شما در بحث علمی از دین صحبت می کنید می خواستم بدانم که اصلا معنی دین چیست؟ و مالک یوم الدین یعنی چه؟ و این دین با دینی که در سوره نصر آمده چه تفاوتی دارد؟ معنای لغوی )دین( در لغت به معنای راستکار شدن، اطاعت نمودن، پاداش، عادت، حساب، کیش، پرهیزگاری و ... آمده است . در اصطلاح، تعابیر گوناگونی از سوی اندیشمندان اسلامی درباره آن ارائه شده است ؛ مانند : تعریف اصطلاحی این تعاریف ویژگیهای کلان و اساسی را در تبیین ماهیت دین، در اختیار ما میگذارد که به اختصار چنین است : 1 . دین صرفاً یک امر انتزاعی(Abstractive ) و ذهنی(Subjective ) نیست ؛ بلکه حقیقتی عینی است(Objetive ) . 2 . دین هم پاسخگوی نیازهای فردی انسان است و هم جوابگوی نیازهای اجتماعی او . بایستههای تعریف اساسیترین شروط تعریف عبارت است از: 1. بیانگری(1) و وضوح، به گونهای که به روشنی معنا را به ذهن منتقل سازد و از ابهام و اجمال پیراسته باشد. 2. فراگیر بودن(2) و جامعیت، به عبارت دیگر تعریف باید - حدالامکان - به گونهای باشد که همه وجوه و ویژگیهای ذاتی معرف را بر گیرد، نه این که بخشی را برگیرد و بخش دیگر را فروگذارد. 3. تمایز(3) و مانعیت، تعریف باید از چنان مرزبندی دقیقی برخوردار باشد که به خوبی بتواند بین معرف و امور دیگر تمایز نهد.(4) مشکل تعریف دین تعریف دین به حد تام اگر محال نباشد به غایت دشوار است. این مسأله اختصاص به دین ندارد و بسیاری از دیگر امور به ویژه پدیدههای انسانی و اجتماعی را نیز شامل است. در عین حال میتوان به تعریفی اعتمادپذیر که شامل عمدهترین لوازم آن باشد دست یافت. تنوع تعریف دین اندیشوران و متفکران تلاشهای زیادی در جهت ارائه تعریفی از )دین( کردهاند. هر یک از اندیشمندان از منظر خاصی به دین نظر کرده و تعریفی همسو با همان زاویه نگرش به دست آوردهاند. تعاریفی که در این باب بیان شده بالغ بر صدها تعریف است که به گونههای مختلفی تقسیم پذیرند، از جمله: 1. تعاریف روان شناختی(2 (5. تعاریف جامعه شناختی(3 (6. تعاریف اخلاقگرایانه(4 (7. تعاریف غایتگرایانه(5 (8. تعاریف کارکردگرایانه(6 (9. تعاریف خردگرایانه(7 (10. تعاریف شهودگرایانه(8 (11. تعاریف تحویلگرایانه(12) و...(13) فارغ از نقدهایی که به طور خاص بر هر یک از گونههای یاد شده وارد است، ویژگیهای غالب تعاریف یاد شده که ناشی از نوع نگرش غربی به دین است عبارت است از: 1. انحصارگرایی(14): به عبارت دیگر هیچ یک از رهیافتهای مزبور از شمول و جامعیت برخوردار نیست، بلکه به فرض صحت، تنها وجهی از وجوه )دین( یا )دینگرایی( و تدین مؤمنان را مورد توجه قرار داده و از دیگر وجوه و یا ماهیت اساسی دین غفلت نموده و گرفتار مغالطه )کنه و وجه( و یا )جزء و کل( و یا )لازم و ملزوم( گردیده است. 2. خاستگاه برون دینی: غالب تعاریف اشاره شده دارای خاستگاه برون دینی است و فارغ از درونمایه و محتوای پیام و مضمون و مؤلفههای دین به تعریف دین پرداختهاند، در حالی که هر تعریفی از دین باید به درستی بر دین منطبق شود، لاجرم نمیتواند از درونمایه آن گسسته و بیگانه باشد. 3. بیگانگی نسبت به حقانیت و بطلان: آن چه موضوع تعاریف یاد شده است. اساساً دینهای موجود و محقق است، با تفاوتها و تمایزاتی از زمین تا آسمان. این خود یکی از رموز اساسی ناکامی تعاریف مورد اشاره در ارائه تصویری اعتمادپذیر از دین است. دینهای موجود و محقق دارای چنان تنوع و ناهمگونی هستند که به سختی میتوان وجوه مشترکی از آنها به دست آورد که به خوبی نمایانگر ماهیت و ارکان اساسی دین باشد. به عنوان مثال )گیسلر((15) میکوشد با شناخت عناصر مشترک ادیان به تعریف دین بپردازد. او میگوید: )تلاشهایی که برای تعریف دین شده است عموماً در کسب استقبال همگانی ناموفق بودهاند و با این همه بخش عظیمی از این تعاریف، حداقل شامل یک عنصر مشترک هستند: )آگاهی از امر متعالی((16). آنچه گیسلر امر متعالی میخواند نه خداوند، بلکه مفهومی اعم است؛ به گونهای که بر خدا و غیر خدا انطباق میپذیرد: )برهمن در مذهب هندو، نیروانا در مذهب بودیسم، تائو در مذهب تائوئیسم، همه در نظر شلایر ماخر، نیومن در دیدگاه اتو و وجود - ورای - وجود در تفکر تیلیخ تماماً راههای لحاظ امر متعالی است(.(17) اشکال جدی در این تعریف آن است که هیچ یک از شرایط تعریف را دارا نیست، زیرا: 1. چندان واضح نیست که )امر متعالی( بر چه چیزی دلالت دارد و تهی از وضوح مفهومی است. 2. دین صرفاً آگاهی از )امر متعالی( و سرسپردگی در برابر آن نیست. 3. )امر متعالی( چه بسا در مکاتب غیردینی نیز یافت شود، کما این که غایت متعالی در تفکر مارکسیستی کمون بزرگ و حل تضادها و نفی طبقات است. بنابراین تعریف یاد شده از مانعیت نیز برخوردار نمیباشد. روش اندیشمندان مسلمان در برابر رهیافتهای فوق عالمان واندیشمندان مسلمان رویکردی دیگر برگزیده و در تعریف دین به امور زیر بهای جدی دادهاند: 1. خاستگاه درون دینی عالمان دین غالباً در تعریف دین به متن و درون آن نظر کرده و کوشیدهاند دین را آنچنان که خود معرفی میکند و براساس درونمایهها و مؤلفههای داخلیاش توصیف کنند. 2. ناظر به دین )حق( بودن عالمان و اندیشمندان مسلمان عمدتاً در جست و جوی تعریف دین حق و مقبول الهی )اسلام( بودهاند، نه ارایه تعریفی فراگیرنده نظامهای عقیدتی باطل که دامنه آن آموزههای غیر توحیدی و خداگریز را نیز دربر گیرد. 3. جامعیت و شمول تلاش عالمان مسلمان این بوده است که در مقام تعریف دین هیچ یک از مؤلفههای اساسی آن را فرونگذارند، البته چنان که گفته آمد ارایه تعریفی )جامع و مانع( از دین به سادگی امکانپذیر نیست، از این رو غالب اندیشمندان مسلمان کوشیدهاند تا در حد امکان مهمترین ویژگیها و اوصاف دین را بنمایانند. دین در نگاه امام خمینی با توجه به آنچه گذشت بزرگ احیاگر معاصر اسلام ناب هر چند در جست و جوی ارائه تعریفی دقیق و تام از دین نبوده، اما همواره در تکاپو برای معرفی دین مبین اسلام و نقابافکنی از چهره زیبا و نمایاندن ابعاد و زوایای مختلف آن بوده است. اکنون اگر بخواهیم از مجموعه آنچه حضرتش در معرفی آیین اسلام ارائه کردهاند تعریفی به دست آوریم، میتوان چنین تعریف کرد: )دین مجموعهای بدیلناپذیر از هدایتها و تعالیم الهی از طریق وحی و انگیزش انبیا است که پرده از اسرار غیبی عالم برمی افکند و حقیقت فرامادی انسان را به او معرفی نموده و برنامه کاملی جهت رشد و کمال آدمی و سعادت دنیا و آخرت به وی ارائه میکند(. علامه طباطبایی)ره( نیز دین را چنین معرفی میکند: )دین عقاید و دستورهای عملی و اخلاقی اسلام است که پیامبران از طرف خدا برای راهنمایی و هدایت بشر آوردهاند. دانستن این عقاید و انجام این دستورها سبب خوشبختی انسان در دو جهان است.(18) حضرتش در جای دیگر مینویسد: )... آن ]دین[ روش مخصوصی در زندگی است که صلاح دنیا را به طوری که موافق کمال اخروی و حیات دائمی حقیقی باشد تأمین مینماید. پس در شریعت باید قانونهایی وجود داشته باشد که روش زندگانی را به اندازه احتیاج روشن سازد...(.(19) 2. آیةاللَّه جوادی آملی: دین، )مجموعه معارف نظری و عملی قدسی است ؛ یعنی، مجموعه گزارههای ناظر به واقع و عمل که حول محور قدسی، شکل گرفته است . در حقیقت، دین )مجموعه معارف دست اول است که معمولاً در متونی مقدس گرد آمده است( . با تطبیق تعریف مزبور بر اسلام، این دین عبارت است از : )مجموعه معارفی که در نسبت با خداوند، تدوین یافته و در متن مقدس قرآن و سنت گرد آمدهاند( .(20) 3. آیة اللَّه مصباح یزدی: دین )مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقررات اجرایی است که خداوند آن را برای هدایت بشر فرستاده تا انسان، در پرتو آموزههای آن، هوا و هوس خود را کنترل و آزادی حقیقی خویش را تأمین کند . دین الهی به حقیقت انسان و نیازهای او توجه داشته و برنامه کامل و همه جانبهای ارائه میکند که انتظارات او را از همه نظر برآورده سازد( .(21) ...................( Anotates )................. 1) Clarity. 2) Comprehensiveness. 3) Exclusiveness. 4) تمایز نیز دو گونه است: 1. تمایز در ذاتیات که آن را )حد( (Defenition)گویند و 2. تمایز در )عرضیات( (Description) که از آن به رسم تعبیر میشود و هر یک از آن دو را تام باشد و ناقص. 5) Psychological. 6) Sociological. 7) Ethical. 8) Teleological. 9) Functionalistic. 01) Rationalistic. 11) Intuitional. 21) Reductional. 13) اقسام یاد شده حاصر نیستند، افزون بر آن بین آنها تباین برقرار نیست، بلکه در مواردی تداخلدر اقسام دارند. مثلاً تعریفی روانشناختی چه بسا تحویلگرایانه نیز باشد. برای آگاهی بیشتر ر.ک: الف. علامه محمد تقی جعفری، فلسفه دین، بخش نخست، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. ب. علیرضا شجاعی زند، مشروعیت دینی دولت و اقتدار سیاسی دین، صص 39 - 42. 41) Exclusivism. 51) Norman L.gaisler. 16) نورمن ال گیسلر، فلسفه دین، ج 1، ص 19. 17) همان، ص 20. 18) علامه سید محمد حسین طباطبایی، آموزش عقاید و دستورهای دینی، ج 1، ص 15. 19) ترجمه المیزان، ج 2، ص 187. 20) آیةاللَّه جوادی آملی، انتظار بشر از دین، ص 27 - 24 . 21) استاد محمد تقی مصباح یزدی، قلمرو دین، مجموعه سخنرانیها در کانون گفتمان دینی . نکته دیگر اینکه کلمه دین در قرآن در معانی مختلفی به کار رفته است. از جمله در مالک یوم (الدین) به معنای پاداش و جزاء که یکی از معانی لغوی آن است، به کار رفته و یکی از اسامی قیامت نیز یوم الدین است. اما دین در سوره نصر با معنای اصطلاحی آن که دین وحیانی است، قرابت دارد.
شما در بحث علمی از دین صحبت می کنید می خواستم بدانم که اصلا معنی دین چیست؟ و مالک یوم الدین یعنی چه؟ و این دین با دینی که در سوره نصر آمده چه تفاوتی دارد؟
شما در بحث علمی از دین صحبت می کنید می خواستم بدانم که اصلا معنی دین چیست؟ و مالک یوم الدین یعنی چه؟ و این دین با دینی که در سوره نصر آمده چه تفاوتی دارد؟
معنای لغوی
)دین( در لغت به معنای راستکار شدن، اطاعت نمودن، پاداش، عادت، حساب، کیش، پرهیزگاری و ... آمده است . در اصطلاح، تعابیر گوناگونی از سوی اندیشمندان اسلامی درباره آن ارائه شده است ؛ مانند :
تعریف اصطلاحی
این تعاریف ویژگیهای کلان و اساسی را در تبیین ماهیت دین، در اختیار ما میگذارد که به اختصار چنین است :
1 . دین صرفاً یک امر انتزاعی(Abstractive ) و ذهنی(Subjective ) نیست ؛ بلکه حقیقتی عینی است(Objetive ) .
2 . دین هم پاسخگوی نیازهای فردی انسان است و هم جوابگوی نیازهای اجتماعی او .
بایستههای تعریف
اساسیترین شروط تعریف عبارت است از:
1. بیانگری(1) و وضوح، به گونهای که به روشنی معنا را به ذهن منتقل سازد و از ابهام و اجمال پیراسته باشد.
2. فراگیر بودن(2) و جامعیت، به عبارت دیگر تعریف باید - حدالامکان - به گونهای باشد که همه وجوه و ویژگیهای ذاتی معرف را بر گیرد، نه این که بخشی را برگیرد و بخش دیگر را فروگذارد.
3. تمایز(3) و مانعیت، تعریف باید از چنان مرزبندی دقیقی برخوردار باشد که به خوبی بتواند بین معرف و امور دیگر تمایز نهد.(4)
مشکل تعریف دین
تعریف دین به حد تام اگر محال نباشد به غایت دشوار است. این مسأله اختصاص به دین ندارد و بسیاری از دیگر امور به ویژه پدیدههای انسانی و اجتماعی را نیز شامل است. در عین حال میتوان به تعریفی اعتمادپذیر که شامل عمدهترین لوازم آن باشد دست یافت.
تنوع تعریف دین
اندیشوران و متفکران تلاشهای زیادی در جهت ارائه تعریفی از )دین( کردهاند. هر یک از اندیشمندان از منظر خاصی به دین نظر کرده و تعریفی همسو با همان زاویه نگرش به دست آوردهاند. تعاریفی که در این باب بیان شده بالغ بر صدها تعریف است که به گونههای مختلفی تقسیم پذیرند، از جمله:
1. تعاریف روان شناختی(2 (5. تعاریف جامعه شناختی(3 (6. تعاریف اخلاقگرایانه(4 (7. تعاریف غایتگرایانه(5 (8. تعاریف کارکردگرایانه(6 (9. تعاریف خردگرایانه(7 (10. تعاریف شهودگرایانه(8 (11. تعاریف تحویلگرایانه(12) و...(13) فارغ از نقدهایی که به طور خاص بر هر یک از گونههای یاد شده وارد است، ویژگیهای غالب تعاریف یاد شده که ناشی از نوع نگرش غربی به دین است عبارت است از:
1. انحصارگرایی(14): به عبارت دیگر هیچ یک از رهیافتهای مزبور از شمول و جامعیت برخوردار نیست، بلکه به فرض صحت، تنها وجهی از وجوه )دین( یا )دینگرایی( و تدین مؤمنان را مورد توجه قرار داده و از دیگر وجوه و یا ماهیت اساسی دین غفلت نموده و گرفتار مغالطه )کنه و وجه( و یا )جزء و کل( و یا )لازم و ملزوم( گردیده است.
2. خاستگاه برون دینی: غالب تعاریف اشاره شده دارای خاستگاه برون دینی است و فارغ از درونمایه و محتوای پیام و مضمون و مؤلفههای دین به تعریف دین پرداختهاند، در حالی که هر تعریفی از دین باید به درستی بر دین منطبق شود، لاجرم نمیتواند از درونمایه آن گسسته و بیگانه باشد.
3. بیگانگی نسبت به حقانیت و بطلان: آن چه موضوع تعاریف یاد شده است. اساساً دینهای موجود و محقق است، با تفاوتها و تمایزاتی از زمین تا آسمان. این خود یکی از رموز اساسی ناکامی تعاریف مورد اشاره در ارائه تصویری اعتمادپذیر از دین است. دینهای موجود و محقق دارای چنان تنوع و ناهمگونی هستند که به سختی میتوان وجوه مشترکی از آنها به دست آورد که به خوبی نمایانگر ماهیت و ارکان اساسی دین باشد. به عنوان مثال )گیسلر((15) میکوشد با شناخت عناصر مشترک ادیان به تعریف دین بپردازد. او میگوید: )تلاشهایی که برای تعریف دین شده است عموماً در کسب استقبال همگانی ناموفق بودهاند و با این همه بخش عظیمی از این تعاریف، حداقل شامل یک عنصر مشترک هستند: )آگاهی از امر متعالی((16). آنچه گیسلر امر متعالی میخواند نه خداوند، بلکه مفهومی اعم است؛ به گونهای که بر خدا و غیر خدا انطباق میپذیرد: )برهمن در مذهب هندو، نیروانا در مذهب بودیسم، تائو در مذهب تائوئیسم، همه در نظر شلایر ماخر، نیومن در دیدگاه اتو و وجود - ورای - وجود در تفکر تیلیخ تماماً راههای لحاظ امر متعالی است(.(17) اشکال جدی در این تعریف آن است که هیچ یک از شرایط تعریف را دارا نیست، زیرا:
1. چندان واضح نیست که )امر متعالی( بر چه چیزی دلالت دارد و تهی از وضوح مفهومی است.
2. دین صرفاً آگاهی از )امر متعالی( و سرسپردگی در برابر آن نیست.
3. )امر متعالی( چه بسا در مکاتب غیردینی نیز یافت شود، کما این که غایت متعالی در تفکر مارکسیستی کمون بزرگ و حل تضادها و نفی طبقات است. بنابراین تعریف یاد شده از مانعیت نیز برخوردار نمیباشد.
روش اندیشمندان مسلمان
در برابر رهیافتهای فوق عالمان واندیشمندان مسلمان رویکردی دیگر برگزیده و در تعریف دین به امور زیر بهای جدی دادهاند:
1. خاستگاه درون دینی
عالمان دین غالباً در تعریف دین به متن و درون آن نظر کرده و کوشیدهاند دین را آنچنان که خود معرفی میکند و براساس درونمایهها و مؤلفههای داخلیاش توصیف کنند.
2. ناظر به دین )حق( بودن
عالمان و اندیشمندان مسلمان عمدتاً در جست و جوی تعریف دین حق و مقبول الهی )اسلام( بودهاند، نه ارایه تعریفی فراگیرنده نظامهای عقیدتی باطل که دامنه آن آموزههای غیر توحیدی و خداگریز را نیز دربر گیرد.
3. جامعیت و شمول
تلاش عالمان مسلمان این بوده است که در مقام تعریف دین هیچ یک از مؤلفههای اساسی آن را فرونگذارند، البته چنان که گفته آمد ارایه تعریفی )جامع و مانع( از دین به سادگی امکانپذیر نیست، از این رو غالب اندیشمندان مسلمان کوشیدهاند تا در حد امکان مهمترین ویژگیها و اوصاف دین را بنمایانند.
دین در نگاه امام خمینی
با توجه به آنچه گذشت بزرگ احیاگر معاصر اسلام ناب هر چند در جست و جوی ارائه تعریفی دقیق و تام از دین نبوده، اما همواره در تکاپو برای معرفی دین مبین اسلام و نقابافکنی از چهره زیبا و نمایاندن ابعاد و زوایای مختلف آن بوده است. اکنون اگر بخواهیم از مجموعه آنچه حضرتش در معرفی آیین اسلام ارائه کردهاند تعریفی به دست آوریم، میتوان چنین تعریف کرد: )دین مجموعهای بدیلناپذیر از هدایتها و تعالیم الهی از طریق وحی و انگیزش انبیا است که پرده از اسرار غیبی عالم برمی افکند و حقیقت فرامادی انسان را به او معرفی نموده و برنامه کاملی جهت رشد و کمال آدمی و سعادت دنیا و آخرت به وی ارائه میکند(.
علامه طباطبایی)ره( نیز دین را چنین معرفی میکند: )دین عقاید و دستورهای عملی و اخلاقی اسلام است که پیامبران از طرف خدا برای راهنمایی و هدایت بشر آوردهاند. دانستن این عقاید و انجام این دستورها سبب خوشبختی انسان در دو جهان است.(18)
حضرتش در جای دیگر مینویسد: )... آن ]دین[ روش مخصوصی در زندگی است که صلاح دنیا را به طوری که موافق کمال اخروی و حیات دائمی حقیقی باشد تأمین مینماید. پس در شریعت باید قانونهایی وجود داشته باشد که روش زندگانی را به اندازه احتیاج روشن سازد...(.(19)
2. آیةاللَّه جوادی آملی: دین، )مجموعه معارف نظری و عملی قدسی است ؛ یعنی، مجموعه گزارههای ناظر به واقع و عمل که حول محور قدسی، شکل گرفته است . در حقیقت، دین )مجموعه معارف دست اول است که معمولاً در متونی مقدس گرد آمده است( . با تطبیق تعریف مزبور بر اسلام، این دین عبارت است از : )مجموعه معارفی که در نسبت با خداوند، تدوین یافته و در متن مقدس قرآن و سنت گرد آمدهاند( .(20)
3. آیة اللَّه مصباح یزدی: دین )مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقررات اجرایی است که خداوند آن را برای هدایت بشر فرستاده تا انسان، در پرتو آموزههای آن، هوا و هوس خود را کنترل و آزادی حقیقی خویش را تأمین کند . دین الهی به حقیقت انسان و نیازهای او توجه داشته و برنامه کامل و همه جانبهای ارائه میکند که انتظارات او را از همه نظر برآورده سازد( .(21)
...................( Anotates ).................
1) Clarity.
2) Comprehensiveness.
3) Exclusiveness.
4) تمایز نیز دو گونه است: 1. تمایز در ذاتیات که آن را )حد( (Defenition)گویند و 2. تمایز در )عرضیات( (Description) که از آن به رسم تعبیر میشود و هر یک از آن دو را تام باشد و ناقص.
5) Psychological.
6) Sociological.
7) Ethical.
8) Teleological.
9) Functionalistic.
01) Rationalistic.
11) Intuitional.
21) Reductional.
13) اقسام یاد شده حاصر نیستند، افزون بر آن بین آنها تباین برقرار نیست، بلکه در مواردی تداخلدر اقسام دارند. مثلاً تعریفی روانشناختی چه بسا تحویلگرایانه نیز باشد. برای آگاهی بیشتر ر.ک:
الف. علامه محمد تقی جعفری، فلسفه دین، بخش نخست، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
ب. علیرضا شجاعی زند، مشروعیت دینی دولت و اقتدار سیاسی دین، صص 39 - 42.
41) Exclusivism.
51) Norman L.gaisler.
16) نورمن ال گیسلر، فلسفه دین، ج 1، ص 19.
17) همان، ص 20.
18) علامه سید محمد حسین طباطبایی، آموزش عقاید و دستورهای دینی، ج 1، ص 15.
19) ترجمه المیزان، ج 2، ص 187.
20) آیةاللَّه جوادی آملی، انتظار بشر از دین، ص 27 - 24 .
21) استاد محمد تقی مصباح یزدی، قلمرو دین، مجموعه سخنرانیها در کانون گفتمان دینی .
نکته دیگر اینکه کلمه دین در قرآن در معانی مختلفی به کار رفته است. از جمله در مالک یوم (الدین) به معنای پاداش و جزاء که یکی از معانی لغوی آن است، به کار رفته و یکی از اسامی قیامت نیز یوم الدین است. اما دین در سوره نصر با معنای اصطلاحی آن که دین وحیانی است، قرابت دارد.
- [سایر] میخواستم بدانم در نماز در سوره حمد: (مالک یوم الدین) درست است یا (ملک یوم الدین)؟
- [آیت الله اردبیلی] بعضی از امامان جماعت در قرائت نماز، هم (مالک یوم الدین) میگویند و هم (ملک یوم الدین). آیا قرائت دوم صحیح است؟
- [سایر] فردی گاوپرست، شفاعت خود را به گاو ربط میدهد . پس نمیتوان این مسأله را به دین ربط داد یعنی بیشتر علمی است تا دینی . راهنمایی بفرمایید .
- [سایر] در تفسیر تسنیم در ذیل آیه 165 بقره آمده: (رؤیت گاه متعدی به یک مفعول است؛ مانند: ﴿ورَاَوُا العَذابَ) و گاه متعدی به دو مفعول؛ مانند: ﴿ورَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللّهِ اَفواجا) در آیه مورد بحث نیز ﴿اَنَّ القُوَّةَ لِلّهِ جَمیعا﴾ جایگزین دو مفعول ﴿یری﴾ است) (ج 8، ص 269). بنده متعدّی بودن به دو مفعول را متوجّه نمیشوم؛ زیرا به نظر میرسد در آیه سوره نصر، یک مفعول باشد: "و رأیت النّاس یدخلون فی دین الله افواجاً"، یعنی تمام این جمله مفعول قرار گرفته؟ در آیه سوره بقره نیز باز به نظر میرسد: أنّ القوّة لله جمیعاً" یک مفعول باشد برای تری. وجهِ دو مفعولی بودن چیست؟
- [سایر] از دیدگاه قرآن، دین انبیاء قبل از اسلام چه دینی بوده و چه تفاوتی با هم دارند؟ آیا لزومی در پیراستگی جسمی پیامبران از عیب و نقص وجود دارد؟
- [سایر] تمام متون معتبر دنیا وقتی می خواهند در مورد مطلبی صحبت کنند، ابتدا خلاصه ای ارائه می دهند و به وسیله آن، خواننده را از اصل مطلب مطلع می کنند، سپس به تفصیل به بحث در باره موضوع می پردازند. آیا این مطلب در مورد سوره های قرآن هم صادق است یا مطالب هر سوره، پراکنده و دارای ارتباط اندکی با هم هستند؟ (البته در مورد سوره های متوسط نه بزرگ و نه کوچک)
- [سایر] سلام، آیا کیفیت آمیزش، بر فرزند آینده از نظر دینی و یا علمی تاثیر دارد؟ مثلا آیا در دین یا علم تجربی آموزه ای وجود دارد که اگر در فلان شرایط عمل جنسی و سکس را انجام دهید بچه تان فلان تاثیر را می گیرد؟
- [سایر] آیا در دین مبین اسلام؛ آیه یا حدیثی دال بر الزام اجرای مجازات در ملأ عام وجود دارد؟ و اینکه در دیگر ادیان آسمانی آیا حکم متشابهای وجود دارد یا خیر؟ نظر فقها و عالمان دینی در مورد موضوع فوق و همچنین تفسیر آیه 2 سوره نور چیست؟
- [سایر] به نام خدا با سالم واحترام و ... من در ایران بزرگ شدم و تحصیل کردم حال چند ماهی میشود که به کابل آمدم زیاد مذهبی هم نیستم ولی به عقاید دینی ام خیلی اهمیت میدم. اهل بحث هستم ولی اهل جر و بحث نیسم.در کابل اکثر دوستانم فارغ التحصیل از ایران هستن مثل خود من.موردی بود که میخواستم از شما کمک بگیرم دوستان به من گفتند که لا اکراه فالدین و در اسلام از دین برگشتن را مرتد میداندو چند مورد دیگر که عمری بود با شما مطرح میکنم ببخشید که طولانی شد با تشکر بنده خدا احسانی
- [سایر] در سورۀ انفال آیه 75 آمده است: (وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِن بَعْدُ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ مَعَکُمْ فَأُوْلَئکَ مِنکمُْ وَ أُوْلُواْ الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلیَ بِبَعْضٍ فیِ کِتَابِ اللَّهِ... ). سؤال این است که مگر ممکن است نصف آیه در بارۀ مواخات و برادری دینی باشد و نصف دیگر آن در بارۀ برادری خونی و قوم و خویشی؟ برادر نسبی کافر و مشرک نزدیک تر است؟ آیا اصلاً در این سوره و در این آیه صحبت از ارث بردن است آن طور که بطور مثال صاحب تفسیر المیزان می گوید؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] احتیاط مستحب آن است که در نماز وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید. و معنای وقف به حرکت: آن است که حرکت آخر کلمهای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد مثلاً بگوید: (الرّحْمنِ الرَّحیمِ) و میم (الرَّحیمِ) را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید: (مالکِ یَوْمِ الدینِ) و معنی وصل به سکون: آن است که حرکت آخر کلمهای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند؛ مثل آن که بگوید: (الرّحْمنِ الرَّحیمِ) و میم (الرّحْمنِ الرَّحیمِ) را زیر ندهد و فوراً (مالکِ یَوْمِ الدینِ) را بگوید.
- [آیت الله سبحانی] احتیاط مستحب آن است که در نماز، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیشِ آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعد، فاصله بیندازد، مثلا بگوید الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ومیم الرّحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدّین. معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیشِ کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آن که بگوید الرَّحمنِ الرَّحیمِ و میم الرّحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدّین را بگوید.
- [آیت الله نوری همدانی] احتیاط واجب آن است که در نماز ، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمة بعدش فاصله دهد . مثلاً بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین . و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یل پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمة بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدین را بگوید .
- [آیت الله اردبیلی] بهتر است که در نماز (وقف به حرکت) و (وصل به سکون) ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که فتحه، کسره یا ضمه آخر کلمهای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعد آن فاصله دهد، مثلاً بگوید: (اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ) و میم (الرَّحیمِ) را کسره بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید: (مالکِ یَوْمِ الدِّین) و معنی وصل به سکون آن است که کسره، فتحه یا ضمه آخر کلمهای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند، مثل آن که بگوید: (اَلرَّحْمنِ الرَّحیمْ) و میم (الرحیم) را کسره ندهد و فورا (مالِکِ یَوْمِ الدِّین) را بگوید.
- [آیت الله بروجردی] احتیاط واجب آن است که در نماز وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمهای را بگوید و بین آن کلمه و کلمة بعدش فاصله دهد؛ مثلاً بگوید:(الرَّحمنِ الرَّحِیمِ) و میم (اَلرَّحِیمِ) را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید:(مالِکِ یومِ الدّینِ).و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمهای را نگوید و آن کلمه را به کلمة بعد بچسباند، مثل آن که بگوید:(اَلرَّحمنِ اَلرَّحِیم) و میم (اَلرَّحِیم) را زیر ندهد و فوراً (مالِکِ یومِ الدّین) را بگوید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . احتیاط آن است که در نماز وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید. و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعد فاصله دهد مثلاً بگوید "الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" و میم رحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید "مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ" و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آن که بگوید"الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" و میم الرحیم را زیر ندهد وفوراً "مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ" را بگوید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اقوی این است که لازم نیست در نماز وقف به سکون و وصل به حرکت را مراعات نماید لذا اگر زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد مثلاً بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین. یا این که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدین را بگوید نماز باطل نیست.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] احتیاط مستحب آن است که در نماز؛ وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد؛ مثلا بگوید: الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین. و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فورا مالک یوم الدین را بگوید.
- [آیت الله خوئی] احتیاط واجب آن است که در نماز، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید، و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمهای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد، مثلًا بگوید" الرحمن الرحیم" و میم" الرحیم" را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید:" مالک یوم الدین" و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمهای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند، مثل آن که بگوید:" الرحمن الرحیم" و میم" الرحیم" را زیر ندهد و فورا" مالک یوم الدین" را بگوید.
- [امام خمینی] احتیاط مستحب آن است که در نماز، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمهای را بگوید و بین آن کلمه و کلم? بعدش فاصله دهد. مثلاً بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین. و معنی وصلبه سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمهای را نگوید و آن کلمه را به کلم? بعد بچسباند مثل آن که بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدین را بگوید.