چرا دین، ثمره اش اوج بندگی است؟
چرا دین، ثمره اش اوج بندگی است؟ خداوند متعال می فرماید:( فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‌ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون‌. پس روی خود را متوجّه دین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند،انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است دین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی‌دانند. ) (الروم:30) خداوند متعال در این آیه ی شریفه می فرماید: وجه وجود و صورت باطن خود را به طرف دین خالص و حقیقی خداوند متعال کرده در مسیر آن گام بردار! دین خالصی که عین فطرت آدمی است ؛ همان فطرتی که انسان بر اساس آن آفریده شده است. امّا منظور از فطرت نه آگاهی یا گرایش فطری در اصطلاح قرآن کریم ، همان نحوه ی خلقت انسان و چگونگی ساختار وجودی اوست. بنا بر این ، دین چیزی نیست جز نقشه ی وجود انسان بالفعل و تمام عیار ؛ انسانی که تمام استعدادهای الهی او به فعلیّت رسیده و شکوفا شده است. به عبارت دیگر دین آن چیزی است که اگر مجسّم شود به صورت انسانی تمام عیار خواهد بود ؛ همانگونه که نقشه ی یک ساختمان وقتی در عالم خارج ظهور می یابد به صورت ساختمان در می آید. بنا بر این ، همانگونه که از روی یک نقشه ی ساختمان ، هزاران ساختمان شبیه به هم می توان ساخت ، دین نیز اگر توسّط انسانهای متعدد ، تماماً به کار بسته شود به تعداد آن نفرات ، انسان کامل تحقّق خواهد یافت. لذا گفته می شود اهل بیت (ع) تجسّم کامل دین و قرآن هستند ؛ چون دین را با تمام ابعادش در وجودشان پیاده نموده اند. پس انسان ، در ابتدا موجودی است با فطرت الهی شکوفا نشده ، که باید از طریق عمل به دین حقیقی شکوفا شود ؛ و آنگاه که در سایه ی عمل به دین ، تمام فطرت او شکوفا گشت ، انسان و فطرت و دین یک حقیقت خواهند بود. انسان در ابتدا همانند دانه ی سیبی است که ظاهراً شباهتی به درخت سیب ندارد ولی بالقوّه تمام خصوصیّات درخت سیب در او موجود است ، آنگاه همانگونه که دانه ی سیب در شرائط ویژه ای شروع به شکوفا شدن می کند ، انسان و فطرت الهی او نیز در متن دین الهی به خودشکوفایی می رسد و مرحله به مرحله رشد می یابد تا در نهایت به انسان بالفعل و حقیقی تبدیل گردد. لذا خداوند متعال می فرماید: ( وَ اللَّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً . و خداوند شما را همچون گیاهی از زمین رویانید.) (نوح:17) و در وصف حضرت مریم (س) فرمود: ( فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً . پس خدا او (مریم) را به بهترین وجهی قبول کرد و او را رویانید به صورت روییدنی نیکویی. ) (آل‌عمران: 37) همچنین فرمود:( مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی‌ سَبیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی‌ کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ . مثل کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند، مثل بذری است که هفت خوشه برویاند؛ که در هر خوشه، یکصد دانه باشد؛ و خداوند برای هر کس بخواهد ، افزون می‌کند؛ و خدا وسعت دهنده و داناست.) (البقرة:261) در این آیه ی شریفه فرمود: هر کس برای خدا و طبق دین او انفاق نماید ، خود آن شخص را نه انفاق او را حدّاقلّ هفت صد برابر رشد و تکامل می دهیم. پس نتیجه ی عمل به دین حقیقی چیزی نیست جز شکوفا شدن تمام استعدادهای فطری انسان ؛ که نتیجه ی آن نیز پدید آمدن انسان حقیقی و بالفعل است. امّا انسان بالفعل کیست؟ در منظر قرآن کریم ، انسان تمام عیار و بالفعل آن موجودی است که از خود هیچ نداشته تمام وجودش فقط و فقط خدا را نشان دهد که از چنین موجودی در فرهنگ قرآن کریم ، تعبیر به عبد و خلیفة الله می شود. چون عبد آن کسی است که نه تنها از خود هیچ ندارد و خود را صاحب هیچ چیز نمی داند بلکه حتّی وجود خود را هم مِلک اربابش می بیند ؛ و خلیفه و جانشین آن کسی است که هر چه می کند از جانب دیگری است نه از جانب خودش . لذا عبد و خلیفه ی خدا جز به فرمان خدا عمل نمی کند ، جز دستور او را محترم نمی شمارد ، جز برای او مالکیّتی قائل نیست ، جز از او بیم ندارد ، جز او را صاحب اثر نمی داند و ... ؛ و این یعنی تسلیم محض بودن که حقیقت دین است ؛ ( إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ. دین در نزد خدا، اسلام (تسلیم بودن) است.) ‌(آل‌عمران:19)
عنوان سوال:

چرا دین، ثمره اش اوج بندگی است؟


پاسخ:

چرا دین، ثمره اش اوج بندگی است؟

خداوند متعال می فرماید:( فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‌ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون‌. پس روی خود را متوجّه دین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند،انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است دین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی‌دانند. ) (الروم:30)
خداوند متعال در این آیه ی شریفه می فرماید: وجه وجود و صورت باطن خود را به طرف دین خالص و حقیقی خداوند متعال کرده در مسیر آن گام بردار! دین خالصی که عین فطرت آدمی است ؛ همان فطرتی که انسان بر اساس آن آفریده شده است. امّا منظور از فطرت نه آگاهی یا گرایش فطری در اصطلاح قرآن کریم ، همان نحوه ی خلقت انسان و چگونگی ساختار وجودی اوست. بنا بر این ، دین چیزی نیست جز نقشه ی وجود انسان بالفعل و تمام عیار ؛ انسانی که تمام استعدادهای الهی او به فعلیّت رسیده و شکوفا شده است. به عبارت دیگر دین آن چیزی است که اگر مجسّم شود به صورت انسانی تمام عیار خواهد بود ؛ همانگونه که نقشه ی یک ساختمان وقتی در عالم خارج ظهور می یابد به صورت ساختمان در می آید. بنا بر این ، همانگونه که از روی یک نقشه ی ساختمان ، هزاران ساختمان شبیه به هم می توان ساخت ، دین نیز اگر توسّط انسانهای متعدد ، تماماً به کار بسته شود به تعداد آن نفرات ، انسان کامل تحقّق خواهد یافت. لذا گفته می شود اهل بیت (ع) تجسّم کامل دین و قرآن هستند ؛ چون دین را با تمام ابعادش در وجودشان پیاده نموده اند. پس انسان ، در ابتدا موجودی است با فطرت الهی شکوفا نشده ، که باید از طریق عمل به دین حقیقی شکوفا شود ؛ و آنگاه که در سایه ی عمل به دین ، تمام فطرت او شکوفا گشت ، انسان و فطرت و دین یک حقیقت خواهند بود. انسان در ابتدا همانند دانه ی سیبی است که ظاهراً شباهتی به درخت سیب ندارد ولی بالقوّه تمام خصوصیّات درخت سیب در او موجود است ، آنگاه همانگونه که دانه ی سیب در شرائط ویژه ای شروع به شکوفا شدن می کند ، انسان و فطرت الهی او نیز در متن دین الهی به خودشکوفایی می رسد و مرحله به مرحله رشد می یابد تا در نهایت به انسان بالفعل و حقیقی تبدیل گردد. لذا خداوند متعال می فرماید: ( وَ اللَّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً . و خداوند شما را همچون گیاهی از زمین رویانید.) (نوح:17) و در وصف حضرت مریم (س) فرمود: ( فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً . پس خدا او (مریم) را به بهترین وجهی قبول کرد و او را رویانید به صورت روییدنی نیکویی. ) (آل‌عمران: 37) همچنین فرمود:( مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی‌ سَبیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی‌ کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ . مثل کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند، مثل بذری است که هفت خوشه برویاند؛ که در هر خوشه، یکصد دانه باشد؛ و خداوند برای هر کس بخواهد ، افزون می‌کند؛ و خدا وسعت دهنده و داناست.) (البقرة:261) در این آیه ی شریفه فرمود: هر کس برای خدا و طبق دین او انفاق نماید ، خود آن شخص را نه انفاق او را حدّاقلّ هفت صد برابر رشد و تکامل می دهیم. پس نتیجه ی عمل به دین حقیقی چیزی نیست جز شکوفا شدن تمام استعدادهای فطری انسان ؛ که نتیجه ی آن نیز پدید آمدن انسان حقیقی و بالفعل است.
امّا انسان بالفعل کیست؟ در منظر قرآن کریم ، انسان تمام عیار و بالفعل آن موجودی است که از خود هیچ نداشته تمام وجودش فقط و فقط خدا را نشان دهد که از چنین موجودی در فرهنگ قرآن کریم ، تعبیر به عبد و خلیفة الله می شود. چون عبد آن کسی است که نه تنها از خود هیچ ندارد و خود را صاحب هیچ چیز نمی داند بلکه حتّی وجود خود را هم مِلک اربابش می بیند ؛ و خلیفه و جانشین آن کسی است که هر چه می کند از جانب دیگری است نه از جانب خودش . لذا عبد و خلیفه ی خدا جز به فرمان خدا عمل نمی کند ، جز دستور او را محترم نمی شمارد ، جز برای او مالکیّتی قائل نیست ، جز از او بیم ندارد ، جز او را صاحب اثر نمی داند و ... ؛ و این یعنی تسلیم محض بودن که حقیقت دین است ؛ ( إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ. دین در نزد خدا، اسلام (تسلیم بودن) است.) ‌(آل‌عمران:19)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین