در این باره به نتیجه نرسیدم. همین. وقتی گفت من هر چه را بخواهم آنقدر تلاشم را برای به دست آوردنش می کنم و اگر نشد می گویم قسمتم نبوده ، گفتم پس چرا همان موقع (چند ماه پیش) نپرسیدید و حالا که قضیه تمام شده بود و این همه از این جریان گذشته ؟ که گفت آن قدر به من شوک وارد شده بود که واقعا نتوانستم هیچ اقدامی بکنم.(که البته من هم نتوانستم با این توجیه اش متقاعد شوم) و گفتم به هر حال جواب من همان است و فکر نمی کنم صورت خوشی داشته باشد که الان و بعد از گذشت چند ماه و در هر حالی که قضیه تمام شده است دوباره بخواهد مطرح شود. ___با این که مادرم با نقل این حرف ها احساساتی شده بود و شاید هم حس دلسوزی و او را همچون قبل تایید می کرد و از من خواست دوباره فکر کنم و نیز خودم هم با توجه به نجابت و تعریفی که از او می کردند و ویژگی های مثبتش سعی کرده بودم بیشتر فکر کنم و باز هم پس از این آخرین جواب فکر کردم و دلم می خواست می توانستم قبول کنم فقط به خاطر ویژگی های مثبتی که داشت اما باز هم به همان نتیجه قبل رسیدم. و بنابراین بهتر دیدم نظر و مشاوره شما را نیز جویا شوم که حتما مراجعین زیاد و مشابهی داشته اید و همچون قبل راهنمایی های تان راهگشا خواهد بود. ________________________________________ سعی کردم کوتاه بنویسم. از این که وقت می گذارید سپاس گزارم و خوشحالم بزرگواری همچون شما حضور دارد که در این مواقع از ارشادات و تجربیات شان بهره بگیرم. نمی دانم تصمیم درست و منطقی گرفتم یا نه؟ ممنون از وقتی که می گذارید.